حديث

ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای عرفه قائل شدند و مردم را به بزرگداشتش فراخواندند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.

آیا روز عرفه در روایات عید نامیده شده است؟ آیا عید نامیدن عرفه در بین مسلمین برای تضعیف غدیر نبوده؟

مقدمه:
روز عرفه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، این روز بسیار پُرفضیلت است. نظر به اهمیت روز عرفه، ادعیه و مناجات ویژه‌ای نیز از معصومان علیهم‌السلام نقل‌شده است. (1)
عظمت روز عرفه در روایات:
ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان را به‌هیچ‌وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: «کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَهَ لَمْ یَرُدَّ سَائِلا» یعنی حضرت، چون روز عرفه فرامی‌رسید هیچ سائلى را ردّ نمى‏کرد. (2)
در برخی از روایات از این روز به‌عنوان روز «عید» نام‌برده شده است. شخصی به نام «فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ» می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم فدایت شوم «لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...» (3)
یعنی آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا جمعه و «روز عرفه» دارند؟ امام به من فرمود: بله برترین و بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اعیاد ازنظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شمارا برای تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم».
در این روایت وقتی راوی از «روز عرفه» به عید تعبیر می‌کند، امام صادق علیه‌السلام آن را رد نمی‌کند، بلکه فقط عید غدیر را برتر از آن می‌داند. در اصطلاح علوم حدیث وقتی امام معصوم در برابر گفتار و رفتار دیگران سکوت می‌کند از آن به «تقریر معصوم» یاد می‌کنند و تقریر معصوم در کنار قول و فعل معصوم زیرمجموعه سنت قرار می‌گیرد.
روایت فوق پاسخ بخش دوم سؤال را نیز روشن می نماید. بر اساس این روایت و روايات متعدد شيعه، عيد غدير همواره جزء مهم‌ترين اعياد به‌حساب مي‌آيد و تأکيد روايات بر فضيلت روز عرفه هيچ دليلي بر کم‌اهميت جلوه دادن عيد غدير نيست.
شیخ طوسی نیز روایتی را در عید بودن روز عرفه چنین نقل می‌کند که عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَرَفَهَ فَقَالَ: عِیدٌ مِنْ أَعْیَادِ الْمُسْلِمِینَ، وَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَهٍ. (4)
یعنی از امام صادق علیه‌السلام در مورد روزه، روز عرفه سؤال ‌شد، حضرت فرمودند: این روز، عیدی از اعیاد مسلمین است و روز دعا و درخواست است.
در این روایت، امام صادق علیه‌السلام به‌صراحت از این روز تعبیر به «عید» می‌کند.
مرحوم سید بن طاووس در فضیلت روز عرفه می‌گوید:
روز عرفه یکى از برترین عیدها براى بندگان است، هرچند به‌عنوان روز عید معروف نیست؛ زیرا گفته شد که این روز، روز فرخنده‌اى است که خداوند بندگان را در آن به ستایش و ثناگویى خود فراخوانده و به آن‌ها نوید جود و بخشش عمومى و برآوردن وعده‌ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیب‌ها و برطرف ساختن ناراحتى‌ها داده و به روی آورندگان به خود، اذن ورود و به روى برگردانندگان اجازه‌ى درخواست داده است؛ شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هراندازه که بنده توان دارد، به ستایش و سپاسگزارى از خداوند بپردازد. (5)
عید در فرهنگ اسلامی:
واژه «عید» یک‌بار در قرآن کریم آمده است. وقتی حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام درخواست مائده کردند، حضرت چنین دعا کرد «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ». (6)
ترجمه: خدایا! اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفره‏اى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانه‏اى از سوى تو؛ و ما را روزی‌بخش که تو بهترین روزى دهندگانى.
آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌گوید: به‌روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى‏شود و بازگشت به پیروزی‌ها و راحتى‏هاى نخستین مى‏کند عید گفته مى‏شود و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان بازمی‌گردد و آلودگی‌ها که برخلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته‌شده است و ازآنجاکه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح علیه‌السلام آن را «عید» نامیده است و اگر در روایتى که از امام علی علیه‌السلام نقل‌شده «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ» (7) یعنی هرروز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است، نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. (7)
بنابراین چه‌بسا علت این‌که روز عرفه «عید» معرفی‌شده از همین جهت باشد چون در آن روز، حق‌تعالی، بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فراخوانده و سفره گسترده جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و ایشان را به آمرزش گناهان و پوشانیدن عیب‌هایشان وعده فرموده است.
امام سجاد علیه‌السلام در وصف این روز می‌فرماید:
اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَهَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ. (8)
ترجمه: خدایا! این روز، روز عرفه است؛ روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره رحمتت را در آن گستردی و در آن به بخششت بر بندگان منّت نهادی و عطایت را در آن بزرگ کردی و به‌وسیله آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرمودی.
بنابراین بر اساس آموزه‌های اسلام، مفهوم حقیقی عید یعنی روزی که در آن معصیت خداوند صورت نگیرد و انسان در آن روزبه وظیفه خود و تطهیر نفس و تصفیه جان خود بپردازد. روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید. همچنان که روز جمعه به دلیل دارا بودن این ویژگی بر اساس روایات، عید مسلمانان به‌حساب می‌آید. (9)
 نتیجه:
نهم ذی‌حجه را ‏روز عَرَفه گویند. روز عرفه یکی از روزهای باعظمت در دین مقدس اسلام هست و به همین دلیل روز مهمی بر مسلمانان و ازجمله شیعیان است. اعمال مختلفی همچون غسل، نماز و دعا برای این روز ذکرشده است. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.
پی‌نوشت‌ها:
1. رجوع کنید: سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 392.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 211.
3. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمدکاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ق، ص 118.
4. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی‏، قم: دار الثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 667.
5. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 330.
6. سوره مائده، آیه 114.
7. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 131.
8. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام، الصحیفه السجادیه، قم: دفتر نشر الهادى‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 220.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏1، ص 480.
 

قرائت در سجده ممنوع و حرام نیست اما در حالت عادی مکروه است که خوانده شود، قرائت «آیه‌الکرسی» در سجده که در سؤال مورداشاره قرارگرفته است.

پرسش:
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: کسي که در حال سجده آیه‌الکرسی را بخواند، هیچ‌گاه داخل آتش جهنّم نخواهد شد. آيا این حديث از جهت سند معتبر است؟ وجه جمع این حدیث بااینکه گفته‌اند قرآن خواندن در سجده مکروه است، چیست؟
 

پاسخ:
سجده یکی از اعمال مورد تأکید در روایات معصومان علیهم‌السلام است؛ شخصی به نام «زید شحام» می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: به هر شخصی که می‌بینی از من پیروی و به گفتارم عمل می‌کند سلام مرا برسان و بگو، به شما سفارش می‌کنم به تقوى الهی، ورع در دین، کوشش درراه خدا، راست‌گوئی، به اداء امانت، طول دادن سجده و نيكى با همسايه. (1) سجده، نزدیک‌ترین زمان بنده به خداوند است؛ (2) در سجده می‌توان هر دعایی را خواند، (3) البته در روایات، اذکار خاصی نیز از سوی معصومان بیان‌شده و محدثان آن‌ها را در منابع حدیثی گِردآوری کرده‌اند. (4)
از سوی دیگر «آیة الکرسی» ازجمله مشهورترین آیات قرآن کریم است که توصیه به قرائت آن در موقعیت‌ها و حالات مختلف شده و پاداش فراوانی نیز برای آن ذکر گردید است. قرائت آیة الکرسی، بعد از نماز، قبل از خواب، در هنگام وضو، رهایی از ترس (5) و... ازجمله مواردی است که در روایات توصیه‌شده است.
متن روایت مورد سؤال
روایتی از امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده است که:
مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ هُوَ سَاجِدٌ لَمْ يَدْخُلِ النَّارَ أَبَداً؛
کسی که آیة الکرسی را در حال سجده بخواند، هرگز داخل در آتش جهنم نخواهد شد.
این روایت، فقط در کتاب «جامع الاخبار» وجود دارد، (6) از جهت سند، مرسل است یعنی سند آن حذف‌شده است. نویسنده این کتاب «شیخ تاج‌الدین محمد بن محمد بن حیدر شعیری» از علمای برجسته و مورد اعتماد قرن ششم است. محتوای کتاب «جامع الاخبار» مجموعه‌ای از روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره اصول دین، موعظه و نكات اخلاقی است که در 141 باب تنظیم گردیده است.
بنابراین هرچند نویسنده کتاب از علمای مورد اعتماد شیعه است اما ازآنجایی‌که روایت موردنظر فقط در همین کتاب نقل‌شده، هم از جهت سند و هم از جهت قدمت کتاب، نمی‌توان به آن اعتماد کرد، به‌عبارت‌دیگر چون کتاب جامع الاخبار از منابع متقدم و دسته اول شیعه نیست و از سوی دیگر سند حدیث نیز مرسل است، پس نمی‌توان به آن حدیث اعتماد کرد.
روایات متعارض
علاوه بر ضعیف بودن سند حدیث، روایات متعددی وجود دارد که از قرائت قرآن در سجده نهی کرده‌اند.
به‌عنوان‌مثال از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده است که حضرت فرمودند:
إِنِّي قَدْ نَهَيْتُ عَنِ الْقِرَاءَةِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ، فَأَمَّا الرُّكُوعُ فَعَظِّمُوا اللَّهَ فِيه، وَ أَمَّا السُّجُودُ فَأَكْثِرُوا فِيهِ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ قَمِنٌ أَنْ يُسْتَجَابَ لَكُمْ؛ (7)
من از قرائت در رکوع و سجود نهی شدم، اما رکوع، پس خدا را در آن تعظیم کنید و اما سجود پس در آن زیاد دعا کنید، زیرا حالتی است که شایسته است دعایتان اجابت شود.
همچنین امام صادق از امیرالمؤمنین علیهماالسلام نقل نموده است که حضرت فرمودند:
هفت نفر قرآن نخوانند: در حال ركوع و در سجده و در مستراح و در حمام و شخص جنب و زن در حال نفاس و حيض. (8)
علاوه بر این دو روایت، روایات دیگری نیز وجود دارد که دلالت برنهی از قرائت در حال رکوع و سجده دارند. (9) از مجموع این روایات چنین به دست می‌آید که در حالت رکوع و سجده نباید قرآن قرائت کرد، بلکه باید در سجده به دعا، ذکر و درخواست حوائج از خداوند پرداخت. شیخ صدوق در توضیح روایت دوم می‌گوید: نهی، در این روایات به معنی حرمت نیست همچنان که برخی از افراد مذکور در حدیث، طبق روایات دیگر، با محدودیت‌ها یا شرایطی می‌توانند قرآن بخوانند، ازاین‌رو نهی در این روایات به معنی کراهت است. (10)
استثنا در جواز قرائت در سجده
نکته دیگر این‌که بر اساس روایات، قرائت قرآن در سجده به‌صورت مطلق نهی نشده است بلکه در برخی موارد استثناء شده است مثلاً از امام صادق علیه‌السلام درباره وظیفه کسی که حرفى (بخشی) از قرآن را (در قرائت نماز) فراموش مى‌كند و در حال ركوع يادش مى‌آيد، در اين‌كه آيا براى او جايز است كه در ركوع آن را بخواند يا نه؟ حضرت فرمودند: «لَا وَ لَكِنْ إِذَا سَجَدَ فَلْيَقْرَأْهُ» یعنی خیر، اما زمانی که به سجده رفت، باقیمانده را قرائت کند. (11)
البته در مورد این روایت، محدثان و فقها توضیحات مختلفی را ارائه کردند به همین جهت باید هر شخصی بر اساس نظر مرجع تقلید خود عمل کند و در بسیاری از موارد نمی‌توان بامطالعه یک روایت، حکم شرعی از آن استخراج کرد.
جمع‌بندی:
بنابراین قرائت در سجده ممنوع و حرام نیست اما در حالت عادی مکروه است که خوانده شود، قرائت «آیه‌الکرسی» در سجده که در سؤال مورداشاره قرارگرفته است، ازجمله موارد کراهت است که عمل نکردن به آن بهتر است، همچنان که برخی از فقها در جواب این سؤال مطرح‌شده، گفته‌اند: «قرائت قرآن در سجده کراهت دارد و در مواردی که در سجده آیة الکرسی خوانده شود، مستحب است نماز را قضا نماید». (12)
پی‌نوشت‌ها:
1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، محقق/مصحح، غفاري، علي‌اکبر، آخوندي، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص 636.
2. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولی محلاتی، سید هاشم، قم: انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415 ق، ج ‏5، ص 611.
3. ر. ک: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1409 ق، ج 6، ص 307.
4. ر.ک: همان، ج‏6، ص 295.
5. به‌عنوان نمونه رجوع کنید: برقی، احمد بن محمد، المحاسن، محقق: محدّث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371 ق، ج 2، ص 36.
6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بی‌تا، ص 46.
7. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، ‏معاني الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ اول، 1403 ق، ص 279.
8. ابن‌بابویه محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 357.
9. حميرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد (ط- الحديثة)، محقق / مصحح: مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1413 ق، ص 142.
10. الخصال‏، همان‏، ج‏2، ص 358.
11. الكافي، همان، ج‏3، ص 315.
12. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، به آدرس:
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=45570&mid=258122

ابتدا باید جایگاه صبور شدن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند.سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد

پرسش:
آیا در قرآن سوره و یا احادیثی در رابطه با زیادشدن صبر وجود دارد یا خیر، اگر امکانش هست معرفی کنید؟
 

پاسخ:
شناخت کامل و دقیق از یک مسئله اخلاقی، می‌تواند میل انسان برای نزدیک شدن به آن حالت را افزایش دهد. درواقع قدم نخست برای صبور شدن، آشنایی با فواید و آگاهی از ضررهای بی‌صبری است؛ بنابراین؛ رویکرد و بینش صحیح نسبت به جایگاه صبر می‌تواند راهگشا باشد.
جایگاه صبر در ایمان:
در معارف دینی، توصیه‌های فراوانی نسبت به صبر، جایگاه و اهمیت آن بیان‌شده است؛ مانند:
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ. (1)
بر شما باد صبر و استقامت کردن، زیرا صبر نسبت به ایمان، همانند سر به بدن است و در بدنی که سر ندارد، خیری وجود ندارد همچنان که در ایمان بدون صبر هم خیری نیست.
امیر المومنین علیه‌السلام در این کلام حکیمانه به‌درستی جایگاه و ارزش صبر را بیان فرموده‌اند؛ چراکه عدم صبر و تحمل، منجر به رفتارهای هنجارشکانه دینی مانند غضب، حسادت، توهین و ... خواهد شد و به‌تدریج ادامه حیات معنوی را از انسان سلب می‌کند. برای توضیح بیشتر، مثلاً شخصی که عزیزی را ازدست‌داده، اگر نتواند بر مصیبت صبر کند، غلبه احساسات و عدم رضایت به تقدیر الهی، می‌تواند او را به کفر گویی بکشاند. همان‌طور که بدن بدون سر، حیاتی نخواهد داشت، ایمان بدون صبر نیز قابل‌تصور نیست. این شناخت، اشتیاق و انگیزه مؤمن را برای افزایش و مراقبت از صبر خود، بیشتر خواهد نمود و وارد مرحله بعدی خواهد نمود. در این مرحله سؤال اساسی این است که چگونه می‌شود صبور بود.
راهکار روایی:
شاید شاه‌کلید افزایش صبر در این روایت امام صادق علیه‌السلام باشد:
قَالَ إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ (2)
اگر بردبار (صبور) نیستى خود را به بردبارى وادار.
راهکار به دست آوردن بسیاری از فضائل اخلاقی و رفتاری، همین سفارش حضرت است؛ یعنی اینکه انسان خود را به آن رفتار ملزَم کند تا به عادت و سیره‌ای برای او تبدیل شود. امروزه در علومی مانند روانشناسی نیز برای درمان اختلالات رفتاری، همین شیوه تمرین و تکرار را سفارش و به کار می‌بندند. مثلاً انسان برای اینکه اعتمادبه‌نفس پیدا کند، باید در مراحلی خود را شبیه افرادِ با اعتمادبه‌نفس درآورد و خود را به آن حالت بزند حتی اگر در واقعیت اعتمادبه‌نفس ندارد. این شیوه درواقع توصیه حضرت صادق علیه‌السلام در مثل صبور شدن است که اگر صبور نیستید خود را به صبر بزنید و تمرین کنید تا صبور شوید.
دعای قرآنی:
همچنین برخی از ادعیه نیز در این زمینه وجود دارند مانند آنچه در قرآن کریم گزارش‌شده است. دعاى طالوت و سپاهيانش برای صبر و تحمل سختی‌های مبارزه با دشمن چنین است:
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً (3)
و هنگامی‌که با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر (دل‌های) ما شکیبایی فروریز.
 همچنین ساحرانی که به موسى عليه‌السلام ايمان آوردند این‌گونه دعا کردند:
وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (4)
انتقام تو [فرعون] از ما، تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش [هنگامی‌که به سراغ ما آمد] ايمان آورديم. پروردگارا! صبر و استقامتى كافى بر ما فروريز؛ و ما را مسلمان بميران.
افزون بر این دعا، به‌صورت کلی، ارتباط و یاد خداوند، می‌تواند سبب آرامش و اطمینانی در وجود و رفتار انسان شود که نتیجه آن صبر در سختی‌ها، مشکلات و ... شود.
نتیجه:
بنابراین صبور شدن یک فرایند است که انسان ابتدا باید جایگاه آن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند. سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد تا به‌عنوان ملکه‌ای در ذهن و رفتار انسان نقش ببندد و در کنار این دو مسئله می‌توان از دعاهایی مانند «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً» برای آرامش و تقویت این برنامه تربیتی، بهره بُرد.
 پی‌نوشت‌ها:
1.    سيد رضي، نهج‌البلاغه، تحقيق: صبحي صالح، قم: هجرت، اول، 1414 ق، حکمت 82.
2.    کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 112.
3.    سوره بقره، آیه 250.
4.    سوره اعراف، آیه 126.
 

دحو الارض
روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
گسترده شدن زمین از زیر کعبه

پرسش:

شنیده ام «اولین نقطه از خشکیهای زمین که آشکار شده زمین کعبه بوده است » آیا این مطلب به لحاط منابع دینی معتبر و تحقیقات علمی قابل پذیرش است؟

پاسخ:
مقدمه:
 بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با روز «دحوالارض» است بر اساس روایات اسلامی، زمین کعبه، اولین زمینی بود که از زیرآب، ظاهر گشته و گسترش یافته است. روزه، دعا و ذکر ازجمله اعمالی است که برای این روز توصیه شده است. در ادامه نکاتی درباره اعتبار دینی و علمی این مسئله مطرح خواهد شد:
دحوالارض بر اساس روایات:
 بنا بر برخی روایات که از معصومان علیهم السلام نقل شده، زمین در ابتدا زیرآب بوده و سپس خشکی ها از آب بیرون آمده است. (1) روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
 امام صادق علیه السّلام فرمود: «همانا که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منا گسترش داد و سپس آن را از منا تا عرفات گسترش داد و پس ازآن از عرفات تا منا گسترده ساخت». (2) 
همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: «در شب بیست و پنجم از ذی قعده زمین از زیر کعبه گسترش یافت‏». (3) روایات متعددی در این زمینه وجود دارد، 
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس ازآن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می افزاید: اخبار درباره «دحو الارض» و گسترش یافتن زمین از زیر خانه کعبه، بسیار زیاد است و این روایات نه مخالف قرآن است و نه برهان عقلی آن را ردّ می کند. (4)
 یکی از نام های مکه، «ام القری» است. کلمه «ام» به معنى اصل و اساس و ابتدا و آغاز هر چیزى است. اگر به مکه «ام القری» مى‏گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکی های روى زمین است. (5) برخی از مفسران ذیل آیه 19 سوره الحجر «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» می گویند: «مد» در اصل به معنى گسترده ساختن و بسط دادن است و به احتمال قوی در اینجا اشاره به سر برآوردن خشکی های زمین از زیرآب است، زیرا در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر باران هاى سیلابى زیرآب پنهان بود و سالیان درازى بر این منوال گذشت، باران هاى سیلابى فرونشستند، آب ها در گودال های زمین جاى گرفتند و خشکی ها تدریجاً از زیرآب نمایان گشتند؛ این همان چیزى است که در روایات اسلامى عنوان «دحو الارض» معروف شده است. (6) 
بنابراین مسئله دحو الارض یکی از مسائلی است که در روایات مورداشاره قرارگرفته است و در موارد متعدد ائمه علیهم السلام به آن اشاره کرده اند. 
آیات قرآن در مورد دحو الارض:
 علاوه بر روایات، درآیات قرآن نیز به این مسئله اشاره شده است و مفسران ذیل آیاتی مانند «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها» (7) «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها» (8) «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسِی» (9) «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا» (10) «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها» (11) «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها» (12) سخنانی بیان کرده اند. 
دحو الارض و یافته‌های علمی:
علامه شعرانی (۱۲۸۱-۱۳۵۲ش)، از فلاسفه و علمای برجسته شیعه، درباره سازگاری دحو الارض با علوم تجربی، برآن است که دانشمندان علوم تجربی معتقدند در آغاز آفرینش زمین، آب همه سطح زمین را فرا گرفته بود و به تدریج خشکی‌هایی که امروزه آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکا (قاره‌های جهان) نامیده می‌شوند، از آب بیرون آمدند؛ چنانکه امروزه هم گاهی بر اثر زلزله یا آتشفشانی و علل دیگر، سطح کف دریا بالا می‌آید و جزیزه‌ای نو پدید می‌آید. براساس روایات، نخستین زمینی که از آب بیرون آمد، کعبه بود و مناطق دیگر به تدریج به آن ملحق شده و از آب بیرون آمدند.(13) وی در توضیح اینکه نخستین جایی که از آب بیرون آمد، کعبه بود، گفته است چون کره زمین از دو طرف قطب، کمی فرورفتگی دارد و قسمت‌های استوایی مانند مکه مکرمه کمی برجستگی دارند. به این ترتیب در زمان دحو الارض که آب کم کم فرونشست، طبیعتاً جای برآمده زمین که برجستگی آن بیشتر از جاهای دیگر است، در ابتدا از آب بیرون آمد. این مکان برجسته، همان مکان کعبه بود. وقتی آب‌های روی زمین به مرور فروکش کردند و کم شدند، قسمت‌های پدید آمده زمین به تدریج گسترش پیدا کرد که از آن تعبیر به دحوالارض شده است.(14) بنابراین چون کعبه برآمده‌ترین و بالاترین نقطه زمین بود، هنگام فروکش کردن آب، آن مکان پیش از سایر نقاط ظاهر شده و از آب بیرون آمد و سپس مناطق دیگر ظاهر شدند.
آیت الله مکارم شیرازی، مرجع تقلید و مفسر قرآن، نیز با تأیید نظر علامه شعرانی و سازگار دانستن آفرینش و گستراندن زمین با اکتشافات علمی،(15) در تفسیر نمونه آورده است: در آغاز بر اثر بارانهاى سيلابى، تمام كره زمين از آب پوشيده بود، آبها تدريجاً فرو نشستند و در نقاط پست زمين قرار گرفتند و خشكيها تدريجاً از زير آب، سر بر آوردند. طبق روايات اسلامى نخستين نقطه‏اى كه از زير آب سر بر آورد، سرزمين مكه بود. اگر ارتفاع اين سرزمين در حال حاضر بلندترين ارتفاع زمينهاى دنيا نيست، هيچگونه منافاتى با اين سخن ندارد؛ زيرا از آن روز صدها میليون سال مى‏گذرد و تا كنون وضع نقاط روى زمين به كلى دگرگون شده، بعضى از كوه‏ها در اعماق اقيانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقيانوسها تبديل به قله كوه شده است و اين‏ از مسلمات علم زمين‏شناسى و جغرافياى طبيعى است.(16)
محمدحسن اسدیان فلاحیه، از اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز و اهواز، با تحقیقات خود درباره «دحوالارض»، آن را واقعیت علمی شمرده و برآن است که اینطور نیست که دحو الارض صرفاً یک روایت مذهبی باشد و یا مثلاً چیزی باشد که صرفاً در قرآن آمده است. وی دحو را به معنای غلطیدن و پیچش معنا کرده و میگوید: «مبنای دینامیک زمین، دحوالارض است و کاملاً به یقین رسیده‌ام که اولین نقطه‌ای که دچار «تکتوتیک» شده و جایی که پیچش شروع شده، مکه بوده است. این‌که شروع گسترش زمین از مکه بوده است را با استفاده از مورفولوژی (ریخت‌شناسی) و چهره زمین رسیده‌ام.» این استاد دانشگاه شواهدی بر گسترش زمین از مکه ارائه کرده است از جمله اینکه شکل و ریخت زمین، یک شش وجهی (شش ضلعی) است که مکه تقریباً در وسط آن قرار دارد. اقیانوس آرام به عنوان بزرگترین پهنه آبی نیز دلیل دیگر بر این مطلب است. محیط اقیانوس آرام که به اندازه محیط کره زمین است، درست در مقابل مکه است و این بیخود ایجاد نشده است. این نظم بخصوص مجموعه قاره‌ها با یک شکل پلیگونی (چند ضلعی) در یک سمت و اقیانوس آرام به‌عنوان بزرگترین پهنه آبی در یک سمت دیگر، نشان می‌دهد که دحو از یک منطقه صورت گرفته و از منطقه عکس طحو رخ داده است. این است که اولین نقطه‌ای که دچار دحو شده کاملاً مشخص است و آن همان مکه و کعبه است. (17)
پی نوشت ها: 
1. امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کف ها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانه کعبه قرارداد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنه آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد»؛ ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413، ج‏2، ص 241. 
2. همان، ج‏2، ص 241. 
3. همان، ج‏2، ص 242. 
4. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم: جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 3، ص 356. 
5. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 346. 
6. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏11، ص 52. 
7. سوره شوری، آیه 7. 
8. سوره انعام، آیه 92. 
9. سوره ق، آیه 7. 
10. سوره رعد، آیه 3. 
11. سوره شمس، آیه 6. 
12. سوره نازعات، آیه 30. 
13. شعرانى، ابوالحسن، پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى در تفاسير مجمع البيان ، روح الجنان و منهج الصادقين، قم، بوستان كتاب، چاپ دوم، 1386ش، ج۳،‌ ص۱۳۱۶.
14. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۴۶۰ و ۴۶۱.
15. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏20، ص 227.
16. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏5، ص: 346.
17. «رابطه ژئودینامیک و دحوالارض/ دو کلمه قرآنی دحو و طحو؛ مؤلفه‌های دینامیک زمین»، سایت خبرگزاری قرآن: https://iqna.ir/fa/news/3360700
 

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر از ترش رويان و مردمان اخمو است .

آیا عبارت «اطلُبوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ، فإنَّ فِعالَهُم أحْرى أنْ تکونَ حُسْنا» حدیث است؟ منظور این روایت چیست؟ آیا خیر و خوبی مخصوص کسانی است که ظاهر زیبا دارند؟ لطفاً منظور آن را توضيح بفرماييد.

پاسخ:

استفاده از قرینه‌های مختلف می‌تواند به فهم بهتر از یک روایت کمک کند. یکی از مهم‌ترین قرائن، ترجمه دقیق کلمات و ترکیبات عربی است که در فهم منظور روایات تأثیر به سزایی دارد. اگر از این موارد بهره برده نشود در برخی موارد از احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام برداشت‌های به‌ظاهر عجیب و نادرست صورت می‌گیرد.

بررسی منبع حدیث:

عبارت مورد سؤال، درواقع روایتی است که امام رضا علیه‌السلام از طریق اجدادشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله نقل کرده‌اند. متن کامل و آدرس دقیق روایت به این شرح است:

عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اُطْلُبُوا اَلْخَيْرَ عِنْدَ حِسَانِ اَلْوُجُوهِ فَإِنَّ فِعَالَهُمْ أَحْرَى أَنْ تَكُونَ حَسَناً (1)

برخی در ترجمه این روایت این‌گونه گفته‌اند که خیر و خوبی را نزد «زیبا رویان» و یا «خوب رویان» جستجو کنید! اگر چنین باشد سؤال پیش می‌آید که اگر کسی در خلقت خود، صورت زیبایی نداشت اهل کار خیر نیست؟! آیا کسانی که صورت زیبایی ندارند و یا نقصی در صورت آن‌ها وجود دارد امیدی به خیر آن‌ها نیست؟!

درواقع این مشکل از ترجمه غیردقیق عبارت «حِسَانِ اَلْوُجُوهِ» به وجود آمده است؛ اما ترجمه دقیق‌تر به این صورت است:

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر است از ترش رويان و مردمان اخمو. (2)

بررسی ترجمه حدیث:

برای توضیح، شایسته است اجزای این ترکیب را در کتاب‌های لغت بررسی کرد. معنای قسمت اول این ترکیب یعنی واژه «حسن» عبارت است از «هر اثر بهجت آفرین و شادی‌بخش‏» که معمولاً از خوبی و زیبایی به وجود می‌آید. (3) این خوبی و زیبای ممکن است از ظاهر و یا رفتار انسان‌ها و موجودات باشد. در مقابل حسن نیز واژگانی مانند زشتی (قبح) (4) و بدی (سوء) قرار دارد. (5) بخش دوم که واژه «وجه» است هم به معنای جلوی هر چیز است (6) و کاربرد آن برای صورت و چهره نیز به همین خاطر است که اولین چیزی که در برخورد با افراد دیده می‌شود، صورت آن‌هاست؛ بنابراین می‌شود ترکیب «حسن الوجه» را به زیبا صورتان معنا کرد.

به نظر می‌آید معنایی که از ترکیب لغوی این دو واژه به دست آمد، معنای دقیق و صحیحی نیست و با مبانی اسلام که کرامت انسان را به زیبایی سیرت می‌داند، سازگار نیست؛ اما می‌توان این عبارت را به خوش‌رویی، گشاده‌رویی و یا همان خوش‌اخلاقی که نشانه آن در چهره انسان نیز نمایان می‌شود، ترجمه کرد که دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت و همگان اذعان دارند که امیدی بیشتری به افراد خوش‌اخلاق دارند که در کارها کمک‌رسانشان باشند. اساساً یکی از ارکان خوش‌اخلاقی همین خوش‌رفتاری است که نتیجه آن در خوش‌رویی افراد قابل‌مشاهده است. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز در توصیف ارتباط خوش‌اخلاقی و زیبایی می‌فرمایند:

لَوْ كَانَ حُسْنُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَحْسَنَ خَلْقاً مِنْهُ وَ لَوْ كَانَ سُوءُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَسْوَءَ خَلْقاً مِنْه‏ (7)

اگر حسن خلق در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد موجودی نیکوتر از آن نیست و اگر بداخلاقی در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد که زشت‌تر از آن، موجودی نیست.

درواقع منظور اصلی روایتی که در سؤال مطرح‌شده این است که برای پیشبرد کارها به‌جای افراد بداخلاق و ترش‌رو به افراد خوش‌رو و خوش‌اخلاق مراجعه کنید که امید بیشتری به آن‌ها وجود دارد. در تأیید این بیان می‌توان به افرادی اشاره کرد که ظاهر زیبایی دارند؛ اما به سبب اخلاق و برخورد تندی که از خود بروز می‌دهند، کسی از آن‌ها کمک نمی‌خواهد. انسان‌ها نیز در این مسئله ملاکی با عنوان زیبایی و زشتی را در نظر نمی‌گیرند اما خوش برخوردی و بداخلاقی را به‌عنوان یک معیار مهم پذیرفته‌اند.

جمع‌بندی:

بنابراین منظور روایت از مراجعه به افراد حسن الوجه، زیبا رویان نیست چون ارتباط خاص و حتمی بین زیبایی صورت و خوش‌رفتاری وجود ندارد، بلکه مراد روایت، امید خیر داشتن به افراد گشاده‌رو و خوش‌اخلاق است که نسبت به افراد ترش‌رو بیشتر خیرشان به دیگران می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، چاپ اول، 1378 ق‏، جلد ۲, صفحه ۷۴.
  2. مستفيد، حمیدرضا و غفارى، علی‌اکبر، ترجمه عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول‏، 1372 ش‏، ج ۲، ص ۱۳۵.
  3. ر.ک: راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  4. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: میردامادی، جمال‌الدین، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، ‏1414 ق‏، ج 13، ص 114.
  5. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  6. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، قم: نشر هجرت‏، چاپ دوم‏، 1409 ق‏، ج 4، ص 66.
  7. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، محقق / مصحح: عرفانيان يزدى، غلامرضا، قم: المطبعة العلمية، چاپ دوم‏، 1402 ق‏، ص 26.

آيا استفاده از اين دعاها که اشخاصي می‌نویسند کار صحيحي است؟
اگر مرادتان از اينکه دعاهاي مذکور چه جايگاهي دارند، اين است که آيا صحيح و قابل‌اعتماد هستند، پاسخ اين است: دعاهاي مذکور اگر برگرفته از آيات الهي يا اذکار و ...

 در مورد دعا و يا حرز يا هر چيز ديگري که نام دارد توضيح دهيد و بفرماييد آيا ازلحاظ شرعي اصلاً دعاهايي که روي ورق نوشته می‌شوند و به گردن آويخته می‌شوند يا اينکه در آب حل می‌شوند و به اشخاص خورانده می‌شوند حديث يا جايگاهي دارند؟ آيا استفاده از اين دعاها که اشخاصي می‌نویسند کار صحيحي است و شرک به خدا محسوب نمی‌شوند؟

پاسخ:

اگر مرادتان از اينکه دعاهاي مذکور چه جايگاهي دارند، اين است که آيا صحيح و قابل‌اعتماد هستند، پاسخ اين است: دعاهاي مذکور اگر برگرفته از آيات الهي يا اذکار و ادعيه مأثوره از معصومين (علیهم‌السلام) باشد، صحيح است و اعتماد بر آن‌ها درست می‌باشد؛ اما اگر بر اساس کتاب‌های مجهول و نامعتبر نوشته شود، صحيح نبوده و قابل‌اعتماد نيست. مرحوم شيخ حر عاملي (ره) در كتاب وسائل الشيعه احاديث درباره اين مسئله را در بابي ذكر نموده‌اند. (1)
پرسیده‌اید: آيا استفاده از اين دعاها که اشخاصي می‌نویسند، کار صحيحي است و شرک به خدا محسوب نمی‌شوند.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: و إذا سئلک عبادي عنّي فإنّي قريب أُجيب دعوة الداع إذا دعان فاليستجيبوا لي وليؤمنوا بي؛ (2)
اي پيامبر! هنگامی‌که بندگانم از تو درباره من سؤال کنند، (به آنان) بگو من نزديکم، من دعاي دعاکننده را به هنگامی‌که مرا مي‌خواند، اجابت مي‌کنم. بنابراين بندگان من بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند.
در جاي ديگر مي‌فرمايد: «ادعوني استجب لکم؛ (3) مرا بخوانيد تا شمارا اجابت کنم».
مراجعه براي دعا نزد علما و بزرگان و يا دعانویسانی كه از كمالات بهره‏اي دارند و از دعاهاي مخصوص و واردشده از لسان معصوم و براي امور خير استفاده می‌کنند، امري پسنديده است.
دعاهایی که نوشته می‌شوند و بر گردن آويخته می‌شود و يا به شکل‌های دیگر استفاده می‌شوند، مثل‌اینکه در آب حل می‌شوند و به اشخاص خورانده می‌شوند، اگر برگرفته از آيات الهي يا اذکار و ادعيه مأثوره از معصومين (علیهم‌السلام) باشد صحيح است. اعتماد بر آن‌ها درست مي باشد، نيز دعا چون کمک خواستن از خود خداوند متعال است، شرک نمی‌باشد.
نوشته‌اید: می‌ترسم با اين کار خدا را فراموش کرده باشم و درواقع هم توکلم به خدا را ازدست‌داده باشم.
نخست آن‌که: دعا کردن درواقع با خداوند صحبت کردن و از او طلب کمک نمودن است. بنابراين استفاده از دعا نشانه به ياد خدا بودن است، نه به معناي فراموش کردن خدا.
دوم: دعا کردن هيچ منافاتي با توکل نيز ندارد. اگر درک درست از توکل داشته باشيم، معلوم خواهد شد توکل باکار و تلاش و طلب کمک از خداوند منافات ندارد، بلکه اساساً معناي صحيح توکل همان است، يعني برخي تصور مي‌کند توکل آن است که انسان دست از کار و تلاش بردارد و توکل کند، کارهايش حل مي‌شود، درحالی‌که معناي صحيح توکل اين است که انسان تلاش‌های خود را انجام دهد. درگرفتن نتيجه بر خدا توکل کند. از او کمک بخواهد. ازاین‌روی مولوي با الهام از آموزه‌هاي ديني گفته است:
گفت پيغمبر به آواز بلند با توکل زانوي اشتر ببند.
گر توکل می‌کنی در کارکن کشت کن، پس تکیه‌بر جبار کن. (4)
بنابراين دعا کردن اگر با فراهم کردن شرايط و مقدمات و مقوّمات برآورده شدن حاجات و خواسته‌ها و رفع آسيب‌ها و آفت‌هاي مانع اجابت همراه شود، نه‌تنها با توکل منافاتي ندارد، بلکه عين توکل بر خداوند است.

پی‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعة، ج‌6، ص 236‌.
2. غافر (40)، آيه 60.
3. نمل (27)، آيه 40.
4. مثنوي، دفتر اول، ص 44.

به دعای زبان بند نیاز شدید دارم
منظور شما از دعای زبان بند برای ما معلوم نشد؛ اما احتمالاً مرادتان دعایی است که دیگران را از اینکه در مورد شما صحبت کنند ناتوان کند. دوست عزیز هرچند دعا کردن...

من به دعای زبان بند نیاز شدید دارم و خواستم بگم اگه زحمتی نیست آن را به بنده عرضه کنید.

 

پاسخ:
منظور شما از دعای زبان بند برای ما معلوم نشد؛ اما احتمالاً مرادتان دعایی است که دیگران را از اینکه در مورد شما صحبت کنند ناتوان کند. دوست عزیز هرچند دعا کردن در این مورد خوب است؛ اما فراموش نکنید:
1. دعا به‌تنهایی کافی نیست؛ زیرا خداوند حکیم نظام هستی را بر پایه اسباب و مسببات قرار داده است؛ یعنی برای پیدایش هر پدیده‌ای علتی خاص و برای حل هر مشکلی راهکارهای ویژه‌ای تعیین نموده است.
حضرت حق از یک‌سو به انسان «عقل و اندیشه» عنایت کرد تا با کمک آن و مشورت با دیگران راه‌حل مشکلات را بیابد و افق آینده زندگی خویش را ببیند. بر آن اساس تدبیر و برنامه‌ریزی کند. به هدف برسد، از سویی دیگر دو گونه اسباب و علل مقرر داشته است: مادی و معنوی 0
انسان باید به کمک عقل و فکر خدادادی خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص در هر کاری اقدام نماید، هم‌زمان از آغاز هر کار تا پایان آن با دعا و توسل به لطف و عنایت‌های خداوند امیدوار باشد. از او بخواهد اقداماتش را به هدف و نتیجه مطلوب برساند.
2. دوست عزیز گاهی سخن گفتن دیگران در مورد ما، ناشی از اعمال خود ماست. انسان باید از انجام کار هایی که موجب می شودانسان در مورد او سخن بگویند بپرهیزد. امیر المومنین علیه‌السلام فرمود: «مَنْ دَخَلَ مَوْضِعاً مِنْ مَوَاضِعِ التُّهَمَةِ فَاتُّهِمَ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ؛ (1) اگر کسی وارد به مکانی شد و موجب شد دیگران به او کردار ناروایی را نسبت دهند جز خود را ملامت نکند».
بنابراین جلوگیری از این‌که دیگران در مورد ما سخن بگویند متوقف بر اموری است و نیاز به مقدماتی دارد و بدون فراهم کردن این مقدمات، حتی دعا کردن نیز فایده‌ای ندارد.
از این هم که بگذریم این جمله بین مردم معروف است که در دروازه را می‌شود بست؛ اما در دهن مردم را نه!
برفرض این‌که انسان از هرگونه عملی که موجبات مورد اتهام قرار گرفتن خود را به وجود آورد خودداری کند؛ اما نباید فراموش کنیم که متأسفانه در جامعه ما هستند افرادی که نمی‌توانند زبان خود را کنترل و مدیریت کنند و از نسبت‌های ناروا دادن به دیگران و غیبت و تهمت و ...، نیز ابایی ندارند. حال سؤال این است در مقابل این افراد چه واکنشی باید داشته باشیم؟
از متون دینی و سیره بزرگان استفاده می‌شود که: بهترین واکنش در مقابل این‌گونه از افراد صبر و استقامت و سعه‌صدر است.
صبر و استقامت عصاره همه فضیلت­ها و خمیرمایه همه سعادت‌ها و ابزار وصول به هرگونه خوشبختى است. انسان بدون صبر هم در جهات مثبت به‌جایی نمى­رسد و هم در برابر عوامل منفى شکست می‌خورد، چراکه صابر نبودن مساوى با شکست است. به همین دلیل کلید اصلى پیروزى­ها، صبر است. امام علی (ع) مى­فرماید: الصبر ظفرٌ؛ (2) صبر مساوى با پیروزى است.
صبر و ظفر هر دو دوست قدیم­اند براثر صبر نوبت ظفر آید.
به‌منظور تحصیل سعه‌صدر و افزایش تحمل و صبر باید همانند دیگر برنامه‏های تغییر رفتار به‌صورت جدی، دقیق و کامل به دستور عمل‏هایی عمل کرد. در این زمینه اگر راه‌کارهایی را خواستید در مکاتبات بعدی بنویسید تا پاسخ دهیم.
بنابراین به نظر می‌رسد بهترین دعا برای مقابل با این شیاطین انسی که زبان به غیبت و تهمت و ... می‌گشایند درخواست صبر و استقامت از خداوند متعال است. در پایان به دو آیه از در قرآن کریم به‌عنوان دعا برای افزایش صبر اشاره می‌کنیم:
1. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ؛ (3) پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایى فروریز و گام‏هایمان را استوار ساز و ما را بر گروه کافران پیروز گردان!«
2. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ؛ (4) پروردگارا! صبر و شکیبایى بر ما فروریز و ما را درحالی‌که تسلیم [فرمان‏ها و احکامت‏] باشیم، بمیران‏».
نکته پایانی:
می‌توانید برای در امان ماندن از شر مردم، معوذتین (سوره‌های فلق و ناس) و آیة الکرسی را تلاوت کنید یا با خود داشته باشید که اثرات بسیار قوی دارد.
موفق باشید

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، الناشر: مؤسسه آل البيت، قم، سنه النشر: 1409 ه.ق، ج 12، ص 36.
2. عبدالواحد بن تميمي آمدي، معجم الفاظ غررالحکم درر الكلم، الناشر: مركز الابحاثو الدراسات الاسلاميه، تاريخ النشر: ذي القعده 1413، تحقيق مصطفي درايتي، ص 283.
3. بقره (2)، آیه 250.
4. اعراف (7)، آیه 126.

من دعایی که با زعفران روی کاغذ نوشته‌شده بود سوزاندم احساس می‌کنم ...
اگر اون نوشته حاوی نام خدا و آیه قرآن بوده و عمل شما معنای بی‌احترامی به نام خدا و آیه قرآن داشته، ازاین‌جهت توبه کنید و از خدا آمرزش بطلبید و دیگر هیچ‌گاه ...

من دعایی که با زعفران روی کاغذ نوشته‌شده بود سوزاندم احساس می‌کنم تمام کارهام به مشکل می خوره حالا فکر می‌کنم به خاطر اون دعا باید چی کارکنم اون دعای محبت بود می‌خواستم با سوزاندن اثرش رو از بین ببرم؟

پاسخ:
اگر اون نوشته حاوی نام خدا و آیه قرآن بوده و عمل شما معنای بی‌احترامی به نام خدا و آیه قرآن داشته، ازاین‌جهت توبه کنید و از خدا آمرزش بطلبید و دیگر هیچ‌گاه به قرآن و نام خدا توهین نکنید. بخصوص اگر به بودن نام خدا و آیه قرآن در آن و به توهین بودن آن، توجه داشته‌اید به جد از این کار اشتباه خود (توهین به نام خدا و آیه قرآن) توبه کنید و آمرزش بخواهید.
اما این‌که آن دعای محبت بوده و شما چون آن را سوزانده‌اید، به قهر گرفتارشده‌اید و ... .، این‌ها همه توهم شما هستند و چنین دعایی نداریم و هیچ نوشته‌ای چنین اثری ندارد.
محبت به دست خداست که آن را در دل‌ها بیندازد یا نیندازد و انسان با خوب کردن اخلاق و فکر و رفتارش زمینه محبوب شدن خود را فراهم می‌آورد و با بد بودن آن‌ها، زمینه منفور شدنش پیدا می‌شود.
دعا (نه با خود داشتن این نوشته‌هایی که دعانویس‌ها ارائه می‌دهند) و تقاضا از خدا بازاری و جدیت در ضمن تلاش برای فراهم کردن زمینه‌ها، انسان را محبوب می‌گرداند، ولی این دعاهایی که دعانویسان ارائه می‌دهند، غالباً دکان و فریب خلایق برای سرکیسه کردن آن‌ها است.

دعاي شيطاني باطل ميشه براي دختري دعا نوشتن و بختش رو خراب كردن؟
گره انداختن در کار دیگران همان سحر و جادو است و با دعانویسی متفاوت است. سحر و جادو یک واقعیت است و از خود اثر می‌گذارد. سحر و جادو به شکل کلی وجود دارد، یعنی...

پاسخ:

گره انداختن در کار دیگران همان سحر و جادو است و با دعانویسی متفاوت است. سحر و جادو یک واقعیت است و از خود اثر می‌گذارد. سحر و جادو به شکل کلی وجود دارد، یعنی امری واقعی و از علوم غریبه است. تأثیر و کارایی خود را در محدوده مشخصی و بر افراد معینی خواهد داشت. تبیین دقیق این امر چندان کار آسانی نیست؛ اما در این اندازه مشخص است که بر اساس روایات متعدد دینی کسانی که دارای اعمال خاصی مانند عمل به برخی توصیه‌های معصومان برای در امان ماندن از این آفات باشند، مورد صدمه و آسیب سحر و جادو نخواهند بود؛ پس اثر سحر مطلق و بر روی همه افراد نیست.
سحر و جادو یک سبب است که ساحر با به کار بردن آن بر کارهایی مختلف توانمند می‌گردد. انسان می‌تواند با تعلیمات خاص، یا با تقویت نفس و روح و. به کارهایی دست زند و چون علت تحقق یابد، معلول نیز تحقق می‌یابد. خداوند نیز با ایجاد نظام اسباب و مسببات به آن اجازه داده، اما اینکه انسانی چگونه استفاده کند، درراه درست یا نادرست مربوط به خود اوست و خداوند از او سلب اختیار نمی‌کند.
درعین‌حال در همان بخش نیز اگر خداوند اراده نماید، سحر آن‌ها، باطل می‌شود. قدرت الهی برتر از آن است که ساحران بتوانند با آن رویارویی کنند، همان‌گونه که در داستان حضرت موسی (ع) و ساحران، با معجزه حضرت، سحر جادوگران باطل شد، به‌گونه‌ای که حتی ساحران به اعجاز و برتر بودن معجزه از سحر آگاه شدند و به خداوند و حضرت موسی (ع) ایمان آوردند.
پرسشگر گرامی
غالب آنچه امروزه میان مردم درباره بسته شدن بخت دختران و پسران شایع است، بی‌اساس است؛ زیرا سرنوشت انسان‌ها در دست خدا و درگرو عمل او است. این‌که بخت کسی را بسته‌اند، اعتقادی عوامانه است که بیش‌تر به افکار روانی، تخیلات، سوءظن‌ها و مشکلات موجود در رفتار آن‌ها مربوط است.
برفرض موردی نیز پیدا شود که سحری در کار باشد، می‌توان از راه‌های زیر برای بطلان آن استفاده کرد:
1-پناه بردن به خداوند (گفتن اعوذبالله من الشیطان الرجیم) و خواندن سوره‌های فلق و ناس.
2-خواندن آیه 51 و 52 سوره قلم (از: و إن یکادالّذین 0000) وهم چنین خواندن «آیت‌الکرسی».
3-همچنین جهت محفوظ ماندن از سحر و جادو، خواندن هفت مرتبه «بسم‌الله و بالله»سنشدّ عضدک بأخیک و نجعل لکما سلطاناً فلا یصلون إلیکما بآیاتنا أنتما و مَن اتّبعکما الغالبون-قصص آیه 35- شب‌ها پس از نماز و روزها پیش از نماز نقل‌شده است. (1)

پی‌نوشت:
1. بحار الأنوار، علامه مجلسي، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه ق، ج 92، ص 125.

اگر از قرآن دعای براي ابطال سحر و جادو می‌باشد بيان نماييد؟
باید با درایت و تعقل خودتان از بروز این مسائل جلوگیری کنید. زمینه بحث و تنش را ایجاد نکنید، مثلاً هر وقت زمینه بحث و بگومگو پیش می‌آید، با عوض کردن بحث یا ...

اغلب اوقات و بدون مقدمه با همسرم سر هيچ و پوچ بحث می‌نماییم و اغلب همسرم آغازکننده بحث می‌باشد تا جايي كه تا يك دقيقه قبل از بحث باهم بسيار صميمي و رفتاری معقول داشته‌ایم البته من وهمسرم چندان به دعا اعتقادي نداريم اما با ياري خداوند و صبوری مسائل مان بعد از مدت كوتاهي حل می‌شود وعهده اي می‌گویند دعا به نام شما نوشته‌اند. با توجه به تحقیقاتی كه در سایت‌ها نموده و اطلاعات اندكي كه دارم در قران نيز مسئله دعا و سحر جادو آمده است.
لطفاً من را راهنمایی نماييد و اگر از قرآن دعای براي ابطال سحر و جادو می‌باشد بيان نماييد؟ با تشكر

پاسخ:

باید با درایت و تعقل خودتان از بروز این مسائل جلوگیری کنید. زمینه بحث و تنش را ایجاد نکنید، مثلاً هر وقت زمینه بحث و بگومگو پیش می‌آید، با عوض کردن بحث یا رفتن به اتاق خود و جواب ندادن بحث را فرو بخوابانید. در فرصتی مناسب اشتباه طرف مقابل را اگر اشتباهی بوده، تذکر دهید که تأثیرش بیش‌تر است.
اگرچه سحر و جادو وجود دارد، ولی بیش‌تر حرف‌هایی که در این زمینه زده می‌شود، بی‌پایه و اساس است. مشکل شما هم بعید است براثر سحر و یا جادو باشد. در بعضی آیات قرآن و نیز برخی روایات، در مورد تأثیرگذاری سحر و برخی کارهای عجیب‌وغریب بعضی انسان‌ها که می‌خواهند در زندگی دیگران اخلال ایجاد کنند، اشاراتی شده است.
به‌رغم واقعی بودن این مسائل خداوند بر همه امور آگاه و دانا است. هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد که بدخواهان به اهداف خود برسند.
در آیه 102 ‌سوره بقره وقتی جریان این دسته از افراد شرور که قصد به هم زدن زندگی مردم رادارند، مطرح می‌شود، می‌فرماید: و ما هم بضارّین به من احدٍ الاّ باذن الله؛ بدون خواست خداوند نمی‌توانند کاری کنند.
همچنین می‌فرماید: آن‌ها اگرچه برای تأثیرگذاری و ایجاد اختلاف در زندگی مردم تلاش زیادی می‌کنند، ولی تا چیزی را خدا نخواهد، به نتیجه نمی‌رسد. غالب آنچه امروزه میان مردم دراین‌باره شایع است، بی‏اساس هست. اکثر کسانی که به این امور می‏پردازند، کلاه‌بردارانی هستند که از این طریق قصد اخاذی و پر کردن جیب خود رادارند.
اگر موردی پیدا شد که سحری در کار بود، راه‌هایی برای بطلان آن وجود دارد:
1-پناه به خداوند و خواندن سوره‏های فلق و ناس.
2-خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس.
3-دعا و تضرع به درگاه خداوند.
4-درخواست دعا از اولیای واقعی خداوند.
پی‌نوشت:
1. فرقان (25)، آیه 77.

صفحه‌ها