نقد نقد قرآن

کتاب های مقدس یهودیان و مسیحیان همانند قرآن آسمانی است. با این تفاوت که قرآن برخلاف کتاب مقدس تحریف نشده است.

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

آیا موارد اختلاف قرآن با کتاب‌های پیش از آن، به معنای فهم نادرست پیامبر از آن متون است؟

پاسخ:

مقدمه

برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند هرچند قرآن اقتباسی از مصادر یهودی و مسیحی است، اما به علت سطحی بودن شناخت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از کتاب مقدس، شاهد برداشت‌های ناقص ایشان از آن منابع هستیم!

 در این نوشتار این ادعا مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد.

امکان‌سنجی دسترسی پیامبر خدا به منابع یهودی و مسیحی

بررسی تاریخ زندگی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله حاکی از این است که برخلاف ادعای برخی از خاورشناسان، دسترسی پیامبر به منابع یهودی و مسیحی یا اصلاً ممکن نبوده یا اگر امکان داشته، واقع نشده است:

1. ملاقات پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با افرادی که از این مصادر مطلع بودند، محدود به موارد اندک، کوتاه، پراکنده و پیش‌بینی‌نشده‌ بوده و به‌هیچ‌وجه امکان انتقال این حجم از مطالب در آن‌ موارد نبوده است.

2. هیچ دلیل یا شاهد تاریخی مبنی بر دسترسی پیامبر خدا به مصادر یهودی و مسیحی وجود ندارد. حتی اگر این دسترسی نیز وجود داشت، با قطع‌نظر از زبان غیر عربی این مصادر و ترجمه‌نشدن آن‌ها به زبان عربی تا آن زمان، حضرت به‌دلیل درس‌ناخواندگی امکان مطالعه آن‌ها را نداشتند.

3. حتی اگر فرض کنیم اُمّی بودن پیامبر خدا، نه به‌معنای درس ناخواندگی، بلکه به‌معنای تعلق به اُمُّ القُری باشد، باز هم پذیرش مطالعة مصادر اهل کتاب توسط ایشان پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر حضرت مطالب قرآن را از مصادر یهودی و مسیحی گرفته بودند، اما به خدا نسبت می‌دادند، اعضای خانواده ایشان همچون حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، پسرخوانده ایشان زید و... اولین کسانی بودند که متوجه این فریبکاری می‌شدند و یا به ایشان اعتراض می‌کردند یا دستکم به ایشان ایمان نمی‌آوردند و مال و جان خود را در راه دین او فدا نمی‌کردند. افزون بر این، برخی از نزدیکان پیامبر همچون ابولهب و همسرش با ادعای نبوت ایشان مخالفت کردند و از هیچ اقدامی بر علیه ایشان کوتاهی نکردند. اگر حضرت مصادر یهودی و مسیحی را مطالعه و مطالب قران را از این منابع گرفته بودند، این افراد در این زمینه افشاگری می‌کردند و خبرش نیز به ما می‌رسید.

4. هرچند اهالی شبه جزیره عربستان به دلیل حضور یهودیان و مسیحیان از برخی افراد مطرح در کتاب مقدس به صورت کلی و اجمالی اطلاع داشتند، اما این اطلاع اختصاصی به پیامبر نداشت؛ ازاین‌رو این سؤال پیش می‌آید که پس چرا دیگران هیچ‌گاه نتوانستند با استفاده از آن مطالب، کتابی مانند قرآن بیاورند؛ به‌ویژه که قرآن بارها با مخالفان خودش تحدی کرد و مخالفان پیامبر نه‌تنها انگیزه لازم برای پاسخ به این تحدی را داشتند، بلکه به‌دلیل همکاری با یهودیان، به منابع آنان دسترسی داشتند.

بنابراین، حضرت به مصادر اهل کتاب دسترسی نداشتند تا گفته شود تفاوت‌های قرآن با عهدین ناشی از فهم نادرست ایشان از آن مصادر است؛ اما همچنان این پرسش باقی است که علت تفاوت‌های قرآن با عهدین چیست؟

چرایی تفاوت‌های قرآن با عهدین

بررسی تفاوت‌های قرآن با عهدین، حاکی از این است که اختلافات غیرارادی و ناشی از سوءفهم نیست. برای نمونه به دو مورد از تفاوت‌های این دو کتاب با هم اشاره می‌شود. تصویر خداوند در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان و قرآن اختلافات قابل‌توجهی با هم دارد. عهد عتیق خداوند را انسان‌وار و دارای ویژگی‌های بشری معرفی می‌کند. خداوند از کرده خود از جمله خلقت حضرت آدم یا طوفان نوح پشیمان می‌شود. خداوند مطالبی را فراموش می‌کند و نیاز به یادآوری دارد. مطابق عهد عتیق خداوند رنگین‌کمان را برای یادآوری به خودش خلق کرده است. خداوند رؤیت‌پذیر است و بر حضرات ابراهیم یا یعقوب علیهماالسلام ظاهر می‌شود و با آنان سخن می‌گوید.(1) در مقابل، قرآن کریم هیچ‌یک از این ویژگی‌ها را برای خداوند مطرح نمی‌کند و بر عدم شباهت او با مخلوقات تأکید دارد: ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾؛ «هیچ چیزی مانند او نیست».(2) چنانکه تصویر پیامبران علیهم‌السلام در عهدین و قرآن تفاوت‌های قابل‌توجهی با هم دارد. عهدین گناهان مختلفی همچون دروغ، سرقت، قتل، بت‌پرستی، ساختن بت و بتکده، زنا حتی زنای با محارم، مستی، خیانت، فحاشی و... را به پیامبران نسبت داده است. اموری که به‌هیچ‌وجه در قرآن وجود ندارند.

همان‌طورکه مشخص است اختلافات قرآن با عهدین کاملاً سنجیده و نظام‌مند و ناشی از یک جهان‌بینی منسجم است. با توجه به اُمّی بودن پیامبر و همچنین وجود نداشتن چنین بینشی در آن روز، تنها راهی که باقی می‌ماند دریافت این مطالب از خداوند و از طریق وحی است.

نتیجهگیری

کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان در اصل آسمانی بوده، اما تحریف شده است. قرآن نیز هرچند همانند عهدین آسمانی است، اما برخلاف آن‌ها تحریف نشده است. با توجه به منشأ و منبع واحد قرآن و عهدین، شباهت مطالب آن‌ها با هم اصلاً عجیب نیست؛ چنانکه تفاوت‌های قرآن با عهدین نیز جای شگفتی ندارد؛ چراکه قرآن برخلاف آن‌ها تحریف نشده است. بنابراین، تفاوت‌های قرآن با کتاب مقدس، برخلاف ادعای برخی از مستشرقان ناشی از سوءفهم پیامبر خدا از مصادر یهودی و مسیحی نیست؛ بلکه ناشی از تحریف کتاب مقدس و عدم تحریف قرآن است.

مبنع برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چکیده پاسخ

منبع آسمانی مشترک قرآن و کتاب مقدس شباهت‌های آن‌ها را توجیه می‌کند؛ اما تفاوت‌هایشان، به دلیل تحریف عهدین و سلامت قرآن از تحریف است؛ نه سوءبرداشت پیامبر از منابع یهودی-مسیحی؛ چراکه اولاً به‌دلیل عربی نبودن این منابع در آن زمان و درس‌ناخواندگی پیامبر، دسترسی حضرت به این منابع ممکن نبوده است؛ ثانیاً بررسی تفاوت‌های قرآن و عهدین نشان می‌دهد که این اختلافات، نظام‌مند و مبتنی بر یک جهان‌بینی مسنجم هستند؛ بنابراین، تنزّل آن‌ها به برداشت‌های اشتباه ساده‌انگاری است.

پی‌نوشت‌ها

1. ر.ک: عادلی، سیدمرتضی، تصویر خدا در عهد عتیق، نیستان ادیان و مذاهب، 1390ش، شماره2، ص51 تا 70.

2. سوره شورى‏، آیه11.

نقد و بررسی ادله مایکل کوکبر در شکل گیری دیرهنگام قرآن و نقش حجاج
مایکل کوک مدعی شکل‌گیری دیرهنگام قرآن شده‌اند! یکی از ادله آنان مبنی بر این ادعا تغییر قرآن توسط حَجَّاج است. در حالی که در تاریخ چیزی در این باره ثبت نشده است.

پرسش:

 ادله مایکل کوک مبنی بر شکل‌گیری دیرهنگام قرآن را چگونه می‌توان مورد بررسی و نقد قرار داد؟
 

پاسخ:
پاسخ اجمالی
در حالی برخی از خاورشناسان مدعی تغییر قرآن توسط حجاج‌بن‌یوسف ثقفی شده‌اند که در زمان حکومت او، افزون بر مصاحف فراوان موجود در جهان اسلام، دستکم هزاران حافظ قرآن نیز در میان مسلمانان وجود داشت. بر فرض، حجاج می‌توانست همه مصاحف آن زمان را گردآوری و تغییر دهد، چه راهکاری برای تغییر قرآن در حافظه مسلمانان داشت؟! رواج کتبی و شفاهی قرآن در سرتاسر جهان اسلام از یک‌سو و محدودیت قدرت حجاج ازسوی‌دیگر، هردو نشانگر این هستند که تحریف قرآن در آن زمان اصلاً ممکن نبوده است.

پاسخ تفصیلی
مقدمه
به باور مسلمانان قرآن در زمان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نه‌تنها به نگارش درآمده بود، بلکه در بین دو جلد نیز قرار گرفته بود. ازاین‌رو هم در آیات قرآن و هم در احادیث نبوی از آن با عنوان «کتاب» و «مصحف» یاد شده است. برای نمونه، می‌توان به احادیثی همچون حدیث متواتر ثَقَلَیْن، احادیث عبادت بودن نگاه کردن به مصحف، احادیث دال بر فضیلت نگهداری مصحف در خانه، احادیث حاکی از ثواب بیشتر قرائت قرآن از روی مصحف، احادیث خبردهنده از شکایت مصحفی که قرائت نمی‌شود، احادیث تشویق‌کننده به میراث گذاشتن مصحف و ... اشاره کرد.(1) اما در نقطه مقابل برخی از خاورشناسان مدعی‌اند قرآن سال‌ها پس از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گردآوری و به شکل کنونی درآمد. در این نوشتار یکی از ادله آنان در این زمینه، بررسی خواهد شد.

مایکل کوک و ادعای تغییر قرآن توسط حجاج
مایکل کوک (Michael Cook) و پاتریشیا کرون (Patricia Crone) مدعی شکل‌گیری دیرهنگام قرآن شده‌اند! یکی از ادله آنان مبنی بر این ادعا تغییر قرآن توسط حَجَّاج بن یوسف ثَقَفِی (۴۰–۹۵ ه.ق) است:

حجاج نوشته‌های قدیمی [= قرآن] فرزندان هاجر یا همان مسلمانان را از بین برد و نوشته‌های دیگری را به نگارش درآورد و به‌جای آن‌ها پخش کرد.(2)
نویسندگان مقاله «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن» ادعای تغییر قرآن توسط حجاج را مورد بررسی قرار داده‌اند. در ادامه به اهم نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

حجاج و تغییر قرآن؟!
هرچند برخی مدعی تحریف قرآن توسط حجاج شده‌اند، اما اولاً هیچ دلیل معتبر و مستندی مبنی بر این ادعا وجود ندارد و ثانیاً ادله، شواهد و قرائن متعدد و فراوانی وجود دارند که همگی در کنار هم باعث می‌شوند به این نتیجه برسیم که ادعای تغییر قرآن توسط حجاج اصلاً ممکن نبوده، چه برسد به این‌که واقعاً تحقق پیدا کرده باشد.

ادله و شواهد نا‌ممکن بودن تغییر قرآن توسط حجاج

1. حجاج نماینده تام‌الاختیار عبدالملک بن مَروان، حاکم اموی، در شرق جهان اسلام بود. قرآن در زمان حکومت او (74-95 ه.ق) به شکل گسترده در جهان اسلام منتشر شده بود و به همین دلیل، گرد‏آورى همه مصاحف و تحریف و تغییر‌ آن‌ها اصلاً ممکن نبود؛ آن‌هم با قداست ویژه‏اى که قرآن در نزد مسلمانان داشت.

2. حجاج فقط یک عامل از عُمّال حکومت بنی‌امیه بود و حوزه زمامداری او تنها شامل شرق جهان اسلام می‌شد؛ بنابراین، او چگونه می‌توانست همه مصاحف قرآن را از سرتاسر جهان اسلام، اعم از شرق و غرب، جمع و نابود کند و سپس نسخه‌های جدید تحریف‌شده را به سراسر جهان اسلام بفرستد و با آن‌ها جایگزین کند؟!

3. برفرض هم که بپذیریم او قرآن را در گستره امارت خود تغییر داده، این تغییر فقط می‌توانسته در شرق جهان اسلام باشد و شامل غرب که خارج از حوزه زمامداری او بوده، نمی‌شده است؛ اما این فرض هم قابل‌پذیرش نیست؛ چراکه بین مصاحف شرق جهان اسلام با غرب آن، نه الان و نه در گذشته، اختلافی وجود ندارد؛

4. امروزه مصاحف مختلفی از قرن اول هجری در موزه‌های معتبر و شناخته‌شده جهان وجود دارند و همگی گواه عدم اختلاف مصاحف شرق جهان اسلام با غرب آن، چه در زمان حکومت حجاج و چه پس‌از آن هستند. چنانکه مقایسه مصاحف کهن متعلق به پیش از زمان حجاج (برای نمونه مصحف بیرمنگام و برخی از مصاحف صنعاء) با مصاحف پس از او نیز مؤیّد همین مطلب است؛

5. برفرض قبول کنیم که حجاج این قدرت را داشت که همه مصاحف جهان اسلام را جمع‌آوری و تحریف کند، اما با قرآن موجود در ذهن هزاران حافظ قرآن چه می‌توانست بکند؟! بنابراین، حتی اگر برای حجاج این امر ممکن بود که همه مصاحف قرآن زمانه خود را گردآوری کند و تغییر بدهد، باز به چنین کاری اقدام نمی‌کرد؛ زیرا باوجود هزاران مسلمان حافظ قرآن اقدام او تأثیری نداشت؛

6. هرچند حجاج انسان ستمکار، سفّاک و خون‌ریزی بود و شمار فراوانی از مسلمانان توسط او کشته‌ یا زندانی شدند، اما همین فراوانی شمار قربانیان او به‌خوبی نشان می‌دهد‌ که مسلمانان بسیاری باوجود خطراتی ‌که مخالفت با حجاج داشت، با او مخالفت کرده‌‌‌‌‌‌اند. این از یک‌سو و ازسوی‌دیگر، اعتراضی از سوی مسلمانان در مخالفت با تغییر قرآن توسط او در تاریخ ثبت نشده است. این نبود اعتراض نشانه این است که او‌ قرآن را تغییر نداده است؛ چراکه نمی‌توان باور کرد که حجاج قرآن را تغییر دهد، اما هیچ مسلمانی نسبت به این مسئله اعتراض نکند؛

7. شاید کسی بگوید در زمان حجاج مردم جرئت چنین کاری را نداشتند و درنتیجه، اعتراض اصلاً ممکن نبود و به همین دلیل، شاهد هیچ اعتراضی نیستیم؛ اما اولاً همان‌طور که گذشت شمار زیادی از مسلمانان نه‌تنها جرئت مخالفت با او را داشتند بلکه مخالفت نیز کردند و صدالبته تاوان مخالفتشان را نیز دادند؛ ثانیاً حتی اگر قبول کنیم که مردم در زمان حجاج جرئت مخالفت نداشته و عدم مخالفت هم به معنای عدم‌تغییر قرآن از سوی او نباشد، باز این این سؤال پیش می‌آید که چرا مسلمانان پس از مرگ حجاج به سکوت خود ادامه دادند و نسبت به تغییر قرآن از سوی او اعتراض نکردند؟! چون پس از مرگ حجاج که دیگر دلیلی برای سکوت وجود نداشت؛

8. شاید گفته شود که حجاج قرآن را تغییر داد و مسلمانان نیز اعتراض کردند، ولی او اجازه نداد خبر این اعتراض‌ها در تاریخ ثبت شود؛ اما این ادعا نیز پذیرفتنی نیست. همان‌طور که خبر سایر جنایت‌ها و خیانت‌های او در تاریخ ثبت شد، اگر او واقعاً قرآن را تغییر می‌داد، خبر آن نیز در تاریخ ثبت می‌شد؛ به‌ویژه که کهن‌ترین کتاب‌های تاریخ موجود مسلمانان همگی پس از انقراض بنی‌امیه و در زمان بنی‌العباس به نگارش درآمده‌اند و در این زمان، اشاره به مطاعن بنی‌امیه و کارگزاران آنان نه‌تنها اشکالی نداشت، بلکه مورد حمایت و تشویق حکومت نیز بود؛

9. مردم در مقابل بدعت‌‌هایی که از مسئلة تحریف قرآن بسیار کوچک‌تر هستند، در برابر حجاج ساکت نمانده و اعتراض کردند. برای نمونه، حجاج سخنرانی خود را ادامه داد تا این‌که نماز عصر از وقت فضیلتش خارج شد. حسن بَصْری تابعی (21-110 ه.ق) از جای خود بلند شد و به مسلمانان گفت: بلند شوید و خودتان را برای نماز جماعت آماده کنید. مردم نیز بدون هیچ ترسی و واهمه‌ای و بدون اعتناء به حجاج که در حال سخنرانی بود، از جای خود بلند شدند. حجاج مجبور شد سخنرانی خود را ناتمام رها کند. به‌راستی چگونه می‌توان باور کرد مردمی که حتی حاضر‌ نمی‌شوند به‌اندازه خروج نماز از وقت فضیلتش با حجاج همراهی کنند و در مقابل او ساکت بمانند، در مقابل تحریف و تغییر قرآن توسط او سکوت پیشه کرده و هیچ اعتراض و مخالفتی نکنند؟!

10. در نمونه‌ای دیگر، روزی حجاج در نماز جماعت زبانش لغزید، دچار سبق لسان شد و واژه‌ای از واژگان قرآن را در نماز به‌اشتباه بیان کرد. برخی از مسلمانان پس از سلام نماز به سراغ حجاج رفتند و درحالی‌که مردم صدای آنان را می‌شنیدند، به او گفتند: ما تو را در نماز خطاکار یافتیم! آیا واقعاً می‌توان پذیرفت مردمی که حجاج را به‌خاطر یک اشتباه سهوی در قرائت قرآن آشکارا سرزنش می‌کنند، شاهد تغییر و تحریف عامدانه قرآن توسط او باشند اما هیچ مخالفتی با او نکنند؟!

11. سلیمان بن مهران معروف به أَعْمَش (61-147 ه.ق) که از تابعین بود، وقتی شنید‌ که حجاج همگان را ملزم کرده که قرآن را فقط مطابق مصحف عثمانی بخوانند و از تلاوت قرآن مطابق قرائت ابن‌مسعود منع کرده است، با خودش گفت: «به کوری چشم تو من آن را قرائت مى‏کنم». او از آن به بعد قرآن را یک‌بار مطابق مصحف عثمانى قرائت می‌کرد و بار دیگر‌ به‌قرائت ابن‌مسعود مى‏‌خواند. وقتی حجاج حتی از محو و ازبین‌بردن قرائت ابن‌مسعود که در اقلیت بود، عاجز‌ بوده‌ است، چگونه می‌توان باور کرد که او موفق شد همه نسخه‌‌های قرآن را گردآوری و نسخه‌‌های تغییریافته را جایگزین‌ آن‌ها کند؟! به‌ویژه که در آن زمان نه‌تنها از دستگاه چاپ بلکه حتی از کاغذ نیز هنوز چندان خبری نبود و قرآن به‌صورت دستی توسط کاتبان بر روی پوست حیوانات نوشته می‌شد.(3) بنابراین، حتی اگر بپذیریم که گردآوری همه مصاحف قرآنی ممکن بوده، جایگزینی آن‌ها با مصاحف جدید که نیازمند امکانات گسترده، سرمایه مالی بسیار عظیم و نیروی کار فراوانی بوده، به‌هیچ‌وجه قابل‌پذیرش نیست؛

12. وقتی مسلمانان نسبت‌ به ‌قرائت یکی از صحابه، یعنی قرائت ابن مسعود، این‌قدر تعصب و حساسیت داشتند و‌ به ‌هر قیمتی می‌خواستند آن را حفظ کنند، چگونه ممکن است‌‌ آن‌ها شاهد تغییر و تحریف قرآن از سوی حجاج باشند و اصلاً اعتراض نکنند؟!

13. برخی مدعی شده‌اند که حجاج مصاحف قرآنی را جمع کرد و پس از حذف آیات مذمت بنی‌امیه، قرآن‌های جدیدی را در بین مردم منتشر کرد! اما این ادعا نمی‌تواند صحیح باشد؛ چراکه اولاً بررسی مواردی که به‌عنوان تغییرات حجاج از‌ آن‌ها یادشده(4) ‌ نشان می‌دهد که آن‌ها به سود بنی‌امیه یا‌ به زیان دشمنان‌ آن‌ها نیستند؛ پس چرا حجاج باید‌ آن‌ها را تغییر و خودش را در معرض اعتراض مسلمانان قرار بدهد؟! ثانیاً اگر در قرآن آیاتی علیه بنی‌امیه به‌صورت آشکار وجود داشت، معاویه ‌بن‌ ابوسفیان که پیش از حجاج به حکومت رسیده بود و نزدیک به چهل سال در رأس حکومت مسلمانان قرار داشت، اقدام به حذف آن‌ها می‌کرد؛ به‌ویژه که معاویه به‌عنوان صحابی و همچنین خلیفه اهل تسنن از قدرت و احترام بیش‏ترى نسبت به حجاج برخوردار بود. برای نمونه، او نماز جمعه را به‌جای روز جمعه در روز چهارشنبه خواند و کسی از یارانش به او اعتراض نکرد.
14. حجاج عثمانی بود و‌ به‌شدت‌ به‌ عثمان علاقه داشت. از نخستین کارهای او در مدینه این بود که بر دست ‌و گردن صحابه‌ای همانند جابر ‌بن ‌عبدالله و انس ‌بن‌ مالک‌ به جرم حمایت‌نکردن از عثمان در روز قتلش، داغ نهاد. حجاج به جهت علاقه شدید‌ به ‌عثمان حتی‌ نمی‌توانست ببینید برخی‌ از مسلمانان شهر کوفه به‌جای قرائت مصحف عثمانی‌ قرآن را به ‌قرائت ابن‌مسعود می‌خوانند. ‌‌ازاین‌رو، نسبت‌ به‌ رواج قرائت ابن‌مسعود ناراحت بود و همه تلاش خود را برای ازبین‌بردن آن به کار بست. چگونه ممکن است وی با چنین روحیه‌‌‌‌ای مصحفی که محصول گروه توحید (یکی‌کردن مصاحف) مصاحف عثمان و منتسب به او بودند را تغییر دهد؟!

15. پس از انقراض حکومت بنی‌امیه در سال 132 ه.ق بنی‌العباس بر سر کار آمدند. آنان شدیداً به‌دنبال ‌تخریب وجهه بنی‌امیه بودند؛ ازاین‌رو، در بیان معایب و مطاعن بنی‌امیه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. اگر واقعاً حجاج به‌عنوان یک عامل از عُمّال بنی‌امیه قرآن را تغییر داده بود، این مسئله فرصت بسیار بزرگ و مغتنمی برای آنان به شمار می‌آمد تا بتوانند چهره بنی‌امیه را بیش‌ازپیش در نزد مسلمانان تخریب کنند و بدین‌شکل به حکومت خودشان مشروعیت ببخشند؛ اما باوجوداین، در هیچ خبر و روایت تاریخی شاهد این نیستیم که بنی‌العباس بنی‌امیه را به‌صورت عام و حجاج را به‌صورت خاص به تغییر قرآن متهم کرده باشند.(5)

نتیجه
حجاج خباثت و جسارت لازم برای تحریف قرآن را داشت، اما انگیزه‌ای برای این کار نداشت؛ چراکه در قرآن مطلبی که آشکارا به زیان بنی امیه یا به سود دشمنان آنان باشد، نیامده است. افزون بر این، در زمان حجاج مصاحف فراوانی از قرآن وجود داشت و در کنار مصاحف، شاهد حضور هزاران حافظ قرآن در میان مسلمانان هستیم. رواج کتبی و شفاهی قرآن در سرتاسر جهان اسلام از یک‌سو و محدودیت امارت و قدرت حجاج از سوی دیگر، همگی حاکی از این هستند که تحریف قرآن در زمان او اصلاً ممکن نبوده است. چنانکه حتی اگر حجاج اقدام به تغییر قرآن می‌کرد، قطعاً با مخالفت‌های شدید مسلمانان مواجه می‌شد، اما در تاریخ چنین چیزی ثبت نشده است.

برای مطالعه بیشتر
مقاله «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن»
نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها
1. ناصحیان، علی‌اصغر، علوم قرآنی در مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ چهارم، 1396 ش، ص 268-260.
2. CRONE, PATRICIA & MICHAEL COOK, HAGARISM: THE MAKING OF THE ISLAMIC WORLD, LONDON, NEW YORK, MELBOURNE, CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS CAMBRIDGE, First published, 1977, p168: "hajjaj 'collected all your old writings, composed others according to his own tastes, and disseminated them everywhere among your nation ... From this destruction there escaped only a small number of works of Abou-Tourab [i.e.'Ali], for he could not make them disappear completely".
ابولیله، محمد، القرآن الکریم من المنظور الإستشراقی، قاهره، دار النشر للجامعات، 1423 ق، ص 210 و 211.
3. کریمی‌نیا، مرتضی، مصاحف به خط حجازی: کهن‌ترین دست‌نوشته‌های قرآنی، مجله آینه پژوهش، شماره 203، سال 1402 ش، صص 60-31، ص 36.
4. ر.ک: سجستانی، ابوبکر، کتاب المصاحف‏، قاهره، الفاروق الحدیثه للطباعه والنشر، چاپ اول، 1423 ق، ص 157.
5. غلامرضایی، هادی و کاووس روحی برندق، «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن»، مجله مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، مقاله 6، دوره 28، شماره 72، آذر 1401، صفحه 135-107.

نقد دیدگاه ونزبرو در شکل گیری دیرهنگام قرآن
یکی از نقدهای که بر قرآن کریم شده، نقد جان ونزبرو است ایشان ادعا کرده که روایات جمع قرآن همگی جعلی هستند در نقطه مقابل هارالدموتسکی این ادعا را نادرست می داند.

پرسش:

 دیدگاه جان ونزبرو در رابطه با نبود شواهد متقن و درنتیجه شکل گرفتن دیرهنگام قرآن را بررسی و نقد کنید؟ آیا ادعای ونزبرو در رابطه با اینکه روایات حاکی از جمع‌آوری قرآن و توحید مصاحف متعلق به نیمه اول سده دوم هجری هستند، درست است؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی

تاریخ‌گذاری منبع و سند روایات جمع قرآن و همچنین شواهد متعدد باستانی همچون مصاحف کهن، کتیبه‌ها، سکه‌ها، اشاره غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی و... همگی حاکی از این هستند که متن کنونی قرآن در قرن اول هجری قمری در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده است؛ بنابراین، ادعای برخی از خاورشناسان مبنی بر شکل‌گیری قرآن در طول زمان و تثبیت متن نهایی آن در اواخر قرن دوم، کاملاً غلط و مبتنی بر بدبینی افراطی، سوگیری، پیش‌فرض‌های نادرست، استاندارد دوگانه و نادیده‌گرفتن ادله و شواهد نظریه رقیب است.

 

پاسخ تفصیلی

مقدمه

قرآن متعلق به زمان پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است؛ اما برخی از خاورشناسان در اینکه قرآن در این زمان شکل گرفته باشد، خدشه کرده و مدعی شده‌اند که قرآن تا پیش از قرن سوم به شکل کنونی جمع نشده بود! از نگاه آنان روایات جمع قرآن که حاکی از جمع زودهنگام قرآن هستند، همگی پس از جمع قرآن به شکل کنونی و در راستای اعتباربخشی به آن، جعل شده‌اند.

 

ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین دیرهنگام قرآن

خاورشناسان نخست به‌دلیل روایات جمع قرآن در منابع اسلامی، معتقد به تدوین قرآن در زمان صحابه بودند تا این‌که جان وَنْزْبرو(1) با این ادعا که روایات جمع قرآن، محصول جعل در دوره‌های متأخر هستند، روایات را کنار گذاشت و مدعی شد «تحلیل ادبی» نشان می‌دهد که متن کنونی قرآن‌، پس از یک‌روند طولانی، سرانجام در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تثبیت شده است! به باور او فقها در این زمان پس از شکل گرفتن متن رسمی قرآن، روایات جمع قرآن را در راستای انتساب قرآن کنونی به پیامبر و صحابه و باهدف مشروعیت‌بخشی به آن ساخته‌اند.

نقد و بررسی ادعای ونزبرو

1. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر تحلیل ادبی متن قرآن

ونزبرو با نامعتبر خواندن اسناد روایات و اطلاعات منابع رجالی و فهرست‌نگاری‌های مسلمانان، این نظریه را مطرح کرد که در تاریخ‌گذاری متون اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده می‌کرد. منظور از تحلیل ادبی توجه به محتوای یک اثر و تبیین سبک، ساختار و همچنین تغییرات تدریجی متن در طول زمان است. او مدعی شد که مطابق این تحلیل، کهن‌ترین متون اسلامی و حتی قرآن، همگی اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تدوین شده‌اند!

 نصرت نیل‌ساز در مقاله‌ای، تحلیل ادبی ونزبرو و استنتاج‌های تاریخی مبتنی بر آن را بررسی کرده، اشکالات مختلف آن را نشان داده است. در ادامه، به مهم‌ترین نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

مهم‌ترین نتایج مقالة نصرت نیل‌ساز در نقد ادعای ونزبرو

الف. ونزبرو علی‌رغم تأکید بر اینکه تحلیل او سبک‌شناختی است و نتایج تاریخی در پی ندارد، نه‌تنها بارها از تحلیل ادبی، استنتاج تاریخی کرده، بلکه به گفته نورمن کالدر(2) دغدغه اصلی او از این تحلیل، استنتاجات تاریخی بوده است؛ استنتاجاتی فرضی که محصول نادیده‌گرفتن شواهد و قرائن متعدد تاریخی است. چنانکه او در حالی اعتبار آثار اسلامی را رد کرده که در موارد مختلفی به سود نظریه‌اش از آن‌ها استفاده کرده است؛

ب. با تحلیل ادبی صرف نمی‌توان هیچ متنی را تاریخ‌گذاری کرد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی به‌گونه‌های مختلف قابل تفسیر هستند و پیش‌فرض‌های شخص در این روند مؤثر است. ونزبرو نیز با این پیش‌فرض که تثبیت نهایی متن قرآن، دقیقاً مشابه روندی بوده که کتاب مقدس (بایبل) از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده، قرآن و سایر متون کهن اسلامی را تحلیل ادبی کرد. چنانکه او هر شاهدی که با پیش‌فرضش مخالف بوده را به‌نحوی توجیه کرده است؛

ج. شباهت محتوایی قرآن به بایبل که ناشی از منشأ واحد الهی است، لزوماً بدین‌معنا نیست که قرآن نیز همانند بایبل تدوین دیرهنگام داشته است. نکته دیگر این‌که چرا ونزبرو شباهت قرآن با بایبل را مد نظر قرار می‌دهد اما تفاوت‌های متعدد قرآن با این کتاب در اموری همچون سبک و درون‌مایه را درنظرنمی‌گیرد؟!

د. برخلاف باور ونزبرو مستندات متعدد و مختلف، از شواهد باستان‌شناختی تا شواهدی از متون اسلامی و غیر اسلامی، همچون اشاره به قرآن و محتوای آیات آن در مکاتبات عمربن‌عبدالعزیز با لئوی سوم، امپراتور بیزانس، اشاره به قرآن و نام برخی از سوره‌ها در رساله یوحنای دمشقی در ردّ اسلام، کتیبه‌های قرآنی قبه‌الصخره نوشته‌شده در زمان عبدالملک‌بن‌مروان، گزارش کتاب الاعلاق النفیسه از کتیبه‌های قرآنی مسجد نبوی نوشته‌شده در زمان ولیدبن‌عبدالملک، اشاره به قرآن در پاپیروس‌ها و سکه‌های سده نخست، اشاره‌های غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی و مصاحف صنعا، نه‌تنها نشانگر تثبیت نهایی متن قرآن در قرن اول است، بلکه نقش اساس و بنیادی قرآن را در مسائل فقهی عقیدتی مسلمانان، جدل‌های آنان با اهل کتاب و کسب مشروعیت در همان روزگار آغازین اسلام، نشان می‌دهد.

ه. یکی از ادله ونزبرو عدم اشاره به قرآن در کتبی همچون «فقه اکبر» ابوحنیفه است بااینکه در دیگر آثار ابوحنیفه و حتی در رساله «قدر» حسن بصری که مقدم بر ابوحنیفه بوده، بارها به قرآن اشاره شده؛ اما ونزبرو بدون دلیل، اعتبار کتاب فقه اکبر را می‌پذیرد اما اعتبار رساله حسن بصری را نمی‌پذیرد! به باور دَنِیِّل مَدیگان(3) نظریه و شیوه ونزبرو او را وادار به خاموش‌کردن هر صدای مخالفی کرده! چنانکه موضوع کتاب فقه اکبر مسائل اختلافی مسلمانان بوده و چون مسلمانان درباره قرآن اختلافی نداشته‌اند، در این کتاب به آن اشاره نشده است.(4)

2. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر جعلی بودن روایات جمع قرآن

ونزبرو معتقد است قرآن پیش از روایات جمع قرآن وجود داشته؛ به‌همین‌دلیل، اگر ثابت شود روایات جمع قرآن سال‌ها پیش از زمان ادعایی ونزبرو وجود داشته‌اند، ضمن زیرسوال‌رفتن اصل ادعای ونزبرو، ثابت می‌شود قرآن پیش از این زمان وجود داشته است.

 هارالد موتسکی،(5) خاورشناس آلمانی، در نقد ادعای ونزبرو این روایات را به دو شیوه منبعی و سندی تاریخ‌گذاری(6) و نشان داده که این روایات سال‌ها پیش از زمانی که ونزبرو مدعی جعل آن‌ها در آن زمان است، وجود داشته‌اند و این یعنی ادعای او درباره قرآن نیز درست نیست. در ادامه به چکیده‌ای از مقاله او اشاره می‌شود.

چکیدة مقالة هارالد موتسکی در نقد ادعای ونزبرو

الف: تاریخ‌گذاری منبعی روایات جمع قرآن

«تاریخ‌گذاری منبعی» مبتنی بر قدیمی‌ترین منبع موجود روایت است؛ زیرا آن روایت دستکم در زمان تألیف آن منبع وجود داشته است. برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده بود، این گمانه قابل‌طرح بود که او یا فردی که احادیث را از او گرفته، آن را جعل کرده است؛ ولی او چهار روایت مخالف با هم آورده و چون نمی‌توان گفت او هر چهار حدیث مخالف را خودش جعل کرده، بنابراین، باید بپذیریم که بخاری آن‌ها را از مشایخش که یک نسل پیش از او بوده‌اند، گرفته است. چنانکه چون این چهار روایت در حقیقت همه نقل‌های مختلف یک روایت هستند، پس مشایخ او همگی آن‌ها را از یک نفر شنیده‌اند و در این حدیث، منبع مشترکی که امکان نقل هر چهار شیخ بخاری از او وجود داشته باشد، خیلی قدیمی است. نکته دیگر هم اینکه احمدبن‌حنبل (م 241 ق) که متعلق به یک نسل پیش از بخاری است نیز دو روایت دراین‌باره نقل کرده و با توجه به تفاوت روایت‌ها بعید است بخاری از احمد نقل کرده باشد. روایت مستقل دیگری از روایات احمد و بخاری، توسط طیالسی (م 204 ق) در مسندش نقل شده است. پس روایات جمع قرآن از جهت منبع به آخر قرن دوم رسیدند. با در دسترس قرار گرفتن منابع دیگری همچون فضائل‌القرآن ابوعبید (م 224 ق)، تفسیر عبدالرزاق (م 211 ق) و جامع عبدالله‌بن‌وهب (م 197 ق) مشخص می‌شود این روایات در ربع آخر قرن دوم رواج و مدت‌ها پیش‌ازاین تاریخ وجود داشته‌اند؛ چون اول باید وجود داشته باشند تا به‌مرورزمان رواج پیدا کنند. چنانکه نقل روایات جمع عثمان در کتاب تاریخ مدینه ابن‌شبه نشان می‌دهد که آن‌ها در سال 204 ق رواج داشته‌اند. نکته مهم این است که چون به باور ونزبرو رسمیت یافتن قرآن در آغاز قرن سوم بوده، او نمی‌تواند مدعی شود روایات جمع قرآن که ما با تاریخ‌گذاری منبعی ثابت کردیم در اواخر قرن دوم رواج داشته‌اند، پس از رسمیت یافتن قرآن در اول قرن سوم جعل شده‌اند.

ب: تاریخ‌گذاری سندی روایات جمع قرآن

تاریخ‌گذاری سندی تعیین خاستگاه روایت بر اساس «حلقه مشترک»(7) است. حلقه مشترک راویی است‌که پس از او سلسله‌سندها‌ به شاخه‌های متعدد منشعب می‌شود. به‌باور موتسکی حلقه مشترک، نخستین مُدَوِّن روشمند و منتشرکننده حدیث در مجلس درس و در بین شاگردان خود بوده است. حلقه مشترک واقعاً حدیث را از مروی‌عنه اعلام‌شده، شنیده و او چون نخستین گردآورنده و نشر دهنده احادیث اشخاص قرن اول بوده، نامش حلقه مشترک شده است. ازاین‌رو، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که این روایت در زمان حلقه مشترک وجود داشته است.(8) روایات جمع ابوبکر تا سال 256 ق در شش منبع آمده است: صحیح بخاری، مسند احمد، فضائل القرآن، تفسیر عبدالرزاق، مسند طیالسی، مغازی موسی‌بن‌عقبه. اسناد احادیث این شش منبع روی‌هم 15 سند می‌شود که همگی در یک راوی یعنی ابن شهاب زهری (م 124 ق) با هم مشترک‌اند. (حلقه مشترک) در منابع پس از سال 256 ق هم 14 سند داریم که باز همگی به زهری می‌رسند. درباره این حلقه مشترک دو احتمال هست:

1. همه این سندها جعلی باشند و پس از زهری، کسی این احادیث را ساخته و به نام زهری نقل کرده است، اما ناقلین از آن شخص جاعل حدیث، اسم او را نیاورده‌اند و الا او حلقه مشترک این احادیث می‌شد. این احتمال ضعیف است؛ چراکه اولاً هماهنگی میان اسناد و متون نشان می‌دهد که حلقه مشترک نتیجه روند واقعی نقل است؛ ثانیاً این فرض از جعل، بسیار تصنّعی است و نمی‌توان پذیرفت شمار زیادی از راویان بااینکه شیوه‌های مختلفی وجود داشته اما همگی به یک شیوه دست به جعل حدیث زده‌اند؛ ثالثاً ما هرچند روایات جعلی داریم اما اینکه جعل روشمند بوده و جنبه عمومی داشته، قابل‌قبول نیست.

2. سلسله اسانید، جریان واقعی را منعکس کرده و حلقه مشترک، مروج روایات جمع قرآن ابوبکر بوده است. مطابق این احتمال که احتمال مقبول است، روایات جمع ابوبکر در زمان زهری (م 124 ق) شناخته‌شده بوده‌اند.

روایات جمع عثمان در منابع زیر آمده است که روی‌هم 22 سند دارند: فضائل‌القرآن، تاریخ مدینه ابن‌شبّه، صحیح بخاری، جامع ترمذی، سنن کبری نسایی، مسند ابویعلی، جامع طبری و مصاحف ابن‌ابی‌داود. بازهم حلقه مشترک اسناد همه این روایات، زهری است.

بنابراین، روایات جمع ابوبکر و عثمان همگی توسط زهری در ربع اول قرن دوم منتشرشده‌اند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که روایت جمع قرآن چگونه به دست زهری رسیده است؟ مطابق اسناد بالا زهری مدعی شده که روایات را از عبید‌بن‌سباق تابعی شنیده و او نیز مدعی بوده روایات را انس‌بن‌مالک صحابی گرفته است. دلیلی بر جعل روایات توسط زهری نداریم. پس این روایات به آخرین دهه‌های قرن نخست می‌رسد؛ بنابراین، هرچند نمی‌توان مطمئن بود همه‌چیز همان‌گونه‌که در این روایات آمده، تحقق یافته، اما این را نباید انکار کرد زمان پیدایش روایات اسلامی بسیار پیش از زمان ادعایی ونزبرو است و این ادعا که روایات جمع قرآن نمی‌توانسته‌اند زودتر از پایان قرن دوم ساخته شده باشند، نادرست است.(9)

نتیجه:

جان ونزبرو با این ادعا که روایات جمع قرآن حاکی از جمع زودهنگام قرآن همگی جعلی هستند، به سراغ تحلیل ادبی متن قرآن رفت و مدعی شد که قرآن در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم به شکل کنونی درآمده است؛ اما در نقطه مقابل هارالد موتسکی با تاریخ‌گذاری روایات جمع قرآن، نشان داد که این روایات در قرن اول رواج داشته‌اند؛ بنابراین، قرآن پیش‌ازاین زمان وجود داشته و این یعنی ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در اواخر قرن دوم و سپس جعل روایات پس‌ازآن، نادرست است؛ چنانکه اولاً با قطع‌نظر از پیش‌فرض نادرست ونزبرو مبنی بر مشابهت قرآن و کتاب مقدس در شکل‌گیری دیرهنگام، از تحلیل ادبی متن نمی‌توان به نتایج تاریخی همچون تاریخ‌گذاری متن رسید؛ ثانیاً شواهد باستانی متعددی حاکی از رواج متن کنونی قرآن در قرن اول هستند.

برای مطالعه بیشتر:

پور طباطبایی، سید مجید، خطاهای قرآن‌پژوهی جان ونزبرو (ریشه‌ها و پیامدها)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398ش.

پی‌نوشت‌ها

1. John Wansbrough (1928-2002)

2. Norman Calder

3. Daniel Madigan

4. نیل‌ساز، نصرت، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 40، شماره 4 - شماره پیاپی 88، 1387 ش، صص 170-151.

5. Harald Motzki (1948-2019)

6. مراد از تاریخ‌گذاری تعیین فاصله زمانی و مکانی روایت با رخدادی که مدعی نقل آن است و همچنین راستی آزمایی زمان و مکان ادعاشده برای آن است. هدف اصلی در این روش، پذیرش یا عدم پذیرش روایت نیست؛ بلکه مهم پی‌بردن‌ به ‌تاریخ پیدایش آن است. (ر.ک: کتاب تاریخ‌گذاری حدیث: روش‌ها و نمونه‌ها، به کوشش و ویرایش سید علی آقایی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1394 ش)

7. Common Link

8. آقایی، تاریخ‌گذاری حدیث، روش‌ها و نمونه‌ها، ص 41، 65 و 334.

9. ‌موتسکی، هارالد، جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 220- 185.

برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده
نقد دیدگاه جمع آوری قرآن پس از یک قرن

 دیدگاه جان ونزبرو در رابطه با نبود شواهد متقن و درنتیجه شکل گرفتن دیرهنگام قرآن را بررسی و نقد کنید؟ آیا ادعای ونزبرو در رابطه با اینکه روایات حاکی از جمع‌آوری قرآن و توحید مصاحف متعلق به نیمه اول سده دوم هجری هستند، درست است؟

پاسخ:
پاسخ اجمالی
تاریخ‌گذاری منبع و سند روایات جمع قرآن و همچنین شواهد متعدد باستانی همچون مصاحف کهن، کتیبه‌ها، سکه‌ها، اشاره غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی و... همگی حاکی از این هستند که متن کنونی قرآن در قرن اول هجری قمری در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده است؛ بنابراین، ادعای برخی از خاورشناسان مبنی بر شکل‌گیری قرآن در طول زمان و تثبیت متن نهایی آن در اواخر قرن دوم، کاملاً غلط و مبتنی بر بدبینی افراطی، سوگیری، پیش‌فرض‌های نادرست، استاندارد دوگانه و نادیده‌گرفتن ادله و شواهد نظریه رقیب است.

پاسخ تفصیلی
مقدمه
قرآن متعلق به زمان پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است؛ اما برخی از خاورشناسان در اینکه قرآن در این زمان شکل گرفته باشد، خدشه کرده و مدعی شده‌اند که قرآن تا پیش از قرن سوم به شکل کنونی جمع نشده بود! از نگاه آنان روایات جمع قرآن که حاکی از جمع زودهنگام قرآن هستند، همگی پس از جمع قرآن به شکل کنونی و در راستای اعتباربخشی به آن، جعل شده‌اند.

ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین دیرهنگام قرآن
خاورشناسان نخست به‌دلیل روایات جمع قرآن در منابع اسلامی، معتقد به تدوین قرآن در زمان صحابه بودند تا این‌که جان وَنْزْبرو(1) با این ادعا که روایات جمع قرآن، محصول جعل در دوره‌های متأخر هستند، روایات را کنار گذاشت و مدعی شد «تحلیل ادبی» نشان می‌دهد که متن کنونی قرآن‌، پس از یک‌روند طولانی، سرانجام در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تثبیت شده است! به باور او فقها در این زمان پس از شکل گرفتن متن رسمی قرآن، روایات جمع قرآن را در راستای انتساب قرآن کنونی به پیامبر و صحابه و باهدف مشروعیت‌بخشی به آن ساخته‌اند.

نقد و بررسی ادعای ونزبرو
1. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر تحلیل ادبی متن قرآن
ونزبرو با نامعتبر خواندن اسناد روایات و اطلاعات منابع رجالی و فهرست‌نگاری‌های مسلمانان، این نظریه را مطرح کرد که در تاریخ‌گذاری متون اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده می‌کرد. منظور از تحلیل ادبی توجه به محتوای یک اثر و تبیین سبک، ساختار و همچنین تغییرات تدریجی متن در طول زمان است. او مدعی شد که مطابق این تحلیل، کهن‌ترین متون اسلامی و حتی قرآن، همگی اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تدوین شده‌اند!
 نصرت نیل‌ساز در مقاله‌ای، تحلیل ادبی ونزبرو و استنتاج‌های تاریخی مبتنی بر آن را بررسی کرده، اشکالات مختلف آن را نشان داده است. در ادامه، به مهم‌ترین نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

مهم‌ترین نتایج مقالة نصرت نیل‌ساز در نقد ادعای ونزبرو
الف. ونزبرو علی‌رغم تأکید بر اینکه تحلیل او سبک‌شناختی است و نتایج تاریخی در پی ندارد، نه‌تنها بارها از تحلیل ادبی، استنتاج تاریخی کرده، بلکه به گفته نورمن کالدر(2) دغدغه اصلی او از این تحلیل، استنتاجات تاریخی بوده است؛ استنتاجاتی فرضی که محصول نادیده‌گرفتن شواهد و قرائن متعدد تاریخی است. چنانکه او در حالی اعتبار آثار اسلامی را رد کرده که در موارد مختلفی به سود نظریه‌اش از آن‌ها استفاده کرده است؛
ب. با تحلیل ادبی صرف نمی‌توان هیچ متنی را تاریخ‌گذاری کرد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی به‌گونه‌های مختلف قابل تفسیر هستند و پیش‌فرض‌های شخص در این روند مؤثر است. ونزبرو نیز با این پیش‌فرض که تثبیت نهایی متن قرآن، دقیقاً مشابه روندی بوده که کتاب مقدس (بایبل) از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده، قرآن و سایر متون کهن اسلامی را تحلیل ادبی کرد. چنانکه او هر شاهدی که با پیش‌فرضش مخالف بوده را به‌نحوی توجیه کرده است؛
ج. شباهت محتوایی قرآن به بایبل که ناشی از منشأ واحد الهی است، لزوماً بدین‌معنا نیست که قرآن نیز همانند بایبل تدوین دیرهنگام داشته است. نکته دیگر این‌که چرا ونزبرو شباهت قرآن با بایبل را مد نظر قرار می‌دهد اما تفاوت‌های متعدد قرآن با این کتاب در اموری همچون سبک و درون‌مایه را درنظرنمی‌گیرد؟!
د. برخلاف باور ونزبرو مستندات متعدد و مختلف، از شواهد باستان‌شناختی تا شواهدی از متون اسلامی و غیر اسلامی، همچون اشاره به قرآن و محتوای آیات آن در مکاتبات عمربن‌عبدالعزیز با لئوی سوم، امپراتور بیزانس، اشاره به قرآن و نام برخی از سوره‌ها در رساله یوحنای دمشقی در ردّ اسلام، کتیبه‌های قرآنی قبه‌الصخره نوشته‌شده در زمان عبدالملک‌بن‌مروان، گزارش کتاب الاعلاق النفیسه از کتیبه‌های قرآنی مسجد نبوی نوشته‌شده در زمان ولیدبن‌عبدالملک، اشاره به قرآن در پاپیروس‌ها و سکه‌های سده نخست، اشاره‌های غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی و مصاحف صنعا، نه‌تنها نشانگر تثبیت نهایی متن قرآن در قرن اول است، بلکه نقش اساس و بنیادی قرآن را در مسائل فقهی عقیدتی مسلمانان، جدل‌های آنان با اهل کتاب و کسب مشروعیت در همان روزگار آغازین اسلام، نشان می‌دهد.
ه. یکی از ادله ونزبرو عدم اشاره به قرآن در کتبی همچون «فقه اکبر» ابوحنیفه است بااینکه در دیگر آثار ابوحنیفه و حتی در رساله «قدر» حسن بصری که مقدم بر ابوحنیفه بوده، بارها به قرآن اشاره شده؛ اما ونزبرو بدون دلیل، اعتبار کتاب فقه اکبر را می‌پذیرد اما اعتبار رساله حسن بصری را نمی‌پذیرد! به باور دَنِیِّل مَدیگان(3) نظریه و شیوه ونزبرو او را وادار به خاموش‌کردن هر صدای مخالفی کرده! چنانکه موضوع کتاب فقه اکبر مسائل اختلافی مسلمانان بوده و چون مسلمانان درباره قرآن اختلافی نداشته‌اند، در این کتاب به آن اشاره نشده است.(4)

2. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر جعلی بودن روایات جمع قرآن
ونزبرو معتقد است قرآن پیش از روایات جمع قرآن وجود داشته؛ به‌همین‌دلیل، اگر ثابت شود روایات جمع قرآن سال‌ها پیش از زمان ادعایی ونزبرو وجود داشته‌اند، ضمن زیرسوال‌رفتن اصل ادعای ونزبرو، ثابت می‌شود قرآن پیش از این زمان وجود داشته است.
 هارالد موتسکی،(5) خاورشناس آلمانی، در نقد ادعای ونزبرو این روایات را به دو شیوه منبعی و سندی تاریخ‌گذاری(6) و نشان داده که این روایات سال‌ها پیش از زمانی که ونزبرو مدعی جعل آن‌ها در آن زمان است، وجود داشته‌اند و این یعنی ادعای او درباره قرآن نیز درست نیست. در ادامه به چکیده‌ای از مقاله او اشاره می‌شود.

چکیدة مقالة هارالد موتسکی در نقد ادعای ونزبرو
الف: تاریخ‌گذاری منبعی روایات جمع قرآن
«تاریخ‌گذاری منبعی» مبتنی بر قدیمی‌ترین منبع موجود روایت است؛ زیرا آن روایت دستکم در زمان تألیف آن منبع وجود داشته است. برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده بود، این گمانه قابل‌طرح بود که او یا فردی که احادیث را از او گرفته، آن را جعل کرده است؛ ولی او چهار روایت مخالف با هم آورده و چون نمی‌توان گفت او هر چهار حدیث مخالف را خودش جعل کرده، بنابراین، باید بپذیریم که بخاری آن‌ها را از مشایخش که یک نسل پیش از او بوده‌اند، گرفته است. چنانکه چون این چهار روایت در حقیقت همه نقل‌های مختلف یک روایت هستند، پس مشایخ او همگی آن‌ها را از یک نفر شنیده‌اند و در این حدیث، منبع مشترکی که امکان نقل هر چهار شیخ بخاری از او وجود داشته باشد، خیلی قدیمی است. نکته دیگر هم اینکه احمدبن‌حنبل (م 241 ق) که متعلق به یک نسل پیش از بخاری است نیز دو روایت دراین‌باره نقل کرده و با توجه به تفاوت روایت‌ها بعید است بخاری از احمد نقل کرده باشد. روایت مستقل دیگری از روایات احمد و بخاری، توسط طیالسی (م 204 ق) در مسندش نقل شده است. پس روایات جمع قرآن از جهت منبع به آخر قرن دوم رسیدند. با در دسترس قرار گرفتن منابع دیگری همچون فضائل‌القرآن ابوعبید (م 224 ق)، تفسیر عبدالرزاق (م 211 ق) و جامع عبدالله‌بن‌وهب (م 197 ق) مشخص می‌شود این روایات در ربع آخر قرن دوم رواج و مدت‌ها پیش‌ازاین تاریخ وجود داشته‌اند؛ چون اول باید وجود داشته باشند تا به‌مرورزمان رواج پیدا کنند. چنانکه نقل روایات جمع عثمان در کتاب تاریخ مدینه ابن‌شبه نشان می‌دهد که آن‌ها در سال 204 ق رواج داشته‌اند. نکته مهم این است که چون به باور ونزبرو رسمیت یافتن قرآن در آغاز قرن سوم بوده، او نمی‌تواند مدعی شود روایات جمع قرآن که ما با تاریخ‌گذاری منبعی ثابت کردیم در اواخر قرن دوم رواج داشته‌اند، پس از رسمیت یافتن قرآن در اول قرن سوم جعل شده‌اند.

ب: تاریخ‌گذاری سندی روایات جمع قرآن
تاریخ‌گذاری سندی تعیین خاستگاه روایت بر اساس «حلقه مشترک»(7) است. حلقه مشترک راویی است‌که پس از او سلسله‌سندها‌ به شاخه‌های متعدد منشعب می‌شود. به‌باور موتسکی حلقه مشترک، نخستین مُدَوِّن روشمند و منتشرکننده حدیث در مجلس درس و در بین شاگردان خود بوده است. حلقه مشترک واقعاً حدیث را از مروی‌عنه اعلام‌شده، شنیده و او چون نخستین گردآورنده و نشر دهنده احادیث اشخاص قرن اول بوده، نامش حلقه مشترک شده است. ازاین‌رو، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که این روایت در زمان حلقه مشترک وجود داشته است.(8) روایات جمع ابوبکر تا سال 256 ق در شش منبع آمده است: صحیح بخاری، مسند احمد، فضائل القرآن، تفسیر عبدالرزاق، مسند طیالسی، مغازی موسی‌بن‌عقبه. اسناد احادیث این شش منبع روی‌هم 15 سند می‌شود که همگی در یک راوی یعنی ابن شهاب زهری (م 124 ق) با هم مشترک‌اند. (حلقه مشترک) در منابع پس از سال 256 ق هم 14 سند داریم که باز همگی به زهری می‌رسند. درباره این حلقه مشترک دو احتمال هست:
1. همه این سندها جعلی باشند و پس از زهری، کسی این احادیث را ساخته و به نام زهری نقل کرده است، اما ناقلین از آن شخص جاعل حدیث، اسم او را نیاورده‌اند و الا او حلقه مشترک این احادیث می‌شد. این احتمال ضعیف است؛ چراکه اولاً هماهنگی میان اسناد و متون نشان می‌دهد که حلقه مشترک نتیجه روند واقعی نقل است؛ ثانیاً این فرض از جعل، بسیار تصنّعی است و نمی‌توان پذیرفت شمار زیادی از راویان بااینکه شیوه‌های مختلفی وجود داشته اما همگی به یک شیوه دست به جعل حدیث زده‌اند؛ ثالثاً ما هرچند روایات جعلی داریم اما اینکه جعل روشمند بوده و جنبه عمومی داشته، قابل‌قبول نیست.
2. سلسله اسانید، جریان واقعی را منعکس کرده و حلقه مشترک، مروج روایات جمع قرآن ابوبکر بوده است. مطابق این احتمال که احتمال مقبول است، روایات جمع ابوبکر در زمان زهری (م 124 ق) شناخته‌شده بوده‌اند.
روایات جمع عثمان در منابع زیر آمده است که روی‌هم 22 سند دارند: فضائل‌القرآن، تاریخ مدینه ابن‌شبّه، صحیح بخاری، جامع ترمذی، سنن کبری نسایی، مسند ابویعلی، جامع طبری و مصاحف ابن‌ابی‌داود. بازهم حلقه مشترک اسناد همه این روایات، زهری است.
بنابراین، روایات جمع ابوبکر و عثمان همگی توسط زهری در ربع اول قرن دوم منتشرشده‌اند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که روایت جمع قرآن چگونه به دست زهری رسیده است؟ مطابق اسناد بالا زهری مدعی شده که روایات را از عبید‌بن‌سباق تابعی شنیده و او نیز مدعی بوده روایات را انس‌بن‌مالک صحابی گرفته است. دلیلی بر جعل روایات توسط زهری نداریم. پس این روایات به آخرین دهه‌های قرن نخست می‌رسد؛ بنابراین، هرچند نمی‌توان مطمئن بود همه‌چیز همان‌گونه‌که در این روایات آمده، تحقق یافته، اما این را نباید انکار کرد زمان پیدایش روایات اسلامی بسیار پیش از زمان ادعایی ونزبرو است و این ادعا که روایات جمع قرآن نمی‌توانسته‌اند زودتر از پایان قرن دوم ساخته شده باشند، نادرست است.(9)

نتیجه
جان ونزبرو با این ادعا که روایات جمع قرآن حاکی از جمع زودهنگام قرآن همگی جعلی هستند، به سراغ تحلیل ادبی متن قرآن رفت و مدعی شد که قرآن در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم به شکل کنونی درآمده است؛ اما در نقطه مقابل هارالد موتسکی با تاریخ‌گذاری روایات جمع قرآن، نشان داد که این روایات در قرن اول رواج داشته‌اند؛ بنابراین، قرآن پیش‌ازاین زمان وجود داشته و این یعنی ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در اواخر قرن دوم و سپس جعل روایات پس‌ازآن، نادرست است؛ چنانکه اولاً با قطع‌نظر از پیش‌فرض نادرست ونزبرو مبنی بر مشابهت قرآن و کتاب مقدس در شکل‌گیری دیرهنگام، از تحلیل ادبی متن نمی‌توان به نتایج تاریخی همچون تاریخ‌گذاری متن رسید؛ ثانیاً شواهد باستانی متعددی حاکی از رواج متن کنونی قرآن در قرن اول هستند.

کلیدواژه‌ها
قرآن، نقد قرآن، جمع قرآن، روایات جمع قرآن، خاورشناسان و قرآن، جان ونزبرو، هارالد موتسکی، تاریخ‌گذاری روایات، نقد ونزبرو، مطالعات اسلامی ونزبرو.

برای مطالعه بیشتر
پور طباطبایی، سید مجید، خطاهای قرآن‌پژوهی جان ونزبرو (ریشه‌ها و پیامدها)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398 ش.

پی‌نوشت‌ها
1. John Wansbrough (1928-2002)
2. Norman Calder
3. Daniel Madigan
4. نیل‌ساز، نصرت، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 40، شماره 4 - شماره پیاپی 88، 1387 ش، صص 170-151.
5. Harald Motzki (1948-2019)
6. مراد از تاریخ‌گذاری تعیین فاصله زمانی و مکانی روایت با رخدادی که مدعی نقل آن است و همچنین راستی آزمایی زمان و مکان ادعاشده برای آن است. هدف اصلی در این روش، پذیرش یا عدم پذیرش روایت نیست؛ بلکه مهم پی‌بردن‌ به ‌تاریخ پیدایش آن است. (ر.ک: کتاب تاریخ‌گذاری حدیث: روش‌ها و نمونه‌ها، به کوشش و ویرایش سید علی آقایی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1394 ش)
7. Common Link
8. آقایی، تاریخ‌گذاری حدیث، روش‌ها و نمونه‌ها، ص 41، 65 و 334.
9. ‌موتسکی، هارالد، جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 220- 185.

برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86

قرآن و آثار ادبی برتر جهان
با این‌که قرآن همه شاخصه‌های آثار ادبی برتر جهان را دارد، اما معمولاً از قرآن در ردیف این آثار یاد نمی‌شود. این مسئله ناشی از چند عامل مختلف درونی و بیرونی است

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

چرا برخی از کتاب های بشری با این که وحیانی نیستند توسط مردم جهان به عنوان آثار ادبی برتر جهان پذیرفته شده و خوانده می‌شوند، اما قرآن نه در ردیف آثار ادبی برتر جهان قرار دارد و نه توسط غیرمسلمانان خوانده می‌شود، بلکه فقط مسلمانان آن را قبول دارند و می‌خوانند؟

پاسخ:

مقدمه

هرچند قرآن همه ویژگی‌های لازم برای جهانی‌بودن همچون زیبایی، نوآوری، تأثیرگذاری و ماندگاری را بیشتر از هر اثر ادبی دیگری داشته و همچنان نیز دارد، ولی معمولاً در ردیف آثار برتر ادبی جهان از آن یاد نمی‌شود. در این نوشتار چرایی این پدیده بررسی می‌شود.

چرایی نبودن قرآن در فهرست آثار ادبی برتر جهان

1. درک مفاهیم عمیق و ظرایف ادبی قرآن، مستلزم آشنایی کامل با زبان عربی است و اکثر مردم از این آشنایی محروم هستند. هرچند قرآن به زبان‌های مختلف ترجمه شده، اما ترجمه‌های قرآن معمولاً نتوانسته‌اند زیبایی‌های زبانی و بلاغت اصلی آن را به طور کامل منتقل کنند؛

2. قرآن به عنوان کتاب مقدس، نیازمند تفسیر و شرح است. درک معانی عمیق و لایه‌های معنایی قرآن نیازمند دانش تفسیری یا مراجعه به مفسران می‌باشد. بدون این دانش، درک قرآن برای غیرمسلمانان دشوار است؛

3. سبک ادبی قرآن و نوع بیان مطالب در آن منحصربه‌فرد و با هر سبک و بیان دیگری متفاوت است؛ درنتیجه، انس مخاطب با آن نیازمند تحمّل و تدبّری است که معمولاً غیرمعتقدان به تقدس و الوهیت قرآن، انگیزه‌ای برای آن ندارند؛

4. قرآن برخلاف نوع آثار ادبی به‌دنبال جذب مخاطب به هر قیمتی نیست و درنتیجه، واقعیت را هرچند تلخ آشکارا بیان می‌کند. بسیاری از مطالب قرآن درباره اثبات حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان است. قرآن آرای باطلی همچون بت‌پرستی مشرکان، برتری نژادی یهودیان، تثلیث مسیحیان و... را نقد و رد کرده است. این نقد و رد باعث شده قرآن به‌عنوان یک متن بی‌طرف و صرفاً ادبی دیده نشود و متنی تبلیغی برای دینی خاص تلقی شود؛ بنابراین، عدم استقبال پیروان سایر ادیان و مکاتب از قرآن کاملاً طبیعی است. چنان‌که آثار ادبی جهانی، شهرتشان معمولاً در گرو نقدهای مثبت و جایزه‌هایی است که از سوی جشنواره‌های بین‌المللی و نقادان دریافت می‌کنند. جشنواره‌های صرفاً ادبی و نقادان، معمولاً فقط از آثاری تقدیر می‌کنند که در آن‌ها مباحث حساسیت‌برانگیز مطرح نشده باشد؛ به‌ویژه که تأیید قرآن به‌معنای پذیرش حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان تلقی می‌شود؛

5. بسیاری از غیرمسلمانان تحت تأثیر تبلیغات ضداسلامی و عملکرد برخی از مسلمانان که اعمال ناروای خود را به قرآن منتسب می‌کنند، تصور درستی از قرآن ندارند و همین شناخت نادرست سبب شده انگیزه‌ای برای مطالعه قرآن نداشته باشند؛ چنان‌که قرآن به عنوان یک متن دینی، بیشتر بر اصول و احکام دینی تمرکز دارد و چنین مطالبی برای افرادی که به دین اعتقادی ندارند، جذابیت ندارد.

با دقت در عوامل بالا مشخص می شود که برخی از آن‌ها درونی و برخی دیگر بیرونی هستند. عوامل درونی، ویژگی‌های الهی، ذاتی و غیرقابل تغییر قرآن هستند؛ اما عوامل بیرونی تا حدودی قابلیت رفع شدن را دارند. برای نمونه، به چند اقدام در راستای شناخت هرچه بیشتر غیرمسلمانان از جنبه ادبی قرآن اشاره می‌شود:

1. ارائه ترجمه‌های آزاد و جذاب اما دقیق و عدم اکتفاء به ترجمه‌های لغوی و قدیمی. این ترجمه‌ها باید توسط مترجمان و نویسندگان برجسته و ادیب، با نگرش به مخاطب عام و با اولویت زبان‌های رایج و پرگویش انجام شوند؛

2. انتشار مقالات و کتب تحلیلی درباره جنبه‌های ادبی و هنری قرآن بدون پیش‌فرض دینی در نشریات، انتشارات، کنفرانس‌ها و سمینارهای بین‌المللی. این امر موجب آشنایی بیشتر با جنبه ادبی قرآن و شناخت بیشتر جهانیان از آن به مثابه یک اثر ادبی خواهد شد؛

3. آموزش قرآن در کشورهای غیراسلامی و برای غیرمسلمانان باید با رویکرد ادبی و هنری باشد؛ نه رویکرد دینی. برای نمونه می‌توان زمینه را برای قرارگرفتن قرآن به‌عنوان نمونه‌ای مهم از ادبیات کلاسیک عربی در برنامه دروس ادبیات مقایسه‌ای فراهم ساخت.

نتیجهگیری

عدم پذیرش قرآن به‌ مثابه اثری ادبی در سطح جهان در گروی عوامل مختلفی همچون پیچیدگی زبان قرآن، نیازمندی به تفسیر دینی، سبک ادبی منحصربه‌فرد، نقد صریح سایر ادیان و تبلیغات منفی علیه اسلام و قرآن است. در نقطه مقابل، ترجمه آزاد و جذاب قرآن به زبان‌های رایج و پرگویش دنیا و تغییر رویکرد آموزش قرآن برای غیرمسلمانان از دینی به ادبی، باعث آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان غیرمسلمان با زیبایی‌های ادبی و هنری قرآن خواهد شد و راه را برای پذیرش آن به عنوان یک اثر ادبی جهانی هموار می‌سازد.

برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

صفحه‌ها