حديث

در اسلام، برای تجارت و خریدوفروش با دیگر کشورها، به‌ویژه دشمنان، احکام خاصی مطرح شده است.

پرسش:
با توجه به دشمنی اسرائیل با امت اسلامی، آیا در احادیث به نهی از خرید اجناس از دشمنان اشاره شده است؟
 

پاسخ:
اسرائیل به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دشمن امت اسلامی، همواره در پی تهدید و ظلم به مسلمانان بوده است. در اسلام، برای تجارت و خریدوفروش با دیگر کشورها، به‌ویژه دشمنان، احکام خاصی مطرح شده است. احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام بر این نکته تأکید دارند که کمک به دشمنان اسلام، چه به‌صورت نظامی و چه اقتصادی، جایز نیست. به‌ویژه در شرایطی که این کمک‌ها موجب تقویت قدرت دشمنان و تهدید امنیت مسلمانان شود.
 در ادامه، برخی از این روایات بیان خواهند شد تا نگاه اسلامی به این موضوع روشن‌تر شود.
1. نهی از تجارت نظامی با دشمن
در روایات اشاره شده که تجارت با دیگر کشورها، حتی اگر آن کشور از نظر عقیده با امت اسلامی همسو نباشند، به شرطی که موجب تقویت قدرت نظامی آن‌ها نشود، اشکالی ندارد. به‌عبارت‌دیگر، اصل مجاز بودن تجارت و خریدوفروش با سایر کشورها حتی با دین و مذهب متفاوت، به‌طورکلی پذیرفته شده است، ولی درصورتی‌که این تجارت منجر به تقویت دشمن و به خطر انداختن امنیت مسلمانان و قدرت نظامی آن‌ها شود، جایز نخواهد بود. در حدیثی آمده است:
(علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر علیه‌السلام) سوال کرد:
«عَنْ حَمْلِ الْمُسْلِمِینَ إِلَی الْمُشْرِکِینَ التِّجَارَهَ قَالَ إِذَا لَمْ یَحْمِلُوا سِلَاحاً فَلَا بَأْسَ؛ (1)
که آیا جایز است که مسلمانان با مشرکین تجارت کنند؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: اگر مسلمانان سلاح به آن‌ها نفرستند، اشکالی ندارد.»
بنابراین، در مسائل اقتصادی و تجاری با سایر کشورها، باید توجه داشت که آیا این تجارت به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم موجب تقویت توان نظامی و تهدید علیه مسلمانان خواهد شد یا خیر.
واضح است که در شرایطی که دشمنان در حال جنگ و درگیری با مسلمانان هستند و تهدید جدی به نابودی امت اسلامی دارند، هرگونه کمک به آن‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های نظامی، ممنوع است. در حدیثی آمده است:
«عَنْ هِنْدٍ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی کُنْتُ أَحْمِلُ السِّلَاحَ إِلَی أَهْلِ الشَّامِ فَأَبِیعُهُ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَنْ عَرَّفَنِیَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ ضِقْتُ بِذَلِکَ وَ قُلْتُ لَا أَحْمِلُ إِلَی أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَالَ احْمِلْ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَدُوَّنَا وَ عَدُوَّکُمْ یَعْنِی الرُّومَ وَ بِعْهُمْ فَإِذَا کَانَتِ الْحَرْبُ بَیْنَنَا فَلَا تَحْمِلُوا فَمَنْ حَمَلَ إِلَی عَدُوِّنَا سِلَاحاً یَسْتَعِینُونَ بِهِ عَلَیْنَا فَهُوَ مُشْرِکٌ؛ (2)
هند سرّاج گوید: به امام علیه‌السلام عرض کردم: خداوند امور شما را اصلاح گرداند! من اسلحه سوی اهل شام مى‌برم و به آنان مى‌فروشم، ولی از زمانی که این امر (امامت) را شناخته‌ام از این کار دست برداشته‌ام و به او گفتم: برای دشمنان خدا چیزی نمى‌برم. حضرت فرمودند: برای آنها اسلحه ببر؛ زیرا خداوند با این اسلحه‌ها (و به واسطه شامیان) دشمن ما و شما را - یعنی رومیان را - دفع مى‌کند، اسلحه‌ها را به آنان بفروش، ولی هنگامی که بین ما و آنان جنگی درگرفت برای آنان اسلحه مبرید، زیرا اگر کسی برای دشمن ما اسلحه‌ای برد که با آن به ما ضرر برساند مشرک است.
بنابر این روایت نیز، تجارت با دشمن وقتی که موجب تسلط او بر جامعه‌ی اسلامی شود، اشکال دارد. در قرآن کریم نیز در آیه ی 141 سوره ی نساء ( لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا) به موضوع نادرست بودن این تسلط اشاره شده است.
 با این توضیحات، وقتی دشمنی اسرائیل نسبت به امت اسلامی واضح است و این باند جنایتکار به‌طور مداوم در حال تجاوز به حقوق مسلمانان در کشورهایی مانند فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن بوده و همواره قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند، در درجه‌ی اول، معاملات نظامی و در مرحله‌ی بعد، هرگونه خریدوفروش اجناس با این دشمن کاری ناپسند و نادرست است. چراکه این خریدوفروش‌ها موجب قدرت اقتصادی و نظامی او شده و علیه کشورهای دیگر مورد استفاده قرار می‌دهد.
متأسفانه برخی کشورهای مسلمان، همواره با اسرائیل، مراودات تجاری دارند و اجناس اسرائیلی به‌وفور در کشور آن‌ها یافت شده و توسط مردم خرید می‌شود. این کار درواقع به‌نوعی به تقویت دشمن منجر می‌شود و این عمل نه‌تنها مخالف اصول اسلامی، بلکه از نظر سیاسی و اخلاقی نیز قابل پذیرش نیست.
2. نهی از هر نوع کمک به ظالم
در فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به کسانی که در حال ظلم به مسلمانان هستند، به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. امامان معصوم علیهم‌السلام همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که حتی کوچک‌ترین اقدامی که به‌نوعی به یاری و تقویت ظالمین منجر شود، باید از آن اجتناب کرد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:
«إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَهَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَهَ الظَّالِمِین‏؛ (3)
از مصاحبت عاصیان (گناهکاران) و یاری ظالمان و مجاورت فاسقان بپرهیزید.»
در این روایت امام علیه‌السلام به‌صراحت بیان می‌کند که مسلمانان باید از همراهی با گناهکاران و کمک به ظالمان خودداری کنند. بنابراین، با توجه به این‌که خرید اجناس اسرائیلی به تقویت آن‌ها کمک می‌کند، بر اساس آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام، این عمل به‌شدت محکوم است و از مسلمانان خواسته می‌شود که از آن اجتناب کنند. ظلم نه‌تنها در عمل فرد ظالم، بلکه در کمک به او و یا حتی رضایت به ظلم نیز محکوم است.
 امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی بسیار مهم فرموده‌اند:
«الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ؛ (4)
کسی که ظلم کند، کسی که به او کمک نماید، و کسی که به ظلم راضی باشد، هر سه در گناه شریک هستند.»
این حدیث نیز نشان می‌دهد که حتی کسانی که به‌طور مستقیم ظلم نمی‌کنند، بلکه با کمک به ظالم یا رضایت به ظلم او، از آن حمایت می‌کنند، در حقیقت در گناه او شریک خواهند شد. بر این اساس، اگر شخصی به هر نحوی به اسرائیل یا هر رژیم ظالم دیگری کمک کند، چه از طریق خرید اجناس یا هر نوع تعامل اقتصادی دیگر، در حقیقت در ظلم آن‌ها شریک است.
باید دانست که در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، عواقب سنگین و تبعات شدید برای یاری دادن به ظالم بیان شده است. امیرالمومنان علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند:
«در روز قیامت ندادهنده‌ای فریاد خواهد زد: کجاست ظالمان و یاران آن‌ها و هم‌دستانشان؟ تا حتی کسانی که قلمی برای آن‌ها تراشیده و مرکبی برایشان آماده کرده‌اند. سپس همگی در تابوتی از آهن جمع خواهند شد و به جهنم پرتاب خواهند گردید.» (5)
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در حدیثی می‌فرمایند:
«مَنْ مَشَی مَعَ ظَالِمٍ لِیُعِینَهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ؛ (6)
هرکسی که به‌سوی ظالمی برود تا او را یاری کند و می‌داند که او ظالم است، از اسلام خارج شده است.»
این احادیث نشان می‌دهند که هرگونه کمک به ظالم، حتی اگر به‌صورت غیرمستقیم باشد، عواقب سنگینی خواهد داشت. طبق این روایات، کسی که به ظالم کمک کند، در حقیقت خود را از رحمت خداوند دور می‌کند.
ممکن است برخی تصور کنند که خرید اجناس، درواقع کمک بزرگی به دشمن نخواهد بود؛ اما این نگرش از نظر دینی و طبق آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام صحیح نیست. حتی کمک‌های کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت نیز به ظالمین محکوم است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در حدیثی بسیار مهم فرمودند:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الظَّلَمَهُ وَ أَعْوَانُهُمْ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاهً وَ رَبَطَ کِیساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّهَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ؛ (7)
چون روز قیامت شود، یک منادی ندا دهد: کجایند ستمگران و یاران آن‌ها؟ آنکه دواتی برای آنان لیقه کرده یا سرکیسه‌ای را برای آنان بسته یا قلمی برای آنان در مرکب فروبرده است؛ پس آنان را نیز با ستمگران محشور کنید.»
بنابراین حتی کوچک‌ترین کمکی که ممکن است به ظالمین در هر زمینه‌ای انجام گیرد، از دیدگاه اسلامی نه‌تنها نادرست است، بلکه موجب مشارکت در ظلم آن‌ها می‌شود و در روز قیامت عواقب سنگینی خواهد داشت.
صفوان بن مَهران از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام بود که شتران زیادی داشت، حضرت به او فرمود:
 «ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز!
صفوان گفت، فدایت شوم آن یک مورد چیست؟
امام(ع) فرمود:
إِکْرَاؤُکَ جِمَالَکَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی هَارُونَ؛ اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می‌دهی
صفوان عرض کرد:
وَ اللَّهِ مَا أَکْرَیْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِلصَّیْدِ وَ لَا لِلَّهْوِ وَ لَکِنِّی أَکْرَیْتُهُ لِهَذَا الطَّرِیقِ(یَعْنِی طَرِیقَ مَکَّهَ) وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَکِنِّی أَبْعَثُ مَعَهُ غِلْمَانِی؛
به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم؛ چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم.
امام(علیه‌السلام) فرمود: یَا صَفْوَانُ أَ یَقَعُ کِرَاؤُکَ عَلَیْهِمْ؟ آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری
امام(علیه‌السلام) فرمود: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّی یَخْرُجَ کِرَاؤُکَ؟ آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟
گفت: آری
امام(علیه‌السلام) فرمود: مَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ؛ (8)
کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.»
بر اساس این روایت، هر نوع کمک به دشمنان پسندیده نیست. با این توضیح، خرید اجناس اسرائیلی یا هرگونه همکاری با رژیم‌های ظالم، حتی در مقیاس کوچک، نه‌تنها مغایر با اصول اسلامی است، بلکه از نظر دینی، فردی که چنین کمکی انجام دهد، به‌نوعی در ظلم آنان شریک خواهد بود.
در یکی از روایات امام صادق (علیه‌السلام)، نقل شده است که فردی از یاران امام از ایشان سؤال کرد که نظر شما در مورد کمک به ظالمان در کارهایی همچون ساخت ساختمان، احداث نهر یا تعمیرات چیست؟ امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند که حتی من دوست ندارم در کوچک‌ترین کارها مانند بستن یک گره یا کشیدن قلم برای آن‌ها مشارکت داشته باشم. ایشان تأکید کردند که یاران ظالمان در روز قیامت در خیمه‌ای از آتش خواهند بود تا خداوند میان بندگان حکم کند. (9)

نتیجه‌گیری
اسرائیل از بزرگ‌ترین دشمنان امت اسلامی است. در روایات اسلامی به‌طور قاطع و روشن آمده است که هرگونه کمک نظامی به دشمنان مسلمانان، ممنوع است. وقتی کشورهای اسلامی با اسرائیل مراودات اقتصادی برقرار می‌کنند، به‌طور غیرمستقیم به تقویت قدرت اقتصادی و نظامی این دشمن کمک می‌کنند. چنین اقداماتی که باعث تقویت توان نظامی دشمنان اسلام می‌شود، برخلاف تعالیم اسلامی است و نمی‌تواند پذیرفته شود. علاوه بر این، در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به ظالم به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. خرید اجناس اسرائیلی، هرچند که در ظاهر کم‌اهمیت باشد، درواقع به تقویت دشمنان اسلام و یاری رساندن به آن‌ها منجر می‌شود. در تعالیم اسلامی تأکید شده که حتی کوچک‌ترین کمک‌ها به ظالمان هم مورد نهی است. بنابراین، خرید اجناس اسرائیلی یا هر نوع مراوده تجاری و اقتصادی با این رژیم ظالم به‌وضوح مغایر با آموزه‌های اسلامی است و مسلمانان باید از آن اجتناب کنند.

پی‌نوشت‌ها
1. عریضى، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ص176، ح 320.
2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص112، ح 2.
3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏8، ص16، ح 2.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص333، ح 16.
5. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412ق، ج‏1، ص186.
6. طبرسى، علی بن حسن‏، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، محقق/مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، 1385ق، ص315.
7. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق/مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق، ص260.
8. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفه الرجال، محقق/مصحح: طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن‏، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق، ص441.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص107، ح 7.
 

توسل از باورهای مشترک مسلمانان است. در آیات و روایات متعدد، این آموزه دینی به صراحت بیان شده است. در توسل تفاوتی بین حیات و ممات آن بزرگان نیست.

پرسش:

آیا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند که به قبر پیامبران یا خود ایشان متوسل شوید؟ احادیث چه نگاهی به توسل به انبیاء دارند؟

پاسخ:

توسل، از باورهای مشترک مسلمانان است. برای مشروعیت و جواز شرعی توسل به انبیاء و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به قرآن کریم، روایات، سیره مسلمانان و دلیل عقلی استناد کرده‌اند. روایات فراوانی از منابع روایی شیعه و اهل‌سنت نقل شده که بر مشروعیت و جواز توسل در شرع اسلام دلالت دارند. در توسل تفاوتی بین حیات و ممات آن بزرگان نیست. در این نوشتار برخی از روایات در موضوع توسل ذکر می‌شود.

1. مفهوم توسل

توسل از لحاظ لغوی با واژة «وسیله» هم‌ریشه است. «وسیله» هر آن‌چیزی است که برای نزدیک‌ شدن به چیز دیگری از آن استفاده می‌‌شود.(1) توسل، واسطه‌قراردادن شخص یا چیزی نزد خداوند، برای تقرّب به او و برآورده‌شدن حاجات است.

در یک تقسیم‌بندی، توسل بر دو نوع است:

 1. توسل به ذات؛ یعنی توسل به خود پیامبر و ائمه طاهرین علیهم‌السلام؛ 2. توسل به واسطه؛ یعنی پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام را میان خود و خدا واسطه قرار می‌دهیم و به حق آنها از خداوند حاجت بخواهیم.

 از روایاتی که در موضوع توسل وارد شده، هر دو نوع آن استفاده می‌شود؛ چنان که در ادامه خواهد آمد.(2)

2. توسل در قرآن

خداوند در قرآن کریم به مؤمنان دستور داده است که برای تقرب به خداوند وسیله‌ای بجویند:

 «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»؛(3)

 همچنین به گنهکاران توصیه کرده که نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بروند و از او درخواست کنند که درباره آنها از خداوند طلب مغفرت کند:

 «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»(4)

 از دیگر آیاتی که بر مشروعیت توسل دلالت می‌‌کند، آیه‌ای است که در آن فرزندان حضرت یعقوب از پدرشان درخواست کردند که برای آنها طلب مغفرت کند:

 «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»(5)

بنابراین از دیدگاه قرآن، توسل به انبیا الهی نه‌تنها اشکال ندارد، بلکه توصیه نیز شده است؛ چنان که توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آیه بالا صراحت داشت و تفاوتی هم بین زمان حیات و ممات ایشان نیست.

3. روایات توسل

روایاتی که در منابع حدیثی شیعه، دربارة استحباب توسل به اولیاء خدا نقل شده، بسیار زیاد است و ذکر آن، در این نوشتار نمی‌گنجد.

روایات توسل،‌ به چند دسته تقسیم می‌‌شوند:

1. روایاتی که دلالت می‌کند اهل‌بیت علیهم‌السلام به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله توسل کرده‌اند.

2. روایاتی که در آن، ائمه علیهم‌السلام دستور به توسل داده‌اند.

3. روایاتی که توسل ارادتمندان اهل‌بیت علیهم‌السلام را به آنها گزارش کرده‌اند.

این سه دسته از روایات، فعل، قول و تقریر معصومین علیهم‌السلام‌ را بیان می‌کنند.

الف. توسل ائمه علیهم‌السلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرشتگان و انبیاء

1. امیرمؤمنان علیه‌السلام بعد از نماز ظهر به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرشتگان و انبیاء توسل می‌‌کردند و به واسطه آنها به درگاه خداوند تقرب می‌جستند. امام صادق علیه‌السلام فرمودند که امیرمؤمنان علیه‌السلام بعد از اتمام نماز ظهر این دعا را می‌‌خواند:

 «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ؛(6) خداوندا! به تو تقرّب مى ‏جویم به وسیله جود و کرمت؛ تقرّب مى‏جویم به سوی تو، به حقّ محمد که بندة تو و رسول تو است و تقرّب می‌‌جویم به وسیله فرشتگان مقرّبت و پیغمبران مرسلت

2. بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرمؤمنان علیه‌السلام نخستین فرد از میان اهل‌بیت علیهم‌السلام بود که به آن حضرت توسل کرد، در حالی که هنوز بدن شریفشان به خاک سپرده نشده بود. بعد از غسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و تجهیز آن حضرت، امیرمؤمنان فرمود: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ ... بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک‏؛(7) پدر و مادرم فدایت، اى پیامبر خدا! همانا با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهى از آسمان بود... پدر و مادرم فدایت باد، ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و ما را هرگز فراموش مکن

 طبق این روایت، امیرمؤمنان علیه‌السلام به ذات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متوسل شده و از ایشان شفاعت خواسته است.

3. درباره حضرت سید الشهدا علیه‌السلام نیز روایت شده است که ایشان وقتی می‌‌خواستند از مدینه به سوی مکه خارج شوند، نزد قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند و به قبر حضرت توسل کردند:

 «فلما کانت اللیلة الثانیة خرج إلى القبر أیضاً و صلّى رکعات فلمّا فرغ من صلاته جعل یقول اللّهم هذا قبر نبیّک محمّد و أنا إبن بنت نبیّک و قد حضرنی من الأمر ما قد علمت اللّهم إنّی أحبّ المعروف و أنکر المنکر و أنا أسألک یا ذا الجلال و الإکرام بحق‏ القبر و من‏ فیه إلّا اخترت لی ما هو لک رضى و لرسولک رضى؛(8) وقتی شب دوم فرا رسید، بار دوم به سوی قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خارج شد و دو رکعت نماز خواند،‌ وقتی از نماز فارغ شد، فرمود: خدایا! این قبر پیامبرت محمد است و من پسر ایشان هستم، و امری که خودت می‌‌دانی برایم پیشامد کرده است. خدایا! من معروف را دوست دارم و از منکر بدم می‌آید. ای صاحب جلال و اکرام! به حق این قبر وآن کسی که در آن مدفون است از تو آنچه را می‌‌خواهم که مورد رضایت توست

ب. دستور پیامبر و ائمه علیهم‌السلام به توسل

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه علیهم‌السلام پیروانشان را دستور داده‌اند که به پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام توسل کنند و دعا و ذکر به آنها تعلیم داده‌اند.

1. سلمان فارسی می‌گوید از حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که می‌گفت:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یَا عِبَادِی أَ وَ لَیْسَ مَنْ لَهُ إِلَیْکُمْ حَوَائِجُ‏ کِبَارٌ لَا تَجُودُونَ بِهَا إِلَّا أَنْ یَتَحَمَّلَ عَلَیْکُمْ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ تَقْضُونَهَا کَرَامَةً لِشَفِیعِهِمْ أَلَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَکْرَمَ الْخَلْقِ عَلَیَّ وَ أَفْضَلَهُمْ لَدَیَّ مُحَمَّدٌ وَ أَخُوهُ عَلِیٌّ وَ مِنْ بَعْدِهِ الْأَئِمَّةُ الَّذِینَ هُمُ الْوَسَائِلُ إِلَیَّ أَلَا فَلْیَدْعُنِی مَنْ هَمَّتْهُ حَاجَةٌ یُرِیدُ نَفْعَهَا أَوْ دَهَتْهُ دَاهِیَةٌ یُرِیدُ کَشْفَ ضَرَرِهَا - بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ - أَقْضِهَا لَهُ أَحْسَنَ مَا یَقْضِیهَا مَنْ یَسْتَشْفِعُونَ بِأَعَزِّ الْخَلْقِ عَلَیْهِ؛(9) خداوند عز و جل می‌گوید: اى بندگان من! آیا اتفاق نیفتاده که فردى از شما حاجت‌هاى بزرگى بخواهد که شما آن حوائج را نمى‏دهید مگر اینکه محبوب‌ترین خلق نزد شما را حاضر کند و شما به احترام آن شفیعِ محبوب و دوست‌داشتنى درخواست‌هاى او را بدهید؟ آگاه باشید و بدانید که با کرامت‌ترین و برترین خلق نزد من، محمد و برادرش على و پس از آن ائمه هستند، آنانى که وسیله تقرب به من مى‏باشند. آگاه باشید که هر کس حاجت مهمى دارد و مى‏خواهد نفعى به او برسد یا مشکلى برایش پدید آمده و خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد و خاندان پاکش بخواند، آنچنان حاجتش را برآورده مى‏سازم که بهتر و برتر باشد از برآورده ساختن کسى که محبوب‌ترین خلق را نزد او شفیع قرار مى‏دهند

2. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که امام حسین علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسید:

 «مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ مَنْ زَارَنِی حَیّاً أَوْ مَیِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاکَ أَوْ زَارَ أَخَاکَ أَوْ زَارَکَ کَانَ حَقّاً عَلَیَّ أَنْ أَزُورَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ؛(10) زائرین شما چه پاداشی دارند؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: پسرم! هرکس مرا در حال زنده بودن یا بعد از رحلتم زیارت کند، یا پدر و برادرت و تو را زیارت کند، من روز قیامت او را در سخت‌ترین شرایط زیارت کرده و از گناهانش نجات می‌دهم

3. امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «مَنْ أَتَانِی زَائِراً کُنْتُ شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛(11) هرکس به زیارت من بیاید، در روز قیامت او را شفاعت خواهم کرد

4. شخصی در زمان امیرمؤمنان دعایی کرده بود که اجابت نشد، نزد امیرمؤمنان علیه‌السلام رفت و از مستجاب نشدن دعایش شکایت کرد. حضرت دعای سریع الاجابه را به ایشان یاد دادند که در پایان دعا، حضرت دستور توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام را بیان فرموده‌اند. معاویه بن عمار می‌گوید حضرت صادق علیه‌السلام بدون سخن و پرسشى به من فرمود: «یَا مُعَاوِیَةُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فَشَکَا الْإِبْطَاءَ عَلَیْهِ فِی الْجَوَابِ فِی دُعَائِهِ فَقَالَ لَهُ أَیْنَ أَنْتَ عَنِ الدُّعَاءِ السَّرِیعِ الْإِجَابَهِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَا هُوَ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ ... وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اهل‌بیتهِ أَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِهِمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا؛(12) اى معاویه! آیا نمی‌دانى که مردى خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و از اینکه اجابت دعایش دیر شده بود به آن حضرت شکایت کرد، آن حضرت به او فرمود: چرا دعاى سریع الاجابه را (یعنى دعائى که زود به اجابت رسد) نخواندى؟ آن مرد عرض کرد: آن دعا کدام است؟ فرمود: بگو... و به سوی تو، به حق محمد و اهل‌بیتش رو آورده‌ام، به حق تو و آنها از شما درخواست دارم که بر محمد و آل محمد دورد فرستی و فلان حاجت مرا برآورده سازی

5. امام صادق علیه‌السلام به معاویه بن عمار کیفیت زیارت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را تعلیم فرموده و در قسمتی از آن چگونگی توسل به آن حضرت را هم یاد داده‌اند. معاویه بن عمار از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند:

 «إِذَا دَخَلْتَ‏ الْمَدِینَةَ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا أَوْ حِینَ تَدْخُلُهَا ثُمَّ تَأْتِی قَبْرَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله ثُمَّ تَقُومُ فَتُسَلِّمُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله... اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً وَ إِنِّی أَتَیْتُ نَبِیَّکَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى اللَّهِ‏ رَبِّی وَ رَبِّکَ لِیَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی وَ إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَاجْعَلْ قَبْرَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله خَلْفَ کَتِفَیْکَ‏ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَهَ وَ ارْفَعْ یَدَیْکَ وَ اسْأَلْ حَاجَتَکَ فَإِنَّکَ أَحْرَى أَنْ تُقْضَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛(13) قبل از وارد شدن به مدینه یا هنگامی که وارد شدی، غسل کن، سپس نزد قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برو، بایست و به آن حضرت سلام کن... و می‌گویی... خدایا خودت فرمودی: «اگر گروه گنهکاران به واسطه گناه بر خود ستم کنند و سپس نزد تو آیند و به واسطه تو از خدا طلب آمرزش کنند و تو از خدا طلب مغفرت کنى، البته خواهند دید که خداوند توبه ایشان را پذیرفته و به آنها ترحم مى‏نماید» و من در حالى که طلب آمرزش کرده و از گناهانم توبه مى‏کنم به نزد پیامبرت آمده‌ام و ای پیامبر! من به واسطه تو به سوی پروردگار خودم به شما رو آورده‌ام تا گناهانم را ببخشد. و اگر حاجت داشتی قبر مطهّر را پشت سر قرار بده و رو به قبله بایست و دو دستت را بلند نما و سپس حاجتت را از خدا بخواه که إن‌شاءاللَّه مستجاب خواهد شد

6. همچنین در روایت دیگر امام صادق علیه‌السلام دعایی را تعلیم فرموده‌اند که توسل نمازگزار را به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان می‌کند: «إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُقَدِّمُ‏ إِلَیْکَ‏ مُحَمَّداً صلی‌الله‌علیه‌وآله بَیْنَ یَدَیْ حَاجَتِی وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَیْکَ فَاجْعَلْنِی بِهِ وَجِیهاً عِنْدَکَ‏ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ اجْعَلْ صَلَاتِی بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذَنْبِی بِهِ مَغْفُوراً وَ دُعَائِی بِهِ مُسْتَجَاباً إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛(14) هنگامى که به نماز برخاستى این دعا را بخوان: خدایا! من محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله را پیشاپیش حاجت خود قرار می‌دهم، و به واسطه او، به تو رو می‌‌کنم. پس تو نیز مرا به واسطه آن حضرت در دنیا و آخرت داراى آبرو گردان، و مرا از مقرّبان‏ قرار بده، و نمازم را به خاطر آن حضرت (و به‌حقّ) او مورد قبول خویش قرار ده، و گناهانم را به شفاعت او بیامرز، و دعایم را به یمن او مستجاب گردان، که البتّه تو خود آمرزنده و مهربان هستى‏.»

ج. تأیید توسل شیعیان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از سوی ائمه علیهم‌السلام

برخی از روایات، صریح در این است که شیعیان به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متوسل شده‌اند و این توسل از سوی ائمه طاهرین علیهم‌السلام مورد تأیید واقع شده است. بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام، هشام بن سالم در مدینه آمد و به خاطر تردیدی که برایش پیرامون امام بعدی پیش آمده بود، به قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله استغاثه کرد و با این توسل حجت خداوند و امام زمانش برایش روشن شد.

«دَخَلْتُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بَعْدَ مَوْتِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) وَ کَانَ ادَّعَى الْإِمَامَهَ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الزَّکَاةِ، فَقُلْتُ لَهُ: کَمْ فِی الْمِائَةِ؟ فَقَالَ: خَمْسَةِ دَرَاهِمَ. قُلْتُ: وَ کَمْ فِی نِصْفِ الْمِائَةِ؟ قَالَ: دِرْهَمَیْنِ وَ نِصْفٍ. فَقُلْتُ: مَا قَالَ بِهَذَا أَحَدٌ مِنَ الْأُمَّةِ. فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) مُسْتَغِیثاً بِرَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِلَى مَنْ؟ إِلَى الْقَدَرِیَّةِ؟ إِلَى الْحَرُورِیَّةِ؟ إِلَى الْمُرْجِئَةِ؟ إِلَى الزَّیْدِیَّةِ؟ فَإِنِّی لَکَذَلِکَ إِذْ أَتَانِی رَسُولُ أَبِی الْحَسَنِ (علیه‌السلام)، غُلَامٌ صَغِیرٌ دُونَ الْخُمَاسِیِّ، فَقَالَ: أَجِبْ مَوْلَاکَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ. فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی مِنْ صَحْنِ الدَّارِ ابْتَدَأَنِی فَقَالَ: یَا هِشَامُ! قُلْتُ: لَبَّیْکَ. قَالَ: لَا إِلَى الْقَدَرِیَّةِ، وَ لَا إِلَى الْحَرُورِیَّةِ، وَ لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ، وَ لَا إِلَى الزَّیْدِیَّةِ، وَ لَکِنْ إِلَیْنَا. فَقُلْتُ: انْتَ صَاحِبِی؛ فَسَأَلْتُهُ فَأَجَابَنِی عَنْ کُلِّ مَا أَرَدْتُ‏؛(15) هشام بن سالم می‌گوید: بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام بر عبدالله بن جعفر بن محمد (پسر امام صادق علیه‌السلام) وارد شدم که ادعای امامت داشت. از او پرسیدم صد درهم چه مقدار زکات دارد؟ گفت:‌ پنج درهم. گفتم: زکات پنجاه درهم چه مقدار می‌شود؟ گفت: دو درهم و نیم. گفتم هیچ‌کس از امت این‌گونه فتوا نداده‌اند. بیرون آمدم و به سوی قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتم و به آن حضرت توسل و استغاثه کردم و عرض کردم: ای رسول خدا! به چه کسی پناهنده شوم؟ به قدریه؟ حروریه؟ مرجئه؟ زیدیه؟ در این هنگام بود که فرستاده ابوالحسن علیه‌السلام که یک پسر کمتر از پنج سال بود، به سوی من آمد و گفت: مولایت موسی بن جعفر (تو را طلب کرده) ایشان را اجابت کن. نزد آن حضرت رفتم، وقتی مرا در صحن خانه دیدند این چنین سخن آغاز کردند: ای هشام! عرض کردم بلی. فرمود:‌ نه به سوی قدریه، نه به سوی مرجئه و حروریه و زیدیه، بلکه به سوی ما بیا! عرض کردم شما صاحب امر من هستی. از محضر ایشان سؤالاتم را پرسیدم و ایشان تمام موارد را پاسخ دادند

طبق این روایت توسل و استغاثه به خود اولیاء الهی جایز است؛ علاوه بر آن، روایت، تقریر امام معصوم علیه‌السلام را نیز بیان می‌کند. اگر توسل جایز نبود، چرا امام کاظم علیه‌السلام برای هشام نفرمود:‌ چرا رفتی به رسول خدا استغاثه کردی؟ اما آن حضرت نه‌تنها منع نکرد و کار او را تقبیح نکرد، بلکه این توسل را تقریر کرد.

در برخی از روایات، اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌عنوان وسیله برای تقرب به خداوند معرفی شده‌اند. امام على علیه‌السلام درباره آیه «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ؛(16) و براى تقّرب به خداوند، وسیله بجویید»، فرمودند: «أَنَا وَسِیلَتُهُ‏‏؛(17) من وسیله او هستم.» علی بن ابراهیم در تفسیرش «الوسیله» را به امام معنا کرده است: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ‏ الْوَسِیلَةَ فقال تقربوا إلیه بالإمام‏؛ به وسیله امام به خداوند تقرب بجویید.»(18) حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمایند: «نحن‏ وسیلته‏ فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه‏؛(19) ما واسطه الهی در میان مخلوقاتش و برگزیدگان خدا و جایگاه قدس اوییم

نتیجهگیری:

توسل یکی از اعتقادات مهم مسلمان است که ریشه در قرآن کریم و روایات صحیح منقول از اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد و این عقیده صرف نظر از دلیل قرآنی، از روایات صحیح شیعه و اهل‌سنت نیز قابل اثبات است. طبق روایات شیعه که در موضوع توسل وارد شده، اهل‌بیت علیهم‌السلام به پیامبر و ائمه علیهم‌السلام توسل کرده‌اند و به شیعیان نیز دستور داده‌اند تا به اهل‌بیت متوسل شوند. همچنین، توسل شیعیان را مورد تأیید قرار داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «الوَسِیلَةُ: المَنْزِلة عند المَلِک. و الوَسِیلة: الدَّرَجة. و الوَسِیلة: القُرْبة. و وَسَّلَ‏ فلانٌ إِلى الله‏ وَسِیلَةً إِذا عَمِل عملًا تقرَّب به إِلیه... و تَوَسَّلَ‏ إِلیه‏ بوَسِیلَةٍ إِذا تقرَّب إِلیه بعَمَل... و الوَسِیلَةُ: الوُصْلة و القُرْبى»؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‏11، ص724، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.

2. https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=6905

3. سوره مائده، آیه 35.

4. سوره نساء، آیه 64.

5. سوره یوسف، آیات 97 و 98.

6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی ، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص545.

7. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 235.

8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏44، ص328.

9. إبن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، دارالکتب الإسلامی، چاپ اول، 1407ق، ص163و164.

10. إبن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص11.

11. إبن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص12.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص582 و 583.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏4، ص550 و 551.

14. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏3، ص309.

15. طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه، بعثت، ایران، قم، چاپ اول، 1413ق، ص324.

16. سوره مائده، آیه 35.

17. إبن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج‏3، ص75.

18. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، دارالکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق، ج‏1، ص168.

19. جوهرى بصرى، احمد بن عبدالعزیز، السقیفه و فدک، مکتبه نینوى الحدیثه، تهران، بی‌تا، ص99.

پرسش:

تفریح و سرگرمی، ازجمله نیازهای اساسی انسان است که قطعاً اسلام نیز با آن مخالف نیست و این تفریح و شادی می‌تواند مصادیق مختلفی هم داشته باشد که یکی از آن‌ها هم مسئله رقص است. بااین‌حال آیا بر اساس روایات رقص، آسیب‌های معنوی و جسمی به دنبال دارد که در روایات آن را حرام می‌دانند؟

پاسخ:

تفریح و سرگرمی، از نیازهای اساسی انسان است که قطعاً اسلام نیز با آن مخالف نیست؛ بلکه در روایات متعدد به لذت حلال و تفریح سالم سفارش شده است؛ اما سرگرمی‌ها و تفریحاتی هم هستند که در اسلام مورد نهی واقع شده‌اند، این نوع سرگرمی‌ها به علت‌هایی ازجمله این‌که یا به‌خودی‌خود مذموم هستند و یا ملازم، مقدمه و نتیجه امر مذمومی است. رقص، هرچند به‌عنوان یک تفریح و سرگرمی در بین برخی از مردم به‌حساب می‌آید اما به دلایل آسیب‌ها و مضرات جسمی و معنوی که به همراه دارد می‌تواند ازجمله تفریحات ناسالم و نهی‌شده در اسلام قرار بگیرید. در نگاشته پیش رو به آسیب‌ها و ضررهای رقص از دیدگاه روایات اشاره خواهد شد.

 

شادی و رقص در روایات

۱. اهمیت شادی در اسلام

انسان همان‌گونه که به غذا، نوشیدنی، خواب، استراحت و نظافت نیاز دارد، به تفریح و سرگرمی سالم نیز نیازمند است. هیچ عاقلی نمی‌تواند این نیاز فطری و طبیعی انسان را انکار کند. تجربه و گذشت زمان نیز نشان داده است که اگر انسان به کارهای یکنواخت بدون وقفه ادامه دهد و از سرگرمی و تفریح محروم باشد، بازده کار براثر کمبود نشاط به‌صورت تدریجی پایین می‌آید؛ امّا برعکس پس از ساعاتی تفریح و سرگرمی آن‌چنان نشاط کار و تلاش در او ایجاد می‌شود که کمّیت و کیفیت کار هر دو فزونی پیدا می‌کند، به این جهت ساعاتی که صرف تفریح و سرگرمی سالم می‌شود نه‌تنها هدر نمی‌رود؛ بلکه با رفع خستگی از روح و روان، عامل تقویت و پیشرفت ساعات کاری انسان می‌شود.

در روایات نیز سفارش شده که ساعتی از زندگی را به لذّت‌های حلال اختصاص داده شود، از امام صادق علیه‌السلام نقل شده:

 «إِنَّ فِی حِکْمَهِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّهٍ فِی‏ غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَهٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَهٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَهٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ؛(۱) در حکمت آل داوود علیه‌السلام آمده است: براى مسلمان عاقل سزاوار است که جز براى این سه کار در مسافرت دیده نشود: الف. براى اصلاح وضع مادى، ب. براى تهیّه اندوخته روز معاد ج. براى لذّت غیر حرام. براى مسلمان عاقل سزاوار است که ساعتى را براى خود مشخص کند که بین خود و خداوند عزّ و جلّ‌ به اعمال خود بنگرد و آن‌ها را بررسى کند و ساعتى را قرار دهد که برادرانش را ملاقات کند و در مورد کارهاى آخرت با یکدیگر گفت‌وگو کنند و ساعتى نیز قرار دهد که لذّت‌های غیر حرام براى خودش فراهم کند که این باعث می‌شود از آن ساعت‌های دیگر نیز بهره‌وری بهتر کند

بنابراین اصل شادی و تفریح نه‌تنها در اسلام پذیرفته‌شده است، بلکه مورد تأکید و سفارش نیز قرار گرفته است.

۲. رقص در روایات

در متون روایی شیعه، روایتی مبنی بر تأیید رقص توسط هیچ‌یک از پیشوایان دین به چشم نمی‌خورد و مورد نهی قرار گرفته است. امام صادق علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند:

 «أَنْهَاکُمْ عَنِ الزَّفْنِ‏ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکَبَرَاتِ‏؛(۲) شما را از رقص، نى، تنبک‌ها و طبل‌ها نهی می‌کنم».‏

 همین روایت با تغییراتی جزئی، در کتاب «دعائم الإسلام» نیز نقل شده است.(3)

از مجموعه احکام و آموزه‌های اسلام به دست می‌آید برخی از محرّمات، به‌عنوان مقدمه و زمینه‌ساز سایر گناهان هستند و انسان را در ورطه فساد و تباهی می‌کشانند؛ مثلاً غناء و آوازه‌خوانی مطرب، علاوه بر اینکه فی‌نفسه و به‌خودی‌خود، حرام است، چون مقدمه گناهانی نظیر ارتکاب لهو و لعب، تحریک شهوت، اختلاط مردان با زنان، غافل شدن انسان از یاد خدا و ... می‌شود، اهمیّت بیشتری دارد. همچنین رقص و رقاصی زمینه‌ساز سایر گناهان مثل تهییج شهوت، ارتکاب ملاهی، شراب‌خواری، ترویج لودگی و ولنگاری و ... می‌شود.

از دیدگاه اسلام، انسان موجودی با کرامت و دارای ارزش فوق‌العاده است، بایستی تمام همت خود را مصروف کمال خواهی کند و ازآنچه او را از این هدف بازمی‌دارد، پرهیز کند. ازجمله موانع جدی انسان در این راه، اشتغال به لهو و لعب و غفلتی است که از این طریق عاید انسان می‌گردد. به همین منظور در شریعت الهی تمهیداتی برای جلوگیری از فرورفتن فرد و جامعه، در منجلاب هوس‌ها و غفلت‌ها پیش‌بینی‌شده است که ازجمله آن‌ها تحریم مسکرات، قمار و رقص است (رقص برای غیر همسر).

رقص از مصادیق «لهو» محسوب می‌شود.(4) در روایات فراوانی «لهو» مورد مذمت قرار گرفته است. حضرت علی علیه‌السلام فرمودند:

 «لَمْ یَعْقِلْ مَنْ وَلَهَ بِاللَّعِبِ وَ اِسْتَهْتَرَ بِاللَّهْوِ وَ اَلطَّرَبِ؛(5) عاقل نیست کسی که در پی لعب باشد و دائم با لهو و طرب خود را مشغول سازد

عبدالواحد بن مختار می‌گوید: از امام باقر علیه‌السلام درباره بازى با شطرنج پرسیدم سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ اللَّعْبِ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ:

 «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمَشْغُولٌ‏ عَنِ‏ اللَّعِبِ؛(6) فرمودند: مؤمن از بازى برکنار و روی‌گردان است

امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

 «اهْجُرِ اللَّهْوَ فَإِنَّکَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُوَ وَ لَمْ [لن‏] تُتْرَکْ سُدًى فَتَلْغُوَ؛(7) از سرگرمى (کارهاى غفلت زا) دورى کن؛ زیرا که تو بیهوده آفریده نشده‌ای تا به سرگرمى بپردازى و مهمل رها نشده‌ای تا بیهودگى کنى

 یا در روایت دیگر می‌فرماید:

 «اللَّهْوُ مِنْ ثِمَارِ الْجَهْلِ؛(8) سرگرمى (غفلت)، از میوه‌های نادانى است

 از پیامدهاى لهو و سرگرمى، فساد ایمان است حضرت علی علیه‌السلام فرمودند:

 «مَجَالِسُ اللَّهْوِ تُفْسِدُ الْإِیمَان؛(9)‏ مجالس سرگرمى [و خوش‌گذرانی]، ایمان را تباه می‌کند

امام صادق علیه‌السلام ـ درباره کسى که براى سرگرمى دنبال شکار می‌رود ـ فرمود:

 «فِیمَنْ طَلَبَ الصَّیْدَ لَاهِیاً وَ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَفِی‏ شُغْلٍ‏ عَنْ‏ ذَلِکَ شَغَلَهُ طَلَبُ الْآخِرَهِ عَنِ الْمَلَاهِی إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِیعِ ذَلِکَ لَفِی شُغْلٍ مَا لَهُ وَ لِلْمَلَاهِی فَإِنَّ الْمَلَاهِیَ تُورِثُ قَسَاوَهَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاق؛(10) مؤمن، فرصت چنین کارهایى را ندارد آخرت جویى او را از سرگرمى باز داشته است. مؤمن به هیچ‌یک از این کارها نمی‌رسد، او را چه به سرگرمی‌ها؟! کارهاى لهو و سرگرم‌کننده، سخت‌دلی می‌آورد و نفاق بر جاى می‌گذارد

البته در برخی از روایات سرگرمی و لهو مؤمن را نام برده‌اند: پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

 «کُلُّ لَهوِ المؤمنِ باطِلٌ إلاّ فی ثلاثٍ: فی تأدیبِهِ الفَرَسَ و رَمیِهِ عَن قَوسِهِ و مُلاعَبَتِهِ امرأتَهُ، فإنّهُنَّ حَقٌّ؛(11) هرگونه سرگرمى براى مؤمن نادرست است، مگر در سه کار: در تربیت اسب، تیراندازى با کمانش و بازى و شوخى با همسرش؛ زیرا این سه کار، حقّ است

 در روایت دیگر امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «لَهْوُ الْمُؤْمِنِ‏ فِی ثَلَاثَهِ أَشْیَاءَ التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَهِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاهِ بِاللَّیْلِ؛(12) سرگرمى مؤمن در سه چیز است: لذّت بردن از زنان، بذله‌گویی با برادران و نماز شب

بنابراین، برخی از محرمات فی‌نفسه آسیب‌ها و ضررهایی را به دنبال دارند؛ برخی دیگر نیز مقدمه، ملازم و یا نتیجه‌اش آسیب و ضرر است و رقص می‌تواند شامل هر دو شود. رقص غالباً همراه با ساز و موسیقی‌های حرام است و از سوی دیگر به‌شدت روی برانگیخته شدن غریزه جنسی انسان‌ها اثرگذار است. اسلام اجازه نمی‌دهد که غریزه جنسی جز بین زن و شوهر برانگیخته شود. شادی‌های برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابودکننده بنیاد خانواده و اجتماع است. لازم است تأکید شود که بسیاری از ضررها و آسیب‌ها را نیز ما متوجه نمی‌شویم همان‌گونه که در امور عبادی علل بسیاری از شرایع را نمی‌دانیم.

نتیجه:

تفریح یک نیاز اساسی، لازم و مفید برای انسان است. در روایات، تفریح مورد سفارش است؛ البته شرطش این است که انسان را به گناه، آلودگی و تباهی نکشاند. رقص، منشأ و مقدمه گناهان دیگر همچون لهو و لعب، آوازه‌خوانی، شنیدن آهنگ‌های مطرب و مبتذل، فراموشی یاد خدا، نگاه شهوت‌آلود، برانگیختن غریزه و شهوت جنسی، برخورد و تماس جسمی با نامحرم و درنهایت از بین رفتن حیا و ارتباط نامشروع و حرام می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 87، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

2. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏6، ص 432، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

3. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج‏2، ص 207، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ دوم، 1385 ق.

4. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج‌۲، ص ۴۷، تراث الشیخ الأعظم.

5. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم ج ۱، ص ۵۶۵، دار الکتاب الاسلامی، قم، ۱۳۸۶ ش.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على، الخصال، 2 ج‏1، ص 26، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.

7. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 460، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

8. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 460، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

9. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 461، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

10. عده‌ای از علماء، الأصول السته عشر (ط - دار الشبستری)، ص 51، دار الشبستری للمطبوعات، قم، چاپ اول، 1363 ش.‏

11. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 50، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على، الخصال، ج‏1، ص 161، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.

داشتن همزاد، خرافه ای است که عمدتا توسط رمالان مطرح می شود که بخت افراد را بسته و مانع پیشرفت او هستند و این خرافه ها بعضا صدمات جبران ناپذیری به افراد می زند.
آیا هر انسانی، یک همزاد دارد؟

پرسش:
آیا این حقیقت دارد که هر شخصی یک همزاد دارد؟ آیا واقعاً همزاد می‌تواند منشأ مشکلات و اختلاف‌های خانوادگی باشد و نگذارد که کارهای ما به سرانجام برسد؟
 

پاسخ:
امروزه در عرف عوام مردم، همزاد یعنی هر انسانی موقع تولدش، جنّی با او زائیده می شود که همیشه با اوست و مانع پیشرفت و موفقیت او می‌شود و مشکلاتی برای او به وجود می‌آورد؛ چنین چیزی در آیات و روایات نداریم، و این حرف ها که معمولا دعانویس‌ها به مراجعین خود می‌گویند که همزاد داری، همزاد باعث بسته شدن بختت شده، همزاد مانع موفقیتت می‌شود و...، همه خرافات و نادرست است.
در روایات معصومین علیهم السلام آمده که انسان همیشه در معرض وسوسه و فریب شیطان است، لذا باید مراقب باشد تا به انحراف و گناه کشیده نشود. به عبارت دیگر؛ انسان در طول عمرش، توسط نیروهای درونی و بیرونی، به سوی بدی و نیکی تشویق می‌شود؛ نفس اماره و شیاطین، او را به انجام شر و بدی دعوت می‌کنند و فطرت سلیم و الهامات ربانی، او را به سوی خیر و نیکی تشویق می‌کنند. این جدال بین خیر و شر، تا آخر عمر، همراه انسان هست.
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرین‏»؛ و هر کسی از یاد خدا روى ‏گردان شود شیطان را به سراغ او می‌فرستیم، پس همواره قرین او است». قرین بودن و همراه بودن شیطان، در حد وسوسه و غافل شدن از یاد خداست، یعنی شیطان سلطه‌ای بر انسان ندارد و فقط آدمی را به گناه دعوت می‌کند، چنان که وقتی گنه‌کاران در روز قیامت، گناه خود را بر گردن شیطان می‌اندازند او در پاسخ می‌گوید: «وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم‏...»؛ من بر شما سلطه‌ای نداشتم جز این که شما را دعوت کردم و شما هم استجابت نمودید، پس مرا ملامت و سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید».

بنابراین؛
همزاد، به آن معنایی که امروزه بین مردم عوام معروف است، که برای هر فردی همشکل خودش انسان یا جنّی خلق شده باشد که دائماً مانع پیشرفت و موفقیت او باشد و یا در زندگی برای او مشکلاتی ایجاد کند، مبنای دینی و شرعی ندارد و خرافه و نادرست است.

دعانویسی به معنای استفاده از دعاهای رسیده از اهل بیت(ع) صحیح است ولی آنچه رمالان به دیگران می‌دهند ناشی ازعلوم غریبه ای است که مهارت در آن ندارند و ضرر می رساند
دعا نویسی و استفاده از آن در حل مشکلات زندگی

پرسش:
دعانویسی چیست و آیا می‌توان به دعانویس مراجعه کرد؟ 
 

پاسخ:
دعانویسی اگر به معنای استفاده از متون دینی و دعاهای رسیده از اهل بیت(ع) باشد، صحیح است و در فرهنگ دینی نیز مردم گاه به علمای دینی برای چنین کاری مراجعه می‌کنند. دعانوشتن برای خود یا دیگران یا مراجعه به افرادی برای دعا گرفتن یا دعانوشتن، در مواردی که می‌دانیم که دعانویس از آیات قرآن و دعاهای رسیده از اهل بیت یا تجربه علمای بزرگ استفاده کرده است، اشکالی ندارد و عمل به توصیه های آنان، مشروع و جایز است.
البته امروزه دعانویسی در بین عوام مردم، عنوانی است عام برای مجموعه کارهایی که برخی از مدعیان علوم غریبه انجام می‌دهند؛ آنها چیزی به اسم دعا چنان که در ادبیات دینی مرسوم است برای کسی نمی‌نویسند، بلکه گاهی از دعاهای اهل بیت و آیات قرآن استفاده می‌کنند اما اغلب آنچه می‌نویسند و به مراجعه‌کنندگان می‌دهند، مستند به دلایل شرعی نیست و پشتوانه دینی ندارد. 
در بیشتر موارد، آنچه دعانویسان و رمالان به دیگران می‌دهند ناشی از علوم غریبه است و چون علم یا مهارت لازم را ندارند و از طرفی ممکن است تحت تاثیر امیال نفسانی باشند، نتیجه خوبی برای مراجعه کنندگان ندارد و علاوه بر ضررهای مالی، بر مشکلات آنها نیز افزوده می شود زیرا یکسری از این کارهای رمالی و... نیازمند ارتباط با اجنه شرور است و این ارتباط باعث دخالت جنیان در زندگی مراجعه کنندگان می شود و گرفتاری و مشکلاتشان را بیشتر می کند؛ لذا توصیه می کنیم به این دعانویس ها اصلا مراجعه نشود.

آیا از دعا نویسی می توان برای حل مشکلات زندگی استفاده کرد؟
مشکلات روزمره زندگی همیشه ناشی از عوامل ناشناخته و سحر و جادو نیست، بلکه علل و عوامل مختلفی است که بیشتر آنها هم علت منطقی و علمی دارد؛ گاه ناشی از اشتباهات گذشته است، گاه مثل بالا رفتن سن ازدواج ناشی از شرایط اجتماعی  و فرهنگی است، و گاه مثل مشکلات اقتصادی ریشه در مسائل اقتصادی کلان کشور و حتی جهان دارد؛ در حالی که معمولا افراد دعانویس همه مشکلات را ناشی از طلسم و جادو و امثال آن معرفی می‌کنند و تلاش می‌کنند مشتریان خود را به هر قیمتی حفظ کنند، و همین باعث می‌شود که توصیه‌های این افراد، یا اصلا مشکلی را حل نمی کند، یا فقط به صورت موقت آن را متوقف می کند و بعد از مدتی مشکل دوباره باز می گردد و حتی مشکلی بر مشکلات قبلی هم اضافه می کند.
نکته دیگر این که استفاده این دعانویس ها از برخی از این علوم از نظر شرعی اشکال دارد و گاه ممکن است این افراد از این طریق به دیگران ضرر بزنند یا از اسرار مخفی دیگران با خبر شوند و یا باعث تهمت و نسبت دروغ به دیگران شده و ایجاد سوء ظن کرده و اختلافات خانوادگی و بدبینی ها را بیشتر کنند. این ها باعث می‌شود که توصیه‌های این افراد قابل دفاع نبوده و حتی در مواردی حرام باشد. 

از چه اعمال و دعاهایی برای حل مشکلات زندگی استفاده کنیم؟
استغفار کردن؛ خواندن نماز حاجت؛ خواندن نماز جعفر طیار؛ نماز‌های استغاثه به اهل بیت(ع) مثل نماز استغاثه به حضرت ولی‌عصر  و موارد دیگر که در «مفاتیح الجنان» آمده؛ صدقه دادن؛ گره گشایی از کار بندگان خدا؛ فرستادن صلوات؛ خواندن زیارت عاشورا؛ خواندن حدیث کسا؛ خواندن برخی سوره‌ها مثل چهارقل و سوره یاسین و... از مواردی است که به صورت عمومی برای همه مشکلات قابل توصیه است.
توجه به این نکته لازم است که رعایت برخی امور مثل ترک گناهان، پاک و حلال بودن اموال انسان، ذکر صلوات و استغفار هنگام دعا، دعا در زمان‌ها و مکان‌های توصیه‌شده مثل هنگام سَحَر و ... زمینه‌ساز استجابت دعا خواهد بود؛ و در نقطه مقابل، رعایت نکردن این شرایط ممکن است باعث تأخیر یا عدم استجابت دعا شود.

چرا دعاهایمان مستجاب نمی شود؟
دعاها و ذکرهای توصیه شده در روایات دینی، مثل قوانین فیزیکی و علوم تجربی عمل نمی‌کنند که مثلا هر کسی چهل روز زیارت عاشورا بخواند بدون هیچ شکی به خواسته خود برسد. دعا جزو سنت‌های الهی است و سنت‌های الهی ممکن است در مواردی با موانعی روبه‌رو شوند یا خداوند متعال سنت دیگری را بر سنت استجابت دعا ترجیح دهد. از همین رو توصیه‌هایی که در فضای مجازی یا از سوی برخی افراد منتشر می‌شود که هر کس فلان ختم را انجام دهد حتما به نتیجه مورد نظر می‌رسد از اعتبار لازم برخوردار نیستند. سنت‌های الهی هر چند اثرگذار و نتیجه بخش هستند ولی چنین نیست که در صددرصد موارد به نتیجه مورد نظر اشخاص منتهی شود.

نکته نهایی این که همیشه دعاها و ذکرهای ما به هدف مطلوب نمی‌رسد؛ یعنی حتی اگر همه ذکرها و دعاها را هم انجام دهیم و همه شرایط را هم رعایت کنیم، باز هم ممکن است که به آن حاجت خاص نرسیم؛ چرا که اصولا استجابت دعا، در اختیار خداوند است و خداوند بر اساس حکمتی که دارد؛ یا خواسته بندگان را عطا می‌کند، یا جایگزینی بهتر در آینده می‌دهد، یا در ازای دعاهای افراد بلاهایی را از ایشان دفع می‌کند، و بالاخره اگر در این دنیا امکان جبران و استجابت نباشد، در آخرت دعای افراد را با چنان پاداشی جبران خواهد کرد که مؤمنان آرزو خواهند کرد که ایکاش هیچ یک از خواسته‌های ما در دنیا اجابت نشده بود و امروز به جای آن پاداشی بی ‌پایان دریافت می‌کردیم.
 

خواب هایی که انسان می بیند چند صورت دارد که فقط رویای صادقه است که می‌تواند نشانگر امری واقعی باشد و گاه ممکن است نیاز به تعبیر، آن هم به وسیله اهلش داشته باشد.
تعبیر خواب و حجیت آن

پرسش:
وقتی خوابی می‌بینیم، چگونه بفهمم که تعبیر آن چیست؟ آیا از کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده می‌توانیم استفاده کنیم؟ همچنین لطفاً بفرمایید بنده چه تکلیفی نسبت به خوابی که می‌بینم، دارم؟ 
 

پاسخ: 
رویا یا خواب دیدن که همه ما در طول زندگی تجربه آن را داریم بر حسب آنچه از روایات و متون دینی استفاده می شود اقسامی دارد. از یک نگاه می توان رویا را به چهار قسم تقسیم کرد:

 قسم اول: رویای صادقه؛ خوابی که انسان می بیند و با عالم واقع مطابقت دارد.

 قسم دوم: خواب هایی که بازتاب دهنده افکار و دل مشغولی های ما در طول روز هستند؛ برخی اوقات کسی که در طول روز به مسئله ای زیاد فکر می کند یا خیلی دوست دارد اتفاقی رخ بدهد یا از وقوع حادثه ای ترس دارد در عالم خواب همان موضوع را به صورت رویا می بیند مثلاً فردی که به دیگری علاقه مند است و به ازدواج با او فکر میکند چه بسا در عالم خواب ببیند که با او ازدواج کرده است یا فردی که از امتحانی که در پیش دارد می ترسد چه بسا در عالم خواب ببیند که در جلسه امتحان حضور دارد و... 
در چنین مواردی خواب های فرد به نوعی افکار و دل مشغولی های او در هنگام بیداری را بازتاب می دهند.

 قسم سوم: رویاها و صورت هایی که شیاطین در هنگام خواب به انسان مومن نشان میدهند تا او را محزون و ناراحت نمایند مثلاً ممکن است فردی خواب ببیند که عزیزی را از دست داده است یا کار ناپسندی را انجام می دهد یا اموری از این قبیل که سبب ناراحتی انسان مومن می شود.

 قسم چهارم: خواب های آشفته یا خوابهای نامربوط یا خواب های بیهوده به تعبیر قرآن اضغاث احلام؛ خواب هایی که انسان می بیند هیچ معنا و مفهوم خاصی ندارد و نوعی آشفتگی در آنها به چشم می خورد.
امام صادق (علیه السلام) در یک روایت، سه قسم از خواب ها ورویاها  را بیان کرده و فرموده اند: الرؤيا على ثلاثةِ وُجوهٍ : بِشارَةٌ مِنَ اللّه ِ للمُؤمنِ و تَحذيرٌ مِنَ الشيطانِ  و أضغاثُ أحلامٍ . رویا سه نوع دارد: 1.مژده و بشارت از جانب خداوند برای انسان مومن 2.تهدید و ایجاد ترس از ناحیه شیطان 3. رویاهای آشفته و نامربوط .
در روایت دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است :الرؤيا ثلاثةٌ : بُشرى مِن اللّهِ ، و تَحزِينٌ مِنَ الشيطانِ ، و الذي يُحَدِّثُ بهِ الإنسانُ نَفسَهُ فَيَراهُ في مَنامِهِ . 1. مژده و بشارت از ناحیه خداوند 2. خوابی که سبب اندوهگین ساختن انسان و از ناحیه شیطان است3. خوابی که درباره موضوعی است که انسان به آن فکر کرده و ذهن خود را با آن مشغول کرده است. 

تعبیر  خواب
از ۴ قسم خوابی که بیان شد فقط رویای صادقه است که می‌تواند نشانگر امری واقعی باشد و گاه ممکن است نیاز به تعبیر داشته باشد اما خواب‌های قسم دوم، سوم و چهارم که چه بسا انسان در هنگام خواب یکی از این خواب ها را ببیند هیچ معنا و مفهوم خاص و هیچ تعبیری ندارند. پس فقط یک قسم از اقسام خواب یعنی رویای صادقه واقعی می باشد. 

رویای صادقه دو صورت میتواند داشته باشد:
صورت اول: رویای صادقه ای که واضح و روشن است یعنی دقیقا آنچه را که انسان در خواب می بیند همان چیز در عالم بیداری اتفاق می افتد. 
صورت دوم:رویای صادقه ای که واضح و روشن نیست و نیاز به تعبیر دارد.

 روح انسان در هنگام خواب از بدن انسان فاصله می گیرد از عالم ماده عبور می کند و وارد عالمی بالاتر به نام عالم مثال می شود؛ و در هنگام خواب درعالم مثال، صورت هایی را میبیند که گاه ممکن است این صورت در عالم دنیا معنایی متفاوت داشته باشد؛ گاه نیز روح انسان، تصرفاتی در صورتی که در عالم مثال دیده است انجام می دهد و خوابی را که به یاد می آورد متفاوت با حقیقتی است که در هنگام خواب با آن مواجه شده است؛ در این موارد خواب نیاز به تعبیر دارد؛ تعبیرکننده خواب، کسی است که بتواند معنای خواب را از صورتی که در عالم مثال مشاهده شده است عبور داده و بر ویژگی هایی که در عالم دنیا وجود دارد تطبیق دهد؛ و از این رو به او «معبّر» می گویند.

نکته شایان توجه این است که ما معمولاً به کسانی که تعبیرخواب میدانند دسترسی نداریم پس چگونه میتوانیم خواب خود را تعبیر کنیم؟ 

نکته اول: توجه دوباره به این مسئله است که هر خوابی تعبیر ندارد و فقط رویای صادقه است که تعبیر دارد و چه بسا خوابی که من دیده ام رویای صادقه نباشد. 

نکته دوم: از برخی از روایات استفاده می شود که چگونه تعبیر کردن خواب می‌تواند در چگونه اتفاق افتادن آنچه که من در خواب دیده ام اثرگذار باشد(1) ؛ لذا به ما توصیه کرده اند که خواب خود را فقط برای کسانی تعریف کنیم که انسان های صالح و خیرخواهی هستند. پس انسان در جایی که دسترسی به کسی که خواب را تعبیر کند ندارد می تواند خواب خود را که ممکن است سبب نگرانی او شده باشد به امری خیر و شایسته تعبیر نمایند یا فقط برای افراد آگاه، صالح و خیرخواه بیان نماید که تعبیری خوب و شایسته نسبت به رویای او صورت بگیرد.(2) 
همچنین اگر خوابی دیدیم که مایه نگرانی ما شد می توانیم با صدقه یا پناه بردن به درگاه الهی و دعا یا توسل به اولیای الهی آرامش خاطر بیشتری پیدا کنیم.

نکته سوم: آیا ما می توانیم برای تعبیرخواب خود به کتاب هایی که درباره باب تعبیر خواب نوشته شده اند مراجعه کنیم؟
شایسته توجه است که انتساب برخی از این کتابها به مولفانی که به آنها نسبت داده شده معلوم نیست؛ علاوه بر اینکه این کتاب ها نمی توانند مرجعیتی در باب تعبیر خواب داشته باشد زیرا عوامل متعددی همانند زمان خواب یا ویژگی های اخلاقی یا سایر ویژگی های بیننده خواب می توانند در تعبیر خواب توسط معبّر، اثرگذار باشند؛ پس نمی توان نسخه و تعبیر یکسانی برای همه خواب ها داشت.

حجیت خواب
آیا لازم است به آنچه که در خواب دیده ایم ترتیب اثر بدهیم  یا بر طبق خواب خود عمل کنیم؟
عالمان دینی گفته اند: خواب برای انسان، حجت شرعی نمی باشد و ترتیب اثر به خواب یا عمل به آن واجب نیست؛ هرچند فرد می تواند بر طبق خوابی که دیده است رفتار کند و به آن عمل نماید؛ البته باید توجه داشت که محتوای رویا و خواب نباید توصیه به امری غیرعقلانی یا امری غیرشرعی باشد و الا عمل به خواب جایز نیست. پس اگر انسان خواب کسی را می بیند که از او می خواهد کاری را انجام دهد؛ لازم نیست بر طبق این خواب عمل کند و اگر خواسته آن، غیرعقلانی یا غیرشرعی باشد نباید آن کار را انجام دهد.

رهایی از رویاهای بد
چگونه می توان از دیدن خواب های بد در امان ماند؟
 برخی از عوامل می‌توانند در این که انسان، خواب های بد نبیند موثر باشند مثلاً اینکه انسان تنها در خانه نخوابد و در هنگام خواب فرد یا افراد دیگری در خانه حضور داشته باشند یا اینکه قبل از خواب پرخوری نداشته باشد و بین زمان شام خوردن و خوابیدن انسان فاصله باشد. همچنین اگر انسان در طول روز مراقبت داشته باشد که از گناهان اجتناب نماید(3)  یا اگر از استرس و آشفتگی خود در طول روز بکاهد، در هنگام خواب با وضو بخوابد و پیش از خوابیدن برخی از آیات قرآن یا دعاهایی که قبل از خواب وارد شده و در کتاب مفاتیح الجنان آمده است را بخواند؛ این کارها می توانند در اینکه انسان خواب های بد نبیند موثر باشند. زیاد خوابیدن نیز از عوامل اثر گذار بر دیدن خواب های نامناسب است.

پی نوشت:
1. رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُـم الرؤيـا الحَسَنَةَ فَلْيُفَسِّرْها و لْيُخبِرْ بها ، و إذا رَأى الرؤيا القَبيحَةَ فلا يُفَسِّرْها و لا يُخبِرْ بها . (کنزالعمال،41392)
رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :الرؤيا عَلى رِجْلِ طائرٍ ما لَم تُعَبَّرْ ، فإذا عُبِّرَت وَقَعَت ، و لا تَقُصَّها إلاّ على وادٍّ و ذِي رَأيٍ. (کنز العمال،41390)
رسول الله صلى الله عليه و آله: الرؤيا تقع على ما تعبّر، ومَثَلُ ذلك مثل رجلٍ رفع رجله فهو ينتظر متى يضعها فإذا رأى أحدكم رؤيا فلا يحدث بها إلا ناصحًا أو عالمًا. (الصحیح الجامع)
2. امام صادق (علیه‌السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «الرویا لا تقص الا علی مومن خلا من الحسد و البغی»؛ رؤیا نقل نمی‌شود، جز برای مؤمنی که از حسادت و بغی و ستم و از صفات رذیله روحش خالی باشد. (کافی، ج8، ص ۳۳۶)
امام محمدباقر (علیه‌السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه و آله وسلم): «لا تقصوا رویاکم الا علی من یعقل»؛ رؤیای خود را نقل نکنید مگر برای کسانی که اهل تعقل و تدبیر هستند. (کافی ،ج ۸ ،ص ۳۳۶)
در روایتی دیگر: «لا تقصوا رویاکم الا علی عالم او ناصح»؛ رؤیا و خواب خود را تنها به فرد عالم و دانشمند، عالم ربانی و فرد ناصحی که اهل نصیحت و مشفق باشد بگویید. (کنز العمال ج ۱۵ ص ۳۶۵)
3. امام صادق (علیه‌السلام): «اذا کان العبد علی معصیه و اراد الله تعالی به خیرا أراه فی منامه رویا تروعه فینزجر بهاعن تلک المعصیه»(بحارالانوار،ج۱۴،ص ۴۳۵)

 

منظور از گریۀ آسمان و زمین از نگاه معصومین می توان به سرخی آسمان و زمین به طور مطلق، شبیه‌شدن آسمان به لختۀ خون و جاری‌شدن خون از زیر سنگ‌ها اشاره کرد.

پرسش:

 آیا آسمان و زمین بر امام حسین (علیه السلام) گریه کردند؟ منظور از گریه آنها چه بود؟

پاسخ:

روایات مربوط به گریه‌کردن آسمان و زمین بر سیدالشهدا (علیه السلام) تواتر معنوی دارند؛ یعنی هرچند همۀ این احادیث از حیث لفظ یکسان نیستند، معنای آنها به اندازه‌ای در روایات پُرتکرار است که انسان یقین به صدور آنها از معصومان (علیهم السلام) پیدا می‌کند. تعداد احادیث گریۀ آسمان و زمین بر امام حسین (علیه السلام) به اندازه‌ای زیاد است که برخی از محدثان بزرگ شیعه، ابوابی را در کتاب‌های خود به این موضوع اختصاص داده‌اند؛ برای نمونه جعفر بن محمد بن قولویه قمی از محدثان بزرگ شیعه در قرن چهارم قمری، در کتاب معروف خود «کامل الزیارات» حدود سی روایت با سندهای مختلف در‌این‌باره آورده است.

دربارۀ منظور از گریۀ آسمان و زمین، باید گفت بنا نیست همۀ موجودات مانند انسان چشم داشته باشند و اشک بریزند، بلکه گریۀ هر موجودی با توجه به ظرفیت وجودی آن است. بهترین تفاسیر برای منظور از گریۀ آسمان و زمین را معصومان (علیهم السلام) بیان فرموده‌اند؛ از‌این‌رو در ادامه برخی از روایاتی بیان می‌شود که مقصود از گریۀ آسمان و زمین را بیان کرده‌اند.

روایت اول: باریدن خاک سرخ

امام رضا (علیه السلام) به ابن‌شبیب فرمودند: «أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ جَدِّی علیه السلام مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر: هنگامی که جدم حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، از آسمان خون و خاک سرخ بارید» (1). بر اساس این حدیث، منظور از گریۀ آسمان، باریدن خاک است.

روایت دوم: سرخی آسمان و زمین به طور مطلق

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام بَکَى لِقَتْلِهِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ احْمَرَّتَا وَ لَمْ تَبْکِیَا عَلَى أَحَدٍ قَطُّ إِلَّا عَلَى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ‏ علیهما السلام: همانا آسمان و زمین براى شهادت امام حسین (علیه السّلام) گریستند و سرخ شدند و بر احدى هرگز نگریستند مگر بر یحیى بن زکریا و حسین بن على (علیهما السّلام)» (2). این روایت، مراد از گریه را سرخی آسمان و زمین بیان می‌کند.

همچنین داود بن فرقد از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است: «احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِینَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام سَنَهً وَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا وَ حُمْرَتُهَا بُکَاؤُهَا: هنگامى که امام حسین (علیه السّلام) و یحیى بن زکریا شهید شدند، آسمان تا یک سال سرخ بود و این سرخى، گریستن آسمان است» (3). بر اساس این حدیث، آسمان تا یک سال پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) همواره سرخ‌گون بود.

روایت سوم: سرخی آسمان و زمین هنگام طلوع و غروب خورشید

عبدالله بن هلال می‌گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم: «إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ لَمْ تَبْکِ عَلَى أَحَدٍ غَیْرِهِمَا قُلْتُ وَ مَا بُکَاؤُهَا قَالَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ یَوْماً تَطْلُعُ کَشَمْسٍ بِحُمْرَهٍ وَ تَغْرُبُ بِحُمْرَهٍ قُلْتُ فَذَاکَ بُکَاؤُهَا قَالَ نَعَمْ: آسمان بر حسین بن على و یحیى بن زکریّا (علیهم السّلام) گریست و بر احدى غیر این دو گریه نکرد. عرض کردم: گریه آسمان چیست و چگونه بود؟ حضرت فرمودند: چهل روز خورشید با رنگ سرخ، طلوع و غروب می‌کرد. عرضه داشتم: گریه آسمان این بود؟ حضرت فرمودند: بلی» (4). بر اساس این حدیث، منظور از گریۀ آسمان و زمین، سرخی آنها هنگام طلوع و غروب خورشید بوده است.

روایت چهارم: شبیه‌شدن آسمان به لختۀ خون

علی بن مُسهر قرشی می‌گوید جدم که ایام شهادت امام حسین (علیه السلام) را درک کرده بود، می‌گفت: «فَمَکَثْنَا سَنَهً وَ تِسْعَهَ أَشْهُرٍ وَ السَّمَاءُ مِثْلُ الْعَلَقَهِ مِثْلُ الدَّمِ مَا تَرَى الشَّمْسَ: یک‌سال و نه‌ماه پس از این واقعه، آسمان پیوسته مانند لختۀ خونى بود و خورشید اصلاً دیده نشد» (5). بر اساس این حدیث، گریۀ آسمان به لختۀ خون تشبیه شده است.

روایت پنجم: اثر خون بر اشیای زیر آسمان

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ السَّمَاءَ لَمْ تَبْکِ مُنْذُ وُضِعَتْ إِلَّا عَلَى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ علیهما السلام. قُلْتُ أَیَّ شَیْ‏ءٍ کَانَ بُکَاؤُهَا؟ قَالَ کَانَتْ إِذَا اسْتُقْبِلَتْ بِثَوْبٍ وَقَعَ عَلَى الثَّوْبِ شِبْهُ أَثَرِ الْبَرَاغِیثِ مِنَ الدَّمِ: از زمانى که آسمان خلق شده، تا کنون بر احدى نگریسته مگر بر یحیى بن زکریا و حسین بن على (علیهما السّلام). عرض کردم: گریۀ آسمان چه بود؟ فرمودند: وقتى لباسى را در مقابل آن قرار مى‏‌دادى، روى آن اثرى شبیه به خون پشه واقع می‌شد» (6). بر اساس این روایت، بر اشیایی که زیر آسمان قرار می‌گرفتند، اثر خون پدیدار می‌شد و منظور از گریۀ آسمان همین بوده است.

روایت ششم: جاری‌شدن خون از زمین

زُهری از عالمان بزرگ اهل‌سنت در عصر امام سجاد (علیه السلام) می‌گوید: «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام لَمْ یَبْقَ فِی بَیْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاهٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِیطٍ: وقتى حسین بن على (علیهما السّلام) شهید شد، در بیت‌المقدس سنگریزه‌‏اى باقى نماند مگر وقتى آن را بر‌مى‌داشتیم، خون تازه زیرش بود» (7). جاری‌شدن خون از زیر سنگ‌ها نوعی دیگر از گریۀ زمین است که در این روایت به آن اشاره شده است.

 

نتیجه:

جستجو و جمع‌بندی روایات گریۀ آسمان و زمین، نشان می‌دهد گریۀ آسمان و زمین به‌یقین وجود داشته است؛ اما درباره منظور از گریۀ آنها تفاسیر مختلفی از معصومان (علیهم السلام) بیان شده است که به این موارد می‌توان اشاره کرد: باریدن خاک سرخ، سرخی آسمان و زمین به طور مطلق، سرخی آسمان و زمین هنگام طلوع و غروب خورشید، شبیه‌شدن آسمان به لختۀ خون، ایجاد اثر خون بر اشیاء، جاری‌شدن خون از زیر سنگ‌ها.

کلمات کلیدی: ، گریۀ زمین، اشک موجودات، امام حسین (علیه السلام).

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن علی ابن‌بابویه؛ الأمالی؛ چ 6، تهران: کتابچى، 1376 ش، ص 130.

2. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ‏محقق: عبدالحسین امینى؛ نجف اشرف: دار‌المرتضویه، 1356 ش، ص 89.

3. همان، ص 90.

4. همان، ص 89.

5. همان.

6. همان، ص 90.

7. همان، ص 93.

آنچه از منابع اسلامی به دست می‌آید انکارناپذیری وجود آن است ولی تا وقتی که خود انسان، شرایط تسلط اجنه بر خود را فراهم نکند آن ها نمی توانند ضرری به انسان بزنند.
تأثیر اجنه در زندگی انسان ها

پرسش:
آیا جن می‌تواند در زندگی ما انسان‌ها دخالت کند و سبب برخی مشکلات مثل مریضی شود یا اینکه نگذارد برخی اتفاق‌های خوب در زندگی ما بیفتد؟ چگونه می‌توانیم خود را از آسیب جنیان حفظ کنیم؟ 
 

پاسخ
آنچه از منابع اسلامی به دست می‌آید، واقعیت جن و انکارناپذیری وجود آن است. این مسئله به میزانی روشن است که خداوند متعال در قرآن کریم سوره‌ای به‌عنوان «سوره جن» بر پیامبرش نازل نموده است. همچنین در برخی روایات نکات و معارفی در مورد اجنه ارائه شده و نیز در احادیثی با اشاره به برخی تأثیرات این موجود در زندگی انسان‌ها، راه مقابله با آن را نیز گوشزد نموده‌اند. 

تبیین و تعریف
«جن» در لغت به معنای پوشش و مخفی بودن  چیزی از حواس است؛(1)  جنیان، گروهی از موجوداتند که به صورت طبیعی از حواس ما پنهان هستند، البته مانند انسان ها شعور و اراده دارند و داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند، هم چنین  داراى تكليف و مسئوليت می باشند و گروهى از آن ها مؤمن صالح و گروهى كافرند. آن ها مانند انسان، زندگی و مرگ و حشر و قیامت دارند.(2) 

شرور بودن جن
از آیات قرآن به دست می‌آید که جنیان همانند انسان‌ها اختیار و تکلیف دارند(3)  و غرض از آفرینش آنان همانند انسان، پرستش خداوند است.(4)  پس این گونه نیست که همه آن‌ها موجودات شرور باشند و درصدد آزار و اذیت انسان‌ها برآیند.

ارتباط با جن
رویکرد اهل‌بیت علیهم‌السلام دوری انسان از جن و ارتباط نداشتن با آن‌ها است. این رویکرد را می‌توان از پناه بردن ایشان به خداوند از اجنه و شر آن‌ها برداشت نمود.
ارتباط با جن به سود آدمی نیست و گاهی اوقات چنین تماس‌هایی موجب خسران خواهد شد و کاری سفیهانه تلقی می‌شود. در آیاتی از قرآن کریم اشاره شده که برخی افراد خود را در دامان جنیان قرار می‌دهند و به همین جهت مورد اغوا، فریب و آزار جنیان قرار می‌گیرند.(5) 

تاثیرگذاری جن
مطابق آیات و روایات این مخلوقات گاهی می‌توانند در زندگی افراد تأثیر گذاشته و دخالت‌هایی انجام دهند. البته خداوند انسان را در مقابل این موجودات تنها نگذاشته و آداب و اعمالی برای خنثی‌سازی تأثیرات اجنه در منابع اسلامی بیان شده است. نکته قابل ‌توجه در مورد اجنه این است که آن‌ها در تسخیر خداوند و برخی انبیاء و معصومان علیهم‌السلام هستند؛ بنابراین بدون اجازه آن‌ها نمی‌توانند ضرری و نفعی به انسان برسانند. باوجود چنینی سلطه‌ای از جانب خداوند و پیامبران الهی و اوصیاء آن‌ها، به‌راحتی می‌توان با استفاده از پناه‌ جویی به ایشان از شر این موجودات در امان ماند.

تسلط جن بر انسان
با توجه به مفاهیم قرآنی، موجودات غیرطبیعی مانند جن و شیطان که از طایفه جن محسوب می‌شوند، نمی‌توانند سلطه‌ای بر انسان داشته باشند، مگر به‌واسطه اعمال خود آدمی.(6)  بنابراین تا وقتی انسان خودش اسباب دخالت این موجودات را در زندگی فراهم نکند، ضرری از طرف آن‌ها متوجهش نخواهد بود.
به بیان دیگر؛ جن و شیطان بر هیچ کسی سلطه ندارد، چه مؤمن وچه کافر؛ اما اگر گاهی  بر بعضی افراد سلطه پیدا می کند بدین جهت است که اینها خود تسلّط جن و شیطان را پذیرفته اند؛ کما این که جن و شیطان نمی تواند بر مؤمنین و توکّل کنندگان بر خداوند متعال تسلّط پیدا کند چرا که آنها دعوت او را پاسخ نمی گویند.

تسخیر جن توسط انسان
یکی از نکاتی که در مورد جن وجود دارد، تسلط بر اجنه و به عبارتی تسخیر آن‌ها است. در آیاتی از قرآن کریم به این امر اشاره شده و بیان شده که برخی از پیامبران الهی اجنه را در تسخیر خود داشته‌اند.(7) 
در روایات نیز بیان شده که جن‌های مؤمن در خدمت معصومان علیهم ‌السلام هستند و حضرات بر آن‌ها سلطه دارند و حتی دیده شده که سؤالات دینی خود را از اهل‌بیت علیهم ‌السلام می‌پرسند.(8) 
رویکرد اهل‌بیت علیهم ‌السلام دوری انسان از جن و ارتباط نداشتن با آن‌ها است و به همین جهت استفاده از اجنه برای رسیدن به اهداف، کاری ناپسند بوده و می‌تواند باعث ضررهای جبران ‌ناپذیری شود.
چنانچه جن به تسخیر کسی هم دربیاید نمی‌تواند بدون اذن الهی در افراد دیگر تأثیر بگذارد.(9)  بنابراین با استفاده از دعاها و حرزها به‌راحتی می‌توان از تأثیر آن بر زندگی جلوگیری نمود.

موکل گرفتن جن
برخی افراد مدعی هستند که می‌توانند جن را در تسخیر خود دربیاورند و از طریق آن‌ها کارهایی خارق‌العاده انجام دهند؛ به اجنه‌ای که این کارها را برایشان انجام می‌دهند نیز «موکل» می‌گویند. این ادعاها در اکثر موارد دروغ، غیرقابل اعتماد و برای جذب مشتری است. همانطور که بیان شد چنانچه جن به تسخیر کسی هم دربیاید نمی‌تواند بدون اذن الهی در افراد دیگر تأثیر بگذارد. بنابراین با استفاده از دعاها و حرزها به‌ راحتی می‌توان از تأثیر آن بر زندگی جلوگیری نمود.

راهکارهای دفع اجنه
راه های پیش‌گیری و درمان آسیب‌های ناشی از جن را می‌توان در یک کلید واژه خلاصه کرد و آن «بندگی» خداوند است یعنی عمل به واجبات و ترک محرمات؛ بندگی کردن و انسان مؤمن و صالح بودن، مانند حرزی قوی و محکم جلوی تأثیرات منفی را می گیرد؛ بدون دینداری و بندگی، همه درمان ها گذرا و موقّتی خواهند بود.

قرائت قرآن 
در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است: «اجْعَلُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصِیباً مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا قُرِئَ فِیهِ الْقُرْآنُ آنَسَ عَلَى أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کَانَ سَاکِنِیهِ مُؤْمِنُو الْجِنِّ- وَ الْبَیْتُ إِذَا لَمْ یُقْرَأْ فِیهِ الْقُرْآنُ وَحَشَ عَلَى أَهْلِهِ- وَ قَلَّ خَیْرُهُ وَ کَانَ سَاکِنِیهِ کَفَرَهُ الْجِنِّ»(10)  برای خانه‌های تان سهمی از قرآن قرار دهید. همانا منزلی که در آن قرآن قرائت می‌شود با ساکنینش انس پیدا می‌کند و خیرش زیاد می‌شود و اجنه مؤمن در آن رفت‌وآمد می‌کنند، ولی خانه‌ای که در آن قرآن قرائت نمی‌شود برای اهالی آن وحشت می‌آورد و خیرش کم می‌شود و اجنه کافر در آن ساکن می‌شوند.

قرائت قرآن و بودن قرآن در خانه
در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نقل شده: «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَشَدَّ عَلَى الشَّيْطَانِ مِنَ الْقِرَاءَةِ فِي الْمُصْحَفِ نَظَراً وَ الْمُصْحَفُ فِي الْبَيْتِ يَطْرُدُ الشَّيْطَانَ‏»(11) ؛ هيچ چيز بر شيطان از قرائت قرآن از روى مصحف سنگين‌تر نيست و قرآن در منزل، شيطان را طرد مى‌كند.
قرائت سوره جن: از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که «مَنْ أَکْثَرَ قِرَاءَهَ قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ لَمْ یُصِبْهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَعْیُنِ الْجِنِّ وَ لَا نَفْثِهِمْ وَ لَا سِحْرِهِمْ وَ لَا مِنْ کَیْدِهِم»(12)‏ ؛ هر کس زیاد سوره جن را قرائت کند در تمام عمر دچار چشم ‌زخم جن و دمیدن و (جادو) و سحر و مکر آن‌ها نشود.

خواندن دعایی که جبرئیل به پیامبر آموخت
جبرئیل برای دفع جن، این دعا را به پیامبر صلی‌الله علیه و آله آموزش داد: «قُلْ أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِي لَا يُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ شَرِّ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ مِنْ شَرِّ ما يَعْرُجُ فِيها وَ مِنْ شَرِّ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ‏ وَ مِنْ شَرِّ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ شَرِّ فِتَنِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ شَرِّ الطَّوَارِقِ‏ إِلَّا طَارِقاً يَطْرُقُ‏ بِخَيْرٍ يَا رَحْمَان‏»(13) 

اذان گفتن در خانه
در روایت توصیه شده که «أَذِّنْ فِي بَيْتِكَ فَإِنَّهُ يَطْرُدُ الشَّيْطَانَ»(14) ؛ در خانۀ خود اذان بگو؛ زيرا كه اذان شيطان را مى‌راند.

نصب آیت الکرسی بر دیوار یا نوشتن آن 
«عَنْ‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَكَا إِلَيْهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلِ الْأَرْضِ بِأَهْلِ بَيْتِهِ وَ بِعِيَالِهِ فَقَالَ كَمْ سَقْفُ بَيْتِكَ فَقَالَ عَشَرَةُ أَذْرُعٍ فَقَالَ اذْرَعْ ثَمَانِيَةَ أَذْرُعٍ ثُمَّ اكْتُبْ آيَةَ الْكُرْسِيِ‏ فِيمَا بَيْنَ الثَّمَانِيَةِ إِلَى الْعَشَرَةِ كَمَا تَدُورُ فَإِنَّ كُلَّ بَيْتٍ سَمْكُهُ أَكْثَرُ مِنْ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ فَهُوَ مُحْتَضَرٌ تَحْضُرُهُ الْجِنُ‏ يَكُونُ فِيهِ مَسْكَنُه‏‏»(15) ؛ كسى نزد امام صادق عليه السّلام از بازى اهل زمين (جنّيان) با خانواده و عيالش شكايت كرد، حضرت فرمود: سقف خانه چقدر ارتفاع دارد؟ گفت: ده ذراع [هر ذراع حدودا  47 سانتی‌متر است لذا 10 ذراع، کمی کمتر از 5 متر است]، فرمود: آن را هشت ذراع كن [یعنی کمتر از 4 متر]، همان گونه كه دور مى‌زنى و آية الكرسى را بر آن بنويس، زيرا هر خانه‌اى كه سقف آن بيش از هشت ذراع باشد، محل حضور جنّ‌ مى‌شود و در آنجا ساكن مى‌شوند.

نکته:
در روایات معصومین علیهم السلام وارد شده که نوشتن آیت الکرسی بر دیوار خانه، موجب رانده شدن اجنه از خانه می شود؛ البته توصیه به نوشتن می تواند متناسب با شرائط آن زمان بوده باشد لذا امروزه که تابلو نوشته و پارچه نوشته و... موجود است و رواج دارد، نصب آیت الکرسی (اعم از تابلو نوشته، پارچه نوشته و ...) کفایت می کند و موجب دفع اجنه می شود.

 استفاده از اسپند (اسفند) و کندر
درباره خواص و آثار اسپند، در روایت آمده: «سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْحَرْمَلِ‏ وَ اللُّبَانِ فَقَالَ ع أَمَّا الْحَرْمَلُ‏ فَإِنَّهُ مَا تَغَلْغَلَ لَهُ عِرْقٌ فِي الْأَرْضِ‏ وَ لَا ارْتَفَعَ لَهُ فَرْعٌ فِي السَّمَاءِ إِلَّا وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَكاً حَتَّى يَصِيرَ حُطَاماً أَوْ يَصِيرَ إِلَى مَا صَارَ إِلَيْهِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَتَنَكَّبُ سَبْعِينَ دَاراً دُونَ الدَّارِ الَّتِي فِيهَا الْحَرْمَلُ‏ وَ هُوَ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً أَهْوَنُهَا الْجُذَامُ فَلَا يَفُوتَنَّكُم‏»(16) ؛ از امام صادق علیه‌السلام درباره اسفند و كندر سؤال شد؟ فرمود: اما اسفند ريشه‏ اى از آن به زمين نشانيده نشود و شاخه‏اى از آن سر بر نيارد مگر آنكه خداوند فرشته‌ای بر آن بگمارد تا خشک شود یا آن را برساند به آن كس كه بايد برسد؛ و شيطان تا هفتاد خانه از خانه‏اى كه در آن اسفند است می‌گريزد، و اسفند شفاء هفتاد بيمارى است كه كمترين آنها جذام است. پس (از خاصيت و مصرف آن) غافل و محروم نمانيد.
هم چنین برای دود کردن کندر در روایت آمده: «وَ أَمَّا اللُّبَانُ فَهُوَ مُخْتَارُ الْأَنْبِيَاءِ ع مِنْ قَبْلِي وَ بِهِ كَانَتْ تَسْتَعِينُ مَرْيَمُ ع وَ لَيْسَ دُخَانٌ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ أَسْرَعَ مِنْهُ وَ هِيَ مَطْرَدَةُ الشَّيَاطِينِ وَ مَدْفَعَةٌ لِلْعَاهَةِ فَلَا يَفُوتَنَّكُمْ»(17) ؛ اما کندر مورد استفاده انبیا بوده و مریم علیها السلام از آن کمک می جست و هیج دودی از دود کندر زودتر به آسمان بالا نرود، و دودش شیطان را می راند، بلا را دفع می کند پس از آن غافل نشوید.

نکته:
فارغ از خواص دارویی اسفند و کندر، بودن آن ها در خانه مفید است؛ هم چنین می توان اسفند و کندر را دود کرد؛ البته در خصوص دود کردن اسفند روایت نداریم ولی با توجه به فوائد بسیاری که برای اسفند شمرده شده و این که موارد استفاده مختلفی می تواند داشته باشد، دود کردن آن به همراه کندر نیز مفید است.

نگهداری کبوتر
درباره آثار نگهداری کبوتر در خانه و دور کننده شیاطین و اجنه، روایات متعددی وارد شده که به عنوان نمونه به یکی از آن ها اشاره می شود:
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ الْحَمَامُ‏ طَيْرٌ مِنْ طُيُورِ الْأَنْبِيَاءِ ع- الَّتِي كَانُوا يُمْسِكُونَ فِي بُيُوتِهِمْ وَ لَيْسَ مِنْ بَيْتٍ فِيهِ حَمَامٌ إِلَّا لَمْ تُصِبْ أَهْلَ ذَلِكَ الْبَيْتِ آفَةٌ مِنَ الْجِنِ‏ إِنَّ سُفَهَاءَ الْجِنِّ يَعْبَثُونَ فِي الْبَيْتِ فَيَعْبَثُونَ بِالْحَمَامِ وَ يَدَعُونَ النَّاسَ»(18) ؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: کبوتر از پرنده‌هاى پیامبران است که در خانه خود داشتند و در هر خانه که باشند، آفت جن به اهل آن خانه نرسد؛ چون سفهاء جن در خانه بازى کنند، با کبوتر مشغول شوند و مردم را کاری ندارند.

خواندن برخی آیات سفارش شده
ده آیه از سوره بقره؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ قَرَأَ أَرْبَعَ آيَاتٍ مِنْ أَوَّلِ الْبَقَرَةِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ آيَتَيْنِ بَعْدَهَا وَ ثَلَاثَ‏ آيَاتٍ‏ مِنْ‏ آخِرِهَا لَمْ يَرَ فِي نَفْسِهِ وَ مَالِهِ شَيْئاً يَكْرَهُهُ وَ لَا يَقْرَبُهُ شَيْطَانٌ وَ لَا يَنْسَى الْقُرْآنَ»(19) ؛ رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: هر كس چهارآيه از اوّل سورۀ بقره وآية الكرسى (آیه 255 بقره) و دوآيۀ بعد از آن (یعنی آیه 256 و 257) و سه ‌آيۀ آخر آن ‌سوره (آیه 284 و 285 و 286) را بخواند هيچ گونه بدى در مال و جان خود نمى‌بيند، و شيطان به او نزديک نمى‌شود، و قرآن را فراموش نمى‌كند.
خواندن سوره حمد، آیت الکرسی، آیه 54 تا 56 سوره اعراف (آیات سُخره)، آیات ابتدایی سوره صافات (آیه 1 تا آیه 11)، آیه 33 تا 35 سوره الرحمن، آیه 21 تا 24 سوره حشر، آیه 3 و 4 سوره جن، و... که به «آيَاتُ الْحَرَس‏» (آیات محافظ) معروفند.(20) 
خواندن معوذتین (سوره ناس و سوره فلق) هم بسیار مفید است.

رعایت بهداشت
«اغْسِلُوا صِبْيَانَكُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّيَاطِينَ تَشَمُّ الْغَمَرَ فَيَفْزَعُ الصَّبِيُّ فِي رُقَادِهِ وَ يَتَأَذَّى بِهِ الْكَاتِبَان‏»(21) ؛ امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام فرمود: باقی‌مانده گوشت و چربی را از تن فرزندانتان بزدایید؛ زیرا شیاطین چربی را بو می‌کنند و کودک در رخت‌خوابش فریاد می‌کشد و می‌ترسد و دو فرشته کاتب اذیت می‌شوند.

استفاده از حرزها
خواندن و همراه داشتن حرزهایی که در کتب روایی آمده است، مثل حرز ابی دجانة انصاری(22) ، حرز  امیرالمومنین علیه السلام(23) ، حرز امام زین العابدین علیه السلام(24) ، حرز امام رضا علیه السلام(25) ، حرز امام جواد علیه السلام(26) .

پی نوشت:
1 . حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، محقق: صفوان عدنان داودی ، دمشق بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، 1412ق، ص 203.
2 . ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، ج12، ص 152؛ ر.ک: تفسير نمونه، ج‏25، ص154.
3 . سوره انعام، آیه 130.
4 . سوره ذاریات، آیه 56.
5 . سوره جن، آیه 6.
6 . سوره ابراهیم، آیه 22.
7 . سوره سبأ، آیه 12؛ سوره نمل، آیه 39؛ و...
8 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق،  ج‏1، ص 395.
9 . سوره سبأ، آیه 12.
10 . على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام، صحیفه الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: نجف، محمدمهدی، مشهد: کنگره جهانى امام رضا علیه‌السلام، 1406 ق، ص 91.
11 . ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عدة الداعي و نجاح الساعي‏، محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد، بی جا: دار الكتب الإسلامي‏، 1407 ق‏، چاپ اول‏، ص290.
12 . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دار الشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص 120.
13 . مجلسی، بحار الانوار، ج92، ص151، ح11.
14 . کلینی، الکافی، ج3، ص308، ح35.
15 . کلینی، الکافی، ج6، ص529، ح3.
16 . طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 186.
17 . طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 187.
18 . کلینی، الکافی، ج6، ص547، ح8.
19 . کلینی، الکافی، ج2، ص621، ح5.
20 . كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية)، قم: دارالرضی(زاهدی)، 1405ق، ص193.
21 . ابن بابویه، الخصال، قم: جامعه مدرسین، ج2، ص632.
22 . كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية)، قم: دارالرضی(زاهدی)، 1405ق، ص229.
23 . طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 415.
24 . طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 416.
25 . طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 416.
26 . ابن طاووس، على بن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات‏، قم: دار الذخائر، 1411 ق‏، چاپ اول، ص 39‏.

استخاره به معنای طلب خیر و در حقیقت نوعی دعا، درخواست از خدا و پناه بردن به او در انجام کارهاست و در برخی مواقع، برای رفع تحیر، از قرآن یا تسبیح استفاده می شود.
استخاره و شرایط آن

پرسش:
بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، در چه شرایطی می‌شود استخاره کرد؟ آیا می‌توان با آن مخالفت کرد؟ 
 

پاسخ:
معنای استخاره و اهمیت آن:

معنای اول
استخاره به معنای طلب خیر کردن است؛ اینکه انسان آنچه را که به خیر و صلاح اوست از خداوند متعال بخواهد؛ در حقیقت نوعی دعا، درخواست از خدا و پناه بردن به او در انجام کارها است. انسان مومن در زندگی ایمانی خود همواره خود را نیازمند توجه و عنایت خدا می بیند؛ از همین رو در کارهای زندگی روزمره و تلاش های خود از او کمک می خواهد تا خداوند بهترین نتیجه ها را در پی تلاش های او رقم بزند. این درخواست و طلب، استخاره نام دارد.
در حدیثی آمده است که امام صادق (علیه السلام) هرگاه تصمیم به خریدن حیوان داشت یا در پی خواسته ای خرد و کوچک بود هفت بار از پیشگاه خدواند متعال می خواست که آنچه خیر اوست را برای او رقم بزند و آن گاه که مسئله ای مهم بود صدبار چنین دعا و درخواستی را در پیشگاه الهی تکرار و از او طلب می کرد.(1) 
در برخی از روایات در بیان چگونگی انجام استخاره از ما خواسته شده است که دو رکعت نماز خوانده و پس از آن از خداوند خیر و صلاح خود را بخواهیم.(2)  در روایت دیگری آمده است که امام سجاد (علیه السلام) قبل از انجام برخی امور همچون حج و عمره یا خرید و فروش، نمازی می خواندند و پس از آن در دعایی از خداوند رقم خوردن خیر برای خود و دور شدن شر و بدی از خود را می طلبیدند.(3)  امام صادق (علیه السلام) در دستورالعملی دیگر فرموده است: در آغاز کار، بزرگی و مجد خداوند را یاد کن و حمد و ستایش او را بجا بیاور و بر پیامبر درود فرست؛ آن گاه بگو: « اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ عَالِمُ الْغُيُوبِ‏ أَسْتَخِيرُ اللَّهَ‏ بِرَحْمَتِهِ» (خدایا از تو می خواهم چون تو آگاه از پنهان و پیدایی، رحمان و رحمی و تو داننده غیب هستی؛ در سایه رحمتت از تو خیر خود را می خواهم) اگر کاری که به دنبال آن هستی مهم است و ترس به دل داری این دعا را صدبار بخوان و اگر چنین نیست آن را سه بار بخوان.(4)  
در رهنمودی دیگر از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است: آن گاه که می خواهید کاری انجام دهید دو رکعت نماز بگزارید سپس حمد و ثنای خداوند را بجا آورید و بر پیامبر و آل او درود فرستید و بگویید:«اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَيَسِّرْهُ لِي وَ قَدِّرهُ لي وَ إنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي» (اگر در این کار خیر دنیا و آخرت من است پس آن را برای من آسان ساز و رقم بزن و اگر این چنین نیست آن را از من برگردان و دور ساز) (5) 
از توصیه ها و رفتار اهل بیت در این روایات، توجه ویژه و تاکید بر استخاره به معنای دعا و توجه به خدا در امور مختلف زندگی و درخواست اینکه خداوند بهترین تقدیر را برای فرد رقم بزند به روشنی فهمیده می شود. از همین رو سزاوار است انسان مومن این ادب بندگی که حاملان وحی الهی به ما آموخته اند را قدر بداند و در انجام امور مختلف زندگی از خداوند یاری جوید.
امام خمینی (قدس سره) در مورد این استخاره می گوید: «از برای استخاره دو معنی است، که یکی از آنها معنی حقیقی استخاره است و در اخبار، از آن بیشتر نام برده شده و پیش خواص متعارف است و آن طلب خیر نمودن از خداست و آن در تمام کارهایی که انسان می کند، خوب و مستحب است و این از رشته دعا است که در قرآن به آن اهمیت شایان داده... جمله کلام آنکه این قسم از استخاره که اخبار بیشتر در اطراف و آداب آن دستور دادند، صرف دعا و از خدا طلب خیر کردن است.»(6) 

معنای دوم
استخاره در فرهنگ دینی به معنای دیگری نیز آمده است؛ و آن عملی است که فرد برای رفع تحیر و تردید خود با استفاده از قرآن یا تسبیح یا... انجام می دهد تا بر تردید و دودلی خود غلبه نماید.

شرایط استخاره
انجام این کار هرچند مورد تاکید روایات معصومین نیست اشکالی ندارد. البته جایگاه آن در مواردی است که فرد در موضوعی که تردید دارد کاملا اندیشیده و جوانب مختلف آن را بررسی کرده است؛ همچنین از راهنمایی فکری و مشورت با دیگران بهره جسته اما هنوز تردید او برطرف نشده است. انسان در چنین مواردی می تواند با توکل بر خدا بر اساس آنچه که آن را بهتر تشخیص می دهد عمل کند یا اینکه با استفاده از قرآن یا تسبیح استخاره بگیرد و بر طبق استخاره ای که گرفته است عمل نماید. استخاره پیش از بررسی عقلانی و کامل مسئله خطاست و قابل عمل نیست.

تفاوت استخاره و تفأل
استخاره در این موارد برای رفع تردید است نه برای غیب دانی، پیشگویی و اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد؛ در برخی روایات از تفأل به قرآن نهی شده است؛ برخی دانشمندان و عالمان در توضیح این روایات گفته اند: مقصود این است که انسان بخواهد با قرآن از آینده خبر دهد یا بفهمد که چه اتفاقی رخ می دهد.(7) 

زمان استخاره
فیض کاشانی در کتاب تقویم المحسنین ساعت هایی را در هر روز هفته  برای استخاره به قرآن، ذکر کرده است؛‌ اما در ادامه با اشاره به مشهور شدن این زمان ها برای استخاره گفته است: این زمان ها در احادیث نیامده است؛(8)  لذا برای استخاره زمان خاصی وجود ندارد.

موارد عدم جواز استخاره
استخاره برای کارهایی است که شرعاً جایز باشند پس برای کار حرام نمی توان استخاره گرفت. همچنین برای فهم وظیفه شرعی و تکلیف دینی نمی توان به سراغ استخاره رفت.

وظیفه انسان پس از استخاره
عمل به استخاره واجب نیست اما عالمان دین گفته اند بهتر است با استخاره مخالفت نکند. همچنین تا وقتی که شرایط موضوعی که درباره آن استخاره صورت گرفته است عوض نشده است تکرار استخاره و استخاره دوباره خطاست. اگر کسی در چنین شرایطی، دو یا چندبار استخاره بگیرد؛ به این دلیل که جایگاه استخاره نبوده است استخاره اول اهمیت دارد و بر طبق آن رفتار می کند. نکته دیگر اینکه از آنجا که استخاره برای موارد شک و تردید است لذا اگر تردید انسان پس از استخاره گرفتن برطرف شود و به تصمیمی قطعی در کار خود برسد اینجا نیز جای عمل به استخاره نیست.

استخاره گیرنده
هر کسی می تواند خودش استخاره بگیرد یا از فرد دیگری بخواهد برای او استخاره بگیرد؛ اما باید به این مسئله توجه داشت که افراط و زیاده روی در استخاره، سبب از دست رفتن قدرت تصمیم گیری در انسان و از بین رفتن استقلال شخصیت او می گردد. انسان عاقل در هر کاری اندازه نگه می دارد و زندگی خود را براساس تدبیر و اندیشه؛ عقلانیت و مشورت با توکل به خدا و استعانت از او پیش می برد.

استخاره اینترنتی و برخط
در مورد اعتبار استخاره از طریق اینترنت و شرایط آن، اختلاف نظر وجود دارد؛ لذا هرکس باید فتوای مرجع تقلید خود را جویا شود.

پی نوشت:
1. عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ نَاجِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ كَانَ إِذَا أَرَادَ شِرَاءَ الْعَبْدِ أَوِ الدَّابَّةِ أَوِ الْحَاجَةَ الْخَفِيفَةَ أَوِ الشَّيْ‏ءَ الْيَسِيرَ اسْتَخَارَ اللَّهَ فِيهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِذَا كَانَ أَمْراً جَسِيماً اسْتَخَارَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ )وسائل الشيعة ؛ ج‏8 ؛ ص74(
2. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ لَهُ الْبَتَّةَ. (وسائل الشيعة ؛ ج‏8 ؛ ص63)
3.  عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا هَمَّ بِأَمْرِ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ أَوْ بَيْعٍ أَوْ شِرَاءٍ أَوْ عِتْقٍ تَطَهَّرَ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيِ الِاسْتِخَارَةِ فَقَرَأَ فِيهِمَا بِسُورَةِ الْحَشْرِ- وَ سُورَةِ الرَّحْمَنِ ثُمَّ يَقْرَأُ الْمُعَوِّذَتَيْنِ- وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِذَا فَرَغَ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي دُبُرِ الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَ‏ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ يَسِّرْهُ لِي عَلَى أَحْسَنِ الْوُجُوهِ وَ أَجْمَلِهَا اللَّهُمَّ وَ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا شَرّاً لِي فِي دِينِي أَوْ  دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اصْرِفْهُ عَنِّي رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اعْزِمْ لِي عَلَى رُشْدِي وَ إِنْ كَرِهْتُ ذَلِكَ أَوْ أَبَتْهُ نَفْسِي.( وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 64-63)
4. عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ فِي الِاسْتِخَارَةِ تُعَظِّمُ اللَّهَ وَ تُمَجِّدُهُ وَ تُحَمِّدُهُ وَ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ عَالِمٌ لِلْغُيُوبِ‏  أَسْتَخِيرُ اللَّهَ‏ بِرَحْمَتِهِ- ثُمَّ قَالَ إِنْ كَانَ الْأَمْرُ شَدِيداً تَخَافُ فِيهِ قُلْتَ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ قُلْتَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. (وسائل الشيعة ؛ ج‏8 ؛ ص68)
5. عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ شَيْئاً فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّهَ وَ لْيُثْنِ عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَيَسِّرْهُ لِي وَ اقْدِرْهُ‏  وَ إِنَّ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي- قَالَ مُرَازِمٌ فَسَأَلْتُهُ أَيَّ شَيْ‏ءٍ أَقْرَأُ فِيهِمَا فَقَالَ اقْرَأْ فِيهِمَا مَا شِئْتَ وَ إِنْ شِئْتَ فَاقْرَأْ فِيهِمَا بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ- وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ-( وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 66)
6.  امام خمینی، کشف الاسرار: ص 91 – 90.
7.  فيض كاشانى، الوافى، ج9، ص1417؛ وسائل الشيعة، ج‏6، ص: 233
8.  فیض کاشانی، تقویم‌المحسنین، ص۵۸و۵۹.

 

اصل سحر و جادو حقیقت دارد ولی موارد سحر، بسیار اندک است و این‌گونه نیست که ساحر بتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد و ادعاهای رایج ابطال سحر، فقط کلاهبرداری است.
آیا سحر، جادو و طلسم واقعیت دارند؟

پرسش:
آیا سحر، جادو و طلسم واقعیت دارند؟ چگونه می‌توان با این امور مقابله کرد؟ آیا ساحر می‌تواند در بدن و روح فرد، تأثیرگذار بوده و آن را به اختیار بگیرد؟ آیا بر ایجاد اختلاف بین دو نفر، ایجاد محبت، بخت بستن و... نیز قدرت دارد؟ راهکارهای رفع و دفع سحر؟ اگر کاغذ طلسم و سحر پیدا کردیم چه کارش کنیم؟
 

پاسخ:
آیا سحر حقیقت دارد؟ 
با توجه به آیات و روایات مختلف، اصل وجود سحر، حقیقت دارد؛ کما این که در قرآن کریم در آیات مختلف به سحر ساحران در مقابل حضرت موسی و نیز در آیه 102 سوره بقره به استفاده نادرست از سحر توسط برخی یهودیان و آمدن هاروت و ماروت برای کمک به مردم در مقابله با این ساحران، اشاره شده است.
علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومان علیهم‌السلام نیز این موضوع مورد تأیید قرار گرفته است و دستورالعمل هایی برای دفع و مقابله با آن ارائه شده است.

آیا اختلاف بین دو نفر، ایجاد محبت، بخت بستن و... به خاطر سحر است؟ 
اصل سحر و جادو حقیقت دارد، ولی موارد سحر، بسیار اندک است و این‌گونه نیست که ساحر بتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد؛ بنابراین بسیاری از اوقات که مردم فکر می‌کنند سحر شده‌اند به اوهام و خیال پردازی مبتلا شده و اصلا سحری در کار نیست. اختلاف های خانوادگی و... حتما نیازمند راهکار و مشورت گرفتن از مشاور است و از این طریق، به راحتی حل می شود و نباید علل غیبی و ماورایی مثل سحر و طلسم و... برای آن جستجو کرد.
قابل توجه این که امرزه رایج و شایع شده که برخی با ادعای ابطال سحر و طلسم و یا ادعای بخت گشایی و... فقط به دنبال کسب درآمد هستند؛ لذا رفتن به دنبال چنین افرادی علاوه بر خسارت مالی، باعث زیاد شدن گرفتاری می شود زیرا برخی از این افراد با اجنه شرور در ارتباط هستند و همین باعث ایجاد گرفتاری و مشکلات بیشتری در زندگی انسان می شود.
بنابراین هرچه از این افراد و این ادعاها بیشتر فاصله بگیریم و با تقویت ایمان و بندگی، خود را در حمایت کامل خداوند قرار دهیم، زندگی سالم تر و آرامتری خواهیم داشت.
فراموش نشود که مشکلات زندگی علت های طبیعی خود را دارد و نباید ریشه همه مشکلات را در سحر و طلسم جُست، بلکه باید در پی رفع علل طبیعی آن بود. به بیان دیگر؛ مشکلات روزمره زندگی همیشه ناشی از عوامل ناشناخته و سحر و جادو نیست، بلکه مشکلات علل و عوامل مختلفی دارد؛ گاه ناشی از اشتباهات گذشته است، گاه مثل بالا رفتن سن ازدواج ناشی از شرایط اجتماعی  و فرهنگی است، و گاه مثل مشکلات اقتصادی ریشه در مسائل اقتصادی کلان کشور و حتی جهان دارد و فقط در مواردی بسیار محدود ممکن است رنج‌ها و مشکلات زندگی ناشی از سحر و طلسم و دخالت نیروهای ناشناخته مثل جن و مانند آن باشد. در حالی که معمولا افراد دعانویس همه مشکلات را ناشی از طلسم و جادو و امثال آن معرفی می‌کنند و تلاش می‌کنند مشتریان خود را به هر قیمتی حفظ کنند. و همین عامل باعث می‌شود که توصیه‌های این افراد مشکل بسیاری از افراد را حل نکند، یا فقط به صورت موقت آن را متوقف کند و بعد از مدتی مشکل دوباره باز گردد. چون اساسا به امور غریبه و طلسم و جادو ارتباطی نداشته است.

میزان تاثیرگذاری سحر؟
در مورد میزان تأثیرگذاری سحر چند دیدگاه وجود دارد:
الف) برخی معتقدند سحر می تواند اثراتی در خارج به جای ‌گذارد و حتی ممکن است موجب مرگ یا بیماری شود و گاهی بین زن و شوهر جدایی افکند. 
ب) در مقابل، برخی می گویند سحر فقط آثار روانی (مثل ایجاد محبت یا دشمنی، نارضایتی یا خوشحالی) دارد اما آثار واقعی خارجی (مثل بیماری یا مرگ و...) ندارد.
قدر مسلم این که میزان تأثیر سحر در انسان، در حد ایجاد توهم و تخیل منفی است؛ لذا اصلا چنین نیست که ساحر بتواند روح یا بدن انسان را به تسخیر خود درآورده و هر کاری بخواهد بکند.

راه‌های تشخیص سحر چیست؟
از علائم احتمالی سحر می‌توان  به ایجاد عشق یا نفرت شدید(بدون دلیل و به دور از انتظار)؛ ایجاد ترس‌های غیرطبیعی در خواب یا بیداری که موجب آزار و اذیت شخص می‌شود؛ یا ... اشاره کرد. البته لازم به ذکر است همه این موارد می تواند علل طبیعی هم داشته باشد لذا اینگونه نیست که صرفا با وجود این علایم، یقین به سحر شدن پیدا کنیم.

راهکارهای قرآنی ابطال سحر
برای ابطال و جلوگیری از سحر راهکارهای قرآنی متعددی از حضرات اهل بیت علیهم السلام سفارش  شده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. قرائت سوره‌های فلق و ناس(1) 
2. قرائت آیت الکرسی(2) 
3. قرائت سوره جن(3)  
4. قرائت آیه سُخره (آیات 54 تا 56 سوره اعراف)(4) 
5. قرائت آیه 35 قصص(5) 
6. نوشتن آیات 81 و 82 سوره یونس؛ آیه 27 تا آخر سورۀ نازعات؛ آیه 118 تا 122 سوره اعراف، بر ورقه و آویزان کردن آن بر فرد سحر شده(6)   

راهکارهای روایی ابطال سحر
دعاها و تعویذهای مختلفی از سوی اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است که خواندن یا نوشتن آنها می‌تواند سحر ساحران را دفع یا رفع کند. دعاهایی مثل: 
دعای امام رضا (ع) جهت دفع ضرر سحر و بطلان آن؛ که حضرت فرمودند دستت را مقابل صورت قرار بده و بخوان: «بِسمِ الله الْعَظیم رَبّ الْعرشِ الْعظیم إلاّ ذَهَبتَ و وَ انقَرَضتَ»(7)  
و یا خواندن این دعا که در حدیث قدسی، خداوند به پیامبر (ص) می فرماید: كسی كه دوست دارد از سحر در امان باشد، بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّ مُوسَی وَ خَاصَّهُ بِكَلَامِهِ وَ هَازِمَ مَنْ كَادَهُ بِسِحْرِهِ بِعَصَاهُ وَ مُعِیدَهَا بَعْدَ الْعَوْدِ ثُعْبَاناً وَ مُلَقِّفَهَا إِفْكَ أَهْلِ الْإِفْكِ وَ مُفْسِدَ عَمَلِ السَّاحِرِینَ وَ مُبْطِلَ كَیْدِ أَهْلِ الْفَسَادِ مَنْ كَادَنِی بِسِحْرٍ أَوْ بِضُرٍّ عَامِداً أَوْ غَیْرَ عَامِدٍ أَعْلَمُهُ أَوْ لَا أَعْلَمُهُ وَ أَخَافُهُ أَوْ لَا أَخَافُهُ فَاقْطَعْ مِنْ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ عَمَلَهُ حَتَّی تُرْجِعَهُ عَنِّی غَیْرَ نَافِذٍ وَ لَا ضَارٍّ لِی وَ لَا شَامِتٍ بِی إِنِّی أَدْرَأُ بِعَظَمَتِكَ فِی نُحُورِ الْأَعْدَاءِ فَكُنْ لِی مِنْهُمْ مُدَافِعاً أَحْسَنَ مُدَافَعَةٍ وَ أَتَمَّهَا یَا كَرِیم»(8) 
و تعویذهایی مانند:
1. تعویذ عبایه اسدی از امیرمؤمنان (ع)  که بر پوست آهو نوشته شده و بر گردن آویخته می‌شود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قالَ مُوسى‏ ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِين»(9) 
2. خواندن و همراه داشتن حرزهایی که در کتب روایی آمده است، مثل حرز  امیرالمومنین علیه السلام(10) ، حرز امام زین العابدین علیه السلام(11) ، حرز امام رضا علیه السلام(12) ، حرز امام جواد علیه السلام(13) .
لازم به ذکر است در کتاب «مفاتیح الجنان» شیخ عباس قمی(ره) در بخش ملحقات کتاب، بخشی هست با عنوان «تعویذ و بطلان سحر» که می توان مطالعه و استفاده کرد. 

سحر در چه کسانی می تواند اثر بگذارد؟
سحر در کسانی اثر می‌گذارد که اولاً: اهل ایمان و تقوا نباشند و ثانیاً: از تعویذهای بطلان سحر استفاده نکنند. پس ممکن است یک شخصی اهل ایمان و تقوا باشد ولی به دلیل نداشتن سلاحِ تعویذات، دچار سحر شود و یا بالعکس، تعویذات را داشته باشد ولی به دلیل نداشتن ایمان و تقوا، آن تعویذات به کار او نیاید.

با کاغذ سحر و طلسم یا... چه کنیم؟ 
در چنین مواردی می توان آن را در آب روان مثل رود و نهر انداخت و یا از خانه بیرون برد و در جایی مثلا در بیرون شهر در خاک دفن کرد.

پی نوشت:
1. فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص619- 620.
2. نوری، مستدرک الوسایل، ج4، ص 335.
3. امام رضاع (ع)، فقه الرضا، ص342.
4. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 371.
5. ابنا بسطام، طب الائمه علیهم السلام، ص35.
6. ابنا بسطام، طب الائمه علیهم السلام، ص 115.
7. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص413؛ علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج92، ص 129.
8. کفعمی، المصباح (جنة الامان الواقیة)، قم، دارالرضی (زاهدی)،  1405ق، چاپ دوم، ص 228-229.
9. ابنا بسطام، طب الأئمة علیهم السلام، ص 35.
10. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 415.
11. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 416.
12. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، قم: الشريف الرضى‏، 1412 ق / 1370 ش‏، چاپ چهارم‏، ص 416.
13. ابن طاووس، على بن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات‏، قم: دار الذخائر، 1411 ق‏، چاپ اول، ص 39‏.

صفحه‌ها