سوالات و شبهات موضوعي

متن دقيق عربي آن را براي من بفرستيد.
امام حسین علیه السلام فرموده: الموت اولي من ركوب العار - والعار اولي من دخول النار - والله ما هذا و هذا جاري.

يك شعري از حضرت امام حسين(از) هست به اين مضمون كه در روز عاشورا در هنگام جنگ با سپاه ملعون يزيد گفت شده،: مرگ براي من بهتر از آتش جهنم است و شمشير براي من بهتر از زندگيزير بار ننگ است، ميخواستم خواهش كنم لطف فرموده و متن دقيق عربي آن را براي من بفرستيد. با تشكر

الموت اولي من ركوب العار - والعار اولي من دخول النار - والله ما هذا و هذا جاري (1)

پي نوشت:

 1. علامه مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 4، ص 68.

آيا از زمان حضرت آدم تاكنون براي امام حسين(ع)عزاداري شده؟
آنچه در متون روايي موجود است آنكه پيامبران نيز بر مصيبت حسين(ع)گريسته اند ما به برخي اشاره مي كنيم.

آيا از زمان حضرت آدم تاكنون براي امام حسين(ع)عزاداري شده و گزارشي مبني بر عزاداري انبياء الهي وارده شده است؟

آنچه در متون روايي موجود است آنكه پيامبران نيز بر مصيبت حسين(ع)گريسته اند ما به برخي اشاره مي كنيم.

حضرت نوح(ع):

هنگامي كه حضرت نوح(ع) بر كشتي سوار شد و روي زمين را گردش نمود و به زمين كربلا رسيد، زمين كربلا كشتي او را نگاه داشت. حضرت نوح از خطر غرق شدن ترسان شد و گفت: الهي طفت جميع الدنيا و ما اصابني فزع مثل ما اصابني في هذه الارض؛ پروردگارا، من جميع دنيا را گردش كردم و در هيچ موضعي نظير اين زمين خوفناك نديدم.

در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت: اينجا مكاني است كه سبط خاتم انبياء و فرزند خاتم اوصياء كشته خواهد شد.

نوح گفت: قاتل او كيست؟ جبرئيل گفت: قاتل او كسي است كه اهل هفت آسمان و زمين او را لعنت مي كنند.

پس، لعنت كرد او را نوح چهار مرتبه. پس كشتي حركت كرد تا كوهي ظاهر شد و بر آن قرار گرفت. (1)

حضرت ابراهيم(ع):

هنگامي كه گذر حضرت ابراهيم(ع) به كربلا افتاد و به قتلگاه امام حسين(ع) رسيد اسبش به رو درآمد. آن حضرت از بالاي اسب بر زمين افتاد، سرش شكست و خون جاري شد. زبان به استغفار گشود و گفت: پروردگارا، آيا از من گناهي صادر شده است؟ جبرئيل نازل شد و گفت: گناهي از تو سر نزده، بلكه در اين مكان سبط خاتم انبياء شهيد خواهد شد و خون تو به موافقت خون او جاري گرديد. حضرت ابراهيم گفت: قاتل او كه خواهد بود؟ گفت: آن كسي است كه اهل آسمانها و زمين او را لعنت خواهند كرد. (2)

حضرت موسي(ع):

روايت شده موقعي كه حضرت موسي(ع) با يوشع بن نون به زمين كربلا عبور كردند بند نعل حضرت موسي(ع) پاره شد و خاري به پاي آن بزرگوار خليد و خون جاري شد. گفت: پروردگارا، مگر چه گناهي از من صادر شده كه بدين كيفر گرفتار شدم؟ خطاب رسيد: خون حسين(ع) در اين موضع ريخته خواهد شد. خون تو نيز براي اين كه با خون آن حضرت موافقت كند جاري گرديد. موسي(ع) گفت: حسين كيست؟ خطاب رسيد: حسين سبط محمد مصطفي و فرزند علي مرتضي است. موسي گفت: كشنده آن حضرت كيست؟ وحي شد: كشنده او كسي است كه ماهيان دريا و وحوش صحرا و پرندگان هوا او را لعنت خواهند كرد. موسي(ع) هم بر يزيد لعنت كرد. (3)

حضرت سليمان(ع):

مروي است كه سليمان(ع) بر بساط خويش جاي داشت و در هوا عبور مي كرد. ناگاه روزي از زمين كربلا خواست درگذرد، باد بساط او را به دوران انداخت، چنان كه سليمان بيمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. در اين وقت باد از وزيدن بايستاد و بساط او به خاك در افتاد. فرمود: اي باد تو را چه افتاد كه ساكن گشتي؟ گفت: مقتل حسين بن علي اينجاست. سليمان گفت: كشنده او چه كسي است؟ گفت: لعين اهل سماوات و الارض، يزيد. پس سليمان دست برداشت و او را لعن فرستاد و به دعاي بد ياد كرد. در اين وقت جن و انس ايمن گشتند و باد وزيدن گرفت و بساط طريق سلامت سپرد. (4)

حضرت زكريا(ع):

مولايمان حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در پاسخ سعدبن عبدالله در ضمن حديثي طولاني مي فرمايد: حضرت زكريا از پروردگارش درخواست نمود كه اسامي پنج تن را به او بياموزد. جبرئيل(ع) بر او نازل شد و آنها را به او آموخت. هر گاه كه زكريا اسم محمد(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) را ميبرد اندوهش برطرف ميشد، ولي همين كه اسم حسين(ع) را مي برد بغض گلويش را مي فشرد و نفسش به شماره مي افتاد و گريه اش مي گرفت. روزي گفت: خداوندا، چه سرّي دارد كه هر گاه اسم چهار نفر از اينان را ميبرم غم و اندوهم برطرف مي شود و خاطرم تسكين مي يابد، ولي هنگام نام بردن از حسين(ع) اشكم جاري و آه و ناله ام بلند مي شود؟ خداوند متعال داستان حسين(ع) را به او خبر داد و فرمود: (كهيعص). كاف، اسم كربلا، هاء، هلاكت خاندان پيامبر(ص)، ياء، يزيد كه به حسين(ع) ظلم و ستم نمود، عين اشاره به عطش و تشنگي حسين(ع) و صاد صبر اوست. زكريا كه اين مطالب را شنيد، سه روز از مسجدش بيرون نرفت و دستور داد كسي بر او وارد نشود و شروع به گريه و زاري نمود و ذكر مصيبت او اين عبارت بود: خداوندا، آيا بهترين آفريدگانت به فرزندش مصيبت زده ميشود؟ آيا چنين مصيبتي بر آستانه آنان فرود مي آيد؟

حضرت عيسي(ع):

در خبر است كه عيسي(ع) را با حواريون گذر به اراضي كربلا افتاد، ناگاه شيري را نگريستند كه طريق را بر روندگان مسدود ساخته بود. شير به سوي عيسي(ع) پيش آمد و فرمود: نمي گذارم شما درگذريد الا آن كه يزيد را كه كشنده حسين(ع) است لعن كنيد. (5) البته گفتني است در اين زمينه روايات ديگري نيز مي باشد كه ميتوانند به بحارالانوار مرحوم شيخ محمدباقر مجلسي(ره)، جلد 44 و كتاب خصائص الحسينيه، مراجعه نمائيد.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج‏44، ص 243.

2. همان.

3. همان، ص 244.

4. همان.

5. همان.

گناهانی كه اگر انسان انجام دهد هم در دنیا و هم در آخرت عذاب دارد
كسی كه مورد نفرین پدر و مادر واقع شده باشد؛ كسی كه ستمگر بر مردم باشد و كسی كه خوبی را با بدی جواب دهد.

كدام دسته از گناهان هستند كه اگر انسان انجام دهد هم در این دنیا عذابش رو می كشه و هم در آخرت ؟

آخرت دار كیفر و مجازات است و در آنجا فرد به كیفر گناهانش گرفته می شود، ولی بنا بر روایات، كیفر بعضی گناهان از همین دنیا شروع می شود. روایت وارد شده در این زمینه به شرح زیر است:

قَالَ (ص) ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا فِي الدُّنْيَا لَا يُؤَخَّرُ إِلَي الْآخِرَةِ الْعَاقُّ وَالِدَيْهِ وَ الْبَاغِي عَلَي النَّاسِ وَ الْمُجَازِي الْإِحْسَانَ بِكُفْر (1)

رسول خدا فرمود خداوند در عقوبت سه گناه عجله می كند و در همین دنیا عقوبتشان شروع می شود  و به آخرت حواله نمی گردند:

كسی كه مورد نفرین پدر و مادر واقع شده باشد؛ كسی كه ستمگر بر مردم باشد و كسی كه خوبی را با بدی جواب دهد.

 از اين روايت مي توان استنباط كرد كه تمام گناهان آثار سوء دنيوي عذاب را به همراه دارند. در آخر مي فرمايد كسي كه خوبي را با بدي جواب دهد .شخصي كه در برابر اين همه احسان الهي معصيتش مي كند در واقع در برابر احسان خدا با بدي جواب داده است 

پی نوشت ها:

1. ورام بن ابی فرا ، مجموعة ورام(تنبيه الخواطر و نزهه النواظر)، قم ، مكتبه فقیه، ج‏2، ص 78.

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام
در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند»

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام كه مي فرمايند اگر جاهلان ساكت مي شدند اختلاف برچيده مي شد چيست؟

در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند» روشن است كه در بسياري از مسائل مردم عوام از برگزيدگان  خود تبعيت مي كنند. زيرا يا  تخصص در تشخيص حق از باطل را ندارند و يا تعصب نسبت به بزرگان خود مانع تشخيص آنها مي گردد. حال اگر اين برگزيدگان در مسئله اي كه خود نيز تخصص و علم و آگاهي ندارند و يا علم و آگاهي دارند ولي به صورت عمدي بر خلاف آن اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در تشخيص حق از باطل مي گردند.

به عبارت ديگر هنگامي كه متخصصان در فن اظهار نظر كنند و از سوي ديگر افرادي كه متخصص نيستند. ولي تاثيرگذار در جامعه هستند نيز بر خلاف نظر متخصصان اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در جامعه مي گردنند. زيرا عده اي نظر متخصصان را مي پذيرند و عده اي ديگر از مردم به بزرگاني كه سخن آنان تاثيرگذار است مراجعه مي كنند و لذا در جامعه اختلاف پديد مي آيد و منشأ اين اختلاف، اظهار نظر فرد جاهل است و لذا اگر اين شخص ساكت مي ماند اينگونه اختلاف در جامعه رخ نمي داد.

از جمله مصاديق بارز اين سخن حضرت علي (ع) كساني هستند كه در عصر ائمه (عليهم السلام) و در عرض ائمه اقدام به صدور فتوا مي كردند و بجاي اينكه مردم را به ائمه معصومين (عليهم السلام) ارجاع دهند  خودشان اقدام به صدور فتوا مي كردند و چه جنگ ها و خونريزي ها و چه كجرويهايي كه به سبب فتواي همين جاهلان در عصر ائمه و در عصر حاضر پديد مي آيد چنانكه خوارج زمان حضرت علي (ع) نيز در داستان جنگ صفين به جاي تبعيت از امام زمان خود از ظن و گمان خود پيروي كردند و تا آنجا پيش رفتند كه با صدور فتواي كفر، علي (ع) مظهر توحيد و يكتاپرستي را به اتهام كفر به شهادت رساندند.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏75، ص81

رابطه با فرد بي نماز چطور بايد باشد؟
ا توجه به اصول و قواعدي عمومي كه از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود بايد بگوييم كه شخص بي نماز كسي است كه مهمترين معروف دين خود كه ستون خيمه دين وي است رارها

رابطه با فرد بي نماز چطور بايد باشد؟ با بيان احاديث و آيات قرآن و منابع؟

آيه يا حديثي كه به صورت اختصاصي حكم رابطه با مسلمان تارك الصلاه را بيان كرده باشد ما نيافته ايم، ولي با توجه به اصول و قواعدي عمومي كه از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود بايد بگوييم كه شخص بي نماز كسي است كه مهمترين معروف دين خود كه ستون خيمه دين وي است (1)يعني نماز را رها كرده است همان نمازي كه در روايات آمده كه اولين عملي كه در روز قيامت حسابرسي مي گردد نماز است اگر قبول درگاه الهي واقع شود سراغ بقيه اعمال مي روند و اگر مقبول واقع نشود و نصاب قبولي را كسب نكند سراغ بقيه اعمال نمي روند (2)و لذا مي بينيم كه در برخي روايات شخص تارك الصلاه كافر دانسته شده است (3) البته نه بدين معنا كه همه آثار و احكام كافر را داشته باشد و همچون كافر نجس باشد يا ساير احكام كافر را داشته باشد، بلكه برخي عواقب كفر مشمول تارك الصلاه نيز مي گردد به عنوان نمونه چنانكه عاقبت كفر آتش جهنم است عاقبت ترك نماز هم آتش جهنم است. چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد كه در روز قيامت وقتي بهشتيان از دوزخيان درباره علت جهنمي شدن آنها سؤال مي كنند اولين پاسخي كه مي دهند اين است كه: « قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»(4) مي‏گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم»

با توجه به اين اوصاف وظيفه اي كه ما نسبت به تارك نماز داريم امر به معروف (نماز) و نهي از منكر (ترك نماز) وي است و روشن است كه امر به معروف و نهي از منكر براي همه افراد و همه اعصار و همه شرايط يكسان نيست. برخي با خنده رويي و روي خوش نشان دادن ترغيب به نماز مي شوند و برخي با قطع رابطه و ترشرويي و روشن است كه تا زماني كه مي توانيم با روي خوش افراد را امر به معروف كنيم نمي توانيم با قطع رابطه و امثال آن امر به معروف كنيم چنانكه خداوند متعال در خصوص پيامبر (ص) مي فرمايد:« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك...»(5)  «به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي‏شدند»

البته ناگفته نماند كه مسائل مذكور در خصوص افرادي است كه از روي سهل انگاري نماز را ترك كرده اند. اما اگر كسي اعتقاد داشته باشد كه نماز جزء دين نيست و عمدا با اين اعتقاد نماز نخواند چنانچه بداند نماز ضروري دين است و انكار نماز به انكار رسالت پيامبر (ص) برگردد، كافر و نجس است.(6)

البته در بين عموم افرادي كه تارك الصلاه هستند اين حالت به ندرت اتفاق مي افتد و لذا نبايد هر بي نمازي را اتهام كفر و نجاست بزنيم. چنانكه نبايد در قبال بي نمازي آنها بي تفاوت باشيم. زيرا اين بي تفاوتي ها به نوعي  تأييد ايشان در عدم التزام به امور ديني و تأييد گناه آنان است.

پي نوشت ها:

1. « الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين‏» (برقي، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، قم، دار الكتب الإسلامية، 1371ق، ج‏1، ص286)

2. « أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَي الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ.» (شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404ق، ج‏1، ص 208) « اولين چيزي كه بندگان بواسطه آن حسابرسي مي گردند نماز است. اگر نماز مقبول واقع شد ساير اعمال نيز مقبول واقع مي شود و اگر نماز قبول نشد ساير اعمال نيز قبول نمي شود»

3. ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هق، ج‏2، ص 279.

4. مدثر(74) آيه 43.

5. آل عمران(3) آيه 159.

6. يزدي، سيد محمد كاظم، العروة الوثقي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‌، 1409 ه‍ق‌، ج‌، ص 67‌

اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است
امامان(ع)در دوران خفقان بودند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند، از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگی و حمايت حاكمان ...

 اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود؟ پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است؟

احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود، ولي به جهت اين كه امامان(ع)در دوران خفقان بودند و آزادي نداشتند كه علم خود را آزادانه انتشار دهند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند و مطابق رأي مخالفان سخن بگويند. از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگي و حمايت حاكمان احاديث فراواني به نام امامان(ع) ساختند و توسط افراد فريب خورده نشر دادند و در كتب روايات شيعه وارد ساختند.

راويان حديث شيعه هم مورد قهر حاكمان بودند و امامان براي محفوظ ماندن آنان گاهي مجبور مي شدند از آنان بد بگويند تا آنان از خشم دشمن در امان باشند همان گونه كه حضرت خضر كشتي سالم يتيمان را معيوب كرد تا از دست دزدان در امان باشد.

بنا بر اين روايات موجود و راويان به اين جهات و جهات ديگر بسيار مختلف شدند و فقيهان با توجه به مجموع روايات وآيات به طور طبيعي اختلاف نظر پيدا مي كنند واين حدّ از اختلاف طبيعي است و منعي ندارد.

علاوه بر اين، مبنا هاي اصولي و فقهي فقها كه از روايات برداشت مي شود مختلف است و طبيعي است كه با اختلاف مبناها ،برداشتشان از روايات و فتواها هم تفاوت داشته باشد.

سه دسته اند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی کند و برایشان عذابی دردناک است
رحمت خدا

در کتاب گناهان کبیره آقای نراقی حدیثی از امام صادق علیه‌السلام ذکر شده و در آن حدیث آمده که: می گوید سه دسته اند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی کند و برایشان عذابی دردناک است. حال آیا این سه دسته باید نا امید از بخشش خداوند باشند؟

پاسخ:

حدیثی به این مضمون در کتب حدیث هست :
رسول الله صلی الله علیه و آله : ثلاثة لا یکلمهم الله عز و جل یوم القیامة و لا ینظر إلیهم و لا یزکیهم و لهم عذاب ألیم : رجل بایع إماما لا یبایعه إلا للدنیا ، إن أعطاه منها ما یرید وفی له و إلا کف . و رجل بایع رجلا بسلعته بعد العصر  فحلف بالله عز و جل لقد أعطی بها کذا و کذا فصدقه فأخذها و لم یعط فیها ما قال ، و رجل علی فضل ماء بالفلاة یمنعه ابن السبیل؛ (1)
سه کس اند که خدا با آنان سخن نمی گوید و به آنان نظر نمی کند و پاک شان نمی سازد و عذاب دردناک در انتظار آنان است:
مردی که با رهبری فقط به خاطر آمال دنیایی بیعت کند (نه به خاطر حقانیت او و انجام وظیفه یاری حق) ، اگر از این رهبر به آمالش برسد ،به بیعت وفا کند و گرنه، از یاری او خودداری ورزد.
مردی که بعد از عصر کالایش را به دیگری بفروشد و به خدا قسم بخورد که آن را به فلان مقدار خریده است و خریدار هم قبول کند ،در حالی که به آن مقدار نخریده باشد.
 مردی که در بیابان آب اضافی داشته باشد و آن را از مسافر  بیابان دریغ کند.  
این حدیث و آیات و احادیثی که با این مضمون وجود دارد، همه تهدید کافران و گناهکاران است تا از کفر و گناه باز گردند و ایمان آورند و نیکوکار گردند. تا زمانی که انسان در  دنیا است، در توبه باز می باشد . می تواند با توبه از کفر و گناه ،مورد نظر خدا واقع شود و گذشته خود را پاک کند. اگر بدون توبه و با کفر و گناهان از دنیا برود، خدا به او نظر نمی کند. عفو و رحمت خود را از او دریغ می کند. او را به کیفر کفر و گناهانش می گیرد.
امام علی فرمود:
و لا ینظر إلیهم ": یعنی لا ینظر إلیهم بخیر لمن لا یرحمهم ، وقد یقول العرب للرجل السید أو للملک : لا تنظر إلینا یعنی أنک لا تصیبنا بخیر وذلک النظر من الله إلی خلقه؛ (2)
 "لا ینظر الیهم" یعنی به آنان نگاره خیر و رحمت نمی کند و خیری به آنان نمی رساند.
تا زمانی که در  دنیا هستند، کفر و گناهان شان مانع توجه رحمت خدا به آنان می شود. اگر با  گناهان از دنیا بروند، در آن دنیا  از رحمت خدا محرومند.
پس این احادیث تشویق به توبه است و در کنار آیات و احادیث دیگر این وجه تشویقی ظاهر تر است:
قُلْ یا عِبادِيَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم ؛(3)
بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
یا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ و ...؛ (4)
ای کسانی که ایمان آورده‏اید! به سوی خدا توبه کنید، توبه‏ای خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و  ...
کسانی که به این خصلت ها مبتلا هستند، باید قبل از این که فرصت از دست رود، توبه کنند. خود را در معرض عفو و رحمت خدا قرار دهند . از اصرار و پافشاری بر گناهان خودداری ورزند. اگر اصرار ورزند ، قهر خدا آنان را فرا خواهد گرفت:
وَ سارِعُوا إِلی‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ الَّذینَ يُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ و... و الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلی‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ (5)
شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن، آسمان ها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است. همان ها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‏کنند و...  آن ها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‏افتند . برای گناهان خود، طلب آمرزش می‏کنند.کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ و بر گناه، اصرار نمی‏ورزند، با اینکه می‏دانند
کیفر مربوط به قیامت است. حضرت هم فرمود: یوم القیامه. آن هم به شرط این که بدون توبه از دنیا بروند.

پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات اسلامی، 1362 ش،  ص 107.
2. مجلسی، بحار الأنوار، بیروت ، الوفا ، 1403 ق،  ج 4، ص 10.
3. زمر (39) آیه 53.
4. تحریم (66) آیه 8.
5. آل عمران (3) آیه 133-135.

چرا به حضرت ابوالفضل(ع) باب الحوائج می‌گويند؟

پاسخ: باب به معناي در و حوائج جمع حاجت است. باب الحوائج يعني درهاي حاجت؛ يعني هر كه حاجتي دارد، مي‌تواند از اين طريق حاجتش را بگيرد.
حضرت ابوالفضل العباس(ع) به جهت اينكه در درگاه خدا مقرب است، باب الحوائج خوانده مي شود، چون مي توان با توسل به آن حضرت، حاجت خويش را گرفت.
قرآن مي‌فرمايد: اولياي خداوند با اذن و رضايت پروردگار مي‌توانند مشكل گشا و باب الحوايج مردم باشند.(۱) البته عنوان باب الحوائج اختصاص به حضرت عباس(ع) ندارد، بلكه همه معصومان(ع) و برخي از اوليا باب الحوائج هستند؛ زيرا آنان در اثر تقوا و عبوديت، لياقت اين مقام را كسب كرده اند، ولي آنچه در عرف شهرت يافته، آن است كه تنها به بعضي عنوان باب الحوائج اطلاق شده كه حضرت عباس(ع) نيز در زمره آنان است.
از سويي دليل خاصي وجود ندارد كه چرا عنوان: باب الحوائج بر افراد خاص اطلاق مي گردد. البته ابوالفضل العباس(ع)، از لياقت و شخصيت بالايي برخوردارند. شاید علت اين كه چنين مقامي به حضرت ابوالفضل داده شده است، به خاطر ايثار و فداكاري ایشان باشد، چون عبد صالح و مطيع خدا است، از اولي الامر پيروي كرد و دنيا را به آخرت فروخت و چنين مقامي پيدا كرد. در راستاي مقام بلند ابوالفضل العباس(ع) است كه از او به عنوان عبد صالح ياد شده است: " السلام عليك ايّها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لأميرالمؤمنين".(۲)

پي نوشتها:
۱. بقره (۲)، آيه ۲۵۵؛ انبيا (۲۱) آيه ۲۸.
۲ .مفاتيح الجنان، ص۴۳۵.

با عرض سلام آیا این حدیث از رسول خدا نقل شده است؟ اگر بله سند آن در کدام کتاب است همانگونه که آفتاب بر رنگ و کیفیت اجسام تاثیر می گزارد، نگاه مرد نامحرم به صورت زن صالحه نیز تاثیر می گزارد و او را فاسد می گرداند

اگر چه اين عبارتي كه شما آورديد در سايت هاي اينترنتي به عنوان حديثي از رسول خدا(ص) آمده است، ولي با جستجويي كه در منابع روايي انجام شد، چنين عبارتي به عنوان حديث از معصومين نقل نشده بود.
ولي در باب حرمت نگاه به زنان نامحرم احاديث فراواني نقل شده كه مضمون بعضي از آنها همين است كه نگاه به زنان نامحرم موجب حسرت يا گمراهي يا فساد انسان مي گردد. چند نمونه از آن احاديث را نقل مي كنيم:
1-«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَة»(1)؛ راوى مى‏گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: نگاه كردن به زنان نامحرم تيرى از تيرهاى مسموم ابليس است. و اى بسا كه يك نگاه باعث حسرتى طولانى گرديده است.
2-«عَنِ ابْنِ سِنَان‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: كَانَ الْمَسِيحُ (ع) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِي قَلْبِ صَاحِبِهَا الشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً»(2)؛ ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: از نگاه حرام بپرهيزيد كه نگاه حرام در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است.
3-«قَالَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظَرَ إِلَى الْمَحْذُورَاتِ فَإِنَّهَا بَذْرُ الشَّهَوَاتِ وَ نَبَاتُ الْفِسْق»(3)؛‏ و حضرت عيسى(ع) به حواريان خود فرموده است: پرهيز كنيد از نظر به سوى محذورات و آنچه ممنوع شده است، زيرا اين چنين نظر تخم شهوات بوده و فرع و شاخه فسق و فجور است.
پي نوشت ها:
1. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج5، ص559.
2و3. محدث نوري، حسين، مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل، انتشارات آل البيت، ج14، ص269و270.
موفق باشید.

آیا در زمانیکه مردی مالک کنیزی می شد در خصوص آغاز رابطه جنسی با کنیز رضایت زن مطرح است؟چرا ؟ اگر پیامبر خاتم رسل است از ما نخواهید شرایط آن روز را درک کنیم .

سوال چندان واضح نيست. منظور از زن روشن نيست كنيزي است كه رابطه جنسي با او برقرار مي شود يا همسر مالك است؟!
در هر صورت ما با توجه به هر دو احتمال پاسخ را ارائه مي كنيم.
مالكيت مرد نسبت به برده مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه استمتاع جنسي مرد از كنيزانش جايز است(1) روشن است كه زني كه در زوجيت با مردي است و مرد نفقه او را مي دهد و مخارجش را تامين مي كند حق دارد بر اساس خواست و ميل خود از او استمتاع جنسي داشته باشد و اين حكمي بعيد و دور از عرف و عقل نيست.
اگر مراد از زن در سوال همسر مالك مي باشد لازم به ذكر است كه در اين روابط جنسي رضايت زن مطلقاً لازم نيست.چرا كه همانگونه كه بيان شد كنيز جزو مايملك مالك مي باشد و هر مالكي بدون اجازه ديگران حق تصرف در مايملك خود را دارد. و اين نيز حكمي مطابق عقل و عرف است و مطابق با شرائط و عرف امروز ما.
تعبير پاياني شما هم چندان روشن نيست ؛ اگر مراد عدم امكان درك شرائط پيامبر است بايد گفت در عمل به اصول و دستورات ديني درك دقيق شرائط مردم از آن دوران چندان ضرورتي ندارد و تنها براي مراجع و فقها درك ويژگي هاي آن زمان براي كيفيت استنباط احكام ديني از ميان كتاب و سنت تا حدودي ضروري است.
پي نوشت:
1. ر.ك : سيد محمد كاظم يزدي ٰ العروه الوثقي ٰ بيروت ٰ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‌ ، 1409 ق ، ج2 ص 803.

موفق باشید.

صفحه‌ها