دفاع از وطن

در برخی از روایات به دفاع از وطن توصیه شده است اما آنچه بر فضیلت و ارزش این دفاع می‌افزاید،این است که دفاع از وطن با هدف دفاع از دین و گسترش اسلام انجام شود.

پرسش:

آیا در روایات برای دفاع از خاک و وطن در مقابل دشمن، ارزش و فضیلتی بیان شده است؟

پاسخ:

در برخی روایات به دفاع از وطن توصیه شده است و اجر و فضایلی هم برای آن بیان کرده‌اند؛ از سوی دیگر، برخی احادیث گر‌چه به‌صراحت به این مطلب نپرداخته‌اند، از آنها لزوم دفاع از وطن برداشت می‌شود؛ از‌این‌رو در پاسخ به پرسش طرح‌شده، نمونه‌ها و شواهدی از هر دو دسته آورده می‌شود.

 

الف) گونه‌شناسی روایات دفاع از وطن

گونۀ اول، روایاتی است که به‌صراحت درباره دفاع از وطن سخن گفته‌اند. در این آیات و روایات، کسانی که در دفاع از وطن خود سستی می‌کنند، سرزنش شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَیَمْقُتُ الْعَبْدَ یُدْخَلُ‏ عَلَیْهِ‏ فِی‏ بَیْتِهِ‏ فَلَا یُقَاتِلُ: خداوند دشمن می‌دارد کسی که به خانۀ او حمله کنند، ولی او با آنها مقابله و نبرد نکند» (1).

بر اساس این روایت، کسی که از وطن خود دفاع نکند، مورد غضب الهی است؛ پس مفهوم مخالف آن این است که اگر کسی از وطن خود در برابر تهاجم دشمن دفاع کند، محبوب خداوند است.

خداوند متعال نیز در‌این‌باره می فرماید: ﴿إِنَّما یَنْهاکُمُ‏ اللَّهُ‏ عَنِ‏ الَّذِینَ‏ قاتَلُوکُمْ‏ فِی‏ الدِّینِ‏ وَ أَخْرَجُوکُمْ‏ مِنْ‏ دِیارِکُمْ‏ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ‏ أَنْ‏ تَوَلَّوْهُمْ‏ وَ مَنْ‏ یَتَوَلَّهُمْ‏ فَأُولئِکَ‏ هُمُ‏ الظَّالِمُون﴾: ‏خداوند تنها شما را از دوستی با کسانی نهی می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون کردند و یا به بیرون‌راندن شما کمک کردند. و هرکس با آنها دوستی کند، ظالم و ستمگر است (2).

امیر‌مؤمنان (علیه السلام) وقتی سستی کوفیان در دفاع از شهر انبار را دیدند، خطاب به آنها فرمودند: «أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ‏ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمْ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْأَوْطَان: گاه باشید، من شب و روز، پنهان و آشکار شما را به مبارزه با این قوم [معاویه و لشکریانش] دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند، با آنها نبرد کنید. به خدا سوگند، هر ملّتی در خانه‌اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، ذلیل خواهد شد و برای نبرد با دشمن باید به بیرون از مرزها شتافت؛ ولی شما سستی کردید و دست از یاری برداشتید، تا‌آنجا‌که دشمن پیوسته به شما حمله کرد و سرزمین شما را مالک شد» (3). امام (علیه السلام) کوفیان را به دلیل دفاع‌نکردن از وطن و اجازه ورود دشمن به آن، سرزنش می‌کنند؛ بنابراین کسی که از وطن خود دفاع کند، افزون بر اینکه ذلیل و خوار نخواهد شد، از سوی امامش نیز سرزنش نمی‌شود.

آن حضرت بعد از حملۀ ضحاک بن قیس از فرماندهان معاویه به مکه، خطاب به کوفیان فرمودند: «... وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ: ‏حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى‌‏آید؛ شما که از خانۀ خود دفاع نمی‌کنید، چگونه از خانه دیگران دفاع می‌کنید؟» (4) امام (علیه السلام) در این روایت نیز کوفیان را به دلیل دفاع‌نکردن از وطن، مقابله‌نکردن با دشمن و یاری مسلمانان در حفاظت از سرزمین مکه، سرزنش می‌کند.

ب) گونه‌شناسی روایات دوست‌داشتن وطن

گونۀ دوم از روایات، احادیثی است که گر‌چه به‌صراحت توصیه‌ای به دفاع از وطن نکرده‌اند، یا به بیان اهمیت حب وطن پرداخته‌اند که به طور بدیهی لازمۀ اثبات حب وطن، دفاع از آن در مقابل دشمنان است؛ یا به برخی ویژگی‌های وطن مناسب و نیکو مانند امنیت اشاره کرده‌اند که لازمه آنها نیز دفاع از وطن برای حفظ امنیت است.

امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌فرماید: «مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ بُکَاهُ عَلَى مَا مَضَى مِنْ زَمَانِهِ وَ حَنِینُهُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ حِفْظُهُ قَدِیمَ إِخْوَانِهِ: از بزرگوارى انسان این است که بر زمان سپرى‌شده‌اش بگرید، به وطنش علاقه‌مند باشد و دوستان قدیمی‌اش را حفظ کند» (5).

بر اساس این روایت، از نشانه‌های علاقه‌مندی به وطن، دفاع از آن در برابر تهاجم دشمنان است؛ پس این دفاع، نشانه بزرگواری و کرامت انسانی است.

همچنین امیر‌مؤمنان (علیه السلام) در تأثیر حب وطن فرمودند: «عُمِّرَتِ‏ الْبُلْدَانُ‏ بِحُبِّ الْأَوْطَانِ: با حُب و دوستی شهرها، وطن آباد می‌شود» (6). به طور بدیهی، یکی از نشانه‌های حب و دوستی وطن، محافظت از آن در برابر دشمنان است؛ پس یکی از برکات دفاع از وطن، آبادانی آن است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نیز در‌این‌باره فرمودند: «لا خَیرَ... فی الوَطَنِ إلاّ مَع الأمنِ و السُّرورِ: خیرى در وطن مگر با امنیّت و شادمانی نیست» (7). آنچه سبب حفظ امنیت وطن می‌شود، محافظت از آن در برابر حملات دشمن است.

در روایتی از امیر‌مؤمنان (علیه السلام) نیز آمده است: «شَرُّ الْأَوْطَانِ مَا لَا یَأْمَنُ‏ فِیهِ‏ الْقُطَّانُ:‏ بدترین وطن‌ها، وطنى است که ساکنانش امنیّت و آسایش نداشته باشند» (8).

برای اینکه وطن انسان به بدترین وطن‌ها تبدیل نشود و امنیت آن همواره حفظ شود، چاره‌ای جز حفاظت از آن در برابر دشمنان وجود ندارد؛ پس باید گفت دفاع از وطن، سبب حفظ آن از شرور می‌شود.

حتی در روایت دیگری که به معصوم نسبت داده می‌شود، آمده است: «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الاْیمانِ: دوست‌داشتن وطن، از ایمان است» (9). بر اساس این روایت، اگر حب وطن نشانۀ ایمان است و دفاع از وطن، علامت حب و دوستی آن است، به طریق اولی دفاع از وطن، نشانۀ ایمان است.

نتیجه:

برخی روایات، دفاع از وطن را ارزش برشمرده‌اند و به فضایلی نیز برای آن اشاره کرده‌اند؛ از جمله: محبوب خدا‌شدن، مورد سرزنش امام قرارنگرفتن و دوری از ذلت. برخی روایات نیز با وجود تصریح‌نکردن به ارزش‌ها و فضایل دفاع از وطن، به برخی آثار اشاره می‌کنند؛ از قبیل کرامت انسانی، آبادانی شهرها، حفظ امنیت و تقویت ایمان. همچنین از بررسی روایات مشخص می‌کند گرچه دفاع از وطن در برابر تهاجم دشمنان، موضوعی فطری و ذاتی است و حتی حیوانات هم از لانه و آشیانه خود دفاع می‌کنند، اما آنچه بر فضیلت و ارزش این دفاع می‌افزاید، این است که دفاع از وطن با هدف دفاع از دین و گسترش و توسعۀ اسلام انجام شود؛ یعنی فقط برای آب ‌و خاک جهاد نکند، بلکه ارزش‌های دینی را مدنظر داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن حسن طوسى؛ تهذیب الأحکام؛ محقق/ مصحح: حسن الموسوی خرسان؛ چ 4، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج 6، ص 157.

2. ممتحنه: 9.

3. محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری و محمد آخوندى؛ چ 4، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، [بی‌تا]، ج 5، ص 4.

3. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج‌البلاغه؛ محقق/ مصحح: صبحی صالح؛ قم: هجرت، 1414 ق، خطبه 19.

4. محمد بن على کراجکى؛ کنز الفوائد؛ محقق/ مصحح: عبدالله نعمه؛ قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج 1، ص 94.

5. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانى؛ تحف العقول؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری؛ چ 2، قم: جامعه مدرسین، 1404 ق، ص 207.

6. محمد بن علی ابن‌بابویه؛ من لا یحضره الفقیه؛ ‏محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری؛ چ 2، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ق، ج 4، ص 370.

7. عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ محقق/ مصحح: سید‌مهدى رجائى؛ چ 2، قم: دار‌الکتاب الإسلامی، 1410 ق، ص 410.

8. عباس قمی؛ سفینة البحار؛ قم: اسوه، 1414 ق، ج 8، ص 525.

دفاع از مظلوم یا هم‌وطن در روایات
در روایات اسلامی تأکید فراوانی بر دفاع از مظلوم و یاری‌رساندن به هم‌وطن وجود دارد. این دفاع می‌‌تواند شامل حمایت مالی، جانی، آبرویی یا هر نوع حمایتی باشد

پرسش:

 آیا برای دفاع از مظلوم یا هم‌وطن در روایات توصیه‌ای وجود دارد؟

پاسخ:

در روایات اسلامی و سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السلام) تأکید فراوانی بر دفاع از مظلوم و یاری به هم‌وطن وجود دارد. این مفاهیم از اصول بنیادین اخلاق و انسانیت در اسلام برشمرده می‌‌شوند. این دفاع می‌‌تواند دربرگیرندۀ حمایت مالی، جانی، آبرویی یا هر نوع حمایتی باشد که به نفع هم‌وطن و در راستای حفظ منافع و کرامت او انجام می‌گیرد. این نوشتار به بررسی دفاع از مظلوم و هم‌وطن در روایات می‌پردازد.

1. وجوب و ضرورت دفاع از مظلوم

در اهمیت دفاع از مظلوم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت، به ‌عنوان نماینده بنی‌‌هاشم در پیمان «حِلْفُ الفُضُول» شرکت کرد که برای دفاع از مظلوم در مقابل ظالم منعقد شده بود (1). همچنین در منابع اسلامی، روایات متعدّدی درباره لزوم دفاع از مظلومان وجود دارد؛ برای نمونه امام علی (علیه السلام) بعد از خوردن ضربت از ابن‌ملجم، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرمودند: «کُونَا لِلظَّالِمِ‏ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا: دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید» (2). این روایت نشان‌دهندۀ اهمیت حمایت از کسانی است که حقوقشان پایمال شده است. همچنین امام علی (علیه السلام) فرمودند: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر: سنگ به همان جا که از آن آمده برگردانید؛ چراکه شر را تنها شر دفع مى‌‌کند» (3). امام سجّاد (علیه السلام) نیز در دعاهای «صحیفه سجادیه» می‌فرماید: «اَللّهُمَّ اِنّی اَعْتَذِرُ اِلَیک مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتی فَلَمْ اَنْصُرْهُ: پروردگارا، در پیشگاه تو از مظلومی که در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته و یاری‌اش نکردم، عذرخواهی می‌کنم و پوزش می‌طلبم» (4).

2. غرض از تشکیل حکومت

امام علی (علیه السلام) پس از آنکه با وی در جایگاه خلیفه بیعت شد، دفاع از مظلوم و گرفتن حق او را از برنامه‌‌های حکومتی خود بیان کرد. ایشان در خطبه «شِقْشِقِیّه» یکی از دلایل قبول حکومت (بعد از کشته‌‌شدن عثمان) را پیمانی دانستند که خداوند از عالمان برای دفع ظلم از مظلومان گرفته است: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ‏ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا: اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام‌شدن حجّت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانه‌اش مى‌انداختم» (5).

3. تأمین امنیت مظلومان

تأمین امنیت مظلومان در کنار اقامه حدود الهی و اصلاح و آبادانی شهرها در سخنان امام علی (علیه السلام) مورد تأکید قرار گرفته است: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ‏ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ: بار خدایا، تو مى‌دانى که آنچه از ما سر زد، نه از سر رغبت به کسب قدرت بود و نه براى به‌دست‌آوردن چیزى از متاع دنیا، بلکه مى‌خواستیم نشانه‌هاى دین تو را [به جایگاهشان] بازگردانیم و اصلاح و آبادانى را در سرزمین‌هاى تو پدیدار سازیم تا بندگان ستمدیده‌ات امنیت و آسودگى یابند و حدود و احکامِ تعطیل‌شده‌ات دوباره بر‌پا شود» (6).

4. همبستگی و برادری دینی

مسلمانان نسبت به یکدیگر برادرند و باید در سختی‌‌ها و مشکلات، حامی و یاور هم باشند. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ‏ هُوَ عَیْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِیلُهُ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْدَعُهُ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَکْذِبُهُ وَ لَا یَغْتَابُهُ: مسلمان برادر مسلمان است؛ او چشم و آینه و راهنماى اوست، در برابر او خیانت نکند و فریبش ندهد و به او ستم ننماید و او را دروغگو نشمارد و پشت سر او بدش نگوید» (7). با توجه به این روایت، اصول بیان‌شده شامل دفاع از حقوق و منافع هم‌وطنان نیز می‌‌شود.

5. مسئولیت اجتماعی

دفاع از مظلوم و یاری به هم‌وطن، بخشی از مسئولیت اجتماعی هر فرد مسلمان است. این امر به افراد خاصی اختصاص ندارد، بلکه همۀ افراد جامعه در قبال آن مسئول هستند. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ: کسی که صبح کند، در‌حالی‌که به امور مسلمانان اهتمام نورزد، از آنها نیست و کسی که صدای کسی را بشنود که مسلمانان را به کمک می‌‌خواند و به او پاسخ ندهد، از مسلمانان نیست» (8). همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَهٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا: مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکرى که هر‌گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضای دیگر هم احساس درد کنند. و روح‌هاى آنها نیز از یک روح است، و همانا روح مؤمن پیوستگی‌اش به روح خدا از پیوستگى پرتو خورشید به خورشید بیشتر است» (9). این تشبیه به‌خوبی نشان می‌‌دهد مؤمنان باید در برابر مشکلات و سختی‌‌ها، همچون اعضای یک بدن به یاری یکدیگر بشتابند.

6. جواز دفاع در حاکمیت سلطان جائر‌

یونس مى‌‌گوید مردى از امام رضا (علیه السلام) ـ در‌حالى‌که من نیز در مجلس حاضر بودم ـ پرسید: «جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِیکَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا یُعْطِی سَیْفاً وَ قَوْساً فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ ثُمَّ لَقِیَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أنَّ السَّبِیلَ مَعَ هَؤُلَاءِ لَایَجُوزُ وَ أَمَرُوُ بِرَدِّهِمَا قَالَ فَلْیَفْعَلْ قَالَ قَدْ طَلَبَ الرَّجُلَ فَلَمْ یَجِدْهُ وَ قِیلَ لَهُ قَدْ قَضَى الرَّجُلُ قَالَ فَلْیُرَابِطْ وَلَا یُقَاتِلْ قُلْتُ مِثْلَ قَزْوِینَ وَ عَسْقَلَانَ وَ الدَّیْلَمِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الثُّغُورَ؟ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنْ جَاءَ الْعَدُوُّ إِلَى المَوْضِع الَّذِی هُوَ فِیهِ مُرَابِطٌ کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ یُقَاتِلُ عَنْ بَیْضَهِ الْإِسْلَامِ قَالَ یُجَاهِدُ قَالَ لَاإِلَّا أَنْ یَخَافَ عَلَى دَارِ الْمُسْلِمِینَ أَرَأَیْتَکَ لَوْ أَنَّ الرُّومَ دَخَلُوا عَلَى الْمُسْلِمِینَ لَم یَنبَغ لَهُم أَن یَمنَعُوهُم قَالَ یُرابِطُ وَ لَا یُقاتِلُ وَ إِن خَافَ عَلَى بَیضَهِ الاسلَامِ وَ المُسلِمِینَ قَاتَلَ فَیَکُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ لَا لِلسُّلْطَانِ لِأَنَّ فِی دُرُوسِ الْإِسْلَامِ دُرُوسَ ذِکْرِ مُحَمَّدٍ (ص): فدایت شوم، به مردى از دوستداران شما خبر رسیده شخصى شمشیر و مرکب در اختیار او مى‌‌گذارد تا در راه خدا جهاد کند. دوستانش به او خبر مى‌‌دهند که جنگیدن به همراه این افراد جایز نیست و به او مى‌‌گویند تجهیزاتى را که از آن مرد گرفته، به او برگرداند. امام (علیه السلام) فرمود: این کار را باید بکند و آنها را باید به صاحبش برگرداند. مرد گفت: براى یافتن آن شخص رفته، ولى او را پیدا نکرده است و به او گفته‌‌اند که او مرده است. امام (علیه السلام) فرمود: حال که چنین است، در مرزهاى اسلام به مرزبانى بپردازد، ولى نجنگد. گفتم: [در مناطقى] مانند قزوین، عسقلان، دیلم و شبیه به آنها [که اهل شرک‌اند] مرزبانى کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: آرى. آن مرد پرسید: اگر دشمن به منطقه‌‌اى که وى مرزبانى مى‌‌کند، حمله کرد، او چه کند؟ فرمود: از کیان اسلام دفاع کند. گفت: یعنى جهاد کند؟ فرمود: نه، مگر اینکه خطرى خانه و کاشانه مسلمانان را تهدید نماید؛ مثلًا اگر روم به سرزمین مسلمانان تجاوز کند، نظر تو این است که نباید جلوى آنها بایستند؟! آن‌گاه امام فرمود: مرزبانى کند ولى نجنگد؛ با وجود این، اگر بر کیان اسلام خطرى پیش آید، باید با دشمن بجنگد؛ البته هدف فقط دفاع از اسلام باشد و نظرى به حاکم جور نداشته باشد و جنگ با کافران را وظیفه‌ای فردى در برابر اسلام بداند؛ زیرا یکى از راه‌هاى محو اسلام، از‌یاد‌بردن نام حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) است» (10).

7. وجوب دفاع در هر شرایطى [بى‌شرط]

«عَنْ طَلْحَهَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ أَرْضَ الْحَرْبِ بِأَمَانٍ فَغَزَا الْقَوْمَ الَّذِینَ دَخَلَ عَلَیْهِمْ قَوْمٌ آخَرونَ قَالَ عَلَى الْمُسْلِمِ أَنْ یَمْنَعَ نَفْسَهُ وَ یُقَاتِلَ عَنْ حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ رَسُولِهِ وَ أَمَّا أَنْ یُقَاتِلَ الْکُفَّارَ عَلَى حُکْمِ الْجَوْرِ وَ سُنَّتِهِمْ فَلَا یَحِلُّ لَهُ ذَلِکَ: طلحة بن زید مى‌‌گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره مردى پرسیدم که با امان‌نامه داخل سرزمین "دار‌الحرب" شده است. وى در دار‌الحرب بود که به آن سرزمین حمله مى‌شود [البته نه مسلمانان]، حال وى چه کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: بر این مسلمان است که از جان خود محافظت و دفاع کند و اینکه به حکم خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بجنگد؛ اما اگر به دستور و روش حکومت جور با کفار بجنگد، جایز نیست» (11).

8. هم‌نشینی با پیامبر (صلی الله علیه و آله)

هم‌نشینی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آثار دفاع از مظلوم دانسته شده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کَانَ‏ مَعِی‏ فِی‏ الْجَنَّهِ مُصَاحِبا: کسی که حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد، در بهشت با من خواهد بود» (12).

9. کفاره گناهان

کفاره گناهان از آثار دفاع از مظلوم برشمرده شده است؛ امام علی (علیه السلام) دراین‌باره فرمودند:‏ «مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَهُ الْمَلْهُوفِ‏ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوب:‏ از کفاره‌هاى گناهان بزرگ، به‌فریاد‌رسیدن ستمدیدگان است و شاد‌کردن غمگینان» (13).

این روایات نشان می‌‌دهند دفاع از مظلوم و هم‌وطن و یاری‌رساندن به ایشان، اصلی مهم در اسلام است و هر مسلمان باید در این موضوع احساس مسئولیت کند.

نتیجه:

در قرآن کریم و روایات، یاری‌رساندن به کسی که به او ظلم شده است، وظیفه‌‌ای شرعی و انسانی دانسته می‌‌شود. روایات متعدد در باب امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، صله رحم، حقوق مؤمنان بر یکدیگر و همچنین فضیلت یاری‌رساندن به نیازمندان و مظلومان به طور مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع دفاع از هم‌وطن مربوط می‌‌شوند. پاداش دفاع از مظلوم در روایات اسلامی، هم‌‌نشینی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و کفاره گناهان بزرگ شناخته شده است؛ اما در مقابل، یاری‌نکردن مظلوم را سبب خروج از اسلام و هلاکت دانسته‌‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابوالحسن على بن محمد شیبانى جزرى ابن‌اثیر؛ الکامل فی التاریخ، بیروت: دار‌صادر، 1385 ق، ج 2، ص 41.

2. محمد بن حسین شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ قم: هجرت، 1414 ق، نامۀ 47.

3. همان، حکمت 314.

4. امام چهارم على بن الحسین (علیه السلام)؛ الصحیفه السجادیه؛ قم: الهادی، 1376 ش، دعای 38

5. شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ خطبۀ 3.

6. همان، خطبۀ 131.

7. محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏2، ص 166.

8. همان، ص 164.

9. همان، ص 166.

10. همان، ج ‏5، ص 21.

11. محمد بن الحسن طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ تحقیق: خرسان؛ چ 4، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏6، ص 136.

12. محمد بن على کراجکی؛ کنز الفوائد؛ قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج‏ 1، ص 135.

13. شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ حکمت 24.