اخلاق

خداوند برای دست‌یابی به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار دانسته است که هیچ‌یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود.

پرسش:

 من هرچه تلاش می‌کنم باز هم در به‌دست‌آوردن مال حلال مشکل دارم و هزینه‌های زندگی‌ام تأمین نمی‌شود؛ چه عواملی در افزایش رزق و مال حلال مؤثر است؟

پاسخ:

افزایش رزق و روزی همواره برای همۀ انسان‌ها مهم بوده است؛ اما از‌آنجاکه اسلام و معارف اسلامی درآمد و رزق حلال را مطرح کرده است و کسب درآمد از هر راهی را مجاز نمی‌داند، افزایش رزق و روزی یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های افراد بوده، هست و خواهد بود. در آیات و روایات برای دست‌یابی به رزق حلال و افزایش آن، عواملی بیان شده است که در ادامه به این موارد می‌پردازیم تا با عمل به آنها بتوان نتیجۀ بهتری به دست آورد.

خداوند برای دست‌یابی به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار قرار داده است که هیچ‌یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود. آنچه اساس کسب و روزی زیاد است، عبارت است از: آموزش و شاگردی، کسب تجربه، کار و تلاش، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت‌سنجی، ملاحظه امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی. این موارد از اصول اولیۀ پیشرفت و توسعه است؛ درواقع بدون عمل به این موارد، هرچه دعا و ذکر و کارهای خیر انجام شود، معلوم نیست نتیجه مطلوب به دست آید. بر اساس آیۀ شریفۀ «برای انسان نیست مگر هرچه تلاش کند» (1)، هر میزان از این اصول بهره گرفتیم و تلاش کردیم، در مسیر پیشرفت و توسعه قرار خواهیم گرفت. در کنار اصول تأثیرگذار پیش‌گفته، عوامل دیگری با عنوان عوامل معنوی برای وسعت رزق در معارف اسلامی بیان شده است که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:

1. صدقه و انفاق مال به فقیران: ارائه هر نوع خدمات به نیازمندان سبب افزایش رزق و روزی می‌شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «روزی را با صدقه جلب و زیاد کنید و کسی که یقین به جایگزینی خدا دارد، بخشش های زیاد خواهد داشت» (2).

2. صله ارحام: امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «صلۀ ‌رحم مال را زیاد می‌کند و عمر را طولانی می‌نماید» (3).

3. خوش‌اخلاقی: این ویژگی سبب ایجاد رزق حلال می‌شود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «اخلاق نیکو سبب فزونی و سرازیرشدن رزق و روزی می‌گردد» (4). اگر کسی با ارباب رجوع خوش‌برخورد باشد، بهترین انگیزه را به او برای مراجعۀ دوباره می‌دهد. خوش‌اخلاقی ابزار مهمی برای افزایش مشتری است؛ به همین دلیل بسیاری از کاسبان خوش‌اخلاق با زبان نرم و تبسم سبب جلب مشتری می‌شوند.

4. رفق و مدارا و محبت‌کردن به دیگران: علی (علیه السلام) فرمود: «هر کسی نرمی و ملایمت با مردم را در پیش گیرد، ‌روزی‌اش زیاد می‌شود» (5). بنابراین اگر کسی در کاسبی مدارا کند؛ مثلاً جنس خود را به نسیه یا قسطی بفروشد یا در قیمت مقداری پایین‌تر بگیرد، به‌یقین مشتری‌ها و روزی‌اش زیادتر می‌شود.

5. پرهیز از سخت‌گیری و رعایت آسان‌گیری بر اطرافیان: این مسئله نیز سبب افزایش مشتری و رزق و روزی می‌شود. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «آسان‌گیری رزق را زیاد می‌کند» (6).

6. پیوسته با وضو و طهارت‌بودن: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مردی فرمود: «پیوسته با وضو و طهارت باش تا روزی‌ات زیاد شود» (7).

7. تقواپیشگی و نیکوکاری: خداوند متعال می‌فرماید: «اگر مردمان ایمان آورند و از شرک و معصیت پرهیز کنند، خیرات و برکات را بر آنها توسعه می‌دهیم و از هر طرف وسایل یسر و آسایش را براى آنان فراهم می‌کنیم؛ به وسیله باران‌هاى مفید و به‌موقع و پرورش نباتات و غیر اینها» (8)؛ همچنین در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «هر کسی تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم نماید و او را از جایی که گمان ندارد و فکرش را نمی‌کند، روزی می‌دهد» (9).

8. ازدواج: ازدواج فایده‌های فراوانی دارد که در معارف نورانی اسلام به آنها اشاره شده است؛ از جمله بقای نسل، آرامش و تعادل روحی، تأمین نیازهای طبیعی و غریزی انسان و ازدیاد رزق. برخلاف بیشتر تصورات ابتدایی از ازدواج که برخی آن را موجب زیاد‌شدن نان‌خور و تقسیم سرمایه می‌دانند، دین اسلام ازدواج را سبب برکت و ازدیاد رزق و روزی می‌داند. خداوند متعال می‌فرماید: «اشخاص مجرد و بردگان و کنیزان شایستۀ خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند» (10). تقریباً همۀ کسانی که ازدواج کرده‌اند، با وجود اذعان به بعضی مشکلات، معترف‌اند وضعیت مادی و معیشتی آنان از قبل ازدواج بهتر شده است، گرچه معمولاً در این‌گونه مسائل اجتماعی استثناهایی نیز وجود داشته است.

9. خواندن سورۀ واقعه: خواندن آیات قرآن برای افزایش رزق و روزی توصیه شده است، البته باید اسباب دیگر چون تلاش و ... نیز باشند. امام صادق ‌(علیه السلام) می‌فرماید: «کسی که هر شب سوره واقعه را بخواند ...، در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌‌بیند و از دوستان حضرت علی ‌(علیه السلام) می‌شود ...» (11).

نتیجه:

خداوند برای دست‌یابی انسان به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار قرار داده است؛ اما هیچ‌یک از این عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود. آنچه اساس کسب و روزی زیاد است، عبارت است از: آموزش و شاگردی و کسب تجربه، کار و تلاش، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت‌سنجی، ملاحظه امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی. افزون بر این موارد، مسائلی چون صدقه و انفاق، صلۀ ارحام، خوش‌اخلاقی، رفق و مدارا، سهل‌گیری به مشتری، با وضو و طهارت‌بودن، تقوا و دوری از گناهان، ازدواج و خواندن سوره‌هایی از قرآن برای افزایش رزق و روزی مؤثر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿لَیسَ للِإنسانِ إلاّ ما سَعی﴾ (نجم: 39).

2. «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهِ فَمَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطَاءِ» (مجلسى، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403 ق، ج 75، ص 68).

3. «صِلَهُ الْأَرْحَامِ تُثْمِرُ الْأَمْوَالَ وَ تُنْسِئُ فِی الْآجَال‏» (نورى، حسین؛ مستدرک الوسائل؛ چ 1، قم: مؤسسۀ آل‌البیت، 1408 ق، ج 15، ص 250).

4. «بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ تُدَرُّ الْأَرْزَاق‏» (لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 188).

5. «مَنِ اسْتَعْمَلَ الرِّفْقَ اسْتَدَرَّ الرِّزْقَ» (لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 440).

6. «التَّسَهُّلُ یُدِرُّ الْأَرْزَاقَ» ((لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 30).

7. «أَدِمِ الطَّهَارَهَ یَدُمْ عَلَیْکَ الرِّزْق» (مجلسى، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403 ق، ج 105، ص 16).

8. ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض﴾ (اعراف: 96).

9. ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب﴾ (طلاق: 2 و 3).

10. ﴿وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیم﴾ (نور: 32).

11. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ قم: [بی‌نا]، 1409 ق‌، ج 6، ص 112.

شیوۀ برخورد با خوشحالی‌کنندگان از هجوم دشمن به کشور
در برخورد با این افراد، باید با احترام و منطق به روشنگری پرداخت، عواقب جنگ را تبیین کرد و مسئولین ناز باید برای رفع علل نارضایتی بکوشند.

پرسش:

با کسی که از حمله دشمن به کشور خوشحال است، چگونه رفتار کنیم؟

پاسخ:

ازآنجاکه خداوند انسان را با فطرت پاک آفریده است، انسان فطرتاً کمک‌رسانی به مظلوم بیزاری‌جویی از ظالم را دوست دارد. انسان بهره‌مند از عقل سلیم و نهادی پاک، هرگز از ظلم دفاع نمی‌کند. بنابراین ریشه رفتار کسی که مدافع ظلم و تجاوز است، باید بررسی شود؛ چنانچه دفاع او ناآگاهانه باشد، باید او را آگاه کرد و اگر عامدانه باشد، باید از او دوری جست.

در نگرش اسلام، شادی بر مصیبت دیگران به‌شدت مذمت شده است. در روایت می‌خوانیم: «از گرفتاری برادرت اظهار شادی مکن که خداوند به او رحم می‌کند و تو را گرفتار می‌سازد» (1).

دوستی با کافران

خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهود و نصارا را به دوستی برمگزینید. آنان خود دوستان یکدیگرند. هر کس از شما که ایشان را به دوستی گزیند، در زمره آنهاست و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند» (2). خداوند در این آیه به‌صراحت مسلمانان را از دوستی و هم‌پیمانی با کافران و دشمنان نهی می‌کند؛ ازاین‌رو ابراز خوشحالی در برابر حملات دشمن به کشور هم به‌نوعی دادن دست دوستی به آنهاست.

معاونت بر گناه

وقتی انسان از عملکرد دشمن راضی باشد، چه‌بسا ابراز رضایت او منجر به تشویق بیشتر دشمن بر آسیب‌رساندن شود. در این شرایط چنین شخصی معاونت بر گناه دارد، درحالی‌که مسلمان باید از همکاری در گناه دوری کند؛ چراکه حداوند می‌فرماید: «و [هرگز] در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید. و از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است» (3).

ریشه‌یابی

انسان فارغ از مسلمان‌بودن و بلکه به ‌حکم انسان‌بودن نه خود اهل ظلم و ستم به دیگران است و نه از ظلم و ستم به دیگران خوشنود می‌شود. بنابراین هرگاه شاهد بودیم افراد یا خود به حق دیگران احترام نمی‌گذارند یا از ظلم در حق دیگران خوشحال می‌شوند، به‌یقین باید ریشه این نگاه را جستجو کنیم. مگر ممکن است کسی اهل یک کشور باشد، اما از حمله دشمن به کشورش خوشحال شود؟ کسی که از چنین حمله‌ای شاد شود، در نگاه اول مستحق سرزنش است؛ اما بر اساس حکم اخلاق اسلامی باید ریشه این شادی بررسی شود. گاهی این خوشحالی ریشه در دشمنی افراد با کشور و نظام و دین و مردم دارد؛ اما برخی مواقع ممکن است افراد از روی غفلت و نه قلبی در برابر تجاوز دشمن ابراز خوشحالی کنند؛ برای مثال افرادی که در زندگی سختی‌هایی را تحمل کرده‌اند یا نتیجه امروز خود را در بی‌عدالتی برخی از گروه‌ها در اجتماع یا ظلم و ستم برخی از مسئولان می‌دانند، سبب می‌شود که به ‌نوعی حس انتقام‌جویی در آنها بیدار شود و از حمله دشمن به کشور شاد شوند. این افراد حاکمیت یا بخش‌هایی از آن را دشمن می‌پندارند؛ به همین دلیل از حمله به این دشمن ‌شاد می‌شوند.

نارضایتی برخی افراد از شرایط اقتصادی و سیاسی و ...سبب کم‌رنگ‌شدن احساس همبستگی ملی می‌شود و برخی افراد به امید تغییر در وضع موجود از این حملات استقبال می‌کنند.

برخی افراد هم به دلیل نداشتن سواد رسانه‌ای، تحت ‌تأثیر رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند و همین مسئله سبب دشمنی آنان با نظام و کشور شده است و از حمله دشمن به کشور خوشنود می‌گردند. دشمن با پروپاگاندا به القای ناامیدی می‌پردازد و این افراد نیز با خطای محاسباتی، در ذهن خویش جای دوست و دشمن را تغییر می‌دهند.

عده‌ای از افراد هم ممکن است دارای بیماری‌های روحی و روانی باشند و این نگاهشان عامدانه نیست؛ بلکه تحت فشارهای روحی و روانی چنین دیدگاهی را اتخاذ کرده‌اند. ضعف ایمان و انحراف از اخلاق الهی و دینی را نیز می‌توان از دیگر دلایل این امر دانست. طبیعتاً روش برخورد ما با هر کدام از این افراد متفاوت است.

ضعف دشمن‌شناسی

«بصیرت» از جمله اموری است که می‌تواند انسان را در برابر بحران‌ها بیمه کند. بصیرت و شناخت انسان از دشمن سبب می‌شود فرد مسلمان همواره مسیر حق از باطل را به‌درستی بشناسد و تشخیص دهد. ضعف دشمن‌شناسی گاهی باعث می‌شود انسان به جبهه حق پشت کند و به باطل متمایل گردد. برای رفع این معضل باید مؤلفهٔ دشمن‌شناسی و افشای نقشه‌های دشمن در فهرست اولویت‌های فرهنگی و آموزشی و سیاسی قرار گیرد. تشخیص جبهه حق از جبهه باطل، امری حیاتی است. کسی که از حملۀ دشمن خوشحال می‌شود، در تشخیص این مرزبندی به اشتباه می‌افتد و درواقع باطل را حق پنداشته است.

پرهیز از حرمت‌شکنی

وقتی با افرادی روبرو می‌شویم که خواسته یا ناخواسته اهل خطا می‌شوند و در شرایط بحرانی همچون جنگ به ‌جای همدلی بیشتر، از حمله به کشور ابراز خوشحالی می‌کنند، باید بنای رفتار خویش را بر پرهیز از حرمت‌شکنی قرار دهیم. اسلام به ما می‌آموزد خطا را نقد کنیم، اما حرمت انسان را نشکنیم: «[به معبود] کسانی که غیرخدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند» (4). بنابراین باید با چنین افرادی گفتگوی منطقی و همراه با ادب و احترام داشته باشیم تا بتوانیم تأثیر مثبت ایجاد کنیم.

خداوند متعال می‌فرماید: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما. و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن» (5). از نگاه اخلاق باید بین فرد و رفتارش تفاوت قائل شد و اگر قصد نهی ‌از منکر یا نقد داریم، باید رفتار فرد را نقد کنیم؛ با وجود این، به شخصیت او هم خدشه‌ای وارد نکنیم؛ چراکه برخوردهای ناشی از احساس و همراه با سرزنش نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه لجاجت فرد را هم بیشتر می‌کند.

تبیین عوارض جنگ

برخی افراد وقتی از روی لجاجت از حمله دشمن خوشحال می‌شوند، به عوارض و عواقب شوم جنگ توجهی ندارند. تبیین دقیق و عمیق عوارض و عواقب جنگ می‌تواند افراد را متوجه خطایشان کند. تشریح این مسئله که هیچ‌یک از افراد اعم از موافق و مخالف از آسیب‌های جنگ در امان نیستند و عواقب جنگ متوجه یکایک افراد جامعه است، می‌تواند تا حدودی افراد را از دیدگاه غلط خود هوشیار کند.

بازی در زمین دشمن

برخی افراد تصور نمی‌کنند که خوشحالی آنها از حملۀ دشمن، درواقع بازی‌کردن در زمین دشمن است؛ ازاین‌رو باید به این افراد تفهیم کنیم عمل و رفتار آنان خواسته یا ناخواسته به تضعیف جبهه ملی منجر می‌شود و بازی‌کردن در زمین دشمن است. تقویت هویت ملی و دینی می‌تواند فرد را در برابر خطایش پشیمان کند. این افراد مرز بین نقد حکومت و دشمنی با کشور را گم کرده‌اند؛ به همین دلیل باید آنها را به مرزبندی میان این دو امر دعوت کرد. معرفی نقاط قوت و پیشرفت‌هایی که در کشور داریم و همچنین یادآوری ارزش‌های دینی و ملی در این زمینه نیز اثرگذار است.

رفع علت‌ها

اگر دلیل خوشحالی افراد، اعتراض به عملکرد مسئولان است و واقعاً هم مسئولی کوتاهی کرده است، باید مسئولان حکومت در سطح کلان خود را موظف به برقراری عدالت و رفع تبعیض کنند تا هرگز شاهد چنین رفتارهایی از هم‌وطنان خویش نباشیم.

نکته:

اگر فرد فقط ابراز خوشحالی می‌کند و با دشمن همکاری ندارد و اقدام ویران‌کننده‌ای انجام نمی‌دهد، باید به تذکر و روشنگری بسنده کرد و با درنظرگرفتن شرایط نهی ‌از منکر او را ارشاد کرد. البته اگر رفت‌وآمد با چنین شخصی منجر به ایجاد آسیب روحی در فرد می‌شود، می‌توان روابط را مدیریت کرد و ارتباط را محدود نمود. اما اگر رفتار او یک خوشحالی ساده نیست، بلکه به همکاری با دشمن می‌پردازد و رفتارش منجر به خیانت می‌شود، دیگر فقط تذکر کافی نیست و باید با برخوردی جدی او را تسلیم قانون کرد. گاهی عملکرد افراد صرفاً بیان یک نظر نیست، بلکه منجر به تشویق دشمن در حمله بیشتر می‌شود. در این شرایط رفتار شخص مشمول قوانین ضدامنیت ملی می‌شود و باید با او با جدیت برخورد کرد.

نتیجه:

افرادی که از حمله دشمن به کشور خوشحال می‌شوند، طبیعتاً بر خلاف فطرت پاک انسانی خویش رفتار می‌کنند. این افراد اسیر جهل و کینه شده‌اند و باید با رفتار صحیح و منطقی کمک کنیم تا جهلشان رفع و کینه آنها کم شود. دعوت به بازنگری اعتقادی و اصلاح رفتار با زبان محبت‌آمیز و استدلال عقلی، یکی از راهکارهای اساسی برای رفع این معضل است. همدلی با فرد، شنیدن دغدغه‌های او و تبیین حقیقت ماجرا برای او می‌تواند در تغییر دیدگاهش اثرگذار باشد. با توجه ‌به اینکه دلایل افراد در نشان‌دادن این نوع واکنش متفاوت است، باید با هر کسی متناسب با علت رفتارش برخورد کرد؛ یعنی فرد غافل را با آگاهی‌بخشی بیدار کرد و به مغرض، هشدار داد. در صورت اثبات خیانت و اصلاح‌نشدن، باید او را به مراجع ذی‌صلاح معرفی کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. «لا تُظهِرِ الشَّماتَهَ لِأخیکَ؛ فیَرحَمَهُ اللّه و یَبتَلِیَکَ» (محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج 75، ص 213).

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ (مائده: 51).

3. ﴿وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ (مائده: 2).

4. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ (انعام: 108).

5. ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ (نحل: 125).

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است.

پرسش:

خانمی هستم که علاوه بر خانه داری، به دلیل تحصیلات و علاقه‌ای که دارم در فضای مجازی گروهی را اداره می‌کنم و پست‌هایی درباره امام زمان (علیه‌السلام) قرار می‌دهم. بعضی‌ها می‌گویند وقتی خدا هست و در قرآن آمده که باید یاد او باشیم دیگر یاد امام زمان معنا ندارد و این همه تبلیغ و پست گذاری صحیح نیست! آیا واقعا یاد امام زمان بی‌فایده است؟ یعنی در تربیت و تزکیه مؤثر نیست؟ به ما کمک نمی‌کند که به خدا برسیم؟ اصلاً یاد امام زمان در مسیر سلوک و معنویت چه جایگاهی دارد و چقدر مهم است؟ ممنون که توضیح می‌دهید.

پاسخ:

توسل و ذکر و یاد خدا و اولیای الهی از دیرباز مورد بحث و گفتگو بین عموم مردم و دانشمندان بوده است. آن چه از کلمه توسّل ظاهر است، معناى کمک گرفتن از وسیله‌ای براى رسیدن به مقصود است. انسان براى رسیدن به مراد خویش، باید به اسباب و واسطه‌های فیض، متوسل شود. ایجاد مزرعه‌ای آباد، جز از طریق شخم زدن زمین و کاشتن نهال و دادن آب و کود به مقدار مشخص و زمان معیّن و ... امکان‌پذیر نیست. بر این اساس، توسّل به معناى استفاده از اسباب، لازمه زندگى انسان در جهانى است که قانون اسباب و مسببات بر آن حاکم است. لازم است قدری دقیق‌تر با مفهوم توسل و جایگاه آن در اندیشه اسلامی و فلسفه آن آشنا شویم تا شبهات در مورد منافات آن با اعتقادات الهی و پاسخ آن‌ها در مورد ذکر و توسل به امامان مخصوصاً امام زمان (علیهم‌السلام) را پیدا کنیم:

1. ابتدا باید به شما تبریک بگوییم و شما را تشویق کنیم برای این که علاوه بر محبت و اعتقاد درست به امام زمان (عج)، در راستای تبلیغ نام و یاد ایشان نیز قدم برمی دارید. در آغاز باید بگوییم که اساساً بین توصیه به یاد خدا و توصیه به یاد و ذکر امامان مخصوصاً امام زمان هیچ منافاتی نیست؛ یعنی اگر کمی در معارف اسلامی جستجو کنیم تاییدات بسیاری زیادی پیدا می‌کنیم که توسل به امامان را تأیید و آن را در راستای ذکر و یاد خداوند متعال معرفی می‌کند. روشن‌ترین اشاره به توسل در قرآن آمده است که خداوند صریحاً به مؤمنان دستور می‌دهد برای تقریب به او وسیله‌ای بجویند: «ای اهل ایمان! تقوای الهی داشته باشید و دست‌آویز و وسیله‌ای برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او بکوشید تا رستگار شوید». (1) برخی از روایات مراد از «وسیله» را اهل‌بیت (علیهم اسلام) معرفی نموده است. به عنوان نمونه از سلمان فارسی روایت شده است که از محمد (صلی‌الله علیه و آله) شنیدم که می‌گفت: خداوند عز و جل می‌گوید ای بندگانم آیا شما نیازهاى بزرگى ندارید؟ بدانید که به این نیازهاى بزرگ نمى‌‏رسید مگر این که محبوب‌ترین خلق از شما شفاعت کند. پس بدانید که گرامى‏‌ترین خلق در نزد من افضل‌ترین آن‌ها در نزد من محمد و برادرش على هست و بعد از على هم امامانى هستند که آن‌ها وسیله‌ها نزد خداوند مى‌‏باشند. پس آگاه باشید هر کس حاجتى از من بخواهد و محمد و آل پاکش را واسطه قرار بدهد، من آن حاجت‌ها را به خاطر محبوب‌ ترین خلقم در نزد من اجابت مى‏‌کنم. (2)

توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ریشه در آیات دیگری از قرآن نیز دارد و از بندگان خواسته شده است که به ریسمان الهی چنگ زنند و گرد هم آیند: «به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید» (3) بنا بر روایتی، امام صادق (ع) فرمودند: ما (اهل‌بیت) همان ریسمان الهی هستیم که خداوند تبارک و تعالی فرموده است. (4) بنابراین در منابع اسلامی و مخصوصاً شیعی توسل و ذکر و یاد امامان نه تنها منعی ندارد، بلکه توصیه شده نیز هست. دلیلش هم واضح است ما معصومان را واسطه فیض و آبرومندان درگاه الهی می‌دانیم و به درگاه آن‌ها به عنوان اولیای الهی می‌رویم، نه خدای نکرده فردی در عرض خدا و یاد او. وقتی روح می‌خواهد و مغز دستور می‌دهد و اراده ایجاد می‌شود و دست تکان می‌خورد و مطلبی می‌نویسد می‌گوییم دست نوشت در صورتی که اراده و مغز و روح هم فعال بودند و توجه به دست عین توجه به بقیه است و جدای از آن نیست بلکه روح بر همه این‌ها احاطه دارد. اگر امام زمان را می‌خوانیم معنایش فراموشی خداوند نیست، بلکه عین یاد اوست زیرا او بر همه چیز احاطه دارد.

2. اما در مورد آثار و برکات ذکر و یاد امامان با اندک جستجویی در زیارت نامه‌های مستند مطالب بسیاری خوبی به دست می‌آید. مخصوصاً در مورد امام زمان عج در زیارت نامه‌ها معارف بالایی پیدا می‌شود. در نظر شیعه پیامبر و اهل‌بیت ایشان وسایط فیض الهی هستند که خداوند از طریق ایشان برکات خویش را بر بشر می‌فرستد و این وساطت هم در زمینه تکوین و هم در زمینه تشریع و هدایت بشر است و از طرف دیگر حیات و ممات ایشان یکسان است؛ از این‌رو تمسّک و توسل به این انوار پاک در دنیا باعث وساطت این بزرگواران نزد پروردگار و حل شدن مشکلات با افاضه الهی و موجب شفاعت آن‌ها در قیامت می‎گردد و کسی که قدم در راه اطاعت از دستورات آن‌ها بنهد رستگار خواهد شد. لذا در زیارت جامعه که از لسان مبارک امام هادی (علیه‌السلام) صادر گردیده، این‌گونه می‎خوانیم: «هر کس نزد شما آمد، نجات خواهد یافت و کسی که از شما فاصله گرفت هلاک می‎شود... هر کس شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است... به شما خداوند آغاز می‎کند و به شما پایان می‎دهد و به وسیله شما باران می‎فرستد و به وسیله شما آسمان را نگه می‎دارد... هر که خدا را خواهد باید از طریق شما آغاز کند و به خدا تقرّب جوید...»(5) در مورد شخص امام زمان (عج) در دعای ندبه می‌خوانیم «کجاست آن باب الهی که از آن به حریم خدا در آیند»؟ «کجاست آن وسیله‌ای که فیوضات آسمان را به اهل زمین می‌رساند»؟ همان‌ گونه که در این فقرات از دعای ندبه مشاهده می‌شود، ولیّ زمان حضرت صاحب‌الزمان (عج) هم واسطه‌ی رساندن فیض‌ها و برکات الهی به موجودات و انسان‌ها است؛ و هم درگاهی است که باید از آن به پیشگاه پروردگار وارد شد. اوج آرزوی عارفان و اهل سلوک و معنویت رسیدن به رستگاری و پذیرش بندگی ایشان است و در منابع معتبر این مهم با موالات و علاقه‌مندی و رفت و آمد در خانه معصومان حاصل می‌شود همان طور که در زیارت نامه آمده است. «رستگاران با ولایت شما رستگار می‌شوند و ... با دوستی و موالات شما طاعات واجب قبول می‌شود». (6)

بنابراین توسل به امام زمان و زنده نگه ‌داشتن یاد و نام ایشان، نه تنها منافاتی با یاد خدا ندارد بلکه یاد و زیارت آن‌ها در راستای توحید و خدا پرستی است و اثرات معنوی دارد و انسان را به رستگاری نزدیک می‌کند. روش شما در زنده نگه‌ داشتن یاد ایشان درست و صحیح است و اگر می‌توانید با مطالعه و انتخاب مطالب و پوسترهایی که در مورد توسل و یاد اهل ‌بیت در فضای مجازی موجود است و انتشار آن‌ها در گروه خودتان غیرمستقیم پاسخ این شبهات را بدهید و بیش از این نیز وظیفه‌ای ندارید. لزومی به بحث و کدورت و جنجال نیست.

نتیجه:

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است؛ و تأکیدات زیادی در منابع معتبر بر این امر شده است. توسل به امامان راه رسیدن به توحید و خداوند است. آن‌ها وسیله رسیدن به خدا و آبرومندان و شفیعان مایند. اثرات معنوی زیادی بر توسل به آن‌ها مترتب است از جمله رستگاری و قبولی طاعات و تسهیل در تربیت و تزکیه به جهت الگو بودن آن‌ها و هدایت باطنی که آن‌ها در مسیر سلوک اخلاقی و رشد آدمی انجام می‌دهند ... که نشان می‌دهد باید در امر زنده نگه ‌داشتن یادشان بیش از پیش کوشا بود.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آثار و برکات توسل به امام زمان، سید عباس اسلامی.

2. فصلنامه علمی تخصصی مهدی موعود تمام شمارگان.

3. کتاب ذکر دانشنامه جهان اسلام: بابک عباسی، فریده محرمی.

4. ترجمه کتاب منتخب الاثر: لطف‌الله صافی گلپایگانی برای شناخت امام زمان.

5. آفاق محبت به اهل‌بیت: عبدالحسین امینی.

6. محبت نجات بخش: عبدالرضا جمالی.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مائده، آیه ۳۵.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 7، ص 101.

3. سوره آل‌عمران، آیه 103.

4. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۲۴، ص ۸۴.

5. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 613.

6. همان.

ترس و یا شادی ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد.

پرسش:

من خیلی از مرگ می‌ترسم! چه کنم که ترسی نسبت به مرگ و مردن نداشته باشم؟

پاسخ:

علاقه انسان به تداوم زندگی، امری طبیعی و فطری است و اگر انسان شناخت کافی نسبت به پایان زندگی خود و بعدازآن نداشته باشد دچار ترس و اضطراب می‌شود. البته در دیدگاه الهی پایان زندگی دنیایی، یعنی مرگ، نوعی انتقال از یک مکان به مکان دیگر است و سقوط و هلاکت و نابودی در این دیدگاه معنایی ندارد. از طرف دیگر فکر کردن به نهایت زندگی برای هر انسانی بارهاوبارها اتفاق می‌افتد و برای انسان‌هایی که آگاه‌تر باشند این دغدغه پررنگ‌تر و درگیری‌های ذهنی، بیشتر خواهد بود. چراکه در دیدگاه الهی انسان بعد از مرگ، دنیای دیگری را تجربه خواهد کرد و عاقبت عملکردش در این دنیا را، آنجا خواهد دید و همین عامل منجر می‌شود که انسان از دنیای پس از مرگ احساس نگرانی کند که چه می‌شود و چه اتفاقی خواهد افتاد.

دلایل ترس از مرگ و راهکارهای برون‌رفت از آن

الف. دلایل ترس از مرگ

  1. ناشناخته بودن

یکی از دلایل مهم ترس انسان از مرگ ناشناخته بودن ماهیت مرگ است. ذهن انسان همواره از ابهام گریزان است و عدم شناخت دقیق مرگ باعث می‌شود تا انسان از فکرکردن به مرگ دچار ترس شود.

  1. انس به دنیا

باتوجه ‌به مأنوس بودن انسان به دنیا و مصادیق آن، مفارقت از دنیا برای او سخت و گران است و هرآن‌چه او را به یاد این مفارقت بیندازد او را آزرده‌خاطر می‌کند؛ بنابراین از‌آن‌جایی که یاد مرگ منجر به یاد جدایی انسان از دنیا می‌شود برای او آزاردهنده است و به‌همین‌دلیل از تفکر دررابطه‌با مرگ خودداری می‌کند. ترس ازدست‌دادن زندگی به‌طور طبیعی ترس از مرگ را نتیجه می‌دهد.

  1. کمی ذخیره

ترس بسیاری از افراد از مرگ به‌دلیل این است که نمی‌دانند آن دنیا چه خبر است و چه عاقبتی را پیش روی خود دارند و درواقع ترسشان از آماده نبودنشان است، همچون دانش‌آموزی که خوب درس نخوانده و خود را برای امتحان آماده نکرده و مدام استرس و اضطراب امتحان دارد؛ اما دانش‌آموزی که برای امتحان آماده است نه‌تنها ترسی ندارد؛ بلکه مشتاقانه سر جلسه امتحان حاضر شده و با رغبت کامل در امتحان شرکت می‌کند. درواقع می‌توان گفت دلیل اصلی ترس ما از مرگ کمی ذخیره آخرت است و این عامل می‌تواند ترس و اضطراب انسان را به دلیل آماده نبودن برای مرگ افزایش دهد.

ب. راهکارهای برون‌رفت

  1. بازنگری در اعمال

مهم‌ترین عامل ازبین‌بردن ترس از مرگ، بازنگری در اعمال است. وقتی انسان از حیث عمل، متناسب با دستور عقل و شرع پیش برود و دریک کلام گناه نکند دیگر ترسی برای حساب پس‌دادن نخواهد داشت.

قرآن می‌فرماید: همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند درحالی‌که پاک و پاکیزه‌اند به آن‌ها می‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به‌خاطر اعمالی که انجام می‌دادید!» (1) سلام یعنی امنیت و راحتی و این امنیت به هنگام اخذ جان حاصل می‌گردد، بنابراین کسی که جانش آلوده به گناه نیست بعد از مرگ کوچک‌ترین آسیبی به او نخواهد رسید.

برخی از روایات مرگ را رحمتی از جانب خداوند برای بندگان مؤمن می‏دانند و می‏کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند و یا در روایتی جان‌دادن برای مؤمن به بوییدن گل خوش‌بو تشبیه شده است که همه این مثال‌ها به نوع عملکرد انسان برمی‌گردد.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:

«هر که دوست دارد خدا سختی‌های جان‌کندن را بر او آسان کند باید صله‌رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند چون چنین باشد خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود».(3)

«پیامبر خدا در پاسخ دخترش فاطمه علیها‌السلام که پرسیده بود: اى پدر مردان و زنانى که نمازشان را سبک مى شمرند چه (جزایى) دارند؟ فرمود: اى فاطمه، هر کس ـ از مردان یا زنان ـ نمازش را سبک بشمرد، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا می‌کند: شش خصلت در دنیا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قیامت هنگامی‌که از گورش بیرون می‌آید. امّا آنچه در دنیا به او می‌رسد: خداوند برکت را از عمرش بر می‌دارد و نیز از روزی‌اش، سیماى صالحان را از چهره‌اش مى‌زداید، به هر عملى که انجام مى‌دهد پاداشى داده نمى‌شود، دعایش به آسمان نمى‌رود و ششم اینکه براى او در دعاى صالحان نصیبى نیست.

و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خوار مى‌میرد، دوم گرسنه مى‌میرد و سوم، تشنه مى‌میرد، پس اگر از نهرهاى دنیا به او بنوشانند، سیراب نمى‌شود و امّا آنچه در گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اینکه گورش را بر او تنگ مى‌کند و سوم اینکه گورش تاریک است؛ و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را با صورت (روى زمین) بکشد درحالی‌که مردم به او مى‌نگرند، دوّم اینکه بازخواست سختى مى‌شود و سوّم اینکه خداوند به او نمى‌نگرد و پاکش نمى‌سازد و عذابى دردناک دارد».(3)

  1. تبدیل ترس موهوم به ترس معقول

در وجود انسان دو نوع ترس تعریف شده است، یکی ترس معقول بدین‌معنا که انسان از چیزی بترسد و ترسش عاقلانه باشد؛ یعنی جایی که انسان احتمال وقوع خطر می‌دهد می‌ترسد و با احتیاط عمل می‌کند و دیگری ترس موهوم یعنی ترسی که زاییده وهم و تخیل است و واقعیت ندارد در این صورت نباید به چنین ترسی اعتنا کرد مثل ترس از تاریکی. ترس ما نسبت به مرگ اگر تبدیل به ترس معقول شود خوب است، چراکه جانب احتیاط را رعایت و خود را مهیا خواهیم کرد؛ اما چنانچه ترس ما ترس موهوم باشد نه‌تنها ارزشی ندارد؛ بلکه این ترس زندگی ما را نیز فلج خواهد کرد. انسان باید از یک‌جهت از خداوند و عظمت کبریائی او و نیز از پیامدهای پرونده عملکرد خویش ترس داشته باشد و از سویی دیگر با درنظر گرفتن رحمت گسترده الهی، به الطاف واسعه خداوند امیدوار باشد. مؤمن راستین هم امید به لطف و رحمت حق‌تعالی دارد و هم از عذاب و کیفر خداوند وحشت دارد. در دین اسلام به مرگ‌اندیشی زیاد سفارش شده است؛ اما درعین‌حال اندیشیدن به مرگ به معنای ترویج ترس موهوم در وجود انسان نیست؛ بلکه تقویت ترس معقول است تا انسان بدین‌وسیله خود را برای سرای دیگر آماده نماید.

  1. رفع جهل

برای شناخت مرگ و زندگی بعدازآن باید سراغ آموزه‌های اسلامی برویم و ببینیم قرآن و روایات چگونه مرگ را برای ما به تصویر کشیده‌اند و به چه شکلی آن را معرفی نموده‌اند.

قرآن دراین‌باره می‏فرماید:

«این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می‌دانستند!»  (4)

درک مفهوم مرگ نه به‌عنوان پایان و تمام‌شدن، بلکه به‌عنوان انتقال از جهانی به جهان دیگر می‌تواند نگرش ما را نسبت به مرگ عمیق‌تر و ترس ما را کمتر کند. جسم قفس روح است و مرگ یعنی رهایی روح از قفس تن.

  1. تقویت ایمان

لازم است تا از طریق برنامه اخلاقی و تهذیب و خودسازی و پاک‌سازی درونی خویش فضائل اخلاقی را در خود تقویت کرده و وجود خود را از رذایل اخلاقی پیراسته کنیم. محاسبه اعمال، راه پراهمیتی است برای ثابت‌قدم ماندن در جاده هدایت. بدین شکل که نسبت به نفس خود حسابرسی دقیق داشته باشیم و هر شب قبل از خوابیدن، اعمال و رفتار روزانه خود را مورد محاسبه قرار دهیم. اگر خطایی داشتیم جبران کرده و اگر کار نیکی انجام داده‌ایم آن را تقویت کنیم. اعتقاد راسخ به صفات خداوند مانند رحمان، رحیم، غفور، حکیم و عادل و برقراری ارتباط عمیق با خداوند از طریق عبادت می‌تواند ترس از مرگ را به آرامش و اطمینان تبدیل کند.

همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

«آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!» (5)

  1. معنابخشی به زندگی

افرادی که به زندگی خویش جهت و معنایی اصیل نمی‌بخشند مرگ را پایان زندگی دانسته و ترس از مرگ، مثل خوره بر جانشان می‌افتاد. ازجمله راهکارهایی که می‌توان بر ترس از مرگ فائق آمد معنابخشی به زندگی است. وقتی انسان در زندگی با باور به معاد و برای کسب رضایت الهی گام بردارد زندگی‌اش معنا گرفته و هر کار خوب، کوچک و بزرگش ارزشمند خواهد شد. هنگامی‌که عملکرد انسان در زندگی رنگ ارزش به خود گیرد رنگ ترس از مرگ در آن زندگی کم می‌شود.

نتیجه‌گیری:

ترس و نگرانی و یا شادی و سرور ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت و شناخت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد و نگرشش را نسبت به مرگ اصلاح نماید قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد. اگر ترس ما از ضعف شناخت است باید با برنامه‌ریزی مطالعاتی، شناخت خود را از ماهیت مرگ بالا ببریم و اگر ترس ما به‌دلیل حب دنیا و دل‌بستگی زیاد به آن است باید تلاش کنیم که در متن زندگی خود ساده‌زیستی و زهد را تجربه نماییم تا به‌مرور دل‌بستگی و وابستگی ما به دنیا و مادیات کمتر شود و اگر بیم ما از مرگ به‌سبب کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است، باید خودمان را با توشه تقوا مجهز نماییم و اگر به‌جهت تخلّفات و گناهان بسیاری است که مرتکب شده‏ایم، ضمن توبه و جبران آن، باید بدانیم که رحمت خداوند بر غضبش پیشی دارد. برای کسب آمادگی به‌وقت مردن باید درصدد رفع جهل خویش نسبت به مرگ باشیم و با تفکر و تأمل در این امر، انگیزه خود را برای آماده‌کردن توشه آخرت بالا ببریم.

برای مطالعه بیشتر:

  1. مرگ‌اندیشی در آموزه‌های اسلامی، محمدحیدر مظفری
  2. مرگ و فرصت‌ها، مجموعه سخنرانی‌های حسین انصاریان

پی‌نوشت‌ها:

  1. «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، نحل، آیه 32
  2. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولاً وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اَللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَدا»، علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 71، ص 66
  3. «رسولُ اللّه ِ صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَهَ علیها‌السلام لَمّا قالَت لَهُ: یا أبَتاه، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ؟ ـ قال: یا فاطِمَهُ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَهَ خَصلَهً: سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ و ثَلاثٌ فِی القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ. فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا: فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن عُمُرِهِ و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن رِزقِهِ و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ و السّادِسَهُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً و الثّانیَهُ یَموتُ جائِعًا و الثّالِثَهُ یَموتُ عَطشانًا؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ و الثّانیَهُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ و الثّالِثَهُ تَکونُ الظُّلمَهُ فی قَبرِهِ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ و الثّانیَهُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا و الثّالِثَهُ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ.» علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 80، ص 22
  4. «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ،» عنکبوت، آیه 64
  5. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،» رعد، آیه 28

آموزه‌های دینی راهکارهای مهمی برای مدیریت ترس ارائه می‌دهند. توکل بر خداوند، دیدن سختی‌ها به‌عنوان امتحان الهی و تمرکز بر ثمرات صبر،دعا وتوسل ترس را کاهش می‌دهد

پرسش:

اطرافیان ما از وضعیت جنگی ترسیده‌اند، برای ایجاد آرامش چه توصیه‌های دینی وجود دارد؟

پاسخ:

ترس و اضطراب در شرایط بحران امری طبیعی است؛ اما درعین‌حال اگر به‌خوبی مدیریت نشود می‌تواند آسیب‌هایی را برای فرد ایجاد کند. در بحرانی همچون جنگ نه‌فقط جسم انسان، بلکه روح و روان او هم در معرض خطر قرار می‌گیرد و چه‌بسا تأثیر آن بیش از صدمات جسمی باشد.

جبن یا ترس دارای دو جنبه مذموم و ممدوح است. بخش ممدوح آن ترسی عقلانی و بخش مذمومش نشان‌دهنده ضعف نفس و سستی آن است. بعضی از انسان‌ها در برخی مواقع ترس‌های نا به‌جا و ناروا از خود نشان می‌دهند و علامت و نشانه آن این است که آن‌ها در هنگام ایجاد حوادث و بلایا خود را عاجز و ناتوان تصور کرده و به سمت خواری و زبونی پیش می‌روند. چنین اشخاصی به دلیل ترس نامعقول خود، از دست زدن به کارهای بزرگ خودداری می‌کنند و پیوسته قلبشان مضطرب و لرزان بوده و همیشه از حوادث دنیا ترسان هستند؛ بنابراین خوفی که از ضعف نفس نشئت بگیرد، مذموم بوده و از رذایل اخلاقی است، اما خوفی که منشأ عقلانی داشته باشد - مثل خوف از خدای بزرگ به‌سبب گناه و معصیت - مذموم نبوده، بلکه از فضایل اخلاق و از آداب عبودیت محسوب می‌شود. ترس از جنگ بخشی از غریزه بقا است که خداوند در وجود ما نهاده و قطعاً سرکوب این ترس نمی‌تواند آن را رفع کند؛ بلکه این نوع ترس نیازمند مدیریت است تا به ترس مذموم بدل نشود.

توکل:

آنچه انسان در دل بحران به آن نیازمند است روح ایمان است و از مهم‌ترین مصادیقی که ایمان را اثبات می‌کند توکل بر خداوند است. قرآن می‌فرماید: «و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند.» (1)

 در شرایط جنگی رجوع به توکل و سپردن تدبیر امور به خداوند از مهم‌ترین راه‌های آرامش‌بخش است. ما نه‌تنها خودمان باید اهل توکل باشیم؛ بلکه لازم است اطرافیان خویش را نیز دعوت به توکل نماییم. انسان به‌واسطه توکل به این حقیقت دست می‌یابد که جهان بی‌صاحب نیست و خالق جهان خود نگه‌دارنده آن خواهد بود. به گفته قرآن وقتی خبر جنگ رسید، مؤمنان گفتند:

 «خدا ما را بس است و او بهترین پشتیبان است. این‌ها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: "مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آن‌ها بترسید!" اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: "خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست".» (2)

امتحان و ابتلا:

از دیگر اموری که در رفع ترس از جنگ مؤثر است تمرکز بر اصل امتحان و ابتلا الهی است. سختی‌ها و مصائب بخش جدانشدنی از زندگی انسان‌هاست و در دل هر رنج و سختی حکمت و مصلحتی نهفته است که گاه غفلت از آن منجر به اضطراب می‌گردد حال‌آنکه اگر انسان از دریچه امتحان الهی به بحران‌ها نظر افکند تحمل آن برایش راحت‌تر خواهد بود و ترسش نیز کمتر خواهد شد. قرآن می‌فرماید:

 «چه‌بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال‌آنکه خیرِ شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.» (3)

تمرکز بر ثمرات:

ازجمله اموری که می‌تواند ترس را کم و آرامش را افزون کند توجه به ثمرات سختی‌هاست. جنگ نیز اگرچه سخت، اما قطعاً فواید و ثمراتی برای جوامع و ملت‌ها دارد. ملت‌های مقاوم در طول تاریخ برنده حقیقی بوده‌اند و با مقاومت توانسته‌اند سعادت دنیوی و اخروی خود را تأمین کنند. همان‌گونه که در کلام خداوند آمده است:

 «پس بی‌تردید با دشواری آسانی است.» (4)

 و در آیه‌ای دیگر خداوند به اهل صبر بشارت داده است:

 «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت‌ده به استقامت‌کنندگان!». (5)

 در سوره زمر آمده است:

 «که صابران اجر و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند!» (6)

 تعبیر «به غیر حساب» نشان می‌دهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند و اهمیت هیچ عملی به پایه صبر و استقامت نمی‌رسد.

دعا و توسل:

یکی دیگر از راه‌هایی که می‌تواند ترس را بی‌رنگ کند بهره‌بردن از امور معنوی همچون دعا و توسل است. تشویق افرادی که از جنگ ترسیده‌اند به توسل و دعا می‌تواند ترس و اضطراب آن‌ها را کاهش دهد. قرآن این‌گونه بر نقش معنویت در ایجاد آرامش صحه می‌گذارد:

 «آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!» (7)

 مقام معظم رهبری در شرایط جنگ خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.

شایعه:

شایعه از مهم‌ترین اموری است که بر ترس افراد اثر مستقیم دارد. پرهیز از شنیدن شایعات و دنبال‌کردن اخبار جعلی یکی از راهکارهای عملی در رفع این معضل است. امروزه فضای مجازی به‌راحتی بستر اخبار جعلی یا همان فیک نیوزها را فراهم آورده و اگر انسان در دل بحران‌ها توجهی به خوراک فکری خویش نکند و هر خبری را از هر جایی دریافت کند طبیعتاً مضطرب‌تر خواهد شد. در شرایط جنگی وظیفه ما این است که هم خود از شنیدن شایعات پرهیز کنیم و هم دیگران را از این خطا بازداریم.

تقویت معاشرت:

با هم بودن تحمل رنج را کمتر می‌کند. تقویت روابط خانوادگی و فامیلی و شرکت در فعالیت‌های گروهی و اجتماعی می‌تواند سختی جنگ را کم و ترس از آن را به وادی فراموشی بسپارد. دعوت قرآن به وحدت و پرهیز از فردگرایی نیز بر این مطلب صحه می‌گذرد، آنجا که می‌فرماید:

 «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)] چنگ زنید.» (8)

توجه به امدادهای غیبی:

تاریخ اسلام پر است از نمونه‌هایی که لشکریان حق با وجود تعداد اندک درعین‌حال پیروز شدند چراکه از مددهای غیبی بهره‌مند گردیدند. خداوند یاری‌کردن مؤمنان را وعده داده و تمرکز بر این امدادها می‌تواند در رفع ترس اثرگذار باشد. قرآن می‌فرماید:

 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد.» (9)

همدلی:

هر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم اعم از پدر، مادر، شهروند، همسایه، دوست و... اجازه دهیم تا دیگران به‌آرامی از ترس خود صحبت کنند و بدون سرزنش حرف‌های آن‌ها را بشنویم. همدلی با دیگران می‌تواند به مدیریت ترس کمک کند و بالعکس سرکوب ترس اضطراب‌های درونی را افزایش می‌دهد. باتوجه‌ به الگوگیری فرزندان از والدین بر آن‌ها لازم است تا همدلی را بیشتر کرده و با کنترل و مدیریت ترس خود، آرامش را به فرزندان و اطرافیان القا نمایند.

رسالت تبیین:

همه ما موظفیم به تبیین شرایط جنگی، فلسفه جنگیدن، دلایل و اهداف دفاع مقدس و همچنین تشریح مؤلفه‌های بصیرت و دشمن‌شناسی برای مردم بپردازیم و با آگاهی‌بخشی ترس را در وجود دیگران تعدیل کنیم. گره زدن مقاومت به مسئله ظهور و برپایی عدالت در جهان و رسیدن به صلح پایدار نیز در این امر نباید نادیده گرفته شود.

نتیجه‌گیری:

ترس و اضطراب در شرایط بحران امری طبیعی است؛ اما اگر به‌درستی مدیریت نشود تبدیل به ترس مذموم می‌شود. ایمان به خداوند و توکل بر او می‌تواند ترس را کم کند. در شرایط جنگی لازم است هم به تقویت توکل خویش توجه کنیم و هم دیگران را به توکل داشتن دعوت نماییم. نگاه‌کردن به سختی‌ها از دریچه امتحان و ابتلای الهی و توجه به ثمرات و پاداش‌های صبر و استقامت نیز به کاهش ترس و افزایش تاب‌آوری کمک می‌کند. از دیگر اموری که می‌تواند تسکین قلب‌ها را به ارمغان آورد توسل و دعا است، افرادی که اهل دعا و ذکر باشند احساس آرامش بیشتری را تجربه می‌کنند. پرهیز از شایعات و اخبار جعلی که بستر اضطراب را فراهم می‌کنند و همچنین تقویت معاشرت و روابط اجتماعی برای تاب‌آوری جمعی، از دیگر راهکارهای عملی هستند. توجه دادن مردم به امدادهای غیبی و وعده‌های الهی مبنی بر یاری مؤمنان نیز در ایجاد امید و رفع ترس مؤثر است. علاوه بر آنچه ذکر شد همدلی با یکدیگر و گوش سپردن به نگرانی‌های اطرافیان بدون سرزنش و همچنین رسالت تبیین و آگاهی‌بخشی در مورد فلسفه و اهداف مقاومت، به تعدیل ترس و تقویت بصیرت کمک شایانی می‌کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ،» طلاق، آیه 3

2. «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ،» آل‌عمران، آیه 173

3. «وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ،» بقره، آیه 216

4. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا،» شرح، آیه 5

5. «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ،» بقره، آیه 155

6. «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ،» زمر، آیه 10

7. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،» رعد، آیه 28

8. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا،» آل‌عمران، آیه 103

9. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ،» محمد، آیه 7

 

برای مواجهه با فرد دروغگو،ابتدا باید ریشه‌های دروغ‌گویی او را شناسایی کنید. سپس با تغییر رفتار خود و الگو شدن در صداقت زمینه‌ای برای تغییر رفتار او فراهم کنید.

پرسش:

یکی از نزدیکانم خیلی دروغ می‌گوید! چگونه با ایشان رفتار کنم؟(شیوه مواجهه با فرد دروغگو)

پاسخ:

مباحث اخلاقی و معنوی، هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف، اموری زمان‌بر هستند؛ به‌عنوان‌مثال، نمی‌توان گفت کسی یک‌شبه دروغگو شده و یا یک‌شبه دست از دروغ برمی‌دارد. امور متعددی در مسیر زندگی انسان می‌تواند به‌تدریج بر کمیت و کیفیت فضائل و رذائل اخلاقی در وجود انسان‌ها اثر بگذارد. در نگاه دین، انسان نمی‌تواند نسبت به عملکرد و رفتار دیگران بی‌تفاوت باشد. این مسئولیت عظیم نسبت به همة افراد جامعه موضوعیت دارد و در رابطه با افراد نزدیک، دوست، آشنا، فامیل و مخصوصاً اعضای خانواده از درجة اهمیت بیشتری برخوردار است.

پاسخ:

همة ما، به‌عنوان مسلمان، موظف هستیم تا یکدیگر را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نماییم. در این مسئله باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت‌ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. قرآن می‌فرماید:

 «مردان وزنان باایمان، ولی (و یارویاور) یکدیگرند؛ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنند.»(1)

  دررابطه‌با ضرورت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در روایت آمده است:

 «برای چشم باایمانی که عصیان خداوند را می‌بیند، روا نیست آن چشم به هم خورَد تا این‌که وضعیت را تغییر دهد.»(2)

 

شیوه‌های مواجهه با فرد دروغگو

1. شروع تغییر از خود

ما نمی‌توانیم در وهلة اول رفتار دیگران را تغییر دهیم؛ بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکردادن‌های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با دروغ و غر زدن‌های پیوسته، نمی‌تواند نتیجة خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پای‌بندی خود به صداقت، دقت کنید و حواستان باشد که این پای‌بندی شعارگونه نباشد؛ بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا نزدیکانتان از دیدن عمل شما، به این امور ترغیب گردند؛ اما اگر سهل‌انگاری، ولو به میزان محدود، در رفتار خود شما هم دیده شود، اطرافیان انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت.

2. پیدا کردن ریشه‌ها

گاهی دروغ گفتن افراد به دلیل ضعف مبانی اعتقادی آن‌ها است؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و بدین ترتیب دیدگاه اعتقادی او را تقویت کنید. گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر، اما به میزان کم، گهگاه از فواید و برکات صداقت و تأثیرات بد دروغ‌گویی بر زندگی با ایشان صحبت کنید. برخی از افراد بدین دلیل دروغ می‌گویند که از برخورد دیگران به‌وقت صداقت، احساس ناامنی می‌کنند. در واقع این افراد وقتی راست گفته‌اند، مجبور شده‌اند به دیگران حساب پس بدهند و احتمالاً با برخوردهای چکشی بقیه روبرو شده‌اند؛ به همین دلیل برای فرار از این واکنش‌ها به دروغ‌گویی رو می‌آورند. ازاین‌رو، بر اطرافیان و مخصوصاً والدین لازم است تا هنگام مواجه‌شدن با صداقت فرزندان، به‌گونه‌ای برخورد نکنند که آنها را از راست گفتن پشیمان سازند.

3. نهی غیرمستقیم

نهی‌ازمنکر خویش را غیرمستقیم انجام دهید، تا قبح این گناه ریخته نشود. ارسال کلیپ، پیامک، تبیین حکم شرعی مسئله، محتوای سخنرانی، معرفی کتاب و... در رابطه با گناه مزبور، می‌تواند در تغییر رویة ایشان مؤثر باشد. پس بهتر است غیرمستقیم سطح آگاهی ایشان را نسبت به عواقب این‌گونه رفتارها بالا ببرید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت ان‌شاءالله جواب خواهد داد. قرآن می‌فرماید:

 «و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می‌بخشد».(3)

4. نقش اعجازگونة محبت

با بذل محبت به ایشان و درک شرایطشان سعی کنید او را از محبت غنی نمایید. خریدن هدیه برای ایشان، اطمینان‌دادن به او نسبت به اینکه حامی او در همة شرایط هستید، دفاع از او در امور قابل‌دفاع، در خانواده و... می‌تواند منجر به تقویت رابطة عاطفی شما با ایشان گردد. وقتی رابطه‌ها عمیق شود، تبعیت نیز بیشتر خواهد بود و اگر تذکر بدهید حرف‌شنوی ایشان افزون‌تر خواهد گشت. با رفتار خوبتان به او اطمینان دهید که تکیه‌گاه خوبی برای او هستید. تقویت بستر گفتگوی کلامی بین اعضای خانواده و نزدیکان می‌تواند منجر به تقویت رابطة عاطفی شود. مطمئن باشید محبت‌ورزی اثری اعجازگونه دارد. شما با ابزار محبت و به‌دور از تنش و تشنج می‌توانید ایشان را متقاعد کنید تا به صداقت رو بیاورند. مراقب باشید در این مسیر دچار افشاگری، بردن آبروی ایشان، سرزنش و رسوا کردن ایشان مقابل دیگران نگردید.

5. حذف عوامل محیطی

شاید عوامل محیطی و یا دوستان و اطرافیان منجر به تشویق و ترغیب ایشان به دروغ‌گویی شده‌اند. تأثیر اطرافیان و ارتباط با آنان را در اثرپذیری انسان نمی‌توان نادیده گرفت؛ بنابراین برای دعوت ایشان به صداقت باید در صورت امکان عوامل محیطی را مدیریت و یا حذف کرد. اگر دوستان مشترکی دارید یا در بین فامیل افراد مؤمن و متعهدی هستند می‌توانید به بهانه‌های مختلف زمینة دیدار و رفت‌وآمد با آن‌ها را فراهم نمایید تا به‌واسطة این معاشرت‌ها او نیز تأثیر پذیرد.

6. بهره‌بردن از واسطه‌ها

از واسطه‌هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید. مثلاً اگر حرف‌شنوی ایشان از بزرگ‌ترها زیاد است، می‌توانید محرمانه این موضوع را با آن‌ها مطرح کنید و از آن‌ها درخواست کنید تا غیرمستقیم، به ایشان تذکر دهند.

7. تمرکز بر رفتارهای خوب

یکی از اموری که می‌تواند در عدم‌رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد، این است که کارهای نیک و شایستة آن‌ها و ویژگی‌های مثبتی که دارند دیده نمی‌شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق‌اند؛ بنابراین سایر ویژگی‌های مثبت ایشان را برجسته کرده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به صداقت فراهم آورید.

8. ایجاد اعتمادبه‌نفس

برخی از افراد نیز به دلیل عدم اعتمادبه‌نفس و یا کمبودهایی که داشته‌اند برای جلب‌توجه و دریافت منفعت و پاداش مادی و معنوی دروغ می‌گویند. در برخورد با این افراد نیز لازم است، ضمن توجه به نیازهای آن‌ها، رفتارهای شایسته و صفات نیک آنها را نیز پررنگ نماییم تا از این طریق دیده شوند.

9. پرهیز از تجسس

لزومی ندارد دائماً به دنبال تجسس در امور شخصی او باشید و یا دائم دروغ‌هایش را به رخ او بکشید، گاهی لازم است تغافل کرده و از تجسس و پیگیری دروغ‌ها اجتناب کنید. یادتان باشد هدف از برخورد با فرد دروغگو اصلاح اوست و نه تحقیر یا انتقام.

10. مدیریت ارتباط

اگر کم‌شدن ارتباط یا حتی قطع موقت ارتباط امکان‌پذیر باشد، گاهی برای تلنگر و بعد از نتیجه‌نگرفتن از تذکرات می‌توان روابط را محدود کرد.

نکته:

از دعا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده‌ایم تا خواسته‌های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم.

نتیجهگیری:

تبیین قبح دروغ‌گویی و تشریح عواقب و آثار مادی و معنوی آن می‌تواند بر تغییر رویة شخص دروغگو اثرگذار باشد. عده‌ای نیز فقط با محبت دیدن تغییر می‌کنند؛ بر شما لازم است تا متناسب با نوع شخصیت او از روش مناسب استفاده کنید. در هیچ‌یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و احترام نهادن دور نشوید. علاوه بر این، تبلیغ عملی داشته باشید و خودتان پای‌بند به صداقت باشید. هنگامی که با دروغ‌گویی افراد مواجه می‌شوید آرامش خود را حفظ کرده و از واکنش‌های هیجانی، همچون خشم و عصبانیت، پرهیز کنید. گاهی هم لازم است به طور صریح با شخص دروغگو گفتگو کرده و در مورد علت دروغ‌هایش از او سؤال کنید.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. واجب فراموش‌شده، راهبردهای مقام معظم رهبری در زمینه امربه‌معروف و نهی از منکر

2. شیوه‌های امربه‌معروف و نهی از منکر، از مهدیه خسروی

پی‌نوشت‌ها:

1. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ»؛ توبه، آیه 71.

2. «لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَهٍ تَرَی اللَّهَ یُعصَی فَتَطرِفَ حَتَّی تُغَیِّرَهُ»؛ الحر العاملی، العلامه الشیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، لبنان، ط الإسلامیه، ج11، ص399.

3. «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ ذاریات، آیه 55.

برای غلبه بر عادت دروغ‌گویی، ابتدا باید ریشه‌های آن را شناسایی کرد؛سپس با تقویت شناخت خود از عواقب منفی دروغ،انگیزه لازم برای ترک این عادت را در خود ایجاد نمود.

پرسش:

متأسفانه مبتلا به دروغ شدم و گویا عادت کردم مدام دروغ بگویم! پیشنهاد شما چیست؟ (راه‌های درمان)

پاسخ:

دروغ یکی از کلیدی‌ترین گناهان است که اگر درمان نگردد بستر گرفتار شدن در سایر گناهان را فراهم می‌آورد و از دیگر سو درمان آن نیز می‌تواند در رفع سایر رذایل اخلاقی مؤثر باشد. برای مبارزه با رذایل اخلاقی باید به دو مؤلفة پیشگیری و درمان توجه کرد؛ یعنی در وهلة اول انسان لازم است با دقت در رفتار خویش به دنبال راه‌هایی برای پیشگیری از گناه باشد و اگر گرفتار گناه شد قبل از تثبیت آن گناه در وجود خویش به دنبال درمان برآید.

راه‌های درمان عادت دروغ‌گویی

1. ریشه‌یابی

ترس ازدست‌دادن موقعیت، ترس از فقر، علاقه به مال و حب دنیا، تعصب‌های شدید، حب و بغض‌های افراطی، خودنمایی، سرپوش‌گذاشتن بر ضعف‌ها، عدم توجه به عوارض دروغ، آلودگی محیط خانواده یا اجتماع، معاشرین دروغ‌گو و... را می‌توان از مهم‌ترین ریشه‌های دروغ‌گویی دانست.

2. تقویت شناخت

برای درمان هر رذیله مهم‌ترین و اولین راه بهره‌بردن از روش‌ شناختی است. منظور از روش‌ شناختی این است که انسان نسبت به عوارض آن رذیله و فواید ترکش آگاهی یابد. دروغ عوارض فراوانی دارد: بی‌اعتباری انسان، اضطراب و نگرانی از رسوا شدن، عذاب اخروی، ازبین‌رفتن برکت در زندگی و... را می‌توان از عوارض دروغ دانست. آگاهی و معرفت نسبت به این امر که دروغ منشأ تمام گناهان است می‌تواند عاملی در جهت عدم ارتکاب فرد گردد. دروغ‌گو باید بداند که مفاسد دروغ هرگز با منافع فرضی دروغ قابل‌مقایسه نیست.

تمام حوادث و اتفاقات جهان زنجیروار به یکدیگر متصل‌اند. کسی که دروغ می‌گوید به‌واسطة گفتار خود حادثه‌ای که وجود ندارد را خلق می‌کند حالا او مجبور است بین این حادثة فرضی و سایر حوادث قبل و بعدش اتصال ایجاد کند. شاید او بتواند دروغش را با یکی دو تا حادثه و اتفاق هماهنگ سازد؛ اما قطعاً توان هماهنگی آن حادثه را با تمام اتفاقات آن زنجیره ندارد و همین باعث می‌شود که بالاخره یک جایی رسوا شود. تأمل در این امر می‌تواند انسان را نسبت به ‌دروغ بدبین کند.

علاوه بر تقویت شناخت نسبت به گناه و عوارضش لازم است تا شناخت فرد نسبت به احاطه خدا بر بندگانش نیز تقویت گردد.

وقتی شخصِ دروغ‌گو بداند که خدا ناظر بر اعمالش هست، احتمال اینکه دروغ را ترک کند بیشتر می‌شود. قرآن می‌فرماید: «ولی کافران پیوسته در تکذیب حق‌اند و خداوند به همه آن‌ها احاطه دارد».(1) در روایتی امیر مؤمنان علی علیه‌السلام می‌فرماید: «از معصیت خدا در خلوتگاه‌ها بپرهیزید، چراکه همان خدایی که شاهد هست، حاکم و دادرس است»(2)

و بالعکس شخص راست‌گو هم‌نشین پیامبران و شهدا خواهد بود. همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز)، هم‌نشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آن‌ها رفیق‌های خوبی هستند.»(3)

3. تغییر شرایط

وقتی گناهی شکل می‌گیرد نقش پیش‌زمینه‌های گناه را نمی‌توان نادیده گرفت. دروغ‌گویی نیز مانند هر گناه دیگر بستر و زمینه‌ای دارد و هرکس بخواهد خود را از شر این گناه نجات دهد باید به حذف پیش‌زمینه‌ها و مقدمات آن بپردازد. یکی از مقدمات دروغ، ضعف ایمان است؛ بنابراین برای ترک دروغ باید به تقویت ایمان پرداخت. گاهی معاشرت با افراد دروغ‌گو زمینه‌ساز دروغ می‌شود. در این شرایط نیز شخص با جایگزین‌کردن دوستان مؤمن به‌جای دوستان ناباب می‌تواند باب دروغ را ببندد.

4. یاد معاد

ازجمله اموری که می‌تواند انسان را در ترک دروغ‌گویی موفق بدارد تأمل در قیامت و روز معاد است. در روایت می‌خوانیم: «یاد مرگ، شهوت‌ها را از بین می‌برد و ریشه‌های غفلت را یکسره ریشه‌کن می‌کند و دل انسان را با وعده‌های الهی محکم می‌کند و روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق می‌دهد و نشانه‌های هوس را می‌شکند و آتش حرص را خاموش و دنیا را در مقابل چشمان انسان کوچک می‌کند».(4)

5. تقویت عزت‌نفس

یکی از مهم‌ترین ریشه‌های دروغ‌گویی احساس حقارت و ذلت است. افراد دروغ‌گو به دلیل خودکم‌بینی قصد دارند با دروغ برای خود جایگاه قابل‌قبولی در میان دوستان و یا متن اجتماع پیدا کنند؛ بنابراین برای ترک دروغ باید ضعف نفس و حس حقارت رفع گردد. پیامبر اسلام می‌فرمایند: «دروغ‌گو، زبان به‌دروغ نمی‌گشاید مگر به سبب خواری و ذلتی که در نفس خویش احساس می‌کند».(5) توجه به استعدادها و پرورش آن‌ها باعث می‌شود تا ارزش و شخصیت فرد بالا رود و او نیازی به تمسک نمودن به شخصیت‌های قلابی نداشته باشد.

6. تمرین صداقت

برای ترک دروغ‌گویی لازم است تا انسان هرروز صبح با خود قرار بگذارد که امروز صادق خواهم بود و به دنبال آن در طول روز دائماً حواس خود را جمع گفتارش نموده و تلاش کند در موقعیت‌های کوچک روزمره بنا را بر راست‌گویی بگذارد. تکرار این تمرین منجر به ترک دروغ‌گویی خواهد شد.

7.چند لحظه مکث

یکی از راه‌هایی که منجر به ترک گناهان زبان می‌شود مکث قبل از کلام و تفکر در سخن است. اگر به‌محض اینکه انسان خواست حرفی بزند با چند لحظه مکث متوجه گناه زبان شده و قادر است آن را کنترل کند. در این شرایط انسان می‌تواند با تغییر محور گفتگو و یا طفره‌رفتن از آن موضوع از دروغ در امان بماند.

نتیجه‌گیری:

برای غلبه بر عادت دروغ‌گویی، ابتدا باید ریشه‌های آن را شناسایی کرد. احساس حقارت، میل به خودنمایی، ترس، ضعف ایمان، ضعف نفس و... از مهم‌ترین ریشه‌های دروغ‌گویی است. سپس با تقویت شناخت خود از عواقب منفی دروغ و فواید صداقت و تقویت ایمان به حضور دائمی خداوند و یادآوری معاد، انگیزه لازم برای ترک این عادت را در خود ایجاد نماید. علاوه بر این لازم است تا شخص با تغییر شرایط محیطی، پرهیز از معاشرت با افراد دروغ‌گو و جایگزینی دوستان راست‌گو، زمینه را برای صداقت خویش فراهم سازد. همچنین، تقویت عزت‌نفس و پرورش استعدادها، انسان را از نیاز به‌دروغ گفتن برای کسب جایگاه اجتماعی بی‌نیاز می‌کند. شخص دروغ‌گو می‌تواند با تمرین روزانه صداقت و مکث قبل از سخن‌گفتن، به‌تدریج عادت دروغ‌گویی را کنار بگذارد و به راست‌گویی پایبند شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ *وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ»، بروج، آیات 19 و 20

2. «اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللهِ فِی الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 532، حکمه 324

3. «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا»، نساء، آیه 69

4. «ذِکرُ المَوتِ یُمِیتُ الشَّهواتِ و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفله و یُقَوِّی القَلبَ بِمواعِدِ اللهِ وَ یُرَقِّی الطَّبعَ وَ یُکسِرُ اَعلامَ الهَوی وَ یُطفِی فَارَ الحِرصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنیا»، بحار الأنوار، علامه مجلسی، مؤسسهالوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 6، ص 133

5. «لا یکذبُ الکاذِبُ إلّا مِن مَهانَهِ نَفسِهِ»، ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، 1416 ه. ق، ج 3، ص 2676

برای پیشگیری از دروغ‌گویی، تقویت بندگی خدا و صداقت در اعمال، تأمل در عواقب منفی دروغ، تقویت اراده و شجاعت ضروری است. و معاشرت با افراد صادق می‌تواند مفید است.

پرسش:

دوستم را می‌بینم که خیلی راحت دروغ می‌گوید! نمی‌خواهم مثل ایشان شوم، چه کنم؟ (راه‌های پیشگیری)

پاسخ:

از مهم‌ترین راهکارهایی که انسان را از افتادن در دام گناه ایمن می‌دارد، پیشگیری از گناه است. حقیقتاً پیشگیری اهمیت بیشتری از درمان دارد؛ چراکه اگر انسان دچار گناه شود و بدتر از آن به گناه عادت کند، درمانش به‌مراتب سخت‌تر خواهد بود و نسبت به وقتی‌که هنوز گناه نکرده، وقت بیشتری را باید برای ترک آن صرف نماید و به دنبال راهکارهایی برای درمان باشد.

آنچه انسان را از هر گناهی حفظ می‌کند تعبد و بندگی است. آدمی به هر میزان که بندگی کند به همان میزان از گناه دور می‌شود. اولین راه برای پیشگیری از دروغ این است که انسان صداقت خویش را در بندگی خدا نشان دهد. تقویت رابطه معنوی باخدا و تمسک به نماز اول وقت و پرهیز از بستر گناه، رنگ صداقت را در وجود انسان پررنگ و دروغ‌گویی را بی‌رنگ می‌کند.

 

راهکارهای مهم ترک گناه دروغگویی

1. تأمل در عواقب گناه

یکی از اموری که همواره می‌تواند مانع گناه شود، تأمل و تفکر در عواقب مادی و معنوی گناه است. دروغ قبیح‌ترین و خبیث‌ترینِ گناهان است. انسان دروغ‌گو در نزد مردم خوار شده و اعتباری ندارد. چنین شخصی همواره خجالت‌زده است و دائم ترس رسوایی دارد. اضطراب و نگرانی بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی دروغ‌گوست. دروغ‌گو ایمان ندارد، چراکه دروغ اعتقادها را متزلزل کرده و ایمان را تضعیف می‌کند. قرآن دراین‌رابطه می‌فرماید:

 «این است و جز این نیست که به‌دروغ، افترا می‌بندند کسانی که ایمان به خدا ندارند.»(1)

 حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «بنده‌ای مزه ایمان را نمی‌یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روی شوخی و هزل باشد یا جدّی.»(2)

 در روایتی دیگر چنین آمده است:

 «دروغ، خراب‌کننده بنای ایمان است.»(3)

2. تقویت اراده

آنچه گناه را برای انسان سخت می‌سازد اراده است. تقویت ارده مهم‌ترین مانع در ارتکاب گناه است. اگر انسان بخواهد دروغ نگوید، باید از اراده بالایی برخوردار گردد. یکی از مهم‌ترین اموری که می‌تواند در تقویت اراده مؤثر باشد، تقویت شناخت است. به هر میزان که شناخت انسان نسبت به امری افزون گردد و فواید و مزایای انجام یک کار یا معایب ترک آن را بداند، به همان میزان میل و گرایشش به آن امر افزون می‌گردد. برای تقویت اراده، موانعی همچون پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت‌طلبی، دوستان ناباب، عادت‌های بد، دل‌بستگی‌های مادی و... باید رفع گردد.

3. شجاعت

خیلی از مواقع علت دروغ‌گویی ترس انسان از پیامدهای راست‌گویی است. انسان شجاع از هیچ‌چیز جز خدا نمی‌ترسد و اگر خطایی کرد با شجاعت اقدام به جبران می‌کند. گاهی برخی از خطاها به‌راحتی با شجاعت صاحبش و چاشنی عذرخواهی قابل‌جبران است و نیازی به‌دروغ گفتن نیست. درعین‌حال یادگیری مهارت نه‌گفتن ضروری به نظر می‌رسد، زیرا برخی از دروغ‌ها هم در شرایطی شکل می‌گیرد که شخص قادر به نه‌گفتن نیست.

نتیجهگیری:

تفکر در عواقب دروغ‌گویی یک راهکار مهم است برای خودداری از دروغ. دروغ گفتن ممکن است در کوتاه‌مدت و به شکل آنی، فواید مختصری را نصیب انسان کند؛ اما در بلندمدت عواقب جدی مثل ازدست‌دادن اعتماد دیگران، احساس گناه، بی‌آبرو شدن، کم‌شدن رزق‌وروزی و... را به همراه دارد. معاشرت با افراد صادق می‌تواند در دورشدن از دروغ‌گویی اثرگذار باشد. همچنین اگر انسان می‌داند در موقعیت خاصی احتمال دروغ گفتن او بیشتر است، باید از قرارگرفتن در آن موقعیت اجتناب کند و اگر هم در شرایط سختی قرار گرفت، به‌جای دروغ گفتن، روش‌هایی برای گفتن حقیقت به شیوه‌ای ملایم و قابل‌قبول پیدا کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «إنَّما یَفْتَرِى الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»؛ نحل، آیه 105.

2. «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»؛ الشیخ الکلینی، الکافی، محقق/المصحح: غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج 2، ص 340.

3. «إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَانِ»؛ الشیخ الکلینی، الکافی محقق/المصحح: غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج 2، ص 339.

دعا نویسی و پیامدهای مراجعه به دعا نویس
سحر، جادو و طلسم از گناهان بزرگ است. دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج می‌شود بیشتر کلاه‌برداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است.

پرسش:

آیا مراجعه به دعانویس موکل‌دار و همچنین جادوگر، آثار منفی اخلاقی و معنوی دارد؟

پاسخ:

همیشه باورهایی مانند دعانویسی، سحر، جادو، طلسم و دعانویسی در بین مردم وجود دارد. بسیاری از مردم برای حل مشکلاتشان به‌جای ریشه‌یابی مشکلات و یافتن راه‌حل منطقی و علمی به دنبال حل موضوعات از طریق سحر و طلسم و شبیه آن هستند. باید دانست که اکثراً این باورها پایه و اساس عقلی، علمی و دینی ندارد؛ اما برای دانستن وضعیت دعانویسی و جادوگری و طلسم در اسلام و اثرات منفی‌اش توجهتان را به نکاتی جلب می‌کنیم.

1. تأثیر دعا و سحر و طلسم

 تأثیر دعا و سحر و طلسم در معارف دینی آمده است. اگرچه اصلش واقعیت دارد، ولی حقیقت آن در دسترس مردم و شیادان نیست. از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به این نتیجه می‌‌رسیم که سحر ازنظر قرآن به دو بخش تقسیم می‌‌شود:

 الف: بخشی از سحر، فریفتن و تردستی و شعبده‌بازی و چشم‌بندی است و حقیقتی ندارد! قرآن می‌فرماید: ریسمان‌ها و عصاهای جادوگران زمان موسی علیه‌السلام در اثر سحر خیال می‌شد که حرکت می‌کنند(1). همچنین آمده است: هنگامی‌که ریسمان‌ها را انداختند، چشم‌های مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب کردند.(2) از این آیات استفاده می‌شود که بخشی از سحر حقیقتی ندارد و اثری نمی‌گذارد، بلکه نوعی تردستی و چشم‌بندی است و واقعیت ندارد.

 ب: بخشی از سحر اثر می‌گذارد، مانند داستان هاروت و ماروت که قرآن می‌فرماید: سحر‌هایی را به مردم می‌آموختند، ولی آنان که سحر را فرامی‌گرفتند، بین مرد و زنش جدایی می‌انداختند و... نیز چیزهایی می‌آموختند که به آنان ضرر می‌رساند و نفعی نمی‌بخشید.(3)

2. دعا‌نویس و مراجعه او

 در مورد دعانویس‌ها، باید دانست که بسیاری از این افراد شیادانی هستند که از عقاید مردم، سوءاستفاده می‌کنند؛ بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. برای دعا به درگاه خداوند نیازی به‌واسطه و دعانویس نیست، بلکه هر کس می‌تواند برای رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک برای تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد؛ بنابراین انجام کارهایی مانند مراجعه به افراد برای گرفتن دعا و دعانویسی برای رفع مشکلات، منشأ دینی و روایی ندارد و اگر هم برفرض موردی جواب دهد ممکن است تصادفی باشد و اثرِ حاصل، مربوط به عامل دیگری بوده است نه انجام این عمل و مانند آن؛ بنابراین اصلاً معلوم نیست مشکلاتی که برای مردم پیش می‌آید یا حتی حل آن‌ها مستند به کارهای آن‌ها یا دعاها و سحر و طلسم‌های آن‌ها باشد. غالباً مراجعه به دعانویس، از طرف کسانی صورت می‌گیرد که معمولاً نتوانسته‌اند برای گرفتاری خود چاره‌جویی کنند و یا به دعای خود اعتمادی ندارند و فکر می‌کنند اگر به آن‌ها رجوع کنند، مشکلشان حل خواهد شد. چه‌بسا به دلیل اعتمادی که به آن‌ها دارند، حالت تلقین به نفس در افراد ایجاد می‌شود و با این روحیه قدرت و تسلط بر مشکل خود پیدا نمایند و به‌تدریج آن را حل کنند؛ اما در هیچ کتاب و به نظر هیچ مرجعی دینی، رجوع به دعانویس توصیه نشده است، بلکه همه افراد تشویق شده‌اند خودشان دست به دعا بردارند و از خدا کمک بخواهند. در اسلام از یادگیری سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگری به‌شدت منع شده است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است:

 «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغ‌گویی برود درحالی‌که آنچه را که می‌گویند، تصدیق‌کننده باشد به تمام کتاب‌های آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است».(4)

3. آثار منفی سحر و طلسم و جادو

اما آثار منفی سحر و طلسم و جادو چیست؟ مراجعه به دعانویس و جادوگر به‌مرور تأثیرات منفی در زندگی و معنویت و ایمان افراد می‌گذارد که به برخی اشاره می‌کنیم:

- کم شدن ایمان به خالق:

 با یقین پیدا کردن به مقوله‌ی دعانویسی و با توجه به این‌که امیدتان بعد از گرفتن دعا به غیر خالق می‌شود باعث کم شدن ایمان شما می‌شود. همانطورکه بالا اشاره شد استفاده از سحر و جادو حرام است و حرام و معصیت، تاریکی است و قلب را سیاه می‌کند و کم‌کم با این گناه، ایمان انسان کمتر می‌شود.

- نداشتن هدف در زندگی و دوری از موفقیت:

 زمانی که شما تحقق خواسته‌های خود را از طریق گرفتن دعا بدانید، تلاش‌کردن را بی‌فایده می‌دانید و هیجان خود را در زندگی از دست می‌دهید. این بزرگ‌ترین صدمه و آفت است که انسان به‌جای کار و تلاش از راه‌های به خیال خود ماورایی و بدون زحمت بخواهد پیشرفتی کند. این روحیه تلاش و منطق و کار را از انسان می‌گیرد و کم‌کم جلوی بسیاری از موفقیت‌ها از انسان گرفته می‌شود.

- دعانویسی به ضرر دیگران برای دشمنی یا حسادت:

 وقتی فردی تصور کند می‌تواند با دعا پیشرفت کند کم‌کم به فکر این می‌افتد که به دشمنان واقعی یا خیالی‌اش یا کسانی که به آن‌ها حسد می‌ورزد نیز با دعانویسی و سحر و جادو ضرر بزند. اوج سقوط انسان‌ها در این مرحله است که هم مرتکب گناه سحر و جادو شده و هم حق‌الناس به گردنشان می‌افتد. البته این کید و حیله‌ها و سحر و جادو‌ها معلوم نیست اثری بر ضرر کسی داشته باشد و در غالب اوقات ندارد؛ ولی چون دعانویسی اعتیاد دارد، زمانی که شما برحسب اتفاق و به هر نحوی از گرفتن دعا تأثیر می‌گیرید و توهم این را دارید که دعا گرفته‌شده برای شما کار می‌کند، به فکر ضرر به افراد هم از این طریق می‌افتید و این اوج سقوط معنوی انسان‌هاست.

- عدم آرامش در زندگی:

 این‌که انسان امیدی غیر از خالقتان داشته باشد و خود را تسلیم یک‌تکه کاغذ کند، این امر چون برخلاف فطرت است، ممکن است باعث افسردگی و ناخوشی احوالات شود و نمی‌گذارد آرامش را در زندگی خود تجربه کند.

 

نتیجه‌گیری

سحر، جادو و طلسم از گناهان بزرگ است که در مورد آن در منابع دینی مستندات زیادی وجود دارد. سحر و جادو اگرچه وجود دارد، ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج می‌شود بیشتر کلاه‌برداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. در غالب اوقات توهم است؛ اما در مورد آثار منفی جادو و دعانویسی باید بگوییم کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب به خاطر استفاده از این گناه، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس مسئولیت‌پذیری و کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران که اوج سقوط انسان‌هاست و عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.

منابع بیشتر برای مطالعه:

1- پژوهشی در سحر و جادوگری ازنظر اسلام اثر محمد سالاری

2- سحر و جادوگری در اسلام اثر سهیلا بدرلو

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره طه، آیه 66

2. سوره اعراف، آیه 116

3. سوره بقره، آیه 102

4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 2، ص 308

عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن، به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد.

پرسش:

آیا عقب‌نشینی از جنگ برای دور شدن از آسیب‌های آن امری اخلاقی است؟

پاسخ:

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های موفقیت در برابر دشمن این است که انسان دشمن را بزرگ نبیند. بزرگ و قوی دیدن دشمن، مانع موفقیت است. کوتاه‌آمدن در برابر دشمن، ثمره‌ای جز جسورتر شدن او ندارد. عقب‌نشینی مشوق دشمن برای حملة بیشتر است.

عقب‌نشینی ممدوح و مذموم

خداوند در قرآن جهاد را بر مؤمنان واجب کرده و می‌فرماید:

 «جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده است.» (1)

 در آیه‌ای دیگر ضمن مذمت عقب‌نشینی، استثنائاتی برای آن قائل شده است:

 «و هر کس در آن موقعیت به آنان پشت کند [و بگریزد] سزاوار خشمی از سوی خدا شود و جایگاهش دوزخ است و دوزخ بازگشتگاه بدی است مگر [اینکه گریزش برای انتخاب محلی دیگر] جهت ادامه نبرد با دشمن، یا پیوستن به گروهی [تازه‌نفس از مجاهدان برای حمله به دشمن] باشد.» (2)

اگرچه در این آیات عقب‌نشینی مورد مذمت قرار گرفته است؛ اما در برخی شرایط جایز دانسته شده و مورد استثنا قرار گرفته است: یکی از آن موارد (مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ) یعنی به‌عنوان یک تاکتیک نظامی برای حمله مجدد است و بهتر و دیگری (مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ) یعنی برای پیوستن به گروهی دیگر از مؤمنین و تقویت جبهه. در اسلام جنگ لزوماً غایتی مقدس تلقی نمی‌شود؛ بلکه در نگاه دین، جنگ ابزاری اضطراری برای جلوگیری از ظلم و دفاع از مظلوم است. هرجا ظلم رفع شود ضرورت جنگ نیز برداشته می‌شود. عقب‌نشینی از جنگ را می‌توان به دو گونه تفسیر کرد. اگر منظور از عقب‌نشینی این است که از دشمن بترسیم و از مسئولیت جهاد فرار کنیم طبیعتاً این نوع عقب‌نشینی مذموم است؛ اما اگر عقب‌نشینی ما عقب‌نشینی راهبردی باشد بدین معنا که بخواهیم به بازسازی توان خود پرداخته و با طرح نقشه‌ای مؤثرتر برای مقابله با دشمن آماده شویم این نوع عقب‌نشینی مورد مذمت قرار نمی‌گیرد.

تصمیم اخلاقی

اخلاقی بودن یک تصمیم به پیامدهای آن بستگی دارد. در اخلاق اسلامی اصل مصلحت و دفع مفسده از ارکان اصلی تصمیم‌گیری است. عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد. در حقیقت وقتی سپاه اسلام با بررسی شرایط و درنظرگرفتن اقتضائات جنگ بدین نتیجه برسند که با عقب‌نشینی تاکتیکی می‌توان از آسیب‌های غیرضروری جلوگیری کرد، لازم است آن را اجرا کنند. پیروزی در نگاه اسلام یعنی حفظ کرامت انسانی و دفع ظلم و نه صرفاً فتح نظامی. به‌عنوان‌مثال دشمنی یهود با اسلام دشمنی دیرینه است، او نه‌فقط با مردم یا رهبری، بلکه با اصل اسلام دشمنی دارد و هدفش این است که آن‌قدر پیش بیاید تا اسلام را نابود کند. پس عقب‌نشینی در برابر این دشمن یعنی عقب‌نشینی از مسلمانی! اگر عقب‌نشینی نیروها منجر به پایمال شدن حق و جری‌تر شدن باطل گردد، اسلام آن را جایز نمی‌شمارد؛ اما اگر آتش‌بس از موضع قدرت و عزت باشد و نه ذلت آن را مجاز می‌داند.

نتیجه:

عقب‌نشینی در نگاه اسلام باید فلسفه و دلایل منطقی داشته باشد. وقتی عقب‌نشینی با هدف بازسازی و تقویت روحیه نیروها و تجهیزات انجام گیرد منجر به افزایش تاب‌آوری شده و جبهه حق را به پیروزی نزدیک‌تر می‌کند. ضمن اینکه عقب‌نشینی باید همراه با حفظ عزت ملی و دینی باشد و هرگز نباید به تسلیم یا ذلت منجر شود. تکلیف جهاد به عقلانیت و حکمت گره‌ خورده است؛ بنابراین هرگاه مصلحت اسلام و انسانیت اقتضا کند، باید مقاومت کرد؛ و هرجا که مقاومت بی‌نتیجه و مایه تباهی شود، باید تدبیر دیگری اندیشید.

پی‌نوشت‌ها:

1. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ،» بقره، آیه 216.

2. «وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ،» انفال، آیه 16.

صفحه‌ها