بهشت

برخی آثار اخروی نیکی به والدین
نیکی به والدین عبادتی ارزشمند است که رضایت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام، آمرزش گناهان، آسانی حساب قیامت و بهره‌مندی از برکات بهشتی را به همراه دارد.

پرسش:

آیا در روایات بیان شده است که نیکی به والدین چه آثار و ثواب‌هایی در آخرت دارد؟

پاسخ:

نیکی به والدین و توجه به نیازهای آن‌ها یکی از آموزه‌های مهم و کلیدی در دین اسلام است. قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام در این زمینه، به‌طور مکرر بر اهمیت و آثار اخروی این عمل تأکید کرده‌اند. کمک و توجه به والدین نه‌تنها در دنیا موجب پاداش‌های مادی و معنوی برای فرد می‌شود، بلکه در آخرت نیز آثار عظیمی به همراه دارد. در ادامه به ارائه برخی آثار اخروی نیکی به والدین پرداخته می‌شود.

برخی آثار اخروی نیکی به والدین

1. توجه و رضایت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

یکی از نکات مهم در آموزه‌های دینی اسلام این است که نیکی به والدین، موجب جذب توجه ویژه خداوند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام به فرد می‌شود. در حدیثی چنین نقل شده است:

«عمار بن حیان گوید: به امام صادق علیه‌السلام خبر دادم پسرم اسماعیل نسبت به من خوش رفتار است، فرمود: من هم او را دوست داشتم و اکنون دوستیم به او افزون گشت، همانا خواهر رضاعی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد آن حضرت آمد، چون او را دید شادمان گشت و روپوش خود را برای او گسترد و او را روی آن نشانید، سپس به او رو کرد و با او به سخن پرداخت و تبسم می‌فرمود، تا او برخاست و رفت و برادرش آمد حضرت رفتاری که نسبت به خواهرش کرد، در باره او عمل نفرمود، به حضرت عرض شد: با خواهرش رفتاری کردی که نسبت به او نکردی با آنکه او مرد است‌؟ فرمود: زیرا آن خواهر نسبت به پدر و مادرش خوش رفتارتر بود.»(1)

در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین نقل شده است:

 «رِضَا اللَّهِ مَعَ رِضَا الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ اللَّهِ مَعَ سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ؛(2) رضایت خداوند با رضایت والدین است و خشم خداوند با خشم والدین

این روایات نشان می‌دهند که توجه و نیکی به والدین، باعث جلب رحمت، توجه و رضایت الهی می‌شود.

2. آسان شدن حساب و کتاب

یکی از آثار نیکی به والدین و صله رحم، آسان شدن حساب و کتاب در روز قیامت است. در روایات آمده است کسی که به والدین خود نیکی کند و ارتباط با خویشاوندان را حفظ نماید، در قیامت از سختی حساب و کتاب آسوده خواهد بود. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ یُهَوِّنَانِ الْحِسَاب ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ الَّذِین‏ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏‏؛(3) نیکی به پدر و مادر و صله رحم حساب را آسان می‌کند، سپس این آیه را تلاوت کردند: کسانی که آنچه را که خداوند فرمان داده است برقرار می‌کنند و از پروردگارشان می‌ترسند و از بدی حساب می‌ترسند

این حدیث به صراحت می‌گوید که نیکی به والدین و برقرار کردن ارتباط با خویشاوندان، یکی از عوامل مهمی است که به آسان شدن حساب در روز قیامت کمک می‌کند.

3. عبادت محسوب شدن نیکی‌ها

در آموزه‌های اسلامی، برخی از اعمالی که به ظاهر روزمره یا اجتماعی به نظر می‌آیند، در حقیقت به‌عنوان عبادت محسوب می‌شوند و اجر و پاداش زیادی دارند. یکی از این اعمال، نیکی به والدین است. در روایات مختلف آمده است که اعمالی چون نگاه کردن به والدین با رأفت و مهربانی، به‌عنوان عبادت در نظر گرفته می‌شوند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این زمینه می‌فرمایند:

«النَّظَرُ إِلَی الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَهٍ وَ رَحْمَهٍ عِبَادَه؛(4) نگاه به والدین با مهربانی و رحمت عبادت است

در روایتی دیگر از این پیامبر بزرگ الهی چنین نقل شده است:

«مَا وَلَدٌ بَارٌّ نَظَرَ فِی کُلِّ یَوْمٍ إِلَی أَبَوَیْهِ بِرَحْمَهٍ إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُل‏ نَظْرَهٍ حِجَّهٌ مَبْرُورَهٌ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ إِنْ نَظَرَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِائَهَ نَظِرَهٍ قَالَ: نَعَمْ اللَّهُ أَکْثَرُ وَ أَطْیَبُ؛(5) هیچ فرزند نیکوکاری نیست که هر روز با مهربانی و رحمت به والدین خود نگاه کند، مگر اینکه برای هر نگاهش حج قبول شده‌ای در نزد خداوند داشته باشد. صحابه گفتند: ای رسول خدا، اگر او هر روز صد نگاه به والدینش بیندازد چه؟ حضرت فرمودند: بله، خداوند بیشتر و بهتر از آن را به او می‌دهد

در حدیثی دیگر خدمت به پدر و مادر، از جهاد در راه خدا بالاتر دانسته شده است.(6) روایتی دیگر نیز وجود دارد که تشکر از پدر و مادر را هم‌تراز شکر الهی دانسته است.(7) این روایات نشان می‌دهند که بسیاری از رفتارهای نیکو و انسانی در روابط با دیگران، به‌ویژه با والدین، به‌عنوان عبادت به حساب می‌آیند و پاداش عظیمی دارند.

4. بهره‌مندی از بهترین اعمال

برخی از اعمال در نزد خداوند از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. در روایات متعددی، به اعمالی اشاره شده که محبوب‌ترین و پرفضیلت‌ترین اعمال نزد خداوند هستند، که نیکی به والدین نیز از این اعمال شمرده می‌شود. در روایتی نقل شده که:

«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَیُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ الصَّلَاهُ لِوَقْتِهَا قُلْتُ ثُمَّ أَیُّ شَیْ‏ءٍ قَالَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ قُلْتُ ثُمَّ أَیُّ شَیْ‏ءٍ قَالَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(8) از ابن مسعود نقل است که گفت: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسیدم: «کدام اعمال نزد خداوند محبوب‌تر است؟» حضرت فرمودند: «نماز در وقت خودش.» گفتم: «بعد از آن چه عملی محبوب‌تر است؟» حضرت فرمودند: «نیکی به والدین.» گفتم: «بعد از آن چه؟» حضرت فرمودند: «جهاد در راه خدا.»»

حدیثی مشابه نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است.(9)

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین یکی از برترین و محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند است، حتی بالاتر از جهاد در راه خدا. بنابراین، علاوه بر نماز و جهاد، باید به نیکی به والدین خود توجه ویژه‌ای داشته باشیم تا از بهترین اعمال بهره‌مند شویم.

5. قرارگیری در دسته بخشندگان

در قرآن، واژه «بِرّ» به معنای نیکی و احسان آمده است و کسانی که نیکوکار و بخشنده هستند، در قرآن به عنوان «أبرار» یاد می‌شوند. در این کتاب شریف، واژه «بر» به‌طور مکرر در کنار «والدین» ذکر شده است.(10)

در روایات اسلامی نیز، نیکی به والدین به‌عنوان یکی از اعمال برجسته که فرد را در دسته «ابرار» (بخشندگان) قرار می‌دهد، شناخته شده است. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است که:

«إِنَّمَا سُمُّوا الْأَبْرَارَ لِأَنَّهُمْ بَرُّوا الْآبَاءَ وَ الْأَبْنَاءَ؛(11) آن‌ها به ابرار (بخشندگان) معروف شدند، زیرا که آن‌ها به والدین و فرزندان خود نیکی کردند

این روایت نشان می‌دهد که کسانی که به والدین و فرزندان خود نیکی می‌کنند، در نظر خداوند و جامعه به عنوان «ابرار» (بخشندگان) شناخته می‌شوند.

6. بخشش گناهان

نیکی به والدین نه‌تنها موجب سعادت و پاداش‌های معنوی می‌شود، بلکه می‌تواند سبب بخشش گناهان انسان و رحمت الهی گردد. در روایات متعددی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان معصوم علیه‌السلام آمده است که نیکی به والدین یکی از راه‌های اصلی برای پاک شدن از گناهان است. در اینجا به برخی ازاین‌ روایات اشاره می‌کنیم. در روایتی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده که:

«مَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّه‏؛(12) هر کسی که والدینش را درک کند، ولی مورد بخشش قرار نگیرد، خداوند او را دور کند

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین و درود بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، باعث بخشش گناهان و نزدیکی به رحمت الهی می‌شود.

در روایتی دیگر نیز از ایشان آمده است که:

«یُقَالُ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لَا أَغْفِرُ لَکَ وَ یُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی سَأَغْفِرُ لَکَ؛(13) به فرد عاق گفته می‌شود: هر کاری که می‌خواهی انجام بده، من تو را نخواهم بخشید، و به فرد نیکوکار گفته می‌شود: هر کاری که می‌خواهی انجام بده، من تو را خواهم بخشید

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین سبب بخشش گناهان فرد می‌شود، در حالی که عاق بودن باعث دوری از بخشش الهی می‌شود.

در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

«مردی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد: ای پیامبر، هیچ عمل بدی نیست که من مرتکب آن نشده باشم، آیا برای من توبه‌ای وجود دارد؟ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمودند: آیا پدر یا مادرت هنوز زنده هستند؟ گفت: پدرم زنده است. پیامبر فرمودند: برو و به او نیکی کن. وقتی آن مرد رفت، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: اگر مادرش زنده بود.(یعنی خدمت به مادر برایش بهتر بود)»(14)

این روایت نشان می‌دهد که حتی فردی که گناهان زیادی مرتکب شده است، با نیکی به والدین می‌تواند بخشش الهی را جلب کند و از رحمت خداوند برخوردار شود. احادیث بیان شده تأکید دارند که نیکی به والدین نه‌تنها در دنیا باعث عزت و پاداش می‌شود، بلکه در آخرت نیز موجب بخشش گناهان و نزدیکی به رحمت الهی خواهد بود.

7. ورود به بهشت

یکی از آثار نیکی به والدین، ورود به بهشت است. در روایات اسلامی آمده است که اعمال نیکو نسبت به والدین به‌ویژه در زمان پیری و نیازمندی آن‌ها می‌تواند موجب نجات فرد از عذاب و باعث ورود به بهشت شود. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که:

«یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ شَیْ‏ءٌ مِثْلُ الْکُبَّهِ فَیَدْفَعُ فِی ظَهْرِ الْمُؤْمِنِ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّهَ فَیُقَالُ هَذَا الْبِرُّ؛(15) در روز قیامت چیزی شبیه به کبه‏ (کوه) به پشت مؤمن زده می‌شود و او را وارد بهشت می‌کند و گفته می‌شود: این نیکی به والدین است

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین آنقدر ارزشمند است که در روز قیامت به‌عنوان پاداشی عظیم، فرد را به بهشت می‌برد. در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

«راوی می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام گفتم: پدرم بسیار پیر شده و ضعیف است و ما او را هنگام نیاز حمل می‌کنیم. امام فرمودند: اگر می‌توانی خود این کار را انجام دهی، پس این کار را بکن و لقمه‌ای از دست خود به او بده، که این عمل برای تو فردا بهشتی خواهد بود.»(16)

این روایت تأکید می‌کند که حتی کوچک‌ترین خدمت‌ها و نیکی‌ها به والدین، مثل دادن لقمه‌ای از دست خود به آن‌ها، می‌تواند موجب ورود فرد به بهشت شود.

در روایتی دیگر نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده که:

«کُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَی الْجَنَّهِ وَ إِنْ کُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَی النَّارِ؛(17) نیکوکار باش تا به بهشت برسی، و اگر عاق و بدرفتار باشی، به جهنم خواهی رسید

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین به‌عنوان یک عمل بسیار ارزشمند در اسلام، در روز قیامت موجب ورود به بهشت و نجات از عذاب الهی خواهد شد.

نتیجهگیری:

نتایج نیکی به والدین در آخرت بسیار فراوان و ارزشمند است. از جلب رضایت خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام گرفته تا بخشش گناهان و آسان شدن حساب در روز قیامت، همگی نشان از اهمیت و آثار عمیق این عمل دارند. نیکی به والدین نه‌تنها به عنوان عبادت در نظر گرفته می‌شود، بلکه موجب می‌شود فرد در زمره بخشندگان قرار گیرد و در نهایت مورد غفران قرار گرفته و از برکات بهشتی بهره‌مند شود. بنابراین، نیکوکاری به والدین باید یکی از اولویت‌های زندگی هر مسلمان باشد تا از پاداش‌های دنیوی و اخروی آن بهره‌مند گردد.

پی‌نوشتها:

1. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص161، ح 12.

2. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، قم: انتشارات رضی‏، 1375ش، ج‏2، ص368.

3. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1407ق، ص127.

4. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص454، ح 1015.

5. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص308، ح 618.

6. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص160، ح 10.

7. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الخصال، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص156، ح 196.

8. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الخصال، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص163، ح 213.

9. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: موحدی قمی، احمد، قم: دارالکتب الإسلامی‏، 1407ق، ص85.

10. سوره مریم، آیه 14.

11. منسوب به علی بن موسی، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص336.

12. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچی‏، 1376ش، ص58، ح 2.

13. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، قم: انتشارات رضی‏، 1375ش، ج‏2، ص368.

14. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص35، ح 92.

15. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص158، ح 3.

16. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص35، ح 91.

17. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص348، ح 2.

جایگاه کنونی بهشت و جهنم
درباره مکان بهشت و جهنم سه دیدگاه مطرح است؛1.بهشت و جهنم بُعد باطنی همین جهان‌اند 2.عالم آخرت محیط بر این جهان مادی است 3.بهشت و جهنم در جایی از همین دنیا است.

پرسش: اگر بهشت و جهنم اکنون وجود دارد، دقیقاً در چه مکانی قرار دارند؟ آیا بهشت در آسمان‌های دور است و جهنم در قعر زمین؟

پاسخ:

از جمله مسائل درخور نگرش در معادشناسی، مسئلۀ وجود فعلی یا آیندۀ بهشت و جهنم است. گروهی از محققان باورمندند بهشت و دوزخ هنوز خلق نشده‌اند و در آینده یعنی هم‌زمان با قیامت آفریده خواهند شد؛ اما گروهی دیگر از محققان که اکثریت را شکل می‌دهند، معتقدند امروزه هم بهشت و دوزخ وجود فعلی دارند. دستۀ دوم به دلایلی چون افعال ماضی در قرآن، روایات معراج و شهود اهل یقین استدلال می‌کنند. خداوند متعال در قرآن بهشت و جهنم را به شکلی توضیح می‌دهد که از پیش آماده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در معراج آن را مشاهده کرد و اهل یقین نیز امکان مشاهده آن را دارند (1).

بنابراین واقعاً امروزه بهشت و جهنم وجود دارند. اما این پرسش طرح می‌شود که اگر بهشت و جهنم واقعاً هستند و اکنون وجود دارند، مکان واقعی آنها کجاست؟ در ادامه در قالب نکاتی به این پرسش می‌پردازیم.

نکتۀ اول: بهشت و جهنم، باطن همین جهان مادی

بر اساس این دیدگاه، بهشت و جهنم اکنون در همین جهان حاضرند، اما در باطن جهان هستند و بُعدی غیرمادی دارند که برای بیشتر انسان‌ها نامحسوس است (2). برای درک این مفهوم، مثال‌های زیر راهگشاست:

مثال امواج نامرئی: همان‌گونه که امواج رادیویی و اشعه‌های مختلف همواره در اطراف ما وجود دارند و بدون دستگاه‌های گیرنده نمی‌توان آنها را دید، بهشت و جهنم نیز در همین جهان حاضرند؛ ولی نیازمند «ابزار ادراکی» خاص مثل «چشم قلب» یا «بصیرت معنوی» هستند که فقط اهل یقین از آن برخوردارند (3).

مثال دنیای میکروسکوپی: همان‌طور که جهان میکروب‌ها و ذرات زیراتمی همواره در محیط زندگی ما وجود داشته‌اند، اما تا قبل از اختراع میکروسکوپ برای بشر ناشناخته بودند، عوالم بهشت و جهنم نیز در همین جهان حاضرند؛ اما تنها با «میکروسکوپ معنوی» که همان تقوا و پاک‌دلی است، مشاهده‌شدنی هستند.

بر این اساس، بهشت و جهنم، باطن همین جهان مادی، نامحسوس و از سنخ دیگر است و اهل معرفت و اولیای الهی به این حقیقت واقف‌اند و گاهی در حالات خاص معنوی، جلوه‌هایی از این حقایق را مشاهده می‌کنند. این دیدگاه نشان می‌دهد مرز بین دنیا و آخرت، چنان‌که عامه می‌پندارند، جدایی مطلق نیست، بلکه تفاوتی در سطح ادراک و مراتب وجودی است.

نکتۀ دوم: بهشت و جهنم محیط بر جهان مادی

بر اساس این دیدگاه، عالم آخرت به‌مثابۀ جهانی بزرگ‌تر و فراگیرنده‌ و محیط بر این جهان مادی تصور می‌شود (4). برای تبیین این نگاه، مثال‌های زیر درخور توجه است:

مثال جنین در رحم: جنین در رحم مادر، دنیای محدود خود را تمام عالم می‌پندارد. اگر کسی به او از دنیای بیرون بگوید، قادر به تصور آن نیست. تولد برای او مانند مرگ از عالم رحم و ورود به دنیایی گسترده‌تر است؛ به همین ترتیب مرگ برای انسان مانند تولدی است به جهانی بس عظیم‌تر که این جهان مادی در مقایسه با آن همچون رحم مادر در برابر دنیای بیرون است.

مثال شهر درون شهر: شهری بزرگ شهری کوچک در دل خود دارد؛ ساکنان شهر کوچک فقط محدوده خود را می‌بینند، اما شهر بزرگ‌تر احاطه بر آن دارد. عالم آخرت نیز این‌گونه است؛ محیطی کامل‌تر و گسترده‌تر بر این جهان مادی.

این دیدگاه نشان می‌دهد دنیا بخش کوچکی از حقیقت بزرگ‌تر است و مرگ گذر از محدودیت‌های مادی به وسعت وجودی بالاتر است. توصیف‌های قرآنی از بهشت، تنها اشاره‌هایی برای نزدیک‌کردن این مفهوم به ذهن بشر است. همان‌گونه که جنین نمی‌تواند زندگی پس از تولد را به طور دقیق بفهمد، ما نیز توانایی درک کامل آخرت در این دنیا را نداریم.

نکتۀ سوم: مکان‌نمایی استعاری بهشت و جهنم

گاهی در متون دینی تعابیری یافت می‌شود که ظاهراً به مکان‌های فیزیکی خاصی برای بهشت و جهنم اشاره دارند؛ برای مثال بهشت را فراتر از آسمان‌ها و جهنم را در اعماق زمین دانسته‌اند (5). بسیاری از محققان معتقدند این تعابیر را باید با نگاهی عمیق‌تر تحلیل کرد و آنها را تصویرپردازی خدا از بهشت و جهنم واقعی متناسب با ذهنیت مردم دانست. درواقع چون عموم مردم به بهشت و جهنم آن‌طور که هست، دسترسی ندارند و نیز تجربه‌ای از آن برای آنان به وجود نیامده است، خداوند بهشت و جهنم را برای آنها ساده کرده است تا دورنمایی از آن به دست آورند. بنابراین از یک‌سو به علوّ و بالا‌بودن و آسمانی‌بودنِ بهشت اشاره دارد؛ از سوی دیگر به این حقیقت اشاره می‌کند که وسعت بهشت برابر با وسعت زمین و آسمان‌هاست (6). در‌نتیجه نمی‌توان آن را جایی در آسمان به شمار آورد.

بر اساس این دیدگاه، توصیف بهشت به شکل مکان‌مند در آسمان‌ها یا توصیف جهنم در اعماق زمین، اشاره به مکانت و جایگاه والا و پست آنهاست نه مکان خاص آنها (7). این تصویرپردازی به هدف ساده‌‌کردن حقایق غیبی برای ماست؛ چنان‌که وقتی پدری به کودک سه‌ساله می‌گوید «خورشید مثل توپ زرد است»، منظورش این نیست که خورشید واقعاً توپی پلاستیکی است، بلکه می‌خواهد فهم ساده‌ای به کودک بدهد. یا وقتی در کتاب‌های مصور کودکان، مفاهیم انتزاعی مانند شادی با تصویر خورشید و غم با ابر بارانی نشان داده می‌شود، بدان معنا نیست که شادی واقعاً خورشید است، بلکه شیوه‌ای است برای تقریب به ذهن.

نتیجه:

با بررسی دقیق سه دیدگاه مطرح‌شده دربارۀ مکان بهشت و جهنم این نتایج به دست آمد:

بهشت و جهنم واقعاً وجود دارند، اما توصیف دقیق مکان آنها کمی دشوار است.

بر اساس یک دیدگاه، آنها باطن دنیا مثل امواج نامرئی هستند که حضور دارند، اما با چشم عادی دیده نمی‌شوند.

طبق دیدگاه دوم، آنها بر دنیا احاطه دارند، چنان‌که دنیا محیط و دربرگیرندۀ رحم مادر است.

شاید منافاتی میان دو دیدگاه اول و دوم نباشد و بتوان هر دو را با هم سازگار دانست؛ چنان‌که نور هم‌زمان هم درون شیشه و هم محیط بر آن است، بهشت و جهنم نیز می‌توانند هم در باطن این جهان و هم در عوالمی فراتر حضور داشته باشند.

بنا بر دیدگاه سوم، مکان آنها جایی در همین دنیا در بالای آسمان‌ها یا اعماق زمین است.

محققانی که دیدگاه اول یا دوم را ترجیح می‌دهند، آیات و روایاتی که مکان خاص دنیوی برای بهشت و جهنم درنظر گرفته‌اند را به شکل تمثیلی توضیح می‌دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: شجاعی، احمد؛ «وجود فعلی و مکان بهشت و دوزخ»؛ مجله کلام اسلامی، 1398 ش، ش 109، ص 101 – 105.

2. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 3، ص 94.

3. ﴿کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ﴾ (تکاثر: 5 ـ 6).

4. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 3، ص 95.

5. برای نمونه، در آیات 14 و 15 سورۀ "نجم" آمده است: ﴿عِندَ سِدْرَ‌هِ الْمُنتَهَی * عِندَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَی﴾. این آیات به این مطلب اشاره دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در معراج به آسمان‌ها درختی به نام «سِدْرَ‌هِ الْمُنتَهَی» را دید که بهشت نیز همان جا بود. همچنین در آیۀ 22 سورۀ "حاقه" بهشت در جایگاهی عالی توصیف شده است: ﴿فِی جَنَّهٍ عَالِیَهٍ﴾. همچنین در روایات آمده است: «أَمَّا الْجَنَّهُ فَفِی السَّمَاءِ وَ أَمَّا النَّارُ فَفِی الْأَرْضِ» (شیخ صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ قم: جامعه مدرسین، 1362 ش، ج 2، ص 596 – 597. دیلمی، حسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب؛ قم: الشریف الرضی، 1412 ق، ج 2، ص 317).

6. ﴿جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ (آل‌عمران: 133).

7. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم؛ قم: اسراء، 1387 ش، ج 5، ص 433.

بهشت در ادیان ابراهیمی و زرتشتی
گرچه در جزئیات توصیف بهشت در ادیان مختلف تفاوت‌هایی است، اما اصل باور به حیات اخروی و بهشت، وجه اشتراک مهمی میان آیین زرتشت و ادیان ابراهیمی به‌شمار می‌رود.

پرسش:

ادیان ابراهیمی و زرتشتی، هر یک چه تصویری از جهان پس از مرگ، به‌ویژه بهشت، ترسیم می‌کنند؟ آیا میان این تصویرها اشتراکاتی قابل‌توجه دیده می‌شود یا آن‌ها در بنیان و مضمون، با یکدیگر بیگانه‌اند؟

پاسخ:

باور به حیات پس از مرگ و پاداش و کیفر اخروی، از عناصر اصلی در نظام اعتقادی بسیاری از ادیان جهان است. ادیان ابراهیمی و آئین زرتشت نیز تصویری از سرنوشت انسان پس از مرگ ترسیم کرده‌اند. در این میان، بهشت جایگاهی ممتاز دارد؛ سرایی آرمانی که وعده‌ی آرامش و پاداش ابدی برای نیکوکاران را در خود دارد. پرسش مهم این است که آیا این بهشتِ وعده‌‌داده‌شده در این ادیان، بر اساس مفاهیم مشترکی بنا شده یا هر دین، تصویری کاملاً خاص و متفاوت از آن ارائه داده است؟ بررسی مفاهیم بنیادین، نمادها و وصف‌های متون دینی، می‌تواند میزان تقارن یا تمایز این روایت‌ها را در بستر تاریخی و الهیاتیشان روشن سازد.

 در ادامه در قالب نکاتی توضیحات بیشتر بیان می‌شود.

نکته اول: آئین زرتشت

زرتشت بنا بر قول مشهور 660 سال قبل از میلاد مسیح، ظهور کرده است. (1) کتاب مقدس آیین زرتشت «اوستا» نام دارد. اگرچه متن کامل اوستا در گذر زمان دچار آسیب و تغییر شده، اما بخشی از آن به نام «گات‌ها» که کهن‌ترین و معتبرترین بخش این کتاب به شمار می‌رود، همچنان باقی است. «گات‌ها» در درون کتاب «یسنا» جای دارد که یکی از پنج بخش اصلی اوستای امروزی است. (2) به عقیده جان بی ناس، دین زرتشت، نخستین مذهب و آیینی است که به‌وضوح به موضوع معاد و حیات اخروی و قیامت اشاره کرده است. (3)

واژه «بهشت» در اوستا «وهیشته آن‌ها» نامیده می‌شود. (4) این سرزمین جایگاه خوشی، اندیشه‌های نیک و پندارهای پسندیده است که آفتاب در آن هرگز غروب نمی‌کند. نیکوکاران از برکات روحانی بهره‌مند شده و با هم‌نشینان سعادتمند روزگار می‌گذرانند. (5)

بنا به اعتقاد زرتشتیان، کسانی که کردار نیک و بدشان برابر باشد در «همستگان» می‌مانند. روح انسان تا بالاترین مرحله صعود می‌کند که «گروتمان» یا «گرزمان» یعنی خانه نیایش و روشنی بی‌پایان نام دارد. (6) همچنین به رستگاران وعده داده شده که پس از مرگ در میان گیاهان خوشبو بیدار شده و نسیم بهشتی را احساس خواهند کرد. بهشت با نور ازلی «خورنه» روشن بوده که همان روشنایی جاودانی ایزدی است. (7)

همه ارواح باید از پل «چینوات» یا همان صراط بر فراز دوزخ عبور کنند که یک‌طرف آن به دروازه بهشت منتهی می‌شود. بدکاران در دوزخ افکنده خواهند شد، لکن نیکان آتش را گوارا و مهربان می‌یابند. (8)

در اوستا بهشت با تعابیری مانند «بهترین زندگی،» (9) «روشنایی» (10) و «آسایش» (11) توصیف شده است. متون تفسیری و منابع و متن‌های اوستایی، جزئیات بیشتری ارائه می‌دهند: بهشت در آسمان طبقه‌بندی شده و هر طبقه جایگاه گروه‌های خاص مانند بخشندگان مال با لباس زربافت و تاج جواهر، پادشاهان عادل، زنان نیکوکار و پیشه‌وران است که بنا‌بر اعمالشان در جایگاهی باشکوه قرار می‌گیرند. (12)

نکته دوم: یهودیت

یهودیت دینی با محوریت قوم بنی‌اسرائیل است. کتاب‌های مقدس آن‌ها در مجموعه «تَنَخ» گردآوری شده‌اند. پنج کتاب نخست از این مجموعه، به حضرت موسی علیه‌السلام منسوب شده و با عنوان «تورات» شناخته می‌شود. تلمود نیز شرح تَنَخ است. آموزه معاد در این آثار به أشکال متنوعی طرح و بحث شده‌اند:

الف. تورات: در این کتاب، سخنی از رستاخیز، جزا، بهشت و جهنم به میان نیامده است تا جایی که گروه‌هایی همچون صدوقیان، شومرونی‌ها یا سامره‌ای‌ها، منکر معاد شدند. به باور آن‌ها، با مردن جسم، روح نیز معدوم می‌شود و زندگی به پایان می‌رسد. دلیلشان نیز عدم ذکر معاد در تورات است. (13) سایر یهودیان، عدم ذکر معاد در تورات را به شیوه‌های دیگر توضیح می‌دهند و از آن، انکار معاد را نتیجه نمی‌گیرند.(14)

ب. سایر کتاب‌های تَنَخ: در برخی از کتاب‌های منسوب به پیامبران مانند دانیال، اشعیا، سموئیل و حزقیال، به مسئله معاد و روز رستاخیز اشاره شده است؛ (15) اما هیچ‌گونه توصیفی از خصوصیات بهشت و نعمت‌های آن ذکر نشده است.

ج. تلمود: عبارت از شریعت و سنت شفاهی یهودیان است که شامل احادیث و احکام و فتواهای فقیهان و تفسیرهای ایشان از تورات است. (16) در تلمود، علاوه بر اینکه به مباحث معاد و روز رستاخیز اشاره شده، (17) به مسئله بهشت و برخی جزئیات آن نیز پرداخته است. در تلمود، بهشت جهانی کاملاً متفاوت از دنیای مادی توصیف شده است: بدون خوردن، آشامیدن، زادوولد، دادوستد، حسد یا رقابت. عادلان و نیکوکاران بر تخت‌ها نشسته، تاج  بر سر دارند و از فروغ نور جلال الهی لذت می‌برند. (18) بهشت دارای هفت‌طبقه است که هر عادل متناسب با شأنش در منزلی جداگانه ساکن می‌شود. (19) بالاترین لذت، حضور مستقیم در محضر خداوند است. (20) بهشت همچون ضیافتی است که در آن، گوشت «لویاتان» (21) و نوشیدن شرابی که از روز آفرینش محفوظ مانده، (22) پذیرایی می‌شود. ارواح کسانی که عمر خود را وقف دانش تورات کردند، مقامی شامخ خواهند داشت. (23)

نکته سوم: مسیحیت

در عهد جدید، مسئله معاد و رستاخیز نسبت به عهد عتیق، با توصیفات بیشتری ذکر شده است. (24) بهشت عمدتاً به‌عنوان حیات ابدی و جاوید پس از رستاخیز توصیف می‌شود که با داوری الهی گره خورده است. (25) مسیح در روز قیامت، نیکوکاران را با وصف گوسفندان، به برکات ملکوت خدا که از آغاز خلقت برایشان آماده شده بود، رهنمون می‌کند، درحالی‌که بدکاران با وصف بزها، به آتش ابدی محکوم می‌شوند. (26) ماهیت این نعمت‌ها فراتر از ادراک انسانی است؛ پولس تأکید می‌کند که خدا آنچه هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب کسی خطور نکرده را برای مؤمنان مهیا کرده است. (27)

دو ویژگی محوری بهشت عبارت‌اند از:

 1. حضور بی‌واسطه خدا و بهره‌مندی از آرامش زیاد. (28)

 2. بینایی کامل، جایی که چهره‌به‌چهره خدا را خواهیم دید و حقایق را آشکارا درک می‌کنیم. (29) مکاشفه یوحنا نیز رهایی از رنج‌های جسمانی مانند گرسنگی و تشنگی را به‌عنوان نمادی از کمال این حیات نوید می‌دهد. (30)

نکته چهارم: دین اسلام

در قرآن کریم، بهشت به‌عنوان جایگاه ابدی مؤمنان با ترکیبی بی‌نظیر از نعمت‌های مادی و معنوی توصیف شده است که فراتر از درک بشری است. (31) نعمت‌های ملموس و جسمانی شامل باغ‌های جاویدان، انواع میوه‌ها (32)، گوشت‌ها (33)، نوشیدنی‌های ناب (34)، لباس‌های حریر (35)، زینت‌های طلا و مروارید (36)، تخت‌های آراسته و غرفه‌های باشکوه (37) است. در این سرای جاودان، نیازهای جسمانی مانند گرسنگی، تشنگی، گرمای سوزان یا سرمای طاقت‌فرسا وجود ندارد (38) و سایه‌ها همیشگی است. (39)

والاترین مواهب بهشتی، نعمت‌های معنوی هستند که شامل رضایت الهی (40)، لقای پروردگار (41)، مغفرت الهی، (42) سلام و درود خداوند، (43) هم‌نشینی با پیامبران، صدیقان، شهدا و فرشتگان (44) می‌شود. در بهشت هیچ ترس، اندوه یا رنجی راه ندارد (45) و مؤمنان از امنیت و خلود کامل برخوردارند. (46)

ورود به این قلمرو تنها برای مؤمنان ممکن است. (47) قرآن تصریح می‌کند که این توصیفات، تنها بخشی از نعمت‌های بیکران بهشت است و بخش بزرگی از آن فعلاً برای بشریت ناشناخته باقی مانده است. (48)

نتیجه:

درمجموع، گرچه در جزئیات توصیف بهشت در ادیان مختلف تفاوت‌هایی دیده می‌شود، اما اصل باور به حیات اخروی و بهشت به‌عنوان جایگاه پاداش نیکوکاران، وجه اشتراک مهمی میان آیین زرتشت و ادیان ابراهیمی به‌شمار می‌رود. تفاوت‌های ظاهری در توصیف بهشت، بیشتر ناشی از عوامل تاریخی، تغییرات تدریجی متون دینی در طول زمان و همچنین تفاوت سطح مخاطبان و شیوه‌های بیان در هر دوره است. افزون بر این، موضوع بهشت به‌عنوان امری غیبی و فراتر از تجربه مادی بشر، طبیعتاً با زبان تمثیلی و متناسب با ظرفیت فهم انسان‌ها بیان شده است؛ ازاین‌رو تفاوت در گزارش‌ها و تصورات، امری طبیعی و قابل‌انتظار است.

با نگاه جامع، می‌توان گفت که این توصیف‌ها باوجود تنوعشان، همگی بر وجود جهانی برتر و زندگی پس از مرگ برای اهل نیکی و ایمان دلالت دارند و درنهایت، انسان را به سمت اخلاق‌ورزی، حقیقت‌جویی و پیروی از فرمان‌های الهی هدایت می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، انتشارات سمت، 1381 ش، ص 57-58؛ بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، بی‌جا، پیروز، 1354 ش، ص 320.

2. گات‌ها بخشی از یسنا هستند و یسنا بخشی از اوستا است و درنهایت، اوستا کتاب مقدس آیین زرتشت است. برای مطالعه بیشتر، رک: مشکور، محمدجواد، خلاصه ادیان در تاریخ دین‌های بزرگ، تهران، شرق، 1377 ش، ص 102.

3. بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، بی‌جا، پیروز، 1354 ش، ص 310.

4. عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته‌های پهلوی، تهران، توس، 1374 ش، ص ۴۶۳.

5. مشکور، خلاصه ادیان در تاریخ دین‌های بزرگ، ص ۱۰۱؛ بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، بی‌جا، پیروز، 1354 ش، ص ۳۱۱.

6. مشکور، خلاصه ادیان در تاریخ دین‌های بزرگ، ص ۱۰۱.

7. فقیه، نسرین، چهره باغ ایرانی، مجله ایران نامه، 1370 ش، شماره 36، ص ۵۶۷.

8. ر.ک: بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، بی‌جا، پیروز، 1354 ش، ص ۳۱۰.

9. ویسپرد، کرده هفتم، بند 1.

10. گاهان، اهونودگاه، یسنه، ۳۱: 20.

11. یسنه، ۶۲: ۴.

12. ر.ک: ارداویرافنامه، ترجمه رحیم عفیفی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1342 ش، فرگردهای ۱۲-۱۵.

13. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 362-363 و 365؛ توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، انتشارات سمت، 1381 ش، ص 95-96.

14. ابن کمونه، سعد بن منصور، تنقیح الابحاث للملل الثلاث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ ش، ص 158-160.

15. دانیال، 12: 2؛ اشعیا، 26: 19؛ سموئیل، 2: 6؛ حزفیال، 37: 4-6.

16. ر.ک: سالتز، آدین اشتاین، سیری در تلمود، ترجمه باقر طالبی دارابی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1383 ش، ص 5.

17. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 362، به نقل از سنهدرین، 90 الف؛ کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 366، به نقل از سنهدرین، 91 الف.

18. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 371، به نقل از براخوت، 17 الف.

19. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 388، به نقل از شبات، 152 الف.

20. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 389، به نقل از یمیدبار ربا، 13: 12.

21. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 389، به نقل از باوابترا، 75 الف.

22. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 389، به نقل از براخوت، 34 ب.

23. کهن، آبراهام، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امر فریدون گرگانی و یهوشوع و نتن الی، بی‌جا، خانه زیبا، 1350 ش، ص 390، به نقل از حگیگا، 14 ب.

24. ر.ک: دوم قرنتیان، 5: 8؛ دوم قرنتیان، 5: 10؛ انجیل لوقا، 23: 43.

25. انجیل یوحنا، 5: 28-29؛ رومیان، 6: 22 - 23.

26. انجیل متی، 25: 31 - 41.

27. اول قرنتیان، 2: 9.

28. فیلپیان، 4: 7.

29. اول قرنتیان، 13: 12.

30. مکاشفه یوحنا، 7: 16.

31. سوره سجده، آیه ۱۷: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»

32. سوره الرحمن، آیه ۶۸: «فِیهِمَا فَاکِهَهٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ»

33. سوره طور، آیه ۲۲: «وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاکِهَهٍ وَلَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ»

34. سوره انسان، آیه ۲۱: «... وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»

35. سوره حج، آیه ۲۳: «... وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ»

36. سوره حج، آیه ۲۳: «... یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا...»

37. سوره طور، آیه ۲۰: «مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ ...»

38. سوره انسان، آیه ۱۳: «... لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا»

39. سوره واقعه، آیه ۳۰: «وَظِلٍّ مَمْدُودٍ»

40. سوره کهف، آیه ۱۱۰: «... فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا ...»

41. سوره آل‌عمران، آیه ۱۶۹: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»

42. سوره نساء، آیه 96: «دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَهً وَرَحْمَهً وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»

43. سوره یس، آیه 58: «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»

44. سوره نساء، آیه ۶۹: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ...»

45. سوره اعراف، آیه 49: «... ادْخُلُوا الْجَنَّهَ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»

46. سوره ق، آیه 34: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ»

47. سوره بقره، آیه 3-5: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ ... وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

48. سوره مریم، آیه 61: «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا»

گاهی نگاه های سطحی به مفاهیم آیات شریف قرآن، باعث ایجاد شبهه تناقض در آیات می گردد در حالی که فهم قرآن، نیاز به تدبر و تفکر در آیات و بعضا روایات دارد.
ادعای تناقض در قرآن؛ بهشت یک باغ است یا چند باغ؟

پرسش:
در قرآن بهشت یک باغ است یا چند باغ؟ در برخی از آیات قرآن از بهشت به‌عنوان جنه (یک باغ) تعبیر شده اما در برخی دیگر در مقام توصیف بهشت از واژه جنات (چند باغ)، استفاده شده است، بالاخره بهشت یک باغ است یا چند باغ؟!
 

پاسخ:
در برخی از ‌آیات قرآن از بهشت به‌عنوان جنه (یک باغ) تعبیر شده، اما در برخی دیگر از آیات در مقام توصیف بهشت از واژه جنات (چند باغ) استفاده‌شده، بالاخره بهشت یک باغ است یا چند باغ؟!
به‌پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و باغی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است... . (1)
خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، در باغ‌هایی وارد می‌کند... . (2)
بنابراین:
قضیه 1: بهشت یک باغ است؛
قضیه 2: بهشت چند باغ است.

الف: یک باغ متشکل از چند باغ
این اشکال مانند این می‌ماند که شما بگویید: یکی از پل‌های اصفهان پل سی‌وسه‌پل است. بعد کسی به شما اعتراض کند که چرا متناقض حرف می‌زنی؟! اگر یک پل است چرا می‌گویی سی‌وسه‌پل؟! و اگر سی‌وسه‌پل است، چرا می‌گویی یک پل؟! مگر می‌شود هم یک پل باشد و هم سی‌وسه‌پل؟! پاسخ کاملاً مشخص است. این پل در عین حال که یک پل است از سی‌و‌سه دهانه مختلف تشکیل‌شده که به هرکدام از دهانه‌های آن نیز پل گفته می‌شود. بهشت هم دقیقاً به همین شکل است. در عین حال که یک باغ است، دارای چند باغ نیز است و به همین دلیل، اصلاً تناقضی در کار نیست. به آیات پایین دقت کنید:
مگر آنان که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت (جنه) می‌شوند و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد * وارد باغ‌هایی (جنات) جاودانی می‌شوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است؛ هرچند آن را ندیده‌اند؛ مسلماً وعده خدا تحقق‌یافتنی است * در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهوده‌ای نمی‌شنوند؛ و جز سلام در آنجا سخنی نیست؛ و هر صبح و شام، روزی آنان در بهشت (جنه) مقرّر است * این همان بهشتی (جنه) است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث می‌دهیم‌. (3)
خداوند در ‌آیه نخست به «جنه‌: بهشت» وعده می‌دهد، در ‌آیه دوم در مقام توصیف «جنه: بهشت» از تعبیر «جنات: باغ‌ها‌» استفاده می‌کند و در آیه‌های سوم و چهارم بار دیگر واژه «جنه: بهشت‌» را به کار می‌برد؛ بنابراین، بهشت باغی است که خودش از چندین باغ مختلف تشکیل‌شده است.

به همین دلیل، خداوند در سوره الرحمن ابتدا از دو باغ بهشتی یاد می‌کند: و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ است.(4) خداوند در مقام توصیف این دو باغ گفته است: [دو باغی که] دارای درختان و شاخسارهای با طراوت و انبوه است. در آن دو باغ دو چشمه‌ای است که همواره جاری است. در آن دو باغ از هر میوه‌ای دو نوع فراهم است. [بهشتیان] بر بسترهایی که آستر آن‌ها از حریر درشت‌بافت است، تکیه می‌زنند و میوه‌های رسیده آن دو باغ در دسترس است. درآن باغ‌ها زنانی هستند که فقط به همسرانشان عشق می‌ورزند و پیش از بهشتیان دست هیچ انس و جنی به آنان نرسیده است. گویی آن زنان بهشتی یاقوت و مرجان‌اند. (5)
سپس خداوند از دو باغ دیگر بهشتی یاد و آن‌ها را بدین‌شکل توصیف می‌کند: و افزون بر آن دو باغ، دو باغ دیگر [هم] هست که درنهایت سرسبزی‌اند. در آن دو باغ دو چشمه همواره جوشان و در حال فوران است. در آن‌ها میوه‌های فراوان و درخت خرما و انار است. در آن‌ها زنانی نیکوسیرت و زیبا صورت‌اند. حوریانی که در سراپرده‌ها مستورند. پیش از همسران بهشتی‌شان دست هیچ انس و جنّی به آنان نرسیده است. بر بالش‌های سبز و فرش‌های زیبا تکیه می‌زنند. (6)
بنابراین، بهشت باغی است که از باغ‌های گوناگون و رنگارنگی تشکیل‌شده است.

ب: جنه یعنی بهشت نه یک باغ
کلمه «جنّه» هرچند در اصل به معنای باغ بوده و در فرهنگ عربی پیش از اسلام برای هر باغی استعمال می‌شده (7) اما در قرآن غالباً برای تعبیر از یک باغ خاص آسمانی که از آن در زبان فارسی با عنوان بهشت یاد می‌شود، به کار رفته و کم‌کم برای آن علم و اسم خاص شده است؛ (8) بنابراین، قرآن وقتی از بهشت با عنوان «جنه» یاد می‌کند، منظورش یک باغ نیست تا با «جنّات» که به معنای چند باغ است، منافات داشته باشد؛ بلکه «جنه» در قرآن غالباً به معنای بهشت است (9) که چون خود بهشت از باغ‌های متعددی تشکیل‌شده، گاه درباره آن از تعبیر «جنات» نیز استفاده‌شده است؛ بنابراین، قرآن هیچ‌گاه نگفته که بهشت فقط یک باغ دارد تا با توصیف بهشت به چند باغ منافات داشته باشد.

 پی‌نوشت‌ها:
1. سوره حدید، آیه 21: ﴿سٰابِقُوا إِلىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهٰا کَعَرْضِ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رُسُلِهِ ذٰلِکَ فَضْلُ اَللّٰهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِیمِ﴾.
2. سوره حج، آیه 23: ﴿إِنَّ اَللّٰهَ یُدْخِلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ یُحَلَّوْنَ فِیهٰا مِنْ أَسٰاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِبٰاسُهُمْ فِیهٰا حَرِیرٌ﴾.
3. سوره مریم، آیه‌های 60-63: ﴿إِلاّٰ مَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَأُولٰئِکَ یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ وَ لاٰ یُظْلَمُونَ شَیْئاً * جَنّٰاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدَ اَلرَّحْمٰنُ عِبٰادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کٰانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا * لاٰ یَسْمَعُونَ فِیهٰا لَغْواً إِلاّٰ سَلاٰماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهٰا بُکْرَهً وَ عَشِیًّا * تِلْکَ اَلْجَنَّهُ اَلَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبٰادِنٰا مَنْ کٰانَ تَقِیًّا﴾.
4.  سوره الرحمن، آیه 46: ﴿وَ لِمَنْ خٰافَ مَقٰامَ رَبِّهِ جَنَّتٰانِ﴾.
5. سوره الرحمن، آیه‌های 48 تا 58.
6. سوره الرحمن، آیه‌های 62 تا 76.
7. خلیل بن احمد، العین، قم، مؤسسه دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ق، ج 6، ص 21.
8. جفری، آرتور، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، مترجم: فریدون بدره‌ای، تهران، انتشارات توس، 1386 ش، ص 170 و 171.
9. در برخی از آیات قرآن همچون آیه 91 سوره مکی اسراء و آیه 8 سوره مکی فرقان کلمه «جنه» به معنای باغ زمینی به کار رفته است.
 

برخی «حورالعین» را به معنای «زنان بهشتی» ترجمه کرده اند که اشتباه است و همین باعث شده است که تصورات اشتباهی در مورد معانی و مفاهیم آیات و روایات پیدا کنند.
منظور از حورالعین بهشتی در قرآن

پرسش:
آیا بهشتیان با حورالعین ازدواج می‌کنند؟ قرآن می‌گوید زوجنا ولی بعضی می‌گویند حورالعین خادم هستند نه همسر بهشتی! اگر مردان با حورالعین ازدواج می‌کنند آیا زنان نیز با غلمان ازدواج می‌کنند یا حور وغلمان خادمان بهشتی هستند نه همسر؟ اینکه می‌گوید یطوف علیهم ولدان مخلدون، غیر از غلمان است؟ آیا این‌ها باعث نمی‌شود تصور شود در بهشت مسائل جنسی خیلی بولد شده؟!
 

پاسخ:
بخشی از آیات قرآن کریم درباره بهشت و نعمت‌های بهشتی است. در این آیات به نعمت‌های فراوان و بی‌شماری همچون باغ‌ها، چشمه‌ها، آبشارها، درختان، لباس‌ها، خیمه‌ها، تخت‌ها و پشتی‌ها، خدمتکاران، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و ... اشاره‌شده است که همگی جاودانه و بی‌پایان هستند. یکی از نعمت‌هایی که خداوند برای اهل بهشت در نظر گرفته همسران و هم‌نشینان بهشتی است.

ازواج مطهره یعنی همسران پاکیزه نه زنان پاکیزه!
خداوند در قرآن به فراوانی از بهشت و نعمت‌های آن سخن گفته است. یکی از این نعمت‌ها «ازواج مطهره» است. (۱) «ازواج» در زبان عربی جمع «زوج» و به معنای همسر است و شامل مرد و زن، هر دو می‌شود؛ (۲) بنابراین، این نعمت الهی اختصاصی به مردان ندارد و شامل همه اهل بهشت اعم از زنان و مردان خواهد شد؛ چنانکه نعمت‌هایی که قبل و بعد از این نعمت ذکرشده است نیز مختص به مردان نمی‌باشند.

حورالعین
برخی معتقدند که حورالعین نیز به معنای همسران بهشتی است و نه زنان بهشتی. به باور آن‌ها تعابیر به کار رفته درباره حوریان بهشتی در قرآن کریم، خالی از هرگونه مفهوم جنسیت است؛ اما بعدها به جهت بی‌توجهی به ریشه این کلمه، گمان شده که مراد از حورالعین فقط زنان هستند و این گمان نادرست به کتاب‌های لغت، تفاسیر و حتی ترجمه روایات نیز راه‌یافته است. (3)
در دو آیه قرآن خداوند از تزویج با حوریان سخن گفته است: ﴿زَوَّجْنٰاهُمْ بِحُورٍ عِینٍ﴾. (۴) مطابق این دو آیه و بر اساس معنای لغوی «زوّج: قرین و هم‌نشین کردن» برای بهشتیان هم‌نشینانی بهشتی است که پیوسته گرداگرد آن‌ها می‌گردند. این هم‌نشینان بهشتی، آن‌چنان زیبا هستند که چشم‌ها از دیدن آن‌ها حیران می‌شود. (۵) همان‌طورکه مشخص است این نعمت نیز اختصاصی به مردان ندارد و شامل هر دو گروه زنان و مردان می‌شود.
شاید کسی بگوید که کاربرد ضمیر «هم» که در زبان عربی برای جمع مذکر (چند مرد) است، نشان می‌دهد که مراد قرآن از «حور عین» زنان بهشتی است که خداوند آن‌ها را به ازدواج مردان درمی‌آورد؟ اما این استدلال درست نیست؛ چراکه در زبان عربی برای مجموعه‌ای مرکب از مذکر و مؤنث لفظ مذکر به کار می‌رود؛ حتی اگر تعداد زنان بیشتر از مردان باشد. (۶) با توجه به اینکه اهل بهشت نیز متشکل از زنان و مردان هستند، باید برای آن‌ها از باب تغلیب از واژگان مذکر استفاده کرد.
نکته دیگر این‌که فعل «زوّج» به معنای قرین و همراه کردن است. معنای این فعل در زبان عربی هرچند لزوماً به معنای ازدواج نیست و ازدواج تنها یکی از مصادیق آن است، (۷) اما اجازه نمی‌دهد که بگوییم مراد از حورالعین خادمان بهشتی است؛ بله حورالعین در خدمت اهل بهشت است، اما به‌عنوان یک همراه و هم‌نشین نه خدمتگزار.

غلمان
غِلمان در زبان عربی به معنای نوجوانان است. با بررسی معنا و کاربرد کلمات هم‌نشین واژه «غلمان»، یعنی «طواف» و «ولدان»، روشن می‌شود که وظیفه این موجودات پذیرایی و رفت‌وآمد برای خدمت به بهشتیان است. (۸) مطابق روایات فهم صحابه به‌عنوان مخاطبان اولیه قرآن از «غلمان» نیز خدمتگزار بوده است. (۹) مفسران هم در مقام تفسیر آیه قید «فی الخدمه» را آورده‌اند: «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ‏ فى الخدمه غِلْمان‏». (۱۰)
 احتمال دیگری که توسط برخی از مفسران درباره «غلمان» مطرح‌شده، این است که خداوند فرزندان بهشتیان که در کودکی از دنیا رفته‌اند را به آنان برمی‌گرداند. (۱۱) بنابراین، مراد از «غلمان» در قرآن کریم همسران بهشتی نیست.

ولدان مخلدون
«وِلْدانٌ مُخَلَّدُون» یعنی نوجوانانی که هیچ‌گاه پیر نمی‌شوند. مفسران «ولدان مخلدون» را همان «غلمان» دانسته‌اند (۱۲) و در مقام تفسیر آیه برای آن‌ها نیز قید «فی الخدمه» را آورده‌اند: «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ للخدمه وِلْدانٌ غلمان مُخَلَّدُون‏». (۱۳) البته مطابق روایتی «ولدان مخلدون» فرزندان بهشتیان هستند که نه ثوابی دارند که بهشتی شوند و نه عقابی که جهنمی. 
مطابق روایتی دیگر آن‌ها فرزندان جهنمیان هستند که در کودکی از دنیا رفته‌اند. (14)

قرآن و بولدکردن نعمت‌های جنسی؟!
اسم «حور» تنها دو بار در قرآن به کاررفته است. چنانکه تنها سه بار در قرآن به «ازواج مطهره» اشاره شده است. سایر نعمت‌های بهشتی که مربوط به مسائل جنسی می‌شود نیز همگی در همین حد هستند: 
«کواعب» یک بار. «اتراب» دو بار. «قاصرات الطرف» سه بار. «لم یطمثهن» دو بار و ... . همان‌طور که مشخص شد عناوینی همچون «غلمان» و «ولدان مخلّدون» نیز ارتباطی با امور جنسی ندارند؛ اما اگر هم داشتند روی‌هم سه مرتبه در قرآن به‌کاررفته‌اند. چنانکه مطابق تحقیق صورت گرفته خداوند در ۲۴ آیه قرآن به همسران بهشتی پرداخته است. (۱۵) با مقایسه این تعداد اندک با کل کلمات و آیات قرآن (۷۷۸۰۷ کله و ۶۲۳۶ آیه) به درصد بسیار ناچیزی می‌رسیم. این درصد اندک نشان می‌دهد که قرآن ـ برخلاف تصور برخی ـ اصلاً چنین نعمت‌هایی را در قرآن پررنگ نکرده است. نکته دیگری که نباید آن را نادیده گرفت این است که انسان دارای قوه «شهوت» است؛ به خاطر همین، کاملاً طبیعی است که برخی از نعمت‌های بهشتی در رابطه با این قوه باشند.

نتیجه:
خداوند در قرآن به فراوانی از بهشت و نعمت‌های آن سخن گفته است. انسان دارای قوه «شهوت» است و به خاطر همین، کاملاً طبیعی است که برخی از نعمت‌های بهشتی در رابطه با این قوه باشد. یکی از این نعمت‌ها «ازواج مطهره» است که  اختصاصی به مردان ندارد و شامل همه اهل بهشت اعم از زنان و مردان خواهد شد. در دو آیه قرآن خداوند از تزویج با حوریان سخن گفته است. مطابق این دو آیه برای بهشتیان، اعم از زن و مرد، هم‌نشینانی بهشتی از بین فرشتگان است که از شدت زیبایی‌شان چشم‌های اهل بهشت از دیدن آن‌ها حیران می‌شود. مراد از «غلمان» همسر بهشتی نیست؛ بلکه آن‌ها خدمتگزاران بهشت هستند. «ولدان مخلدون» نیز عنوان دیگری برای همان «غلمان» و خدمتگزاران بهشتی است که خداوند با این تعبیر به ویژگی دیگری از آن‌ها اشاره کرده است. 
نسبت سنجی آن دسته از واژگان قرآن که به نعمت‌های جنسی بهشت اشاره می‌کنند با کل واژگان قرآن نشان می‌دهد که برخلاف تصور برخی چنین مسائلی اصلاً در قرآن به‌صورت پررنگ مطرح نشده است.

منابع برای مطالعه بیشتر:
مقاله «آیات موهم جنسیت حوریان بهشتی در قرآن کریم» تألیف الهه هادیان رسنانی.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره بقره، آیه ۲۵؛ سوره آل‌عمران، آیه ۱۵؛ سوره نساء، آیه ۵۷.
۲. ابوعبیده، مجاز القرآن، محقق: فواد سزگین، قاهره، مکتبه الخانجی‏، چاپ اول، ۱۳۸۱ ق، ص ۳۴.
۳. هادیان رسنانی، الهه، «آیات موهم جنسیت حوریان بهشتی در قرآن کریم»، نشریه الاهیات قرآنی، ۱۴۰۱ ش، ش ۱۸، ص ۱۳. در نقطه مقابل، برخی معتقدند که ویژگی‌هایی همچون «ابکار» و «مقصورات فی الخیام» که در قرآن برای حوریان به کار رفته است، نشان می‌دهند که آنان زن و هم‌نشین مردان بهشتی هستند.
۴.  سوره دخان، آیه ۵۴؛ سوره طور، آیه ۲۰.
۵. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق: احمد حسینی اشکوری، تهران: مکتبه المرتضویه، ۱۳۷۵ ش، ج ۳، ص ۲۷۸: «الحُورُ جمع حَوْرَاء - بالفتح و المد - و هی الشدیده بیاض العین فی شده سوادها، سمیت بذلک لأن الطرف - أی العین - یحار بها».
۶. هادیان رسنانی، الهه، آیات موهم جنسیت حوریان بهشتی در قرآن کریم، ص ۱۹. همچنین رجوع شود به مقاله: دهقانی زاده، مجید، «جنسیت و زبان قرآن»، نشریه حوراء، شماره ۳۲، ۱۳۸۸ ش.
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ ق، ج‏۱۸، ص ۱۴۹.
۸. جلالی کندری، سهیلا و اعظم سادات شبانی، بررسی دیدگاه برخی مستشرقان درباره «هم‌جنس‌گرایی» در قرآن، مجله قرآن‌پژوهی خاورشناسان، شماره ۱۹، ۱۳۹۴ ش، ص ۶۲.
۹. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، تفسیر القرآن العزیز المسمى تفسیر عبدالرزاق، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۱ ق،‏ ج‏۲، ص ۲۰۱. در روایت برای غلمان از تعیبر «هذا الخدم‏» یا «هذا الخادم» استفاده‌شده است.
۱۰. دینورى، عبدالله بن محمد، الواضح فى تفسیر القرآن الکریم، بیروت،‏ دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، ‏۱۴۲۴ ق، ج‏۲، ص ۳۴۹.
۱۱. ماوردى، على بن محمد، النکت و العیون تفسیر الماوردى، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون‏، ج‏۵، ص ۳۸۳.
۱۲. مقاتل بن سلیمان،‏ تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ۱۴۲۳ ق، ج ۴، ص ۲۱۷؛ سمرقندى، نصر بن محمد، بحرالعلوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق، ج‏۳، ص ۳۹۲.
۱۳. ثعلبى، احمد بن محمد، الکشف و البیان (تفسیر ثعلبى)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ۱۴۲۲ ق،  ج ۹، ص ۲۰۴.
۱۴. طبرسى، فضل بن حسن،‏ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ ش، ج ۹، ص ۳۲۷.
۱۵. حاجی شرفی، رضوان، ویژگی‌های زنان بهشتی از منظر قرآن، روان‌شناسی فرهنگی زن، شماره ۱۲۸، ۱۳۹۰ ش، ص ۷۳.
 

در روايات آمده است هم نشين حضرت موسي سلام الله عليه در بهشت پيرزني است

در روايات آمده است هم نشين حضرت موسي سلام الله عليه در بهشت پيرزني است توضح اين كه: روايتي از از امام موسي كاظم سلام الله عليه نقل شده است كه فرمود : احْتُبِسَ الْقَمَرُ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَوْحَي اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَي مُوسَي ع أَنْ أَخْرِجْ عِظَامَ يُوسُفَ مِنْ مِصْرَ وَ وَعَدَهُ طُلُوعَ الْقَمَرِ إِذَا أَخْرَجَ عِظَامَهُ فَسَأَلَ مُوسَي عَمَّنْ يَعْلَمُ مَوْضِعَهُ فَقِيلَ لَهُ هَاهُنَا عَجُوزٌ تَعْلَمُ عِلْمَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَأُتِيَ بِعَجُوزٍ مُقْعَدَةٍ عَمْيَاءَ فَقَالَ لَهَا أَ تَعْرِفِينَ مَوْضِعَ قَبْرِ يُوسُفَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرِينِي بِهِ قَالَتْ لَا حَتَّي تُعْطِيَنِي أَرْبَعَ خِصَالٍ تُطْلِقَ لِي رِجْلِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ شَبَابِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ بَصَرِي وَ تَجْعَلَنِي مَعَكَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَكَبُرَ ذَلِكَ عَلَي مُوسَي فَأَوْحَي اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَي أَعْطِهَا مَا سَأَلَتْ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُعْطِي عَلَيَّ فَفَعَلَ فَدَلَّتْهُ عَلَيْهِ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ شَاطِئِ النِّيلِ فِي صُنْدُوقٍ مَرْمَرٍ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ طَلَعَ الْقَمَرُ فَحَمَلَهُ إِلَي الشَّامِ فَلِذَلِكَ يَحْمِلُ أَهْلُ الْكِتَابِ مَوْتَاهُمْ إِلَي الشَّامِ‏(1)      

يعني ماه مدتي بر بني اسراييل طلوع نمي كرد و خداي متعال به حضرت موسي وحي كرد كه استخوان هاي حضرت يوسف را از مصر خارج كن تا وعده طلوع ماه را دريافت كني، موسي سوال كرد كه چه كسي از مكان استخوان ها باخبر است به او گفته شد در مصر پيرزني وجود دارد كه تو را آگاه خواهد كرد، موسي در جستجوي پيرزن رفت و او را در حالي كه زمين گير و كور بود يافت و از او در مورد قبر يوسف سوال كرد و پيرزن در پاسخ گفت مي دانم حضرت فرمود نشاني اش را بده و پيرزن گفت اين كار را نمي كنم مگر آن كه چهار آرزوي مرا بر آورده كني، اول اين كه از حالت زمين گيري مرا نجات دهي، دوم اين كه مرا به دوره جواني بازگرداني،  سوم اين كه نور چشمانم را به من برگرداني، و چهارم اين كه مرا در بهشت هم نشين خود كني! چنين تقاضاهايي بر حضرت گران تمام شد، در اين هنگام خداي متعال به حضرت وحي فرستاد به تقاضاهاي او جواب مثبت بده در حقيقت تو داري اين كار را بر عهده من مي گذاري، اين كار انجام شد، يعني به تقاضاهاي آن پيرزن جواب مثبت داده شد و او نيز حضرت را به مكان يوسف پيامبر راهنمايي كرد و موسي پيامبر تابوت مرمرين يوسف را از درون رود نيل بيرون كشيد و در اين هنگام بود كه ماه نيز طلوع كرد و تابوت يوسف به شام منتقل شد و به همين خاطر اهل كتاب، مردگانشان را به آنجا مي برند.

لازم به ذكر است، عين همين حديث در ديگر كتاب هاي معتبر شيعه نقل شده است كه ضرورتي به ذكر آن ها نيست.

پي نوشت:

1.شيخ صدوق،الخصال،قم انتشارات جامعه مدرسين،سال 1362 هجري شمسي،چاپ اول، ج‏1، ص 206.

 

 

ايمان به خدا و عمل صالح براي اطاعت از امر خدا از جمله ايمان آوردن به پيامبر و هجرت همراه ايشان از مكه به مدينه و.....همه ازفضایل بزرگ است

ايمان به خدا و عمل صالح براي اطاعت از امر خدا  از جمله ايمان آوردن به پيامبر و هجرت همراه ايشان از مكه به مدينه و پذيرفتن ايشان و يارانش در مدينه و همركاب شدن با ايشان در جنگ ها و... ، همه از فضايل بزرگ است، ولي هيچ كدام از اين فضايل ثابت نمي كند كه بهشتي شدن فرد تضمين شده و قطعي است.

 فضايل فرد را مستحق بهشت مي گرداند، ولي  استحقاق هميشه در معرض حبط و نابودي است. ممكن است فرد با بازگشت از ايمان و عمل صالح و با ارتكاب نقض عهد و پيمان شكني، صلاحيت را از دست بدهد.

خداوند هميشه به انسان هاي مؤمن و صالح وعده بهشت مي دهد، ولي تحقق آن را به وفاي به عهد و ايمان منوط مي سازد. به همين آيات توجه كنيد:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلي‏ عَذابٍ عَظيمٍ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ؛ (1)

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كساني كه به نيكي از آن ها پيروي كردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نيز) از او خشنود شدند و باغ هايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جاري است و جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزي بزرگ!  از (ميان) اعراب باديه‏نشين كه اطراف شما هستند، جمعي منافقند و از اهل مدينه (از همين مهاجران و انصار سابقين و اولين نيز)، گروهي سخت به نفاق پاي بندند. تو آن ها را نمي‏شناسي، ولي ما آن ها را مي شناسيم. به زودي آن ها را دو بار مجازات مي‏كنيم (: مجازاتي با رسوايي در دنيا، و مجازاتي  هنگام مرگ) سپس به سوي مجازات بزرگي (در قيامت) فرستاده مي‏شوند. گروهي ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند، اميد مي‏رود كه خداوند توبه آن ها را بپذيرد به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!

 خشنودي كه در اين آيه آمده، خشنودي خدا از فعل آن ها است، يعني از اين كه اين جماعت سبقت گيرنده به ايمان و هجرت و نصرت بودند، خدا را با اين كار خود راضي كردند . خدا از اين كارشان راضي شد . اين دلالت ندارد كه رضايت تا قيامت باقي بماند، زيرا ممكن است همين افراد با ارتداد و پيمان شكني در زمان رسول خدا يا با سرپيچي از رهنمود هاي صريح ايشان بعد از وفات رسول خدا، موجب خشم خدا از خود شوند و  ايمان و هجرت و نصرت را حبط كنند.

آيات بعد به جماعتي از  مهاجر و انصار  ساكن مدينه اشاره دارد كه منافقانه وارد اسلام شده يا بعد به نفاق گرائيدند و رضايت را از اول حاصل نكردند يا از دست دادند.

مشابه اين آيات در سوره فتح در باره بيعت رضوان هم آمده است. خدا در آن جا هم در مورد  مهاجر و انصار كه در بيعت عقبه شركت كرده بودند ، مي فرمايد:

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة؛(2)

خداوند از مؤمنان- هنگامي كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضي و خشنود شد.

إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً؛ (3)

كساني كه با تو بيعت مي‏كنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مي‏نمايند، و دست خدا بالاي دست آن هاست. پس هر كس پيمان‏شكني كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است. آن كس كه نسبت به عهدي كه با خدا بسته وفا كند، به زودي پاداش عظيمي به او خواهد داد.

بنا بر اين آيات هم ، بيعت مهاجر و انصار با رسول خدا در غزوه حديبيه در زير درخت عملي بود مورد رضاي خدا و استحقاق بهشت و ثواب خدا را در پي داشت، ولي بايد اهل بيعت براي رسيدن به پاداش آخرت بر  پيمان اطاعت از پيامبر و جانبازي در راه آرمان هاي ايشان ثابت قدم بمانند. اگر پيمان بشكنند، رضايت خدا را از دست داده و مستحق كيفر مي گردند.

بنا بر اين مهاجران و انصار كه ايمان و هجرت و نصرت شان مورد رضاي خدا بود، صلاحيت بهشتي شدن پيدا كردند،  ولي با پيمان شكني بعد از پيامبر و مخالفت صريح با دستور هاي ايشان، صلاحيت خود را از دست دادند. اگر بدون توبه از دنيا رفته باشند، ديگر صلاحيت بهشتي شدن ندارند. خدا به آنان وعده قطعي نداده بود تا خلف وعده كرده باشد و تناقض در آيات حاصل شده باشد.

اين كه وعده رضايت قطعي فقط به وفاداران به بيعت داده شده، نه به همه كساني كه در بيعت شركت كردند، در آيات آن سوره و هم در جاهاي ديگر قرآن آمده است. در  سوره فتح آمده :

إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً ؛

كساني كه با تو بيعت مي‏كنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مي‏نمايند، و دست خدا بالاي دست آن هاست. پس هر كس پيمان‏شكني كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است . آن كس كه نسبت به عهدي كه با خدا بسته وفا كند، به زودي پاداش عظيمي به او خواهد داد.

بنا بر اين آيه 18 اين سوره اعلام مي كند كه خدا از اقدام مسلمانان به بيعت در غزوه حديبيه راضي شد. عمل آنان مورد نظر خدا قرار گرفت، هم چنان كه از ديگر اعمال صالح آنان راضي و خشنود است. در آيه 10 اعلام مي كند اعمالي كه مورد نظر و رضاي خداست، اگر حفظ شود و عمل كننده تا آخر عمر بر پيمان بماند و به عهد وفا كند، سبب رضايت قطعي و نهايي خدا از او خواهد شد اما اگر اقدام ارزشمند او با پيمان شكني بدرقه شود ، حبط مي گردد و ديگر رضايت نهايي خدا را براي او به ارمغان نمي آورد.

پي نوشت ها:

1. توبه (9) آيه99-102.

2. فتح (48) آيه 18.

3. همان ، آيه 10.

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيا

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.
پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.
اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.
بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.
در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.
بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.
شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.
وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)
بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.
محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پي‌نوشت‏ها:
1. رعد، آيه 29.
2. سوره آل عمران،آيه 85.
3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.
 

 

آیا از گروه مسیحیان و یهودیان و یا حتی کافران هستند کسانیکه به بهشت داخل شوند؟ چگونه؟

پاسخ:
بر اساس معارف دين اسلام در مورد سعادت انسان ها بايد گفت كه حقانيت يك دين و مذهب، با اهل نجات بودن و بهشتي بودن افراد دو موضوع مستقل مي باشند، يعني همانطور كه لزوما پيروان اعتقادي يك دين آسماني اهل بهشت نيستند، پيروان ساير اديان نيز اهل جهنم نخواهند بود.
به بيان روشن تر ما در عين اين كه از ميان هفت ميليارد انسان روي كره زمين، تنها شيعه دوازده امامي را اهل حق و در نهايت سعادت و نجات مي‌‌‌دانيم، آن هم به شرطي كه رعايت تكاليف ديني را نموده باشند، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اينان، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند.
خداوند متعال هيچ كس را بيش از حد توان خود تكليف نمي نمايد (1) و اين بدان معناست كه افرادي كه به دلائل مختلف امكان شناخت حقيقت را نداشته و به همين دليل از پيروي از اعتقاد صحيح محروم مانده اند. طبيعتا توان عمل به دستورات الهي را مطابق با خواست حقيقي خداوند نداشته اند و خداوند نيز به همان مقداري كه معذور بوده اند نسبت به آنها سهل و آسان خواهد گرفت.
در فرهنگ ديني افرادي كه بر خلاف جريان حقيقي دين حركت مي كنند يا نسبت به خطاي خود عالم و عامد هستند يا جاهل و غير عامد. عالمان و عامدان به جهت مخالفت عالمانه با حقيقت اهل عذاب خواهند بود، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. اما افراد ديگر كه به خاطر جهل خود از پيروي از اعتقاد حقيقي محروم مانده اند نيز دو دسته اند: مقصر و قاصر.
مقصران افرادي هستند كه با وجود امكان رسيدن به حقيقت، از روي بي توجهي از آن سرباز زده اند، كه در اين صورت كوتاهي به خود آنها برمي گردد و مثل عالمان، جهنّمي اند. (البته بدون لحاظ رحمت الهي كه ممكن است شامل آنها هم بشود). امّا افراد قاصر كه ناخواسته از دسترسي به حقيقت محروم مانده اند و علي رغم تبعيت از آنچه حق مي پنداشتند در شناخت مصداق حق دچار خطا شدند كه اكثر مردم را تشكيل مي‌‌‌دهند، به طور حتم اهل نجاتند.
قرآن مجيد مي‌فرمايد: « وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم. مگر حجت را بر آن ها تمام كرده باشيم».(2)
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند و اصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي‌دهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است، هر چند پايبندي آنها به اصول و دستورهاي ديني خودشان هم تا حدي لازم است.
شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى‏ گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏ يابد كه ائمه(ع) تكيه‏ شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏ آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏ بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏ برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏ روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏ دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏ رود».
وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏ كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(3)
در نتيجه پيروان بسياري از اديان ديگر و حتي انسان هايي كه پيرو ديني از اديان آسماني نيستند ممكن است در اين مجموعه محسوب شده و در صورت عمل به آنچه حقيقت و درست مي پنداشتند يا به مقتضاي عقلشان صحيح مي نمود، اهل نجات خواهند بود و فلسفه خلقت آنان هم مانند همه انسان هاي ديگر براي رسيدن به كمال و سعادت ابدي است كه براي آن ها هم رقم خواهد خورد.

پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه 286.
2. اسراء(17)آيه 15.
3. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارت صدرا، تهران 1374 ش، ج 1، ص 320 به بعد.
موفق باشید.

دوست دارم بفهمم که این همه آدم در دنیا هست که مسلمان نیستن. سرنوشتشون چی میشه؟ آیا مسلمان سُنّی که امام علی(ع) را به عنوان امام قبول ندارد مجازاتش نسبت به غیر مسلمان بیشتر نیست؟ چون بالاخره مسلمان هست و می تونسته علی را بشناسه. غیر از اون شاید بشه گفت خب یک نفر تلاش کرده و مسلمون شده اما سنی شده ولی بقیه دنبال حقیقت هم نرفتن.

قضاوت خدا نسبت به سایر اقلیت های دینی چگونه است؟ آیا یک مسیحی یا یهودی یا مسلمان اهل سنت به بهشت می رود؟ اگر به دین خود عمل نکند چه؟ چینی ها که بت می پرستن چه؟؟

پاسخ:
ما با ادله قطعي عقلي و مؤيدات نقلي به كامل بودن دين اسلام به عنوان آخرين دين الهي ايمان داشته و بر اين باوريم كه پيروان اديان ديگر، در عمل موظف به پيروي از اين دين هستند و اتفاقاً اين نوع عملكرد، موجب سعادت اخروي مي باشد.
بر اين اساس به اعتقاد ما، تنها شيعيان دوازده امامي اهل حق هستند، آن هم به شرطي كه اهل عمل و رعايت محرّمات و واجبات شرعي باشند، با اين حال هرگز معتقد نيستيم غير آن ها، همه غير بهشتي بوده و يا اهل جهنم و عذاب باشند، زيرا ما ديگران را عالم و عامد مي دانيم يا جاهل غير عامد. عالمان و عامدان اهل عذاب اند، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند.
جاهل هم دو دسته اند: مقصر و قاصر. مقصران يا افرادي كه با وجود امكان رسيدن به حقيقت، از آن سرباز زده اند، مثل عالمان، جهنّمي اند (البته بدون لحاظ رحمت الهي كه ممكن است شامل آن ها هم بشود).
امّا جاهلان قاصر يعني كساني كه متوجه جهل خود نيستند و يا راهي براي بر طرف كردن جهل خود ندارند، به طور حتم اهل نجاتند، قرآن مجيد مي فرمايد"وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً"(1) هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم، مگر حجت را بر آن ها تمام كرده باشيم ».
حال بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا غافلند و اصلاً احتمال خلاف در اعتقادات و باورهاي خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي دهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده، ولي به بطلان عقائدشان پي نبرده اند، هر چند پايبندي آن ها به اصول و دستورهاي ديني خودشان هم در رسيدن به بهشت، غير قابل انكار است.
شهيد مطهرى (ره) در اين باره مى‏ فرمايد: اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏ يابد كه ائمه(ع) تكيه‏ شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏ آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏ بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏ برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏ روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند. مثلاً زرارة از امام نقل مى‏ كند كه فرمود:اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد.(2)
در نتيجه گرچه با توجه به امكانات فعلي و سهولت در گسترش اطلاعات از طريق اينترنت و ... بسياري از افراد در جهل خود مقصر بوده و يقيناً جهنمي اند. اما در عين حال برخي از آنها به دلائل مختلف، جاهل قاصر بوده و حجت بر آنها تمام نشده است. لذا نمي توان تمامي آنها را غير بهشتي دانست و يا شخصي به حقانيت اسلام پي برده، ولي به حقانيت شيعه نرسيده است و...چنين اشخاصي را نمي توان لزوما جهنمي دانست.
البته توجه داشته باشيد، اين امر بدان معنا نيست كه در صورت ورود شخص به بهشت، درجه وي با افراد به حق رسيده، مساوي مي شود. چرا كه معتقديم در بسياري از موارد، خود ولايت و حب اهل بيت (ع) مانند نماز، روزه و... داراي آثار تكويني خاصي بوده كه شخص را به مقامات عاليه مي رساند و چه بسا فرد با انجام ندادن آن به هر دليل، به آن مقام نمي رسد. لذا افراد جاهل قاصر گرچه شايد به جهنم نرفته، اما قطعاً مقام كسي كه به حقانيت رسيده مانند شيعه و يا حداقل به بخشي از آن حقيقت رسيده مانند اهل تسنن، بيشتر از ديگران است.
وضعيت اين جاهلان قاصر مانند ورزشكاري است كه به جهت عذري مانند بيماري و...، قادر به مسابقه نبوده و طبيعتاً ديگران نيز وي را به خاطر رتبه نياوردن سرزنش نمي كنند. اما هيچ گاه مقام وي مساوي با كسي نيست كه در مسابقه شركت كرده و داراي مقام برتر شده است.
البته مطابق آنچه بيان شد،‌ حب ظاهري يا شيعه ظاهري مراد نبوده بلكه شيعه اي مراد است كه اهل عمل بوده باشد؛ به عبارتي شيعه واقعي مراد است در رواياتي از امام باقر(ع)نقل شده است كه فرمود" يَا جَابِرُ بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ يَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ ُحُبُّنَا"(3) اى جابر سلام مرا به شيعيان من برسان و به آنان اعلام كن كه بين ما و خدا قرابت خويشاوندى نيست و راه تقرب به خدا فقط اطاعت و فرمانبرى از اوست. اى جابر هر كس كه اطاعت خدا نموده و ما را دوست بدار او ولى و دوست ما است و كسى كه معصيت خدا را كند محبت ما سودى بحالش ندارد."
و شايد مراد حديث آن باشد كه اساساً كسي كه محب اهل بيت است، همواره سعي مي كند از گناه دوري كند.

پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه39.
2. مطهري، مرتضي، مجمو عه آثار، چ صدرا، تهران، 1370، ج1، ص 279.
3. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، چ دارالكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 68، ص 179.
موفق و موید باشید

صفحه‌ها