پرسش وپاسخ

محدثان و بزرگان شیعه، معتقدند که آن حضرت توسط همسرش ‌ام فضل، به شهادت رسید، اگر گفته شود‌ ام¬فضل او را شهید کرده، هیچ اشکالی ندارد.
نحوه شهادت امام جواد علیه‌السلام

پرسش:

چند قول درباره شهادت امام جواد علیه‌السلام وجود دارد ؟ آیا نسبت دادن قتل امام جواد به ‌ام‌­فضل اگر احتمالات دیگر وجود داشته باشد، تهمت محسوب نمی‌‌شود ؟ آیا صحت دارد حضرت با لب تشنه از دنیا رفت و پس از شهادت حضرت بدن مطهر ایشان را زیر آفتاب گذاشتند ؟

پاسخ:
درباره درگذشت حضرت امام جواد ( ع ) چند دیدگاه وجود دارد که به آن‌ها اشاره می‌شود:
1 - آن حضرت توسط همسرش ‌ام‌فضل، دختر مأمون و به تحریک و دستور معتصم عباسی، عموی‌ ام¬فضل به شهادت رسید،‌ام‌فضل زهری که معتصم فرستاده بود در انگور قرار داد و به حضرت داد که امام مسموم و شهید شد. البته ‌ام‌فضل از کار خود پشیمان شد و گریه و زاری نمود، امام ( ع ) فرمود: الآن که مرا کشتی گریه می‌کنی ؟ سوگند به خدا به دردی مبتلا می‌شوی که درمانی ندارد و همان‌طور که حضرت فرموده بود شد و با بیماری سخت و بیچارگی شدید از دنیا رفت[1].
2 –متوکل شربتی زهرآلود آماده کرده، به غلام خود داد تا برای حضرت ببرد و وی را وادار کند که آن را بیاشامد، غلام آن را خدمت حضرت برد، امام از خوردن آن امتناع کرد، غلام اصرار زیاد کرد، و حضرت را وادار نمود که آن را بخورد و به این وسیله حضرت مسموم شد و به شهادت رسید. [2]
3 – بعد از مناظره‌ای که امام با علمای اهل سنت درباره مقدار قطع دست دزد انجام داد و حضرت با استدلال به آیه قرآن نظریه خود را اثبات نمود و علمای اهل سنت مغلوب شدند، ابن ابی داود، قاضی مهم اهل سنت که خود نیز در آن جلسه حضور داشت، نزد معتصم رفت و گفت مناظره به ضرر حکومت تو تمام شد و برگ برنده‌ای در اختیار امام و شیعیانش قرار گرفت و مردم تو را غاصب خلافت تصور می‌کنند، معتصم از انجام آن مناظره بسیار ناراحت شد و تصمیم به قتل امام گرفت، و به بکی از کاتبان خود دستور داد، که امام را به منزل خود دعوت کرده وی را مسموم نماید، وی امام را به منزل خود دعوت کرد، امام ( ع ) امتناع ورزید، او اصرار کرد و گفت: هدف متبرک شدن خانه ماست، و در مهمانی، طعام مسموم به حضرت داده شد و حضرت به شهادت رسید[3].
4 - شیخ مفید می‌نویسد: معتصم، امام جواد ( ع ) را از مدینه به بغداد احضار نمود، که حضرت 28 محرم سال 220 وارد بغداد شد، و در همان سال در بغداد درگذشت، وی سپس ادامه می‌دهد: برخی گفته‌اند که حضرت را مسموم نمودند. ( 4 )
بنابراین چون گروهی از محدثان و بزرگان شیعه، معتقدند که آن حضرت توسط همسرش ‌ام¬فضل، به شهادت رسید، اگر گفته شود‌ ام¬فضل او را شهید کرده، هیچ اشکالی ندارد؛ اما اینکه، آن حضرت را با لب تشنه شهید کردند یا بدن مبارکش در آفتاب گذاشته شد، در منابع معتبر نیامده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ عباس قمی، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، 1338 ش، ج 2 348 - 347 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت مؤسسه الوفا، 1402ش، ج 50، ص 16.
2. منتهی الامال، همان، ص 348 ؛ بحارالانوار، همان، ص 8.
3. منتهی الامال همان، ص 349 - 348 ؛ بحارالانوار، همان 7 - 5.
4. الارشاد، شیخ مفید، قم، مؤسسه ال البیت، 1413 ش، ج 2، ص 295.
 

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا علیه‌السلام نوشته‌شده است؛ اما نسخه‌های امروزی این کتاب دارای اختلاف و شبهاتی است.
رساله ذهبیه و امام رضا علیه السلام

پرسش:

در مباحث طبی که امروزه در فضای مجازی مطرح می‌شود برخی مطالب به امام رضا علیه‌السلام نسبت داده می‌شود و گفته می‌شود که حضرت در کتابی به نام رساله ذهبیه فرموده‌اند. سؤال این است که آیا کتاب نام‌برده شده، معتبر است و اصلاً متعلق به امام رضا علیه‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

روایات طبی بخش قابل‌توجهی از میراث حدیثی شیعه به شمار می‌رود. ابتلای مردم به بیماری‌ها و مشکلات جسمی، سبب مراجعه و اشتیاق بیشتر نسبت به این دسته از روایات شده است. بر اساس همین نیاز و رغبت، برخی کتاب‌ها مانند «طب النبی» و یا «طب ال ائمه» تنها به روایات این موضوع اختصاص‌یافته‌اند. البته روایات بهداشتی، پیشگیری و درمانی در دیگر منابع حدیثی نیز وجود دارند. یکی از منابعی که به مطالب طبی پرداخته، کتاب «طب الرضا» یا «رساله ذهبیّه» است که در ادامه ، اعتبار این کتاب بیشتر موردبررسی قرار خواهد  گرفت.

الف) جریان تألیف کتاب

علامه مجلسی ماجرای تألیف رساله ذهبیه را در کتاب بحارالانوار، به‌صورت تفصیلی منعکس کرده است. بر اساس این گزارش، روزی تعدادی از طبیبان مشهور و صاحب‌نظر در مجلس مأمون که در شهر نیشابور برقرارشده بود، گرد هم آمده و درباره اصول صحت بدن، خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، طبع و مزاج‌های انسانی بحث می‌کردند. امام رضا (علیه‌السلام) که در این جلسه حاضر بودند، سکوت اختیار کرده و در بحث آنان مشارکت نمی‌کردند که مأمون از حضرت خواست، نظر خودشان را درباره این مباحث مطرح کنند. حضرت فرمودند که دراین‌باره اطلاعاتی دارم که باتجربه، آزمایش و دانش گذشتگان، آن‌ها را به دست آورده‌ام و قصد دارم آن‌ها را در مجموعه‌ای گرد آورم. پس‌ازاین جلسه، مأمون برای کاری ضروری، باعجله راهی بلخ شد، اما ازآنجا نامه‌ای به حضرت نوشت و درخواست کرد که حضرت آن مطالب را که فرمودند، مکتوب نمایند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز در پاسخ به درخواست مأمون، این رساله را نوشتند. (1)

گفته‌شده که پس‌ازاینکه مأمون از دیدن مطالب این کتاب بسیار شگفت‌زده شد، دستور داد تا آن را با آب‌طلا بنویسند؛ به همین خاطر به رساله «مذهبه» یا «ذهبیه» به معنای رساله طلایی مشهور شد. (2)

ب) نظریه اعتبار رساله

بر اساس جریان تألیف این کتاب و طریق‌ها و اسنادی که برای آن گفته‌شده، (3) تردید و اختلافی در صدور این کتاب و انتساب آن به امام رضا (علیه‌السلام) وجود ندارد . سه طریق نیز برای این کتاب بیان‌شده که برخی از پژوهشگران، تردیدهای سندی آن را وارد و صحیح ندانسته و دست‌کم یک طریق معتبر را برای آن ثابت و بدون خدشه می‌دانند. (4) نسخه‌های خطی که از روی نسخه اصلی نوشته‌شده‌اند، با زمان امام رضا (علیه‌السلام)، فاصله چند قرنی دارد ، اما بااین‌حال توجه شارحان و مترجمان گذشته، به این کتاب قابل‌توجه بوده است.

ج) نظریه عدم اعتبار رساله

در مقابل، برخی پژوهشگران با پذیرش اصل انتساب کتاب به امام رضا (علیه‌السلام)، سند و طریق این کتاب را دچار خدشه می‌دانند. افزون بر این، وجود مشکلات متنی و محتوایی در کتاب نیز بخشی از دلیل عدم اعتبار این کتاب دانسته شده است. نکاتی مانند مشابهت عبارات کتاب به متن‌های طبی رایج در دوره امام رضا (علیه‌السلام) که با اعجاب مأمون ناسازگاری دارد ، تکیه امام بر آزمایش و تجربه که با علم الهی معصوم تعارض دارد و یا وجود برخی توصیه‌ها که مبتنی برای خوردن یک‌چیز حرام است و ... (5) انتساب متن موجود به امام معصوم (علیه‌السلام) و مطابقت آن را با نسخه اصلی، سخت نموده است.

نتیجه:

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا (علیه‌السلام) نوشته‌شده است؛ اما با توجه به نسخه‌های امروزی این کتاب که دارای اختلافات و شبهاتی است، شاید نتوان ارتباط بین آن‌ها را برقرار دانست و آنچه امروزه در دسترس است را همان کتاب امام رضا (علیه‌السلام) دانست. بر همین اساس همه آنچه در این کتاب وجود دارد را نمی‌توان حدیث و سنت معتبر دانست بلکه راهکار برخورد با این نوع مطالب، عرضه به دیگر روایت و معارف دینی است که در صورت مطابقت و سازگاری، می‌توان به مفاد آن‌ها عمل کرد. برای آگاهی بیشتر می‌توان به مقاله «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه» نوشته آقای سید محمدکاظم و هادی نصیری و یا « تردیدهای آشکار و نهان علامه مجلسی درباره اعتبار رساله ذهبیه» تألیف آقای احمد عابدی، جعفر نکونام و هادی نصیری و یا مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه» جواد فتحی اکبرآبادی مراجعه نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: مجلسی، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعی از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 59، ص 307.

2. رجوع کنید: طبّ الرضا (علیه‌السلام)، علی بن موسی، امام هشتم (علیه‌السلام)، ترجمه امیر صادقی‏، تهران: معراجی، چاپ ششم، 1381 ش، ص 14.

3. شیخ طوسی، الفهرست، قم: کتاب‌خانه محقق طباطبائی، چاپ اول، 1420 ق، ص 413.

4. جواد فتحی اکبرآبادی، مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه»، مجله علوم حدیث تطبیقی، شماره 15، پاییز و زمستان 1400.

5. سید محمدکاظم طباطبایی و هادی نصیری «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 63، بهار 1391.

مهترین ملاک شناخت امام این است که بدانیم ائمه افرادی هستند که اطاعت شان واجب است.
زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام

پرسش:

اگر امکانش هست امام رضا علیه­السلام رو با زبان ساده معرفی کنید تا با فضایل ایشان آشنا بشیم و زیارت بامعرفت داشته باشیم؟

پاسخ:

در فرهنگ اسلام شناخت مقام ائمه علیهم‌السلام مورد تأکید قرارگرفته است تا حدی که در کتب حدیثی شیعه از آن تعبیر به وجوب شده است. (1) نکته لازم به ذکر اینکه شناخت ائمه علیهم‌السلام به این است که به مقام والای آن‌ها پی ببریم و مهم‌ترین ملاک شناخت آن‌ها این است که آن‌ها را افرادی بدانیم که اطاعت از آن‌ها واجب است؛ به این حدیث درباره مقام امام رضا علیه‌السلام و لزوم شناخت مقام آن حضرت توجه فرمایید:

 امام صادق علیه‌السلام فرمود: نوه من در زمین خراسان در شهری به نام طوس کشته شود هر که بامعرفت به‌ حق او وی را زیارت کند روز قیامت دستش را بگیرم و او را به بهشت برم اگرچه اهل گناه کبیره باشد . عرض شد شناختن حق او چیست؟ فرمود بداند که او امامی است که اطاعتش واجب است و غریب و شهید است هر که عارف به حقش او را زیارت کند خدا به او اجر هفتاد شهیدی که برابر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله از روی حقیقت شهید شده‏اند بدهد (2).

امام رضا علیه‌السلام هشتمین جانشین برحق پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله هستند ایشان یکی از چهارده شخصیت معصوم و یکی از ائمه هدی علیهم‌السلام می‌باشند.

یکی از ویژگی‌های امام رضا علیه‌السلام این است که درباره ثواب و فضیلت و آثار زیارت آن حضرت احادیث متعددی رسیده که به چند حدیث اشاره می‌کنیم:

 حدیث اول: حضرت امام رضا علیه‌السلام فرمودند:

کسی که مرا زیارت کند درحالی‌که خانه‌ام دور و مزارم بعید است من روز قیامت در سه جا به نزدش آمده تا او را از ترس‏ها و هول‌های قیامت برهانم:

الف: هنگامی‌که کتاب‏ها (نامه‏های اعمال) به دست‏های راست و چپ داده می‏شوند.

ب: در هنگام عبور از صراط.

ج: در وقت میزان اعمال. (3)

 حدیث دوم:

علی بن مهزیار می‌گوید به امام جواد علیه‌السلام عرض کردم پاداش قبر امام رضا علیه‌السلام چیست؟ فرمود به خدا بهشت برای اوست (4).

 حدیث سوم:

از امام هفتم موسی بن جعفر علیه‌السلام نقل‌شده که آن حضرت فرمودند:

کسی که قبر فرزندم را زیارت کند برای او نزد خدا ثواب هفتاد حجّ م قبول هست.

راوی می‏گوید: محضرش عرضه داشتم: ثواب هفتاد حج؟! حضرت فرمودند:

بلی، بلکه ثواب هفت‌صد حج؟! عرض کردم: هفت‌صد حج؟! فرمودند: بلی، بلکه ثواب هفتاد هزار حج.

عرض کردم: هفتاد هزار حج؟! فرمودند: بلی، از این گذشته بسا حج مقبول واقع نمی‌‌‏شود، کسی که آن حضرت را زیارت کند و شب را نزد آن جناب بیتوته کند مثل کسی که است که خدا را در عرش زیارت کرده.

عرض کردم: مثل کسی که خدا را در عرش زیارت کرده؟! حضرت فرمودند:

بلی، هنگامی‌که قیامت به پا شود چهار تن از اولین و چهار تن از آخرین روی عرش خدا هستند.

امّا چهار تن از اولین عبارت‌اند از:

حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم‌السلام.

و امّا چهار تن از متأخرین عبارت‌اند از:

حضرت محمّد و علی و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم اجمعین.

 سپس مجلس وسیع شده و در آن توسعه داده می‏شود و کسانی که قبور ائمه را زیارت کرده‏اند با ما روی عرش می‏نشینند.

توجه داشته باش که از بالاترین آن‌ها ازنظر رتبه و ثواب کسی است که از قبر فرزندم علی علیه‌السلام را زیارت کند. (5)

 برای آشنایی بیشتر بازندگی امام رضا علیه‌السلام می‌توانید به کتب منتشرشده در این رابطه مراجعه فرمایید مانند کتاب:«زندگانی حضرت علی بن موسی‌الرضا» تألیف آقای موسی خسروی چاپ اسلامیه- امام رضا الگوی زندگی تألیف آقای حبیب‌الله احمدی -سبک زندگی رضوی روابط میان فردی تألیف محمدتقی فعالی -شفا یافتگان حرم مطهر امام رضا در آینه مطبوعات تألیف سید مهدی سید قلبی.

ضمناً کرامات زیادی از قبر شریف امام هشتم علیه‌السلام به زائران رسیده که نشان از عنایت آن حضرت به زائران هست و به همین دلیل آن حضرت را امام رئوف نامیده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. وجوب معرفة الإمام‏ و أنه لا یعذر الناس بترک الولایة و أن من مات لا یعرف إمامه أو شک فیه مات میتة جاهلیة و کفر و نفاق.

2. من لا یحضره الفقیه؛ ج‏2؛ ص 584. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ‏ مُفْتَرَضُ‏ الطَّاعَةِ غَرِیبٌ‏ شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَی حَقِیقَة

احترامات ویژه‌ای که به امام خمینی گذاشته می‌شود مستقل از منشأ الهی نیست و به دلیل پیروی بیشتر ایشان در علم و عمل از اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

پرسش:

چرا آیت‌الله خمینی را مقدس می‌کنند و از او قدیس می‌سازند؟ چرا مانند ائمه به او امام می‌گویند و پیشوند «امام» و پسوند «سلام الله علیه» برای او می‌تراشند؟ همچنین برای ایشان یک مقبره عظیم و البته مخالف مشی ساده‌زیست ایشان _ آن هم به ‌صورت تجملاتی _ در حد ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌سازند و زیارت‌نامه تدوین می‌کنند. طرفداران ایشان، مخالفت با حتی یک نظر ولی ‌فقیه را مخالفت با اصل ولایت فقیه و در نتیجه مخالفت و دشمنی با رسول‌الله و خدا تلقی می‌کنند (چون مدعی هستند که ولایت یک غیر معصوم، همان ولایت رسول‌اللهِ معصوم است). آیا با این اعتقاد، نقد و بررسی آرا و افکار یک غیر معصوم که سرنوشت میلیون‌ها نفر در دستان اوست ممکن می‌شود؟

پاسخ:
مقدمه:
یکی از مسائل پر سابقه در حکومت دینی، قدسی سازی و ایجاد تقدس برای حاکم در جامعه اسلامی است. هر جا حکومتی به نام دین و خدا باشد، با انتساب حاکم و فرامین وی به خداوند، متمردین و حتی منتقدین، در مقابل و دشمنی با خود خداوند تعریف می‌شوند. این عمل برای مشروعیت بخشی یا تقویت مشروعیت حاکم مورد استفاده بوده است. در طول تاریخ خلفا و حکام اسلامی، خطاها و حتی جنایات احتمالیِ نظری و عملی حکمرانان تا جایی نادیده گرفته می‌شد که قتل امام معصوم نیز به دلیل مقابله با حاکم و خلیفه مسلمین نه جایز، بلکه واجب و موجب تقرب به خدا شمرده می‌شد. حال در عصر حاضر آیا این همه القاب و عناوین و بارگاه و ... برای امام خمینی نیز در این راستا است؟ و در مورد ایشان نیز چنین امری رخ داده است؟
در پاسخ به این سؤال، ابتدا باید معنای تقدس را بررسی ‌کنیم و ببینیم که اصولاً آیا انسانی می‌تواند مقدس باشد؟ ویژگی‌های امر مقدس، عظمت و تعالی و برتری از عالم طبیعت است و فاصله پر ناشدنی میان خالق و مخلوق، هیبت‌انگیز و موجب پیدایش حالت خوف و خشیت در انسان است، به نحوی که در برابر او نه چون و چرایی روا می‌دارد و نه نقص فرمانی می‌کند. خداوند، اصل و ارزش و حقیقت هستی است به نحوی که همه حیات را پوشانده و به زندگی معنا می‌دهد. به همین علت، تمام خوبی‌ها را دارد و پر جذبه و دلرباست. در نتیجه‌ی دلربائی و زیبایی مطلقش، حالت شوق و رجا را در انسان برمی‌انگیزد و به سوی اوامر و نواهی جذب می‌کند. (1) البته منشأ قداست نیز خدا است. انسان، زمان و یا مکان به‌ خودی خود مقدس نیستند، اما می‌تواند به حالت قدسی نزدیک شود یا حالت قدسی بگیرد. از نظر فرد دین‌دار، برخی زمان‌ها و مکان‌ها و اشیاء و انسان‌ها، به جهت ارتباط خاص با خدا، تقدس ویژه‌ای کسب می‌کنند. زمان‌هایی که تجلی خاص خداوند در آن‌ها اتفاق افتاده (مانند شب‌های قدر، ماه رمضان، عید فطر و قربان و غیره) و مکان‌هایی که خداوند در آن‌ها تجلی ویژه‌ای داشته، قداست و حرمت بیشتری می‌یابد (مانند کوه طور، مکه معظمه، مدینه، کربلا، مقتل شهدای اسلام...) و انسان‌های برگزیده که مخاطب خاص الهی بوده و تلاش بیشتری برای دریافت تجلیات الهی داشته‌اند (مانند پیامبران، ائمه اطهار، شهدا، علمای اسلام و...) و همین طور متون و کلماتی که محل تجلی خداوند هستند (مانند آیات قرآن کریم) و یا بر دل اولیاء و انبیاء تابیده‌اند (مانند احادیث قدسی و کلمات نورانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام) همه و همه قداست و احترام ویژه‌ای خواهند یافت.
از آنجا که امام خمینی به قول شهید آیت‌الله صدر؛ ذوب در اسلام و فرامین الهی بود و فقیهی باتقوا و شجاع بود و در مقابل طاغوت و ستمگران و ابرقدرت‌های خارجی ایستاده بود، این قداست برای وی نزد جامعه مذهبی ایران ایجاد شد؛ به عبارت دیگر از احترام ویژه‌ای که رنگ و لعاب روحانی و معنوی الهی دارد، برخوردار شد.
اما آیا اگر کسی یا چیزی مقدس بود، لزوماً معصوم هم هست؟ پاسخ، منفی است. در کلام شیعی، معصومین مشخص هستند و در فرض سؤال ما شامل فقها مانند امام خمینی نمی‌شوند. (2)
امام خمینی هم نه ‌تنها به چنین امری قائل نبود، بلکه به صراحت و به‌صورت آشکار به شکستن این تلقی‌ها اقدام می‌کرد: «مسئولیت من هم گردن‏‎ ‎‏شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید‏‎ ‎‏چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا»؟(3)
ایشان در توضیح این مطلب، حتی حرف از برخورد قهری امت داشته است: «در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت - در منبر بود - که اگر من یک کاری کردم شماها چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این شمشیر راستش می‌کنیم. باید این طور باشد. باید مسلمان این طور باشد که اگر - هر که می‌خواهد باشد، خلیفه مسلمین و عرض بکنم هر که می‌خواهد باشد - اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار». (4) در جای دیگر ایشان به صراحت بیان کرده است که «خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی‏‎ ‎‏از من هم سر زند مهیای مؤاخذه‌ام». (5)
امام خمینی همواره از رفتار طاغوتی یا همراه با فخر فروشی بر حذر بود و حتی از تمجیدهای اطرافیان کراهت داشت و با قاطعیت برخورد می‌کرد. وی معتقد بود که این‌گونه تعریف‌ها موجب غفلت و فاجعه در انسان، غرور و انحطاط فکری و روحی، انباشته شدن گرفتاری‌های نفسانی و ... می‌شود. (6)
ایشان در عمل هم بارها از اینکه برای ایشان بیش از حد قداست بتراشند، با شدت نهی می‌کرد. برای مثال، وقتی دانشجویان خارج از کشور می‌خواستند با بنی‌صدر به خاطر اهانات وی به امام و نظریات ایشان در باب ولایت فقیه در نشریه «انقلاب اسلامی در هجرت» برخورد کنند، از طریق مرحوم خسرو شاهی از امام کسب تکلیف کردند و امام پاسخ داد که: «... جنابعالی آن‌ها را برای من فرستاده بودید و من بخشی از آن‌ها را خواندم. آنجا اولاً به من ناسزا می‌گوید. ثانیاً ولایت فقیه را به آن نحوی که ما می‌گوییم قبول ندارد. حالا اگر کسی به من ناسزا بگوید و یا ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، می‌شود او را به قتل رساند؟! این‌ها که جزو اصول دین نیستند که اگر کسی منکر آن‌ها شد مرتد بشود و البته شما می‌دانید گروهی از فقهای پیشین و فعلی همین امر را با این عمومیت که ما می‌گوییم قبول ندارند. به هر حال جنابعالی نهی کنید». (7)
ایشان در مسائل شرعی، تقلید از خود را معیار برخورد اداری نمی‌دانست؛ روزی در جلسه‌ای با امام خمینی درباره گروهی از افراد صحبت شد، امام گفت: از ایـن گروه، افرادی که من می‌شناسم کاملاً مذهبی هستند. شخصی به ایشان عرض کرد: آنان شما را قبول ندارند. امام بدون کوچک‌ترین ناراحتی گفتند: قبول نداشته باشند، من که جزو اصول دین نیستم که اگر قبول نکنند، بگویم ایمانشان ناقص است. در جلسه‌ای دیگر با امام خمینی شخصی گفت: «چرا این قضات دادگستری را که در میان مردم قضاوت می‌کنند، بیرون نمی‌ریزید؟ این‌ها که آدم‌های فاسقی هستند. امام فرمودند: چرا غیبت می‌کنید؟ از کجا فهمیدید این‌ها فاسق‌اند؟ او گفت: آن‌ها ریش خود را با تیغ می‌تراشند! امام پرسیدند: از کجا می‌دانید ریش تراشیدن را حرام می‌دانند تا فاسق شوند؟ گفت: شما فرموده‌اید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم. امام فرمودند: از کجا فهمیدید که آن‌ها مقلّدین من هستند و از دیگران تقلید نمی‌کنند»؟(8)
همچنین در مورد این جمله که «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است» باید بدانیم که ولایت امام خمینی یا ولایت فقیه، هم‌عرض ولایت رسول‌الله نیست. این جمله به این معنا نیست که ولی فقیه به عنوان نائب عام، هم‌¬طراز و هم مقام و در عرض معصومین علیهم‌السلام است، بلکه منظور آن است که با همان مسائلی که رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله در اداره جامعه اسلامی مواجه بود، فقیه جامع‌الشرایط هم در عصر غیبت با آن مسائل مواجه است. لذا همان اختیارات و اعمال ولایتی که در 1400 سال پیش لازم بوده، الآن هم لازم است. وگرنه اگر ولایت‌ فقیه را محدود به مسائلی خاص یا امور حسبیه کنیم، باید آن امور از مسلمین که آن‌ها را در ید فقیه نمی‌دانیم، معطل بماند. امام خمینی در توضیح این مطلب در کتاب بیع خود می‌نویسد: «فقیه همه اختیارات امام [معصوم] علیه‌السلام را دارا هست، مگر آن که دلیلی قائم شود که اختیاری که برای امام ثابت است به دلیل جهات شخصی معصوم است نه جهت ولایت و حکومت و یا اگر مربوط به امور حکومتی و سیاسی است اختصاص به معصوم دارد مانند آن چه در جهاد ابتدایی مشهور است». (9)
بنابراین امام خمینی برای خود حالت یک قدیس که خود و کلامش چونان وحی منزل است، قائل نبود. لذا در رابطه با مسائلی که یاران و بازماندگان در مورد ایشان با این عناوین خاص دارند، باید گفت که لقب امام، به‌ صورت واضح برای هم‌‌ردیفی با معصومین و ائمه هدی علیهم‌السلام نیست. امام به معنای رهبر و مقتدا است و صفتی است به‌ عنوان کسی که در ابتدا قرار می‌گیرد و سایرین به او اقتدا می‌کنند (مانند امام جماعت). در میان اعراب شیعی، استفاده از پیشوند امام بسیار متداول است مانند خطاب قرار دادن امام موسی صدر.
در مورد لقب «سلام‌الله» هم با یک قدسی سازی کاذب مواجه نیستیم. درست است که سلام‌الله معمولاً برای اهل‌بیت عصمت و طهارت بکار می‌رود؛ اما در راستای شاخص شدن امام خمینی در علم و عمل در پیروی از مکتب اهل‌بیت، برای ایشان چنین احتراماتی قائل شده‌اند و نه به‌ صورت مستقل از آن مکتب.
شهید آیت‌الله سعیدی نقل می‌کند که «روزی آیت‌الله میلانی هنگامی که نزدشان نام امام خمینی برده شد فرمودند: سلام‌الله‌علیه... عده‎ای به آیت‌الله اعتراض کردند. ایشان فرمودند: ساکت باشید فلانی! این جا مسئله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانی اعلم است یا من؟ این جا بحث رهبری است و چنین نیست که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد. لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاستمداری داراست که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراس نداشته باشد و اکنون این مشخصات در کسی جز آیت‌الله خمینی نیست». (10)
در مورد نگارش زیارت‌نامه برای امام نیز بایستی گفت که وقتی زیارت‌نامه حاوی مطالب خلاف واقع نباشد و به معصوم نسبت داده نشود، صرفاً به زبان عربی بیان شدن زیارات برای اموات، بدعت یا قدسی سازی نیست. مضمون این زیارت‌‌نامه‌ نیز طلب آمرزش و مغفرت و سلام و درود بر آن فرد محترم و مرحوم است که از زبان زائر گفته می‌شود. چنانکه آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی بیان داشت: «الآن کاملاً در کنار مزار امام و مرقد امام می‌گوییم «أشهد أنّک قد أقمت الصلاه و آتیت الزکاه و أمرت بالمعروف و نهیتَ عن المنکر و أقمت الحج» حج را او اقامه کرد. مگر در حج سخن از برائت از مشرکین بود، مگر «مرگ بر آمریکا» در کنار گوشِ مزدوران آمریکا مقدور بود؟ این را امام زنده کرد، حج را اقامه کرد». (11)
ساخت مقبره و مزار بزرگ و هم‌‌طراز معصومین هم جدای از اینکه مخالفان و موافقان جدی دارد، مشمول این نکته مهم است که زیارتگاه بیشتر برای زوار و زائرین ساخته می‌شود و نه برای خود متوفا. در واقع با این مطلب نمی‌توان ساده‌زیستی خود فرد را زیر سؤال برد یا در تضاد دید. چنانکه اهل‌بیت علیهم‌السلام در اوج ساده‌زیستی دارای زیارتگاه‌های عظیم هستند که با اقبال روزافزون مؤمنین و زائران، گسترش آن مقابر لازم به نظر می‌رسد.
در مورد امام خمینی هم به این عنوان که ایشان با برپایی حکومت اسلامی شیعی قدم بزرگی در مبارزه با طاغوت و مستکبران عالم و برافراشتن پرچم اسلام و حمایت از مستضعفین عالم برداشته است، این بنا به معنای گرامیداشت این هویت و از باب تعظیم شعائر الهی و در خدمت مردم مشتاق زیارت ایشان است.
اما اینکه این مسائل، موجب شود که راه نقد و تبیین مشی و نظر امام خمینی و هر فقیهی مسدود شود، نه ناشی از مشی و نظر ایشان و نه ناشی از سیره اسلام است؛ بلکه نتیجه خرده‌فرهنگ‌های ما و اعمال سلیقه در باب این مسائل است.
نتیجه:
از یک طرف قرار نیست امور مقدس، با سبک‌‌انگاری و عدم تعظیم و تکریم، تحقیر شوند و از طرف دیگر هم قرار نیست وقتی برای امری قداست قائل شدیم، لزوماً آن را معصوم و وحی مُنزل بپنداریم؛ به عبارت دیگر یکسان پنداری قدسیت با عصمت و حتی سلب حقوق شهروندی در نقد و مطالبه‌گری از حاکم، غلط و خلاف سیره و بیان صریح امام خمینی است؛ اما احترامات ویژه‌ای که به امام خمینی گذاشته می‌شود مستقل از منشأ الهی نیست و به دلیل پیروی بیشتر ایشان در علم و عمل از اهل‌بیت علیهم‌السلام و شاخص شدن وی در این زمینه است.
کلیدواژه:
اندیشه سیاسی، امام خمینی، تقدس، قدسی سازی.
پی‌نوشت‌ها:
1. هادی صادقی، در‌آمدی بر کلام جدید، قم، نشر معارف و کتاب طه، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، ص 63.
2. ر.ک: عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه، 1379 ش.
3. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 8، ص 487.
4. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 8، ص 6.
5. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 21، ص 282.
6. ر.ک: روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 6، ص 281- ج 12، ص 343- ج 20، ص 394.
7. به نقل از سید هادی خسروشاهی، ماهنامه فرهنگی یادآور، سال اول، شماره اول، خرداد 1387، ص 108.
8. به نقل از نشریه دوست (هفته‌نامه کودکان ایران) شماره 202، 31 شهریور 84.
9. روح‌الله خمینی، کتاب¬البیع، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1368 ش، جلد 2، ص 497.
10. سعید عباس زاده، آیت‌الله میلانی، مرجع بیدار، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر، 1375 ش، ص ۱۳۳.
11. درس خارج تفسیر قرآن _ 22/02/1388.
 

ویژه نامه  امام خمینی به صورت کتاب الکترونیکی با عنوان  تبیین کلام، سیره و قیام امام (پرسش و پاسخ های مرتبط با حضرت امام خمینی رحمة الله عليه) تولید و منتشر شده است برای مطالعه به آدرس  https://my.pasokhgoo.ir/library مراجعه نمایید.

امام خامنه‌ای: امام خمینی (ره) با انقلاب خود ارزش‌های فراموش شده اسلام را‏‎ ‎‏احیا کردند و گرد و غبار غفلت را از چهره واقعی اسلام زدودند.
خدمات امام خمینی ره

پرسش:

اگر ممکنه کمی از خدمات امام نسبت به اسلام رو بفرمایید؟

پاسخ:

مقدمه:

علمای اسلام در عصر غیبت از جایگاه و نقش ویژه‌ای بر خوردارند و بر اساس روایت پیامبر صلی‌الله علیه و آله، از انبیاء بنی‌اسرائیل نیز برترند. این جایگاه ویژه مسئولیت آن‌ها را نیز در قبال اسلام سنگین‌تر از دیگران می‌کند. امام راحل (ره) به عنوان بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به عنوان یکی از علمای طراز اول دوران خود تأثیر قابل توجهی از خود بر جای گذاشته است؛ که در این سؤال در دو بخش متفاوت خدمات ایشان نسبت به اسلام و همچنین تأیید انقلاب اسلامی از منظر آیات و روایات مورد پرسش قرار گرفته است.

در پاسخ به بخش نخست سؤال باید گفت که خدمات امام (ره) به مسلمانان و جهان بشریت بسیار پرتعداد بوده که در ادامه فقط به اختصار به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌گردد:

1. احیاء دین مبین اسلام

مهم‌ترین خدمت امام (ره) به اسلام، احیاء دین مبین اسلام بود. اقدامات مؤثری که حضرت امام خمینی (ره) در راستای اعتلای اسلام داشتند، چیزی فراتر از حد خدمات هست بلکه به تعبیری از بیانات امام خامنه‌ای بر می‌آید که امام خمینی (ره) اسلام را احیا کردند. چرا که قبل از آن از دین اسلام یک برداشت حداقلی در حد انجام تکالیف شخصی جهت جلب رضای خدای متعال بود و حال آن که بیشترین وظایف برای مسلمان واقعی در عرصه جمعی و اجتماعی تعریف شده و عبادات و وظایف فردی هم کمک کننده و به نتیجه رساننده همان اهداف اجتماعی از اسلام هستند. آن مقداری که اسلام در زمینه‌های حکومتی احکام و دستورالعمل دارد، در زمینه فردی به آن اندازه نیست، از این جهت ایشان بعد اصلی اسلام را احیا کردند و دین را از حالت انزوا خارج و به بطن جامعه کشاندند.

رهبر معظم انقلاب نیز در مواردی به نقش امام (ره) اشاره نموده‌اند:

-«قرائت‌های مختلف و ناقص اسلام همچون اسلام آمریکایی و انگلیسی و سلفی گری و اسلام رحمانی تو سری خور و اسلامی که به ‌جز آداب فردی ناظر به جنبه اجتماع نبود را کنار زد؛ نیاز است قبل از بیان خدمات حضرت امام درباره‌ی شخصت امام خمینی از زبان مقام معظم رهبری که در زمان مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران جزو نزدیک‌ ترین افراد به ایشان بودند چند کلمه‌ای را بشنویم». (1)

-«اولاً درباره‌ی شخصیت حضرت امام واقعاً نمی‌شود حرف زد. وقتى وارد بشویم، راجع به ابعاد شخصیت این عزیزِ دوران و یادگار پیغمبران حرف بزنیم، میدانیم که ناقص خواهد ماند و کامل نخواهد شد؛ وقت‌های زیاد، انسان‌های بزرگ، زبان‌های گویا لازم است تا بتوانند حیطه‌بندى کنند عظمت این شخصیت را. لذا در آن‌ باره که من نمی‌خواهم واقعاً صحبت کنم، ماها کوچک ‌تر از آن هستیم، امّا این را می‌خواهم عرض بکنم که اگر ما این مجموعه را _نظام جمهورى اسلامى و این انقلاب بزرگ و جهانى و این رستاخیز عظیمى که در دنیا به وجود آمده و رستاخیز عظیم‌ترى که در درون انسان‌ها به وجود آمده و این تحوّلى که مس‌ها را طلا کرده_کلمه‌ی طیّبه و شجره‌ی طیّبه بدانیم که هست، ریشه‌ی این شجره‌ی طیّبه، همین شخصیت عظیمى است که همه‌ چیز از او رویید. او بود که این درخت مبارک را رویاند. در روزگارى همه‌چیز بود، [امّا] او نبود و ما هیچ‌چیز نداشتیم؛ همین ایران بود، همین ملّت بود، همین موقعیت جغرافیایى بود، همین فقه بود، همین قرآن بود، همین نهج‌البلاغه بود، امّا او نبود، اگر او به‌عنوان یک شروع‌کننده و رهبر ‌-قبل از شروع نهضت-کار خودش را آغاز نکرده بود، [لذا] هیچ‌چیز نبود، هیچ‌چیز نداشتیم، روزبه‌روز عقب‌تر می‌رفتیم، روزبه ‌روز بیشتر توى سرمان می‌خورد و روزبه ‌روز بیشتر شخصیت ما هضم می‌شد. بعد او پدید آمد، قدم درصحنه گذاشت، مثل وجودى که ماهیات را هستى می‌بخشد، تحقّق می‌بخشد، مثل خورشیدى که می‌تابد و اشیاء را آشکار می‌کند، مثل روحى که به کالبدى دمیده می‌شود و اجزاى آن کالبد را زنده می‌سازد، ما را زنده کرد، ما را نمایان کرد، ما را به حرکت درآورد. آن‌وقت ارزش جغرافیایى ما، ارزش تاریخى ما، فرهنگ گذشته‌ی ما، قرآن ما، نهج‌البلاغه‌ی ما، انسان ما و ملّت ما به کارمان آمد. او کلید بود؛ او ریشه‌ی این درخت بود».

-«حقیقتاً در بین علمای دین - تا آن‌ جایی که ما شناخته‌ایم - از عصر اول، از دوران بعد از غیبت صغری تا امروز، ما هیچ‌کس را مثل امام، به این برازندگی و به این برجستگی سراغ نداریم. همه‌ی آن‌هایی که بودند، انصافاً از ایشان کوچک‌ تر بودند. البته از لحاظ علمی، مؤسسان و مجتهدان بزرگ هستند؛ اما در مجموع جهات، آن چیزی که یک شخصیت را به وجود می‌آورد، از شیخ مفید و سیّد مرتضی و محقق و علامه و دیگران و دیگران تا برسد به میرزای شیرازی و بقیه‌ی علما، انصافاً هیچ کدام با این بزرگوار قابل مقایسه نبودند. ایشان یک عالَم دیگری بود؛ یک دریای عمیق و یک اقیانوس ناشناخته بود. خدای متعال می‌دانست که او چه قدر عمیق و حاوی غرایب است». (2)

2. ارائه اسلام ناب

اسلام امام اسلام ذلت نبود و اسلام کودنی و بیکار ماندن ظرفیت‌ها نبود و اسلامی بود که اطاعت از آن اسلام باعث حیات برای مسلمانان می‌شود که به تعبیر قرآن، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم ۖ ...؛ سوره انفال آیه 24 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد»!

اسلام امام اسلامی بود که اطاعت از آن اسلام ناب باعث احیاء نفوس می‌شود و مقدمه تشکیل حیات طیبه هست. به فرموده مقام معظم رهبری «ایشان آرزوی انبیای اولوالعزم که تشکیل حکومت بود را محقق کردند جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده است؛ ولو ناقص». (3)

3. عمومی کردن حقایق اسلام

نقش دیگر امام (ره) این بود که حقایق اسلام و تعالیم اساسی آن را برای به سطح عامه مردم تسری دادند؛ آن معارف بلند و عظیمی که علمای مجاهد سالیان متمادی با ریاضت‌ها و مجاهدت‌های فراوان به آن مقامات عالیه رسیده بودند با بستری که حضرت امام (ره) فراهم کردند، بودند جوانانی که راه 100 ساله سیر سلوک و رسیدن به مقام قرب پروردگار را یک‌ شبه طی کردند و این‌ها به خاطر فهم جدیدی بود که مردم از اسلام پیدا کرده بودند و در بستر کارهای جمعی نصرت الهی شامل حالشان می‌شد و سنت‌های الهی مثل «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه»(4) و یا «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». (5)

این سُبل های خدای متعال و دست قدرت خدا بود که مردم را همراهی و هدایت می‌کرد و نفوس را تهذیب می‌داد که نمونه‌های بارز آن در جنگ دفاع مقدس به وفور یافت می‌شود از بنا (6) گرفته تا دکترای فیزیک (7) و یا جوانی که پهلوان کشتی (8) بود و یا شهردار (9) یک شهر و یا کسی که ابتدئاً عکاس و خبرنگار جنگ بود و سپس استراتژیست نظامی لقب گرفت. (10) همه در رده اولیای الهی قرار گرفته بودند و کلامشان مثل کارکشته‌های مسیر سیر سلوک پر مغز و پرمحتوا و نافذ بود.

مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند «امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آن‌ها می‌گذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرئت نمی‌کردند بگویند، ایشان به‌طور صریح نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شب‌نامه، نه آن طوری که گروه‌ها و احزاب به صورت بسته و سلول‌های حزبی و برای کادرهای حزبی بیان می‌کنند روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند». (11)

4. احیا ارزش‌های فراموش شده اسلام

امام (ره) اسلام را احیاء کرد که یکی از لوازم احیاء اسلام، احیای ارزش‌های اسلامی است. ارزش‌هایی که سال ها فراموش شده بود. رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودند: «امام خمینی (ره) با انقلاب خود ارزش‌های فراموش شده اسلام را‏‎ ‎‏احیا کردند و گرد و غبار غفلت را از چهره واقعی اسلام زدودند؛ و اسلام‏‎ ‎‏حقیقی را نمایان ساختند؛‏ قیام امام خمینی (ره)، برای برقراری نظام دینی بود که برگرفته از متون اصیل اسلامی بود که بر اساس آن، جد و‏‎ ‎ جهد و ثابت قدمی یک نوع مسئولیت و تکلیف دینی به حساب می‌آمد؛ و‏‎ ‎‏کسانی که در این راه با جان نثاری و فداکاری به ملکوت اعلا می‌پیوستند‏‎ ‎‏لقب شهید به خود می‌گرفتند؛ و مقام آن‌ها در حد شهدای صدر اسلام‏‎ ‎‏محسوب می‌شد». (‏12)

5. تولید ادبیات دینی

تولید ادبیات دینی نیز از دیگر خدمات امام (ره) به اسلام بود. به اعتقاد رهبر معظم انقلاب: ابتکار عمل امام خمینی (ره) در استفاده و به کارگیری مفاهیم‏ امام‏‎ ‎‏خمینی (ره) علاوه بر تألیف کتاب ‏‏حکومت اسلامی ‏‏در سخنرانی‌ها و‏‎ ‎‏خطبه‌های خود، اصطلاح‌ها و تعبیرهای زیبایی را به کار برده‌اند که برگرفته‏‎ ‎‏از قرآن و احادیث بود، مانند استکبار جهانی، مستضعفان، امت اسلامی،‏‎ ‎‏مترفین، ایام‌الله، حزب‌الله، شیطان بزرگ، طاغوت، جبار و غیره ایشان به‏‎ ‏این اصطلاح‌ها مفاهیم جدید و سیاسی و اجتماعی بخشیدند تا جایی که‏‎ ‎‏اصطلاح‌های انقلابی امام خمینی (ره) علاوه بر تشکیل یک ادبیات‏‎ ‎‏خاص، بر حالت‌ها و واقعیت‌ها اثر بسیار زیادی بر جای نهاد. به این ترتیب‏‎ ‎‏ایشان در عین حالی که عالم دینی و اندیشمند مذهبی بودند، نهایت سعی‏‎ ‎‏و تلاش خود را جهت برقراری نظام اسلامی به کار بردند. (13)

6. ایجاد حرکت اسلامی در مقابل استکبار جهانی

تقابل جبهه حق و باطل همواره در طول تاریخ مطرح بوده است؛ که متأسفانه در اغلب موارد، جبهه حق در انزوا قرار داشته و در مقابل حرکت جریان باطل، اقدامی انجام نمی‌داده است. امام (ره) این ایستادگی در برابر زیاده خواهی های جبهه استکبار و ایجاد حرکت در برابر آن‌ها بود به فرموده مقام معظم رهبری: «امروز ما شاهد تکرار تاریخ هستیم، در اوان اسلام دو ابرقدرت یعنی امپراتوری روم و ایران وجود داشتند که بر اثر جنگ‌های خونین خسروپرویز و هرتل، رهبران این دو ابرقدرت، محیطی پر از ظلم و ستم ایجاد شده بود و مردم در سخت‌ترین شرایط و مصائب می‌زیستند؛ اما خداوند با ارسال ناجی، بشر را از چنگال ستمکاران و مکر و نیرنگ شان رهایی بخشید. این دو امپراتور به عبرت‌های تاریخی مبدل شدند و بشریت آزاد، عدل و برابری برقرار و آسایش و امنیت حاکم، اطمینان و آرامش در سرزمین اسلام برقرار شد و مؤمنان با حکمت خداوند شاد شدند؛ و مستضعفان به حکومت رسیدند. (14) امام خمینی (ره) در برهه‌ای از زمان آمدند که همه جا پر از جور، فساد و ستم شده بود و انسان‌های مستضعف جانشان به لبشان رسیده بود و در حالتی پر از ترس و وحشت از دو ابرقدرت به نام های اتحاد شوروی کمونیستی از سویی و امپراتوری شیطان بزرگ از سویی دیگر به سر می‌بردند. خداوند چنین اراده کرد که طعم ذلت و ننگ و خواری را به آن‌ها بچشاند و آن‌ها را نابود و شکست خورده سازد. مردی خدایی از امت اسلامی با بانگ بلند ندا زد که: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی؛ و یک جنبش اسلامی نیرومند را در ایران ایجاد کرد که راه هرگونه طغیان و انحراف را بر آن‌ها بست؛ به طوری که مجال فعالیت را بر خود ندیدند! امام خمینی (ره) با خضوع و ویژگی‌های منحصر خود، سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و اصحاب بزرگوار و اهل‌بیت مکرم علیهم‌السلام را زنده کردند به طوری که ترس از نیروهای شیطان را از دل و جان مستضعفان بیرون کردند؛ و این امر تنها شامل جهان اسلام نشد؛ بلکه تمام جهان بشری را در برگرفت». (15)

7. تحقق وحدت کلمه در امت اسلامی

تحقق وحدت کلمه در امت اسلامی از دیگر خدمات امام (ره) به اسلام بوده که رهبر انقلاب آن را خدمتی درخور تحسین نامیدند: «یکی از بزرگ‌ترین خدمات در خور تحسینی که امام خمینی (ره) به امت محمد صلی‌الله علیه و آله کردند تلاش‌های زیاد ایشان در جهت حل اختلافات بین مسلمانان به ویژه بین اهل تسنن و شیعه بوده است. طبق گفته ایشان این اختلافات، برگرفته از نیرنگ‌ها و دسیسه‌های دشمنان اسلامی در جوامع اسلامی است که البته نقش توطئه گران بین‌المللی را هم نباید نادیده گرفت». (16)

8. غربت زدایی از اسلام و کارآمد کردن دین

کارآمد سازی دین و خروج آن از انزوا و غربت، از دیگر نقش‌های امام (ره) بود. رهبر معظم انقلاب در این خصوص می‌فرمایند: «هنر بزرگ و خدمت بی‌بدیل امام خمینی (ره) این بود که اسلام را از غربت درآورد». (17) «امام بزرگوار ما به اسلام و مسلمین قوّت و عزت بخشید. امام بزرگوار با این انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد». (18)

9. مردمی نمودن دین

رهبران و حاکمان کشور در زمان طاغوت، مردم را عوام می‌پنداشتند و عرصه را برای تصمیم‌گیری آنان بر امورات کشور تنگ کرده بودند. ولی بعد انقلاب امام (ره) به عنوان رهبر نظام سیاسی مردم را باور کرد و به مردم اعتماد واقعی داشت و کارها را به خود مردم می‌سپرد، او نیروی لایتنهی مردم را شناخت و کشف کرد و به آن‌ها جرئت عرض اندام و قدرت اتکا به نفس در مقابل دشمنان این سرزمین را عطا کرد و مردم را مصداق قومی کرد که خدای متعال در مقابل مذمت ارتداد گران از دین در وصف قوم جدید برخاسته می‌فرماید: «...فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ (19) به زودى خدا گروهى [دیگر] را می‌آورد که آنان را دوست می‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمی‌ترسند این فضل خداست آن را به هر که بخواهد می‌دهد و خدا گشایشگر داناست». (20)

پی‌نوشت‌ها:

1. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 1368/04/28

2. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) ۱۳۷۰/۰۵/۳۰.

3. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)15/10/1373.

4. نهج‌البلاغه، خطبه 127.

5. سوره عنکبوت، آیه 69.

6. شهید عبدالحسین برونسی.

7. شهید دکتر چمران.

8. شهید ابراهیم هادی.

9. شهید مهدی باکری.

10. شهید حسن باقری.

11. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 10/11/1395.

12. داستانی ‌بیرکی علی، امام خمینی (ره) و بازسازی تفکر اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1380، ص 122.

13. همان.

14. داستانی ‌بیرکی علی، امام خمینی (ره) و بازسازی تفکر اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1380، ص 151.

15. همان.

16. همان.

17. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 15/03/1370.

18. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 14/03/1370.

19. سوره مائده، آیه شریفه 54.

20. سوره مائده، آیه 54 ترجمه فولادوند.

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. اهل‌بیت علیهم‌السلام مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها را حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده اند.
جایگاه حضرت معصومه سلام‌الله علیها

پرسش:

جایگاه و شخصیت حضرت معصومه سلام‌الله علیها در میان اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه است؟

پاسخ:

مقدمه:

حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام فرزند امام موسی کاظم و خواهر امام رضا علیهما‌السلام هستند. در سفری که ایشان برای دیدار با امام رضا علیه‌السلام داشتند، در شهر قم، به جهت شدت بیماری وفات یافتند. حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون هستند و قبر ایشان زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت علیهم‌السلام است. ائمه علیهم‌السلام نسبت به این بانوی بزرگوار، نگاه ویژه‌ای داشتند و در روایات، فضائل بسیاری از این شخصیت به چشم می‌خورد. در ادامه برخی از فضائل و ویژگی‌های ایشان بر اساس ادله روایتی ارائه می‌گردد.

پاسخ:

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها در بین فرزندان امام کاظم علیه‌السلام (به غیر از امام رضا علیه‌السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ برخی از این ویژگی‌ها در بین امامزاده‌ها منحصر در ایشان و چند نفر دیگر است که در نوشته پیش رو به آن اشاره خواهد شد.

1. فرزند رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

حضرت معصومه سلام‌الله علیها فرزند بلافصل امام کاظم علیه‌السلام و از نوادگان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شوند؛ بنابراین اولین فضیلت و منقبت حضرت معصومه علیهم‌السلام، این است که وی از فرزندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در بخشی از زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم:

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏. (1)

2. دارای لقب معصومه

نام ایشان فاطمه است؛ اما در بین مردم به معصومه شناخته شده هست. معصومه زنی است که از انجام اشتباه مصون است و اهل‌بیت علیهم‌السلام را از این جهت معصوم می‌نامیدند که از گناهان مبرا بودند. با جست‌وجوی این لقب در منابع حدیثی، نقلی یافت می‌شود که در آن امام رضا علیه‌السلام در بیان فضیلت زیارت این بانو فرمودند: کسی که معصومه را در قم زیارت کند، درحالی‌که عارف به حق او است، بهشت برای اوست. (2)

3. شأن و مقام ویژه در نزد خداوند

یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه سلام‌الله علیها، مقام مخصوص ایشان در نزد خداوند است. در زیارت‌نامه ایشان که از امام رضا علیه‌السلام نقل شده چنین آمده است: «فان لک عندالله شأناً من الشأن؛ (3) همانا تو در نزد خدا دارای شأن ویژه‌ای هستی».

4. مقام شفاعت گسترده

شفاعت در لغت به واسطه‌گری شخصی (به عنوان مثال در نزد خدا) گفته می‌شود تا جرمی آمرزیده شود و یا حاجتی برآورده شود. (4) ‌این مقام، جایگاه بسیار بالایی است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام و برخی اولیا و صالحان از این مقام برخوردارند. مطابق روایات، حضرت معصومه سلام‌الله علیها از شفیعان بزرگ محسوب می‌شود که می‌تواند همه شیعیان را مورد شفاعت قرار دهد. در روایت از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ؛ (5) همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می‌شوند.

همچنین در زیارت‌نامه حضرت از ایشان طلب شفاعت می‌شود.

«یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّه؛ (6) ای فاطمه! برای من در مورد بهشت شفاعت کن».

البته این مرتبه شفاعت زمانی شامل انسان‌های می‌شود که به تعبیر روایات «عارفا بحقها» باشد. در این احادیث بیان شده که کسی که حضرت را زیارت کند در حالی که حق او را بشناسد، برایش پاداش بهشت است. (7) بنابراین یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه علیها­السلام، مقام شناخت ایشان است که مؤمنان باید برای زیارت او حتماً مقامش را بشناسند. همچنان که در بخشی از زیارت ‌نامه ایشان از خداوند درخواست شده تا شناخت و معرفت ایشان از افراد سلب نشود «أَسْأَلُ اللَّهَ أَن‏ ... لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَهُ وَلِیُ قَدِیرٌ»؛ (8) از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرست توانا است.

5. بشارت میلاد

از فضائل این بانوی بزرگوار این است که سال‌ها قبل از تولد ایشان، مژده تولدشان توسط امام صادق علیه‌السلام داده شده است. امام ششم علیه‌السلام درباره قم و مدفن حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها می‌فرمایند:

حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: به زودی فرزندم به نام فاطمه در آن (قم) دفن می‌شود. کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. راوی گفت: این سخن را حضرت صادق علیه‌السلام وقتی فرمود که هنوز فرزند امام کاظم علیه‌السلام به دنیا نیامده بود. (9)

بشارت یک امام در میلاد این بانو و سفارش همگان به زیارت او، نشان از مقام بلند ایشان دارد.

6. نقل حدیث از طریق ایشان

نشر احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام موضوعی است که بسیار مورد توجه اهل‌بیت بوده و فضائلی برای ناشران این معارف بیان نموده‌اند. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است:

خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده می‌سازد. پرسیده شد امر شما چگونه زنده می‌شود؟ حضرت فرمودند: علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد. (10)

 یکی از فضائل و برکات حضرت فاطمه معصومه علیها­السلام نیز نقل و نشر احادیث اجداد بزرگوارشان در بین جامعه است و در اصطلاح «محدثه» هستند. به عنوان مثال ایشان در روایتی به نقل حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» پرداخته‌اند. (11) این روایت در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غدیر خم و سند حقانیت شیعه در ولایت و خلافت ایشان است.

7. داشتن زیارت‌نامه مخصوص

از فضائل حضرت معصومه سلام‌الله علیها، زیارت‌نامه ویژه ‌ایشان است. کمتر امام زاده‌ای وجود دارد که از سوی ائمه علیهم‌السلام زیارت نامه ویژه‌ای برای وی نقل شده باشد. این زیارت ‌نامه ویژه، بالا بودن مقام او را به همگان نشان می‌دهد. امام رضا علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام سعد فرمودند:

قبری از ما در نزد شما است. سعد گفت: فدایت شوم منظورتان قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ امام فرمودند بله هر کس او را زیارت کند درحالی که او را بشناسد، بهشت برای اوست. وقتی به قبر رسیدی، روبروی قبر به سمتی که رو به قبله باشی بایست و چهل بار الله‌اکبر و 30 بار الحمد لله و 30 بار سبحان‌الله بگو و با خشوع و خضوع قلب بگو: السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه‏... (12)

به علت طولانی بودن متن این زیارت‌نامه از ارائه تمام آن خودداری می‌شود. برای مطالعه بیشتر می‌توانید از کتاب مفاتیح‌الجنان استفاده نمایید.

8.         مزار حضرت معصومه حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام

برخی از روایات بیان کرده‌اند که قم حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما (اهل‌بیت) حریمی است و آن قم است. در این حرم زنی از فرزندان من به نام فاطمه سلام‌الله علیها دفن می‌شود و کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. (13)

در روایت دیگر از این امام بزرگوار آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است. (14)

نکته قابل توجه دیگر، در زیارت‌ نامه حضرت معصومه است. در ابتدای این زیارت‌نامه با ضمیر غائب به انبیاء الهی سلام داده می‌شود، ولی وقتی به سلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌رسد، ضمیر به خطاب تغییر می‌کند. این نوع بیان می‌تواند دلیل بر این باشد که حرم پیش رو، حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ایشان در حرم خود حضور دارند.

9. بهشت جزای زیارت ایشان

در روایات زیادی آمده است که زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها معادل بهشت است. برای نمونه به دو روایت اشاره می‌شود. در حدیثی از برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها سؤال شد و ایشان فرمودند:

مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّهُ. (15)

همچنین روایت دیگری از امام جواد علیه‌السلام نقل شده که:

مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ. (16)

زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها توفیقی است که نصیب مؤمنان شده و باید از خداوند خواسته شود تا این توفیق از ایشان سلب نگردد همچنان که در زیارت ‌نامه این بانو آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَهِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ؛ (17) خدایا از تو درخواست می‌کنم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی و از من آنچه در آن هستم را سلب نکنی».

نتیجه:

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. بارگاه این بانوی بزرگوار در شهر قم است. از ویژگی‌های فردی متعددی دارا هستند تا جایی که از طرف برادر خویش، امام رضا علیه‌السلام به «معصومه» ملقب گردیدند. ایشان از نسل رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام محسوب می‌شوند. مطابق روایات، وی دارای مقام و منزلت در نزد خداوند است و به همین جهت شفاعت گسترده‌ای نسبت به شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد. این بانو آن قدر مبارک بودند که قبل از تولد ایشان، بشارت میلادش توسط امام صادق علیه‌السلام به شیعیان داده شده بود. همچنین ایشان از جهت علمی نیز فضیلت دارند و روایاتی مانند حدیث غدیر از طریق ایشان در منابع روایی شیعه منعکس شده است. از دیگر خصوصیات این بانوی با فضیلت، زیارت نامه ویژه ‌ایشان است. در بین امام زاده‌های فقط چند نفر هستند که از زیارت ‌نامه برخوردار می‌باشند که حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها نیز از جمله آنان است. در روایات شهر قم که مزار این بانوی بزرگ در آن قرار دارد درب بهشت معرفی شده و در احادیثی بهشت را پاداش زیارت کننده وی می‌دانند. اهل‌بیت علیهم‌السلام تصریح کرده‌اند که مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده می‌شود؛ بنابراین مؤمنین باید در شناخت این امامزاده جلیل‌القدر و زیارت او بکوشند و بهره کافی را ببرند.

کلید واژه:

حضرت معصومه سلام‌الله علیها، قم، زیارت حضرت معصومه، منبع یابی حدیث.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423 ق، ص 547.

2. همان. البته باید دقت داشت که این روایت در منابع اصلی شیعه ذکر نشده بلکه در کتاب زاد المعاد بیان شده و انتساب این کتاب به علامه مجلسی نیز مردود است.

3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

4. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق / مصحح: ندارد، قم: نشر هجرت‏، 1409 ق، ج 1، ص 261.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏57، ص 228، ح 59.

6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج‏99، ص 266، ح 4.

8 مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

9 نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق‏، ج‏10، ص 368، ح 12196.

10 ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1403 ق‏، ص 180، ح 1.

11. بحرانى اصفهانى، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمدباقر، قم: مؤسسه الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1413 ق‏، ج 21، ص 354.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

13. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، همان، ج‏99، ص 267، ح 5.

14. همان، ج‏57، ص 228.

15 ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف: دارالمرتضویه، 1356 ش‏، ص 324، ح 1.

16. همان، ص 324، ح 2.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

«اربعین کلیمی» ماه «ذی‌القعده» و ده روز ابتدایی «ذی‌الحجه» هست که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت در کوه طور به مناجات خداوند پرداخت و تورات را دریافت نمود.
چله کلیمی

پرسش:

چله کلیمی چیست و آیا از نظر اسلامی و اخلاقی، اعتبار دارد یا نه؟ چه آدابی دارد و چه اعمالی باید انجام داد؟

پاسخ:

مقدمه:

در میان اوقات سال، زمان‌های خاصی وجود دارد که دارای ارزش و شرافت ویژه‌ای می‌باشند و این ارزش و اعتبار به جهت اتفاقات خاصی است که در این ایام رخ داده است و چنین اوقاتی هدیه‌ای است از جانب حضرت حق به انسان‌ها تا بتوانند با بهره‌گیری از این ایام، از جهت معنوی رشد کنند. چنانچه پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ‏ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَه (1) در ایام زندگی شما، اوقات و فرصت‌های مناسبی را خداوند در اختیارتان قرار می‌دهد، بکوشید از آن فرصت‌ها استفاده کنید» یکی از این ایام، «اربعین کلیمی» هست.

بعد از این مقدمه پاسخ را در قالب چند نکته بیان می‌کنیم:

الف: «اربعین کلیمی» یا «اربعین موسوی» در اصطلاح به سی روز ماه «ذی‌القعده» به علاوه ده روز اوّل «ذی‌الحجه» گفته می‌شود که طبق آموزه‌های دینی این چهل روز دوره عبادت حضرت موسی کلیم‌الله در خلوت و مناجات خود با خداوند در کوه طور بوده و پس از این چهل روز، خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود (2) و چون حضرت موسی علیه‌السلام در این چهل روز به مناجات با حق‌تعالی مشغول بود، این ایام را «اربعین موسوی» می‌نامند، (3) و چون لقب حضرت موسی علیه‌السلام، «کلیم‌الله» هست، از این ایام به «اربعین کلیمی» نیز یاد می‌شود. (4)

ب: خداوند متعال در کتاب کریم خود گاه اجمالاً به این اربعین اشاره می‌فرماید: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَه (5) و (یاد آورید) موقعی که با موسی چهل شب وعده نهادیم» و گاه تفصیلاً آن را مطرح می‌کند: «وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسى‌ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‌ فی‌ قَوْمی‌ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ (6) و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن‌که زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد».

ج: اصل چله گرفتن –نه کیفیت و گونه‌های آن- یکی از روش‌هایی است که ریشه در شریعت و آموزه‌های دینی دارد و بر اساس روایات و تجربه اهل معنی تأثیری خاص بر وصول انسان به کمالات معنوی می‌گذارد، چنانچه امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه (7) هیچ بنده‌ای ایمان خود به خدا را در چهل روز خالص نگرداند، مگر آن که پروردگار، او را به دنیا کم توجه کرده و دردها و درمان‌ها را نشانش خواهد داد. سپس، حکمت در قلب او استوار شده و زبان خود را نیز به حکمت خواهد گشود».

بنابراین انسان طبق چنین توصیه‌هایی که در شریعت آمده مجاز است در هر دوره‌ای از زمان که حال او اقتضاء کند اربعینی را شروع نماید و چه بهتر که آن را در دوره‌ای قرار دهد که هم در روایات به فضیلت و خصوصیت آن اشاره شده و هم اهل معنی بر عظمت آن متفق می‌باشند و یکی از این دوره‌های خاص، ماه «ذی‌القعده» و ده روز اول «ذی الحجّه» هست.

ج: نسبت به آداب و اعمال این اربعین باید دانست که «اربعین کلیمی» در ماه‌های حرام (ذی‌القعده و ذی‌الحجه) واقع شده است و ماه‌های حرام از زمان اعراب جاهلیت دارای قداست خاصی بودند و قاعده بر آن بود که در ماه‌های حرام جنگ را کنار می‌گذاشتند و حرمت ماه را نگه می‌داشتند و به مسائل داخلی خودشان رسیدگی می‌کردند. بر همین اساس مرحوم سید بن طاوس (رحمه‌الله علیه) با دقتی که در نگاه به قرآن و روایات دارد، در این باره می‌فرماید: «چه خوب است که انسان نیز در ایام ماه‌های حرام، حرمت حدود الهی را حفظ کند و با ورود به محدوده محرمات، به خداوند اعلان جنگ ندهد»، (8) و لذا اصلی‌ترین آداب در این ایام، مراقبه بر ترک محرمات و امتثال فرامین الهی در همه لحظات است تا همان طوری که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت به عبادت خدا پرداخت و شایسته دریافت «تورات» از حضرت حق گردید؛ انسان نیز از اول ماه «ذی‌القعده» تا پایان دهه اول «ذی‌الحجه» مراقبه نسبت به اعمال و رفتار خود داشته باشد تا شایسته درک فیوضات الهی گردد.

مرحوم حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله علیه) نیز در این زمینه می‌فرمودند: «اى عزیز، بعد از آن‌که فرعون هلاک شد حق (تعالى) با کلیمش علیه‌السلام بناى مواعده گذاشت، قوله (سبحانه): وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ...تا فرعون نفس را نکشتى از اربعین‏ کلیمى‏ لوحى بر موسى روح لائح نخواهد شد». (9)

همچنین می‌توان برنامه‌هایی چون انجام اعمال مستحبی مثل «نماز شب»، «نوافل روزانه» و ذکر «استغفار»، «صلوات» و... را در برنامه اربعینی خویش داشت.

البته در آموزه‌های دینی اعمال دیگری در روزهای خاصی از این ایام توصیه شده که به برخی از آنان اشاره می‌شود:

1- نماز توبه در روز یکشنبه «ذی‌القعده» که برای خواندن این نماز لازم است انسان در یکی از یکشنبه‌های ماه «ذی‌القعده» غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده به‌ جا آورد که در هر رکعت، یک ‌بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک ‌بار سوره ناس و یک‌بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند استغفرالله و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را بگوید و در پایان این دعا را بخواند:

«یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ».

 پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ أُمَّتِی فَعَلَ هَذَا إِلَّا نُودِیَ مِنَ السَّمَاءِ یَا عَبْدَ اللَّههِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَإِنَّکَ مَقْبُولُ التَّوْبَهِ مَغْفُورُ الذَّنْبِ وَ یُنَادِی مَلَکٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ أَیُّهَا الْعَببْدُ بُورِکَ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ وَ ذُرِّیَّتِکَ ... وَ یُنَادِی مَلَکٌ آخَرُ أَیُّهَا الْعَبْدُ تَمُوتُ عَلَى الْإِیمَانِ وَ لَا أَسْللِبُ مِنْکَ الدِّینَ وَ یُفْسَحُ فِی قَبْرِکَ وَ یُنَوَّرُ فِیهِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ آخَرُ أَیُّهَا الْعَبْدُ یَرْضَى أَبَوَاکَ وَ إِنْ کَانَا سَاخِطَیْنِ ... وَ أَنْتَ فِی سَعَهٍ مِنَ الرِّزْقِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ یُنَادِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَا الَّذِی آتِیکَ مَعَ مَلَکِ الْمَوْتِ (علیه السلام) أَنْ یَرْفُقَ بِکَ وَ لَا یَخْدِشَکَ أَثَرُ الْمَوْتِ إِنَّمَا تَخْرُجُ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِکَ سَلًّا [سَلَاماً] (10) هر کس از امت من این اعمال را انجام دهد، از آسمان ندا می‌رسد، ای بنده خدا توبه‌ات قبول شده و گناهانت بخشیده شده است، اعمالت را دوباره آغاز کن. فرشته‌ای از عرش ندا می‌کند: ای بنده خدا این بشارت بر تو و بر اهل و عیالت و بر ذریه ات مبارک باد... و فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ای بنده خدا، بشارتت باد که با ایمان از دنیا خواهی رفت و دینت از تو گرفته نخواهد شد و قبرت وسیع و نورانی خواهد شد و فرشته‌ای دیگر می‌گوید: ای بنده خدا، پدر و مادرت از تو راضی خواهند شد، حتی اگر تا حال از تو راضی نبوده‌اند ... و تو در دنیا و آخرت وسعت در رزق و روزی خواهی یافت و جبرئیل علیه‌السلام ندا می‌کند:

من به همراه ملک‌الموت علیه‌السلام خواهم آمد تا وقت جان گرفتن با تو مدارا کند و سختی جان کندن را حس نکنی و روح از بدنت به آسانی جدا شود.

2- ده روز اول ماه ذی الحجّه از شریف‌ترین اوقات سال است، چنانچه پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «مَا مِنْ‏ أَیَّامٍ‏ الْعَمَلُ‏ الصَّالِحُ‏ فِیهَا أَحَبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْرِ- یَعْنِی عَشْرَ ذِی الْحِجَّه؛ (11) هیچ روزی نیست که به ‌جا آوردن عمل صالح در آن نزد خداوند محبوب‌تر از روزهای ده‌گانه (دهه ذی‌الحجه) باشد». بر همین اساس یکی از نمازهایی که در این ایام توصیه شده نماز دهه اول «ذی‌الحجه» است که در ده شب اول این ماه بین نماز مغرب و عشاء خوانده می‌شود. این نماز دو رکعت است. در هر رکعت بعد از سوره حمد و سوره اخلاص، آیه 142 اعراف خوانده می‌شود که بر پایه روایتی، امام باقر علیه‌السلام به فرزندش امام صادق علیه‌السلام سفارش کرده که این نماز را در دهه اول ذی‌الحجه ترک نکند، چرا که اگر آن را در این دهه بخواند در ثواب حاجیان شریک خواهد بود، هرچند که به حج نرفته باشد. (12)

 این روایت به روشنی نشان می‌دهد این ایام که اتمام اربعین حضرت موسی علیه‌السلام است مخصوص به آن حضرت نبوده است، بلکه ایامی است برای کسب فیض برای همه مؤمنین.

نتیجه:

«اربعین کلیمی» ماه «ذی‌القعده» و ده روز ابتدایی «ذی‌الحجه» هست که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت در کوه طور به مناجات خداوند پرداخت و تورات را دریافت نمود، از این‌رو اهل معرفت نیز در این ایام به مراقبه نسبت به اعمال و رفتار خویش می‌پردازند تا شایسته درک فیوضات الهی گردند البته روایت خاصی درباره این موضوع وارد نشده است.

کلید­واژه:

اربعین کلیمی، اربعین موسوی، چهل، مراقبه

منابع جهت مطالعه:

1. اسرار اربعین موسوی علیه‌السلام؛ ادب حضور (دفتر چهارم)، محمدتقی فیاض بخش.

2. تذکره المتقین، محمد بهاری.

3. دانشنامه علامه طهرانی، محمدحسین طهرانی.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار (ط- بیروت)، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏،1403 ق‏، ج 68، ص 221.

2. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی‏، دارالکتاب‏، قم‏،1404 ق‏، ج 1، ص 47.

3. سمنانی، علاءالدوله، مصنفات فارسى سمنانى‏، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏،1383، ص 256.

4. حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه‏، بوستان کتاب‏، قم‏،1381، ج 1، ص 243.

5. سوره بقره، آیه 51.

6. سوره اعراف، آیه 142.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 2، ص 16.

8. ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القدیمه)، دارالکتب الإسلامیه‏، تهران‏،1409 ق‏، ج 2، ص 627.

9. حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه‏، بوستان کتاب‏، قم‏،1381، ج 5، ص 266.

10. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم‏،1408 ق، ج 1، ص 396.

11. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام،1409 ق، ج 11، ص 273.

12. ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القدیمه)، دارالکتب الإسلامیه‏، تهران، ‏1409 ق‏، ج 1، ص 317.

دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است
جایگاه دختران در روایات

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید.

پاسخ:

مقدمه:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

  1. حجرات / 13.
  2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.
  3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.
  4. همان، ج‏6، ص 6.
  5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.
  6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.
  7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.
  8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.
  9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.
  10. همان، ج‏6، ص 4- 12.
  11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.
  12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

علم پیامبر در پنجاه سالگی بیشتر از علم او در چهل سالگی است، اما نه علوم غیبه‌ای که متصف به مراتب عالیه وجود است.
علم امام صادق علیه السلام نسبت به سایر اولیای الهی

پرسش:

آیا علم انبیاء و امامان به مرور زمان، افزایش می‌یابد و کامل می‌شود یا اینکه آنها همه چیز را کامل و مفصل می‌دانند؟ آیا می‌شود گفت که علم پیامبر در پنجاه سالگی بیشتر از علم او در چهل سالگی است؟ آیا می‌شود گفت علم امام صادق بیشتر از علم امام حسن است چون در طول زمان علوم امامان پیشرفت کرده و تکامل یافته است؟

پاسخ:

مقدمه:

بنا بر باورهای کلامی شیعه، مقام «امامت» در ادامه مقام «نبوت» تعریف شده و یکی از مناصب الهی است که لازمه آن، اتصال به منبع علم و بهره مندی از دانشی فرابشری است که در جهت تبیین شریعت و نیز پاسداشت آن از تحریف و دگرگونی به کار گرفته می‌شود. این علم که در اصطلاح از آن با عنوان «علم غیب» یاد می‌شود، گونه‌ای از دانش است که از طرف خداوند متعال افاضه شده و گستره آن می‌تواند بنا به جایگاه و فضیلت صاحبان مناصب الهی، متفاوت باشد .

مسئله «امکان ازدیاد علم غیب» مبتنی بر¬ماهیت علم غیب و گستره آن است که یکی از مباحث پرحاشیه و اختلافی در میان عالمان امامیه بوده و تبیین دقیق این مسئله می‌تواند، بسیاری از سوءتفاهم‌ها و شبهاتی که از سوی گروه‌های مخالف بیان شده است را حل کند.

با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:

بنابر آموزه‌های شیعی و تصریح آیات قرآن کریم، آگاهی از غیب، مخصوص خداوند بوده و او بنا بر مصالحی، برخی انسان‌ها را نیز از آن بهره مند می‌سازد. (1) هرچند مسئله «علم غیب امام» مورد پذیرش قاطبه علمای امامیه بوده و روایات بسیاری نیز بر آن دلالت دارد ، اما مسئله گستره و حدود آن یکی از مباحث اختلافی و چالش برانگیز در کلام شیعی به حساب آمده و در این رهگذر دست کم سه نظریه شکل گرفته است:

1-  رویکرد حد اکثری: پیروان این دیدگاه دامنه علم امام (ع) را بسیار گسترده دانسته و باور دارند که امامان، نسبت به همه امور گذشته و آینده آگاه هستند و همه کائنات در پیشگاه ائمه حاضر و خاضع اند.(2) درنتیجه اگر این نوع از احاطه به نحو فعلی و مطلق تعریف شود، نتیجه‌ای جز عدم امکان ازدیاد در علم و معرفت ایشان را به دنبال نداشته و هیچ چیز به نحو مطلق از احاطه علمی امام، خارج نخواهد  بود و ظاهراً تنها تفاوت آن با علم خداوند تبارک وتعالی در استقلالی و¬غیر¬استقلالی بودن آن است.

2-رویکرد حداقلی: براساس این دیدگاه، علم امام محدود به بعضی از موضوعات خارجی و رویدادها است و پیروان آن معتقدند که علم امام، علم حداقلی و غیرتام بوده و تنها موارد خاصی را در برمی گیرد . (3) طرفداران این نگاه تمام آیات و روایاتی که سخن از انکشاف همه حقائق در محضر امام علیه السلام دارد را بر جعل و تدلیس راویان غالی حمل کرده و یا به گونه‌ای آن را مجاز و استعاره شمرده اند.

3-رویکرد اعتدالی: که از نظر ما بهترین رویکرد در این مسئله بوده در ادامه توضیح داده خواهد  شد.

نکته دوم:

یکی از مسائلی که به ابهام موجود در مسئله حدود علم امام و به تبع آن مسئله امکان ازدیاد آن، دامن زده است، تعارض و¬ اختلاف بدوی در پاره‌ای از روایات این باب است که از یک سو به نحو متواتر، متعلق این علم را تمام حقایق عالم و افعال و مقدرات الهی دانسته و از ائمه با عناوینی چون «خزانه داران دانش پروردگار»(4)، «صاحبان دانش آنچه بوده و هست»(5) و نیز کسانی که «هر زمان اراده کنند، می‌دانند»(6) تعبیر می‌کند و از سوی دیگر با تتبع در تراث روایی امامیه می‌توان روایات بسیاری را یافت که بر امکان (و بلکه تحقق) ازدیاد علم امامان گواهی می‌دهد؛ این روایات را می‌توان در چند بخش دسته بندی کرد: (7)

1-روایات مستقیم و صریح: در این بخش از احادیث به ضرورت افزایش دائمی علم امام تصریح شده است. (8)

2-احادیث غیرصریح و غیرمستقیم: در این بخش احادیثی وجود دارد که فاقد تصریح بر لفظ ازدیاد علم بوده ولی با استفاده از واژگان جایگزین و یا تبیین ضمنی آموزه ازدیاد، آن را به نوعی بیان نموده است؛ نظیر روایاتی که به مسئله اخبار لحظه به لحظه از سوی خداوند برای ائمه اشاره داشته که به تعبیر روایات با روش‌هایی چون «نکت در قلب»، «نقر در اذن»، «سماع صوت» و «الهام» همراه است. (9)

این تعارض بدوی در روایات یاد شده، سبب شده است که علی رغم تعدد و تواتری که از نظر¬ معنایی میان هر دو¬ دسته از این روایات وجود دارد ، برخی با رویکردی حد اکثری، تمام روایات دال بر علم محدود را بر تقیه و جعل حمل کرده و برخی دیگر نیز با رویکردی حداقلی، روایات دال بر¬علم مطلق امام را، حمل بر غلو و تدلیس نمایند.

در¬واقع روش فهم هر دو گروه، مبتنی بر این حقیقت است که ایشان راهی برای جمع میان این دو دسته از روایات نیافته و به ناگزیر به قبول یک گروه و طرد گروه دیگر حکم نموده اند، در حالی که اگر بتوان راه جمعی معقول و منطقی برای این دو¬ دسته از روایات پیدا کرد، این تعارض نیز دفع شده و نیازی به طرد و تأویل روایات مخالف نیست.

نکته سوم:

همانطور¬که در نکته اول بیان شد، در مسئله گستره علم امام، رویکرد دیگری نیز وجود دارد که به نظر می‌رسد¬علاوه بر پاسخگویی به مسئله امکان ازدیاد علم معصوم (ع)، می‌تواند وجه جمع مناسبی را برای تبیین روایات متعارض در این باب، پیش روی مخاطب بگذارد. این رویکرد که ما از آن با عنوان «رویکرد اعتدالی» یاد می‌کنیم، مبتنی بر مقدماتی است که بیشتر ناظر به نگاه هستی شناسانه عارفان اسلامی و صاحبان حکمت متعالیه در این مسئله است که در اینجا بدان خواهیم پرداخت: (10)

مقدمه اول: هر موجودِ نازلی، تمثُّلی از موجود کامل بوده و هر عالمی، مثالی از عوالم بالاتر از خود می‌باشد . در¬نتیجه «دنیا واقعیتی است که مثال برزخ است و برزخ نیز مثال جهان عقل است. عالم عقول [نیز] مثال اسمای الهی است؛ چنان‏که اسمای الهی، تعیّنات ذات اقدس الهی است که آن هویتِ مطلقِ غیر متعیّن است». (11) در¬نتیجه جهان هستی دارای مراتبی است که به فرموده قرآن کریم، هیچ چیز در¬عالم فرودین نیست مگر¬آن که خزائن آن چیز به صورت کامل تر نزد خداوند حاضر است. (12)

مقدمه دوم: با توجه به دلالت‌های قرآنی، عرفانی و برهانی، نفس انسان یک موجود ذو مراتب و ممتد است که امکان حضور در تمام مراتب هستی را داشته و وجود سیالی است که به¬عنوان انسان کامل، «جامع جمیع عوالم الهیه است. او کتاب جامعی است مشتمل بر کتب الهیه، از حیث روح و عقلش، کتابی است عقلی مسمّی به امّ الکتاب و از حیث قلبش مسمّی به کتاب لوح محفوظ و از حیث نفسش مسمّی به کتاب محو و اثبات». (13)

درنتیجه نفس انسان کامل، گاهی در مرحله ماده و طبیعت، گاهی در ساحت ملکوت و مثال، گاهی در مرحله جبروت وعقول و گاهی نیز با فنا در ساحت اسماء و صفات الهی در¬عالی‌ترین درجات هستی، حاضر است.

مقدمه سوم: هر مرتبه از وجود حکمی دارد و ممکن است انسان در یک مرتبه حکمی داشته باشد که غیر از حکم او در مرتبه دیگر است. به عنوان مثال اگر بگوییم، «علی نشسته است و فکر می‌کند» در حالی که یک موجود بیشتر نیست، نشستن را به ساحت طبیعت و فکر کردن را به مرتبه ذهن او نسبت داده ایم، بدون آنکه در این حکم دچار تناقض و تضاد شویم. از¬ همین باب است که قرآن کریم، در¬عین حالی که به قتل و کشته شدن برخی در راه خدا، اشاره دارد ، در¬عین حال ایشان را زنده می‌داند. (14) یعنی عده‌ای هم مرده‌اند و هم زنده اند! بدین معنا که در مرتبه طبیعت و عالم ماده، محکوم به مرگ بوده، ولی به اعتبار¬مرتبه مثال، به حیات متصف می‌شوند، بدون آنکه به تعارض در معنا بیانجامد.

از سوی دیگر توجه به هر مرتبه می‌تواند انسان را از توجه به مراتب دیگر بازداشته و به عنوان مثال سخن گفتن با یک دوست می‌تواند انسان را به کلی نسبت به گرسنگی که تا پیش ازاین برای او وجود داشت، غافل سازد.

حال اگر مقدمات یاد شده را در خصوص مراتب نفس امام تطبیق دهیم، مسئله به راحتی قابل حل خواهد  بود و خواهیم دید که ایشان ازآن جهت که انسان کامل بوده و امتداد وجودی در تمام مراتب هستی دارند، بدون آنکه تعارضی ایجاد شود، در هرمرتبه متصف به وصفی متناسب با همان مرتبه هستند. در نتیجه امام می‌تواند در عین حالی که خود را متناسب با ساحت طبیعت نسبت به برخی از مسائل بی خبر معرفی کرده، با التفات به ساحت متعالی خود و توجه بدان مرتبه، «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی »(15) گفته و خود را خزانه دار دانش پروردگار¬ معرفی نماید.

درنتیجه در نگاه اعتدالی، علم امام دارای دو بعد و دو حیثیت است که از یک حیث، مطلق، بی حد و نامتغیر است و از حیث دیگر ناقص و متغیر بوده و تدریجاً افزوده می‌شود.

نتیجه:

ازآنچه بیان شد روشن می‌شود، وقتی نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر می‌برد، در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است و از سوی دیگر هنگامی که نفس ولی خدا در¬عالم طبیعت سیر می‌کند و التفات تفصیلی به عوالم بالاتر ندارد . در این حالت در او هیچ علم فعلی نسبت به غیب وجود نداشته و از زمان‌ها و مکان‌های دیگر و نیز از عوالم دیگر ممکن است بی خبر باشد .

درنتیجه با توجه به سؤال، می‌توان گفت که علم پیامبر در پنجاه سالگی بیشتر از علم او در چهل سالگی است، اما نه علوم غیبه‌ای که متصف به مراتب عالیه وجود است، (چرا که اتصاف به مراتب عالیه و دریافت علوم غیبیه، ارتباط مستقیمی به سنّ و گذر عمر ندارد )، بلکه علوم طبیعیه که با همین ابزار حسی قابل درک و دریافت است و تجربه طبیعی از زندگی، جز با گذر عمر محقق نمی‌‌ شود. به عبارت دیگر برای کسی که در چهل سالگی است، تنها راه رسیدن به تجربیات و علم طبیعی پنجاه سالگی، گذران ده سال دیگر از عمر است، نه چیز دیگر!

 

پی نوشت ها:

1. سوره جن، آیه 26 و 27 «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا- إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ...».

2. مظفر، محمدحسین، پژوهشی در علم امام، ترجمه علی شیروانی، قم، انتشارات دارالفکر، 1385 ش، ص 12 - 13؛ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان‏، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ی مدرسین حوزه علمیه قم، چ 5، 1374 ش، ج ۱۸، ص 191؛ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، مرکز نشر اسراء، 1381 ش، ج 1، ص 176.

3. برخی از عالمان متقدم شیعه مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی و گروهی از نواندیشان معاصر نظیر دکتر سروش و دکتر کدیور در این دسته قرار می‌گیرند.(ر.ک تشکری آبقد، محمد، بررسی انتقادی دیدگاه نواندیشان معاصر درباره گستره علم امام با تأکید بر نظر اصحاب ائمه (علیهم السلام)، آموزه‌های نوین کلامی، بهار و تابستان 1398 ش، ش 4).

4. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، به تحقیق غفاری علی اکبر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 4، 1407 ق، ج 1، ص 192؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق میرزا حسن کوچه باغی، تهران، منشورات الأعلمی، ۱۴۰۴ ق/۱۳۶۲ ش، ص 103.

5. کلینی، الکافی، ج 1، ص 260؛ صفار، بصائر الدرجات، ص 127.

6. کلینی، الکافی، ج 1، ص 258؛ صفار، بصائر الدرجات، ص 315.

7. برگرفته از این مقاله: یارمحمدیان، محمدتقی، اثبات ازدیاد علم امام در پرتو احادیث، امامت پژوهی، بهار و تابستان 1398، ش 25.

8. صفار، بصائر الدرجات، ص 130 - 132، 392 - 396، 464 - 466؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 255-253؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ ق، ص 409.

9. صفار، بصائر الدرجات، ص 231 - 232، 316، 318، 326؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 26.

10. برگرفته از این مقاله: وکیلی، محمدحسن، علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)، فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام (http://erfanvahekmat.com).

11. جوادی آملی، دین شناسی، قم، نشر اسراء، 1390، چ 6، ص 127، با اندکی تلخیص.

12- سوره حجر، آیه 21 «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».

13. جرجانی، علی بن محمّد، کتاب التّعریفات، تحقیق فلوغل، لبنان، نسخه مصوّره فی بیروت، مکتبه لبنان، 1978 م، ص 39.

14. سوره آل عمران، آیه 169«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ».

15. کلینی، الکافی، ج 1، ص 143.

این کار در اصل با هدف از بین بردن آثاری بود که حافظه تاریخی مردم بر علیه بنی‌امیه را همیشه زنده می‌کرد.
حمزه سید الشهدا

پرسش:

آیا درست است که معاویه در زمان خلافتش قبر حمزه سیدالشهدا را نبش کرد؟ دلیل این کار و واکنش اهل ‌بیت و مردم چه بود؟

پاسخ:

مقدمه:

در طول تاریخ مستکبران ‌و طاغوت‌ها سعی می‌کردند تا آثاری که روحیه دین‌داری و آزادگی در مردم‌ را زنده می‌کنند یا نابود کنند و یا زمینه دسترسی مردم به آن آثار را محدود کنند. یکی از بزرگ‌ ترین طاغوت‌های تاریخ معاویه بن ابی سفیان بود که تمام سعی و همت خود را برای پیشبرد نقشه‌های شیطانی خود در جامعه اسلامی را بکار گرفت. یکی از این اقدامات تصمیم به تخریب قبور شهدای احد بود.

متن:

در سال 49 هجری و پس از گذشت 46 سال از جنگ اُحد و در دوران ریاست معاویه بن ابوسفیان، از طرف او دستور صادر شد که در اُحد قناتی حفر و مجرای آن را در کنار و یا داخل قبور شهدا قرار دهند و با آماده شدن قنات، منادی در مدینه اعلان کرد: «افرادی که در احد شهید دارند برای در امان ماندن اجساد و قبور آنان از نفوذ و جریان آب، این قبور را نبش و اجساد شهدا را به محل دیگر انتقال دهند». بر اساس این دستور به نبش قبور شهدا اقدام گردید، از جمله قبر حمزه (ع) و عمرو بن جموح و عبدالله پدر جابر شکافته شد، عمّال معاویه با تعجّب مشاهده کردند که این اجساد تر و تازه مانده‌اند؛ به گونه‌ای که گویی دیروز دفن گردیده‌اند. حتّی لباس‌ها و قطیفه ها و علف‌هایی که آنان را پوشش می‌داد با همان وضع باقی است و کوچک ‌ترین تغییری در آن‌ها رخ نداده است؛ به طوری که وقتی بیل کارگر به پای حضرت حمزه خورد، خون جاری گردید و یا آنگاه که دست یکی از شهدا که در روی زخم پیشانی‌اش قرار داشت، برداشته شد خون جاری گردید و این کرامت شهدا موجب شد که عمّال معاویه از تصمیم خود منصرف شده، قبور شهدا را به حال خود بگذارند. (1)

هدف معاویه چه بود؟!

هدف معاویه از حفر این قنات و جاری ساختن آن از کنار یا از داخل قبور شهدا که به دستور مستقیم وی انجام می‌گرفت این بود که با انتقال اجساد شهدا به نقاط مختلف و محو آثار و قبور آنان، یک مشکل سیاسی ـ اجتماعی را که فکر او را دائماً به خود مشغول ساخته بود حل نماید؛ زیرا علی رغم تبلیغات فراوانی که به نفع او و بر ضد اهل ‌بیت، به ویژه بر ضد امیر­مؤمنان، علی (علیه‌السلام) در سراسر کشور اسلامی انجام می‌گرفت، سالانه هزاران زائر که از نقاط مختلف وارد مدینه می‌شدند، با حضور در کنار قبر حمزه و شهدای احد، صحنه این جنگ و جنایت‌های ابوسفیان و هند و شخص معاویه در به شهادت رسانیدن این شهدا و مُثله کردن آنان و شکافتن سینه حمزه و جویدن جگر او و به طور کلی برافراشتن پرچم جنگ بر ضد اسلام و قرآن به وسیله خاندان معاویه در اذهان زنده می‌شد و همه جنایات آنان را تداعی می‌کرد و این وضع برای معاویه قابل تحمّل نبود و لذا تصمیم گرفت اجساد این شهدا را که به عقیده او پس از گذشت بیش از چهل سال به‌ جز یک مشت استخوان پوسیده از آنان باقی نیست، به دست بازماندگان خود این شهدا به نقاط مختلف منتقل و پراکنده کند و اثر قبرها را محو سازد تا احد و جنگ آن در اثر عدم حضور مسلمانان در این نقطه، به فراموشی سپرده شود. آری برای اجرای این سیاست بود که معاویه دستور حفر قنات و عبور دادن آن، از محل دفن شهدا را صادر کرد و تا نبش قبر آنان، این سیاست به خوبی پیش رفت، ولی با کرامت شهیدان و سالم بودن اجسادشان مواجه گردید و برای جلوگیری از تبلیغات منفی بر ضد او و به طور اجبار اجساد شهدا در همان محل به خاک سپرده شدند. (2)

متأسفانه در منابع تاریخی خبری از اعتراض و برخورد مردم با عمال حکومت معاویه ذکر نشده است. به نظر می‌رسد این سکوت ناشی از این بود که معاویه همیشه کارهای خویش را تحت ظاهری دینی انجام می‌داد. در این مسئله نیز معاویه بحث دسترسی منطقه احد به آب را بهانه قرار داد و اینکه تنها با تخریب قبور شهدای احد می توان آب را به این منطقه رساند بهانه‌ای شد برای اینکه دستور تخریب قبور را صادر کند. همین توجیه سبب گردید تا عده زیادی از مردم که در آن دوره هنوز از خبث نیت معاویه خبر نداشتند انجام این کار را به مصلحت جامعه بدانند و از دیگر سو جمع قلیلی از مؤمنان که مخالف این کار بودند توانی برای مقابله و ایستادگی در برابر این توطئه شوم را نداشتند. این احتمال هم که عده‌ای اعتراض کرده باشند، بعید نیست اما در تاریخ گزارش نشده است، چه بسا دستگاه حکومت اموی مانع نشر بازخورد این مسئله در جامعه و نقل آن شده باشد.

نتیجه:

معاویه در سال ۴۹ هجری قمری به بهانه انتقال آب به منطقه احد دستور تخریب قبور شهدای احد را داد. این کار در اصل با هدف از بین بردن آثاری بود که حافظه تاریخی مردم بر علیه بنی‌امیه را همیشه زنده می‌کرد، اما بعد از تخریب قبور شهدای احد و مشاهده اجساد سالم این شهدا به خصوص حضرت حمزه معاویه نه تنها به هدف خود نرسید، بلکه اخبار مربوط به جنایات و مخالفت‌های پدر و مادر او بیشتر در اذهان زنده شد.

کلید واژه:

معاویه، تخریب قبور شهدای احد، حضرت حمزه.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

مقاله: «حرم حضرت حمزه (علیه‌السلام) در بستر تاریخ»، نوشته محمدصادق نجمی، منبع: میقات حج 1379 شماره 33.

مقاله: «نبش قبور شهدا و صحابه از سنت‌های معاویه» قابل دسترسی در سایت موسسه تحقیقاتی ولی‌عصر.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. ابن شبه، تاریخ المدینه، ج 1، ص 133؛ طبری، تاریخ، ج 2، ص 319؛ ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبه نینوی، بی‌تا، ص 206؛ ابن ‌جوزی حنبلی، جمال‌الدین عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، بیروت، دار صادر، ۱۳۵۸؛ ج ۳، ص ۱۸۳. «استُصرخنا عَلی قَتلانا یومَ اُحد یَومَ حَفَر معاویه العین فوجدناهم رطابا یتثنّون فأصاب المسحاه رجْلَ حمزه فطار منها الدّم».

۲. نجمی، محمدصادق، حرم حضرت حمزه (ع) در بستر تاریخ، فصلنامه، میقات حج 1379 شماره 33.

صفحه‌ها