حديث

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدندآیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟
آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدند، ایشان سفارش به سه روز، روزه همراه با قرائت زیارت عاشورا کردند؛ شیعیان به این دستور عمل کردند و حتی یک نفر هم از دنیا نرفت؛ آیا این واقعیت دارد؟ و آیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟

پاسخ اجمالی

عموم شیعیان، با الهام از روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان مشکلات و بحران‌ها، به علمای دین مراجعه می‌نمودند. علما نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، راهکارهایی را برای ایشان مطرح می‌کردند. ازجمله سفارش‌های بیان‌شده، قرائت زیارت عاشورا و برخی دیگر از اعمال، مانند گرفتن روزه است.

پاسخ تفصیلی

داستان سفارش مرحوم آقای سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه در سایت‌های متعدد از طریق علما نقل‌شده است، به‌عنوان‌مثال در سایت «مرکز تنظیم و نشر آثار مرحوم آیت‌الله بهجت» چنین آمده که وقتی طاعون در سامرا زیاد شد ایشان فرمودند: «من بر همه شیعه حکم می‌کنم که سه روز، روزه‌بگیرند ـ البته روزه مظنونم است و یقینی نیست ـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند به‌واسطه‌این کارشان، این بلا را از شیعه رفع می‌کند».

اهل سامرا دیدند فوج فوج از غیر شیعه وفات می‌کنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمی‌کند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پاره‌دوزی به یک مرض دیگری وفات کرد و الا احدی به طاعون وفات نکرد و این‌ها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوج فوج از غیر شیعه، به طاعون وفات می‌کنند... . (1)

1. مستند رجوع مردم به علماء

در جواب این‌که آیا می‌توان این دستور را برای تمام بیماری‌ها به کاربرد؟ با توضیح مقدمه‌ای به این سؤال جواب داده می‌شود: «اسحاق بن یعقوب»‎‏ نامه‌ای برای حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) می‌نویسد و از مشکلاتی که‏‎ ‎‏برایش رخ‌داده سؤال می‌کند؛ «محمد بن عثمان عمری» نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند.‏‎ ‎‏جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم‏» (2) یعنی در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع‏‎ ‎‏کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدای بر آن‌ها هستم‏.

بر اساس این حدیث، مردم در پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری‌ها به سراغ علمای دین می‌روند و آن‌ها نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، در زمان مشکلات و گرفتاری‌های اجتماعی، دستوراتی را سفارش می‌دهند.

2. مستند سفارش به قرائت زیارت عاشورا

 یکی از سفارش‌های علمای دین، تجویز قرائت زیارت عاشورا برای رفع بیماری‌ها است. این توصیه نیز برخاسته از حدیث امام صادق (علیه‌السلام) هست که به «صفوان» فرمودند:

 زیارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می‌کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و ناامید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (3)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که برای عدم شیوع بیماری برای شیعیان و دیگر مسلمانان «قرائت زیارت عاشورا» سفارش شده، وعده استجابت دعا بعد از قرائت این دعا است. با توجه به روایت امام صادق (علیه‌السلام)، درمان بیماری با قرائت زیارت عاشورا، مختص به یک بیماری خاص نیست بلکه به‌صورت مطلق برای هر حاجتی می‌توان قرائت کرد. البته تعدادی که علما مطرح نمودند و هدیه‌ی آن به شخص خاص، از مجربات هست و در متون حدیثی به این مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها برای مداومت بر زیارت مطلوب است.

3. مستند سفارش به روزه گرفتن

دستوری که در مورد روزه گرفتن نیز صادر می‌شود، برگرفته از روایات است، مثلاً امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«إِنّ لِکُلِّ صائِمٍ عِندَ فَطُورِهِ دَعوَةً مُستَجابَةً»؛ (4)

برای هر روزه‌داری در هنگام افطارش یک دعای مستجاب است.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است:

«دَعوَةُ الصّائِمِ تُستَجابُ عِندَ إِفطارِهِ»؛ (5)

دعای روزه‌دار هنگام افطارش مستجاب می‌شود.

بنابراین، روزه نیز مانند زیارت عاشورا در استجابت دعا بسیار مؤثر است. البته در خصوص از بین رفتن بسیاری از بلایا به‌واسطه روزه ماه رجب، سفارش ویژه‌ای در روایات وجود دارد، به‌عنوان‌مثال، «ابوسعید خدرى» نقل کرده که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و اله و سلّم) فرمودند:

 «وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَیامٍ عُوفِی مِنَ الْبَلَایا کلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَص»؛ (6)

یعنی هر کس چهار روز از ماه رجب را روزه بگیرد، از تمام بلاها از قبیل دیوانگى و خوره و پیسى‏ در امان باشد.

نتیجه

با توجه به روایاتی که در فضیلت زیارت عاشورا و روزه گرفتن، وجود دارد به نظر می‌رسد سفارش مرحوم آقای «سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه»، نیز برگرفته از همان روایات است و این دستور، ان‌شاءالله در شفاء تمام بیماری‌ها تأثیرگذار است و مخصوص بیماری و یا زمان خاصی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سایت: https://bahjat.ir/fa/content/1667.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، کمال‌الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه‏، چاپ دوم، 1395 ق، ج ‏2، ص 484.
  3. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.
  4. ابن طاووس، على بن موسى‏، اقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 244.
  5. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضى‏، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 1، ص 69.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال، قم: دارالشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 54.

 

کلمات کلیدی

آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

رویکرد روایات پیرامون وضعیت مساجد در هنگامه ظهور، می‌تواند ناظر به اشکال در ملکیت، مکان و یا چگونگی ساخت آن‌ها و همچنین رویه‌های تربیتی موجود در آن‌ها باشد.
بررسی روایات تخریب برخی مساجد در دوران ظهور

پرسش:
آیا این درست است که وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه ظهور کند برخی از مساجد را خراب می‌کند؟
 

 

پاسخ:
در روایات حوزه مهدویت، بخشی به اقدامات و شرایط مدیریتی امام عصر عجل الله تعالی فرجه در دوران پس از ظهور اختصاص دارد. این روایات یک تصویر کلی از جامعه مهدوی موعود را ترسیم و سبب امیدواری مؤمنان و منتظران خواهد بود. در این بین، روایاتی نیز وجود دارد که در ظاهر با ویژگی‌های جامعه ایمانی پیش از ظهور تناسبی ندارند؛ مثلاً برخی از مردم که گاهاً به منتظران تفسیر شده‌اند، نسبت به آدابی که حضرت ارائه می‌فرمایند تشکیک و حتی با قرآن به مقابله با ایشان می‌پردازند. تخریب مساجد توسط حضرت نیز موضوعی است که در سال‌های گذشته بر سر زبان‌ها افتاده و این نماد‌ها و نهادهای مهم در جامعه ایمانی امروز را در تعارض با فرهنگ صحیح مهدوی و اسلامی معرفی کرده است. در ادامه این موضوع مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

الف. توجه به وضعیت فیزیکی مساجد
در برخی روایت، برنامه امام عصر عجل الله تعالی فرجه پس از ظهور را ساماندهی وضعیت فیزیکی و ساختمانی برخی مساجد عنوان کرده‌اند مانند: ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ الْقَائِمُ یَهْدِمُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى یَرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ وَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صلی لله علیه و آله إِلَى أَسَاسِهِ وَ یَرُدُّ الْبَیْتَ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ أَقَامَهُ عَلَى أَسَاسِهِ وَ ... . (1) از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند: قائم عجل الله تعالی فرجه مسجدالحرام و مسجد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را تا بناى اولیه آن‌ها تخریب مى‌کند، بیت‌الله را به مکان اصلى خود برگردانده و آن را در بالاى بناى اصلى خود برپا مى‌کند و ... .
پس بر اساس این روایت، یکی از وظایف حضرت، بازگرداندن تغییراتی است که در بناهای مقدس همچون مساجد و اماکن متبرکه ایجاد شده که مهم‌ترین آن‌ها مسجدالحرام و مسجدالنبی است که در طول تاریخ دستخوش تغییرات و سلیقه‌ها شده‌اند. 
در حدیث دیگری تغییرات بنا و مکان قرار گرفت مساجد، سبب تخریب و یا تغییر آن‌ها عنوان شده است: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه-السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه¬السلام دَخَلَ الْکُوفَهَ وَ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَسَاجِدِ الْأَرْبَعَهِ حَتَّى یَبْلُغَ أَسَاسَهَا وَ یُصَیِّرُهَا عَرِیشاً کَعَرِیشِ مُوسَى وَ تَکُونُ الْمَسَاجِدُ کُلُّهَا جَمَّاءَ لَا شُرَفَ لَهَا کَمَا کَانَتْ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَ یُوَسِّعُ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ فَیُصَیِّرُ سِتِّینَ ذِرَاعاً وَ یَهْدِمُ کُلَّ مَسْجِدٍ عَلَى الطَّرِیق‏ ... . (2)
از امام باقر علیه السلام حدیثى نقل شده که حضرت فرمودند: وقتی‌که قائم عجل الله تعالی فرجه قیام کند، داخل کوفه شده و دستور به انهدام چهار مسجد مى‌دهد تا آن‌ها را به پایه اولیه‌شان مى‌رساند. آن‌ها را مانند عریش موسى علیه‌السلام به‌صورت سایبان بازسازى مى‌کند و دیوارهاى مساجد همه مثل زمان رسول خدا صلی‌الله علیه و اله بدون کنگره خواهند شد. راه‌هاى بزرگ و اصلى را تا شصت ذراع وسعت مى‌دهد، هر مسجدى را که سر راه باشد تخریب مى‌کند. بلندمرتبه سازی و اشراف مساجد بر ساختمان‌ها مجاور عاملی است که حضرت نسبت به تخریب آن اضافات اقدام خواهند نمود. همچنین قرار گرفتن مسجد در مسیر عبور و مرور مردم، می‌تواند حاکم قدرتمند اسلامی را نسبت به تخریب آن مجاب کند. 
امیر مؤمنان علیه‌السلام در خطبه‌ای، مجوز دیگری را برای تخریب مسجد معرفی می‌کنند: ... وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِد ... . (3) و خانه جعفر را (که داخل در مسجدالحرام کرده‌اند) به ورثه‌اش بازگردانم و آن قسمت را از مسجد خراب کنم. بر این اساس، غصب املاک  شخصی مردم و ملحق کردن آن به مساجد می‌تواند سببی باشد که حضرت پس از ظهور نسبت به بازگردان آن و تخریب آن قسمت از مسجد اقدام نمایند.

ب. تأکید بر مانعیت در مسیر هدایت
برچیدن موانع هدایت یک اصل مهم در حکومت اسلامی است که سیره معصومان علیهم‌السلام به‌خوبی آن را تبیین کرده است. قرآن در جریان مسجد ضرار چنین می‌گوید: ﴿ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾؛ (4) و [از منافقان] کسانی هستند که بر پایه دورویی و نفاق، مسجدی ساختند برای آسیب رساندن و ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمین گاهی برای [گردآمدن] کسانی که پیش از این باخدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت می‌خورند که ما با ساختن این مسجد جز خوبی [و خدمت] قصدی نداشتیم، ولی خدا گواهی می‌دهد که بی‌تردید آنان دروغ‌گویند.
از آنجا که مکانی به ترویج کفر و ایجاد تفرقه بین مؤمنان تبدیل‌شده، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله مکلف می‌شود آن را تخریب کند هرچند نام آن مکان مسجد باشد. روشن است که این مسجد مشکلات فیزیکی و ساختمانی که در بخش قبلی بیان شد را نداشته و مشکل آن تنها فرهنگی و فکری بوده است. 
مسجد مهم‌ترین مکان و نهاد برای هدایت در بین مسلمانان محسوب می‌شود و اگر در غیر این مسیر حرکت کند، مورد سرزنش خواهد بود مانند آنچه در این روایت آمده است: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه‌السلام قال أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام قَالَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَهٌ وَ هِیَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى... .  (5) از امام صادق علیه‌السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: زمانى بر مردم خواهد گذشت که از قرآن جز نشانى به یادگار نماند و از اسلام جز نامى باقی نخواهد ماند. مردم، خود را مسلمان مى‌خوانند و حال آنکه از همه به اسلام دورترند. مسجدهاى آنان زیبا و آباد است، ولى از هدایت تهى است!
بنابراین حرکت فکری و هدایتی مسجد، مهم‌ترین رکن آن است که اگر چنین نباشد، مکان مسجد نیز دیگر مقدس نخواهد بود. بر همین اساس برخی مساجد در روایات ملعونه نامیده شده‌اند: حَدَّثَنَا ... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: بِالْکُوفَهِ مَسَاجِدُ مَلْعُونَهٌ وَ مَسَاجِدُ مُبَارَکَهٌ فَأَمَّا الْمُبَارَکَهُ فَمَسْجِدُ غَنِیٍّ وَ اللَّهِ إِنَّ قِبْلَتَهُ لَقَاسِطَهٌ وَ إِنَّ طِینَتَهُ لَطَیِّبَهٌ وَ لَقَدْ بَنَاهُ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ وَ لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حَتَّى یَنْفَجِرَ عِنْدَهُ عَیْنَانِ وَ یَکُونَ فِیهِمَا جَنَّتَانِ وَ أَهْلُهُ مَلْعُونُونَ وَ هُوَ مَسْلُوبٌ مِنْهُمْ وَ مَسْجِدُ بَنِی ظَفَرٍ وَ مَسْجِدُ السَّهْلَهِ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ وَ مَسْجِدُ جُعْفِیٍّ- وَ لَیْسَ هُوَ مَسْجِدُهُمُ الْیَوْمَ وَ یُقَالُ دُرِسَ وَ أَمَّا الْمَسَاجِدُ الْمَلْعُونَهُ فَمَسْجِدُ ثَقِیفٍ وَ مَسْجِدُ الْأَشْعَثِ وَ مَسْجِدُ جَرِیرٍ الْبَجَلِیِّ وَ مَسْجِدُ سِمَاکٍ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ بُنِیَ عَلَى قَبْرِ فِرْعَوْنٍ مِنَ الْفَرَاعِنَهِ. (6) امام باقر علیه‌السلام فرمود: در کوفه، مساجدى ملعون و مساجدى مبارک است. مساجد مبارک عبارت‌اند از: مسجد غنى؛ (به خدا سوگند که قبله آن راست و برابر (کعبه) است و سرشت آن پاکیزه که مردى مؤمن آن را بناکرده است و دنیا به پایان نخواهد رسید تا این‌که دو چشمه از آن بجوشد و در کنار آن، دو باغ به وجود خواهد آمد و اهل آن مسجد (که امروز در آن نماز مى‌گزارند) ملعون‌اند و شرف و مبارکى آن مسجد از آنان گرفته شده است.) مسجد بنى ظفر که همان مسجد سهله است. مسجدى که در خمراء است. مسجد جعفى (که جعفى طایفه‌ای از اهل یمن هستند که در کوفه ساکن‌اند و امروز دیگر مسجد آنان نیست و آثار آن برطرف شده است) و امّا مساجدى که ملعون هستند عبارت‌اند از: مسجد ثقیف، مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سماک و مسجدى در خمراء که بر قبر فرعونى بنا شده است. 
در این روایت مسجدی که توسط سازنده مؤمن و نیکو بنا نهاده شده باشد مبارک خوانده شده که می‌تواند شاخصه‌ای برای بانیان مساجد محسوب شود و هرکسی با هر مالی نباید اقدام به ساخت مسجد نماید. در روایت دیگری نیز همین معنا و رویکرد نسبت به برخی مساجد غیر هدایتی بیان‌شده است: ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام نَهَى عَنِ الصَّلَاهِ فِی خَمْسَهِ مَسَاجِدَ بِالْکُوفَهِ مَسْجِدِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیِّ وَ مَسْجِدِ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِیِّ وَ مَسْجِدِ سِمَاکِ بْنِ مَخْرَمَهَ وَ مَسْجِدِ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ وَ مَسْجِدِ تَیْمٍ قَالَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِذَا نَظَرَ إِلَى مَسْجِدِهِمْ‏ قَالَ هَذِهِ بُقْعَهُ تَیْمٍ وَ مَعْنَاهُ أَنَّهُمْ قَعَدُوا عَنْهُ لَا یُصَلُّونَ مَعَهُ عَدَاوَهً لَهُ وَ بُغْضاً لَعَنَهُمُ اللَّهُ. (7)
از امام صادق علیه‌السلام نقل مى‌کنند که فرمودند: امیرالمؤمنین علیه‌السلام از نماز خواندن در پنج مسجد کوفه نهى کرد: مسجد اشعث بن قیس کندى، مسجد جریر بن عبدالله بجلى، مسجد سماک بن محرمه، مسجد شبث بن ربعى و مسجد تیم. حضرت فرمود: وقتى امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مسجد آن‌ها نگاه مى‌کرد مى‌فرمودند: این بقعه تَیْم است و معنایش این بود که آنان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام کناره‌گیرى کردند و از روى عداوت و بغض با او نماز نخواندند، خداى لعنتشان کند.
نگاه و فکر نمازگزاران یک مسجد می‌تواند شاخص خیر و یا شر بودن آن مکان شود و اگر کسانی امام و هادی جامعه را ترک کنند، حتی اگر در مسجد پناه بگیرند، از گمراهی در امان نیستند و این مکان شرافت و قداستی نخواهد داشت.

نتیجه
رویکرد روایات پیرامون وضعیت مساجد در هنگامه ظهور، می‌تواند ناظر به اشکال در ملکیت، مکان و یا چگونگی ساخت آن‌ها و همچنین رویه‌های تربیتی موجود در آن‌ها باشد. همچنین بحث تخریب در همه آن‌ها مطرح نیست، بلکه تأکید بر اصلاح و پیرایش تغییرات نادرست در مساجد است. می‌توان از این موضوع چنین برداشت کرد که اقدامات اصلاحی منجی آخرالزمان حتی شامل مساجد نیز می‌شود و روشن است که دیگر تسامحی در مسائل سطح پایین‌تر صورت نخواهد گرفت و تأکید بر تغییر و اصلاح مساجد اتمام‌حجتی درباره دیگر موضوعات است.

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الغیبه، قم: دارالمعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1411 ق، ص 472.
2. همان، ص 475.
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 59.
4. سوره توبه، آیه 107.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 307.
6. همان، ج 3، ص 489.
7. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 301.

«آمین» به معنای «اجابت فرما» است. گفتن این کلمه در پایان دعاى خود و دیگران، در روایات اسلامى توصیه شده است. گفتن آمین در غیر نماز برای دعاى فرد دیگرى مستحب است.
«آمین» گفتن در دعا

پرسش:
آیا آمین گفتن در اجابت دعا تأثیر دارد و در این زمینه روایتی وجود دارد که توصیه شده باشد دیگران در دعا کردن آمین یا ذکر دیگری بگویند؟
 

پاسخ:
برخی امور زمینه استجابت دعا را فراهم می‌کند؛ ازجمله گفتن «آمین» بر دعای خود یا دیگران. گفتن «آمین»، بعد از دعای مؤمن مستحب است. در این نوشتار به بررسی معنای «آمین» و روایات توصیه‌شده به گفتن «آمین» پرداخته‌شده است.

1. معنای آمین
آمین؛ واژه‌ای است که در پایان دعا گفته می‌شود و شخص با گفتن آن، از خداوند درخواست استجابت دعا می‌کند؛ یعنی خدایا! دعای مرا اجابت کن. ابن منظور درباره «آمین» می‌نویسد: «أَمینَ‏: کلمهٌ تقال فی إثْرِ الدُّعاء؛ قال الفارسی: هی جملهٌ مرکَّبه من فعلٍ و اسم، معناه اللهم اسْتَجِبْ لی». (1) آمین کلمه‌ای است که به دنبال دعا گفته می‌شود؛ آمین مرکب از فعل و اسم است و معنایش خدایا استجابت کن، است. طریحی نیز درباره معنای آمین آورده: «و آمِینَ‏ بالمد و القصر لغه، بمعنى اللهم استجب‏؛ و عند بعضهم: فلیکن کذلک؛ و أَمَّنْتُ‏ على الدعاء تَأْمِیناً: قلت عنده‏ آمِینَ‏؛ و منه فلان یدعو و فلان‏ یُؤَمِّنُ‏ على دعائه». (2) تعبیر «آمین» به معنای «ای خدا مستجاب کن» است و بعضی هم گفته‌اند: به معنای «چنین باد» است. این معنای دوم نیز به معنای اول برمی‌گردد.

2. پشینه آمین
ظاهراً آغاز انتشار این واژه در جهان، از زبان عبری است؛ به‌طوری که حتی پیش از سده چهارم پیش از میلاد در ادعیه و شعائر دینی یهود به کار می‌رفته است. نوشته‌اند که در سنت کهنِ یهود، گاه در آغاز نیایش و گاه در پایان آن می‌آمد. این سنت به کلیسای مسیحی راه یافت و واژه «آمین» 119 مرتبه در عهد جدید تکرار شد و سپس از طریق کتاب مقدس، در تمام زبان‌های عمده جهان منتشر گردید. (3)

3. «آمین» در روایات
در سیره پیشوایان دینى، مکرّر گزارش‌شده است که آن بزرگواران، پس از دعاى خود و یا دیگران، آمین گفته‌اند و گاه سه بار این کلمه را تکرار کرده‌اند. شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه بابی به‌عنوان «اسْتِحْبَابِ التَّأْمِینِ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِ وَ تَأَکُّدِهِ مَعَ الْتِمَاسِهِ». (4)‏ استحباب آمین گفتن بر دعای مؤمن مخصوصاً اگر آن مؤمن درخواست گفتن آمین داشته باشد، آورده است. البته باید توجّه داشت که حکم در حال نماز با سایر حالات، متفاوت است، چنان‌که ازنظر فقه امامیه، گفتنِ «آمینْ» بعد از فاتحه‌الکتاب، در نماز، جایز نیست. (5) سفارش نموده‌اند: به‌جای «آمین» «الحمدالله رب‌ العالمین» گفته شود. امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِذَا کُنْتَ خَلْفَ إِمَامٍ فَقَرَأَ الْحَمْدَ وَ فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهَا فَقُلْ أَنْتَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ لَا تَقُلْ آمِینَ»؛ ‏(6) هرگاه پشت سر امام جماعت نماز می‌خوانی و امام، سوره حمد را ‌خواند و از قرائت آن فارغ ‌شد، بگو: «الحمد للّه ربّ‌ العالمین» و «آمین» نگو.

3.1. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «الدَّاعِی‏ وَ الْمُؤَمِّنُ‏ فِی الْأَجْرِ شَرِیکَانِ»؛ (7) دعاکننده و آمین‌گو در مزد و اجر شریک هستند.

3.2. در روایت دیگر سفارش به جمع شدن و آمین گفتن شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «کَانَ أَبِی علیه السلام إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ دَعَا النِّسَاءَ وَ الصِّبْیَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا»؛ (8) هرگاه پیش آمدى پدرم را غمناک می‌کرد زنان و کودکان را جمع می‌کرد، سپس دعا می‌کرد و آن‌ها آمین می‌گفتند.

3.3. در برخی از روایات، معصومین لفظ «آمین» را در پایان دعای دیگری استعمال کرده‌اند. امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نقل فرمودند: «دَعَا مُوسَى علیه السلام وَ أَمَّنَ هَارُونُ علیه السلام وَ أَمَّنَتِ الْمَلَائِکَهُ علیه_السلام فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ أُجِیبَتْ‏ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ مَنْ غَزَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اسْتُجِیبَ لَهُ کَمَا اسْتُجِیبَ لَکُمَا یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ (9) حضرت موسى علیه‌السلام‏ دعائى کرد و هارون آمین‏ گفت و فرشتگان نیز آمین گفتند، پس خداى تبارک‌وتعالی فرمود: «هرآینه دعاى شما مستجاب شد پس باید استقامت (و پایدارى) کنید» و هر که در راه خدا جهاد کند دعایش مستجاب شود- چنانچه دعاى شما به اجابت رسید- تا روز قیامت.
این روایت اشاره به داستان حضرت موسی علیه‌السلام و فرعون دارد: بعد از آنکه حضرت موسی علیه‌السلام متوجه شد فرعون قابل هدایت نیست و هرچه معجزه ببیند بر کفر و عناد او افزوده می‌شود، او را نفرین کرد و برادرش هارون به دعای موسی آمین گفت. ﴿ وَ قالَ مُوسَى‏ رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَهً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ﴾. (10) در این آیه، خداوند متعال به حضرت موسى علیه‌السلام فرمود: ﴿ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما﴾؛ دعاى شما (موسی و هارون) مستجاب شد. با توجه به روایت کسى که دعا کرد حضرت موسى علیه‌السلام بود و هارون به دعاى ایشان آمین گفت. معلوم می‌شود خداوند در اینجا هر دو را دعاکننده خوانده و در واقع، معناى آمین نیز همان دعا است و به این معنا است که: «خدایا! این دعا را مستجاب فرما!» در واقع هارون نیز با گفتن آمین، دعا کرده است. (11)

3.4. در برخی روایات سفارش به اجابت آمین گفتن مؤمن شده است. 
علی بن جعفر می‌گوید از برادرم موسی بن جعفر علیهماالسلام سؤال کردم از کسی که دعا می‌کند در حالی که اطرافش برادرانش حضور دارند آیا بر آن‌ها واجب آمین بگویند؟«سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَدْعُو وَ حَوْلَهُ إِخْوَانُهُ یَجِبُ عَلَیْهِمْ أَنْ یُؤَمِّنُوا قَالَ إِنْ شَاءُوا فَعَلُوا وَ إِنْ شَاءُوا سَکَتُوا فَإِنْ دَعَا وَ قَالَ لَهُمْ أَمِّنُوا وَجَبَ عَلَیْهِمْ أَنْ یَفْعَلُوا» (12) امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: اگر خواهند آمین‌گویند و اگر خواهند نگویند؛ اما اگر دعا کرد و درخواست کرد که آمین بگویند در این صورت بر آن‌ها واجب است، آمین بگویند.

3.5. در نقل دیگری امام کاظم علیه‌السلام بر دعای پدرشان امام صادق علیه‌السلام آمین می‌گفتند. «... عبدالرحمن بن الحجاج دَخَلْتُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِی مَنْزِلِهِ فَإِذَا هُوَ فِی بَیْتٍ کَذَا فِی دَارِهِ فِی مَسْجِدٍ لَهُ وَ هُوَ یَدْعُو وَ عَلَى یَمِینِهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام یُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ ...». (13) 
عبدالرحمن بن الحجاج می‌گوید: من به منزل جعفر بن محمد علیهماالسلام رفتم، ایشان در فلان اتاق خانه در محل نمازش بود و دعا می‌کرد و موسى‏ بن جعفر علیهماالسلام طرف راستش بود و آمین‏ می‌گفت ... .

3.6. از امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده که رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله زمانی روی منبر بودند سه بار بافاصله سکوت آمین گفتند. «روی عن أبی جعفر الباقر علیه السلام أنه قال إن رسول الله صلی الله علیه و آله‏ کان على المنبر فسمعه الناس قال آمین ثم‏ سکت ثم قال آمین‏ ثم سکت ثم قال آمین فلما نزلت سأله بعض الناس فقالوا یا رسول الله سمعناک تقول آمین آمین‏ ثلاث مرات فقال إن جبرئیل علیه السلام‏ قال مَنْ‏ ذُکِرْتَ‏ عِنْدَهُ‏ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیْکَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ فَقُلْتُ آمِینَ فَقَالَ وَ مَنْ أَدْرَکَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ قُلْتُ آمِینَ قَالَ وَ مَنْ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ أَوْ أَحَدَهُمَا فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ فَقُلْتُ آمِینَ»؛ (14) اصحاب پرسیدند: علت آمین گفتن چه بود؟ فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: کسی که نام شما نزد او برده شود و صلوات نفرستد خدا او را نیامرزد. من به دنبال سخن جبرئیل، آمین گفتم. بار دیگر گفت: کسی که ماه رمضان بر او بگذرد و کاری نکند که آمرزیده شود، خدا او را نیامرزد. گفتم: آمین. بار سوم گفت: کسی که پدر و مادر یا یکی از آن دو را درک کند و آمرزیده نشود از رحمت خدا دور باشد، گفتم: آمین.

3.7. در دعاهای زیادی لفظ «آمین» به کار رفته است، در صحیفه سجّادیه امام زین‌العابدین علیه‌السلام در چندین مورد «آمین» را استفاده کرده‌اند. 
در دعای برای همسایگان و دوستان، فرموده‌اند: «... و زِدهُم بَصیرَهً فى حَقّى و مَعرِفَهً بِفَضلى، حَتّى یَسعَدوا بى و أسعَدَ بِهِم، آمینَ رَبَّ العالَمینَ». (15) بر بینش آنان در حقّ من و بر آگاهى آنان از فضیلتم بیفزا تا به‌وسیله من خوش‌بخت شوند و من نیز با آنان خوش‌بخت گردم. 
برآورده کن، اى پروردگار جهانیان! در دعای آن حضرت در اعتراف و طلب توبه نیز فرموده‌اند: «... وَ اقْضِ حَاجَتِی، وَ أَنْجِحْ طَلِبَتِی، وَ اغْفِرْ ذَنْبِی، وَ آمِنْ خَوْفَ نَفْسِی، إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ، وَ ذَلِکَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ، آمِینَ‏ رَبَّ الْعَالَمِینَ». (16) و حاجت من برآور، خواهش من روا فرماى، گناه من بیامرز، مرا از ترس ایمن گردان که تو بر هر چیزى توانایى و این بر تو آسان است. برآورده کن، اى پروردگار جهانیان! در دعاهای 14 و 17 و 25 و 41 و 48 صحیفه سجادیه لفظ «آمین» تکرار شده است.
از پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله در دعاى تعقیب نماز ظهر، نقل‌شده است: «اللّهُمَّ إنّى أسأَلُکَ موجِباتِ رَحمَتِکَ... اللّهُمَّ لا تَدَع لى ذَنبا إلّا غَفَرتَهُ... و لا حاجَهً هِیَ لَکَ رِضا و لِىَ فیها صَلاحٌ إلّا قَضَیتَها، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ». (17) خداوندا! از تو، وسایل جلب رحمتت را درخواست می‌کنم ... خداوندا! برایم هیچ گناهى مگذار، جز اینکه آن را بخشیده باشى و هیچ نیازى که خشنودى تو و صلاح من در آن است، مگذار، مگر اینکه آن را برآورده کرده باشى، اى مهربان‌ترین مهربانان! برآورده کن، اى پروردگار جهانیان!

3.8. اهل‌بیت علیهم‌السلام بر دعای شیعیانشان آمین می‌گویند: 
امیرالمؤمنین علیه‌السلام به رمیله فرمودند: «یَا رُمَیْلَهُ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا یَحْزُنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا یَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا یَسْکُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ ای رمیله». (18) هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر اینکه به مرض او مریض می‌شویم و اندوهگین نشود مؤمنی، مگر اینکه به خاطر اندوه او، اندوهگین گردیم و دعایی نکند مگر اینکه برای او آمین گوییم و ساکت نماند مگر اینکه برایش دعا کنیم. ابو ربیع شامی نیز به امام صادق علیه‌السلام عرض می‌کند: از عمرو بن اسحاق حدیثی به من رسیده. حضرت فرمود: آن را بیان کن. گفتم: وی بر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام داخل شد، پس آن حضرت آثار زردی بر صورتش دید، فرمود: این زردی چیست؟ پس بیماری خود را توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: «إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِکُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِکُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِکُمْ وَ نَدْعُو لَکُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَکِنْ کَیْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَکِنْ کَیْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَیْنَا الْبَادِی وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام صَدَقَ عَمْرٌو». (19) ما خوشحال می‌شویم به خوشحالی شما و اندوهگین می‌شویم به حزن شما و بیمار می‌شویم به بیماری شما و دعا می‌کنیم برای شما و شما که دعا می‌کنید ما آمین می‌گوییم. عمرو گفت: فهمیدم چه فرمودى ولى چگونه دعا می‌کنیم شما آمین می¬گوئید‌؟ فرمود: براى ما مساوى است کسى که حضور داشته باشد و کسى که غایب باشد. 
امام صادق علیه‌السلام فرمود: عمرو درست گفته است.

3.9. در برخی روایات نقل‌شده است که بعضی از فرشتگان بعد از دعای مؤمنین «آمین» می‌گویند. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَهِ  دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ یَبْدَأُ بِالدُّعَاءِ لِأَخِیهِ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ آمِینَ وَ لَکَ مِثْلَاه»؛ (20) دعایى که زودتر از همه به اجابت می‌رسد، دعایى است که برادر (مؤمن) در غیاب برادرش می‌کند؛ چون ابتدا براى برادرش دعا کند، فرشته‌ای که بر او گماشته شده است، گوید: آمین، تو را نیز دو برابر آن باشد. از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل‌شده: «یُسْتَحَبُّ أَنْ تَقُولَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْحَجَرِ: اللَّهُمَ‏ آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ وَ قَالَ إِنَّ مَلَکاً مُوَکَّلًا یَقُولُ آمِینَ». (21) مستحب است بین رکن و حجر این‌گونه بگویى: «اللّهمّ‌ آتنا فی الدّنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النّار». فرمود: فرشته برگزیده‌اى مى‌گوید: آمین.
در روایات سفارش به گفتن «آمین» بعد از دعا شده و در ادعیه «آمین یا رب‌العالمین» نیز آمده است، لفظ دیگری برای گفتن بعد از دعا یافت نشد.

نتیجه:
«آمین» به معنای «اجابت فرما» است. گفتن این کلمه در پایان دعاى خود و دیگران، در روایات اسلامى توصیه شده است. گفتن آمین در غیر نماز برای دعاى فرد دیگرى مستحب است. در سیره پیشوایان دینى، گزارش‌های متعددی شده است که آن بزرگواران، پس از دعاى خود و یا دیگران، آمین گفته‌اند. ازنظر فقه امامیه، گفتنِ «آمینْ» بعد از فاتحه‌الکتاب، در نماز، جایز نیست.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 21، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق.
2. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج‏6، ص 207، مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش.
3. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 221، مرکز دائره¬المعارف بزرگ اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1374 ش.
4. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج‏7، ص 105، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق.
5. یزدى، سید محمدکاظم طباطبایى، العروه الوثقى (المحشّى)، ج‌3، ص 33، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ایران، چاپ اول، 1419 ق.
6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏3، ص 313، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 487، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 487، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
9. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 510، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
10. سوره یونس، آیه 89.
11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص 196، انتشارات ناصرخسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
12. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 298، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1413 ق.
13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏1، ص 308، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
14. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص 308، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید رحمه‌الله علیه، قم، چاپ اول، 1413 ق.
15. على بن الحسین علیه‌السلام، امام چهارم، الصحیفه السجادیه، ص 126، دعای 26، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1376 ش.
16. على بن الحسین علیه‌السلام، امام چهارم، الصحیفه السجادیه، ص 68، دعای 12، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1376 ش.
17. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج‏1، ص 62، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، چاپ اول، 1411 ق.
18. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی‌الله علیهم، 1 ج‏1، ص 260، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
19. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی‌الله علیهم، 1 ج‏1، ص 260، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
20. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 507، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
21. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏4، ص 408، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

در احادیث شریف، همانطور که دانش آموزان نسبت به استاد، وظایفی دارند به صورت متقابل، استاد هم نسبت به شاگردان وظایفی دارد که باید مراعات نماید.
وظایف استاد نسبت به شاگرد

پرسش:
وظایف معلم در برابر شاگردان خود چیست و چه حقوقی را باید رعایت کند؟
 

پاسخ:
در روایات اسلامی، شاگرد نسبت به استاد خود وظایف بسیاری دارد و لازم است این وظایف را نسبت به معلم خود اجرا نماید؛ اما موضوعی که شاید کمتر به آن پرداخته‌شده باشد، این است که استاد نیز در قبال شاگردان خود وظایفی دارد و باید نسبت به آن دقت داشته باشد. 
در ادامه برخی وظایف و حقوقی که استاد نسبت به شاگرد دارد، بیان خواهد شد.

1. برابری میان محصلان
از وظایف معلم نسبت به شاگردان خود، برابری است. استاد باید نسبت به دانشجویان خود رفتاری عادلانه داشته باشد و از تبعیض بین آن‌ها بپرهیزد. در روایتی امام صادق علیه‌السلام درباره آیه 18 سوره لقمان ﴿ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس﴾؛  متکبرانه روی از مردم برمگردان فرموده‌اند: باید مردم در دانش‌اندوزى نزد تو یکسان باشند. (1)

2. بزرگداشت شاگرد
احترام به شاگرد ازجمله امور دیگری است که در احادیث به آن اشاره شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در روایتی فرموده‌اند: «وَقِّروا مَن تُعَلِّمونَهُ العِلم». (2) کسانى را که به آن‌ها دانش مى‌آموزید، بزرگ بدارید.

3. نداشتن خودستایی و تکبر
از دیگر کارهایی که معلم باید نسبت به شاگردان خود دقت داشته باشد، از بین بردن حس خودبزرگ‌بینی و تکبر است. درست است که بنا بر شرایطی، استادی به این مقام بلند و رفیع رسیده است، ولی این دلیل نمی‌شود تا او نسبت به شاگردان خود حس تکبر و بزرگی داشته باشد. 
امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره این موضوع فرموده‌اند: «أبغَضُ العِبادِ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ العالِمُ المُتَجَبِّرُ». (3) مبغوض ترین بندگان نزد خداى سبحان، دانشمند خودبزرگ‌بین است. در سخنی دیگر از ایشان نیز چنین روایت‌شده است: «حَصِّن عِلمَکَ مِنَ العُجبِ‌، ووَقارَکَ مِنَ الکِبرِ». (4) دانشت را از خودپسندی و وقارت را از کبر حفظ کن. امام اول علیه‌السلام در حدیثی دیگر بابیان گناه خودستایی، آن را عیب دانش می‌دانند: «شَینُ العِلمِ الصَّلَفُ‌». (5) عیب دانش خودستایی است.

4. تواضع نسبت به شاگرد
بیان شد که استاد نباید نسبت به شاگرد خودبزرگ‌بین و متکبر باشد. نکته‌ی قابل‌توجه اینکه در روایات حتی توصیه‌شده که معلم باید نسبت به شاگرد خود تواضع نیز به خرج بدهد! البته واضح است که این تواضع به‌صورت دوطرفه است یعنی هم شاگرد باید این حس را نسبت به معلم و هم استاد نسبت به شاگرد خود داشته باشد. امام صادق علیه‌السلام در این موضوع می‌فرمایند: «تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ و تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ فَیَذْهَبَ بَاطِلُکُمْ بِحَقِّکُمْ». (6) نسبت به شاگردان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خود هم تواضع کنید، دانشمندان جبار و قلدر نباشید تا شیوه باطل شما حق علم شما را از میان ببرد.
در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره فروتنی در مقابل شاگردان چنین آمده است: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلْمُتَعَلِّمِینَ وَ ذَلَّ لِلْعُلَمَاءِ سَادَ بِعِلْمِه‏». (7) هر معلمی که بر شاگردانش تواضع و فروتنی کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین‌دست به‌حساب آورد، بادانش خود به آقایی می‌رسد.

5. مدارا و مهربانی با شاگردان
از دیگر حقوق شاگردان، مدارا و مهربانی استاد با آن‌ها است. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در مورد نرمی و مهربانی با شاگردان چنین آمده است: «لِینُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ وَ لِمَنْ تَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ». (8) باکسی که به او یاد مى‌دهید و نیز کسى که از او یاد مى‌گیرید، نرمى کنید.
در حدیثی دیگر از ایشان نقل‌شده که: «إنَّ اللّهَ لَم یَبعَثنی مُعَنِّتاً ولا مُتَعَنِّتاً، ولکِن بَعَثَنی مُعَلِّماً مُیَسِّراً». (9) خداوند، مرا سختگیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگارى آسان‌گیر برانگیخت.
بنابراین، آموزگار باید در عین دغدغه‌ی آموزشی خود، با دانش‌آموزان خود مدارا داشته و نسبت به آن‌ها مهربانی و شفقت به خرج بدهد. امام زین‌العابدین علیه‌السلام در حدیثی زیبا اخلاق معلم را این‌گونه به تصویر کشیده است: «حَقُّ الصَّغِیرِ رَحْمَتُهُ فِی تَعْلِیمِهِ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَهُ لَه‏».  (10) حقّ کودک، مهربانى به او در آموزش و گذشت از وى و عیب‌پوشی و همراهى و یارى اوست.

6. ارائه تمامی زوایای علمی
ازجمله امور دیگری که استاد باید نسبت به شاگرد خود دقت داشته باشد، ارائه تمامی زوایای علمی موضوع درس داده شده است. این سخن به این معناست که معلم، سعی کند مسئله را کاملاً برای شاگردان خود روشن کند و بخش‌هایی را مبهم نگذارد. البته واضح است که بیان مسائل متناسب با ظرفیت و شرایط موجود است و چنانچه شرایط بیان همه ابعاد مسائل عملی وجود ندارد، این موضوع ضروری نیست.
رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله در حدیثی فرموده‌اند: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ یَعْلَمُهُ ثُمَّ کَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِلِجَامٍ مِنْ نَار».  (11) کسی که از او درباره علمی سؤال شود و او بداند و کتمان کند، خداوند را در روز قیامت با لگامى از آتش ملاقات می‌کند.
در حدیثی دیگر در مورد کتمان علم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین آمده است: «إِنَّ الْعَالِمَ الْکَاتِمَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ أَنْتَنَ أَهْلِ الْقِیَامَهِ رِیحاً یَلْعَنُهُ کُلُّ دَابَّهٍ حَتَّى دَوَابُّ الْأَرْضِ الصِّغَار». (12) دانشمند پنهان کننده دانشش، بدبوترین اهل قیامت است و همه جنبندگان حتى حشرات کوچک زمین او را نفرین می‌کنند.
با توجه به روایات، این موضوع در علوم دینی مهم‌تر و مورد تأکیدتر است.

7. آموزش به کسانی که مستحق هستند!
از مسائل مهم در علم‌آموزی، این است که علم را فقط به کسی که استحقاق آن را دارد آموخت؛ بنابراین، وقتی استادی می‌داند که علمی برای شاگردش مفید نیست و یا حتی با آموختن این علم، در جهت کارهای غیرشرعی و غیرقانونی بهره می‌گیرد، نباید این دانش را برای آن‌ها منتشر کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند: «وَاضِعُ الْعِلْمِ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ ظَالِمٌ لَهُ». (13) سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، ظالم به اوست. علاوه بر این، بیان مسائل علمی برای کسی که این مسائل را قبول نخواهد کرد و نسبت به آن موضع‌گیری می‌کند نیز کاری ناپسند است.
«لا تُحَدِّث بِالعِلمِ السُّفَهاءَ لِیُکَذِّبوکَ‌، ولاَ الجُهّالَ فَیَستَثقِلوکَ‌، ولکِن حَدِّث بِهِ مَن یَتَلَقّاهُ مِن أهلِهِ بِقَبولٍ وفَهمٍ‌، یَفهَمُ عَنکَ ما تَقولُ‌، ویَکتُمُ عَلَیکَ ما یَسمَعُ‌، فَإِنَّ لِعِلمِکَ عَلَیکَ حَقًّا، کَما أنَّ عَلَیکَ فی مالِکَ حَقًّا، بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ‌، ومَنعُهُ عَن غَیرِ مُستَحِقِّهِ‌». (14) با کم‌خردان سخن از دانش مگو که تو را تکذیب می‌کنند و نه با نادانان که تو را گران بار مى-شمرند؛ بلکه از آن باکسی سخن بگوى که اهلش باشد و می‌گیرد و می‌پذیرد و می‌فهمد. آنچه را می‌گویی دریافت می‌کند و آنچه را می‌شنود بر تو پنهان می‌دارد، چراکه براى دانشت بر تو حقّى است؛ همان‌گونه که در دارایی‌ات بر تو حقّى است: بذلش به مستحق آن و بازداشتنش از غیر مستحق آن.

8. اقرار به ندانستن
از دیگر وظایف معلم این است که چنانچه در موضوعی تخصص ندارد و یا مسئله‌ای را نمی‌داند، به‌صراحت بیان کند که نمی‌داند. متأسفانه برخی از افراد گفتن نمی‌دانم برایشان کسر شأن است و لذا یا اطلاعات اشتباه به مخاطبین خود می‌دهند و یا موضوع را به نحوی مبهم باقی می‌گذارند. 
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این موضوع می‌فرمایند: «إِذَا سُئِلْتَ عَنْ عِلْمٍ لَا تَعْلَمُهُ فَقُلْ: لَا أَعْلَمُهُ. تَنْجُ مِنْ تَبِعَتِهِ، وَ لَا تُفْتِ النَّاسَ بِمَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ تَنْجُ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَه». (15) هرگاه از دانشى پرسیده شدى که آن را نمی‌دانی بگو: نمی‌دانم تا از پى آمدهاى آن رهایى یابى و در آنچه نمی‌دانی، به مردم فتوا مده تا از کیفر روز قیامت برهى.
آموزگاران باید به این حد از معرفت برسند که بدانند اقرار به ندانستن موضوعی موجب کم شدن شأن آن‌ها نیست، بلکه مقدمه‌ای برای تحقیق و پژوهش و فراگیری این نکته‌ی نادانسته است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره این موضوع فرموده‌اند: «لَا یَسْتَقْبِحَنَّ مَنْ سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ». (16) هرگز آنکه از چیزى پرسیده شد که نمی‌داند، گفتن «نمی‌دانم» را زشت نشمارد.
با این توضیحات مشخص می‌شود که اقرار به ندانستن در مقابل سؤال شاگردان، موضوعی است که حق شاگرد است و پاسخ اشتباه موجب ضمان استاد خواهد شد.

نتیجه:
در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام علاوه بر وظایف شاگرد نسبت به آموزگار خود، وظایفی نیز برای معلم نسبت به دانش‌آموزان خود ترسیم و بیان‌شده است. برابری میان شاگردان، بزرگداشت دانش‌آموز، نداشتن حس تکبر و خودستایی، تواضع نسبت به شاگرد، مدارا و مهربانی با کارآموز، ارائه تمامی زوایای علمی موضوع، آموزش به کسانی که استحقاق آموزش را دارند و همچنین اقرار به ندانستن درجایی که مطلبی را نمی‌داند، از موضوعاتی است که استاد باید نسبت به محصلین خود اجرا نماید.

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏1، ص 41، ح 2.
2. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏‏، ص 795.
3. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دارالکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 203.
4. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله‏، شرح نهج‌البلاغه لابن أبی الحدید، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، 1404 ق‏، ج‏20، ص 318.
5. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 298، ح 5328.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏1، ص 36، ح 1.
7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دارإحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏75، ص 6، ح 57.
8. شهید ثانى، زین‌الدین بن على‏، منیه المرید، محقق / مصحح: مختارى، رضا، قم: مکتب الإعلام الإسلامی‏، 1409 ق‏، ص 193.
9. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، همان، ص 301.
10. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏2، ص 625.
11. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: ندارد، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامى آستان قدس رضوى‏، 1369 ش‏، ج‏2، ص 7.
12. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 231.
13. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 504، ح 9228.
14. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله‏، شرح نهج‌البلاغه لابن أبی الحدید، همان، ج‏20، ص 273.
15. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق، ص 527.
16. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 109.

 

این روایت تنها در کتاب کامل الزیارات نقل شده است اما به دلیل اعتبار بالای منبع آن و صحیح دانسته شدن همه اسناد این کتاب از سوی بزرگان، معتبر به حساب می‌آید.
اعتبار روایت «زیارت کنندگان شب جمعه امام حسین علیه السلام»

پرسش:
در روایات متعددی آمده است که خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبیاء و اوصیاء به زمین می‌آید و امام حسین علیه‌السلام را زیارت می‌کنند. سؤالم این‌که آیا چنین حدیثی معتبر است؟ خداوند چگونه امام را زیارت می‌کند؟
 

پاسخ:
بیشترین فضیلتی که درباره زیارت ائمه علیهم‌السلام در روایات وارد شده، نسبت به زیارت امام حسین و امام رضا علیهماالسلام هست (۱) کیفیت زیارت امام حسین علیه‌السلام ـ به خاطر خصوصیتی که در شهادت ایشان وجود دارد ـ با سایر ائمه علیهم‌السلام متفاوت است. داشتن حالت غم و اندوه و گرسنه و تشنه بودن زائر از آداب مختص به زیارت امام حسین علیه‌السلام است. (۲) زیارت کردن امام حسین علیه‌السلام شب‌های جمعه توسط خداوند و ملائکه و پیامبران یکی دیگر از ویژگی‌های زیارت آن حضرت است که در ادامه، معنای زیارت خداوند متعال و کیفیت آن‌، بیان می‌شود.

1. اعتبار حدیث زیارت خداوند
در کتاب کامل الزیارات در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام به نقل از صفوان جمّال چنین آمده است: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام لَمَّا أَتَى الْحِیرَهَ هَلْ لَکَ فِی قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ وَ کَیْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ یَزُورُهُ فِی کُلِّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ یَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِکَهِ إِلَیْهِ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِیَاءِ- فَقَالَ صَفْوَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَتَزُورُهُ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ حَتَّى تُدْرِکَ زِیَارَهَ الرَّبِّ قَالَ نَعَمْ یَا صَفْوَانُ الْزَمْ ذَلِکَ یُکْتَبْ لَکَ زِیَارَهُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ ذَلِکَ تَفْضِیلٌ وَ ذَلِکَ تَفْضِیل‏(۳)
صفوان جمّال می‌گوید امام صادق علیه‌السلام ـ آن‌ زمان که به حیره عراق مشرف شده بود، ـ به من فرمود: آیا به زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام می‌روی و آن‌ را زیارت می‌کنی؟ عرضه داشتم: فدایت شوم آیا شما نیز امام حسین را زیارت می‌کنید؟ فرمود: چگونه زیارت نکنم درحالی ‌که خداوند هر شب جمعه با فرشتگان و پیامبران و جانشینان پیامبران ـ درحالی که حضرت محمد با فضیلت ترین پیامبران و ما با فضیلت ترین جانشینان هستیم ـ به قبر امام حسین علیه‌السلام هبوط می‌کنند و او را زیارت می‌کنند. صفوان عرضه داشت فدای شما شوم. پس هر جمعه به زیارت آن‌ حضرت می‌روید تا زیارت پروردگار را درک نمایید؟ فرمود: بله‌ای صفوان بر این پایبند باش تا زیارت قبر حسین علیه‌السلام برای تو نوشته شود و آن‌ ـ زیارت پروردگار ـ فضیلت است.
این روایت از میان منابع کهن شیعی تنها در کتاب کامل الزیارات نقل شده و سند آن به خاطر مجهول بودن «منیع بن حجاج» ضعیف شمرده می‌شود، اما به خاطر اعتبار بالای منبع آن و صحیح دانسته شدن همه اسناد این کتاب از سوی بزرگانی و علمای شیعه، معتبر به حساب می‌آید.

2. کیفیت زیارت خداوند
از آنجا که به عقیده شیعه امامیه، خداوند متعال جسم نیست و فاقد حرکت است معنای زیارت پروردگار تبیین می‌شود. برای کشف شدن کیفیت زیارت خداوند، نخست معنای لغوی و اصطلاحی زیارت بیان می‌شود و پس از آن‌ بیان محدثانی مانند علامه مجلسی و شیخ حر عاملی در ذیل این حدیث درباره معنای زیارت پروردگار آورده می‌شود.
زیارت در نزد برخی از لغت دانان به معنای قصد آمده (۴) و نزد برخی دیگر به معنای روی‌گردانی از یک سمت و میل نمودن به سمت دیگر است (۵) و زائر نیز از این باب است که او هرگاه شخصی را زیارت کند، از غیر آن زیارت شونده روی بر می‌گرداند. (۶) البته معنای دوم، جدای از معنای اول نیست زیرا در میل پیدا کردن به زیارت شونده، همواره قصد وجود دارد (۷) و در اصطلاح عرف بدین معنا آمده است: الزِّیَارَهُ فی العرف: قصد المزور إکراما له و تعظیما له و استیناسا (۸) یعنی زیارت در عرف به معنای قصد کردن مزور ـ زیارت شونده ـ است؛ به خاطر اکرام و بزرگداشت او و انس داشتن به وی. با ملاحظه این معانی و با در نظر گرفتن عدم جسمانیت خداوند متعال، معنای زیارت پروردگار این است که خداوند به امام حسین علیه‌السلام توجه و عنایت دارد.
 علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، در توضیح آن‌ نوشته است: زیارته تعالى کنایه عن إنزال رحماته الخاصه علیه و على زائریه (صلوات‌الله‌علیه) قوله علیه‌السلام و ذلک تفضیل أی زیاره الرب (۹) ترجمه: زیارت خداوند متعال کنایه از نازل کردن رحمت‌های خاص خداوند بر آن‌ حضرت (صلوات‌الله‌علیه) و زائران اوست و منظور امام صادق علیه‌السلام از عبارت «ذلک تفضیل» ـ در انتهای روایت ـ یعنی زیارت پروردگار.
شیخ حر عاملی نیز این روایت را نقل نموده و پس از آن‌ نوشته است: الْمُرَادُ أَنَّ زِیَارَهَ الرَّبِّ لَهُ مَجَازٌ بِمَعْنَى زِیَادَهِ التَّفْضِیلِ لَهُ وَ هُوَ وَاضِح ‏(۱۰) ترجمه: منظور این است که زیارت پروردگار نسبت به امام حسین علیه‌السلام مجاز است به این معنا که خداوند به ایشان تفضیل ـ بخشش ـ بیشتری دارد.
سید هاشم بحرانی حدیثی نقل کرده که خداوند متعال پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام علیه‌السلام را زیارت می‌کند و در توضیح آن‌ نوشته است: «معنای سخن امام علیه‌السلام «تا آنکه خداوند متعال امام حسین علیه‌السلام را زیارت کند» تا آخر روایت، کنایه از نزدیکی شأن امام حسین به درگاه خداوند است و این معلوم است؛ زیرا خداوند سبحان و متعال، جسم نیست و حرکت و سکونت و انتقال یافتن برای او جایز نیست و هیچ مکانی از وجود او خالی نیست؛ منزه و بلند مرتبه است پروردگار جهانیان». (11)
شیخ حر عاملی و سید بحرانی زیارت را به معنای حضور یافتن در محضر مزور ـ زیارت شونده ـ گرفته‌اند و طبق آن زیارت خداوند را کنایه و مجاز دانسته‌اند و این در حالی است که در زیارت ـ گرچه غالباً زائر نزد مزور حضور می‌یابد اما ـ رفتن و حضور یافتن نزد مزور، شرط نیست بلکه قصد کردن از روی بزرگداشت و انس به مزور کافی است؛ البته ممکن است منظور این دو دانشمند از مجاز و کنایه بودن زیارت خداوند، به اعتبار هبوطی است که در روایت به خداوند متعال و فرشتگان و پیامبران و جانشینان نسبت داده شده، زیرا در صورت حمل هبوط خداوند بر معنای حقیقی، جسمیت باری‌تعالی لازم می‌آید و آن‌ هم با ادله قطعی، مردود است، بلکه مراد از هبوط ـ همان گونه که سید بحرانی گفته است ـ نزدیکی جایگاه امام حسین نزد خداوند متعال است که این نزدیکی جایگاه، در قرآن کریم در معراج پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) این گونه بیان شده است: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى*ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى * فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏» (۱۲) یعنی پیامبر در حالی که در افق بالاتر بود سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد تا فاصله او به اندازه دو کمان یا نزدیک تر از دو کمان شد.
ممکن است برخی بگویند: آنچه زیارت خداوند را بعید می‌نمایاند این تصور است که مقام زیارت شونده همیشه بالاتر از زائر است ـ چنانچه در زیارت ائمه علیهم‌السلام این‌ گونه است ـ و خداوند که آفریدگار عالم است چگونه ممکن است زائر مخلوق خود باشد؟ در صورتی که گفته می‌شود با مراجعه به روایات، نادرستی این تصور روشن می‌شود؛ زیرا پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و ائمه علیهم‌السلام همواره به زیارت قبور غیر معصومان توصیه می‌نمودند. (۱۳)

 

نتیجه:
زیارت امام حسین علیه‌السلام دارای ویژگی‌های خاصی مانند هبوط خداوند و فرشتگان و پیامبران و جانشینان پیامبران در شب‌های جمعه بر قبر امام حسین و زیارت آن‌ حضرت است که منظور از زیارت خداوند با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی زیارت و توضیحی که در خود روایت وجود دارد، توجه و عنایت خداوند به امام حسین علیه‌السلام است که از منزلت و جایگاه بالایی نزد خداوند برخوردار است و در زیارت پروردگار، هیچ ‌گونه جسمیت و حضور فیزیکی حضرت حق‌تعالی مورد نظر نبوده است.

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسایل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، مؤسسه آل ¬البیت علیهم‌السلام قم، چاپ اول، 1409 ق. ج 14، ص 562.
 ۲. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دار الکتب الإسلامیه تهران، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 4، ص 587.
۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: عبدالحسین امینی، نجف اشرف، دار المرتضویه، 1356 ق، چاپ اول. ص 113.
۴. فیومى، احمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، دوم، قم، موسسه دار الهجره، 1414 ق. ج 2، 260.
 5. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغه، تحقق: عبدالسلام محمد هارون، اول، قم، مکتب الاعلام الاسلامی‏، 1404 ق.‏ ج 3، ص 36.
 6. همان.
 7. سبحانی، جعفر، الزیاره فی الکتاب و السنه، بی جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 73.
 8. طریحى، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‏، تحقیق: احمد حسینى اشکورى، چاپ سوم، مرتضوی، تهران، 1375 ش. ج 1، ص 305.
 9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، موسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت، چاپ اول، 1423 ق.ج 98، ص 60.
 10. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، همان، ج 14، ص 479.
 11. بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1413 ق، ج 3، ص 464.
 12. سوره نجم، آیه 7-9.
13. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفار، قک: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه‏، 1403 ق، ج‏1، ص:180- 181؛ ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، علل الشرایع، قم: کتاب فروشى داورى‏، 1385 ش، ج 2، ص 439.
 

برخی از اعمال، تأثیر مستقیم در شخصیت انسان دارند و به مرور، اخلاق و رفتار انسان، آینه تمام نمای آن اعمال و رفتار شده و ملکه شخصیتی فرد می گردد.
میزان تأثیر اعمال نیک در شخصیت انسان

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام، انجام اعمال نیک، آیا تأثیر در شخصیت انسان هم دارد و یا اینکه فقط انجام دادنش سبب کسب ثواب می‌شود؟
 

پاسخ:
در احادیث اسلامی برای بسیاری از اعمال و عبادات فواید و آثاری بیان شده است. برخی از این آداب دارای اثر معنوی هستند و برای انسان کسب فضیلت و ثواب می‌کنند؛ اما مطابق روایات، با انجام و استمرار بعضی دیگر از کارها، تأثیرات مثبتی نیز بر شخصیت افراد می‌گذارند. در ادامه برخی از این آثار بیان خواهند شد.

تأثیرات اعمال نیک بر شخصیت
هر عمل مثبتی دارای اثراتی بر روح و روان آدمی نیز هست. به همین جهت اهل‌بیت علیهم‌السلام سفارش کرده‌اند تا انسان کار خوب را برای خودش به‌صورت عادت درآورد. امام سجاد علیه‌السلام دراین‌باره فرموده‌اند: «أُحِبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عَادَهً مِنَ الْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْهَا» دوست دارم کسی که از شما عادت نیکی را پذیرفته است آن را پیوسته ادامه دهد! انجام و عادت به نیکی می‌تواند بر شخصیت افراد تاثیرگزار بوده و در تکامل شخصیتی و منش او مؤثر باشد. در ادامه برخی از تأثیراتی که اعمال می‌توانند بر شخصیت افراد داشته باشند بیان می‌شوند:

1- نرم‌خویی
مطابق احادیث، برخی اعمال در اخلاق انسان تاثیرگزار هستند و می‌توانند موجب نرم‌خویی و خوش‌اخلاقی افراد گردند. به‌عنوان‌مثال، صله‌رحم یکی از این موارد است. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند: «صِلَهُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُق‏». (1) صله‌رحم اخلاق را خوب می‌کند. یا در حدیثی دیگر از این امام بزرگوار، خواندن نماز شب، موجب نرم‌خویی و خوش‌اخلاقی دانسته شده است. «صَلاهُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ». (2) نماز شب، انسان را خوش‌سیما، خوش‌اخلاق می‌کند. مطابق این روایت، نماز شب نه‌تنها بر شخصیت درونی بلکه بر ظاهر بیرونی افراد نیز تأثیر گزار است. همچنین در روایتی دیگر بیان‌شده که وقتی کسی اخلاقش بد شد، در گوشش اذان گفته شود، ظاهراً شنیدن اذان از مواردی است که می‌تواند در اخلاق افراد مؤثر باشد. «مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِی أُذُنِه‏». (3) هر که اخلاقش بد شد در گوشش اذان بگویید.

2- عاطفی شدن
برخی اعمال موجب رقت قلب و به تعبیری بالا رفتن عاطفه افراد   می‌شوند. یکی از این اعمال خویشتن‌داری و به تعبیری تقوا است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این رابطه می‌فرمایند: «لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِب‏... لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِب‏». (4) (متقی) بر دشمن ستم نمى‏کند و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمى‏شود. به بلاهایى که به سر مردم مى‏آید شادى نمى‏نماید. علاوه بر این، اعمال دیگری مانند زیاد ذکر گفتن نیز از عوامل رقت قلب بیان‌شده است. در حدیثی امام باقر علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند: «تَعَرَّضْ لِرِقَّهِ الْقَلْبِ بِکَثْرَهِ الذِّکْرِ فِی الْخَلَوَات‏». (5) رقّت قلب را با ذکر بسیار [خدا] در خلوت‌ها، بجوی.

3- ملایمت و آرامش
همان‌گونه که برخی کارها می‌تواند بر اضطراب و آشوب و عصبانیت افراد تأثیر بگزارد، اعمال خوب نیز می‌تواند به‌ملایمت و آرام بودن افراد مؤثر باشد. قرآن کریم در آیه 277 سوره بقره می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون﴾‏. مسلماً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و نماز را به پا داشتند و زکات پرداختند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی [شایسته و مناسب] است و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.
بنابراین، کسی که اعمال صالح و به‌خصوص نماز و زکات را ملتزم است، از نگرانی و اضطراب به دور خواهد بود. در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، کارهایی در راستای آرام شدن افراد بیان شده است. به‌عنوان‌مثال، حلم (صبر) از کارهایی است که می‌تواند در کنترل غضب و عصبانیت افراد مؤثر باشد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره تأثیر تقوا در جلوگیری از غضب فرموده‌اند: «احْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَهِ الْغَضَبِ وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّهً تُجَاهِدُونَ بِهَا فِی الْکَظْمِ وَ الْحِلْمِ». (6)  خود را از تُندى خشم، نگه‌دارید و ابزار کنترل آن، یعنى فروخوردن خشم و بردبارى را در خود، تقویت نمایید.
در حدیثی دیگر نیز آمده است که: «رَدُّ الْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَهُ الْعِلْم‏». (7) از ثمرات علم، کنار زدن خشم به‌وسیله بردبارى است. همچنین مطابق حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، کسی که چشم از نامحرم برمی‌دارد، این کار او موجب آرامش و آسودگی قلبش می‌شود. «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ». (8) هر کس چشم خود را [از نامحرم] فروبندد، قلبش راحت می‌شود.
در کنار این، اعمال به خصوصی نیز در احادیث برای آرامش و رفع دلهره بیان‌شده است که قابل انجام است. به‌عنوان نمونه در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیل‏». (9) در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» پناه نمی‌برد.

4- جذب نشاط و شادی
مطابق آیات و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، برخی کارها موجب روحیه مسرت‌بخش و شاد برای انسان می‌شود. به‌عنوان‌مثال، کسی که تقوا را رعایت می‌کند، از این موهبت برخوردار می‌شود: «فَمَنِ اتَّقى‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏». (10) و پیامبران را جز مژده دهنده و بیم‌رسان نمی‌فرستیم؛ پس کسانی که ایمان بیاورند و [مفاسد خود را] اصلاح کنند نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.
 در روایاتی، گفتن ذکر استغفار نیز از کارهایی شمرده‌شده که موجب از بین رفتن غم و به تعبیری ایجاد روحیه شاد خواهد شد. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این زمینه می‌فرمایند: «مَنْ کَثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَیْهِ بِالاسْتِغْفَار». (11)  هر کس غم‌هایش بسیار شد، به آمرزش‌خواهى رو آورد.
در روایتی دیگر نیز رفع غصه و غم از ثمرات استغفار دانسته شده است: کسی که زیاد استغفار بگوید و از خدا عذرخواهی کند، خداوند از هر غصّه‌ای برایش گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی راه فراری پیش پایش گذارد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد.

5-رفع ناامیدی
از دیگر ویژگی‌های برخی افراد، حس ناامیدی است. مطابق آموزه‌های دینی برخی کارها می‌توانند در رفع این حس ناامیدی و شکست مؤثر باشند. به‌عنوان‌مثال امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرمایند: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَار». (12) از کسى که مأیوس است در شگفتم درحالی‌که استغفار با اوست.

6- دوراندیشی
اعمال انسان می‌تواند در روحیه دوراندیشی افراد نیز مؤثر باشند. یکی از این کارها، کظم غیظ است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «أَحْزَمُ النَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظ». (13) آنکه در فروبردن خشم از دیگران پیش‌تر است از همه‌کس دوراندیش‏تر است.

7- صبر و قدرت تحمل
روحیه مقاوم و داشتن قدرت تحمل بالا از دیگر صفات شخصیتی برخی افراد است. در برخی کارها می‌تواند بر این روحیه انسان تاثیرگزار باشد. مثلاً در روایات، فروخوردن خشم، راهی برای رسیدن به صفت حلم دانسته شده است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام سؤال شد: «قِیلَ فَمَا الْحِلْمُ قَالَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلْکُ النَّفْس‏». (14) پرسیده شد حلم چیست؟ حضرت فرمودند: فروخوردن خشم و تسلط بر نفس‏. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره می‌فرمایند: «أَحْلَمُ النَّاسِ الَّذِینَ إِذَا غَضِبُوا عَفَوْا وَ أَصْبَرُهُمْ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظِ». (15) در حدیثی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان‌شده است: «اکْظِمِ الْغَیْظَ تَزْدَدْ حِلْماً». (16) خشمت را فروبخور، حلمت زیاد می‌شود.

8- تعقل و بصیرت افزایی
مطابق آموزه‌های دینی، برخی اعمال می‌توانند موجب افزایش قدرت تعقل و خردورزی افراد شوند. به‌عنوان‌مثال، تواضع از این امور است که در روایات به آن اشاره شده است. امام کاظم علیه‌السلام در روایتی به نقل از لقمان نبی می‌فرمایند: «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس‏». (17) در برابر حق خاضع باش تا خردمندترین مردم باشى.
ایشان در حدیثی دیگر درباره زیادشدن قدرت خرد با فروتنی می‌فرمایند: همانا زراعت در دشت مى‌روید و روى تخته‌سنگ برآمده نمى‌روید. حکمت نیز چنین است، در دل شخص فروتن آباد مى‌شود و در دل انسان متکبّر و گردن‌فراز آباد نمى‌شود؛ زیرا خداوند فروتنى را ابزار خرد قرار داده است و تکبّر را ابزار نابخردى. (18)

نتیجه:
در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام برای بعضی اعمال، آثاری بیان‌شده است. این آثار برخی بر شخصیت افراد واقع می‌شود. نرم‌خویی، عاطفی شدن و ملایمت و آرامش از آثاری است که بر اشخاص وارد می‌شود.علاوه بر این، بعضی کارها، موجب نشاط و شادی افراد شده و حس ناامیدی را از انسان دور می‌کند. قدرت دوراندیشی، صبر و قدرت تحمل و تعقل از اثرات دیگری است که عمل فرد می‌تواند بر شخصیت او داشته باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 151، ح 6.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 42.
3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏6، ص 309، ح 1.
4. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش، ص 573، ح 2.
5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 285.
6. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 87، ح 2075.
7. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏4، ص 87، ح 5397.
8. همان، ج‏5، ص 449، ح 9122.
9. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 392، ح 5835.
10. سوره اعراف آیه 35.
11. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏8، ص 93، ح 65.
12. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 482.
13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 396، ح 5840.
14. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 225.
15. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412 ق‏، ج‏1، ص 133.
16. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج‏2، ص 177، ح 2278.
17. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏1، ص 16، ح 12.
18. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 396.

در سیره عملی و احادیث شریف ائمه معصومین علیهم السلام، کار و تلاش و فعالیت، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و به همان میزان هم تنبلی و سستی، تقبیح شده است.
اهمیت کار و تلاش در احادیث اهل بیت علیهم السلام

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام کارگری چه ارزشی دارد آیا در روایات نگاه ویژه‌ای به کارگران شده است؟ اگر روایاتی در این زمینه است لطفاً بنویسید.
 

پاسخ:
کار و تلاش رمز بقای یک جامعه است. کار و کسب حلال و تلاش برای رفاه خانواده مورد توجه اسلام است. در کلام و سیره معصومان علیهم‌السلام کارگری و کارگران از ارزش بالایی برخوردار هستند. در این نوشتار به برخی از روایات در این زمینه اشاره می‌شود.

1.  کار کردن سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام
از روایات استفاده می‌شود که سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام بر کار کردن و بی‌نیازی از مردم بوده است. نمونه‌هایی در این زمینه نقل می‌شود:

الف. على بن ابى حمزه گوید:
رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَعْمَلُ فِی أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِی الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ‏ أَیْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ قَدْ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی فِی أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِی فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ آبَائِی علیه السلام کُلُّهُمْ کَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَیْدِیهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ؛ (1)  اباالحسن علیه السلام را دیدم که در حال کار بر روى زمین بود و قدم‌هایش (خاک زیر پایش) از عرق خیس شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! کارگران کجایند؟ فرمود: اى على! کسانى با دست خود کار کردند که در روى زمین از من و پدرم بهتر بود. عرض کردم: آن‌ها کیان‌اند؟ فرمود: پیامبر خدا صلی‌الله علیه و اله، امیر مؤمنان على علیه‌السلام و پدران بزرگوارم علیهم السلام همه اینان با دست خویش به کار پرداختند. چنین کارى از عمل پیامبران، مرسلین، اوصیا و صالحان است.

ب. عبد الاعلى مولی آل سام گوید:
«اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَهِ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ‏ شَدِیدِ الْحَرِّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَالُکَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَابَتُکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَنْتَ تُجْهِدُ لِنَفْسِکَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ فَقَالَ یَا عَبْدَ الْأَعْلَى خَرَجْتُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِیَ عَنْ مِثْلِکَ»؛ (2) در روز گرم و سوزان و در یکى از راه‌های مدینه به استقبال امام صادق علیه‌السلام رفتم و عرض کردم: جانم فداى شما شود! باوجود (ارزش و مقام و) حالتى که نزد خداوند عزّ و جلّ‌ و خویشاوندى که با رسول‌الله صلی‌الله علیه و اله دارى، باز هم این‌گونه خود را در چنین روز گرمى به‌زحمت و رنج می‌افکنی؟ فرمود: اى عبد الاعلى! براى کسب رزق و روزى بیرون آمده‌ام تا از امثال تو بى‌نیاز شوم.

ج. ابى عمرو شیبانى گوید:
«رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ بِیَدِهِ مِسْحَاهٌ وَ عَلَیْهِ إِزَارٌ غَلِیظٌ یَعْمَلُ فِی حَائِطٍ لَهُ وَ الْعَرَقُ یَتَصَابُّ عَنْ ظَهْرِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَعْطِنِی أَکْفِکَ فَقَالَ لِی إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَهِ»؛ (3) امام صادق علیه‌السلام را دیدم که بیلى به دست داشت و پیراهن بلند و ضخیمى بر تن داشت و در باغ خود مشغول کار کردن بود و عرق مى‌ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا کار را برایت انجام بدهم. به من فرمود: راستش من دوست دارم که مرد در گرماى آفتاب براى کسب مخارج زندگی‌اش اذیت شود (و زحمت بکشد).

د. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ»؛ (4) امیر مؤمنان علیه السلام از دسترنج خویش یک هزار برده را آزاد کرد.

هـ. همچنین امام صادق علیه السلام ‌فرمود: «إِنِّی لَأَعْمَلُ فِی بَعْضِ ضِیَاعِی حَتَّى أَعْرَقَ وَ إِنَّ لِی مَنْ یَکْفِینِی لِیَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنِّی أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلَالَ»؛ (5) من در برخى از کشتزارها آن ‌قدر کار می‌کنم که عرق بریزم، در حالى که کسى هست که این کارها را برایم انجام بدهد، این کار را بدان جهت انجام می‌دهم که خداوند عزّ و جلّ‌ بداند من در پى روزى حلال هستم.

2. ارزش کار و کارگری در روایات
در روایات پیشوایان دین علیهم‌السلام برای کار کردن ارزش و آثاری نقل‌شده که در ادامه برخی از این موارد بیان می‌گردد.

الف. اطاعت خداوند و کار کردن
کار کردن و طلب روزی نمودن، اطاعت و بندگی خداوند است. امام صادق علیه السلام فرمود: محمد بن منکر ‌گفت: «... إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْکَدِرِ ... قَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِی الْمَدِینَهِ فِی سَاعَهٍ حَارَّهٍ فَلَقِیَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ کَانَ رَجُلًا بَادِناً ثَقِیلًا وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى غُلَامَیْنِ أَسْوَدَیْنِ أَوْ مَوْلَیَیْنِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی سُبْحَانَ اللَّهِ شَیْخٌ‏ مِنْ‏ أَشْیَاخِ‏ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَمَا لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ بِنَهْرٍ وَ هُوَ یَتَصَابُّ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ شَیْخٌ‏ مِنْ‏ أَشْیَاخِ‏ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَ رَأَیْتَ لَوْ جَاءَ أَجَلُکَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَا کُنْتَ تَصْنَعُ- فَقَالَ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِی وَ أَنَا فِی [طَاعَهٍ مِنْ‏] طَاعَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَکُفُّ بِهَا نَفْسِی وَ عِیَالِی عَنْکَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا کُنْتُ أَخَافُ أَنْ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِیَهٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَکَ فَوَعَظْتَنِی»؛ (6) در ساعتى از روز که بسیار گرم بود به یکى از نواحى مدینه رفتم و ابوجعفر محمد بن على علیهما السلام مرا دید. آن حضرت مرد فربه و سنگین بود و بر دو نوجوان سیاه یا دو غلام تکیه کرده بود. با خود گفتم: سبحان‌الله! چرا یکى از بزرگان قریش در این ساعت گرم از روز با این حالت در پى کسب دنیا می‌رود؟ باید او را نصیحت‌کنم. نزدیک او رفتم و بر او سلام کردم و پاسخم را در حالى که نفس‌نفس می‌زد دادند و عرق از سر و رویش جارى بود. گفتم: خدا خیرت بدهد! (چه طور) یکى از بزرگان قریش در این ساعت گرم و سوزان با این حال به طلب دنیا آمده است‌؟ اگر در این حالى که دارى عمرت به پایان برسد، چه‌کار می‌کنی؟ فرمود: اگر در این حالت مرگ به سراغم بیاید، در حالى آمده است که من به اطاعت خداوند مشغول هستم و خودم و خانواده‌ام را از تو و مردم بى‌نیاز می‌گردانم، من تنها از این بیم دارم که وقتى مرگ به سراغم می‌آید در حال انجام یکى از معصیت‌های الهى باشم.

ب. عبادت در کسب حلال
کسب روزی حلال عبادت شمرده می‌شود. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره کسب حلال فرمودند: «اَلْعِبَادَهُ  سَبْعُونَ جُزْءاً وَ أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ اَلْحَلاَلِ»؛ (7) عبادت هفتاد جزء دارد و از همه بهتر تلاش جهت به دست آوردن روزى حلال است. در روایت دیگر از ایشان صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده: «الْعِبَادَهُ عَشَرَهُ أَجْزَاءٍ تِسْعَهُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال»؛‏ (8) عبادت ده جزء دارد، نه جزء آن در طلب حلال است.

ج. کارگر و جهاد فی سبیل الله
کار کردن برای تحصیل روزی خانواده جهاد فی سبیل الله است. از امام صادق علیه السلام درباره تلاش برای خانواده نقل‌شده: «اَلْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ»؛ (9) کسى که خود را براى (تحصیل روزى) خانواده‌اش به رنج بیفکند، همانند جهادگر در راه خداست. همچنین امام کاظم علیه السلام فرمودند: «مَنْ طَلَبَ هَذَا اَلرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ  لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (10) هر کس این رزق را به‌طور حلال کسب کند تا به مخارج خود و خانواده‌اش بپردازد همانند جهادگر در راه خدا است.
از امام رضا علیه السلام نیز نقل‌شده: «اَلَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ اَلْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (11) کسى که در پى فضل خداوند عزّ و جلّ‌ (و روزى) است تا مخارج خانواده‌اش را تأمین کند، پاداش او از جهادگر در راه خداوند عزّ و جلّ‌ بزرگ‌تر است.

د. کار و آمرزش الهی
کار کردن آمرزش خداوند را در پی دارد. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: «مَنْ‏ بَاتَ‏ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ»؛ (12) هرکس شب‌هنگام خسته از کار و طلب حلال روزانه باشد، بى‌گمان خداوند او را آمرزیده است.

هـ. کارگر و محبت خداوند
امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ‏ الْأَمِینَ»؛ (13) خداوند متعال آدم درست ‌کار صاحب حرفه را دوست می‌دارد. در روایت دیگر آمده: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُحِبُّ الْمُؤْمِنَ الْمُحْتَرِفَ»؛ (14) خداوند متعال بنده مؤمن شاغل را دوست دارد.

و. چهره کارگر و ماه شب چهارده
امام باقر علیه السلام فرمود: «مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی‏] الدُّنْیَا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ»؛ (15) هرکس در دنیا براى بى‌نیازى از مردم در پى روزى برود و بخواهد زندگى خانواده‌اش را مرفّه کند، به همسایگان نیز چیزى بخشد، روز قیامت در حالى که رویش همانند ماه شب چهاردهم است، خداوند عزّ و جلّ‌ را ملاقات می‌کند.

ز. کار و حفظ دین
کار کردن موجب حفظ دین می‌شود. ابن عباس گوید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَهٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ‏ عَیْنِی‏ قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَهٌ یَعِیشُ بِدِینِهِ»؛ ‏ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هرگاه به کسى نگاه می‌کرد و از او خوشش می‌آمد، می‌پرسیدند: شغلى هم دارد؟ اگر می‌گفتند: نه می‌فرمود: از چشمم افتاد. عرض می‌شد: چرا اى رسول خدا؟! می‌فرمود: زیرا اگر مؤمن شغل و حرفه‌ای نداشته باشد دین خود را وسیله امرارمعاشش می‌کند.
در ادامه حضرت ثواب و پاداش کسی که از مشقت خود نان خورد بیان فرمودند:
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ»‏؛ هر کس از مشقت دست خود بخورد، از صراط‍‌ چون برق جهنده بگذرد؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ»؛ هر که از دست رنج خود به حلال بخورد، براى او درهاى بهشت باز شود که هر در بخواهد داخل شود؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ بِالرَّحْمَهِ ثُمَّ لَا یُعَذِّبُهُ أَبَداً»؛ هر که از دست رنج خود بخورد، خدا به وى نظر به رحمت کند و او را عذاب نکند؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیَاء»؛ (16) هر که از دست رنج خود بخورد، روز قیامت در عدد پیغمبران قرار گیرد و ثواب آنان را می‌گیرد.

3. بیکاری و سر بار دیگران بودن در روایات
در  برخی از روایات بیکاری و سر بار دیگران بودن مورد مذمت قرارگرفته است.

الف. درخواست رزق و روزی بدون کار و تلاش
أیّوب برادر ادیم (بیّاع هروى) گوید: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که علاء بن کامل آمد و پیش روى مبارک آن حضرت علیه السلام نشست و گفت: «اُدْعُ اَللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی فِی دَعَهٍ»؛ از خدا بخواه که مرا رزق و روزى راحت ببخشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «لاَ أَدْعُو لَکَ اُطْلُبْ کَمَا أَمَرَکَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (17) برایت دعا نمی‌کنم، همان‌گونه که خداوند عزّ و جلّ‌ به تو دستور داده است، در پى روزى برو.

ب. سفارش به کار کردن هرچند حمّالی
در مورد فردی که توانایی کار کردن با دست نداشت یا کاری بلد نبود نقل‌شده است: مردى نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «إِنِّی لاَ أُحْسِنُ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلاً بِیَدِی وَ لاَ أُحْسِنُ أَنْ أَتَّجِرَ وَ أَنَا مُحَارَفٌ مُحْتَاجٌ فَقَالَ: اِعْمَلْ فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِکَ وَ اِسْتَغْنِ عَنِ اَلنَّاسِ»؛ (18) از من برنمی‌آید که با دست خود کارکنم، نیز نمی‌توانم به کسب و بازرگانی بپردازم و شخصى نیازمند و فقیرى هستم. امام علیه‌السلام فرمود: کار کن و بار را بر سرت بگذار و ببر تا از مردم بى‌نیاز شوى.

نتیجه:
سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام بر کار کردن و بی‌نیازی از مردم بوده است. اطاعت و بندگی خداوند، جهاد فی سبیل الله، آمرزش و مغفرت، محبوب خدا بودن، چهره درخشان، حفظ دین از آثار و برکات کار کردن شمرده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 75 و 76، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
2. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 76، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
4. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 77، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 73 و 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
7. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، معانی الأخبار، ص ۳۶۶، انتشارات إسلامی وابسته بجامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ایران، ۱۳۶۱ ش. 
8. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
9. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۸۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
10. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۹۳، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
11. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۸۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
12. ابن‌بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، ص 289، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 113، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
14. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 113، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
15. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 78، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
16. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
17. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
18. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۶، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
 

سخن چینی یک گناه اجتماعی است که تبعات آن بسیار وسیع است. چه بسا یک کلام کوتاه سخن چین، باعث جنگ هاو خونریزی هاو بی آبرویی هایی شود که سال ها دامنگیر افراد گردد.
نحوه برخورد با سخن چین و نمام

پرسش:
متأسفانه در جامعه افرادی هستند که صفت زشت سخن‌چینی و نمامی در آن‌ها کاملاً نهادینه‌شده است، بر اساس روایات، ما چگونه رفتار و برخوردی باید با آن‌ها داشته باشیم؟
 

پاسخ:

سخن‌چینی از کارهای ناپسندیده‌ای است که در روایات به آن اشاره شده و همگان از انجام آن نهی شده‌اند. متأسفانه برخی از افراد باوجود این فرمان‌ها، به این کار زشت عادت کرده و آن را انجام می‌دهند. مطابق آموزه‌های دینی، نسبت به حرف سخن‌چین باید واکنش مناسب نشان داد. در ادامه عکس‌العمل‌هایی که از معصومان علیهم‌السلام در مقابل با سخن‌چین نقل‌شده، بیان خواهد شد:

1- گوش ندادن به سخنان
اولین عکس‌العمل افراد در مقابل با حرف‌های سخن‌چین، گوش ندادن به صحبت‌ها است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّه‏ ... عَنِ النَّمِیمَهِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَیْهَا». (1) پیامبر صلی‌الله علیه و آله از سخن‌چینی و گوش دادن به آن نهی کردند. بنابراین، هم سخن‌چینی امری مذموم است و هم گوش دادن به آن. افراد باید بدون هیچ رودربایستی، از سخن‌چین بخواهند سخن خود را عوض کند و یا چنانچه این کار را نمی‌کند، او را ترک کند. باید دانست که کسی که کارش نمامی است، فقط از دیگران برای شما خبر نمی‌آورد و در حق شما نیز همین عمل را مرتکب می‌شود. 
در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین بیان شده است: «مَنْ نَمَّ إِلَیْکَ نَمَّ عَلَیْکَ». (2) کسى سخن‌چینی کند، از تو نیز نزد دیگران سخن‌چینی خواهد کرد. با توجه به این روایات، انسان باید خود را از سخنِ نمامان دور نگه داشته و به آن‌ها گوش ندهد. این سیره در زندگی خود پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز جاری بوده تا جایی که ایشان اجازه نمی‌دادند کسی در حضورشان دست به نمامی بزند. در توصیه‌ای از ایشان نقل‌شده که: «لَا یُبْلِغُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ عَنْ أَصْحَابِی شَیْئاً فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَیْکُمْ وَ أَنَا سَلِیمُ الصَّدْرِ». (3) هیچ‌یک از شما چیزى را از اصحابم به من نرساند، چراکه دوست دارم وقتى به‌سوی شما بیرون مى‏آیم، دلى سالم داشته باشم.

2- باور نکردن حرف‌ها
وظیفه بعدی افراد در مقابل با سخن‌چینان، باور نکردن سخنان او است. 
امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این رابطه فرموده‌اند: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ وَاشٍ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِین‏». (4) گفته‌هاى هیچ سخن‌چینى را زود باور مکن، اگرچه در لباس خیرخواهان باشد. همچنین ایشان در روایتی بیان کرده‌اند که افراد باید این سخنان را دروغ در نظر بگیرند و آن را باور نکنند: «أَکْذِبِ السِّعَایَهَ وَ النَّمِیمَهَ. بَاطِلَهً کَانَتْ أَوْ صَحِیحَهً». (5) دروغ پندار، سعایت و سخن‌چینی را خواه باطل باشد و خواه صحیح‏. با توجه به این روایات، چنانچه سخن‌چین خبری برای انسان آورد، نباید آن خبر را واقعی دانست و باید آن را حمل بر دروغ کرد. چراکه غالباً سخنان سخن‌چین طبق واقعیت نیست و اگر هم واقعی باشد، انسان از شرایط و نحوه‌ی بیان و سایر زمینه‌های کلام نقل‌شده آگاه نیست و لذا نباید آن را به شکلی که سخن‌چین گفته باور نماید.

3- ترتیب اثر ندادن نظر
علاوه بر مطالب بیان‌شده، افراد باید سخنانی که سخن‌چین بر زبان آورده را بی‌اهمیت دانسته و بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری نکنند. خداوند متعال در سوره قلم آیات 10 و 11 به پیامبرش چنین فرموده است: «وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ». و از هر سوگند خورده زبون و فرومایه فرمان مبر، آنکه بسیار عیب‌جوست و برای سخن‌چینی در رفت‌وآمد است.
مطابق این آیات، نباید از سخن‌چین اطاعت کرد. فرمان بردن از سخن‌چین، درواقع پذیرش سخن او و اعمال نظر او است. در حدیثی امام صادق علیه‌السلام در نامه خود به نجاشى، فرماندار اهواز چنین نوشته‌اند: «إیّاکَ والسُّعاهَ وأهلَ النِّمائمِ‌، فلا یَلتَزِقَنَّ بکَ أحَدٌ مِنهُم، ولا یَراکَ اللّهُ یَوماً ولا لَیلَهً وأنتَ تَقبَلُ مِنهُم صَرفاً ولا عَدلاً، فیَسخَطَ اللّهُ علَیکَ ویَهتِکَ سِترَکَ‌». (6) امام صادق علیه‌السلام - در نامه خود به نجاشى، فرماندار اهواز - نوشت: از سعایت کنندگان و سخن‌چینان بپرهیز و مواظب باش فردى از آن‌ها تو را نلغزاند و مبادا خداوند روزى یا شبى تو را ببیند که از این جماعت اظهارنظری و دخالتى را بپذیرى که در این صورت خداوند بر تو خشم مى‌گیرد و پرده‌ات را مى‌درد (رسوا و بى‌آبرویت مى‌کند).
همچنین امام صادق علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند: «لَا تَقْبَلْ فِی ذِی رَحِمِکَ وَ أَهْلِ الدَّعَهِ مِنْ أَهْلِکَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِیکُ إِبْلِیسَ فِی الْإِغْرَاءِ بَیْنَ النَّاس‏». (7) قبول نکن در مورد خویشاوندان خود و کسانى که آسایش را مى‏خواهند از بستگانت، سخن کسى را که محروم از بهشت و اهل جهنم است زیرا سخن‌چین گواهى به‌دروغ مى‏دهد و شریک شیطان است در اختلاف انداختن بین مردم.

نتیجه:
مطابق احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، وقتی کسی به سخن‌چینی می‌پردازد، نباید به سخنان او گوش داد. مثلاً می‌توان صحبت را تغییر داد و یا فرد سخن‌چین را ترک کرد و یا از او خواست که به سخنانش ادامه ندهد. در مرحله بعد چنانچه به هر دلیلی سخن‌چین صحبتی کرد، فرد باید حرف‌های نمام را باور نکند و آن‌ها را دروغ بشمارد. در مرحله نهایی نیز توصیه‌شده که صحبت‌های سخن‌چین را بی‌اهمیت بشمارد و به آن‌ها را در زندگی خود ترتیب اثر ندهد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 7، ح 4968.
2. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: 
ندارد، قم: مکتبه فقیه‏، 1410 ق‏، ج‏1، ص 85.
3. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: 
الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 17.
4. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 529، ح 9619.
5. همان، ص 76، ح 1846.
6. شهید ثانى، زین‌الدین بن على‏، کشف الریبه، محقق / مصحح: ندارد، بی‌جا، دارالمرتضوی للنشر، 1390 ق‏، ص 88.
7. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش، ص 613؛ ح 9.

 

برخی گناهان، به غیر از آثار فردی، دارای آثار اجتماعی سوءی هستند که عدم توجه به آن ها باعث ایجاد تبعات اجتماعی شده و همه افراد جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد.
آثار اجتماعی سخن چینی

پرسش:
آیا سخن‌چینی و نمامی فقط عواقب بد دنیایی و آخرتی برای فرد دارد یا در جامعه هم تأثیرگذار است؟ همانند برخی از گناهان که در روایات اشاره شده است که اگر زیاد شود مثلاً خشک‌سالی به وجود می‌آید؟
 

 

پاسخ:
سخن‌چینی از گناهانی است که در روایات معصومان علیهم‌السلام به آن اشاره شده و همگان از این عمل نهی شده‌اند. ائمه علیهم‌السلام برای این گناه، آثار و نتایجی را نیز برشمرده‌اند. برخی از این نتایج فردی و برخی اجتماعی است. در ادامه مواردی از نتایج این گناه که می‌تواند بر جامعه نیز تأثیرگذار باشد بیان خواهد شد.

1- محروم شدن از نعمت باران
یکی از آثار اجتماعی سخن‌چینی، قحطی و بی‌بهره شدن از نعمت باران است. در روایتی چنین بیان‌شده است:
«أَنَّ مُوسَى علیه¬السلام اسْتَسْقَى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَى‏ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ لَا أَسْتَجِیبُ لَکَ وَ لَا لِمَنْ مَعَکَ وَ فِیکُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى النَّمِیمَهِ فَقَالَ مُوسَى علیه¬السلام مَنْ هُوَ یَا رَبِّ حَتَّى نُخْرِجَهُ مِنْ بَیْنِنَا فَقَالَ اللَّهُ یَا مُوسَى أَنْهَاکُمْ عَنْ النَّمِیمَهِ وَ أَکُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا». (1) هنگامی‌که قحطى قوم بنی‌اسرائیل را فراگرفت، موسى براى طلب باران مناجات کرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و کسانى که با تو هستند اجابت نمى‏کنم. چون در میان شما سخن‌چینانی هستند که کارشان همیشه سخن‌چینی است. موسى عرض کرد: خداوندا، آن شخص کیست؟ معرفى کن تا از میان خود بیرون کنیم. خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن‌چینی منع کنم و خودم سخن‌چین باشم؟ پس بگو همه این‌هایی که در مصلا هستند توبه کنند تا من با باران آن‌ها را سیراب کنم.

2- اشاعه کینه
از دیگر نتایج سخن‌چینی که می‌توان در جامعه به وجود آید، کینه است. مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، سخن‌چینی موجب ایجاد کینه و بغض در بین افراد جامعه می‌گردد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند: «إیّاکَ والنَّمیمَهَ‌؛ فإنّها تَزرَعُ الضَّغینَهَ وتُبَعِّدُ عنِ اللّهِ والنّاسِ‌». (2) از سخن‌چینى پرهیز که آن تخم کینه مى‌افشاند و از خدا و مردم دور مى‌گرداند. در حدیث دیگری از ایشان نیز بیان‌شده که: «إیّاکُم و النَّمائمَ‌؛ فإنّها تُورِث الضَّغائنَ‌». (3) از سخن‌چینى‌ها بپرهیزید که آن‌ها کینه‌ها برجاى مى‌گذارند.

3- دشمنی افروزی
در برخی روایات اشاره شده که سخن‌چینی می‌تواند موجب دشمن‌تراشی و عداوت در بین افراد شود. امام صادق علیه‌السلام درباره ایجاد دشمنی در اثر سخن‌چینی فرموده‌اند: «إیّاکَ والنَّمیمَهَ‌؛ فإنّها تَزرَعُ الشَّحناءَ فی قُلوبِ الرِّجال». (4) از سخن‌چینى بپرهیز که آن در دل‌هاى مردان تخم کینه و دشمنى مى‌افشاند. شَحْنَاء به معنای دشمنى و عداوتی است که سراسر جان را فراگرفته باشد.(5) در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز درباره ایجاد دشمنی در اثر سخن‌چینی چنین آمده است: «مَن سَعى بالنَّمیمَهِ حارَبَهُ القَریبُ و مَقَتَهُ البَعیدُ». (6) هر که سخن‌چینی کند، خویش با او بجنگد و بیگانه دشمنش دارد. بنابراین سخن‌چینی می‌تواند در جامعه تأثیرگذار بوده و موجب دشمنی افراد باهم گردد.

4- جنگ و خونریزی
درگیری و جنگ، از دیگر آثار مخرب سخن‌چینی در جامعه است. امام صادق علیه‌السلام در این موضوع فرموده‌اند: «إنّ مِن أکبَرِ السِّحرِ النَّمیمَهَ‌؛ یُفَرَّقُ بها بَینَ المُتَحابَّینِ‌، ویُجلَبُ العَداوَهُ علَى المُتَصافِیَینِ‌، ویُسفَکُ بها الدِّماءُ‌، ویُهدَمُ بها الدُّورُ، ویُکشَفُ بها السُّتورُ، والنَّمّامُ أشَرُّ مَن وَطئَ علَى الأرضِ بقَدَمٍ‌». (7) از بزرگ‌ترین جادو، سخن‌چینى است، [زیرا] با سخن‌چینى میان دوستان جدایى افکنده مى‌شود، یاران یکدل را باهم دشمن مى‌کند، به‌واسطه آن خون‌ها ریخته مى‌شود، خانه‌ها ویران مى‌گردد و پرده‌ها دریده مى‌شود. آدم سخن‌چین بدترین کسى است که روى زمین گام برمى‌دارد. با این روایت مشخص می‌شود که سخن‌چینی فقط گناهی فردی نیست و موجب تفرقه بین افراد و درنتیجه خون‌ریزی و جنگ شده و درنتیجه می‌تواند منجر به ویرانی و قتل و ... شود.

5- سایر عواقب
باید دانست که سخن‌چینی گناه و مبغوض خداوند بوده و لذا آثار و نتایج عمومی گناه را نیز دارد. برخی نتایج سهمگین گناه، نه‌تنها بر فرد بلکه بر کل اجتماع وارد می‌شوند. در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام آمده است که فرمودند: «اِنَّ اللهَ تَعالى اِذا غَضِبَ عَلَى اُمَّه، ثُمَّ لَمْ‌یُنْزِلْ بِهَا الْعَذابَ، اَغْلَى اَسْعارَها وَ قَصَّرَ اَعْمارَها وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجّارُها وَ لَمْ‌تُغْزُرْ اَنْهارُها وَ لَمْ تُزَکَّ ثِمارُها وَ سَلَّطَ عَلَیْها شِرارَها وَ حَبَسَ عَلَیْها اَمْطارَها». (8) هنگامی‌که خداوند بر قومى غضب کند و عذاب [نابودکننده] بر آن‌ها نازل نسازد قیمت‌های آن‌ها را گران و عمرهایشان را کوتاه می‌کند، تجارشان سود نمی‌برند و نهرهایشان کم آب و میوه‌هایشان نموّ نمی‌کند و خوب نمی‌شود، اشرارشان بر آن‌ها مسلط می‌شوند و باران حبس می‌گردد.

نتیجه:
سخن‌چینی گناهی است که در روایات نتایج و آثار ناگواری برای آن بیان‌شده است. برخی از عواقب این گناه دامن‌گیر فرد و در صورت همگانی بودن این گناه، دامن‌گیر اجتماع نیز خواهد شد. در روایات، محروم شدن از نعمت باران و اشاعه کینه از آثار این گناه دانسته شده است. علاوه بر این، دشمنی افروزی، جنگ و خونریزی نیز از عواقبی است که در احادیث برای سخن‌چینی بیان‌شده است. در کنار این باید دانست که سخن‌چینی یک گناه است و لذا نتایج و عواقب اجتماعی گناه که در روایات به آن اشاره‌شده را نیز در پی خواهد داشت.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. شهید ثانى، زین‌الدین بن على‏، کشف الریبه، محقق / مصحح: ندارد، بی‌جا، دارالمرتضوی للنشر، 1390 ق‏، ص 43.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 96، ح 2217.
3. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 14.
4. اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط - القدیمه)، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم‏، تبریز: بنی‌هاشمی، 1381 ق، ج‏2، ص 158.
5. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، محقق / مصحح: خسروى حسینى، غلامرضا، تهران: مرتضوی‏، 1374 ش‏، ج‏2، ص 307.
6. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 437، ح 7573.
7. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق / مصحح: خرسان، 
محمدباقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403 ق، ج‏2، ص 340.
8. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق، ص 201، ح 343.

برخی از اعمال شری که انسان انجام می دهد آنقدر مهم اند که می توانند همه اعمال خیری که انسان در طول زندگی انجام داده است را از بین ببرند و این یعنی خسارت محض.
توبه نکردن، عامل اصلی نابودی اعمال خیر

پرسش:
ازنظر روایات توبه نکردن از چه گناهانی باعث می‌شود سایر اعمال هم پذیرفته نشوند؟

 

پاسخ:
 
هر گناه، عقابی متناسب با خود دارد، برخی از گناهان به‌قدری بزرگ است که توبه نکردن و پاک نشدن از آن‌ها در دنیا، باعث نابودی سایر اعمال انسان می‌شود که در اصطلاح به آن «حبط عمل» می‌گویند یعنی وقتی شخص به عالَم و سرای دیگر وارد می‌شود، با نابودی همه اعمال نیکی که در دنیا انجام داده، مواجه می‌شود ازاین‌رو باید همواره از چنین گناهانی پرهیز نمود. برای پاسخ این سؤال، برخی گناهانی که از منظر روایات، باعث نابودی و حبط اعمال معرفی‌شده، آورده می‌شود؛ اما قبل از آن، به‌صورت خلاصه، برخی از گناهانی که قرآن کریم آن‌ها را عامل حبط عمل شمرده، بیان می‌شود.

الف. عوامل حبط عمل از منظر قرآن
هرچند پرسش مطرح‌شده، درباره عوامل حبط عمل از منظر روایات است اما برای تکمیل بحث، به چند مورد از علل نابودی عمل از منظر قرآن کریم هم اشاره می‌شود.

1. ارتداد
قرآن کریم یکی از عوامل نابودی عمل را ارتداد و بازگشت از دین دانسته است چنان‌که می‌فرماید: ﴿ وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه﴾؛ (1) هر کس از شما از دین خود بازگردد و با همین حال بمیرد، در حال کفر از دنیا رفته و اعمال او در دنیا و آخرت نابود می‌شود.
در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرین﴾؛ (2)‏ کسی که از ایمان خود بازگردد، به‌راستی که عمل خود را نابود ساخته و او در آخرت از زیان‌کاران است.

2. شرک
شرک از گناهان بزرگی است که هم قرآن کریم و هم روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام آن را عامل نابودی اعمال خیر معرفی کرده‌اند. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: ﴿ وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرین﴾؛ ‏ (3) آن‌ها که ایمان آورده‌اند می‌گویند: «آیا این (منافقان) همان‌ها هستند که با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟! (چرا کارشان به اینجا رسید؟!)» (آری)، اعمالشان نابود گشت و زیانکار شدند.
در آیه دیگری آمده است: ﴿ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُون﴾؛‏ (4) این، هدایت خداست؛ که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می‌کند! و اگر آن‌ها مشرک شوند، اعمال (نیکی) که انجام داده‌اند، نابود می‌گردد (و نتیجه‌ای از آن نمی‌گیرند).

3. کفر
قرآن کریم، کفر را عاملی دیگر در حبط عمل معرفی نموده و فرموده است: ﴿ إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُم﴾؛ (5) آنان که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشن شدن هدایت برای آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند، هرگز زیانی به خدا نمی‌رسانند و (خداوند) به‌زودی اعمالشان را نابود می‌کند.

4. تکذیب آیات الهی
یکی دیگر از کسانی که اعمال او حبط می‌شود کسی است که به تکذیب آیات الهی بپردازد، قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَهِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون‏﴾؛ (6) و آنان که آیات (آسمانی) ما و لقاء عالم آخرت را تکذیب کردند اعمالشان (که جز برای دنیا نبود) تباه و باطل شود، آیا جز آنچه می‌کردند کیفر بینند؟

ب. عوامل حبط عمل از منظر روایات
در روایات اسلامی عوامل متعددی برای حبط عمل شمارش شده است که به‌تناسب به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌شود.

1. گناهان پنج‌گانه (شرک، قتل نفس، تهمت، بدعت و نفاق)
امیر مؤمنان علیه‌السلام در خطبه 153 نهج‌البلاغه، پنج گناه را شمارش نموده و می‌فرماید: «اگر شخصی این پنج گناه را مرتکب شود و از آن‌ها توبه ننماید، بقیه اعمالش نیز برای او سودی نخواهد داشت، عبارت حضرت این‌گونه است: «إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اللَّهِ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ‏ الَّتِی عَلَیْهَا یُثِیبُ وَ یُعَاقِبُ وَ لَهَا یَرْضَى وَ یَسْخَطُ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ عَبْداً وَ إِنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ فِعْلَهُ أَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیَا لَاقِیاً رَبَّهُ بِخَصْلَهٍ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا»؛ ازجمله احکام حتمى خداوند در کتاب حکیم که بر آن جزا می‌دهد و عذاب می‌نماید و به خاطر آن خشنود یا خشمگین می‌گردد این است که انسان با یکی از این خصلت‌ها بدون توبه از دنیا برود و پروردگار خود را ملاقات نماید، در این صورت، اعمالش برای او سودی نخواهد داشت، هرچند خود را در عمل به‌زحمت انداخته و کارش را خالص نموده باشد. (7)
آنگاه حضرت این امور را چنین شمارش می‌نماید: «أَنْ یُشْرِکَ بِاللَّهِ فِیمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ‏ أَوْ یَشْفِیَ غَیْظَهُ بِهَلَاکِ نَفْسٍ‏ أَوْ یَعُرَّ بِأَمْرٍ فَعَلَهُ غَیْرُهُ‏ أَوْ یَسْتَنْجِحَ‏ حَاجَهً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَهٍ فِی دِینِهِ‏ أَوْ یَلْقَى النَّاسَ بِوَجْهَیْنِ‏ أَوْ یَمْشِیَ فِیهِمْ بِلِسَانَیْنِ»؛‏ (8) در عبادتى که خداوند بر او واجب نموده، براى خداوند شریک قرار دهد، یا به سبب کشتن بى‏گناهى آتش خشم خود را فرو نشاند. یا کار زشتى را که خود مرتکب شده به دیگرى نسبت دهد، یا براى درخواست حاجتى از مردم در دین خدا بدعت گذارد، یا مردم را به نفاق و دورویى ملاقات کند، یا در بین آنان به دو زبان حرکت کند (کنایه از نفاق و دورویی).

2. حرام‌خواری
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است: «أَنَ‏ قَوْماً یَجِیئُونَ‏ یَوْمَ‏ الْقِیَامَهِ وَ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ أَمْثَالُ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُهَا اللَّهُ هَبَاءً مَنْثُوراً ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَى النَّارِ فَقَالَ سَلْمَانُ حَلِّهِمْ لَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ‏ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ قَدْ کَانُوا یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ یَأْخُذُونَ وَهْنَهً مِنَ اللَّیْلِ‏ وَ لَکِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا عَرَضَ لَهُمْ شَیْ‏ءٌ مِنَ الْحَرَامِ وَثَبُوا عَلَیْهِ‏ الْمُؤْمِنُ مَنْ هُوَ بِمَالِهِ مُتَبَرِّعٌ وَ عَنْ مَالِ غَیْرِهِ مُتَوَرِّعٌ‏»؛ (9) روز قیامت، گروهی از مردم می‌آیند که دارای رفتارها و اعمال نیکی به‌اندازه کوه‌ها هستند؛ اما خداوند برای آن‌ها هیچ ارزش و اعتباری در نظر نخواهد گرفت و همه آن‌ها نابود می‌شود آنگاه دستور می‌دهد تا آنان را روانه جهنم نمایند! سلمان فارسی پرسیدند: ای رسول خدا، آنان چه کسانی هستند؟! پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: آن‌ها گروهی هستند که نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، شب‌زنده‌داری نیز می‌کنند، ولی هنگامی‌که مال حرامی بر آن‌ها عرضه می‌شد، به‌سرعت آن را می‌ربودند، مؤمن واقعی کسی است که از مال خود می‌بخشد و از مال دیگران پرهیز می‌کند.

3. عدم ایمان و اطاعت از خدا، پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام
اولین شرط پذیرش اعمال نیک، ایمان است و پس از آن پذیرش ولایت اولیای الهی، ازاین‌رو، یکی از اموری که باعث عدم پذیرش اعمال نیک می‌شود، نپذیرفتن ولایت خدا، رسول صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. گاهی سؤال می‌شود، برخی افراد، خدماتی شایسته به جامعه بشری انجام داده‌اند در حالی که مسلمان نیستند، آیا چنین کسانی اجر و مزد اخروی دارند؟ آیات و روایاتی که در این باره وجود دارد پاسخ این مسئله را به‌خوبی بیان می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُم﴾؛‏ (10)  اى کسانی ایمان آورده‌اید! از خداوند فرمان‌برداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نکنید.
در تفسیر این آیه شریفه آمده است روزی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «هر کس سبحان‌الله بگوید، خداوند در برابر آن، یک درخت در بهشت برایش می‌کارد، هر کس الحمدالله بگوید، خداوند به ازاى آن، یک درخت در بهشت برایش می‌کارد، هر کس لا إله إلّااللَّه بگوید، خداوند به ازاى آن، یک درخت در بهشت برایش می‌کارد و هر کس الله‌اکبر بگوید، خداوند به ازاى آن، یک درخت در بهشت برایش می‌کارد»؛ شخصی عرض کرد: اى پیامبر خدا! درخت‌های ما در بهشت، فراوان‌اند! حضرت فرمودند: ﴿ نَعَمْ وَ لَکِنْ إِیَّاکُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَیْهَا نِیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ﴾؛ (11)‏ بله؛ امّا مواظب باشید که آتشى نفرستید و همه آن‌ها را بسوزانید؛ زیرا خداوند بلندمرتبه فرموده است که اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خدا و از پیامبر، فرمان برید و اعمالتان را از بین نبرید.
همچنین در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِیَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ لَمْ‏ یَأْتِ‏ بِوَلَایَهِ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ مَا قَبِلَ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ‏ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا»؛ (12) قسم به خداوندی که مرا به‌حق به پیامبرى برانگیخته سوگند، اگر مردى با عمل، هفتاد پیامبر، خدا را دیدار کند اما ولایت اولى الامر از ما اهل‌بیت را نداشته باشد، خداوند هیچ توبه و فدیه و کار نیکى را از وى نخواهد پذیرفت.

4. ترک عمدی نماز
درباره آیه ﴿ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ﴾؛ امام صادق علیه‌السلام سؤال شد، فرمودند: «... الَّذِی یَدَعُ الصَّلَاهَ مُتَعَمِّدا»؛ (13) یعنی یکی از عوامل حبط عمل، ترک عمدی نماز است.

5. منت گذاشتن
برخی افراد اعمال شایسته و نیک انجام می‌دهند اما با منت‌گذاری، آن را نابود می‌کنند قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى﴾؛ (14)‏ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدقات خود را با منت‌گذاری و آزار و اذیت دیگران باطل نکنید.
در تفسیر این آیه شریفه آمده است: «شخصی خدمت امام جواد علیه‌السلام رسید، بسیار شادمان و خوشحال بود زیرا آن روز انفاق و کمک فراوانی به مستمندان نموده بود، امام علیه‌السلام به ایشان فرمودند: 
«لَعَمْرِی‏ إِنَّکَ‏ حَقِیقٌ‏ بِأَنْ‏ تُسَرَّ-إِنْ لَمْ تَکُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِیمَا بَعْدُ»؛ به جانم قسم همانا سزاوار و شایسته است که مسرور باشی به شرطی که آن را حبط نکرده باشی یا در آینده حبط نکنی! آن مرد پرسید چگونه آن را حبط کرده باشم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم، امام علیه‌السلام در پاسخ وی آیه شریفه ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى﴾؛ را تلاوت فرمودند. (15)

6. بی‌تابی نمودن در مصیبت
یکی از اموری که باعث نابودی و از بین رفتن ثواب عمل می‌شود، بی‌صبری و بی‌تابی نمودن هنگام مصیبت است. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «ضَرْبُ‏ الْمُسْلِمِ‏ یَدَهُ‏ عَلَى‏ فَخِذِهِ‏ عِنْدَ الْمُصِیبَهِ إِحْبَاطٌ لِأَجْرِهِ» (16)؛  زدن دست مسلمان بر رانش هنگام مصیبت، موجب حبط پاداش اوست. (17)

7. ریاکاری
« إِنَ‏ الْمُرَائِیَ‏ یُدْعَى‏ یَوْمَ‏ الْقِیَامَهِ بِأَرْبَعَهِ أَسْمَاءٍ یَا کَافِرُ یَا فَاجِرُ یَا غَادِرُ یَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُکَ وَ بَطَلَ أَجْرُکَ وَ لَا خَلَاقَ لَکَ الْیَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ»؛  روز قیامت، ریاکار با چهار اسم خوانده می‌شود: ای کافر! فاجر! غادر (حیله‌گر)! و خاسر (زیانکار)! و به او گفته می‌شود: عمل تو حبط ونابود شد وامروز بهره‌ای نخواهی داشت، پس پاداش خویش رااز کسی که برای اوانجام می‌دادی مطالبه کن.(18)

8. کبر
یکی از بزرگ‌ترین گناهان، کبر است. کبر یعنی کسی خود را از دیگران برتر و بالاتر بداند. تکبر ورزی باعث نابودی اعمال شیطان و رانده شدن او از درگاه الهی گردید امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: ﴿فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّهَ آلَافِ سَنَهٍ لَا یُدْرَى‏ أَ مِنْ‏ سِنِی‏ الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَهِ عَنْ کِبْرِ سَاعَهٍ وَاحِدَه»؛ (19) پس ازآنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش‌های مداوم او را با تکبّر از بین برد. او شش هزار سال خداوند را عبادت کرد که مشخص نیست از سال‌های دنیاست یا آخرت، امّا با ساعتى تکبّر همه را نابود کرد.

9. طمع
بر اساس روایات دینی، یکی دیگر از عوامل احباط عمل، طمع‌ورزی است رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «الطَّمَعِ... مِفْتَاحُ کُلِّ مَعْصِیَهٍ وَ رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ سَبَبُ‏ إِحْبَاطِ کُلِ‏ حَسَنَه»؛ (20) طمع‌ورزی، کلید هر گناهی و سرچشمه هر خطایی و سبب حبط و نابودی هر عمل نیکی است.

10. غیبت نمودن
غیبت گناهی بسیار بزرگ است که قرآن کریم آن را به خوردن گوشت برادر مرده خود تشبیه نموده است در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است: «مَا النَّارُ فِی الْیُبْسِ‏ بِأَسْرَعَ‏ مِنْ‏ الْغِیبَهِ فِی‏ حَسَنَاتِ‏ الْعَبْدِ»؛ (21) غیبت در از بین بردن نیکی‌های بنده، سریع‌تر است از آتشی که هیزم خشک را می‌سوزاند.
در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: «یُؤْتَى بِأَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ فَلَا یَرَى حَسَنَاتِهِ فَیَقُولُ‏ إِلَهِی‏ لَیْسَ‏ هَذَا کِتَابِی‏ فَإِنِّی‏ لَا أَرَى فِیهَا طَاعَتِی فَیُقَالُ إِنَّ رَبَّکَ لَا یَضِلُ‏ وَ لا یَنْسى‏ ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتِیَابِ النَّاسِ ثُمَّ یُؤْتَى بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ فَیَرَى فِیهِ طَاعَاتٍ کَثِیرَهً فَیَقُولُ إِلَهِی مَا هَذَا کِتَابِی فَإِنِّی مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَیَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَکَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَیْکَ»؛ (22) روز قیامت بنده‌ای را در پیشگاه حق‌ نگاه می‌دارند و نامه عملش به او داده می‌شود در حالی که حسنات خود را در آن نمی‌بیند، پس چنین می‌گوید: خداوندا این نامه عمل من نیست و حسنات خود را در آن نمی‌بینم! به او گفته می‌شود: همانا پروردگار تو نه گمراه است و نه فراموش‌کار، چراکه با غیبت کردن تو از مردم، عملت حبط و نابود شد؛ پس از آن، بنده دیگری می‌آورند و نامه عملش را به او می‌دهند و در آن طاعت‌های بسیاری می‌بیند، آنگاه می‌گوید: بارالها، این نامه عمل من نیست زیرا من این طاعات را انجام نداده‌ام! به او گفته می‌شود فلانی غیبت تو کرده، پس حسنات او به تو داده شد.

11. خصومت و دشمنی
خصومت و دشمنی، ریشه بسیاری از گناهان است یکی از آثار دشمنی، از بین رفتن اعمال شایسته و نیک است امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «الْخُصُومَهُ تَمْحَقُ‏ الدِّینَ‏ وَ تُحْبِطُ الْعَمَلَ‏ وَ تُورِثُ الشَّکَّ»؛ خصومت و دشمنی، دین را از بین می‌برد، عمل را حبط می‌کند و باعث ایجاد شک می‌شود. (23)

12. بلند کردن صدا در حضور پیامبر صلی‌الله علیه و آله
یکی از کارهای ناپسند که باعث نابودی اعمال می‌گردد، بلند کردن صدا در حضور پیامبر صلی‌الله علیه و آله از روی عمد و به‌قصد توهین به آن حضرت است قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»؛ (24)‏ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر صلی‌الله علیه و آله نکنید و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن‌گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد درحالی‌که نمی‌دانید.
درباره تفسیر این آیه شریفه آمده است: «رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نسبت به مسلمانان مهربان بود و رحمت و عطوفت داشت، بسیار تلاش می‌کرد که گناهان را از آن‌ها زایل سازد تا آنجا که به هر کس که ایشان را مورد خطاب قرار می‌داد، توجه می‌نمود و صدای خویش را فراتر از صدای آن گوینده قرار می‌داد تا  حبط اعمال شامل حالش نشود؛ روزی مردی اعرابی از پشت دیوار با صدایی بلند و آشکار پیامبر صلی‌الله علیه و آله را صدا زد و گفت، یا محمد! پیامبر صلی‌الله علیه و آله با صدایی فراتر از آن، او را جواب دادند چون ایشان می‌خواستند آن اعرابی با بلند صدازدن، گناه نکند و اعمالش حبط نشود». (25)

13. راضی نبودن به قضای الهی
آنچه خدای متعال برای انسان مقدر نموده و قطعی شده، بر انسان جاری می‌شود خواه به آن راضی باشد و خواه رضایت نداشته باشد، اما درصورتی‌که رضایت داشته باشد، پاداش نصیب او می‌شود و در صورت عدم رضایت، علاوه بر آنکه اجر و مزد خود را ضایع می‌کند، اعمال شایسته دیگری که انجام داده نیز از بین می‌برد امام صادق علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرماید: «مَنْ رَضِیَ الْقَضَاءَ أَتَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ مَأْجُورٌ وَ مَنْ‏ سَخِطَ الْقَضَاءَ أَتَى‏ عَلَیْهِ‏ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ»؛ (26) هر کس به قضای الهی راضی باشد، قضا بر او جاری می‌شود در حالی که پاداش نصیب او می‌گردد و کسی که رضایت نداشته باشد، قضای الهی بر او جاری می‌شود درحالی‌که اجر و مزد او نابود می‌گردد.

14. احترام و تکریم شراب‌خوار
در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است: «مَنْ سَلَّمَ‏ عَلَى‏ شَارِبِ‏ الْخَمْرِ أَوْ عَانَقَهُ‏ أَوْ صَافَحَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَلَیْهِ عَمَلَهُ أَرْبَعِینَ سَنَهً»؛ (27) هر کسی به شارب خمر سلام کند یا با او معانقه و مصافحه نماید، خداوند عمل چهل سال او را حبط و نابود می‌کند.

نتیجه:
در جمع‌بندی باید گفت، حبط اعمال شایسته و نیک، علل متعددی دارد. شرک، قتل نفس، تهمت، بدعت، نفاق، حرام‌خواری، عدم پذیرش ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام، ترک عمدی نماز، منت گذاشتن، ریاکاری، کبر، طمع، غیبت نمودن، خصومت و دشمنی، احترام شراب‌خوار و راضی نبودن به قضای الهی، برخی از این امور است؛ بنابراین می‌توان آن‌ها را از بزرگ‌ترین گناهان معرفی نمود.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره، آیه 217.
2. سوره مائده، آیه 5.
3. سوره مائده، آیه 53.
4. سوره انعام، آیه 88.
5. سوره محمد، آیه 32.
6. سوره اعراف، آیه 147.
7. آیت‌الله مکارم شیرازی درباره اینکه چگونه شخصی که دارای این صفات ناپسند است می‌تواند عمل خالص داشته باشد، می‌فرماید: ظاهراً اشاره به اخلاص‌های مقطعی و موردی است مانند اینکه در یک‌لحظه همه زشتی‌ها را فراموش نموده و در راه خدا به فقیر و درمانده‌ای صدقه می‌دهد اما در مدت اندکی این اخلاص از بین رفته و جای خود را به شرک، نفاق بدعت و... می‌دهد. ر.ک: مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تهیه و تنظیم، جمعی از فضلا، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386، ج 6، ص 78.
8. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق/مصحح، صالح، صبحی‏، قم، هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 153.
9. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف به مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه، چاپ اول، 1410 ق؛ ج 1، ص 61.
10. سوره محمد، آیه 33.
11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، امالی، تهران، کتابچى، چاپ ششم، 1376، ص 608.
12. مفید، محمد بن محمد، الأمالی، محقق/مصحح، استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413، ص 115.

13. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، محقق/مصحح، محدث، جلال‌الدین، قم، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1371 ق، ج 1، ص 79.
14. سوره بقره، آیه 264.
15. حسن بن على، امام یازدهم علیه‌السلام، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه‌السلام، محقق/مصحح، مدرسه امام مهدى علیه‌السلام، قم، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، چاپ اول، 1409 ق، ص 314.
16. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح، غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407، ج 1، ص 224.
17. زدن دست بر ران، یکی از نشانه‌های بی‌صبری و بی‌تابی در مصیبت بوده است.
18. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ اول، 1403 ق، ص 341.
19. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق/مصحح، صالح، صبحی‏، قم، هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 192.
20. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، ‏محقق/مصحح: موحدى قمى، احمد، چاپ اول، دارالکتب الإسلامی‏، 1407 ق، ص 313.
21. شهید ثانى، زین‌الدین بن على، کشف الریبه، دارالمرتضوی للنشر، چاپ سوم، 1390 ق، ص 27.
22. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف اشرف، مطبعه حیدریه، بی‌تا، چاپ اول، ص 147.
23. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، توحید، محقق/مصحح، حسینى، هاشم‏، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398 ق، ص 458.
24. سوره حجرات، آیه 2.
25. «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله بِهِمْ رَحِیماً، وَ عَلَیْهِمْ عَطُوفاً، وَ فِی إِزَالَهِ الْآثَامِ عَنْهُمْ مُجْتَهِداً حَتَّى إِنَّهُ کَانَ یَنْظُرُ إِلَى کُلِّ مَنْ یُخَاطِبُهُ، فَیَعْمَلُ‏ عَلَى أَنْ یَکُونَ صَوْتُهُ صلی‌الله علیه و آله مُرْتَفِعاً عَلَى صَوْتِهِ... .» حسن بن على، امام یازدهم علیه‌السلام، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه‌السلام، محقق/مصحح، مدرسه امام مهدى علیه‌السلام، قم، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، چاپ اول، 1409 ق، ص 477.
26. ابن‌بابویه، محمد بن على، خصال، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 23.
27. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف اشرف، مطبعه حیدریه، بی‌تا، چاپ اول، ص 152.

 

صفحه‌ها