اخلاق

سحر، جادو و طلسم از گناهان بزرگ است که آثار منفی مثل؛ کم شدن ایمان، تاریکی قلب، نداشتن هدف در زندگی، عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی می شود.

پرسش:

آیا مراجعه به دعانویس موکل‌دار و همچنین جادوگر، آثار منفی اخلاقی و معنوی دارد؟

پاسخ:

مقدمه

همیشه باورهایی مانند دعانویسی، سحر، جادو، طلسم و دعانویسی در بین مردم وجود دارد. بسیاری از مردم برای حل مشکلاتشان به‌جای ریشه‌یابی مشکلات و یافتن راه‌حل منطقی و علمی به دنبال حل موضوعات از طریق سحر و طلسم و شبیه آن هستند. باید دانست که اکثراً این باورها پایه و اساس عقلی، علمی و دینی ندارد؛ اما برای دانستن وضعیت دعانویسی و جادوگری و طلسم در اسلام و اثرات منفی‌اش توجهتان را به نکاتی جلب می‌کنیم.

پاسخ اجمالی 1

سحر، جادو و طلسم است از گناهان بزرگ است. جادو اگرچه وجود دارد ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج می‌شود بیشتر کلاه‌برداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران و عدم آرامش در زندگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.

پاسخ اجمالی ۲

سحر، جادو و طلسم است از گناهان بزرگ است که در مورد آن در منابع دینی مستندات زیادی وجود دارد. سحر و جادو اگرچه وجود دارد، ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج می‌شود بیشتر کلاه‌برداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. در غالب اوقات توهم است، اما در مورد آثار منفی جادو و دعانویسی باید بگوییم کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب به خاطر استفاده از این گناه سحر، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس مسئولیت‌پذیری و کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران که اوج سقوط انسان‌هاست و عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.

پاسخ اصلی

1. تأثیر دعا و سحر و طلسم

 تأثیر دعا و سحر و طلسم در معارف دینی آمده است. اگرچه اصلش واقعیت دارد، ولی حقیقت آن در دسترس مردم و شیادان نیست. از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به این نتیجه می‌‌رسیم که سحر ازنظر قرآن به دو بخش تقسیم می‌‌شود:

 الف: بخشی از سحر، فریفتن و تردستی و شعبده‌بازی و چشم‌بندی است و حقیقتی ندارد! قرآن می‌فرماید: ریسمان‌ها و عصاهای جادوگران زمان موسی علیه‌السلام در اثر سحر خیال می‌شد که حرکت می‌کنند(1). همچنین آمده است: هنگامی‌که ریسمان‌ها را انداختند، چشم‌های مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب کردند.(2) از این آیات استفاده می‌شود که بخشی از سحر حقیقتی ندارد و اثری نمی‌گذارد، بلکه نوعی تردستی و چشم‌بندی است و واقعیت ندارد.

 ب: بخشی از سحر اثر می‌گذارد، مانند داستان هاروت و ماروت که قرآن می‌فرماید: سحر‌هایی را به مردم می‌آموختند، ولی آنان که سحر را فرامی‌گرفتند، بین مرد و زنش جدایی می‌انداختند و... نیز چیزهایی می‌آموختند که به آنان ضرر می‌رساند و نفعی نمی‌بخشید.(3)

2. دعا‌نویس و مراجعه او

 در مورد دعانویس‌ها، باید دانست که بسیاری از این افراد شیادانی هستند که از عقاید مردم، سوءاستفاده می‌کنند؛ بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. برای دعا به درگاه خداوند نیازی به‌واسطه و دعانویس نیست، بلکه هر کس می‌تواند برای رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک برای تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد؛ بنابراین انجام کارهایی مانند مراجعه به افراد برای گرفتن دعا و دعانویسی برای رفع مشکلات، منشأ دینی و روایی ندارد و اگر هم برفرض موردی جواب دهد ممکن است تصادفی باشد و اثرِ حاصل، مربوط به عامل دیگری بوده است نه انجام این عمل و مانند آن؛ بنابراین اصلاً معلوم نیست مشکلاتی که برای مردم پیش می‌آید یا حتی حل آن‌ها مستند به کارهای آن‌ها یا دعاها و سحر و طلسم‌های آن‌ها باشد. غالباً مراجعه به دعانویس، از طرف کسانی صورت می‌گیرد که معمولاً نتوانسته‌اند برای گرفتاری خود چاره‌جویی کنند و یا به دعای خود اعتمادی ندارند و فکر می‌کنند اگر به آن‌ها رجوع کنند، مشکلشان حل خواهد شد. چه‌بسا به دلیل اعتمادی که به آن‌ها دارند، حالت تلقین به نفس در افراد ایجاد می‌شود و با این روحیه قدرت و تسلط بر مشکل خود پیدا نمایند و به‌تدریج آن را حل کنند؛ اما در هیچ کتاب و به نظر هیچ مرجعی دینی، رجوع به دعانویس توصیه نشده است، بلکه همه افراد تشویق شده‌اند خودشان دست به دعا بردارند و از خدا کمک بخواهند. در اسلام از یادگیری سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگری به‌شدت منع شده است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است:

 «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغ‌گویی برود درحالی‌که آنچه را که می‌گویند، تصدیق‌کننده باشد به تمام کتاب‌های آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است».(4)

3. آثار منفی سحر و طلسم و جادو

اما آثار منفی سحر و طلسم و جادو چیست؟ مراجعه به دعانویس و جادوگر به‌مرور تأثیرات منفی در زندگی و معنویت و ایمان افراد می‌گذارد که به برخی اشاره می‌کنیم:

- کم شدن ایمان به خالق:

 با یقین پیدا کردن به مقوله‌ی دعانویسی و با توجه به این‌که امیدتان بعد از گرفتن دعا به غیر خالق می‌شود باعث کم شدن ایمان شما می‌شود. همانطورکه بالا اشاره شد استفاده از سحر و جادو حرام است و حرام و معصیت، تاریکی است و قلب را سیاه می‌کند و کم‌کم با این گناه، ایمان انسان کمتر می‌شود.

- نداشتن هدف در زندگی و دوری از موفقیت:

 زمانی که شما تحقق خواسته‌های خود را از طریق گرفتن دعا بدانید، تلاش‌کردن را بی‌فایده می‌دانید و هیجان خود را در زندگی از دست می‌دهید. این بزرگ‌ترین صدمه و آفت است که انسان به‌جای کار و تلاش از راه‌های به خیال خود ماورایی و بدون زحمت بخواهد پیشرفتی کند. این روحیه تلاش و منطق و کار را از انسان می‌گیرد و کم‌کم جلوی بسیاری از موفقیت‌ها از انسان گرفته می‌شود.

- دعانویسی به ضرر دیگران برای دشمنی یا حسادت:

 وقتی فردی تصور کند می‌تواند با دعا پیشرفت کند کم‌کم به فکر این می‌افتد که به دشمنان واقعی یا خیالی‌اش یا کسانی که به آن‌ها حسد می‌ورزد نیز با دعانویسی و سحر و جادو ضرر بزند. اوج سقوط انسان‌ها در این مرحله است که هم مرتکب گناه سحر و جادو شده و هم حق‌الناس به گردنشان می‌افتد. البته این کید و حیله‌ها و سحر و جادو‌ها معلوم نیست اثری بر ضرر کسی داشته باشد و در غالب اوقات ندارد؛ ولی چون دعانویسی اعتیاد دارد، زمانی که شما برحسب اتفاق و به هر نحوی از گرفتن دعا تأثیر می‌گیرید و توهم این را دارید که دعا گرفته‌شده برای شما کار می‌کند، به فکر ضرر به افراد هم از این طریق می‌افتید و این اوج سقوط معنوی انسان‌هاست.

- عدم آرامش در زندگی:

 این‌که انسان امیدی غیر از خالقتان داشته باشد و خود را تسلیم یک‌تکه کاغذ کند، این امر چون برخلاف فطرت است، ممکن است باعث افسردگی و ناخوشی احوالات شود و نمی‌گذارد آرامش را در زندگی خود تجربه کند.

نتیجه‌گیری

سحر، جادو و طلسم از گناهان بزرگ است که در مورد آن در منابع دینی مستندات زیادی وجود دارد. سحر و جادو اگرچه وجود دارد، ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج می‌شود بیشتر کلاه‌برداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. در غالب اوقات توهم است؛ اما در مورد آثار منفی جادو و دعانویسی باید بگوییم کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب به خاطر استفاده از این گناه، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس مسئولیت‌پذیری و کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران که اوج سقوط انسان‌هاست و عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.

منابع بیشتر برای مطالعه

- پژوهشی در سحر و جادوگری ازنظر اسلام اثر محمد سالاری

- سحر و جادوگری در اسلام اثر سهیلا بدرلو

پی‌نوشت‌ها

1. سوره طه، آیه 66

2. سوره اعراف، آیه 116

3. سوره بقره، آیه 102

4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 2، ص 308

انفاق یکی از اعمالی که در آیات و روایات، بسیار تأکید شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است.

پرسش:

برخی می‌گویند اگر انفاق نکنیم پیامدها و نتایج منفی دارد! آیا واقعاً این‌گونه است؟ لطفاً راهنمایی کنید.

پاسخ:

مقدمه

از کارهای پسندیده در اسلام انفاق کردن است و این موضوع دارای پشتوانه روایی و آیات بسیاری است؛ اما در مورد انفاق مالی محدودیت‌ها و انواعی وجود دارد؛ به‌عنوان‌مثال، انفاق واجب و مستحب داریم که در جای خود در علم فقه و احکام به آن‌ها اشاره شده است؛ اما انفاق منحصر در انفاق مالی نیست و در موضوعات معنوی نیز می‌توان انفاق را متصور دانست. در این مورد توجه شما را به نکاتی جلب می‌کنیم.

پاسخ اجمالی1

انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بی‌فایده هنگام مرگ، بخل‌ورزی، تحقق زمینه گرایش به زشتی‌ها، دوری از تکامل و ضرر به خود انسان، نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی و باعث عذاب الهی است.

پاسخ اجمالی2

انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بی‌فایده هنگام مرگ و مایه بخل‌ورزی و تقویت صفت زشت خساست در انسان است. همچنین زمینه‌ساز گرایش به زشتی‌ها و موجب دوری از تکامل و ضرر به خود انسان از طریق محروم کردن خود از سعادت انفاق است. ترک انفاق در بعد اجتماعی، مانند ترک جهاد، نیز سبب نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی خواهد شد. درنهایت ترک انفاق سبب عذاب الهی در آخرت است.

پاسخ تفصیلی

الف. در قرآن و روایات مطالب زیادی در مورد ارزشمندی انفاق به دست می‌آید:

 «مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند از این مقدار نیز برای هر که خواهد بیفزاید و خدا را رحمت بی‌منتهاست و (به همه‌چیز) داناست.»(1)

 در مورد انفاق خداوند به انسان دستورالعمل‌هایی داده است:

 «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! ازآنچه به شما روزى داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرارسد که در آن، نه خریدوفروش است و نه دوستى و نه شفاعت؛ و کافران خود ستمگرند.»(2)

ب. اما ترک انفاق آثار دنیوی و اخروی نیز می‌تواند داشته باشد که به برخی اشاره می‌کنیم:

1. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی در هنگام مرگ می‌شود که سودی ندارد.

 «و ازآنچه به شما روزى داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آن‌که مرگ یکى از شما فرارسد و بگوید: پروردگارا! چرا مرگِ مرا مدّت کمی به تأخیر نینداختى تا درراه تو صدقه دهم و از صالحان باشم‌؟!»(3)

2. ترک انفاق به معنای نوعی بخل‌ورزی، موجب می‌شود تا قابلیت سرزنش و مذمت پیدا کند:

 «آیا دیدی کسی که از حق روی‌گردان شد و کمی عطا کرد و امساک نمود! و گناهش را به گردن دیگرى افکند.»(4)

3. ترک انفاق زمینه گرایش افراد و اجتماع را به زشتی فراهم می‌آورد زیرا با این کار کسانی ممکن است به فحشاء گرایش یابند و گروهی دیگر در فقر و فلاکت بمانند و به کفر نزدیک شوند:

 «شیطان، شما را هنگام انفاق، وعده فقر و تهی‌دستى مى‌دهد و به زشتی‌ها امر مى‌کند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و «فزونى» به شما مى‌دهد؛ و خداوند، رحمت و قدرتش گسترده و به هر چیز داناست و به وعده خود وفا مى‌کند.»(5)

4. همچنین باید توجه داشت که ازنظر قرآن، کارهای صالح و احسان در کنار ایمان موجب رشد و تکامل انسان و خدایی شدن می‌شود. پس مؤمنان محسن و صالح با انفاق خویش در اصل به خود احسان می‌کنند و این احسان به دیگری، چیزی جز احسان به خودشان نیست؛ درحالی‌که ترک کارهای صالح، ازجمله انفاق و صدقه، به معنای محروم شدن از رشد و کمال و ظلم به خویشتن است.

 «اگر صدقات و انفاق‌هاى خود را آشکار کنید، خوب است؛ و اگر آن‌ها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است و از گناهان شما مى‌کاهد؛ و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است.»(6)

 بر همین اساس، هر کس احسان کند، به خود احسان کرده و کسی که ترک احسان کند و زشت‌کاری را پیشه کند، به خودش ظلم کرده است. پس ازنظر قرآن، نه‌تنها ترک انفاق به معنای ایجاد بستر برای زشت‌کاری افراد جامعه است، بلکه همچنین ظلم به خویشتن و گرفتاری به زشتی و آثار آن است.

5. ترک انفاق و صدقات و تأمین افراد اجتماع، بلکه ترک انفاق در امور اجتماعی مانند جهاد، می‌تواند اسباب نابودی جامعه و سقوط آن شود که آسیب جدی به خود فرد نیز می‌زند و او را به ورطه هلاکت می‌افکند:

 «و در راه خدا انفاق کنید و با ترک انفاق، خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید؛ و نیکى کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست مى‌دارد.»(7)

6. البته تارکان انفاق بدانند که افزون بر عذاب الهی در دنیا، گرفتار عذاب الهی در آخرت نیز می‌شود، چنان‌که قارون با ترک انفاق هم در این دنیا به عذاب خسوف گرفتار شد و همراه ثروتش دفن شد(8)، هم در قیامت گرفتار عذاب دردناک خواهد شد. این اختصاص به قارون ندارد، بلکه تارکان انفاق باید بدانند که گرفتار چنین عذاب‌های دردناکی در دنیا و آخرت خواهند شد. ماجرای قارون در سوره قصص، آیات 76 تا 71 آمده است.

نتیجهگیری

انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بی‌فایده هنگام مرگ، بخل‌ورزی، تحقق زمینه گرایش به زشتی‌ها، دوری از تکامل و ضرر به خود انسان، نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی و عذاب الهی می‌شود.

منبع برای مطالعه بیشتر

کتاب انفاق، اثر جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها

1. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ سوره بقره، آیه 261.

2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ سوره بقره، آیه 254.

3. «وَ أَنفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛ سوره منافقون، آیه 10.

4. «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّى وَ أَعْطَى قَلِیلًا وَ أَکْدَى»؛ سوره نجم، آیه 34.

5. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ * الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ سوره بقره آیات 267 و 268.

6. «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»؛ سوره بقره، آیه 271.

7. «وَ أَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ سوره بقره، آیه 195.

قبح کذب، ذاتی یا اقتضائی
از نظر عقلی و شرعی، دروغ‌گویی از باب ضرورت جایز است. ضرورت، یعنی در شرایطی است که احتمال بروز خطر و ضرر بر جان، مال، ناموس وحیثیت فرد یا جامعه وجود دارد.

پرسش:

دخترم خطایی کرده، مجبور شدم به شوهرم در این باره دروغ بگویم؛ آیا گناه کردم؟ (قبح کذب؛ ذاتی یا اقتضائی)

پاسخ:

مقدمه

در کتب اخلاقی بعد از بحث پیرامون دروغ و حرمت آن به برخی از استثنائات دروغ اشاره شده است. آنچه از استثنائات دروغ برداشت می‌شود این است که اگر به‌واسطة راست‌گویی، جان و مال و آبروی مؤمن در خطر باشد و یا راست گفتن مفسده‌ای داشته باشد، بنا بر مصلحت می‌توان دروغ گفت.

پاسخ اجمالی کوتاه

در تربیت فرزندان، گاهی والدین با شرایطی روبرو می‌شوند که راستگویی در آن شرایط، نه‌تنها مفید نیست، بلکه ممکن است مضر هم باشد. برای مثال، اگر فرزندی خطایی کند و گفتن این خطا به پدر، مفسده‌ای را به‌دنبال داشته باشد، مادر می‌تواند برای حفظ آرامش خانواده و جلوگیری از آسیب به فرزند، دروغ مصلحتی بگوید. دروغ گفتن در شرایط اضطراری و برای جلوگیری از خطر و آسیب جایز است. اما باید توجه داشت که این مجوز به معنای از بین رفتن قبح عقلی دروغ نیست. والدین نباید به بهانه مصلحت، دائماً دروغ بگویند و به آن عادت کنند.

پاسخ اجمالی

دروغ به طور کلی ناپسند است، اما در شرایطی که راستگویی منجر به آسیب جدی به فرد یا خانواده شود، دروغ گفتن برای جلوگیری از آن آسیب جایز است. دروغ گفتن و پنهان کردن خطای فرزند از یکی از والدین، در شرایط خاص و استثنائی که راست گفتن واقعاً بحران‌زا می‌شود، مانعی ندارد و گناهی برای فرد نوشته نمی‌شود. بااین‌حال، باید توجه داشت که اگرچه اضطرار، دروغ را مجاز می‌کند و حرمت آن را برطرف می‌کند، اما به این معنا نیست که قبح دروغ به صورت کلی از بین می‌رود؛ بلکه در این موارد خاص، دروغ اقتضای بدی را ندارد. علاوه بر این باید دقت کرد که این روش عادت نشود و فقط در شرایط خاص مورد استفاده قرار گیرد. در صورت امکان، بهتر است والدین به جای دروغ گفتن، با یکدیگر در مورد خطای فرزند صحبت کنند و به دنبال راه‌حلی مشترک باشند. در چنین شرایطی، والدین باید با درایت و تدبیر، بهترین راه حل را برای حفظ آرامش و سلامت خانواده و تربیت فرزند خود انتخاب کنند.

 

پاسخ تفصیلی

خانواده را می‌توان اولین و مهم‌ترین پرورشگاه و آموزشگاه دانست. بذر تربیت به‌واسطة والدین در جان فرزندان پاشیده می‌شود و والدین الگوهای عملی و عینی برای فرزندان خویش هستند. پدر و مادر موظفند تا با عمل به وظیفة خویش، آرامش روحی و روانی خانواده را تأمین کنند و از هرآنچه این آرامش را برهم می‌زند فاصله گیرند.

تربیت

در روند تربیت،‌ گاهی والدین با شرایطی مواجه می‌شوند که ممکن است صادق‌بودن در آن شرایط، نه‌تنها در ایجاد آرامش مؤثر نباشد؛ بلکه مخل آرامش بوده و اثرات منفی متعددی را به دنبال داشته باشد. به‌عنوان‌مثال در خانواده‌ای که پدر به دلیل خشم و عصبانیت و بداخلاقی و با توجه به سابقة رفتاریش در موارد مشابه، در صورت اطلاع از خطای فرزند، رفتار بدی با وی خواهد داشت؛ در صورت سرزدن خطا از فرزند، چنانچه راست گفتن و بیان خطا منجر به آسیب به وی و ازبین‌رفتن آرامش در خانواده شود، مادر می‌تواند خطای فرزند را پنهان کرده و به‌وقت ضرورت دروغ مصلحتی بگوید. در روایت آمده است که رسول خدا صلی‌الله‌‌علیه‌ می‌فرمود:

 «دروغگویش نمی‌شمارم، مردی را که میان دو تن آشتی برقرار می‌کند و سخنی می‌گوید که از آن جز اصلاح مقصودی ندارد و کسی که در جنگ سخن می‌گوید و مردی که با زن خود سخن می‌گوید و زنی که با شوهر خود سخن می‌گوید.»(1)

ضرورت و قبح دروغ

در فقه اسلامی، مفهوم ناچاری و ضرورت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در مواردی دروغ گفتن را جایز می‌شمارد. این قاعده فقط به‌دروغ محدود نمی‌شود و در سایر موارد نیز کاربرد دارد. برای مثال در شرایطی که فرد از گرسنگی شدید در آستانه مرگ قرار دارد و هیچ غذای دیگری جز گوشت حیوانی که به‌صورت شرعی ذبح نشده در دسترس نیست، خوردن آن به مقدار لازم برای رفع گرسنگی و جلوگیری از مرگ، جایز شمرده شده است. بااین‌حال، باید توجه داشت که اگرچه اضطرار، دروغ را مجاز می‌کند و حرمت آن را برطرف می‌کند، اما به این معنا نیست که قبح دروغ از بین می‌رود؛ بلکه همچنان قبح عقلی دروغ پابرجاست و از بین نخواهد رفت. ضمن اینکه قبح دروغ ذاتی نیست؛ بلکه معمولاً اقتضای بد بودن را دارد، ولی در جایی که هیچ چاره‌ای نباشد اقتضای بد بودن را ندارد.

نکته

آنچه دراین‌بین لازم است مورد تدقیق قرار گیرد این است که والدین نباید صرفاً به‌خاطر هر نوع اعتراض یا هر میزان بداخلاقی یکی از دو طرف، بنای دروغ را در خانه استوار کرده و به بهانه مصلحت دائماً به دروغگویی عادت کنند. در واقع برخی از پدر و مادرها ممکن است خودشان اهل خطا باشند و اتفاقاً سهم فراوانی هم در به خطا افتادن فرزند داشته باشند و از ترس اینکه نوک پیکان اعتراض‌ها و سرزنش‌ها به سمت خودشان روانه نگردد به دروغگویی رو می‌آورند و بعد هم بهانه می‌کنند که مصلحت بود برای تأمین آرامش دروغ بگوییم. غافل از اینکه والدین الگوی فرزندان هستند و این نوع عملکرد نه‌تنها فرزند را از خطا دور نمی‌کند؛ بلکه او را به تساهل وامی‌دارد، زیرا تصور می‌کند که به‌راحتی می‌تواند خطا کند، چرا که مادر یا پدر خطایش را پنهان می‌کنند و انگارنه‌انگار که اتفاقی افتاده است. در حقیقت این روش تربیتی، فرزند را به سمت بی‌مسئولیتی سوق می‌دهد و او مسئولیت خطاها و گناهان خویش را نمی‌پذیرد و نسبت به انجام آن جسورتر می‌شود. به همین دلیل دروغ گفتن و پنهان‌کردن خطای فرزند از یکی از والدین، در شرایط خاص و استثنائی یعنی شرایطی که راست گفتن حقیقتاً بحران‌زا می‌شود مانعی ندارد و بابت آن گناهی برای فرد نوشته نمی‌شود؛ اما درعین‌حال باید دقت کرد که اولاً این روش عادت نشود و ثانیاً فقط در شرایط خاص مورد استفاده قرار گیرد.

نتیجهگیری

از نظر عقلی و شرعی، دروغ‌گویی از باب ضرورت جایز است. «ضرورت»، اصطلاحی فقهی و به معنای پدیدآمدن نیازی شدید در شرایطی است که احتمال بروز خطر و ضرر بر جان، مال، ناموس و حیثیت فرد یا جامعه وجود دارد. اگر یقین دارید که گفتن خطای فرزندتان به پدرش باعث مشکلات بیشتر می‌شود، دروغ گفتن برای حفظ آرامش خانواده و دفع مفسده جایز است. البته بهتر است به‌جای دروغ گفتن، در صورت امکان سعی کنید با همسرتان در مورد خطای دخترتان صحبت کنید و به دنبال راه‌حلی مشترک باشید. چنانچه مجبور به دروغ گفتن شدید، گناهی برای شما ثبت نمی‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1. «کانَ رَسُولُ اللّه یَقُولُ: لا أعِدُّهُ کاذِبا الرَّجُلَ یُصْلِحُ بَیْنَ اثْنَیْنِ یَقُولُ الْقَوْلَ لا یُریدُ بِهِ إِلاّ الاْءِصْلاحَ وَ الرَّجُلُ یَقُولُ الْقَوْلَ فِی الْحَرْبِ وَ الرَّجُلُ یُحَدِّثُ امرأتَهُ وَ ألمَرْأةُ تُحَدِّثُ زَوْجَها»؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه.ق، ج69، ص253.

نوع واکنش به آتش سوزی در آمریکا
در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند.

پرسش:

 با بلاها یا اتفاقات ناگواری که برای غیرمسلمانان می‌افتد به‌خصوص که دشمنان ما باشند، واکنش و عکس‌العمل ما چگونه باشد؟ آیا از اینکه گرفتار بلای الهی شدند خوشحال باشیم یا اینکه خوشحالی کار خوبی نیست؟

پاسخ:

مقدمه

همیشه بلاهای طبیعی در جای‌جای دنیای پهناور کم‌وبیش وجود داشته و دارد. این اتفاقات مانند سیل و زلزله و سونامی و آتش‌سوزی و ... در بسیاری اوقات باعث درگیری‌هایی بین مردم مخصوصاً افراد متدین می‌شود که عده‌ای خوشحال و عده‌ای بی‌تفاوت و عده‌ای ناراحت هستند. این موضوع ازنظر اخلاقی هم قابل‌بررسی است. در ماجرای آتش‌سوزی اخیر برخی مناطق آمریکا این سؤال پیش می‌آید که وضعیت چگونه است؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نه؟ در این مورد نکاتی عرض می‌کنیم.

متن اصلی پاسخ

1. دشمنی با دولت ستمگر آمریکا نه ملت آن

 اولاً ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت. ممکن است گروهی به‌زور و یا خونریزی بر کشوری مسلط شوند و مردم آن کشور نیز تحت سلطه آن‌ها قرار گیرند. سیاست‌های آن گروه که دولت شده‌اند لزوماً ربطی به مردم تحت سلطه آن‌ها ندارد؛ یعنی باید بین دولت‌های ستمگر و مردم تحت نفوذ آن‌ها باید تفاوت قائل شد؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست (البته هنوز وارد جنگ مستقیم با آن‌ها نشدیم درنتیجه مصداق کافر حربی قطعی نیستند) ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. ایشان می‌فرماید: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مى‌آوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ى آمریکا به‌خاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا به‌عنوان یک مجموعه‌ى جغرافیایى یا به‌عنوان یک ملّت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى انسانى هیچ مسئله‌اى نداریم، آن‌هم مثل بقیّه‌ى کشورها؛ مسئله‌ى ما با آمریکا، مسئله‌ى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیاده‌طلب‌اند.(6/9/1393) ما با ملّت آمریکا هم -بااینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینه‌ورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است- هیچ دشمنی نداریم؛ آن‌ها هم مثل بقیّه‌ی ملّت‌هایند. آنچه نقطه‌ی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهت‌گیری خصومت‌های نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم. 29/8/1392»(1) بنابراین اگر دولت آمریکا تضعیف بشود و شرش از سر ایران و مسلمانان و راه بندگی و ایمان کم شود خوشحالی جا دارد کما این‌که دعاهای زیادی در مورد منکوب شدن دشمنان و تضعیف آن‌ها و برطرف شدن شرّشان از سر مسلمانان داریم. همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «خدایا مشرکین را با مشرکین مشغول کن تا به مرزهای مسلمانان نزدیک نشوند و آن‌ها را گرفتار نقص و کمبود در توانایی بفرما و... ‏»(2) ولی مصیبت‌زده شدن مردم آن‌ها که اساساً شاید با دولت آمریکا تفاهم و موافقتی نداشته باشند معلوم نیست خوشحالی داشته باشد یا این خوشحالی ارزشمند باشد.

2. همراهی نکردن همه مردم امریکا با سیاست‌های دولت

 در مواضع برخی از مردم آمریکا موافقت با ارزش‌های اخلاقی دیده می‌شود، مثلاً در آمریکا در دفاع از مردم مظلوم غزه راهپیمایی‌های زیادی انجام شده است که این کار بسیار ارزشمند بوده و مخالف سیاست‌های دولت آمریکاست؛ بنابراین نباید همه مردم آمریکا را با دولت آمریکا همراه دانست یا از مصیبت آن‌ها خوشحال شد.

3. تأدیب الهی ظالمان و ستمگران

 اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. دولتی که از اول بر پایه استکبار و استعمار و جنگ و خونریزی پایه‌گزاری شده است. در اینکه دولت آمریکا و سردمداران آن ظالم بوده و به‌ویژه در چهل‌وشش سال اخیر با تحریم‌های ظالمانه باعث مرگ‌ومیر فراوان بیماران مظلوم ایرانی شده‌اند، با حمایت دیکتاتوری مثل صدام، جنگ و کشتار را بر مردم مسلمان ایران تحمیل کرده‌اند، هواپیمای مسافربری را عمداً با مسافرانش منهدم کرده‌اند، ثروت‌های زیادی از مردم را بلوکه یا مصادره کرده و باعث مشکلات فراوان شده‌اند، شکی نیست. میلیون‌ها عراقی و ده ها هزار افغانستانی را قتل عام کرده، میلیون‌ها انسان در کشورهای آفریقایی، آسیایی، اسلامی و غیر اسلامی را با تحمیل جنگ، فقر و انواع روش‌ها از زندگی ساقط کرده و با دزدی ثروت‌هایی مثل معادن طلا، آهن، نفت و ... آن‌ها را به خاک سیاه نشانده است. در یک سال و نیم اخیر به طرز وحشیانه‌ای در حمایت از رژیم سفاک صهیونیستی در لبنان و غزه بیش از پنجاه‌هزار نفر را قتل عام کرده وزندگی‌شان را نابود کرده است. این ظلم‌ها هرچند با واکنش بخشی از مردم امریکا، دانشجویان، هنرمندان و دیگر اقشار آن‌ها نیز مواجه شده است، ولی این ظلم‌های فراوان می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد. در روایات داریم که امیرالمؤمنین فرمود: «بلا و مصیبت برای ظالم ادب است برای مؤمن امتحان است برای انبیا ارتقاء درجه و برای اولیا کرامت است.»(3) اگر واکنش افراد در فضای حقیقی یا مجازی نسبت به آتش‌سوزی از سر دشمنی با دولت آمریکا باشد و از تنبیه این دولت و مکافات دولت آمریکا خوشحالی وجود داشته باشد نکوهش شده نیست؛ و اگر از بلا و مصیبت برای مردم آمریکا کسی خوشحال است ارزشمند نیست و درواقع نتوانسته بین دولت و ملت تفاوت قائل شود. ابراز خوشحالی بسیاری از این اتفاق نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود. نهایتاً اینکه این آتش‌سوزی هم هشدار برای آمریکاست، هم می‌تواند ضرر و زیان مالی بزرگی برای جلوگیری از ادامه حمایت‌ها و آتش‌افروزی‌ها در جای‌جای دنیا ازجمله غزه باشد و هم می‌تواند نفرت دنیا را از این حمایت به سمع و نظر سردمداران آمریکایی برساند تا شاید در سیاست‌های خود تجدیدنظر نمایند.

نتیجه

ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند. و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد؛ اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. این واقعه می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد که در روایات هم به آن اشاره شده است که بلا برای ظالم ادب است. ابراز خوشحالی از این اتفاق، نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

- دشمن‌شناسی، شناخت دشمن و روش‌های مقابله با آن از منظر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی اثر سیّد امیر پور فاضلی

پی‌نوشت‌ها

1. سایت رهبری، https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43885

2. «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِم»، على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 130، دعای حضرت برای مرزبانان

3. «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198

یکی از رذائل اخلاقی که عوارض و پیامدهای دنیوی و اخروی به همراه دارد، دروغ است. و دروغگو شدن فرزندان ما ریشه در خانواده، تربیت، مدرسه و اجتماع دارد.

پرسش:

 پسرم زیاد دروغ می‌گوید وقتی تذکر می‌دهم، می‌گوید چه اشکالی دارد؟(آثار و پیامدها)

پاسخ:

مقدمه

یکی از رذائل اخلاقی که عوارض و پیامدهای دنیوی و اخروی به همراه دارد، دروغ است. دروغ گفتن چنانچه تکرار شود عادی می‌گردد و ترک آن دشوار خواهد بود. در امر تربیت نیز بر والدین لازم است تا از طریق پایه‌گذاری بنای صداقت در زندگی، فرزندان خویش را به راست‌گویی عادت دهند و چنانچه فرزندان سراغ دروغ رفتند، باتدبیر و مهارت، آنها را نسبت به عوارض این رذیله آگاه نمایند.

متن اصلی پاسخ

این‌که انسان چرا سراغ دروغ می‌رود، ریشه در علت‌های گوناگون دارد. به همین دلیل چنانچه والدینی با دروغ‌گویی فرزند خویش مواجه شدند، لازم است تا علت آن را جستجو کرده و در صدد حل آن برآیند. آنچه منجر به امرکردن دین به یک دستور و الزام بر انجام آن می‌گردد، فواید ظاهر و نهفته در آن عمل است و آنچه باعث نهی از یک عمل و ضرورت بر ترک آن است، عوارض و اثرات منفی آن فعل است. صداقت، فواید بسیار و دروغ‌گویی، زیان‌های متعددی دارد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

فواید صداقت و زیان‌های دروغ‌گویی

از جمله فواید صداقت و زیان‌های دروغ‌گویی عبارتند از:

1. نجات و هلاکت

در روایت دروغ‌گویی مایه هلاکت و صداقت عامل نجات معرفی شده است. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «راست‌گو، در آستانه نجات و بزرگواری است، و دروغگو بر لبه پرتگاه و خواری».(1)

2. عزیز بودن و خوار شدن

از دیگر فواید صداقت کسب عزت در میان مردم است؛ حال‌آنکه دروغ انسان را خوار می‌کند. آگاه‌کردن فرزندان از این امر می‌تواند در تشویق آنها به راست‌گویی و ترک دروغ مؤثر باشد.

3. خشم خدا و ملائکه

در روایتی دیگر، عوارض دروغ این‌گونه بیان شده است:

 «دروغگو با دروغ‌گویی خود سه چیز به دست می‌آورد: خشم خدا، نگاه تحقیرآمیز مردم و دشمنی فرشتگان».(2)

4. تخریب ایمان

امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «دروغ ویران‌کننده ایمان است».(3)

5. بستر گناه و عذاب اخروی

در روایت آمده است: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «از دروغ بپرهیزید، زیرا دروغ انسان را به فسق و فجور می‌کشاند و فسق و فجور هم انسان را روانه آتش جهنم می‌کند».(4)

6. سوءظن و بدبینی

افراد دروغگو به‌واسطه‌ی دروغی که می‌گویند، دچار بدبینی نسبت به مردم می‌شوند و حرف راست را به‌سختی باور می‌کنند. در روایت آمده است: «هر که راستگوتر است سخن مردم را زودتر باور می‌کند و هر که دروغگوتر است بیشتر مردم را دروغگو می‌شمارد».(5)

7. رسوایی

از دیگر عوارض دروغ، رسوا شدن انسان است. دروغگو بالاخره رسوا می‌شود و رسوایی نتیجه‌ای جز بی‌آبرو شدن و فضاحت ندارد. در روایت آمده است:

 «دروغ مایه رسوایی است».(6)

8. ریشه گناهان

رفتارهای انسان زنجیروار به یکدیگر ربط پیدا می‌کنند. دروغ از جمله گناهانی است که بستر سایر گناهان را فراهم می‌آورد. شخصی که دروغ می‌گوید از ترس رسوا شدن، خودش را آلوده به گناهان دیگری همچون غیبت، تهمت و... می‌کند. امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «همه پلیدی‌ها در اتاقی قرار دارند و کلید آن در دروغ است».(7)

9. اضطراب

انسانی که دروغ می‌گوید یک‌لحظه آرامش ندارد؛ چرا که هر آن احتمال دارد دروغش برملا گردد و آبرویش برود. ثمرة صداقت، آرامش است و دروغ نتیجه‌ای جز اضطراب نخواهد داشت.

10. عدم هدایت

فرد دروغگو، فرصت هدایت الهی را از دست می‌دهد؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

 «خدا کسی را که اسراف‌کار و بسیار دروغگوست، هدایت نمی‌کند».(8)

11. روسیاهی

از دیگر عوارض دروغ روسیاهی در آخرت است؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

 «و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند می‌بینی که صورت‌هایشان سیاه است».(9)

 علاوه بر آنچه ذکر شد، دروغ‌گویی موجبات لعن خدا و فرشتگان را فراهم می‌آورد؛ و طبق روایات چنین شخصی نمی‌تواند در زمره صدیقان و شهیدان قرار گیرد. دروغ و جوانمردی و مروت یک‌جا جمع نمی‌شوند. عادت به‌دروغ، فقر و تنگدستی را به همراه دارد.

 فراموش‌کاری را نیز می‌توان از دیگر عوارض دروغ‌گویی برشمرد. چه‌بسا شخص دروغگو برای حفظ و تقویت دروغ خود تا پای ایجاد بدعت در دین نیز پیش برود و آنچه از دین نیست را جزء دین بداند و بنامد. استمرار در دروغ‌گویی، بیماردلی را نتیجه می‌دهد، تا جایی که تشخیص حق از باطل برای دروغگو سخت می‌گردد. دروغگو خود را آمادة پذیرش نفاق می‌کند و به‌راحتی می‌تواند در نقش یک منافق ایفای نقش کند. خسران ابدی، محرومیت از رستگاری، فقدان ادراک و طرد اجتماعی را نیز می‌توان از دیگر عوارض دروغ‌گویی برشمرد.

نتیجهگیری

دروغ‌گویی یا همان کتمان بی‌دلیل حقیقت، از نگاه اسلام فعلی حرام و از گناهان کبیره است. انسان فطرتاً اهل صداقت است و دروغگو شدن فرزندان ما ریشه در خانواده، تربیت، مدرسه و اجتماع دارد. چنانچه فرزندان ما اهل دروغ گفتن باشند، در وهله اول باید علت دروغ‌گویی را ریشه‌یابی کرد. بر والدین واجب است متناسب با سن فرزند و نوع علت به درمان آن مبادرت ورزند. تبیین گناه بودن دروغ و حرام بودن آن، تشریح عوارض و آفت‌های دروغ‌گویی چون محروم شدن از هدایت الهی، بی‌اعتبارشدن در دنیا، روسیاهی در آخرت، طرد از رحمت الهی، کم‌شدن روزی، ازدست‌دادن دوستان، خسران ابدی و... و همچنین بیان فواید صداقت همچون کسب عزت در خانواده و اجتماع، افزایش برکت، تداوم رفاقت‌ها و اجر و پاداش الهی، از مهم‌ترین وظایف والدین برای حل این معضل است.

پی‌نوشت‌ها

1. «الصادِقُ علی شَفا مَنجاةٍ و کَرامَةٍ، و الکاذِبُ علی شَرَفِ مَهواةٍ و مَهانَةٍ»؛ الدشتی، محمد، نهج‌البلاغه، خطبه 86، ص67.

2. «یَکتَسِبُ الکاذِبُ بکذبِهِ ثلاثا: سَخَطَ اللّه علَیهِ، و استِهانَةَ النّاسِ به و مَقتَ الملائکةِ لَهُ»؛ التمیمی الآمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، دارالکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم،1410ق، ص812.

3. «إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَانِ»؛ الشیخ الکلینی، الکافی، محقق / المصحح: غفاری، علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم،۱۴۰۷ق، ج2، ص339.

4. «إیّاکُمْ وَ الکذْبُ فَإنَّ الکذبَ یَهْدى إلَی الفُجُورِ وَ الفُجُورُ یَهدی إلَی النّارِ»؛ السبزواری، الشیخ محمّد بن محمّد، جامع الأخبار، المحقق: علاء آل جعفر، قم، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ص417

5. «إنّ أشدّ النّاس تصدیقا للنّاس أصدقهم حدیثا و إنّ أشدّ النّاس تکذیبا أکذبهم حدیثا»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، ناشر: دنیای دانش، ص272.

6. «الْکذِبُ فَضَّاح»؛ التمیمی الآمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، المحقق / المصحح: درایتی، مصطفی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1366ش، ص218.

7. «جعلت الخبائث کلها فی بیت وجعل مفتاحها الکذب»، علامه مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق: المیانجی، السید ابراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه‍.ق، ج69، ص263.

8. «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ»؛ غافر، آیه 28.

9. «وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ ۚ»؛ زمر، آیه 60.

اشغال سرزمین فلسطین ظلمی فاحش به مردم فلسطین و همراه با ده‌ها سال کشتار و جنگ رسانه ای دروغ علیه آن ها بوده است و عکس العمل آن ها ظلم نیست بلکه احقاق حق است.
کشتن غیرنظامیان در جنگ

پرسش:
کشته شدن زنان و کودکان در حمله موشکی به مواضع دشمن ولو کافر حربی باشند ازنظر اخلاقی چگونه است؟
 

پاسخ:
جنگ و خشونت امر مطلوبی نیست؛ و در اسلام در غالب جنگ‌ها مسلمانان شروع‌کننده نبوده و موردحمله واقع شدند و از خود دفاع کردند. فلسطینیان نیز پس از اشغال کشورشان توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی، حدود 70 سال است که مورد حملات موشکی و زمینی و هوایی و تحریم و فشار قرار دارند. درواقع این جنگ مقابله ملتی مظلوم در مقابل اشغالگر ظالمی است که تا بن دندان مسلح است و سال‌هاست با کشتار و جنایت و کشتن فلسطینیان آن‌ها را به ستوه آورده است. برای روشن شدن وضعیت رفتار با کافر حربی وزنان و کودکان و اصل انتشار این اخبار و حکم اخلاقی آن توجه به نکاتی لازم است.

1. همان‌طور که از اسم کافر حربی مشخص است، کافر حربی کسی است که با مسلمانان در جنگ است و این فرد اصلاً احترامی ندارد. کسی که دستش روی ماشه تفنگ و اسلحه‌اش هست و مسلمانان را هدف گرفته کافر حربی است و مبارزه با او لازم است چراکه موجودیت مسلمانان به‌واسطه آنان به خطر می‌افتد. یهودیان و مسیحیان که سر جنگ با مسلمانان ندارند در کنار هم زندگی می‌کنند ولی صهیونیست‌های اشغالگر حدود 70 سال است که به‌زور وارد کشور مسلمانان شده و آن‌ها را به‌زور اخراج کرده و با توهین و کشتار و شکنجه و اسارت آن‌ها به آن‌ها ظلم می‌کنند؛ بنابراین مقابله به آن‌ها لازم است و حمله به آن‌ها دفاع مشروع است؛ و اخلاقی است. بر اساس اطلاعات رسمی دولت فلسطین، در سال ۲۰۰۰ فلسطین ۲۲۳۰ شهید داده است.(1)  این بخشی از جنایات آن‌هاست. 
فلسطینیان تنها در کمتر از 15 درصد از اراضی خود ساکن هستند که همین منطقه غزه است و به اعتراف دوست و دشمن این منطقه تحت شدیدترین فشار و تحریم صهیونیست‌ها بوده است. از این منطقه به بزرگ‌ترین زندان روباز دنیا تعبیر شده است. نکته مهم این است که حرکت امروز مجاهدان فلسطینی واکنش به جنایات مستمر رژیم صهیونیستی است واصل مقابله نظامی حماس و مردم فلسطین با اسرائیلی‌ها پیامد ظلم چند ده‌ساله آن‌هاست و امروزه تحت عنوان دفاع مشروع قرار می‌گیرد و اصل مقابله، غیراخلاقی نیست، بلکه دستور خداوند در مقابل کسی که جنگ و ظلم را شروع کرده مقابله‌به‌مثل و آمادگی جنگی است: «آیا با گروهى که پیمان‌های خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمى‏کنید؟! درحالی‌که آن‌ها نخستین بار (پیکار با شمارا) آغاز کردند؛ آیا از آن‌ها مى‏ترسید؟! بااینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید».(2) 

2. در جنگ نیز کشتار طبیعتاً وجود دارد. اخلاق در جهاد این است که نسبت به دشمن شدید و محکم  رفتار کنیم. همان‌طور که در تعریف از پیامبر و یارانش قرآن گفته است آن‌ها اشداء علی الکفار هستند.(3)  بله کشتار وحشیانه و غیراخلاقی جایز نیست. اساساً شاید کشتار با سلاح‌های گرم از جوانمردی به دور باشد چه برسد به کشتار با سلاح‌های کشتارجمعی. چون در این نوع سلاح‌ها، کسی توانایی دفاع ندارد و کشتارجمعی شاید در مرحله اول دور از فتوت و جوانمردی است. 
همین‌طور کشتن زنان و کودکان که در هیچ جنگی رسم نبوده و نیست و به‌هیچ‌عنوان کشتن بی‌گناهان در جنگ توجیه اخلاقی ندارد؛ یعنی مظلوم نیز به بهانه مظلومیت نمی‌تواند نسبت به کودکان و بی‌پناهان و زنانی که سر جنگ ندارند، دست به کشتار عمدی بزند. ولی وقتی در دوره‌ای قرار داریم که سلاح‌های گرم و کشتارجمعی وجود دارد و استفاده می‌شود و مردم کشوری مثل فلسطین سال‌هاست با همین سلاح‌ها مورد حمله هستند، باز مقابله‌به‌مثل با همین سلاح‌ها غیراخلاقی نیست. 
چراکه مقابله‌به‌مثل با ظالم در سطح خود اوست و راهی هم جز این نیست. توقع ندارید که اسرائیل با موشک‌های مختلف حمله کند و فلسطینیان با سنگ و چاقو جواب دهند؟! تبعات استفاده از این سلاح‌ها باکسی است که ظلم را شروع می‌کند و تقصیر خود صهیونیست‌هاست که ظلم را 70 سال است شروع کرده‌اند و تبعات این کشتارجمعی نیز با ظالم اول یعنی رژیم اسرائیل است؛ بنابراین اگر ثابت شود فرد مظلومی مانند مبارزان گروه‌های جهادی فلسطینی عمداً زنان و کودکان را کشته‌اند، کارشان ازنظر اخلاقی توجیهی ندارد. ولی اگر به‌قصد مقابله با ظلم و برای برابری و چیره شدن در جنگ از سلاح‌های کشتارجمعی مانند موشک استفاده کردند و قصدشان زدن نظامیان بود و خطا شد، وزر و وبال و تقصیر این کشتار غیرنظامیان با خود اسرائیل است که این ظلم را شروع کرده است. بااین‌حال نباید از این نکته غافل شد که اصل ظلم 70 ساله اسرائیلی‌ها به مردم فلسطین نباید تحت تأثیر خطاهای احتمالی رفتاری چند مبارز فلسطینی فراموش شود و نباید جای ظالم و مظلوم عوض شود و نباید جای جلاد و شهید جابجا بشود. با خطای احتمالی چند سرباز، نمی‌توان اصل مشروعیت مبارزه و ظلم‌ستیزی فلسطینیان را نادیده گرفت. خطاهای اخلاقی در جنگ‌ها با حضور معصومان هم گاهی اتفاق می‌افتاده که امام معصوم از آن‌ها جلوگیری می‌کرده است. همان‌طور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی در جنگ صفین ملاحظه کرد یارانش به‌تلافی فحاشی یاران معاویه، شروع به فحاشی کردند فرمود من دوست ندارم شما فحاش باشید.(4)  وقتی در حضور معصوم در جبهه حق ممکن است خطایی از سوی مجاهدان انجام شود، به‌طریق‌اولی ممکن است در جبهه حق فلسطینیان بدون حضور معصوم، خطاهای فردی رخ بدهد، ولی این از حقانیت آن‌ها و جبهه حق کم نمی‌کند. خطا بوده و تقبیح می‌شود ولی نباید اصل ظلم و جنایت که حدود 70 سال از سوی صهیونیست‌ها به فلسطینی‌ها تحمیل‌شده چشم‌پوشی کرد.

3. در کنار تقبیح کشتار عمدی غیرنظامیان وزنان و کودکان در جنگ‌ها که اسرائیل نشان داده عمداً رو به  چنین کشتاری می‌آورد، باید اشاره کرد که غالب ساکنان صهیونیست در سرزمین‌های اشغالی نظامی‌اند و تجهیزات جنگی دارند. این همان چیزی است که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند که اسرائیل یک کشور نیست یک پادگان نظامی است». 
صهیونیست‌ها فلسطین غصب‌ شده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کرده‌اند. اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّت‌های مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است؛ و این وظیفه‌ای همگانی است.(5) 
بنابراین کشتار غیرنظامیان در فلسطین شاید معنا داشته باشد، ولی در اسرائیل غالباً بی‌معناست چراکه غالباً نظامی‌اند.

4. اما نکته مهم اینکه در همه جنگ‌ها  کنار جنگ اصلی، یک جنگ تبلیغاتی وجود داشته است. این جنگ تبلیغاتی و اخبار رسیده از جنگ، اهمیتش کمتر از خود جنگ نیست. امروزه هم پروپاگاندای رسانه‌ای غرب در تلاش است که از اسرائیل یک چهره مظلوم بسازد و حماس را متجاوز و ظالم نشان دهد. در این راستا تولید خبرهای شایعه و دروغ، استفاده از ادبیات‌های نادرست (مثل استفاده از کلمه تجاوز برای حماس) و ایجاد سپر رسانه‌ای برای اشغالگران صهیونیست در دستور کارشان است و با اندک جستجو و مقداری صبر معلوم می‌شود که بسیاری از این اخبار نادرست است. به‌عنوان‌مثال: در مورد کودک کشی حماس، فیلم آزاد کردن زن صهیونیست و دو فرزندش منتشر شد که نشان می‌دهد حماس تصمیمی برای کشتن عمدی زنان و کودکان ندارد.(6)  و فیلم نگهداری کودکان در قفس که ابتدا اعلام شد از سوی حماس انجام‌شده است، معلوم شد که قدیمی و مربوط به اقدام وحشیانه داعش بوده است.(7)  
و خبر سربریدن کودکان اسرائیلی توسط حماس نیز فیک و جعلی از کار درآمد.(8)  سربریدن یا صدمه به جنازه یا ظلم به اسیر اگر ثابت شود حتماً خطاست، ولی مسئله مهم اولاً اثبات این اخبار است که یا  غالباً فیک و بدون سند است یا با سندسازی و فریب رسانه‌ای عکس‌های جنگ‌های دیگر به نام این جنگ منتشر می‌شود که باید هوشیار بود. ثانیاً برفرض وقع چنین خطایی،  خطای یک یا چند نفر در بحبوحه و وسط جنگ را نباید به‌پای کل جبهه حق گذاشت و نباید به خاطر آن از مظلومیت فلسطینیان چشم پوشید.  بنابراین انسان زیرک در میانه جنگ به اخبار و شایعات توجه نمی‌کند. بله اگر در میان جنگ سربازی از جبهه حق واقعاً خطا کرد باید متذکر شد ولی نه به صورتی که جای جلاد و شهید به‌کلی عوض شود.

نتیجه:
تقابل فلسطین و اسرائیل، تقابل دو جریان مظلوم و ظالم است. اصل اشغال این سرزمین ظلمی فاحش به مردم فلسطین بود که همراه باده‌ها سال کشتار بوده است. تقابل و حمله فلسطینیان در مرحله اول پاسخ جنایات دهشتناک صهیونیست‌هاست. ازنظر اخلاقی نفر یا گروهی که در مقابل ظلم، عکس‌العمل نشان می‌دهد، ظالم نیست، بلکه احقاق حق می‌کند و اساساً کارش مقابله با ظلم و ارزشمند است. بله در این مقابله کارهای غیراخلاقی مانند کشتن عمدی زنان و کودکان هیچ توجیهی ندارد. اساساً جنگ با سلاح کشتارجمعی به‌دوراز فتوت و جوانمردی است، ولی وقتی یک‌طرف از این ابزار استفاده می‌کند معقول نیست طرف دیگر استفاده نکند و موجودیت خود را به خطر بیندازد؛ اما جنگ رسانه‌ای در کنار جنگ با سلاح‌های سخت را نباید دست‌کم گرفت. از دیرباز جنگ رسانه و شایعه در جنگ‌ها برای غلبه وجود داشته است. 
بسیاری از اخباری که در محکومیت فلسطینیان درست‌شده جعلی از آب درآمده است و آنچه از همه مهم‌تر است زیرکی یک انسان مؤمن است که اجازه ندهد با جنگ رسانه‌ای، ظالم اسرائیلی به مظلوم تبدیل شود و مظلومان فلسطینی ظالم شوند. نباید جای جلاد و شهید عوض شود. 

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
1- کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.
2- دانشنامه فلسطین، اثر مجید صفاتاج،  تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

پی نوشت:
1. خبرگزاری فارس، قتل‌عام کودکان، جنایت تکراری اشغالگران، سایت خبرگزاری فارس، 17/7/1402.
2. سوره توبه، آیه 13. 
3. سوره فتح، آیه 29.
4. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، ص 323.
5. سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، تروریسم بین‌المللی، آرشیو سال 1400، 17/2/1400، سایت:  https://farsi.khamenei.ir
6. خبرگزاری مهر، فیلم آزادی زن صهیونیست و دو فرزندش توسط حماس، سایت خبرگزاری مهر، 20 مهر 1402، کد خبر 5909439. 
7. خبرگزاری همشهری آنلاین، تلویزیون فرانسه افشا کرد؛ ویدئوی نگهداری کودکان اسرائیلی در قفس فیک است! خبرگزاری همشهری آنلاین، 20 مهر 1402، کد خبر 796449.
8. خبرگزاری کیهان، اسرائیل در میدان جنگ کم آورد به جعل خبر و کشتار کودکان متوسل شد، سایت خبرگزاری کیهان، 19 مهر 1402، کد خبر: ۲۷۴۷۶۲.

 

اگر به کشوری حمله شد آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این اسمش برپاداشتن جنگ نیست، بلکه دفاع مشروع و احقاق حق است.
تجویز جنگ جهت دفع شر

پرسش:
در جنگ فلسطین آیا خشونت به خرج دادن و برپاداشتن جنگ برای دفع شر آینده دشمن، مجوز اخلاقی دارد؟
 

پاسخ:
هر کشوری و هر ملتی در طول تاریخ دارای دشمنانی باانگیزه‌های مختلفی بوده‌اند. بسیاری از استعمارگران و مستکبران تاریخ برای حفظ و جلب منافع خود از طریق کشورها و مردمشان، درصدد ظلم و کشورگشایی ظالمانه از طریق جنگ و خشونت برآمده‌اند؛ اما اینکه وظیفه کشورها در این موضوع چیست و نظر اخلاقی اسلام چیست نیاز به توجه به نکات زیر دارد.

1. با توجه به نکته، بالا یک اصل در قوانین و منابع اصیل اسلامی وجود دارد که همیشه خود را برای حمله و تهاجم دشمن آماده نگهدارید؛ یعنی ازنظر نیروی انسانی و قوای نظامی و ابزار و اسلحه‌های جنگی همیشه یک کشور مسلمان و اخلاقی باید خود را در مسیر پیشرفت قرار دهد و در مسئله نظامی همیشه آمادگی خود برای رویارویی با دشمن را حفظ کند. قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمون﴾؛(1)  «هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آن‌ها [=دشمنان‌]، آماده‌سازید! و (همچنین) اسب‌های ورزیده (برای میدان نبرد) تا به‌وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از این‌ها را که شما نمی‌شناسید و خدا آن‌ها را می‌شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، به‌طور کامل به شما بازگردانده می‌شود و به شما ستم نخواهد شد»! 
همه کشورها این کار را می‌کنند و بودجه‌های نظامی هنگفت برای هرسال کنار می‌گذارند. این هزینه کرد و بودجه‌های نظامی کشورها نشان می‌دهد که مسئله حفظ آمادگی دفاعی، یک مسئله عقلایی نیز است. قرآن صریحاً، یعنی بدون تأویل، دستور داده که ﴿اَعِدّوا لَهُم﴾، در مقابل دشمنان آماده‌سازی کنید؛ ﴿مَا استَطَعتُم﴾ یعنی، هر چه می‌توانید. دشمنان وقتی آمادگی دفاعی را می‌بیند، مجبور می‌شود دست‌وپایش را جمع کند. ما آماده‌سازی‌مان را باید زیاد کنیم تا دشمن احساس کند که آماده‌ایم. این موضوع و اصل باعث اقتدار می‌شود و اساساً جلوی خشونت و جنگ را می‌گیرد؛ بنابراین آمادگی دفاعی در برابر دشمن لازم است و جلوی خشونت را می‌گیرد.

2. اما ایجاد خشونت و جنگ سیره امامان معصوم و پیامبر اکرم نبوده است. در میان دانشمندان مسلمان اگرچه اختلاف‌هایی در مورد جنگ‌های پیامبر وجود دارد که آیا همه دفاعی بوده یا برخی از جنگ‌ها هجومی بوده است. ولی بسیاری از دانشمندان معتقدند که تمام جنگ‌های پیامبر دفاعی بوده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله هیچ‌گاه میل به جنگ و خونریزی نداشته است، بلکه این دشمنان بودند که جنگ را بر او تحمیل می‌کردند و لذا هرگز پیامبر صلی‌الله علیه وآله جنگی را شروع نمی‌کرد، مگر بعدازآنکه یک سلسله ترورها و کارهای ایذایی از طرف دشمنان انجام می‌گرفت و یا اینکه آن‌ها شروع به جنگ می‌کردند. طبق این ادعا می‌توان گفت که تمام جنگ‌های پیامبر صلی‌الله علیه وآله جنبه تدافعی داشته است. برخی محققان می‌گویند: «تاریخی که جنگ‌های پیامبر صلی‌الله علیه وآله را ذکر می‌کند آن‌ها را با ذکر سبب آن جنگ‌ها آورده است. انسان باملاحظه آن‌ها پی می‌برد که هیچ جنگی از جنگ‌های حضرت ابتدایی و برای محض دعوت به اسلام نبوده است، گرچه به جهت اصلاح دینی و مدنی و تثبیت نظام عدل و مدنیت و از بین بردن ظلم و طبیعت‌های وحشی ظالم و قسی، این کار جایز است. ولی دعوت صالح و فاضل او از این روش به دور بود و دیدگاهی بالاتر از آن را داشت که همان دعوت به راه خدا از طریق حکمت و موعظه نیک و جدال احسن بود... و این سیره نیک حضرت ادامه پیدا کرد. لذا تمام جنگ‌های حضرت جنبه دفاعی داشته و به جهت مقابله با تعدّی مشرکان و مخالفان توحید و شریعت اصلاح‌گر و مسلمانان بوده است. درعین‌حال او در دفاعش نیز از بهترین راهی که دفاع کنندگان می‌پیمودند استفاده کرده و نزدیک‌ترین راه به صلح و صلاح را انتخاب می‌نمود. 
حضرت صلی‌الله علیه وآله ابتدا موعظه می‌کرد و دعوت به صلح و صلاح می‌نمود و اگر آنان پیشنهاد صلح می‌دادند قبول می‌کرد و پیمان صلح را می‌پذیرفت، بااینکه می‌دانست که فرد پیروز و یاری شده، او است؛ و تنها با مراجعه به تاریخ و بررسی اسباب جنگ‌ها و غزوات به این مطلب پی خواهید برد».(2)  
شهید مطهری می‌فرماید: «جهاد، فقط به‌عنوان دفاع و درواقع مبارزه با یک نوع تجاوز است و می‌تواند مشروع باشد».(3)  او در ردّ برداشت‌های غلطی که از مفهوم جهاد شده، می‌گوید: «هدف اسلام از جهاد آن نیست که برخی از مغرضین گفته‌اند که هدف اسلام اجباری است که هر کس کافر است باید شمشیر بالای سرش گرفت که یا اسلام اختیار کن یا کشته می‌شوی».(4)  
 بنابراین وصله خشونت ازنظر اخلاقی به پیامبر اکرم و امامان نمی‌چسبد.

3. باوجوداین اصل و سیره، باز اگر به کشور اسلامی مانند فلسطین حمله شد، آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این مقابله‌به‌مثل اسمش خشونت به خرج دادن یا برپاداشتن جنگ نیست، بلکه اسمش دفاع مشروع و احقاق حق است. اگر کشوری یا مردمی این کار را نکنند کم‌کم زیر بار ظلم و زور مستعمره خواهند شد و کم‌کم در همه‌چیز باید برده کفار شوند. در قرآن نیز اجازه مقابله‌به‌مثل به ملت‌های مظلوم داده‌شده است. مسلمانان فلسطین اگر با منحرفان می‌جنگند در حقیقت از حقّ سکونت خود در زمین‌های خود دفاع می‌کنند، لذا قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾؛(5)  «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده اجازه جهاد داده شده است؛ چراکه مورد ستم قرارگرفته‌اند و خدا بر یاری آنان تواناست. همان‌ها که از خانه و شهر خود به ناحقّ رانده شدند، جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست».
 مردم مظلوم فلسطین حدود  70 سال است از دیارشان اخراج شدند و قطعاً اجازه اخلاقی مقابله با دشمنان و غاصبان زمین خود رادارند.

4. به‌صورت کلی دفع شر دشمن آینده را مسائل و موارد مختلفی در کشورها تعیین می‌کند؛ یعنی دفع شر دشمن مشروط به در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و ژئوپولوتیکی و سیاسی و در نظر گرفتن منابع و امکانات و شاهراهای مواصلاتی و همسایگان و ویژگی‌های آنان و امور متعدد دیگری است. نمی‌شود به‌صورت مطلق و ساده‌انگارانه و بدون در نظر گرفتن این خصوصیات برای دفاع از آینده کشورمان تصمیم بگیریم. با شرایطی که کشور ما دارد و با همسایگان و امکانات و منابع و با توجه به عقیده اسلامی و دفاع از مظلوم، ایران نمی‌تواند بدون موضع بماند، مخصوصاً وقتی طرف مقابل رژیم سفاک و خون‌خواری است که دشمن آینده نیست. اسرائیل و رژیم صهیونیستی دشمن فعلی ایران و دشمن گذشته اسلام است. آن‌ها طرح از نیل تا فرات را پیگیری می‌کنند که اگر به هدف خود برسند تمامیت ارضی ایران نیز به خطر می‌افتد. پس اسرائیل دشمن آینده نیست، بلکه دشمن گذشته، فعلی و آینده ایران است. 
حرکات فلسطینیان نیز خشونت نیست، بلکه دفاع مشروع است. حمایت ایران از فلسطینیان نیز علاوه بر مظلومیت آنان و دفاع از مظلوم، به خاطر دشمنی فعلی اسرائیل با ایرانیان است. در همه فتنه‌ها علیه انقلاب اسلامی ایران اسرائیلی‌ها علناً موضع گرفته و دست دارند. در ترور دانشمندان اقدام مستقیم می‌کنند. از هر حرکتی در جهت تخریب اسلام و انقلاب به‌صورت صریح حمایت کرده و می‌کنند. آیا در مقابل چنین دشمن صریح و مسلح و سفاکی آمادگی نظامی و امنیتی، خشونت و برپاداشتن جنگ است؟ اصلاً این‌طور نیست، بلکه برعکس است ما در جنگی که برپاست فقط تلاش می‌کنیم آمادگی خود را حفظ کرده و از موجودیت خود محافظت کنیم.

نتیجه:
یک اصل قرآنی در قوانین اسلامی وجود دارد که همیشه خود را برای حمله و تهاجم دشمن آماده نگه‌دارید؛ بنابراین آمادگی دفاعی در برابر دشمن لازم است؛ اما ایجاد خشونت و جنگ سیره امامان معصوم و پیامبر اکرم نبوده است. در میان دانشمندان مسلمان اگرچه اختلاف‌هایی در مورد جنگ‌های پیامبر وجود دارد که آیا همه دفاعی بوده یا برخی از جنگ‌ها هجومی بوده است. ولی بسیاری از دانشمندان معتقدند که تمام جنگ‌های پیامبر دفاعی بوده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله هیچ‌گاه میل به جنگ و خونریزی نداشته است، بلکه این دشمنان بودند که جنگ را بر او تحمیل می‌کردند. پس خشونت در ذات اسلام نیست. با وجود این اصل و سیره، باز اگر به کشور اسلامی مانند فلسطین حمله شد، آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این مقابله ‌به ‌مثل اسمش خشونت به خرج دادن یا برپاداشتن جنگ نیست، بلکه اسمش دفاع مشروع و احقاق حق است. از سوی دیگر دفع شر دشمن مشروط به در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و ژئوپولوتیکی و سیاسی و در نظر گرفتن منابع و امکانات و شاهراهای مواصلاتی و همسایگان و ویژگی‌های آنان و امور متعدد دیگری است. از سویی اسرائیل دشمن گذشته و فعلی ایران است که از ترور دانشمندان تا انواع حمایت از تجزیه‌طلبان و مخالفان ایران و اسلام از هیچ کاری دریغ نکرده است. طبیعی است موضع‌گیری در مقابل چنین دشمنی، خشونت و برپاداشتن جنگ نیست بلکه دفاع مشروع و عقلایی است.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1- کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.
2- دانشنامه فلسطین، اثر مجید صفاتاج،  تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

پی نوشت:
1. سوره انفال، آیه 60.
2. بلاغی‌، محمدجواد، رحله المدرسیه و المدرسه السیاره فی نهج الهدی، ص 220.
3. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج ‏20، ص 240.
4. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج ‏20، ص 237.
5. سوره حج، آیه 39 و 40.

مسئله فلسطین و رژیم اشغالگر اسرائیلی تقابل مظلوم و ظالم است و در آن نیز، کارهای غیراخلاقی (برفرض اثبات) هیچ توجیهی ندارد ولی باید مواظب جنگ رسانه ای نیز بود.
اقدام متقابل غیرانسانی در جنگ

پرسش:
آیا ازنظر اخلاقی به‌تلافی کودک کشی اسرائیل در سال‌های گذشته، مجوز کشتن کودکان اسرائیلی وجود دارد؟
 

پاسخ:
مسئله کشور فلسطین و رژیم اشغالگر صهیونیستی مسئله ظلمی حدوداً 70 ساله است و مقابله ملتی مظلوم در مقابل دشمن ظالمی است که تادندان‌مسلح است. از دیرباز حتی قبل از انقلاب اسلامی مبارزه با غصب و بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان مطرح بوده و در این راستا شبهات مختلفی مطرح است که یکی از آن‌ها ترسیم تصور انتقام و کشتن کودکان اسرائیلی است. برای روشن شدن موضوع به نکاتی توجه کنید.

1. سال‌های سال است که صهیونیست‌ها به خاطر ادعاهای واهی، به غصب سرزمین‌های فلسطینی پرداخته‌اند و انواع و اقسام ظلم‌ها و جنایت‌ها علیه مردم فلسطین انجام داده‌اند. همان‌طور که خودتان اشاره کردید زنان و کودکان بسیاری در فلسطین و منطقه غزه به شهادت رسیده‌اند. بر اساس اطلاعات رسمی دولت فلسطین، تعداد شهدای کودک از زمان شهادت کودک محمد الدره در آغاز انتفاضه الاقصی (انتفاضه دوم) در سال ۲۰۰۰ به ۲۲۳۰ شهید می‌رسد؛ اکثر آن‌ها در چهار دوره قبلی جنگی و برخی هم در یورش‌های متناوب اشغالگران به شهادت رسیده‌اند.(1)  این بخشی از جنایات آن‌هاست. 
اول‌ازهمه باید روشن شود که حرکت امروز مجاهدان فلسطینی واکنش به جنایات مستمر و دهشتناک رژیمی است که به‌زور وارد کشوری شده و مردم بومی آن را به رسمیت نمی‌شناسد و کشوری جعلی تأسیس کرده و با قلدری مشغول ظلم به فلسطینیان اصیل و ساکنان اصلی است. وقتی مردمی در مواجهه با ظلمی چند ده‌ساله قرار می‌گیرند طبیعی است که اگر قدرت پیدا کنند مقابله می‌کنند و بخشی از این ظلم را جبران می‌کنند. پس بدون در نظر گرفتن حکم اخلاقی نوع رفتار و مقابله فلسطینیان که در ادامه به آن می‌پردازیم، باید دانست که اصل مقابله نظامی حماس و مردم فلسطین با اسرائیلی‌ها پیامد ظلم چند ده‌ساله آن‌هاست و امروزه تحت عنوان دفاع مشروع قرار می‌گیرد و اصل مقابله غیراخلاقی نیست.

2. در منابع اسلامی (که منبع اخلاق اسلامی نیز می‌باشند) آمده است که شروع‌کننده ظلم همیشه مقصر است. در جنگ‌ها غالباً تجاوز از حق و اعتدال می‌شود و همه افرادی که در جنگی شرکت می‌کنند ولو در جبهه حق باشند، ازآنجایی‌که معصوم نیستند، ممکن است خطای رفتاری کنند که ازنظر رفتاری جای توجیه ندارد، ولی گناه و تبعات و تقصیر باکسی است که ظلم را شروع کرده است. قرآن نیز در جنگ کسی که ظلم و جنگ را شروع کرده محکوم کرده و مسلمانان را به مقابله با او فرامی‌خواند.  ﴿أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین‏﴾؛(2)  «آیا با گروهى که پیمان‌های خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمى‏کنید؟! درحالی‌که آن‌ها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند؛ آیا از آن‌ها مى‏ترسید؟! بااینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!»
 در روایات نیز شروع‌کننده ظلم، محکوم‌شده است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «لِلظَّالِمِ الْبَادِی غَداً بِکَفِّهِ عَضَّه؛(3)  آن ستمگر که ابتداى به ظلم می‌کند فرداى قیامت دست خود را از پشیمانى (به دندان) می‌گزد».  امام علیه‌السلام این سخن را از قرآن برگرفته است آنجا که می‌فرماید: ﴿وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا﴾؛(4) «و (همان) روزى که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای‌کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم». 
از این روایت روشن است که شخص دوم اگر مقابله‌به‌مثل کند ظلم نیست، بلکه احقاق حق کرده است و اگر بیش از مقابله‌به‌مثل کند باز قبح و زشتى ظلم او به‌اندازه کسى که ابتدا به ظلم کرده نیست و تعبیر به «عَضَّه» (به دندان گزیدن) کنایه از شدت ناراحتى است. در ماجرای فلسطین و صهیونیست‌ها چه کسی ظلم را شروع کرده است؟ مسلماً شما منکر این نخواهید شد که یهودیان تصمیم به اشغال فلسطین و بیرون کردن فلسطینیان کردند که هم اصل این تصمیم ظالمانه بود و هم با کشتار و ظلم‌های متعدد دیگری همراه بود. شروع‌کننده ظلم، رژیم اشغالگر صهیونیستی است و حملات حماس و گروه‌های دیگر نظامی فلسطینی احقاق حق است. 
این در ادبیات دینی حتی انتقام گرفتن نیست. این مقابله و حملات، برای خنک شدن دل فلسطینیان نیست تا ارزش اخلاقی پایینی داشته باشد یا ارزشمند نباشد، بلکه از مقوله احقاق حق است که حتماً بار ارزشی دارد؛ یعنی کار آن‌ها اتفاقاً اخلاقی است. مقابله با ظلم است. مقابله با ظلم و ظلم‌ستیزی ارزشمند است؛ یعنی در ادبیات دینی و اخلاقی گروه‌های نظامی فلسطینی اگر اقدام نظامی علیه اسرائیلی‌ها کنند احقاق حق کرده‌اند و ظلم نکرده‌اند. توجه به این نکته نخ تسبیح درک اخلاقی یا غیراخلاقی بودن حملات گروه‌های نظامی فلسطینی است. اگر شروع‌کننده ظلم اسرائیل بوده و حملات نظامی متعدد کرده است پس قطعاً فلسطینی‌ها اجازه اخلاقی احقاق حق را داشته‌اند.

3. بله در جنگ، کشتن زنان و کودکان رسم نبوده و نیست و به‌هیچ‌عنوان کشتن بی‌گناهان در جنگ توجیه اخلاقی ندارد؛ یعنی مظلوم نیز به بهانه مظلومیت نمی‌تواند نسبت به کودکان و بی‌پناهان و زنانی که سر جنگ ندارند، دست به کشتار عمدی بزند. این موضوع پذیرفته است همان‌طور که در برخی روایات علاوه بر تصریح به ظالم‌تر بودن کسی که شروع به ظلم می‌کند، اشاره‌شده که مظلوم نیز حق تعدی و تجاوز از حد را ندارد.  در حدیثى از امام موسى بن جعفر علیه‌السلام می‌خوانیم: «فى رَجُلَیْنِ یَتَسابّانِ فَقالَ: الْبادی مِنْهُما أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صاحِبِهِ عَلَیْهِ ما لَمْ یَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ ؛(5)   امام علیه‌السلام در مورد دو نفر که به هم دشنام می‌دادند فرمود: آن‌کس که ابتدا کرده ظالم‌تر است و گناه او و گناه نفر دیگر بر اوست مادامی‌که مظلوم از حد تعدى نکند».
 البته در همان منبع به‌جای «ما لَمْ یَتَعَدَّ»، «ما لَمْ یَعْتَذِرَ الی المظلوم»(6)  آمده است. اشاره به اینکه اگر شخص دشنام دهنده عذرخواهى کند و از کار خود توبه کرده و جبران نماید گناه او برداشته می‌شود. ولی نسخه اول صحیح‌تر به نظر می‌رسد، زیرا درباره نفر دوم تعبیر به «وِزْر» شده که اگر معنای دوم را بپذیریم نشان می‌دهد اگر مظلوم هم گناه‌کار است خواه تعدى کند یا تعدى نکند؛ درحالی‌که معقول نیست مظلوم وقتی تعدی از حق نکرده (مثلاً کسی گفته خدا لعنتت کند و او هم گفته خدا خودت را لعنت کند) در مواجهه با ظلم ظالم ورز و وبالی داشته باشد؛ بنابراین معنای روایت بهتر است این‌گونه باشد اگر مظلوم تعدی از حق نکند و رفتارش ظالمانه نباشد، وزر و وبال کارش بر عهده شروع‌کننده ظلم است. درواقع یعنی اگر تعدی نکند و کار زشتی انجام ندهد عقوبتی ندارد و عکس‌العملش و مقابله‌اش مشروع و اخلاقی است و طبیعتاً اگر کاری مذموم و غیراخلاقی مثل کشتن عمدی زنان و کودکان را انجام دهد تعدی محسوب شده و تبعات ظلم مظلوم بر عهده خود اوست؛ بنابراین اگر ثابت شود گروه مظلومی مانند گروه‌های جهادی فلسطینی عمداً زنان و کودکان را کشته‌اند، کارشان ازنظر اخلاقی توجیهی ندارد، ولی بااین‌حال نباید از این نکته غافل شد که اصل ظلم 70 ساله اسرائیلی‌ها به مردم فلسطین نباید تحت تأثیر خطاهای احتمالی رفتاری چند مبارز فلسطینی فراموش شود و نباید جای ظالم و مظلوم عوض شود و نباید جای جلاد و شهید جابجا بشود. با خطای احتمالی چند سرباز، نمی‌توان اصل مشروعیت ظلم‌ستیزی فلسطینیان را نادیده گرفت.

4. اما نکته نهایی اینکه در همه جنگ‌ها  کنار جنگ اصلی، یک جنگ تبلیغاتی وجود داشته است. این جنگ تبلیغاتی و اخبار رسیده از جنگ، اهمیتش کمتر از خود جنگ نیست. در قرآن نیز اشاره‌شده که در جنگ‌های مختلف، شایعات و جنگ‌های رسانه‌ای کارساز بوده است. 
قرآن در مورد اخبار رسانه‌ای در جنگ‌ها می‌فرماید: «و هنگامی‌که خبرى از پیروزى یا شکست به آن‌ها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مى‏سازند؛ درحالی‌که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان- که قدرت تشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمى، همگى از شیطان پیروى مى‏کردید (و گمراه مى‏شدید».(7) برخی مفسران گفته‌اند: «منظور از خبر پیروزی یا شکست، شایعاتی است که ایادی کفار و قریش برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان مطرح می‌کردند».(8)  
آیات نازل‌شده در مورد شایعه‌سازی کفار در غزوه احد در مورد کشته شدن پیامبر صلی‌الله علیه و آله: ﴿وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین‏﴾،(9)  «محمد صلی‌الله علیه و آله فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمى‏گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند؛ و خداوند به‌زودی شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد».
همچنین آیه نازل‌شده در مورد شایعه‌سازی کفار در غزوه حمراء الاسد که در مورد جاسوسان کفار بین مسلمانان برای انتشار خبر حمله کفار و ترساندن مسلمانان بود: ﴿الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏﴾؛(10)   «این‌ها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشکر دشمن‏] براى (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آن‌ها بترسید»! اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافى است؛ و او بهترین حامى ماست».
 این آیات و آیات دیگر نشان می‌دهد مسئله شانتاژ رسانه‌ای و ایجاد خبرهای دروغ و شایعه در جنگ برای تضعیف جبهه حق و تشجیع سپاهیان باطل همیشه بوده و هست. امروزه هم پروپاگاندای رسانه‌ای غرب در تلاش است که از اسرائیل یک چهره مظلوم بسازد و حماس را متجاوز و ظالم نشان دهد. در این راستا تولید خبرهای شایعه و دروغ، استفاده از ادبیات نادرست (مثل استفاده از کلمه تجاوز برای حماس) و ایجاد سپر رسانه‌ای برای اشغالگران صهیونیست در دستور کارشان است و با اندک جستجو و مقداری صبر معلوم می‌شود که بسیاری از این اخبار نادرست است. مثلاً در مورد همین کودک کشی حماس، فیلم آزاد کردن زن صهیونیست و دو فرزندش منتشر شد که نشان می‌دهد حماس تصمیمی برای کشتن عمدی زنان و کودکان ندارد.(11)  و فیلم نگهداری کودکان در قفس که ابتدا اعلام شد از سوی حماس انجام‌شده است، معلوم شد که قدیمی و مربوط به اقدام وحشیانه داعش بوده است.(12)  و خبر سربریدن کودکان اسرائیلی توسط حماس نیز فیک و جعلی از کار درآمد.(13)  بنابراین انسان زیرک در میانه جنگ به اخبار و شایعات توجه نمی‌کند و در موضع‌گیری‌ها باید مواظب باشد فریب عملیات رسانه‌ای دشمن را نخورد.

نتیجه:
مسئله فلسطین و رژیم جعلی و اشغالگر اسرائیلی تقابل دو جریان مظلوم و ظالم است. اصل ورود و اشغال این سرزمین به بهانه‌های واهی ظلمی فاحش به مردم فلسطین بود که همراه با ده‌ها سال کشتار بوده است. تقابل و حمله فلسطینیان در مرحله اول پاسخ جنایات دهشتناک صهیونیست‌هاست. ازنظر اخلاقی شروع‌کننده ظلم محکوم است و نفر یا گروهی که عکس‌العمل نشان می‌دهد ظالم نیست، بلکه احقاق حق می‌کند و اساساً کارش مقابله با ظلم و ارزشمند است. بله در این مقابله کارهای غیراخلاقی مانند کشتن عمدی زنان و کودکان (برفرض اثبات) هیچ توجیهی ندارد؛ اما جنگ رسانه‌ای در کنار جنگ با سلاح‌های سخت را نباید دست‌کم گرفت. از دیرباز جنگ رسانه و شایعه در جنگ‌ها برای غلبه وجود داشته است. بسیاری از اخباری که در محکومیت فلسطینیان درست‌شده جعلی از آب درآمده است و آنچه از همه مهم‌تر است زیرکی یک انسان مؤمن است که اجازه ندهد با جنگ رسانه‌ای، ظالم اسرائیلی به مظلوم تبدیل شود و مظلومان فلسطینی ظالم شوند. نباید جای جلاد و شهید عوض شود.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1-کتاب «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند، ترجمه فهیمه چاکرالحسینی ابرقوئی، انتشارات اختران.
2- کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.
3- دانشنامه فلسطین، اثر مجید صفا تاج،  تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

پی نوشت:
1. خبرگزاری فارس، قتل‌عام کودکان، جنایت تکراری اشغالگران، سایت خبرگزاری فارس، 17/7/1402. 
2. سوره توبه، آیه 13.
3. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، ص 502.
4. سوره فرقان، آیه 27.
5. کلینى، محمد بن یعقوب، االکافی، ج 2، ص 322، ح 3.
6. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 360، ح 3.
7. سوره نساء، آیه 83.
8. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 5، ص 21.
9. سوره آل‌عمران، آیه 144.
10. سوره آل‌عمران، آیه 173.
11. خبرگزاری مهر، فیلم آزادی زن صهیونیست و دو فرزندش توسط حماس، سایت خبرگزاری مهر، 20 مهر 1402، کد خبر 5909439.
12. خبرگزاری همشهری آنلاین، تلویزیون فرانسه افشا کرد؛ ویدئوی نگهداری کودکان اسرائیلی در قفس فیک است! خبرگزاری همشهری آنلاین، 20 مهر 1402، کد خبر 796449.
13. خبرگزاری کیهان، اسرائیل در میدان جنگ کم آورد به جعل خبر و کشتار کودکان متوسل شد، سایت خبرگزاری کیهان، 19 مهر 1402، کد خبر: ۲۷۴۷۶۲.

آثار مدارا
در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای مدارا و نرمی با دیگران بیان گردیده است که این نتایج پرشمار و متنوع در زندگی دنیا و آخرت برای انسان به دست می آید.

پرسش:

 برادرم با همسرش مشکل دارد می‌گویم مدارا کن! می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟

پاسخ:

مقدمه

انسان فطرتاً منفعت‌طلب است و دنبال انجام کارهایی است که برای او فایده بیشتری دارد. فهم آثار و نتایج مثبت هر چیزی، باعث می‌شود شوق و انگیزه در او، برای تحصیل آن ایجاد گردد و برای به دست آوردن آن تلاش نماید.

موضوع مدارا هم از این قاعده مستثنی نیست؛ ازاین‌رو در ادامه به بیان آثار و برکات مدارا کردن می‌پردازیم تا زمینه برای روی آوردن به این فضیلت انسانی فراهم گردد.

متن اصلی

در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای مدارا بیان گردیده است که به دو دستة نتایج دنیوی و پاداش‌های اخروی تقسیم می‌گردد.

آثار دنیوی مدارا

1. موفقیت در امور

یکی از برکات مدارا کردن با دیگران در زندگی این است که انسان می‌تواند در امور مختلف مسیرش را ادامه داده و در نهایت به موفقیت دست یابد؛ اما اگر بنا باشد در صورت بروز مشکلات و موانع، با مدارا نکردن و تحمل ننمودن مشکلات، ارتباط با دیگران و تلاشش را قطع نماید، در هیچ کاری موفق نخواهد بود و اگر این روحیه در او نهادینه شده باشد، هیچ کاری را به سرانجام نخواهد رساند. ازاین‌رو پیامبر خدا صلى­الله­علیه­وآله فرمودند: «سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملى از او به اتمام نمی‌رسد: پاکدامنى و ورعى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و خویى که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردبارى و حلمى که به وسیله آن رفتار جاهلانه نادان را دفع کند.»(1)

2. ایمنی از دشمنی‌ها و تحریک نشدن عداوت‌ها

یکی از برکات مدارا کردن این است که باعث می‌شود اختلاف‌ها و دشمنی‌ها ظهور و بروز پیدا نکند و تحریک و تشدید نشود، بلکه زمینه برای زدودن آنها فراهم شود. چنانچه از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم؛(2) با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان ایمن شوى و از نیرنگهایشان سالم مانى

سعدی هم چنین می‌گوید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»

همچنین مدارا با مردم باعث می‌شود دشمنی و شر آنها دفع گردد. ازاین‌رو، امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گویید»، فرمودند: «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است. اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد.»(3)

3. جذب و اصلاح دیگران

نرمی و مدارا باعث جذب شدن دیگران و پیوند خوردن دل‌ها می‌شود و زمینه‌ساز تحول و اصلاح ایشان می‌گردد. حتی اگر شخص مقابل فرعون باشد، باز احتمال اینکه با لطافت و نرمیِ در برخورد، بتوان او را جذب و اصلاح کرد، وجود دارد. ازاین‌رو، خداوند متعال به حضرت موسی و هارون، موقعی که می‌خواستند به دربار فرعون بروند و با او صحبت کنند، توصیه فرمود:

 «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى؛(4) پس به‌نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد

حضرت علی علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

 «اصلاح و به آشتى کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسان‌تر است از رویارویى با آنها و چیرگى بر ایشان از طریق پیکار سخت.»(5)

حضرت در زمینه اخلاق همسرداری نیز می‌فرمایند:

 «فَدَارُوهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ‏ وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ؛(6) با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید امید است رفتارشان درست شود

4. مدارا، نوعی صدقه

در فرهنگ دینی مدارا با دیگران را نوعی صدقه می‌دانند؛ صدقه‌ای که ده‌ها نتیجه و اثر دارد؛ ازجمله این که باعث دفع بلاها، مشکلات و بیماری‌ها شده و موجب جلب سلامتی می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه‌هایى است که انسان براى خود و برادرانش مى دهد.»(7)

5. تداوم دوستی‌ها

برخورد شدید و سختی‌وتندی نشان دادن، مخالف دوستی و مهر و محبت است؛ در نقطة مقابل، نرمی و ملاطفت و مدارا، زمینه‌ساز دوستی، باعث ایجاد و تثبیت محبت و ادامه پیداکردن آن می‌باشد و در نهایت باعث هم‌افزایی و جلب برادری و کمک دیگران می‌گردد. امیرمؤمنان علیه‌السلام مى فرماید: «دَارِ النَّاسَ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ؛(8) با مردم مدارا کن تا از برادری ایشان بهرمند گردی

6. خیر دنیا و آخرت

در نهایت اهل بیت علیهم‌السلام که عالمان به حقائق امور و قواعد دنیا و آخرت می‌باشند، مژده داده‌اند که داشتن روحیة مدارا باعث می‌گردد شخص به خیر دنیا و آخرت برسد. حضرت رسول اکرم صلی­الله­علیه­و­آله مى‌فرمایند:

 «هر کس نصیبى از مدارا داشته باشد، سهمى از خیر دنیا و آخرت را می‌برد و هر کس از سهم مدارا محروم باشد، از سهم (خیر) دنیا و آخرت نیز محروم است.»(9)

7. عزت و سربلندی

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «گروهى از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و ازاین‌رو از قریش [که قومی عزتمند و با آبرو بودند] رانده شدند، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلى نداشتند؛ اما گروهى از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلندپایه پیوستند.»(10)

 از این حدیث شریف نتیجه می‌گیریم که یکی از برکات مدارا، رسیدن به عزت و مرتبه بالای اجتماعی می‌باشد. چراکه انسان‌های لطیف و نرم‌خو و صبور، محبوب همه می‌باشند؛ اما در نقطة مقابل، همه فطرتاً از خشونت و سختی و تندی گریزان می‌باشند.

8. دیگر برکات دنیایی مدارا

علاوه بر آنچه گفته شد در قرآن و روایات نتایج دنیایی متعدد دیگری برای نرمی و مدارا داشتن شمرده شده است که به دلیل رعایت ظرفیت نوشتار، فقط به ذکر عناوین آنها بسنده می‌نماییم و از ذکر توضیحات و آیات و روایات مربوط به آن خودداری می‌کنیم:

  1. دستیابی به صلاح و مصلحت و راه درست
  2. جلب محبت و عطاى الهى
  3. حفظ کرامت انسان
  4. محبوبیت نزد اولیای خدا
  5. تحصیل عاقبت خوش
  6. خلاصی از رنجها و نگرانی ها
  7. پوشیده ماندن عیوب انسان
  8. زیبایی و زینت شخصیت
  9. مدارا کردن خداوند با اهل مدارا

آثار آخرتی مدارا

مدارا و نرمی، همچنین باعث می‌شود انسان در آخرت هم به نتایج و مقامات زیادی دست پیدا کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

1. ایمن شدن از عذاب دوزخ

رسول خدا صلى­الله­علیه­و­آله فرمودند:

 «حرّم على النّار کلّ‏ هیّن‏ لیّن‏ سهل‏ قریب‏ من النّاس‏؛(11) هر که نرم و ملایم و آسانگیر و نزدیک به مردم باشد بر آتش حرام است

2. رسیدن به درجات والای صبر و رضا

معمولاً مدارا کردن با مردم، همراه با صبوری و حلم و بردباری می‌باشد و گویا این فضیلت‌ها دست در دست هم دارند و در بسیاری موارد همنشین هم هستند. ازاین‌رو، همه برکات و خیراتی که برای صبر و حلم و رفق و... در روایات بیان شده است برای مدارا کردن هم قابل ذکر می‌باشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «من در برابر کارهایى [و اذیتهایی] از این غلام خود و خانوده‌ام صبر می‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند به واسطه صبر خود به مقام روزه‌گیرِ شب زنده‌دار و مرتبة شهیدى که در رکاب محمد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شمشیر زده باشد، دست مى یابد.»(12)

نتیجهگیری

مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان به دست آید. انسان در زندگی موفق‌تر گردد. دشمنها و دشمنی‌ها تحریک نشوند. دین و ایمان انسان حفظ گردد و کارهای انسان آسان و روان پیش برود و دوستی‌ها و محبت‌ها جلب و ادامه پیدا کند. خیر دنیا و آخرت شامل انسان گردد؛ همچنین با مدارا انسان در آخرت به ثواب روزه‌داران و شب‌زنده‌داران و شهدا می‌رسد و از عذاب الهی در امان می‌باشد. اینها تنها بخشی از نتایج مدارا و صبوری بود که در اینجا ذکر شد.

برای مطالعه بیشتر

1. اسلام و گونة همزیستی با ناهم‌کیشان نوشته حسین سیاح.

2. بررسی ابعاد مختلف مسئلة مدارا در متون دینی نوشته محمدعلی پیلتن.

3. تساهل و مدارا در قرآن نوشته حسین فرزانه‌پور و محمد بخشایی‌زاده.

پی‌نوشت‌ها

1. «ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّه، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلدی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص116.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلدی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص818.

3. عن الصادق علیه‌السلام فی قولِهِ تَعالى: «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»: «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم ، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إلى الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»؛ بَحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: موسسه بعثت، 5جلدی، قم، موسسه بعثت، چاپ اول، 1374ش، ج‏1، ص266.

4. سوره طه، آیه 44 .

5. «الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ»؛ ليثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، ناشر: دار الحديث‏، سال چاپ: 1376 ش‏، ص57.

6.شیخ صدوق، محمد بن على‏ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص554.

7. «إنَّ مُداراة أعداءِ اللّه ِ مِن أفضَلِ صَدَقَةِ المَرءِ عَلى نَفسِهِ و إخوانِهِ»؛ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق، ص354.

8. التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق، ص818.

9. «منْ اعْطِىَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ اعْطِىَ حَظَّهُ مِنْ خَیرِالدُّنْیا وَالْاخِرَةِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382ش، ص738.

10. «إنَّ قَوماً مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ، و ایْمُ اللّهِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ. و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ. قال: ثُمَّ قالَ: مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَةً، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَةً»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، چاپ اول، 1362ش، ج‏1، ص17.

11. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382ش، ص441.

12. «إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی، عَلى ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَةَ الصّائمِ القائمِ، و دَرَجَةَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلى الله علیه و آله»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، دارالرضی، چاپ اول، 1406ق، ص198.

پیامدهای حسد و حسادت
حسد یکی از رذایل اخلاقی است. این صفت آثار بدی در بُعد فردی و اجتماعی دارد. برای درمان این رذیله، نخستین قدم شناخت این صفت بد و آثار و پیامدهای آن است.

پرسش:

 خواهرم حسادت دارد. می‌خواهم آثار و پیامدهایش را به ایشان متذکر شوم؛ به نظرتان چه بگویم؟

پاسخ:

مقدمه

برای درمان بیماری‌های جسمی و روحی، قدم نخست شناخت بیماری و آثارو پیامدهای آن است؛ ازاین‌رو، در مورد آثار و پیامد‌های حسد نکاتی عرض می‌کنیم.

متن اصلی پاسخ

1. آثار و پیامد‌های فردی

زیان‌هایی که در اثر حسد پیدا می‌شود بر دوگونه است: زیان‌هایی که به فرد حسود می‌رسد و زیان‌هایی که بر اجتماع وارد می‌شود. در مرحله اول به ذکر آثار فردی که در درجه اهمیت قرار دارند، می‌پردازیم.

الف. از بین رفتن ایمان

حسد ریشه‌های ایمان را از بین می‌برد و نابود می‌کند و انسان را نسبت به عدل و حکمت الهی بدبین می‌سازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشندة نعمت‌ها، یعنی خداوند بزرگ، معترض است. در حدیث معروفی از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام می‌خوانیم:

 «نسبت به یکدیگر حسد نورزید، چرا که حسد ایمان را می‌خورد، همان‌گونه که آتش هیزم را می‌خورد!»(1)

ب. اندوه و غم

امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «کسی که حسدش زیاد باشد، اندوهش طولانی است.»(2)

 حسود به جای آنکه انرژی و توان خود را در راه رشد و تعالی به کار گیرد، آن را در حسرت، تأسف و خودآزاری به کار می‌برد و از آنجا که هیچ‌گاه خود و داشته‌هایش را نمی‌بیند، همیشه به آنچه دیگران دارند، فکر می‌کند، هیچ‌گاه احساس شادی ندارد و دائم با خود درگیر است. قرآن کریم نیز به این نکته اشاره دارد که منافقان از پیروزی و موفقیت مسلمانان اندوهگین می‌شوند؛ آنجا که می‌فرماید:

 «اگر برای شما رویداد خوشی باشد، بدحال می‌شوند و اگر رویداد بدی به شما برسد، شاد می‌گردند.»(3)

 چون حسود از وضعیت خود ناراضی است و همیشه خود را محروم می‌داند، هرگز احساس خوشی و آرامش نمی‌کند. در روایت هم آمده است که:

 «چقدر کم است راحتی برای حسود.»(4)

ج. منفور شدن

حسد باعث می‌شود حسود در نزد مردم منفور شود؛ چرا که شخص حسود، حسادت خود را بروز می‌دهد و این امر موجب بیزاری مردم از او می‌شود. شخص حسود برای اینکه اشخاص مورد حسادتش را ضایع و بدچهره کند، شروع به غیبت، تهمت و بدگویی می‌کند و یا اینکه به آنها زخم زبان و طعنه می‌زند و باعث تنفر دیگران از خود می‌شود.(5)

د. خشم و عصبانیت

از دیگر آثار فردی حسادت، خشم و عصبانیت فرد حسود است؛ امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «حسود بر تقدیر الهی خشمگین می‌شود.»(6)

 حسود به دلیل اینکه نمی‌تواند امتیازات دیگران را ببیند، حتی بر طبیعت و تقدیر الهی خشمگین می‌شود و به خدا معترض است، همه را بدهکار می‌داند و با اطرافیان با عصبانیت و خشم برخورد می‌کند.

و. عدم تندرستی

ناراحتی و پریشانی، کم‌کم حسود را از درون به ضعف می‌کشاند و مزاجش را برای پذیرش بیماری‌ها آماده می‌سازد. این مطلب در روایات هم اشاره شده است. حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود:

 «تعجب می‌کنم چگونه حسودان برای سلامتی جسم خود ارزش قائل نیستند و از آن غافلند».(7)

 صفت رذیله حسد، خواب و خوراک را از حسود می‌گیرد و به جای آن غم می‌آید؛ سپس بیماری روحی و جسمی را به وجود می‌آورد. در روایت دیگری آمده که:

 «حسد جز زیان و خشم چیزی در وجود انسان ایجاد نمی‌کند، حسد سبب می‌شود که قلب انسان ناتوان و جسم او بیمار گردد.»(8)

ه. توقف در رشد معرفتی و معنوی

از آثار حسد توقف است. یعنی حسد حجاب ضخیمی در برابر معرفت و شناخت حقایق می‌افکند، چرا که حسود نمی‌تواند نقطه‌های قوت شخص مورد حسادتش را ببیند و از روی حسد، خوبی را بدی و نقاط قوت را ضعف پنداشته و از آنها دوری می‌کند. به همین دلیل از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام می‌خوانیم:

 «حسد روح انسان را زندانی می‌کند و از درک حقایق باز می‌دارد.»(9)

ی. افزایش گناهان

اثر بسیار منفی حسد، آلوده شدن به انواع گناهان دیگر است، زیرا حسود برای رسیدن به مقصد خود، یعنی زایل کردن نعمت از دیگران، به انواع گناهان مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و سعایت و غیر آن متوسل می‌شود و تمام نیروی خود را به کار می‌گیرد تا آن شخص را به زمین زند؛ ازاین‌رو، از هر وسیله نامشروعی برای وصول به این مقصود نامشروع کمک می‌گیرد. کلام نورانی دیگری از امیرمؤمنان علیه‌السلام شاهد آن است که فرمود:

 «حسود بسیار حسرت و اندوه دارد و گناهانش پیوسته افزوده می‌شود.»(10)

2. آثار اجتماعی حسد

حسد در جامعه هم آثار منفی به جای می‌گذارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

الف. جلوگیری از ترقّی و رشد اجتماعی و مادی و معنوی

اگر حسادت در هر جامعه‌ای شایع باشد، جلوی ترقّی آن جامعه را می‌گیرد. جامعه‌ای مترقّی است که صاحبان مقام و مسئولان آن، افراد شایسته‌ای باشند. اگر زمامداران به یکدیگر حسد بورزند، قطعاً در زمین زدن و نابود کردن همدیگر می‌کوشند و زیان این زد و خوردها، اول به خود زمامداران و بعد به جامعه می‌رسد و آن جامعه به جای ترقّی، به سقوط کشیده می‌شود.

ب. کم شدن دوست و دوستی

از آثار زیان‌بار حسد کم شدن دوست است که یکی از بدترین آثار اجتماعی است. انسان حسود دوستان خود را از دست می‌دهد، زیرا هر کس دارای نعمتی است که احیاناً دیگری ندارد و اگر انسان دارای صفت رذیله حسد باشد، طبعاً نسبت به همه مردم حسد می‌ورزد و همین امر سبب می‌شود که افراد از او دوری کنند و پیوندهای محبت میان او و دیگران گسسته شود. از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام نقل شده که فرمود:

 «حسود، دوستی ندارد».(13)

ج. اختلال امنیت

حسد ممکن است امنیت اجتماعی را به هم بزند، و نظام جامعه را مختل کند، ترور و آدم کشی را رواج دهد، غارت و دزدی را رواج دهد و خلاصه قوانین جنگ را بر جامعه حاکم ‌کند؛ به نحوی که هیچ کس احساس آرامش نمی‌کند و همگان سعی می‌کنند تا هر کسی صاحب نعمتی باشد، او را از آن نعمت بی‌بهره سازند.

نتیجهگیری

حسد یکی از صفات زشت اخلاقی است. یک راه مهم دوری از صفات زشت اخلاقی، دانستن آثار و پیامدهای منفی آن صفات است. حسد در بُعد فردی آثار بدی مانند از بین رفتن ایمان، اندوه و غم، منفور شدن، خشم و عصبانیت، عدم تندرستی، توقف در رشد معنوی و مادی و افزایش گناهان دارد. در بُعد اجتماعی نیز باعث جلوگیری از ترقی و رشد، کم شدن دوستان و اختلال امنیت جامعه می‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

  • مقاله آثار و پیامدهای حسد در تعاملات فردی و اجتماعی در آموزه‌های قرآنی اثر همتی و شیروانی
  • کتاب حسد اثر سید رضا صدر

پی‌نوشت‌ها

1. «لاتحاسدوا فان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب»؛ سید رضی ، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص118.

2. «مَنْ کَثُرَ حَسَدُهُ طَالَ کَمَدُهُ»؛ لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، چاپ اول، 1376ش، ص447.

3. «إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا»؛ سوره آل عمران، آیه 120.

4. «مَا أَقَلَّ رَاحَةَ الْحَسُودِ»؛ لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، چاپ اول، 1376ش، ص475.

5. صدر، سید رضا، حسد، قم، بوستان کتاب، ص235.

6. «الْحَسُودُ غَضْبَانُ عَلَى الْقَدَرِ»؛ حلى، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، قم، چاپ اول، 1421ق، ص362.

7. «الْعَجَبُ لِغَفْلَهِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَهِ الْأَجْسَاد»؛ سید رضی ، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص508.

8. «الْحَسَدُ لَا یَجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَیْظاً یُوهِنُ قَلْبَکَ وَ یُمْرِضُ جِسْمَکَ»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج70، ص256.

9. «الحسد حبس الروح»؛ تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، چاپ دوم، 1410ق، ص31.

10. «الحسود کثیر الحسرات و متضاعف السیئات»؛ نورى، حسین، مستدرک الوسائل، قم، چاپ اول، 1408ق، ج12، ص22.

11. «الحسود لا خلة له»؛ نورى، حسین، مستدرک الوسائل، قم، چاپ اول، 1408ق، ج12، ص 21.

صفحه‌ها