حديث

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدندآیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟
آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدند، ایشان سفارش به سه روز، روزه همراه با قرائت زیارت عاشورا کردند؛ شیعیان به این دستور عمل کردند و حتی یک نفر هم از دنیا نرفت؛ آیا این واقعیت دارد؟ و آیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟

پاسخ اجمالی

عموم شیعیان، با الهام از روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان مشکلات و بحران‌ها، به علمای دین مراجعه می‌نمودند. علما نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، راهکارهایی را برای ایشان مطرح می‌کردند. ازجمله سفارش‌های بیان‌شده، قرائت زیارت عاشورا و برخی دیگر از اعمال، مانند گرفتن روزه است.

پاسخ تفصیلی

داستان سفارش مرحوم آقای سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه در سایت‌های متعدد از طریق علما نقل‌شده است، به‌عنوان‌مثال در سایت «مرکز تنظیم و نشر آثار مرحوم آیت‌الله بهجت» چنین آمده که وقتی طاعون در سامرا زیاد شد ایشان فرمودند: «من بر همه شیعه حکم می‌کنم که سه روز، روزه‌بگیرند ـ البته روزه مظنونم است و یقینی نیست ـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند به‌واسطه‌این کارشان، این بلا را از شیعه رفع می‌کند».

اهل سامرا دیدند فوج فوج از غیر شیعه وفات می‌کنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمی‌کند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پاره‌دوزی به یک مرض دیگری وفات کرد و الا احدی به طاعون وفات نکرد و این‌ها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوج فوج از غیر شیعه، به طاعون وفات می‌کنند... . (1)

1. مستند رجوع مردم به علماء

در جواب این‌که آیا می‌توان این دستور را برای تمام بیماری‌ها به کاربرد؟ با توضیح مقدمه‌ای به این سؤال جواب داده می‌شود: «اسحاق بن یعقوب»‎‏ نامه‌ای برای حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) می‌نویسد و از مشکلاتی که‏‎ ‎‏برایش رخ‌داده سؤال می‌کند؛ «محمد بن عثمان عمری» نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند.‏‎ ‎‏جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم‏» (2) یعنی در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع‏‎ ‎‏کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدای بر آن‌ها هستم‏.

بر اساس این حدیث، مردم در پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری‌ها به سراغ علمای دین می‌روند و آن‌ها نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، در زمان مشکلات و گرفتاری‌های اجتماعی، دستوراتی را سفارش می‌دهند.

2. مستند سفارش به قرائت زیارت عاشورا

 یکی از سفارش‌های علمای دین، تجویز قرائت زیارت عاشورا برای رفع بیماری‌ها است. این توصیه نیز برخاسته از حدیث امام صادق (علیه‌السلام) هست که به «صفوان» فرمودند:

 زیارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می‌کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و ناامید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (3)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که برای عدم شیوع بیماری برای شیعیان و دیگر مسلمانان «قرائت زیارت عاشورا» سفارش شده، وعده استجابت دعا بعد از قرائت این دعا است. با توجه به روایت امام صادق (علیه‌السلام)، درمان بیماری با قرائت زیارت عاشورا، مختص به یک بیماری خاص نیست بلکه به‌صورت مطلق برای هر حاجتی می‌توان قرائت کرد. البته تعدادی که علما مطرح نمودند و هدیه‌ی آن به شخص خاص، از مجربات هست و در متون حدیثی به این مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها برای مداومت بر زیارت مطلوب است.

3. مستند سفارش به روزه گرفتن

دستوری که در مورد روزه گرفتن نیز صادر می‌شود، برگرفته از روایات است، مثلاً امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«إِنّ لِکُلِّ صائِمٍ عِندَ فَطُورِهِ دَعوَةً مُستَجابَةً»؛ (4)

برای هر روزه‌داری در هنگام افطارش یک دعای مستجاب است.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است:

«دَعوَةُ الصّائِمِ تُستَجابُ عِندَ إِفطارِهِ»؛ (5)

دعای روزه‌دار هنگام افطارش مستجاب می‌شود.

بنابراین، روزه نیز مانند زیارت عاشورا در استجابت دعا بسیار مؤثر است. البته در خصوص از بین رفتن بسیاری از بلایا به‌واسطه روزه ماه رجب، سفارش ویژه‌ای در روایات وجود دارد، به‌عنوان‌مثال، «ابوسعید خدرى» نقل کرده که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و اله و سلّم) فرمودند:

 «وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَیامٍ عُوفِی مِنَ الْبَلَایا کلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَص»؛ (6)

یعنی هر کس چهار روز از ماه رجب را روزه بگیرد، از تمام بلاها از قبیل دیوانگى و خوره و پیسى‏ در امان باشد.

نتیجه

با توجه به روایاتی که در فضیلت زیارت عاشورا و روزه گرفتن، وجود دارد به نظر می‌رسد سفارش مرحوم آقای «سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه»، نیز برگرفته از همان روایات است و این دستور، ان‌شاءالله در شفاء تمام بیماری‌ها تأثیرگذار است و مخصوص بیماری و یا زمان خاصی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سایت: https://bahjat.ir/fa/content/1667.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، کمال‌الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه‏، چاپ دوم، 1395 ق، ج ‏2، ص 484.
  3. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.
  4. ابن طاووس، على بن موسى‏، اقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 244.
  5. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضى‏، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 1، ص 69.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال، قم: دارالشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 54.

 

کلمات کلیدی

آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

ازدواج و تلاش برای آن برکت و وسعت مالی در رزق افراد را ایجاد می‌کند، افزون بر آیات و روایات فراوان،تجربه عمومی جامعه مومنان نیز این اصل را اثبات و تقویت می‌کند.

پرسش:

روایتی را دیدم که امام صادق علیه‌السلام، برای زیاد شدن رزق به کسی دستور ازدواج داده بود، وقتی آن شخص ازدواج کرد و فقیرتر شد، امام توصیه کردند که طلاق دهد!!

 اولاً آیا این روایت درست است؟ ثانیاً چگونه می‌شود که طلاق باعث زیاد شدن رزق می‌شود؟ اگر مردم در زمان حاضر این روایت را بفهمند بهانه‌ای به دست می‌آورند برای طلاق دادن همسر خود!!

قسمتی از روایت چنین است: «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَهَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ قَالَ فَاشْتَدَّتْ بِهِ الْحَاجَهُ فَأَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ اشْتَدَّتْ بی‌الْحَاجَهُ فَقَالَ فَفَارِقْ

پاسخ:

مقدمه

ازدواج از سنت‌های الهی است که معصومان علیهم‌السلام برای ترویج آن، پیش قدم شده تا جایی که به عنوان سنت نبوی از آن یاد می‌شود. بشر به دلیل موانعی که در مسیر ازدواج پیش روی خود احساس می‌کند، از تمایل و اقدام نسبت به آن، منصرف شود. این بی‌رغبتی، به خصوص به دلیل مشکلات مالی، در مراجعات به معصومان علیهم‌السلام منعکس شده است. در مقابل، اهل‌بیت علیهم‌السلام، ازدواج را به عنوان یکی از کلیدهای گشایش مالی مطرح کرده‌اند و روایات متعددی در این خصوص در منابع به چشم می‌خورد. در کتاب شریف کافی نیز بابی با عنوان «أَنَّ اَلتَّزْوِیجَ یَزِیدُ فِی اَلرِّزْقِ»(1) وجود دارد که به صراحت ازدواج را عامل افزایش روزی معرفی کرده است. در این بین روایتی وجود دارد که امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به مشکل جوانی که به ایشان مراجعه کرده بود به ازدواج توصیه کرده و پس از این‌که مشکل مالی وی افزایش یافت، او را به طلاق توصیه کرده‌اند که در ظاهر با روایات دیگر، سازگار نیست. در ادامه به بررسی این روایت پرداخته خواهد شد.

پاسخ اجمالی

در آیات و روایات متعددی توصیه به ازدواج شده و آن را به عنوان یکی از کلیدهای گشایش مالی مطرح کرده‌اند. شخصی خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و نسبت به «نیازی که داشت شکایت کرد؛ فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» حضرت وی را به ازدواج توصیه کرد. آن شخص بعد از مدتی برگشت و عرض کرد که گرفتاریم بیشتر شده است. امام علیه‌السلام توصیه کرد که همسرش را طلاق دهد! آن شخص همسر خود را طلاق داد و مشکلش حل شد. برخی از این روایت چنین برداشت کردند که حضرت برای این که مشکل مالی آن شخص حل شود، توصیه به طلاق کرده است.

درحالی که در متن روایت اصلاً بحث مالی مطرح نیست. بلکه در متن روایت از تعبیر «فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» استفاده شده و شاید منظور آن شخص شکایت از مسائل غریزی و جنسی و مشکلات ناشی از آن بوده است. بر همین اساس، حضرت او را به ازدواج توصیه کرده و پس از پیگیری متوجه شده‌اند که مشکل او با همسری که اختیار کرده حل نشده، بلکه افزایش یافته است. در این شرایط حضرت پیشنهاد جدایی را مطرح می‌کنند.

پاسخ تفصیلی

الف. بررسی متن روایت

متن کامل روایت که در کتاب کافی گزارش شده به این شرح است:

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ حَمْدَوَیْهِ بْنِ عِمْرَانَ عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى قَالَ حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ قَالَ فَاشْتَدَّتْ بِهِ اَلْحَاجَهُ فَأَتَى أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ اِشْتَدَّتْ بی‌اَلْحَاجَةُ فَقَالَ فَفَارِقْ ثُمَّ أَتَاهُ فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ أَثْرَیْتُ وَ حَسُنَ حَالِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام إِنِّی أَمَرْتُکَ بِأَمْرَیْنِ أَمَرَ اَللَّهُ بِهِمَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیامى مِنْکُمْ» إِلَى قَوْلِهِ «وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» وَ قَالَ «إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اَللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»»(2)

«عاصم بن حمید گوید: نزد امام صادق علیه‌السلام بودم که مردى آمد و از تنگدستى شکایت کرد؛ آن حضرت دستور داد که ازدواج کند ولى تنگدست‌تر شد. دوباره خدمت امام علیه‌السلام آمد و آن حضرت حال او را پرسیدند. عرض کرد: تنگدستیم بیشتر شده است! حضرت فرمودند: پس جدا شو (یعنى زنت را طلاق بده). (او نیز چنین کرد و) بار دیگر خدمت امام علیه‌السلام مشرّف شد و آن حضرت از احوال او پرسید، عرض کرد: ثروتمند شدم و اوضاعم سامان یافت. امام صادق علیه‌السلام فرمود: من تو را به دو کارى دستور دادم که خدا به آنها دستور داده است؛ خداى عز و جلّ‌ مى‌فرماید: «و با دختران بى‌همسر، ازدواج کنید... و خدا وسعت‌دهنده و داناست» و نیز فرموده است: «اگر (آن زن و مرد) از یکدیگر جدا شدند، خداوند هر یک را از دارایى خودش ثروت‌مند مى‌کند.»»

حضرت در مرحله اول، آن جوان را با استناد به آیه «وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(3) و پس از این‌که مشکل او حل نشد، مجدداً با استناد به آیه «إِنْ یَتَفَرَّقٰا یُغْنِ اَللّٰهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»(4) او را به طلاق دادن همسرش توصیه می‌کنند! به عبارت دیگر هم ازدواج و هم طلاق را به قرآن مستند کرده‌اند و این مسئله عجیب به نظر می‌رسد. مرحوم مجلسی در شرح این روایت تنها به این نکته که حدیث از نظر سندی ضعیف است اکتفا کرده است.(5) در ادامه و بررسی محتوایی روشن خواهد شد که ترجمه‌ای که در دسترس قرار دارد و برای این روایت ارائه شده دقیق نبوده و نباید حاجت و شکایت او را به مشکل مالی معنا کرد.

ب. بررسی محتوایی روایت

جدای از بحث سندی و با قبول و پذیرش اعتبار روایت، لازم است برای فهم دقیق منظور حضرت از این توصیه کنکاش بیشتری کرد.

آیه نخست که برای تشویق و ترویج فرهنگ ازدواج جوانان است با مفاد و محتوای بسیاری از روایات تناسب دارد. در این آیه خداوند برای از بین بردن مانع مالی از سر راه ازدواج، تضمین وسعت رزق را داده است و معصومان هم مستند به این آیه، همگان، به خصوص جوانانی که مشکل مالی داشتند را به ازدواج سوق داده‌اند. اما در ادامه روایت، چنین گزارش شده که مشکل آن جوان حل نشده و در بررسی، مشخص شد که مشکل او بیشتر نیز شده است. در این مرحله امام صادق علیه‌السلام او را به طلاق دادن همسرش سفارش می‌کند که با اصلی که تاکنون وجود داشت، مبنی بر این‌که ازدواج موجب زیادی رزق است، در تعارض است. البته حضرت در این مرحله نیز به آیه قرآن استناد می‌کند و به آن جوان وعده غنی شدن می‌دهند!

آنچه که در برخی تفاسیر درباره آیه «إِنْ یَتَفَرَّقٰا یُغْنِ اَللّٰهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ» مطرح شده، این است که مراد از استغناء مربوط به مسئله غنای مالی نیست و یا فقط شامل مسئله مالی نمی‌شود. علامه طباطبایی در این باره می‌فرمایند:

«وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ» یعنى اگر زنان و مردانِ مورد بحث، کارشان به جدایى و طلاق کشید، خداى تعالى به فضل واسع خود، هم آن مرد را بى‏نیاز مى‏کند و هم آن زن را و منظور از بى‏نیاز کردن، به قرینه مقام، این است که هر دو را در همه امور مربوط به ازدواج بى‏نیاز مى‏کند، به آن مرد زنى سازگار و شوهردوست و... مى‏دهد و به آن زن نیز شوهرى دیگر مى‏دهد که بهتر از اول به وى نفقه بدهد و با او انس و هم‌خوابگى و سائر لوازم زناشویى را داشته باشد؛ زیرا چنان نیست که خداى تعالى فلان زن را براى فلان مرد و آن مرد را براى آن زن خلق کرده باشد، به‌طورى که اگر یکى از دیگرى جدا شد آن دیگر جفت دیگرى نداشته باشد، بلکه سنت ازدواج یعنى زن گرفتن مردان و به شوهر رفتن زنان سنتى است فطرى و این‌که مى‏بینیم مردان زن مى‏گیرند و زنان شوهر مى‏روند، این رفتار ناشى از دعوتى است که در فطرت آنان است.(6)

مرحوم علامه، تقریباً نظر همه مفسران را درباره منظور آیه در این عبارت جمع کرده و نکته اصلی این است که آیه می‌فرماید غنای از همسر برای زن و مرد اتفاق خواهد افتاد.

حال می‌توان فهم دقیق‌تری از روایت مورد بحث ارائه کرد و این‌که اساساً مراجعه آن مرد به حضرت صادق علیه‌السلام، همانند دیگر روایات مشابه، بابت حاجت مالی نبوده است. این که در متن روایت از تعبیر «فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» استفاده شده، شاید منظور آن شخص، شکایت از مسائل غریزی و جنسی و مشکلات ناشی از آن بوده است. بر همین اساس، حضرت او را به ازدواج توصیه کرده و پس از پیگیری متوجه شده‌اند که مشکل او با همسری که اختیار کرده، حل نشده بلکه افزایش نیز یافته است که در این شرایط حضرت پیشنهاد جدایی را مطرح می‌کنند تا بر اساس مفاد آیه، خداوند او را با همسری بهتر از آن زن بی‌نیاز کند و نسبت به آن زن نیز همین مسئله جاری است که شوهری بهتر برایش یافت شود. بر همین اساس، می‌توان مدعی شده که مترجمان نیز همانند ترجمه‌ای که ارائه شده، به خطا رفته‌اند و بر اساس فضای ذهنی که در دیگر روایات مشابه وجود داشته، مشکل فرد را فقط به مسئله مالی تعبیر کرده‌اند.

نتیجه‌گیری

پس این‌که ازدواج و تلاش برای آن برکت و وسعت مالی در رزق افراد ایجاد می‌کند، بدون خدشه در جای خود ثابت است و افزون بر آیات و روایات فراوان، تجربه عمومی جامعه مومنان نیز این اصل را اثبات و تقویت می‌کند. آنچه که در روایتِ موردِ سؤال مطرح است می‌تواند مربوط به مسئله غیرمالی بوده باشد که با ازدواج حل نشده و حضرت پیشنهاد جدایی و ازدواج دیگری را به آن فرد می‌دهد که می‌تواند موجب وسعت مالی و حل مشکلات جنسی، جسمی و یا روحی فرد شود.

پی‌نوشت‌‌ها

1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏5، ص330.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏5، ص331.

3. سوره نور، آیه 32.

4. سوره نساء، آیه 31.

5. مجلسى، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم‏، 1404ق، ج۲۰، ص۲۰.

6. طباطبائی، سیّد محمّدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۷ق، ح۱۹۰، ج‏5، ص166.

دو دسته احادیث در زمینه شب قدر وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند.

پرسش:

آیا مطابق روایات شیعه و اهل سنت، شب قدر برای امت اسلام است و در امت‌های گذشته وجود نداشته است؟

پاسخ:

مقدمه

بررسی روایات لیله‌القدر نشان می‌دهد احادیث درباره این‌که آیا شب قدر مخصوص امت اسلام است یا در امت‌های دیگر نیز وجود داشته، بر دودسته‌اند. برخی احادیث بیانگر این است که شب قدر از هدایای خداوند به امت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است اما دسته دوم از روایات، بیان کرده‌اند که چنین شبی در امت‌های دیگر نیز وجود داشته اشت.

در ادامه به وجه جمع این دودسته روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی:

خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بود؛ اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد؛ به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده و این شب از هزار ماه بهتر است؛ شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است به همین جهت است که در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است: «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.»

 

متن پاسخ:

الف. روایات دسته اول: شب قدر ویژه امت اسلام

برخی روایات تصریح کرده‌اند که شب قدر ویژه امت اسلام است. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است:

 «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ (1)؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند

 

ب. روایات دسته دوم: شب قدر در همه امت‌ها

برخی ویژگی‌هایی که برای شب قدر بیان شده منحصر به امت آخرالزمان نیست، بلکه برای هر دوره‌ای لازم است مانند مقدّر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی. برای این دیدگاه نیز مؤیدات روایی وجود دارد به‌عنوان نمونه در روایتی از امام جواد علیه‌السلام آمده است:

 «لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ لَیْلَهَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِیهَا أَوَّلَ نَبِیٍّ یَکُونُ وَ أَوَّلَ وَصِیٍّ یَکُونُ وَ لَقَدْ قَضَی أَنْ یَکُونَ فِی کُلِّ سَنَهٍ لَیْلَهٌ یَهْبِطُ فِیهَا بِتَفْسِیرِ الْأُمُورِ إِلَی مِثْلِهَا مِنَ السَّنَهِ الْمُقْبِلَهِ مَنْ جَحَدَ ذَلِکَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لِأَنَّهُ لَا یَقُومُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّهٌ بِمَا یَأْتِیهِمْ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ مَعَ الْحُجَّهِ الَّتِی یَأْتِیهِمْ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام قُلْتُ وَ الْمُحَدَّثُونَ أَیْضاً یَأْتِیهِمْ جَبْرَئِیلُ أَوْ غَیْرُهُ مِنَ الْمَلَائِکَهِ علیهم‌السلام قَالَ أَمَّا الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَلَا شَکَّ وَ لَا بُدَّ لِمَنْ سِوَاهُمْ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ خُلِقَتْ فِیهِ الْأَرْضُ إِلَی آخِرِ فَنَاءِ الدُّنْیَا أَنْ تَکُونَ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ حُجَّهٌ یَنْزِلُ ذَلِکَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ إِلَی مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِه (2)؛ ‏خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وصیی که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آن‌ها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبی در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خدای عز و جل را رد کرده، زیرا پیامبران و رسولان و محدثان جز به‌وسیله حجتی که در آن شب به آن‌ها می‌رسد با حجتی که جبرئیل علیه‌السلام (در غیر آن شب) برای آن‌ها می‌آورد، قائم نشوند و به پا نایستند (زیرا برنامه رهبری خلق و برخی علوم را در آن شب به دست می‌آورند) راوی گوید: عرض کردم: جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می‌آیند؟ فرمود: درباره پیامبران علیهم‌السلام و رسولان که شکی نیست و نسبت به غیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین تا پایان جهان حجتی برای اهل زمین بوده باشد که خدای تعالی تفسیر امور را در آن شب بر محبوب‌ترین بندگانش نازل فرماید

وجه جمع این دودسته روایات چنین است که درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر علیهم‌السلام از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بوده، اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد.

به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَهِ الْقَدْرِ؛ ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم!» و این شب از هزار ماه بهتر است «لَیلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است!» شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است. چون قطعاً قرآن قبل از پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل نشده بود.

 

نتیجه‌گیری:

بررسی روایات شب قدر نشان داد دودسته احادیث در این زمینه وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند. در جمع بین این دودسته روایات می‌توان گفت اصل شب قدر از ابتدا بوده ولی فضائل آن برای بشر کشف نشده بود و بیان فضائل و حقایق آن، هدیه‌ای بود که از جانب خدای متعال به امت اسلام داده شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن أبی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 6، ص 371.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 250.

انتساب روزهای هفته میان چهارده معصوم و زیارات وارده
تعیین اسامى نبىّ و ائمه علیهم‌السلام به روزهاى هفته، امری سلیقه‌ای و ذوقی نبوده؛ بلکه از زبان امام معصوم علیه‌السلام بیان شده است.

پرسش:

آیا روایاتی درباره تقسیم روزهای هفته میان چهارده معصوم و این که هر روز به نام چند معصوم است، وجود دارد؟ این موضوع از سوی ائمه تأیید شده است؟ آیا دعاهایی که در این روزها برای معصومان خوانده می‌شود، معتبر است؟

پاسخ:

مقدمه

زیارت از اعمال پسندیده اسلامی بوده و در طول تاریخ، مسلمانان به آن عنایت و اهتمام داشته‌اند. این عمل، نزد شیعیان جایگاهی ویژه دارد؛ به ‌حدّی که از نمادهای شیعه شمرده می‌شود. توسل جستن به ائمه معصومین علیهم‌السلام به وسیله زیارت، موجب جلب رحمت الهی است. طبق روایات ایام هفته به حضرات معصومین علیهم‌السلام تعلق دارد، برای ایشان زیارت‌هایی در روزهای هفته نقل شده است. این نوشتار به بررسی روایات، در این زمینه می‌پردازد.

پاسخ اجمالی

براساس روایتی، ایام هفته به حضرات معصومین علیهم‌السلام تعلق دارد؛ امام هادی علیه‌السلام فرمودند:

 «منظور از «ایام» ما هستیم تا آنگاه که آسمان‌ها‏ و زمین بر پا است، شنبه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، یک‌شنبه کنایه از امیرالمؤمنین، دوشنبه امام حسن و امام حسین، سه‌شنبه على بن الحسین، محمد بن على و جعفر بن محمد، چهارشنبه موسى بن جعفر، على ابن موسى، محمد بن على و من (امام هادی)، پنج‌شنبه پسرم حسن بن علی علیهم‌السلام، و جمعه هم فرزند فرزندم است

به همین مناسبت زیارت‌هایی برای معصومین علیهم‌السلام در روزهای هفته در کتب ادعیه نقل شده که قرائت این زیارت‌ها به امید ثواب (رجاء): شنبه زیارت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ یک‌شنبه، زیارت امام علی و حضرت زهرا؛ دوشنبه، زیارت امام حسن و امام حسین؛ سه‌شنبه، زیارت امام سجاد و امام باقر و امام صادق؛ چهارشنبه، زیارت امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادى؛ پنج‌شنبه: زیارت امام حسن عسکرى و جمعه، زیارت امام مهدی علیهم‌السلام.

پاسخ تفصیلی

1. متن روایت

در آغاز روایاتی که در مورد نامگذاری روزهای هفته به نام اهل‌بیت علیهم‌السلام و غیره نقل شده ذکر می‌شود.

صقر بن أبی‌دُلَف می‌گوید: به امام هادی علیه‌السلام گفتم:

 «قُلْتُ یَا سَیِّدِی حَدِیثٌ یُرْوَى عَنِ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله لَا أَعْرِفُ مَعْنَاهُ قَالَ وَ مَا هُوَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ لَا تُعَادُوا الْأَیَّامَ فَتُعَادِیَکُمْ مَا مَعْنَاهُ فَقَالَ نَعَمْ الْأَیَّامُ نَحْنُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَالسَّبْتُ اسْمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ الْأَحَدُ کِنَایَةٌ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام وَ الْإِثْنَیْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الثَّلَاثَاءُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَرْبِعَاءُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ أَنَا وَ الْخَمِیسُ ابْنِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ الْجُمُعَةُ ابْنُ ابْنِی وَ إِلَیْهِ تَجْتَمِعُ عِصَابَةُ الْحَقِّ وَ هُوَ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَهَذَا مَعْنَى الْأَیَّامِ فَلَا تُعَادُوهُمْ فِی الدُّنْیَا فَیُعَادُوکُمْ فِی الْآخِرَةِ»؛(1)

«اى آقای من! حدیثى از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده که معنای آن را نمی‌فهمم. فرمود: آن حدیث چیست؟ عرض کردم: حدیث این است که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد». امام هادى علیه‌السلام فرمود: آرى، منظور از «ایام» ما هستیم. تا آنگاه که آسمان‌ها‏ و زمین بر پا است، شنبه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است، یکشنبه کنایه از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، دوشنبه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سه‌شنبه على بن الحسین، محمد بن على و جعفر بن محمد علیهم‌السلام، چهارشنبه موسى بن جعفر، على ابن موسى، محمد بن على و من علیهم‌السلام، پنجشنبه پسرم حسن بن علی علیه‌السلام، و جمعه هم فرزند فرزندم است که اهل حق بر وى اجتماع خواهند کرد، و او کسى است که زمین را همان‌گونه که از ظلم و جور پر شد، پر از عدل و داد خواهد کرد، و این است معنى «ایام». پس دشمنى نکنید با ایشان در دنیا که دشمنى کنند با شما در آخرت

این روایت از شهرت روایی برخوردار است؛ یعنی در منابع حدیثی پرتکرار است.

مرحوم شیخ صدوق رضی‌الله‌عنه در توضیح «الایام» می‌فرماید: «الأیام لیست‏ بأئمة و لکن کنی بها علیه‌السلام عن الأئمة لئلا یدرک معناه غیر أهل الحق کما کنى الله عز و جل بالتِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‏ عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی و الحسن و الحسین علیه‌السلام؛(2) معناى حقیقى روزها امامان نیست، بلکه به‌طور کنایه گفته شده است تا نااهلان به معنایش متوجه نشوند؛ چنان که خداى عز و جل از «پیامبر» و «على» و «حسن» و «حسین» به «تین» و «زیتون» و «طور سینین» و «بلد امین» به طور کنایه نامبرده است.»

این‌گونه تعیین کردن و نامگذاری، دارای حکمت و اسراری است که امام معصوم علیه‌السلام از آنها آگاهی دارد، و احاطه به این اسرار از حوزه ادراک ما خارج است. به هر حال این تعبیر، نشان دهنده اهمیت زمان بوده و نباید روزها را بد دانسته و درباره آن شکایت کرد؛ بلکه باید از نسیم‌های رحمتی که در این روزها نصیب آدمی می‌شود، غافل نبوده و از آن‌ها بهره‌مند شد. یکی از آن سودمندی و جلب رحمت الهی، توسل جستن به ائمه معصومین علیهم‌السلام به وسیله زیاراتی است که طبق نامگذاری روزها، در کتاب‌های ادعیه ذکر شده است.

2. زیارت ایام هفته

برای روزهاى هفته، زیارت‌هایی برای چهارده معصوم علیهم‌السلام به ترتیب زیر وارد شده است:

روز شنبه: زیارت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله

روز یک‌شنبه: زیارت امام علی و حضرت زهرا علیهماالسلام‌

روز دوشنبه: زیارت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام‌

روز سه‌شنبه: زیارت امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام‌

روز چهارشنبه: زیارت امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم‌السلام

روز پنج‌شنبه: زیارت امام حسن عسکرى علیه‌السلام

روز جمعه: زیارت امام مهدی علیه‌السلام.

مرحوم سید بن طاووس در فلاح السائل(3) بدون سند برای روزهای هفته زیاراتی را نقل کرده‌اند. علامه مجلسی(4) و شیخ عباس(5) نیز به تبع ایشان آورده‌اند. با توجه به اعتماد علما به سید بن طاووس، خواندن این زیارت‌ها به امید ثواب (رجاء) اشکالی ندارد.

نتیجهگیری

بر اساس تقسیم و تعیین امام هادی علیه‌السلام، شنبه به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، یک‌شنبه به امیرمؤمنان و حضرت فاطمه علیهماالسلام، دوشنبه به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سه‌شنبه به سه امام بعد، چهارشنبه به چهار امام بعد، پنج‌شنبه به امام حسن عسکری علیه‌السلام و جمعه به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تعلق دارد. به همین مناسبت زیارت‌هایی برای معصومین علیهم‌السلام در روزهای هفته در کتب ادعیه نقل شده است. تعیین اسامى نبىّ و ائمه علیهم‌السلام به روزهاى هفته، امری سلیقه‌ای و ذوقی نبوده؛ بلکه از زبان امام معصوم علیه‌السلام بیان شده است..

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص395و 396؛ ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1403ق، ص123؛ ابن بابویه، محمد بن على، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج2، ص382و 383؛ خزاز رازى، على بن محمد، کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر، بیدار، قم، 1401ق، ص291؛ ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام (لابن شهرآشوب) ، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج‏1، ص308؛ قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله، الخرائج و الجرائح ، مؤسسه امام مهدى عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، قم، چاپ اول، 1409ق، ج‏1، ص413؛ ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع ، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص28.

2. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال ، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج‏2، ص396.

3. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص29-37.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار، الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏99، ص211.

5. قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، انتشارات صبا، چاپ دوم، ص96.

عاق والدین به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. اینکه فرزند به سبب گفتاری یا رفتاری آنها را برنجاند. این عمل در روایات پیامدهای دنیایی دارد.

پرسش:

منظور از عاق والدین چیست و آثار منفی‌ در زندگی دنیایی ما چیست؟

پاسخ:

مقدمه

خداوند و معصومین علیهم‌السلام تأکید بر احسان و خوش‌رفتاری با والدین داشته و نافرمانی، آزار و اذّیت و بی‌حرمتی به ایشان را مذموم دانسته‌اند. عقوق والدین از گناهان کبیره و رذائل اخلاقی است. عقوق والدین دارای پیامدها و عواقب دنیایی و اخروی است. این نوشتار به بررسی معنای عاقّ والدین و پیامدهای دنیوی آن در روایات می‌پردازد.

الف. مفهوم عقوق والدین

واژة «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است.(1) در این صورت منظور از عاق والدین، قطع رحم با آنان است.(2) «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمان پدر و مادر است. به این علّت نافرمانی پدر و مادر را عاق می‌خوانند که رشتة طاعت آن‌ها را پاره کرده است. ملا احمد نراقی عاقّ والدین را بدترین نوع قطع رَحِم دانسته و معتقد است هر آنچه که به نکوهش قطع رحم دلالت می‌‌کند، بر نکوهش عاق والدین نیز دلالت دارد.(3) عقوق والدین بدترین و شدیدترین انواع قطع رحم است، زیرا نزدیک‌ترین و خاص‌ترین ارحام به سبب ولادت تحقّق می‌یابد و بنابراین حق پدر و مادر را دو چندان می‌سازد.

علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین می‌نویسد: «المراد بعقوق الوالدین‏ ترک الأدب لهما و الإتیان بما یؤذیهما قولاً و فعلاً، و مخالفتهما فی أغراضهما الجائزه عقلاً و نقلاً و قد عدّ من الکبائر، و دلّ على حرمته الکتاب و السّنه و أجمع علیها الخاصه و العامه؛ عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند.»(4)

ب. پیامدهای دنیوی عاقّ والدین

1. عذاب در دنیا

پیامبر خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَهِ: عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ، وَ کُفْرُ الْإِحْسَانِ‏؛(5) سه گناه است که کیفر آن به سرعت فرا می‌رسد و به آخرت واگذار نمی‌شود: عاق والدین (ناسپاسى پدر و مادر)، ستم بر مردم، ناسپاسى و نادیده گرفتن نیکى دیگران

2. خذلان و رسوایی در دنیا

از امام باقر علیه‌السلام نقل شده:

 «کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَابِدٌ یُقَالُ لَهُ جُرَیْحٌ وَ کَانَ یَتَعَبَّدُ فِی صَوْمَعَةٍ فَجَاءَتْهُ أُمُّهُ وَ هُوَ یُصَلِّی فَدَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا وَ لَمْ یُکَلِّمْهَا فَانْصَرَفَتْ‏ وَ هِیَ تَقُولُ أَسْأَلُ إِلَهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ‏ یَخْذُلَکَ‏ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاجِرَةٌ وَ قَعَدَتْ عِنْدَ صَوْمَعَتِهِ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَادَّعَتْ أَنَّ الْوَلَدَ مِنْ جُرَیْحٍ فَفَشَا فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّ مَنْ کَانَ یَلُومُ النَّاسَ عَلَى الزِّنَا قَدْ زَنَى وَ أَمَرَ الْمَلِکُ بِصَلْبِهِ فَأَقْبَلَتْ أُمُّهُ إِلَیْهِ فَلَطَمَ وَجْهَهَا فَقَالَ لَهَا اسْکُتِی إِنَّمَا هَذَا لِدَعْوَتِکِ فَقَالَ النَّاسُ لَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَیْفَ لَنَا بِذَلِکَ قَالَ هَاتُوا الصَّبِیَّ فَجَاءُوا بِهِ فَأَخَذَهُ فَقَالَ مَنْ أَبُوکَ فَقَالَ فُلَانٌ الرَّاعِی لِبَنِی فُلَانٍ فَأَکْذَبَ اللَّهُ الَّذِینَ قَالُوا مَا قَالُوا فِی جُرَیْحٍ فَحَلَفَ جُرَیْحٌ أَلَّا یُفَارِقَ أُمَّهُ یَخْدُمُهَا؛(6) در بنی‌اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد. مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی‌اسرائیل می‌خواهم که تو را به خود واگذارد و رسوایت سازد. روز بعد زن بدکاره‌ای به کنار صومعه او آمد و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی‌اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می‌کرد، خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی‌زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت: ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریح گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه‌ی جریح، وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد

3. سلب توفیق و گره در کار

محمّد بن سنان نقل کرده: حضرت رضا علیه‌السلام در نامه‌ای به او مرقوم فرمودند:

 «حَرَّمَ اللَّهُ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ لِمَا فِیهِ مِنَ الْخُرُوجِ مِنَ التَّوْفِیقِ لِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى...؛(7) خداوند متعال عقوق والدین و نافرمانى از ایشان را حرام کرده؛ زیرا در نافرمانى ایشان انسان از توفیق براى اطاعت حق تعالى خارج مى ‌شود... .»

4. فقر و تنگدستی

امام هادى علیه‌السلام فرمودند:

 «الْعُقُوقُ یُعَقِّبُ‏ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(8) عقوق (والدین)، نادارى در پى دارد و به خوارى می‌کشاند.» امام صادق علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(9) هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به نادارى نیفتد

5. ذلت و خواری

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّةَ؛(10) بینی شخصی که والدین خود را (در حال کهولت سن) درک کند، امّا بوسیله آنها وارد بهشت نگردد بر خاک مالیده شده است

 امام هادى علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «الْعُقُوقُ... وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(11) عقوق (والدین)،... به خوارى می‌کشاند

6. جوان‌مرگی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ یَبْتُرُ الْعُمُر؛(12) عقوق والدین، عمر را کوتاه می‌کند

 همچنین امام صادق به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِی‏ الدِّیَارَ وَ هِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ؛(13) از گناهانی که نابودی را تسریع می‌کند و أجل‌ها را نزدیک می‌سازد و باعث خالی شدن شهر و دیار می‌گردد، به خدا پناه می‌بریم. آن گناهان عبارتند از: قطع رحم و عقوق والدین و نیکی نکردن

7. دوری از رحمت خداوند

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ‏ ضَرَبَ‏ وَالِدَهُ‏ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ؛(14) ملعون است، ملعون، کسى که پدر یا مادر خود را بزند، ملعون است، ملعون، کسى که پدر و مادر خود را نافرمانى کند و آزارشان رساند

8. گرفتگی زبان هنگام مرگ برای ادای شهادتین

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَاعْتُقِلَ‏ لِسَانُهُ‏ مِرَاراً، فَقَالَ لِامْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ: هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ: نَعَمْ، أَنَا أُمُّهُ. قَالَ: أَ فَسَاخِطَةٌ أَنْتِ عَلَیْهِ قَالَتْ: نَعَمْ، مَا کَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا: ارْضَیْ عَنْهُ. قَالَتْ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِرِضَاکَ عَنْهُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَهَا ... ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْکَ الْحَالِ؛(15) هنگام مرگِ جوانی، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله! به خاطر رضایت شما خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد

9. استجابت نفرین پدر

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:

 «إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْها فَیَقُولَ ارْفَعُوهَا إِلَیَّ حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ فَإِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ؛(16) بپرهیزید از نفرین پدر که تا بالاى ابر برسد تا آنجا که خداى تعالى بدان نظر کند و مى‌فرماید آن را بسوى من برآورید تا اجابتش کنم؛ پس بپرهیزید از نفرین پدر که تیزتر و برنده‌تر از شمشیر است

10. ناسپاسی خداوند

امام رضا علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى ... وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ‏ فَمَنْ لَمْ‏ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ‏ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ... ؛(17) خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد: ... به سپاسگزارى از خودش و پدر و مادر فرمان داده است؛ پس کسى که از پدر و مادرش سپاسگزارى نکند، خدا را شکر نکرده است

11. خشم امام معصوم

امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ‏ الْأَبِ‏ قَالَ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی (علیه‌السلام) مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا؛(18) نگاه پدرم به کسى افتاد که پسرش همراه او بود، در حالى که او می‌رفت و پسر به بازوى پدر، تکیه زده بود . پدرم از سرِ ناراحتى ، با آن پسر، سخن نگفت تا از دنیا رفت

نتیجهگیری

واژه «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است. «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند. عذاب در دنیا، سلب توفیق و گره در کار، فقر و تنگدستی، جوان‌مرگی، رسوایی در دنیا، ناسپاسی خداوند، خشم امام معصوم و گرفتگی زبان هنگام مرگ برای گفتن شهادتین، از جمله پیامدهای دنیایی عاقّ والدین در روایات است.

پی‌نوشت‌ها

1. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، الطبعه الثانیه، 1408 ه‌.ق، ج۳، ص۲۲۲؛ فی الحدیث (أدنى العقوق أف). یقال عقّ الولد أباه یعقّه عقوقاً من باب قعد: إذا آذاه وعصاه وترک الاحسان إلیه وهو البر به. و أصله من العقّ و هو الشق والقطع.

2. «عَقَّ وَالِدَیْهِ: قَطَعَهُمَا وَلَمْ یَصِلْ رَحِمَه مِنْهُمَا»؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، الطبعه الثالثه، 1414ه.ق، ج۱۰، ص۲۵۶.

3. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1379ش، ص481.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404ق، ج‏10، ص371.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص14.

6. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله، قصص الأنبیاء علیهم‌السلام (للراوندی)، مرکز پژوهش‌هاى اسلامى، مشهد، چاپ اول، 1409ق، ص177.

7. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، کتاب‌فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش، ج‏2، ص479.

8. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

9. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص367.

10. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏71، ص86.

11. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

12. حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1408ق، ص37.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص448.

14. کراجکى، محمد بن على، کنز الفوائ، دارالذخائر، ایران، قم، چاپ اول، 1410ق، ج‏1، ص150.

15. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص65.

16. ابن‌اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، مکتبه النینوى الحدیثه، تهران، چاپ اول، بی‌تا، ص186.

17. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج‏1، ص156.

18. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص349.

این روایت اگر چه سندش ضعیف است اما به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد همچنین توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است.

پرسش:

این‌که گفته می‌شود «بهشت زیر پای مادر است» یعنی چه؟ آیا به این معنا است که همه مادران حتماً به بهشت می‌روند؟ آیا این سخن برگرفته از روایات معتبر است؟

پاسخ:

مقدمه

پاسخ سؤال مطرح شده در دو بخش ارائه می‌گردد. ابتدا به بررسی و جستجوی عبارتِ «بهشت زیر پای مادر است» در روایت پرداخته می‌شود تا روشن شود این موضوع، مستند روایی دارد یا خیر؟ سپس به تبیین معنای آن پرداخته شده که برای دستیابی به آن، همه معانی احتمالی آورده شده و درنهایت، جمع‌بندی می‌گردد.

 

بخش اول: بررسی اعتبار عبارت «بهشت زیر پای مادر است»

با جستجوی این حدیث در نرم‌افزار جامع الاحادیث که منابع روایی شیعه را آورده، در شرح فارسى شهاب الأخبار یافت شد.(1) شهاب الاخبار تألیف یکی از عالمان اهل سنت به نام قاضى ابوعبدالله محمّد بن سلامه بن جعفر بن علىّ بن حکمون مغربى قضاعى از محدثان اهل سنت (متوفای 454 ق) است. این کتاب را یکی از عالمان شیعه که هویت او مشخص نیست در سال 690 ق به فارسی شرح نموده است.(2) پس از وی، نیز طبرسی در تفسیر خود از اهل سنت نقل نموده است.(3)

سومین گزارش آن توسط میرزای نوری (متوفای 1320 ق) از عالمان بزرگ شیعه در کتاب مستدرک وسایل الشیعه است؛ ایشان آن را قالب حدیثی منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از کتاب لُبِّ اللُّبَابِ قطب راوندی (متوفای 573 ق) نقل نموده که آن حضرت فرمودند:

 «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ (4)؛ بهشت زیر پای مادران است

 ایشان این روایت را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند نقل کرده‌اند.

همچنین در حدیث دیگری منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آورده است:

 «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ(5)؛ زیر پای مادران، باغی از باغ‌های بهشت است

محدث نوری، مصدر این حدیث را ذکر نکرده که از چه کتابی نقل کرده است و همچنین آن را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند آورده است.

البته این روایت در منابع متعددی از اهل سنت آمده است.(6)

در جمع‌بندی این بخش، می‌توان گفت اصل این حدیث در مصادر اهل سنت بوده و ازآنجا به برخی از کتب شیعه منتقل شده است. در اعتبار آن‌هم باید گفت هرچند با توجه به عدم نقل منابع اولیه شیعه و همچنین مرسل بودن آن، از اعتبار چندانی برخوردار نیست، ولی با توجه به شهرت آن در مصادر حدیثی اهل سنت و بازنشر آن توسط برخی از عالمان شیعه و همچنین عدم تعارض با روایات دیگر، نمی‌توان به جعلی بودن آن حکم نمود.

 

بخش دوم: تبیین معنا و مقصود حدیث

درباره معنای این حدیث، احتمالات متعددی وجود دارد که برخی از آن‌ها آورده می‌شود. البته این معانی باهم منافاتی نداشته و می‌تواند همه آن‌ها نیز مدنظر متکلم بوده باشد.

1. مقصود حدیث چنین نیست که هر مادری به بهشت می‌رود، بلکه این روایت درباره یکی از علت‌های مهم داخل بهشت شدن فرزندان است یعنی این روایت، فرزندان را مخاطب قرار داده است و توصیه فرموده که هر کس دوست دارد وارد بهشت شود باید به مادرش خدمت نماید و به تعبیری کلید بهشت در دست مادران است. پس این روایت اساساً ناظر به اهمیت خدمت به مادر است به همین خاطر ممکن است مادری بهشتی نباشد، اما فرزندش به خاطر خدمت به مادر وارد بهشت شود.

بنابراین رضایت مادر، شرط ورود به بهشت است یعنی اگر کسی کارهای نیک فراوانی انجام دهد، ولی مادرش از او راضی نباشد به بهشت وارد نمی‌شود. البته خدمت به مادر، ممکن است توسط خود شخص انجام شود و ممکن است خدمت به ایشان توسط خود او به‌صورت مباشرت انجام نگیرد اما به‌هرحال مادر از فرزندش راضی باشد.

2. معنای دیگر این‌که بهشت دارای درجاتی است و یکی از درجات آن به کسانی تعلق می‌گیرد که رضایت مادران خود را کسب نمایند. روایت «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ.» می‌تواند مؤید این معنا باشد. پس این روایت نوعی به عظمت مقام مادر اشاره دارد؛ یعنی در حقیقت می‌خواهد بگوید جایگاه و مقام مادر به‌قدری والاست که کمترین اجر او بهشت است و ازاین‌رو، بهشت زیر پای اوست یعنی به‌راحتی برای او دست‌یافتنی است.

3. می‌توان یک معنای ذوقی نیز ازاین‌روایات برداشت کرد به این صورت که وجود مادر، بهشت است زیرا بهشت جایی است که آدمی به آرامش و آسایش خواهد رسید، جایی که حزن و اندوه وجود ندارد. وجود مادر در کنار انسان نیز با توجه به آرامشی که به انسان می‌بخشد، به بهشت تعبیر شده است.

4. معنای دیگر این‌که روایت می‌خواهد جایگاه زن و مادر را نشان دهد که اگر کسی بهشتی می‌شود ریشه اصلی و خمیرمایه او، مادرش است و پاکی مادر در سعادت شخص اثر فراوانی دارد. سخن امام خمینی ره که فرمودند: «در دامن زن، مرد به معراج می‌رود.» (7) را می‌توان بر این معنا حمل نمود.

 

نتیجه

حدیث منسوب به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ»، هرچند از جهت سند و منبع ضعیف است، ولی با توجه به عدم معارض آن با آموزه‌های دینی و حتی وجود مؤیدات فراوانی روایی که به عظمت و بزرگی مقام مادر اشاره نموده، نمی‌توان حکم به جعلی بودن آن داد.

در معنای این حدیث نیز، احتمالات متعددی وجود دارد که از جمع‌بندی آن‌ها دو نوع نتیجه حاصل می‌شود: یا این‌که گفته شود حدیث به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد و یا این‌که موضوع اصلی حدیث، توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است؛ ولی به‌هرحال در هر دو تعبیر، زیر پای مادران بودن بهشت، تعبیری مجازی بوده و منظور این نیست که بهشت مکان خاصی است و مادران در این مکان قرارگرفته‌اند. منظور نسبت خاصی است که میان بهشت و جایگاه مادر وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها

1. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار، محقق/مصحح، حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1361 ش، ص 41.

2. برای اطلاعات بیشتر به نرم‌افزار جامع الاحادیث بخش کتاب‌نامه مراجعه فرمایید.

3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، لجنه من العلماء، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 8، ص 11.

4. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

5. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

6. به‌عنوان نمونه رجوع کنید: دولابی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، تحقیق، زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق، ج 2، ص 296؛ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق، حبیب عبدالرحمن اعظمی، بی‌جا، منشورات المجلس العلمی، بی‌تا، ج 5، ص 176.

7. روح‌الله، موسوی خمینی، صحیفه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ره، ج 7، ص 341.

بر اساس متون دینی، گناه آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی دارد. یکی از این گناهان عاق والدین است که علاوه بر آثار زیانبار دنیوی، آثار و پیامد اخروی نیز دارد.

پرسش:

بر اساس روایات، اگر کسی «عاق والدین» قرار گرفت، چه پیشامد و آثار منفی در برزخ و آخرت دامنگیر او خواهد شد؟

پاسخ:

مقدمه

با بررسی متون دینی می‌توان آثار و پیامدهای گناهان را به گونه‌های مختلفی تقسیم کرد، مانند پیامدهای دنیوی و اخروی و آثار زیان‌بار مادی و معنوی. خداوند و معصومین علیهم‌السلام بر احسان و خوش‌رفتاری با والدین تأکید داشته و نافرمانی، آزار و اذّیت و بی‌حرمتی به ایشان را مذموم دانسته‌اند. در روایات عواقب و پیامدهای متعددی برای عاق والدین در دنیا و آخرت نقل شده است، این نوشتار به پیامدهای برزخی و آخرتی عاق والدین می‌پردازد.

پیامدهای عاقّ والدین در برزخ و آخرت

عاق والدین از رذایل اخلاقی است که در روایات به کبیره بودن این گناه تصریح شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «إِنَّ مِنَ الْکَبَائِرِ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ...؛(1) از جمله گناهان کبیره نافرمانى پدر و مادر است

 برای عاق والدین پیامدهایی در برزخ و آخرت بیان شده است:

1. ناتوانایی در ادای شهادتین هنگام مرگ و سختی جان دادن

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَاعْتُقِلَ‏ لِسَانُهُ‏ مِرَاراً، فَقَالَ لِامْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ: هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ: نَعَمْ، أَنَا أُمُّهُ. قَالَ: أَ فَسَاخِطَةٌ أَنْتِ عَلَیْهِ قَالَتْ: نَعَمْ، مَا کَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا: ارْضَیْ عَنْهُ. قَالَتْ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِرِضَاکَ عَنْهُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَهَا … ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْکَ الْحَالِ؛(2) هنگام مرگ جوانی، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو! زن گفت: یا رسول الله به خاطر رضایت شما، خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله... و پس از لحظاتی مرد.» همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(3) هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به نادارى نیفتد

2. نابخشودگی

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «یُقَالُ‏ لِلْعَاقِ‏ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لَا أَغْفِرُ لَکَ وَ یُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی سَأَغْفِرُ لَک‏؛(4) به عاقّ والدین از (طرف خدا) گفته می‌شود: هر کارى می‌خواهى انجام بده! دیگر تو را نمی‌بخشم؛ و به نیکوکار (نسبت به پدر و مادر) هم گفته می‌شود: هر چه مى خواهى انجام ده! تو را می‌بخشم

3. ناخشنودی خداوند

رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «رِضَا اللَّهِ مَعَ رِضَا الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ اللَّهِ مَعَ سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ‏؛(5) خشنودى خدا در خشنودى پدر است و ناخشنودى خدا در ناخشنودى پدر

4. محرومیت از بهشت و استشمام بوی آن

یعقوب بن شعیب گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُشِفَ غِطَاءٌ مِنْ أَغْطِیَهِ الْجَنَّةِ فَوَجَدَ رِیحَهَا مَنْ کَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ إِلَّا صِنْفٌ وَاحِدٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ؛(6) چون روز قیامت شود یک پرده از پرده‌هاى بهشت را کنار زنند، هر جاندارى از مسافت پانصد سال بوى آن را بشنود، جز یک دسته، عرض کردم: آنان کیانند؟ فرمود: کسانى که عاق والدینهستند

 در روایات دیگر تعبیر هزار سال(7) و دو هزار سال دارد.(8) همچنین در روایت دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده:

 «لَا یَدْخُلُ‏ الْجَنّةَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ؛ (9) عاق والدین وارد بهشت نمی‌‌شود

5. ورود به جهنم

امام کاظم علیه‌السلام از رسول خدا صلّى الله علیه و آله نقل فرمودند:

 «کُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَى الْجَنَّهِ وَ إِنْ کُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَى النَّارِ؛(با پدر و مادر) نیکو رفتار باش و در بهشت جایگزین شو و اگر عاق و جفا کارى با آتش (دوزخ) بساز.»(10)

 امام صادق علیه‌السلام در مورد گناهان کبیره‌ای که خدای متعال وعده آتش جهنّم به مرتکب آن داده است، فرمودند:

 «تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ... بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ»(11)

 پس عقوق والدین از جمله گناهان کبیره است.

6. فراموش شدن عاقّ والدین در قیامت

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه؛(12) در روز قیامت سه گروه جزء فراموش‌شدگان قرار دارند... و شخصی که عاقّ والدین است

7. سخن نگفتن خدای عزّ وجلّ با عاقّ والدین

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَهٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(13) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال با آنها سخن نمی‌گوید... و (از جمله) شخصی که عاقّ والدین است

8. محروم از نگاه رحمت‌آمیز الهی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ‏ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(14) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال ... نگاه رحمت آمیزش را به آنها معطوف نمی‌دارد... و شخصی که عاقّ والدین است

9. شامل نشدن تزکیه الهی برای عاقّ والدین

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ‏ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(15) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال... آنها را مورد تزکیه قرار نمی‌دهد و عذابی دردناک برای آنها خواهد بود... شخصی که عاقّ والدین است

نتیجهگیری

آثار و پیامدهای گناهان، شامل پیامدهای دنیوی و اخروی و آثار زیان‌بار مادی و معنوی می‌شود. طبق روایات عواقب و پیامدهای عاق والدین در برزخ و آخرت عبارت‌اند از: گرفتگی زبان هنگام مرگ برای ادای شهادتین(سختی جان دادن)، محرومیت از بهشت و استشمام بوی آن، ورود به جهنم، شامل نشدن تزکیه و طهارت الهی، سخن نگفتن خدای عزّ وجلّ با عاقّ والدین، محروم بودن از نگاه رحمت‌آمیز الهی.

پی‌نوشت‌ها

1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص278.

2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص65.

3. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص367.

4. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص368.

5. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص368.

6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص348.

7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص349.

8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏6، ص50.

9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1413ق، ص82.

10. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص348.

11. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص38.

12. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

13. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

14. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

15. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

آثار مثبت نیکی به والدین در دنیا
نیکی به والدین آثار دنیایی فراوانی برای انسان به همراه دارد. این عمل نه‌تنها یک وظیفه اخلاقی و دینی است، بلکه کلید موفقیت، آرامش و برکات در زندگی دنیا است.

پرسش:

براساس روایات، نیکی به والدین چه اثرات مثبتی در دنیای ما دارد؟

پاسخ:

مقدمه

نیکی به والدین در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد و آثار دنیوی و اخروی فراوانی برای انسان به همراه دارد. در آموزه‌های دینی، بر اهمیت ارتباط خوب با والدین و احترام به آن‌ها تأکید زیادی شده است. این ارتباط نه‌تنها موجب رضایت خداوند می‌شود، بلکه برکات زیادی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی به همراه دارد.

 در ادامه به بیان برخی از مهم‌ترین آثار دنیایی نیکی به والدین پرداخته‌ شده است.

1. فزونی رزق و عمر

یکی از آثار نیکی به والدین، فزونی رزق و عمر است. روایات متعددی در این زمینه بیان شده که نشان می‌دهند ارتباط خوب با والدین می‌تواند موجب افزایش برکت در زندگی، طول عمر و رزق شود. در حدیثی امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(1) هرکسی که دوست دارد خداوند سختی‌های مرگ را از او کاهش دهد، باید با خویشاوندان خود پیوندی نیکو داشته باشد و نسبت به والدین خود نیکوکار باشد. در این صورت، خداوند سختی‌های مرگ را برای او آسان کرده و هرگز در زندگی‌اش فقر نخواهد دید

در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین نقل شده است:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُبْسَطَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ أَبَوَیْه‏؛(2) هر کسی که می‌خواهد عمرش طولانی شود و رزقش فراوان گردد، باید با والدین خود ارتباط نیکو داشته باشد

در حدیثی دیگر آمده است:

«حنان بن سدیر می‌گوید: ما نزد امام صادق علیه‌السلام بودیم که در میان ما مِیسر بود. امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی ارتباط با اقوام صحبت کردند و فرمودند: ای میسر! مرگ تو بارها و بارها نزدیک شده است، ولی خداوند به دلیل صله‌ی رحم، عمر تو را طولانی کرده است. اگر می‌خواهی عمرت زیاد شود، به والدین خود نیکی کن.»(3)

احادیث در این موضوع منحصر به موارد بیان شده نیست و ده‌ها روایت در این مورد از اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل شده است. این متون به‌وضوح نشان می‌دهند که نیکی به والدین و ارتباط خوب با آن‌ها باعث افزایش رزق، طول عمر و دفع مشکلات زندگی می‌شود.

2. دفع مرگ‌های بد

یکی از آثار نیکی به والدین، دفع مرگ‌های بد و جلوگیری از وقوع مرگ‌های ناپسند است. در روایات آمده است که نیکی به والدین و انجام کارهای نیکو نه‌تنها باعث افزایش عمر می‌شود، بلکه از مرگ‌های بد و ناگوار نیز جلوگیری می‌کند. امام باقر علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

«الْبِرُّ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ عَنْ سَبْعِینَ مِیتَةَ سَوْءٍ؛(4) نیکی به والدین و صدقه‌ی پنهانی، فقر را از بین می‌برد، عمر را افزایش می‌دهد و از هفتاد مرگ بد جلوگیری می‌کند

3. استجابت دعای والدین در حق فرزند

یکی از آثار نیکی به والدین، استجابت دعاها و برآورده شدن درخواست‌های آن‌ها است. در روایات متعددی آمده که دعاهای والدین برای فرزندانشان، مستجاب می‌شود. به‌عنوان نمونه در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا یُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى: دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ، وَ دَعْوَتُهُ عَلَیْهِ إِذَا عَقَّهُ، وَ دُعَاءُ الْمَظْلُومِ علی ظَالِمِهِ، وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ، وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِینَا؛(5) سه دعایی که از سوی خداوند متعال رد نمی‌شود: دعاى پدر و مادر براى فرزندش، زمانى که به او نیکى کنند و نفرینشان بر او وقتی‌که ایشان را بیازارد. نفرین مظلوم علیه ظالم و دعایش براى کسى که وى را علیه ظالم یارى کرده است. دعاى مؤمن براى برادر مؤمنى که او را در راه ما یارى کرده باشد

در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است که:

«سه دعای مستجاب وجود دارد که هیچ شکی در آن‌ها نیست: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای والدین برای فرزند.»(6)

بنابراین، هم دعای خیر و هم عاق پدر و مادر و نفرین آن‌ها نزدیک به استجابت است. این روایات تأکید می‌کنند که دعاهای والدین به‌ویژه زمانی که فرزندان با آن‌ها نیکو هستند، از اهمیت خاصی برخوردار است و خداوند به‌سرعت و به‌صورت قطعی به آن‌ها پاسخ می‌دهد. بنابراین، نیکی به والدین نه‌تنها باعث خوشبختی و برکات دنیوی می‌شود، بلکه دعاهای والدین نیز می‌تواند در زندگی فرد تأثیرات مثبتی داشته باشد.

4. برطرف شدن مشکلات خانوادگی

یکی از آثار نیکی به والدین، برطرف شدن مشکلات خانوادگی است. در روایات مختلف آمده که نیکی و مدارا با والدین می‌تواند به حل مشکلات و تسهیل روابط خانوادگی کمک کند. به‌عنوان نمونه در حدیثی چنین نقل شده است:

«بکر بن صالح گوید: دامادم به امام جواد (علیه‌السلام) نوشت: پدرم مرد ناصبى بداعتقادى است و از جانب وى با شداید و زحماتى چند روبرو گشته‏ام، در صورت صلاح‌دید درباره‌ام دعا کنید، و بیان فرمایید که نظرتان دراین‌باره چیست؟ آیا با وى به دشمنى و پرخاش برخیزم یا مدارا نمایم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته‏ات را فهمیدم و به آنچه درباره پدرت یاد کرده‏اى پى بردم، و ان شاء اللَّه درباره تو دست از دعا نمى‏کشم، و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است، و همراه با هر مشکلى آسانى است، صبر را پیشه ساز که عاقبت از آن پرهیزکاران است، خداوند تو را بر ولایت آن‌کس که ولایتش را پذیرفته‏اى ثابت بدارد، ما و شما در امانت خداییم، همان خدایى که امانت‌هایش ضایع و تباه نگردد. بکر گوید: پس‌ازآن خداوند دل پدر او را براساس میل وى برگرداند به‌طوری‌که در هیچ‌چیز با او مخالفت نمى‏ورزید.»(7)

این روایت نشان می‌دهد که مدارا و صبر در مواجهه با مشکلات خانوادگی، به‌ویژه در روابط با والدین، می‌تواند تأثیر زیادی در بهبود وضعیت و حل مشکلات داشته باشد. نیکی به والدین و برخورد با آن‌ها به‌طور مؤدبانه و صبورانه، حتی در شرایط سخت، می‌تواند موجب تغییرات مثبت و بهبود روابط خانوادگی شود.

5. برگشت نیکی‌ها

یکی از آثار مهم نیکی به والدین، برگشت این نیکی به خود فرد است. به‌عبارت‌دیگر، هنگامی‌که فرد به والدین خود نیکی می‌کند، این نیکی به خود او باز می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی به این حقیقت اشاره کرده‌اند که:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ؛(8) با پدران خود نیکوکار باشید تا فرزندانتان با شما نیکوکار شوند و نسبت به زنان مردم عفت بورزید تا زنان شما نیز عفیف باشند

این حدیث بیان می‌کند که نیکی به والدین موجب می‌شود فرزندانتان نیز با شما به نیکی رفتار کنند. به‌این‌ترتیب، نیکی به والدین نه‌تنها به خوشبختی و آرامش فرد در زندگی دنیوی کمک می‌کند، بلکه این خوبی‌ها به نسل‌های بعدی نیز منتقل می‌شود و به‌نوعی برگشت نیکی‌ها به خود فرد خواهد بود.

6. سبک شدن سختی‌های مرگ

یکی از آثار مهم نیکی به والدین، کاهش سختی‌های مرگ و تسهیل در گذر از مراحل آن است. در روایاتی از امام صادق علیه‌السلام که در بخش‌های قبلی هم ذکر شده بود آمده است:

«هر کسی که دوست دارد خداوند سختی‌های مرگ را از او کاهش دهد، باید با خویشاوندان خود پیوندی نیکو داشته باشد و نسبت به والدین خود نیکوکار باشد. در این صورت، خداوند سختی‌های مرگ را برای او آسان کرده و هرگز در زندگی‌اش فقر نخواهد دید.»(9)

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین در زمان مرگ می‌تواند سبب تسهیل سختی‌های آن شده و مرگی راحت را به همراه داشته باشد.

7. خیر و برکت در عبادت و زندگی

نیکی به والدین و انجام اعمالی مانند نماز، صدقه، حج و روزه برای آن‌ها موجب خیر و برکت زیادی می‌شود. در روایات آمده است که فرد می‌تواند درحالی‌که والدینش زنده یا حتی فوت کرده‌اند، از طریق عبادات و اعمال نیکو برای آن‌ها اقدام کرده و در عوض خیروبرکت فراوانی برای خود کسب کند. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً؛(10) چه چیزی مانع شما می‌شود که به والدین خود چه در حال حیات و چه پس از وفات نیکی کنید؟ برای آن‌ها نماز بخوانید، صدقه بدهید، برایشان حج کنید و روزه بگیرید. در این صورت، هرچه برای آن‌ها انجام می‌دهید، برای شما نیز همان پاداش خواهد بود و خداوند به دلیل نیکی و عباداتی که برای آن‌ها انجام می‌دهید، خیروبرکت فراوانی به شما خواهد بخشید

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین، حتی پس از مرگ آن‌ها، می‌تواند با انجام عبادات مختلف مانند نماز، صدقه، حج و روزه به آن‌ها انجام شود و در عوض، فرد از خیروبرکت عظیمی در زندگی خود بهره‌مند می‌شود.

نتیجهگیری

نیکی به والدین آثار دنیایی فراوانی برای انسان به همراه دارد. نیکی به والدین نه‌تنها موجب افزایش برکات و فزونی رزق و عمر می‌شود، بلکه در برطرف کردن مشکلات زندگی، دفع مرگ‌های ناگوار و افزایش دعاهای مستجاب برای فرزند تأثیر بسزایی دارد. این ارتباط نیکو باعث بهبود روابط خانوادگی، رفع سختی‌های زندگی و در نهایت خیروبرکت در عبادات و اعمال دینی می‌شود. بنابراین، نیکی به والدین نه‌تنها یک وظیفه اخلاقی و دینی است، بلکه کلید موفقیت، آرامش و برکات در زندگی دنیاست.

پی‌نوشتها

1. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376ش، ص389، ح14.

2. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407ق، ص126.

3. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407ق، ص125، ح309.

4. کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدى، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص33، ح86.

5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص280، ح541.

6. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: مکتبه النینوى الحدیثه، بى‌تا، ص187.

7. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، محقق / مصحح: استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص191، ح20.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص554، ح5.

9. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376ش، ص389، ح14.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و

عاق شدن بعد از مرگ والدین
بر اساس آموزه های اسلامی، نیکی به والدین یکی از مهم ترین اصول اخلاقی و دینی است، این اصل در زمان حیات آن‌ها بلکه پس از مرگ نیز ادامه دارد.

پرسش:

یکی از دستوراتی که در روایات بیان شده، نیکی به والدین و دوری از عاق والدین است، سؤال بنده این است که آیا این دستور مخصوص زمان زنده‌بودن آن‌ها است و یا بعد از موت آن‌ها نیز ما وظیفه داریم نیکی کنیم و اگر نیکی نکنیم عاق می‌شویم؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های اسلامی، نیکی به والدین به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اصول اخلاقی و دینی مورد تأکید قرار گرفته است. این نیکی نه‌تنها در دوران حیات والدین، بلکه پس از وفات آنان نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. احادیث مختلفی از معصومان علیهم‌السلام دراین‌باره نقل شده که بر اهمیت احترام و برّ به والدین حتی بعد از مرگشان تأکید می‌کند.

 در ادامه برخی ازاین‌روایات بیان و ارائه خواهند شد.

 

1. دستور به نیکی پس از مرگ

در احادیث اسلامی بر نیکی و برّ به والدین چه در زمان حیات و چه بعد از وفات آن‌ها اشاره شده است. به‌عنوان‌مثال در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین نقل شده است:

«سَیِّدُ الْأَبْرَارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا؛(1)

سید ابرار (یعنی بزرگ بخشندگان) در روز قیامت فردی است که پس از مرگ والدینش به آن‌ها نیکى کردهاست

در حدیثی دیگر نیز بیان شده که:

«إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُکَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَ وَالِدَیْکَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْن‏؛(2)

مردى نزد پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت: یا رسول اللّه، به من سفارشى فرما، حضرت در پاسخ فرمود: چیزى را با خدا شریک مگیر گرچه به آتش سوخته و شکنجه شوى جز آنکه دلت وابسته به ایمان به خداى واحد باشد و پدر و مادر خود را فرمان‌بر باش و به آن‌ها احسان کن چه زنده باشند و چه مرده

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین نه‌تنها در زمان حیات، بلکه پس از وفات نیز مورد سفارش قرار گرفته است و به‌نوعی وظیفه‌ای دینی و اخلاقی به شمار می‌آید.

 

2. عاق پس از مرگ

بیان شد که در احادیث سفارش‌هایی بر نیکی به والدین حتی پس از مرگ آن‌ها وجود دارد. با توجه به لزوم نیکی به والدین، می‌توان نتیجه گرفت که چنین برّ و نیکوکاری پس از مرگ نیز لازم و واجب است و چنانچه فردی از این کار خودداری کند، مورد عاق والدینش قرار خواهد گرفت. در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام در مورد عاق پس از مرگ آمده است:

«إِنَّ الْعَبْدَ لَیَکُونُ بَارّاً بِوَالِدَیْهِ فِی حَیَاتِهِمَا ثُمَّ یَمُوتَانِ فَلَا یَقْضِی عَنْهُمَا دُیُونَهُمَا وَ لَا یَسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَیَکُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِی حَیَاتِهِمَا غَیْرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَیْنَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً؛(3)

همانا بنده‌ای نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است، سپس آن‌ها می‌میرند و او بدهى آن‌ها را نمی‌پردازد و براى آن‌ها آمرزش نمی‌خواهد، لذا خدا او را عاق و نافرمان می‌نویسد و بنده دیگر در زمان حیات پدر و مادر خود عاق آن‌ها است و نسبت به آن‌ها نیکى نمی‌کند، ولى چون مُردند بدهى آن‌ها را می‌پردازد و براى آن‌ها آمرزش می‌خواهد و خداى عز و جل او را نیکوکار مى‌نویسد

روایتی مشابه این حدیث از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل شده است.(4) بنابراین عاق شدن به والدین تنها محدود به زمان حیات آن‌ها نیست و پس از مرگ نیز ممکن است اتفاق بیفتد. درصورتی‌که فرد پس از وفات والدین خود به وظایف شرعی و اخلاقی مانند پرداخت بدهی‌های آن‌ها یا دعا برایشان عمل نکند، ازنظر دینی به‌عنوان فردی عاق شناخته می‌شود؛ بنابراین، نیکی به والدین باید همچنان پس از مرگ آن‌ها ادامه یابد تا از عواقب عاق شدن در امان بمانیم.

 

3. وظایف فرزندان پس از مرگ والدین

برای فرزندان پس از مرگ والدین، در اسلام وظایفی ترسیم شده است. چنانچه افراد این وظایف را انجام دهند، از عاق والدین در امان خواهند بود، مثلاً پرداخت بدهی‌های مالی و معنوی، از این امور است که در روایات پیشین به آن اشاره شد. همچنین دعا کردن و طلب آمرزش و رحمت نیز موضوع دیگری است که در روایات بر آن تأکید شد. در کنار این، امور دیگری نیز هستند که می‌توان برای پدر و مادر انجام داد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً؛(5)

چه مانعى است براى فردی از شما که به پدر و مادرش احسان کند، زنده باشند یا مرده که از طرف آن‌ها نماز بخواند و از طرف آن‌ها صدقه بدهد و از طرف آن‌ها حج کند و از طرف آن‌ها روزه بدارد تا ثواب آنچه را که کرده است از آنِ آن‌ها باشد و مانند آن‌ها هم به خود او بدهند و خداى عز و جل بر احسان و صله او خیر فراوانى بیفزاید

بنابراین، صدقه و انجام برخی عبادات نیابتی مانند نماز و روزه و حج از دیگر اعمالی است که افراد می‌توانند برای پدر و مادر خود انجام دهند. همچنین در منابع فقهی و حدیثی، به فرزندان دستور پرداخت و ادای برخی دیون پس از فوت پدر و مادر شده است؛ مثلاً قضای نماز پدر بر پسر بزرگ‌تر واجب است. یا پس از فوت والدین، پرداخت بدهی آن‌ها از اصل مال آن‌ها واجب دانسته شده است.(6) این‌ها به‌نوعی نیکی است که باید نسبت به والدین انجام داد؛ بنابراین لازم است که افراد برای اطلاع بیشتر در مورد این احکام به رساله مرجع خود مراجعه کنند. در کنار این مطالب، بیان شده کسی که پدر و مادرش را از دست داده می‌تواند با نیکی به فرزندانش، نیکوکاری به والدینش را جبران نماید.(7) البته باید توجه داشت که همراه این کارها، شخص باید اعمالی که موجب بی‌احترامی به آن‌ها می‌شود را نیز انجام ندهد. به‌عنوان‌مثال باعث لعن و نفرین(8) و فحش(9) دیگران به پدر و مادرش نشود.

نتیجه

با توجه به احادیث اسلامی، نیکی به والدین نه‌تنها در زمان حیات آن‌ها بلکه پس از مرگ نیز ضروری است. فرزندان باید همچنان پس از مرگ والدین به وظایف خود عمل کنند تا رضایت خداوند را جلب کرده و از عواقب منفی عاق شدن به والدین در امان بمانند. درصورتی‌که اگر فرد ازانجام وظایف شرعی و اخلاقی نسبت به والدین پس از مرگشان، (مانند پرداخت نکردن بدهی‌ها، دعا نکردن و انجام ندادن عبادات نیابتی مانند نماز، روزه و حج) غفلت کند او ازنظر دینی به‌عنوان فردی عاق شناخته می‌شود.

پی‌نوشت‌ها

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی‏، بحار الأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏71، ص 86، ذیل حدیث 101.

2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 158، ح 2.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 163، ح 21.

4. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407 ق‏، ص 126، ح 311.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 159، ح 7.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏2، ص 154.

7. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406 ق‏، ص 336

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏8، ص 71، ح 27.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 159، ح 5

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها