سوالات و شبهات موضوعي

گناه، گناه است و مبغوض الهی؛ ولی برخی گناهان آثاری از خود بجای می گذارند که بسیار وسیع و فراگیر است و افراد زیادی را در لجن زار خود غرق می کند مانند سخن چینی.
سخن چینی گناهی ویرانگر

پرسش:
سخن‌چینی یکی از اخلاق‌های بد است که متأسفانه برخی دچار آن می‌شوند، آیا در روایات عواقب و پیامدهایی در همین دنیا برای آن‌ها ذکرشده است که بتوانیم آن‌ها را برای افراد سخن‌چین بگوییم شاید از این کار خود دست‌بردارند؟
 

پاسخ:
یکی از صفات اخلاقی ناپسند که در اسلام از آن منع شده، سخن‌چینی است. این عمل که امروزه بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند در علم اخلاق عبارت است: از آشکار ساختن هر چیزى است که دیگرى از آن ناراحت شود خواه کسى که سخن از او نقل‌شده ناراحت شود یا کسى که سخن براى او نقل‌شده است یا شخص ثالثى از آن رنجیده شود. (1) سخن‌چینی ازجمله گناهانی است که آثار شوم آن‌ در همین دنیا دامن‌گیر شخص سخن‌چین و دیگران خواهد بود و در ادامه به بیان عواقب دنیوی این عمل ناپسند از نگاه روایات معصومان علیهم‌السلام پرداخته می‌شود.

1. بدترین انسان‌ها و مبغوض شدن به درگاه خداوند
در روایات از انسان‌های سخن‌چین گاهی به بدترین انسان و گاهی به مبغوض ترین فرد در پیشگاه خداوند متعال تعبیر شده است. امام صادق علیه‌السلام در روایتی از امیر مؤمنان علیه‌السلام چنین نقل کرده‌اند: «شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»؛ (2) بدترین شما کسانی هستند که در پی سخن‌چینی می‌روند و در میان دوستان جدایى می‌افکنند و نسبت به افرادی که از عیب‌ها بریء هستند، به دنبال عیب‌جویی‌اند.
این حدیث از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم نیز دو گونه نقل‌شده؛ در برخی نقل‌ها همانند حدیث فوق، شرارکم (بدترین شما) روایت‌شده است. (3) و در برخی نقل‌ها با تعبیر «ابغضکم الی الله تعالی» (مبغوض ترین شما در نزد خداوند متعال) بیان‌شده است. (4)

2. خیانت‌کار بودن و مورد اطمینان نبودن
در روایات نسبت به رازداری توصیه‌های فراوانی شده و در مقابل کسی که به دنبال افشا کردن سر دیگران باشد چنین کاری نکوهیده شده که رازداری و افشاگری علاوه بر فضیلت‌ها و منقصت هایی که به لحاظ اخلاقی دارند در جامعه دارای این اثر نیز است که رازداری موجب اطمینان داشتن دیگران به آن‌ شخص و امین دانستن راز نگه‌دار می‌شود و در مقابل نسبت به شخصی که دارای این ویژگی نباشد چنین اطمینانی از بین می‌رود و کسی به او اعتماد ندارد و از آنجا که شخص سخن‌چین نیز ر‏از دیگری را فاش می‌نماید و رابطه میان افراد را به هم می‌زند این حساسیت و از بین رفتن اطمینان بیشتر خواهد بود؛ چنان‌که از امیر مؤمنان علیه‌السلام نقل‌شده که فرمودند: «ثلاثٌ لا یُستَودَعْنَ سِرّا: المَرأهُ و الَّنمّامُ و الأحمَق»؛ (5) از انسان به سه شخص سپرده نمی‌شود؛ زن و سخن‌چین و نادان. سخن‌چین از آنجا که بنای بر افشای سِر دارد و به دنبال خبر رساندن است نزد او راز گفته نمی‌شود و نادان از آنجا که از روی نادانی و تشخیص ندادن نقل به جا و یا نابجای راز، قابل‌اعتماد نخواهد بود و در زنان نیز ممکن است بدان جهت باشد که چون نسبت به مردان تمایل بیشتری به سخن گفتن دارند، افشاگری آن‌ها نیز به همین میزان نسبت به مردها افزایش می‌یابد. 
در روایتی از امام زین‌العابدین علیه‌السلام درباره کسی که نزد ایشان نمّامی کرد چنین نقل‌شده است: «قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِنَّ فُلَاناً یَقُولُ فِیکَ وَ یَقُولُ فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا حَفِظْتَ حَقَّ أَخِیکَ إِذَا خُنْتَهُ وَ قَدِ اسْتَأْمَنَکَ»؛ (6) مردی به امام زین‌العابدین علیه السلام گفت فلانی درباره شما چنین می‌گوید و چنان می‌گوید، پس حضرت به او فرمود: به خدا سوگند حق برادرت را حفظ نکردی آن‌ زمان که به او خیانت نمودی؛ در حالی که او تو را امین دانسته بود. طبق این حدیث سخن گفتن نزد دیگران به‌منزله سپردن امانت به شخص و امین دانستن او محسوب می‌شود و افشای آن‌ سخن نزد دیگران باعث رعایت نشدن حق برادر دینی بوده و خیانت‌درامانت او به‌حساب می‌آید.
 امام صادق علیه‌السلام نیز در روایتی ضمن شریک دانستن سخن‌چین با ابلیس، از پذیرش سخن او چنین جلوگیری نموده است: « لَا تَقْبَلْ فِی ذِی رَحِمِکَ وَ أَهْلِ الرِّعَایَهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِیکُ إِبْلِیسَ فِی الْإِغْرَاءِ بَیْنَ النَّاس»؛ (7) درباره خویشان و خانواده‌ات که اهل مراعات هستند، سخن کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاه او را آتش قرار داده (سخن‌چین) نپذیر؛ پس به‌درستی که سخن‌چین، نظاره‌گر زور و شریک ابلیس در فریب‌کاری بین مردم است. طبق این حدیث سخن‌چین کسی است که با ابلیس هم‌دست شده و با فریب دادن مردم، میانه بستگان و دوستان آن‌ را بر هم می‌زند.
آن‌ حضرت در حدیث دیگری از اعتماد بر سخن‌چین پرهیز داده و دلیل آن‌ را نیز چنین بیان فرموده است: «احْذَرْ مِنَ النَّاسِ ثَلَاثَهً الْخَائِنَ وَ الظَّلُومَ وَ النَّمَّامَ لِأَنَّ... مَنْ نَمَّ إِلَیْکَ سَیَنُمُّ عَلَیْک»؛ (8) از سه گروه مردم بپرهیز؛ خیانت‌کار و ظالم و سخن‌چین؛ زیرا... کسی که نزد تو (از دیگران) سخن‌چینی می‌کند به‌زودی از تو نیز سخن‌چینی می‌کند.

3. اثر شدید در ایجاد دشمنی و از بین بردن محبت
یکی از پیامدهای بسیار بد سخن‌چینی این است که روابط میان دوستان و نزدیکان را از بین می‌برد. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین روایت‌شده است: «ایاک وَ النَّمیمَهَ فَانَّها تَزْرَعُ الشَّحْناءَ فی قُلُوبِ الرِّجالِ»؛ (9) بپرهیز از سخن‌چینی پس به‌درستی که آن‌ دشمنی را در دل مردان می‌کارد. در روایت دیگری از آن‌ حضرت درباره سعایت که نوع خاصی از سخن‌چینی است ـ و آن‌ شکایت بردن نزد حاکم یا مافوق است. (10) 
چنین نقل‌شده است: «اَلسَّاعِی قَاتِلُ ثَلاَثَهٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ»؛ (11) شکایت برنده به نزد حاکم، سه نفر را از بین می‌برد؛ قاتل خویش و قاتل کسی که از او سعایت نموده و قاتل کسی است که نزد او سعایت کرده است؛ بنابراین سخن‌چین با این کار خود نه‌تنها باعث از بین رفتن شخص سعایت شده می‌شود، بلکه خود و شخصی که نزد او سعایت نموده را نیز نابود ساخته است.
اثر بد سخن‌چینی در ایجاد دشمنی و تفرقه میان دوستان به حدی است که در روایات از آن‌، تعبیر به بزرگ‌ترین نوع سِحر شده است. علامه مجلسی در بحار الانوار نیز اقسام سحر را بر هشت نوع دانسته و هشتمین قسم آن‌ را نمامی و سخن‌چینی دانسته و آن‌ را شایع در میان مردم زمان خود دانسته است. (12) قرآن کریم یکی از اهداف یادگیری سحر از دو مَلَک هاروت و ماروت توسط مردم زمان حضرت سلیمان علیه‌السلام را تفرقه و جدایی میان زن و شوهر دانسته و چنین می‌فرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ»؛ (13) از آن‌ دو (هاروت و ماروت) چیزهایی را می‌آموختند که به آن‌ میان مرد و همسرش جدایی افکنند.

ازاین‌رو امام صادق علیه‌السلام در حدیثی ضمن کوچک شمردن اثر سحر و شباهت داشتن ساحر به طبیب در ایجاد بیماری و معالجه نمودن، اثرات شدید سخن‌چینی را چنین بیان فرموده‌اند:‏«إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَهَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَهُ عَلَى الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ»؛ (14) به‌درستی که از بزرگ‌ترین نوع سحر، سخن‏چینى است که با آن میان دوستان جدایی انداخته می‌شود و بین دوستان مخلص و صمیمی، دشمنی می‌اندازد و با آن‌ خون‌ها ریخته شده و خانه‌خراب می‌شود و نهان‌ها آشکار می‌گردد و سخن‌چین بدترین کسی است که بر روی زمین پا می‌گذارد؛ بنابراین طبق این روایت شخص سخن‌چین بدترین کسی است که بر روی زمین راه می‌رود زیرا با رفتار خود میانه افراد نزدیک را به هم  زده و کانون خانواده‌ها را ویران می‌کند و چه‌بسا انسان‌هایی را به کشتن می‌دهد.

4. مانع استجابت دعا
سخن‌چینی علاوه بر آثار یاد شده که انسان را نزد دیگران بی‌اعتماد می‌ساخت و ایجاد دشمنی می‌کرد، مانع از برآورده شدن دعاهای انسان می‌شود. حدیث قدسی دراین‌باره چنین نقل‌شده است: «رُوِیَ أَنَّ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ اِسْتَسْقَى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ أَنِّی لاَ أَسْتَجِیبُ لَکَ وَ لاَ لِمَنْ مَعَکَ وَ فِیکُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى اَلنَّمِیمَهَ»؛ (15) روایت‌شده که حضرت موسی علیه‌السلام برای بنی‌اسرائیل در آن‌ هنگامی‌که خشک‌سالی برای آنان پیش‌آمده بود، برای مردم درخواست باران نمود؛ پس خداوند متعال به او وحی نمود که درخواست تو و کسانی که با تو هستند را اجابت نمی‌کنم درحالی‌که در میان شما سخن‌چینی است که بر سخن‌چینی مداومت دارد. طبق این حدیث اثر گناه شخص نمّام نه‌تنها اجابت نشدن دعای اوست بلکه حضور او در میان هر جمعی که باشد حتی میان پیامبران خدا، مانع از استجابت دعای آن‌ها نیز می‌شود.

نتیجه:
سخن‌چینی به‌عنوان یکی از گناهان بزرگ دارای پیامدهایی در دنیا و آخرت است که مهم‌ترین پیامدهای دنیوی آن‌ عبارت‌اند از: مبغوض شدن انسان نزد خداوند متعال و شرور شدن انسان، قابل‌اعتماد نبودن انسان در نزد دیگران و خیانت‌کار بودن سخن‌چین، ایجاد دشمنی و عداوت بین دوستان و خویشاوندان و ویرانی خانه‌ها و ریختن خون انسان‌ها، اجابت نشدن دعای سخن‌چین و هرکسی که به همراه او باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، راه روشن (ترجمه المحجه البیضاء)، مترجم: محمدصادق، عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372 ش. ج 5، ص 378.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق.ج 2، ص 225.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه‏، چاپ اول‏، 1362 ش.ج 1، ص 182.
4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت، دارإحیاء التراث العربی‏، دوم، 1403 ق‏. ج 68، 383.
5. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد،‏ غررالحکم و درر الکلم‏، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم، دارالکتاب الإسلامی‏، چاپ دوم، 1410 ق‏. ص 330.
6. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412 ق. ج 1، ص 118.
7. ابن‌بابویه، محمد بن علی (صدوق)، الامالی، تهران، چاپ ششم، کتابچى‏، 1376 ش‏. صص 612 و 613.
8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، همان. ج‏75، صص 229 و 230.
9. عاملی، زین‌الدین بن على، کشف الریبه، تهران، دارالمرتضوی للنشر، چاپ سوم، 1390 ق. ج 2، ص 158.
10. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، دوم، قم، نشر هجرت‏، 1409 ق.‏ ج 2، ص 202.
11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، الخصال، همان. ص 107.
12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی،
بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، همان. ج 56، ص 297.
13. سوره بقره آیه 102.
14. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403 ق. ج 2، ص 340.
15. عاملی، زین‌الدین بن على، کشف الریبه، همان. صص 42 و 43.

 
.
 

در منابع حدیثی برخی از اعمال و آداب، به عنوان عواملی یاد شده اند که باعث افزایش عمر انسان می شوند. رعایت تقوا و زیارت امام حسین علیه السلام از آن جمله اند.
علل افزایش عمر انسان از دیدگاه روایات

پرسش:

آیا در روایات در مورد اعمالی که باعث افزایش عمر انسان شود مطلبی ذکر شده است؟

 

پاسخ:
در احادیث اسلامی برای برخی آداب و اعمال، اثرات و فوایدی بیان شده است. یکی از اثرات بیان شده در این احادیث، موضوع افزایش عمر است. مطابق سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، این کارها موجب به تأخیر افتادن اجل برای انجام دهنده‌ی آن می‌شوند. 
در ادامه برخی از این اعمال و آداب بیان خواهند شد:

1. زیارت امام حسین علیه‌السلام
از مهم‌ترین عوامل افزایش عمر که در احادیث تأکید فراوانی بر آن شده است، موضوع زیارت امام حسین علیه‌السلام است. این درواقع موهبتی از جانب خداوند بر زائران ایشان است. در احادیث به دو شکل ازدیاد عمر برای زائران حائر حسینی مطرح‌شده است. 
اول این‌که کسی که به زیارت ابی‌عبدالله علیه‌السلام می‌رود، ایام زیارتش از عمرش محسوب نمی‌شود. امام صادق و امام باقر علیه‌السلام فرموده‌اند: «إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ علیه‌السلام مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَهَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَهَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ أَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ». (1) خدای متعال به‌عوض قتل حسین علیه¬السلام امامت را در فرزندانش به ارث گذاشت. در تربتش شفا نهاد.  اجابت دعا نزد قبرش را شرط نمود. اوقاتی که زائر به زیارت حضرت مشغول است، از آمدوشد عمرش حساب نمی‌کند.
علاوه بر این در برخی روایات بیان‌شده که زیارت امام حسین به‌طورکلی به عمر می‌افزاید: عبدالملک خثعمى، از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده که حضرت به من فرمودند: اى عبدالملک زیارت حسین بن على علیهما-السلام را ترک مکن و یاران و اصحاب را به آن امر فرما زیرا حق‌تعالی به‌واسطه آن عمر تو را طولانى کرده و روزى و رزقت را واسع مى‏فرماید در حال حیات سعید و سعادتمندت نموده و نخواهى مرد مگر سعید و تو را در زمره سعداء می‌نویسد. (2)
در روایتی مشابه نیز امام باقر علیه‌السلام چنین فرموده‌اند: «الإمامُ الباقرُ علیه‌السلام: مُروا شیعَتَنا بِزِیارَهِ قَبرِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام؛ فإنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزقِ‌، ویَمُدُّ فِی العُمرِ، ویَدفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ‌». (3) امام باقر علیه‌السلام: شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن على علیه‌السلام فرمان دهید؛ زیرا زیارت آن، روزى را زیاد مى‌کند، عمر را دراز مى‌گرداند و بدی‌ها را دور مى‌سازد.
این روایات منحصر به موارد بیان‌شده نبوده و در احادیث فراوانی به این موضوع اشاره شده است. نکته‌ی قابل‌توجه این‌که در برخی روایات بیان‌شده نرفتن به زیارت امام حسین علیه‌السلام برای کسی که امکان آن را دارد، کم شدن عمر را در پی دارد. به‌عنوان‌مثال در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام بیان‌شده که: «مَنْ لَمْ یَزُرْ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام فَقَدْ حُرِمَ خَیْراً کَثِیراً وَ نُقِصَ مِنْ عُمُرِهِ سَنَهٌ». (4) هر کس قبر حسین علیه‌السلام را زیارت نکند، بى‌گمان از خیر کثیر محروم است و یک سال از عمرش کم مى‌شود.

2. صله‌رحم
از دیگر اعمالی که در احادیث تأکید فراوانی بر آن شده و عامل افزایش عمر دانسته شده است، صله‌رحم است. در ادامه به دو حدیث به‌عنوان نمونه اشاره می‌شود. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده که: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُبْسَطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ یُنْسَأَ لَهُ فِی أَجَلِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ». (5) هر که خوش دارد روزی‌اش زیاد و عمرش دراز شود، صله‌رحم به‌جا آورد. همچنین در روایتی دیگر از ایشان چنین آمده است: «إِنَّ الْقَوْمَ لَیَکُونُونَ فَجَرَهً وَ لَا یَکُونُونَ بَرَرَهً فَیَصِلُونَ أَرْحَامَهُمْ فَتَنْمِی أَمْوَالُهُمْ وَ تَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَکَیْفَ إِذَا کَانُوا أَبْرَاراً بَرَرَهً». (5) مردمى که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله‌رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانى می‌شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد؟!

3. تقوا
تقوا عامل دیگری است که در روایات از آن به عامل افرایش عمر یاد شده است. در حدیثی از نبی مکرم اسلام روایت‌شده که: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فِی رِزْقِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَهُ». (7) هر کس دوست دارد که عمرش طولانى و روزی‌اش زیاد شود، تقواى الهى پیشه کندو صله‌رحم نماید.

4. دعا کردن
مطابق سخنان معصومان علیهم‌السلام، دعا و طلب عمر طولانی، کاری درست بوده و می‌تواند در این امر تاثیرگزار باشد. با مراجعه به ادعیه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌توان مشاهده کرد که ایشان از خداوند، طلب عمر طولانی و بابرکت کرده‌اند. به‌عنوان‌مثال در بخشی از دعای امام زین‌العابدین علیه‌السلام معروف به ابوحمزه ثمالی چنین آمده است: «اللَّهُمَّ ... اجْعَلْنِی مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ وَ رَضِیتَ عَنْهُ وَ أَحْیَیْتَهُ حَیَاهً طَیِّبَهً فِی أَدْوَمِ السُّرُورِ وَ أَسْبَغِ الْکَرَامَهِ وَ أَتَمِّ الْعَیْش‏». (8)خداوند! مرا از کسانى قرار ده که عمرشان را دراز و کردارشان را نیکو گردانیده‌ای و نعمتت را بر آنان تمام کرده‌ای و از آنان خُرسندى و به آنان زندگی‌ای پاک، همراه با پایدارترین شادمانى و سرشارترین کرامت و کامل‌ترین رفاه، عطا نموده‌ای.
در دعایی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نیز چنین از خداوند درخواست شده است: «اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ اجْعَلْ لِی مِمَّنْ یَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیْرِی». (9) بار خدایا! روزى‌ام را واسع کن و عمرم را دراز کن و گناهم را بیامرز و مرا از آن‌ها مقرر دار که بدان‌ها دینت را یارى کنى و دیگرى را به‌جایم مگیر.
البته باید دانست که عمر بلند ولی بدون برکت و عمل صالح ارزشی ندارد و لذا اهل‌بیت علیهم‌السلام، در ادعیه خویش به این نکته نیز توجه داشته‌اند و در کنار این، از خداوند می‌خواهند که چنانچه قرار است عمر افراد در مسیر شیطانی و بدی صرف شود، چنین زندگانی را نصیب انسان نکند. امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه سجادیه به زیبایی فرموده‌اند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَهً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ». (10) عمر مرا دراز نماى و چنان کن که در طاعت تو به سر شود و چون مرتع عمر من چراگاه اهریمن گردد، پیش از آنکه خصومت تو بر من تازد یا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان.
همچنین حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مناجاتشان با خداوند متعال چنین نجوا می‌نمودند: «اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاهَ خَیْراً لِی وَ تَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الْوَفَاهُ خَیْراً لِی‏». (11) بار خدایا! تو را به علم غیبت و توانایی‌ات بر آفرینش، سوگند مى‌دهم که مرا تا وقتى مى‌دانى زنده‌بودن برایم بهتر است، زنده بداری و هرگاه مرگ برایم بهتر بود، بمیرانى.

5. احسان و کمک به دیگران
نیک‌رفتاری و کمک به دیگران از دیگر عواملی است که می‌تواند در افرایش عمر آدمی تأثیر گزار باشد. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «کَثْرَهُ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ». (12) بسیار احسان کردن بر عمر مى‏افزاید. بسیاری از مردم، صدقه و کمک مؤمنانه را به‌عنوان عاملی برای دفع بلا می‌شناسند. این تفکر درست بوده و ریشه در روایات اسلامی دارد. رفع بلا و به‌خصوص حوادث مرگبار می‌تواند باعث افزایش عمر افراد شود؛ اما در مورد صدقه روایتی ویژه نیز وجود دارد که نشان از تأثیر آن در افزایش عمر دارد. امام باقر علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند: «الْبِرُّ وَ صَدَقَهُ السِّرِّ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ عَنْ سَبْعِینَ مِیتَهَ سَوْءٍ». (13) کار خیر و صدقه، فقر را می‌برند، بر عمر می‌افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می‌کنند.
از کارهایی که احادیث زیادی در مورد آن وجود دارد و لذا داری اهمیت مضاعفی است، موضوع رفتار خوب، احسان و احترام به پدر و مادر است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این موضوع فرموده‌اند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُبْسَطَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ أَبَوَیْه‏». (14) کسى که دلش مى‏خواهد عمرش طولانى شود و روزى‏اش فراخ و گسترده گردد، باید به پدر و مادرش نیکى کند.
در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نیز چنین بیان شده است: «إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ یَزِیدَ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ فَسُرَّ أَبَوَیْکَ». (15) اگر دوست دارى خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادرت را خوشحال کن. علاوه بر پدر مادر، نیکی به سایر اعضای خانواده نیز از عوامل افزایش عمر دانسته شده است. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ». (16) هر کس به شایستگى در حقّ خانواده‌اش نیکى کند، خداوند بر عمرش می‌افزاید.
بنابراین، احسان و کمک و نیکی به دیگران و به‌خصوص به پدر و مادر و خانواده، از عوامل افزایش عمر به‌حساب می‌آید.

6. نیت، رفتار و گفتار مناسب
در روایات اسلامی بیان‌شده که رفتار و گفتار مناسب خود باعث افزایش عمر و برکت در زندگی است. به‌عنوان نمونه در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِی کَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَیْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِی أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ مُسَاءَلَتِهِ». (17) به هر کس، راست‌گویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله‌رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می‌افتد، روزی‌اش زیاد می‌گردد، از عقلش بهره‌مند می‌شود و هنگام سؤال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقین می‌گردد یا در حدیثی دیگر از امام صادق علیه‌السلام روایت‌شده که: «إِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ». (18) نیکوکارى و خوش‌اخلاقی، خانه‌ها را آباد و عمرها را طولانى می‌کنند. بنابراین کسی که خوش‌اخلاقی می‌کند و در رفتار و گفتار رعایت همه جوانب را انجام می‌دهد می‌تواند از این موهبت برخوردار شود. 
به‌عنوان‌مثال یکی از رفتارهای خوبی که افراد دارند و در احادیث از عوامل طولانی شدن عمر نام برده شده، شکر و سپاس گویی است. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «زِیَادَهُ الشُّکْرِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ تَفْسَحُ فِی الْأَجَلِ». (19) شکرگزارى فراوان و صله‌رحم، عمر را زیاد می‌کنند و بر مُهلت زندگى می‌افزایند.
علاوه بر این، نیت خوب نیز می‌تواند در این راستا تأثیر گزار باشد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین روایت‌شده است: «مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ زِیدَ فی عُمرِهِ‌». (20) هر که خوش نیّت باشد، عمرش زیاد شود.

7. انجام برخی اعمال
در روایات بیان‌شده که انجام برخی اعمال موجب افزایش عمر خواهد بود. زیارت امام حسین علیه‌السلام یکی از این کارها است که به‌صورت مستقل بیان گردید. در روایات از برخی اعمال دیگر مانند حج رفتن (21) نمازخواندن در مسجد سهله (22) و داشتن طهارت و وضو (23) نیز به ‌عنوان عامل افزایش عمر یاد شده است.

8. رعایت برخی امور بهداشتی و روانی
در احادیث رعایت برخی کارها که به‌نوعی مرتبط با موضوع بهداشت فردی و روانی افراد می‌شود، عامل افزایش زندگی دانسته شده است. به‌عنوان‌مثال صبحانه خوردن در صبح زود، پوشیدن کفش مناسب، کم کردن قرض و افراط نکردن در آمیزش و زناشویی (24) گرفتن ناخن‌ها در روز جمعه (25) نشستن بر سر سفره (26) ازاین‌دست کارها است.
در پایان باید تذکر داد که تمامی موارد بیان شده در افزایش عمر به‌صورت مطلق نیست و باید دانست که در مقابل این افزایش عمر، عواملی نیز وجود دارد که می‌تواند باعث کاهش عمر شود و به‌نوعی اثرات این اعمال را خنثی کند. به‌عنوان‌مثال، گناه کردن از کارهایی است که موجب کاهش عمر خواهد شد. (27) بنابراین، کسی که می‌خواهد از چنین فضیلت و خاصیتی بهره‌مند شود، در کنار انجام کارهایی که موجب افزایش عمر می‌شود، باید از کارهایی که موجب کاهش عمر می‌شود نیز دوری گزیند. 

نتیجه:
در منابع حدیثی، اعمال و آدابی در جهت افزایش عمر بیان شده است. زیارت امام حسین علیه‌السلام، صله‌رحم و داشتن تقوا از این موارد هستند، علاوه بر این، دعا کردن و احسان و کمک به دیگران نیز در طولانی شدن عمر مفید است. نیت، رفتار و گفتار مناسب نیز مطابق روایات می‌تواند در افزایش عمر کمک نماید. همچنین انجام برخی اعمال و رعایت پاره‌ای از امور بهداشتی و روانی نیز مطابق احادیث در این موضوع مؤثر هستند.

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق‏، ص 317، ح 644.
2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، ‏ کامل الزیارات، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف: دارالمرتضویه، 1356 ش، ص 152، ح 5.
3. همان، ص 151، ح 1.
4. همان، ص 151، ح 3.
5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362 ش‏، ج‏1، ص 32، ح 112.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 155، ح 21.
7. کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدى، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402 ق، ص 39، ح 105.
8. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، 1411 ق، ج‏2، ص 594.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 553، ح 10.
10. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق / مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 94.
11. ابن طاووس، على بن موسى‏، فلاح السائل و نجاح المسائل، محقق / مصحح: ندارد، قم: بوستان کتاب‏، 1406 ق‏، ص 204.
12. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 390، ح 16.
13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏4، ص 2، ح 2.
14. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، 1407 ق‏، ص 126.
15. کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، همان، ص 33.
16. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏8، ص 219، ح 269.
17. کراجکى، محمد بن على‏، معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، محقق / مصحح: حسینى، احمد، تهران: المکتبه المرتضویه، 1394 ق‏، ص 40.
18. کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، همان، ص 29، ح 73.
19. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 275، ح 4999.
20. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، همان، ص 127، ح 315.
21. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏4، ص 281، ح 3.
22. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، محقق / مصحح: استاد ولى، حسین و غفاری علی‌اکبر، قم: کنگره شیخ مفید، 1413 ق‏، ص 60.
23. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار- مناسک المزار (للمفید)، محقق / مصحح: ابطحى، محمدباقر، قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید- رحمه‌الله علیه‏، 1413 ق‏، ص 14.
24. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، همان، ص 666، ح 1395.
25. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 121.
26. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان‏، ج‏4، ص 50، ح 15.
27. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، همان، ص 362.

 

 

 

 

 

 

فهم و درک معانی برخی از روایات یا حل برخی تعارضات در روایات که انسان با آن ها مواجه می شود نیاز به تخصص و شناخت زبان روایات دارد که مقدمات خاص خود را می طلبد.
تعارض توصیه و نهی نسبت به وسیع بودن خانه، در روایات

پرسش:
در برخی از روایات توصیه به منزل بزرگ‌شده است و از سوی دیگر در روایاتی فرموده‌اند «هر بنایى که بیش از نیاز باشد، در روز قیامت وبال گردن صاحب اوست» این دو دسته روایات چگونه قابل‌جمع است؟
 

پاسخ:
در برخی روایات، اموری از سعادت و خوشبختی انسان شمرده است. ازجمله آن‌ها منزل وسیع و بزرگ است. از سوی دیگر در روایاتی فرموده‌اند: «هر بنایى که بیش از نیاز باشد، در روز قیامت وبال گردن صاحب اوست». 
در این نوشتار به چگونگی جمع بین این دو دسته روایات پرداخته می‌شود.

1. در کتاب‌های حدیثی بابی به‌عنوان «سَعَهِ الْمَنْزِلِ‏» (1) یا «اسْتِحْبَابِ سَعَهِ الْمَنْزِلِ» (2) داریم. به‌عنوان نمونه برخی از روایات درباره گشایش خانه نقل می‌شود.
امام صادق علیه السلام فرمودند:« مِنَ السَّعَادَهِ سَعَهُ الْمَنْزِلِ»؛ (3) خانه وسیع مایه سعادت زندگى است. همچنین ایشان خانه وسیع را مایه راحتی و آسایش مؤمن دانسته و فرموده‌اند: «ثَلَاثَهٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَهٌ: دَارٌ وَاسِعَهٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ ...»؛ (4) راحتى مؤمن در سه چیز است: خانه وسیعى که ضعف‌ها و بدحالی‌اش را از مردم بپوشاند... .
از امام کاظم علیه السلام درباره خوبى زندگى دنیا سؤال شد، ایشان فرمودند: «سُئِلَ عَنْ فَضْلِ عَیْشِ الدُّنْیَا قَالَ سَعَهُ الْمَنْزِلِ وَ کَثْرَهُ الْمُحِبِّینَ»؛ (5) وسیع بودن منزل و زیاد بودن دوستداران است. نیز از ایشان نقل‌شده: «الْعَیْشُ السَّعَهُ فِی الْمَنَازِلِ وَ الْفَضْلُ فِی الْخَدَمِ»؛ (6) عیش و خوشى در وسیع بودن خانه‌ها و زیاد بودن خدمتکاران است.
امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلی‌الله علیه و اله نقل فرمودند: «مِنْ‏ سَعَادَهِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ الْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ»؛ (7) از سعادت و نیک بختى مرد مسلمان داشتن خانه وسیع است.
از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در مورد سعادت فرد مسلمان نقل‌شده: «مِنْ سَعَادَهِ الْمُسْلِمِ سَعَهُ الْمَسْکَنِ وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِی‏ءُ»؛ (8) از خوشبختى مسلمان این است که خانه‌ای با وسعت و همسایه‌ای شایسته و مرکب (وسیله سوارى) آرام و راهوار داشته باشد.

2. روایات کراهت داشتن منزل تنگ و کوچک
در کتاب‌های حدیثی بابی به‌عنوان «کَرَاهَهِ ضِیقِ الْمَنْزِلِ‏» داریم. (9) به‌عنوان نمونه برخی از روایات نقل می‌شود. امام باقر علیه السلام منزل تنگ را از دشواری زندگی دانسته و فرموده‌اند: «مِنْ شَقَاءِ الْعَیْشِ ضِیقُ الْمَنْزِلِ»؛ (10) خانه تنگ و کوچک زندگى را سخت و دشوار می‌سازد.
در مورد دعا کردن برای وسیع شدن خانه نقل‌شده: «شَکَا رَجُلٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّ اَلدُّورَ قَدِ اِکْتَنَفَتْهُ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْکَ»؛ (11) روزى مردى از انصار به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله از بدى خانه و تنگى آن شکوه کرد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: آنچه در توان دارى صدایت را بلند کن و از خداوند بخواه که خانه‌ات را وسیع کند.
امام رضا علیه‌السلام برای برخی از موالیان خود منزل وسیع تهیه کردند. معمّر بن خلاّد گوید: «إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام اشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ یَتَحَوَّلَ إِلَیْهَا وَ قَالَ: إِنَّ مَنْزِلَکَ ضَیِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ الدَّارَ أَبِی فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: إِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ»؛ (12) امام رضا علیه السلام خانه‌اى خرید و به یکى از وابستگان خود گفت: خانه‌ات محقر و تنگ است، بیا به این خانه‌اى که من خریده‌ام نقل‌مکان نما. آن مرد گفت: پدرم این خانه را ساخته است. امام رضا علیه السلام فرمود: اگر پدرت حماقت کرده باشد، شایسته است که تو نیز حماقت کنى‌؟
خالد بن نَجیح گوید: در حضور امام صادق علیه السلام گفتگو از شومى و نحوست به میان آمد، حضرت علیه السلام فرمود: «تَذَاکَرُوا الشُّؤْمَ عِنْدَهُ فَقَالَ الشُّؤْمُ‏ فِی‏ ثَلَاثَهٍ فِی الْمَرْأَهِ وَ الدَّابَّهِ وَ الدَّارِ فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَهِ فَکَثْرَهُ مَهْرِهَا وَ عُقُوقُ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الدَّابَّهُ فَسُوءُ خُلُقِهَا وَ مَنْعُهَا ظَهْرَهَا وَ أَمَّا الدَّارُ فَضِیقُ سَاحَتِهَا وَ شَرُّ جِیرَانِهَا وَ کَثْرَهُ عُیُوبِهَا»؛ (13) نحوست و شومى در سه چیز ممکن است: در زوجه، حیوان سوارى و خانه، امّا شوم بودن زن در افزونى مهریّه و نافرمانى شوهر است و امّا شومى حیوان سوارى در بدخوئی و چموشى و عدم انقیاد اوست در سوارى و امّا شومى خانه در کم وسعتى و تنگى و بد بودن همسایگان و بسیاری عیب‌های آن است.

3. روایات نهی از داشتن منزل بزرگ
در برخی روایات داشتن منزل بزرگ مورد نهی قرارگرفته است که به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌شود. (14)
امام صادق علیه السلام فرمود: «کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»؛ (15) هر خانه‌ای که اضافه بر نیاز باشد، روز قیامت وبال گردن صاحبش خواهد بود. همچنین فرمودند: «مَنْ بَنَى فَوْقَ مَسْکَنِهِ کُلِّفَ‏ حَمْلَهُ‏ یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ هر کس ساختمانی بیش از مورد نیازش بسازد، در قیامت، مجبورش می‌کنند تا آن‌ را بر دوش خود حمل کند. (16)
از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده: «مَنْ بَنَى بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَهً حَمَّلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَهِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَى فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ- کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَهً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَى مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَهً بِهِ عَلَى جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاهً لِإِخْوَانِهِ»؛ (17) هر کس بنا و ساختمانى را براى خودنمائى و شهرت براى خویش بالا برد، روز قیامت آن بنا را از قعر هفتمین طبقه زمین بر دوش کشد در حالى که آتشى باشد شعله ‌دار، سپس چون طوق بر گردن او افکنند، سپس وى را با آن طوق در آتش دوزخ بیندازند و هیچ‌چیز مانع او از این عذاب نباشد تا به قعر جهنّم رسد جز اینکه توبه کند (و آن را با صاحبش بازگرداند) پرسیدند: یا رسول‌الله چگونه ساختمان ریائى و براى شهرت بنا می‌کند، فرمود: بنائى بسازد که از اندازه احتیاجش بیش باشد براى برترى جستن بر همسایگان و فخر فروختن به آنان که همگنان و برادران دینى اویند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ کَسَبَ مَالاً مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلْبِنَاءَ وَ اَلْمَاءَ وَ اَلطِّینَ»؛ (18) هرکس مالى را از غیر راه حلال به دست آورد، خداوند ساختمان، آب و خاک را بر او مسلط‍‌ می‌کند.
امام هادى علیه السلام فرمود: «... وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ مِنْ أَرْضِهِ بِقَاعاً تُسَمَّى الْمُنْتَقِمَاتِ فَإِذَا کَسَبَ الرَّجُلُ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَهً مِنْهَا فَأَنْفَقَهُ فِیهَا»؛ (19) همانا خداوند متعال زمین‌هایى به نام «منتقمات» قرار داده است؛ پس هرگاه شخصى مالى را از راه حرام به دست بیاورد، خداوند یکى از آن زمین‌ها را بر او مسلط‍‌ می‌کند که آن شخص مالش را در آن خرج کند و به هدر دهد.

4. جمع بین روایات
آنچه از مجموع این روایات و روایات دیگر به دست می‌آید به شرح زیر است:

4.1: قرآن کریم، ساختن ساختمان‌های تجمّلى و اشرافى را نهى کرده است. ﴿ أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ* وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ﴾؛ آیا شما بر روى هر مکان بلندى به بیهوده‌کاری و بدون نیاز برجى عظیم و برافراشته بنا می‌کنید؟ و کاخ‌های رفیع و استوار براى خود می‌سازید بدان امید که جاودانه بمانید؟
ازاین‌رو خانه‌های تجملاتی و اضافه بر نیاز مورد نهی قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»؛ (21) هر خانه‌ای که اضافه بر نیاز باشد، روز قیامت وبال گردن صاحبش خواهد بود. البته روشن است که میزان نیاز در خانواده‌ها متفاوت است، ولی مهم این است که خانه، به‌اندازه نیاز عرفی باشد و نه بیش‌تر.

4.2: از روایات استفاده می‌شود نظر اسلام درباره وسیع بودن منزل، ناظر به انتخاب مکانی است که خانواده به‌راحتی در آن زندگی کند و موجب پوشاندن ناموس و عیوبش باشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «ثَلَاثَهٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَهٌ: دَارٌ وَاسِعَهٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ ...»؛ (22) راحتى مؤمن در سه چیز است: خانه وسیعى که ضعف‌ها و بدحالی‌اش را از مردم بپوشاند... .

4.3: هر خانه بزرگی باعث سعادت دنیوی و اخروی نیست. حضرت علی علیه‌السلام در بصره چون به خانه علاء بن زیاد حارثى که از یارانش بود، براى عیادت وارد شد و وسعت خانه او را دید فرمود: «مَا کُنْتَ تَصْنَعُ [بِسَعَهِ] بِسِعَهِ هَذِهِ‏ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا- [أَمَا] وَ أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الْآخِرَهِ کُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ»؛ (23) با این خانه وسیع در دنیا چه مى‌کنى‌؟ در حالى که در آخرت به آن نیازمندترى. آرى اگر بخواهى می‌توانی با همین خانه به آخرت برسى! در این خانه وسیع مهمانان را پذیرایى کنى، به خویشاوندان با نیکوکارى بپیوندى و حقوقى که بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همین خانه وسیع به آخرت نیز می‌توانی برسی؛ بنابراین بزرگ بودن خانه وسیله‌ای برای دست یافتن صاحب‌خانه به هدف‌های شایسته خانوادگی و اجتماعی؛ مانند صله ارحام، اطعام فقرا، برگذاری مراسمات دینی و ... است.

4.4: در روایات از خانه‌های بزرگ و وسیع که برای فخرفروشی ساخته‌شده‌اند نهی شده است؛ اما منزلی که بنا بر نیاز مادی، معنوی یا اجتماعی ... ساخته‌شده باشد مورد نهی نیست. از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده: «مَنْ بَنَى بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَهً حَمَّلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَهِ ... فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ- کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَهً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَى مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَهً بِهِ عَلَى جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاهً لِإِخْوَانِهِ»؛ (24) هر کس بنا و ساختمانى را براى خودنمائى و شهرت براى خویش بالا برد، روز قیامت آن بنا را از قعر هفتمین طبقه زمین بر دوش کشد ... پرسیدند: یا رسول‌الله چگونه ساختمان ریائى و براى شهرت بنا می‌کند، فرمود: بنائى بسازد که از اندازه احتیاجش بیش باشد براى برترى جستن بر همسایگان و فخر فروختن به آنان که همگنان و برادران دینى اویند.

نتیجه:
با توجه به روایاتی که در ارتباط با خانه و منزل به ما رسیده، مشاهده می‌شود که از یک‌سو از داشتن منزل بزرگ نهی شده و از سوی دیگر به داشتن منزل وسیع و بزرگ توصیه‌شده است. آنچه از مجموع این روایات به دست می‌آید، آن است که روایات درباره بزرگی و وسیع بودن منزل، ناظر به انتخاب مکانی است که خانواده به‌راحتی و آسایش و پوشاندن در آن زندگی کند. ساختمان تجملی ساختن و فخرفروشی کردن بر برادران دینی مورد نهی قرارگرفته است. برخورداری از مسکن به‌اندازه نیاز و کفایت باشد. هر خانه بزرگی باعث سعادت دنیوی و اخروی نیست. بزرگ بودن خانه وسیله‌ای برای دست یافتن صاحب‌خانه به هدف‌های شایسته خانوادگی و اجتماعی؛ مانند صله ارحام، اطعام فقرا، برگذاری مراسمات دینی و ... است.

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، 8 ج‏6، ص 525 و 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج 5، ص 299-302، مؤسسه
آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق.
3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 525، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
4. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 525 و 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
8. ابن‌بابویه، محمد بن على، الخصال، ص 183 و 184، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.
9. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج‏5، ص 302 و 303، مؤسسه  آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق.
10. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
11. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 525، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
13. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 556، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
14. ر.ک: شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج‏5، ص، 338، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق. «کَرَاهَهِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَى الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَهً».
15. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 531، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
16. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏2، ص 608، دارالکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.
17. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص 11، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق؛ ابن‌بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 281، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
18. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏6، ص 531، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
19. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏6، ص 532، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
20. سوره شعرا، آیه 128- 129.
21. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 531، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
22. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ج‏6، ص 525 و 526، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
23. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، خطبه 209، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
24. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص 11، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

 

همان قدر که در اسلام به توسل و گریه و امثال آن بها داده شده است به همان میزان هم به شادی و نشاط حلال بها داده شده است که قوت بخش زندگی انسان است.
میزان عزاداری و شادی و نشاط در جامعه

پرسش:
آیا این‌همه گریه و عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام، افراط نیست؟ پس تکلیف شادی و نشاط چه می‌شود؟
 

پاسخ:
توسل به اهل‌بیت مخصوصاً گریه و عزاداری برای امام حسین علیهم‌السلام، از مواردی است که سفارش‌های زیاد در مورد آن در منابع دینی آمده است. از سویی که شبهات و حملات زیادی در ایام عزاداری نسبت به گریه و عزاداری وارد می‌شود که یکی از آن‌ها درخواست تبیین نسبت بین شادی و گریه و توسل است. 

برای روشن شدن این موضوع توجه به نکات زیر لازم است:

1. در ابتدا باید به‌صراحت بگوییم که اسلام موافق شادی است. قرآن در این ارتباط می‌فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون‏» «ای پیامبر! به مؤمنان بگو که به دلیل قرار گرفتن در دایره فضل و رحمت پروردگار شاد باشند و چنین توفیقی از هر آنچه تاکنون به دست آورده اند بهتر است». (1) شادی‌های حلال بسیاری وجود دارند که اسلام نه تنها با آن‌ها به مبارزه برنخاسته، بلکه در بسیاری موارد، آن‌ها را مورد تأیید خویش نیز قرار داده است. 
روایتی از امام صادق علیه‌السلام بر این نکته تأکید دارد که شادی‌های حلال دنیایی می‌تواند کمکی برای رسیدن به شادی‌های معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود می‌فرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادی‌هایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصت‌های خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیندازند و باقی‌مانده فرصت خویش را نیز به شادی‌های حلال بپردازد که این شادی‌ها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود. (2)

2. بله برخی شادی‌ها جایز نیست، ولی باید دانست تنها شادی‌هایی از دیدگاه اسلام غیرمجازند که آثار سوء فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشند. شادی‌های برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابودکننده بنیاد خانواده و اجتماع، شادی‌های ناشی از فقدان بخش‌هایی از سیستم هوشیاری بدن به دلیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، شادی ناشی از اذیت و آزار دیگران در روابط اجتماعی (رانندگی نامناسب، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، تخریب اموال عمومی و ...)، شادی ناشی از اسراف و تبذیر و استفاده نادرست از نعمت‌های خدادادی، شادی ناشی از تکبر و فخرفروشی به دیگران از بابت ثروت یا مقام اجتماعی، شادی فرار از جهاد و شادی منافقانه ناشی از شکست ظاهری افراد با ایمان و ... ازجمله مواردی هستند که مورد تأیید اسلام نبوده و بسیاری از آن‌ها از سوی دیگر جوامع بشری نیز امری ناپسند به شمار می‌آیند. 
اگر کمی واقع‌نگر باشیم به‌راحتی درخواهیم یافت که تنها شادی‌های غیراخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادی‌های معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است و آنجا که سخن از بازخواست انسان‌ها به دلیل شاد بودن است، جایی است که این شادی به ناحق باشد: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُون‏» «گرفتاری شما به کیفر الهی بدان دلیل است که شما به ناحق در زمین به شادی و گردنکشی می‌پرداختید». (3) بنابراین اسلام موافق شادی و نشاط است. آنچه موجب شبهه و حمله گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های نادرست از دین بوده است. 

3. در مورد گریه و اثرات آن روایات بسیاری وارد شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم اسلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (4) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد»(5) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود». (6) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

4. اما به‌طور کلی گریه را ازنظر انگیزه و دلیل، می‌توان به پنج نوع تقسیم نمود:

الف) گریه‌ای که انگیزه عقیدتی دارد؛ انسان مؤمن بر این باور است که همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قیامت خوبی‌ها و زشتی‌های کردار و رفتار او نمایان می‌گردد. توجه به گذشته تاریک و گناه‌آلود، مسلمان معتقد را به گریه وامی‌دارد تا آثار شوم گناه را از دل بزداید و خود را متحول سازد. انسان‌های کمال یافته و معصومان نیز از خوف و خشیّت الهی همواره اشک خوف می‌ریختند. این گریه نشانه ایمان کامل است. امام سجاد علیه‌السلام فرمود: محبوب‌ترین قطره در پیشگاه خداوند متعال، قطره اشکی است که مخلصانه در تاریکی شب و از ترس خدا ریخته شود. (7)

ب) گریه‌ای که از علاقه طبیعی انسان به خود سرچشمه می‌گیرد و خاستگاه آن عواطف و احساسات است؛ خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده که در رویارویی با حوادث و مصائب جان‌سوز دگرگون می‌شود،‌تکان می‌خورد، می‌سوزد و اشک را از چشمان سرازیر می‌کند. انسان در زیان‌های مالی و جانی و از دست دادن عزیزانی که به آن‌ها انس و الفت پیدا کرده است، اندوهگین شده و دچار ناراحتی‌های روحی و روانی می‌شود. امّا گریه و گریستن، عقده‌های درونی را برطرف کرده و به انسان آرامش می‌بخشد؛ از این‌رو در علم اخلاق از این ویژگی قلب و رقت و نرمی آن تمجید شده است چرا که نشانه قلب زنده آن است که از عواطف و احساسات سازنده‌ای سرشار باشد.

ج) گریه‌ای که از فضیلت طلبی و کمال خواهی سرچشمه می‌گیرد؛ انسان در فقدان معلم، استاد و مربی اخلاق و بلکه بالاتر، در ارتحال پیامبر صلی‌الله علیه و آله یا امام علیه السلام اشک می‌ریزد و عزاداری می‌کند. انگیزه این نوع گریه آن است که با مرگ پیشوای خود احساس می‌کند از راه کمال و رشد بازمانده و مرشد و راهنمای بزرگی را از دست داده که بدون او دست‌یابی به کمالات بالاتر برایش دشوار است. پس از وفات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله خلیفه اول و دوم به زیارت ام ‌ایمن آمدند. پس از حضور آنان ام ‌ایمن گریه کرد، خلیفه دوم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ برای رسول خدا که در پیشگاه خداوند قرار دارد گریه معنا ندارد! ام ‌ایمن پاسخ داد: گریه من برای از دست دادن پیامبر نیست. بلکه گریه من به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحی کوتاه شده است. (8) از این‌رو این نوع گریه از نوع اول ارزش بالاتری دارد. در این نوع گریه، در واقع گریه کننده بر خود می‌گوید.

د) اندوه و گریه بر مظلوم؛ نوع دیگر گریه، گریه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمی که بر او وارد شده مانند گریه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله برای عموی خود حضرت حمزه و همچنین گریه برای علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام پیش از شهادت آنان و مثل گریه و عزاداری مسلمانان در شهادت‌های ائمه دین که به‌صورت مظلومانه به شهادت رسیدن. 

ه‍) گریه و عزاداری سیاسی؛ امام خمینی (ره) می‌فرماید: «زنده نگه‌داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه‌چیز را در راه اسلام داده، یک مسئله سیاسی است، یک مسئله‌ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده می‌کنیم. ما از آن الله اکبر‌ها، ملت ما از آن الله اکبرها استفاده کرد، آن الله اکبر‌ها را باید حفظ بکنیم، باید به این مظاهر، شعایر و اموری که در اسلام به آن سفارش شده فکر کنید که این‌ها یک مسئله سطحی نبوده است که می‌خواستند جمع بشوند و گریه کنند،‌خیر. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که با همین اشک‌ها سیل جریان می‌دهیم و سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد می‌کنیم». (9) 
از این دید، ‌گریه زبان گویای فردی است که مورد تجاوز و ستم قرار گرفته باشد. در زمانی که با جباران به وسیله نیروی نظامی نمی‌توان مقابله کرد و حتی نمی‌گذارند سخنی گفته شود؛ تنها سلاح گریه است که نفرت و خشم را نشان می‌دهد و با این گریه است که اظهار تنفر و بیزاری از ستم و ستمگری آشکار می‌شود. این گریه‌ای است که مردم را نسبت به ستمگران بیدار می‌کند. شاهد این شیوه را در زندگی امام زین‌العابدین علیه السلام می‌توان دید. آن حضرت بیست سال در حال ماتم و گریه بود و این حزن و گریه امام تأثیر فراوانی در بیداری مردم داشت؛ چرا که با زبان رفتار از عظمت قیام عاشورا و شدت ظلمی که بر اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله رفته بود حکایت می‌کرد و از تبلیغات دروغین نیز پرده برمی‌داشت.

5. علاوه بر مطالب فوق برای گریه بر اهل‌بیت علیهم‌السلام نکاتی وجود دارد که مى‏توان در امور ذیل، آن‌ها را خلاصه کرد: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و اهل‏بیت علیه السلام را بر مسلمانان واجب کرده است (10) روشن است که دوستى لوازمى دارد و محب صادق، کسى است که شرط دوستى را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است (11) از این‌رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت علیه السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است. از سوی دیگر از آنجا که در فرهنگ شیعى، گریه باید از سر معرفت و شناخت باشد هم‏ دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگو گیری و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد. فردى که با معرفت برای امام حسین گریه مى‏کند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. 
از سوی دیگر گریه بر اهل‏بیت علیه السلام در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن اهداف آن‌ها فراهم مى‏سازد. کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت علیه السلام آشنا مى‏شوند. به‌راستی عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

نتیجه:
اسلام موافق شادی و نشاط است و در قرآن و روایات بر این موضوع تأکید شده است. البته شادی‌هایی که حلال باشد و مفسده‌ای نداشته باشد؛ اما از سویی که دیگر گریه و عزاداری و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز تاکیدات زیادی دارد. گریه اقسامی دارد. گریه عقیدتی، گریه احساسی، گریه کمال خواهی، گریه بر مظلوم، گریه سیاسی. گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام گریه بر مظلوم و گریه سیاسی است. از سویی دیگر نشانه محبت به اهل‌بیت است و از سوی دیگر نقش الگوسازی دارد. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

 

 منابع برای مطالعه بیشتر:
- فلسفه اشک اثر سید عبدالله حسینی.
- گریه بر امام حسین علیه السلام و آثار شگفت آن، اثر سید محسن مهدوی. 
- معجزه اشک، اثر حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، 58.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، ج 5، ص
7، ح 1.
3. سوره غافر، 75.
4. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
5. همان، ص 285.
6. همان، ص 288.
7. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، نشر دارالکتب، چاپ 1، ج 90، ص 329. 
8. بیهقی، دلائل النبوه، نشر طاووس، چاپ 1، ج 7، ص 266.
9. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، تهران، مرکز نشر آثار حضرت امام، چاپ 1، ‌ج 13، ص 154.
10. شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29.
11. محمد محمدی ری شهری، المحبه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، بی‌تا، ص 170- 169 و 181- 281.
 

روایات متعددی در مورد بخشش گناهان به واسطه گریه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است لکن این روایات، پیش فرض هایی دارند که در روایات دیگر بیان شده است.
اثر گریه بر امام حسین علیه السلام

پرسش:
آیا گریه و عزاداری بر امام حسین علیه‌السلام یا زیارت قبر ایشان باعث آمرزش گناهان صغیره و کبیره حتی آن‌هایی که در آینده انجام می‌دهیم، می‌شود؟ پس چه طور است که می‌گویند برای بخشیده شدن فقط باید توبه کرد؟ یا گناه نا کرده آینده چطور الآن بخشیده می‌شود؟
 

پاسخ:
زیارت اهل‌بیت از جمله زیارت امام حسین علیه‌السلام، نیز از بزرگ ترین و مؤثرترین و با ارزش‌ترین عبادات است که توفیق می‌خواهد. برای این زیارت‌ها اثرات بسیار زیادی گفته شده که یکی از آن‌ها بهشتی شدن یا بخشش گناهان است که شبهاتی ایجاد کرده است. 
برای رفع این شبهات و شناخت دقیق این دسته روایات نیاز به تفصیل بیشتر است که در ادامه ذکر می‌کنیم:

1. در روایات بسیاری از ثواب گریه و عزاداری گفته شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم‌السلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (1) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد». (2) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود.»(3) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

2. نکته مهم این است که بخشش گناهان بعدی و قبلی اولین بار در خود قرآن آمده و در مورد پیامبر است. «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزا» «ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم! تا خداوند گناهان گذشته و آینده‏اى را که به تو نسبت مى‏دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید»(4) در مورد معنای بخشش گناهان آینده پیامبر با وجود عصمت پیامبر برخی مفسران این طور گفته‌اند که اینکه این گناهان، گناهان واقعى نبود، بلکه گناهانى بود پندارى و در افکار مردم و در باور آن‌ها، چنان که در آیه 14 سوره شعراء داستان موسى علیه‌السلام مى‏خوانیم که موسى به پیشگاه خدا عرضه داشت: فرعونیان بر من گناهى دارند که مى‏ترسم به جرم آن گناه مرا بکشند در حالى که گناه او چیزى جز یارى فرد مظلومى از بنی‌اسرائیل و کوبیدن (سهوی) ستمگرى از فرعونیان نبود. بدیهى است این نه تنها گناه نبود، بلکه حمایت از مظلوم بود، ولى از دریچه چشم فرعونیان گناه محسوب مى‏شد. به تعبیر دیگر «ذنب» در لغت به معنى آثار شوم و تبعات کارى است، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشرکان را به هم ریخت، ولى پیروزی‌های بعد سبب شد که آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود. مشرکان مکه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنیات نادرستى درباره اسلام و شخص پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) داشتند که پیروزی‌های بعد بر همه آن‌ها خط بطلان کشید.

3. با بررسی که در روایات زیارت و کلیدواژه بخشش گناهان گذشته و آینده انجام شد، معلوم گردید که این عبارت در مورد گریه بر امام حسین (علیه السلام) وارد نشده است. اگرچه ثواب‌های زیادی مانند وجوب بهشت و حرمت دوزخ و بخشش گناهان و... آمده، ولی این عبارت «ماتقدم منها و ما تأخر» در مورد چند چیز آمده است یکی زیارت امام حسین و امام رضا علیهماالسلام (5) و دیگری برای ثواب برخی اعمال ماه شعبان و رمضان (6) و در این مورد روایت خاصی در مورد گریه بر امام حسین علیه‌السلام یافت نشد.

4. فارغ از این موضوع، این عبارت معنای درست و قابل قبولی نیز می‌تواند داشته باشد. معنای بخشش گناهان آینده در صورت انجام اعمال خاصی، این است که این اعمال باعث ایجاد نورانیت و معنویت می‌شود و این نورانیت و معنویت در انسان باعث می‌شود انسان خود به خود از گناهان آینده دور شود؛ یعنی معنای باطنی این عبارت تشویق به گناهان آینده نیست، بلکه برعکس معنای عبارت این است که این نورانیت باعث می‌شود که زمینه گناهان آینده در انسان از بین برود. بخشش گناهان آینده به معنای ترک گناهان آینده از طریق نورانیت و معنویت حاصل شده است.

5. روایات به این مضمون درباره گریه بر اباعبدالله و زیارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبی و ... وارد شده است که دلالت دارد این اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان می‌شود؛ اما اولاً این وعده‌ها اجمالی است و قید و شرط آن‌ها در روایات دیگر به صراحت و بارها ذکر شده است. مثلاً آیه شریفه می‌فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین‏ (8) خدا فقط از باتقوایان می‌پذیرد. این آیه قید عامی را به همه عبادات و اعمال ما می ‌زند و آن رعایت تقوا است. قرآن در این آیه با حصر انما اعلام می‌کند که فقط از با تقواها می‌پذیرد؛ بنابراین اگر کسی تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به اندازه آب، دردی از او دوا نخواهد کرد. پس این وعده‌ها اجمالی است و با قید و شرط است و امید زا هست و بنده را به سوی خدا جلب می‌کند و تا شرط حقیقی‌اش حاصل نشود، قطعی نمی‌گردد، ولی همین امید کافی است و عامل مهمی در جهت حرکت و رسیدن به صلاح و فلاح است.

6. نکته دیگر این که برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل‌ بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد. انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اکبر است و بسیار سخت می‌باشد و سختی خالصانه به جا آوردن عمل، کمتر از سختی توبه خالصانه نیست و وقتی توبه واقعی همه گناهان گذشته را می‌آمرزد و به حسنه تبدیل می‌کند، چرا اشکی که خالصانه برای اباعبدالله ریخته شده، چنین نباشد؟ مگر خداوند درباره توبه نمی‌فرماید: «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل می‏کند». (9) بله همان گونه که توبه واقعی فرد را منقلب می‌کند و به جبران گذشته وا می‌دارد، اشک واقعی و ناشی از عشق خالصانه به امام حسین هم انسان را منقلب کرده و به جبران گذشته وا می‌دارد و او به یاری خدا بر جبران حقوق خدا و خلق که ضایع کرده همت می‌کند و اگر هم نتواند و فرصت نیابد این حقوق را جبران کند خداوند از جانب او آن قدر به طلبکارانش عطا می‌کند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آن‌ها محو شود.

نتیجه:
روایات در مورد بخشش گناهان با گریه بر امام حسین زیاد است. اگرچه عبارت بخشش گناهان آینده ابتدا در قران برای پیامبر آمده و به معنای از بین رفتن تصورات بد و تهمت‌هایی است که از سوی کفار به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زده شده است و در روایات نیز این عبارت برای زیارت امام حسین و امام رضا علیه‌السلام و برخی اعمال ماه شعبان و رمضان آمده است؛ اما اصل این عبارت توجیه پذیر است اولاً به معنای از بین رفتن زمینه گناهان آینده است نه مجوزی برای گناهان آینده و ثانیاً هر اثر و نتیجه‌ای که در روایات آمده مانند بخشش گناهان مشروط به شرایطی مانند تقوا و دوری از گناه است که این نیز در قرآن ذکر شده است. برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل ‌بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد و خودش در واقع نوعی توبه به حساب می‌آید.

منابع برای مطالعه بیشتر:
-فلسفه اشک، سید عبدالله حسینی.
-گریه بر امام حسین علیه‌السلام و آثار شگفت آن، سید محسن مهدوی.
-معجزه اشک، حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
2. همان، ص 285.
3. همان، ص 288.
4. سوره فتح، آیه 1-2.
5. تفسیر نمونه، ج‏22، ص 21.
6. بحارالانوار، همان، 49، ص 286.
7. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 277.
8. سوره مائده، آیه 27.
9. سوره فرقان، آیه 70.
 

سنت عزاداری گرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف، اشکال متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف، دارای اصول واحدی است که باید رعایت گردد.
سیره و کلام اهل بیت در عزاداری امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آیا عزاداری در اسلام شیوه خاصی دارد و سیره ائمه علیهم‌السلام در عزاداری چگونه بوده است؟
 

پاسخ:
شیوه عزاداری در میان اقوام بشری گوناگون است و منحصر در شیوه خاصی نیست. الزامی هم ندارد به یک شیوه خاص اجرا شود. اگرچه حدود آن محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد. اگرچه بهتر آن است که برای دست‌یابی به شیوه‌های اصیل و دور از خرافات و تحریفات، به امامان معصوم شیعه علیهم‌السلام تأسّی کنیم که ایشان اسوه حسنه الهی در میان امت و بشر هستند. (1)

در ذیل به برخی از شیوه‌های عزاداری در سیره و کلام ائمه معصومین و خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام اشاره می‌کنیم. ذکر این نکته به‌جاست که آنچه در ذیل بیان می‌شود در بیان عزاداری برای اهل‌بیت علیهم‌السلام است:

1. حزن و اندوه درونی و قلبی
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَطْلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ فَاخْتَارَ لَنَا شِیعَهً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا؛ (2) خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریک‌اند و با مال و جانشان به یاری ما می‌شتابند، آنان از مایند و به‌سوی ما خواهند آمد.
امام رضا علیه‌السلام به پسر شبیب فرمود: «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلاَیَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَه؛ اگر دوست می‌داری که هم‌نشین ما در بهشت برین باشی در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش ولایت ما را بپذیر، چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می‌گردد». (3)

2. اجتناب از شادی ظاهری
امام رضا علیه‌السلام فرموده است: هرگاه ماه محرم فرامی‌رسید، پدرم دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن‌که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (4)

3. گریبان چاک زدن و لطمه زدن
شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: زنان فاطمی در سوگ حسین بن علی‏ علیه السلام گریبان چاک داده و به‌صورت زدند و بر مثل حسین باید به‌صورت زده و گریبان‌چاک داد. «لَا شَیْ‏ءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَهِ وَ لَقَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلامَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ». (5)
شیخ مفید رحمه‌الله نقل می‌‏کند: چون زینب‏ علیه السلام اشعار برادرش حسین علیه السلام را شنید که می‌‏گوید: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ سیلی به‌صورت زد و دست برد و گریبان‌چاک داد و بی‌هوش شد. (6) البته باید دقت نمود که این موارد به جهت درک واقعی آن مصائب بوده است و از طرفی در زمان ما باید حتماً جانب عرف رعایت شود تا موجب وهن دین و مذهب نشود.

4. نوحه‌سرایی کردن
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ اَلدُّمُوعِ دَماً، من صبح و عصر بر تو ندبه می‌‏کنم و به‌جای اشک‏‌ها بر تو خون می‌‏گریم. (7) نیز می‌خوانیم: فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیاً وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات؛ زنان چون اسب زخم خورده تو را دیدند... از پشت پرده‏‌ها بیرون آمدند در حالی که موهای خود را پریشان کرده و بر صورت می‌‏زدند و با صدای بلند نوحه می‌‏کردند. (8)

5. برپایی مجلس حزن و عزا
سیدبن طاووس نقل کرده: چون اسیران در بازگشتشان به مدینه به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری را همراه جماعتی از بنی‌هاشم و مردانی از آل رسول مشاهده کردند که برای زیارت قبر حسین علیه السلام آمده‌اند. همگی در یک‌وقت به هم رسیدند و شروع به گریه و حزن کرده و بر خود می‌‏زدند و چنان عزاداری به پا کردند که جگر‌ها را می‌‏سوزاند. زنان آن سرزمین نیز با آنان هم‌نوا شده و چند روز عزاداری بر پا کردند. (9)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل‌بیت علیه السلام، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیه السلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‌اند. چون مرا دید، فرمود: مَرْحَباً بِکَ یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِی فِی مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِی إِلَى جَانِبِهِ ... مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری کننده ما به دست و زبان خود! پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل‌بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنی امیه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه دشمنان بر ما وارد کرده‌اند، حق‌تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه السلام که تو تا زنده‌ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در این باره کوتاهی مکن». دعبل می‌گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه السلام کردم. (10)

6. مرثیه‌سرایی
هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام به مدینه، کاروان آن‌ها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجاد علیه السلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‌ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهدا علیه السلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیه السلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سرنیزه‌ها در شهرها می‌گردانند. (11)

7. سرودن اشعار در رثای اهل‌بیت
زید الشحّام می‌گوید روزی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده‌ام که تو درباره حسین علیه السلام شعر می‌گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان که ما گریه کردیم. سپس فرمود: مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّهَ وَ غَفَرَ لَهُ؛ کسی که برای حسین علیه السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می‌کند و گناهانش را می‌آمرزد. (12)

8. گریستن
امام‌حسین علیه السلام فرموده است: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (13). امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس که چشمش درراه ما گریان شود، به خاطر خونی که از ما ریخته شده است، یاحقی که از ما گرفته‌اند، یا آبرویی از ما یا یکی از شیعیان ما برده و هتک حرمت کرده‌اند، خداوند متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، برای ابد جای می‌‌دهد. (14) 

9. گریاندن
امام باقر علیه السلام پس از شنیدن سروده‌های «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: ما مِن رَجُلٍ ذَکرَنا أو ذُکرنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ ماءٌ وَ لَو قَدرَ مِثلِ جَناحِ البَعوضَهِ إلّا بَنَی اللّهُ لَهُ بَیتاً فِی الجَنَّهِ، وَ جَعَلَ ذلِک حِجابا بَینَهُ وَ بَینَ النّارِ، هیچ‌کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هرچند به اندازه بال پشه‌ای اشک آید، مگر آنکه خداوند برایش در بهشت، خانه‌ای بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (15). امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ‌کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. (16)

10. تباکی
در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فروند: «ای موسی! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبرصلی‌الله علیه و آله و سلم تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود». (17)

11. تسلیت‌گویی
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: وقتی شیعیان به هم می‌رسند در مصیبت اباعبدالله علیه السلام این جمله را تکرار کنند: «اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین علیه السلام وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهم السَلام.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین علیه السلام بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد علیهم‌السلام قرار بدهد. (18)

نتیجه:
عزاداری یا سوگواری، واژه‌ای آیینی است که در سوگ و عزای بزرگان دین، ازجمله معصومان علیهم‌السلام و به‌ویژه امام حسین علیه السلام انجام می‌شود. این سنت اگرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف در جوامع و اقوام شکل‌های متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف دارای اصول واحدی است که در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره شد. نکته کلیدی در شیوه‌های عزاداری، انطباق آن با حدود محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد.

 

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. احرام محرم: آداب حضور در ایام و مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما.
2. چکامه‌هایی در شیوه‌های عزاداری: آسیب‌شناسی و آفت زدایی مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام، ناشر سوره مهر، سید احمد خاتمی.
3. سیاه‌پوشی در سوگ ائمّه نور علیهم‌السلام، علی ابوالحسنی (منذر)، الهادی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره احزاب، آیه 21.
2. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، قم - ایران: دارالکتاب الإسلامی، ج 1، ص 817.
3. محمد بن علی ابن‌بابویه، الأمالی (للصدوق)، تهران - ایران: کتابچی، ج 1، ص 129.
4. همان، ص 128.
5. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الوافی، اصفهان - ایران: مکتبه الإمام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام العامه، ج 25، ص 572.
6. محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم - ایران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ج 2، ص 91.
7. محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 496.
8. همان، ص 496.
9. علی بن موسی ابن طاووس، بدون تاریخ، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران - ایران: جهان، ج 1، ص 174: لَمَّا رَجَعَتْ نِسَاءُ الْحُسَیْنِ علیهم‌السلام وَ عِیَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا إِلَى الْعِرَاقِ قَالُوا لِلدَّلِیلِ مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِیقِ کَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ وَ جَمَاعَهً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الماتم [الْمَآتِمَ‏] الْمُقْرِحَهَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَى ذَلِکَ أَیَّاماً.
10. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت - لبنان: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 10، ص 386.
11. علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ج 1، ص 174، یا اهلَ یثرب
لا مُقامَ لکم بِها قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ والرأسُ منه علیَ القناهِ یُدارُ
12. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، بیروت - لبنان: دارإحیاء التراث العربی، ج 44، ص 282.
13. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف اشرف - عراق: المطبعه المبارکه المرتضویه، ج 1، ص 100.
14. محمد بن محمد مفید، الأمالی (للمفید)، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 174.
15. علی بن محمد خزاز رازی، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، قم - ایران: بیدار، ج 1، ص 248.
16. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، ج 44، ص 282.
17. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 318.
18. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ج 1، ص 174.

در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت نقل شده است.
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام را بر اساس روایات بیان کنید.
 

پاسخ:
امام حسین علیه‌السلام در میان معصومان علیهم‌السلام از جایگاه و ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار هستند. در این ویژگی‌های اختصاصی، بحث از برتری جایگاه ایشان نسبت به دیگر اهل‌بیت علیهم‌السلام مطرح نشده، بلکه برکات و کراماتی برای حضرت با محوریت بهره‌برداری شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت به چشم می‌خورد. 
در ادامه بر اساس روایات، به پاداش و بهره مادی و معنوی که در زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام وجود دارد، اشاره خواهد شد.

الف) ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام
یکی از مهم‌ترین ویژگی زیارت امام حسین علیه‌السلام، عدم محدودیت در زمان، مکان، دفعات، متن زیارت و شیوه زیارت و ... است؛ به عبارت دیگر در هر زمان و هر مکانی و با هر شرایطی و با متون مختلف و متعدد می‌شود حضرت را زیارت کرد. آنچه از روایات به دست می‌آید، تأکید فراوان بر انجام اصل زیارت است و شرایط دیگر آن، قابل چشم ‌پوشی است. اهمیت زیارت حضرت را می‌توان در متن این روایت به روشنی دریافت:  فَرُوِیَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: زِیَارَهُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1) از امام صادق علیه‌السلام حدیث شده که فرمودند: زیارت حسین بن على علیهما‌السلام واجب است بر هر که اقرار به امامت حسین علیه‌السلام از جانب خداى عز و جل دارد.
شبیه به این مفهوم در روایات دیگر نیز مورد توجه بوده (2) و دست‌کم، یک بار زیارت امام حسین علیه‌السلام در طول عمر یک انسان مؤمن همانند حج تمتع، واجب دانسته شده است. شاید این روایات و مفهوم وجوبی که از آن به دست می‌آید، ما را از پرداختن به دیگر روایات فضیلت کفایت کند. درک این مطلب که یک زیارت به ‌ظاهر مستحبی در جایگاهی قرار می‌گیرد که معصومان در کلام خود آن را واجب شمرده‌اند، دیگر بقیه فضیلت‌های بیان شده درباره زیارت حضرت را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

ب) پاداش گریه بر امام حسین علیه‌السلام
یکی دیگر از ویژگی‌های انحصاری برای حضرت اباعبدالله علیه‌السلام که بهره آن برای شیعیان و دوستداران حضرت حاصل می‌شود، پاداش ویژه برای گریستن بر مصائب عاشوراست. در روایات متعدد، گریه کردن بر امام حسین علیه‌السلام، به عنوان سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و یکی از شعائر تشیع محسوب شده است. اوج این تأکید در زیارت ناحیه مقدسه است که حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام، نهایت گریستن خود بر مصائب جدش را به خون گریه کردن بیان کرده‌اند. (3) در روایتی امام صادق علیه‌السلام تمایز گریستن بر امام حسین علیه‌السلام را این چنین بیان می‌کنند: کُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ عَلَى اَلْحُسَیْنِ علیه‌السلام (4) یعنی هر نالیدن و گریه‌ای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه‌السلام.
با این توصیف روشن است که حتی در گریه کردن بر حضرت، اختصاص و انحصاری وجود دارد که همه معصومان تلاش کرده‌اند بخش احساسی و شورآفرین مذهب را در جریان شهادت امام حسین علیه‌السلام متمرکز کنند. آثار دیگری مانند بخشش گناهان (5) نیز به عنوان پاداش گریه بر حضرت در روایت بیان شده است.
البته روایاتی که در مورد ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام از معصومان علیهم‌السلام بیان شده فراوان هستند که می‌توان با مراجعه به کتاب «کامل الزیارات» برخی از این روایات را مشاهده کرد. به عنوان مثال امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: «ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام معادل ثواب حجّ است براى کسى که حجّ از دستش رفته است». (6) همچنین منابع حدیثی دیگر مانند کتاب «الکافی» بَابُ فَضْلِ زِیَارَهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ، جلد 4، صفحه 580؛ «وسائل الشیعه»، جلد ‏14، صفحه 409 و ... بسیاری از روایات این موضوع را جمع آوری کرده‌اند.

نتیجه:
در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت از جمله این اختصاصات به شمار می‌رود. در برخی روایت فضیلت بالای زیارت حضرت با وجوب زیارت آن حضرت بر همه مؤمنان بیان شده و یا تنها گریستن بر مصائب اباعبدالله علیه‌السلام جایز شمرده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، محقق / مصحح: مؤسسه آل ¬البیت علیهم‌السلام‏، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 133.
2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف اشرف: دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 122.
3. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 36، ج 98، ص 148.
4. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، قم: دار الثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ج 2، ص 161.
5. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، مترجم:‏غفاری علی‌اکبر و مستفید، تهران: نشر صدوق، اول، 1372 ش، ج 2، ج 1، ص 299.
6. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، همان، ص 157.

اعمال انسان تأثیر مستقیم و غیر مستقیم بر تمام شئون فردی و اجتماعی وی و همچنین انسان های دیگر دارد و کسی نمی تواند بگوید که هر رفتاری را که بخواهم انجام می دهم.
تأثیر انجام کار حرام در شخصیت انسان

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام، انجام کارهای حرام و اعمال بد، آیا به غیر از عقاب اخروی و اثرات منفی در دنیا، تأثیر در شخصیت انسان هم خواهد داشت؟
 

پاسخ:
اهل‌بیت علیهم‌السلام در جهت تکامل و هدایت انسان همواره سعی داشته‌اند تا او را از گناه و معصیت برهانند. یکی از راه‌کارهای ایشان، بیان اثرات و عواقب گناهانی است که فرد مرتکب آن می‌شود. برخی فکر می‌کنند که اثرات گناه منحصر در قیامت بوده و یا نهایتاً اثراتی مادی هم در زندگی دارد؛ اما نکته‌ی قابل‌توجه این‌که کارهای بد می‌تواند بر روح و شخصیت انسان نیز تأثیر گزار باشد. در ادامه برخی از تأثیرات اعمال ناشایست بر شخصیت انسان بیان خواهد شد.

تأثیر کارهای بد بر شخصیت افراد
همان‌گونه که کارهای خوب می‌تواند بر شخصیت افراد تأثیر گزار باشد، کارهای بد نیز می‌توان در روان آدمی تأثیر بگذارد. مطابق احادیث، این اثر آنی و سریع است. امام صادق علیه‌السلام در این رابطه فرموده‌اند: «إِنَّ عَمَلَ السَّیِّئِ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْم‏». (1) همانا سرعت تأثیر کار بد در آدمى از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.
بنابراین انسان باید این اثرات را بشناسد و از کارهای که عامل این عواقب هستند دوری گزیند. در ادامه برخی از این آثار بیان خواهند شد:

1- از بین رفتن عاطفه
از تأثیرات مخرب گناه بر شخصیت آدمی، سنگدلی و از بین رفتن عاطفه انسان است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَهِ الذُّنُوبِ». (2) اشک‌ها نخشکید، مگر به سبب سخت‌دلی و دل‌ها سخت نشد، مگر به سبب کثرت گناه.
در حدیثی دیگر از ایشان نیز چنین بیان شده است: هیچ دردی دردناک‌تر از گناه برای قلب نیست. (3)
از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز روایت‌شده که ظلم و ستم باعث خرابی و ویرانی دل می‌شود. (4) 
در روایتی دیگر نیز ترک ذکر الهی عامل قساوت قلب دانسته شده است: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى علیه السلام ... إِنَّ تَرْکَ ذِکْرِی یُقْسِی الْقُلُوبَ». (5) خداوند متعال به موسی علیه‌السلام وحی کرد که ترک ذکر من، موجب قساوت قلب می‌شود.
در حدیثی دیگر از امام باقر علیه‌السلام، گناه سبب فساد قلب دانسته شده است: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَهٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَهَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَه‏». (6) چیزى بدتر از گناه، قلب را فاسد نمی‌کند؛ گناه قلب را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و تدریجاً در آن اثر می‌کند تا بر آن غالب گردد؛ در این هنگام قلب وارونه می‌شود و بالاى آن پایین قرار می‌گیرد. (موعظه در آن اثر نمی‌نماید)
در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نیز بیان شده که: «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً». (7) هنگامی‌که انسان گناه می‌کند نقطه سیاهى در قلب او پیدا می‌شود؛ اگر توبه کند آن نقطه سیاه محو می‌شود و اگر بر گناه بیفزاید زیادتر می‌شود تا تمام قلب او را فراگیرد و بعدازآن هرگز روى رستگارى نخواهد دید!
علاوه بر موارد بیان شده، در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز چهار گناه از عوامل مرگ قلب برشمرده شده‌اند: «أَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ کَثْرَهُ مُنَاقَشَهِ النِّسَاءِ یَعْنِی مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاهُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ یَقُولُ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَى خَیْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَهُ الْمَوْتَى فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْمَوْتَى قَالَ کُلُّ غَنِیٍّ مُتْرَفٍ». (8) از بین رفتن چهار خصلت دل را بمیرانند، گناه‏ روى گناه هم‌صحبتی بسیار با زنان، مجادله با بی‌خرد که پشت سر هم می‌گوید و حق را نمی‌پذیرد و هم‌نشینی با مردگان، عرض شد یا رسول‌الله مردگان کیان‌اند؟ فرمود هر ثروتمند خوش‏گذرانى است.
واضح است که مرگ قلب به معنای ایست قلبی نیست بلکه منظور، تأثیر این گناهان بر روح و عاطفه آدمی است. با این توضیح مشخص می‌شود که آیه 14 سوره مطففین ﴿ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون‏ ﴾؛ بلکه آنچه (از کردار زشت) کسب کرده‌اند، زنگار قلوب آنان شده است نیز به همین معنا است؛ بنابراین، یکی از مهم‌ترین اثرات گناه و کارهای ناشایست، تأثیر آن بر قلب است به‌گونه‌ای که باعث تاریک شدن، قساوت قلب و از بین رفتن عاطفه‌ی انسان می‌شود. البته در احادیث راه‌هایی برای برون‌رفت از این اثر نیز ذکر شده است. مطابق روایاتی که بیان شد، توبه یکی از این درمان‌ها است. همچنین مطالعه و عمل به احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز از دیگر این کارها می‌توان برشمرد. (9)

2- از بین رفتن بصیرت
از دیگر نتایج کارهای ناشایست، زایل شدن بصیرت از انسان است. بصیرت درواقع قدرت درک صحیح امور است. مطابق احادیث، این قدرتِ درک توسط برخی گناهان از بین می‌رود و یا کم‌رنگ می‌شود. به‌عنوان‌مثال، دنیاطلبی از این کارها است. 
پیامبر صلی‌الله علیه و آله در روایتی فرموده‌اند: «إِلَّا أَنَّهُ مَنْ رَغِبَ فِی الدُّنْیَا وَ طَالَ أَمَلُهُ فِیهَا أَعْمَى اللَّهُ قَلْبَهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِک‏». (10) هر که به دنیا گراید و آرزوهای دنیوی‌اش دورودراز گردد، خداوند به‌اندازه گرایش او به دنیا، دلش را کور می‌گرداند.
همچنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند: «دَوَامُ الْغَفْلَهِ یُعْمِی الْبَصِیرَهَ». (11) ادامه یافتن غفلت، دیده بصیرت را کور می‌سازد.
در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «لَوْلا تَکْثیرٌ فِى کَلَامِکُمْ وَ تَمْریجٌ فِى قُلُوبِکُمْ لَرَأیْتُمْ مَا أرَى وَ لَسَمِعْتُمْ مَا أسْمَعُ». (12) اگر زیاده‌روی در سخن گفتن شما و هرزه چرانی در دل شما نبود هر چه من می‌بینم شما می‌دیدید و هر چه می‌شنوم می‌شنیدید.
در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز چنین بیان‌شده است: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیَاطِینَ یَحُومُونَ حَوْلَ قَلْبِ ابْنِ آدَمَ لَنَظَرَ إِلَى الْمَلَکُوتِ». (13) اگر نبود این‌که شیطان‌ها بر گرد دل‌هاى آدمیان مى‌گردند هرآینه فرزندان آدم ملکوت را می‌نگریستند.
بنابراین، معاصی و کارهای ناشایست می‌توانند تأثیر مخربی بر قدرت بصیرت انسان داشته باشند و قدرت درک امور را از وی بگیرند.

3- حس افسردگی و غم
تأثیر ناگوار دیگری که اعمال ناپسند انسان می‌تواند بر شخصیت او داشته باشد، ایجاد حس غصه و غم و افسردگی است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند: «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا». (14) چه‌بسا ساعتى شهوت که غم درازى را به دنبال دارد.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز بیان‌شده که: «مَا یَزَالُ الْهَمُّ وَ الْغَمُّ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى مَا یَدَعُ لَهُ ذَنْباً». (15) همواره غم و اندوه با مؤمن است تا زمانی که معصیتی برایش باقی بماند. کسی که در عمل خود کوتاهی می‌کند نیز باید بداند که نتیجه‌ای جز غصه و غم و افسردگی برای خود نمی‌خرد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام باز در این مورد می‌فرمایند: «مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِیَ بِالْهَم‏». (16) کسى که در عمل کوتاهى ورزد دچار اندوه مى‏شود. 
بنابراین، گناه اولین تأثیر آن بر خود فرد است و وقتی‌که انسان به معصیتی دست می‌زند، درواقع در اولین اقدام، شخصیت خود را تخریب می‌کند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام به‌روشنی این تأثیر به تصویر کشیده شده است: اگر بداخلاق می‌دانست که خود را می‌آزارد، در اخلاق خود آسان می‌گرفت. (17)

4- تضعیف واقعیت‌نگری
واقعیت‌نگری یکی از لازمه‌های زندگی انسانی است. کسی که از این موهبت به دور است، نمی‌تواند از حوادث پیش رو تحلیل درستی داشته باشد و لذا در انتخاب‌های خود دچار اشتباه می‌شود. متأسفانه یکی از تأثیرات کارهای بد، ضعیف شدن این قوه در شخصیت انسان است. قرآن کریم با اشاره به این اثر، در آیه 8 سوره فاطر می‌فرماید: ﴿أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا ﴾. آیا کسى که عمل بدش براى او تزیین شده و آن را خوب و زیبا می‌بیند. همچنین عجب و خودبینی نیز، از گناهانی است که موجب این مشکل می‌شود. امام رضا علیه‌السلام در این رابطه فرموده‌اند: «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعا». (18) عُجب و خودپسندى درجاتى دارد؛ یکى از آن‌ها این است که اعمال سوء انسان در نظرش تزیین شود آن را خوب ببیند و از آن خوشحال شود و در شگفتى فرورود و گمان کند عمل نیکى انجام داده است.
البته مواردی که دارای چنین اثری است منحصر در آنچه بیان شد نیست و احادیث دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.

5- حس حسرت
حسرت و تأسف از دیگر تأثیراتی است که برخی اعمال ناپسند می‌توانند بر انسان داشته باشند. به‌عنوان‌مثال امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند: «مَنْ لَمْ یَعْذِلْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِی الْحَسَرَات‏». (19) کسی که خود را از شهوات سرزنش نکند در دریای حسرت و اندوه درافتد و در آن‌ها دست‌وپا زند.
همچنین ایشان در حدیثی دیگر ناامیدی را عامل تأسف و پشیمانی می‌دانند: «إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَف‏». (20) اگر نومیدى بر آن (قلب افراد) چیره شود حسرت او را از پاى درآورد. این روایت کاملاً روشن‌بیان کرده که ناامیدی می‌تواند باعث ایجاد روحیه حسرت و تأسف در انسان شده و حتی موجب از بین رفتن او شود.

6- کسالت و انفعال
در جامعه برخی افراد هستند که همواره کسل بوده و حالتی منفعلانه در برابر کارها و فعالیت‌های پیش روی خود دارند. این حالت می‌تواند سرچشمه از اعمال خود فرد داشته باشد. به‌عنوان‌مثال ناامیدی از کارهایی است که مطابق روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام موجب کم‌کاری در کارهای شود: «فِی الْقُنُوطِ التَّفْرِیط». (21) در نومیدى کوتاهى نهفته است. یا در حدیثی دیگر از ایشان نقل‌شده که: «کُلُّ قَانِطٍ آیِس». (22) هر نومیدى ناکام است.

7- از بین رفتن حیا و لاابالی‌گری
متأسفانه، برخی از گناهان، باعث ایجاد انحراف اخلاقی و حس لاابالی‌گری و بی‌حیایی در افراد می‌شوند. چنانچه چنین چیزی برای فرد رخ دهد، دیگر مانعی جلوی خود نمی‌بیند و بدون هیچ شرم و عاری به کارهای خلاف دست می‌زند. در دعای کمیل، عبارت «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم‏»؛ خدایا! بیامرز گناهانی که پرده‌ها [ی شرم و حیا] را می‌درد نشان از چنین تأثیری برای گناه و معصیت دارد. (23) امام سجاد علیه‌السلام نیز در حدیثی گناهانی که مانع شرم و حیا می‌شوند را برمی‌شمارد. شراب‌خواری، قماربازی، گفتن سخنان لغو و بیهوده برای خنداندن دیگران، گفتن عیب دیگران، هم‌نشینی با مردم بدنام مواردی هستند که در این حدیث از آن‌ها نام برده شده است. (24)

8- زوال علم و عقل
از پیامدهای شوم گناه، از بین رفتن علم، فراموشی و غفلت است. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْکَذَّابِینَ النِّسْیَانَ». (25) ازجمله چیزهایی که خداوند با آن دروغ‌گویان را عقوبت می‌کند، فراموشی است.

همچنین پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این زمینه فرموده‌اند: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ عَلِمَه‏». (26) آدمى مرتکب گناهى می‌گردد و در اثر آن، علومى که فراگرفته بوده، فراموش می‌کند.

9- تضعیف حس عاقبت‌اندیشی
یکی دیگر از نتایج گناه، از بین رفتن قوه عاقبت بینی است. به‌عنوان‌مثال، کسی چشمش به دیدن نامحرم عادت کند، از عاقبت کار نمی‌ترسد و گرفتاری‌های پیش رو را نمی‌بیند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است: «إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَه». (27) هرگاه چشم، شهوت بین شود، دیده عاقبت بینیِ دل‌کور شود.

نتیجه:
اثر گناهان منحصر در عذاب اخروی و یا درگیری‌های مادی نیست و گناه درآن‌واحد بر شخصیت انسان نیز تأثیر می‌گزارد. از بین رفتن عاطفه و قساوت قلب، محو شدن بصیرت و آمدن حس افسردگی و غم از اثراتی است که کارهای ناشایست بر روح و شخصیت افراد دارند. 
همچنین تضعیف حس واقعیت‌نگری، ایجاد حس حسرت و کسالت و انفعال از دیگر آثار گناه است. در کنار این، از بین رفتن حیا و لاابالی‌گری، زوال عقل و علم و همچنین از بین رفتن حس عاقبت‌اندیشی، از دیگر عواقب معاصی بر روان آدمی است.

پی‌نوشت‌ها:
1- برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج‏1، ص 115، ح 119.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، محقق / مصحح: ندارد، قم: 
کتاب‌فروشی داورى‏، 1385 ش‏، ج‏1، ص 81، ح 1.
3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 275، ح 28.
4. على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام، صحیفه الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: نجف، محمدمهدی، مشهد: کنگره جهانى امام رضا علیه‌السلام، 1406 ق، ص 48، ح 32.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 497، ح 7.
6. همان، ج‏2، ص 268.
7. همان، ج‏2، ص 271، ح 13.
8. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362 ش‏، ج‏1، ص 228، ح 65.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏1، ص 41، ح 8.
10. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: ندارد، قم: مکتبه فقیه‏، 1410 ق‏، ج‏1، ص 131.
11. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏4، ص 22، ح 5146.
12. طباطبایى، محمدحسین‏، تفسیر المیزان، لبنان، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1390 ه. ق‏، ج 5، ص 270.
13. ابن أبی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق‏، ج‏4، ص 113، ح 174.
14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 451، ح 1.
15. همان، ج‏2، ص 445، ح 7.
16. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 491.
17. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص 106، ح 5.
18. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 313، ح 3.
19. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 168.
20. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، همان‏، ص 487.
21. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 83.
22. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش، ص 375، ح 6331.
23. ابن طاووس، على بن موسى‏، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالرضى‏، 1330 ق‏، ص 542.
24. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1403 ق‏، ص 271، ح 2.
25. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 341، ح 15.
26. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد، قم: دارالکتب الإسلامی‏، 1407 ق‏، ص 211.
27. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج‏3، ص 137، ح 4063.
 

در سیره و کلام معصومان علیهم‌السلام، بزرگداشت اربعین و چهلمین روز شهادت، اختصاص به اباعبدالله علیه‌السلام دارد و آن را جزو نشانه‌های مؤمن و شیعیان برشمرده‌ اند
اختصاص اربعین به امام حسین علیه السلام

پرسش:
همه معصومان علیهم‌السلام شهید شدند و ما برای شهادت آن‌ها مراسم می‌گیریم، اما در مورد امام حسین علیه‌السلام مراسم اربعین هم می‌گیریم، چرا اربعین اختصاص به امام حسین علیه‌السلام دارد و بقیه ائمه و حتی پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین اربعین ندارد؟
 

پاسخ:
همه امامان علیهم‌السلام پاسدار دین اسلام بودند و نقش محورى در احیاء و گسترش آن داشتند، اما فداکاری و ‌شهادت امام حسین علیه‌السلام نقش کلیدی و بی‌مانندی در بقای اسلام ایفا کرده که پیرامون آن سخن فراوان است. معصومان علیه‌السلام به جهت نقشى که احیا و زنده نگه‌داشتن نام و یاد و قیام حسین علیه‌السلام در حفظ دین و ارزش‌های دین داشت، هم خود عزادارى می‌کردند و هم دیگران را به برگزارى عزادارى سفارش می‌نمودند. همچنین در سفارشات خود اعمال خاصی نیز برای زیارت امام حسین علیه‌السلام بیان داشته‌اند که در ادامه به یک مورد آن یعنی زیارت اربعین اشاره خواهد شد.

1. تأکید بر زیارت امام حسین علیه السلام 
نقش امام حسین علیه‌السلام در اعتلای اسلام و اجرای احکام نورانی دین بی‌مانند بود. در تجدید خاطره امام حسین علیه‌السلام آموزنده‌ترین درس‌های تربیتی وجود دارد. با زنده نگه‌داشتن یاد حضرت، تمام ملکات و کرامات انسانی، از قبیل آزادگی، عزت‌نفس، شجاعت، عدالت و... زنده می‌ماند. به همین دلیل معصومان علیهم‌السلام توصیه‌های متعددی در این زمینه داشتند. برای نمونه امام باقر علیه‌السلام در وصیت خود به امام صادق علیه‌السلام چنین توصیه کرده‌اند: «أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی یَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى؛(1)  امام صادق علیه‌السلام فرمودند: پدرم به من فرمودند: اى جعفر! از مال من مقدارى را نگه‌دار که تا ده سال در روزهاى منا (سه روز آخر حج) در سرزمین منا براى من سوگوارى کنند.» بر اساس این روایت، حضرت باقر علیه‌السلام زمان محدودی را برای برپایی این مراسم تعیین کرده‌اند‌ که در کنار برگزاری همه ساله عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام نشان دهنده تفاوت و اهمیت شهادت اباعبدالله علیه‌السلام از نگاه خود معصومان علیهم‌السلام است.

2. زیارت اربعین 
یکی از سفارش‌های ائمه علیهم‌السلام، برگزاری مراسم اربعین برای شهدای کربلاست که در ادامه به برخی از تأکیدات اشاره می‌شود:

1. در روایت مشهوری، امام حسن عسکری علیه‌السلام زیارت اربعین را یکی از نشانه‌های تشیع و از شعائر مذهب معرفی کرده‌اند: «عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِینَ خَمْسٌ: صَلاَهُ اَلْإِحْدَى وَ اَلْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ اَلْأَرْبَعِینَ وَ اَلتَّخَتُّمُ فِی اَلْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ وَ اَلْجَهْرُ بِ بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ؛(2)  نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: 1 ـ نمازهاى پنجاه‌گانه (منظور نمازهای روزانه و نوافل آن‌هاست که پنجاه رکعت می‌شود) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتر به دست راست کردن 4 ـ بر خاک سجده کردن 5 ـ بسم‌الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.»
مراد از زیارت اربعین، زیارت سیدالشهدا است که قبل از امام عسکری علیه‌السلام برای آن، متن زیارت نیز وجود داشته است؛ همچنین در اصطلاح روایات، مراد از مؤمنان، شیعیان و پیروان اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند. شاید یکی از مهم‌ترین دلیل بزرگداشت اربعین امام حسین علیه‌السلام توسط شیعیان همین روایت امام عسکری علیه‌السلام باشد که آن را نشانه مؤمن و از اختصاصات شیعیان معرفی کرده است.

2. بیان و انشاء زیارت‌نامه اختصاصی برای اربعین سیدالشهدا و توصیه به بزرگداشت آن از سوی امام صادق علیه‌السلام عامل دیگری برای توجیه شیعیان به اربعین حسینی است.(3)  چنین زیارت‌نامه و تأکیدی بر زیارت قبور دیگر معصومان علیهم‌السلام در چهلمین روز شهادتشان وجود ندارد و این از اختصاصات اباعبدالله علیه‌السلام است.

3. برخی عالمان مانند سید بن طاووس معتقدند اسیران کربلا در این روز به کربلا بازگشته و قبر امام حسین علیه‌السلام و سایر شهدا را زیارت کردند.(4)  حضور امام سجاد علیه‌السلام به عنوان معصوم در بین زائران، می‌تواند مستند جواز و اهمیت زیارت اربعین باشد که شیعیان نیز به سیره ایشان تمسک جسته‌اند.

4. شیخ طوسی محدث و فقیه شیعه، تاریخ بزرگداشت این روز را، ورود جابر بن عبدالله انصاری به همراه عطیه عوفی در اولین چهلم شهادت امام حسین علیه‌السلام به کربلا دانسته و از این دو نفر به عنوان اولین زائران امام حسین علیه‌السلام یاد کرده است.(5)  بر این اساس، اربعین را می‌توان نقطه آغازین زیارت شهدای کربلا دانست و همین مسئله باعث اهمیت آن شده است. در صورتی که این زیارت هم‌زمان با حضور کاروان اسیران و امام سجاد علیه‌السلام در کربلا بوده باشد، تائید و تقریر امام معصوم را هم به همراه دارد.

نتیجه: 
در سیره و کلام معصومان علیهم‌السلام، بزرگداشت اربعین و یا چهلمین روز شهادت، اختصاص به حضرت اباعبدالله علیه‌السلام دارد. در روایتی امام عسکری علیه‌السلام زیارت اربعین را جزو نشانه‌های مؤمن و شیعیان برشمرده‌اند. امام صادق علیه‌السلام نیز برای زیارت امام حسین علیه‌السلام در اربعین، زیارت‌نامه‌ای را بیان فرموده‌اند. همچنین بر اساس گزارش‌ها، کاروان اسیران به همراه امام سجاد علیه‌السلام در روز بیستم ماه صفر به کربلا بازگشته‌اند. همچنین برخی از اصحاب و بزرگان مانند جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به زیارت شهدای کربلا رفته‌اند که سرآغاز زیارت شهیدان کربلا بوده است. این موارد نشان از اهمیت اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام دارند که درباره دیگر معصومان وجود ندارد.

پی نوشت:
1 . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 117.
2. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 788.
3. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج 6، ص 112.
4. ابن‌طاووس، على بن موسى‏، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۲۲۵.
5. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 787.

اربعین نقطه شروع مبدأ حرکت جوشنده و تمام ناشدنی تبلیغ و ترویج فرهنگ حسینی هست لذا تمام همت اهل بیت علیهم السلام و شیعیانشان، صرف زنده نگه داشتن آن شده است.
پیاده روی اربعین در روایات

پرسش: 
وجه پیاده‌روی اربعین چیست؟ آیا توصیه‌ای در دین وجود دارد؟ با توجه به امکانات امروزی چه نیازی به این کار است؟
 

پاسخ:
عدد «چهل» و واژه «اربعین»، هم در فرهنگ اسلامی و هم ادبیات فارسی، جایگاه مهمی داشته است چند سالی است که شیعیان و دوستان اهل‌بیت علیهم السلام از سراسر جهان، به ویژه ایران اسلامی، همراه با شیعیان عراق در مراسم اربعین با شکوه و معنوی شرکت می‌کنند و هرسال بر شکوه و تأثیرگذاری آن افزوده می‌شود. مسلماً چنین مراسم ساده ولی باشکوه و پرعظمتی، از جنبه‌های گوناگون آثار و برکاتی را با خود به همراه داشته و دارد و شبهاتی نیز در پی دارد که در ادامه به آن می‌پردازیم. 

1. مروری گذرا بر روایات پیامبر و اهل‌بیت علیهم السلام به‌خوبی نشان می‌دهد که از منظر فرهنگ ناب شیعه زیارت امام حسین علیه‌السلام، گریه و سوگواری بر مصائب آن امام و بزرگداشت ایام شهادت آن حضرت و یاران مظلومش، از جایگاه بلند و برجسته‌ای برخوردار است. روایات معتبر اسلامی از اهمیت این مسئله و تأکید پیشوایان دین بر زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره جانبازی‌های شهیدان کربلا حکایت می‌کند. تعابیری که در روایات ما دراین‌باره وارد شده و پاداش‌های گوناگونی که بر این امر مژده داده شده است، بسیار شگفت‌انگیز می‌نماید. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خداوند خیر هرکس را بخواهد، دوستی امام حسین و دوستی زیارت او را در دلش می‌افکند و برای هرکس بد بخواهد، بغض امام حسین و بغض زیارت او را در قلبش قرار می‌دهد».(1)   امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکس اباعبدالله را در کنار نهر فرات زیارت کند، مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است».(2)  محمد بن مسلم از امام باقر علیه‌السلام روایت کرده است که فرمود: «اگر مردم می‌دانستند چه برکاتی در زیارت امام حسین علیه‌السلام نهفته است، از اشتیاق زیارت او می‌مردند و نفس‌هایشان از حسرت به شماره می‌افتاد! گفتم مگر چه برکاتی در زیارت امام حسین علیه‌السلام نهفته است؟ امام علیه‌السلام فرمود: هرکس امام حسین علیه‌السلام را از روی اشتیاق زیارت کند، خداوند پاداش هزار حج مقبول و هزار عمر پاکیزه و پاداش هزار شهید از شهدای بدر و پاداش هزار روزه‌دار و ثواب هزار صدقه مقبول و پاداش آزادی بنده‌ای که برای خدا آزاد شده باشد، برای او مقرر می‌فرماید»(3)  روایات اهل‌بیت علیهم السلام در فضیلت زیارت امام حسین علیه‌السلام بسیار زیاد است و این امر جای شکی باقی نمی‌گذارد که زیارت آن امام همام از بالاترین قربات الی الله است. 

2. شاید یکی از عوامل برجسته شدن و اهمیت یافتن اربعین حسینی در میان دوستان اهل‌بیت علیهم السلام روایت مشهوری است که از امام عسکری علیه‌السلام نقل‌شده است: «علامات مؤمن (شیعه) پنج چیز است:1. 51 رکعت نماز در شبانه‌روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت افله) 2. زیارت اربعین 3. قرار دادن انگشتری در دست راست 4. پیشانی بر خاک مالیدن 5. بلند گفتن بسم‌الله الرحمن الرحیم در نماز».(4)    در این روایت امام عسکری علیه‌السلام زیارت اربعین را یکی از نشانه‌های شناخت شیعیان اهل‌بیت (البته در آن زمان) معرفی می‌کند. توجه عمیق و جامع به حوادث عاشورا تا اربعین، می‌تواند تا حدی سرّ این امر را آشکار کند. اربعین، مقطع پایان‌ یافتن اسارت اهل‌بیت علیهم السلام، کامل شدن رسالت حضرت زینب و امام سجاد علیهماالسلام در رسوا ساختن یزیدیان و رساندن پیام خون سرخ حسین به گمراهان کوفی و شامی است. از دیگر سو اربعین، مبدأ حرکت جوشنده و تمام‌ ناشدنی تبلیغ و ترویج فرهنگ حسینی هم هست. از اربعین به این‌سو است که تمام همت و تلاش امامان اهل‌بیت و شیعیان و دوستانشان صرف زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره امام حسین و ورود در مبارزه‌ای فرهنگی علیه نظام ستمکار اموی و پس از آن نظام عباسی و همه نظام‌های ستمگر در طول تاریخ است. پیام اربعین، پیام پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر و آغاز شکل جدیدی از نبرد فرهنگی با طاغوت‌های زمانه است. خواندن زیارت اربعین، زیارت کردن امام حسین در روز اربعین و پاسداشت چنین روزی در میان شیعیان اهل‌بیت علیهم السلام یکی از برجسته‌ترین عوامل تقویت هویت شیعی است. از این مبدأ به بعد شاهد قیام‌ها و حوادثی هستیم که با الهام از قیام امام و یارانش، عرصه را بر حکومت اموی تنگ و آرام‌آرام زمینه‌ی نابودی آن را فراهم می‌کند. قیام توابین، قیام مردم مدینه و قیام مختار بن ابی عبید ثقفی در امتداد همین خط پدید می‌آید و بر اندام حکومت جبار اموی لرزه می‌افکند. شیعه با پاسداشت اربعین، پیروزی امام حسین و یارانش را فریاد می‌زند. 

3. به یقین مراسم اربعین با این شکوه و تأثیرگذاری نوعی تعظیم شعائر الهی است. رسم پیاده‌روی از نجف تا کربلا، رسمی کهن در میان مردم عراق و مجاوران حرم علوی است. مسلماً چنین مراسم ساده ولی باشکوه و پرعظمتی، از جنبه‌های گوناگون آثار و برکاتی را با خود به همراه داشته و دارد. البته برخی منتقدان از جنبه‌های گوناگونی به این مسئله پرداخته و توسعه‌ی چنین مراسمی را موجه نمی‌دانند. می‌گویند چرا به‌رسم پیاده‌روی اربعین می‌پردازید و آن را به حماسه‌ای شیعی تبدیل می‌کنید؟! این امر می‌تواند به همبستگی و انسجام میان همه‌ی فرق اسلامی آسیب رساند و مانع وحدت امت اسلامی شود. می‌گویند پیاده‌روی از نجف تا کربلا مستلزم مشقت زیاد و رنج بدنی فراوان است؛ در حالی که در شریعت اسلامی، تحمیل رنج بر بدن کار درستی تلقی نشده است! چنین افرادی غافل‌اند که اولاً پیاده‌روی ساده و خالصانه و به‌قصد زیارت امام حسین مخصوص شیعیان نیست و بسیاری از اهل سنت و حتی دیگر ادیان نیز در این مراسم شرکت می‌کنند. مراسم پیاده‌روی اربعین هرگز نمایش اقتدار شیعه در برابر دیگر فرق اسلامی نبوده و نیست؛ بلکه نمایش اقتدار جبهه‌ی حق در برابر ظلم جهانی است. ثانیاً در شریعت اسلامی جواز و عدم جواز تحمیل مشقت بر بدن، متوقف بر هدفی است که فرد مؤمن در نظر دارد و می‌خواهد با رفتار خود آن را محقق کند. اگر هدف فرد، هدفی مادی و دنیایی باشد، البته تحمیل مشقت بیش از حد طاقت بر بدن، کاری ناروا و نامشروع است؛ اما اگر هدف، متعالی و مقصود، معنوی و بلندمرتبه و برای فرد و جامعه حیاتی باشد، تحمیل مشقت بر بدن روا، بلکه گاه واجب است. 

4. از فواید این حرکت حضور در محضر امام و بیعت با او و اظهار وفاداری به آرمان‌ها و ارزش‌های او شرط باریابی به ساحت ایمان و ولایت خداست. فردی که با پای پیاده و از روی فروتنی از نجف تا کربلا می‌رود و پایان سفرش حضور در مرقد مطهر امام و اعلان بیعت با اوست، در واقع نوعی مهاجرت نمادین را از خود به سمت امام به نمایش می‌گذارد. پیاده روی به‌سوی حرم امام حسین، بازسازی نمادین هجرت از خودخواهی به‌سوی خداخواهی و گذاردن دست بیعت و اطاعت در دست ولی خداست. تقویت هویت شیعی از دیگر فواید آن است. شیعه از همان ابتدای شکل‌گیری در زمان پیامبر تاکنون، تاریخ پرفراز و نشیب، خون‌بار و دشواری را پشت سر گذشته است. شیعیان همواره اقلیتی تحت ستم و جفا بوده و قدرت‌های حاکم، خواهان هضم آن‌ها در اکثریت، بلکه نابودی آن‌ها بوده‌اند. امروزه که دشمنی با اسلام و تشیع ابعاد به‌مراتب خطرناک‌تر و کشنده‌تری را به خود گرفته و دشمن با ابزارهای مختلف فرهنگی، سیاسی و نظامی درصدد نابودی مکتب تشیع است و خاموش کردن چراغ اهل‌بیت علیهم السلام است، استفاده از همه ابزارهای مشروعی که به تقویت هویت مذهبی و تحکیم انسجام درون‌ مذهبی و نمایش اقتدار و صلابت شیعه در برابر قدرت‌های ظالم جهان مدد می‌رساند، وظیفه‌ای مهم و ضروری است. مراسم پیاده‌روی اربعین که با حضور عاشقانه و خالصانه دوستان اهل‌بیت، فارغ از هر ملیت و زبان، انجام می‌گیرد، یکی از بهترین فرصت‌های آشنایی و تعمیق روابط معنوی، سیاسی و فرهنگی شیعیان جهان است. این مراسم در قالبی ساده، ملایم و نرم و عاری از هرگونه خشونت و تعرض به دیگر فرق اسلامی، شیعیان را به‌عنوان امتی مقتدر و باصلابت معرفی کرده و ضمن به نمایش گذاردن مناسک شیعی، پیام وحدت، یکپارچگی و هوشیاری آن‌ها را به دشمنان و بدخواهان فریاد می‌زند. 

5. البته بدون تردید مراسم باعظمتی مثل پیاده‌روی اربعین که به‌صورت خودجوش و مردمی صورت گرفته و می‌گیرد، در کنار نقاط قوت و ارزشمند آن، از آسیب‌هایی هم رنج می‌برد که باید برای آن فکری کرد و طرحی درانداخت. روشن است که مدیریت دولتی و ورود مستقیم و سیاسی دولت‌ها به این امر، کاری نادرست و خطرناک است. این مراسم باید با همان ماهیت ساده و مردمی‌اش ادامه حیات دهد؛ اما این امر هرگز به این معنا نیست که نهادهای تصمیم گیر و تأثیرگذاری مانند نهاد مرجعیت شیعه، برای جهت دادن، مدیریت کردن و بهره‌برداری فرهنگی از این مراسم، دست به کار نشوند. آسیب دیگری که در این مراسم وجود دارد، نحوه پذیرایی و هزینه‌های هنگفتی است که به‌صورت غیر منضبط و مدیریت‌ نشده مصرف می‌شود. این امر هم صورت مراسم را تهدید می‌کند و هم بر جنبه‌های نمادین معنوی، سیاسی و فرهنگی آن تأثیر منفی می‌گذارد. به نظر می‌رسد لازم است در این مراسم، تمهیدی بیندیشند که مراسم پیاده‌روی اربعین به بهترین شکل ممکن صورت گیرد و شاهد اسراف، تبدیر و حیف‌ومیل اموال شیعیان، به بهانه پذیرایی از زائران حسینی نباشیم. 

نتیجه:
زیارت امام حسین و اربعین و پیاده‌روی آن در روایات متعدد تأکید فراوان شده است. راز این تأکید به حوادث عاشورا تا اربعین برمی‌گردد به اینکه اربعین نقطه شروع مبدأ حرکت جوشنده و تمام ناشدنی تبلیغ و ترویج فرهنگ حسینی هست. از اربعین به این‌سو است که تمام همت و تلاش امامان اهل‌بیت و شیعیان و دوستانشان صرف زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره امام حسین و ورود در مبارزه‌ای فرهنگی علیه ظلم است. از فواید این حرکت حضور در محضر امام و بیعت با او و اظهار وفاداری به آرمان‌ها اوست. تقویت هویت شیعی از دیگر فواید آن است. مراسم پیاده‌روی اربعین، یکی از بهترین فرصت‌های آشنایی و تعمیق روابط معنوی، سیاسی و فرهنگی شیعیان جهان است. البته اربعین امروز از آسیب‌هایی مانند ورود مستقیم دولت‌های سیاسی و نحوه پذیرایی و هزینه‌های هنگفتی و اسراف هم رنج می‌برد که باید برای آن فکری کرد و طرحی درانداخت. 

منابع بیشتر برای مطالعه:
1. کامل الزیارات اثر ابن قولویه. 
2. کربلا: فضایل زیارت امام حسین اثر محمدحسن اصطهباناتی. 

پی نوشت:
1. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام،  ج 6، ص 46. 
2. همان، ص 46. 
3. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج 14، ص 453. 
4. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ص 72، ص 85. 

 

صفحه‌ها