۱۴۰۳/۰۶/۱۹ ۱۴:۱۸ شناسه مطلب: 99570
پرسش:
سیاست بنیصدر در جنگ چه بود؟ برخی معتقدند او یک خیانتکار بود که با طرح تئوری زمین بدهیم زمان بگیریم، باعث سقوط خرمشهر و حصر آبادان شد. او از دادن تسلیحات به سپاه پاسداران امتناع میکرد و همین امر، دفاع از کشور را دچار اختلال میساخت، اما بنیصدر مدعی شده که تئوری زمین بدهیم زمان بگیریم از سوی دیگران طرحشده و او مخالف این تئوری بوده است. او همچنین مدعی نابلدی پرسنل سپاه در جنگ شده و سقوط خرمشهر و حصر آبادان را معلول نابلدی سپاه و بسیج مردمی دانسته است.
پاسخ:
برای پاسخ به پرسش طرحشده توجه به چند نکته در پرسش ضروری است که پاسخ به آنها تکلیف مسئله را روشن خواهد ساخت.
سیاست «زمین میدهیم و زمان میخریم» اصلاً وجود داشته و بنیصدر به این تئوری معتقد بوده است؟
آیا بنیصدر از دادن تسلیحات به سپاه امتناع میکرد؟
سقوط خرمشهر و حصر آبادان نتیجه نابلدی نیروهای سپاه بود؟
1. سیاست «زمین میدهیم و زمان میخریم» اصلاً وجود داشته است؟
بررسی تاریخ آغاز جنگ و اشغال خرمشهر و حصر آبادان و روزهای حضور بنیصدر در فرماندهی کل قوا از بهمن 1358 تا خرداد 1360 نشان میدهد که آنچه در عمل رخداده و منتهی به اشغال خرمشهر و حصر آبادان شده است، مؤید فراهم شدن شرایط برای تحقق این نظریه بوده است. اینکه به بیان برخی فرماندهان مقاومت خرمشهر و آبادان، تقاضای ارسال نیرو و تجهیزات از سوی آنها با وعدههایی همراه بوده است که هیچوقت تحققنیافته است، نشان میدهد، این سیاست در دستور کار کسانی که وظیفه اداره جنگ را بر عهده داشتهاند، قرار داشته است. در متن ثبتشده تماس تلفنی مرحوم آیتالله جمی، نماینده امام و امامجمعه آبادان و یکی از اسطورههای مقاومت در طول دوران دفاع مقدس با دفتر امام خمینی آمده است: «آقای بنیصدر سه روز قبل به بنده اظهار داشتند که تا بیستوچهار ساعت دیگر من عمل میکنم ولیکن تاکنون وضع به نفع ما عوض نشده و بدتر است و اگر امروز اقدامی نشود، فوری و قاطع از طرف ارتش و سایر گروها و نیروها برای نجات عمل نشود قطعاً سقوط جدی است»، (1) همچنین در نامه مفصل 9 صفحهای که آیتالله محسن اراکی از مسئولین (وقت) قضائی در آبادان و خرمشهر به امام خمینی مینویسد، گزارششده است که: «10- هر چه به دفتر آقای بنیصدر و به سایر ارگانها میگفتیم خرمشهر در شرف سقوط است اثری مترتب نمیشد تا بالاخره یک مهلت یکهفتهای و سپس مهلت 72 ساعت و سپس مهلت 48 ساعته برای فرستادن نیروهای کلی داده شد که هیچیک از آنها عملی نگردید». (2) نمونههای بسیاری از این دست گزارشها وجود دارد که میتوان بامطالعه تاریخ دفاع مقدس بدان دستیافت.
2. بنیصدر به این تئوری معتقد بوده است؟
درباره پاسخ به این پرسش نگارنده به مستندی که اولبار این تئوری از زبان بنیصدر بیانشده باشد دست نیافته است؛ اما بنا بر آنچه در پاسخ به پرسش پیشین بهعنوان گزارشهای تاریخی بدان اشاره شد و موارد بسیار دیگری از این دست، میتوان بدین نتیجه رسید که بنیصدر عمل به این تئوری را پذیرفته بود و بر اساس آن در آغاز جنگ به دنبال اداره آن بود. به نظر میرسد که «بنیصدر اطلاعات دقیقی در مسائل دفاعی و نظامی نداشت و عمدتاً سرنوشت کار را به دست مشاورانی داده بود که نه آدمهای کاردانی بودند، نه خیلی دلسوز بودند و نه به یک مقاومت مردمی و همهجانبه و ایستادگی مقابل دشمن اعتقاد داشتند». (3)
بعضیها آنموقع بهاصطلاح یک تزی را به بنیصدر داده بودند که ما میتوانیم به دشمن زمین بدهیم و زمان از آنها بگیریم به این معنا و مفهوم که ما الآن آمادگی مقابله نداریم و اشکالی ندارد که اجازه بدهیم نیروهای نظامی عراق در خاک ما گسترش پیدا کنند تا ما آمادگی لازم را به دست بیاوریم و بعد نیروها را با یک توان بالا منهدم کنیم. در تاریخ هم آمده که مثلاً اشکانیان هم در جنگهایشان زمین میدادند و زمان میگرفتند. یک استدلال تاریخی برای بنیصدر پیداکرده بودند و با استناد به این استدلال تاریخی ذهن او را مشغول کرده بودند. (4)
«قدرت الله هزاوه» که قبل از شروع جنگ در پادگان لشکر 92 زرهی در مرز خدمت میکرد، میگوید: یکبار ارتش عراق به بخشی از خاکمان حمله و قسمتی را اشغال کرد که ما در پاسخ، خودسرانه عمل کردیم و منطقه را باز پس گرفتیم. همان زمان دولت بنیصدر به این کارمان اعتراض کرد و به واحد ما که یک گروهان از گردان 242 لشکر 92 زرهی بود، اعلام کردند از منطقه برگردید و خودتان را به دادگاه معرفی کنید؛ چون لغو دستور کردهاید. به نظرم بنیصدر در حال خیانت به کشور بود. عراق حمله میکرد، منطقهای را میگرفت و تا ما میخواستیم حمله کنیم دستور عقبنشینی میآمد. اجازه درگیری به ما نمیدادند. ما هم همه ارتشی بودیم و قانون را میدانستیم و میگفتیم دلیل این عقبنشینیها چیست؟ در جواب میگفتند میخواهیم زمین بدهیم و زمان بگیریم. نمیدانم روی چه حسابی این تصمیمات را میگرفتند. (5) مجموع این روایتها نشان میدهد که بنیصدر این تئوری را پذیرفته بود و بر اساس آن اقدام میکرد.
نکته دیگری که نباید بهسادگی از کنار آن گذشت، بیتوجهی بنیصدر به تمام هشدارهایی بود که درباره حمله احتمالی عراق به ایران داده میشد. این بیاعتنایی که مبتنی بر تحلیلهای نادرست صورت گرفته بود باعث شد که نیروهای نظامی ما باوجود آگاهی از حمله قریبالوقوع ارتش عراق، آمادگی لازم برای مقابله با ارتش صدام را نداشته باشند. سردار شهید احمد متوسلیان، وضعیت مرزهای کشور را در ماه آخر منتهی به جنگ و تحلیل بنیصدر از اوضاع منطقه را اینگونه تشریح میکند: «یک ماه قبل از شروع جنگ جلسهای در اتاق جنگ لشکر 81 زرهی کرمانشاه به ریاست بنیصدر تشکیل شد. در این جلسه آقایان ظهیرنژاد و صیاد شیرازی به همراه فرماندهان ارتشی 30 منطقه نظامی از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و نیز برادران محسن رضایی و محمد بروجردی بهاتفاق مسئولان سپاه در کل منطقه غرب حضور داشتند. در این جلسه فرمانده سپاه قصر شیرین به وضعیت بسیار بد نیروهای ما در مرزها و حملات مکرر ارتش عراق به پایگاههای مرزی اشاره کرد و گفت دشمن در این منطقه از خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی کرده است و ما کمترین آمادگی رزمی را نداریم. درنهایت از بنیصدر سؤال شد که اگر بهاحتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند، شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنیصدر گفت عراق هرگز جرئت چنین کاری را ندارد. بروجردی گفت اگر بهاحتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصر شیرین حمله کند و شهر را بگیرد شما برای مقابله با چنین مسئلهای چه تدبیری دارید؟ بنیصدر مجدداً گفت عراق هیچوقت چنین غلطی نمیکند. برای اینکه هم در سطح بینالمللی و سیاست جهان محکوم میشود و هم امنیت داخلی خودش به خطر میافتد. مطمئن باشید که صدام کشورش را به خطر نمیاندازد». (6)
3. بنیصدر از دادن تسلیحات به سپاه امتناع میکرد؟
بر اساس شواهد تاریخی موجود بنیصدر به سپاه و نیروهای مردمی بیاعتماد بود. سردار کوثری دراینباره میگوید: «ازآنجا که بنیصدر نمیتوانست وحدت و همدلی سپاه و ارتش را تحمل کند، بعد از گذشت 3 ماه از آغاز جنگ تحمیلی، ضمن ابلاغ یک دستورالعمل مؤکد کتبی – که خودم نسخهای از آن را دیدهام – به ارتش دستور داد: «بدون اخذ دستور از فرماندهی کل قوا، حتی یک عدد فشنگ هم نباید به سپاه تحویل داده شود». به این ترتیب ما از همان اندک تجهیزات سبک رزمی هم که برادران ارتشی در اختیارمان قرار میدادند، محروم شدیم». (7) سردار جعفر جهروتی زاده یکی از فرماندهان پارتیزانی دفاع مقدس نیز در اینباره گفته است: «در مریوان و جاهای دیگر، بنیصدر به ارتش دستور داده بود به هیچوجه به سپاه کمکی نشود، اما بسیاری از نیروهای ارتش در این زمینه حتی از دستور فرماندهان خود تمرد میکردند! به همین دلیل، بنیصدر نامهای تحت عنوان ابلاغ نظامی ـ بهعنوان فرماندهی کل قوا ـ به ستاد مشترک ارتش ارسال کرد که طبق آن به ارتش دستور داده شده بود که حتی یک پوکه در اختیار سپاه قرار ندهید! بنیصدر با دستورات اینچنینی سعی داشت سپاه را بیش از پیش محدود کند». (8)
سردار عبدالله محمود زاده نیز به این اقدام بنیصدر اشاره کرده است: «ما در گیلانغرب و سرپل ذهاب که بخشهایی از آن در تصرف دشمن بود قصد عملیات داشتیم و از طرفی هم امکانات نداشتیم. من میرفتم قرارگاه ارتش و با آنها جلسه میگذاشتم، از طرفی هم بچهها میرفتند داخل انبار مهمات ارتش مهمات جنگی برمیداشتند. بنیصدر به ارتش گفته بود که به سپاه ادوات ندهید. ما اینگونه مهمات جمع میکردیم. بعضی از عزیزان ارتشی هم با ما هماهنگ بودند و مهمات در اختیار ما قرار میدادند. وقتی ماجرا را بنیصدر میفهمید ارتشیهایی را که با ما همکاری کرده بودند را مورد غضب قرار میداد». (9) در خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز به این موضوع اشاره شده است که بنیصدر به بهانههای مختلف از دادن تجهیزات به سپاه امتناع میکرد، (10) و آیتالله عبدالله محمدی امامجمعه وقت خرمشهر نیز روایتی از این تصمیم و اقدام بنیصدر ارائه کرده است. (11)
4. سقوط خرمشهر و حصر آبادان نتیجه نابلدی نیروهای سپاه بود؟
آنچه تاریخ جنگ از ماههای آغازین آن روایت کرده است، نشان از نادرستی این ادعای بنیصدر است. صدام که سودای تصرف 3 روزه استان خوزستان را در سر میپروراند، 35 تا 45 روز طول کشید تا شهر کوچک خرمشهر را به تصرف درآورد. این اتفاق، نشان از مقاومت نیروهایی است که باوجود همه موانع، با دستان خالی در مقابل لشکر مجهز عراق ایستادگی کردند که به گواه تاریخ، نیروهای سپاه و مردمی، بخش قابلتوجه و مهمی از این مقاومت بهحساب میآمدند. آنچه بنا بر شواهد تاریخی جزو عوامل سقوط خرمشهر بهحساب میآید، مواردی چون «عدم آمادگی نیروهای نظامی»، «تئوری زمین میدهیم، زمان میگیریم»، «کارشکنی در رساندن تجهیزات به نیروهای مقاومت»، «نبود نیروی کافی» و امثال اینهاست که نمیتوان نقش بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و جانشین فرمانده کل قوا را در بروز این حادثه نادیده انگاشت.
نتیجه:
با توجه به آنچه در متن فوق نگاشته شده، روشن است که بر مبنای شواهد تاریخی بنیصدر در عمل به تئوری دادن زمین و گرفت زمان معتقد بود و تصمیماتش در روزهای ابتدایی جنگ مبتنی بر همین تئوری نادرست بود. بیاعتمادی و ممانعت او از رسیدن تجهیزات به دست نیروهای سپاه برای مقاومت در مقابل دشمن نیز بر اساس شواهد تاریخی متعدد انکارناپذیر است.
پینوشتها:
1. سایت خبری تحلیلی عصر ایران، asriran.com/003kBm. گفتنی است در متن این خبر، تصویر برخی اسناد نیز منتشرشده است.
2. ر.ک: سایت خبری تحلیلی عصر ایران، asriran.com/003kBm. گفتنی است در متن این خبر، تصویر برخی اسناد نیز منتشرشده است.
3. ر.ک: «روایت نبرد خرمشهر؛ از اشغال تا آزادی»، خبرگزاری تسنیم، https://tn.ai/2017364
4. «روایت نبرد خرمشهر؛ از اشغال تا آزادی»، خبرگزاری تسنیم، https://tn.ai/2017364
5. میثم رشیدی مهرآبادی، «سادهلوحی یا خیانت زمین بدهیم، زمان بگیریم»، پایگاه خبری تحلیلی بصیرت، کد خبر: ۳۲۴۷۳۷، B2n.ir/h17245.
6. میثم رشیدی مهرآبادی، «سادهلوحی یا خیانت زمین بدهیم، زمان بگیریم»، پایگاه خبری تحلیلی بصیرت، کد خبر: ۳۲۴۷۳۷، B2n.ir/h17245. همچنین ر.ک: «چهار خیانت بنیصدر در دوران دفاع مقدس»، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: ۷۲۱۴، B2n.ir/m95409.
7. «دستور عجیب بنیصدر در زمان جنگ»، پایگاه خبری مشرق، کد خبر: 89710، mshrgh.ir/89710.
8. «بنیصدر دستور داده بود حتی یک پوکه به سپاه ندهند»، پایگاه خبری فارس، B2n.ir/x62562.
9. «تحریم سپاه توسط بنیصدر در جنگ تحمیلی»، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 5827، B2n.ir/r82048
10. ر.ک: «چهار خیانت بنیصدر در دوران دفاع مقدس»، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 7214، B2n.ir/m95409.
11. ر.ک: محمدرضا احمدی، خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 154.