عدل الهی

مسئله عدل الهی یکی از مهمترین مسائل خداشناسی است که جواب سؤالات زیادی به آن گره خورده است. تأخیر در مجازات ظالمین یکی از سؤالات پرتکرار در این بحث است.
چرایی تأخیر در مجازات ظالمین

پرسش:
اگر خداوند واقعاً دل‌نگران مظلوم است، باید در همین دنیا برای نجات مظلوم کاری کند نه اینکه مظلوم را به مجازات ظالم در آخرت حواله دهد که برای مظلوم بی‌فایده است! واقعاً مجازات ظالمان در آخرت، چه سودی برای مظلومان دارد؟
 

پاسخ:
خداوند عادل است و نه ظلم می‌کند و نه نسبت به ظلم ظالمان بی‌تفاوت است. اساساً یکی از ادله اثبات معاد و جهان پس از مرگ، ازاین‌قرار است که «خداوند میان افراد به عدالت حکم می‌کند و چنان نیست که حکم افراد بدکار و نیکوکار یکسان باشد. در واقع، هر کسی متناسب با کاری که انجام داده، مستحق پاداش یا مجازات است و خداوند بر خود لازم می‌داند که عدالت بورزد و هرکسی را به نتیجه اعمالش برساند». (1)
اما مسئله اینجاست که اگر قرار است خداوند عدالت بورزد و حق مظلوم را از ظالم بستاند، چرا در دنیا این کار را انجام نمی‌دهد؟ و آیا ستاندن حق مظلوم از ظالم در آخرت، فایده‌ای برای مظلوم دارد یا نه؟ در ادامه در قالب نکاتی، به این دو سؤال می‌پردازیم.

نکته اول:
انسان موجودی دارای اختیار است که خودش سرنوشت خودش را می‌سازد و تصمیم می‌گیرد چه شود. هویت انسان از پیش‌ساخته نیست، بلکه همان است که خودش در طول زندگی می‌سازد. (2) زندگی در دنیا،  فرصتی است برای قرار گرفتن انسان در موقعیت‌های تلخ و شیرین و امتحان شدن و برساختن هویت و سرنوشت ابدی. (3) این سرنوشت خودساخته است که مشخص می‌سازد انسان پس از مرگ، در چه موقعیتی به سر خواهد بُرد؛ بهشتی خواهد شد یا جهنمی. (4)  ازاین‌رو، هر کاری که به این سنت و هدف از آفرینش انسان در دنیا آسیب وارد کند، از سوی خداوند انجام نمی‌گیرد چراکه او حکیم است و در میانه راه آفرینش، اهداف و سنن و قوانین خودش را نقض نمی‌کند. (5) اگر قرار باشد هر بار که ظلمی رخ داد، خداوند مداخله کند و ظالم را تنبیه کند و یا حتی پیش از وقوع ظلم، مانع از آن شود، اساساً اختیار انسان سلب می‌شود و سنت آزمون و امتحان الهی نیز تحقق نمی‌یابد و سره از ناسره و خوب از بد مشخص نمی‌گردد. (6)

نکته دوم:
با این حال، خداوند از طریق ارسال انبیای الهی به‌منظور عدالت‌گستری (7) و بسیج کردن مردم با محوریت حق و عدالت، (8) ظلم‌ستیزی را در جامعه دینی نهادینه کرده و وعده داده است که اگر مردم در راه خدا تلاش کنند و حق و عدالت را بر زمین محقق سازند، خداوند نیز آن‌ها را از امداد غیبی بی‌بهره نمی‌سازد و از راه‌های گوناگون مثل ایجاد ترس در دل ظالم یا تقویت روحیه مؤمنان و نترسیدن از قدرت ظالم و ... از جبهه عدالت‌خواه حمایت خواهد کرد. (9) بر این اساس، روشن می‌شود که خداوند بی‌تفاوت نیست، اما یکی دیگر از سنت‌های الهی در زمین این است که ابتدا باید مردم قیام کنند و سپس خداوند امدادش را برساند و تا زمانی که مردم خودشان اقدام نکنند و از اختیارشان برای ریشه‌کن کردن ظلم استفاده نکنند، سرنوشت شان تغییر نخواهد کرد. (10) این سنت الهی، همسو باسنت اختیار انسان و سنت امتحان و آزمون او است.
بنابراین، خداوند بی‌تفاوت نیست و اگر مستقیماً مداخله نمی‌کند، به این سبب است که سنت آزمون و امتحان الهی و فرصت خود ساختن در دنیا از بین نرود؛ اما دخالت غیرمستقیم خدا، از طریق هدایتگریِ انبیای الهی و اقدامات عدالت‌خواهانه جامعه دینی و امداد غیبی خدا که به دنبال این قیام و عدالت‌خواهی نصیب مؤمنان خواهد شد، همیشه پابرجاست.

نکته سوم:
اما آیا مجازات ظالم در آخرت، فایده‌ای برای مظلوم دارد یا نه؟
پاسخ به این پرسش، به دیدگاه انسان در حوزه فرجام‌شناسی بستگی دارد. اگر کسی دنیا را آخر ماجرا بداند؛ در این صورت، وعده به مجازات ظالم در سرای دیگر، برای او بی‌معنا و بدون فایده است؛ اما حقیقت این است که دنیا آخر ماجرا نیست و سرای دیگری وجود دارد که اصل حیات و زندگی آنجاست: «شما زندگى دنیا را مقدم مى‏دارید، در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است». (11) از این منظر، مجازات ظالم و ستاندن حق مظلوم از او که اصطلاحاً حق‌الناس نامیده می‌شود، برای مظلوم فوائد بسیاری دارد تا جایی که مظلوم می‌تواند خیرات ظالم را به‌جای آن ظلم از او بستاند یا سیئات خودش را به او منتقل بسازد.
برای نمونه، درباره جبران حق مقتول نیز در روایات وارد شده است که «هر کس مؤمنی را بکشد، خداوند همه گناهان (او را) بر قاتلش ثابت می‌گرداند و کشته شده از آن‌ها بری و دور می‌شود». (12) روشن است که این مطلب در مورد قتل عمد و ظالمانه است که به دنبالِ آن، قاتل مهم‌ترین حق مقتول، یعنی حق حیات و تکامل را از او سلب کرده است و برای جبران این حق، خداوند چنین حکم می‌کند که گناهان مقتول بر گردن قاتلش باشد تا حق ضایع‌شده، جبران شود. (13) 

نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت، روشن می‌شود که خداوند نسبت به ظلم ظالم، ساکت و بی‌تفاوت نیست؛ اما چون دنیا مجال آزمون و اختیار است و نباید در این سنت و ساختار خلل ایجاد شود، خداوند مستقیماً دخالت نمی‌کند؛ اما به شکل غیرمستقیم، از مظلوم و جریان عدالت‌خواه دفاع و حمایت می‌کند؛ اما مجازات اخروی و ستاندن حق مظلوم از ظالم در آخرت نیز بی‌فایده نیست و آثار زیادی برای مظلوم دارد که شرح آن گذشت.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل، ۱۳۷۷ ش، ص ۱۶3-164؛ محمدرضایی، محمد، براهین عقلی اثبات حیات پس از مرگ، مجله قبسات، 1386 ش، شماره 46، ص 77.
2. سوره انسان، آیه 3: ﴿ إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً﴾.
3. سوره انبیاء، آیه 35: ﴿ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ﴾.
4. سوره مائده، آیات 85-86: ﴿ فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ و الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ ﴾.
5. سوره صافات، آیه 125: ﴿ أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقینَ﴾.
6. سوره عنکبوت، آیات 2- 3: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ﴾.
7. سوره یونس، آیه 47: ﴿ وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾.
8. سوره حج، آیات 39-40: ﴿ أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ﴾.
9. سوره عنکبوت، آیه 69: ﴿ وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین﴾.
10. سوره رعد، آیه 11: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم﴾.
11. سوره اعلی، آیات 16-17: ﴿ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی﴾.
12. «مَن قَتَلَ مُؤمنا مُتَعمِّدا أثبَتَ اللّهُ تعالى علَیهِ جَمیعَ الذُّنوبِ و بَرِئَ المَقتولُ مِنها ...»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج 104، ص 377.
13. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 5، ص 494-496.

اگر بیماری کرونا برای عذاب یا امتحان ما است، کودکان چه تقصیری دارند؟ آیا این عادلانه است؟ آیا خداوند واقعاً عدالت را رعایت کرده است؟
 بیماری، عذاب، امتحان، کودک، عدل الهی.

اگر بیماری کرونا برای عذاب یا امتحان ما است، کودکان چه تقصیری دارند؟ آیا این عادلانه است؟ آیا خداوند واقعاً عدالت را رعایت کرده است؟

پاسخ اجمالی:

ظهور و شیوع یک بیماری همواره به معنای عملکرد بد انسان و یا عذاب الهی نیست؛ بلکه گاهی به‌منظور امتحان انسان‌ها و حتی کودکان است. همچنین، ممکن است شرور و بیماری، نتیجه طبیعی رفتار انسان‌ها یا طبیعت باشد و چون جهان، یک کل به‌هم‌پیوسته است، کودکان نیز از عملکرد بد یک انسان و یا رفتار طبیعت، استثناء نمی‌شوند. البته خداوند در این‌گونه موارد، برای بی‌گناهان، «اعواض»(پاداش) در دنیا و آخرت در نظر گرفته است.

پاسخ تفصیلی:

خداوند از طریق بیماری و شرور و سختی‌ها، گاهی انسان‌ها را عذاب یا امتحان می‌کند؛ ازاین‌رو، این سؤال پیش می‌آید که چرا خداوند که عادل است، مانع از تسرّی این اتفاقات ناگوار به کودکان نمی‌شود؛ کودکانی که پاک و بی‌گناه‌اند و آمادگی لازم برای این امتحانات سخت را نیز ندارند. در ادامه، با ارائه نکاتی به این پرسش پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

هرچند ممکن است یکی از عوامل بیماری و دشواری در زندگی، عدم اطاعت از فرامین الهی و در حقیقت مکافات اعمال بد انسان باشد ولی این‌گونه نیست که هر جا بیماری وجود دارد، مصداقی از مصادیق «عذاب الهی» است! آری، برخی از این اتفاقات ناگوار، منشأ انسانی داشته و عملکرد انسان‌ها در نوع مناسبات و اتفاقاتی که در یک منطقه و یک دوره می‌افتد، مؤثر است. همچنانکه قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِى النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ به سبب اعمال مردم، در برّ و بحر فساد آشکار شد تا جزاى بخشى از اعمالى را که انجام داده‏اند به آن‌ها بچشاند شاید بازگردند». (1)

امّا باید توجّه کرد که گاهی هم این اتفاقات ارتباطی به عملکرد انسان ندارد؛ چنانکه ممکن است باران و برف در منطقه‌ای به جهت شرایط جغرافیایی که دارد بیشتر از نقاط دیگر ببارد، نظیر مناطق استوایی و یا مناطقی که در مجاورت دریاهای متعدد قرار داشته و ابرهای باران‌زای بیشتری در آن منطقه فعّال‌اند؛ تا جایی که می‌توان دوره‌های مختلف خشک‌سالی و ترسالی آینده را نیز تا حدودی با ابزار علمی و بر اساس فرمول‌های کاملاً طبیعی پیش‌بینی کرد.

ازاین‌رو ممکن است شیوع برخی از بیماری‌ها، به جهت مساعد بودن شرایط جوی در برخی مناطق، بیش از مناطق دیگر باشد. در این صورت دیگر نمی‌توان ظهور و یا شیوع یک بیماری را مستقیماً مکافات عمل و عذاب الهی نسبت به بندگان دانسته و از این باب برای ما سؤال شود که چرا کودکان دچار بیماری می‌شوند؟

نکته دوم:

در نگرش مبتنی برجهان بینی دینی و الهی، عالم هستی مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته و منسجم است که مخلوق یک موجود کاملِ مطلق بشمار می‌آید. ازاین‌رو همه موجودات عالم بر هم تأثیر داشته و از همدیگر متأثر می‌شوند. (2)

درنتیجه، حوزه تأثیر رخدادهای طبیعی و اعمال انسان تنها به حیطه شخصی او مربوط نشده و می‌تواند زمان‌ها و مکان‌های دیگر را نیز درنوردد؛ به این معنا که ممکن است رخدادی طبیعی مثل زلزله و یا ظلم ما به یک فرد یا خانواده تا مدّت‌ها در کودکان و حتی نسل‌های بعد نیز تأثیر بگذارد. (3) روشن است که هیچ‌کدام از این موارد مربوط به «عذاب الهی» نبوده و فعل مستقیم خداوند به‌حساب نمی‌آیند تا گفته شود کودکان تقصیری نداشته‌اند و چرا خدا آن‌ها را عذاب کرده؟!

نکته سوم:

یکی از سنت‌های الهی، امتحان انسان‌ها است که انواع مختلفی دارد و حتی شامل مرگ و زندگی نیز می‌شود: گاهی به فقر، گاهی ثروت، گاهی به خوشی و گاهی به ناخوشی، گاهی به پیری و گاهی نیز به جوانی امتحان می‌شود. (4) ازاین‌رو، هر ناخوشی و فقر و بیماری را نباید عذاب دانست، بلکه ممکن است زمینه امتحان آدمی و تعالی روح او باشد و از این منظر، هیچ اشکالی ندارد که کودکان نیز امتحان شوند. (5)

به‌عبارت‌دیگر تربیت و تکامل انسان، قانون و سنت دائمی پروردگار است که برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته و به فعلیت رساندن آن‌ها و درنتیجه پرورش بندگان، آنان را می‏آزماید؛ یعنی همان‌گونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می‏گدازند تا آبدیده گردد، آدمی را در کوره حوادث سخت، پرورش می‏دهند تا مقاوم شود. امتحان انسان به سختی‏ها وسیله‏ای برای تکمیل و تهذیب بیشتر نفس انسان و خالص شدن گوهر وجودی او است.

امام علی (علیه‌السلام) در نامه‏ای که به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشته‏اند، می‏فرماید: «در ناز و نعمت زیستن و از سختی‏ها دوری گزیدن موجب ناتوانی می‏گردد و زندگی در شرایط دشوار، آدمی را نیرومند و چابک می‏سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می‏گرداند»، در قسمتی از آن نامه آمده است: «درخت بیابانی چوبش سخت‏تر است و درخت‏های سبز و خرم پوستشان نازک‌تر و گیاهان بیابانی شعله آتششان افروخته‏تر و بادوام‏تر است.»(6)

قرآن کریم به این انگیزه در امتحان خداوند تصریح می‏کند و می‏فرماید:

«وَ لِیبْتلی اللّهُ ما فی صُدرِوکم وَ لِیمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکم و اللّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ (7)؛ و تا خداوند آنچه را که در سینه‏های شماست بیازماید و آنچه در دل‌های شماست، مصفا سازد و خداوند ازآنچه در سینه‏ها است آگاه است».

درنتیجه امتحان الهی که نتیجه آن تکامل و رشد انسان است، اختصاصی به بزرگ‌سالان و افراد بالغ ندارد و از جهات منافعی که دارد، کودکان نیز می‌توانند در معرض آزمون الهی قرار گیرند تا رشد کرده و متکامل شوند.

نکته چهارم:

هیچ‌کس مدعی آن نیست که اتفاقات و مناسبات عادی در این دنیا عادلانه بوده و باید به دنبال عدالت کامل در همین عالَم بود! بلکه برعکس باید توجه داشت که اساساً دنیا ظرفیتی برای چنین حدّ از عدالت را ندارد و ناگزیر باید بر این باور باشیم که در جهانی دیگر، عدل الهی به شکل کامل، ظهور و بروز خواهد یافت. اتفاقاً آنچه به‌عنوان مقدمه «برهان عدالت» برای اثبات زندگی پس از مرگ ارائه‌شده است، همین مطلب است.

در همین راستا، به رنج‌دیدگان وعده داده‌شده که در سرای دیگر، به‌واسطه رنجی که تقصیری در آن نداشته‌اند، از اجر و پاداش برخوردار گردند.

امام صادق (علیه‌السلام) درباره پاداش برخی مصائب در زندگی انسان که از مصادیق آن بیماری است، می‌فرماید: «لَوْ یعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّی أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ؛ چنانچه مؤمن می‌دانست که در مصیبت‌هایش چه مقدار پاداش دارد، هرآینه آرزو می‌کرد که «اجزاى بدنش» با قیچى چیده و قطعه‌قطعه شود.»(8)

نتیجه:

کوتاه‌سخن این‌که ظهور و شیوع یک بیماری همواره به معنای عملکرد بدانسان و یا عذاب الهی نیست تا گفته شود چرا کودکان عذاب می‌شوند بلکه بخشی از بلایا ناشی از مداخله انسان و یا عملکرد طبیعی اشیاء است و برخی نیز به‌منظور امتحان و تعالی. درمجموع، اگر به کودک شرّی وارد شد که تقصیری در آن نداشت، قطعاً خداوند آن را برایش در دنیا یا آخرت جبران می‌نماید.

پی‌نوشت‌ها:

  1. روم، آیه 41.
  2. جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط‌زیست، نشر اسراء، چاپ اول، 1386، ص 185.
  3. نساء، آیه 9.
  4. فجر، آیه 15-17.
  5. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، نشر اسراء، ج 8، ص 485.
  6. سید رضی، نهج‌البلاغه، انتشارات مشهور، 1379، نامه 45.
  7. آل‌عمران، آیه 154.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 255.

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيا

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.
پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.
اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.
بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.
در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.
بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.
شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.
وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)
بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.
محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پي‌نوشت‏ها:
1. رعد، آيه 29.
2. سوره آل عمران،آيه 85.
3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.
 

 

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد...

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد. الف) اگر اين جمله درست است لطفا منبع قرآني و حديثي آن را ذكر كنيد ؟ ب) چرا خداوند اين گونه عمل مي كند هر دو اينها كار را انجام نداده اند. چرا يك جور برخورد نمي كند ؟

خداوند خالق و قادر مطلقي است كه بر مبناي عدل و احسان با بندگانش رفتار مي كند و به هيچ وجه از او ظلمي سر نمي زند.
ظلم از خداوند حكيم و قادر و عالم قبيح است و خدا به هيچ وجه به بندگانش ظلم نمي كند اما عدل و احسان زيبنده خداست و خدا در احسان دستي گشاده دارد:«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها؛ (1) خداوند (حتّي) به اندازه سنگيني ذره‏اي ستم نمي‏كند و اگر كار نيكي باشد، آن را دو چندان مي‏سازد و از نزد خود، پاداش عظيمي (در برابر آن) مي‏دهد.
اين فضل خدا براي جذب بندگان است كه هيچ گاه به آنها ظلم نمي كند و به گناه ناكرده توبيخ و تنبيه نمي نمايد و علاوه بر آن اگر نيت گناه كنند ، بر اين نيت چشم مي پوشد و تا مرتكب گناه نشده باشند ، بر آنان چيزي نمي نويسد و حتي بعد از ارتكاب گناه ساعاتي مهلت مي دهد تا اگر پشيمان شدند ، نديده بگيرد و بعد هم حداكثر ، همان گناه را مي نويسد و به همان اندازه كيفر مي دهد ولي در جهت ثواب و حسنه همين كه نيت كردند ، يك حسنه براي آنان مي نويسد و اگر به نيت خود جامه عمل پوشاندند ده حسنه و اگر نيت آنان خلوص داشته باشد تا هفتصد و بلكه بيشتر براي آنان مي نويسد:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزي‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُون (2)هر كس كار نيكي بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدي انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمي بر آنها نخواهد شد.
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ؛ (3) كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، دو يا چند برابر مي‏كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست».
امام صادق فرمود: «إذا هم العبد بحسنة كتبت له حسنة فإذا عملها كتبت له عشر حسنات ، وإذا هم بسيئة لم تكتب عليه ، فإذا عملها أجل تسع ساعات ، فان ندم عليها واستغفر وتاب لم تكتب عليه وإن لم يندم ولم يتب منها كتبت عليه سيئة واحدة؛ (4) هر گاه بنده اراده به انجام كار خوب كند ، خدا برايش يك حسنه مي نويسد و اگر آن را انجام داد برايش ده حسنه مي نويسد و اگر تصميم به انجام كار بد گرفت، چيزي بر او نمي نويسند تا آن را انجام دهد و بعد نه ( هفت) ساعت به او مهلت مي دهند تا توبه كند كه اگر پشيمان شد ،توبه كرد و آمرزش طلبيد باز هم بر او چيزي نمي نويسند و اگر نه براي او يك گناه مي نويسند».
ظلم و بيشتر از گناه كيفر كردن بر خدا زيبنده نيست و خلاف عدالت است ولي احسان و عفو پوشش و بخشيدن سزاوار كريم است.
البته گر چه خدا به فضل و كرمش بر فكر گناه مؤاخذه و كيفر نمي كند ولي انسان بايد از فكر گناه دوري كند چون هم ظلمت دروني مي آورد و هم چه بسا انسان را به وادي گناه بكشاند. امام علي (ع) فرمود: «من كثر فكره في المعاصي دعته اليها؛ (5) هر كس زياد به گناه فكر كند، اين فكر زياد او را به گناه مي كشاند».

پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 40.
2. انعام (6) آيه 160.
3. بقره (2) آيه 261.
4. مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت ، الوفا ، 1403 ق ، ج 68 ، ص 246.
5. ري شهري ، ميزان الحكمه ، قم ، دار الحديث ، 1416 ق ،ج 3 ، 2465.
 

در قرآن كريم آمده است كه خداوند ابرها را به سوي زمين هاي مرده ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند...

در قرآن كريم آمده است كه خداوند ابرها را به سوي زمين هاي مرده ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند. پس چرا هميشه باران در جاهايي مانند اروپا مي بارد و بالعكس جاهايي مانند سومالي از اين نعمت الهي محرومند كه يكي از علل فقر و محروميت گسترده مردم است. اگر بارش باران تابع شرايط است، چرا خداوند اولا در قرآن اين شرايط را ذكر نكرده است و صرفا فرموده است كه خداوند باران را ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند و ثانيا چرا خداوند اين شرايط را فراهم نمي كند؟ ثالثا چرا خدواند اين شرايط را فقط در جاهايي مانند اروپا فراهم كرده است؟

خداي متعال فرمود:"وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ" (1)
و خدا از آسمان باران فرستاد و زمين مرده را با آن زنده كرد. براي مردمي كه گوش شنوا دارند در اين، عبرتي است.
مي توان بيان كرد پر بارشي يا كم بارشي بعضي از نقاط زمين تابع مقرارت وضع و مكان جغرافيايي است و انتخاب مكان هاي خاص در پر بارشي يا كم بارشي، سليقه اي نيست و مي دانيم عمدتا عوامل جغرافيايي خاص نظير نزديكي به اقيانوس ها و دريا ها و و نيز وجود كوه هاي بلند  و نزديكي آن ها به دريا خود يكي از دلايل مهم تغييرات آب و هوايي و پر بارش بودن مناطق مختلف است مثل شمال ايران و استان هاي مازندران و گيلان به واسطه نزديكي به دريا و نيز احاطه شدن با كوه هاي بلند البرز كه سلسله وار از غرب به شرق چون سدي بلند كشيده شده است، وضع بارشي كاملا متفاوتي با ساير استان هاي كشور دارند و اگر مي بينيم جنوب كشور با داشتن دريا اين وضع را ندارد چون در فاصله نزديكي از دريا ارتفاعات بلند و سلسله واري چون البرز و جود ندارد كه اگر هم وجود داشته باشد آن قدر دور است كه نمي تواند چون كوه هاي شمالي مانع خروج و پراكندگي ابرها شود به همين دليل مقدار ريزش باران و ساير نزولات جوي بسيار كم است.
بيان اين مثال فقط به دليل بهتر فهميدن اين موضوع است كه چرا بعضي از مناطق از نظر ريزش باران و برف با ديگر مناطق متفاوت است.
و اين مقايسه را مي توان درساير نقاط كره زمين اجرا كرد و علت اين كه در بعضي از مناطق چون اروپا، آمريكا، جنوب شرقي آسيا، هند، جنگل هاي استوايي واقع در قاره هاي آسيا آمريكا و اقيانوسيه بيشتر از كوير ها و صحراهاي خشك باران بسيار بيشتري مي بارد را فهميد.
و اما چرا اين وضع نبايد تغيير كند تا همه نقاط زمين به طور يكسان از نعمت هاي الهي بهره مند شود بايد گفت:همان طور كه اشاره شد، سنت هاي الهي و مجموعه قوانين آن در جهان هستي، تابع مديريت نظام اسباب و مسببات است و خداي متعال هرگز اين سنت ها را تغيير نمي دهد، مگر كه بشر عامل تغيير آن شود و به طور مثال با تخريب جنگل ها وضع آب و هوايي زمين را تغيير دهد كه آن هم تابع اسباب و علل سوء است.
مثلا آتش بايد بسوزاند، هوا بايد لطيف باشد، مناطق دور از دريا و كوه بايد كوير و صحرا باشد در مناطق استوايي بايد طول شب و روز يكسان باشد و ...كه اگر نباشد بايد اشكال گرفت كه مثلا آتشي كه كارش سوختن و سوزاندن است اگر جايي مطابق طبع خود عمل نكرد جاي سوال دارد كه چرا نبايد بسوزاند.
بعلاوه در مورد اشكالي كه داشتيد بايد گفت خداي متعال با اين آيه قاعده اي كلي را بيان فرمود هر جا زمين مرده اي باشد و آن جا باران ببارد آن زمين زنده و آباد خواهد شد پس نقطه خاصي معلوم نشد.
حالا چه اين زمين در قلب اروپا باشد يا آمريكا يا آفريقا يا در قلب جنگل هاي استوايي باشد فرقي نمي كند، ولي با توجه به عوامل محيطي  وضع جغرافيايي و مطالبي كه بيان شد، هر نقطه اي از زمين اگر آمادگي باران و برف را داشته باشد، آن جا آباد خواهد شد. اين قانون نظام هستي است و هرگز تغيير پذير نيست. البته تخريب مناطق جنگلي به دست انسان ها مي تواند ضربه هاي هولناكي بر پيكره زمين وارد و مناطق سبز و پر باران را به مناطق كويري تبديل كند.
درعين حال آيه اشاره به اصل باران و منافع آن به طور كلي دارد و در ضمن اجباري در سكونت در مناطقي كه به طور طبيعي كم بارش بوده است وجود ندارد و در قرآن آياتي وجود دارد كه به انسان ها ياد آوري مي كند كه در زمين سير و از مكاني به مكان ديگر كوچ كنند.در گذشته  و حال انسان هايي  به هر دليل از مناطق خود به كشورهايي كه داراي آب و هوايي مناسب است، كوچ كرده اند و به طور مساوي با ديگران از مواهب طبيعي كه در آن مناطق وجود دارد بهره مي برند.
در ضمن افرادي كه نمي توانند از وطن خود به مكاني ديگر نقل مكان كنند، بايد بدانند در هر منطقه اي از مناطق زمين مواهب و نعمت هاي خاص به خود چون معادن مختلف وجود دارد كه مي توانند از آن بهره ببرند. مثلا كشور عربستان از مناطق كم بارش زمين مي باشد، اما روي درياي نفت قرار گرفته است و يا در بعضي از مناطق آفريقا، ذخاير با ارزش طلا و الماس وجود دارد. پس نعمت فقط در باران و برف خلاصه نمي شود.

پي نوشت:
1. سوره سوره نحل، آيه 65.
 

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء » آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد ...

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء »
آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد گمراه مي كند ؟؟!!

خداوند فعال مايشاء و حاكم مطلق است و هدايت و ضلالت به دست اوست و هر كس را بخواهد هدايت مي كند و هر كس را بخواهد گمراه مي گرداند و مجبور به هدايت كردن كسي يا گمراه كردن ديگري نيست. اما هدايتگري خدا و گمراه كنندگي بي حساب و كتاب نيست. خداوندي كه فعال ما يشاء است، خودش را عادل، حكيم، لطيف، رحيم  و واجد همه صفات حسني در حد اطلاق و بي نهايت مي شمارد و چنين خداوندي هدايت جويان و هدايت خواهان را هدايت مي كند و عدالتش با تحميل هدايت بر گمراهي طلبان سازگار نيست. خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم زيرا تحميل را نمي خواهد. او مي خواهد همه مخلوقاتش را هدايت كند از اين رو كتاب هايش و پيامبرانش را به سوي همه مي فرستد و همه را از فرعون و نمرود گرفته تا هدايت خواهان و هدايت جويان خطاب مي كند و دعوت مي نمايد و راه هدايت را بر كسي نبسته و كسي را هم به اجبار به هدايت نكشانده كه اگر مي خواست، مي توانست.
آيات زير نشان مي دهد كه خدا چه كساني را خواسته هدايت مي كند و چه كساني را هدايت نمي كند:
يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (1)
وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَناب(2)
َ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب(3)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين (6)
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (7)
 إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(8)
پس خداوند كساني كه دنبال يافتن حق هستند و به سوي او بازگشت و انابه دارند و جوياي رضوان او هستند را هدايت مي كند و كساني كه كافر، ظالم، مسرف و فاسق هستند و از اين رويه دست بردار نيستند، را هدايت نكرده و بر گمراهي آنان مي افزايد.
عزت و ذلت دادن خدا هم به همين نحو است. گروه اول را عزت مي دهد و گروه دوم را ذليل مي گرداند.

پي نوشت ها:
1. مائده(5) آيه16.
2. رعد(13) آيه27.
3. شوري(42) آيه13.
4. بقره(2) آيه258.
5. همان، آيه264.
6. مائده(5) آيه108.
7. زمر(39) آيه3.
8. غافر(40) آيه28.
 

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد...

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد: ما انسان را در رنج و مشقت آفريديم (سور? 90 بلَد آي? ?)

اما اين كه فرموده:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ (1)
كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او پر از رنجهاست)!
يا اشاره به واقعيت زندگي دنيا است كه چون دار ماده و محدوديت و تزاحم است به طور طبيعي با رنج و مشقت آميخته است ... (2) و در هر حال خبر از واقعيت بيروني است و دلالتي بر ظالم بودن خدا و ... ندارد.
حالا با توجه به اين توضيح ببينيد نويسنده چقدر ناآگاهانه بر خداي قرآن تاخته كه : "خداي قرآن منشأ شر و گناه انسان است... و تمام رنجها و مصيبتهاي زندگي روزمر? شما را قبل از اينكه بدنيا بياييد براي شما آماده كرده بود. او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. "

پي نوشت ها:
1. بلد (90) آيه 4.
2. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1418 ق، ج 2، ص 1444.

قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، ...

 قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، جام بلا بيشترش مي دهند چگونه توضيح مي دهيد؟

يكي از مسائل كليدي در فهم معارف قرآن كريم اين است كه آيات قرآن كريم به صورت ترتيب موضوعي بيان نشده است تا همه قيود و شرايط يك مسئله يك جا بيان شده باشد. بلكه آيات و معارف قرآن به طور پراكنده و در سوره هاي مختلف بيان شده است و از آنجا كه آيات قرآن كريم داراي گزاره هاي عام و خاص و مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ و .. مي باشد. لذا به طور مستقل نمي توانيم درباره آيات قرآن اظهار نظر كنيم و نمي توانيم نسبت به مسائل عام و مطلقي كه در قرآن بيان شده اظهار نظر بدوي داشته باشيم؛ بلكه بايد با قراردادن هر يك از آيات قرآن در كنار آياتي كه از لحاظ موضوع و مسئله با هم مشترك هستند و همچنين توجه به روايات معصومين (ع) معارفي كه قرآن كريم در صدد بيان آن است را استنباط كنيم.
درباره آيه مذكور هم نبايد از اين نكته غافل باشيم يعني اگرچه در اين آيه خداوند متعال به صورت عام مي فرمايد:« وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»(1)
«آنچه از مصائب و ناملايمات به شما رسد به خاطر اعمالي است كه خود انجام داده‏ ايد.»
اما واضح و روشن است كه معصومين (ع) از اين حكم استثناء هستند. زيرا معصوم مرتكب معصيت نمي شود تا مصيبت وي به سبب فعل خودش باشد. بلكه مصائبي كه براي معصومين (ع) رخ مي دهد جنبه امتحاني داشته و براي ارتقاء رتبه آنها است. چنانكه خداوند متعال درباره حضرت ابراهيم (ع) مي فرمايد:« وَ إِذِ ابْتَلي‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(2)
«و [به ياد آر] هنگامي كه ابراهيم را پروردگارش به اموري بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد پروردگارش گفت: همانا من تو را براي مردم امام و پيشوا كردم.»
چنانكه مفسران نوشته اند مقصود از «كلمات» در اين آيه يك سلسله وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آنها را به عاليترين وجه انجام داد، اين دستورات عبارت بودند از:
بردن فرزند به قربانگاه و آمادگي جدي براي قرباني او به فرمان خدا، بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بي آب و گياه مكه در جايي كه حتي يك نفر سكونت نداشت، قيام در برابر بت پرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخي و قرار گرفتن در دل آتش، و حفظ خونسردي كامل و ايمان در تمام اين مراحل! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگي خود و ورود در سرزمينهاي دور دست براي اداي رسالت خويش، و ...(3)
مسلم است كه تحمل همه اين مشكلات به سبب مجازات الهي و ارتكاب گناه از سوي حضرت ابراهيم نبوده، بلكه جنبه امتحاني داشته است.
درباره شهادت امام حسين (ع) و مصائبي كه براي حضرت رخ داد  نيز همين نكته وجود دارد و نمي توان مصائب حضرت را نشأت گرفته از گناهان خود حضرت و مجازات وي دانست زيرا امام حسين (ع) معصوم است و معصوم گناه نمي كند تا مصائب وي به سبب گناهانش باشد بلكه مصائب ايشان جنبه امتحاني داشته و لذا مي بينيم هنگامي كه در مجلس شام، يزيد خطاب به امام علي بن الحسين (ع)  گفت: يا علي! «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (4) اين آيه را خواند تا اشاره كند كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود.
ولي امام علي بن الحسين (ع) فورا در پاسخ فرمود:
كلا! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (5) فنحن الذين لا ناسي علي ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتينا »(6)
« چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آيه ديگري است كه مي‏گويد: «هر مصيبتي در زمين يا در جسم و جان شما روي دهد پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهي بر اين امر بر خداوند آسان است، اين براي آن است كه شما به خاطر آنچه از دست مي‏ دهيد غمگين نشويد، و به خاطر آنچه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد»
يعني هدف از اين مصائب عدم دلبستگي شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براي شما است.
سپس امام افزود: «ما كساني هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏ايم غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم خوشحال نيستيم.»
اين سخن را با حديث ديگري از امام صادق (ع) تكميل مي كنيم: هنگامي كه از حضرت تفسير آيه 30 سوره شوري را خواستند فرمود: مي‏دانيد علي (ع) و اهل بيتش بعد از او گرفتار مصائبي شدند، آيا به خاطر اعمالشان بود؟! در حالي كه آنها اهل بيت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ »(7)
«رسول خدا (ص) پيوسته توبه مي‏كرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مي‏نمود، بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشد، خداوند براي اولياء و دوستانش مصائبي قرار مي‏دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گيرند بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشند.»

---------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. شوري(42) آيه 30.
2. بقره(2) آيه 124.
3. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏1، ص 436.
4. شوري(42) آيه 30.
5. حديد(57) آيه 22 و 23.
6. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏4، ص580.
7. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج 2، ص 450.
 

با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي

 با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي زيستند؟

عدالت خداوند اقتضا مي كند كه هر كس را مطابق سختي كه كشيده و مقاومتي كه به خرج داده و تلاشي كه كرده ، پاداش دهد . از هر كس متناسب با امكاناتي كه به او داده، انتظار داشته باشد .
خداوند به همسران رسول خدا كه در كنار ايشان بودند و آيات خدا در خانه هاي شان نازل مي شد و ... انتظار بيش تري دارد از كساني كه از چنين امكاني بهره مند نبودند. از اين رو خطاب به آنان مي فرمايد:
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسيراً وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً؛ (1)
اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود . اين براي خدا آسان است .هر كس از شما براي خدا و پيامبر خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او آماده كرده‏ ايم.
بنا بر اين امكاني كه به همسران رسول خدا داده شده، بسيار بيش تر از ديگران است . به همين خاطر انتظار از آن ها هم بيش تر است. اگر انتظار را برآورده نكنند و بيراهه روند ، با كيفري دو برابر مواجه مي شوند .
در روايت آمده:
يغفر للجاهل سبعين ذنبا قبل الغفران للعالم ذنب واحد؛ (2)
از ناداني (كه در تعليم و ياد گرفتن تقصير نكرده ) هفتاد گناه آمرزيده مي شود،پيش از آن كه يك گناه از عالم آمرزيده گردد.
صريح  روايت اين است:  ناداني كه تقصير ندارد و جاهل است و در اثر جهل خطا مي كند ،به آمرزش بسيار نزديك تر از عالمي است كه مي داند و با دانستن بر خدا جرأت كرده و مرتكب گناه مي شود.
با توجه به اين اصل عقلي و مورد تاييد نقل هم چنان كه دينداري در آخر الزمان سخت تر است و سالم ماندن از مهلكه ها و گرداب هاي فراواني كه سر راه دينداري مي باشد ، مشكل تر است ، پاداش خدا براي دينداران هم بيش تر و عفو و بخشش خدا هم به لغزش خطاكاران نزديك تر است.
خداوند آگاه مطلق است. وضع افراد و زمان ها و امت ها را دقيق مي داند . هر فرد و امتي را با توجه به نعمت هايي كه به آن ها داده و سختي و آساني هايي كه براي آن ها وجود داشته ، كيفر و پاداش مي دهد. اگر در زمانه اي امكان دينداري بيش تر بوده ، انتظار از مردم آن زمان هم بيش تر و حساب آن ها هم سختگيرانه تر است . اگر در زماني دينداري سخت و مهلكه ها فراوان باشد ، خداوند به دينداران پاداش عظيم تر داده و با لغزش لغزندگان هم آسان گيرانه مواجه مي شود . از اين رو در روايت آمده است كه پيامبر (ص) فرمود : بهترين اعمال آن است كه زحمت و سختي آن بيش تر باشد (أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ) (3)

------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 30-31.
2. سيد بن طاووس ، سعد السعود  ، قم ، شريف الرضي ، 1363 ش ، ص 89.
3.بحارالأنوار، مجلسي ، موسسه الوفاء بيروت ،‌ ج  67 ،ص  191  ، باب 53- النية و شرائطها و مراتبها...
 

باسلام عزيزان وسرورانم :آيادوست داريد تعريفتان كنم.يا ازشما گله كنم.كم صبري من بخاطر اينست كه از ناراحتي و شرم اينكه يك زنم و خدايم مسلما دوستم نميدارد.وچون از اوبخاطر تبعيض بين زن و مرد شديدا ناراحتم مدتي ست اصلا نماز نمي خوانم واز اين بابت ناراحتم و ./ آرزو مي كنم مطلقآپاسخ شمابه سوالم طوري نباشد كه مرا از اينكه زن متولد شده ام از زندگي بيزار كند / ميدانيد؟ فكر ميكنم جون من خيلي زياد با خدايم خلوت ميكنم تا اين حد مرا ميآزلرد....بهمين دليل دارم از او دور و دورتر ميشوم .درشعري گفته ام هر چه شكرم بيش شد "او جور افزونتر نمود // برد آنكه آفريدم آبروي خويش را /// ..اين شعرم 10 بيت است كه همه ي مصرعش با خويش را پايان داده ام . . و در ظم خدا گفته ام ..نه مد حش ..بي اختيار نصفه شب اشعار بسراغم هنگام خواب ميآيند ..فكرميكنم از حرص اينكه هر چه خوبي كردم مرابيشر گزيده و باين روز كه مي بينيد در آمده ام ...هرگز در پاسختان بمن نگوييد ...ذكر بگو جون هميشه با منست ازاو دور نيستم فقط نماز نمي خوانم ..چون آنقد ر عاشقانه و با خضوع بدرگاه بيكرانش مي ايستم ..كه خود وحشت ميكنم .. نمي خواهم بخوانم براي كه و چه بخوانم .نماز مال دل منست بچه درد او ميخورد محتاج نماز منست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه او را چه باحتياج .دوست دارم برايتان چيزي بگويم كه فقط به دو عزيز بزرگوار گفته ام و آن دو گريسته اند بمن فرموده اند فقط بايد براي اهلش بگوييد ...خوب فكر ميكنم شما همان اهلش باشيد البته " شايد باشيد " البته در شروع بايد بگويد بي ذكر او نه ميخوابم نه نفس ميكشم چون جزيي از منست نميدانم چرا وقتي ميخواهم به خدايم نيند يشم .در عذابم ..چراكه مانند عاشقي كه از معشوق دور مي افتد دلتنگش ميشوم اشك ميريزم و بيمار ميشوم ..همينكه با ترس اسمش را ميآورم آرام ميشوم ..حتما ميگوييد چرا ترس من هرگز از مرگ نمي هراسم ولي از او وخشمش ...بسيار هراسان مي شوم ...من حجاب چنداني ندارم بدون ريا ميگويم ..حال دوست دارم بي هيچ پرده اي بگويم..3سال پيش شبي ساعت 5 صبح درخواب د يدم روساي دانشگاه قراراست طبق هميشه بد يد ن همسرم بيايند . و من آمدم در پذ يرايي كه ببينم كارگرانم كارهاي مربوطه را خوب انجام داده اند يا نه ديدم هيچ چيز در منزلم نيست " نه مبلي نه فرشي و ......" بجاي آنها كندمهاي بسيار در كف منزلم روي مر مر ها ريخته شده ..فرياد زدم مگر اينجا حرم امارضا ست (ص ) كه گندم ريخته ايد آلان مهمانهايم ميآيند و آبرويم ميرود ..ولي در عالم خواب هيچكس نبود كه پاسخم دهد ...عصباني شدم و فرياد زدم ..اينبار در پاسخم كسي را كه نمي ديدم فرياد زد{ منم جبراييل و اين آخرين حكم پروردگار توست } اول متوجه نشدم صدا از كجاست فرياد زدم چرا آخرين حكم جرا هر وقت بمن ميرسد آخرينست ..هر كه ميخواهي باش و فرياد ميزدم 2 باره همان صدا آمد " منم جبراييل " و جمله ي قبلي را تكرار كرد صدا از بالا آمد .سرم را بالا كردم و ديدم سقف خانه ام نيست و آسمان را مي بينم ..داد ميزدم خدايا سقف خانه ام كو" آخر ما سقف را نشانه شوهر ميدانيم و ستون را زن خانه "..3باره صدا آمد { منم جبراييل و ........} حرفهاي قبلي ..تكرار شد..نمي دانم" اين عدد 3 چيست كه شوهرم هم وقتي 8 ماه در كماي مطلق بود .از حضرت عزراييل بدلايلي اين عدد 3 را 3 بار شنيده بود " /.آخر كي به حضرت جبراييل فكر ميكند ..تا ايشان رابخواب بيند./ ايشان براي آخرين بار به "محمد رسول خدا "(ص )نازل شده اند اصلا در خواب نمي فهميدم كه او كيست ؟؟مدام سرش فرياد ميزدم و هراسان بودم ..وقتي با گريه هراسان بيدار شدم صداي اذان صبح از مسجد بگوش ميرسيد..البته آن دو بزگوار عزيز.همانها كه از اين راز باخبرند . تعبيرش را بمن گفته اند استادان مي بينيد خدا هم مثل روزگار مرا به بازي گرفته ...مانند سرنوشت كه مرا به بازي گرفته ...بهر شكل شما عزيزان را خسته كردم و پوزش ميخواهم ..البته هر از گاهي از اينگونه خوابها ميد يد م ولي چند ماهي ست خوابي نديده ام .. در آخر 2 بيت از شعر ديگري كه براي گله از پرورگارم گفته ام جهت حسن خطام برايتان مينويسم شايد خسته گيتان برطرف شود و پاسخ مرا زودتر بدهيد آنشا...// تو چرا مهر از من دلدا ده ي خود بر گرفتي /// من به زحمت مي كشم جور زمانه گاه گاهي // آنهمه رنجي كه دادي برد م و چيزي نگفتم // سرزنش خواهي شنيد از من "اگر چه پاد شاهي // به كجا بگريزم من چون ز دستت در امان نيست /// اين وجود خاكي من بي خطا بي دادگاهي // مي روم از دست آخر با ستم همچون اسيري // مي برم رنج فراوان با اميد سال و ماهي // .. اين شعر شروع و پايانش زياد و غمگين است نمي خواهم ازمن خسته شويد ...شرمم باد ولي نياز به همراهيتان و پاسختان دارم ..خير پيش Tags: پرسش و پاسخ ها برای ارسال نظرات وارد شوید یا ثبت نام نمایید پرسش جدید ارسال پرسش تمامی حقوق برای مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی محفوظ است. حقوق کاربران | نقشه سایت | ارتباط با ما | درباره ما ...

آنچه در اين نامه براي ما بازگو كرديد هم بيانگر زواياي تازه اي از روحيات و دل مشغولي هايتان بود كه هم مايه تحسين شد و هم تاسف؛ تحسين به دليل ارتباط عميق قلبي و نزديكي كه به خداوند عالم در خلوت هاي خود داريد و تاسف به دليل مسير انحرافي كه شما را به سمت خود جذب كرده و فقدان هدايتگري كه مانع ورود در اين عرصه خطا و خطر گردد؛ هرچند به طور جد معتقديم كه حل وضعيت بغرنج شما نيازمند مشاوره هاي حضوري مستمر است، اما در عين حال نكات مختصري در مورد برخي مطالب مطرح شده در نامه تان ارائه مي دهيم:
1- تصور تبعيض و بي عدالتي خداوند در حق زنان و اصولا تصور نگاه جنسيتي داشتن خداوند به بشر توهمي است كه نه عقل فلسفي بشر كه خداوند را اثبات و ادراك مي كند با آن همراهي مي كند و نه مستندات روشن ديني به صحت آن صحه مي گذارد؛ در واقع شواهد گوناگون ديني حاكي از اين حقيقت است كه خداوند در نگاه انساني و ريل گذاري مسير هدايت و سعادت بشر نگاهي برابر به زن و مرد داشته و اين امر در جاي جاي قرآن مجيد قابل درك است؛ پيشنهاد مي كنيم در اين باره پاسخ آدرس ذيل را مطالعه بفرماييد. (1)
2- به نظر مي رسد منشا اصلي مشكلات شما را بايد در نوع نگاهي كه به حقيقت دنيا و آخرت و فلسفه حضور انسان در دنيا داريد جستجو كنيم؛ در واقع از سر انصاف بايد گفت كه كمتر كسي پيدا مي شود كه نگاه درستي به حقيقت حضور در دنيا و رابطه اين عالم با عالم آخرت داشته باشد و البته اين مشكل در موارد خاص مانند عارض شدن مشكلات گوناگون در زندگي خود را شديد تر نشان مي دهد.
اگر ما بپذيريم كه دنيا با همه خوشي ها و ناخوشي ها و رنج و لذت ها در برابر آخرت چيزي بسيار بسيار اندك و كم اهميت است، چنان كه خداوند در قرآن تاكيد فرموده:
« فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليل (2) متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست! »؛ چه بسا نگاهمان در برابر اقبال و ادبار و كم و زياد نعمت هاي دنيا تا حد زيادي متفاوت گردد.
البته اين كم ارزشي نعمت هاي دنيا در برابر آخرت به معناي بي ارزش دانستن خود دنيا و زندگي دنيا نيست. زيرا دنيا محل ساختن آخرتِ جاويدان و زندگي باشكوه آن عالم ابدي و بي بديل است، ولي بايد توجه داشت كه با فرض موقت و محدود دانستن دنيا، تحمل سختي ها و مشكلات اين عالم همانند تحمل سختبي ها و مشقات در زمان حضور در جلسه آزمون است كه با توجه به نتايجي كه به دنبال دارد قابل تحمل، بلكه دوست داشتني خواهد بود.
به يقين خداوند هدف مشخصي در مورد خلقت اين عالم و موجودات آن از جمله انسان ها داشته كه هدف خلقت ما انسان ها رسيدن به كمالي است كه لايق آن هستيم تا بعد از اين دنيا كه به منزله آزمون و جلسه امتحان ماست به راحتي حقيقي و زندگي سعادتمندانه آخرت برسيم، چون همه ما در اين دنيا در حال انجام يك مسابقه مهم هستيم و به همين خاطر خداوند به ما تاكيد مي كند كه در اين مسابقه و براي رسيدن به پيروزي و نتيجه ارزشمند آن كه نعمات بهشتي باشد بايد تلاش كنيم:
« وَ في‏ ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون (3) در اين نعمتهاى بهشتى راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند!»
اگر از اعماق وجودمان درك كنيم كه دنيا محل تجارت، (4) زراعت آخرت (5) و محل آزمايش است(6) در برابر كم و كيف آزمون و نوع چيدمان سوالات و سختي هاي اين جلسه امتحان نگاه متفاوتي خواهيم داشت و همه همّ و غم خود را مصروف موفقيت در اين آزمون خواهيم نمود، بخصوص با توجه به اين حقيقت كه اولا طراح سوال و ممتحن اين جلسه متناسب با توان و ظرفيت ما طرح سوال خواهد نمود و ثانيا تفاوت سختي ها و مشكلات در امتحان هر فرد نسبت به ديگري با ظرافت و حساسيت بي نظيري مورد بررسي قرار خواهد گرفت و ذره ذره تفاوت ها و اختلافات ظاهري و باطني در اين آزمون، در كم و كيف نتيجه و جايزه اي كه براي برندگان در نظر گرفته شده لحاظ خواهد شد.
3- سوال مهمي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه حقيقتا براي موفقيت در اين آزمون مهم دنيايي كه به تصريح قرآن همراه با ابتلائات و دشواري ها و از دست دادن عزيزان و... انجام مي شود چيست؟ پاسخ، همان چيزي است كه قرآن بيان فرموده است " صبر "؛ همان حقيقتي كه شما سالهاست به آن تمسك كرده ايد و با حفظ همين سرمايه مي توانيد بالاترين درجات كمال انساني را براي خود رقم بزنيد.
خداوند به صراحت فرموده:
« وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين (7) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏كنندگان!»
در واقع تاثيرگذاري عميق و فوق العاده صبر كه در سه حوزه صبر در برابر طاعت و بندگي و صبر در برابر گناه و در نهايت صبر در برابر بلا و مصيبت تعريف مي شود، قابل مقايسه با هيچ عامل ديگري در ساختن حقيقت وجودي انسان و كمال بخشيدن به وجود او نيست؛ به همين دليل وقتي مي بينيم بعد از اين همه سال تا حدودي طاقتتان طاق شده و از گنج صبر و استقامت خود چندان محافظت نمي كنيد نگران و متاسف مي شويم.
البته به يقين هيچ كس تا در موقعيت شما نباشد نمي تواند سختي و دشواري اين آزمون مهم را دريابد، اما يقينا خداي مهربان توان و قدرت تحمل و اوج صبر و استقامت شما را ديده كه چنين مسئوليتي را بر عهده شما نهاده است و با توكل به او و نزديكي بيشتر به اولياء او و درعين حال به كار بستن برخي راهكارهايي كه در نامه قبل پيشنهاد شد مي توانيد اين آزمون مهم را به سلامت به پايان برسانيد.
البته ماهيت صبر در اين عرصه تنها تحمل بي ضابطه و خارج از چارچوب نيست بلكه كم و كيف طي اين مسير دشوار نيز داراي ضوابط و قواعدي است كه خداوند براي ما معين فرموده است و آن حركت در مسير تقوا و تسليم بودن در برابر خواست خداوند است؛ در واقع خداوند براي رسيدن انسان به كمال واقعي خود و به درجه بالايي كه مي تواند در حقيقت وجودي خود بيابد، دو راهنما و دليل باطني و ظاهري براي او قرار داده است كه دليل و حجت باطني همان عقل و قوه ادراك بشري و دليل ظاهري همان پيامبران الهي و آموزه هاي وحياني است كه در قالب اديان و شرايع به بشر منتقل شده است و با عمل به اين آموزه هاي عقلي و ديني انسان مي تواند خود را به هدف نهايي خلقت خود برساند.
در نتيجه پاسخگويي به اين دعوت كه همان حقيقت ايمان است و در نتيجه عمل به آنچه به حكم عقل و هدايت پيامبران بايد بدان عمل شود حيات پاك و باشكوه بشري براي او رقم خواهد خورد كه همان هدف مهم از زندگي در دنيا و آخرت است: « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون (8) هر كس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند، خواهيم داد.»
با اين بيان خطاي شما در تفسيرها و تحليل هاي شخصي پيرامون مورد نماز نخواندن و نياز نداشتن خداوند به آن تا حد زيادي روشن مي شود زيرا هيچ عملي از اعمال ما براي نياز خداوند به آن نيست، بلكه به دليل تاثير مستقيمي است كه در تكامل وجودي ما مي نهد و نيازي است كه از ما بر مي آورد؛ به همين دليل پيامبر و ائمه كه در اوج قرب و نزديكي خداوند بودند، بلكه بالاترين درجات حضور به ملكوت را داشتند، ذره اي از انجام اين تكاليف و وظايف كوتاهي نكردند.
حتي در اوج بلاها و مصيبت ها، باز ذره اي از مقام عبوديت و بندگي خداوند تنزل ننمودند و حضرت زهرا سلام الله عليها در اين زمينه مصداق خوب و روشني براي شما است كه در اوج بلاها و فشارهاي روحي و جسمي و اجتماعي و ايماني كه تحمل مي نمود، ذره اي از تكاليف و وظايف ديني خود اعم از نماز و حجاب و ... كوتاهي نورزيد و اتفاقا تفاوت آن حضرت با ديگر زنان رنج ديده در طول تاريخ در همين زمينه است.
4- در مورد مساله خوابي كه نقل كرده ايد هم بايد عرض كنيم اصولا مساله خواب و رويا و صادقه بودن يا نبودن همچنين تعبيرآن، امري كاملا تخصصي است و ما در اين زمينه صلاحيت اظهار نظر را نداريم، اما نتيجه گيري هاي شخصي و فردي و غير كارشناسانه در اين حوزه كاملا نادرست است و معيار اعمال و رفتار ما همواره و در طول زندگي بايد امور مشخص عقلي و مستندات روشن و معتبر ديني باشد.
اميدواريم كه از پاسخ طولاني ما ملول نشده باشيد و كماكان با صبر و تصميمات صحيح و درست به زندگي توام با عبوديت و بندگي خود ادامه بدهيد و كوتاهي ها و قصورهاي احتمالي اين مسير را نيز برطرف كنيد تا همين بندگي و بخصوص تقيد به نماز، زمينه ساز حل مشكلات تان باشد و به علاوه از رابطه عاطفي و دوستانه خود با خداوند متعال و لطف و عنايتي كه به شما در قالب مشكلات زندگي وارد كرده است تفسير ظلم و بي عدالتي نكرده از بيانات و اشعار نادرست و با مضامين غير مومنانه پرهيز نماييد.
تنها توصيه ما به شما در اين آزمون سخت واگذاري كامل امورتان به خداوند متعال است؛ چنان كه خواجه شيراز فرمود:
كار خود گر به خدا بازگذاري حافظ اي بسا عيش كه با بخت خداداده كني
پي نوشت:
1. رك : http://www.pasokhgoo.ir/node/88193
2. توبه (9) آيه 38
3. مطففين (83) آيه 26.
4. سيد رضي، نهج‏البلاغه، نشر مشهور ، قم 1379 ش، كلمات قصار، 131.
5. علامه مجلسي، بحار الانوار، نشر اسلاميه، تهران، بي تا، ج 73، ص 148.
6. نهج‏البلاغه، همان، نامه 55: «فانّ الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها و ابتلى فيها اهلها ليعلم اليهم احسن عملاً».
7. بقره (2) آيه 155.
8. نحل (16) آيه 97.
موفق باشید.

صفحه‌ها