نقد نقد قرآن

قرآن به‌عنوان راهنمای سعادت،باید بر امور معنوی تمرکز می‌کرد،اما زبان انسان برای انتقال مفاهیم مادی مناسب بود وانتقال مفاهیم غیرمادی از طریق الفاظ مادی صورت گرفت

پرسش:

آیا آیات دال بر جسمانیت خداوند با کتاب هدایت بودن قرآن منافات ندارند؟ چرا در قرآن باید مطالبی ذکر شده باشد که باعث گمراهی برخی و اعتقاد به جسمانیت خداوند شود؟ گناه این مسلمانانی که به سبب این آیات قائل به جسمانیت خداوند شده‌اند، بر عهده چه کسی است؟

پاسخ:

مقدمه

از یک‌طرف، قرآن کتاب هدایت و از طرف دیگر، برخی از افراد به جهت ظهور بعضی از آیات قرآن در جسمانیت خداوند به این باور نادرست معتقد و درنتیجه گمراه شده‌اند. در این نوشتار به بررسی این موضوع می‌پردازیم که وجود این آیات در قرآن چگونه با هادی بودن آن قابل‌جمع است.

لزوم تمرکز قرآن به‌مثابه کتاب هدایت بر امور غیرمادی

مهم‌ترین هدف آدمی رسیدن به سعادت بوده و نقطه اوج سعادت، خداوند است.(1) چنانکه آدمی برای رسیدن به سعادت، نیازمند هدایت است و چون بُعد اصلی او روحش بوده، تکیه اصلی هدایت و تمرکز آن باید بر روی امور روحانی باشد. از سوی دیگر، هرچند زبان در اصل، موهبتی الهی به بشر بوده، اما به دست بشر و بر اساس نیازهای او رشد پیدا کرده است؛ به‌همین‌دلیل، اصلاً عجیب نیست که فقط برای سخن گفتن درباره همین‌ عالم‌ مادی محسوس و ملموس و نیازهای روزمره آدمی در آن مناسب باشد و واژگان لازم برای امور غیرمادی همچون خداوند را نداشته باشد.

قرآن به‌مثابه کتاب هدایت باید مطالب فراوانی را درباره امور غیرمادی ازجمله خدا می‌گفت؛ اما زبان آدمی، به‌ویژه زبان مردمی که در اوج جهالت و فقر معرفتی به سر می‌بردند و همه همّ و غمشان همین دنیای مادی بود، واژگان لازم برای بیان این امور را نداشت. خداوند یا باید به‌صورت کلی قید حرف زدن درباره امور غیرملموس را می‌زد که در این صورت دیگر قرآن کتاب هدایت و سعادت نمی‌شد، یا با درنظرگرفتن محدودیت‌ها، امور ناملموس را در قالب الفاظ مختص به امور ملموس می‌ریخت و بدین‌طریق آن را در اختیار بشر قرار می‌داد. خداوند راه دوم را برگزید.

بیان امور غیرمادی از طریق الفاظ وضع‌شده برای امور مادی، هرچند مشکل انتقال مفاهیم غیرمادی به بشر مادی را تا حدی حل کرد، اما این تنها راه، خودش یک مشکل داشت و آن‌هم اینکه زمینه برداشت مادی از امور غیرمادی همچون خداوند را فراهم کرد. ازآنجاکه شرّ قلیل نباید مانع خیر کثیر شود، خداوند ضمن استفاده از این راه با تمهیدات مختلفی امکان جلوگیری از شر قلیل را برای بشر فراهم کرد: اولاً به آدمی عقل و خرد داد و عقل آدمی با اندکی تعقل یا دست‌کم پس از تذکر و سپس تأمل، متوجه جسمانی نبودن خداوند می‌شود و با این قرینه عقلی مشخص می‌شود که لوازم مادی واژگان به‌کاررفته درباره خداوند، مراد و مقصود نیستند؛ ثانیاً خداوند در قرآن، ضمن تأکید بر مادی و ملموس نبودن خود به‌صورت محکم و قاطع،(2) راهکار فهم درست آیات را به مردم آموزش داده است؛ ثالثاً خداوند برای تبیین و تفسیر قرآن معلمانی قرار داده و از مردم خواسته برای فهم قرآن به آنان مراجعه کنند و آنان به ما تذکر داده‌اند که کاربست واژگان مادی برای خداوند از «ضیق خناق» و محدودیت‌های عالم مادی بوده است. برای نمونه امام صادق علیه‌السلام فرموده است:

«منزه باد، آنکه کسى جز او نداند که او چگونه است، چیزى مانندش نیست و او شنوا و بیناست. حدی ندارد، به حس درنمی‌آید، لمس و مس نمی‌شود، دیده نمی‌شود، حواس درکش نمی‌کنند، چیزى بر او احاطه پیدا نمی‌کند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود».(3)

نکته پایانی نیز این‌که بررسی سیر شکل‌گیری اعتقادات نادرستی همچون جسمانیت خداوند نشان‌گر این است که قائلان به این امور، چنین اعتقاداتی را نه از قرآن، بلکه از خارج آن کسب کرده‌اند؛ اما برای توجیه آن به آیات قرآن متوسل شده‌ و بدین‌طریق، باعث ایجاد ظهورهای نادرست برای برخی آیات قرآن شده‌اند.

نتیجه‌گیری:

تمرکز قرآن به‌مثابه کتاب هدایت و سعادت باید بر اموری معنوی و غیرمادی می‌بود، اما زبان عربی همچون سایر زبان‌ها، برای انتقال مفاهیم مادی وضع شده بود و درنتیجه، تنها راه انتقال مفاهیم غیرمادی استفاده از الفاظ وضع‌شده برای امور مادی بود. هرچند انتقال مفاهیم روحانی از کانال الفاظ وضع‌شده برای امور مادی باعث سوءتفاهم برخی و فهم نادرست آنان می‌شد، اما خداوند خیر کثیر هدایت آدمی را فدای شر قلیل گمراهی برخی نکرد و با درنظرگرفتن تمهیداتی همچون: 1. اعطای عقل، 2. آموزش روش فهم درست قرآن در خود قرآن و 3. ارجاع مردم به معلمان قرآن برای درک درست و کامل آیات آن، زمینه را برای دفع یا رفع برداشت نادرست فراهم کرد؛ بنابراین، وجود آیات دال بر جسمانیت خداوند با هادی‌بودن این کتاب منافاتی ندارد و گناه کسانی که به‌جهت بی‌اعتنائی به عقل، قرآن و معلمان آن، دچار فهم نادرست و درنتیجه، اعتقاد ناروا شدند بر گردن خودشان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره یونس، آیه 45: ﴿... قَدْ خَسِرَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقٰاءِ اَللّٰهِ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ﴾؛ ... یقیناً کسانی که دیدار خدا را تکذیب کردند، سرمایه وجودشان را تباه نمودند و از راه‌یافتگان نبودند.

2. برای نمونه: سوره شوری، آیه 11: ﴿... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ...﴾؛ ... هیچ‌چیزی مانند او نیست ...؛ سوره انعام، آیه 103: ﴿لاٰ تُدْرِکُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ﴾؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند، ولی او چشم‌ها را درمی‌یابد و او لطیف و آگاه است؛ سوره اعراف، آیه 143: ﴿... قٰالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قٰالَ لَنْ تَرٰانِی ...﴾؛ ... موسی [از طرف بنی‌اسرائیل و در مقام طرح درخواست آنان] گفت: پروردگارا! بگذار تا تو را ببینم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهی دید ... .

3. کلینی، یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏1، ص 104: «... سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْلَمُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ لَا یُحَدُّ وَ لَا یُحَسُّ وَ لَا یُجَسُّ وَ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ لَا الْحَوَاسُّ وَ لَا یُحِیطُ بِهِ شَیْ‏ءٌ وَ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَهٌ وَ لَا تَخْطِیطٌ وَ لَا تَحْدِید».

اعجاز قرآن به ابعادی همچون محتوا، نظم، فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف خلاصه نمی‌شود و دارای ابعاد دیگری از اعجاز همچون اعجاز علمی واخبار غیبی از گذشته و آینده است.

پرسش:

با توجه به این‌که هوش مصنوعی را انسان درست کرده، وقتی هوش مصنوعی کتابی مثل قرآن یا سوره‌ای مثل سوره‌های قرآن بیاورد این پاسخ به تحدی و همانندآوری قرآن است؟ آیا قرآن از معجزه و الهی بودن می‌افتد؟ در این صورت قرآن چگونه آخرین کتاب الهی و مایه هدایت و سعادت انسان‌ها تا قیامت محسوب می‌شود؟

پاسخ:

مقدمه

قرآن کریم منکران الهی بودن خود را به آوردن سوره‌ای مانند سوره‌های قرآن دعوت کرده است. از این دعوت، با عنوان «تحدِّی» یاد می‌شود و هدف از آن، اثبات اعجاز و الهی بودن قرآن است. سؤال اینجاست که اگر هوش مصنوعی سوره‌ای مانند سوره‌های قرآن بیاورد، آیا این هم پاسخ به تحدی قرآن است و ثابت می‌شود که قرآن معجزه و الهی نیست؟

 

متن پاسخ

 

هوش مصنوعی

هوش مصنوعی، به‌طورکلی، به توانایی یک سیستم یا ماشین برای تقلید از عملکردهای شناختی انسان، مانند یادگیری، استدلال، حل مسئله، درک زبان طبیعی، تشخیص الگوها و تصمیم‌گیری، اشاره دارد. این هوش تلاش می‌کند تا ماشین‌ها را قادر سازد تا کارهایی را انجام دهند که در حال حاضر به هوش انسانی نیاز دارند. هوش مصنوعی، انواع مختلفی دارد که هرکدام برای کاربردهای خاصی طراحی شده‌اند. برخی از انواع آن به ماشین امکان می‌دهد تا با استفاده از داده‌ها، الگوها را یاد بگیرد و بدون برنامه‌ریزی صریح، تصمیم‌گیری کند و وظایف پیچیده را انجام دهد.

 

مخاطبان تحدی

خداوند در پنج آیه از آیات قرآن کریم منکران الهی بودن قرآن را به مبارزه فراخوانده و به آنان گفته مگر شما مدعی نیستید که این قرآن الهی نیست(1) پیامبر آن را از پیش خودش ساخته(2) و شما نیز می‌توانید مانند آن را بیاورید(3) پس فقط به لاف‌زدن اکتفاء نکنید و ادعاهای خود را در مقام عمل نشان دهید و مثل این قرآن، ده سوره یا دستکم سوره‌ای مانند سوره‌های آن را بیاورید. مطابق آیه 88 سوره اسراء اگر جن و انس باهم جمع شوند و همدیگر را یاری کنند نمی‌توانند مثل این قرآن را بیاورند. در آیه 38 سوره یونس از مخالفان الهی بودن قرآن خواسته شده هرکه را جز خدا که می‌توانید فرابخوانید و از او برای آوردن سوره‌ای مثل سوره‌های قرآن کمک بخواهید. مشابه همین تحدی در آیه 23 سوره بقره و آیه 13 سوره هود تکرار و از آنان خواسته شده از هرکه غیر خدا که می‌توانید کمک بگیرید؛ البته در سوره هود به‌جای یک سوره، شاهد ده سوره هستیم. با توجه به این‌که تحدی همچنان پابرجاست و تعبیر «من دون الله» شامل همه‌چیز حتی هوش مصنوعی هم می‌شود.

 

امکان‌سنجی پاسخ هوش مصنوعی به تحدی قرآن

هوش مصنوعی سرعت پردازش بالایی دارد و می‌تواند حجم بسیار زیادی از داده‌ها را در زمان بسیار کوتاه و با دقت بسیار بالا پردازش کند و درنتیجه خطاها کاهش و بهره‌وری افزایش می‌یابد؛ اما هنوز کاستی‌ها و محدودیت‌های قابل‌توجهی در اموری همچون خلاقیت اصیل، استدلال، درک عواطف انسانی و... حتی نسبت به هوش انسانی دارد. به‌ویژه‌که اعجاز قرآن، تنها به ابعادی همچون محتوا، نظم، فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف، اثرگذاری معنوی و هدایتگری آن محدود نمی‌شود و دارای ابعاد دیگری از اعجاز همچون اعجاز علمی و اخبار غیبی از گذشته و آینده است که هوش مصنوعی قادر به تقلید از آن‌ها نیست. نکته دیگر این‌که منظور از «مثل» قرآن این نیست که به تقلید از قرآن، سوره‌ای مثل سوره‌های آن ارائه شود؛ بلکه سوره‌ای که به‌عنوان تحدی ارائه می‌شود باید درعین‌حال که از جهت وزانت مثل قرآن است، از آن کاملاً مستقل و متمایز باشد. از همه مهم‌تر این‌که با توجه به سنخیت معلول با علت اگر قرآن الهی باشد که هست، هیچ علت دیگری نمی‌تواند چیزی مانند قرآن را بیاورد؛ چراکه هیچ موجود دیگری مثل خدا نیست تا آورده او مثل آورده خدا باشد.

 

نتیجه‌گیری

هوش مصنوعی می‌تواند الگوهای زبانی قرآن را تجزیه‌وتحلیل و متن‌های جدیدی مشابه قرآن را تولید کند، اما نباید فراموش کنیم که تحدی قرآن با بشریت فراتر از خلق یک متن مشابه ازنظر ظاهری است. معجزه بودن قرآن در حقیقت محتوایی و روح الهی آن است که در دسترس ابزارها و توانایی‌های انسانی همچون هوش مصنوعی نیست. این ویژگی‌ها جایگاه قرآن را به‌عنوان کتاب هدایتگر تا قیامت محفوظ نگه می‌دارد.

برای اطلاعات بیشتر:

نجارزادگان، فتح‌الله، تحلیل همانندناپذیری (اعجاز) قرآن در آموزه‌های قرآن و سنت، تهران، سمت، چاپ اول، 1397ش.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مدثر، آیه‌های24و25.

2. سوره نحل، آیه 103؛ سوره طور، آیه‌های 33و34.

3. سوره انفال، آیه 31.

میان دو آیه تعارضی وجود ندارد بلکه هر یک ناظر به مسئولیت گروهی خاص است.آیه نخست ناظر به تشویق جامعه برای رفع موانع ازدواج است و آیه دوم به وظیفه فردی تاکید دارد

پرسش:

خداوند در سوره نور آیه ۳۲ می‌فرماید: «وانکحوا الایامی ... ان یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله» اما در آیه ۳۳ می‌فرماید: «ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنهم الله من فضله... .»

 سؤال: خداوند متعال در آیه اول می‌فرماید برید زن بگیرید و غصه بی‌پولی و فقر رو نخورید، من خودم درستش می‌کنم، اما بلافاصله در آیه دوم می‌فرماید اگر قدرت بر پرداخت مهریه و نفقه نداشتید و فقیر هستید زن نگیرید و عفت پیشه کنید! چه جوری باید به این تناقض جواب داد؟ چرا دو آیه پشت سر هم، حرف‌های متناقض با هم می‌زنند؟ بالاخره کدام درست است؟ مگر قرآن اگر کلام خداست نباید بدون تناقض باشد. پس این چیست؟!

پاسخ:

مقدمه

یکی از اصول اساسی قرآن کریم، انسجام و هماهنگی در آیات آن است، چراکه خود قرآن فرموده است:

 «آیا در قرآن نمی‌اندیشند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که آن از جانب خدا نازل شده است‌؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می‌یافتند.»(۱)

 اما در برخی موارد، در نگاه اولیه، آیات ممکن است متعارض به نظر برسند، ازجمله آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نور که در ظاهر دو فرمان متفاوت در مورد ازدواج ارائه داده‌اند. در ادامه به بررسی دقیق‌تر این دو آیه پرداخته خواهد شد.

متن پاسخ:

بررسی آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نور

خداوند در آیه ۳۲ می‌فرماید:

 «افراد بی‌همسر را همسر دهید و... اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌سازد و خداوند گشایشگر و داناست

 در این آیه، خداوند به مؤمنان توصیه می‌کند که برای ازدواج افراد مجرد اقدام کنند و نگرانی از فقر را کنار بگذارند؛ زیرا خداوند درهای روزی را بر روی آنان باز خواهد کرد. این آیه تأکیدی بر اصل تشویق به ازدواج و اعتماد به فضل الهی دارد؛ و در آیه بعدی می‌فرماید:

 «و کسانی که توانایی ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز سازد...»

 در این آیه، به کسانی که بنا به هر دلیلی شرایط لازم برای ازدواج را ندارند، دستور داده شده که عفت ورزند.(۲)

رفع تعارض ظاهری:

بنابراین آیه نخست خطاب به کسانی است که بر آن بی‌همسران ولایت دارند(۳) و کسانی که مسئول ازدواج افراد بی‌همسر هستند ازجمله خانواده و جامعه،(۴) که از طریق کمک‌های مالی، پیدا‌کردن همسر مناسب، تشویق به ازدواج و پادرمیانی برای حل مشکلات و موانع این امر، مقدمات ازدواج مجردها را فراهم سازند(۵) و این‌که اگر افرادی که می‌خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، فقیر و تهی‌دست باشند شما اصلاً نگران نباشید؛ چراکه خدای متعال آنان را غنی و بی‌نیاز می‏‌سازد.(۶) اما گاهی باوجود تمام تلاش و کوشش خود شخص و دیگران، وسیله ازدواج فراهم نمی‌گردد و خواه‌وناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، آیه دوم تکلیف این افراد را روشن کرده که باید عفت پیشه کنند:

 «و آن‌ها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی‌نیاز سازد»

 و هیچ عذری برای تن دادن به آلودگی جنسی این افراد پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله‌ای آزمود.(۷)

بنابراین میان دو آیه منافاتی وجود ندارد زیرا آیه‏ اوّل امر به مؤمنان، اولیای مجرّدها و مسئولین و متولیان جامعه اسلامی است که سزاوار نیست جوانان را به دلیل فقر و تهی‌دستی مجرد رها کنید و اگر مانع موجود بر سر راه ازدواج، فقر و تنگدستی است نگران نباشید و به فضل الهی امیدوار باشید و با اعتماد به وعده الهی در مورد گسترش رزق، به آنان کمک کنید و شرایط ازدواج آن‌ها را فراهم کنید؛ اما آیه دوّم خطاب به خود مجردها است و سخن در موردی است که به هر دلیل زمینه ازدواج برای شخص فراهم نیست که در اینجا وظیفه عفت ورزیدن است.

نتیجه‌گیری:

میان دو آیه ۳۲ و ۳۳ سوره نور هیچ تعارضی وجود ندارد، بلکه هر یک ناظر به مسئولیت گروهی خاص است. آیه نخست، جامعه و سرپرستان را به تلاش برای تسهیل ازدواج مجردها و رفع موانع اقتصادی تشویق می‌کند، درحالی‌که آیه دوم بر وظیفه فردی تأکید دارد و کسانی را که به هر دلیلی امکان ازدواج ندارند، به حفظ عفت و تقوا فرا می‌خواند. این آیات در مجموع، راهکاری جامع ارائه می‌دهند که هم بُعد اجتماعی و هم بُعد فردی را در موضوع ازدواج و عفت‌ورزی مورد توجه قرار می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره نساء آیه ۸۲

۲. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۸

۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت-لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج ۷، ص ۴۳۱

۴. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران - ایران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ج ۶، ص ۱۸۲

۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۷

۶. نجفی، محمدجواد، تفسیر آسان، تهران-ایران، اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج ۱۴، ص ۸۴

۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۹

نولدکه از مستشرقینی است که قرآن را کتاب شعر دانسته و چون قواعد شعر در آیات آن مراعات نشده، مدعی شده که قرآن متن ادبی تراز اولی نیست!

پرسش:

ادعای نولدکه، مبنی بر تراز اول نبودن قرآن، چقدر صحیح است؟ چه فرقی بین یک کتاب اعجازآمیز با شاهکار ادبی وجود دارد؟ آیا قرآن فقط معجزه است یا افزون بر این، شاهکار ادبی و یک متن تراز اول نیز است؟

پاسخ:

چکیده:

هدف اصلی خاورشناسان از مراجعه به قرآن آگاهی از تاریخ صدر اسلام بود؛ اما چون قرآن کتاب تاریخ نبود، به هدف خود نرسیدند. آنان به‌جای اصلاح نگاه نادرست خود، قرآن را نقد و متهم به ناکارآمدی کردند. چنان‌که نولدکه قرآن را کتاب شعر دانسته و چون قواعد شعر در آیات آن مراعات نشده، مدعی شده که قرآن متن ادبی تراز اولی نیست! درحالی‌که مشکل اصلی از ذهنیت اشتباه اوست، نه از قرآن و سبک ادبی منحصربه‌فرد آن.

مقدمه

تئودور نولدکه، ضمن قابلْ‌شمردن ارزش بلاغی قرآن، آن را از نظر زیباشناختی به‌هیچ‌روی اثر تراز اولی نمی‌داند. از نظر او پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌هیچ‌وجه در سبکْ، استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک تولید معیوب ادبی را تا حد شاهکاری بی‌بدیل بالا برده‌اند. نولدکه معتقد است اگر قرآن بی‌نقص از آب درآمده بود، می‌شد آن را معجزه شمرد؛ چراکه تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود به شعر بود؛ البته از نظر نولدکه نمی‌توان بر پیامبر خرده گرفت که چرا نثری که تولید کرده، معیوب است؛ چرا که کارهای آغازین هیچ‌وقت بی‌نقص نیست. در نوشتار حاضر ادعای نولدکه بررسی و نقد خواهد شد.

چرایی مخالفت مستشرقان با منحصربه‌فرد بودن سبک قرآن

در تحقیقات قرآنی شرق‌شناسان، سبک زیبای قرآن معمولاً نه‌تنها مورد تحسین قرار نگرفته، بلکه مورد تردید واقع شده است. برخی محققان در مقام بیان چرایی این عکس‌العمل خاورشناسان، به عدم تسلط آنان بر علوم ادبی، خصوصاً علم بلاغت، اشاره می‌کنند و آن را دلیلی برای عدم درک زیبایی و اعجاز بیانی قرآن می‌دانند. هرچند این دلیل در مورد برخی از خاورشناسان پذیرفته است، اما در حق مستشرقانی همچون نولدکه که آگاهی کافی از زبان عربی و شعر جاهلی داشته‌اند، پذیرفتنی نیست و باید علت را در جای دیگری جست‌وجو کرد.

 نویسندگان مقاله «بازسازی افق انتظارات خاورشناسان با تکیه بر واکنش زیبایی‌شناختی به قرآن کریم» این مسئله را بررسی و به این نتیجه رسیده‌اند که خاورشناسان معمولاً به دو دلیل درک کاملی از اعجاز بیانی قرآن ندارند:

دلیل1: عدم تطابق انتظارات پیشینی خاورشناسان با قرآن

خاورشناسان پیش از مطالعه قرآن، آثار ادبی مختلفی را مطالعه کرده‌اند و در اثر این مطالعه، انتظاراتی در آنان نسبت به متن ادبی ایجاد شده است. آنان وقتی به سراغ قرآن می‌آیند، ناخودآگاه قرآن را براساس این انتظارات بررسی می‌کنند و هرجایی از آن که با انتظارات آنان براساس باشد، مورد تحسین قرار می‌گیرد و سایر موارد تخطئه می‌‌شوند. نولدکه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. معیارهای زیبایی‌شناختی او مبتنی بر سبک شعر جاهلی شکل گرفته است. او قرآن را به مثابه شعر مسجع که لازم است طول ابیات آن با هم مساوی و قافیه در همه ابیات آن یکسان باشد، می‌بیند. از نظر او، تطابق و هماهنگی آیات و سوره‌های قرآن با شعر جاهلی به منزله زیبایی و سبک نیکوی آن‌ها به شمار می‌رود و عدم تبعیت از این معیارها، نشانه ضعف بیانی آن‌ها است. به‌عنوان مثال، باور وی به شعر و مسجع بودن قرآن سبب شده از نگاه او عدم یکسانی طول آیات یک سوره نشانه پریشانی آن سوره و عدم اتحاد فاصله یک آیه با فواصل سایر آیات آن سوره، قرینه الحاقی بودن آن آیه باشد.

چنان‌که نولدکه تحت تأثیر ادبیات یونانی که در زمانه‌اش در آلمان به عنوان یک الگو پذیرفته شده بود و همچنین پذیرش مبانی ارسطو و معیارهای او در فن خطابه، انتظار داشت هر سوره آغاز و پایانی مشخص و هر آیه رابطه‌ای منطقی با آیات قبل و بعد خود داشته باشد. او بر این باور است که سوره‌هایی نظیر سوره یوسف که از این قاعده پیروی می‌کنند، از ترکیب زیبایی برخوردار هستند و سوره‌های دیگر که این‌گونه نیستند، زیبا به شمار نمی‌آیند.

اگرچه انتظارات یک خواننده معمولاً به‌صورت ناخودآگاه شکل می‌گیرند؛ اما نباید به یک قاعده الزامی در تمام اشکال ادبی تبدیل شود تا اگر اثری از انتظارات یا مبانی مورد قبول ما تبعیت نمی‌کرد، ضعیف تلقی شود.

دلیل2: بررسی متن ادبی به مثابه سند تاریخی

اگر متن ادبی، نه به مثابه یک پدیده هنری، بلکه به‌عنوان یک سند اجتماعی یا تاریخی، مورد بررسی قرار بگیرد، در این حالت وجوه بلاغی متن در درجه اول از اهمیت، تلقی نمی‌شود. برای نمونه، اگر متنی که دارای عناصر ادبی است، در خدمت اهداف غیرهنری قرار بگیرد، زیبایی‌های آن به چشم نمی‌آیند. زیبایی‌های ادبی قرآن در نظر شرق‌شناسان تحت تأثیر وظایفی قرار گرفته که آنان در پژوهش‌های قرآنی خود به آن‌ها پرداخته‌اند. آنان ﻫﻤﭽﻮن ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ دﻳﻮان ﺷﻌﺮی را ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ دﻻﻳﻞ زﻳﺒﺎیی و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬاری آن، ﺻﺮﻓﺎً ﺟﻬﺖ استخراج رﺳﻮم ﻣﺮدم یک دوره، بررسی می‌کنند. برای نمونه، هدف ﻧﻮﻟﺪﻛﻪ از بررسی سبک قرآن، ﺑﺎزﭼﻴﻨﺶ ﻣﺠﺪد ﺳﻮرهﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﺗﺮﺗﻴﺐ ﮔﺎه‌ﺷﻤﺎراﻧﻪ و اﺛﺒﺎت دیدگاه ﺧﻮد درباره ﺗﻜﻮﻳﻦ ﺗﺪریجی ﻗﺮآن و ﺗﺒﻌﻴﺖ سبکی ﺳﻮره‌ﻫﺎ از اﺣﻮال ﻣﺆﻟﻒ آن‌ها که از نگاه او پیامبر بوده، اﺳﺖ. هر جا از قرآن که با این نظریه او هماهنگ بوده، سبکش مورد تحسین و مدح قرار گرفته و هرجا هماهنگ نبوده، مأیوس شده و گناه را به گردن ضعف بیانی قرآن انداخته است!(1)

تفاوت کتاب الهی با شاهکار ادبی

کتاب‌های الهی با شاهکارهای ادبی از جهات مختلفی متفاوت هستند. اولین و مهم‌ترین تفاوت در منبع آن‌ها است. کتاب آسمانی همچون قرآن محصول وحی، اما شاهکار ادبی محصول خلاقیت نویسنده است. تفاوت دیگر آن‌ها در هدف و کارکرد است. هدف کتاب الهی هدایت آدمی و کارکرد آن رساندن او به سعادت است؛ اما شاهکارهای ادبی معمولاً با این هدف و کارکرد نوشته نمی‌شوند. سومین تفاوت درباره مطالب آن‌ها است. کتاب‌های الهی معمولاً موضوع واحدی ندارند و به هرآنچه‌که مایه راهنمایی انسان شود اعم از اعتقادی، اخلاقی، تاریخی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... می‌‌پردازند و به‌همین‌دلیل، مباحث گسترده و متنوعی در آن‌ها مطرح است؛ اما شاهکارهای ادبی معمولاً موضوع واحدی دارند و مثلاً فقط در رابطه با یک فرد، حادثه تاریخی، رویداد اجتماعی و... هستند.

قرآن به مثابه یک شاهکار ادبی؟

شاهکار ادبی به اثری نوشتاری گفته می‌شود که به‌دلیل خصوصیات خاص خود، نظیر سبک بی‌نظیر، عمق موضوع، شخصیت‌پردازی دقیق، ساختار محکم، زبان زیبا و خلاقانه، و نوآوری در لفظ و محتوا در ادبیات برجسته شده است. این آثار معمولاً مفاهیم را هنرمندانه منتقل می‌کنند و تأثیرگذار، الهام‌بخش و تغییر‌دهنده هستند. یکی از ویژگی‌های مهم شاهکارهای ادبی، ماندگاری آن‌ها است. این آثار با گذشت زمان همچنان ارزشمند و مورد توجه خوانندگان و منتقدان باقی می‌مانند. هرچند قرآن همه ویژگی‌های لازم برای شاهکار ادبی بودن همچون زیبایی، نوآوری، تأثیرگذاری و ماندگاری را بیشتر از هر شاهکار ادبی دیگری در جهان داشته و همچنان نیز دارد، ولی به نظر می‌رسد شاهکار ادبی به آثاری اطلاق می‌شود که محصول خلاقیت بشری هستند؛ بنابراین، قراردادن قرآن در کنار چنین آثاری، اگر کسر شأن آن نباشد، سبب فزونی رفعت آن نخواهد شد.

نتیجهگیری:

مراجعه خاورشناسان به قرآن، نه به‌عنوان کتاب الهی یا اثر ادبی، بلکه با هدف اطلاع از تاریخ صدر اسلام بوده است؛ اما قرآن کتاب تاریخ نیست و به همین دلیل، خاروشناسان به هدف خود نرسیدند. آنان به‌جای این که نگاه نادرست خود به قرآن را نقد و اصلاح کنند، به نقد قرآن روی آوردند و کوشیدند با إعمال تغییراتی در ساختار آن، از جهت ترتیب سور و آیات، به مقصود خود برسند که البته ناکام ماندند. چنان‌که آنان معمولاً پیش از رجوع به قرآن و مطالعه آن، گمان می‌کنند که قرآن نیز کتابی همچون کتاب مقدس سایر ادیان یا دیوان شاعران و... است؛ اما پس از مراجعه به قرآن، آن را متفاوت با ذهنیت خود و همچنین هرکتاب دیگری می‌یابند و درنتیجه، آن را حمل بر ضعف قرآن در مرحله تکوین یا تدوین می‌کنند. برای نمونه، نولدکه قرآن را به مثابه کتاب شعر دیده و توقع داشته آیات آن از نظر ثبات طول، اتحاد فاصله (قافیه) و مسجع بودن همانند ابیات شعر باشند، ازاین‌رو هرکجای قرآن که به ذهنیت خودش نزدیک بوده را تحسین و مابقی موارد را تخطئه کرده و در نهایت، مدعی شده قرآن یک متن ادبی تراز اول نیست. این در حالی است که مشکل از قرآن و سبک ادبی منحصربه‌فرد آن نیست؛ بلکه مشکل از ذهنیت نادرست نولدکه مبنی بر شعرپنداری قرآن و مقایسه نابه‌جای اوست.

پی‌نوشت‌ها:

1. دلاور ابربکوه، زهرا و ...، بازسازی افق انتظارات خاورشناسان با تکیه بر واکنش زیبایی‌شناختی به قرآن کریم، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، دوره7، شماره1، 1402ش، صص71-47.

چرایی ملال آور بودن قرائت قرآن برای برخی خاورشناسان
خاورشناسان با توجه به شناختی که از کتاب مقدس دارند، توقع دارند که قرآن نیز همچون آن‌ها کتابی تاریخی باشد حال‌آنکه قرآن کتاب هدایت و انسان‌سازی است نه تاریخی.

پرسش:

 علت این‌که خواندن متن قرآن برای مستشرقان ملال‌آور شده چیست؟

پاسخ:

مقدمه

توماس کارلایل (Thomas Carlyle) بر پایه ترجمه جورج سیل (George Sale) از قرآن و با تأثیرپذیری از آن، گفته است: من تاکنون کتابی چنین دشوار و پرزحمت در زندگی‌ام ندیده‌ام. انسان در حال خواندن آن هرقدر هم که دقیق باشد، مطالب را با یکدیگر اشتباه می‌کند. به‌طور خلاصه، کتابی است ملال‌آور، درهم‌برهم و گیج‌کننده، ناتمام، بی‌نظم و بی‌قید و خام و ناهنجار.

 در این نوشتار چرایی بروز چنین حالتی برای برخی مستشرقان مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

پاسخ اجمالی1

نقدهای خاورشناسان به قرآن غالباً ناشی از تصور نادرست آن‌ها از این کتاب است. آن‌ها با توجه به شناخت قبلی خود با کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان که در حقیقت کتاب تاریخ هستند، انتظار دارند قرآن نیز به‌مثابه کتاب مقدس مسلمانان زندگی پیامبر خدا و مسلمانان صدر اسلام را به‌صورت مفصل و منظم بیان کند و وقتی چنین چیزی را در قرآن نمی‌بینند، قرائت قرآن برایشان خسته‌کننده می‌شود.

پاسخ اجمالی2:

نقدهای خاورشناسان به قرآن معمولاً ریشه در نگاه نادرست آنان نسبت به این کتاب دارد. این افراد با توجه به آشنایی‌ پیشینی با کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، انتظار دارند قرآن نیز همانند آن‌ها حوادث تاریخی صدر اسلام را شرح دهد. وقتی آن‌ها به قرآن مراجعه می‌کنند و آن را متفاوت با عهدین می‌بینند و انتظارشان برآورده نمی‌شود، گمان می‌کنند مشکل از قرآن است؛ اما حقیقت این است که قرآن به‌عنوان کتاب هدایت انسان‌ها نازل شده و اشاره‌هایش به وقایع تاریخی به‌منظور تحقق این هدف است. به‌جای قرائت به‌عنوان کتابی تاریخی باید آن را به‌مثابه کتاب هدایت خواند و هنگام مواجهه با نقل گزینشی و گزیده حوادث تاریخی در این کتاب باید از خودمان بپرسیم که قرآن چرا به این حوادث اشاره کرده و قصد آموزش چه آموزه‌هایی را داشته است. درواقع، درک عمیق متن قرآن در گرو تغییر نگرش و تعمق در مقاصد و اهداف آن است.

پاسخ تفصیلی:

چرایی ملال‌آور بودن قرائت قرآن برای برخی خاورشناسان

1. نوع خاورشناسان، یهودی یا مسیحی بوده و هستند و به همین دلیل، نگاه آنان به «کتاب مقدس» بر اساس کتاب مقدس دین خودشان شکل گرفته است. آن‌هایی هم که یهودی یا مسیحی نبوده‌اند معمولاً پیش از آشنایی با قرآن با کتاب مقدس مسیحیت آشنا شده‌اند. کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان در حقیقت کتابی تاریخی است. حتی به باور محققان، نویسندگان آن‌ها نیز مورخ بوده‌اند. این کتاب با شرح ماجرای آغاز آفرینش شروع شده و داستان زندگی تک‌تک انبیاء بنی‌اسرائیل را معمولاً به ترتیب تاریخی بیان کرده و در طول تاریخ به‌صورت منظم جلو آمده است. عهد عتیق متمرکز بر داستان قوم بنی‌اسرائیل است و داستان این قوم را از زمان حضرت ابراهیم علیه‌السلام تا زمان تبعید و اسارت این قوم به بابل و بازگشت مجدد به اورشلیم بیان کرده است. محور مطالب عهد جدید نیز زندگی حضرت عیسی علیه‌السلام به‌عنوان منجی بنی‌اسرائیل و چگونگی تعامل این قوم، خصوصاً علمای یهودی، با ایشان است. در ادامه نیز به نقل اعمال حواریون و رسولان صدر مسیحیت و متن نامه‌های آنان می‌پردازد. مستشرقان با چنین نگاهی به کتاب مقدس به سراغ قرآن آمدند و توقع داشتند که قرآن نیز همانند کتاب مقدس خودشان باشد؛ اما قرآن اصلاً آن چیزی نبود که آنان توقع داشتند. قرآن برخلاف کتاب مقدس آنان که در حقیقت کتاب تاریخ یهودیت و مسیحیت هستند، اصلاً کتاب تاریخ نیست؛ بلکه کتاب هدایت است و تمرکز اصلی‌اش بر روی همین هدف است و اگر هم به ماجراهای تاریخی اشاره کرده، تنها در راستای هدف اصلی‌اش بوده است؛ به‌ همین دلیل، گذرا به این ماجراها پرداخته و از ترتیب تاریخی و حکایت تفصیلی همراه با بیان جزئیات خبری نیست. همین امر سبب شده که توماس کارلایل که اتفاقاً خودش مورخ و تاریخ‌نگار بوده است گمان کند مطالب قرآن «ناتمام» است! حال‌آنکه ایراد به نوع نگاه او برمی‌گردد که توقع دارد قرآن همچون منابع تاریخی، یک واقعه را از اول تا آخر آن‌هم با همه جزئیات بیان کند. چنانکه یکی از علل «درهم‌برهم و ‌بی‌نظم» دیدن قرآن نیز دقیقاً همین است که او خیال کرده قرآن کتاب تاریخ است و لذا توقع داشته که مطالب تاریخی را به ترتیب تاریخی آن‌ها بیان کند و چون چنین ترتیبی را در قرآن ندیده آن را نامنظم تلقی کرده است؛

2. هدف خاورشناسان از مطالعه قرآن، نه کسب هدایت، بلکه اطلاع از تاریخ صدر اسلام، زندگی پیامبر خدا علیه‌وآله‌السلام و حتی جامعه و دین عرب پیش از اسلام بوده است؛ ازاین‌رو اقدام به تاریخ‌گذاری آن می‌کنند تا متوجه شوند این متن چقدر با وقایعی که آن‌ها را نقل می‌کند فاصله زمانی و مکانی دارد.(1) از سوی دیگر، قرآن اصلاً کتاب تاریخ نیست و درنتیجه، خاورشناسان با مطالعه آن نتوانستند به هدف خود دست یابند و از قرآن سرخورده شدند؛ اما مسلمانان نه با هدف اطلاع از حوادث تاریخی، بلکه در راستای بهره‌گیری از هدایت قرآن به سراغ این کتاب می‌روند و چون معمولاً از کودکی در مساجد و مدارس با تاریخ انبیاء و وقایع صدر اسلام آشنا شده‌اند، اشاره‌های قرآن به حوادث تاریخی، نه‌تنها برای آنان گیج‌کننده و ملال‌آور نیست، بلکه بسیار زیبا و تأثیرگذار است؛

3. مراجعه خاورشناسان به قرآن نوعاً بر اساس ترجمه‌ها به‌ویژه ترجمه‌های تحت‌اللفظی بوده است. ترجمه جورج سیل که توماس کارلایل آن را مطالعه کرده نیز از همین نوع ترجمه بوده است.(2) این ترجمه‌ها در رساندن زیبایی قرآن و معنای آن ناتوان هستند؛ افزون بر این، قرآن خودش بارها اشاره کرده که این کتاب نیازمند معلم(3) و مبین(4) است؛ بنابراین، مراجعه‌کننده به قرآن باید یک‌چشمش به کتاب و چشم دیگرش متوجه تبیین‌های معلمان آن باشد تا به شناخت کامل و درستی از آموزه‌های آن دست یابد.

نتیجه‌گیری:

ریشه بسیاری از نقدهای خاورشناسان به قرآن، نگاه نادرست آنان به این کتاب است. خاورشناسان با توجه به شناختی که از کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان دارند، توقع دارند که قرآن نیز همچون آن‌ها کتابی تاریخی باشد و مثلاً در آن زندگی پیامبر خدا و اعمال مسلمانان صدر اسلام بر اساس نظم و ترتیب تاریخی بیان شده باشد؛ اما وقتی به این کتاب مراجعه می‌کنند و آن را بدین‌شکل نمی‌یابند، سرخورده شده و خیال می‌کنند اشکال از قرآن است. حال‌آنکه به قول شاعر «چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید». قرآن کتاب هدایت و انسان‌سازی است و اگر هم به حوادث تاریخی اشاره می‌کند در راستای تحقق همین هدف است؛ بنابراین، نباید از قرآن توقع داشت حوادث تاریخی را با جزئیات و آن‌هم بر اساس ترتیب تاریخی بیان کند و باید دید چرا قرآن به این حوادث اشاره کرده و به دنبال افاده چه معنا و مفهومی در ضمن آن‌ها بوده است.

برای مطالعه بیشتر:

فقهی زاده، عبدالهادی، پژوهشی در نظم قرآن، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، 1374 ش.

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها:

1. هارالد موتسکی، «جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی»، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 185.

2. بنیاد دائره‌المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 6419، مدخل جورج سیل. برخی، نقدها و اشکالات متعددی را متوجه ترجمه جورج سیل از قرآن کرده و برخی دیگر از آن دفاع کرده‌اند. ر.ک: شلابیر، دبیلو. جی، آیا قرآن ترجمه جرج سیل قابل‌اعتماد است؟ ترجمه: عباس امام و على وجیهى، ترجمان وحی، سال 5، دوره 2، 1380 ش، صص 83-64.

3. سوره بقره، آیه 151: ﴿کَمٰا أَرْسَلْنٰا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیٰاتِنٰا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾؛ «همان‌گونه‌که در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم که همواره آیات ما را بر شما می‌خواند و شما را پاک و پاکیزه می‌کند و کتاب و حکمت به شما می‌آموزد، و آنچه را نمی‌دانستید به شما تعلیم می‌دهد

4. سوره نحل، آیه 44: ﴿... أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ...﴾؛ «... و قرآن را به‌سوی تو نازل کردیم به‌خاطر اینکه برای مردم آنچه را که به سویشان نازل شده تبیین کنی ... .»

«هامان» در کتاب مقدس و داستان «اِسْتِر» به دوران خشایارشا نسبت داده شده است، اما قرآن او را فردی در زمان فرعون معرفی کرده است.

پرسش:

ادعای اشتباه قرآن، در رابطه با هامان چقدر صحیح است؟

پاسخ:

مقدمه

مخالفان اسلام، از زمان نزول قرآن کوشیده‌اند آن را برگرفته از منابع پیشین، از جمله عهدین، جلوه دهند. آن‌ها علاوه بر اتهام اقتباس، گاه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به اشتباه تاریخی نیز متهم کرده و مدعی شده‌اند فهم حضرت از برخی از مطالب عهدین نادرست بوده و در نتیجه، آن‌‌ مطالب در قرآن به صورت اشتباه نقل شده‌اند! یکی از این ادعاها، اشتباه‌گرفتن هامان وزیر خشایارشا (486-460ق.م) با وزیر فرعون در زمان حضرت موسی علیه‌السلام، با وجود هزار و صد سال فاصله زمانی بین آن دو است! این ادعا در نوشتار حاضر با اتکا به مقاله «هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!»(1) بررسی و نقد خواهد شد.

هامان در قرآن

قرآن شش بار از هامان یاد می‌کند. دو بار در کنار فرعون و دوبار در ردیف فرعون و قارون نام او آمده است. در دو آیه نیز شاهد این هستیم که فرعون به او دستور داده تا برای کسب اطلاع از خدای موسی علیه‌السلام برای او بنای بلندی بسازد. این آیات حاکی از مقام والای او در دستگاه فرعون هستند. برخی مفسران، او را وزیر یا مشاور اعظم فرعون دانسته‌اند؛ اما برخی دیگر با این نظر مخالفت کرده‌اند.

هامان در عهدین

کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، در کتاب اِسْتِر، از فردی به نام هامان یاد می‌کند. او رئیس وزرای خشایارشا و بسیار متکبر و مغرور بوده است. خشایارشا پس از خشمناک‌شدن از همسرش، با دختری به نام استر ازدواج می‌کند. این دختر یهودی بوده، اما به توصیه مردخای، پسرعمو و قَیّمش، دین خود را پنهان می‌کند. مردخای از تعظیم به هامان خودداری می‌کند. هامان که از همه انتظار تعظیم دارد، از امتناع مردخای خشمگین می‌شود و فرمان قتل یهودیان را از پادشاه می‌گیرد. استر دین خود را برای پادشاه آشکار می‌کند و می‌گوید فرمان تو شامل من هم می‌شود. پادشاه این بار دستور قتل هامان را صادر و مردخای را به‌جای او رئیس وزرا می‌کند.

ادعای خاورشناسان مبنی بر اشتباه قران درباره هامان

برخی از مستشرقان همچون لودوﯾﮑﻮ ﻣﺎراﭼﯽ، جورج سیل، ﺗﺌﻮدور ﻧﻮﻟﺪﮐﻪ، ﻫﻨﺮی لامنس، ژوزف ﻫﻮروﯾﺘﺲ، ﭼﺎرﻟﺰ کالتر ﺗﻮری و آرتور جفری، مدعی شده‌اند با توجه به‌این‌که در زﻣﺎن حضرت موسی علیه‌السلام ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ﻫﺎﻣﺎن وﺟﻮد ﻧﺪارد، متوجه می‌شویم پیامبر خدا، «هامان» داﺳﺘﺎن ﮐﺘﺎب اﺳﺘﺮ در ﻋﻬﺪ ﻋﺘﯿﻖ را به اشتباه در داﺳﺘﺎن ﻣﻮﺳﯽ و ﻓﺮﻋﻮن ﺑﺮده اﺳﺖ. شاید کسی بگوید: وﺟﻮد ﺷﺨﺼﯽ در زﻣﺎن ﻣﺘﺄﺧﺮ ﻣﺎﻧﻊ از آن ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ دﯾﮕﺮی ﺑﺎ ﻫﻤﺎن ﻧﺎم در زﻣﺎﻧﯽ ﻗﺪﯾﻢ‌ﺗﺮ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ اما این پاسخ درست نیست؛ زﯾﺮا اﮔﺮ در زﻣﺎن ﻓﺮﻋﻮن ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮد، به‌دلیل ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ بالایش در حکومت ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ.

نقد ادعای خاورشناسان

1. صرف تقدّم زمانی یک منبع بر منبع دیگر لزوماً نشانه اقتباس منبع متأخر از منبع متقدم نیست و ممکن است هر دو از یک منبع واحد اخذ شده باشند.

2. در صورت اختلاف بین دو منبع متقدم و متأخر، لزوماً منبع متقدم صحیح نیست و این احتمال وجود دارد که منبع متأخر درست باشد.

3. ادله مختلفی همچون تحدّی قرآن، نبود اختلاف در آن، اخبار غیبی، اعجاز علمی و... حاکی از الهی بودن این کتاب هستند. چنانکه تواتر قرآن و همچنین مصاحف کهن متعلق به قرن اول بیانگر تحریف‌ناپذیری آن می‌باشند. از سوی دیگر کتابی همچون استر در عهد عتیق دست‌کم در اصل الهی بودن آن تردید است؛ بنابراین، ما با یک متن الهی تحریف‌نشده همچون قرآن و متنی که الهی بودن آن محل تردید است، روبه‌رو هستیم و مشخص است در چنین مواردی قول کدامیک تأیید و مقدّم می‌شود.

4. در تاریخ ایران به افرادی همچون «هامان»، «استر» و «مردخای» اشاره نشده است. اﮔﺮ در زﻣﺎن خشایارشا ﭼﻨﯿﻦ اﺷﺨاصی وجود خارجی داشتند، به‌دلیل ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ بالایشان در ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﺎﯾﺪ نامشان در تاریخ ذکر می‌شد؛ به‌ویژه که هامان به‌عنوان وزیر پادشاه، به‌دلیل دشمنی با مردخای دستور قتل همه یهودیان را از پادشاه می‌گیرد؛ اما در عوض خودش اعدام می‌شود و مردخای به‌جای او وزیر می‌شود. چنین رخدادی ممکن نیست توسط مورخان نادیده گرفته شود.

5. تنها منبعی که پیش از قرآن از «هامان» نام برده، کتاب استر در عهد عتیق است. اما این کتاب حتی به اعتقاد بسیاری از محققان یهودی و مسیحی فاقد اعتبار تاریخی و فقط یک افسانه و داستان خیالی است که سعی شده قدیمی جلوه داده شود؛ به‌ویژه‌که در طومارهای بحرالمیت قُمران، همه اسفار عهد عتیق وجود داشت مگر همین کتاب استر! این داستان از جهت محتوا نیز باورکردنی نیست. برای نمونه، چگونه استر توانسته یهودی بودن خود را مخفی کند درحالی‌که همگان از یهودی بودن مردخای، عمو و قیّم او، باخبر بودند؟! برخی محققان بر این باورند که کتاب استر در عهد عتیق، در حقیقت بازسازی داستانی افسانه‌ای از بابل قرن پنجم می‌باشد که در آن کشمکش‌های «مردوخ» و «اییشتار» با «شاه اخشورش» به تصویر کشیده شده است. بعدها فردی اسامی را تغییر داد و «مردوخ» را به «مردخای، «اییشتار» را به «استر» و «شاه اخشورش» را به «خشایارشا» تبدیل کرد. نکته مهم دیگر این‌که ارتباط بابلی‌ها با مصریان ثابت شده و احتمالاً نام «هامان» از مصر وارد فرهنگ بابل شده است و این یعنی شخصی در مصر قدیم با این نام وجود داشته است. برخی احتمال داده‌اند با توجه به‌این‌که هامان ملازم فرعون با یهودیان مخالف بوده، شخصیت ملازم پادشاه و در عین حال مخالف یهودیان در کتاب استر نیز «هامان» نام گرفته است.

6. موریس بوکای، محقق فرانسوی، درباره این‌که آیا در دربار فرعون شخصی به نام «هامان» وجود داشته است یا نه، تحقیق کرد. وی پس از مراجعه به لغت‌نامه اسامی اشخاص در پادشاهی نوین مصر نوشته هرمن رنک، با کمال تعجب متوجه شد که نام ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﮐﺎرﮔﺮان ﻣﻌﺎدن ﺳﻨﮓ در زمان فرعون، «هامان» بوده است. در قرآن نیز فرعون از «هامان» خواسته است که برای او بنای بلندی بسازد.

7. برخی در مقام اشکال به قرآن گفته‌اند: در حالی مطابق قرآن، فرعون دستور می‌دهد برای او ساختمانی بلند از آجر (گِل پخته‌شده) بسازند که بناهای مرتفع مصریان همگی از سنگ‌های بزرگ ساخته شده‌اند؛ این اشکال نیز وارد نیست؛ زیرا ﺑﺎﺳﺘﺎن‌ﺷﻨﺎسان در ﺑﺴﺘﺮ رود نیل و ﺳﺎﺣﻞ آن ﻣﻘﺒﺮه‌ﻫﺎ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن‌ﻫﺎﯾﯽ را یافته‌اند که همگی از آجر ساخته شده‌ بوده‌اند.(2)

نتیجهگیری

هامان مطابق کتاب استر در عهد عتیق، در زمان خشایارشا بوده؛ اما قرآن از وجود او در زمان حضرت موسی علیه‌السلام خبر داده است. ادله مختلفی حاکی از صحت گزارش قرآن هستند: اولاً قرآن الهی و تحریف‌نشده است اما کتاب استر اصالت تاریخی ندارد و فقط شکل تغییریافته افسانه‌ای بابلی است؛ ثانیاً در هیچ منبع تاریخی به‌وجود وزیری به نام هامان در زمان خشایارشا اشاره نشده؛ ثالثاً نام ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﮐﺎرﮔﺮان ﻣﻌﺎدن ﺳﻨﮓ فرعون، هامان بوده است.

منابع برای مطالعه بیشتر:

  • شاکر، محمدکاظم و محمدسعید فیاض، مقاله «هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!»، قرآن‌شناخت، بهار و تابستان 1389ش، شماره5، صص145 تا 164.
  • نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چکیدة پاسخ:

«هامان» در کتاب مقدس و داستان «اِسْتِر» به دوران خشایارشا نسبت داده شده، اما قرآن او را فردی در زمان فرعون معرفی کرده است. خاورشناسان درحالی مدعی اشتباه قرآن در این زمینه شده‌اند که اولاً داستان استر در کتاب مقدس حتی به اعتقاد محققان یهودی و مسیحی، اصالت تاریخی ندارد؛ بلکه از روی افسانه‌های بابلی جعل شده است و نام‌های موجود در آن واقعی نیستند؛ ثانیاً هیچ منبع تاریخی‌ای وجود هامان را در دوران خشایارشا تأیید نکرده است؛ ثالثاً هامان نام فرمانده کارگران معادن سنگ فرعون بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. شاکر، محمدکاظم و محمدسعید فیاض، هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!، قرآن‌شناخت، بهار و تابستان 1389ش، شماره5، صص145 تا 164.

2. برخی از محققان معتقدند که «فرعون دستور داده هامان برای او عدسی و تلسکوپ بسیار بزرگی بسازد که بتواند از درون آن به آسمان‌ها نظاره کرده و خدای موسی را جستجو کند». برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنید: جواهری، سیدمحمدحسن، «آیا در قرآن به «تلسکوپ» اشاره شده است؟»، آذر، 1401ش:          (https://javahery.blogfa.com/post/508/563)-تلسکوپ-در-قرآن-)

قرآن و عهدین، درباره سازنده گوساله زرین با هم اختلاف دارند. مطابق عهدین حضرت هارون(ع) گوساله را ساخت؛ اما قرآن از ساخت آن توسط شخصی به نام سامری خبر داده است.

پرسش:

چرا برخی مدعی شده‌اند قرآن در رابطه با سامری دچار اشتباه شده و پاسخ این ادعا چیست؟

پاسخ:

مقدمه

کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان (بایبل) و قرآن هر دو ماجرای گوساله‌پرستی یهودیان را نقل کرده‌اند؛ اما در یک موضوع با هم اختلاف دارند. براساس کتاب مقدس، زمانی‌که حضرت موسی علیه‌السلام برای دریافت تورات به کوه سینا رفت و بیشتر از موعد مقرر در آن‌جا ماند، بنی‌اسرائیل از هارون خواستند تا برایشان بت بسازد و او نیز از زیورآلات آنان گوساله‌ای زرین ساخت؛(1) اما مطابق روایت قرآن، فردی به نام سامری بنی‌اسرائیل را گمراه کرد و با ذوب‌کردن طلاهای یهودیان گوساله‌ای ساخت که صدایی شبیه گاو داشت. هارون با سامری مخالفت و تأکید کرد که خدای آنان پروردگار جهانیان است، اما اکثر بنی‌اسرائیل به سخنان او گوش ندادند.(2) برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند تفاوت این داستان در قرآن و کتاب مقدس ناشی از اشتباه قرآن است! در این نوشتار این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

 

پاسخ کوتاه

ماجرای گوساله‌پرستی یهودیان در کتاب مقدس و قرآن کریم آمده است. این دو کتاب در مورد سازنده گوساله زرین با هم اختلاف دارند. کتاب مقدس حضرت هارون علیه‌السلام و قرآن سامری را مسئول این کار می‌داند. هرچند ما از جهت تاریخی شناختی از سامری نداریم، اما با توجه به لزوم عقلی عصمت انبیاء و همچنین تحریف‌ناپذیری قرآن و در نقطه مقابل، تحریف‌شدگی کتاب مقدس، نمی‌توانیم ساخت گوساله توسط حضرت هارون را بپذیریم و چاره‌ای جز تخطئه و تکذیب کتاب مقدس نداریم.

 

پاسخ اجمالی

در مورد سازنده گوساله زرین، قرآن و کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان نظرات متفاوتی دارند. طبق عهدین، این گوساله توسط حضرت هارون علیه‌السلام ساخته شده، اما قرآن سامری را متصدی این کار می‌داند. با وجود این‌که درباره شخص سامری، از جهت تاریخی چیزی نمی‌دانیم و در عهدین نیز نامی از او در زمان حضرت موسی علیه‌السلام نیامده است، ما به دو دلیل گزارش قرآن را صحیح‌ می‌دانیم و عهدین را در این زمینه تخطئه و تکذیب می‌کنیم: 1. اصل عقلی عصمت انبیاء علیهم‌السلام اجازه نمی‌دهد که ما ادعای ساخت بت توسط یک پیامبر را قبول کنیم؛ 2. گزارش قرآن به‌عنوان کتاب الهی و تحریف‌نشده بر گزارش عهدین که هر چند در اصل وحیانی بوده‌اند، اما بعداً دچار تحریف و تغییر شده‌اند، مقدم است.

 

پاسخ تفصیلی

 

چرایی درستی گزارش قرآن و نادرستی گزارش کتاب مقدس

در این بخش به دو دلیل از ادله‌ای که سبب شده‌اند در اختلاف قرآن و کتاب مقدس درباره سازنده گوساله زرین، حق را به قرآن بدهیم و نه کتاب مقدس، اشاره می‌کنیم:

1. هدایت بشر با بعثت پیامبران

هدف اصلی بعثت پیامبران راهنمایی بشر است. حال، اگر آنان معصوم نباشند و احتمال تغییر عمدی یا سهوی آموزه‌های الهی توسط آنان وجود داشته باشد، چگونه می‌توان به پیامبران اعتماد کرد؟! چنان‌که اگر رفتارشان با محتوای رسالتشان در تضاد باشد، مردم نمی‌توانند به صدق ادعاهای آنان در زمینه الهی بودن آموزه‌هایشان و همچنین وعده‌های آنان اعتماد کنند و این امر به ناکامی خداوند در بعثت انبیاء منجر می‌شود. بنابراین، حکمت الهی اقتضا می‌کند که پیامبران معصوم باشند.(3) حضرت هارون نیز که مطابق تورات پیامبر بوده و معجزات مختلفی بر دست او جاری شده،(4) از این قاعده مستثنا نیست و معصوم بوده است.

2. تحریف ناپذیری قرآن و تحریف عهدین

 ما امروزه به سبب تواتر قرآن، یقین داریم که کتاب کنونی همان قرآن زمان پیامبر خدا است و در گذر زمان تحریف نشده است. مصاحف کهن متعلق به قرن اول هجری نیز گواه این امر هستند. چنان‌که ادله مختلفی الهی بودن قرآن را نشان می‌دهند. از جمله این دلیل‌ها می‌توان به تحدی قرآن، عدم وجود تناقض، پیشگویی‌های غیبی و اعجاز علمی این کتاب اشاره کرد. این از یک سو و از سوی دیگر، هرچند به گواهی قرآن، تورات و انجیل در اصلی الهی بوده‌اند(5) اما ادله و شواهد مختلفی حاکی از تحریف آن‌ها در طول زمان هستند. برای نمونه داستان مرگ حضرت موسی علیه‌السلام در کتابی آمده که اهل کتاب معتقدند نویسنده آن حضرت موسی است!(6) یا در سِفْر یوشع که به باور یهودیان و مسیحیان توسط حضرت یوشع نوشته شده، به ماجرای مرگ یوشع و مکان دفن او اشاره شده است!(7) چنان‌که در این سِفْر اموری آمده که سال‌ها پس از مرگ یوشع رخ داده‌اند!(8) نویسنده کتاب پادشاهان بارها به کتب بشری استناد کرده و خواننده را برای مطالعه بیشتر به آن‌ها ارجاع داده است!(9) تناقضات متعدد موجود در کتاب مقدس نیز دلیل دیگر تحریف آن است.(10) اعتقاد به تحریف کتاب مقدس اختصاصی به مسلمانان ندارد و بسیاری از علمای یهودی و مسیحی نیز به همین امر معتقد هستند.(11) برای نمونه، به باور ابن عزرا، خاخام یهودی، عبارات مختلفی از تورات نشانگر این هستند که حضرت موسی علیه‌السلام نویسنده اسفار تورات نیست. به‌گفته اسپینوزا، عالم یهودی، پیوستگی مطالب کتاب‌های عهد عتیق بیانگر نویسنده واحد آن‌ها است. حتی برخی از فقرات کتاب مقدس حاکی از تحریف این کتاب است. نویسنده کتاب ارمیا از «قلم کذب کاتبان» خبر داده است.(12) کتاب دوم تواریخ از ماجرای گم‌شدن تورات و سپس پیداشدن آن پس از مدت‌های طولانی خبر می‌دهد.(13) چنان‌که در زمان حمله بخت‌النصر و آتش‌سوزی معبد سال‌ها کسی از تورات خبر نداشت تا اینکه عزرا مدعی شد کتاب مقدس را پیدا کرده است.(14) برخی معتقدند که عزرا کتاب مقدس را پیدا نکرد؛ بلکه آن را گردآوری و تدوین کرد!(15)

نتیجهگیری

قرآن و عهدین، درباره سازنده گوساله زرین با هم اختلاف دارند. مطابق عهدین حضرت هارون علیه‌السلام گوساله را ساخت؛ اما قرآن از ساخت آن توسط شخصی به نام سامری خبر داده است. هرچند ما امروزه اطلاع چندانی از این فرد از جهت تاریخی نداریم و در کتاب مقدس به چنین فردی در زمان حضرات هارون و موسی علیهماالسلام اشاره نشده است، اما به دو دلیل در هنگام تعارض گزارش قرآن با گزارش عهدین، دومی را تخطئه و حکم به صحت گزارش اولی می‌کنیم: اولاً دلیل عقلی لزوم عصمت انبیاء از جمله حضرت هارون اجازه نمی‌دهد که ما ادعای ساخت بت توسط ایشان را بپذیریم؛ ثانیاً قرآن کتاب الهی و تحریف‌نشده اما عهدین هرچند در اصل الهی بوده، اما بعداً دچار تحریف و تغییر شده و در چنین شرایطی مشخص است که گزارش قرآن قبول می‌شود و نه گزارش عهدین.

منبع برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها

1. خروج 32: 1-6.

2. سوره طه، 90-96.

3. ر.ک: کاشانی، محمد، مسیحیت‌شناسی تحلیلی، قم، انتشارات ذکری، چاپ اول، 1395ش، ص243-245.

4. باغبانی، جواد، وحی و نبوت در قرآن و عهدین، قم، مؤسسه امام خمینی، چاپ اول، 1400ش، ص270و271.

5. سوره آل عمران، آیه 3.

6. تثنیه 36: 5و6.

7. یوشع 24: 29-30.

8. یوشع 24: 31 و 16: 10.

9. اول پادشاهان 11: 41 و 14: 19و29.

10. کاشانی، محمد، مسیحیت‌شناسی تحلیلی، قم، انتشارات ذکری، چاپ اول، 1395ش، ص357-367.

11. ر.ک: سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی ـ مسیحی، تهران، سمت، 1396ش.

12. ارمیا 8: 8

13. دوم تواریخ 34: 14-19.

14. نحمیا 8: 1-12.

15. باغبانی، جواد، شناخت قرآن و عهدین، قم، موسسه امام خمینی، چاپ اول، 1400ش، ص81.

آیات قرآن و ناسازگاری با ادبیات عرب
برخی مدعی وجود خطاهای ادبی در قرآن هستند. در حالی که قرآن، فارغ از جنبه وحیانی، ریشه و بنیان ادبیات عربی است.

پرسش:

چرا موارد مختلفی از آیات قرآن با ادبیات عرب سازگار نیست و باید آن‌ها را از نظر مثلاً نحوی و صرفی توجیه کرد؟ آیا این به معنای اشتباهات ادبی قرآن نیست؟

پاسخ:

چکیده

ادعای وجود اشتباه ادبی در قرآن پذیرفتنی نیست؛ زیرا قرآن با قطع نظر از جنبه الهی آن، منبع و سرچشمه ادبیات عربی است و در نتیجه، این ادبیات باید با قرآن منطبق و سازگار باشد نه قرآن با آن؛ بنابراین، اگر در جایی واقعاً قرآن با ادبیات عربی در تضاد باشد، این نشانه خطای قواعد این علم است، نه نشان‌دهنده اشتباه قرآن.

مقدمه

در قرآن موارد متعددی وجود دارد که به حسب ظاهر با قواعد ادبیات عرب در تضاد هستند. برخی، این موارد که از آن‌ها با عنوان اشتباهات ادبی قرآن یاد می‌‌شود را نشانه الهی‌نبودن قرآن دانسته‌اند. در ادامه این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

1- ادبیات عربی

«ادبیات عربی» از دو واژه «ادبیات» و «عربی» تشکیل شده است. در لغت به هر اثر مکتوب، «ادب» یا «ادبیات» می‌گویند؛ اما در اصطلاح مراد از ادبیات سخنی است که از حدّ سخنان عادی برتر، والاتر و دارای کلمات زیباتر است و درنتیجه حال مردم از خواندن و شنیدنشان‌ بهتر می‌شود و به همین دلیل، آنان چنین سخنانی را در میان خود ضبط و نقل می‌کنند. «عربی» از ریشه «ع ر ب» و به‌معنای واضح، روشن و بدون ابهام و در اصطلاح نام یک زبان از زبان‌های زنده و معروف دنیا است. بنابراین، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه آثار و متون نظم و نثر فاخر و برجسته‌ای است که به زبان عربی نگاشته یا سروده شده باشند.

گاهی «ادبیات عربی» گفته می‌شود، اما منظور از آن «علوم ادبیات عربی» (الأدب العربی/ علم الادب/ علم العربیه/ علوم العربیه) است. علم ادب (ادبیات) یا سخن‌سنجی، به‌صورت کلی، دانش آشنایی با نظم و نثر، از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن در هر زبانی است. براساس این معنا، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه علومی همچون لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، شعر و... است. این علوم، ادبیات عربی به‌معنای اول را تجزیه‌وتحلیل و قواعد این زبان را از آن استخراج می‌کنند؛ قواعدی که با شناخت و رعایت آن‌ها، آدمی از اشتباه دریافتی، نوشتاری و گفتاری در کلام عرب در امان می‌ماند.

2- نسبت قرآن با ادبیات عرب

همان‌طور‌که گذشت ادبیات عربی دو معنای مختلف دارد. براساس معنای اول ادبیات، سخنی والاتر و زیباتر از گفتار روزمره است که در میان مردم ثبت و نقل می‌شود و احساساتی مانند غم، شادی یا لذت را در شنونده یا خواننده خود برمی‌انگیزد و حال او را بهتر از گذشته می‌کند. براساس این معنا قرآن حتی با قطع نظر از جنبه قدسی آن، نه‌تنها بخشی از ادبیات عربی، بلکه شاهکار و به‌معنای واقعی گل سر سبد آن است؛ چراکه نه‌تنها در تاریخ زبان عربی، بلکه در تاریخ ادبیات جهان، متنی والاتر و زیباتر از قرآن که مردم از خواندن و شنیدن آن‌ دگرگون ‌شوند و آن را با تمام جان، در میان خود ضبط و نقل کرده‌ باشند، پیدا نمی‌شود. ادبیات در معنای دوم مجموعه قواعد زبان عربی است. براساس این معنا ادبیات عربی ریشه در قرآن دارد و قرآن منبعی از منابع استخراج قواعد زبان عربی و به تعبیر سوم یکی از آبشخورهای آن است. افزون بر این، قرآن در حفظ، تدوین، شکوفایی و گسترش ادب عربی نقش مهمی داشته است. برای نمونه، قرآن در لغت، با گسترش دامنه واژگان عربی، مفاهیم مادی را به مفاهیم انسانی و معنوی ارتقا داده، کلمات فاخر و ادبی را جایگزین الفاظ مبتذل کرد. در نحو، با ایجاد زمینه برای پیدایش این دانش به مثابه مقدمه درست‌خوانی آیات قرآن و ارائه ترکیبات کلامی بی‌نظیر، به غنای زبان عربی افزود. در بلاغت، با زمینه‌سازی برای تدوین علوم بلاغی در راستای پی‌بردن هرچه بیشتر به اعجاز قرآن و ظرایف معنایی آن و همچنین استفاده از تشبیهات و تمثیلات بدیع، به فصاحت و بلاغت زبان عربی غنا بخشید.(1)

3- بررسی ادعای ناسازگاری قرآن با ادبیات عربی

برخی در راستای تشکیک در الهی‌بودن قرآن، مدعی وجود خطاهای مختلف ادبی از جمله نحوی و صرفی در قرآن شده‌اند؛ اما با توضیحات بالا مشخص شد که ادعای تضاد قرآن با ادبیات عربی، نه‌تنها صحیح نیست، بلکه کاملاً مضحک و بی‌اساس است؛ چراکه:

1. قرآن با قطع نظر از جنبه وحیانی آن، منبع قواعد ادبیات عرب است و این یعنی، در صورت تضاد قرآن با قواعد، قواعد زیر سؤال می‌روند و نه قرآن. چنان‌که برای نمونه، منبع علوم طبیعی، طبیعت است و در صورت تضاد این علوم با واقعیت موجود در طبیعت، طبیعت زیر سؤال نمی‌رود، بلکه خطا و اشتباه بودن علم ثابت می‌شود؛

2. حتی اگر قرآن، نازل شده از سوی خدا نبود، بلکه براساس مدعای نادرست برخی از خاورشناسان، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را از پیش خود ساخته بودند، یا حتی چنان‌که برخی از مستشرقان برخلاف شواهد متقن تاریخی مدعی شده‌اند، اگر هسته اصلی این متن در زمان پیامبر شکل گرفته و سپس در طول زمان دیگرانی به آن هسته اولیه پروبال داده بودند و قرآن تدریجا به‌شکل کنونی درآمده بود، باز ادعای ناسازگاری قرآن با قواعد علم صرف و نحو پذیرفتنی نبود؛ زیرا ادبیات از زبان عرب فصیح نشأت گرفته و این یعنی کلام عرب فصیح که معمولاً تا سال 150 هجری را فصیح به شمار می‌آورند، ملاک و معیار قواعد ادبیات عربی است؛ بنابراین، ادبیات عربی باید با کلام عرب فصیح مطابق باشد، نه برعکس؛

3. بررسی خطاهای ادبی ادعایی در قرآن نشان می‌دهد که اشکال‌کنندگان یا با ادبیات عربی ناآشنا هستند و تنها یک شناخت اجمالی و ابتدایی از قواعد کلی آن دارند، یا اگر آشنا هستند، شناخت آنان تنها در حد قواعد عام ادبیات عرب است و نسبت به قواعد تخصصی و فنی این زبان بیگانه هستند. برخی از آنان نیز اگرچه متخصص ادبیات عربی هستند؛ اما به جهت سوگیری در انکار الهی‌بودن قرآن، ابعاد مختلف مسئله را خواسته یا ناخواسته نادیده می‌گیرند.(2)

نتیجهگیری:

برخی با هدف زیر سؤال بردن الهی‌بودن قرآن، مدعی وجود خطاهای ادبی در آن شده‌اند. این در حالی است که قرآن، فارغ از جنبه وحیانی، ریشه و بنیان ادبیات عربی است؛ لذا اگر قرآن با قواعد ادبیات مغایر باشد، این قواعد اشتباه هستند، نه قرآن. چنان‌که حتی اگر قرآن ساخته حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود، با توجه به فصیح بودن ایشان و لزوم مطابقت ادبیات عرب با کلام عرب فصیح، ادعای وجود خطا در قرآن پذیرفتنی نبود.

برای مطالعه بیشتر

  • میری، کرامت، مقاله «نقد و بررسی شبهات آیات موهم ناسازگاری ادبی در قرآن کریم با استناد به قواعد رایج در شعر و نثر عربی»، دوره16، شماره2، فروردین1402ش، صص285-313.
  • نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها

1. نقیب‌زاده، محمد، نقش‌آفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآن‌شناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.

2. نقیب‌زاده، محمد، نقش‌آفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآن‌شناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.

ادله مصونیت قرآن از تحریف از نگاه شیعه
ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، کاملاً بی‌اساس است چون شیعه، قرآن را به‌عنوان کتاب الهی کامل و مصون از هرگونه تغییر و تحریف می‌داند و به آن اعتماد کامل دارد.

پرسش:

آیا شیعه معتقد است قرآن محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تحریف شده است؟ اصلاً چگونه اثبات می‌شود که قرآن تحریف نشده است؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی:

ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، کاملاً بی‌اساس است و با ادله قرآنی، روایی، عقلی و دیدگاه علمای بزرگ شیعه در تعارض است. شیعه، قرآن را به‌عنوان کتاب الهی کامل و مصون از هرگونه تغییر و تحریف می‌داند و به آن اعتماد کامل دارد. چنین اعتقادی، نه‌تنها ریشه در آموزه‌های دینی شیعه دارد، بلکه با اجماع مسلمانان و وعده الهی بر حفظ قرآن‌هماهنگ است. ازاین‌رو، بر هر مسلمان منصفی لازم است که از تکرار این شبهه بی‌پایه اجتناب ورزد و بر محور قرآن کریم، وحدت امت اسلامی را تقویت کند.

پاسخ تفصیلی

از دیرباز، یکی از شبهاتی که برخی مخالفان مذهب شیعه مطرح کرده‌اند، ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن کریم است. این ادعا، برخلاف آموزه‌های بنیادی شیعه و تصریحات علمای بزرگ این مذهب، مطرح می‌شود و غالباً ناشی از سوءتفاهم یا نقل‌های گزینشی است. شیعه امامیه به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مذاهب اسلامی، همواره قرآن کریم را به‌عنوان کتاب الهی محفوظ و مصون از هرگونه تغییر یا تحریف دانسته و ادله‌ای متقن برای اثبات این امر ارائه کرده است. این مقاله تلاش دارد تا با استفاده از ادله قرآنی، روایی و عقلی و دیدگاه عالمان شیعه، نشان دهد که شیعه معتقد به تحریف قرآن نیست و این قرآن که اکنون در دست ماست بدون هیچ زیاده یا کاستی، همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است.

ادله مصونیت قرآن از تحریف

دلایل مصونیت قرآن از تحریف، دو دسته اساسی است: دلایل عقلی و نقلی.

ادله عقلی

الف. ضرورت اتمام‌حجت و مصونیت قرآن از تحریف

ابلاغ احکام الهی و اتمام‌حجت از وظایف پیامبران است که قرآن نیز بر آن تأکید دارد و کتاب‌های آسمانی با رساندن اوامر و نواهی الهی، حجت را بر مردم تمام می‌کنند. قرآن به دلیل جهانی و جاودانه بودن و خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، باید در همه اعصار بدون تغییر باقی بماند. احتمال تحریف قرآن، حجیت و هدایتگری آن را خدشه‌دار کرده و با حذف بخشی از پیام الهی، قرآن دیگر حجت کامل نخواهد بود. در این صورت، خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله زیر سؤال می‌رود و نیاز به پیامبر و کتاب جدید پیش می‌آید که با اصل خاتمیت منافات دارد؛ بنابراین، عقل برهانی حکم می‌کند که مصونیت قرآن از هرگونه تحریف، لازمه اتمام‌حجت و هدایتگری آن در کنار خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است.(۱)

ب. تلازم اعجاز با تحریف‌ناپذیری قرآن

اعجاز قرآن با هماورد‌طلبی آن ثابت شده و میان مسلمانان مسلّم است. عقل حکم می‌کند که اعجاز قرآن با عدم تحریف آن ملازمه دارد؛ زیرا اگر تحریف به فزونی رخ دهد، به این معناست که افرادی توانسته‌اند کلامی همسان با قرآن بیاورند، به‌طوری‌که قابل‌تشخیص نباشد. این امر باعث فروپاشی تحدی و نفی اعجاز قرآن می‌شود که محال است؛ زیرا تاکنون هیچ‌کس نتوانسته کلامی همسان با آیات قرآن ارائه دهد؛ بنابراین، اعجاز قرآن مستلزم مصونیت آن از هرگونه تحریف است.(۲)

ادله نقلی

الف. قرآن

محکم‌ترین دلیل نقلی بر نزاهت وحی الهی از تحریف، خود قرآن حکیم است؛ که به‌وضوح دلالت بر مصونیت قرآن از تحریف دارد، ازجمله آیه حفظ(۳) که به‌صراحت نشان می‌دهد که قرآن از تحریف محفوظ است و خداوند از آن دفاع خواهد کرد و هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را تغییر دهد یا تحریف کند. همچنین آیه نفی باطل(۴) که قرآن را از هرگونه باطلی، ازجمله تحریف، پاک می‌داند و آن را از هرگونه تغییر و تبدیل، دور معرفی می‌کند؛ و همچنین آیه رصد الهی(۵) که احتمال هرگونه فزونی و کاستی در تمام مراحل تلقی قرآن، حفظ، املاء و ابلاغ آن تا مرحله رسیدن قرآن به دست مردم در تمام اعصار را نفی می‌کند.(۶)

ب. سنت

دومین دلیل پس از قرآن در میان دلایل نقلی پیراستگی قرآن از تحریف، سنت است؛ ازجمله روایاتی که بر پیراستگی قرآن از تحریف دلالت دارد حدیث ثقلین است؛ این حدیث، همراهی همیشگی قرآن و عترت را تا قیامت تضمین کرده و تمسک به آن‌ها را مانع گمراهی می‌داند. ازآنجاکه کتاب تحریف‌شده نمی‌تواند هدایتگر باشد، مصونیت قرآن از تحریف تا قیامت نتیجه قطعی این روایت است.(۷) همچنین روایات عرضه بر قرآن، روایات مراجعه به قرآن در فتنه‌ها و ... ازجمله روایاتی هستند که بر این موضوع دلالت دارد و پرداختن به همه آن‌ها مجال دیگری می‌طلبد. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۱۰۱

نظر دانشمندان شیعه در مورد تحریف قرآن

مسئله عدم تحریف قرآن میان دانشوران شیعه و اهل سنت به حد اجماع رسیده و ادعای تحریف، تنها از سوی اقلیتی اندک و غیرمعتبر مطرح شده است. بزرگان شیعه، ازجمله شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و علامه طبرسی، به‌صراحت بر اصالت و سلامت قرآن تأکید کرده‌اند. شیخ صدوق قرآن موجود را کامل و بدون نقص می‌داند(۸) و شیخ مفید روایات دال بر تحریف را اخبار آحاد و غیرقابل‌اعتماد معرفی کرده است.(۹) سید مرتضی نیز با استناد به تواتر قرآن و تلاش بی‌وقفه مسلمانان در حفظ آن، هرگونه ادعای تحریف را رد کرده است.(۱۰) شیخ طوسی و علامه طبرسی نیز تأکید دارند که مذهب صحیح امامیه بر نفی هرگونه تغییر یا نقصان در قرآن استوار است.(۱۱) سایر بزرگان شیعه همچون: علامه حلّی، محقق اردبیلی، کاشف الغطاء، محقق ثانی و نیز از بزرگان عصر، حضرت استاد علامه طباطبایی و امام خمینی (قدس سرّه) و آیه الله خویی به‌صراحت بر ادعای تحریف به زیادی و نقصان، خط بطلان کشیده‌اند. نظرات روشن این عالمان در سراسر تاریخ تشیع، هرگونه نسبت تحریف به قرآن از سوی شیعه را مردود می‌سازد.(۱۲)

نتیجه:

ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، نه‌تنها بی‌اساس، بلکه برخلاف آموزه‌های بنیادی این مذهب و اجماع علمای آن است. دلایل عقلی، مانند ضرورت اتمام‌حجت و تلازم اعجاز با مصونیت قرآن، نشان می‌دهد که قرآن به دلیل جهانی و جاودانه بودن، از هرگونه تحریف مصون است. همچنین دلایل نقلی ازجمله آیات قرآن، مانند آیه حفظ، آیه نفی باطل و آیه رصد الهی و روایاتی مانند حدیث ثقلین، به‌روشنی بر سلامت قرآن دلالت دارند.

علاوه بر این، دانشمندان بزرگ شیعه، ازجمله شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه طباطبایی، امام خمینی و آیت‌الله خویی، به‌صراحت هرگونه تحریف قرآن را رد کرده‌اند و آن را مخالف با تواتر و حجیت قرآن دانسته‌اند. این اجماع گسترده نشان می‌دهد که اعتقاد به مصونیت قرآن از هرگونه تغییر و تحریف، یکی از اصول اساسی مذهب تشیع است.

پی‌نوشت‌ها

۱. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۴۴

۲. همان، ص ۴۸

۳. سوره حجر، آیه ۹

۴. سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲

۵. سوره جنّ، آیات ۲۶ -۲۸

۶. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۴۹

۷. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۹۸

۸. صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم-ایران، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ ق، چاپ دوم، ص ۸۴

۹. مفید، محمد بن محمد، المسائل السرویه، قم - ایران، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ص ۸۲

۱۰. به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، بیروت-لبنان، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۴۳

۱۱. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت-لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، بیروت-لبنان، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۴۲

۱۲. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۱۱۰

قرآن به نقل از یهودیان حضرت مریم، را با عنوان «خواهر هارون» خطاب قرار داده‌اند. درباره چرایی کاربرد عنوان «اخت هارون» برای مادر عیسی وجوه متعددی بیان شده است.

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

ادعای اشتباه قرآن در رابطه با حضرت مریم چقدر صحیح است؟

 

پاسخ:

مقدمه

خداوند در قرآن از یهودیان نقل کرده که آنان حضرت مریم، مادر حضرت عیسی علیهماالسلام، را با عنوان «خواهر هارون» مورد خطاب قرار داده‌اند. برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند که مادر عیسی برادری با نام هارون نداشته تا از او با عنوان «أخت هارون» یاد شود؛ بنابراین، پیامبر در این آیه بین مریم مادر عیسی با مریم خواهر حضرات هارون و موسی علیهم‌السلام اشتباه کرده است!

 در این نوشتار این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

دو مریم در قرآن

در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان از هشت زن با نام «مریم» یاد شده است. از این میان دو تن از دیگران مشهورتر هستند: 1. مریم خواهر بزرگ‌تر حضرات موسی و هارون؛ 2. مادر حضرت عیسی علیهم‌السلام. از اولی در قرآن نه با نام «مریم»، بلکه با عنوان «اخته: خواهر او» یا «اختک: خواهر تو» یعنی خواهر حضرت موسی علیه‌السلام یاد شده است. براساس قرآن زمانی که مادر حضرت موسی علیه‌السلام او را در سبدی گذاشت و به آب انداخت، خواهرش به فرمان مادر، از کنار رود سبد را دنبال کرد و متوجه برداشتن او توسط همسر فرعون شد. زمانی که حضرت از هیچ زنی در قصر شیر نخورد، خواهرش که در آن‌جا بود مادر خود را به عنوان دایه به آنان معرفی کرد و بدین شکل وعده الهی مبنی بر برگرداندن نوزاد به مادرش محقق شد.

اما قرآن از دومی 31 بار با اسم «مریم» نام برده و به تفصیل زندگی او را بیان کرده است. مطابق قرآن، همسر عمران و مادر مریم، پس از بارداری به گمان پسر بودن فرزندش، نذر کرد که او را خادم معبد کند. با این حال پس از تولد کودک، او را به کاهنان مسجد سپرد و به دلیل وفات پدر مریم، قرار شد از میان کاهنان معبد برای او کفیلی مشخص شود. حضرت زکریا علیه‌السلام به قید قرعه عهده‌دار این مسئولیت شد. هر بار که زکریا به سراغ مریم می‌رفت، نعمت‌هایی از خدا در نزد او می‌یافت. زمانی که مریم به سن بلوغ رسید، روح خدا به شکل انسانی نزد او آمد و بشارت داد که به اذن خدا پسری بدون پدر خواهد داشت. مریم بلافاصله حامله و به مکانی دور منتقل شد. پس از زایمان، هنگام برگشت مریم به میان بنی‌اسرائیل با سرزنش آن‌ها مواجه شد: ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره؟! در این هنگام، عیسی در گهواره لب به سخن گشود و از پاکدامنی مادرش دفاع کرد.

خواهر هارون

هرچند «اخت هارون» نه سخن قرآن بلکه نقل قول قرآن از یهودیان است، اما ذکر آن در قرآن و رد نکردن آن، نشانه این است که قرآن با کاربرد این عنوان برای حضرت مریم مخالفتی نداشته است. درباره چرایی این خطاب توجیهات مختلفی مطرح شده است:

1. مریم، مادر حضرت عیسی علیهما‌السلام، برادری به نام ﻫﺎرون داشته است.

2. در ﻣﯿﺎن ﺑﻨﯽاﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻣﺮدى ﺻﺎﻟﺢ به نام «هارون» ﺑﻮد و ﻫﺮ فردی از این قوم که اﻫﻞ ﺻﻼح ﺑﻮد، ﺑﻪ او نسبت داده می‌شد.

3. مریم را چون از نسل هارون علیه‌السلام بود، اﺧﺖ ﻫﺎرون ﻧﺎﻣﯿﺪه‌اﻧﺪ؛ چنانکه ﻋﺮب افراد ﻗﺒﯿﻠﻪ تمیم را «اﺧﻮ ﺗﻤﯿﻢ: برادر تمیم» می‌نامد.

4. مریم خواهر موسی علیه‌السلام زن صالحی بود و در کنار موسی و هارون علیهما‌السلام نقش مهمی در تاریخ بنی‌اسرائیل داشت. بنی‌اسرائیل او را با عنوان «اخت هارون» صدا می‌زد؛ چراکه اولاً هارون برادر بزرگ‌تر بود و ثانیاً وی با مریم بزرگ شده بود؛ برخلاف موسی که در کاخ فرعون و سپس در مدین زندگی کرد. این از یک طرف و از طرف دیگر، مطابق حدیث نبوی، بنی‌اسرائیل رسم داشتند که افراد را با نام صالحان آن قوم مورد خطاب قرار بدهند و به‌همین‌دلیل، از مریم مادر عیسی علیه‌السلام با عنوان «اخت هارون» یاد کردند. به‌ویژه‌که به باور برخی مادر حضرت مریم او را به این اسم نامید تا به کاهنان بگوید: وقتی در گذشته زنی از بنی‌اسرائیل به همراه برادرانش این قوم را رهبری می‌کرده، چرا امروز دختری از همین قوم نتواند خادم معبد شود؟

با قطع‌نظر از صحت و سقم این اقوال، مهم برای ما این است که گمان اشتباه قرآن در این زمینه به‌هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست؛ چراکه:

1. قرآن الهی است و ادله متعددی نشانگر این امر هستند: 1. تحدی و عدم معارضه با آن؛ 2. نبودن تناقض در آن به رغم نزول قرآن در بیست‌وسه سال با شرایط مختلف و درس‌ناخواندگی آورنده‌اش؛ 3. اخبار متعدد قرآن از غیب که همگی محقق شده‌اند؛ 4. اعجاز علمی قرآن در زمینه‌هایی که بشر بیش از هزار سال بعد به آن‌ها دست یافته است. این از یک سو و از سوی دیگر، قرآن به یُمْن تواتر آن و به گواهی مصاحف کهن متعلق به قرن اول هجری، از هرگونه تحریف و تغییر مصون مانده است. آسمانی‌بودن قرآن و تحریف‌ناپذیری آن مانع از این می‌شوند که وجود خطا در این کتاب را بپذیریم.

2. حتی اگر باوری به الهی بودن قرآن نداشته باشیم، بررسی قصص قرآن، به‌ویژه دو ماجرای‌ تولد حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام، برای این‌که بپذیریم خالق قرآن از داستان زندگی این دو پیامبر با جزئیات کامل اطلاع داشته و ممکن نیست این دو مریم را که بیش از هزاروپانصد سال با هم فاصله زمانی داشته‌اند را با هم اشتباه بگیرد، کفایت می‌کند.

نتیجهگیری

قرآن از یهودیان نقل کرده که آنان حضرت مریم، مادر حضرت عیسی علیهما‌السلام را با عنوان «خواهر هارون» خطاب قرار داده‌اند. برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند که قرآن مریم مادر عیسی را با مریم خواهر موسی اشتباه گرفته است! درباره چرایی کاربرد عنوان «اخت هارون» برای مادر عیسی وجوه متعددی بیان شده است؛ اما با قطع‌نظر از صحت و سقم و همچنین قوت و ضعف این وجوه، مهم این است که اولاً الهی‌بودن قرآن و تحریف‌ناپذیری آن مانع از این می‌شود که گمانة وجود خطا در آن پذیرفتنی باشد؛ ثانیاً بررسی قصص قرآن به‌ویژه دو ماجرای ولادت حضرات موسی و عیسی، حاکی از اطلاع کامل خالق قرآن از تاریخ و جزئیات آن است و در نتیجه، حتی با قطع‌نظر از آسمانی بودن قرآن، نمی‌توان مدعی اشتباه آن در این زمینه شد. بنابراین، هرچند ما امروزه به‌طور قطع نمی‌دانیم چرا قرآن از مادر عیسی علیه‌السلام با عنوان خواهر هارون یاد کرده، اما این ندانستن ما دلیل اشتباه قرآن نیست.

برای مطالعه بیشتر

  • شبانی، اعظم سادات و فروغ پارسا، مقاله «تحلیل انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره تعابیر قرآنی «اخت هارون» و «بنت عمران»، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، دوره7، شماره1، فروردین 1402ش، صص97-73.
  • نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چکیده پاسخ

قرآن به‌نقل از یهودیان، مادر حضرت عیسی را «خواهر هارون» معرفی کرده. برخی خاورشناسان مدعی شده‌اند که پیامبر خدا مریم، مادر عیسی، را با مریم، خواهر موسی، اشتباه گرفته است! این ادعا درست نیست؛ زیرا هرچند به‌طور قطع چرایی این خطاب برای ما آشکار نیست، اما الهی‌بودن و تحریف‌ناپذیری قرآن اجازه نمی‌دهند ادعای وجود خطا در آن را بپذیریم. چنانکه با قطع‌نظر از آسمانی بودن قرآن، بررسی قصص این کتاب نشان‌دهنده آگاهی کامل خالق قرآن از تاریخ و جزئیات آن است و چنین خطای فاحشی را نمی‌توان به او نسبت داد.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره مریم، آیه 28.

2. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر، 1377ش، ص794-796.

3. سوره قصص، آیه 11.

4. سوره طه، آیه 40.

5. سوره قصص، آیه‌های 7-13.

6. شکری، محمد و علی نظری، پاسخی به شبهه اطلاق عنوان «اخت هارون» بر مریم در قرآن کریم، پژوهش‌های قرآنی، سال21، تابستان 1395ش، شماره2، ص99، 100 و 104.

7. توسرکانی، روزبه، «مریم مقدس خواهر هارون نیست»، https://jscenter.ir/judaism-and-islam/israiliyyat/15413/مریم-مقدس-خواهر-هارون/.

صفحه‌ها