پرسش وپاسخ

حجاب، مربوط به حوزه اجتماعی دین است نه حوزه فردی؛ و قانون‌گذار حق دارد، بلکه وظیفه دارد در خصوص آن قوانینی را وضع کند.
فلسفه تأکید بر حجاب

پرسش:

سلام مگر در قرآن نگفته که ای پیامبر زنان و دخترانت و زنان مومن بگو که حجاب داشته باشن پس چرا حجاب اجباریه؟ سوالم اینه که حجاب اجباری با این آیه در تضاد نیست؟ چون در ایران حتی زنان غیر مسلمان هم ملزم به رعایت حجاب هستن

مقدمه:
مسئله «پوشش زنان» یا «حجاب»، اختصاصی به دستورات اسلامی نداشته و در همه ادیان الهی، لزوم پوشش کاملی وجود دارد که حتی به مراتب سخت‌گیرانه‌تر است. تا جایی که می‌توان حکم حجاب در اسلام را به نوعی تعدیل کننده حکم حجاب در ادیان پیش از اسلام دانست. (1)
از سوی دیگر این حکم اختصاصی به زنان نداشته و مردان نیز مأمور به رعایت آن‌اند. (2) اما حدود حجاب در میان مردان و زنان متفاوت است.
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید توجه داشت که در خصوص مسئله حجاب در اسلام، دست کم این سه مبنا وجود دارد:
1. حجاب، در حوزه تکالیف شرعی است نه اعتقادات.
2. مربوط به حوزه اجتماعی دین است نه فردی.
3. در این زمینه قانون اساسی وجود دارد و رعایت قانون در همه جا الزامی است.
بر طبق مبنای اول، این نکته آشکار می‌شود که حجاب، در دین اسلام به جهت برکات و آثار بسیاری که دارد (که بیان آن در این مجال ممکن نیست) بر هر مرد و زن واجب بوده و آنچه اجباری بودن در خصوص آن نامطلوب است، اصل انتخاب دین و مسائل مربوط به اصول اعتقادی است، وگرنه پس از اثبات اصول دین، رعایت فروع آن که از آن با عنوان احکام دین یاد می‌شود، امری محرز و قطعی است.
امّا در توضیح مبنای دوم باید عرض شود که «حجاب» و چگونگی رعایت آن در محدوده حریم خصوصی و شخصی نیست تا فرد بتواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کند؛ چرا که در خلوت و در میان محارم، نیازی به رعایت حجاب کامل نیست! در نتیجه حجاب در ارتباط با دیگران تعریف شده و یک مسئله اجتماعی به حساب می‌آید.
با توجه به این نکته، مبنای سوم هم روشن می‌شود به این که در حقیقت، قانون‌گذار جامعه اسلامی دقیقاً به جهت شأن اجتماعی حجاب و پیامدهای ناگوار ترک این فریضه، حق دارد که اقدام به وضع قانون برای رعایت آن در جامعه نموده و از مردم بخواهد که نسبت به آن پایبند باشد. دقیقاً نظیر قوانین راهنمایی و رانندگی که به جهت شأن اجتماعی آن، نیازمند صدور قانون از سوی حاکمیت است تا هرکسی به تصوّر شخصی بودن رانندگی، با رفتارهای پرخطر، کیان جامعه را به خطر نیندازد.
نکته دوم:
روشن است که اگر فردی کشوری را برای اقامت انتخاب کرد و به هر دلیلی مدّتی طولانی یا کوتاه در آن به سر برد، لازم است قوانین آن کشور را رعایت کند؛ همچنان که به عنوان مثال در برخی از کشورهای اروپایی، علی‌رغم شعارهایشان مبنی بر آزادی‌های اجتماعی در زمینه دین و مذهب، پوشیدن لباس روحانی (اعم از اسلام و غیر آن- البته به‌جز لباس کشیشان) در غیر مراکز خاص دینی کاملاً ممنوع بوده و از حضور روحانیان به لباس خاص در معابر به شدّت جلوگیری می‌شود و یا در برخی از دانشگاه‌های اروپایی (به طور خاص در کشور فرانسه) قانون منع حجاب وجود داشته و از ورود دانشجویان محجّبه به دانشگاه ممانعت می‌شود.
در نتیجه روشن است که صرف استقبال یا عدم استقبال شخصی، از تفکّری خاص، مجوزی برای قانون‌شکنی در هیچ جامعه‌ای نیست و این مطلب شامل یک جامعه اسلامی، نظیر جمهوری اسلامی ایران نیز می‌شود، چرا که هرچند ممکن است در پذیرفتن یا نپذیرفتن مسئله حجاب و یا حتّی اصل اسلام، اختیار و آزادی وجود داشته باشد، ولی مسلماً مادامی‌که شخص در این کشور اقامت دارد، ناگزیر است که به همه قوانین آن- از جمله حجاب- احترام گذاشته و همه را رعایت کند.
نکته سوم:
نگرش عمیق و بی‌غرضانه به آیه‌های حجاب و سوره‌هایی که این آیه‌ها در آنجا آمده است نیز، به روشنی می‌نمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف بانوان مسلمان است، حق جامعه دینی نیز هست.
روشن است که نوع پوشش بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطه امنیت اجتماعی تأثیرات محسوسی بر جای گذاشته و ممکن است بسیاری از مخاطرات و ناهنجاری‌ها را پدید آورده و می‌تواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و… را که در چارچوب «اخلاق اجتماعی» می‌گنجد، دچار تغییرات جدی کند.
این نکات (که ذ ذکر شد) نشان می‌دهد که مسئله پوشش حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزه حریم خصوصی جای داد. بلکه «حق‌الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب می‌گردد؛ و حتی با نگاه صرفاً مادی که حدود آزادی انسان را تجاوز به حقوق دیگران تعریف می‌کند، عدم رعایت حجاب قابل توجیه نیست.
نظیر آن که کسی حق ندارد بگوید: «من می‌خواهم با سرعت غیرمجاز حرکت کنم و تصادف کنم، به کسی مربوط نیست!» چرا که در اینجا سرعت غیرمجاز او تنها به خود او صدمه نمی‌زند، بلکه جامعه‌ای را به آشوب و تشویش می‌کشاند.
نکته چهارم:
رعایت حجاب برای زنان مسلمان نسبت به افراد غیر محرم یک واجب شرعی است؛ بنابراین، آزادی عقیده و دین اقتضا می‌کند زنان مسلمان بتوانند در هر محیطی به وظیفه‌ی دینی خود عمل کنند.
اما بی‌حجابی برای غیرمسلمانان یک وظیفه دینی نیست که الزام آنان به حجاب در جمهوری اسلامی با آن منافات داشته باشد. بلکه از منظر آن‌ها حجاب امر جایزی است که قانون می‌تواند آن را مانند هر امر جایز دیگری، الزامی و واجب کند. (3)
به عبارت دیگر هنگامی مسئله تفاوت ادیان می‌توانست مشکلی را بیافریند که بر طبق اعتقادات ادیان دیگر، بی‌حجابی برای زنان واجب می‌بود. در آن صورت قانون اساسی ایران با قانون شرعی ادیان دیگر دچار تضاد می‌شد. در حالی که در هیچ آیینی، حجاب، حرام شرعی به حساب نمی‌آید؛ که حتی اگر هم بود، به دلایل پیش گفته رعایت قانون بر هرکسی که مهمان این آب و خاک است، لازم است.
اتفاقاً بالعکس این مشکل در خصوص قوانین برخی کشورهای اروپایی در منع حجاب است که دقیقاً در موضع مخالف دستورات دینی برخی ادیان در وجوب حجاب، قرار گرفته است.
نتیجه:
از آن چه بیان شد روشن می‌شود که
اولاً، حجاب در دایره تکالیف شرعی است که تبعیت از آن ضرورت دارد. به خلاف اصول اعتقادی که غیرقابل اجبار است.
دوم اینکه، حجاب، مربوط به حوزه اجتماعی دین است نه حوزه فردی؛ و قانون‌گذار حق دارد، بلکه وظیفه دارد در خصوص آن قوانینی را وضع کند، در نتیجه اگر قانونی در این زمینه وجود داشته باشد، رعایت آن بر همگان واجب است و این ارتباطی به دین و مذهب ایشان ندارد. نظیر قانون راهنمایی و رانندگی.
سوم اینکه، قوانین مربوط به پوشش، در تمام کشورهای دنیا، جاری است و تنها نوع و حدود آن متفاوت است؛ اما الزام به حجاب، مخالف با هیچ باوری نیست. در حالی که الزام به عدم حجاب (مثلاً در دانشگاه‌های فرانسه) مخالفت صریح با آموزه‌های اسلامی را در پی دارد. در نتیجه از رعایت حجاب، هیچ غیرمسلمانی ضرر نمی‌کند.
چهارم اینکه، وجوب حجاب به عنوان تکلیف شرعی متوجه مسلمانان است، ولی رعایت حجاب، به عنوان قانون، ارتباطی به دین و مذهب نداشته و برای تمام کسانی که در این آب و خاک زندگی می‌کنند، رعایت آن لازم است.
کلمات کلیدی:
حجاب، حجاب اجباری، حجاب زنان غیرمسلمان، قانون حجاب.
پی‌نوشت‌ها:
1.  ر.ک مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران، صدرا، چ 114، 1396 ش، ص 19- 28.
2.  ر.ک امام خمینی، سید روح‌الله، کتاب نکاح، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، 1392، ص 575 – حد پوشش مردان.
3. رجوع کنید: حجاب زن غیرمسلمان در ایران و مسلمان در خارج، سایت اسلام کوئست، 06/07/1389، کد بایگانی: 8592.
 

در جانب امر خداوند، ازآن جهت که امری حقیقی نبوده و بنا بر مصلحتی در شرایط خاص صورت گرفته و درجانب پیامبران الهی نیز ازآن جهت که فعل ایشان تابع فرمان حق بوده است
فلسفه دستور ذبح اسماعیل علیه السلام

  پرسش:
در داستان ابراهیم و ذبح فرزندش، می‌دانم قصد اصلی خدا ذبح فرزند نبوده و نهایتا نیز فرزند قربانی نشده، اما اولا خود این نوع فرمان دادن از جانب خدا و ثانیا پذیرش این فرمان از جانب ابراهیم و اسماعیل، به شدت غیر اخلاقی است! در واقع، خدا دستور به قتل داد و ابراهیم نیز تصمیم به قتل گرفت و فرزندش نیز خودکشی را پذیرفت! اینها همگی نشانگر تضاد دین و اخلاق است؛ یعنی اگرچه دین و اخلاق همپوشانی‌های زیاد دارند اما گاهی نیز در تقابل با هم قرار می‌گیرند و آنجاست که باید تصمیم گرفت دیندار می‌مانیم یا اخلاقی!
 

پاسخ:

مقدمه:

رابطه ی دین و اخلاق یکی از موضوعات مهم و بحث برانگیزی است که در حوزه‌های مختلف علمی از قبیل کلام، اخلاق و فلسفه، مورد بررسی قرارگرفته است. «به طورکلی می‌توان همه نظریاتی را که درباره نسبت دین و اخلاق بیان شده است، در سه دیدگاه کلی مورد بحث قرار داد: 1- تباین؛ 2- اتحاد؛ 3- تعامل. برخی معتقدند که قلمرو دین و اخلاق، کاملاً از  یکدیگر  جدا بوده، هیچ نسبتی میان آن‌ها وجود ندارد ؛ گروهی دیگر دین و اخلاق را با  یکدیگر  متحد می‌دانند؛ و دیدگاه سوم این است که هر چند دین و اخلاق هر کدام از قلمروی مستقلی برخوردارند، اما روابط و فعل وانفعالاتی نسبت به  یکدیگر  دارند». (1)

در توضیح دیدگاه تباین، گفته شده که تباین میان دین و اخلاق، گاهی به شکل کامل است و گاهی موردی است. (۲) با توجه به فحوای پرسش یاد شده، به نظر می‌رسد که پرسشگر محترم با استناد به داستان ذبح اسماعیل (اسحاق) توسط حضرت ابراهیم علیه‌السلام که در کتاب‌های مقدس –ازجمله قرآن کریم- بدان اشاره شده است، از تباین موردی دین و اخلاق دفاع می‌کند و این مطلب را اثبات می‌کند که گاهی دین و اخلاق در تباین و در تضاد با  یکدیگر  هستند و برای دین دار بودن باید غیر اخلاقی رفتار کرد.

با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:

در ابتدا باید به این نکته توجه بفرمایید که حتی اگر بپذیریم فرمان صادرشده از طرف خداوند تبارک وتعالی و عزم حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهماالسلام غیر اخلاقی بوده و دایر مدار کلید واژه‌هایی نظیر قتل و خودکشی باشد که از ناحیه فهم عرفی، غیر اخلاقی تلقّی می‌شود، بازهم نمی‌‌ توان از این مورد شخصی و استثنائی، تضادی کلی (همه گزاره‌های دینی با اخلاق در تضاد هستند) یا جزئی (تعدادی از گزاره‌ای دینی با اخلاق در تضاد هستند) را نتیجه گرفت!

به عبارت دیگر زمانی داستان ابراهیم علیه‌السلام می‌تواند ناظر به تضاد دین و اخلاق به صورت کلی یا جزئی باشد که منحصربه فرد و شخصی نباشد و ثابت شود دست کم در بخش قابل توجهی از دستورات دینی، نوعی از اخلاق ستیزی حاکم بوده و اوامر آیینی در اکثر اوقات، دائر مدار مفاهیمی است که از منظر اخلاقی، ناپسند به حساب می‌آید. آیا حقیقتاً این گونه است؟! یا باید بپذیریم که داستان رمزآلود ذبح فرزند توسط حضرت ابراهیم علیه‌السلام، کاملاً منحصربه فرد بوده و نظیر آن دست کم در تاریخ ادیان ابراهیمی، وجود نداشته است.

نتیجه آنکه، دلیل شما «اخص» از مدعاست و با فرض غیر اخلاقی بودن این داستان، تنها می‌توان نتیجه گرفت که این کار خاص، (ذبح فرزند توسط ابراهیم علیه‌السلام) کاری غیر اخلاقی است، نه اینکه «دین» (که خود شامل مجموعه عظیمی از باورها، خلقیات و شرایع است) به صورت کلیه یا جزئیه نیز در تضاد با اخلاق قرار دارد ! و یا حتی نمی‌‌ توان نتیجه گرفت که در زندگی روزمره یک دین دار، لحظاتی وجود دارد که باید بین اخلاقی زیستن و دین دار بودن، انتخاب کند!(3)

نکته دوم:

دومین نکته‌ای که باید بدان توجه شود، آن است که حتی همین داستان خاص را نیز نمی‌‌ توان مصداقی از تعارض دین و اخلاق دانست. چرا که هنگامی چنین قضاوتی صحیح است که بپذیرم مسئله قبح و زشتی قتل و کشتن فرزند، تنها یک حکم اخلاقی بوده و دین در این خصوص سکوت کرده و یا مخالف آن را فرمان داده است.

این در حالی است که اگر دست کم به دستورات دین مبین اسلام و باقی ادیان توحیدی مراجعه شود، عبارت‌های شگرفی در خصوص زشتی و قبح قتل نابحق وجود داشته و به عنوان مثال در قرآن کریم، کشتن یک انسان به مثابه کشتن کل بشریت تلقی شده، (4) و حرمت قتل، از احکام عشره اصلی (ده فرمان) در دین یهودیت به حساب می‌آید که در کوه سینا در حضرت موسی (ع) وحی شده است. (5)

 بنابراین ، حتی اگر تعارضی در اینجا وجود داشته باشد ، بیش از آنکه بخواهد  به مثابه تعارض دین و اخلاق به حساب بیاید، تعارضی درون دینی و میان دو گزاره دینی است که در یکی امر به رعایت حرمت نفس محترمه و احتراز از قتل نابحق شده و در دیگری امر به قتل کودکی می‌شود که سزاوار آن نیست. درنتیجه از این داستان حتی به نحو موجب ه جزئیه نیز نمی‌‌ توان، تعارض میان دین و اخلاق را نتیجه گرفت و برای حل آن بهتر است از شاخصه‌ها و راهکارهای درون دینی و تفسیر مناسب این آیات، استفاده کرد.

نکته سوم:

سومین نکته‌ای که باید بدان توجه شود آن است که غیر اخلاقی دانستن امر الهی و عزم پیامبران، در داستان یادشده، بر اساس نگاهی ابتدایی بوده و با نگاه دقیق تر به این مسئله روشن می‌شود که پیروی از امر حکیمانه خدا، خود مصداق فعل اخلاقی در شرایط خاص است.

 برای روشن تر شدن این مسئله باید گفت که می‌توان اخلاق را به دو بخش نوعی و شخصی تقسیم کرد:

در بخش نوعی از اخلاق، دستورات عام، کلّی، آشکار و الزام آوری وجود دارد که کاملاً منطبق با عقل سلیم و فهم عرفی عقلاء بوده و رعایت آن به نحو عمومی لازم است؛ اما بخش شخصی از اخلاق، ممکن است علی رغم صحیح بودن، تعهداتی را شامل شود که ظهور عمومی نداشته و حتی برای اکثریت مردم، روشن و قابل توجیه نباشد ، لذا الزام آن نیز عمومی نبوده و تنها برخی از اشخاص را متناسب با مقتضیات خود، ملزم می‌سازد.

نظیر دستور پلیس راهور که برای حل معضلی خاص دررفت و آمد، برخلاف تمام آیین نامه‌ها و دستورات روشن و شفاف راهنمایی و رانندگی که عمومی بوده و همه ملزم به رعایت آن هستند، حکم به عبور از چراغ قرمز و یا توقف در چراغ سبز را صادر می‌کند. آیا شخص راننده، در این هنگام می‌تواند تنها به این بهانه که دستور پلیس، با آیین نامه رانندگی مخالف است، آن را نادیده گرفته و استنکاف کند؟! یا امر پلیس، مقدم بر آیین نامه است؟

درنتیجه می‌توان، تبعیت حضرت ابراهیم علیه‌السلام از امر خداوند را نیز فعلی اخلاقی دانست، هرچند ممکن است بافهم عرفی و نوعی اخلاق انسان‌ها در تعارض باشد ، اما این امر الهی و پیروی از آن، به پشتوانه حکمت بیکران خدا و¬مصلحت سنجی او در¬ شرایط خاص معنادار می‌شود. ابراهیم و فرزندش، با اطمینان به حکمت بیکران خدا، برخلاف میل و خواست شخصی، امر او را انجام دادند و-این چنین، خضوع درونی و توکل و اعتماد خویش به خدا را نمایان ساختند. آن‌ها می‌دانستند آنچه خدا در این شرایط خاص می‌خواهد ، حکیمانه است حتی اگر به ظاهر نادرست و برخلاف فهم عرفی از  اخلاق، جلوه کند. نتیجه کار نیز نشان داد که خداوند هیچ گاه به قتل بی گناه راضی نیست و این امر را صرفاً سنجه‌ای برای ارزیابی میزان بندگی ابراهیم و فرزندش قرار داده بود.

نکته چهارم:

نکته ی دیگری که در تحلیل این داستان باید بدان توجه کرد این است که فعل حضرت ابراهیم علیه السلام نمایانگر سطحی برین از رعایت اخلاق است که مبتنی بر مخالفت با خواهش‌ها و لذّات نفسانی برای رسیدن به کمال و قرب الهی است. روشن است زمانی می‌توان قتل یا خودکشی را از مصادیق فعل غیر اخلاقی به حساب آورد که بر مبنای تبعیت از امیال نفسانی و برای رسیدن به نتیجه‌ای باطل یا موهوم صورت پذیرفته باشد نه آنکه انسان، جان خود را به امر و فرمان خداوند قربانی کرده و رضای حضرت حق را کسب کند؛ چنانکه شهادت طلبی و شرکت در جبهه حق، یا اجازه دادن به فرزند برای حضور در جبهه ها، علی رغم این که به ظاهر مصداق قتل خود یا دیگری است و ممکن است در وهله نخست، غیر اخلاقی جلوه کند؛ اما حقیقتاً فعل اخلاقی و شایسته است چرا که نتیجه اش، کسب رضای خدا و کمال خود و دیگری است. قتل خود یا دیگری زمانی مذموم است که بی فایده و نابحق باشد و مانع از کامل شدن خود یا دیگری گردد.

به قول سعدی شیرین سخن:

حیف بود مردن بی عاشقی

تا نفسی داری و نفسی بکوش

سر که نه درراه عزیزان رود

بار گران است کشیدن به دوش. (7)

نتیجه:

ازآنچه در اینجا گفته شد، روشن می‌شود که

اولاً، امر به ذبح اسماعیل علیه‌السلام ، امری استثنایی و منحصربه فرد در دین بوده و نمی‌‌ توان از این مورد شخصی، تضادی کلی یا جزئی میان «دین و اخلاق» را نتیجه گرفت.

دوم اینکه، اگر تعارضی در اینجا وجود داشته باشد ، بیش از آنکه تعارض دین و اخلاق باشد ، تعارضی میان دو گزاره دینی است، چرا که دین نیز به حرمت قتل نفس محترمه فرمان داده است.

سوم اینکه، تعارض ادعا شده در این داستان، ابتدایی بوده و با نگاه دقیق تر روشن می‌شود که فعل حضرت ابراهیم علیه‌السلام را می‌توان مستند به حکمت بیکران خدا، قابل توجیه دانست.

چهارم اینکه، کشتن و کشته شدن زمانی از نظر اخلاقی قبیح است که برای امری واهی و باطل حاصل شده باشد ، درنتیجه فعل حضرت ابراهیم علیه‌السلام که مخالف هوای نفسانی ایشان بوده و به امر الهی و به جهت تقرب حق، صورت گرفته است، فعلی کاملاً شایسته و اخلاقی است.

درنتیجه در جانب امر خداوند، ازآن جهت که امری حقیقی نبوده و بنا بر مصلحتی در شرایط خاص صورت گرفته است، مخالفتی با اخلاق وجود نداشته و در جانب پیامبران الهی نیز ازآن جهت که فعل ایشان تابع فرمان حق بوده و با مخالفت با هوای نفس و قربانی خویش در مسیر قرب الهی تحقق یافته است، متصف به مرتبه‌ای عالی از اوصاف اخلاقی است؛ تا جایی که حتی در نگاه برخی هم چون کی یرکه گور(8)، عمل ابراهیم علیه‌السلام، فرا رفتن از اخلاق ظاهری و رفتن به مرتبه عشق و ایمان به حساب می‌آید که فقط معشوق در آن دیده می‌شود، نه خود و نه دیگری.

با این توضیحات مشخص می‌شود که دین و اخلاق، نه به شکل کلی، متباین و در تضاد هستند، نه به صورت جزئی و نه حتی به صورت شخصی و استثنائی.

پی نوشت ها:

1. مصباح یزدی، محمدتقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، نشر اطلاعات، 1393 ش، چ 9، ص 216.

2. لازم به ذکر است که در رویکرد تباینی به دین و اخلاق، «هر کدام قلمرو خاصی داشته، هیچ ارتباط منطقی میان آن‌ها وجود ندارد و هم چون دو دایره جدای از هم می‌مانند که در هیچ نقطه‌ای با  یکدیگر  تلاقی ندارند ... گفتنی است که اعتقاد به تباین قلمرو دین و اخلاق مخصوص ملحدان و مخالفان دین نیست، بلکه برخی از مؤمنان و دین داران ایمان گرا، مانند کی یرکگور، معتقدند که دست کم در برخی موارد، میان دین و اخلاق تباین وجود دارد . کی یرکگور بر این باور بود که اگر کسی در حوزه اخلاق بماند، نمی‌‌ تواند پا به مرحله ایمان گذارد و «جهش ایمان» را انجام دهد؛ مثلاً اگر ابراهیم علیه‌السلام از حکم اخلاق مبنی بر عدم جواز قتل فرزند پیروی می‌کرد، هیچ گاه توانایی ورود به عرصه ایمان را نداشت.»(مصباح یزدی، محمدتقی، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1394 ش، ص 217-218).

3.«به نظر می‌رسد که اگر دین به اخلاقیاتی دعوت می‌کرد که خلاف ندای فطرت و خلاف شهودهای شخصی انسان‌ها بود، هیچ گونه توفیقی در جذب پیروانش پیدا نمی‌‌ کرد... و اگر میان ندای پیامبران بیرونی و پیامبر درونی عقل - تعارض و اختلاف وجود داشت، هیچ گاه دعوت انبیا اجابت نمی‌‌ شد و این همه توفیق در ربودن دل‌های مؤ منان پیدا نمی‌‌ کرد». (برای مطالعه بیشتر، رک: صادقی، هادی، اقتراح: دین و اخلاق، قبسات، سال 1378 ش، شماره 13).

4. سوره مائده، آیه 32 «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا».

5. عهد عتیق، کتاب خروج، باب ۳۱، آیه ۱۸.

6. مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص 232.

7. سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله، بوستان، تهران، شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، 1386 ش، غزل ۳۳۷.

8. ر.ک مستعان، مهتاب، کی یرکه گور؛ متفکر عارف پیشه، تهران، نشر ولایت، 1374 ش، ص 111.

حقيقت عيدقربان، ذبح نفس سركش و مبارزه با ظلم و ظالم است و يادآور قربانگاه ابراهيم خليل الله و درس ايثار و فداكاري در راه خدا است.
فلسفه و حکت قربانی

   پرسش:
فلسفه و حكمت عيد قربان چيست؟
 

پاسخ:

قرباني يك عبادت مالي و از شعائر اسلام است و در مقابل ديگر عبادت هاي مالي ويژگيهاي خاصي در بر دارد، با توجه به آن ويژگيهاي قرباني بين عبادت هاي ديگر جايگاه و اهميت ممتازي را حائز است.

- مفهوم و معني قرباني:

از نظر معناي لغوي «قرباني» از لفظ «قربان» گرفته شده است، هر آن چيزي كه وسيلۀ تقرب و نزديكي خداي متعال باشد آن را «قرباني» مي گويند، آن چيز خواه ذبح حيوان باشد يا ديگر صدقات.

بعضي از علماء هر نيكي و عمل خير را كه باعث قرب و رحمت الهي باشد «قرباني» مي نامند.

البته در عرف عام به آن حيوان مخصوص «قرباني» گفته مي شود كه به خاطر رضاي خداي متعال در روزهاي معين عيد الاضحي- عيد قربان - مسلمانان آن را ذبح مي كنند و كلمه قرباني از لفظ قربان گرفته شده  و چندين بار در قرآن مجيد آمده است، در اكثر مواقع مراد از آن «حيوان مذبوحه» است.

- تاريخچۀ قرباني و عيد قربان:

ذبح قرباني جهت تقرب پروردگار از زمان حضرت آدم عليه السلام شروع شد، وقتي كه دو فرزندش هابيل، قوچ و قابيل، مقداري گندم را به عنوان قرباني به بارگاه خداوندي تقديم نمودند. به دستور و روال آن زمان آتشي از آسمان آمده، قرباني هابيل را سوزاند، كه اين علامت قبوليت بود و قرباني قابيل به حال خود باقي ماند.

در قرآن مجيد اين واقعه تاريخي چنين آمده است:

«اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم تقبل من الاخر»(1) وقتي كه (هابيل و قابيل، پسران آدم) قرباني تقديم كردند از يكي (يعني هابيل) پذيرفته شد و از ديگري (قابيل) پذيرفته نشد.

بعد از آن اين عمل در تمام اديان آسماني به عنوان يك عبادت و وسيلۀ قرب و در مناسبات و مواقع خاص به عنوان يك دستور و آيين جاي ماند. اينجاست كه مي بينيم تمام ملتها اعم از پيروان اديان سماوي و غير سماوي با ذبح حيوان يا صدقه دادن پول و كالا به بارگاه خداوندي يا معبود هاي باطل خويش تقرب مي جويند.

- فلسفه و حكمت عيد قربان:

راز و رمزهاي فلسفه قرباني كه يكي از مناسك حج است، پيام‌ها و نكات قابل توجهي براي زائران خانه خدا و امت اسلام دارد. قرباني هم فلسفه عبادي و عرفاني دارد و هم فلسفه سياسي و اقتصادي بر آن قابل ترسيم است. نخستين حكمت روشن قرباني كه در قرآن به آن اشاره شد، بالاترين مراتب تقوي است. در اين زمينه خداي متعال مي فرمايند: «لن ينال الله لحومها ولا دماءها ولكن يناله التقوي»(2)  يعني خون و گوشت قرباني كه جزء مناسك مني است به خدا نمي‌رسد، بلكه روح عمل است كه تقرب‌آور است و تقواي اين كار به خدا مي‌رسد. عمل قرباني كردن در واقع يك حكم دارد يك حكمت. حكم آن، كشتن يك گوسفند و حكمت آن با تقوا بالا رفتن.

هر عملي كه در آن تقرب باشد، قرباني است. اين تقوا نه تنها به طرف خدا صاعد مي‌شود بلكه به خدا مي‌رسد و چون تقوي، وصف نفساني روح انسان متقي است كه جداي از جان انسان نيست، اگر تقوي به خدا برسد، انسان متقي نيز به خدا مي‌رسد.

تقوي مراتبي دارد و قرباني مي‌تواند اشاره به بالاترين مراتب تقوي باشد. يك مرتبه از تقوي اجتناب از گناهان است، مرحله بالاتر، اجتناب از مطلق كارهاي ناپسند چه گناه و چه مكروه است؛ و بالاترين مرتبه‌اش نيز اين است كه در دل انسان جز محبت و عشق به خدا و ارزش‌هاي ديني چيز ديگري نباشد كه به فرمودۀ امام صادق(ع): «القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله»(3) دل حرم خداست، غير خدا را در دلت راه مده!

نخستين حكمتي كه قرباني در حج دارد اين است كه حضرت ابراهيم اسماعيل را براي قرباني آماده كرده؛ داستانش مفصل در قرآن آمده است: «پسر عزيزم من در خواب ديدم خداوند به من دستور داده تو را قرباني كنم، پسر هم تسليم شد و گفت: هر چه خدا به تو دستور داده درباره من انجام بده و من صبر مي‌كنم».

اين اشاره به بالاترين درجات تقوي است؛ يعني عاشق خدا هيچ نوع وابستگي و دلبستگي ندارد. تا انسان از همه وابستگي‌ها و دلبستگي‌ها نگذرد به كمال مطلق و محبوب مطلق نمي‌رسد. به سخن ديگر وقتي انسان از همه محبوب‌ها گذشت و دل را از محبت غيرخدا خالي كرد، آن وقت است كه به محبوب مطلق كه خداست مي‌رسد «قلب المومن عرش الرحمن»(4) دل مؤمن عرش خداست و در اين‌جاست كه انسان به عيد مطلق مي‌رسد.

قرباني روز عيد مي‌تواند اشاره‌اي باشد به بالاترين مراتب تقوي كه در اثر حج و نورانيت حج به آن دست يافته و آن عيد لقاءالله است كه براي ديدار صاحبخانه آمده است. اين‌جا نيامده كه فقط خانه را ببيند، آمده صاحبخانه را ببيند. كساني مي‌توانند در واقع به زيارت صاحبخانه نايل شوند كه قلب و دلي سالم داشته باشند. قلب سالم را هم امام تفسير مي‌كند: قلبي كه جز خدا در آن نباشد. مني در واقع قربانگاه عاشقان خداست. دلبستگي به هر چيزي غيرخدا، با توحيد مطلق منافات دارد و يك نوع شرك است و حتي انسان اگر دلش با غيرخدا باشد يك شرك پنهان در دل اوست. موحدين كامل كه دنباله رو ابراهيم خليل الرحمن هستند، كساني هستند كه دل را از غيرخدا خالي كردند و مراسم نوراني حج اين استعداد و ظرفيت را دارد كه انسان به آن موقعيت برسد.

- حاصل سخن اينكه:

1- عيد قربان نمادي ممتاز و بي‌همتا از خلوت دروني بشر و بي‌پيرايگي وتوجه به معبود است و اين عيد بزرگ مسلمانان فرصتي مغتنم و مناسب براي شناخت درون انسان ها و بازيابي معرفت‌هاي گمشده بشري است. در واقع عيد سعيد قربان عيد صداقت و پاكي و تسليم‌شدن انسان مومن در برابر اراده پروردگار است.

2- فلسفه عيد قربان جدا‌شدن از تعلقات مادي، از خود گذشتن و به تعالي روح انديشيدن است.

3- حضرت ابراهيم علیه السلام با تسليم در برابر امر الهي در امتحان بزرگ تقوا سربلند شد. حقيقت عيدقربان، ذبح نفس سركش و مبارزه با ظلم و ظالم است و يادآور قربانگاه ابراهيم خليل‌الله و درس ايثار و فداكاري در راه خدا است.

4- حضرت ابراهيم علیه السلام يكي از بزرگ‌ترين پيامبران الهي بود كه توانست، فرمان الهي را بر هواي نفساني مقدم شمارد و حاضر به قرباني شدن فرزند خود براي خدا باشد ما نيز مي‌توانيم با تأسي از اين پيامبر بزرگ الهي با دل كندن از ماديات دنيوي مشمول نعمات الهي شويم.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيۀ 27.

2. حج(22) آيۀ 37.

3. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، انتشارات دار الحديث، قم،1381ش. ج2، ص212.

4. بحارالأنوار، علامه مجلسي، موسسه الوفاء بيروت، سال1404ق. ج 55، ص 39.

عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند.
فضیلت و اعمال مأثور روز عرفه

پرسش:

لطفاً بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام فضیلت روز عرفه و اعمال و دعاهای آن را بیان کنید؟

پاسخ:

مقدمه

روز عَرَفَه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایاتی که در ادامه بیان خواهد شد، این روز بسیار پُرفضیلت است. غسل، نماز، روزه، استغفار، دعا و نیایش، قرائت دعای عرفه و زیارت امام حسین علیه‌السلام ازجمله آداب مستحبی برای این روز است. در ادامه ابتدا به‌صورت مختصر به فضیلت این روز بر اساس روایات اشاره می‌کنیم و سپس برخی از اعمال و آداب روز عرفه را با ذکر احادیث معصومان علیهم‌السلام بیان خواهیم کرد.

بخش اول: فضیلت

همان‌گونه که اشاره شد روز عرفه بسیار مهم، مقدس و پرفضیلت است. ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان (درخواست‌کنندگان) را به‌هیچ‌وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند؛ همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: چون روز عرفه فرامی‌رسید امام علیه‌السلام هيچ سائلى را ردّ نمى‏كرد. (1)

عرفه یکی از روزهای خاص الهی است که خداوند نگاه ویژه به این روز دارد. از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده است «در شب عرفه همه‌ى دعاهاى خيرى كه مى‌شود، مستجاب مى‌گردد، نيز هركس در آن شب به عبادت خداوند متعال بپردازد، پاداش  صد و هفتادسال [عبادت] به او داده مى‌شود و اين شب، شب مناجات است و خداوند توبه‌ هركس را كه بخواهد، مى‌پذيرد». (2)

ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و مغفرت الهی است؛ ماهی است که شب باعظمت قدر در آن قرار دارد؛ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره ماه رمضان فرمودند: «قَدْ اَقْبَلَ اِلَیْکُمْ شَهْرُ اللّهِ بِالْبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ؛ ماه خدا بابرکت و رحمت و بخشش به‌سوی شما روی آورده است». (3)

حال اگر کسی در ماه رمضان بخشیده نشد و یا توفیق نداشت که در دایره رحمت الهی قرار بگیرد، روز عرفه آن‌قدر عظمت و فضیلت دارد که بتواند جبران ماه رمضان کند. همچنان که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَنْ لَمْ یغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یشْهَدَ عَرَفَةَ»؛ یعنی كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، تا ماه رمضان آينده آمرزيده نمى‏شود، مگر آنكه در عرفه حاضر شده باشد. (4)                       

امام سجاد به نقل از امام حسین و ایشان نیز از امیرالمؤمنین علیهم‌السلام نقل می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوبٌ لَا تُغْفَرُ إِلَّا بِعَرَفَاتٍ؛ برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‌شوند». (5)

بر اساس این روایات، روز عرفه از روزهای خاص و بافضیلت است که باید سعی کنیم از لحظه‌لحظه آن استفاده کنیم و خود را از رحمت بی‌کران الهی در این روز محروم نکنیم.

بخش دوم: اعمال

برای روز عرفه اعمال متعدد و فراوانی در روایات نقل‌شده است که به‌صورت مختصر به برخی از آن اشاره خواهند شد.

  1. انجام دادن غسل

 غسل انجام دادن در این روز مستحب است (6) امام صادق علیه‌السلام درباره اعمال روز عرفه فرمود: غسل روزه عرفه در هنگام ظهر است. (7)

  1. نماز    

یکی از اعمال سفارش شده برای این روز، نمازخواندن است؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هركس در روز عرفه، پيش از آنكه براى دعا از منزل خارج شود و در فضاى باز زير آسمان به دعا مشغول گردد،  دو  ركعت نماز بخواند و در پيشگاه خداوند به گناهان و اشتباهات خود اعتراف كند، به كاميابى‌هايى كه وقوف کنندگان در عرفات بدان نائل مى‌گردند، مى‌رسد و تمام گناهان گذشته و آينده‌ او آمرزيده مى‌شود».(8)

  1. روزه

یکی دیگر از اعمال روز عرفه، روزه گرفتن است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «مَنْ صَامَ يَوْمَ عَرَفَةَ مُحْتَسِباً فَكَأَنَّمَا صَامَ الدَّهْرَ؛ یعنی ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺮﻓﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ عمر ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ». (9)

همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمود: روزهِ روز ترويه- يعنى هشتم ماه ذى الحجّه- كفّاره گناهان يك سال و روزهِ روز عرفه كفّاره گناهان دو سال است. (10)

 البته بر اساس روایات در این روز، دعا بسیار اهمیت دارد و فضیلت اعمال، افضل از روزه روز عرفه است درنتیجه اگر روزه گرفتن مانع دعا شود، بهتر است که روزه گرفته نشود. (11) به‌عبارت‌دیگر اعمال، اذکار، دعا‌ها و نماز روز عرفه از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر کسی به‌واسطه روزه گرفتن ضعف کند و نتواند آن اعمال را به‌جا بیاورد، بهتر است که روزه نگیرد و اعمال را به‌جا بیاورد. (12)

  1. دعا

عرفه، روز مخصوص برای دعا و نیایش است. همچنان که امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَة؛ روز عرفه، روز دعا و درخواست است». (13)

روایت شده است که حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام در روز عرفه صدای گدایی را شنید که از مردم درخواست کمک می‌کرد، به او فرمود: وای بر تو، آیا در این روز از غیر خدا درخواست می‌کنی؟! و حال‌ آنکه برای بچه‌های در رحم، در این روز امید می‌رود که احسان خدا شامل حالشان گردد و سعادتمند شوند. (14)

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: تَخَيَّرْ لِنَفْسِكَ مِنَ الدُّعَاءِ مَا أَحْبَبْتَ وَ اجْتَهِدْ فَإِنَّهُ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَة؛ هر چه می‏خواهی برای خود دعا بخوان و در دعا کردن بکوش که روز عرفه، روز دعا و درخواست است. (15)

یکی از اعمال پسندیده این است که در روز عرفه مؤمنین باهم دیگر اجتماع کنند (جمع شوند) و دعا بخوانند. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: فِي يَوْمِ عَرَفَةَ يَجْتَمِعُونَ بِغَيْرِ إِمَامٍ فِي الْأَمْصَارِ يَدْعُونَ اللَّهَ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ؛ در روز عرفه، بدون امام، در شهرها جمع شوند و به درگاه خداوند عزوجل دعا كنند. (16)

دعاهایی از سوی معصومان علیهم‌السلام در کتاب‌های حدیثی شیعه وجود دارد که سفارش شده است این دعاها در روز عرفه قرائت شود، در ادامه به برخی از آن اشاره می‌شود.

  1. دعاهای مأثور از معصومان علیهم‌السلام

الف) شیخ طوسی می‌گوید مستحب است که در شب و روز جمعه و عرفه این دعا خواند شود:

«اللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَيَّأَ وَ أَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَى مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ طَلَبَ نَائِلِهِ وَ جَائِزَتِهِ فَإِلَيْكَ يَا رَبِّ تَعْبِئَتِي وَ اسْتِعْدَادِي رَجَاءَ عَفْوِكَ وَ طَلَبَ نَائِلِكَ وَ جَائِزَتِكَ فَلَا تُخَيِّبْ دُعَائِي يَا مَنْ لَا يَخِيبُ عَلَيْهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً بِعَمَلٍ صَالِحٍ عَمِلْتُهُ وَ لَا لِوِفَادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ أَتَيْتُكَ مُقِرّاً عَلَى نَفْسِي بِالْإِسَاءَةِ وَ الظُّلْمِ مُعْتَرِفاً بِأَنْ لَا حُجَّةَ لِي وَ لَا عُذْرَ أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَلَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ فَلَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ لَا يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يُنْجِي مِنْ سَخَطِكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِي تُحْيِي بِهَا مَيْتَ الْبِلَادِ وَ لَا تُهْلِكْنِي غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي وَ تُعَرِّفَنِيَ الْإِجَابَةَ فِي دُعَائِي وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْعَافِيَةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي وَ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوِّي وَ لَا تُسَلِّطْهُ عَلَيَّ وَ لَا تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقِي إِلَهِي إِنْ وَضَعْتَنِي‏ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْفَعُنِي وَ إِنْ رَفَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَضَعُنِي وَ إِنْ أَهْلَكْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَعْرِضُ لَكَ فِي عَبْدِكَ أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ وَ قَدْ تَعَالَيْتَ يَا إِلَهِي عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ فَأَعِذْنِي وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ فَأَجِرْنِي وَ أَسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْنِي وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ فَاكْفِنِي وَ أَسْتَنْصِرُكَ عَلَى عَدُوِّي فَانْصُرْنِي وَ أَسْتَعِينُ بِكَ فَأَعِنِّي وَ أَسْتَغْفِرُكَ يَا إِلَهِي فَاغْفِرْ لِي آمِينَ آمِينَ آمِينَ. (17)

ب) شیخ مفید می‌گوید: زمانی که در روز عرفه به زیارت امام حسین علیه‌السلام رفتید یا در عرفات بودید، قبل از ظهر غسل کنید و سپس زیر آسمان این دعا را قرائت کنید:

«اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَنْتَ اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ الدَّائِبُ فِي غَيْرِ وَصَبٍ وَ لَا نَصَبٍ وَ لَا تَشْغَلُكَ رَحْمَتُكَ عَنْ عَذَابِكَ وَ لَا عَذَابُكَ عَنْ رَحْمَتِكَ ...». (18)

به دلیل طولانی بودن متن دعا، فقط ابتدای آن ذکر شد، می‌توانید به کتاب المزار شیخ مفید مراجعه و متن کامل آن را قرائت کنید.

مرحوم ابن مشهدی (از عالمان قرن هقتم) می‌گوید: قبل از قرائت این دعا 100 بار الله‌اکبر و 100 بار سبحان‌الله و 100 بار سوره توحید قرائت شود. (19)

ج) یکی دیگر از دعاهایی که برای این روز سفارش شده، دعای 47 صحیفه  سجادیه است.

د) دعای «أُمُّ دَاوُدَ» که در ماه رجب قرائت می‌شود، برای روز عرفه نیز سفارش شده است. (20)

ه) معاوية بن عمّار از امام صادق علیه‌السلام روايت كرده است كه فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به امام على علیه‌السلام فرمود: آيا دعاى روز عرفه را كه دعاى پيمبران قبل از من است، به تو نياموزم؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام گفت: بله يا رسول اللَّه. حضرت فرمود:

فَتَقُولُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ‏ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ كَمَا تَقُولُ وَ خَيْرُ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ اللَّهُمَّ لَكَ صَلَاتِي وَ دِينِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي وَ لَكَ تُرَاثِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ مِنْكَ قُوَّتِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ مِنْ شَتَاتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا تَأْتِي بِهِ الرِّيَاحُ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا تَأْتِي بِهِ الرِّيَاحُ وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهَارِ. (21)

ی) دعای امام حسین در روز عرفه از دعاهای معروفی است که برای این روز سفارش شده است و مؤمنین در این روز به‌صورت دسته‌جمعی آن را قرائت می‌کنند. (22)

همچنین توصیه‌شده است که در پایان روز عرفه چنین خوانده شود:

«یَا رَبِّ إِنَّ ذُنُوبِی لَاتَضُرُّکَ، وَ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ لِی لَاتَنْقُصُکَ، فَأَعْطِنِی مَا لَا یَنْقُصُکَ، وَاغْفِرْ لِی مَا لَایَضُرُّکَ». (23)

و نیز این دعا قرائت شود:

«اللّهُمَّ لَاتَحْرِمْنِی خَیْرَ مَا عِنْدَکَ لِشَرِّ مَا عِنْدِی، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنِی بِتَعَبِی وَنَصَبِی فَلا تَحْرِمْنِی أَجْرَ الْمُصابِ عَلَی مُصِیبَتِهِ». (24)

  1. زیارت امام حسین علیه‌السلام

در روایات فراوان، به زیارت امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه سفارش و توصیه‌شده است و ثواب بسیاری برای آن نقل گردیده است.

شخصی به نام «بشير دهّان» می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض كردم: در برخی موارد زيارت حج از من فوت‌شده (نتوانستم حج بروم) پس در روز عرفه به زيارت قبر حضرت امام حسين علیه‌السلام مى‏روم ازنظر شما چه گونه است؟

 حضرت فرمودند: كسى كه در روز عرفه با شناخت کامل به‌حق آن حضرت به زيارت قبر مطهّرش برود خداوند ثواب هزار حج و هزار عُمره مقبول و هزار بار جنگ نمودن با دشمنان خدا در ركاب نبى مرسل يا امام عادل به او مى‏دهد.

بشير مى‏گويد: به امام عرض كردم: چگونه اين اجر و ثواب‏ها براى من باشد درحالی‌که موقف را ترك كرده‏ام (حج نرفتم)؟

بشير مى‏گويد: حضرت نگاهى شبيه شخص غضبناك به من نموده سپس فرمودند:

اى بشير، هنگامی‌که مؤمن به زيارت قبر حسين بن على عليهماالسّلام در روز عرفه مى‏رود و در فرات غسل كرده و سپس به‌طرف قبر حضرت برود، خداوند به هر قدمى كه وى برمى‏دارد ثواب يك حج با تمام مناسك و اعمال آن به وی می‌دهد. (25)

همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارک‌وتعالی عصر روز عرفه ابتدا به زوار قبر مطهّر حضرت امام حسين علیه‌السلام نظر مى‏كند». (26)

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: كسى كه شب عرفه در كربلا بماند و آن شب را به عبادت به پا دارد تا وقتی‌که مراجعت كند خداوند او را از شرّ آن سال حفظ مى‏نمايد. (27)

روایات متعددی در مورد ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام در منابع و کتاب‌های معتبر حدیثی شیعه وجود دارد که ذکر همه آن‌ها طولانی است و به برخی از آن‌ها اشاره شد.

نتیجه

بنابراین روز عرفه بسیار بافضیلت و باعظمت در دين مقدس اسلام است و سفارش‌های فراوانی از سوی معصومان علیهم‌السلام نیز در این زمینه وجود دارد. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند، به همین خاطر اعمال مختلفی همچون غسل، روزه، نماز، دعا و زیارت امام حسین علیه‌السلام نیز برای این روز سفارش کرده‌اند که مؤمنین با عمل کردن به آن به‌صورت خاص از فیض این روز بهره خواهند برد و در دایره رحمت ویژه الهی قرار خواهند گرفت.

پی‌نوشت‌ها

  1. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413ق، ج‏2، ص211.
  2. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ دوم، 1409ق، ج‏1، ص 325.
  3. ابن بابويه، محمد بن على، فضائل الأشهر الثلاثة، محقق / مصحح: عرفانيان يزدى، غلامرضا، قم: کتاب‌فروشی داورى‏، چاپ اول، 1396ق، ص 77.
  4. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، محقق/مصحح، غفاري، علي‌اکبر، آخوندي، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏4، ص66.
  5. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام‏، ‏، محقق/مصحح: آصف فيضى، قم: مؤسسة آل البيت علیهم‌السلام، چاپ دوم، 1385ق، ج 1، ص294.
  6. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه، همان، ج‏1، ص77.
  7. محمد بن الحسن (شیخ طوسى)، ‏تهذيب الأحكام، محقق/مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ‏تهران: دارالكتب‌الإسلاميه، چاپ چهارم‏، 1407ق، ج 5، ص 607.
  8. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، همان، ج‏1، ص 336.
  9. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، همان، ج‏1، ص284.
  10. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه، همان، ج‏2، ص 87.
  11. همان، ج‏2، ص 88.
  12. مفيد، محمد بن محمد، المقنعة، قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد- رحمة الله عليه‏، چاپ اول، 1413ق، ص 377.
  13. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه، همان، ج‏2، ص 88؛ الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 667
  14. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه، همان، ج‏2، ص211.
  15. طوسی، محمد بن الحسن، ‏تهذيب الأحكام، همان، ج 5، ص182.
  16.  همان، ج‏3، ص 136.
  17. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد‏، بیروت: مؤسسة فقه الشيعة، چاپ اول، 1411ق، ج‏1، ص 269.
  18. مفيد، محمد بن محمد، كتاب المزار- مناسك المزار، محقق / مصحح: ابطحى، محمد باقر، قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد رحمة الله عليه‏، چاپ اول، 1413ق، ص153.
  19. ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير، محقق/مصحح: جواد قيومى اصفهانى، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ اول، 1419ق، ص 445.
  20. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، همان، ج‏1،  ص421.
  21. ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا يحضره الفقيه، همان، ج‏2، ص542.
  22. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، همان، ج‏1، ص 339.
  23. همان، ج‏1، ص 420.
  24. همان، ج1، ص 421.
  25. ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات‏، محقق / مصحح: امينى، عبد الحسين‏، نجف اشرف: دار المرتضوية، چاپ اول، 1356ش، ص 169.
  26. همان، ص170.
  27. مفيد، محمد بن محمد، كتاب المزار- مناسك المزار، همان، ص 48.

روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید.
عید بودن روز عرفه

 پرسش: 

آیا روز عرفه در روایات عید نامیده شده است؟

مقدمه:

روز عرفه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، این روز بسیار پُرفضیلت است. ادعیه و مناجات ویژه‌ای نیز از معصومان علیهم‌السلام برای این روز نقل‌شده است. (1) استغفار، دعا و نیایش، قرائت دعای عرفه و زیارت امام حسین علیه‌السلام ازجمله آداب مستحبی برای این روز است. در برخی روایات، از این روز تعبیر به «عید» شده است که در نوشتار حاضر به این احادیث اشاره خواهد شد.

1. عظمت روز عرفه در روایات

ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان را به هیچ وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: چون روز عرفه فرامی‌رسید امام علیه‌السلام هیچ سائلى را ردّ نمى‏کرد. (2)

همچنین بر اساس روایات، روز عرفه، یک روز ویژه برای دعا و نیایش، بخشش گناهان و استجابت دعا معرفی‌شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَی قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَهَ؛ (3) کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود آمرزیده نگردد تا سال آینده مگر آنکه در عرفه حاضر شود.

2. عید بودن روز عرفه

در برخی از روایات از این روز به‌عنوان روز «عید» نام‌ برده شده است. شخصی به نام «فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ» می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم فدایت شوم «لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...». (4)

آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا جمعه و «روز عرفه» دارند؟ امام به من فرمود: بله برترین و بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اعیاد ازنظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم».

در این روایت وقتی راوی از «روز عرفه» به عید تعبیر می‌کند، امام صادق علیه‌السلام آن را رد نمی‌کند، بلکه فقط عید غدیر را برتر از آن می‌داند. در اصطلاح علوم حدیث وقتی امام معصوم در برابر گفتار و رفتار دیگران سکوت می‌کند از آن به «تقریر معصوم» یاد می‌کنند و تقریر معصوم در کنار قول و فعل معصوم زیرمجموعه سنت قرار می‌گیرد.

شیخ طوسی نیز روایتی را در این موضوع چنین نقل می‌کند که از امام صادق علیه‌السلام در مورد روزه، روز عرفه سؤال ‌شد، حضرت فرمودند: عِیدٌ مِنْ أَعْیَادِ الْمُسْلِمِینَ، وَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَهٍ؛ (5) این روز، عیدی از اعیاد مسلمین است و روز دعا و درخواست است.

در این روایت، امام صادق علیه‌السلام به‌صراحت از این روز تعبیر به «عید» می‌کند.

مرحوم سید بن طاووس در فضیلت روز عرفه می‌گوید:

روز عرفه یکى از برترین عیدها براى بندگان است، هرچند به‌عنوان روز عید معروف نیست؛ زیرا گفته شد که این روز، روز فرخنده‌اى است که خداوند بندگان را در آن به ستایش و ثناگویى خود فراخوانده و به آن‌ها نوید جود و بخشش عمومى و برآوردن وعده‌ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیب‌ها و برطرف ساختن ناراحتى‌ها داده و به روی آورندگان به خود، اذن ورود و به روى برگردانندگان اجازه‌ى درخواست داده است؛ شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هراندازه که بنده توان دارد، به ستایش و سپاسگزارى از خداوند بپردازد. (6)

3. عید در فرهنگ اسلامی

واژه «عید» یک‌بار در قرآن کریم آمده است. وقتی حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام درخواست مائده کردند، حضرت چنین دعا کرد «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ؛ (7) خدایا! اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفره‏اى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانه‏اى از سوى تو؛ و ما را روزی‌بخش که تو بهترین روزى دهندگانى».

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌گوید: «به‌روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى‏شود و به پیروزی‏ها و راحتی‌های نخستین بازگشت می‌کنند، عید گفته مى‏شود و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان بازمی‌گردد و آلودگی‌ها که برخلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته‌شده است و ازآنجاکه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح علیه‌السلام آن را «عید» نامیده است و اگر در روایتى که از امام علی علیه‌السلام نقل‌شده «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ» (8) یعنی هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است، نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. (9)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که روز عرفه «عید» معرفی‌شده از همین جهت باشد چون در آن روز، حق‌تعالی، بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فراخوانده و سفره گسترده جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و ایشان را به آمرزش گناهان و پوشانیدن عیب‌هایشان وعده فرموده است.

امام سجاد علیه‌السلام در وصف این روز می‌فرماید:

اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَهَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ؛ (10) خدایا! این روز، روز عرفه است؛ روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره رحمتت را در آن گستردی و در آن به بخششت بر بندگان منّت نهادی و عطایت را در آن بزرگ کردی و به‌وسیله آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرمودی.

بنابراین بر اساس آموزه‌های اسلام، مفهوم حقیقی عید یعنی روزی که در آن معصیت خداوند صورت نگیرد و انسان در آن روز به وظیفه خود و تطهیر نفس و تصفیه جان خود بپردازد. روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید. همچنان که روز جمعه به دلیل دارا بودن این ویژگی بر اساس روایات، عید مسلمانان به‌حساب می‌آید. (11)

نتیجه:

نهم ذی‌حجه را ‏روز عَرَفه گویند. روز عرفه یکی از روزهای باعظمت در دین مقدس اسلام هست و به همین دلیل روز مهمی بر مسلمانان و ازجمله شیعیان است. اعمال مختلفی همچون غسل، نماز و دعا برای این روز ذکرشده است. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 392.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 211.

3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 66.

4. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمدکاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ق، ص 118.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی‏، قم: دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 667.

6. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 330.

7. سوره مائده، آیه 114.

8. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح‏، قم: هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق‏، ص 551، حکمت 428.

9. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 131.

10. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام، الصحیفه السجادیه، قم: دفتر نشر الهادى‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 220.

11. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج‏1، ص 480.

 

روايات بسيار زياد و تربيت شاگردان متعدد در عرصه‌های علوم مختلف، فعالیت‌های بسيار مهمي است که توسط امام باقر علیه السلام انجام شده است.
تالیفات و آثار امام باقر علیه السلام

پرسش:

اگر امام باقر علیه‌السلام شكافنده علوم است چر اثری از ايشان باقی نمانده درحالی‌که افلاطون و سقراط كتب مختلفی به يادگار مانده است؟

پاسخ:

 ائمه علیهم‌السلام وظيفه انبيا را داشتند، يعني وظيفه آنان هدايت مردم و بيان اسلام است. اينان در اين عرصه فعالیت‌های مهمي انجام دادند. امام باقر علیه‌السلام نيز در راستاي هدايت مردم و بيان معارف اسلامي گام‌های بلند برداشت تا آنجا كه امروزه بيشتر احاديث مربوط به معارف و احكام اسلامي از ايشان و امام صادق علیهماالسلام است. شايد همين امر باعث شد كه رسول خدا از وي به‌عنوان " باقرالعلوم" ياد نمود، چنانچه از جابر بن عبدالله منقول است كه حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله به من فرمود: اي جابر! اميد است كه تو در دنيا بماني تا ملاقات كني فرزندي از من كه از اولاد حسين خواهد بود كه او را محمّد نامند، يَبْقُرُ عِلْمَ الدِّينِ بَقْرا، (1) يعني او می‌شکافد علم دين را شكافتني، پس هرگاه او را ملاقات كردي سلام مرا به او برسان.

 به نظر می‌رسد كلام رسول خدا درباره امام باقر علیه‌السلام ناظر بر اين است كه وي در عرصه نشر معارف ديني و علم خداشناسی شكافنده علم است، بر اين اساس بود كه حضرت طي مدت امامت خود، در همان شرایط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهي پرداخت و مشكلات علمي را تشريح نمود و جنبش علمي دامنه‌داری به وجود آورد كه مقدمات تأسیس يك «دانشگاه بزرگ اسلامي» را كه در دوران امامت فرزند گرامش امام صادق علیه‌السلام به اوج عظمت رسيد، پی‌ریزی كرد. روايات و احاديث متعدد درزمینهٔ مسائل و احكام اسلامي، تفسير، تاريخ اسلام و انواع علوم، از آن حضرت به يادگار مانده است، افزون بر آن، رجال و شخصیت‌های بزرگ علمي از محضر آن حضرت استفاده مي‏كردند. كه هرکدام در گسترش علوم نقش اساسي داشتند، چنانكه «جابر بن يزيد جعفي» و «كيسان سجستاني» (از تابعين) و فقهایی مانند: «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذر نهدي» از آثار علمي او بهره‌مند شده سخنان آن حضرت را، بی‌واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‌اند. كتب و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند طبري، بلاذري، سلامي، خطيب بغدادي، ابونعيم اصفهاني و كتبي مانند موطأ مالك، سنن ابي داود، مسند ابي حنيفه، مسند مروزي، تفسير نقاش، تفسير زمخشري و ده‌ها نظير این‌ها، كه از مهم‌ترین كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواي پنجم است و همه‌جا جمله: «قال محمد بن علي» و يا «قال محمد الباقر» به چشم مي‏خورد. كتب شيعه نيز در زمينه‏ هاي مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر علیه‌السلاماست. حضرت باقر علیه‌السلام شاگردان برجسته‏اي در زمينه ‏هاي فقه و حديث و تفسير و ديگر علوم اسلامي تربيت كرد كه هرکدام وزنه علمي بزرگي به شمار مي‏رفت. شخصیت‌های بزرگي همچون: محمد بن مسلم، زراره ‏بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلي، جابر بن يزيد، حمران بن اعين و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند. (2)

 با توجه به مطالب گذشته باید گفت: گرچه ممكن است ما آثار علمي مانند كتاب از امام باقر علیه‌السلام نداشته باشيم، اما امام با بيان روايات بسيار زياد و تربيت شاگردان متعدد در عرصه‌های علوم مختلف، فعالیت‌های بسيار مهمي را انجام داد كه اين امر ارزشش بيشتر از تدوين چند كتاب است. تربيت شاگردان برجسته و پاسخ به پرسش‌ها و شبهات براي امام و پيامبر صلی‌الله علیه وآله اصل اساسي و وظيفه آنان است نه تدوين كتاب. در ضمن در منابع روايي شيعه براي امامان علیهم‌السلام ده‌ها كتاب و تأليفات برشمرده‌اند. برخي از اين کتاب‌ها توسط امام پيشين نگاشته شده، سپس به‌عنوان ميراث امامت به امامان بعدي رسيده است، برخي ميراث از سلسله پيامبران پيشين بوده، برخي با املاي امامان علیهم‌السلام توسط شاگردان نوشته، برخي توسط امامان براي هدايت افرادي خاص و يا درخواست عده‌ای نگاشته شده است. برخي کتاب‌های منسوب به امام باقر علیه‌السلام وجود دارد:

 - كتاب التفسير؛ از امام باقر علیه‌السلام.

 - رساله‌امام باقر علیه‌السلام به سعد الخير.

 - كتاب الهدايه؛ از امام باقر علیه‌السلام (3).

 درباره امام باقر علیه‌السلام به منابع زير مراجعه فرماييد:

-امام محمد باقر، كاظم ارفع.

 -پيشواي پنجم، حضرت امام محمدباقر، گروه نويسندگان.

- دورنمايي از زندگي امام باقر، مهدي پيشوایی.

پی‌نوشت‌ها:

1. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، كنگره شيخ مفيد، قم،‏ چاپ اول.

2. مهدی پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، چاپ يازدهم، 1379 از ص 306 به بعد.

3. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ پنجم، 1418 ه، ج 2، ص 502.

حج به عنوان یکی از دستورات مهم الهی دارای اسرار و رموزی هست که توجه به آن اسرار در اعمال حج باعث می‌گردد که زائر خانه خدا، حج را با معرفت بیشتری انجام دهد.
اسرار حج

پرسش:

لطفاً درباره اسرار عرفانی حج توضیحات بفرمایید؟

پاسخ:

مقدمه:
«حج» در اسلام یکی از عباداتی است که مملو از اسرار و حکمت‌هایی هست که انسان را به تفکّر واداشته و او را به سوی فطرتش رهنمون می‌کند، از این‌رو می‌توان با نگاه به باطن حج تا اندازه‌ای به اعمال پر از رمز و راز حج پی برد.
با توجه به این مقدمه، به بخشی از اسرار اعمال حج می‌پردازیم.
الف: احرام
یکی از اسرار «احرام»، دوری از جمیع معاصی و نفسانیات هست. کسی که در میقات احرام می‌بندد و اموری بر وی حرام می‌گردد، در واقع متعهد می‌شود که همه محرمات الهی را بر خود تحریم کند و برای همیشه آن‌ها را ترک کند و هرگز دست به سوی آن‌ها دراز نکند. (1)
«احرام» که خود سه جزء دارد، هر یک از اجزاء آن نیز دارای اسرار باطنی هست.
1- نیت
سرّ «نیت» اخلاص است. حقیقت اخلاص تصفیه نمودن عمل است از شائبه غیر خدا. خلوص در نیت خشکانیدن آلودگی‌ها و ناپاکی‌های عمل از ریشه است؛ یعنی باید نفسانیت و خودیت را از میان برداشت و دین را برای خدا خالص کرد. «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ (2) آگاه باشید که برای خداست دین خالص».
2- پوشیدن لباس احرام
زائر خانه خدا به هنگام کنار گذاشتن لباس‌های معمولی، از گناهان خود خارج می‌شود و با پوشیدن لباس احرام، به پوشیدن لباس تقوی روی می‌آورد (3) که «لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (4) لباس تقوا نیکوترین جامه است».
3- تلبیه
آن گاه که زائرین خانه خدا لباس احرام می‌پوشند و قصد حضور در درگاه حضرت حق را دارند، باید در میقات «لبیک» بگویند؛ یعنی این ذکر را بر زبان خود جاری سازند: «لَبَّیْکَ‏ اللَّهُمَ‏ لَبَّیْکَ‏ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَک‏» (5) و این خداوند است که آن‌ها را فرامی‌خواند و برای آن‌ها دعوت نامه‌ای ارسال می‌کند و لبیک، پاسخ مثبتی است که مهمانان حضرت حق به دعوت خدا می‌دهند. امام رضا علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:
«انَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ عِبَادِی‏ وَ إِمَائِی‏ لَأُحَرِّمَنَّکُمْ عَلَى النَّارِ کَمَا أَحْرَمْتُمْ لِی فَقَوْلُهُمْ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ إِجَابَهٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نِدَائِهِ لَهُمْ (6) وقتی مردم احرام ببندند، خداوند متعال ندایشان می‌دهد و می‌گوید: ای بندگان و کنیزان من! بدن شما را بر آتش حرام خواهم کرد، آن گونه که شما به خاطر من احرام بستید. آن گاه مردم به عنوان اجابت خداوند متعال که آنان را نداد داد، می‌گویند: لبیک، خدایا لبیک».
ب: طواف
در «طواف» باید هفت دور (شوط) گرد کعبه چرخید. برای هفت دور طواف وجوهی از لطایف عرفانی بیان شده است. به عنوان نمونه برخی از اهل معرفت بیان می‌کنند که آدمی دارای هفت اخلاق رذیله است که گاهی از آن تعبیر به «هفت شوط حجاب» می‌شود. اخلاق رذیله عبارت‌اند از: عجب، کبر، حسد، حرص، بخل، غضب و شهوت و زائر خانه خدا باید آن‌ها را زایل و به جای آن هفت اخلاق حمیده را جایگزین کند که عبارت‌اند از: علم، حکمت، عفت، شجاعت، عدالت، کرم و تواضع. (7)
در واقع وی با هر دوری که به گرد کعبه می‌زند، در صدد است که یکی از آن رذائل را از بین ببرد.
ج: نماز طواف
بعد از اتمام طواف، دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم علیه‌السلام خوانده می‌شود و بیانگر این است که رسیدن به قرب حق و وصال او، نیازمند راهنما و ارائه کننده صراط مستقیم است و بدون آن، آدمی به بیراهه می‌رود و سعی‌اش تباه می‌شود. (8)
د: سعی
«مسعی» محبوب‌ترین محدوده‌ای است که در حج وجود دارد و این محبوبیت راز و رمزی دارد که امام صادق علیه‌السلام به آن اشاره می‌فرمایند: «مَا مِنْ بُقْعَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْمَسْعَى لِأَنَّهُ یُذِلُ‏ فِیهَا کُلَ‏ جَبَّارٍ (9) نزد خداوند، هیچ بقعه‌ای محبوب‌تر از محل سعی نیست، زیرا هر گردنکشی را در آن خوار می‌یابد».
«جبار» و «متکبر» دو اسم از اسامی الهی است که مختص به ذات حق‌اند و احدی از انسان‌ها نباید بر این دو اسم خود را شریک خدا کند. خدای سبحان با خلق و خوی فرعونی نظر عنایت ندارد و با فرعون و فرعونیان تاریخ، مبارزه‌ای سرسخت داشته است. از این‌رو سعی بین صفا و مروه، گردن گردنکشان را می‌شکند و خلق و خوی عصیان گری را می سوزاند. (10)
ه: حلق و تقصیر
یکی از اسرار تراشیدن سر (حلق)، یا کوتاه کردن مقداری موی یا ناخن (تقصیر)، قطع علایق و رهایی از تعلقات مادی و دنیوی است. مو یا ناخن که سبب زینت است، ممکن است انسان را به خود وابسته کند! حج‌گزار با تراشیدن سر، یا کوتاه کردن می یا ناخن، خود را از این وابستگی رها می‌سازد و از این علاقه و علقه آزاد می‌شود. بر این اساس «حلق» و «تقصیر» تمرین و آمادگی برای قطع تعلق به دنیا و امتیازات و شئون آن است. (11)
ز: وقوف در عرفات
اسرار وقوف در «عرفات» فراوان است. به عنوان نمونه حج‌گزار باید در آن جا بر این نکته عارف شود که خدای سبحان، به نهان و آشکار و صحیفه قلب او و رازهای آن و حتی آنچه برای خود او روشن نیست و به طور ناخود آگاه در زوایای روح او می‌گذرد، آگاه است؛ یعنی، سرزمین عرفات محل ادراک و شهود مضمون آیه «وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی (12) و اگر به آواز بلند یا آهسته سخن‌گویی (یکسان است که) همانا خدا بر نهان و مخفی‌ترین امور جهان کاملاً آگاه است». است و انسان اگر بداند که قلبش در مشهد و محضر حق است؛ همان‌ طور که خود را به گناهان جوارحی (ظاهری) نمی‌آلاید؛ گناه جوانحی (درونی) نیز نمی‌کند و قلبش را از خاطرات آلوده تنزیه (پاک) می‌سازد. (13)
ح: مشعر
از اسرار وقوف در «مشعر»، کسب تقوی و پرهیزگاری است. استاد جوادی آملی در این زمینه می‌فرمایند: «راز وقوف و بیتوته در مشعرالحرام، این است که حج‌گزار قلب خود را با شعار تقوا آگاه کرده، پرهیزگاری و خوف از خداوند را شعار دل خود قرار دهد. تا قلب او با تقوا شناخته شود که شعار هر قومی، معرف آن قوم است؛ بنابراین اگرچه تقوا در همه مناسک حج مطرح است، لیکن تجلی ویژه آن هنگام وقوف در مشعرالحرام، مشهود واقفان بر اسرار است». (14)
ط: منی
با توجه به این که انسان دو دشمن دارد: 1- شیطان به عنوان دشمن بیرونی 2- نفس اماره به عنوان دشمن درونی، زائر خانه خدا در سرزمین «منی» با هر دو دشمن یک مبارزه نمادین دارد. با «سنگ زدن» و «رمی جمرات» مبارزه با شیطان را نشان می‌دهد. چنانچه مرحوم فیض کاشانی در این زمینه می‌فرمایند: «تو باید با جدیت و کوشش در رمى او را از پیش خود برانى و دماغش را به خاک بمالى و بدانى که تو در ظاهر سنگ به سوى‏ عقبه‏ مى‏اندازى، امّا در واقع سنگ را بر چهره شیطان مى‏زنى و پشت او را مى‏شکنى، زیرا خوارى و مقهوریّت شیطان جز با تعظیم و امتثال امر الهى و به مجرّد فرمان او بى ‏آن که عقل و نفس در آن دخالتى کنند حاصل نمى‏شود». (15)
با «قربانی» کردن نیز به مبارزه با نفس اماره می‌رود و هوای نفس خویش را ذبح می‌کند. همچنین «قربانی» رمز ایثار و از خود گذشتگی در ابعاد مختلف، دادن داشته‌ها در راه معبود و فداکاری مالی، جانی، روحی و در راه او است. ابراهیم وار بودن در پیشگاه الهی و گذشتن از فرزند، مقام، موقعیت، شغل، آبرو، پول و روح و حکمت قربانی است. قربانی انسان، نشانه این است که تا سر حد گذشت و ایثار از همه چیز، در راه خدا آماده و حاضر است و اگر به این مرحله برسد، چیزهایی که سخت مورد علاقه او است، مانع خدا پرستی او می‌گردد. پس در دل می‌گوید: ای خدای من! همچنان که این قربانی را درراه تو می‌دهم؛ حاضرم بدون هرگونه سستی و تعلّل، از همه چیز خود بگذرم و حتّی خون خود را برای دفاع از دین تقدیم کنم. (16)
نتیجه:
حج به عنوان یکی از دستورات مهم الهی دارای اسرار و رموزی هست که توجه به آن اسرار در احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق، وقوف در عرفات، مشعر و منی، رمی و قربانی، باعث می‌گردد که زائر خانه خدا، حج را با معرفت بیشتری انجام دهد.
کلمات کلیدی:
حج، اسرار، ظاهر، باطن.
منابع جهت مطالعه:
1. جرعه‌ای از صهبای حج، عبدالله جوادی آملی.
2. اسرار عرفانی عمره، محمدتقی فعالی.
3. پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت.
پی‌نوشت‌ها:
1. ر. ک: سید حیدر آملى‏، أنوارالحقیقه و أطوار الطریقه و أسرارالشریعه، نورعلی نور، قم، 1382، ص 687.
2. زمر، آیه 3.
3. ر.ک: فعالی، محمدتقی، اسرارعرفانی عمره، موسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، 1387، ص 108.
4. اعراف، سوره 26.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 4، ص 250.
6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏،1413 ق، ج 2، ص 196.
7. ر. ک: سید حیدر آملى‏، انوارالحقیقه و اطوارالطریقه و اسرارالشریعه، نورعلی نور، قم، 1382، ص 688.
8. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 217.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 4، ص 434.
10. ر.ک: فعالی، محمدتقی، اسرارعرفانی عمره، موسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، 1387، ص 174.
11. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 280.
12. طه، سوره 7.
13. جوادی آملی، عبدالله، جرعه‌ای از صهبای حج، مشعر، تهران، 1389، ص 204.
14. همان، 215.
15. فیض کاشانى، محسن / سید محمدصادق عارف‏، راه روشن، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى‏، مشهد،1372، چاپ اول، ج 2، ص 280.
16. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 266.
 

پیامبر اکرم فرمود:مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است.
مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها

پرسش:

آيا مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها 4 نهر هست و آيا می‌توان بدون اجازه از صاحبان آب، از آب آن‌ها بخوريم؟

پاسخ:

مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها چهارصد درهم يا اندکي بیش‌تر يا کم‌تر بود که با اين پول وسايلي خريد:

پيراهني به بهاي هفت درهم. چارقدي به بهاي چهار درهم. دستمال و قطيفه اي مشکي بافت خيبر. دو عدد تشک و چهار عدد بالش و پرده‌ای از پشم و یک‌تخته بوريا و يک آسياب دستي و لگني از مس و مشکي از چرم و يک ظرف چوبي و کاسه‌ای براي دوشيدن شير. نيز يک آفتابه و يک خمره و چند عدد کوزه.

 وقتي این‌ها را نزد پيامبر آوردند، فرمود: خدا به اهل‌بیت برکت دهد. (1)

به پيامبر گفتند: اين مقدار مهر فاطمه سلام الله علیها روي زمين است; مهر او در آسمان‌ها چه مقدار است؟ فرمود: اين سؤال‌ها را که دردي را از شما دوا نمی‌کند، نپرسيد. گفتند: نه، براي ما اهميت دارد؛ بفرماييد. فرمود: مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است. (2)

از امام باقر علیه السلام نقل‌شده: مهريه زهرا سلام الله علیها یک‌پنجم دنيا و یک‌سوم بهشت و چهار نهر فرات و نيل و نهروان و بلخ است، ولي روي زمين پانصد درهم قرار داده شد تا براي ديگران اسوه و مِلاک باشد. (3)

مداحان و شعرايي که براي حضرت زهرا سلام الله علیها شعر سروده‌اند، به اين روايات توجه کرده‌اند.

اگر در روايات، آب و ثلث بهشت به‌عنوان مهريه حضرت بیان‌شده، مهريه اصطلاحي و معروف نيست، بلکه مهريه معنوي است. مهريه متداول را بايد شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علي نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اينکه از نوع ولايت تکويني و به‌عنوان خليفه الهي آن‌ها را مالک بر کل زمين بدانيم، اما اين نوع مالکيت نيز از نوع مالکيت معنوي است.

اين روايات حاکي از حرمتي است که خدا براي بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است؛ اما مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها خيلي کم بود. مسلمانان وظیفه‌دارند مهريه دخترانشان را سبک بگيرند تا در امر ازدواج مشکل جوانان حل گردد.

بنا بر روايات بالا، یک‌پنجم جهان مهر معنوي حضرت زهرا سلام الله علیها است. همچنان که طبق احکام ظاهري خمس انفال (که جنگ‌ها ورودها و معادن و...می‌باشند)، ملک ظاهري خدا و رسول و اهل‌بیت است. آنان استفاده از اين سهم خود را براي مؤمنان حق جو و حق‌طلب اجازه داده‌اند. ايمان به خدا و قيامت و اسلام و اهل‌بیت اجازه استفاده حلال از همه مواهب جهان است.

پي‏نوشت‏ها:

 1. سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه سلام الله علیها ص 59.

 2. بحارالانوار، ج 43، ص 113.

 3. همان.

علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است.
سن ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام هنگام ازدواج

پرسش:

حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت علي علیه السلام در چندسالگی باهم ازدواج کردند؟

پاسخ:

دقیقاً نمی‌توان گفت که سال ازدواج حضرت زهرا و علي علیهما السلام در چه سالي بوده است، زيرا درباره تاريخ تولد و تاريخ ازدواج و سن اين دو شخصيت اختلاف‌نظر وجود دارد. اين امر در عدم شفافيت ازدواج حضرت زهرا و حضرت علي و سن اين دو تأثیر دارد.

عموم نويسندگان سيره و مورخان اهل سنت، تولد فاطمه علیهما السلام را پنج‏ سال پيش از بعثت نوشته‏اند. ابن سعد در طبقات و طبرى در تاريخ و بلاذرى در انساب الاشراف و ابن اثير در كامل و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين و محمد بن اسحاق و ابن عبدالبر به اين مطلب اشاره‌کرده‌اند.

در مقابل اين شهرت دانشمندان و محدثان شيعه چون كلينى در كافى و ابن شهرآشوب در مناقب و على بن عيسى اربلى در كشف الغمه و مجلسى در بحار از دلائل الامامه و كتب ديگر نوشته‏اند كه زهرا علیها السلام پنج سال پس‌ازآن كه [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله به پيغمبرى مبعوث گرديد، متولدشده (1) همچنين مشهور آن است که علي علیه السلام در سيزده رجب سال 30 عام‌الفیل متولد شد. (2) البته برخي نيز معتقد هستند ولادت حضرت دوازده سال قبل از بعثت بوده است. (3)

 تاريخ‌پژوهان در تاريخ ازدواج امام علي و فاطمه زهرا علیهما السلام نيز اختلاف‌نظر دارند. برخي باور دارند که عقد ازدواج آنان در ماه رمضان (4) سال دوم هجرت بوده (5)، گرچه معروف اين است که ازدواج اين دو در اوّل ذى الحجة سال دوم هجرت محقق شده. (6)

 حضرت علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله (7) و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. زندگاني فاطمه زهرا علیها السلام،  جعفر شهيدي، ص 26، دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛

 کافي، کليني، ج 1 ص 458؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 375

2. اصول کافي (ترجمه محمد باقر کمره­اي) ج 2، ص 301، اسوه؛

 سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص، 25؛

 زندگاني امير مو منان، رسولي محلاتي، ص 20.

3. بحارالانوار، ج 35، ص 7.

4. همان، ج 43، ص 136؛

کشف الغمه، ج 1، ص 364.

5. مروج الذهب، مسعودي ج 2، ص 282، دارالهجره، قم 1409 ه.

6. چهارده معصوم، حسين عمادزاده، ج 1، ص 256، بی‌نام.

7. همان، ص.373.

مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرارداد و حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمی‌کرد، ممکن بود امام را ترور کند.
چرایی ازدواج امام جواد علیه السلام با خاندان قاتلین امام رضا علیه السلام

پرسش:
چرا امام جواد دختر مأمون را به همسری پذیرفتند؟ درصورتی‌که عاقلانه نیست انسان دختر کسی را که پدرش را کشته به همسری بگیرد؟
 

پاسخ:
عواملی که باعث ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون شد را می‌توان در دو دستۀ کلی بیان کرد:
اول عواملی که امام جواد علیه‌السلام را مجبور به پذیرش این ازدواج کرد و دیگری عواملی که انگیزۀ اجبار مأمون بر این ازدواج بود.
عوامل از جانب امام جواد علیه‌السلام
1.    اجبار امام به ازدواج
بی‌تردید ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون خواست قلبی امام نبوده و این ازدواج مانند ازدواج‌های معمولی که مبتنی بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت؛ زیرا امام جواد علیه‌السلام می‌دانست که مأمون پدرش امام رضا علیه‌السلام را به شهادت رسانده و یکی از دشمنان خاندان اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و شیعیان است. از سوی دیگر حکومت مأمون وجاهت قانونی و مشروعیت نداشت.
مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرارداد و حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمی‌کرد، ممکن بود امام را ترور کند. (1)
گرچه در قاموس ائمه علیهم‌السلام ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن مقطع زنده بودن و رهبری ائمه نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت.
یکی از نویسندگان می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتاً براثر فشاری بود که مأمون بر امام وارد کرد». (2)
مسئله فشار و اجبار در مسئله پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه‌السلام نیز عامل اصلی بوده است.
2.    حفظ شیعیان
یکی از استراتژی‌های مهم خلفای اموی و عباسی، شیعه ستیزی بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی و قتل آنان می‌پرداختند. از سوی دیگر یکی از سیاست‌های مهم ائمه علیهم‌السلام حفظ شیعیان بود، چنانکه امام حسن علیه‌السلام یکی از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود. (3)
 ائمه علیهم‌السلام سعی می‌کردند با اتخاذ سیاست و راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ راهکار حفظ شیعیان، شخصیت آن‌ها را زیر سؤال ببرد. همان‌طور که برخی از شیعیان نسبت به صلح امام حسن علیه‌السلام یا پذیرش ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام معترض و از درک فلسفه و مصالح آن عاجز بودند. شاید امام جواد علیه‌السلام از ازدواج با دختر مأمون، حفظ شیعیان را دنبال می‌کرد. طبیعی بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد علیه‌السلام تا اندازه‌ای از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز می‌کرد، زیرا به‌حسب ظاهر با امام شیعیان رابط فامیلی برقرار کرده بود.
3.    حفظ دین
شاید ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون نوعی تکلیف بود تا امام جواد علیه‌السلام با این ازدواج بتواند به حفظ دین و تبلیغ آن بیشتر خدمت کند؛ امام بانفوذ در مرکز حکومت سعی می‌کرد تااندازه‌ای از سیاست دین‌ستیزی مأمون جلوگیری نماید و به جامعه دینی خدمت کند.
با اتخاذ سیاست‌های منطقی، به‌رغم آنکه با‌ ام¬الفضل ¬ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیرممکن ساخت.
انگیزۀ مأمون از اجبار به ازدواج
در مورد اینکه چرا مأمون امام را به این ازدواج مجبور کرد می‌توان این دلایل را برشمرد:
1. جلوگیری از شکل‌گیری قیام‌های شیعی
 مأمون به‌خوبی می‌دانست بعد از شهادت حضرت رضا علیه‌السلام فرزندش امام جواد علیه‌السلام به عنوان کانون مرکزی شیعیان موردتوجه قرارگرفته و در نتیجه ارتباط مخالفین حکومت عباسی با حضرت، احتمال شکل‌گیری شورش‌ها و قیام‌ها برعلیه حکومت قوت خواهد گرفت بدین‌جهت با این ازدواج به‌وسیله دخترش بر ارتباطات حضرت با شیعیان آگاه شده و همواره حضرت را زیر نظر داشته و مانع شکل‌گیری قیام‌های شیعی برعلیه حکومت عباسی گردد؛ که حضرت بعد از مدتی از بغداد [که با کراهت و با دعوت مأمون از مدینه به بغداد آمده بود] به مدینةالرسول برگشت و با این اقدام ارتباط شیعیان با حضرت بیشتر شد و مأمون را در رسیدن به خواسته‌هایش ناکام گذاشت.
2. کاستن وجهه معنوی و شخصیتی امام جواد علیه‌السلام
با این هدف که در نتیجه ازدواج حضرت با ‌ام¬الفضل حضرت را به زندگی شاهانه و تجملاتی و پر از زرق‌وبرق خود آلوده سازد؛ بدین‌وسیله وجهه امام را در منظر مردم متزلزل سازد؛ اما امام در جهت برملا ساختن اهداف مأمون، در پاسخ سؤالی در همین باره به حسین مکاری فرمودند ‌ای حسین: نان جو و نمک خشن در حرم رسول خدا (مدینه) نزد من ازآنچه در اینجا (بغداد) مشاهده می‌کنی بهتر است. (4) مأمون در راستای اهداف خویش تا بد آنجا پیش رفت که حتی می‌خواست با اجیر نمودن آوازه‌خوان برای حضرت آن حضرت را به امور دنیوی متمایل سازد (5) که با پاسخ قاطع حضرت این نقشه نیز نقش بر آب شد.
3. اظهار علاقه و دوستی به خواندان پیامبر صلی‌الله علیه و آله
 مأمون می‌خواست با تزویج دخترش با امام جواد علیه‌السلام خود را در منظر مردم دوستدار اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله معرفی کند و دامن خود را در به قتل رساندن حضرت علی بن موسی‌الرضا پاکیزه جلوه دهد. (6)
 4. منتسب کردن نسلش به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله
مأمون وقتی دخترش را به ازدواج حضرت جواد علیه‌السلام درآورد گفت دوست دارم که جد مردی باشم که پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله و علی بن ابیطالب علیه‌السلام پدران او باشند، اما ‌ام¬الفضل از حضرت جواد صاحب فرزند نشد (7) که این نقشه نیز مانند دیگر نقشه‌های مأمون به سرانجامی نرسید. سرانجام در زمان حکومت معتصم و با حمایت معتصم ‌ام-الفضل امام جواد علیه‌السلام را با زهر مسموم و به شهادت رساند. (8)
پی‌نوشت‌ها:
1.    مهدی پیشوایی، سیرة پیشوایان، قم: موسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۲ش، ص 559.
2.    همان
3.    دینوری، اخبار الطوال، قم، الشریف الرضی، 1373 ش،ص 220.
4.    قطب‌الدین راوندی، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه الامام مهدی علیه‌السلام، 1409، ج 1، ص 344.
5.     کلینی، الکافی، تحقیق محمدجواد فقیه، بیروت، دار الاضواء، 1431 ق، ج 1، ص 495.
6.     جمعی از مؤلفان زیر نظر احمدرضا خضری، تاریخ تشیع، تهران، سمت، 1385، ج 1، ص 282 و 283.
7.     یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چه ششم، 1371 ش، ج 2، ص 473.
8.     ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، به کوشش محمدحسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات علامه، بی‌تا، ج 4، ص 380.
 

صفحه‌ها