ضلالت

1. حضرت نوح عليه السلام

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِليَ‏ قَوْمِهِ فَقَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ إِنيّ‏ِ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ *قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنرََئكَ فيِ ضَلَالٍ مُّبِينٍ * قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بيِ ضَلَالَةٌ وَ لَاكِنيّ‏ِ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَلَمِينَ». (1)

2. حضرت هود (ع)

 «وَ إِليَ‏ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا  قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكمُ مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ  أَ فَلَا تَتَّقُونَ *قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنرََئكَ فيِ سَفَاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ* قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بيِ سَفَاهَةٌ وَ لَاكِنيّ‏ِ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَلَمِينَ». (2)

پي نوشت ها :

1. سوره اعراف (7) آيات 59 تا 61.

2. همان، آيات 65 تا 67.

 

 

روشن است كه پيامبر (ص) قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهي بود

قبل از پاسخ به پرسش شما ذكر اين مقدمه لازم است:

خداوند منان مي فرمايد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوي‏ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدي‏ وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْني(1) آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده نيافت و هدايت كرد، و تو را فقير نيافت و بي‏نياز نمود.» در جاي ديگر مي‏فرمايد:

ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا: (2)" تو نه كتاب را مي‏دانستي و نه ايمان را (از محتواي قرآن و اسلام قبل از نزول وحي آگاه نبودي) ولي ما آن را نوري قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مي‏كنيم".

روشن است كه پيامبر (ص) قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهي بود، خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود، و به اين مقام نشاند، چنان كه در اين آيه مي‏خوانيم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ: (3)"ما بهترين داستان ها را براي تو از طريق وحي اين قرآن بازگو كرديم، هر چند پيش از آن از غافلان بودي".

مسلما اگر هدايت الهي و امدادهاي غيبي دست پيامبر (ص) را نمي‏گرفت او هرگز به سر منزل مقصود راه نمي‏يافت.

ما جهت پاسخ به سوال شما بايد معني ضالّ را توضيح بدهيم تا به پرسش شما هم پاسخ داده شود:

1- منظور از" ضلالت" در اينجا نفي ايمان، توحيد، پاكي و تقوي نيست، بلكه به قرينه آياتي كه در بالا به آن اشاره شد نفي آگاهي از اسرار نبوت، و قوانين اسلام، و عدم آشنايي با اين حقايق بود، همان گونه كه بسياري از مفسران گفته‏اند، ولي بعد از بعثت به كمك پروردگار بر همه اين امور واقف شد و هدايت يافت (دقت كنيد).

خداوند در آيه ديگر، هنگام ذكر فلسفه تعدد گواهان در مساله نوشتن سند وام ها، مي‏فرمايد: أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري‏: (4) " اين به خاطر آن است كه اگر يكي از آن دو گمراه شود و فراموش كند ديگري به او ياد آوري نمايد".

در اين آيه" ضلالت" فقط به معني فراموشي آمده است به قرينه جمله" فتذكر".

در اينجا تفسيرهاي متعدد ديگري نيز براي آيه ذكر شده، از جمله اين كه:

منظور آن است كه تو بي نام و نشان بودي و خداوند آن قدر به تو از مواهب بي نظير عطا كرد كه همه جا شناخته شدي.

يا اين كه: تو چند بار در دوران طفوليتت گم شدي (يك بار در دره‏هاي مكه، آن گاه كه در حمايت عبد المطلب بودي، بار ديگر زماني كه مادر رضاعيت" حليمه سعديه" بعد از پايان دوران شير خواري تو را به سوي مكه مي‏آورد تا به عبد المطلب دهد، در راه گم شدي، و مرتبه سوم در آن هنگام كه با عمويت" ابو طالب" در قافله‏اي كه به سوي شام مي‏رفت در يك شب تاريك و ظلماني راه را گم كردي) و خداوند در تمام اين موارد تو را هدايت كرد و به آغوش پر مهر جد يا عمويت رسانيد.

قابل توجه اين كه" ضال" از نظر لغت به دو معني آمده است :" گمشده" و" گمراه" مثلا گفته مي‏شود: الحكمة ضالة المؤمن:" دانش گمشده انسان با ايمان است".

و به همين مناسبت به معني مخفي و غائب نيز آمده، كما اين كه اين كه مي‏خوانيم: منكران معاد مي‏گفتند: أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ: (5) "هنگامي كه در زمين پنهان و غائب شديم در خلقت نويني قرار خواهيم گرفت"؟.

اگر" ضال" در آيه مورد بحث به معني" گمشده" باشد مشكلي پيش نمي‏آيد، و اگر به معني" گمراه" باشد منظور نداشتن دسترسي به راه نبوت و رسالت قبل از بعثت است، و يا به تعبير ديگر پيامبر در ذات خود چيزي نداشت، هر چه داشت از سوي خدا بود، بنا بر اين در هر دو صورت مشكلي پيش نمي‏آيدو اشتباهي صورت نگرفته است .(6)

2- مراد از" ضلال" در اينجا گمراهي نيست بلكه مراد عدم هدايت است، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا (ص)، حال خود آن جناب است، و يا صرف نظر از هدايت الهي مي‏خواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انساني ديگر از پيش خود هدايت نداريد، مگر به وسيله خداي سبحان، پس رسول خدا (ص) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بي راه بود، هر چند كه هيچ روزي از هدايت الهي جدا نبوده و از لحظه‏اي كه خلق شده بود ملازم با آن بود. (7)

پي نوشت:

1. ضحي ( 93) آيه 6 تا 8.

2. شوري (42 ) آيه 52.

3. يوسف ( 12) آيه 3.

4. بقره (2) آيه 282.

5. سجده ( 32) آيه 10.

6. مكارم شيرازي ناصر،تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول، ج‏27، ص 103.

7. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، ناشر دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ي مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، نوبت پنجم، ج‏20، ص 523.

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء » آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد ...

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء »
آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد گمراه مي كند ؟؟!!

خداوند فعال مايشاء و حاكم مطلق است و هدايت و ضلالت به دست اوست و هر كس را بخواهد هدايت مي كند و هر كس را بخواهد گمراه مي گرداند و مجبور به هدايت كردن كسي يا گمراه كردن ديگري نيست. اما هدايتگري خدا و گمراه كنندگي بي حساب و كتاب نيست. خداوندي كه فعال ما يشاء است، خودش را عادل، حكيم، لطيف، رحيم  و واجد همه صفات حسني در حد اطلاق و بي نهايت مي شمارد و چنين خداوندي هدايت جويان و هدايت خواهان را هدايت مي كند و عدالتش با تحميل هدايت بر گمراهي طلبان سازگار نيست. خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم زيرا تحميل را نمي خواهد. او مي خواهد همه مخلوقاتش را هدايت كند از اين رو كتاب هايش و پيامبرانش را به سوي همه مي فرستد و همه را از فرعون و نمرود گرفته تا هدايت خواهان و هدايت جويان خطاب مي كند و دعوت مي نمايد و راه هدايت را بر كسي نبسته و كسي را هم به اجبار به هدايت نكشانده كه اگر مي خواست، مي توانست.
آيات زير نشان مي دهد كه خدا چه كساني را خواسته هدايت مي كند و چه كساني را هدايت نمي كند:
يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (1)
وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَناب(2)
َ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب(3)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين (6)
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (7)
 إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(8)
پس خداوند كساني كه دنبال يافتن حق هستند و به سوي او بازگشت و انابه دارند و جوياي رضوان او هستند را هدايت مي كند و كساني كه كافر، ظالم، مسرف و فاسق هستند و از اين رويه دست بردار نيستند، را هدايت نكرده و بر گمراهي آنان مي افزايد.
عزت و ذلت دادن خدا هم به همين نحو است. گروه اول را عزت مي دهد و گروه دوم را ذليل مي گرداند.

پي نوشت ها:
1. مائده(5) آيه16.
2. رعد(13) آيه27.
3. شوري(42) آيه13.
4. بقره(2) آيه258.
5. همان، آيه264.
6. مائده(5) آيه108.
7. زمر(39) آيه3.
8. غافر(40) آيه28.