انجیل

تعداد پيامبران زياد و بنا به روايات 124 هزار نفر بوده اند

تعداد پيامبران زياد و بنا به روايات 124 هزار نفر بوده اند (1) كه قرآن فقط به نام بزرگان  (اولوالعزم ها) و تعداد ديگري از آنها به مناسبت هايي اشاره كرده است و نام بعضي هم در روايات آمده است و ما فقط نام هايي كه در قرآن و روايات تاييد شده ، قبول داريم و نمي توانيم به نام هايي كه در كتاب مقدس يهود و نصارا آمده، اما در قرآن و روايات ذكر نشده اند، اعتماد كنيم. زيرا اين كتاب ها تحريف و كم و زياد شده اند و مطالب آنها معتبر نيست. البته اين مطلب اهميت چنداني هم ندارد و اين كه نام پيامبري فلان كلمه بوده يا نبوده ، اهميتي ندارد. مهم تعاليم، رفتار، سخنان و رهنمودهاي پيامبران است كه اگر كلامي و رفتاري در كتب مقدس به آنان نسبت داده شده و با مباني ديني ناسازگار نباشد، آن را مي پذيريم و سرلوحه عمل قرار مي دهيم. 

بعضي از اين نام ها در روايات هم آمده مثلا "اخنوخ" در روايتي همان حضرت ادريس خوانده شده است. (2)

پي نوشت ها:

1. صدوق ، اعتقادات ، بيروت ، دار المفيد ، 1414 ق ، ص 96.

2. صدوق ، امالي ، بيروت ، اعلمي ، 1400، ص 487.  

ابتدا بايد اين مطلب را ياد آور شويم كه تورات و انجيل كنوني كه در دسترس است اصلي نيست

ابتدا بايد اين مطلب را ياد آور شويم كه تورات و انجيل كنوني كه در دسترس است اصلي نيست و تورات و انجيل تحريف شده است و اين امر مورد تأييد محققان يهودي و مسيحي است نبايد انتظار داشت كه نام صريح پيامبر اسلام (ص)و ائمه معصومين(ع) به صورت صريح در تورات موجود و اناجيل، ذكر شده باشد با اين همه باز كلمات و جمله هايي وجود دارد كه بر بعثت و ظهور پيامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) دلالت مي كند و يهوديان و مسيحيان توجيهي براي انكار آنها ندارند و اگر در ظاهر منكر اين دلالت ها هستند، ريشه اي جز لجاجت و دشمني با مسلمانان ندارد و ما براي روشن شدن مطلب به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم. 1. در تورات مي گويد: وقتي حضرت ابراهيم در مورد حضرت اسماعيل دعا كرد خداوند فرمود« ... اما در مورد اسماعيل نيز تقاضاي تو را اجابت نمودم و او را بركت خواهم داد و نسل او را چنان زياد خواهم كرد كه قوم بزرگي از او به وجود آيد. دوازده امير از ميان فرزندان او بر خواهند خاست.»(1)مسلماً دوازده امير كه در ترجمه هاي ديگر، امام نيز ترجمه شده مصداقي جز امامان دوازده گانه كه همگي از اولاد اسماعيل هستند وجود ندارد و هيچ كس نه از يهوديان نه از غير يهوديان نتوانسته اند مصداق ديگري ذكر كنند.(2) 2. در كتاب ادريس آمده كه حضرت آدم پرسيد: «پروردگارا اين انوار با عظمت و جلال كيانند. خطاب رسيد اينها اشرف مخلوقات من و واسطه بين من و ساير آفريدگانند. اگر اينها نبودند من ترا نمي آفريدم و نه آسمان و نه زمين و نه بهشت و نه جهنم و نه آفتاب و نه ماه را، عرض كردم پروردگارا نام اينها چيست؟ خطاب رسيد به ساق عرش بنگر چون نگريستم ديدم اين پنج نام مبارك نوشته شده: پارقليطا (محمد) ايليا (علي) طيطه (فاطمه) شِبّر (حسن) شُبّير (حسين)».(3) 3. در انجيل برنابا مي نويسد: «چون آدم و حوا از بهشت بيرون شدند، مشاهده كردند كه بالاي دروازه بهشت نوشته اند: «لا اله الّا الله محمد رسول الله.»(4) 4. همچنين در انجيل برنابا ذكر شده كه «راست مي گويم كه پسر ابراهيم همان اسماعيل بود كه واجب است كه از نسل او بيايد مسيا (حضرت محمد) كه ابراهيم به او وعده داده شده بود كه همه قبائل زمين او بركت يابند.»(5) با اين كه اين اشارات به نام پيامبر اسلام (ص) و ائمه معصومين(ع) در تورات و انجيل هاي موجود وجود دارد ولي علماي مسيحيت و يهوديت از قبول آنها سرباز مي زنند و به لجاجت مي پردازند. خداوند در قرآن مي فرمايد:«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(6)؛ كساني كه كتاب آسماني به آنان داده ايم، او (پيامبر) را چون فرزندان خود مي شناسند (ولي) جمعي از آنان حق را آگاهانه كتمان مي كنند. علاوه بر اينكه در بعضي روايات اسلامي آمده است كه نام برخي امامان در تورات آمده است. از جمله رسول خدا(ص)خطاب به جابر اين عبدالله انصاري فرمود: «تو زنده مي‌ماني و فرزندم محمد بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب را كه نامش در تورات باقر است درمي‌يابي. هنگام كه او را ديدي سلام مرا برسان».(7) كه به نظر مي‌رسد نام امام باقر(ع) در تورات اصلي كه تحريف نشده است،وجود داشته باشد، ولي در تورات تحريف شده كه فعلاً در اختيار ما مي‌باشد، نام امام حذف شده باشد. اما در قرآن كريم هر چند نام و اسامي هيچيك از ائمه(ع)نيامده است كه آن هم بخاطر دلايلي است از جمله دليلي كه در روايت ذيل اشاره شده، ولي درباره فضائل و جايگاه، مقام ولايت و امامت، عصمت و... آيات زيادي وجود دارد كه مفسرين و محدثين شيعه و سني اين آيات را در كتبشان آورده اند از جمله در كتاب اصول كافي بابي با اين عنوان آمده: «بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ (ع) وَاحِداً فَوَاحِدا»؛ مواردي كه خداي عز و جل و رسولش بر ائمه (ع) يكي پس از ديگري تصريح كرده‏اند.(8) در اين باب آياتي از قرآن كه مربوط به ائمه معصومين(ع) است آمده كه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم: 1-ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره قول خداي عز و جل «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(9) پرسيدم، فرمود: در باره علي بن ابي طالب و حسن و حسين (ع) نازل شده است (زيرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، به حضرت عرض كردم: مردم مي گويند: چرا نام علي و خانواده‏اش در كتاب خداي عز و جل برده نشده؟ فرمود: به آنها بگو: آيه‏ نماز، بر پيغمبر (ص) نازل شد و سه ركعتي و چهار ركعتي آن نامبرده نشد تا اينكه پيغمبر (ص) خود براي مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يك درهم است، تا اينكه خود پيغمبر آن را براي مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر (ص) براي آنها توضيح داد. و آيه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد و درباره علي و حسن و حسين هم نازل شد، پس پيغمبر (ص) در باره علي (ع) فرمود: «هر كه را من مولا و آقايم علي مولا و آقاست» و باز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مي كنم. من از خداي عز و جل خواسته‏ام كه ميان آنها جدائي نيندازد تا آنها را در سر حوض بمن رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد، و نيز فرمود: شما چيزي به آنها نياموزيد كه آنها از شما داناترند، و باز فرمود: آنها شما را از در هدايت بيرون نكنند و بدر گمراهي وارد نسازند. اگر پيغمبر خاموشي مي گزيد و در باره اهل بيتش بيان نمي‏كرد، آل فلان و آل فلان آن را براي خود ادعا مي‏كردند، ولي خداي عز و جل براي تصديق پيغمبرش بيان آن حضرت را در كتابش نازل فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(10) در خانه‏ام سلمه و علي و حسن و حسين و فاطمه (ع)بودند كه پيغمبر (ص) آنها را زير عبا گرد آورد. 2- امام صادق(ع) راجع به قول خداي عز و جل «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا...»(11) يعني علي و اولادش كه ائمه (ع) هستند تا روز قيامت، سپس خداي عز و جل ايشان را وصف كرد و فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» امير المؤمنين مشغول نماز ظهر بود، بعد از آنكه دو ركعت را خوانده و در ركوع بود،مرد سائلي آمد و گفت: سلام بر تو اي ولي خدا و اي كسي كه نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتري. به فقير صدقه‏اي ده، علي (ع) انگشترش را به جانب او انداخت و با دست اشاره كرد كه بردار، سپس خداي عز و جل آن آيه را در شأن او نازل فرمود. آيات ديگري در قرآن است كه مربوط به ولايت و امامت امير المومنين علي(ع) است يا آياتي كه مربوط به امامت عامه دوازده امام و فضائل آن حضرات است كه به طور اجمال به آنها اشاره مي كنيم: آيه تبليغ(12)، اكمال دين(13)، آيه صادقين(14)، آيه ذوي القربي(15)، آيه مباهله(16) و... روايات معتبر و متواتري هم درباره امامان(ع) آمده كه بعضي از آنها در تفسير آيات فوق است و بعضي به طور جداگانه و مشخص امامت و ولايت ايشان را اثبات مي كند از جمله حديث ثقلين كه متواتر است و شيعه و سني آن را نقل كرده اند و حديث غدير و منزلت و سفينه نوح و... كه نزد شيعه متواتر و معتبر است. در اينجا روايتي را كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده و در آن اسامي دوازده امام(ع) آمده را ذكر مي كنيم: از جابربن‌عبدالله انصاري نقل شده است كه از: "وقتي خداي عزوجل آيه شريفه‌: "يَأيّها الذين ءامنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أُولي الأمر منكم‌..." را بر پيامبر گراميش نازل كرد، به آن حضرت گفتم‌: يا رسول‌الله! خدا و رسولش را شناختيم‌، اولي‌الامر كه خداوند اطاعت آنان را در ادامة اطاعت تو قرار داده كيست‌؟ فرمود: اي جابر! آنان جانشينان من‌اند و امامان مسلمانان بعد از من كه اولشان علي‌بن‌ابي‌طالب و سپس حسن و آن‌گاه حسين و بعد از او علي‌بن‌الحسين و سپس محمدبن‌علي است كه در تورات معروف به باقر است‌، و تو به زودي او را درك خواهي كرد. چون او را ديدار كردي از طرف من سلامش برسان‌. و سپس صادق جعفربن‌محمّد آن‌گاه موسي بن جعفر و پس از علي بن موسي و پس از او محمد بن التقي و پس از علي بن محمد النقي و آن‌گاه حسن‌بن‌علي و... آخرين امام همنام من است‌، كه هم‌، نامش نام من (محمّد) و هم‌، كنيه‌اش كنية من (ابوالقاسم‌) است‌. او حجت خدا بر روي زمين و بقية‌الله و يادگار الهي در بين بندگان خدا و پسر حسن‌بن‌علي است‌.(17) معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. افتخار اسلام بر ساير اديان، شيخ محمد صادق فخر الاسلام. 2. بشارات عهدين، محمد صادقي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه. 3. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، (احتجاجات امام رضا (ع) با بزرگان ديگر اديان) 4. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، انتشارات نسل جوان، ج9 . 5. جوادي آملي، عبدالله، همتايي قرآن و اهل بيت، انتشارات اسراء. پي نوشت ها: 1. كتاب پيدايش (كتاب اول تورات) 17 / 20. 2. ر.ك: صادقي، محمد، بشارات عهدين، تهران، ناشر دارالكتب الاسلاميه، ص 213. 3. همان، ص 230. 4. انجيل برنابا، 41 / 33. 5. برنابا، 208 / 7، بشارات عهدين، ص 214. 6. بقره(2)آيه146. 7. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، انتشارات اسلاميه، ج1، ص253. 8. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج1، ص286. 9. نساء(4)آيه 59. 10. احزاب(33)آيه33. 11. مائده(5)آيه55. 12. همان، 67. 13. همان، آيه3. 14. توبه(9)آيه119. 15. شوري(41)آيه23. 16. آل عمران(3)آيه61. 17. كمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص253.

سلام، در انجیل متی آمده است که نشانه های پایان عصر، تاریکی خورشید و بی نوری ماه و افتادن ستاره هاست، چرا این اتفاقها نیفتاد؟ آیا اینها نشانه قیامت نیست؟ "اذا الشمس کورت ...نجوم الکدرت ... جبال سیرت و.... " اگر هست، نشانه های ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در انجیل کجاست؟

پاسخ:
به نظر شما آيا قيامت برپا شده است يا الآن نزديك برپايي قيامت است كه اين نشانه ها اتفاق افتاده باشد؟
در كتب آسماني اعم از تورات و انجيل و قرآن نشانه هايي براي برپايي قيامت آمده است از جمله تحولات عظيم كيهاني كه رخ مي دهد اما به غير از خداوند هيچ كس از زمان وقوع قيامت خبر ندارد بنابراين جاي اين سوال نيست كه كي اينها اتفاق مي افتد يا چرا تا به حال اتفاق نيفتاده است.
درباره بشارت به ظهور پيامبر اسلام (ص) بايد بگوييم كه قرآن از بشارت پيامبران گذشته درباره پيامبر اسلام (ص) حكايت مي‌كند و در تورات و انجيل كنوني، با وجود در دست نبودن متن اصلي، نوعي بشارت به ظهور پيامبر اسلام(ص) وجود دارد. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ »(1)؛ و هنگامى كه عيسى مريم به بنى اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مى‏ كنم و نيز (شما را) مژده مى‏ دهم كه بعد از من رسول بزرگوارى كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد. چون آن رسول ما با آيات و معجزات به سوى خلق آمد گفتند: اين سحرى آشكار است.
گرچه در آيه فوق ذكرى از اين سخن به ميان نيامده كه اين بشارت در متن كتاب آسمانى مسيح بوده يا نه، ولى آيات ديگر قرآن گواه بر ذكر آن در خود انجيل است مانند اين اين شريفه: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ ...»(2)؛ آنها كه از فرستاده خدا، پيامبر اُمّى پيروى مى‏ كنند، همان كس كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مكتوب مى‏ بينند.
در كتابهاى موجود انجيل تعبيرات فراوانى كه بشارت به ظهور بزرگى كه نشانه‏ هاى آن جز بر اسلام و آورنده آن تطبيق نمى‏ كند ديده مى‏ شود. غير از پيشگويي هايى كه در اين كتب ديده مى‏ شود، و بر شخص پيامبر اسلام (ص) صدق مى‏ كند، در سه مورد از انجيل يوحنا روى كلمه « فارقليط» تكيه شده است كه در ترجمه‏ هاى فارسى، به" تسلى دهنده" ترجمه شده است، اكنون به متن انجيل يوحنا توجه كنيد:
« و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر به شما خواهد داد كه تا به ابد با شما خواهد ماند.(3)
و در باب بعد آمده: « و چون آن" تسلى دهنده" بيايد كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى‏ آيد او در باره من شهادت خواهد داد.» (4)
و در باب بعد نيز مى‏ خوانيم:« ليكن به شما راست مى‏ گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم، آن" تسلى دهنده" به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.»(5)
بشارت‌هاي موجود در كتاب‌هاي آسماني پيشين دليلي براي رسالت پيامبر اسلام (ص) و زمينه اي براي مسلمان شدن يهوديان و مسيحيان به شمار مي‌آيد عالمان اهل كتاب، آنان كه نمي‌خواستند مردم به پيامبر اسلام(ص) ايمان بياورند و از مسلمان شدن ديگران ناخشنود بودند، در پي تحريف اين بشارت‌ها برآمدند. برخي را حذف و برخي را نادرست ترجمه نمودند. لفظ «فارقليط» كه در كتاب مقدس مسيحيان آمده، از اين قبيل است كه مفهومي معادل « احمد » دارد.(6)

پي نوشت ها:
1. صف (61) آيه 6.
2. اعراف(7)آيه156.
3. انجيل يوحنا باب 14 جمله 16؛ به نقل از :مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج24، ص76.
4. همان، باب 15 جمله 26.
5. همان، باب 16 جمله 7.
6. تفسير نمونه، ج 24، ص 76.

موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.