قیامت

نظریه علی‌محمد شیرازی پیرامون معنای قیامت، فاقد دلیل و مبنا، مخالف نص قرآن و اجماع مسلمین هست و کسی تاکنون بدان اشاره نکرده است.
ادعای علی محمد باب درباره قیامت و پایان شریعت

پرسش:
آیا این درست است که علی محمد باب، ادعای قیامت کرده بود و شریعت را پایان یافته دانسته بود؟ منظورش از آغاز قیامت چیست و چه ربطی به قیامت در اسلام دارد؟ آیا مستند این مطلب مشخص است؟

پاسخ:
آموزه‌های معاد و قیامت، از جمله آموزه‌هایی است که اکثر ادیان و فرق، به‌ ویژه ادیان آسمانی بدان اهتمام ورزیده و جزء اصول اصلی دین خود می‌دانند. مشخصه اصلی این آموزه، اعتقاد به پایان یافتن دنیا، رسیدگی و حسابرسی اعمال و کردار و پاداش و عذاب متناسب با آن در بهشت و جهنم است. در این میان برخی از فرقه‌های جعلی و دست ساخته همچون بابیه، اقدام به تأویلِ این آموزه اصیل نموده و برخلاف نص، عقل، نظر و اجماع مسلمین عمل کرده و تصویری برخلاف آنچه مرسوم است، نمایش داده‌اند که در ادامه به توضیح آن می‌پردازیم.

نکته اول:
قیامت در آموزه‌های اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار بوده که اهمیت آن، در قرآن، به لحاظ کمّی و کیفی قابل رؤیت است. هزار و چهارصد آیه از قرآن به این آموزه اختصاص داده شده که در آن‌ها، مباحثی ازجمله فانی شدن دنیا، بازگشت همه به سوی خدا، زنده شدن مردگان، حسابرسی اعمال و روانه شدن به بهشت و دوزخ و ... ذکر شده است. این مسئله به‌قدری روشن است و تصریح دارد که منکر قیامت، مرتد و یا کافر محسوب شده و جای هیچ شک و شبهه‌ای را برای افراد باقی نمی‌گذارد. (1)

نکته دوم:
علی‌محمد شیرازی ملقّب به «باب»، مؤسس فرقه ضاله بابیه، در اظهاراتی، معنایی تأویلی برای قیامت در نظر گرفته است؛ بدین صورت که قیامت، به معنای ظهور پیامبران و قیام آن‌ها برای اجرای رسالت بوده و با ظهور هر پیامبری، قیامت پیروانِ پیامبر سابق، فرا خواهد رسید. برای مثال با ظهور پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله)، قیامت مسیحیان آغاز شده و با ظهور باب، قیامت مسلمانان فرا می‌رسد و ایمان به قیامت، به معنای ایمان به پیامبر تازه ظهور کرده است!(2)
ایشان در کتاب بیان این‌گونه می‌نویسد: مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره‌ی حقیقت است و مشاهده نمی‌شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد، بلکه همه موهوما امری را توهم نموده که عندالله حقیقت ندارد و آنچه عندالله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است این است که از وقت ظهور شجره حقیقت (پیغمبر) در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است. مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود که ظهور الله در آن زمان، ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزاء دارد هر کس که مؤمن به موسی بود... . (3)

نکته سوم:
با توجه به سخنان باب در زمینه قیامت، اشکالات و انتقاداتی بر وی وارد است که به دو مورد از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
ـ علیرغم اینکه علی ‌محمد شیرازی قیامت به معنای روز رستاخیز و مورد قبول قرآن و مسلمانان را قبول نداشته و نیز شیعه را به بدفهمی در مورد این آموزه متهم کرده؛ اما جالب است که هیچ یک از پیامبران و امامان، راویان حدیث و گزارش نویسان، چنین معنایی را ذکر نکرده‌اند که این خود، نشانه‌ی ابداعی بودنِ قیامت تأویلیِ باب بوده که فاقد دلیل هست.
ـ قیامت در قرآن دارای اسماء فراوانی است که در یک نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی (دامت برکاته) هفتاد نام از آن را ذکر نمودند. (4) فیض کاشانی نیز عقیده دارد هر یک از نام های قیامت، رازی دارد که باید برای کشف آن کوشید. (5) اسمائی مانند الساعه (زمان رستاخیز)(6) الصّاخَّه (بانگ هولناک)(7) القارعه (کوبنده)(8) یوم الجمع (روز جمع شدن)(9) یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شیباً (روزی که کودکان را پیر می‌کند). (10) و ... این اسماء هر کدام روایتی از صحنه قیامت داشته و بُعدی از ابعاد آن روز را به تصویر می‌کشد. در حالی که علی‌محمد باب، به این اسماء توجه نداشته و حقیقت آن روز را کتمان کرده است. به دیگر سخن، تأویل ایشان از قیامت، چطور می‌تواند این آیات و معانی آن‌ها را تأویل کند؟ برای مثال آیات «یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ*وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ* وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا؛ همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می‏شود و کوه‌ها مانند پشم رنگین متلاشی خواهد بود و هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی‏گیرد»!(11) را چگونه توجیه می‌کنند؟ بنابراین بطلان نظریه ایشان آشکار می‌گردد.

نتیجه:
نظریه علی‌محمد شیرازی پیرامون معنای قیامت، فاقد دلیل و مبنا، مخالف نص قرآن و اجماع مسلمین هست و کسی تاکنون بدان اشاره نکرده است. آنچه او در این زمینه گفته، از سنخ تفسیر به رأی و تأویلات بدون دلیل و ناموجه است که از اعتبار لازم برخوردار نیستند.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1414 ق، ص 403.
2. ر.ک: موسوی، سید مجتبی، «قیامت و معاد از دیدگاه بهاییت»، فصلنامه صراط، بهار و تابستان 1390 ش، شماره 6 و 7، ص 39.
3. شیرازی، علی‌محمد، بیان فارسی، چاپ سنگی، بی‌تا، باب 11، واحد 2 و باب 16، واحد 2.
4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ‌۱۳۸۶ ش، ج 5، صص 44-102.
5. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1417 ق، ج 8، ص 331.
6. سوره اعراف، آیه 187.
7. سوره عبس، آیه 33.
8. سوره قارعه، آیات 1-3.
9. سوره شوری، آیه 7.
10. سوره مزّمّل، آیه 17.
11. سوره معارج، آیات 8-10.

سوال:

امام صادق عليه السلام فرمودند : بهشت و جهنم شيعيان همين دنياست ، ما از برزخ شما ميترسيم .

روزي يكي از دشمنان خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت : شيعيان شما به پشتوانه محبت شما گناه ميكنند ، تكليفشان چيست آيا باز هم به بهشت ميروند ؟ حضرت فرمودند : دراين دنيا به فقر ، به داغ ( مصيبت ) و به بيماري مبتلا مي شوند و به يك روايت ديگر فرموند به ( سلطان ستمگر )

دوباره از حضرت پرسيد اگر پاك نشدند چه ؟ حضرت فرموند : هنگام سكرات موت ، سختي جان كندن دارند .

گفت : اگر باز هم پاك نشدند چه ؟ حضرت فرمودند : شب اول قبر عذاب ميكشند .

پرسيد : اگر باز هم پاك نشدند چه ؟ حضرت فرمودند : مبتلا به عذاب قبر ميشوند .

دشمن مغرض باز پرسيد اگر انقدر گناهشان زياد بود و باز هم پاك نشدند چه ؟ حضرت فرمودند ؟ به كوري چشم شما ؛ ما شيعيانمان رو شفاعت ميكنيم .

آيا در اين حديث  لفظ "بهشت" واقعا وجود دارد؟حدیث اول برايم قابل هضم نيست. اگر صرفا گفته شود جهنم شما همين دنياست ?و واژه بهشت حذف شود?، مي‌توان از آن اينگونه نتيجه گرفت كه عذاب گناهانتان را همينجا خواهيد چشيد تا چيزي براي قيامت باقي نماند.

ولي وقتي گفته مي‌شود بهشتتان نيز همين دنيا است يعني چه؟

 

 

پاسخ:

 

رواياتي به اين مضمون هست كه توجه به چند نكته براي در امان ماندن از بدفهمي آنها لازم است:

1. روايات شفاعت براي ايجاد اميد در مؤمنان است تا گرفتار ياس نشوند و اگر گناهي از آنان سر زد با اميد به شفاعت توبه كنند و عشق به شافعان و حيا از آنان، مانع از گناه گردد و در صدد ايجاد جرأت بر گناه يا جسارت نيستند كه اين با دعوت به ايمان و همرنگي با شافعان و محبوبان خدا منافات دارد.

2. شفاعت مربوط به آخرت است و خداوند مؤمنان و شيعيان گناهكار را در دنيا با سختي ها و سكرات مرگ و عذاب برزخ و سختي هاي قيامت پاك مي كند و حتي مؤمنان فاسق جهنمي هم مي شوند و بعد از پاك شدن به شفاعت شافعان به بهشت مي روند. 

3. در مورد حقوق مردم تا رضايت صاحبان حقوق كسب نشود (در دنيا يا آخرت ) شفاعت شامل نمي شود.

4. اعمال انسان از حيث اهميت داراي مراتب هستند. مهمترين عمل ايمان به خدا و قيامت و نبوت و امامت است همچنان كه بزرگترين گناه شرك است. خداوند مشركان را به هيچ وجه نمي آمرزد:

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء(1)

خداوند (هرگز) شرك را نمي‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براي هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مي‏بخشد.

كسي كه به خدا و نبوت و امامت و معاد ايمان آورده باشد، اگر ايمانش واقعي باشد مرتكب گناه و ظلم به حق انسان ها نمي شود. زيرا ايمان واقعي اجازه اين كارها را نمي دهد و اگر هم در اثر غلبه شهوت و غضب و ... بلغزد و مرتكب شود، به زودي توبه مي كند و شايسته مغفرت و شفاعت مي گردد.

ايمان گلستاني است كه اگر هم  قذارتي در آن يافت شود، آن را به زيبايي و خوبي بدل مي كند. اما كفر و شرك منجلابي است كه اگر طلا هم در آن بيفتد، فاسد و متعفن مي شود و از چشم مي افتد.

كسي كه به توحيد و نبوت پيامبران و معاد ايمان آورده و نبوت خاتم پيامبران را پذيرفته و امامت عترتش را قبول كرده و ...، او وجود خود را گلستاني كرده كه اگر هم در اثر غلبه شهوت و غضب و ... مرتكب گناهي شود، در آن گلستان به زيبايي و خوبي استحاله مي شود. اما كسي كه خدا يا قيامت يا نبوت پيامبران يا نبوت پيامبر خاتم را انكار كند و با اين كه مي داند اينها حق هستند، نپذيرد، اين وجودش منجلاب فساد است و اگر هم زيبايي از او صادر شود در اين منجلاب متعفن شده و از چشم مي افتد.

5. كساني كه بعد از پيامبر به وصيت ايشان گوش دادند و امامت اهل بيت را پذيرفتند، بر ايمان پاي فشردند. ولي كساني كه انكار كردند و نپذيرفتند، كافر و مشرك شدند و شايستگي عفو، مغفرت و شفاعت را از دست مي دهند.

با توجه به توضيحات بالا معلوم شد مضمون احاديث فوق با مضمون آيه مغفرت كه در بالا آمد، يكي است و هر دو در صدد ايجاد شوق و رغبت و دور كردن ياس از مؤمنان هستند نه اين كه بخواهند مصونيت ظالمانه و تبعيض آميز براي گروهي ايجاد كنند.

كساني كه شيعه هستند، بر آداب بندگي و بر حقوق مردم عنايت خاص دارند و نه خلاف ادب پيشه مي سازند و نه به حقوق بندگان تجاوز مي كنند و حداوند هم غفلت ها و لغزش هاي گاه و بيگاه آنان را مي بخشد. آنان با تسليم در برابر خدا و پيامبر در اصول اعتقادي و پذيرش توحيد و نبوت و امامت استحقاق اين عفو و بخشش را يافته اند و لغزش هاي آنان هر چه هم زياد باشد در برابر ارزش ايمان آنان ناچيز است. اما آنان كه توحيد، معاد، نبوت يا امامت را با علم و آگاهي انكار مي كنند، اينان مشرك شده و هواپرست گرديده و در مقابل خدا قد علم كرده اند و اعمال مثبتي كه از آنان سر زند. هر چند هم زياد باشد در برابر گناه كفر و شركشان قابل خودنمايي نيست و در اين منجلاب محو و فاسد مي گردد و به چشم نمي آيد.

شيعيان هم بايد توجه داشته باشند كه گر چه به خاطر ايمان به نبوت و امامت شايستگي شفاعت يافته و بالاخره نجات مي يابند. اما بلاهاي دنيا و سكرات مرگ و برزخ و مواقف طولاني قيامت آن قدر طولاني و سخت است كه ظرفيت اعمال كيفر اعمالشان را دارد و به بيان امام از اين ظرفيت بسيار طولاني بترسند و خود را از گناه و ظلم نگه دارند.

اما رواياتي كه نوشته ايد چون آدرس نداده ايد، نيافتيم.

اين كه امام فرموده باشد، بهشت و جهنم شيعيان همين دنيا است، چنين حديثي نيافتيم و اگر چنين عبارتي باشد بايد در كل حديث ملاحظه شود تا معنايش روشن شود. معنايش اين نخواهد بود كه عذاب و پاداش خود را در اين دنيا مي بينند. بلكه شيعيان در اين دنيا در سختي و رنج هستند و برايشان جهنم است و در آن دنيا ديگر جهنم را نمي بينند و با شفاعت به بهشت مي روند.

پي نوشت ها :

1. نساء (4)، آيه 48. 

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيا

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.
پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.
اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.
بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.
در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.
بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.
شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.
وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)
بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.
محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پي‌نوشت‏ها:
1. رعد، آيه 29.
2. سوره آل عمران،آيه 85.
3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.
 

 

با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي

 با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي زيستند؟

عدالت خداوند اقتضا مي كند كه هر كس را مطابق سختي كه كشيده و مقاومتي كه به خرج داده و تلاشي كه كرده ، پاداش دهد . از هر كس متناسب با امكاناتي كه به او داده، انتظار داشته باشد .
خداوند به همسران رسول خدا كه در كنار ايشان بودند و آيات خدا در خانه هاي شان نازل مي شد و ... انتظار بيش تري دارد از كساني كه از چنين امكاني بهره مند نبودند. از اين رو خطاب به آنان مي فرمايد:
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسيراً وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً؛ (1)
اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود . اين براي خدا آسان است .هر كس از شما براي خدا و پيامبر خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او آماده كرده‏ ايم.
بنا بر اين امكاني كه به همسران رسول خدا داده شده، بسيار بيش تر از ديگران است . به همين خاطر انتظار از آن ها هم بيش تر است. اگر انتظار را برآورده نكنند و بيراهه روند ، با كيفري دو برابر مواجه مي شوند .
در روايت آمده:
يغفر للجاهل سبعين ذنبا قبل الغفران للعالم ذنب واحد؛ (2)
از ناداني (كه در تعليم و ياد گرفتن تقصير نكرده ) هفتاد گناه آمرزيده مي شود،پيش از آن كه يك گناه از عالم آمرزيده گردد.
صريح  روايت اين است:  ناداني كه تقصير ندارد و جاهل است و در اثر جهل خطا مي كند ،به آمرزش بسيار نزديك تر از عالمي است كه مي داند و با دانستن بر خدا جرأت كرده و مرتكب گناه مي شود.
با توجه به اين اصل عقلي و مورد تاييد نقل هم چنان كه دينداري در آخر الزمان سخت تر است و سالم ماندن از مهلكه ها و گرداب هاي فراواني كه سر راه دينداري مي باشد ، مشكل تر است ، پاداش خدا براي دينداران هم بيش تر و عفو و بخشش خدا هم به لغزش خطاكاران نزديك تر است.
خداوند آگاه مطلق است. وضع افراد و زمان ها و امت ها را دقيق مي داند . هر فرد و امتي را با توجه به نعمت هايي كه به آن ها داده و سختي و آساني هايي كه براي آن ها وجود داشته ، كيفر و پاداش مي دهد. اگر در زمانه اي امكان دينداري بيش تر بوده ، انتظار از مردم آن زمان هم بيش تر و حساب آن ها هم سختگيرانه تر است . اگر در زماني دينداري سخت و مهلكه ها فراوان باشد ، خداوند به دينداران پاداش عظيم تر داده و با لغزش لغزندگان هم آسان گيرانه مواجه مي شود . از اين رو در روايت آمده است كه پيامبر (ص) فرمود : بهترين اعمال آن است كه زحمت و سختي آن بيش تر باشد (أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ) (3)

------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 30-31.
2. سيد بن طاووس ، سعد السعود  ، قم ، شريف الرضي ، 1363 ش ، ص 89.
3.بحارالأنوار، مجلسي ، موسسه الوفاء بيروت ،‌ ج  67 ،ص  191  ، باب 53- النية و شرائطها و مراتبها...
 

سلام، در انجیل متی آمده است که نشانه های پایان عصر، تاریکی خورشید و بی نوری ماه و افتادن ستاره هاست، چرا این اتفاقها نیفتاد؟ آیا اینها نشانه قیامت نیست؟ "اذا الشمس کورت ...نجوم الکدرت ... جبال سیرت و.... " اگر هست، نشانه های ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در انجیل کجاست؟

پاسخ:
به نظر شما آيا قيامت برپا شده است يا الآن نزديك برپايي قيامت است كه اين نشانه ها اتفاق افتاده باشد؟
در كتب آسماني اعم از تورات و انجيل و قرآن نشانه هايي براي برپايي قيامت آمده است از جمله تحولات عظيم كيهاني كه رخ مي دهد اما به غير از خداوند هيچ كس از زمان وقوع قيامت خبر ندارد بنابراين جاي اين سوال نيست كه كي اينها اتفاق مي افتد يا چرا تا به حال اتفاق نيفتاده است.
درباره بشارت به ظهور پيامبر اسلام (ص) بايد بگوييم كه قرآن از بشارت پيامبران گذشته درباره پيامبر اسلام (ص) حكايت مي‌كند و در تورات و انجيل كنوني، با وجود در دست نبودن متن اصلي، نوعي بشارت به ظهور پيامبر اسلام(ص) وجود دارد. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ »(1)؛ و هنگامى كه عيسى مريم به بنى اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مى‏ كنم و نيز (شما را) مژده مى‏ دهم كه بعد از من رسول بزرگوارى كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد. چون آن رسول ما با آيات و معجزات به سوى خلق آمد گفتند: اين سحرى آشكار است.
گرچه در آيه فوق ذكرى از اين سخن به ميان نيامده كه اين بشارت در متن كتاب آسمانى مسيح بوده يا نه، ولى آيات ديگر قرآن گواه بر ذكر آن در خود انجيل است مانند اين اين شريفه: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ ...»(2)؛ آنها كه از فرستاده خدا، پيامبر اُمّى پيروى مى‏ كنند، همان كس كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مكتوب مى‏ بينند.
در كتابهاى موجود انجيل تعبيرات فراوانى كه بشارت به ظهور بزرگى كه نشانه‏ هاى آن جز بر اسلام و آورنده آن تطبيق نمى‏ كند ديده مى‏ شود. غير از پيشگويي هايى كه در اين كتب ديده مى‏ شود، و بر شخص پيامبر اسلام (ص) صدق مى‏ كند، در سه مورد از انجيل يوحنا روى كلمه « فارقليط» تكيه شده است كه در ترجمه‏ هاى فارسى، به" تسلى دهنده" ترجمه شده است، اكنون به متن انجيل يوحنا توجه كنيد:
« و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر به شما خواهد داد كه تا به ابد با شما خواهد ماند.(3)
و در باب بعد آمده: « و چون آن" تسلى دهنده" بيايد كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى‏ آيد او در باره من شهادت خواهد داد.» (4)
و در باب بعد نيز مى‏ خوانيم:« ليكن به شما راست مى‏ گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم، آن" تسلى دهنده" به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.»(5)
بشارت‌هاي موجود در كتاب‌هاي آسماني پيشين دليلي براي رسالت پيامبر اسلام (ص) و زمينه اي براي مسلمان شدن يهوديان و مسيحيان به شمار مي‌آيد عالمان اهل كتاب، آنان كه نمي‌خواستند مردم به پيامبر اسلام(ص) ايمان بياورند و از مسلمان شدن ديگران ناخشنود بودند، در پي تحريف اين بشارت‌ها برآمدند. برخي را حذف و برخي را نادرست ترجمه نمودند. لفظ «فارقليط» كه در كتاب مقدس مسيحيان آمده، از اين قبيل است كه مفهومي معادل « احمد » دارد.(6)

پي نوشت ها:
1. صف (61) آيه 6.
2. اعراف(7)آيه156.
3. انجيل يوحنا باب 14 جمله 16؛ به نقل از :مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج24، ص76.
4. همان، باب 15 جمله 26.
5. همان، باب 16 جمله 7.
6. تفسير نمونه، ج 24، ص 76.

موفق باشید.

تكليف ساير اديان وافراد غير معتقد به اديان الهي در برزخ- قيامت - اخرت چيست ؟

پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
از آيات و روايات استفاده مى‏شود بهشت براى كسانى است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند:
«الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن مآب؛ كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهى خواهند داشت».(1)
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحى الهى است . مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاى قرآن و اطاعت از پيامبر است كه از جمله دستورها اطاعت از اولى‏ الامر است. محبت و اطاعت از اميرالمؤمنين(ع) و اهل بيت خميره ايمان است.
پيروان اديان الهى هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهى گوش فرا دهند، بايد دين اسلام را بپذيرند.
خداوند در آيه 85 سوره آل عمران مى‏فرمايد: «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين؛ هر كس غير از اسلام (دين واقعى) دينى را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود».
بنابراين كفار و پيروان ساير اديان الهى وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند . دستورهاى اديان را با هم مقايسه كنند. پس از تحقيق دقيق و علمى، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پى خواهند برد.
حال اگر شرايط تحقيق از اسلام براي آن ها فراهم نبوده ،يا نتوانستند به منابع واقعي اسلام مراجعه نمايند، يا اصلا مسئله تحقيق از دين براي شان مطرح نبوده ، يا پس از تحقيق ( بدون هيچ غرض ، عناد و انگيزه شخصي )به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفى به محتواى دين خود عمل كردند و بر كسى ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمى‏كند . چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند ، ولى اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشارى كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقى باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهى كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.
بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن ، يا انکار حقيقت است.
شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى‏گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏يابد كه ائمه(ع) تكيه‏ شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى ‏بايست تحقيق و جستجو كند ، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏ برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏ روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏رود».
وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(2)
بنابراين ، اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند .اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند ، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند ، اما به دلائلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درستكار و پاک بودند و طبق فطرت پاک و عقل خود عمل کرده اند.
محاسبه اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندى است . بر اساس عقل و فطرت و كردارشان ، هم چنين اعتقادات و باورهاي شان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مى‏گيرند.
در مورد برزخ نيز وضعيت ايشان مانند قيامت است و تفاوتي از اين جهت نمي كند.
جهت مطالعه بيش تر در اين موضوع به كتاب «عدل الهي» ( بخش اعمال خير غير مسلمانان) اثر استاد شهيد مطهري مراجعه فرمائيد.
پى‌نوشت‏ها:
1. رعد (13) آيه 29.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.

با سلام با توجه به آيه 72 سوره الاسرا(هرکه در این دنیا کور دل باشد در آخرت هم کور دل و گمراه تر خواهد بود)/و آیه 38سوره مبارکه مریم (در آن روز که نزد ما می آیند چه گوشهای شنوا و چشمهای بینایی پیدا می کنند ولی این ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری هستند) چگونه می توان تناقض بین این دو آیه شریف را توجیه نمود؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
آيه 72 اسراء به اين شرح است:
وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا؛
اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده ، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر است!
و آيه 38 مريم به شرح زير است:
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ؛
در آن روز كه نزد ما مى‏آيند، چه گوش هاى شنوا و چه چشم هاى بينايى پيدا مى‏كنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند!
کور در اصطلاح قرآن کسي است که حقايق را نمي بيند و نمي پذيرد . تسليم نمي شود و عبرت نمي گيرد. اين کور، چشم سر دارد و حقايق را مي بيند، ولي چشم دلش آن ها را نمي پذيرد و تسليم نمي شود.
به بيان آيه اول کساني که در دنيا حقايق را نمي بينند و تسليم نمي شوند و نمي پذيرند، در آخرت هم از ديدن راه نجات و بهشت و صراط مستقيم کورند . در گمر اهي و ضلالت و جهنم سرگردانند و نمي توانند خود را نجات دهند.
بنا بر اين کورهاي دنيا حقيقت را مي بينند و مي فهمند، ولي نمي پذيرند و تسليم نمي شوند ، مانند آن که نمي بينند و نمي فهمند. اين در قيامت هم مي بينند که نجات در چيست و عاقبت شان کجاست ،ولي نمي توانند راه نجات را بروند مانند کور که نمي تواند برود و در جهنم باقي مي مانند.
آيه دوم هم همين حقيقت را بيان مي کند که آن ها از دنيا تيز بين تر شده اند . عاقبت ايمان و عاقبت شر را به وضوح کامل مي بينند، ولي باز هم نمي توانند خود را نجات دهند و از رفتن راه حق و نجات عاجزند و به کور ناتوان مي مانند.
آخرت ملکوت دنيا است . هر کس اين جا از رفتن راه حق خود را به کوري زده، در آخرت از ديدن راه نجات کور است .از رفتن عاجز. در آن جا ديگر پرده اي نيست. اگر در دنيا مي دانست که راهي که مي رود ،به جهنم است و راهي که ترک کرده، به بهشت است، در آن دنيا مي بيند راهي که رفته ،به جهنم است و راهي که نرفته، به بهشت، ولي از رفتن راه بهشت کور و ناتوان است. براي رفتن نمي بيند و کور است، ولي براي حسرت خوردن و عذاب کشيدن مي بيند.
بنا بر اين دو آيه مزبور هيچ منافات و اختلافي ندارند.

با عرض سلام ما زن و شوهری هستیم که یکدیگر را دوست داریم و سعی می کنیم نسبت به تمامی مسائل دینی و شرعی در زندگی مان پایبند باشیم. سوال ما این است که آیا با این عشق و علاقه ای که بین ما وجود دارد آیا ما در قیامت با هم می توانیم باشیم یا خیر؟ اگر یکی از ما بهشتی و دیگری خدایی ناکرده جهنمی باشد، آن وقت چطور؟ ممنون

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قيامت در واقع دو مرحله دارد :يکي مرحله‌اي است که از آن به روز قيامت ياد مي‌شود، مرحله دوم مربوط به اسکان آدميان در بهشت و جهنم است.
در مرحله اول شرايط به گونه‌اي است که قران کريم از آن چنين ياد نموده: «يوم يضر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بينه؛ (1) آن روز که هر کس از برادرش مي‌گريزد و از مادر و پدرش، و از زن و فرزندانش هم مي گريزد‍».
بر اساس اين آيه در روز محشر واقعا محشر است . هر کس به گونه‌اي گرفتار اعمال و نگران سرنوشت خود‌است که از همه بستگانش فرار مي کند .مي‌خواهد آن ها را نبيند و يا نشناسد .در اين مرحله عشق و علاقه ها افراد نسبت به همديگر فراموش خواهد شد و اثري هم ندارد، فقط يک عشق اثر دارد وآن همان است که حافظ شيرين سخن گفته است:
در آن غوغا که کس، کسي را نپرسد من از پير مغان منت پذيرم
مراد امام علي است که عشق و محبت او به داد عاشقانش مي رسد، ساير عشق و پيوندها از هم گسسته خواهد شد. از اين رو قرآن کريم فرمود: «فاذا نفخ في الصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون؛ (2) پس آن گاه که در صور دميده شود، ديگر ميان شان نسبت خويشاوندي نماند، و از حال يکديگر نپرسيدند». در تفسير اين آيه گفته شده: مراد اين است که در آن روز انساب خاصيتي ندارد، چون روز قيامت ظرف پاداش عمل است. همه اسباب که يکي از آن ها انساب است، از کار مي افتد و اثري ندارد، از اين رو از حال همديگر نمي‌پرسد. (3)
بنابراين در روز محشر جايي براي اين گونه امور نيست.
اما در مرحله دوم حيات اخروي بعد از پايان حساب و کتاب و استقرار مومنان در بهشت ممکن است جاي اظهار و ظهور اين گونه محبت ها باشد، چون در قرآن کريم تصريح شده که در بهشت مومنان از حال همديگر جويا مي شود: «فاقبل بعضهم علي بعض يتساءلون قال قايل منهم اني کان لي قرين؛ (4) پس بعضي به بعضي ديگر روي آورده و از يکديگر پرسش مي کنند، يکي از آن ميان مي پرسد من رفيقي داشتم».
در تفسير اين آيه گفته شده: اين جمله گفتگويي را که بين اهل بهشت رخ مي دهد، حکايت کرده و مي فرمايد :بعضي از ايشان احوال بعضي ديگر را مي‌پرسند و بعضي آنچه در دنيا بر سرش آمده ، براي ديگران حکايت مي کند. يکي از اهل بهشت به ديگران مي‌گويد: من در دنيا رفيقي داشتم که از بين مردم تنها او را انتخاب کرده بودم و او تنها مرا رفيق خود گرفته بود. (5)
طبق اين بيان معلوم مي شود که آرزوي پرسشگر محترم ممکن است در بهشت برآورده شود، البته اين در صورتي است که زن و شوهر هر دو اهل بهشت و به لحاظ درجه و مقام در بهشت همسان باشد، يا از طريق شفاعت به همديگر برسند. اگر يکي اهل بهشت و ديگر اهل دوزخ باشد ،آن که بهشتي است ،در آسايش و از مواهب بهشتي بهره‌مند است . آن که اهل دوزخ است، گرفتار عذاب دردناک خواهد بود .بهشتي نه تنها عشق و علاقه نسبت به همسر دوزخي خود ندارد ، بلکه متنفر است.
پي نوشت‌ها:
1. عبس (80) آيه 34- 36.
2. مومنون (23) آيه 101.
3. الميزان ج 15 ص 98- 99.
4. صافات (37) آيه 50-51.
5. الميزان، ج 17 ص 207- 208.

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دست اندر کاران سایت کارامدتون آیا بعد از روز قیامت کره ی زمین به حیات خود ادامه میدهد؟ این پرسش با خواندن آیه 107 سوره هود در ذهنم ایجاد شده است

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
طبق بيان قرآن کريم در چندين جا قيامت با فروپاشي نظام کيهاني آغاز مي‌گردد. زمين و آسمان و منظومه شمسي و نظام موجود جهان به هم مي‌خورد. (1)
قرآن فرموده: «يوم تبدل الارض و السموات و بر... الله الواحد القهار؛ (2) روزي که زمين عوض شود به زمين ديگري و آسمان‌ها نيز و همه براي خداي واحد قهار آشکار گردند».
طبق اين آيه مفهوم آيه که در پرسش اشاره شده روشن مي‌گردد، زيرا اگر در آيه 107 سوره هود سخن از بقاي بهشت و دورخ و اهل آن دو به مدت بقاي آسمان و زمين به ميان آمده، از اين جهت است که معناي اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن هيچ وقت از بين نمي‌رود. آن که از بين مي‌رود ،يک نوع آسمان و زمين است . آن آسمان و زمين دنيايي است که اين نظام مشهود را دارد، اما آسمان‌ها و زميني که مثلا بهشت در آن هاست، و به نور پروردگار روشن مي‌شود ،به هيچ وجه از بين نمي‌رود. جهان همواره آسمان‌ها و زمين دارد.
در آخرت نظام دنيائيش را از دست مي‌دهد و با اين وضع ديگر هيچ اشکالي باقي نمي‌ماند. (3)
طبق اين بيان معلوم مي‌شود مراد از آيه سوره هود آسمان و زمين اخروي است، چون بالاخره در آن عالم نيز يک نظام و شرايطي وجوددارد که آدميان در آن شرايط به زندگي ابدي خود ادامه دهند. قرآن از آن شرايط با آسمان و زمين که مانوس آدمي است و معناي آن را مي‌فهمد تعبير نموده است يا به گفته برخي تعبير سوره هود، از اين باب است که در زبان عرب از خلود و ابديت با اين تعبير ياد مي‌کنند که تا‌ اسمان و زمين باقي است، فلان کار ادامه دارد.مراد کنايه از جاودانگي است. (4) در هرصورت قطعي است که نظام موجود جهان در پي بر پايي قيامت برچيده مي‌شود. آسمان و زمين موجود متلاشي شده و فرو مي‌پاشد. در قرآن کريم بدين حقيقت تاکيد و تصريح شده است. (5)
پي‌نوشت‌ها:
1- انبيا (21) آيه 104، واقعه (56) آيه 6
2- ابراهيم (14) آيه 48
3- الميزان، ج 11، ص 30
4- تفسير نمونه، ج 9، ص 239
5- انبيا (21) آيه 104

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها