سوالات و شبهات موضوعي
۱۴۰۳/۱۰/۲۰ ۱۳:۳۳ شناسه مطلب: 99822
پرسش:
بر اساس روایات ظاهراً در قیامت مَحرَم و نامَحرَم معنا ندارد، پس چرا در حدیث آمده است که وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها وارد محشر میشوند، ندا میآید که چشمهایتان را ببندید؟
پاسخ:
میگویند در برخی روایات آمده است که وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها میخواهند وارد محشر شوند، خطاب میآید که چشمها را فرو گذارید تا آن حضرت وارد شوند. با توجه به سؤال مطرحشده، پاسخ در دو بخش ارائه میشود. بخش اول این که آیا چنین روایتی وجود دارد؟ در بخش دوم، در صورت اطمینان به وجود چنین روایتی، معنای آن چیست و آیا در قیامت مَحرم و نامَحرم وجود دارد؟
بخش اول: بررسی روایت بستن چشمها در قیامت
در این باره چند حدیث وجود دارد از جمله این که امیرمؤمنان علیهالسلام میگویند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«یُمَثَّلُ لِفَاطِمَهَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ فَتَصِیحُ وَا وَلَدَاهْ وَا ثَمَرَهَ فُؤَادَاهْ فَتَصِیحُ الْمَلَائِکَهُ لِصَیْحَهِ فَاطِمَهَ علیها السلام وَ یُنَادُونَ أَهْلَ الْقِیَامَهِ قَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَ وَلَدِکِ یَا فَاطِمَهُ قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَفْعَلُ بِهِ وَ لِشِیعَتِهِ وَ أَحِبَّائِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ إِنَّ فَاطِمَهَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ عَلَى نَاقَهٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهِ مُدَبَّجَهَ الجبینین (الْجَنْبَیْنِ) وَاضِحَهَ الْخَدَّیْنِ شَهْلَاءَ الْعَیْنَیْنِ رَأْسُهَا مِنَ الذَّهَبِ الْمُصَفَّى وَ أَعْنَاقُهَا مِنَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ خِطَامُهَا مِنَ الزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ رَحَائِلُهَا مُفَضَّضَهٌ بِالْجَوْهَرِ عَلَى النَّاقَهِ هَوْدَجٌ غِشَاوَتُهُ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ حَشْوُهَا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ خِطَامُهَا فَرْسَخٌ مِنْ فَرَاسِخِ الدُّنْیَا یَحُفُ بِهَوْدَجِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّمْجِیدِ وَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یَا أَهْلَ الْقِیَامَهِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ فَهَذِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ فَاطِمَهُ علیها السلام وَ شِیعَتُهَا عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ یُلْقَى أَعْدَاؤُهَا وَ أَعْدَاءُ ذُرِّیَّتِهَا فِی جَهَنَّمَ؛(1) روز قیامت، سر خونین حسین علیهالسلام براى حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها مجسّم میشود، ایشان فریاد بر میآورد: فرزندم؛ میوه دلم! فرشتگان از ناله فاطمه سلام اللَّه علیها بیهوش میشوند و اهل محشر ندا میدهند: اى فاطمه! خداوند قاتل فرزندت را بکشد! خداوند بزرگ میفرماید: این کار را در مورد قاتل او و پیروان و دوستداران و رهروانش انجام میدهم و همانا فاطمه سلام اللَّه-علیها در آن روز سوار بر شترى از شترهاى بهشتى است که پیشانیش زیبا، گونههایش برآمده و روشن، چشمانش میشى، سرش از زر ناب، گردنش مشکین و عنبرین، لگامش از زبرجد سبز، جهازش درّى باشد که با گوهر آراسته شده است، بر روى شتر کجاوه ای باشد که پوشش آن نور خدا و درونش رحمت اوست و لگامش به درازاى یک فرسخ از فرسخهای دنیاست. گرداگرد کجاوهاش هفتاد هزار فرشته در حال تسبیح، تمجید، تهلیل، تکبیر و ثناى پروردگار جهانیان به پیش آیند، سپس نداگرى از درون عرش ندا دهد: اى اهل محشر! چشمان خویش را فرود آرید؛ این فاطمه دختر محمّد، پیامبر خداست که از پل صراط میگذرد، پس فاطمه سلام اللَّه علیها و شیعیانش مانند پرتوى خیره کنندهای از پل صراط میگذرند و نیز پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: دشمنان فاطمه سلام اللَّه علیها و فرزندانش را به دوزخ فرو ریزند.»
در حدیث دیگری آمده است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّد؛(2) رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: هنگامى که روز قیامت فرا میرسد منادى ندا میدهد: اى خلایق! چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمّد عبور کند.»
بخش دوم: بررسی و تبیین معنا و علت بستن چشمها
اکنون این سؤال مطرح میشود که مگر در قیامت، مَحرم و نامَحرم وجود دارد که دستور داده میشود هنگام ورود حضرت زهرا سلام الله علیها، همگان چشمان خود را ببندند؟
در پاسخ این سؤال چند احتمال مطرح میشود.
احتمال اول
در روایتی از امیرمؤمنان علیهالسلام آمده است:
«روزى رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد حضرت زهرا سلام الله علیها آمد و ایشان را محزون دید، به فاطمه سلام الله علیها فرمودند: دخترم! سبب غم و اندوه تو چیست؟ فاطمه سلام الله علیها فرمودند: «روز محشر و برهنگى مردم به خاطرم آمد.» رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: آرى آن روز، روز بسیار بزرگى است، ولى جبرئیل از طرف خداوند رئوف به من خبر داد: هنگامى که در آن روز زمین شکافته شود، اوّل کسى که از زمین خارج شود من هستم، بعد از من، ابراهیم خلیل، بعد از او شوهر تو على بن ابى طالب، آنگاه خداوند مهربان جبرئیل را با هفتاد هزار ملک نزد قبر تو خواهد فرستاد، بر قبر تو هفت قبه نور نصب خواهد شد، اسرافیل سه حله نور براى تو میآورد، نزد تو توقف نموده و صدا میزند؛ اى دختر محمّد بیا به صحراى محشر! تو در حالى از قبر بیرون میآیی که بدنت پوشیده باشد و از خوف آن روز در امان خواهى بود، اسرافیل آن حُلّهها را به تو میدهد و تو آنها را میپوشی، آن گاه ملکى که او را زوقائیل میگویند، ناقهای براى تو میآورد که مهار آن از مروارید و کجاوه ای از طلا بر پشت آن نصب شده باشد. تو بر آن ناقه سوار میشوی و زوقائیل در حالى که در پیش تو هفتاد هزار ملک باشد و عَلمهای تسبیح در دست داشته باشند مهار آن را خواهد کشید. هنگامى که حرکت کنى تعداد هفتاد هزار ملک به استقبال تو میآیند و از نظر کردن به تو خوشحال میشوند، هر یک از آنان منقلى از نور بدون آتش در کف دارند که عود از آن ساطع میشود، هر یک از ایشان تاجى از زبرجد بر سر خواهد داشت، آنان در طرف راست تو خواهند بود و چون مقدارى از راه را طى کنى، مریم بنت عمران با هفتاد هزار حوریه به استقبال تو میآیند و بر تو سلام میکنند و در طرف چپ تو خواهند بود. آنگاه مادرت خدیجه دختر خویلد که در میان زنان عالم اوّل کسى است که به خداوند و رسول ایمان آورده است، با هفتاد هزار ملک که عَلمهای تکبیر در دست دارند به استقبال تو میآیند. پس از آن که نزدیک محشر رسیدى، حوّا با هفتاد هزار ملک و آسیه زن فرعون به استقبال تو خواهند آمد و با تو حرکت مینمایند. هنگامى که وارد صحراى محشر شوى منادى از زیر عرش ندایى میکند که خلایق عموماً میشنوند و میگوید: «چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمد صلیاللهعلیهوآله و این زنان مطهّره که با او میباشند عبور نمایند! در آن روز غیر از ابراهیم و شوهرت على بن ابى طالب کسى به تو نظر نخواهد کرد.»(3)
بر اساس این روایت دلیل دستور به مردم برای بستن چشمها، وجود محرم و نامحرم نیست، زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها حُلّهها و لباسهای بهشتی بر خود پیچیده و علاوه بر آن حالههایی از نور آن حضرت را پوشاندهاند و چیزی از بدن آن حضرت مکشوف نیست؛ بلکه شاید دلیل دستور برای فرو انداختن سرها و بستن چشمها، عظمت و بزرگی آن حضرت باشد و این عمل نوعی ادب و احترام در مقابل ایشان است.
احتمال دوم
منظور از مَحرم و نامحَرم بودن در قیامت، مَحرم و نامَحرم مادی و جسمی نیست، بلکه منظور نامَحرم به لحاظ معنوی است که همگان جز اهلبیت علیهمالسلام به آن حضرت نامَحرمند؛ یعنی هیچ کس حق، مقام و جایگاه آن حضرت نزد خدای متعال را نشناخته است. ازاینرو، نهتنها به مردان دستور داده میشود سر فرود آورند، بلکه زنان اهل بهشت و حوریان نیز باید چنین کنند.
احتمال سوم
احتمال دیگر این که چون پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب میشود، میتوان گفت در بهشت هم حجاب و پوشیدگی وجود دارد؛ ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست. قرآن کریم در مدح حوریان بهشتی میفرماید: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیام؛(4) بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپردههای خود مستورند.» بنابراین پوشیدگی بانویی مانند حضرت زهرا سلام الله علیها، در بهشت نیز علامت و نشانه کمال ایشان است.
از سوی دیگر، در مورد احکام مَحرم و نامَحرم در برزخ و بهشت هم میتوان همین نکته را بیان نمود که چون احکام شرعی ریشه در حکم عقلی و حسن و قبح ذاتی دارد، ازاینرو هیچگاه تغییر نمیکنند، زیرا احکام عقلی همواره ثابت هستند و قابل تغییر نیستند. خدای متعال در وصف متقین میفرماید: «کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عین؛(5) آنها را با حورالعین تزویج میکنیم.» از این آیه میفهمیم که در بهشت هم مَحرم و نامَحرم وجود دارد و این گونه نیست که هر کسی بتواند بدون هیچ محدودیتی با هر کس ارتباط بگیرد؛ زیرا اگر همگان با هم مَحرم بودند، ازدواج معنا نداشت.
در تایید این مطلب میتوان به آیه «فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان؛ در باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمیورزند و هیچ انس و جنّی پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است.»(6) از این آیه نیز میتوان استفاده کرد؛ زیرا اگر در بهشت همه به هم مَحرم بودند و روابط آزاد بود، هر زن بهشتی باید به همه عشق میورزید و با همگان ارتباط میگرفت.
احتمال چهارم
پوشش بدن و دوری از ولنگاری، مَحرم و نامَحرم بودن، اجرای قاعده و محدودیت در روابط جنسیتی، جزئی از فطرت آدمی است. بهشت نیز جای انسانهای با فطرت پاک است، ازاینرو به طور فطری و غریزی دوست دارند قواعد و آداب مَحرم و نامَحرم را رعایت نمایند؛ هر چند الزام و تکلیفی برای آن نباشد. چنان که ملائکه هر چند ملزم به دوری از گناه و معصیت نیستند، اما گناه نمیکنند.
نتیجه گیری
روایات متعددی وجود دارد که میفرماید هنگام ورود حضرت زهرا سلام الله علیها به قیامت و محشر، فرمان داده میشود همگان سر خود را پایین بیندازند و یا چشمان را ببندند. درباره معنا و مقصود این حدیث احتمالات متعددی وجود دارد که از جمله آنها احترام به مقام و جایگاه آن حضرت، نامحرم بودن به معنای عدم شناخت و معرفت به مقام آن حضرت، رعایت آداب محرمیت به دلیل حکم و تایید عقل و همچنین همسو بودن آن با فطرت آدمی است.
پینوشتها
1. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق، ص220.
2. على بن موسى، امام هشتم علیهالسلام، صحیفه الإمام الرضا علیهالسلام، محقق / مصحح، نجف، محمدمهدى، مشهد، کنگره جهانى امام رضا علیهالسلام، چاپ اول، 1406ق، ج1، ص63.
3. «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله ذَاتَ یَوْمٍ عَلَى فَاطِمَهَ علیهاالسلام وَ هِیَ حَزِینَهٌ فَقَالَ لَهَا مَا حَزَنَکِ یَا بُنَیَّهِ قَالَتْ یَا أَبَتِ ذَکَرْتَ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ النَّاسِ عُرَاهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ قَالَ یَا بُنَیَّهِ إِنَّهُ لَیَوْمٌ عَظِیم... .» کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق / مصحح، کاظم، محمد، مؤسسه الطبع و النشر فی وزاره الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق، ص445.
4. سوره الرحمن، آیه 72.
5. سوره دخان، آیه 54.
6. سوره الرحمن، آیه 56.
۱۴۰۳/۱۰/۱۲ ۱۳:۳۸ شناسه مطلب: 99812
پرسش:
عدهای با ژست روشنفکری دینی میگویند: امام حسین علیهالسلام شهید نشد که ما گریه کنیم و توی سر و کله بزنیم. باید راه حسین را شناخت، حسین به این عزاداریها نیاز ندارد. آیا بر اساس روایات این نکته درست است و یا این که این سخن برخلاف نظر معصومان علیهمالسلام است؟
پاسخ:
بخش عظیمی از فهم و انتقال مفاهیم متعالی، از طریق پیوند خوردن با احساسات پاک که گریه اوج آن است، امکانپذیر است. گریه کردن در سوگ امام حسین علیهالسلام و شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی به وسیله این مکتب است. اشک ریختن نشانه پیوند قلبی با اهلبیت علیهمالسلام و نوعی قرارداد مودّت با امام حسین علیهالسلام است. روایات فراوانی درباره ثواب عزاداری و گریستن بر مصائب امام حسین علیهالسلام نقل شده که در آنها شیعیان به این امر تشویق و ترغیب شدهاند.
در این نوشتار به برخی از روایات گریه بر سیدالشهداء پرداخته میشود.
1. روایات گریه بر امام حسین علیهالسلام
اهلبیت علیهمالسلام بهویژه امام سجاد علیهالسلام و اهلبیت امام حسین علیهالسلام، پس از واقعه کربلا با بهکارگیری روشهایی به ظاهر غیرسیاسی، در قالب حرکتی فرهنگی و معنوی، موجب شدند تا یاد واقعه عاشورا و مصائب اهلبیت در تاریخ ثبت شود و راه و هدف امام حسین علیهالسلام از تحریف و وارونه سازی محفوظ بماند و پیام آن به درستی به جامعه منتقل شود. یکی از اقدامات اهلبیت برای تداوم مبارزه و پاسداشت نهضت حسینی، عزاداری علنی و گریه بر شهدای کربلا بود که نوعی مبارزه منفی با حکومت یزید محسوب میشد. همه بازماندگان بنیهاشم و زنان اهلبیت و ائمه معصومین علیهمالسلام به این امر اهتمام داشتند (1) و دیگران را به این امر تشویق میکردند.
در ادامه برخی از روایات فضیلت گریه و عزاداری بر امام حسین علیهالسلام ذکر میشود.
1.1. ریان بن شبیب میگوید: روز اول ماه محرم به محضر امام رضا علیهالسلام رسیدم. حضرت در ضمن حدیثی طولانی فرمودند:
«ای پسر شبیب! محرّم، ماهی است که در عهد جاهلیت، آن را محترم میشمردند و ظلم و جنگ در آن را حرام میدانستند؛ اما این امّت، حرمت این ماه و حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله را نگه نداشتند. در این ماه فرزندان پیامبر را کشتند و زنان او را اسیر کردند و اثاث او را غارت کردند. خداوند هرگز این جرم آنها را نبخشد. یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ اهلبیتهِ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ؛ ای پسر شبیب! بر حسین علیهالسلام گریه کن که او را مثل گوسفند سر بریدند و هجده نفر از مردان خاندانش با او کشته شدند که در روی زمین مانند ندارند و آسمانهای هفتگانه و زمینها در قتل او گریستند... . یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً ای پسر شبیب؛ اگر بر حسین علیهالسلام گریه کنی چندان که اشک تو بر گونه هایت روان گردد، خداوند هر گناهی که کرده باشی، کوچک یا بزرگ، اندک یا بسیار میآمرزد... . یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا؛ ای پسر شبیب! اگر دوست داری در درجات بالای بهشت با ما باشی، به سبب حزن ما محزون، و برای شادمانی ما شاد باش.»(2)
1.2. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی شامل چهارصد خصلت میفرماید: «کُلُّ عَیْنٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ بَاکِیَهٌ وَ کُلُّ عَیْنٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ سَاهِرَهٌ إِلَّا عَیْنَ مَنِ اخْتَصَّهُ اللَّهُ بِکَرَامَتِهِ وَ بَکَى عَلَى مَا یُنْتَهَکُ مِنَ الْحُسَیْنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهمالسلام)؛(3) هر دیدهای روز قیامت، گریان و هر چشمی (از روی نگرانی) بیدار است، مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی که از حسین علیهالسلام و خاندان پیامبر میشود، گریسته باشد.»
1.3. امام باقر علیهالسلام از امام سجاد علیهالسلام روایت میکند: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍع دَمْعَهً حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّهِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ فِینَا لِأَذًى مَسَّنَا مِنْ عَدُوِّنَا فِی الدُّنْیَا بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّهِ مُبَوَّأَ صِدْق؛(4) هر مؤمنی که برای کشته شدن امام حسین علیهالسلام گریان شود به طوری که اشک بر صورتش جاری شود، خداوند متعال غرفههایی در بهشت برای او آماده میکند که مدتی طولانی در آنها ساکن باشد، و هر مؤمنی که به دلیل آزار و اذیتی که از دشمنان در دنیا به ما رسیده، گریان شود، بهگونهای که اشک بر صورتش جاری شود، خداوند متعال در بهشت، او را در جایگاه صدق ساکن میگرداند.»
1.4. امام صادق علیهالسلام فرمود: «إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ؛(5) گریه و بیتابی برای انسان مکروه است، جز برای حسین بن علی علیهالسلام که موجب اجر و پاداش است.»
1.5. ابوهارون مکفوف از امام صادق علیهالسلام روایت میکند: «مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ ع عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ (عَیْنَیْهِ) مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ؛(6) هرکس که نزد او از حسین علیهالسلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او برعهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمیشود.»
1.6. مسمع بن عبدالملک روایت میکند: «قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَهِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَى هَذَا الْخَلِیفَهِ وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ وُلْدِ سُلَیْمَانَ فَیُمَثِّلُونَ بِی قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا أَمَا إِنَّکَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ الْمَوْتِ بِکَ وَ مَا یَلْقَوْنَکَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَهِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَکُ الْمَوْتِ أَرَقُ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَهً لَکَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِیقَهِ عَلَى وَلَدِهَا؛(7) امام صادق علیهالسلام به من فرمودند: ای مسمع آیا مصائب حسین را یاد میکنی؟ عرض کردم: «آری». فرمود: آیا بی تابی (و گریه) میکنی؟ عرض کردم: «بلی، به خدا قسم طوری گریه میکنیم که اهل و عیالم اثر آن را در (سیمای) من مشاهده میکنند، و از خوراک امتناع میکنم؛ چندان که اثر گرسنگی در صورتم مشاهده میشود. حضرت فرمود: رحمت خداوند بر اشکهای تو؛ آگاه باش که تو از گریهکنندگان بر ما محسوب میشوی و از کسانی هستی که در شادی ما شاد، در حزن ما محزون، در هنگام ترس ما ترسان و در زمان ایمنی ما، ایمن هستند. هنگام مرگ خواهی دید که پدران من نزد تو حاضر شده، سفارش تو را به ملک الموت میکنند و از این بالاتر آن که تو را (به بهشت) بشارت میدهند و ملک الموت از هر مادر مهربان بیشتر به تو مهربانی کند. تا آن که فرمود: هیچ کس به خاطر دلسوزی به ما و به سبب مصائبی که بر ما وارد شده، گریه نمیکند، مگر آن که قبل از آمدن اشک از چشمش، خدا او را رحمت میکند. پس وقتی اشکها بر گونهاش جاری شد، اگر قطرهای از آن در جهنم بیافتد، گرمای جهنم را از بین میبرد تا آنجا که دیگر برای آن حرارتی باقی نمیماند... هیچ چشمی برای ما گریه نمیکند، مگر آن که از نعمت نظر کردن به (حوض) کوثر بهرهمند میشود و با کسانی که ما را دوست دارند، از آن سیراب میشود.»
2. روایات گریاندن بر امام حسین علیهالسلام
درباره ثواب گریاندن و سرودن شعر در عزای امام حسین علیهالسلام روایاتی نقل شده است که برخی از آنها را بیان میشود.
2.1. ابوهارون مکفوف میگوید: «امام صادق علیهالسلام به من فرمود: ای ابا هارون! برای من در مرثیه حسین شعری بخوان. من شروع به خواندن کردم. پس حضرت گریه کرد. سپس فرمود: آنچنان که برای خود میخوانی (یعنی با آهنگ محزون و رقت آور) برایم بخوان. پس من شروع به خواندن کردم و گفتم: امْرُرْ عَلَى جَدَثِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ لِأَعْظُمِهِ الزَّکِیَّهِ؛ بر مزار حسین بگذر و به استخوانهای پاک پیکرش بگو. حضرت گریست. سپس فرمود: بیشتر بخوان. من قصیده دیگری را خواندم. حضرت باز گریست و صدای گریه را از پشت پرده شنیدم. چون از خواندن فارغ شدم، فرمود: یَا أبَا هَارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ ع شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشْراً کُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى خَمْسَهً کُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى وَاحِداً کُتِبَتْ لَهُمَا الْجَنَّهُ وَ مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ ع عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ (عَیْنَیْهِ) مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ؛(8) ای اباهارون! هرکس شعری در سوگ حسین علیهالسلام بخواند و خود بگرید و ده تن را بگریاند، بهشت برای آنان نوشته میشود، و هر کس در سوگ حسین علیهالسلام شعری بخواند و خود بگرید و پنج نفر را بگریاند، بهشت برای آنان ثبت گردد، و هر کس در سوگ حسین علیهالسلام شعری بخواند، و خود بگرید و یک نفر را بگریاند، بهشت برای آن دو نوشته میشود، و هر کس نزد او یادی از حسین شود و از چشمانش به اندازه بال مگسی اشک بیرون آید، پاداش او برعهده خداوند عزوجل است، و او جز به بهشت برای وی راضی نمیشود.»
2.2. زید شحام میگوید: امام صادق علیهالسلام به جعفر بن عفان طائی فرمود:
«ای جعفر! به من خبر رسیده که تو در مرثیه حسین علیهالسلام به نیکو شعر میگویی، عرض کرد: آری، خدا مرا فدای شما گرداند. فرمود: شعری بخوان. پس او شعری خواند. آن حضرت و کسانی که گرد او بودند، گریستند و اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری شد. آنگاه فرمود: یَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَهِدَکَ مَلَائِکَهُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا یَسْمَعُونَ قَوْلَکَ فِی الْحُسَیْنِ (ع) وَ لَقَدْ بَکَوْا کَمَا بَکَیْنَا أَوْ أَکْثَرَ، وَ لَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَکَ یَا جَعْفَرُ فِی سَاعَتِهِ الْجَنَّهَ بِأَسْرِهَا وَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ، فَقَالَ یَا جَعْفَرُ أَ لَا أَزِیدُکَ! قَالَ نَعَمْ یَا سَیِّدِی، قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی الْحُسَیْنِ (ع) شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّهَ وَ غَفَرَ لَهُ؛(9) ای جعفر! به خدا سوگند، ملائکه مقرب خدا حاضر بودند و سخن تو را درباره حسین میشنیدند، و همچون ما، بلکه بیشتر از ما گریستند. خداوند در این ساعت تمام (نعمتهای) بهشت را بر تو واجب گردانید و تو را آمرزید. ای جعفر! آیا بیش از این بگویم؟ عرض کرد: آری ای سرور من! فرمود: هرکس درباره حسین شعری بگوید و بگرید و بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد.»
نکته پایانی
در پایان باید توجه داشت که از اهداف قیام امام حسین علیهالسلام فهمیدن مردم و خروج آنها از ضلالت عنوان شده است. امام صادق علیهالسلام در زیارت اربعین، نجات بندگان از جهالت؛ سرگردانی و گمراهی را از اهداف سیدالشهدا دانسته است. «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَه؛(10) و خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد.» گریه از لوازم فهم درست هدف سیدالشهدا علیهالسلام است.
امام خمینی گریه و عزاداری برای امام حسین علیهالسلام را موجب حفظ اسلام معرفی کرده است و فرمودهاند: «هر مکتبى تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود.»(11) «گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. گریه کردن بر عزاى امام حسین علیهالسلام، زنده نگه داشتنِ همین معنا است که یک جمعیّت کمى در مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد... جوانهاى ما خیال نکنند که مسأله، مسأله ملتِ گریه است، این را دیگران القاء کردند به شماها، که بگوئید ملت گریه. آنها از همین گریهها مىترسند، براى این که گریهاى است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»(12)
از نگاه شهید مطهری، تأکید فراوان امامان بر گریه و عزاداری برای امام حسین علیهالسلام، از این جهت است که آنها میخواستند قیام امام حسین علیهالسلام و مکتب آزادی و مبارزه با ظلم او همیشه باقی بماند. این سفارش امامان سبب شد در زمان خود آنها، جریانی زنده و انقلابی به وجود آید و نام امام حسین شعار انقلاب علیه ظلم شود.(13)
موضوع گریه بر مصیبت سالار شهیدان و فهم جریان عاشورا، هیچگونه منافاتی با یکدیگر ندارد؛ بلکه هر دو مسئله مورد تأکید روایات و آموزههای دینی است. ازاینرو، تلاش برای تفکیک گریه از درایت و فهم، تلاشی بدون فائده است. هر چند تا فهم کامل عاشورا فاصله بسیار است؛ اما میتوان انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، جنگ ۳۳ روزه لبنان، دفاع از حرم، تشکیل جبهه مقاومت و... را فهم و الگوگیری از عاشورا دانست.
نتیجه گیری
بخش عظیمی از فهم و انتقال مفاهیم متعالی، تنها از طریق پیوند خوردن با احساسات پاک، که گریه اوج آن است، امکانپذیر است. روایات فراوانی درباره ثواب عزاداری و گریستن و گریاندن بر مصائب امام حسین علیهالسلام نقل شده که در آنها شیعیان به این امر تشویق و ترغیب شدهاند. موضوع گریه بر مصیبت سالار شهیدان و فهم جریان عاشورا هیچگونه منافاتی با یکدیگر ندارد؛ بلکه هر دو مسأله مورد تأکید روایات و آموزههای دینی است. گریه کردن در سوگ امام حسین علیهالسلام و شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی به وسیله این مکتب است.
پینوشتها
1. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1390ش، ج1، ص170.
2. ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص130.
3. ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ج2، ص625.
4. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص100.
5. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص100.
6. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص100.
7. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص101.
8. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص104.
9. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفه الرجال، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، چاپ اول، 1409 ق، ص289.
10. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص113.
11. خمینی، روح الله، صحیفه نور، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1370ش، ج8 ، ص70.
12. خمینی، روح الله، صحیفه نور، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1370ش، ج10، ص31و 32.
13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، صدرا، تهران، چاپ دوم، 1387ش، ج25، ص338.
۱۴۰۳/۱۰/۰۸ ۱۰:۳۹ شناسه مطلب: 99805
پرسش:
بر اساس روایات اهلبیت علیهمالسلام چه عواملی باعث تقویت و زیاد شدن حافظه میشود؟
پاسخ:
در روایات اهلبیت علیهمالسلام به موضوع عقل و حافظه تصریح شده و عواملی را باعث کاهش و حتی افزایش آن میداند. در ادامه برخی از عوامل و کارهایی که در افزایش عقل و حافظه تأثیرگذار هستند بیان خواهند شد.
عوامل تقویت عقل و حافظه
1. رعایت تقوی
در برخی روایات، گناه بهعنوان عامل کاهش و زوال عقل شمرده شده است. در مقابل، ترک گناه و رعایت تقوا از موضوعاتی است که بهعنوان راه افزایش عقل شمرده شده است. در روایتی طولانی امیرالمؤمنین علیهالسلام به یکى از یارانش بهعنوان موعظه و نصیحت نوشتهاند که تقوی موجب عزتمندی و توانمندی است و کسی که از نگاهش به جهان واپسین باشد و از حرامها دست بکشد و به اندک دنیا اکتفا کند، خداوند در عوض بر عقلش میافزاید.(1)
2. اطاعت از فرد ناصح
در روایتی چنین گفته شده که اطاعت از کسانی که دلسوز و اندرز دهنده هستند، میتواند در افزایش عقل تأثیرگذار باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودهاند: «أَمَّا طَاعَهُ النَّاصِحِ فَیَتَشَعَّبُ مِنْهَا الزِّیَادَهُ فِی الْعَقْلِ وَ کَمَالُ اللُّبِّ وَ مَحْمَدَهُ الْعَوَاقِبِ؛»(2) «اما آنچه از پیروى ناصح و اندرزگوى به وجود میآید: فزونى عقل، تکامل فهم و سرانجام خوش است.»
3. فراگیری علم و تجربهآموزی
از راهکارهای زیاد شدن عقل علمآموزی و تجربه کردن است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین بیان شده است: «الْعَقْلُ غَرِیزَهٌ تَزِیدُ بِالْعِلْمِ وَ التَّجَارِبِ؛»(3) «عقل غریزهای است که با علم و تجربه زیاد میشود.» این علمآموزی میتواند در علوم اجتماعی و تجربی و یا حتی علوم انسانی و وحیانی باشد. شاهد این مطلب حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که پس از بیان نکاتی عمیق و زیبا در موضوعهای معارفی، این معارف را موجب زیاد شدن عقل میدانند: «عَلِّمُوا هَذِهِ الْحِکَمَ أَوْلَادَکُمْ فَإِنَّهَا زِیَادَهٌ فِی الْعَقْلِ وَ الْحَزْمِ وَ الرَّأْیِ؛»(4) «این حکمتها را به فرزندانتان بیاموزید، زیرا اینها بر عقل و شناخت و قدرت تصمیم مىافزاید.»
4. قرائت قرآن و روزه گرفتن
در برخی احادیث آمده که قرائت قرآن نیز میتواند در قدرت حافظه تأثیرگذار باشد. در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ یَزِدْنَ فِی الْحِفْظِ وَ یَذْهَبْنَ السُّقْمَ اللُّبَانُ وَ السِّوَاکُ وَ قِرَاءَهُ الْقُرْآن؛»(5) «یا على سه چیز قوه حافظه را میافزاید و بیمارى را از تن بیرون میکند: کندر خوردن و مسواک کردن و قرآن خواندن.» در روایتی دیگر نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بیان شده است: «ثَلَاثٌ یُذْهِبْنَ النِّسْیَانَ وَ یُحْدِثْنَ الذُّکْرَ قِرَاءَهُ الْقُرْآنِ وَ السِّوَاکُ وَ الصِّیَامُ؛»(6) «سه چیز فراموشى را از بین میبرد و حافظه میآورد: تلاوت قرآن، مسواک زدن و روزه.»
5. عطر زدن
عمل دیگری که در تقویت عقل مؤثر است، عطر زدن است. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین سفارش شده است: «مَا طَابَتْ رَائِحَهُ عَبْدٍ إِلَّا زَادَ عَقْلُه؛»(7) «عطر لباس انسان خشک نمیشود مگر اینکه عقلش زیاد میشود.» در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نیز استفاده از عطر موجب بقا و پایداری عقل معرفی شده است: «مَنْ تَطَیَّبَ أَوَّلَ النَّهَارِ لَم یَزَلْ عَقْلُهُ مَعَهُ إِلَى اللَّیْل؛»(8) «کسی که در اول روز از عطر استفاده کند تا شب عقلش باقی میماند.»
6. حجامت
در احادیث فوایدی برای حجامت بیان شده است. یکی از این فواید، زیاد شدن عقل است. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین نقل شده است: «إِنَّ الْحِجَامَهَ تُصَحِّحُ الْبَدَنَ وَ تَشُدُّ الْعَقْل؛»(9) «حجامت بدن را سالم میکند و عقل را تقویت میکند.» در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نقل شده که: «الْحِجَامَهُ تَزِیدُ الْعَقْلَ وَ تَزِیدُ الْحَافِظَ حِفْظاً؛»(10) «حجامت عقل را زیاد میکند و سبب تقویت حافظه هم میشود.»
7. مسواک زدن
مسواک عملی بهداشتی است که در احادیث تأکید فراوان و تأثیرات شگرفی برای آن بیان شده است. از دیگر کارهایی که مطابق احادیث در افزایش عقل انسان مؤثر است، مسواک زدن است. در روایتی از امام باقر علیهالسلام چنین نقل شده است: «السِّوَاکُ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَزِیدُ فِی الْعَقْلِ؛»(11) «مسواک زدن بلغم را برطرف میکند و عقل را زیاد میکند.»
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نیز در مورد فواید مسواک زدن 12 نکته آمده که یکی از آنها، افزایش حافظه است. «در مسواک زدن دوازده فایده و اثر است: جزء سنّت است و پاکیزهکننده دهان است، روشنیبخش چشم است و خداوند را خشنود میسازد، دندانها را سفید میکند و زردى دندان را از بین میبرد، لثه را محکم ساخته و اشتهاى غذا مىآورد، بلغم را از بین برده و حافظه را زیاد میکند، اجر و حسنات را دوچندان کرده و فرشتگان بدان شادمان میشوند.»(12)
8. استفاده از برخی خوراکیها
در احادیث توصیههایی برای استفاده از برخی خوراکیها و مواد برای افزایش عقل وجود دارد. بهعنوانمثال «سداب» در روایات عامل افزایش عقل شمرده شده است.(13) یا در مورد «کندر» و تأثیر آن بر افزایش عقل و تیزی ذهن و رفع فراموشی احادیث فراوانی نقل شده است.(14) حتی کندر برای تیزهوشی جنین(15) و زیاد شدن عقل(16) نیز سفارش شده است. توصیه شده که کندر برای تأثیرگذاری در افزایش عقل، خوب جویده شود و فوراً قورت داده نشود.(17) علاوه بر این، کرفس نیز در احادیث موجب تقویت حافظه(18) و عقل(19) دانسته شده است. از دیگر خوراکیها که موجب افزایش عقل دانسته شده، «سرکه» است.(20) همچنین در حدیثی مصرف سرکه موجب تقویت ذهن دانسته شده است.(21) خرفه،(22) چغندر،(23) کدو،(24) و به(25) نیز از دیگر خوراکیهایی هستند که در احادیث موجب افزایش عقل دانسته شدهاند.
9. تجارت
نکتهی قابلتوجه اینکه در برخی روایات، تجارت کردن از عوامل افزایش عقل شمرده شده است. در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «التِّجَارَهُ تَزِیدُ فِی الْعَقْلِ؛»(26) «تجارت عقل را زیاد میکند.» در مقابل حدیثی نیز وجود دارد که تجارت نکردن را عامل زوال عقل میداند.(27) البته ممکن است در این دسته از روایات مراد از عقل، عقل معاش باشد.
نتیجه گیری
در روایات به عواملی تصریح شده که با انجام آنها میتوان عقل و حافظه را افزایش داد. مطابق احادیث، رعایت تقوی، اطاعت از فرد ناصح و فراگیری علم و تجربهآموزی از این موارد شمرده میشوند. در کنار این، قرائت قرآن و روزه گرفتن نیز در این امر بیتأثیر نیست. عطر زدن، حجامت کردن و مسواک زدن نیز میتواند در افزایش عقل انسان مفید باشد. همچنین استفاده از برخی خوراکیها و تجارت کردن بهعنوان عملی برای افزایش حافظه و عقل تصریح شده است.
پینوشتها
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج2، ص136، ح 32.
2. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، 1363 ق، ص18.
3. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص52، ح 1346.
4. ابنبابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403 ق، ص401، ح 62.
5. ابنبابویه، محمد بن على، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، 1362 ش، ج1، ص126، ح 132.
6. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف، قم: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1385 ق، ج2، ص137، ح 481.
7. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف، قم: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1385 ق، ج2، ص165، ح 593.
8. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص511، ح 7.
9. ابنبابویه، محمد بن على، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، 1362 ش، ج2، ص611، ح 10.
10. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى، 1412 ق، ص76.
11. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص18.
12. ابنبابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ق، ج1، ص55، ح 126.
13. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص367، ح 1.
14. مستغفرى، جعفر بن محمد، طب النبی صلى الله علیه و آله و سلم، محقق / مصحح: الهى خراسانى، علیاکبر، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ق، ص25.
15. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق ، ج6، ص23، ح 7.
16. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص23، ح 6.
17. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى، 1412 ق ص194.
18. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج63، ص240، ح 2.
19. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج59، ص300.
20. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص329، ح 2.
21. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص329، ح 4.
22. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج2، ص517، ح 712.
23. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج2، ص520، ح 725.
24. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج6، ص371، ح 5.
25. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج2، ص550، ح 887.
26. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق ، ج5، ص148، ح 2.
27. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج5، ص148، ح 1.
۱۴۰۳/۰۹/۲۹ ۱۴:۳۰ شناسه مطلب: 99793
پرسش:
بین مردم خیلی مرسوم است که در مناسبتهای مختلف خون میریزنند و توصیه به شکستن تخم مرغ و دود کردن اسفند دارند، آیا در روایات برای هر کدام از اینها توصیهای وجود دارد که چه اثری دارند و در کجاها باید استفاده شوند؟
پاسخ:
همهی افراد از بلایا و مشکلات واهمه دارند و سعی دارند با راهحلهایی در دفع و رفع آنها بکوشند. در اینبین، در بین مردم آدابی برای دفع مشکلات، بلا و چشمزخم و... رایج شده است. با توجه به خرافی بودن پارهای از آداب رایج در بین عموم مردم، این موارد نیازمند بررسی و ارزیابی هستند.
در ادامه درباره تأثیر شکستن تخممرغ و دود کردن اسپند و قربانی کردن مطالبی بیان شده است.
الف. شکستن تخممرغ
در بین برخی از مردم رسم است که برای چشم نظر یا دفع بلا، تخممرغ میشکنند یا آن را جلوی لاستیک ماشین میاندازند و... . با جستوجوی بهعملآمده در منابع معتبر دینی، نکتهای در مورد شکستن تخممرغ و همچنین خاصیت دفع بلا یا دفع چشمزخم برای آن یافت نشد. بنابراین، این کار مستندی ندارد و به نظر میرسد مطلبی خرافی باشد.
همچنین علاوه بر خرافه بودن آن، اشکال شرعی نیز دارد؛ زیرا اسراف است و بیجهت هدر میرود.
همچنین این کار میتواند ناشی از تهمت و بدگمانی به دیگران باشد که این موضوع نیز در دستورات دینی نهی شده است. توصیه میشود بهجای این کار، از حرزها و دعاهای معتبری که از اهلبیت علیهمالسلام برای رفع بلا و چشم زخم نقل شده بهره برده شود.
ب. دودکردن اسپند
در منابع روایی، آثار و خواصی برای اسپند (اسفند) بیان شده است. بهعنوانمثال در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله ریشه و ساقه اسپند، شفا و داروی 72 بیماری دانسته شده است.(1) در روایتی دیگر، این گیاه داروی ترس عنوان شده است.(2) در حدیثی دیگر اشاره شده که 40 روز خوردن این گیاه، موجب روشن شدن نور حکمت در دل افراد میشود.(3) اما در خصوص دود کردن آن، و یا ارتباط آن با چشمزخم و دفع بلا، هیچ روایتی در منابع روایی یافت نشد. ازاینرو چنین کاری، فاقد منبع روایی و سند معتبر است. توصیه میشود افراد بهجای انجام این کار و شکستن تخممرغ از دستورالعملهای مأثور و معتبری که از اهلبیت علیهمالسلام برای دفع بلا و مشکلات رسیده استفاده ببرند.
ج. قربانی کردن (ریختن خون)
یکی از رسومات متداول در میان مردم، قربانی کردن است. افراد در مناسبتهایی حیواناتی نظیر گاو و گوسفند را ذبح کرده و به آن «ریختن خون» نیز میگویند. باید توضیح داد که این عمل، کاری است که در اسلام پذیرفته شده و جزو آداب دینی برشمرده میشود. مطابق دستورات دینی، قربانی دو نوع واجب و مستحب است. در مواردی مثل قربانی که در مراسم حج انجام میگیرد و همچنین برای کفاره برخی اعمال مانند شکستن نذر و قسم، این کار واجب است. اما بهجز موارد واجب، در مواردی دیگر نیز توصیه به قربانی کردن شده که از آن به قربانی مستحب یاد میشود.
برخی از این قربانیها در ادامه بیان میشوند:
1. عقیقه
عقیقه، قربانی کردن گوسفند در روز هفتم تولد فرزند است. در روایتی بیان شده که سلامتی فرزند در گرو عقیقهاش است.(4) بنابراین، عقیقه میتواند در دفع بلا مؤثر باشد و مطابق روایات چنانچه افراد در عقیقه شدن خود شک داشته باشند، میتوانند حتی در بزرگسالی خود را عقیقه نمایند و از آثار آن بهره ببرند.(5) با توجه به تأکید اهلبیت علیهمالسلام بر ریختن خون و قربانی کردن برای عقیقه، و جایگزین نکردن آن با کارهای خوب دیگر مانند صدقه، میتوان نتیجه گرفت که خودِ قربانی کردن خود دارای اثر است.(6)
2. ولیمه
در اسلام به کسی که اتفاق خوبی برایش اتفاق افتاده، توصیه شده که افرادی را دعوت کند و آنها را در قالب ولیمه اطعام نماید. در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیان شده که: «ولیمه نیست مگر در پنج مورد: در عرس و یا در خرس و یا در عذار و یا در وکار و یا در رکاز، و معناى عرس ازدواج است، و خرس یعنى زایمان و فرزنددار شدن، و عذار بمعنى ختنه سوران، و وکار آنست که شخص خانهاى بخرد (یا بنا کند) و رکاز بازگشت از سفر مکّه است.»(7)
در برخی احادیث، توصیه شده که افراد برای این کار (ولیمه) قربانی کرده و به اطعام بپردازند. بهعنوانمثال در ولیمه تولد حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، پیامبر صلیاللهعلیهوآله قوچی بزرگ را قربانی و همهی مردم را به این مهمانی دعوت کردند.(8) البته این ولیمه میتواند از همان گوسفند قربانی شده در عقیقه باشد.
یا در مورد ولیمه خانه، از پیامبر عظیم الشأن روایت داریم که: «مَنْ بَنَى مَسْکَناً فَذَبَحَ کَبْشاً سَمِیناً وَ أَطْعَمَ لَحْمَهُ الْمَسَاکِینَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّی مَرَدَهَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ بَارِکْ لِی فِی بِنَائِی أُعْطِیَ مَا سَأَلَ.»(9) «هر کس خانهاى بسازد و گوسفندى فربه قربانى کند و گوشت آن را به بینوایان دهد و این دعا را بخواند: خدایا، جنبیان و آدمیان و شیاطین سرکش را از من دور کن، و این ساختمان را بر من مبارک گردان، آنچه خواسته است به او داده خواهد شد.» نکته اینکه در روایت بیان شده، دعا میشود که شر بدخواهان و دشمنان از سر افراد دور شده و به آن خانه برکت داده شود. بنابراین، میتوان نتیجهی این قربانی را دوری شر این افراد و راهیابی برکت به خانه دانست.
در مورد ولیمه عروسی نیز نقل شده که وقت عروسی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، با دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسلام برای تدارک ولیمه، برخی از اصحاب قوچی را برای قربانی محیا کردند.(10)
بنابراین، ازاینروایات برمیآید که مطابق سیره و سنت اهلبیت علیهمالسلام، قربانی کردن و اطعام مردم از کارهای مناسب در ولیمهها میباشد. البته باید در این موارد نیز از کارهای خرافی یا بدون مستند خودداری کرد؛ مثلاً کشتن حیوان جلوی عروس یا حاجی، مالیدن خون به وسایل و... از کارهایی است که هیچ مستندی ندارد و انجام آن صحیح نیست.
3. قربانی در هر حال
در برخی روایات به مناسبت خاصی اشاره نشده و بهصورت کلی به قربانی کردن توصیه شده است. مثلاً در حدیثی بیان شده که: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُحِبُّ إِهْرَاقَ الدِّمَاءِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ؛(11) خداوند ریختن خون (قربانی کردن) و طعام دادن را دوست دارد.»
در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز چنین نقل شده است: «الْإِیمَانُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَهُ الدِّمَاء؛(12) از ایمان حسن خلق و اطعام طعام و ریختن خون (قربانی کردن در راه خدا) است.»
نکتهای که در این روایات وجود دارد، کنار هم بودن توصیه به اطعام و قربانی کردن (خون ریختن) است. چنانچه افراد قربانی انجام دهند و همان قربانی را بهصورت غذا به برادران دینی و افراد محتاج ببخشند و میهمان کنند، از هر دو ثواب (قربانی و اطعام) بهره میبرند.
نکتهی قابلتوجه اینکه در احادیثی اطعام دیگران، باعث افزایش رزق،(13) جاری شدن خیروبرکت (14) و نجات از بلایا و مشکلات (15) میشود. بنابراین، افراد میتوانند با قربانی کردن و اطعام دیگران، از این آثار بهره ببرند.
همچنین در روایات بیان شده که صدقه از چیزهایی است که موجب رفع بلا میباشد. وقتی افراد قربانی انجام میدهند و گوشت آن را بهعنوان صدقه به فقرا و مستمندان میدهند، از بلاء و مشکلات دور میشوند. بهعنوان نمونه در روایتی از امام باقر علیهالسلام چنین آمده است: «إِنَّ الصَّدَقَهَ لَتَدْفَعُ سَبْعِینَ بَلِیَّهً مِنْ بَلَایَا الدُّنْیَا مَعَ مِیتَهِ السَّوْء؛(16) صدقه، هفتاد بلا از بلایاى دنیوى و مردن بد و دلخراش را دفع میکند.»
نتیجه گیری
در بین مردم آدابی برای دفع بلا و چشم نظر مرسوم شده است. شکستن تخممرغ و دود کردن اسپند از این موارد است. با جستوجوی انجام شده، هیچ مستندی درباره انجام این کار و ارتباط آن با دفع بلا و چشمزخم یافت نشد. قربانی کردن (خون ریختن) عمل دیگری است که برای دفع بلا انجام میشود. در منابع دینی توصیه شده که در برخی مراسم مانند عقیقه و ولیمه، قربانی صورت بگیرد. در پارهای ازاینروایات، آثاری همچون رفع بلا و جذب برکت و رزق برای این کار بیان شده است.
در کنار این، احادیثی وجود دارند که بهصورت عمومی امر بر قربانی و ریختن خون میکنند. درست است که در این احادیث، بهصورت مستقیم اشارهای به دفع بلا برای قربانی کردن نشده، ولی اطعام و صدقه دادنی که پس از قربانی متداول است، میتواند موجب دفع بلا و مشکلات از افراد شود.
پینوشتها
1. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى، 1412ق، ص186.
2. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى، 1412ق، ص186.
3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج59، ص235، ح5.
4. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج6، ص25، ح4.
5. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج6، ص25، ح3.
6. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج6، ص25، ح 6.
7. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق، ج4، ص356، ح5762.
8. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص42، ح45.
9. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق، ص186.
10. اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط - القدیمه)، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم، تبریز: بنى هاشمى، 1381ق، ج1، ص365.
11. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج4، ص51، ح6.
12. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371ق، ج2، ص389، ح16.
13. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج4، ص51، ح10.
14. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371ق، ج2، ص390، ح24.
15- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج4، ص51، ح5.
16- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج4، ص6، ح6.
۱۴۰۳/۰۹/۲۶ ۱۱:۰۹ شناسه مطلب: 99786
پرسش:
بر اساس روایات چه عواملی باعث زوال و کاهش عقل میشود؟
پاسخ:
عقل نعمتی از جانب خداوند است که براساس روایات اسلامی، برای افراد متفاوت بوده و قابلیت افزایش و کاهش را دارد. در بعضی احادیث، عواملی برای کاهش و زوال عقل بیان شده است. توجه به این نکات و برطرف کردن آنها در زندگی، میتواند انسان را از چنین مشکلی برهاند.
در ادامه برخی از این عوامل بیان خواهند شد.
عوامل زوال و کاهش عقل
1. آرزوی طولانی، گفتار بیهوده و شهوترانی
در روایتی از امام صادق علیهالسلام چنین سفارش شده است: «مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَکُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاه».(1) «هرکس سه چیز را بر سه چیز دیگر مسلط سازد به ویرانى عقلش کمک کرده، آنکه پرتو اندیشهاش را به آرزوى دراز تاریک کند و شگفتیهای حکمتش را با گفتار بیهوده نابود سازد و تابش نور اندرز را به خواهشهای نفس خود خاموش نماید، و به نابودى عقل خود اقدام کند، هرکس عقلش را ویران کرد دین و دنیایش تباه شود».
بنابراین، آرزوی طولانی، گفتار بیفایده و لغو و شهوترانی از عوامل تباهی عقل هستند. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام بیان شده که شوخی بیشازحد نیز میتواند در فساد عقل تاثیرگذار باشد.(2)
2. تبعیت از هوا و هوس
هوسرانی و پیروی از خواهشهای نفسانی از دیگر عوامل کم شدن عقل است. در این خصوص روایات زیادی از اهلبیت علیهمالسلام نقل شده است. بهعنوانمثال در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین نقل شده است: طَاعَهُ الْهَوَى تُفْسِدُ الْعَقْلَ؛(3) پیروی از هوای نفس عقل را فاسد میکند».
ایشان در حدیثی دیگر فرمودهاند: «غالب شدن خواهشهای نفسانی، فاسد میکند دین و عقل را».(4) حتی در حدیثی دیگر بیان شده که مقدار کم هوسرانی و خواهشهای نفسانی میتواند موجب فساد عقل شود.(5)
3. تکبر
از دیگر اموری که موجب نقصان و کاهش عقل میشود، تکبر و خودبزرگبینی است. در حدیثی از امام باقر علیهالسلام چنین روایت شده است: «مَا دَخَلَ قَلْبَ امْرِئٍ شَیْءٌ مِنَ الْکِبْرِ إِلَّا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ مِثْلَ مَا دَخَلَهُ مِنْ ذَلِکَ قَلَّ أَوْ کَثُرَ».(6) «در قلب هر کس مقدارى کبر داخل شد به مان نسبت از عقلش کاسته مىشود چه زیاد باشد یا کم». در روایتی دیگر تکبر و خودبزرگبینی ناشی از فساد عقل دانسته شده است.(7)
4. عصبانیت
از عوامل مهم کم شدن عقل، عصبانیت است. دلیل اهمیت این موضوع، روایات فراوانی است که در منابع روایی شیعه وجود دارد. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است: «الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْأَلْبَابَ وَ یُبَعِّدُ الصَّوَابَ».(8) «خشم، خردها را تباه میگرداند و از جاده صواب دور میسازد».
در روایتی از امام صادق علیهالسلام نیز بیان شده که: «الْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ الْحَکِیمِ وَ قَالَ مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَهُ».(9) «خشم، دل حکیم را تباه میکند و کسی که اختیار خشم خود را نداشته باشد، اختیار عقل خویش را ندارد». علاوه بر این، در بعضی احادیث، کسی که خشم بر او مسلط است، سزاوار عاقل شمردهشدن نیست(10) و در جایگاه حیوانات شمرده شدهاست.(11)
5. همنشینی با جاهل
در روایات اسلامی، دوستی و همنشینی با افراد نادان و جاهل نهی شده است. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام، همنشینی با این افراد، موجب نقصان عقل دانسته شده است: «مَنْ صَحِبَ جَاهِلًا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ؛(12) هر که با نادان کمخرد همنشین شود از خردش کاسته شود».
6. دنیادوستی
دوست داشتن دنیا و همواره دنبال امور مادی بودن، از دیگر عوامل کاهش عقل است. امیرالمؤمنین علیهالسلام در این موضوع میفرمایند: «حُبُّ الدُّنْیَا یُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ یُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَمَاعِ الْحِکْمَهِ وَ یُوجِبُ أَلِیمَ الْعِقَابِ».(13) «دنیادوستى عقل را فاسد میکند و دل را از شنیدن حکمت کر مىگرداند و عذاب دردناک را واجب مىسازد». روایتی دیگر نیز زرقوبرق دنیا را موجب فساد عقل دانسته است.(14)
7. ترک گوشت
در منابع دینی برای کسی که بهطورکلی گیاهخواری میکند و گوشت را کنار میگذارد، مضرات و نتایج بدی بیان شده است. یکی از این مضرات، زایل شدن عقل است. امام صادق علیهالسلام در روایتی میفرمایند: «اللَّحْمُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَزِیدُ فِی الْعَقْلِ وَ مَنْ تَرَکَ أَکْلَهُ أَیَّاماً فَسَدَ عَقْلُهُ».(15) «گوشت، گوشت میرویاند و عقل را زیاد میکند و کسی که ایامی را گوشت نخورد عقلش فاسد میشود». در حدیثی دیگر بیان شده کسی که چهل روز گوشت نخورد، اخلاقش بد میشود و عقلش کم میشود.(16)
8. ترک تجارت
در روایتی از امام صادق علیهالسلام، ترک تجارت موجب کم شدن عقل دانسته شده است: «تَرْکُ التِّجَارَهِ یَنْقُصُ الْعَقْلَ؛(17) رها کردن تجارت عقل را کم میکند». البته با توجه به اینکه شغل همهی افراد تجارت نیست، منظور این حدیث افرادی است که کاملاً خریدوفروش را ترک میکنند و حتی مایحتاج روزانه خود را نیز نمیخرند و کسی را مسئول این کار میکنند. در مقابل روایاتی وجود دارد که تجارت و خریدوفروش را موجب زیاد شدن عقل دانستهاند.(18)
نتیجه گیری
در احادیث اسلامی برای کاهش و زوال عقل عواملی بیان شده است. آرزوی طولانی، گفتار بیهوده و شهوترانی از این عوامل هستند. علاوه بر این، تبعیت از هوا و هوس، تکبر و عصبانیت از دیگر کارهایی است که میتواند در کم شدن عقل مؤثر باشند. در احادیث همنشینی با جاهل و دنیادوستی نیز از عوامل زوال و فساد عقل معرفی شده است. در بعضی روایات، ترک خوردن گوشت و ترک تجارت نیز از این موارد شمرده شدهاند. البته عوامل کاهش عقل منحصر در موارد بیان شده نیست و با مطالعة احادیث میتوان موارد دیگری نیز بر این لیست افزود.
پینوشتها
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/ مصحح: غفارى علىاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج1، ص17، ح12.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص448، ح7954.
3. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص317، ح5527.
4. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق/ مصحح: حسینى ارموى محدث، جلالالدین، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش، ج4، ص383، ح6414.
5. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق/ مصحح: حسینى ارموى محدث، جلالالدین، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش، ج6، ص456، ح10985.
6. اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه(ط. القدیمه)، محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم، تبریز: بنى هاشمى، 1381 ق، ج2، ص132.
7. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص269، ح4936.
8. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص28، ح404.
9. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/ مصحح: غفارى علىاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج2، ص305، ح13.
10. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص534، ح9788.
11. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق/ مصحح: حسینى ارموى محدث، جلالالدین، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش، ج5، ص362، ح8756.
12. کراجکى، محمد بن على، کنز الفوائد، محقق/ مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج1، ص199.
13. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376ش، ص231، ح4421.
14. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق/ مصحح: درایتى، مصطفى، قم: دفتر تبلیغات، 1366ش، ص65، ح856.
15. ابنا بسطام، عبدالله و حسین، طب الأئمه علیهمالسلام، محقق/ مصحح: خرسان، محمدمهدى، قم، ناشر: دارالشریف الرضی، 1411ق، ص139.
16. ابنا بسطام، عبدالله و حسین، طب الأئمه علیهمالسلام، محقق/ مصحح: خرسان، محمدمهدى، قم، ناشر: دارالشریف الرضی، 1411ق، ص139.
17. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/ مصحح: غفارى علىاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج5، ص148، ح1.
18. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/ مصحح: غفارى علىاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج5، ص148، ح2.
۱۴۰۳/۰۹/۱۴ ۱۰:۳۱ شناسه مطلب: 99777
پرسش:
احادیثی که دستور به کتمان کارها از دیگران میدهند به چه معنا است و دقیقاً چه چیزی را لازم است کتمان کنیم؟ لطفاً برخی از احادیث معتبر در این زمینه را نیز بیان کنید.
پاسخ:
در زندگی امروز با توجه به گستردگی و تنوع روابط و پردازش اطلاعات، مسئله کتمان، اهمیت ویژهای دارد. کتمان از ویژگیهای انسان است. انسان میتواند نظرها، اندیشهها، صفات و رفتارهای خود را از دیگران پنهان کند؛ همچنین میتواند در صورت آگاهی از اندیشهها، صفات و رفتارهای دیگران، آنها را در درون خود نگه دارد. کتمان، در روایات جایگاه ویژهای دارد. این نوشتار به بررسی روایاتی که دستور کتمان کارها از دیگران میدهد، میپردازد.
اقسام کتمان در روایات و علتهای آن
از مجموع آیات و روایات چنین به دست میآید که کتمان دارای اقسامی است: کتمان ممدوح و کتمان مذموم. هرکدام نیز اقسامی دارد. با توجه به سؤال برخی از اقسام کتمان ممدوح در روایات ذکر میشود.
برخی از اقسام کتمان ممدوح
1. کتمان کارها
از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل شده: «أَنْجَحُ الْأُمُورِ مَا أَحَاطَ بِهِ الْکِتْمَان (1) موفق ترین کارها، کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد.» همچنین از امام صادق علیهالسلام نقل شده: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَهٌ لَه (2) آشکار کردن چیزی پیش از آنکه محکم و استوار گردد، موجب تباهی آن میشود.»
2. کتمان عقیده
برخی از روایات تصریح دارد که در بعضی از موقعیتهای زمانی و مکانی، مخالفان (عامه) سخنان و عقاید شما شیعیان را تحمل نمیکنند و نمیتوانند درک کنند. در این صورت بر شیعیان لازم است کتمان کنند. در این زمینه مرحوم کلینی در اصول کافی بابی بهعنوان الکتمان دارد و شانزده روایت نقل میکنند. امام زینالعابدین علیهالسلام فرمودند: «وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّی افْتَدَیْتُ خَصْلَتَیْنِ فِی الشِّیعَهِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ وَ قِلَّهَ الْکِتْمَانِ (3) به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلتِ شیعیانمان مقدارى از گوشت ساعد خود را فدیه دهم: شتابزدگى و کمى رازداری.» همچنین امام صادق علیهالسلام فرمودند: «کِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّه (4) پوشیده نگهداشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.»
3. کتمان اسرار خود
«مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَهُ فِی یَدِهِ (5) هر کس راز خود را نهان دارد اختیارش به دست خود او است.» امام رضا علیهالسلام فرمودند: «لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَالسُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ کِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ؛ (6) مؤمن، مؤمن نباشد مگر اینکه سه خصلت در او باشد: خصلتى از پروردگارش و خصلتى از پیامبرش و خصلتى از ولیّش. خصلت پروردگارش رازپوشی است. خداوند عزّوجلّ فرموده است: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً *إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ؛ (7) داناى غیب و نهان است و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمىسازد، مگر پیامبرى را که پسندیده باشد».
4. کتمان فقر، صدقه، بیماری، مصیبت
امام صادق علیهالسلام از طریق پدرش از اجداد بزرگوارش علیهمالسلام روایت کرده که رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: «أَرْبَعَهٌ مِنْ کُنُوزِ الْبِرِّ کِتْمَانُ الْحَاجَهِ وَ کِتْمَانُ الصَّدَقَهِ وَ کِتْمَانُ الْمَرَضِ وَ کِتْمَانُ الْمُصِیبَهِ (8) چهار چیز از ذخائر نیکیها است: پنهان داشتن حاجت و نیاز، پنهان داشتن صدقه، پنهان داشتن بیمارى و پنهان داشتن مصیبت و گرفتارى.» امام علی علیهالسلام فرمودند: «لَا یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤ برآوردن حوائج درست نیاید جز با سه تا، کم شمردن تا بزرگ باشد، نهان کردن تا فاش گردد و شتاب در آن تا بر حاجتمند گوارا باشد.»(9)
علتهای کتمان
با توجه به روایات متعدد در بارة کتمان و دقت در آنها علتهای فراوانی میتواند داشته باشد:
1. پرهیز از کارشکنیها
گاه میشود انسان برای کار مثبتی نقشه کشیده و اگر آن را فاش کند گروهی به هر دلیل مشغول کارشکنی میشوند، ازاینرو چارهای جز کتمان آن نیست تا زمانی که به ثمر برسد و خود را نشان دهد. اگر انسان تصمیم به کاری دارد با گفتن آن به دیگران، ممکن است آنان کار موازی در برابر آن انجام دهند و کار شما بینتیجه شود. یا ممکن است بخواهید کاری انجام دهید؛ ولی به علتهای گوناگون موفق نمیشوید، اگر قبل از انجام آن، دیگران را آگاه کنید و نتوانید عملی کنید مورد تمسخر آنها قرار میگیرید. البته باید توجه داشت این مسائل به کارهایی مربوط میشود که خوب و بد بودنش مشخص است؛ یعنی کارهایی که خوب بودن آنها معلوم باشد و نیاز به مشورت نداشته باشد وگرنه در کارهایی که خوب بودن آنها معلوم نیست مشورت با افراد صالح و مورداطمینان لازم است.
همیشه اینگونه نیست که هر کس اهداف کار و برنامههای خود را به دیگران بگوید لزوماً با شکست روبهرو شود؛ چراکه یکى از ابزارهاى موفقیت و پشتوانههای محکم براى رسیدن به هدف، استفاده از تجربه، علم، اندیشه و توانمندى دیگران است. همفکری و بهرهگیری از توانمندى و تجارب دیگران، باعث کاهش خطا در برنامههای زندگی و تسریع دررسیدن به هدف میشود. افرادى که در کارهاى مهم با صلاحاندیشی و مشورت دیگران اقدام میکنند، کمتر گرفتار آسیب میشوند و کارهاى آنان بیشتر قرین موفقیت، سلامتى و بالندگى است. امام على علیهالسلام میفرماید: «مَنْ شَاوَرَ ذَوِی الْأَلْبَابِ دُلَ عَلَى الصَّوَاب (10) هرکس با خردمندان مشورت کند، با انوار خردهاى آنان، روشنى یابد و به راه درست و رستگارى نائل گردد.»
2. دور ماندن از حسادتها
گاه افشای سرّ سبب برانگیخته شدن حسادتها میگردد و برای پرهیز از آن چارهای جز پوشانیدن آن نیست؛ در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده: «اسْتَعِینُوا عَلَى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمَانِ فَإِنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَهٍ مَحْسُودٌ (11) کمک بگیرید بر کارهایتان با پنهان کردن، بهدرستی که هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع میشود.»
3. پرهیز از ایجاد توقعات بیجا
گاه میشود اگر مردم از امکانات فرد خاصی، با خبر شوند توقعات نابجا و بیشازحد از او داشته باشند و او را در تنگنا قرار دهند، به همین دلیل سرّ خود را میپوشانند.
4. پرهیز از کارهای عجولانه
گاه انسان کاری را که میخواهد انجام دهد اگر عجله در افشای آن کند ممکن است به نتیجه نرسدف ولی هرگاه برای مطالعه و تحقیق بیشتر آن را پنهان کند و در فضای آرامی به نتیجه برساند به نفع اوست.
5. در امان ماندن از سوءاستفاده دشمن
گاه افشای سرّ سبب سوءاستفاده دشمن میگردد و کاری که ممکن است بهسادگی انجام گیرد بسیار پیچیده و پرهزینه میشود؛ همانگونه که در مورد پنهان ماندن زمان حرکت لشکر اسلام برای فتح مکه در تاریخ اسلام ثبت شده است.
6. پرهیز از ریاکاری
گاه انسان خدماتی به افرادی کرده که اگر آن را افشا کند بیم ریاکاری دارد. در این صورت، سرّ را مکتوم میدارد که به اخلاص خویش کمک کند.
7. عدم توانایی طرف مقابل بر تحمل آن سرّ
در مورد ائمه اطهار علیهمالسلام و مقامات آنها یا معارف خاص الهی احادیثی نقل شده که برای عموم مردم قابلفهم نیست.
8. پرهیز از آبروریزی افراد
بسیار میشود اسراری نزد انسان است که اگر بازگو کند آبروی افراد آبرومندی که زمانی گرفتار لغزشی شدهاند میریزد و یا سبب شماتت دشمن نسبت به خود انسان میشود؛ زیرا مصیبتی به انسان رسیده که اگر آن را مکتوم دارد یک مصیبت است و اگر آشکار کند مصیبت شماتت دشمنان به آن افزوده میشود.
9. پرهیز از وحشت افراد کمظرفیت
بسا حوادث تلخی ممکن است برای جامعهای در پیش باشد که اگر مسئولین آن را فاش کنند، بسیاری از افراد وحشتزده میشوند ازاینرو آن را پنهان مینماید تا آرامشی در کار باشد و یا شخصی مبتلا به بیماری خطرناکی شده، طبیب آن را به او نمیگوید تا آرامش خود را از دست ندهد.
نتیجه گیری
کتمان دارای اقسامی است: کتمان ممدوح و کتمان مذموم. برخی از اقسام کتمان ممدوح در روایات عبارتاند از: کتمان کارها، کتمان عقیده، کتمان اسرار خود، کتمان فقر، صدقه، بیماری و مصیبت. «کتمان کارها» میتواند دلیلهای گوناگونی داشته باشد: 1. پرهیز از کارشکنیها 2. گاه افشای سرّ سبب سوءاستفاده دشمن میگردد. 3. گاه افشای سرّ سبب برانگیختن حسادت میشود. 4. پرهیز از ریاکاری 5. پرهیز از کارهای عجولانه 6. پرهیز از توقعات بیجا.
چکیدة پاسخ
از مجموع روایات چنین به دست میآید کتمان دارای اقسامی است: 1. کتمان کارها 2. کتمان عقیده 3. کتمان اسرار خود 4. کتمان فقر، صدقه، بیماری، مصیبت. از حضرت علی علیهالسلام نقل شده: «أَنْجَحُ الْأُمُورِ مَا أَحَاطَ بِهِ الْکِتْمَان (12) موفقترین کارها، کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد.» همچنین از امام صادق علیهالسلام نقل شده: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَهٌ لَه (13) آشکار کردن چیزی پیش از آنکه محکم و استوار گردد، موجب تباهی آن میشود.» کتمان کارها علتهای فراوانی میتواند داشته باشد: پرهیز از کارشکنی دیگران، پرهیز از کارهای عجولانه، پرهیز از ایجاد توقعات بیجا برای دیگران. گاه افشای کارها سبب برانگیختن حسادت میشود، رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «اسْتَعِینُوا عَلَى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمَانِ فَإِنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَهٍ مَحْسُودٌ (14) کمک بگیرید بر کارهای تان با پنهان کردن، بهدرستی که هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع میشود.»
پینوشت
1. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 334، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.
2. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2 ج2، ص 603، دار الکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.
3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج2، ص 221 و 222، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
4. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج2، ص 226، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج8، ص 152، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، حکمت 162، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
6. ابنبابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیهالسلام، ج1، ص 256، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.
7. سوره جن، آیه 26 و 27.
8. مفید، محمد بن محمد، الأمالی، ص 8، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.
9. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، حکمت 101، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
10. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج1، ص 300، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق
11. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، ص 48، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1363 ق.
12. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 334، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.
13. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2 ج2، ص 603، دار الکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.
14. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، ص 48، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1363 ق.
۱۴۰۳/۰۹/۰۸ ۱۳:۰۵ شناسه مطلب: 99766
پرسش:
عوامل قبولی نماز
در اسلام، به نماز خیلی سفارش شده است؛ اما اعمال دیگری شرط قبولی نماز بیان شده است، میخواستم بدانم این اعمال چه چیزی هستند تا با انجام آنها، مطمئن شوم که نمازم قبول است؛ آیا در روایات چیزی بیان شده است؟
پاسخ:
نماز یکی از مهمترین عبادات در اسلام است که در احادیث و روایات بر اقامه آن سفارش بسیار شده است؛ اما بهصرف خواندن نمیتوان از این عبادت مهم بهره برد و این عبادت باید در درگاه الهی مورد قبول نیز واقع شود. در سخن معصومان علیهمالسلام، عوامل و کارهایی موجب قبولی نماز دانسته شده است. در ادامه برخی از این اعمال بیان خواهند شد.
عوامل قبولی نماز:
1. دوستی و ولایت اهلبیت علیهمالسلام
از مهمترین عوامل قبولی نماز که در احادیث تأکید فراوانی بر آن شده است، داشتن محبت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد اوست. در حدیثی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودهاند: «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً یَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاتَهُ وَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ وَ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ دُعَاءَه».(1) «هر کس على را دوست بدارد، خداوند، نماز و روزه و شبزندهدارىاش را مىپذیرد و دعایش را مستجاب مىکند».
حضرت در حدیثی دیگر فرمودهاند: «مِفْتَاحُ الصَّلَاةِ الطَّهُورُ، وَ تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ، وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ، وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةً بِغَيْرِ طَهُورٍ، وَ لَا صَدَقَةً مِنْ غُلُولٍ. وَ إِنَ أَعْظَمَ طَهُورِ الصَّلَاةِ- الَّتِي لَا يَقْبَلُ الصَّلَاةَ إِلَّا بِهِ، وَ لَا شَيْءَ مِنَ الطَّاعَاتِ مَعَ فَقْدِهِ- مُوَالاةُ مُحَمَّدٍ، وَ أَنَّهُ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ، وَ مُوَالاةُ عَلِيٍّ، وَ أَنَّهُ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مُوَالاةُ أَوْلِيَائِهِمَا، وَ مُعَادَاةُ أَعْدَائِهِمَا». طهارت، کلید و مقدمهی نماز است و تکبیره الاحرام موجب حرمت سایر حلالها که با تسلیم و سلام پایانی نماز دو باره حلال میگردد. خداوند، نماز بدون طهارت و صدقه از مال حرام را نمىپذیرد و بزرگترین طهارت معنوى براى نماز- که نماز و هیچیک از عبادات، بدون آن قبول نمىشوند- ولایتپذیری محمد بهعنوان سَرور فرستادگان الهى و ولایتمداری على بهعنوان سَرور اوصیا و دوستى با دوستان آن دو بزرگوار و دشمنى با دشمنان آن دو است.(2)
در روایتی از امام زینالعابدین علیهالسلام نیز بیان شده که سبب قبولی نماز داشتن ولایت اهلبیت علیهمالسلام و برائت از دشمنان ایشان است.(3)
2. پارسایی و دوری از گناه
از دیگر اسباب و شرایط قبولی نماز، پارسایی و ورع است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در لزوم داشتن ورع و ارتباط آن با نماز فرمودهاند: «لَوْ صَلَّیْتُمْ حَتَّى تَکُونُوا کَأَوْتَادٍ [کَأَوْتَارٍ] وَ صُمْتُمْ حَتَّى تَکُونُوا کَالْحَنَایَا لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْکُمْ إِلَّا بِوَرَعٍ حَاجِزٍ».(4) اگر نماز مىخواندید تا چون میخ [لاغر] مىشدید و روزه مىگرفتید تا چون کمان [خمیده] مىشدید، خداوند از شما نمىپذیرفت جز با پروا از گناه.
ورع در لغت به معنای عفت و نگهداشتن خود از گناه است؛(5) بنابراین کسی که بهظاهر نماز میخواند ولی در کنار آن به هر گناهی دست میزند، نمازش مورد قبول قرار نمیگیرد. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است: «لا صَلوهَ لِمَنْ لَم یُطعِ الصَّلوهَ و طاعهُ الصَّلوهِ أَن ینتهى عَن الفَحشاءِ و المُنکرِ».(6) کسی که از نماز اطاعت نکند، نماز واقعی را بهجا نیاورده است. اطاعت از نماز این است که از منکرات و زشتیها دوری کند.
دوری از گناه میتواند ملاکی روشن برای افراد باشد تا بدانند آیا نمازشان مورد قبول و توجه خداوند قرار میگیرد یا نه. کسی که نمازش او را از گناه باز نمیدارد باید بداند این عمل او بههیچوجه مورد توجه الهی نبوده است. ازاینرو امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَقُبِلَتْ صَلَاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْه».(7) هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا نه؟ پس به هرقدر که نمازش او را از گناه باز داشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است.
3. پرداخت زکات مال
زکات یکی از واجبات مالی مسلمانان است. پرداخت این واجب مالی در احادیث از اسباب قبولی نماز برشمرده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دراینباره فرمودهاند: «زَکُّوا أَمْوَالَکُمْ تُقْبَلْ صَلَاتُکُم».(8) اى مسلمانان! زکات دارایىهایتان را بدهید، نمازتان قبول مىشود.
حضرت در نقلی دیگر درباره تأثیر زکات در قبولی نماز چنین فرمودهاند: «لَا تَتِمُّ الصَّلَاهُ إِلَّا بِزَکَاهٍ وَ لَا تُقْبَلُ صَدَقَهٌ مِنْ غُلُولٍ وَ لَا صَلَاهَ لِمَنْ لَا زَکَاهَ لَهُ وَ لَا زَکَاهَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ».(9) نماز جز با پرداخت زکات، کامل نمىشود و صدقه از مال حرام قبول نمىشود و کسى که زکات نمىدهد، نمازى ندارد و کسى که پارسایى ندارد، زکاتش قبول نمىشود.
4. یاد خدا و تواضع در برابرش
ذکر الهی و تواضع در برابر ذات اقدسش، از دیگر عوامل قبولی نماز است. در مناجاتی از حضرت موسی با خداوند متعال چنین بیان شده است: «یَا مُوسَى لَا أَقْبَلُ الصَّلَاهَ إِلَّا لِمَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِی وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ خَوْفِی وَ قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِکْرِی وَ لَمْ یَبِتْ مُصِرّاً عَلَى الْخَطِیئَهِ وَ عَرَفَ حَقَّ أَوْلِیَائِی وَ أَحِبَّائِی».(10) اى موسى! نماز را نمىپذیرم، جز از کسى که در برابر بزرگى من، سر فرود آورده، ترس از مرا همنشین دلش ساخته، روزش را با یاد من سپرى کرده، شبش را با پافشارى بر خطا به روز نبرده و حقّ اولیا و دوستان مرا شناخته است.
در روایت قدسی دیگری نقل شده که: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاهَ مِمَّنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِی وَ یَکُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِی وَ یَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِکْرِی».(11) خداوند متعال فرمود: نماز کسى را میپذیرم که: در مقابل عظمت من خاضع باشد از خواستههای نفسانى به خاطر من خود را دور کند و روزش را با یاد من به پایان برد.
بنابراین، به یاد خدا بودن و تواضع در برابر او میتواند نقش بسزایی در قبولی و یا رد شدن نماز داشته باشد.
5. حضور قلب و اخلاص
یکی از شرایط قبولی نماز، میزان حضور قلب و توجه به خداوند در اثناء خواندن آن است. هر چه انسان در نماز خود را نزدیک خداوند و حاضر در برابر او ببیند، نمازش بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در حدیثی از امام باقر علیهالسلام آمده است: «عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ فَإِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْه».(12) در نماز توجه به خدا داشته باش، زیرا آن مقدار از نماز قبول میشود که تو به آن توجه دارى.
همچنین در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام داشتن اخلاص از شرایط قبولی اعمال دانسته شده است: «إِنَّکَ لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکَ إِلَّا عَمَلٌ أَخْلَصْتَ فِیه».(13)
6. کمک به دیگران
در پایان باید اشاره کرد که عوامل قبولی نماز، منحصر در موارد بیان شده نبوده و اسباب دیگری نیز در این امر نقش دارند. بهعنوانمثال کمک به دیگران از دیگر عوامل قبولی نماز است. در حدیثی از امام صادق علیهالسلام چنین نقل شده است: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاهَ مِمَّنْ ... لَا یَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِی وَ یُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ یَکْسُو الْعَارِیَ وَ یَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ یَأْوِی الْغَرِیبَ».(14) خداوند متعال فرمود: نماز کسى را میپذیرم که بر بندگانم بزرگى نفروشد، به گرسنه غذا دهد، برهنه را بپوشاند، به مصیبتدیده مهربانى کند و غریب را پناه دهد.
7. دوری از عوامل رد شدن نماز
باید توجه داشت که همانگونه که در احادیث اعمالی برای قبولی نماز بیان شده است، کارهایی نیز اشاره شده که این کارها موجب رد و قبول نشدن نماز برشمرده شدهاند. بهعنوانمثال خوردن شراب،(15) استفاده از مال حرام(16) و ... از این عوامل هستند؛ بنابراین، در کنار انجام اعمالی که بیان شد و تأثیر در قبولی نماز دارند، شناخت و اجتناب از این اسباب نیز لازم و مهم است.
نتیجهگیری
در احادیث برای قبولی نماز شرایطی بیان شده است. دوستی و ولایت پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهماالسلام و اولاد او، پارسایی و دوری از گناه و پرداخت زکات نیز از اسباب قبولی نماز برشمرده شده است. یاد خدا و تواضع در برابرش، داشتن حضور قلب و اخلاص از دیگر مواردی است که ائمه علیهمالسلام برای قبولی نماز به آن توجه دادهاند. در کنار آن، کمک و توجه به دیگران نیز بیتأثیر در این امر نبوده است. البته باید توجه داشت که علاوه بر موارد بیان شده، در احادیث معصومان علیهمالسلام عواملی برای رد شدن و قبول نشدن نماز نیز ذکر شده که افراد باید به آنها نیز توجه داشته و سعی بر دوری از آن داشته باشند.
پینوشتها
1. طبرى آملى، عمادالدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، بشاره المصطفى لشیعه المرتضى، محقق / مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، 1383 ق، ص 37.
2. حسن بن على، امام یازدهم علیهالسلام، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیهالسلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیهالسلام، قم: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، ص 521.
3. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهمالسلام، محقق / مصحح: ندارد، قم: علامه، 1379 ق، ج4، ص 131.
4. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد، قم: دار الکتب الإسلامی، 1407 ق، ص 153.
5. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم المقاییس اللغه، محقق / مصحح: هارون، عبدالسلام محمد، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق، ج6، ص 100.
6. العروسى الحویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم، قم: اسماعیلیان، 1415 ق، ج4، ص 162.
7. طبرسى، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، مصحح: یزدى طباطبایى، فضلالله، تهران: ناصرخسرو، 1372 ش، ج8، ص 447.
8. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج3، ص 497، ح 2.
9. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف، قم: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1385 ق، ج1، ص 247.
10. ابنبابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403 ق، ص 54، ح 1.
11. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، 1363 ق، ص 306.
12. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج3، ص 299، ح 1.
13. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دار الحدیث، 1376 ش، ص 172، ح 3584.
14. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دار الکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج1، ص 15، ح 44.
15. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج6، ص 401، ح 10.
16. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، همان، ص 174.
۱۴۰۳/۰۸/۱۷ ۱۱:۳۱ شناسه مطلب: 99737
پرسش:
بر اساس روایات، علم بهتر است و یا عبادت؟ یعنی بیشتر اوقات خود را مشغول عبادت باشیم و یا علمآموزی؟
پاسخ:
علم و عبادت، دو رکن و گوهر گرانبها در معارف اسلامی هستند. بین علم و عبادت پیوندی مستحکم برقرار است. عبادتی آدمی را به قُرب خدا میرساند که از پشتیبانی تفقّه و بصیرت بهرهمند باشد. برخی از روایات در مقام مقایسه بین این دو برآمده و برتری علم بر عبادت را بیان داشتهاند. در برخی کتابهای حدیثی عنوانی به نام «فضل العالم على العابد» داریم. در این نوشتار به بررسی محتوایی روایات برتری عالم بر عابد پرداخته میشود.
الف) روایات فضیلت عالم بر عابد
ابتدا به برخی از روایات که بیانکننده فضیلت علم بر عبادت و یا عالم بر عابد هستند اشاره میشود.
1. فضیلت علم نزد خداوند محبوبتر از عبادت.
از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نقلشده: «فَضْلُ الْعِلْمِ أَحَبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَهِ وَ أَفْضَلُ دِینِکُمُ الْوَرَعُ»؛ (1) فضیلت دانش نزد من، از فضیلت پرستش محبوبتر است و برترینِ آیین شما پرهیزگارى است. اما پیداست آن علمی که مردم از آن بهره برند باید توأم با عبادت باشد و علمی که منتهی به عبادت و پرستش خدا نشود، بیهوده است. علم بهمنزله درخت است و عبادت همچون میوهای از میوههای آن. کمال درخت، به میوه دادن و به ثمر نشستن است و از اینجاست که انسان باید از هر دوی این امور، بهره و نصیب داشته باشد.
2. برتری عالم بر هفتاد هزار عابد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «عَالِمٌ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ زَاهِدٍ وَ الْعَالِمُ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَیْرٌ وَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ»؛ (2) یک نفر عالم از هزار عابد و هزار زاهد برتر است و عالمى که مردم از علمش بهره برند پاداشش از پاداش عبادت هفتاد هزار عابد بیشتر است.
3. برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان
امام صادق علیهالسلام از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل فرمودهاند: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ»؛ (3) برترى عالم بر عابد، مانند برترى ماه شب چهارده است بر دیگر ستارگان.
4. برتری عالم بر عابد مانند برتری خورشید بر ستارگان.
پیامبر خدا صلیالله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ فَضْلَ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْکَوَاکِبِ وَ فَضْلَ الْعَابِدِ عَلَى غَیْرِ الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى الْکَوَاکِبِ»؛ (4) همانا برترى عالم بر عابد، همچون برترى خورشید است بر ستارگان و برترى عابد بر غیر عابد، همانند برترى ماه است بر ستارگان.
5. عالم در قیامت جلوتر از عابد است.
از امام صادق علیهالسلام نقل شده: «یَأْتِی صَاحِبُ الْعِلْمِ قُدَّامَ الْعَابِدِ بِرَبْوَهٍ مَسِیرَهَ خَمْسِ مِائَهِ عَامٍ»؛ (5) [در قیامت] شخص عالم، پانصد سال جلوتر از عابد بهسوی تپهای بلند [که محل استقرار آنهاست] میآید.
6. یک فقیه برتر از هزار عابد.
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند: «مُتَفَقِّهٌ فِی الدِّینِ أَشَدُّ عَلَى الشَّیْطَانِ مِنْ عِبَادَهِ أَلْفِ عَابِدٍ»؛ (6) وجود یک فقیهِ در دین، از وجود هزار عابد براى شیطان گرانتر است.
7. برتری عالم بر عابد به خاطر انتشار حدیث.
معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِیَهٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُسَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَهُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرَّاوِیَهُ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُسَدِّدُهُ فِی قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ»؛ (7) مردی است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهای شیعیانمان را استوار سازد از هزار عابد بهتر است.
8. شفاعت عالم روز قیامت.
از امام صادق علیهالسلام نقلشده: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ قَالَ لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّهِ وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ فَاشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِیبِکَ لَهُمْ»؛ (8) چون روز قیامت شود خداوند عزّ و جلّ عالم و عابد را برانگیزد. چون آن دو در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ بایستند، به عابد گفته شود: به بهشت برو و به عالم گفته شود: بایست و به سبب آنکه مردم را نیکو تربیت کردى، شفاعتشان کن.
9. برتری فقیه راوی بر عابد غیر راوی.
«عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه¬السلام عَنْ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا فَقِیهٌ رَاوِیَهٌ لِلْحَدِیثِ وَ الْآخَرُ عَابِدٌ لَیْسَ لَهُ مِثْلُ رِوَایَتِهِ فَقَالَ الرَّاوِیَهُ لِلْحَدِیثِ الْمُتَفَقِّهُ فِی الدِّینِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لَا فِقْهَ لَهُ وَ لَا رِوَایَهَ»؛ (9) معاویه بن وَهب میگوید: از امام صادق علیهالسلام سؤال کردم از دو نفری که یکی فقیه است و حدیث نقل میکند و دیگری عابد است، امّا مثل اولی حدیث روایت نمیکند، حضرت فرمودند: شخصی که روایت حدیث میکند و دین را عمیقاً میفهمد افضل از هزار عابدی است که تفقه در دین ندارد و حدیث روایت نمیکند.
10. برتری خواب عالم بر عبادت عابد.
«یَا عَلِیُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الْعَابِدِ»؛ (10) خوابیدن عالم از عبادت عابد اهل بهتر است.
11. برتری نماز عالم بر نماز عابد.
از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نقلشده: «یَا عَلِیُّ رَکْعَتَیْنِ یُصَلِّیهِمَا الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ رَکْعَهٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِدُ»؛ (11) دو رکعت نمازى که عالم میگزارد، برتر از هزار رکعت نمازى است که عابد میخواند.
12. برتری تفکر عالم از هفتادسال عبادت عابد.
از پیامبر صلیالله علیه و آله نقلشده: «سَاعَهٌ مِنْ عَالِمٍ یَتَّکِئُ عَلَى فِرَاشِهِ یَنْظُرُ فِی عَمَلِهِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَهِ الْعَابِدِ سَبْعِینَ عَاماً»؛ (12) یک ساعت عالم که بر بستر خویش تکیه زند و در عمل خویش بنگرد، بهتر از عبادت هفتادسال عابد است.
13. برتری هفتاد درجه عالم بر عابد.
از پیامبر صلیالله علیه و آله نقلشده: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ بِسَبْعِینَ دَرَجَهً بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ حُضْرُ الْفَرَسِ سَبْعِینَ عَاماً وَ ذَلِکَ أَنَّ الشَّیْطَانَ یَضَعُ الْبِدْعَهَ لِلنَّاسِ فَیُبْصِرُهَا الْعَالِمُ فَیَنْهَى عَنْهَا وَ الْعَابِدُ مُقْبِلٌ عَلَى عِبَادَتِهِ لَا یَتَوَجَّهُ لَهَا وَ لَا یَعْرِفُهَا»؛ (13) عالم هفتاد درجه بر عابد برترى دارد که میان هر دو درجه فاصله هفتادسال دویدن اسب است و این به آن سبب است که شیطان براى مردم بدعت مینهد، عالم آن را میبیند و از آن نهى میکند، ولى عابد به عبادت خود روى آورده است و به آن توجه نمیکند و آن را نمیشناسد.
14. برتری عالم بر عابد مانند برتری پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بر پایینترین مردم.
از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقلشده: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِی عَلَى أَدْنَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ حَتَّى النَّمْلَهَ فِی جُحْرِهَا وَ حَتَّى الْحُوتَ فِی الْمَاءِ لَیُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِ النَّاسِ الْخَیْرَ»؛ (14) برتریِ عالِم بر عابد، همانند برتریِ من نسبت به کمترین شماست؛ خداوند و ملائکه و اهل آسمانها و زمین، حتی مورچه در لانهی خود و نیز ماهی، بر کسانی که خیر و نیکی را به مردم آموزش میدهند، درود میفرستند.
طبق روایت نقلشده از امام صادق علیهالسلام، در داستان حضرت یونس علیهالسلام با قومش باوجود یک عابد و یک عالم، آن عالم باعث نجات قوم حضرت یونس علیهالسلام از عذاب شد. قبل از رسیدن عذاب قوم یونس را دعوت به توبه کرد و عذاب از قوم حضرت یونس علیهالسلام برداشته شد. (15)
لازم به ذکر است که بازگشت ایمان نیز به علم است، زیرا ایمان عبارت است از تصدیق کردن چیزی، آنچنان که حقیقت آن چیز است و این امر مستلزم آن است که آدمی بهاندازه وسع و طاقت انسانیاش، اشیاء را چنانکه هست دریابد و این همان معنی علم است، در مقابل ایمان، کفر قرار دارد که یعنی پوشیدن و پنهان کردن است و بازگشت کفر به جهل است.
ب) وجه برتری علم بر عبادت در روایات
در این بخش به دلائل برتری علم و عالم بر عبادت و عابد بر اساس روایات اشاره خواهد شد.
1. عالم همّت و تلاشش نور افشانی و هدایت مردم است. او همانند چراغی است که دیگران از نور وجودش بهرهمند میشوند. عالم مردم را از جهل و ضلالت دور میکند، اما عابد در پی نجات خویش است و کاری به امور مردم ندارد.
از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نقلشده: «وَ الّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدهِ! لَعالِمٌ واحِدٌ أشَدُّ عَلى إبلیسَ مِن ألفِ عابِدٍ؛ لأِنَّ العابِدَ لِنَفسِهِ و العالِمَ لِغَیرِهِ»؛ (16) سوگند به آنکه جان محمد در دست اوست، هرآینه وجود یک عالم براى ابلیس سختتر از هزار عابد است؛ زیرا عابد به فکر خویشتن است و عالم در اندیشه دیگران.
همچنین از امام رضا علیهالسلام نیز نقلشده: «یُقَالُ لِلْعَابِدِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ نِعْمَ الرَّجُلُ کُنْتَ- هِمَّتُکَ ذَاتُ نَفْسِکَ وَ کَفَیْتَ مَئُونَتَکَ فَادْخُلِ الْجَنَّهَ أَلَا إِنَّ الْفَقِیهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَیْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ ... وَ یُقَالُ لِلْفَقِیهِ یَا أَیُّهَا الْکَافِلُ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی لِضُعَفَاءِ مُحِبِّیهِمْ وَ مُوَالِیهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِکُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْکَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْکَ فَیَقِفُ فَیُدْخِلُ الْجَنَّهَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِینَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَانْظُرُوا کَمْ صُرِفَ مَا بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ»؛ (17) روز قیامت به عابد گفته میشود: آدم خوبى بودى، به خودت پرداختى و زحمت خود را از دوش مردم برداشتى. به بهشت وارد شو. بدانید که فقیه کسى است که خیر خود را بر مردم فرو ریزد و آنان را از دشمنانشان برهاند ... به فقیه گفته میشود: اى کسى که سرپرستى یتیمان آل محمد علیهمالسلام را به عهده گرفتى و دوستداران و پیروانِ مستضعف آنان را هدایت کردى! بایست تا براى هر کس که از تو بهرهمند شده یا دانشآموخته شفاعت کنى؛ پس میایستد و گروهگروه؛ تا ده گروه صدهزارنفری را وارد بهشت مىکند و ایشان همان افراد علم آموخته و شاگرد او تا روز قیامتاند، حال تفاوت میان دو جایگاه [عابد و فقیه] را بنگرید!
2. عالم با بصیرت و تفقّهی که دارد، در فتنهها خود را حفظ میکند؛ ولی عابد (بدون تفقه) در فتنهها هلاک میشود.
از امام علی علیهالسلام نقلشده: «الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَهِ یَدُورُ وَ لَا یَبْرَحُ وَ رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَهً مِنْ جَاهِلٍ لِأَنَّ الْعَالِمَ تَأْتِیهِ الْفِتْنَهُ فَیَخْرُجُ مِنْهَا بِعِلْمِهِ وَ تَأْتِی الْجَاهِلَ فَیَنْسِفُهُ نَسْفاً وَ قَلِیلُ الْعَمَلِ مَعَ کَثِیرِ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ الْعَمَلِ مَعَ قَلِیلِ الْعِلْمِ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَهِ»؛ (18) کسى که بدون فهم و شناخت عبادت کند، مثل الاغ آسیاب است که دور میزند و از جاى خود حرکت نمیکند و دو رکعت نماز عالِم بهتر از هفتاد رکعت از جاهل است؛ زیرا فتنه به عالم روى میآورد و بهوسیله علمش از آن خارج میشود و به جاهل روى میآورد و او را از جاى کنده خرد میکند و کسى که کمعمل و پر علم است بهتر از کسى است که پر عمل و کم علم است و داراى شک و شبهه است.
نتیجه:
گاهى بهوسیله یک عالِم، افراد بسیاری هدایت میشوند که این هدایت از تمام فضایل در عالَم ارزشمندتر است و به همین دلیل در روایات متعددی، برتری علم و عالم بر عبادت و عابد بیانشده است. عالم همّت و تلاشش نور افشانی و هدایت مردم است؛ اما عابد در پی نجات خویش است و کاری به امور مردم ندارد. عالم با بصیرت و تفقّهی که دارد، در فتنهها خود را حفظ میکند، ولی عابد (بدون تفقه) در فتنهها هلاک میشود. میتوان گفت اگر قرار شود بین عبادتهاى مستحبی و تحصیل علم یکى را برگزینیم، تحصیلِ علم برترى دارد.
پینوشتها:
1. ابنبابویه، محمد بن على، الخصال، ج 1، ص 4، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.
2. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 131، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
3. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 7، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
4. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 8، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
5. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 7، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران؛ قم، چاپ دوم، 1404 ق.
6. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 7، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
7. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 7، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج1، ص 33، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
8. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 7، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
9. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیهم، ج1، ص 8، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ایران، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
10. ابنبابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 367، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
11. ابنبابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 367، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
12. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج1، ص 12، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375 ش.
13. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج1، ص 12، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375 ش.
14. شهید ثانى، زینالدین بن على، منیه المرید، ص 101، مکتب الإعلام الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409 ق.
15. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 317 و 318، دارالکتاب، قم، چاپ سوم، 1404 ق.
16. علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال: ۲۸۹۰۸.
17. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 1، ص 17، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.
18. مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص 245، الموتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، ایران، قم، چاپ اول، 1413 ق.
۱۴۰۳/۰۸/۰۸ ۱۳:۱۱ شناسه مطلب: 99725
پرسش:
آیا سعایت و نمامی در روایات به یک معنا بیان شده است؟ لطفاً برخی از روایات که این دو عمل را نکوهش کردهاند بیان کنید.
پاسخ:
مقدمه
یکی از محرّمات الهی، «نمّامی و سخنچینی» است. (1) «اعتماد» سرمایه اصلی جامعه بوده و سبب تعاون و پیشرفت در تمام زمینهها میگردد و سخنچینی سبب تفرقه و بدبینی میشود. اسلام که اهمیت فوقالعادهای به حفظ اعتماد عمومی و وحدت صفوف میدهد، هر چیزی را که بر آن لطمه وارد سازد حرام شمرده است. در این نوشتار فرق معنایی سعایت و نمّامی بررسی میشود و برخی از روایاتی که در نکوهش این دو نقلشده، ذکر میشود.
1. مفهوم شناسی سعایت و نمّامی
واژه «نمّامی» در لغت برگرفته از نمَّ (ن م م) به معنی سخنچینی کردن و سخن گفتن برای اختلاف است، «نمیمه» همان سخنچینی و «دو به هم زنی» است. (2) حقیقت سخنچینی همان افشای سرّ و پرده دری است چه از طریق گفتار، چه نوشتار، چه رمز و اشاره. (3)
یکی از واژههایی که در تعریف نمیمه بیان کردهاند، «سعایت» است. برخی «سعایت» را همان سخنچینی میدانند با این تفاوت، از کسی که نزد او سخنچینی میشود بیم ضرر و اذیت داشته باشد، مانند سخن چینی از کسی نزد سلاطین و امرا و حکّام. این بدترین نوع سخنچینی است و گناه آن بیشتر است و از دشمنی و از مال دوستی ناشی میشود که از پستی و خباثت شهوت و غضب (به معنی عام آن) است. (4) در مقابل سخنچینی، صفت پسندیده «اصلاح ذات البین» است یعنی آشتی دادن میان دو نفر که خصومت بینشان ایجاد شده است.
2. مذمت سعایت و نمّامی در روایات
شخص نمّام و سخنچین، از شرورترین افراد جامعه شمرده شده است. پیامبر خدا صلیالله علیه و آله به اصحابشان فرمودند: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»؛ آیا شما را از بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: چرا اى رسول خدا، فرمود: کسانى که سخنچینى مىکنند، آنان که میان دوستان جدایى مىافکنند، کسانى که براى افراد پاک و بىگناه عیب مىتراشند. (5)
امام باقر علیهالسلام فرمود: «مُحَرَّمَهٌ الْجَنَّهُ عَلَى الْقَتَّاتِینَ الْمَشَّاءِینَ بِالنَّمِیمَهِ»؛ بهشت بردروغپردازان سخنچین حرام است.(6)
ابوذر گوید: پیامبر صلیالله علیه و آله در نصیحتى به من فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ، لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ قَتَّاتٌ. قُلْتُ: مَا الْقَتَّاتُ قَالَ: النَّمَّامُ، یَا أَبَا ذَرٍّ، صَاحِبُ النَّمِیمَهِ لَا یَسْتَرِیحُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِی الْآخِرَهِ، یَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ کَانَ ذُو وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ فِی الدُّنْیَا، فَهُوَ ذُو لِسَانَیْنِ فِی النَّارِ، یَا أَبَا ذَرٍّ، الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَهِ، وَ إِفْشَاؤُکَ سِرَّ أَخِیکَ خِیَانَهٌ فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ، وَ اجْتَنِبْ مَجْلِسَ الْعَشِیر»؛ اى اباذر، «قتّات» به بهشت نمىرود، عرض کردم: یا رسولالله، قتّات کیست؟ فرمود: سخنچین. اى اباذر، سخنچین در آخرت از عذاب الهى آسوده نخواهد بود. اى اباذر، هر که در دنیا، دو رو و دو زبان باشد، در آتش دوزخ داراى دو زبان خواهد بود اى اباذر، گفتار در مجالس امانت است، انتشار دادن راز برادرت خیانت است پس از این کار دوریکن و از حضور در مجلسى که سبب لغزش گردد نیز بپرهیز. (7)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: «مَنْ مَشَى فِی نَمِیمَهٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ نَاراً تُحْرِقُهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً تِنِّیناً أَسْوَدَ یَنْهَشُ لَحْمَهُ حَتَّى یَدْخُلَ النَّار»؛ هر که بین دو نفر دست به سخنچینی بزند، خداوند در قبر آتشى بر او مسلط گرداند که تا قیامت او را بسوزاند و چون از قبر بیرون آید، خدا اژدهای سیاهى را بر او مسلط کند که وى را نیش زند تا اینکه داخل آتش دوزخ گردد. (8)
امام صادق علیهالسلام سخنچین را به ساحر تشبیه کرده که با سحرش در میان دوستان، جدایی میافکند، آن حضرت در حدیثی گویا میفرماید: «إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَهَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَهُ عَلَى الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ»؛ یکی از بزرگترین سِحرها سخنچینی است که در میان دو دوست جدایی میافکند و تخم عداوت را میان علاقهمندان میپاشد و سبب ریختن خونها و ویران شدن خانهها و دریدن پردهها میگردد و سخنچین بدترین کسی است که بر زمین قدم نهاده است. (9)
روایت از نبی اکرم صلیالله علیه و آله با لفظ سعایت نیز نقلشده: «مَنْ سَعَى بِأَخِیهِ إِلَى سُلْطَانٍ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْهُ سُوءٌ وَ لاَ مَکْرُوهٌ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ فَإِنْ وَصَلَ إِلَیْهِ مِنْهُ سُوءٌ أَوْ مَکْرُوهٌ أَوْ أَذىً جَعَلَهُ اللَّهُ فِی طَبَقَهٍ مَعَ هَامَانَ فِی جَهَنَّم»؛ کسی که بدگویی برادرش را به سلطان کند، درحالیکه از او چیز بد یا زشتی ندیده، خداوند عملش را حبط میکند. اگر براثر این کار به آن فرد از طرف سلطان بدی یا آزاری برسد، خداوند سعایت کننده را در جهنّم همردیف هامان قرار میدهد. (10)
همچنین امام صادق علیهالسلام در حدیثی میفرمایند: «السَّاعِی قَاتِلُ ثَلَاثَهٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ»؛ سعایت کننده هم قاتل خویشتن است و هم قاتل کسی است که بر ضد او سعایت میکند و هم قاتل کسی است که در نزد وی از دیگری سعایت کرده است. (11)
نتیجه:
نمّامی و سخنچینی «اعتماد» را که سرمایه اصلی جامعه بوده و سبب تعاون و پیشرفت در تمام زمینهها میگردد، آسیب میرساند و روایات زیادی در نکوهش و پیامدهای سخنچینی از معصومان علیهمالسلام رسیده است که به برخی از آنها اشاره شد. سعایت و نمّامی قرابت معنایی دارند؛ سعایت سخنچینی نزد حکّام و امیران را گویند.
پینوشتها:
1. النمیمه محرمه بالأدله الأربعه نمیمه به دلیل قرآن، سنّت، اجماع و عقل حرام است؛ دزفولى، مرتضى بن محمدامین انصارى، کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمه)، ج1، ص 217، منشورات دارالذخائر، قم، ایران، اول، 1411 ه ق.
2. ﴿ قوله تعالى مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ﴾؛ سوره قلم، آیه 11؛ أی قتّات نقّال للحدیث من قوم إلى قوم على وجه السعایه و الإفساد. یقال نَمَّ الحدیث یَنِمُّهُ و یَنُمُّهُ من بابی ضرب و قتل: سعى به لیوقع فتنه أو وحشه. فالرجل: نَمٌ بالمصدر و نَمَّام مبالغه و الاسم النَّمِیمَه و النَّمِیم، طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج6، ص 180، مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش؛ النَّمُّ: إِظْهَارُ الحَدِیثِ بِالوِشَایَهِ و النَّمِیمَهُ الوِشَایَهُ، اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، دارالعلم - الدار الشامیه، لبنان - سوریه، اول، 1412 ه ق.
3. دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى، کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمه)، ج1، ص 217، منشورات دار الذخائر، قم، ایران، اول، 1411 ه ق.
4. نراقی، مولی محمدمهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 79، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ هشتم، 1428 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج2، ص 369، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
6. همان.
7. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، ص 537، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414 ق.
8. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 284، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
9. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص 340، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.
10. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 285، دارالشریف الرضی للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.
11. ابنبابویه، محمد بن على، الخصال، ج1، ص 108، جامعه مدرسین - قم، چاپ: اول، 1362 ش.