اخلاق جنگ

عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن، به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد.

پرسش:

آیا عقب‌نشینی از جنگ برای دور شدن از آسیب‌های آن امری اخلاقی است؟

پاسخ:

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های موفقیت در برابر دشمن این است که انسان دشمن را بزرگ نبیند. بزرگ و قوی دیدن دشمن، مانع موفقیت است. کوتاه‌آمدن در برابر دشمن، ثمره‌ای جز جسورتر شدن او ندارد. عقب‌نشینی مشوق دشمن برای حملة بیشتر است.

عقب‌نشینی ممدوح و مذموم

خداوند در قرآن جهاد را بر مؤمنان واجب کرده و می‌فرماید:

 «جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده است.» (1)

 در آیه‌ای دیگر ضمن مذمت عقب‌نشینی، استثنائاتی برای آن قائل شده است:

 «و هر کس در آن موقعیت به آنان پشت کند [و بگریزد] سزاوار خشمی از سوی خدا شود و جایگاهش دوزخ است و دوزخ بازگشتگاه بدی است مگر [اینکه گریزش برای انتخاب محلی دیگر] جهت ادامه نبرد با دشمن، یا پیوستن به گروهی [تازه‌نفس از مجاهدان برای حمله به دشمن] باشد.» (2)

اگرچه در این آیات عقب‌نشینی مورد مذمت قرار گرفته است؛ اما در برخی شرایط جایز دانسته شده و مورد استثنا قرار گرفته است: یکی از آن موارد (مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ) یعنی به‌عنوان یک تاکتیک نظامی برای حمله مجدد است و بهتر و دیگری (مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ) یعنی برای پیوستن به گروهی دیگر از مؤمنین و تقویت جبهه. در اسلام جنگ لزوماً غایتی مقدس تلقی نمی‌شود؛ بلکه در نگاه دین، جنگ ابزاری اضطراری برای جلوگیری از ظلم و دفاع از مظلوم است. هرجا ظلم رفع شود ضرورت جنگ نیز برداشته می‌شود. عقب‌نشینی از جنگ را می‌توان به دو گونه تفسیر کرد. اگر منظور از عقب‌نشینی این است که از دشمن بترسیم و از مسئولیت جهاد فرار کنیم طبیعتاً این نوع عقب‌نشینی مذموم است؛ اما اگر عقب‌نشینی ما عقب‌نشینی راهبردی باشد بدین معنا که بخواهیم به بازسازی توان خود پرداخته و با طرح نقشه‌ای مؤثرتر برای مقابله با دشمن آماده شویم این نوع عقب‌نشینی مورد مذمت قرار نمی‌گیرد.

تصمیم اخلاقی

اخلاقی بودن یک تصمیم به پیامدهای آن بستگی دارد. در اخلاق اسلامی اصل مصلحت و دفع مفسده از ارکان اصلی تصمیم‌گیری است. عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد. در حقیقت وقتی سپاه اسلام با بررسی شرایط و درنظرگرفتن اقتضائات جنگ بدین نتیجه برسند که با عقب‌نشینی تاکتیکی می‌توان از آسیب‌های غیرضروری جلوگیری کرد، لازم است آن را اجرا کنند. پیروزی در نگاه اسلام یعنی حفظ کرامت انسانی و دفع ظلم و نه صرفاً فتح نظامی. به‌عنوان‌مثال دشمنی یهود با اسلام دشمنی دیرینه است، او نه‌فقط با مردم یا رهبری، بلکه با اصل اسلام دشمنی دارد و هدفش این است که آن‌قدر پیش بیاید تا اسلام را نابود کند. پس عقب‌نشینی در برابر این دشمن یعنی عقب‌نشینی از مسلمانی! اگر عقب‌نشینی نیروها منجر به پایمال شدن حق و جری‌تر شدن باطل گردد، اسلام آن را جایز نمی‌شمارد؛ اما اگر آتش‌بس از موضع قدرت و عزت باشد و نه ذلت آن را مجاز می‌داند.

نتیجه:

عقب‌نشینی در نگاه اسلام باید فلسفه و دلایل منطقی داشته باشد. وقتی عقب‌نشینی با هدف بازسازی و تقویت روحیه نیروها و تجهیزات انجام گیرد منجر به افزایش تاب‌آوری شده و جبهه حق را به پیروزی نزدیک‌تر می‌کند. ضمن اینکه عقب‌نشینی باید همراه با حفظ عزت ملی و دینی باشد و هرگز نباید به تسلیم یا ذلت منجر شود. تکلیف جهاد به عقلانیت و حکمت گره‌ خورده است؛ بنابراین هرگاه مصلحت اسلام و انسانیت اقتضا کند، باید مقاومت کرد؛ و هرجا که مقاومت بی‌نتیجه و مایه تباهی شود، باید تدبیر دیگری اندیشید.

پی‌نوشت‌ها:

1. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ،» بقره، آیه 216.

2. «وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ،» انفال، آیه 16.

جواز دروغ در شرایط بحرانی همچون جنگ از باب ضرورت و مصلحت است. بنابر این در عرصۀ نبرد استفاده از خدعه (مانند تاکتیک‌های فریب نظامی) برای غلبه بر دشمن جایز است.

پرسش:

 آیا دروغ‌گفتن در جنگ و فریب‌دادن دشمن، مذموم است؟

پاسخ:

در اسلام اصل بر صداقت بنا نهاده شده است و هدف از صداقت نیز تحقق عدالت است. گاهی در شرایط خاص و اضطراری ممکن است تحقق عدالت جز با دروغ ظاهری امکان‌پذیر نباشد. اسلام در این شرایط، دروغ مصلحتی را جایز می‌داند؛ اما حد و حدود آن را مشخص کرده است. آنچه در دروغ مصلحتی باید بدان دقت شود، این است که اولاً موارد جواز آن محدود است؛ دیگر اینکه هرگز نباید دروغ مصلحتی منجر به دروغ منفعتی شود.

در نگرش دین، بر صداقت تأکید شده است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید» (1). همچنین در قرآن به‌شدت از دروغ نهی شده است: «خداوند کسی را که اسراف‌کار و بسیار دروغ‌گوست، هدایت نمی‌کند» (2). در روایتی نقل شده است رسول خدا (صلی ‌الله علیه و آله) فرمود: «از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ انسان را به فسق و فجور می‌کشاند و فسق و فجور هم انسان را روانه آتش جهنم می‌کند» (3).

دروغ مصلحتی

هنگام سخن‌گفتن و بحث از دروغ مصلحتی باید به شرایط و اقتضائات آن نیز توجه کرد؛ بنابراین اینکه انسان به اختیار و میل خویش هر شرایطی را اضطرار برداشت کند و مصلحت را بر دروغ‌گفتن بداند، کاملاً غیرشرعی و غیرعقلانی‌ است؛ ازاین‌رو اگر کسی با اضطرار حقیقی مواجه شد، می‌تواند (نه بر اساس منفعت و در مسیر خواسته‌های نفسانی، بلکه) بر مبنای مصلحت عقلانی دروغ مصلحتی بگوید. نکتهٔ درخور ‌تأمل اینکه جواز و حلال‌بودن نیز محدودهٔ خاصی دارد؛ بدین معنا که هم از حیث زمانی محدودیت دارد و هم از لحاظ مقدار و میزان حد مشخصی برای جواز آن تعیین شده است.

موارد جواز دروغ

اصل و بنای گفتگو باید بر صداقت و راست‌گویی باشد؛ اما گاهی در شرایط اضطراری ممکن است راست‌گفتن آثار ویران‌کننده‌ای به همراه داشته باشد؛ در این شرایط راست‌گویی موضوعیت ندارد و می‌توان برای دفع آن عوارض دروغ گفت. به دیگر سخن، در مواردی که حفظ جان، مال یا آبروی مؤمنان یا دفع فتنه و فساد متوقف بر دروغ باشد، این قاعده کلی استثنا می‌پذیرد؛ برای مثال در روایتی آمده است: «کذب بد است، مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند» (4).

جواز دروغ در شرایط بحرانی همچون جنگ از باب ضرورت و مصلحت است. وقتی هدف والاتری همچون حفظ اسلام و دفع تهاجم دشمن مطرح می‌شود، قواعدی که در شرایط عادی حکم‌فرما هستند، می‌توانند با اصول و قواعد بالاتر تعدیل شوند و تغییر یابند. دروغ در جنگ که منجر به دفع ظلم و حفظ حق می‌شود، به دلیل تغییر موضوع و شرایط دیگر قبح ذاتی را ندارد و حتی می‌تواند دارای حسن باشد. به ‌طور کلی دفع ضرر جانی، آبرویی و مالی سنگین و جبران‌ناپذیر را می‌توان از جمله شرایط اضطرار دانست؛ بنابراین برای ضررهای ناچیز مادی نمی‌توان دروغ مصلحتی گفت.

خدعه

یکی از اصطلاحاتی که در اخلاق نظامی با آن روبرو می‌شویم، واژۀ خدعه است. «خدعه یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد. وقتی گفته می‌شود رجل خدعه، یعنی مردی که مردم را فریب می‌دهد» (5). «خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیب خویش را با توسل به خدعه فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است» (6). امام باقر (علیه ‌السلام) فرمودند که شنیدم پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله) در جنگ خندق می‌فرمود: «جنگ یعنی خدعه و نیرنگ و می‌فرمود: هرچه می‌خواهید بگویید» (7). استفاده از تاکتیک‌های نظامی مثل مخفی‌کاری و پنهان‌کاری، تغییر آرایش نیروها، تدبیر، فریب نظامی، حملۀ غافل‌گیرانه، تغییر روش‌ها در جنگیدن و ... از جمله مصادیق خدعه هستند، مشروط بر اینکه به نقض عهد و پیمان یا خیانت صریح نینجامد.

نتیجه:

در آموزه‌های اسلام، اصول و ارزش‌های اخلاقی ثابت است؛ بنابراین دروغ همواره بد است و راست‌گویی همیشه خوب. دروغ یکی از بزرگ‌ترین گناهان است و در نگاه دین، دروغگو دشمن خدا معرفی شده است. دروغ مصلحتی نیز امری استثنایی در برخی شرایط خاص و ویژه است؛ ازاین‌رو وجود برخی استثناهای انگشت‌شمار آن ‌هم در شرایط خاص، اسباب ازبین‌رفتن آن قاعده کلی را فراهم نمی‌آورد. یکی از شرایط اضطراری برای حفظ جان، عرصه جنگ است؛ بنابراین در جبهه جنگ می‌توان از دروغ مصلحتی یا خدعه و فریب‌دادن دشمن بهره برد. با وجود این، در اخلاق اسلامی، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ (توبه: 119).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ﴾ (غافر: 28).

3. «إیّاکُمْ وَ الکذْبُ فَإنَّ الکذبَ یَهْدى إلَی الفُجُورِ وَ الفُجُورُ یَهدی إلَی النّارِ» (الشیخ محمّد بن محمّد السبزواری؛ جامع الأخبار؛ محقق: علاء آل‌جعفر؛ قم: مؤسسه آل‌البیت (علیهم ‌السلام لإحیاء التراث)، [بی‌تا]، ص 417).

4. «الکذب مذموم الا فی امرین: دفع شر الظلمه و اصلاح ذات البین» (محمد محمدی ری‌شهری؛ میزان الحکمة؛ قم: دارالحدیث، 1416 ق، ج 3، ص 2680).

5. محمد بن مکرم ابن‌منظور؛ لسان العرب؛ چ 3، بیروت: دار صادر، 1414 ق، ج 8، ص 63).

6. علامه الحلی؛ تذکرة الفقهاء؛ تحقیق و نشر: قم: مؤسسه آل‌البیت (علیهم ‌السلام لإحیاء التراث، 1419 ق، ج 9، ص 83).

7. «سَمِعْتُ رسولَ اللّه صلی ‌الله علیه و آله یقولُ یَومَ الخَندَقِ: الحَربُ خُدْعَهٌ، و یقولُ: تَکَلَّموا بما أرَدْتُم» (شیخ حرّ عاملی؛ وسائل الشیعه؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی‌تا]، ج 11، ص 102).

دفاع از مظلوم یا هم‌وطن در روایات
در روایات اسلامی تأکید فراوانی بر دفاع از مظلوم و یاری‌رساندن به هم‌وطن وجود دارد. این دفاع می‌‌تواند شامل حمایت مالی، جانی، آبرویی یا هر نوع حمایتی باشد

پرسش:

 آیا برای دفاع از مظلوم یا هم‌وطن در روایات توصیه‌ای وجود دارد؟

پاسخ:

در روایات اسلامی و سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السلام) تأکید فراوانی بر دفاع از مظلوم و یاری به هم‌وطن وجود دارد. این مفاهیم از اصول بنیادین اخلاق و انسانیت در اسلام برشمرده می‌‌شوند. این دفاع می‌‌تواند دربرگیرندۀ حمایت مالی، جانی، آبرویی یا هر نوع حمایتی باشد که به نفع هم‌وطن و در راستای حفظ منافع و کرامت او انجام می‌گیرد. این نوشتار به بررسی دفاع از مظلوم و هم‌وطن در روایات می‌پردازد.

1. وجوب و ضرورت دفاع از مظلوم

در اهمیت دفاع از مظلوم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت، به ‌عنوان نماینده بنی‌‌هاشم در پیمان «حِلْفُ الفُضُول» شرکت کرد که برای دفاع از مظلوم در مقابل ظالم منعقد شده بود (1). همچنین در منابع اسلامی، روایات متعدّدی درباره لزوم دفاع از مظلومان وجود دارد؛ برای نمونه امام علی (علیه السلام) بعد از خوردن ضربت از ابن‌ملجم، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرمودند: «کُونَا لِلظَّالِمِ‏ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا: دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید» (2). این روایت نشان‌دهندۀ اهمیت حمایت از کسانی است که حقوقشان پایمال شده است. همچنین امام علی (علیه السلام) فرمودند: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر: سنگ به همان جا که از آن آمده برگردانید؛ چراکه شر را تنها شر دفع مى‌‌کند» (3). امام سجّاد (علیه السلام) نیز در دعاهای «صحیفه سجادیه» می‌فرماید: «اَللّهُمَّ اِنّی اَعْتَذِرُ اِلَیک مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتی فَلَمْ اَنْصُرْهُ: پروردگارا، در پیشگاه تو از مظلومی که در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته و یاری‌اش نکردم، عذرخواهی می‌کنم و پوزش می‌طلبم» (4).

2. غرض از تشکیل حکومت

امام علی (علیه السلام) پس از آنکه با وی در جایگاه خلیفه بیعت شد، دفاع از مظلوم و گرفتن حق او را از برنامه‌‌های حکومتی خود بیان کرد. ایشان در خطبه «شِقْشِقِیّه» یکی از دلایل قبول حکومت (بعد از کشته‌‌شدن عثمان) را پیمانی دانستند که خداوند از عالمان برای دفع ظلم از مظلومان گرفته است: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ‏ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا: اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام‌شدن حجّت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانه‌اش مى‌انداختم» (5).

3. تأمین امنیت مظلومان

تأمین امنیت مظلومان در کنار اقامه حدود الهی و اصلاح و آبادانی شهرها در سخنان امام علی (علیه السلام) مورد تأکید قرار گرفته است: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ‏ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ: بار خدایا، تو مى‌دانى که آنچه از ما سر زد، نه از سر رغبت به کسب قدرت بود و نه براى به‌دست‌آوردن چیزى از متاع دنیا، بلکه مى‌خواستیم نشانه‌هاى دین تو را [به جایگاهشان] بازگردانیم و اصلاح و آبادانى را در سرزمین‌هاى تو پدیدار سازیم تا بندگان ستمدیده‌ات امنیت و آسودگى یابند و حدود و احکامِ تعطیل‌شده‌ات دوباره بر‌پا شود» (6).

4. همبستگی و برادری دینی

مسلمانان نسبت به یکدیگر برادرند و باید در سختی‌‌ها و مشکلات، حامی و یاور هم باشند. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ‏ هُوَ عَیْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِیلُهُ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْدَعُهُ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَکْذِبُهُ وَ لَا یَغْتَابُهُ: مسلمان برادر مسلمان است؛ او چشم و آینه و راهنماى اوست، در برابر او خیانت نکند و فریبش ندهد و به او ستم ننماید و او را دروغگو نشمارد و پشت سر او بدش نگوید» (7). با توجه به این روایت، اصول بیان‌شده شامل دفاع از حقوق و منافع هم‌وطنان نیز می‌‌شود.

5. مسئولیت اجتماعی

دفاع از مظلوم و یاری به هم‌وطن، بخشی از مسئولیت اجتماعی هر فرد مسلمان است. این امر به افراد خاصی اختصاص ندارد، بلکه همۀ افراد جامعه در قبال آن مسئول هستند. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ: کسی که صبح کند، در‌حالی‌که به امور مسلمانان اهتمام نورزد، از آنها نیست و کسی که صدای کسی را بشنود که مسلمانان را به کمک می‌‌خواند و به او پاسخ ندهد، از مسلمانان نیست» (8). همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَهٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا: مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکرى که هر‌گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضای دیگر هم احساس درد کنند. و روح‌هاى آنها نیز از یک روح است، و همانا روح مؤمن پیوستگی‌اش به روح خدا از پیوستگى پرتو خورشید به خورشید بیشتر است» (9). این تشبیه به‌خوبی نشان می‌‌دهد مؤمنان باید در برابر مشکلات و سختی‌‌ها، همچون اعضای یک بدن به یاری یکدیگر بشتابند.

6. جواز دفاع در حاکمیت سلطان جائر‌

یونس مى‌‌گوید مردى از امام رضا (علیه السلام) ـ در‌حالى‌که من نیز در مجلس حاضر بودم ـ پرسید: «جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِیکَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا یُعْطِی سَیْفاً وَ قَوْساً فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ ثُمَّ لَقِیَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أنَّ السَّبِیلَ مَعَ هَؤُلَاءِ لَایَجُوزُ وَ أَمَرُوُ بِرَدِّهِمَا قَالَ فَلْیَفْعَلْ قَالَ قَدْ طَلَبَ الرَّجُلَ فَلَمْ یَجِدْهُ وَ قِیلَ لَهُ قَدْ قَضَى الرَّجُلُ قَالَ فَلْیُرَابِطْ وَلَا یُقَاتِلْ قُلْتُ مِثْلَ قَزْوِینَ وَ عَسْقَلَانَ وَ الدَّیْلَمِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الثُّغُورَ؟ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنْ جَاءَ الْعَدُوُّ إِلَى المَوْضِع الَّذِی هُوَ فِیهِ مُرَابِطٌ کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ یُقَاتِلُ عَنْ بَیْضَهِ الْإِسْلَامِ قَالَ یُجَاهِدُ قَالَ لَاإِلَّا أَنْ یَخَافَ عَلَى دَارِ الْمُسْلِمِینَ أَرَأَیْتَکَ لَوْ أَنَّ الرُّومَ دَخَلُوا عَلَى الْمُسْلِمِینَ لَم یَنبَغ لَهُم أَن یَمنَعُوهُم قَالَ یُرابِطُ وَ لَا یُقاتِلُ وَ إِن خَافَ عَلَى بَیضَهِ الاسلَامِ وَ المُسلِمِینَ قَاتَلَ فَیَکُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ لَا لِلسُّلْطَانِ لِأَنَّ فِی دُرُوسِ الْإِسْلَامِ دُرُوسَ ذِکْرِ مُحَمَّدٍ (ص): فدایت شوم، به مردى از دوستداران شما خبر رسیده شخصى شمشیر و مرکب در اختیار او مى‌‌گذارد تا در راه خدا جهاد کند. دوستانش به او خبر مى‌‌دهند که جنگیدن به همراه این افراد جایز نیست و به او مى‌‌گویند تجهیزاتى را که از آن مرد گرفته، به او برگرداند. امام (علیه السلام) فرمود: این کار را باید بکند و آنها را باید به صاحبش برگرداند. مرد گفت: براى یافتن آن شخص رفته، ولى او را پیدا نکرده است و به او گفته‌‌اند که او مرده است. امام (علیه السلام) فرمود: حال که چنین است، در مرزهاى اسلام به مرزبانى بپردازد، ولى نجنگد. گفتم: [در مناطقى] مانند قزوین، عسقلان، دیلم و شبیه به آنها [که اهل شرک‌اند] مرزبانى کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: آرى. آن مرد پرسید: اگر دشمن به منطقه‌‌اى که وى مرزبانى مى‌‌کند، حمله کرد، او چه کند؟ فرمود: از کیان اسلام دفاع کند. گفت: یعنى جهاد کند؟ فرمود: نه، مگر اینکه خطرى خانه و کاشانه مسلمانان را تهدید نماید؛ مثلًا اگر روم به سرزمین مسلمانان تجاوز کند، نظر تو این است که نباید جلوى آنها بایستند؟! آن‌گاه امام فرمود: مرزبانى کند ولى نجنگد؛ با وجود این، اگر بر کیان اسلام خطرى پیش آید، باید با دشمن بجنگد؛ البته هدف فقط دفاع از اسلام باشد و نظرى به حاکم جور نداشته باشد و جنگ با کافران را وظیفه‌ای فردى در برابر اسلام بداند؛ زیرا یکى از راه‌هاى محو اسلام، از‌یاد‌بردن نام حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) است» (10).

7. وجوب دفاع در هر شرایطى [بى‌شرط]

«عَنْ طَلْحَهَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ أَرْضَ الْحَرْبِ بِأَمَانٍ فَغَزَا الْقَوْمَ الَّذِینَ دَخَلَ عَلَیْهِمْ قَوْمٌ آخَرونَ قَالَ عَلَى الْمُسْلِمِ أَنْ یَمْنَعَ نَفْسَهُ وَ یُقَاتِلَ عَنْ حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ رَسُولِهِ وَ أَمَّا أَنْ یُقَاتِلَ الْکُفَّارَ عَلَى حُکْمِ الْجَوْرِ وَ سُنَّتِهِمْ فَلَا یَحِلُّ لَهُ ذَلِکَ: طلحة بن زید مى‌‌گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره مردى پرسیدم که با امان‌نامه داخل سرزمین "دار‌الحرب" شده است. وى در دار‌الحرب بود که به آن سرزمین حمله مى‌شود [البته نه مسلمانان]، حال وى چه کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: بر این مسلمان است که از جان خود محافظت و دفاع کند و اینکه به حکم خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بجنگد؛ اما اگر به دستور و روش حکومت جور با کفار بجنگد، جایز نیست» (11).

8. هم‌نشینی با پیامبر (صلی الله علیه و آله)

هم‌نشینی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آثار دفاع از مظلوم دانسته شده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کَانَ‏ مَعِی‏ فِی‏ الْجَنَّهِ مُصَاحِبا: کسی که حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد، در بهشت با من خواهد بود» (12).

9. کفاره گناهان

کفاره گناهان از آثار دفاع از مظلوم برشمرده شده است؛ امام علی (علیه السلام) دراین‌باره فرمودند:‏ «مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَهُ الْمَلْهُوفِ‏ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوب:‏ از کفاره‌هاى گناهان بزرگ، به‌فریاد‌رسیدن ستمدیدگان است و شاد‌کردن غمگینان» (13).

این روایات نشان می‌‌دهند دفاع از مظلوم و هم‌وطن و یاری‌رساندن به ایشان، اصلی مهم در اسلام است و هر مسلمان باید در این موضوع احساس مسئولیت کند.

نتیجه:

در قرآن کریم و روایات، یاری‌رساندن به کسی که به او ظلم شده است، وظیفه‌‌ای شرعی و انسانی دانسته می‌‌شود. روایات متعدد در باب امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، صله رحم، حقوق مؤمنان بر یکدیگر و همچنین فضیلت یاری‌رساندن به نیازمندان و مظلومان به طور مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع دفاع از هم‌وطن مربوط می‌‌شوند. پاداش دفاع از مظلوم در روایات اسلامی، هم‌‌نشینی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و کفاره گناهان بزرگ شناخته شده است؛ اما در مقابل، یاری‌نکردن مظلوم را سبب خروج از اسلام و هلاکت دانسته‌‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابوالحسن على بن محمد شیبانى جزرى ابن‌اثیر؛ الکامل فی التاریخ، بیروت: دار‌صادر، 1385 ق، ج 2، ص 41.

2. محمد بن حسین شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ قم: هجرت، 1414 ق، نامۀ 47.

3. همان، حکمت 314.

4. امام چهارم على بن الحسین (علیه السلام)؛ الصحیفه السجادیه؛ قم: الهادی، 1376 ش، دعای 38

5. شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ خطبۀ 3.

6. همان، خطبۀ 131.

7. محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏2، ص 166.

8. همان، ص 164.

9. همان، ص 166.

10. همان، ج ‏5، ص 21.

11. محمد بن الحسن طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ تحقیق: خرسان؛ چ 4، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏6، ص 136.

12. محمد بن على کراجکی؛ کنز الفوائد؛ قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج‏ 1، ص 135.

13. شریف الرضى؛ نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)؛ حکمت 24.

اخلاق در شرایط جنگی و حمله به مراکز و افراد غیر نظامی
از دیدگاه اسلام،حمله عامدانه به غیرنظامیان در جنگ به‌شدت نکوهیده و غیراخلاقی است.اسلام بر رعایت اصول اخلاقی در جنگ و تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان تأکید دارد.

پرسش:

ازنظر اخلاقی در شرایط جنگی حمله به مراکز و افراد غیرنظامی، چگونه ارزیابی می‌شود؟

پاسخ:

نگاه اسلام به مقوله جنگ نگاهی عمیق و دقیق است، چراکه جان و مال انسان برای اسلام اهمیت دارد. تمایز قائل ‌شدن بین نظامیان و غیرنظامیان در جنگ نیز مبتنی بر همین اصل است. دستوراتی همچون پرهیز از ظلم، اجتناب از آسیب‌رساندن به درخت‌ها و حیوانات و زنان و کودکان و حتی رعایت امان‌نامه در جنگ و... ریشه در رعایت اخلاق نظامی دارد که اسلام به آن تأکید فراوان می‌کند.

اسلام دین رحمت و محبت است و مبنای تعامل انسان‌ها با یکدیگر را چیزی جز مهربانی نمی‌داند. بر همین اساس، دین بر حرمت نفس بسیار تأکید دارد تا جایی که قرآن می‌فرماید:

 «هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته است.» (1)

 در نگاه اسلام جنگ در وهله اول امری ناپسند تلقی می‌شود مگر اینکه دشمن بخواهد جنگی را بر ما تحمیل کند که در این شرایط ما موظف به دفاع هستیم. پس اگر ما وارد جنگی می‌شویم دلیلش این است که موظف به دفاع هستیم و گاهی راه دفاع تنها از میدان جنگیدن می‌گذرد. البته آنچه در این میان ضرورت دارد ضرورت دفع شر است و نه ضرورت کشتار.

اصول اخلاقی در جنگ:

یکی از برجسته‌ترین اصول اخلاقی جنگ در اسلام، حرمت آسیب‌رساندن به غیرنظامیان، کودکان، زنان، سالخوردگان، مجروحان، بیماران و کسانی است که در جنگ شرکت ندارند.

 «هنگامی‌که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جمعی از صحابه را به‌عنوان سریه به جانبی گسیل می‌داشت آنان را پیش روی خود می‌نشاند و به ایشان راه‌وروش کار را می‌آموخت. در کافی به نقل مجلسی از ابوحمزه ثمالی از حضرت صادق علیه‌السلام روایت شده که آن حضرت چنین گفته است: به نام خدا و در پناه و راه او و به پیروی از پیغمبرش بروید. غلول، یعنی خیانت در غنیمت و سرقت از آن را بیش از قسمت، پیش مگیرید (آل یعنی غش مورزید) مثله نسبت به کشته روا مدارید. غدر مکنید. پیرمرد فرتوت و کور و کر و زن را مکشید. درخت را تا ناچار نشوید مقطوع نسازید. هر کس از اهل اسلام، عالی باشد یا دانی، به یکی از مشرکان امان و پناه دهد در پناه است تا کلام خدا را بشنود پس اگر مسلمان شد با شما برادر دینی هست و اگر از پذیرفتن دین سر باز زد او را به مأمن وی برسانید و از خدا بر او استعانت بخواهید.» (2)

 در نهج‌البلاغه نیز دررابطه‌با اخلاق در جنگ حضرت علی علیه‌السلام پیش از دیدار با دشمن در صفین به سپاهش چنین سفارش کرده است:

 «با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند. سپاس خدا را که حجت با شماست و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند، این هم حجتی دیگر است به سود شما و زیان ایشان. هرگاه، به اذن خدا، روی به هزیمت نهادند، کسی را که پشت کرده و می‌گریزد، مکشید و آن را که از پای افتاده است، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید.» (3)

 حرمت حمله به غیرنظامیان، ریشه در توحید و عدل الهی دارد و خداوند عادل، هرگز ظلم و ستم را تأیید نمی‌کند.

ضرورت مقابله اگرچه کشتن زنان و کودکان و افراد بی‌پناه در جنگ توجیهی ندارد؛ اما درعین‌حال مقابله‌به‌مثل با ظالم به میزان تجاوزی که او انجام داده غیراخلاقی نیست. مخصوصاً در بحث اضطرار یا درگیری‌هایی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و چنانچه دفاع انجام نگیرد موجودیت اسلام به خطر می‌افتد جبهه حق موظف است با تدبیر و به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان و انجام تمام اقدامات احتیاطی به وظیفه خویش عمل کند.

جنگ ایران و اسرائیل:

در جنگ ایران و اسرائیل اگر غیرنظامیانی کشته شدند؛ اولاً نیروهای مسلمان عامدانه قصد کشتن زنان و کودکان را ندارند و خاصیت جنگ این است که ممکن است غیرنظامیان نیز غیر عامدانه کشته شوند و ثانیاً تبعات این جنگ و حتی کشته شدن ناخواسته زنان یا کودکان با اسرائیل است که شروع‌کننده جنگ بوده و نه با مسلمانان.

نکته دیگر اینکه غالب ساکنان سرزمین‌های اشغالی نظامی‌اند و رهبری نیز اشاره فرمودند که صهیونیست‌ها فلسطین غصب‌شده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کرده‌اند. اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملت‌های مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است و این وظیفه‌ای همگانی است. ضمن اینکه تبلیغات رسانه‌ای دشمن برای تحریف روایت‌ها را نباید نادیده گرفت.

تلفات غیرنظامیان:

تلفات غیرنظامی نتیجه ناخواسته و اجتناب‌ناپذیر دفاع مشروع است. در حقیقت نیت و قصد مدافعان در برابر دشمن هدف قراردادن غیرنظامیان نیست؛ اما درعین‌حال رزمندگان اسلام با رعایت تمام جوانب احتیاط ممکن است به‌طور ناخواسته و غیرعمدی با آسیب غیرنظامیان نیز مواجه شوند. حمله به پایگاه‌های نظامی دشمن برای دفع شر لازم و ضروری است حتی اگر دشمن پایگاه‌های نظامی خود را در دل مناطق مسکونی بنا کرده باشد. اسلام هرگونه آسیب‌رساندن به غیرنظامیان را ممنوع می‌داند، مگر درصورتی‌که خودشان به‌نوعی وارد صحنه درگیری شوند و به حمایت از دشمن بپردازند.

نتیجه‌گیری:

 برای دفع دشمن لازم است میان نظامیان و غیرنظامیان تفکیک قائل شد. حمله به مراکز و افراد غیرنظامی در شرایط جنگی به‌شدت تقبیح شده و ازنظر اخلاقی مردود است؛ اما در شرایطی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و عدم اقدام دفاعی، موجودیت اسلام یا منافع حیاتی مسلمانان را به خطر اندازد، جبهه حق موظف است باتدبیر و انجام تمام اقدامات احتیاطی برای به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان، به وظیفه خویش عمل کند. اگر رژیمی همچون اسرائیل سرزمین‌ها را غصب کرده و آن‌ها را به پایگاه تروریسم تبدیل کند و خود مبدع و آغازگر جنگ باشد، مسئولیت تبعات و تلفات ناخواسته غیرنظامیان بر عهده آن رژیم متجاوز است.

پی‌نوشت‌ها:

1. «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»، مائده، آیه 32

2. «کان رسول‌الله اذا أراد أن یبعث سریّه دعاهم فاجلسهم بین یدیه ثم یقول: سیروا باسم إله و بالله و فی‌سبیل‌الله و علی مله رسول‌الله و لا تغلوا و لا تمثّلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیّا و لا امرأه و لا تقطعوا شجره الَّا ان تضطرّوا إلیها و أیّما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر إلی رجل من المشرکین فهو جار حتی یسمع کلام‌الله فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مأمنه و استعینوا بالله علیه»، خراسانی، محمود شهابی، ادوار فقه (فارسی)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، چاپ پنجم،1387 ش، ج 1، ص 215

3. «لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَی حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّی یَبْدَأُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَی لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، نامه 14، ص 373.

اگر شادی انسان از ویرانی شهرهای دشمن به دلیل پیروزی جبهه حق بر باطل باشد، این شادی غیراخلاقی نیست. درواقع این نوع شادی از تحقق اراده الهی برای برقراری عدالت است

پرسش:

آیا خوشحالی برای ویرانی‌های بازمانده از جنگ در شهرهای دشمن اشکالی دارد؟

پاسخ:

دین اسلام، دین صلح و دوستی است. در آموزه‌های اجتماعی اسلام، مؤلفه‌هایی همچون عدالت، مهربانی، شفقت و خدمت به دیگران بر مبنای همین اصل استوار گردیده است. اسلام به دلیل احترامی که برای انسان و انسانیت قائل است، دفاع مشروع و مبارزه با ظلم را واجب و لازم می‌داند و به هیچ احدی اجازه ظلم بر دیگری را نمی‌دهد.

توصیه دین به زیست اخلاقی نه‌تنها مربوط به شرایط صلح است، بلکه در زمان جنگ نیز مسلمانان ملزم به رعایت حد و حدود اخلاقی‌اند؛ به گونه‌ای که حتی در میدان جنگ هم حق دست‌یابی به پیروزی با بی‌اخلاقی را ندارند. خداوند به انسان کرامت بخشیده است و خواهان حفظ کرامت اوست؛ همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید: «ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب‌های راهوار] حمل کردیم. و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم» (1). خداوند همچنین هدف از ارسال رسل و انزال کتب را رسیدن به عدالت می‌داند و می‌فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند. خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید» (2). همچنین توجه انسان به اصل صلح و رحمت را در جهان معطوف می‌دارد: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم» (3).

 

آباد‌کردن زمین

افزون بر آنچه گفته شد، خداوند در قرآن انسان را به آبادانی زمین دعوت می‌کند و از تخریب و ویران‌کردن آن پرهیز می‌دهد؛ بر این اساس می‌فرماید: «اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت. از او آمرزش بطلبید، سپس به ‌سوی او بازگردید که پروردگارم [به بندگان خود] نزدیک و اجابت‌کنندۀ [خواسته‌های آنها] است (4).

دفاع مشروع

وقتی فرد یا گروهی به ظلم مبادرت می‌ورزد، بر مسلمان یا مسلمانان واجب است به دفاع مشروع بپردازند و در برابر تجاوز دشمن مقابله کنند؛ همان‌گونه که در قرآن آمده است: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید. و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (5). بنابراین اسلام اجازه تجاوز به دیگران را نمی‌دهد؛ اما اگر دشمن به خاک ما تجاوز کند و شروع‌کننده جنگ باشد، ما موظف به دفاع مشروع هستیم. آنچه در دفاع مشروع موضوعیت دارد، توقف ظلم است و نه انتقام‌جویی شخصی یا لذت‌بردن از رنج دیگران.

ریشۀ شادی

در بستر جنگ، گروهی در جبهه حق می‌جنگند و عده‌ای در جبهۀ باطل قرار دارند؛ همچنین در میانۀ جنگ خواه‌ناخواه مصیبت‌هایی رخ می‌دهد؛ از‌این‌رو افرادی آسیب می‌بینند، شهرها و خانه‌ها ویران می‌شوند، ممکن است محیط‌زیست تخریب گردد و حتی حیوانات هم از دست بروند. به طور کلی طبیعت جنگ، چیزی جز خونریزی و خرابی نیست. از سوی دیگر انسان مؤمن بذاته از ویرانی و خرابی و آسیب خوشنود نمی‌شود؛ بنابراین اگر ریشه شادمانی برای ویرانی شهرها به کینه‌توزی و بی‌رحمی انسان برگردد، از حیث اخلاقی امر مذمومی دانسته می‌شود؛ اما اگر ریشۀ این شادی سرچشمه‌گرفته از پیروزی جبهه حق بر باطل باشد و علت این خوشحالی به پایان‌یافتن ظلم و دفع شر بازگردد، امر مذمومی به شمار نمی‌آید؛ یعنی انسان نه‌تنها به دلیل ویرانی‌ها، بلکه برای پیروزی حق خوشحال باشد. چراکه می‌داند پیروزی حق به برقراری عدالت و امنیت منجر می‌شود. لازم است دقت کنیم جهاد در نگرش اسلام، با انگیزۀ نابودی ظلم انجام می‌گیرد نه نابودی انسان‌ها و شهرها.

نتیجه:

ویرانی شهرها و خانه‌ها، نتیجۀ طبیعی و ناگزیر دفع ظلم و دفاع مشروع است. درحقیقت این امور بخشی از تحقق عدالت و اقامه قسط است. شادی انسان اگر فقط به دلیل خراب‌شدن و ویرانی باشد، اخلاقی نیست و با رحمت و عدل الهی در تضاد است و با کرامت انسانی همخوانی ندارد؛ اما شادی اگر به دلیل خوشحالی از اجرای عدالت است، غیراخلاقی قلمداد نمی‌شود. مؤمن از تجلی عدالت و تحقق اراده الهی که به ‌واسطهٔ دفاع مشروع ایجاد می‌شود، شاد می‌گردد نه از فرایندهای دردناک جنگ. هدف در دفاع مشروع این است که از حق مظلوم حمایت شود؛ بنابراین چنانچه شادی از نابودی دشمن و ویرانی خانه و کاشانه‌اش برای دفاع از مظلوم باشد و نه ناشی از قساوت قلب، ارزشمند است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا﴾ (اسراء: 70).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ (نحل: 90).

3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ (انبیاء: 107).

4. ﴿هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ﴾ (هود: 61).

5. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

در مواجهه با دشمن، باید از دشنام و تحقیر کلامی پرهیز کرد. هدف از جنگ در اسلام، رفع موانع هدایت و مبارزه با ظلم است، نه انتقام‌جویی یا تحقیر ذات انسان.

پرسش:

 آیا دادن فحش و سب دشمنانی که با ما در جنگ هستند، سزامند است یا نکوهش شده است؟

پاسخ:

فحش و ناسزاگویی از جمله گناهانی است که برای زبان بیان شده است. در آموزه‌های اسلام، از فحاشی و ناسزاگفتن به دیگران نهی شده است و و ناسزادهنده به‌شدت مذمت گردیده است. هر اندازه انسان از فطرت پاک انسانی خویش دور شود، ادبیاتش به فحاشی نزدیک می‌گردد.

«سَبّ در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف‌ دیگری است به آنچه نقص و خواری او باشد» (1). زمانی که انسان در ادبیات و کلام خود از واژه‌های زشت و رکیک استفاده کند، درواقع فحاشی کرده است. انسان مؤمن همواره زبانش را از به‌کارگیری الفاظ زشت بازمی‌دارد. سیرۀ بزرگان نیز بر همین امر بود که نه‌تنها اهل فحاشی نبوده‌اند، بلکه سخنان عادی را هم با احتیاط بر زبان می‌آوردند تا ناخواسته در دام بی‌عفتی در کلام گرفتار نشوند.

مذمت فحاشی:

بی‌عفتی در کلام در قرآن و روایات به‌شدت مذمت شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند؛ شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی از زنان دیگر، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند» (2). فحاشی نشانهٔ ضعف است و بیشتر افرادی که در گفتگو با دیگران منطق ندارند، به ‌جای بیان استدلال به فحاشی روی می‌آورند. در روایت آمده است: «سلاحِ انسان‌های پَست، زشت‌گویی است» (3). همچنین رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بی‌آبرو و کم‌شرمی که باکی از آنچه گوید و آنچه به او گویند ندارد، حرام کرده است؛ زیرا اگر دربارۀ او کنجکاوی و بازرسی کنی یا از زناست یا شیطان در نطفۀ او با پدرش شریک شده است» (4).

آثار فحاشی:

1. دشمن‌شدن خدا: امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «خداوند شخص ناسزاگوی بددهن [یا دشنام‌شنو] را دشمن دارد» (5).

2. استجابت‌نشدن دعا: از دیگر آثار فحاشی این است که دعای فحش‌دهنده مستجاب نمی‌گردد. امام سجاد (علیه ‌السلام) در بیانی برخی از گناهانی را نام می‌برند که منجر به استجابت‌نشدن دعا می‌شود؛ در میان آنها به گناه فحاشی و بدزبانی نیز اشاره می‌فرمایند و آن را عاملی برای رد دعا می‌دانند: «گناهانی که دعا را رد می‌کنند، عبارت‌اند از: بدزبانی و ناسزاگفتن» (6).

3. دشمنی مردم: فحاشی به دیگران موجب افزایش دشمنی می‌شود. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «به مردم ناسزا نگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می‌کنید» (7).

4. بی‌برکتی: در روایتی نقل شده است: «هر کس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند برکت روزی‌اش را از او می‌گیرد و او را به خودش وامی‌گذارد و زندگی‌اش را برایش تباه می‌کند» (8).

لعن:

افزون بر سب، با اصطلاح دیگری با عنوان لعن روبرو می‌شویم. لعن یعنی درخواست از خدا برای دورشدن از رحمت الهی. در تعریف لعن آمده است: «لعن به معنای طرد و دورکردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است و اگر از طرف انسان باشد، به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است» (9).

دو مؤلفهٔ مهم دینی یعنی تولی و تبری جان‌مایهٔ مکتب اسلام است؛ یعنی اظهار دوستی و مودت و محبت به دوست‌داران راه حق و اعلام برائت و دوری از مخالفان و مشرکان که قرآن نیز بر هر دو صحه گذاشته است. لعن ابزاری برای نشان‌دادن اصل تبری است.

سب دشمنان:

خداوند تبارک و تعالی دربارۀ سب و دشنام کافران می‏فرماید: «[به معبود] کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند. این‌چنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم؛ سپس بازگشت همۀ آنان به‌ سوی پروردگارشان است. و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد [و پاداش و کیفر می‌دهد]» (10).

در کتاب مصادر نهج‌البلاغه نقل شده است حجر بن‌ عدی و عمرو بن حمق که از اصحاب معروف علی (علیه ‌السلام) در ایام صفین بودند، به شامیان دشنام می‌دادند؛ اما امام آنها را خواست و از این کار نهی فرمود. آنان عرض کردند: ای امیرمؤمنان، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: آری. عرض کردند: مگر آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: آری. عرضه داشتند: پس چرا ما را از بدگویی به آنان نهی می‌کنی؟ فرمود: «من دوست ندارم شما دشنام‌دهنده باشید؛ ولی اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید، به گفتار صحیح نزدیک‌تر و برای اتمام حجّت رساتر است. شما باید به ‌جای دشنام چنین می‌گفتید: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن [و آتش جنگ را خاموش فرما]، میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهی‌شان هدایت نما تا کسانی که جاهل‌اند، حق را بشناسند و آنها که گمراه‌اند و بر دشمنی با حق اصرار می‌ورزند، از آن دست بردارند و [به راه راست] باز گردند». آنچه در این کلام آمده است، دستور مهم اخلاقی و اجتماعی است که می‌تواند آثار زیادی داشته باشد؛ یعنی نهی از بدگویی به دشمن و سبّ او که ممکن است آتش خشم او را برافروزد و کینه‌ها را عمیق‌تر کند. امام (علیه ‌السلام) در این خطبه یارانش را از این کار باز می‌دارد و به ‌جای آن دستور می‌دهد صفات زشت و اعمال بد آنها را نقد کنند و حجّت را بر آنها تمام نمایند که هم تأثیر بیشتری دارد و هم بهانه به دست دشمن برای مقابله‌به‌مثل نمی‌دهد (11).

سبّ کافران حربی (دشمنان جنگی) از حیث اخلاقی با روح دین و اهداف متعالی آن سازگار نیست. دشمن‌ستیزی باید امری هدفمند و با رعایت اصول اخلاقی باشد. فحش‌دادن تأثیر اصلاحی ندارد و با وجود این نفرت و قساوت را افزایش می‌دهد. انسان از کرامت ذاتی برخوردار است و هدف از جنگیدن با دشمن مبارزه با ظلم است و نه تحقیر ذات انسان. البته بر اساس آنچه در روایت ذکر شد، بیان زشتی رفتار دشمن، رسواکردن ظلم او و پرده‌برداشتن از انحراف‌های عقیدتی و سیاسی او وظیفۀ مسلمانان است؛ اما انجام این امر لزوماً به معنای تجویز فحاشی نیست. بنابراین در جنگ روانی گفتاری، باید با بیان آنچه موجب تقویت روحیه جهادگران می‌شود، به تثبیت جبهه حق کمک کرد، بدون آنکه کلام به ورطه فحاشی کشانده شود؛ زیرا چه‌بسا فحاشی منجر به تضعیف جبهه فرهنگی اسلام در نگاه جهانی خواهد شد. هدف از جنگ و جهاد در نگرش اسلام، رفع موانع هدایت است و نه انتقام‌جویی؛ به همین دلیل فحاشی و سب با روح جهاد اسلامی سازگاری ندارد.

نتیجه:

یکی از گناهان شایع زبان، بدزبانی و فحاشی است. سب به معنای دشنام‌دادن و تحقیر کلامی و نسبت‌دادن صفات زشت به دیگران است. فحاشی با کرامت انسانی در تضاد است؛ به همین دلیل در نگاه دین مذمت شده است. فحش‌دادن از حیث اخلاقی به دلیل تأثیری که زبان بر روح انسان دارد، مقابل مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ و حتی حیوانات هم جایز نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌درید الأزدی، ابو‌بکر محمد بن الحسن؛ جمهرة اللغه؛ محقق: رمزی منیر بعلبکی؛ بیروت: دارالعلم للملایین، 1987 م، ج 1، ص 69.

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (حجرات: 11).

3. «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الکلَامِ» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 75، ص 185).

4. «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّهَ عَلَی کلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی مَا قَالَ و َلَا مَا قِیلَ لَهُ فَإِنَّک إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیهٍ أَوْ شِرْک شَیطَان» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 60، ص 207).

5. «اِنَّ اللهَ یبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 324، باب البذاء).

6. «وَ الذُّنوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ:... وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَولِ» (شیخ الصدوق؛ معانی الأخبار؛ بیروت: دارالمعرفه ، ص 271).

7. «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکتَسِبُوا الْعَدَاوَهَ بَینَهُمْ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 360).

8. «من فَحَشَ عَلی أخیهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّه مِنهُ بَرَکهَ رِزقِهِ، و وَکلَهُ إلی نَفسِهِ، و أفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 326).

9. «اللَّعْنُ: الطّرد والإبعاد علی سبیل السّخط، وذلک من الله تعالی فی الآخره عقوبه، وفی الدّنیا انقطاع من قبول رحمته وتوفیقه، و من الإنسان دعاء علی غیره. قال تعالی: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ المحقق: صفوان عدنان الداودی؛ دمشق: دارالقلم، 1412 ق، ج 1، ص 741).

10. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (انعام: 108).

11. مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام امام امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام)؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش، ج 8، خطبه 206، ص 97 ـ 102.