حديث

اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش کرده و به تمجید از درخت و طبیعت پرداخته‌اند و برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن آن است.
توصیه اهل بیت علیهم السلام به درختکاری

پرسش:
آیا معصومان علیهم‌السلام سفارشی در مورد درخت‌کاری و یا سفارشی در ترویج فرهنگ درختکاری دارند؟
 

پاسخ:
بر همگان پوشیده نیست که از احتیاجات اولیه زندگی بشریت، نیاز او به درخت است. تولید اکسیژن، بهره‌برداری از چوب و میوه فقط گوشه‌ای از احتیاج انسان‌ها به درخت است. به همین جهت همگان باید به این موضوع، حساس بوده و در ارتقا این فرهنگ کوشا باشند. توجه به درخت و ترویج درختکاری از موضوعاتی است که در اسلام نیز وجود داشته و اهل‌بیت علیهم‌السلام در ضمن احادیثی به کاشت درخت سفارش نموده‌اند. در ادامه برخی روایاتی که بیانگر این موضوع هستند ارائه خواهند شد:

1. توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشتن درخت
معصومان علیهم‌السلام به موضوع درخت‌کاری اهمیت داده و در احادیثی به کاشتن درخت توصیه نموده‌اند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَهَ مَکْرُوهَهٌ فَقَالَ لَهُ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْه؛ (1)  مردی از امام علیه‌السلام پرسید فدایت شوم، شنیده‌ام که برخی می‌گویند کشاورزی کاری مکروه است.»
امام علیه‌السلام در پاسخ به او فرمودند: «زراعت کنید و درخت بکارید؛ به خدا سوگند که مردم شغلى حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن پیشه نکرده‌اند.»
این موضوع آن‌قدر مهم است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «هر وقت عمر جهان به آخر رسیده و قیامت بخواهد بر پا شود و در دست یکی از شما نهال درختی باشد چنانچه به‌قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید.» (2)  
یا در روایات دیگری کاشت درخت حتی پس از خروج دجال نیز توصیه‌شده است. (3)   در حدیثی دیگر امام صادق علیه‌السلام درخت را خلقتی برای انسان‌ها دانسته و افراد را مکلف به درخت‌کاری می‌داند: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا؛ (4)  درخت براى او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند و آب دهد و به آن رسیدگى کند.»
بنابراین نه‌تنها کاشت درخت، بلکه رسیدگی، آبیاری و مواظبت بر آن نیز در سخن اهل‌بیت علیهم‌السلام دارای اهمیت است.

2. تعریف و تمجید از درخت و طبیعت
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در راستای فرهنگ درختکاری، تمجید ایشان از باغ و درخت است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند که: «بهترین مال، درختان و زراعت پربار است.» (5)    همچنین در حدیثی دیگر از پیامبر بزرگوار اسلام روایت‌شده که بهترین ثروت، درخت خرمایی هست که محکم در خاک قرار دارد. (6)   
در روایات دیگری نیز نگاه به طبیعت سبز و آب روان موجب جلای چشم و برطرف شدن خستگی دانسته شده است. (7)  امام صادق علیه‌السلام در سخنی دیگر می‌فرمایند: «نگریستن به گل‌های رنگارنگ و درختان سرسبز و خرم، چنان لذتی به آدمی می‌بخشد که هیچ لذتی را با آن برابر نمی‌توان کرد.» (8)  
نکته‌ی قابل‌توجه این‌که شاید در نگاه اول سخنان بیان‌شده توصیه‌ای ویژه در موضوع درختکاری محسوب نشود، ولی این احادیث می‌تواند انگیزه‌بخش مردم و کشاورزان در کاشت درخت و نگه‌داری از آن باشد و لذا دارای اهمیت است.

3. بیان فضیلت برای درختکاری و مذمت از بین بردن درختان
در برخی روایات، معصومان علیهم‌السلام فضیلت‌هایی برای غرس کننده درخت بیان کرده‌اند. این احادیث می‌تواند نشان‌دهنده‌ی نگاه مثبت اسلام به فرهنگ درخت‌داری و درخت‌کاری باشد. در برخی از این روایات درختکاری صدقه‌ی جاریه دانسته شده (9)   و درختکاری شغلی حلال و پاکیزه (10)  و محبوب الهی (11)  برشمرده شده است. همچنین احادیثی در مورد فضیلت آبیاری و نگهداری از درخت وجود دارد. (12)   
علاوه بر موارد بیان شده، ایشان سخنانی در مذمت قطع بی‌رویه درختان و از بین بردن آن‌ها نیز دارند. (13)   
این روایات زیاد هستند و ارائه همه آن‌ها در این نوشتار ممکن نیست. این سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام می‌تواند در گسترش فرهنگ درخت‌کاری بسیار راهگشا و انگیزه‌بخش باشد.

4. سفارش اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره کار بر روی زمین
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، سفارش‌های ایشان در مورد کار بر روی زمین است. این توصیه‌ها هم مستقیم به درخت‌کاری مرتبط نیستند ولی کار و تلاش بر روی زمین‌ها می‌تواند به‌وسیله درختکاری نیز محقق شود. لذا این روایات نیز می‌توانند به‌نوعی مشوقی برای فرهنگ درختکاری محسوب شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ؛ (14)   همانا مرد از زمین خلق شده و همتش نیز بر کار روی زمین است.»
در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «اُطلُبُو الرِّزقَ فِی خَبایَا الأرضِ؛ (15)   رزق و روزی خود را از ژرفای زمین جستجو کنید.»
روایات در خصوص کار بر روی زمین منحصر در موارد بیان‌شده نیست و احادیث دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. علاوه بر این، برخی احادیث بیانگر نهی از کم‌کاری در عرصه تلاش بر روی زمین هستند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی چنین بیان می‌کنند: هر که باوجود داشتن آب‌وخاک نیازمند باشد، خدا [از رحمت خود] دورش می‌گرداند. (16)  
همچنین برخی احادیث اشاره به نهی از فروش زمین دارد. مطابق این روایات افراد باید همواره در زمین‌های خود به کار و تلاش بپردازند و تا حد امکان از فروش آن‌ها خودداری به عمل‌آورند. این احادیث نیز می‌تواند انگیزه‌بخش افراد برای نفروختن زمین‌های حاصلخیز و در عوض کار و تلاش بر روی آن‌ها باشد. یکی از فعالیت‌هایی که افراد در این زمین‌ها انجام می‌دهند، درخت‌کاری است.
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «کسى که بستان را مى‌خرد بهره‌مند و کسى که آن را مى‌فروشد مالش بى‌برکت مى‌شود.» (17) 
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «در تورات نوشته شده است که هرکس زمین یا چاه آب خود را بفروشد و با بهایى که از آن مى‌گیرد زمین یا آبى نخرد، پولى که گرفته است بى‌برکت مى‌شود. » (18) 
البته باید دانست که نهی از نفروختن زمین، به‌صورت مطلق نیست بلکه در احادیثی فروش زمین کشاورزی به‌شرط خرید زمینی مثل همان زمین و یا ملکی بهتر، جایز شمرده شده است. (19)   

نتیجه:
یکی از نیازهای بشر، احتیاج او به درخت است. این موضوع در اسلام نیز مهم بوده و احادیثی در توصیه به درختکاری وجود دارند. در این احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش نموده‌اند. همچنین، ایشان در روایاتی به تعریف و تمجید از درخت و طبیعت نیز پرداخته‌اند. در کنار این، برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن درخت هستند. 
این احادیث می‌تواند مشوق افراد در درختکاری باشد. همچنین روایاتی درباره کار و تلاش بر روی زمین و نهی از فروش زمین‌های کشاورزی دارد. این احادیث اگرچه به‌صورت مستقیم به درختکاری مرتبط نیست، اما می‌تواند در ترویج فرهنگ درخت‌داری و درختکاری مؤثر باشد.

پی نوشت:
1 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی،  ج‏5، ص 260، ح 3.
2  . پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله)، ص 267، ح 567.
3  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
4  .  مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 86.
5  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، ص 292، ح 1.
6  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 261، ح 6.
7  . ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، ص 409.
8  . مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 154.
9  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، ص 169، ح 2.
10  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
11  . طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 384، ح 1138.
12  . عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 86، ح 44.
13  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
14  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏‏، علل الشرائع، ج‏2، ص 498، ح 1.
15  . قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، ص 317.
16  . حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
17  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 92، ح 4.
18  . همان، ج‏5، ص 91، ح 3.
19  . همان، ج‏5، ص 92، ح 6.

درخت یکی از آفریده‌های شگفت‌انگیز خداوند است که دقت در آن، قدرت لایزال الهی را به تصویر می‌کشد. اسلام کاشت درخت قابل محصول را نوعی صدقه معرفی می‌کند.
توصیه اهل بیت علیهم السلام به درختکاری

پرسش:
آیا معصومان علیهم‌السلام سفارشی در مورد درخت‌کاری و یا سفارشی در ترویج فرهنگ درختکاری دارند؟
 

پاسخ:
بر همگان پوشیده نیست که از احتیاجات اولیه زندگی بشریت، نیاز او به درخت است. تولید اکسیژن، بهره‌برداری از چوب و میوه فقط گوشه‌ای از احتیاج انسان‌ها به درخت است. به همین جهت همگان باید به این موضوع، حساس بوده و در ارتقا این فرهنگ کوشا باشند. توجه به درخت و ترویج درختکاری از موضوعاتی است که در اسلام نیز وجود داشته و اهل‌بیت علیهم‌السلام در ضمن احادیثی به کاشت درخت سفارش نموده‌اند. در ادامه برخی روایاتی که بیانگر این موضوع هستند ارائه خواهند شد:

1. توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشتن درخت
معصومان علیهم‌السلام به موضوع درخت‌کاری اهمیت داده و در احادیثی به کاشتن درخت توصیه نموده‌اند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَهَ مَکْرُوهَهٌ فَقَالَ لَهُ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْه؛ (1)   مردی از امام علیه‌السلام پرسید فدایت شوم، شنیده‌ام که برخی می‌گویند کشاورزی کاری مکروه است.»
امام علیه‌السلام در پاسخ به او فرمودند: «زراعت کنید و درخت بکارید؛ به خدا سوگند که مردم شغلى حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن پیشه نکرده‌اند.»
این موضوع آن‌قدر مهم است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «هر وقت عمر جهان به آخر رسیده و قیامت بخواهد بر پا شود و در دست یکی از شما نهال درختی باشد چنانچه به‌قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید.» (2)  
یا در روایات دیگری کاشت درخت حتی پس از خروج دجال نیز توصیه‌شده است. (3)   در حدیثی دیگر امام صادق علیه‌السلام درخت را خلقتی برای انسان‌ها دانسته و افراد را مکلف به درخت‌کاری می‌داند: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا؛ (4)  درخت براى او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند و آب دهد و به آن رسیدگى کند.»
بنابراین نه‌تنها کاشت درخت، بلکه رسیدگی، آبیاری و مواظبت بر آن نیز در سخن اهل‌بیت علیهم‌السلام دارای اهمیت است.

2. تعریف و تمجید از درخت و طبیعت
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در راستای فرهنگ درختکاری، تمجید ایشان از باغ و درخت است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند که: «بهترین مال، درختان و زراعت پربار است.» (5)    همچنین در حدیثی دیگر از پیامبر بزرگوار اسلام روایت‌شده که بهترین ثروت، درخت خرمایی هست که محکم در خاک قرار دارد. (6)   
در روایات دیگری نیز نگاه به طبیعت سبز و آب روان موجب جلای چشم و برطرف شدن خستگی دانسته شده است. (7)  امام صادق علیه‌السلام در سخنی دیگر می‌فرمایند: «نگریستن به گل‌های رنگارنگ و درختان سرسبز و خرم، چنان لذتی به آدمی می‌بخشد که هیچ لذتی را با آن برابر نمی‌توان کرد.» (8)   نکته‌ی قابل‌توجه این‌که شاید در نگاه اول سخنان بیان‌شده توصیه‌ای ویژه در موضوع درختکاری محسوب نشود، ولی این احادیث می‌تواند انگیزه‌بخش مردم و کشاورزان در کاشت درخت و نگه‌داری از آن باشد و لذا دارای اهمیت است.

3. بیان فضیلت برای درختکاری و مذمت از بین بردن درختان
در برخی روایات، معصومان علیهم‌السلام فضیلت‌هایی برای غرس کننده درخت بیان کرده‌اند. این احادیث می‌تواند نشان‌دهنده‌ی نگاه مثبت اسلام به فرهنگ درخت‌داری و درخت‌کاری باشد. در برخی از این روایات درختکاری صدقه‌ی جاریه دانسته شده (9)   و درختکاری شغلی حلال و پاکیزه (10)  و محبوب الهی (11)   برشمرده شده است. همچنین احادیثی در مورد فضیلت آبیاری و نگهداری از درخت وجود دارد. (12)   
علاوه بر موارد بیان شده، ایشان سخنانی در مذمت قطع بی‌رویه درختان و از بین بردن آن‌ها نیز دارند. (13)   
این روایات زیاد هستند و ارائه همه آن‌ها در این نوشتار ممکن نیست. این سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام می‌تواند در گسترش فرهنگ درخت‌کاری بسیار راهگشا و انگیزه‌بخش باشد.

4. سفارش اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره کار بر روی زمین
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، سفارش‌های ایشان در مورد کار بر روی زمین است. این توصیه‌ها هم مستقیم به درخت‌کاری مرتبط نیستند ولی کار و تلاش بر روی زمین‌ها می‌تواند به‌وسیله درختکاری نیز محقق شود. لذا این روایات نیز می‌توانند به‌نوعی مشوقی برای فرهنگ درختکاری محسوب شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ؛ (14)   همانا مرد از زمین خلق شده و همتش نیز بر کار روی زمین است.»
در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «اُطلُبُو الرِّزقَ فِی خَبایَا الأرضِ؛ (15)  رزق و روزی خود را از ژرفای زمین جستجو کنید.»
روایات در خصوص کار بر روی زمین منحصر در موارد بیان‌شده نیست و احادیث دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. علاوه بر این، برخی احادیث بیانگر نهی از کم‌کاری در عرصه تلاش بر روی زمین هستند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی چنین بیان می‌کنند: هر که باوجود داشتن آب‌وخاک نیازمند باشد، خدا [از رحمت خود] دورش می‌گرداند. (16)  
همچنین برخی احادیث اشاره به نهی از فروش زمین دارد. مطابق این روایات افراد باید همواره در زمین‌های خود به کار و تلاش بپردازند و تا حد امکان از فروش آن‌ها خودداری به عمل‌آورند. این احادیث نیز می‌تواند انگیزه‌بخش افراد برای نفروختن زمین‌های حاصلخیز و در عوض کار و تلاش بر روی آن‌ها باشد. یکی از فعالیت‌هایی که افراد در این زمین‌ها انجام می‌دهند، درخت‌کاری است.
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «کسى که بستان را مى‌خرد بهره‌مند و کسى که آن را مى‌فروشد مالش بى‌برکت مى‌شود.» (17)  
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «در تورات نوشته شده است که هرکس زمین یا چاه آب خود را بفروشد و با بهایى که از آن مى‌گیرد زمین یا آبى نخرد، پولى که گرفته است بى‌برکت مى‌شود. » (18) 
البته باید دانست که نهی از نفروختن زمین، به‌صورت مطلق نیست بلکه در احادیثی فروش زمین کشاورزی به‌شرط خرید زمینی مثل همان زمین و یا ملکی بهتر، جایز شمرده شده است. (19)  

نتیجه:
یکی از نیازهای بشر، احتیاج او به درخت است. این موضوع در اسلام نیز مهم بوده و احادیثی در توصیه به درختکاری وجود دارند. در این احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش نموده‌اند. همچنین، ایشان در روایاتی به تعریف و تمجید از درخت و طبیعت نیز پرداخته‌اند. در کنار این، برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن درخت هستند. 
این احادیث می‌تواند مشوق افراد در درختکاری باشد. همچنین روایاتی درباره کار و تلاش بر روی زمین و نهی از فروش زمین‌های کشاورزی دارد. این احادیث اگرچه به‌صورت مستقیم به درختکاری مرتبط نیست، اما می‌تواند در ترویج فرهنگ درخت‌داری و درختکاری مؤثر باشد.

پی نوشت:
1  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی،  ج‏5، ص 260، ح 3.
2  . پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله)، ص 267، ح 567.
3  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
4  .  مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 86.
5  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، ص 292، ح 1.
6  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 261، ح 6.
7  . ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، ص 409.
8  . مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 154.
9  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، ص 169، ح 2.
10  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
11  . طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 384، ح 1138.
12  . عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 86، ح 44.
13  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
14  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏‏، علل الشرائع، ج‏2، ص 498، ح 1.
15  . قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، ص 317.
16  . حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
17  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 92، ح 4.
18  . همان، ج‏5، ص 91، ح 3.
19  . همان، ج‏5، ص 92، ح 6.
 

سخن چینی یکی از بدترین گناهانی است که در روابط اجتماعی انسان ها تأثیرات منفی زیادی به جای می گذارد. در روایات علل مختلفی برای آن ذکر شده که به برخی اشاره می شود
ریشه های سخن چینی در بیان روایات

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام، علت و ریشه سخن‌چینی چیست؟
 

پاسخ:
سخن‌چینی از گناهانی است که در روایات به آن اشاره شده است و معصومان علیهم‌السلام همگان را از آن نهی کرده و نتایجی را برای آن بیان نموده‌اند. 
دلایلی و ریشه‌هایی وجود دارد که افراد به این کار قبیح دست می‌زنند. در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، به برخی از این دلایل و ریشه‌ها اشاره شده است. در ادامه مواردی از این روایات بیان خواهد شد:

1. کینه و غضب
مهم‌ترین دلیل اینکه برخی افراد اقدام به سخن‌چینی می‌کنند، دشمنی، عصبانیت و کینه است. متأسفانه کینه‌ورزی و دشمنی می‌تواند انسان را وادار به سخن‌چینی کند تا بخشی از عقده‌های خود را بدین‌وسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند.

در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت‏». (1) بدترین مردم آن کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که به‌سوی سخن‌چینی می‌دود، کسی که بین دوستان جدایی می‌اندازد و کسی که از افراد پاک عیب‌جویی می‌کند.
سخن‌چین می‌تواند با کینه خود روابط بین مردم را خراب کرده و آن‌ها را نسبت به هم بدبین کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی فرموده‌اند: «إِیَّاکَ وَ النَّمِیمَهَ فَإِنَّهَا تَزْرَعَ الضَّغِینَهَ وَ تُبَعِّدُ عَنِ اللَّهِ وَ النَّاسِ». (2) از سخن‌چینى بپرهیز که آن تخم کینه مى‌افشاند و از خدا و مردم دور مى‌گرداند.
بنابراین، کسی که با دیگران دشمنی دارد، سعی می‌کند تا روابط بین افراد را به‌وسیله سخن‌چینی خراب کند و خود این کار نیز باعث پخش و انتشار کینه شده و افراد را از یکدیگر دور می‌گرداند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی دیگر فرموده‌اند: از سخن‌چینى‌ها بپرهیزید که آن‌ها کینه‌ها برجاى مى‌گذارند. (3)

2. ملتزم نبوده به دین
از دیگر عوامل خبرکِشی، بی‌دینی و ملتزم نبودن به دستورات دینی و ضعف ایمان است. در احادیث بسیاری از خبرچینی نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان شده است. متأسفانه کسی که به این روایات ایمان کاملی نداشته و ملزم به دین نیست، به‌راحتی دست به این کار می‌زند. 
در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان‌شده است: «النَّمِیمَهُ شِیمَهُ الْمَارِقِ». (4) سخن‌چینى، خصلتِ شخصِ از دین برون شده است. مطابق لغت، مارق کسی است که از دین خارج شده است. (5) بنابراین، کسی که درک درستی از دین ندارد، دیگر ملزم به خودداری خود از سخن‌چینی نیز نیست و لذا به این کار می‌پردازد.

3. تفرقه‌افکنی و نفاق
از دیگر عوامل سخن‌چینی، نفاق است. منافق کسی است که در مقابل افراد یک رفتار و در پشت سر آن‌ها رفتاری دیگر داشته و  سعی می‌کند بین آن‌ها تفرقه‌افکنی کند. 
در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام درباره این موضوع چنین روایت شده است: «الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِیَ بِبُعْدِهِ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ یَأْتِی بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَهِ شَبِیهاً بِالشَّرِیعَهِ وَ هُوَ لَاغٍ بَاغٍ لَاهٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِیهَا وَ عَلَامَهُ النِّفَاقِ ... الْحَثُّ عَلَى النَّمِیمَهِ». (6) منافق به دورى از رحمت خداوند راضى شده است زیرا او کارهایی مى‏کند که با ظاهر شریعت سازگارى دارد، اما در باطن و واقع، او با احکام خداوند بازى مى‏کند و آن‌ها را به مسخره گرفته است، منافق در کارهاى خود بیهوده ‌کار مى‏کند و به آن دلبستگى ندارد و درنتیجه یاغى به شمار مى‏رود. علامت نفاق این است که‏ در سخن‏چینى اصرار مى‏ورزد.

4. دروغ‌گویی و پرگویی
سخن‌چینی می‌تواند از گناهان زبان مانند دروغ‌گویی نیز نشأت بگیرد. کسی که همواره دروغ می‌گوید به‌مرور به گناه سخن‌چینی نیز مبتلا می‌شود. امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره فرموده‌اند: «أَمَّا عَلَامَهُ الْکَذَّابِ فَأَرْبَعَهٌ إِنْ قَالَ لَمْ یَصْدُقْ وَ إِنْ قِیلَ لَهُ لَمْ یُصَدِّقْ وَ النَّمِیمَهُ وَ الْبَهْت‏». (7) علامت دروغ‌گو چهار چیز است: خود راست نگوید، دیگران را راست‌گو نپندارد، سخن‏چینى کند و تهمت زند.
در بسیاری از موارد، نمّام با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و درست کارانه، اخبار نادرست خود را منتشر و موجب اختلاف بین افراد می‌شود. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان شده است: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ وَاشٍ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِین‏». (8) گفته‌هاى هیچ سخن‌چینى را زود باور مکن، اگرچه در لباس خیرخواهان باشد. بنابراین گاهی فرد به‌ظاهر می‌خواهد خبری خیرخواهانه به دیگران انتقال دهد؛ اما درواقع در حال سخن‌چینی و پخش کردن اخبار دیگران است.
گاهی نیز سخن‌چینی ریشه در پرگویی افراد دارد و قصد سخن‌چین، دروغ‌گویی نیست. متأسفانه برخی عادت به زیاد حرف زدن دارند و لذا این عادت بد آن‌ها موجب پخش کردن اخبار شده و منجر به سخن‌چینی نیز می‌گردد. در روایتی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره دوری از سخن‌چینی حتی در سخنان راست فرموده‌اند: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَهُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر». (9) یا على: راست‌گوئی در سه جا زشت است: سخن‏چینى، نقل عمل ناپسند زن براى شوهر و تکذیب کسى که از انجام عمل خیرى به‌دروغ خبر مى‏دهد.
بنابراین، سخن‌چینی حتی چنانچه دروغ نباشد و سخنی واقعی باشد و به‌ظاهر از روی خیرخواهی نیز باشد، کاری ناپسند و نادرست است. در حدیثی دیگر نیز چنین بیان‌شده است: مردى نامه‏اى به امیرالمؤمنین علیه¬السلام داد که در آن از فردی دیگر سعایت و بدگوئى‏ کرده بود. حضرت آن مرد را فراخواند و فرمودند: اى فلان اگر راست گفتى با تو دشمن خواهیم شد و اگر دروغ است کیفرت دهیم و اگر خوب‌گوئی (عذرخواهى کنی) از تو درگذریم گفت بلکه درگذر از من اى امیر مؤمنان. (10)
بنابراین، سیره حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز بر این بوده که ایشان به بدگویی و سخن‌چینی دیگران اهمیتی نمی‌دادند.

نتیجه:
سخن‌چینی یکی از کارهای ناپسندی است که در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام از آن نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان‌شده است. مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، از دلایلی که متأسفانه برخی افراد به این کار دست می‌زنند، کینه‌ورزی است. با توجه به اینکه در معارف دینی، اذیت کردن دیگران و اشاعه اخبار کذب و به هم زدن روابط کاری، ناپسند دانسته شده است، ملتزم نبودن به دستورات دینی نیز می‌تواند در پدید آمدن چنین عملی مؤثر باشد. همچنین نفاق و دروغ‌گویی نیز از دیگر عواملی است که مطابق احادیث، از علت‌ها و ریشه‌های چنین عملی دانسته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق‏، بی‌تا، ص 462.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش‏، ص 96، ح 2217.
3. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 14.
4. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏1، ص 227، ح 900.
5. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، تهران: مرتضوى‏، 1375 ش‏، ج‏5، ص 235.
6. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، محقق / مصحح: ندارد، مصباح الشریعه، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 144.
7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 22.
8. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج‏6، ص 301، ح 10327.
9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 9.
10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏7، ص 78، ح 1.
 

توبه و استغفار در درگاه الهی رمز نزول برکات و نعمت های الهی است که آثار و برکات آن به وفور در آیات و روایات ما بیان شده است.
آثار و برکات استغفار

پرسش:
از نظر روایات، آثار و برکات دنیایی توبه و استغفار چیست؟
 

پاسخ:

استغفار و توبه یکی از اعمالی است که در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام بر آن سفارش زیادی گردیده و حتی آثاری نیز برای آن بیان‌شده است. 
برخی از این آثار مانند پاک شدن گناهان و رضایت الهی از بندگان، از آثار معنوی این عمل است؛ اما در کنار این، آثاری و برکات دنیایی نیز برای این کار در منابع اسلامی نقل‌شده است. در ادامه به برخی از این آثار دنیایی اشاره خواهد شد.

1- زیاد شدن رزق و روزی
از آثار مهم توبه و استغفار، زیاد شدن روزی و رزق است. این موضوع تا جایی اهمیت دارد که احادیث فراوانی در مورد آن از اهل‌بیت علیهم ‌السلام بیان ‌شده است. 
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرموده‌اند: «أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ یَجْلِبُ الرِّزْقَ». (1) بسیار طلب آمرزش کنید؛ زیرا این کار، روزى را جلب می‌کند.
در روایتی دیگر از ایشان نیز چنین آمده است: «مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْیَسْتَغْفِرِ اللَّه‏». (2) هر کس روزى او کم شده باید استغفار کند.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز درباره ارتباط توبه و جاری شدن رزق و روزی و برکات خداوند در زندگی انسان در ضمن حدیثی فرموده‌اند: و خداوند سبحان توبه و استغفار را سبب فراوانى روزى و رحمت بر خلق قرار داد و فرمود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا»- از خداوند آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. بعد از توبه شما، باران آسمان را فراوان بر شما ببارد؛ و شما را به اموال و فرزندان مدد دهد. پس رحمت خدا بر کسى که از توبه استقبال کند و از گناهانش پوزش خواهد و پیش از فرارسیدن مرگ به اعمال شایسته بپردازد. (3)

2- برطرف شدن مشکلات
در برخی روایات اشاره شده که استغفار و طلب توبه می‌تواند در برطرف شدن مشکلات افراد تأثیرگذار باشد. 
در حدیثی چنین آمده است: پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: هرگاه روزی‌ات تنگ و در کارهایت گره و مشکلی دیدى، حاجتت را به نزد خداوند عز و جل ببر و نماز آمرزش‌خواهى را ترک نکن. این نماز دو رکعت است: نماز را آغاز مى‌کنى و سوره حمد و «قدر» را یک‌بار در هر رکعت مى‌خوانى. سپس، بعد از قرائت سوره‌ها، پانزده مرتبه «استغفرالله» مى‌گویى. آنگاه به رکوع مى‌روى و باز، ده مرتبه آن را مثل نماز جعفر طیار می‌گویی. إن‌شاءاللّه خداوند تمام گرفتارى‌هاى تو را برطرف مى‌کند. (4)
در روایتی دیگر نیز درباره رفع مشکلات با توبه و استغفار چنین نقل‌شده است: راوی می‌گوید: در مدینه، مردى داشتیم که به او «ابو قَمْقام» مى‌گفتند و آدم محروم و بدبختى بود. خدمت امام کاظم علیه‌السلام آمد و از محرومیت و بدبختى خود به ایشان، شکایت کرد و گفت که دست به هر کارى مى‌زند، گرفتارى‌اش برطرف نمى‌شود. 
امام علیه‌السلام به او فرمود: در پایان دعاى نماز صبحت، ده مرتبه بگو: «سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِه»‏ - پاک خداى بزرگ! از خدا آمرزش مى‌طلبم و از فضل او درخواست مى‌کنم. ابو قمقام گفت: من بر این امر، مداومت ورزیدم و به خدا سوگند، طولى نکشید که عدّه‌اى از بادیه نزدم آمدند و به من خبر دادند که مردى از قومم مُرده و جز من، وارثى براى او شناخته‌نشده است و من رفتم و میراث او را گرفتم و بى‌نیاز شدم. (5)
علاوه بر موارد بیان‌شده، در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز طلب مغفرت، باعث نجات از مشکلات دانسته شده است.«عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَارِ فَإِنَّهُ الْمَنْجَاهُ». (6)پیوسته استغفار و طلب آمرزش را کار خود قرار بده، زیرا چنین ‏عملی راه نجات (از بدبختى) است.
در حدیثی دیگر نیز بیان‌شده که: محمد بن ریان می‌گوید به امام هادى علیه‌السلام نامه نوشتم و درخواست کردم که دعایى براى سختى‌ها و بلایا و گرفتارى‌ها و برآورده شدن حوایج دنیا و آخرت، به من بیاموزد و به من، عنایت خاص ورزَد، چنان‌که پدرانش به دوستانشان عنایت ویژه داشتند. امام علیه‌السلام به من نوشت:  «آمرزش‌خواهى (استغفار) را ترک نکن». (7)

3- برطرف شدن اندوه و غم
از دیگر آثار طلب غفران، برطرف شدن همّ و اندوه است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این زمینه می‌فرمایند: «مَنْ کَثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَیْهِ بِالاسْتِغْفَار». (8) هر کس غم‌هایش بسیار شد، به آمرزش‌خواهى رو آورد.
در روایتی دیگر نیز رفع غصه و غم از ثمرات استغفار دانسته شده است: کسی که زیاد استغفار بگوید و از خدا عذرخواهی کند، خداوند از هر غصّه‌ای برایش گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی راه فراری پیش پایش گذارد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد. (9)

4- جاری شدن برکات آسمانی
فایده دیگر استغفار، جاری شدن برکات آسمانی (مانند باران) برای انسان‌ها است. در آیه 52 سوره هود آمده است: ﴿ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً﴾. از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند.
در بخشی از آیه 3 این سوره نیز چنین بیان‌شده است: ﴿وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ﴾. استغفارکنید و از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، سپس به‌سوی او بازگردید تا شما را تا مدّت معین (که برای عمرتان قرار داده از نعمت‌های این جهان) به‌خوبی بهره‌مند سازد.
بنابراین توبه و طلب مغفرت الهی درب رحمت را بر زندگی انسان‌ها بازکرده و زندگی آن‌ها را مملو از برکت می‌سازد.

5- دفع بلا و عذاب
اثر دیگر فواید گفتن استغفار، دفع بلا و عذاب از زندگی بندگان است.  افرادی که در زندگی دچار گناه و معصیت می‌شوند، زمینه ابتلا به عذاب خود را فراهم می‌آورند و استغفار می‌تواند این بلایا و عذاب‌ها را از آن‌ها دور کند. 
در آیه 33 سوره انفال خداوند متعال فرموده‌اند: ﴿ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾. ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آن‌ها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد و نیز مادامی‌که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آن‌ها را عذاب نکند.
در این زمینه روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است: «ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَایَا بِالاسْتِغْفَارِ». (10) درب‌های بلاها و گرفتاری‌ها را به کمک استغفار ببندید.
در حدیثی دیگر در این موضوع نیز چنین بیان‌شده است: زمانی که خداوند اهل شهر و دیاری را ببیند که در گناهان زیاده‌روی کرده‌اند، ولی سه نفر از مؤمنان در میان آنان هستند، خداوند ـ که جلالتش بزرگ و نام‌هایش مقدّس است ـ اهل آن منطقه را چنین ندا می‌کند: ای اهل نافرمانی من، اگر در میان شما برادران مؤمنتان نبودند که به یکدیگر در راه جلال من اظهار محبت کنند، با نمازشان زمین و مساجد مرا آباد سازند و در سحرگاهان از ترس من استغفار گفته و طلب آمرزش کنند، حتماً عذابم را بر شما نازل می‌کردم و مرا باکی نبود. (11)
با توجه به این احادیث می‌توان نتیجه گرفت نزول بلایا و عذاب نیز از دیگر مشکلات و گرفتاری‌هایی است که می‌توان به‌وسیله طلب بخشش از خداوند متعال رفع شود.

6- استجابت دعا
مطابق روایات استغفار می‌تواند در استجابت دعا نیز تأثیرگذار باشد. اگرچه به‌ظاهر استجابت دعا امری معنوی است ولی وقتی دعا برای امور مادی باشد، کاملاً به آثار دنیوی مرتبط می‌گردد. در موضوع نقش توبه و طلب مغفرت از خداوند بر استجابت دعا حدیثی از امام صادق علیه‌السلام بیان‌شده است:
نقل است که شخصى گفت: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: دو آیه در قرآن هست که من هیچ‌گاه نتیجه‏اى از عمل به آن‌ها نگرفته‏ام؟ حضرت پرسید: کدام آیه‏ها؟ گفتم: یکى آیه: ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾؛ بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؛ که هر چه خدا را مى‏خوانم و دعا مى‏کنم نتیجه‏اى نمى‏گیرم؟ امام علیه‌السلام فرمودند: به خدا افترا نبند، مگر خدا خلف وعده مى‏کند؟! گفتم: نه پرسید: پس چرا دعایت به اجابت نمى‏رسد؟! گفتم: نمى‏دانم، فرمود: هر کس اوامر الهى را اطاعت کند و شرایط دعا را عملى سازد، حتماً دعایش به اجابت مى‏رسد. پرسیدم: شرایط آن چیست؟ 
فرمودند: این است که نعمت‌های خدا را در نظر بگیرى و سپاس آن‌ها را به‌جای آرى و بر پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم صلوات بفرستى و سپس گناهان خود را یادآورى کنى و طلب آمرزش نمایى ... . (12)

7- فرزند دار شدن
برکت دیگری که مطابق روایات برای استغفار ذکرشده است، موضوع فرزند آوری است. احادیث زیادی در موضوع تأثیر استغفار بر فرزند آوری از ائمه معصومین علیهم‌السلام نقل‌شده است. 
در حدیثی درباره این موضوع چنین نقل‌شده است: «شَکَا الْأَبْرَشُ الْکَلْبِیُّ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ لَا یُولَدُ لَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً قَالَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَوْ فِی کُلِّ لَیْلَهٍ مِائَهَ مَرَّهٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً إِلَى قَوْلِهِ- وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ». (13) ابْرَش کلبى به امام باقر علیه‌السلام شِکوه کرد که بچه‌دار نمى‌شود و گفت: به من، دعایى بیاموز. فرمود: در هرروز و هر شب، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواه؛ زیرا خداوند مى‌فرماید: «از پروردگارتان، آمرزش بخواهید که او آمرزنده است» تا: «و شما را با اموال و فرزندان، یارى رساند».
در حدیثی دیگر درباره ارتباط استغفار با فرزند آوری چنین روایت‌شده است: امام حسن علیه‌السلام بر معاویه وارد شد و چون از نزد او بیرون آمد، یکى از پرده‌داران معاویه، دنبال ایشان آمد و گفت: من، مردى ثروتمندم؛ امّا بچه‌دار نمى‌شوم. به من چیزى بیاموز؛ بلکه خداوند، مرا فرزندى روزى کند. فرمود: «بر تو باد آمرزش‌خواهى». (14)

8- سایر برکات
علاوه بر موارد بیان‌شده، در احادیث آثار مادی دیگری نیز برای توبه و استغفار به درگاه الهی بیان‌شده است. تبیین همه این موارد در این پاسخ ممکن نیست. به‌عنوان نمونه، زیادشدن علم (15)، تسویه شدن بدهی‌ها (16) رهایی از هلاکت (17) و رفع ناامیدی (18) را می‌توان از این آثار برشمرد.

نتیجه:
مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، استغفار علاوه بر آثار معنوی، دارای برکات مادی نیز هست. زیادشدن رزق و روزی و برطرف شدن مشکلات از این موارد است. در کنار این، توبه و طلب بخشش از خداوند متعال می‌تواند باعث از بین رفتن غم و اندوه شود و برکات آسمانی را بر انسان‌ها نازل کند. استغفار همچنین در دفع بلایا و عذاب نیز مفید است. 
مطابق احادیث، طلب بخشش در استجابت دعا نقش داشته و همچنین می‌تواند در موضوع فرزند آوری نیز مؤثر باشد. علاوه بر این برکات مادی دیگری نیز برای استغفار وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 197.
2. خزاز رازى، على بن محمد، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، محقق / مصحح: حسینى کوه کمری، عبداللطیف‏، قم: بیدار، 1401 ق، ص 299.
3. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج¬البلاغه، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 199.
4. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 328.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 315، ح 46.
6. راوندى کاشانى، فضل‌الله بن على‏، النوادر (للراوندی)، محقق / مصحح: صادقى اردستانى، احمد، قم: دارالکتاب‏، بی‌تا، ص 5.
7. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، 1407 ق‏، ص 49، ح 120.
8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏8، ص 93، ح 65.
9. حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، محقق / مصحح: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، قم: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1408 ق‏، ص 10.
10. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق، ج‏5، ص 318، ح 5980.
11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، محقق / مصحح: ندارد، قم: 
کتاب‌فروشی داورى‏، 1385 ش‏، ج‏1، ص 246، ح 1.
12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 486، ح 8.
13. همان، ج‏6، ص 8، ح 4.
14. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، همان، ص 226.
15. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالرضی (زاهدی)، 1405 ق، ص 63.
16. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 317، ح 51.
17. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی)، همان، ص 31.
18. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، همان، ص 482.
 

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پر می کند.

 پرسش:

متأسفانه در زمان ما برخی از خانم‌ها رعایت نمی‌کنند و در منزل و حتی مکان‌های عمومی بدون رعایت پوشش مناسب ظاهر می‌شوند، بر اساس روایات، آیا نگاه کردن به این افراد گناه است و عواقب اُخروی دارد؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از موضوعات اجتماعی مهمی که در اسلام بر آن تأکید فراوان شده، موضوع حفظ حجاب است. اهل‌بیت علیهم‌السلام همواره کوشیده‌اند تا به زنان و مردان این احکام را گوشزد کرده و آن‌ها را از آثار و عواقب رعایت نکردن آن آگاه بخشند.

متأسفانه برخی افراد بدون توجه به این حکم الهی، حجاب اسلامی خود را خوب رعایت نمی‌کنند. همین کار سبب می‌شود که بعضی از افراد نیز با نگاه به افراد بدحجاب و بی‌حجاب، خود را گرفتار گناه کنند. در ادامه برخی سفارش‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام در مذمت نگاه به نامحرم و همچنین برخی مصادیق نگاه به نامحرم بیان خواهد شد.

1. مذمت نگاه به نامحرم

در اسلام پوشش و حجاب در برابر نامحرم، یکی از مسائلی است که به آن اهمیت داده شده است. البته به‌ طرف مقابل نیز توصیه کرده که چشم خود را از نگاه به نامحرم ببندند؛ در صورتی که هرکسی این دو امر الهی را رعایت نکند دچار عواقبی در دنیا و آخرت خواهد شد. مثلاً در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ؛ (1)

کسی که چشمش را از حرام پُر کند، خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پُر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کند و از کارش برگردد.

مطابق این حدیث، نگاه به نامحرم موجب عذاب الهی خواهد بود. برخی فکر می‌کنند که نگاه به نامحرم فقط از مردان ناپسند است درصورتی‌که چنین چیزی صحیح نیست و هر یک از مرد و زن باید از نگاه خود محافظت نمایند. در حدیث دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏؛ (2)

خشم خداوند عزوجل فزونى می‌گیرد بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

بنابراین نگاه به نامحرم مطابق روایات کاری ناپسند است، فرقی ندارد این نگاه از سوی زنان باشد و یا مردان.

در بخش دیگری از این حدیث آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَیْهِ مِنِ امْرَأَهٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِمَسَامِیرَ مِنَ النَّارِ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار؛(3)

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام به زنی پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پرکرده و از آتش انباشته می‌سازد تا حساب مردم به پایان رسد، آنگاه فرمان می‌دهد که او را به آتش جهنم برند.

بنابراین مردان و زنان باید چشم‌هایشان را از نگاه به نامحرم حفظ کنند تا دچار عذاب و قهر خداوند نگردند.

اما این نگاه تعریف و حدی دارد. در حدیثی آمده است:

سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ مِنَ الْمَرْأَهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفُّ وَ مَوْضِعُ السِّوَار. (4)

از امام کاظم علیه‌السلام سؤال شد که مرد تا چه اندازه می‌تواند به زن نامحرم نگاه کند، حضرت فرمودند صورت و کف دست و محل دستبند. (تا مچ)

پس برای مردان، حد دیدار با نامحرم، به همین اندازه است و دیدن سایر اعضای بدن نامحرم اشکال دارد. برای زن نیز دیدن قسمت‌هایی از بدن مرد که باید پوشیده باشند اشکال دارد. (5)

2-نگاه به موی زن نامحرم

متأسفانه در دوران کنونی برخی بانوان بدون توجه به مسئله حجاب، بخشی از موی خود را بیرون می‌گذارند. این کار مطابق احادیث کاری ناپسند است؛ اما مردان نیز باید سعی کنند از نگاه به این زن‌ها خودداری کنند در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است: «نگاه کردن به موهاى زنان پوشیده و بانوان شوهردار و غیر ایشان حرام است زیرا این نگاه مرد را تهییج و تحریک نموده و تهییج شخص را به فساد و چیزى که حلال و پسندیده نیست مى‏کشاند و همچنین است حکم غیر مو که نگاه مرد به آن‌ها حلال نیست». (6)

همچنین در روایتی از حضرت امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده است: یکی از جوانان مدینه با یکی از زنان مدینه روبرو شد، در آن زمان زنان روسری خود را به پشت گردن می‌انداختند، وقتی‌که آن زن از کنار این جوان گذشت، به آن زن خیره شد و از پشت سر به او نگاه می‌کرد، این جوان در پی او راه افتاد و داخل کوچه‌ای شد و در حال راه رفتن، استخوان یا شی‌ء ای که از دیوار بیرون زده بود، به او اصابت کرد و زخمی شد؛ او پیش خود گفت: باید خدمت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله برسم و داستان را برای ایشان بگویم؛ آن جوان نزد پیامبر آمد و داستان را تعریف کرد، در این حال جبرئیل نازل شد و آیه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُون‏﴾؛ را برای پیامبر آورد. (7)

معنای این آیه چنین است:

به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه‌تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه است.

بنابراین نگاه به موی نامحرم از کارهایی است که مورد نهی خداوند و معصومان علیهم‌السلام است. در این کار فرقی بین نگاه کردن به زنان در خیابان و محیط‌های اجتماعی و یا در منزل و همچنین قوم‌وخویش و غریبه نیست. به‌عنوان‌مثال در روایتی چنین نقل‌شده است:

احمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب امام رضا علیه‌السلام است می‌گوید از ایشان سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهرزنش نگاه کند؟ فرمود نه مگر اینکه از زنان سالخورده باشد. گفتم پس خواهرزن و بیگانه یکی است؟ فرمود بلی. (8)

البته باید دقت داشت که نگاه به موی برخی زنان نامحرم اشکال ندارد. به‌عنوان‌مثال نگاه به موی زنان کافر و نگاه به بانوانی که مسن هستند، اشکالی ندارد. در ادامه همین روایت آمده است:

به امام علیه‌السلام گفتم (در مورد نگاه به زن سالخورده) چقدر برای من جایز است نگاه کنم؟ فرمود به موی او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او می‌توانی نگاه کنی. (9)

3-نگاه به اندام‌های نامحرم

متأسفانه گاهی نگاه حرام از این هم جلوتر رفته و افراد به اندام‌ها و اعضاء شخصی دیگران نیز نگاه می‌کنند. با توجه به گسترش فضای مجازی در دوران حاضر و بی‌بندوباری‌هایی که در این زمینه وجود دارد، لازم است حرمت و ناپسندی این موضوع هر چه بیشتر ارائه و تبیین شود. در حدیثی آمده است:

لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ. (10)

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (11)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

باید دقت داشت که منظور از عورت هر اندامی است که آشکار بودن آن مورد مذمت و زشت است. (12) بنابراین دیدن هر عضوی از بدن نامحرم ناپسند است و این نهی در اعضا جنسی مضاعف و حرمت بیشتری دارد.

در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله درباره عواقب نگاه به اعضای بدن نامحرم آمده است:

هر که به خانه همسایه‏اش نگاه افکند و شرمگاه مرد یا موى زنى را ببیند یا قسمتى از اعضاى بدن آن زن را مشاهده کند، بر خداوند است که او را با منافقانى که در دنیا در پى عیوب مردم بودند وارد دوزخ نماید و از دنیا نرود تا اینکه خداوند او را رسوا گرداند. (13)

4-نگاه شهوت‌انگیز به نامحرم پوشیده

متأسفانه برخی بانوان برای پوشش خود از لباس‌های چسبان و اندام نما استفاده می‌کنند. اهل‌بیت علیهم‌السلام از چنین عملی نهی کرده‌اند. (14) مطابق احادیث، نگاه کردن به اعضاء پوشیده نامحرم نیز به‌قصد شهوت کاری غیراخلاقی است.

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏. (15)

مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

در روایتی دیگر ابو بصیر به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: اگر در راه زنى از کنار مردى بگذرد آیا جایز است به پشت او بنگرد؟

حضرت فرمودند: قَالَ أَ َسُرُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یُنْظَرَ إِلَى أَهْلِهِ وَ ذَاتِ قَرَابَتِهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِکَ؛ (16)

حضرت فرمود: آیا کسى از شما دوست دارد مردى اجنبى به همسر او، یا زنى از بستگانش نظر افکند؟ عرض کردم: نه فرمود: براى مردم همان را بخواه و بهمان راضى باش که براى خود مى‌خواهى و راضى هستى.

بنابراین مطابق احادیث، نگاه با شهوت به نامحرم پوشیده نیز اشکال دارد و علاوه بر آثار منفی در دنیا، عواقبی را نیز در آخرت به دنبال خواهد داشت.

نتیجه:
مطابق احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نگاه کردن به نامحرم کاری ناپسند است. در این نگاه فرقی بین نامحرمی که در خیابان یا منزل حضور دارد نیست. در روایات معصومان علیهم‌السلام موارد جایز و ممنوع نگاه به نامحرم ذکر شده است.

مطابق این احادیث، نگاه به موی نامحرم کاری ناشایست است. همچنین نگاه به اندام‌های کسی که محرم انسان نیست نیز کاری نادرست است. همچنین روایات بیانگر این نیز هستند که نگاه با شهوت به زنان پوشیده نیز اشکال دارد.

کلیدواژه:

نگاه به نامحرم، حیاء، بی‌حجابی، روایات حجاب، پوشش.

پی‌نوشت‌ها:
1. الأمالی، ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏، ص 429، ح 1.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 286.

4. عریضى، على بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکات‌ها، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1409 ق‏، ص 219، ح 487.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362 ش‏، ج‏2، ص 630.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378 ق‏، ج‏2، ص 97.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 521.

8. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1413 ق‏، ص 363، ح 1300.

9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد همان، ص 363.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 9، ح 4968.

12. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، محقق / مصحح: خسروى حسینى، غلامرضا، تهران: مرتضوی‏، 1374 ش‏، ج‏2، ص 670.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 282.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 519.

15. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

16. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 19، ح 9472.

کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است.

پرسش:

در این دنیا افرادی به دنبال چشم‌چرانی و نگاه به نامحرم هستند، از سوی دیگر افرادی نیز وجود دارند که کاملاً مواظب هستند که نگاه حرام به نامحرم نداشته باشند. در روایات چه آثار و پیامدهایی برای این دو دسته افراد ذکرشده است؟

پاسخ:
مقدمه
هر عمل انسان، آثار و نتایجی به دنبال دارد. کارهای خوب، آثاری مثبت برای زندگی دنیوی و اخروی شخص رقم می‌زند و کارهای بد نیز نتایجی منفی برای شخص ایجاد خواهد کرد. یکی از کارهایی که در احادیث از آن نهی شده، نگاه به نامحرم است. انجام و یا ترک این عمل نیز مطابق روایات دارای آثاری است. در این نوشتار برخی از آثار مثبت کنترل چشم از نگاه به نامحرم بیان می‌شود و در ادامه برخی از پیامدهای گناه نگاه به نامحرم نیز اشاره خواهد شد.

الف: آثار کنترل چشم از نگاه ‌به نامحرم

کسی که در موقعیت نگاه به نامحرم قرار می‌گیرد، اگر بداند که خودداری او از چنین نگاه گناه‌آلود چه آثاری می‌تواند برایش داشته باشد، قطعاً در خود داری و ترک گناهش تشویق خواهد شد. در ادامه برخی از آثار نگاه نکردن به نامحرم بیان می‌شود.

1- راحتی قلب

 یکی از آثار فروبستن چشم از نامحرم، راحتی و آسودگی قلب است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛ (1) هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت می‌شود».

2- چشیدن شیرینی طاعت

 یکی از درخواست‌های بندگان مؤمن از درگاه الهی، چشیدن شیرینی اطاعت و بندگی خداوند است. چشم برداشتن از نامحرم یکی از راه‌های رسیدن به این مقام است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره می‌فرمایند:

النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ. (2)

نگاه (حرام) تیری از تیرهای شیطان است و کسی که براثر خوف الهی از نگاه حرام خودداری کند، خداوند به او ایمانی عطا نماید که شیرینی و لذت آن را در قلب خود احساس کند.

3- رسیدن به ایمان

همچنین رسیدن به ایمان و آرامش نیز از دیگر فواید نگاه نکردن به نامحرم است. در حدیثی از امام صادق

 علیه‌السلام آمده است:

النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ. (3)

نگاه به (نامحرم) یکی از تیرهای زهرآلود شیطان است، هرکس به خاطر خدای بزرگ و بلندمرتبه، نه به خاطر غیر او، آن را ترک نماید در پی آن خداوند آرامش و ایمانی به او ارزانی فرماید که طعم آن را بیابد.

حضرت در حدیثی دیگر نیز می‌فرماید: «هیچ غنیمتی مانند غنیمتی که آدمی از راه کنترل چشم به دست می‌آورد نیست، زیرا دیدگان از نگاه به نامحرم فروبسته نمی‌شود جز آنکه در قلب او عظمت و جلال الهی مشاهده می‌شود». (4)

پس ایمان فرد با ترک این حرام می‌تواند به‌جایی برسد که عظمت الهی و بزرگی او را در زندگی خود مشاهده نماید.

4- سرفرازی در قیامت

برپایی قیامت یکی از اعتقادهای مسلمانان است؛ از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است که:

کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ غَیْرَ ثَلَاثٍ عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ. (5)

هر چشمى روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد و چشمى که از ترس خدا گریان شود و چشمى که از محرمات خدا بسته شود.

بنابراین اثر دیگر این کار، سرفرازی و عدم پشیمانی و گریه در روز قیامت است.

پس با توجه به روایات بیان شده، کسی که از نامحرم چشم می‌پوشد، آرامش درونی، درک شیرینی طاعت و ایمان و سرفرازی در قیامت را به دست خواهد آورد. همچنین همسری حورالعین در بهشت از دیگر آثار چشم‌پوشی از نامحرم است که در روایات به آن اشاره شده است. (6)

ب: نتیجه نگاه کردن به نامحرم

در کنار دانستن آثار نگاه نکردن به نامحرم، افراد باید حواسشان به عواقب این کار نیز باشد. این دو دانسته، می‌تواند همانند دو بال انسان را از گرداب این گناه و نتایج پس از آن نجات بخشد. در ادامه برخی از آثار نتایج نگاه به نامحرم بیان می‌شود:

1- مورد هجمه شیطان

در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام ذکرشده که نگاه حرام تیر سمی از تیرهای ابلیس است «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ». (7) خاصیت تیر سمی این است که علاوه برزخمی که براثر برخورد آن تیر به انسان می‌رسد، در ادامه نیز موجب مرگ آرام و تدریجی فرد می‌شود. نگاه حرام نیز چنین خاصیتی دارد و علاوه بر تخریب روح معنویت انسان در همان لحظه، باعث درگیری ذهنی افراد نیز شده و حتی قوه شهوت انسان را فعال کرده تا جایی که باعث گناه بعدی می‌شود. همچنین زهر این تیر می‌تواند به‌تدریج دل را میرانده و معنویت او را از بین ببرد.

2- از بین رفتن عاقبت‌اندیشی

یکی دیگر از نتایج نگاه کردن به نامحرم، از بین رفتن قوه عاقبت بینی است. متأسفانه کسی که چشمش به دیدن نامحرم عادت کند، از عاقبت کار نمی‌ترسد و گرفتاری‌های پیش رو را نمی‌بیند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَه. (8)

هرگاه چشم، شهوت بین شود، دیده عاقبت بینیِ دل، کور شود.

3- مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان

در روایات آمده کسی که به عورت و اندام‌های نامحرم نگاه کند، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه وآله قرار می‌گیرد:

«لَعَنَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ»؛ (9) پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در برخی روایات ذکر شده که حتی ملائکه به لعنت چنین فردی می‌پردازند.

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (10)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

4- قبول نشدن نماز

در برخی احادیث ذکر شده که نگاه به نامحرم موجب قبول نشدن نماز فرد می‌شود: «مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏»؛ (11) مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

البته قبولی نشدن نماز با بطلان آن تفاوت دارد؛ با توجه به این روایت، ‌یکی از شرط‌های اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسئله «چشم‌پوشی از نگاه به نامحرم» است.

5- حبط عمل

سوختن و از بین رفتن اعمال از دیگر آثار نگاه به نامحرم است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین روایت‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏.(12)

خشم خداوند عزوجل زیاد است بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

6- افتادن در بلاها و هلاکت و آتش

مطابق روایات عاقبت کسی که نگاه به نامحرم می‌اندازد جز افتادن در فتنه و بلاها، (13) هلاکت (14) و در آخر آتش نخواهد بود. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِع‏. (15)

کسی که چشمش را از حرام پر کند، خداوند چشم او را در قیامت از آتش پر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کرده و برگردد.

نتیجه:
کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است. کسی که توفیق ترک این حرام را پیدا می‌کند از آثاری همچون راحتی قلب، چشیدن شیرینی طاعت، رسیده به مرحله ایمان و سرفرازی در قیامت بهره‌مند خواهد شد. در مقابل کسی که به این حرام توجه ننموده و در زندگی مرتکب آن می‌شود، تبعاتی دامن‌گیرش خواهد شد. او به خاطر این عملش موردحمله شیطان قرار خواهد گرفت، حس عاقبت‌اندیشی او کور خواهد شد، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان قرار می‌گیرد و نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود. همچنین اعمال او حبط شده و می‌سوزد و در نهایت نیز در گرداب بلاها قرارگرفته و در آتش سوزانده خواهد شد.

کلیدواژه:

نگاه حرام، نگاه به نامحرم، نگاه به بی‌حجاب، آثار نگاه حرام.

پی‌نوشت‌ها:
1. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دارالکتاب الإسلامی‏، ص 663، ح 1467.

2. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 145.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 18، ح 4969.

4. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، مصباح الشریعه، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 9.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 80، ح 2.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏3، ص 474، ح 4656.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 12.

8. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، همان، ص 285، ح 89.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

10. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 9، ح 4968.

11. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 18، ح 4970.

14. همان، ج‏3، ص 474، ح 4658.

15. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏. ص 429، ح 1.

زن‌ها باید از پوشیدن لباس کوتاه، نازک ، بدن‌نما، لباس چسبان و محرک در مقابل نامحرم اجتناب بکنند.

پرسش:

بر اساس دیدگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام، پوشش زنان در برابر نامحرم باید چه ویژگی داشته باشد؟

پاسخ:
مقدمه
در اسلام برخی قوانین برای خانم‌ها و آقایان مثل هم نبوده و به دلیل روحیه لطیف بانوان و تفاوت جسمی آن‌ها با مردها، بعضی احکام ویژه برای آن‌ها قرار داد شده است. البته این موضوع به معنی سخت‌گیری بر بانوان نبوده بلکه در جهت صیانت و کرامت به خانم‌ها چنین قوانینی نازل شده است. یکی از این موضوعات ویژه در نحوه‌ی لباس پوشیدن زنان در مقابل نامحرم است. بر اساس دیدگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام، پوشش زنان در برابر نامحرم باید ویژگی‌هایی داشته باشد. در ادامه برخی از توصیه‌های معصومان علیهم‌السلام در این موضوع بیان خواهد شد.

1. پوشاننده کامل

از خصوصیات لباسی که بانوان در مقابل نامحرم استفاده می‌کنند، لباسی است که پوششی کامل بدن را به همراه داشته باشد. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«لِلزَّوْجِ ما تَحْتَ الدِّرْعِ وَ لِلْاِبْنِ وَ الْأَخِ ما فَوْقَ الدِّرْعِ وَ لِغَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ أرْبَعَهُ أَثْوابٍ دِرْعٌ‏ وَ خِمارٌ وَ جِلْبابٌ‏ وَ إزارٌ»؛ (1)

برای شوهر است آنچه زیر پیراهن زن اوست و برای پسر و برادر روی لباس است و برای غیر محارم، او چهار لباس (باید) داشته باشد: ١-پیراهن ٢-روسری ٣-پوششی مثل چادر ٤-شلوار.

بنابراین مطابق این روایت، بانوان باید از این چهار پوشش برای پوشاندن تمامی اعضا بدن خود بهره بگیرند.

در آیه 59 سوره احزاب نیز توصیه‌شده که خانم‌ها از چادر بهره ببرند. دلیل معرفی چادر برای خانم‌ها برای این است که چادر پوششی کامل است و تمامی حجم بدن بانوان را می‌پوشاند.

2. کوتاه نباشد

متأسفانه برخی بانوان در مجامع عمومی لباس‌هایی کوتاه می‌پوشند. در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مسئولان دستور می‌دهند تا مردم را از پوشیدن چنین لباس‌هایی بازدارند. (2) در دوران کنونی برخی بانوان از شلوارهای کوتاه برای پوشش خود استفاده می‌کنند. در حدیثی درباره این موضوع چنین آمده است:

فضیل بن سیار می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام سؤال کردم آیا ساعد (بین مچ و آرنج) از زینت‌هایی است که خداوند می‌فرماید: زینت‌هایتان را جز برای شوهران و محارم خویش آشکار نکنید؟ امام فرمودند: آری. (3)

در حدیثی دیگر نیز چنین آمده است:

فضیل بن یسار از امام باقر علیه‌السلام این‌گونه روایت می‌کند: «ِفَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَا کَانَ خِمَارُهَا إِلَّا هَکَذَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى وَسَطِ عَضُدِه‏»؛ (4)

فاطمه سیده زنان بهشت است و مقنعه او تا اینجا بود و [امام باقر] با دست تا وسط بازو را نشان داد.

با این توضیح امام باقر علیه‌السلام می‌خواهند بلند بودن مقنعه حضرت فاطمه علیها­السلام را نشان بدهند. از این روایت نیز چنین برداشت می‌شود که شایسته است زنان همانند حضرت فاطمه سلام‌الله علیها از لباس‌های بلند برای پوشش خود بهره بگیرند. البته لازم به ذکر است که مقنعه مذکور، تنها قسمتی از حجاب سرتاسری مورد استفاده آن حضرت بوده و پوشش ایشان به‌خصوص در محضر نامحرمان بسیار کامل‌تر از این بوده است.

3. نازک و بدن‌نما نبودن

در عین استفاده از پوشش‌های بیان‌شده، باید این لباس‌ها به‌قدری ضخیم باشند که کاملاً اعضا بدن را بپوشانند. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«مَنْ أَطاعَ امْرَأَتَهُ أَکَبَّهُ اللّه ُ عَلی وَجْهِهِ فِی النّارِ. فقال علیٌّ علیه‌السلام: وما تلک الطّاعه؟ قال: یَأْذَنَ لَها فِی ... َلَبْسِ الثِّیابِ الرِّقاقِ»؛ (5)

هر کس از زنش اطاعت کند خداوند او را با صورت بر آتش خواهد انداخت. حضرت علی علیه‌السلام عرض کردند: منظور از اطاعت زن چیست؟ پیامبر صلی‌الله علیه وآله فرمود: اینکه به او اجازه دهد تا (در بین نامحرمان و در جامعه) لباس نازک به تن کند.

این موضوع تا جایی اهمیت دارد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی با مقایسه لباس و دین فرد فرموده‌اند:

«عَلَیْکُمْ بِالصَّفِیقِ مِنَ الثِّیَابِ فَإِنَّهُ مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِینُه»؛ (6)

شما را سفارش می‌کنم به پوشیدن لباس ضخیم؛ چراکه هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

پس مطابق این حدیث، پوشش نازک ارتباط مستقیمی با دین‌داری افراد خواهد داشت. در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در مورد این موضوع فرموده‌اند:

«هَلَاکُ نِسَاءِ أُمَّتِی فِی الْأَحْمَرَیْنِ الذَّهَبِ وَ الثِّیَابِ الرِّقَاقِ»؛ (7)

هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک‌‌».

در نقلی دیگر آمده که در سفری که پیامبر صلی‌الله علیه و آله به معراج داشتند، زنانی را دیده‌اند که در دوزخ بوده‌اند. حضرت بیان می‌کنند که این زن‌ها کسانی بوده‌اند که لباس نازک در مقابل نامحرم به تن می‌کردند و این افراد بوی بهشت نیز به مشامشان نخواهد خورد. (8)

در روایتی دیگر نیز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به دوران آخرالزمان اشاره کرده و می‌فرمایند:

در آخرالزمان و نزدیکى قیامت که بدترین زمان‌هاست، نمایان شوند زنانى که برهنه و عریان‌اند و خود را براى مردان بیگانه آرایش می‌کنند، این‌ها از دین خارج‌اند و در فتنه‌ها داخل‌اند، به شهوات مایل‌اند و به‌سوی لذّت‌ها شتابانند و حلال شمارندگان محرّماتند، جاودانه در دوزخ‌اند! (9)

متأسفانه در دوران کنونی نیز برخی خانم‌ها با پوشیدن لباس‌های بدن‌نما و نازک به‌سوی برهنگی حرکت می‌کنند. مطابق احادیث بیان‌شده، این کار عواقبی همچون بی‌دینی، هلاکت و آتش برای این خانم‌ها در پی خواهد داشت.

4. چسبان نبودن

از دیگر ویژگی‌های لباس مناسب بانوان، گشاد بودن و چسبان نبودن آن است. در سخنی از امام صادق علیه‌السلام چنین آمده است:

«فِیمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله مِنَ الْبَیْعَهِ عَلَى النِّسَاءِ أَنْ لَا یَحْتَبِینَ وَ لَا یَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِی الْخَلَاءِ»؛ (10)

ازجمله پیمان‌هایی که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم از زنان امّت خود گرفته است این است که چادرهای خود را در بین ساق پا و پشت خود جمع نکنند (و بر بدن نچسبانند) و با مردان نامحرم در محل خلوتی ننشینند.

بنابراین بانوان باید سعی کنند تا لباس‌هایی که حجم بدن آن‌ها را به نامحرم نشان می‌دهد استفاده نکنند.

همچنین در احادیث، از برجسته‌سازی روسری و موها نهی شده است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است که نماز کسانی که موهای خود را برجسته کرده و در میان نامحرم حاضر می‌شوند مورد قبول خداوند واقع نمی‌شود. (11)

5. پوشاننده زینت‌ها

از دیگر خصوصیات لباس بانوان این است که باید پوشاننده زینت‌های آنان باشد. در آیه 31 سوره نور آمده است:

به زنان باایمان بگو: چشمان خود را ازآنچه حرام است فرو بندند و شرمگاه خود را حفظ کنند و زینت خود را [مانند لباس‌های زیبا، گوشواره و گردن بند] مگر مقداری که [طبیعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه، بر دست و صورت] پیداست [در برابر کسی] آشکار نکنند و [برای پوشاندن گردن و سینه] مقنعه‌های خود را به روی گریبان‌هایشان بیندازند و زینت خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان... .

مطابق این آیه پوشاندن زینت‌ها برای هر زنی لازم است پس خانم‌ها باید در هنگام استفاده از لباس، پوششی انتخاب کنند که زینت‌هایشان را پوشیده نگه دارد. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده که است در شب معراج زنانی را دیدم که گوشت بدن خود را می‌خوردند در حالی‌که آتش جهنم از زیر آن‌ها شعله‌ور بود… همانا آن‌ها کسانی هستند که خود را برای مردم نامحرم زینت می‌کنند. (12)

در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده که:

وَ أَیُّمَا رَجُلٍ رَضِیَ بِتَزَیُّنِ امْرَأَتِهِ وَ تَخْرُجَ مِنْ بَابِ دَارِهَا فَهُوَ دَیُّوثٌ وَ لَا یَأْثَمُ مَنْ یُسَمِّیهِ دَیُّوثاً وَ الْمَرْأَهُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَیِّنَهً مُتَعَطِّرَهً وَ الزَّوْجُ بِذَاکَ رَاضٍ بُنِیَ لِزَوْجِهَا بِکُلِّ قَدَمٍ بَیْتٌ فِی النَّار؛ (13)

هر مردی که راضی شود که زنش خود را زینت دهد و از خانه خارج شود دیّوث (بی‌غیرت) است و هر زنی اگر از خانه خودش با آرایش و زینت و خوشبو خارج شود و شوهرش به این کار او راضی باشد، به هر قدمی که آن زن در جامعه برمی‌دارد برای شوهرش، خانه‌ای در جهنّم بنا می‌شود.

البته منظور این روایت فقط شوهر نیست، بلکه در وقتی‌که دختر هنوز مجرد است، این روایت بر پدر او صدق می‌کند. با توجه به این روایات خانم‌ها باید از لباس‌هایی استفاده کنند که زینت آن‌ها را بپوشاند، حال این زینت می‌تواند زیورآلات و یا آرایش آن‌ها باشد.

6. رنگی و محرک نبودن

از دیگر خصوصیات لباس بانوان در مورد رنگ آن است. پوشش خانم‌ها باید از رنگ‌هایی سنگین باشد و آن‌ها نباید در مقابل نامحرم از رنگ‌های تحریک‌کننده استفاده کنند. در توصیه‌ای از امام صادق علیه‌السلام به یکی از خواهران محمد بن ابی ‌عمیر آمده است: «وقتی‌که به دیدار برادرت رفتی لباس‌های رنگارنگ و تحریک‌آمیز بر تن نکن». (14)

با توجه به روایات دیگر در این موضوع، منظور از برادر در این حدیث نه برادر واقعی بلکه منظور برادران دینی است؛ بنابراین مطابق این حدیث استفاده از لباس‌های رنگارنگ در مقابل نامحرم صحیح نیست.

7. جلب‌توجه کننده نباشد

از دیگر خصوصیات لباس این است که باید به‌گونه‌ای باشد که توجه نامحرم را به خود جلب نکند. گاهی برخی لباس‌ها در عین پوشش کامل به‌گونه‌ای دوخته‌شده‌اند که مدل و یا ترکیب رنگ و یا خصوصیات دیگر آن‌ها چنین است که موجب جلب‌توجه و نگاه نامحرم می‌شود. در احادیث، بانوان از پوشیدن چنین لباس‌هایی منع شده‌اند. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

أَنَّهُ نَهَى ... أَنْ تَلْبَسَ الْمَرْأَهُ إِذَا خَرَجَتْ ثَوْباً مَشْهُوراً أَوْ تَتَحَلَّى بِمَا لَهُ صَوْتٌ یُسْمَعُ؛ (15)

همانا رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نهی می‌فرمود از اینکه زن هنگام خارج شدن از منزل، لباسی بپوشد که مشهور و انگشت‌نما باشد و یا خود را تزیین به زیورآلاتی نماید که موقع راه رفتن سروصدای آن‌ها شنیده شود (و باعث جلب‌توجه مردان نامحرم گردد).‏

همچنین در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است، هر کس لباسی بپوشد تا مردم به خاطر آن لباس او را نگاه کنند تا وقتی‌که آن لباس را از تن درنیاورده، خداوند به او نگاه نخواهد کرد. (16)

باید توجه داشت که در کتاب‌های فقهی و رساله‌های عملی مراجع، موضوعی به‌عنوان پوشیدن لباس شهرت وجود دارد. این نوع پوشش از جهت شرعی حرام است. لباس شهرت لباسی است که فرد برای جلب‌توجه می‌پوشد و یا با پوشیدن آن انگشت‌نما می‌شود. برای مطالعه بیشتر در این موضوع می‌توان از این کتب بهره‌مند شد.

از دیگر آدابی که بانوان باید در مقابل با نامحرم رعایت کنند، استفاده نکردن از عطر و بوی خوش در مقابل نامحرم است.

تأسفانه برخی بانوان در هنگام خروج از منزل عطرهای تند و جلب‌توجه کننده‌ای به لباس و بدن خود می‌زنند. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

براى زن جایز نیست هنگامی‌که مى‌خواهد از منزل خارج مى‌شود، لباس خود را بخور دهد و معطّر سازد. (17)

8. مردانه نبودن لباس زن ها

از دیگر الزاماتی که در اسلام وجود دارد این است که زن و مرد باید هرکدام لباس مخصوص به خود را بپوشند و پوشیدن لباس یکدیگر صحیح نیست. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است که خداوند مردانی که لباس زنان را می‌پوشند و زنانی که لباس مردان را می‌پوشند لعن کرده است. (18) در حدیثی دیگر از ایشان نقل‌شده که:

وَ لَعَنَ الْمُذَکَّرَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْمُؤَنَّثِینَ مِنَ الرِّجَالِ؛ (19)

و همانا او لعنت می‏کرد زنانی را که خود را (ازلحاظ پوشش و رفتار) شبیه مردان می‏کنند و یا مردانی را که خود را شبیه زنان می‏نمایند.

9. شبیه نبودن به لباس‌های دشمن

متأسفانه در جامعه امروزه دیده می‌شود برخی خانم‌ها لباس‌هایی می‌پوشند که از جهت مدل و یا تصاویری که بر روی آن‌ها حک‌شده، از مدل‌های غیرمسلمانان گرفته‌شده و این پوشش‌ها در شأن دولت اسلامی و یک زن مسلمان نیست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

لَا تَزَالُ هَذِهِ الْأُمَّهُ بِخَیْرٍ مَا لَمْ یَلْبَسُوا لِبَاسَ الْعَجَمِ وَ یَطْعَمُوا أَطْعِمَهَ الْعَجَمِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ ضَرَبَهُمُ اللَّهُ بِالذُّل؛ (20)

پیوسته امت مسلمان به راه خیر قدم می‌نهند تا زمانی که از فرهنگ و آداب ‌و رسوم (مانند پوشیدن لباس و غذا خوردن و ...) از کافران تقلید نکنند و اگر در آداب از بیگانگان پیروی کردند خداوند قادر آنان را ذلیل می‌گرداند.

البته این توصیه فقط به بانوان نیست، بلکه مردان نیز باید از چنین پوششی اجتناب داشته باشند. همچنین نهی از این پوشش لزوماً در مقابل نامحرم نیست، بلکه به‌صورت کلی باید از چنین لباس‌هایی دوری گزید. یکی از موضوعاتی که در فقه اسلامی در مورد آن بحث شده، «تشبه به کفار» است؛ بنابراین همه‌ی مسلمانان و به‌خصوص زنان باید پوششی را انتخاب کنند که شباهتی به مدل‌ها و پوشش‌های نامناسب خارجی نداشته باشد.

نتیجه:
مطابق روایات اسلامی، لباس بانوان در مقابل نامحرم از ویژگی‌هایی برخوردار است. لباس خانم‌ها در مقابل نامحرم باید پوششی کامل یابد؛ بنابراین زن‌ها باید از پوشیدن لباس کوتاه و نازک و بدن‌نما اجتناب کنند. همچنین در احادیث اشاره شده که لباس چسبان و محرک پوششی مناسب برای خانم‌ها در مقابل نامحرم محسوب نمی‌شود. بانوان باید لباسی بپوشند که زینت‌ها را بپوشاند و توجه نامحرم را به خود جلب نکند. مردانه نبودن لباس و همچنین شبیه نبودن به لباس‌ها و مدل‌های نامناسب خارجی از دیگر خصوصیات لباس بانوان مطابق احادیث است.

کلیدواژه:

لباس بانوان، حفظ حجاب، روایات حجاب، روایات پوشش، خصوصیات لباس.

پی‌نوشت‌ها:
1. طبرسى، فضل بن حسن‏، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، مصحح: یزدى طباطبایى، فضل‏الله‏، تهران: ناصرخسرو، 1372 ش‏، ج‏7، ص 243.

2. احمدى میانجى، على‏، مکاتیب‏ الرسول، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالحدیث‏، 1419 ق‏، ج 2، ص 528.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 521، ح 1.

4. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق‏، محقق / مصحح: ندارد، قم: نشر الشریف الرضى‏، 1412 ق، ص 93.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 517، ح 3.

6. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 113.
7. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، مجموعه ورام، محقق / مصحح: ندارد، قم: مکتبه فقیه‏، 1410 ق‏، ج‏1، ص 3.

8. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت: دار صادر، بی‌تا، ج 2، ص 356.

9. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏3، ص 390، ح 4374.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 519، ح 6.

11. المتقی الهندی، کنز العمال، بیروت: موسسه الرساله، ١٩٨٩ م، ج ١٦، ص 392.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، ج‏2، ص 11، ح 24.

13. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 158.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 526.

15. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1385 ق‏، ج‏2، ص 215، ح 796.

16. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏، ص 704، ح 2646.

17. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 519، ح 3.

18. پاینده، ابوالقاسم، نهج­الفصاحه، همان، ص 627، ح 2232.

19. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم­الإسلام، همان، ج‏2، ص 215، ح 796.

20. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین‏ قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏2، ص 410، ح 136.

 

هرچند محقق داماد ادعا نمود که روایات فراوانی در زیارت عبدالعظیم علیه‌السلام آمده است ولی ما با جستجو در منابع مختلف به دو حدیث دست‌یافتیم.

پرسش:
چند روایت در مورد فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی وجود دارد؟ آیا این احادیث از جهت سند و منبع معتبر هستند؟
 

پاسخ:
مقدمه
زیارت، ازجمله عقاید شیعیان است که آثار و برکات فراوانی در روایات برای آن نقل شده است. روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام در توصیه و تشویق به زیارت صالحان و مؤمنان، باعث توجه و اهتمام بیشتر به مقوله زیارت گردیده است در این میان، زیارت امام زادگان علیهم‌السلام به‌طور ویژه مورد توجه قرار گرفته است. در متن پیش رو به تحقیق و بررسی روایاتی پرداخته می‌شود که در وصف زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام صادر شده است.
فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم
در منابع مختلف، دو روایت در مورد فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام یافت شد البته محقق داماد (1) درباره روایات زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام می‌نویسد: «وَ فِی فَضْلِ زِیَارَتِهِ رِوَایَاتٌ مُتَضَافِرَهٌ؛ در فضیلت زیارت ایشان روایات متعددی وجود دارد». (2)
1. برابر با زیارت امام حسین علیه‌السلام
شیخ صدوق روایتی را در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام در کتاب ثواب الاعمال این‌گونه آورده است:
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ ره قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَمَّنْ دَخَلَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه¬السلام فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ قُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ علیه¬السلام قَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام؛ (3)
شخصی از اهل ری می‌گوید محضر امام هادی علیه‌السلام رسیدم، امام علیه‌السلام فرمودند: کجا بودی؟ گفتم: به زیارت امام حسین علیه‌السلام رفته بودم. امام علیه‌السلام فرمودند: اگر قبر عبدالعظیم که نزد شماست را زیارت کرده بودی، مانند این بود که قبر حسین بن علی علیه‌السلام را زیارت کرده باشی.
این روایت در کتاب کامل الزیارات نیز با سندی دیگر چنین آمده است:
حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه¬السلام فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه¬السلام فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِالْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه‌السلام. (4)
سند این روایت در هر دو کتاب به دلیل وجود یکی راوی مجهول، مرسل است لذا از جهت سند، ضعیف ارزیابی می‌گردد، اما از جهت منبع، علاوه بر نقل آن در دو منبع متقدم شیعه یعنی «ثواب الاعمال» و «کامل الزیارات»، در کتاب‌های متأخر فراوان آمده است. در رساله صاحب بن عُبّاد نیز از این روایت یاد شده است. (5) محدث نوری از نسخه «رساله صاحب بن عباد» که این روایت در آن آمده است، گزارش نموده است. (6) علامه امینی نیز از وجود این روایت در نسخه‌ای از «رساله صاحب بن عباد» که نزد ایشان بوده، خبر می‌دهد. (7)
در جوامع ثانویه مانند وسایل الشیعه (8) و بحارالانوار (9) و همچنین برخی کتاب‌های دیگر مانند هدایه الامه (10) و تعدادی از کتاب‌های شرح الحدیثی مانند روضه المتقین (11) و شرح اصول الکافی ملاصدرا (12) نیز این حدیث آمده است. از آنجا که عالمان بزرگی همچون محمدتقی مجلسی و ملاصدرا علاوه بر نقل حدیث، آن را تلقی به قبول نیز نموده¬اند، از جهت منبع، اعتبار نسبتاً خوبی نصیب روایت می¬گردد.
2. ورود به بهشت
محقق داماد روایتی را به‌صورت مرسل و بدون سند این‌گونه آورده است: «مَنْ‏ زَارَ قَبْرَهُ‏ وَجَبَتْ‏ لَهُ‏ الْجَنَّهُ». (13)
این حدیث اولین بار در «الرواشح السماویه» آمده است و مستدرک وسائل الشیعه (13) و سفینه البحار (14) هم آن را نقل کرده‌اند. محدث نوری که در کتاب «مستدرک وسائل الشیعه» این روایت را به نقل از کتاب حواشی شهید ثانی (15) بر کتاب «خلاصه الاقوال» علامه حلّی، نقل نموده، آن را به امام رضا علیه‌السلام نسبت داده و فرموده است: «وَ فِی حَوَاشِی الْخُلَاصَهِ لِلشَّهِیدِ الثَّانِی، ره... قَدْ نَصَّ عَلَى زِیَارَتِهِ الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا...؛ امام رضا علیه‌السلام بر زیارت ایشان تصریح نموده است». (16)
بنابراین، روایت دوم از جهت سند، ضعیف بوده و از جهت منبع هم اعتبار چندانی ندارد زیرا در منابع حدیثی اولیه نیامده است. چند روایت نیز به نقل از امام رضا علیه‌السلام در فضیلت زیارت عبدالعظیم حسنی بیان شده است که ظاهراً از جهت تاریخی مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد به دلیل اینکه حضرت عبدالعظیم سال‌ها بعد از شهادت وجود مقدس امام هشتم علیه‌السلام می‌زیسته است.
نتیجه:
هرچند محقق داماد ادعا نمود که روایات فراوانی در زیارت عبدالعظیم علیه‌السلام آمده است ولی ما با جستجو در منابع مختلف به دو حدیث دست‌یافتیم. روایت اول، گرچه از جهت سند ارسال دارد، اما به دلیل وجود آن در منابع متعدد و وجود قرائن فراوان بر صدور آن، اطمینان نسبی به صدور آن از معصوم حاصل می‌شود، ولی حدیث دوم از جهت سند ضعیف بوده و از جهت منبع هم در منابع متقدم نیامده است.
کلیدواژه:
عبدالعظیم حسنی، فضیلت زیارت، ثواب زیارت، زیارت امام زادگان.
پی‌نوشت‌ها:
1. سید محمدباقر استرآبادى مشهور به «میرداماد» از علماى بزرگ و حکماى برجسته عهد صفوى بوده است. ایشان در کتاب «الرواشح السماویه» سی‌ونه راشحه را مطرح نموده است که در هر راشحه به یکی از مباحث علوم حدیثی پرداخته است.
2. میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویه فی شرح الأحادیث الإمامیه، قم، دارالخلافه، چاپ اول، 1311 ق، ص 51.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ص 99.
4. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تصحیح، علامه امینی و عرفانیان یزدی، عبدالحسین و غلامرضا، نجف اشرف، مطبعه المبارکه المرتضویه، 1356 ق، ص 324.
5. رجوع کنید: (البته متن حدیث در این کتاب نیامده است.) نفائس المخطوطات، مجموعه چهارم، رساله فى احوال عبدالعظیم الحسنى لصاحب بن عُبّاد، بغداد، درس خارج رجال استاد سید جواد شبیری زنجانی، سایت فقاهت. ص 20.
6. «أمّا عبدالعظیم: فهو من أجلّاء السادات و ساده الأجلّاء، نقتصر فی ذکر حاله على نقل رساله من الصاحب بن عبّاد وصلت إلینا بخطّ بعض بنی بابویه، تاریخ الخطّ: سنه ستّ عشره و خمسمائه، صورتها»؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، خاتمه، ج‏4، ص 404.
7. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تصحیح، علامه امینی و عرفانیان یزدی، عبدالحسین و غلامرضا، نجف اشرف، مطبعه المبارکه المرتضویه، 1356 ق، ص 324.
8. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، محقق/مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، اول، 1409 ق، ج 14، ص 575.
9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، 1403 ق، ج 99، ص 268.
10. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه علیهم‌السلام، محقق/مصحح: آستان قدس رضوى، مشهد، آستانه الرضویه المقدسه، اول، 1414 ق، ج 5، ص 513.
11. مجلسى، محمدتقی بن مقصود على، روضه المتقین، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق/مصحح: موسوى کرمانى، حسین و اشتهاردى على پناه‏، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، دوم، 1406 ق، ج‏3، ص 357، ج‏14، ص 165.
12. صدرالدین شیرازى، محمد بن ابراهیم‏، شرح أصول الکافی ملاصدرا، محقق/مصحح: خواجوى، محمد، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، اول، 1383 ش، ج‏3، ص 276.
13. میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویه فی شرح الأحادیث الإمامیه، قم، دارالخلافه، چاپ اول، 1311 ق، ص 51.
14.‏نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 10، ص 367.
15. قمى، عباس، سفینه البحار، قم، اسوه، چاپ اول، 1414 ق، ج 6، ص 34.‏
16. کتاب حاشیه خلاصه الاقوال، در ضمنِ رسائل الشهید الثانی با تحقیق رضا مختاری توسط انتشارات بوستان کتاب به چاپ رسیده است.
17.‏نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، همان، ج 10، ص 367.
 

با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در موضوع نوروز، ایشان به‌صورت کامل به تائید نوروز نپرداخته‌اند، بلکه فرهنگ نوروزی را مورد تائید قرار داده‌اند.

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم السلام، عید نوروز مورد تایید اسلام است؟
 

پاسخ:
مقدمه:
اسلام پس از گسترش در میان جوامع، نسبت به آداب‌ و رسوم آن‌ها نیز نظراتی داشته است. به ‌عنوان‌ مثال اعمالی مانند شرک و بت‌پرستی از نظر اسلام مردود شمرده شده و غیرقابل‌قبول هستند. در مقابل برخی آداب‌ و رسوم نیز مورد تائید اسلام قرار گرفتند. نوروز ایامی است که در بین ایرانیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این موضوع از مواردی است که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در مورد آن نظر داده‌اند. در ادامه روایاتی که در این موضوع بیان‌شده‌اند ارائه و بررسی می‌شوند.
الف: تعبیر نوروز برای مناسب‌های اسلامی
در منابع اسلامی روایاتی در مورد نوروز وجود دارد. با بررسی‌های به عمل آمده مشخص می‌شود که این احادیث در تأیید فرهنگ نوروز نقل شده‌اند. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است:
همانا نوروز، همان روزى است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) براى على (علیه‌السلام) در غدیر خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار کردند به ولایت پس خوشا به حال کسى که به عهد خود ثابت‌قدم بماند و واى به حال کسى که آن را شکست؛ و آن همان روزى است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) على (علیه‌السلام) را به ‌سوی وادى جن روانه کرد و از آن‌ها عهد و پیمان گرفت؛ و آن همان روزى است که على (علیه‌السلام) در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثدیه را کشت؛ و آن همان روزى است که قائم ما اهل‌بیت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه می‌دهد، پس آن حضرت دجال را بر کناسه کوفه به دار می‌کشد. هیچ نوروزى نیست مگر آن‌که ما در آن انتظار فرج را داریم، براى این‌که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کرده‌اند و شما (عرب‌ها) آن را ضایع کرده‏اید. پس پیامبرى از پیامبران بنی‌اسرائیل از خداوند خواست که زنده کند قومى را که از ترس مرگ از خانه‌هایشان بیرون رفتند و آن‌ها هزاران نفر بودند و خداوند همه آن‌ها را بمیراند. پس خداوند به آن پیامبر وحى کرد که در گورهاى آن‌ها آب بریزید، پس ریختن آب به آن‌ها در همین روز بود پس زنده شدند و آن‌ها سى هزار نفر بودند پس آب ریختن در روز نوروز سنت قدیمى گردید، اما هیچ‌کس علت آن را نمی‌داند مگر راسخان در علم و آن اولین روز از سال ایرانیان است. (1)
نکته‌ای که در این روایت وجود دارد، این است که با بررسی‌های دقیق نجومی و همچنین بررسی سایر روایات، مشخص می‌شود که عید غدیر در هجدهم ماه ذی‌حجه مطابق با 28 اسفند واقع شده و در فروردین اتفاق نیفتاده است. در حدیث دیگری آمده است:
روایت شده از معلى که گفت: وارد شدم بر امام صادق علیه‌السلام در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند: اى معلى آیا این روز را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. ولی روزی است که ایرانیان از آن تجلیل می‌کنند و در آن به همدیگر تبریک گفته و دعاى خیر می‌کنند. فرمود: این‌چنین نیست. قسم به خانه کهن (کعبه) که در دل (شهر) مکه است برای این روز یک امر قدیمى است که آن را براى تو تفسیر می‌کنم تا از آن مطلع شوی. پس گفتم: این علمى را که نزد شما را فرا گیرم براى من دوست‌داشتنی‌تر است از این‌که تا ابد زندگى کنم و خداوند دشمنان شما را نابود کند. فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزی است که خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت که او را عبادت کنند و هیچ‌چیزی را شریک او ندانند و این‌که به رسولان و انبیاء و اولیایش ایمان بیاورند و آن اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادهاى باردار کننده در آن وزیده است و گل‌ها و شکوفه‌های زمین آفریده شده است؛ و آن روزی است که کشتى نوح علیه‌السلام به کوه جودى قرار گرفته؛ و آن روزى است که در آن قومى که از ترس مرگ از خانه‌های خود خارج شدند و آن‌ها هزارها نفر بودند پس خداوند آن‌ها را میراند و سپس آن‌ها را در این روز زنده کرد؛ و آن روزی است که جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نازل گردید؛ و آن همان روزی است که ابراهیم (علیه‌السلام) بت‌های قوم خود را شکست؛ و آن همان روزی است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) امیرالمؤمنین على (علیه‌السلام) را بر دوش خود سوار کرد تا بت‌های قریش را از بالاى خانه خدا به پائین انداخت و آن‌ها را خرد کرد. (2)
مطابق بررسی‌ها، تاریخ فتح مکه و شکسته شدن بت‌ها توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در ماه رمضان مطابق با دی ماه بوده است. با کنار هم گذاشتن این دو روایت مشخص می‌شود که اتفاقات نقل شده در این احادیث در دو تاریخ جداگانه قمری (رمضان و ذی‌حجه) و در غیر ماه فروردین به وقوع پیوسته‌اند؛ بنابراین منظور از نوروز در روایات، مفهومی کلی غیر از عید نوروز ایرانی است که در ابتدای فروردین برگزار می‌شود.
ب) تائید فرهنگ نوروز در روایات
در برخی احادیث آمده که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) سفارش می‌کردند که همه ایام سال مانند نوروز باشید:
أُتِیَ عَلِیٌّ (علیه‌السلام) بِهَدِیَّهِ النَّیْرُوزِ فَقَالَ (علیه‌السلام) مَا هَذَا قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الْیَوْمُ النَّیْرُوزُ فَقَالَ (علیه‌السلام) اصْنَعُوا لَنَا کُلَّ یَوْمٍ نَیْرُوزاً. (3)
به على علیه‌السلام هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: این (هدیه) چیست؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین (هدیه) روز نوروز است؛ پس على (علیه‌السلام) فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازید».
حدیث دیگری نیز از این امام (علیه‌السلام) وجود دارد:
رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ علیه‌السلام نَیْرُوزُنَا کُلُّ یَوْمٍ. (4)
از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روایت‌ شده: هر روز ما نوروز است.
در روایتی دیگر از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده است که به آن حضرت پالوده هدیه دادند، فرمود: به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانید پس هر روزى نوروز است. (5)
این روایات به روشنی نشان می‌دهند که نوروز در نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) منحصر در روز خاصی نبوده و هر روز می‌تواند برای همگان مایه خوشحالی و شادی بوده و باعث انجام کارهای خیر و خوب شود. نوروز در فرهنگ احادیث در واقع آداب و رسوم خوبی است که در بین مردم وجود داشته است. از این رسوم می‌توان به هدیه دادن و صله رحم نام برد؛ بنابراین با توجه به روایات، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال تأیید کارهای شایسته‌ای بودند که مردم در ایام ابتدای سال خورشیدی انجام می‌دادند. بر اساس احادیث معصومان (علیهم‌السلام)، نوروز مرسوم در ایران به دلیل این که دارای آداب خاصی است که آن آداب مورد تأیید اسلام است، پس برگزاری آن هیچ اشکالی ندارد و می‌تواند مورد پذیرش اسلام باشد.
ج) عدم تائید عید نوروز
بیان شد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال گسترش آداب و رسوم خوب نوروزی بودند. در عین حال ایشان هیچ‌گاه نوروز را به عنوان عید معرفی نکردند. در روایتی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده:
إِنَّ اللَّهَ أَبْدَلَکُمْ بِیَوْمَیْنِ یَوْمَیْنِ بِیَوْمِ‏ النَّیْرُوزِ وَ الْمِهْرَجَانِ الْفِطْرَ وَ الْأَضْحَى. (6)
خدا دو روز را جایگزین دو روز کرده است. عید فطر و قربان را به جای نوروز و مهرگان.
این روایت نشان می‌دهد که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) در پی جایگزینی عیدهای اسلامی فطر و قربان با عیدهای سنتی مانند نوروز و مهرگان بودند.
در حدیثی دیگر آمده است:
منصور دوانیقی از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) درخواست نمود تا در عید نوروز به جای او دیدارکنندگان را پاسخ گوید و هدیه‌های نوروزی را که برای منصور می‌آوردند تحویل بگیرد. حضرت کاظم (علیه‌السلام) در جواب فرمود: من در بررسی احادیث جدم رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) تأییدی نسبت به این روز ندیده‌ام و این روز از سنت‌های ایرانیان است که اسلام آن را محو نموده است و مباد آن روزی که من زنده کننده رسم‌هایی باشم که به ‌وسیله اسلام ازمیان‌رفته است. منصور گفت: ما نیز قصد زنده کردن آن سنن را نداریم؛ تنها به دلیل اداره نظامیان و دلداری سربازان به این کار اقدام می‌کنیم. اکنون از شما خواهش می‌کنم و شما را به خدای بزرگ سوگند می‌دهم که این پیشنهاد را بپذیری و حضرت پذیرفت... . (7)
در این روایت نیز امام کاظم (علیه‌السلام) نوروز را به‌عنوان یکی از اعیاد تائید ولی در عین حال قبول کردند تا با افراد دیدار کنند و هدیه‌های آن‌ها را بپذیرند. پس این روایت نیز در راستای تائید نکردن نوروز به عنوان عید و در عین حال پذیرش فرهنگ نوروزی مانند هدیه دادن و دید و بازدید است. البته دو روایت اخیر از جهت سند معتبر نیستند و در منابع معتبر و متقدم شیعه نیز نقل نشده‌اند.
نتیجه‌گیری
با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در موضوع نوروز، ایشان به‌صورت کامل به تائید نوروز نپرداخته‌اند، بلکه فرهنگ نوروزی که در بین ایرانیان رواج داشته را مورد تائید قرار داده‌اند. این فرهنگ شامل دیدوبازدیدها، دادن هدیه و سایر اعمال خوبی است که مورد تائید دین اسلام است؛ بنابراین مطابق روایات، خوب است که افراد نه فقط در ایام نوروز بلکه در سایر روزهای سال نیز شاد باشند و به صله‌رحم، کمک به یکدیگر و اطعام دیگران بپردازند.
پی‌نوشت‌ها:
1. ابن أبی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق، ج‏3، ص 41.
2. همان، ج‏3، ص 42.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1413 ق، ج‏3، ص 300.
4. همان.
5. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعایم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف‏، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)‏، 1385، ج‏2، ص 326.
6. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ‏1408 ق، ج‏6، ص 153.
7. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب (علیهم‌السلام)، محقق / مصحح: ندارد، قم: 1379 ق، ج‏4، ص 318.
 

شهید دارای بالاترین درجه و جایگاه بشری است از همین رو هرکسی توفیق دستیابی به این مقام را نمی‌یابد.
ارزش شهید و شهادت

پرسش:
ارزش و مقام شهید و شهادت در روایات چگونه بیان شده است؟
 

پاسخ:

در روایات دینی برای شهید مقام بسیار والایی بیان‌شده است زیرا او از مهم‌ترین سرمایه خود یعنی نفس و جان خویش ایثار می‌کند؛ ازاین‌رو خدای متعال نیز بالاترین جایگاه را به او عنایت فرموده است. جمع‌آوری همه روایاتی که در تعریف و بیان  مصادیق شهید، احکام شهید، جایگاه و مقام شهادت و آثار و برکات دنیوی و اخروی شهید و شهادت آمده است می‌تواند مجموعه‌ای سترگ و کتابی بزرگ را پدید آورد اما اکنون در اینجا به مناسبت سؤالی که مطرح گردیده، فقط  تعدادی از روایاتی که به ارزش و مقام شهید اشاره نموده‌اند، اشاره می‌شود.

الف. دارا بودن بالاترین مقام بین بندگان

شهدا بالاترین مقام و جایگاه را بین بندگان خداوند دارا می‌باشند. در روایات فراوانی، شهادت به‌عنوان معیار ارزش و عظمت برخی کارها معرفی‌شده است. عظمت مقام شهادت سبب شده که اولیاء بزرگ الهی آرزوی شهادت کنند.

رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«وَالَّذى نَفسْى بِیَدِهِ -لَوْلا اَنَّ رِجالاً مِنَ الْموُمِنینَ لاتَطیبُ اَنْفُسُهُمْ- لَـوَدَدْتُ اَنّى اُقْتَـلْ فى سَبْیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحْـیا ثُمَّ اُقْتَلْ ثُمَّ اُحْیا ثُمَّ اُقْتَلْ، ثُمَّ اُحْیا ثُمَّ اُقْتَلْ؛ قسم به آنکه جانم به دست اوست -اگر نبود اینکه جمعى از مؤمنین خوش ندارند- دوست داشتم که در راه خدا نه یک‌بار و دو بار که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم». (1)

بهشت جایگاهی است که مؤمنان در آرزوی ورود به آن را دارند، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«هیچ‌یک از بهشتیان پس از ورود به بهشت آرزوی خروج از آن را دیگر نخواهند داشت مگر شهید که با مشاهده آن‌همه مقامات و کراماتی که خداوند بر او ارزانی داشته آرزو می‌کند به دنیا برگردد و ده مرتبه زنده و کشته شود». (2)

شهادت مقامی است که برتر از آن نیکی یافت نمی‌شود همچنان که نبی اعظم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«فَوْقَ‏ کُلِ‏ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِر؛ بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری وجود دارد تا اینکه شخص در راه خدا کشته شود، پس هنگامی‌که در راه خداوند بلندمرتبه به شهادت رسید، هیچ عمل نیکی برتر از آن نیست». (3)

ب. بالاترین و بهترین مرگ

آرزوی همه افراد این است که مرگ خوبی داشته باشند و عاقبت‌به‌خیر گردند. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام «از مرگ راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود (بالاخره) خواهد مُرد، (آری) بهترین مرگ‌ومیرها کشته شدن در راه خداست». (4)

بر اساس روایات معصومان علیهم السلام، شهید بهترین مرگ را دارد، امام صادق علیه‌السلام فرموده است:

«أَشْرَفَ‏ الْمَوْتِ‏ قَتْلُ الشَّهَادَه؛ برترین مرگ، شهادت است». (5)

ج. اولین وارد شونده به بهشت

بر اساس روایات دینی، شهید اولین کسی است که به بهشت وارد می‌شود در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«أَوَّلُ مَنْ‏ یَدْخُلُ‏ الْجَنَّهَ الشَّهِید؛ اولین کسی که به بهشت داخل می‌شود شهید است». (6)

علاوه بر آنکه شهدا اولین افرادی هستند که وارد بهشت می‌شوند، مقام آن‌ها نیز قابل‌مقایسه با دیگران نخواهد بود همچنان که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«خداوند مجاهد فی سبیل الله را صد درجه در بهشت بالاتر از دیگران رفعت می‌دهد که فاصله میان هر دو درجه از زمین تا آسمان است». (7)

د. پاک شدن از گناهان

کسی که می‌خواهد مقام شفاعت یابد باید خودش از گناه و معصیت پاک باشد بنابراین شهید اگر گناهی هم بر عهده او باشد با ریختن اولین قطره خون او گناهانش پاک می‌گردد. قرآن کریم در آیه 195 سوره آل‌عمران می‌فرماید:

«آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی‌های آنان را می‌پوشانیم و آنان را به بهشت‌هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می‌کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست».

در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی‌های کشته‌شدگان در راه خدا را نادیده می‌گیرد و به علاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می‌کند. در همین رابطه از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است که:

«مَنْ‏ قُتِلَ‏ فِی‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئَاتِهِ؛ کسی که در راه خدا کشته شود خداوند هیچ‌یک از گناهان و بدی‌هایش را به او نشان نمی‌دهد». (8)

 از این حدیث مشخص می‌شود که شهید دارای چه مقامی است که خداوند حتی گناهان او را به خود آن شخص هم نشان نمی‌دهد تا خجالت نکشد و از رفتارهای ناشایستی که داشته، شرمنده نگردد.

ه. دارنده مقام شفاعت

شفاعت، از مسلّمات دین مبین اسلام به شمار مى‏رود و در این زمینه علاوه بر آیات متعدد قرآن، روایات فراوانى از طریق شیعه و سنّى از رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام نقل گردیده است. این مقام فقط بر افراد خاصی داده می‌شود؛ شهید ازجمله افرادی است که به مقام شهادت نائل می‌شود. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«ثَلَاثَهٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیُشَفِّعُهُمُ‏: الْأَنْبِیَاءَ، ثُمَّ الْعُلَمَاءَ، ثُمَّ الشُّهَدَاءَ؛ سه گروه هستند که در روز قیامت مقام شفاعت دارند و دیگران را شفاعت می‌کنند: انبیاء و پیامبران الهی، عالمان دینی و شهدا».(9)

نتیجه

از منظر آموزه‌های دینی، شهید دارای بالاترین درجه و جایگاه بشری است از همین رو هرکسی توفیق دستیابی به این مقام را نمی‌یابد. شهادت، بهترین نوع مرگ است و شهید با ریختن خونش از تمام گناهان پاک می‌گردد، لذا اولین وارد شونده به بهشت اوست و نه‌تنها خودش وارد بهشت می‌شود؛ بلکه می‌تواند دیگران را نیز شفاعت نماید. البته مواردی که بیان شد فقط قسمت اندکی از مجموعه آیات و روایات در فضیلت شهید و جایگاه و مقام شهادت بود.

کلیدواژه: شهید، شهادت، مقام شهید، ارزش شهید

پی‌نوشت:

  1. بخاری، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، چاپ سوم، 1407 ق، ج 4، ص 21.
  2. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول‏، 1408 ق، ج‏11، ص 13.
  3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 9.
  4. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج‌البلاغه، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، چاپ اول، 1404 ق، ج‏1، ص 306.
  5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 404.
  6. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، مجموعه ورّام‏، قم، مکتبه فقیه‏، چاپ اول، 1410 ق، ج 2، ص 121.
  7. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، همان، ج ١١، ص ١٨.
  8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 5، ص 54.
  9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، محقق/مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام چاپ اول، 1413 ق، ص 64.

صفحه‌ها