اخلاق
۱۴۰۴/۰۲/۰۷ ۱۰:۱۸ شناسه مطلب: 100030
پرسش:
مادرم مریض است و مدام میپرسد کجا میروم؟ اگر بگویم به مسجد میروم، اصرار میکند با من بیاید در صورتی که شرایطش را ندارد! چه باید کرد؟(توریه)
پاسخ:
مقدمه:
دروغگویی در نگاه اسلام امری مذموم شمرده شده و ریشه سایر گناهان معرفی میگردد. درعینحال انسان در زندگی فردی و اجتماعی خویش ممکن است در شرایطی قرار بگیرد که راست گفتن آسیبهایی را در پی داشته باشد، بدین منظور میتواند از توریه بهره ببرد.
پاسخ اجمالی:
دروغگویی در نگاه اسلام امری مذموم شمرده شده است. گاهی ممکن است انسان در شرایطی قرار بگیرد که راستگویی آسیبهایی را در پی داشته باشد، بدین منظور میتواند از توریه بهره ببرد. توریه به این معناست که گوینده، کلامی را به زبان میآورد که دارای دو معنای قریب و بعید است. گوینده، معنای بعید را در نظر دارد، اما مخاطب، معنای قریب را برداشت میکند.
توریه شرایطی دارد. اول اینکه نباید باعث تضییع حق دیگران شود. دوم اینکه، باید در مواقع ضروری و برای جلوگیری از آسیب باشد. سوم اینکه، نباید زبان را در هر شرایطی و بیدلیل عادت به توریه داد. به عنوان مثال، اگر مادر شما در مورد مکانی که میروید، سؤال کند و شما نخواهید که دقیقاً بدانند کجا میروید، میتوانید از توریه استفاده کنید و مثلاً بگویید از خانه برای انجام کاری بیرون میروم؛ حالآنکه آن کار موردنظر در ذهن شما همان مسجد و نماز است؛ اما مادر شما جور دیگری برداشت میکنند.
پاسخ تفصیلی:
توریه یکی از اصطلاحاتی است که در متون دینی به آن برخورد میکنیم و منظور این است که متکلم بهگونهای صحبت کند که معنایی از کلام خود را که مرادش نیست به مخاطب منتقل نماید.
در تعریف توریه آمده است: «متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب میفهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند».(1) در توریه، انسان لفظی را به کار میبرد که دو معنای قریب و بعید دارد. گوینده معنای بعید را اراده میکند؛ اما بهگونهای بیان میشود که شنونده معنای قریب را برداشت میکند.
اگرچه واژة توریه به شکل مستقیم در قرآن نیامده؛ اما مفسران مفهوم برخی از آیات را حمل بر توریه کردهاند. بهعنوانمثال در قرآن آمده است:
«آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم).»(2)
در تفسیر آن میخوانیم:
«اهل بابل، محل زندگی حضرت ابراهیم علیهالسلام، هر سال جشن مخصوصی داشتند و غذاهایی را آماده میکردند که در بتخانه قرار میدادند تا متبرّک شود، سپس دستهجمعی به بیرون شهر میرفتند و پس از خوشگذرانی، در پایان روز برای صرف غذا به بتخانه باز میگشتند.
شبِ پیش از جشن، از ابراهیم نیز دعوت کردند که همراه آنان در مراسم شرکت کند، امّا حضرت ابراهیم که منتظر فرصتی برای درهمکوبیدن بتها و ایجاد شوک به مردم بود، مطابقِ آدابورسوم و اعتقاد مردم بابل که ستارگان را در سرنوشت خود مؤثّر میدانستند، نگاهی به ستارگان کرد و چنین وانمود کرد که اوضاع کواکب، نوعی بیماری را در صورت خروج او از شهر نشان میدهد؛ ازاینرو، مردم نیز قانع شده و از اصرار خود دست برداشتند.»(3)
بیشتر مفسران این آیات را بر توریه حمل کرده و مراد حضرت ابراهیم از بیماری را بیمار شدن در آینده یا بیماریِ منجر به مرگ یا مردن دانستهاند. در سیره امامان شیعه علیهمالسلام و پیروان آنها نیز توریهکردن در موارد اضطرار مقبول بوده است.
نکوهش دروغگویی:
همانطور که ذکر شد توریه بهعنوان یکی از راههای نجات از دروغگویی مطرح شده است؛ بنابراین اولاً توریه دروغ نیست و ثانیاً نباید زبان را در هر شرایطی و بیدلیل عادت به توریه داد؛ بلکه در مواقعی که انسان ترس دروغ داشته باشد میتواند از طریق توریه در دام دروغ نیفتد. شما نیز میتوانید بهجای دروغ گفتن، توریه کرده و مثلاً بگویید از خانه برای انجام کاری بیرون میروم حالآنکه آن کار موردنظر در ذهن شما همان مسجد و نماز است؛ اما مادر شما جور دیگری برداشت میکنند. یا مثلاً بگویید میخواهم بروم جایی و کسی را ببینم و منظورتان در ذهن، نمازگزاران یا امامجماعت مسجد باشد؛ حالآنکه مادرتان تصور میکنند با کسی قرار دارید.
شرایط توریه:
توریه کذب و دروغ نیست، چرا که سخن کذب، سخنی است که مقصود متکلم از آن سخن با واقعیت منطبق نباشد؛ حالآنکه در توریه چنین نیست. توریه مشروط به شرایطی است از جمله این که شرایطی فراهم آید که امکان راستگویی وجود نداشته باشد؛ یعنی شرایط اضطرار حاصل گردد. علاوه بر این، جواز توریه مشروط بر این است که توریه موجب تضییع حق دیگران و ستم بر آنان نشود.
همدلی کردن:
نکتهای که لازم است به آن توجه کنید این است که شرایط مادر را درک کرده و با ایشان همدلی کنید. گاهی اگر با صبر و حوصله وضعیت موجود مادر را برای ایشان تبیین و تشریح کنید و به آرامی با ایشان گفتگو کنید، حتی نیازی به توریه هم نیست.
نتیجهگیری:
در نگاه اسلام دروغ گفتن حرام است و انسان نمیتواند به هر بهانهای دروغ بگوید. درعینحال اگر انسان در شرایطی قرار گرفت که مجبور بهدروغ گفتن شد، بهجای دروغ صریح میتواند از توریه استفاده کند. توریه به سخنی گفته میشود که از ظاهر آن چیزی فهمیده میشود، حالآنکه منظور گوینده چیز دیگری بوده است. نکتهای که دررابطهبا توریه باید مدنظر قرار گیرد این است که توریه مربوط به کلامی است که آن کلام ذاتاً تاب دوگونه معنا را داشته باشد یعنی بشود از آن کلام دو نوع معنا برداشت کرد.
چکیدة پاسخ:
در اسلام، دروغگویی ناپسند است، اما توریه راهی برای پرهیز از دروغ در شرایط خاص است. توریه یعنی گفتن کلامی با دو معنا: یکی نزدیک و آشکار، و دیگری دور و پنهان. گوینده، معنای دور را در نظر دارد، اما مخاطب، معنای نزدیک را برداشت میکند. مثلاً اگر مادری از فرزند خود بپرسد که کجا میروی، و او بخواهد به مسجد برود، اما نمیخواهد مادرش از این موضوع مطلع شود، میتواند بگوید که به دیدار دوستانم میروم. در اینجا، منظور فرزند از دوستان، نمازگزاران مسجد است؛ اما مادرش ممکن است تصور دیگری داشته باشد.
پینوشتها:
1. «التوریه و هی ان یرید المتکلم بکلامه خلاف ظاهره»؛ جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ناصرخسرو، ص32.
2. «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»؛ سوره صافات، آیات 88 و 89.
3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، سوره صافات، آیات 88 و 89.
۱۴۰۴/۰۱/۳۰ ۲۰:۰۶ شناسه مطلب: 99987
پرسش:
رفت و آمد و معاشرت با اقوامی که حجاب را رعایت نمیکنند و اهل مصرف الکل هستند چگونه است؟ آیا در گناه آنها شریک هستیم؟ آیا میتوانیم قطع ارتباط کنیم؟
پاسخ:
مقدمه
صله رحم یکی از مهمترین توصیههای اسلام است. اثرات زیادی برای آن ذکر شده است. با این وجود دارای درجات و شرایطی هم هست. گاهی این رفت و آمدها موجب ضلالت وگمراهی است و گاهی باعث نجات و هدایت است. در این راستا به نکاتی توجه کنید.
پاسخ اجمالی1
صلهی رحم آثار بسیاری دارد. ولی حضور در سفرهای که در آن شراب است نهی شده است. بهصورت کلی حضور در مجالس و مهمانیهای فامیلی نباید به گونهای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. اگر شما را دعوت میکنند عذرخواهی کنید و ارتباط و صله رحم را در ایام دیگر و از راههای دیگر پیگیری کنید.
پاسخ اجمالی2
صلهی رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و نسبت به همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صلهی رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بیتقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفرهای که در آن شراب است نهی شده است. بهصورت کلی حضور در مجالس و مهمانیهای فامیلی نباید به گونهای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانیهایی که باعث گناه میشود، نیست. اگر شما را دعوت میکنند، میتوانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راههای دیگر پیگیری کنید.
پاسخ تفصیلی
1. همانطور که میدانید در روایات و سیره امامان علیهم السلام، ما میبینیم که توصیه زیادی به پیوند و معاشرت با نزدیکان شده است و به ما گفتهاند که به خاطر مال دنیا و مسائل ناچیز، این پیوند را خدشهدار نکنیم تا جایی که تأکید فرمودهاند، حتی با افرادی که با شما قطع رابطه کردهاند رابطه برقرار کنید.(1) این یک وظیفهی اخلاقی است که نسبت به اهل گناه، بلکه کفار هم ثابت است. چه بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد، باز موظف به حفظ رابطه با آنها هستیم. گزارش شده است که یکی از شیعیان از امام صادق علیهالسلام پرسید: «برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمیکند. اگر با تو همفکر و همعقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی.»(2)
2. از سوی دیگر، اگرچه صله رحم و مهمانی خوب است و یکی از نیازهای هر انسانی است، ولی انسان باید در صله رحم توجه کند که باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، شیطان و هوای نفس و دشمنان تلاش دارند صله رحمها و مهمانیها محلّى براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوانها باشد.
3. در مورد شراب خواری و همراهی با کسی که شرب خمر میکند از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله روایت شده است: «کسى که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، نباید بر سر سفرهاى بنشیند که در آن شراب خورده میشود.»(3) اساساً حضور در مجالس و مهمانیها و صله رحم نباید به گونهای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین حضور در مهمانیهایی که بیحجاب هستند یا اهل شراب هستند، ممکن است باعث تقویت کارها و عقیدههای باطل آنان بشود یا حتی ممکن است کمکم باعث سستی خود شما یا دیگر اعضای خانواده یا دوستانتان بشود. بنابراین حضور در این مهمانیها ضرورتی ندارد. اگر شما را دعوت میکنند میتوانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی سعادت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راههای دیگر پیگیری کنید.
نتیجهگیری
صلهی رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و برای همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صلهی رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بیتقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفرهای که در آن شراب است نهی شده است. بهصورت کلی حضور در مجالس و مهمانیهای فامیلی نباید به گونهای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانیهایی که باعث گناه میشود، نیست. اگر شما را دعوت میکنند، میتوانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راههای دیگر پیگیری کنید.
منابع برای مطالعه بیشتر
- وصال خویشان: چشم اندازی به صله رحم در آیات و روایات، اثر اقبال حسینینیا
- صله رحم، اثر سید جواد مرادینیا
پینوشتها
1. «صِلُوا مَنْ قَطَعَکُمْ وَ عُودُوا بِالْفَضْلِ عَلَیْهِم»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج71، ص412.
2. «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ لِیَ الْقَرَابَةُ عَلَى غَیْرِ أَمْرِی أَ لَهُمْ عَلَیَّ حَقٌّ قَالَ نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لَا یَقْطَعُهُ شَیْءٌ وَ إِذَا کَانُوا عَلَى أَمْرِکَ کَانَ لَهُمْ حَقَّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الْإِسْلَامِ»: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفاری، علیاکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص157.
3. «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَجْلِسْ عَلَى مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْر»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج76 ، ص129.
۱۴۰۴/۰۱/۲۶ ۱۲:۱۵ شناسه مطلب: 99940
پرسش:
جنگ فلسطین رفتار وحشیانه با جنازه اسرائیلیها و بریدن سر آنها یا واردکردن جراحات و صدمات بر اسرای آنها ازنظر اخلاق اسلامی پذیرفته است؟
پاسخ:
پس از اشغال کشور فلسطین توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی، حدود 70 سال است که این موضوع به بحث و مطالبه اول میان عدالت خواهان و مسلمانان و بسیاری از مردم دنیاست. درواقع این جنگ مقابله ملتی مظلوم در مقابل اشغالگر ظالمی است که تا بن دندان مسلح است و سالهاست به کشتار و جنایت و کشتن فلسطینیان آنها را به ستوه آورده است. برای روشن شدن وضعیت رفتار با جنازه اسرائیلیها و حکم اخلاقی آن توجه به نکاتی لازم است.
1. سالهای سال است که صهیونیستها به خاطر ادعاهای واهی، به غصب سرزمینهای فلسطینی پرداختهاند و انواع و اقسام ظلمها و جنایتها علیه مردم فلسطین انجام دادهاند. سالهاست این مردم تحتفشار و تحریم و راندهشده از سرزمینهای خود هستند و هرچند وقت یکبار با حملات هوایی تعدادی از آنها کشته میشوند. اولازهمه باید روشن شود که حرکت امروز مجاهدان فلسطینی واکنش به جنایات مستمر و دهشتناک رژیمی است که بهزور کشوری را اشغال کرده و وحشیانه مشغول ظلم به فلسطینیان اصیل و ساکنان اصلی است.
پس قبل از بررسی اخلاقی رفتار با اسیر و کشته، باید دانست که اصل مقابله نظامی حماس و مردم فلسطین با اسرائیلیها پیامد ظلم چند دهساله آنهاست و امروزه تحت عنوان دفاع مشروع قرار میگیرد و اصل مقابله غیراخلاقی نیست، بلکه دستور خداوند در مقابل کسی که جنگ و ظلم را شروع کرده مقابلهبهمثل و آمادگی جنگی است. قرآن نیز در جنگ کسی که ظلم و جنگ را شروع کرده محکوم کرده و مسلمانان را به مقابله با او فرامیخواند.(1) در ماجرای فلسطین و صهیونیستها چه کسی ظلم را شروع کرده است؟ مسلماً شما منکر این نخواهید شد که یهودیان تصمیم به اشغال فلسطین و بیرون کردن فلسطینیان شدند که هم اصل این تصمیم ظالمانه بود و هم با کشتار و ظلمهای متعدد دیگری همراه بود. شروعکننده ظلم رژیم اشغالگر صهیونیستی است و حملات حماس و گروههای دیگر نظامی فلسطینی احقاق حق است.
2. در جنگ نیز کشتار طبیعتاً وجود دارد. اخلاق در جهاد این است که نسبت به دشمن شدید و محکم رفتار کنیم. همانطور که در تعریف از پیامبر و یارانش قرآن گفته است آنها اشداء علی الکفار هستند.(2) بله کشتار وحشیانه و غیراخلاقی جایز نیست؛ مانند کشتن زنان و کودکان که در هیچ جنگی رسم نبوده و نیست و بههیچعنوان کشتن بیگناهان در جنگ توجیه اخلاقی ندارد؛ یعنی مظلوم نیز به بهانه مظلومیت نمیتواند نسبت به کودکان و بیپناهان و زنانی که سر جنگ ندارند، دست به کشتار عمدی بزند؛ بنابراین اگر ثابت شود فرد مظلومی مانند مبارزان گروههای جهادی فلسطینی عمداً زنان و کودکان را کشتهاند، کارشان ازنظر اخلاقی توجیهی ندارد ولی با خطای احتمالی چند سرباز، نمیتوان اصل مشروعیت مبارزه و ظلمستیزی فلسطینیان را نادیده گرفت. خطاهای اخلاقی در جنگها با حضور معصومان هم گاهی اتفاق میافتاده که امام معصوم از آنها جلوگیری میکرده است. ولی این از حقانیت آنها و جبهه حق کم نمیکند.
3. اما نکته مهم اینکه در همه جنگها کنار جنگ اصلی، یک جنگ تبلیغاتی وجود داشته است. این جنگ تبلیغاتی و اخبار رسیده از جنگ، اهمیتش کمتر از خود جنگ نیست. امروزه هم پروپاگاندای رسانهای غرب در تلاش است که از اسرائیل یک چهره مظلوم بسازد و حماس را متجاوز و ظالم نشان دهد. در این راستا تولید خبرهای شایعه و دروغ و ایجاد سپر رسانهای برای اشغالگران صهیونیست در دستور کارشان است و با اندک جستجو و مقداری صبر معلوم میشود که بسیاری از این اخبار نادرست است. مثلاً در مورد کودک کشی حماس، فیلم آزاد کردن زن صهیونیست و دو فرزندش منتشر شد که نشان میدهد حماس تصمیمی برای کشتن عمدی زنان و کودکان ندارد.(3) و فیلم نگهداری کودکان در قفس که ابتدا اعلام شد از سوی حماس انجامشده است، معلوم شد که قدیمی و مربوط به اقدام وحشیانه داعش بوده است.(4) و خبر سربریدن کودکان اسرائیلی توسط حماس نیز فیک و جعلی از کار درآمد.(5)
سربریدن یا صدمه به جنازه یا ظلم به اسیر اگر ثابت شود حتماً خطاست، ولی مسئله مهم اولاً اثبات این اخبار است که یا غالباً فیک و بدون سند است یا با سندسازی و فریب رسانهای عکسهای جنگهای دیگر به نام این جنگ منتشر میشود که باید هوشیار بود. ثانیاً خطای یک یا چند نفر در بحبوحه و وسط جنگ را نباید بهپای کل جبهه حق گذاشت و نباید به خاطر آن از مظلومیت فلسطینیان چشم پوشید.
نتیجه:
تقابل فلسطین و اسرائیل، تقابل دو جریان مظلوم و ظالم است. اصل اشغال این سرزمین ظلمی فاحش به مردم فلسطین بود که همراه بادهها سال کشتار بوده است. تقابل و حمله فلسطینیان در مرحله اول پاسخ جنایات دهشتناک صهیونیستهاست. ازنظر اخلاقی، نفر یا گروهی که در مقابل ظلم، عکسالعمل نشان میدهد، ظالم نیست، بلکه احقاق حق میکند و اساساً کارش مقابله با ظلم و ارزشمند است. بله در این مقابله کارهای غیراخلاقی مانند کشتن عمدی زنان و کودکان هیچ توجیهی ندارد؛ اما جنگ رسانهای در کنار جنگ با سلاحهای سخت را نباید دستکم گرفت. بسیاری از اخباری که در محکومیت فلسطینیان درستشده جعلی از آب درآمده است؛ پس نباید جای جلاد و شهید عوض شود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1- کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.
2- دانشنامه فلسطین، اثر مجید صفاتاج، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
پی نوشت:
1. سوره توبه، آیه 13.
2. سوره فتح، آیه 29.
3. خبرگزاری مهر، فیلم آزادی زن صهیونیست و دو فرزندش توسط حماس، سایت خبرگزاری مهر، 20 مهر 1402، کد خبر 5909439.
4. خبرگزاری همشهری آنلاین، تلویزیون فرانسه افشا کرد؛ ویدئوی نگهداری کودکان اسرائیلی در قفس فیک است! خبرگزاری همشهری آنلاین، 20 مهر 1402، کد خبر 796449.
5. خبرگزاری کیهان، اسرائیل در میدان جنگ کم آورد به جعل خبر و کشتار کودکان متوسل شد، سایت خبرگزاری کیهان، 19 مهر 1402، کد خبر: ۲۷۴۷۶۲.
۱۴۰۴/۰۱/۲۳ ۲۰:۵۴ شناسه مطلب: 99937
پرسش:
به همسایهام حسودی میکنم. زندگی بسیار آرام و خوبی دارد! به نظرتان چه کنم؟(درمان)
مقدمه
یکی از نواقص بزرگ و جبرانناپذیر انسان که گاه بهصورت ملکه و عادت میشود و انسان را از رسیدن به آمال و آرزوهای حقیقی زندگی بازمیدارد، حسادت است، شخص حسود نمیتواند کسی را در آغوش آسایش مشاهده کند و همواره از دیدن نعمت و موفقیت دیگران، در خود احساس فشار و سنگینی میکند. در تعالیم اسلامی از حسادت بهعنوان یک بیماری، بلکه بدترین و خطرناکترین بیماری اخلاقی یاد شده است، درمان این بیمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذیله دیگر بر دو اساس استوار است که به آنها اشاره میکنیم.
پاسخ اجمالی
درمان حسد متوقف بر تلاش در دو زمینه است. درمان علمی یا نظری: در قسمت «علمى» شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد ازنظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههای پیدایش حسد. تنگنظری و بخل، ضعف ایمان و ناآگاهى از استعدادهاى خویش، میتواند از ریشهها باشد. دوم درمان عملی که با چند کار میتواند عملاً مبارزه کند. الف: عمل برخلاف حسد؛ یعنی برخلاف آنچه حسد انسان را بهسوی آن میکشاند رفتار شود. مثلاً وقتی حسد، انسان را نسبت به دیگران وادار به بدگویی میکند، باید زبان را وادار کنید تا درباره او به ذکر خیر بپردازد. ب: خوشبینی و دوری از بدبینی، ج: ترک همنشینی با حسودان، د: ترک تجسس در زندگی دیگران و: افزایش راز و نیاز و معنویت، ه: همنشینی با علما و صالحان.
پاسخ تفصیلی
راههای درمان حسد
1. درمان علمی یا نظری
در قسمت «علمى» شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد ازنظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههاى پیدایش حسد. در پاسخهای قبلی به این دو موضوع بهصورت مفصل اشاره شده است.
همانگونه که شخص معتاد به یک اعتیاد خطرناک، باید سرانجامِ کار معتادان را بررسى کند و ببیند آنها چگونه سلامت و تندرستى خود را از دست داده و خانواده و حیثیت اجتماعى آنها بر باد مىرود و با دردناکترین وضعى در جوانى جان مىسپارند و نهتنها کسى از مرگ آنها ناراحت نمىشود. بلکه از مرگ او خوشحال شده و آن را راه خلاصی براى خانواده و فامیل مىشمرند! همینطور «حسود» باید بیندیشد که این بیمارى اخلاقى بهزودی جسم او را بیمار مىکند، مانند خوره روح او را مىپوساند و مىخورد و از بین مىبرد، خواب و آرامش را از او سلب مىکند و هالهاى از غم و اندوه همیشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اینکه مطرود درگاه خدا مىشود و به سرنوشتى همچون ابلیس و قابیل گرفتار مىآید و تازه با همه اینها نیز نمىتواند به مقصود خود یعنى زوال نعمت محسود (شخص مورد حسادت) برسد! از سوى دیگر درباره ریشهها و زمینهها و انگیزههاى حسد باید بیندیشد و ریشههاى آن را یکى پس از دیگرى قطع کند، هرگاه تنگنظری و بخل سرچشمه این رذیله اخلاقى شده، به مداواى آنها برخیزد، اگر ضعف ایمان و عدم آشنایى به توحید افعالى خداوند او را در این گرداب پرتاب کرده است به تقویت مبانى ایمان و توحید بپردازد و هرگاه ناآگاهى از استعدادهاى خویش و ظرفیتهایى که براى ترقى و پیشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت و به دنبال آن حسد نموده است به درمان آن رو آورد و در سایه توکل به خدا و اعتمادبهنفس، عقده حقارت را بگشاید و رذیله حسد را از خود دور سازد. بهتر است عصاره و خلاصهای از این امور را در صفحه یا صفحاتى بنویسد و هرچند روز یکبار بر آن مرور کند و حتى با صداى بلند آن را براى خود در تنهایى جمله جمله بخواند و پیرامون آن بیندیشد و مخصوصاً روى روایاتى که در این زمینه از معصومین رسیده و در کتب روایی ذکر شده تکیه کند. بیشک هر حسودى این برنامه را بهطورجدی دنبال کند در مدت کوتاهى نتیجه خواهد گرفت، روح و جسم خود را تدریجاً از شر حسد رهایى مىبخشد و افقهاى روشنى از سلامت و سعادت در برابر او نمایان مىگردد. در ارتباط با درمان علمی و فکری در حدیثى از امیر مؤمنان على علیهالسلام نقل شده که فرمود:
«خود را از شدّت بخل و کینه و غضب و حسد در امان دارید و براى مبارزه با هریک از این امور وسیلهاى آمادهسازید، ازجمله تفکّر در عواقب سوء این صفات رذیله و راه درمان و طلب فضیلت از این طریق»(1)
2. درمان عملی
الف: بر خلاف حسادت رفتار کردن
خویشتن را موظف بدارید تا برخلاف آنچه حسد شما را بهسوی آن میکشاند رفتار کنید، مثلاً وقتی حسد، انسان را نسبت به دیگران وادار به بدگویی میکند، باید زبان را وادار کنید تا درباره او به ذکر خیر بپردازد، خوبیهای او را برای خود و دیگران بازگو کنید، صفات جمیله او را خاطرنشان سازید و تا آنجا که میتوانید از او تعریف و تمجید نمایید. اگر حسد شما را به تکبر و خودپسندی وادار میکند. نسبت به مردم متواضع و فروتن باشید. موقعی که حسد، انسان را به محروم ساختن نعمت از دیگران برمیانگیزد، به فرد مورد حسد احسان کرده و به او نعمت عطا کنید. لااقل به نفس خویش بفهمانید که این شخص هم بنده خدا است و شاید خداوند به او نظر لطف دارد که به او نعمت عطا کرده است. «علماى اخلاق به افراد ترسو براى از میان بردن این رذیله اخلاقى توصیه مىکنند که در میدانهایى که ورود در آن شجاعت فراوان مىخواهد گام بگذارند و این کار را بر خود تحمیل کنند تا تدریجاً ترس آنها بریزد و شجاعت بهصورت عادت درآید و سپس ملکه گردد. همینگونه حسود باید با استفاده از ضدّ آن به درمان پردازد که درمان هر بیمارى دارویى است که از ضدّ آن تشکیل یافته است»(2)
در احادیث نیز به این نکته اشاره شده است:
«هنگامیکه نسبت به کسى حسد پیدا کردى بر طبق آن عمل نکن و بر او ستمى روا مدار».(3)
نسبت به شخصی که به او حسادت میورزید دعا کنید و از خداوند طلب خیر کنید تا خداوند به شما نیز نظر لطف و رحمت داشته باشد.
ب: ترک بدبینى در عمل و لزوم خوشبینى
لازمه حسادت آن است که شخص حسود براى محسود فضیلتى نشناسد و راستى گفتار و درستى کردار را براى او قائل نشود؛ مثلاً اگر کار درستی از کسى بیند که نتواند منکرش بشود آن را بر ریاکارى و عوامفریبى یا بر تصادف حمل مىکند؛ و درمانش آن است که بنا را بر خوشبینی بگذارد و در مورد رفتار و گفتار مردم تا یقین به فساد نکند همه را حمل بر صحت کند.(4)
ج: ترک مصاحبت و همنشینی با حسودان
از آنجایى که بیمارى حسادت مانند بسیارى از بیمارىهاى روانى و پارهاى از بیمارىهاى جسمانى مسرى است بهطوریکه اگر شخص پاکدلی با یک نفر حسود مصاحبت و رفاقت کند پس از چندى او هم به بیمارى حسادت گرفتار مىشود، بهتر است انسان از افرادی که حسودی میکنند بهشدت دوری کند. امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«پدرم مرا نهى فرمود از همنشینی و رفاقت با سه نفر: کسى که بر نعمتى رشک برد و کسى که به مصیبت دیگرى شادمان شده و شماتت کند و کسى که سخنچینى نماید»(5)
د: ترک تجسس از اطلاعات شخصی و خانوادگی محسود
اگر انسان کمتر در مورد دیگران تجسس کند یا از موفقیتها یا نعمتهایشان کمتر بداند و خود را از این نوع اطلاعات دور کند و نسبت به این اطلاعات بیمیلی نشان دهد کمتر حسادت خواهد کرد. اساساً زمینه حسادت از بین میرود، زیرا انسان وقتی حسادتش فعال میشود که بداند فلان فرد موفقیت یا نعمتی بدست آورده است. پس دوری از اطلاعات دیگران راه عملی برای دوری از حسادت محسوب میشود.
و: افزایش ارتباط با خدا و افزایش معنویت
راز و نیاز داشتن با ذات حقتعالی که هم بینیاز است و هم بینیاز کننده؛ راز و نیاز، بهترین و مؤثرترین شیوه برای از بین بردن بیماریهای روحی و روانی مثل حسادت است. امام زینالعابدین علیهالسلام در راز و نیازش با ذات حقتعالی، عرضه میدارند:
«خداوندا به تو پناه میبرم از طوفانی شدن حرص و شعلهور گردیدن خشم و غالب شدن حسادت»(6)
پس هرچه انسان، عبادت و معنویت را در خود تقویت کند و به خدا بیشتر پناه ببرد عملاً از حسادت دورتر میشود.
ه: همنشینی با علما و صالحان و مؤمنان
انسان اگر عملاً با دانشمندان و صالحان زیاد نشستوبرخاست کند عملاً از صفات و کارهای زشت اخلاقی مانند حسد دور میشود زیرا خاصیت این نشستها این است که اگر خطایی از کسی سر بزند نهی از منکر میشوند؛ یعنی انسان با این معاشرت دائماً نهی از منکر مانند حسد میشود.
نتیجهگیری:
درمان بیمارى اخلاقى حسادت بر دو اساس استوار است.
اول درمان علمی یا نظری که شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند: یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد ازنظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههای پیدایش حسد.
دوم درمان عملی که با چند کار میتواند عملاً مبارزه کند.
الف: عمل برخلاف حسد؛ یعنی برخلاف آنچه حسد انسان را بهسوی آن میکشاند رفتار شود. مثلاً وقتی حسد، انسان را نسبت به دیگران وادار به بدگویی میکند، باید زبان را وادار کنید تا درباره او به ذکر خیر بپردازد؛ ب: خوشبینی و دوری از بدبینی؛
ج: ترک همنشینی با حسودان؛
د: ترک تجسس در زندگی دیگران؛
و: افزایش راز و نیاز و معنویت؛
ه: همنشینی با علما و صالحان.
با رعایت این امور علمی و عملی انسان کمکم از حسادت دور میشود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
حسد و دروغ اثر شهید دستغیب
پینوشتها:
1. «احترسوا من سَوره الجَمد و الحقد و الغضب و الحسد و اعدوا لکل شىء من ذلک عده تجاهدون بها من الفکر فى العاقبه و منع الرذیله و طلب الفضیله» لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 88
2. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، 1385 ش، ج 2، ص 149
3. «اذا حسدت فلا تبغ» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 74، ص 153
4. شهید دستغیب، عبدالحسین، قلب سلیم، قم، دارالکتاب، 1388 ش، ج 2، ص 688
5. «نَهَانِی أَنْ أُصَاحِبَ حَاسِدَ نِعْمَهٍ وَ شَامِتاً بِمُصِیبَهٍ أَوْ حَامِلَ نَمِیمَهٍ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 75، ص 261
6. «اللهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد» امام على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ اول، 1376 ش، ص 56
۱۴۰۴/۰۱/۱۶ ۱۵:۱۲ شناسه مطلب: 99928
پرسش:
وقتی دوستانم پیشرفت میکنند من ناراحت میشوم و خودم را مقایسه میکنم! آیا حسادت دارم؟
مقدمه
صفات فضیلت و رذیلت بیشترین محتوای معارف اخلاقی را تشکیل میدهند؛ و بین صفات خوب و بد برخی کلیدی و ریشهای و نقش مادر برای صفات دیگر است؛ یعنی زمینه برای صفات دیگر مهیا میکند. در بین صفات بد، حسادت و حسد بسیار نکوهش شده و زمینه بسیاری از صفات بد را مهیا میکند. در مورد تعریف آن و فرق آن با صفتهای مشابهش مثل غبطه نکاتی را مطرح میکنیم.
متن اصلی پاسخ
1. تعریف حسد و غبطه
حسد که در فارسی از آن تعبیر به «رشک» میشود، به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد»؛ بنابراین کار حسود یا ویرانگری است، یا آرزوی ویران شدن بنیان نعمتهایی است که خداوند به دیگران داده است، خواه آن سرمایه و نعمت به او منتقل شود یا نه!
در مقابل حسد، «غبطه» قرار دارد و آن این است که انسان آرزو کند که نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آنها داشته باشد، بیآنکه آرزوی زوال نعمت کسی را داشته باشد.(1) در حدیثی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم:
«انَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبُطُ وَ لَایَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَایَغْبُطُ»؛ «مؤمن غبطه میخورد، ولی حسد نمیورزد، امّا منافق حسد میورزد و غبطه نمیخورد».(2)
فیض کاشانی نیز مینویسد: «بدان که حسد فقط بر نعمت است و هرگاه خدا نعمتى به برادرت ارزانى کند تو نسبت به آن، دو حالت دارى: یکى آنکه از آن نعمت متنفّر باشى و زوال آن را بخواهى؛ این حالت حسد نام دارد؛ بنابراین تعریف حسد کراهت داشتن از نعمت (دیگران) و دوست داشتن زوال آن از صاحب نعمت است. حالت دوم اینکه به نابودى نعمت علاقه نداشته باشى و از نعمت و دوام آن ناراحت نشوى، ولى نظیر آن را براى خود بخواهى. این حالت غبطه نام دارد» (3)
2. بازشناسی مصادیق غبطه از حسد
با این تعریف از حسد، هرکسی باید ببیند آیا نسبت به دیگران حسود هست یا غبطه میخورد؟ آیا دوست دارد دیگران نعمتی نداشته باشند یا دوست دارد او هم مثل آنها دارای مرتبه و نعمت و جایگاه باشد؟ اگر دوست دارد مانند آنها شود بدون اینکه آنها شکست بخورند یا نعمتی از آنها گرفته شود، پس حسود نیست و فقط غبطه میخورد. ولی اگر دوست دارد کلاً آنها هیچ موفقیتی نداشته باشند و شکست بخورند، حال چه خودش جای آنها باشد یا اصلاً نباشد، این حسادت است و باید به درمان آن بپردازد. اگر مقایسه کردن یعنی اینکه ایکاش ما هم مثل او صاحب نعمت باشیم غبطه است و اگر آرزوی از بین رفتن نعمتهای کسی را داشته باشیم حسادت است و بهترین فردی که میتواند تشخیص دهد خود فرد است.
3. تلخکامی و خودخوری
نکته نهایی اینکه گاهی انسان از صاحب نعمت بودن دیگران ناراحت و دلچرکین است و خودخوری میکند، آرزوی زوال نعمت از او را ندارد و شاید دوست هم ندارد مانند آن باشد؛ یعنی نه حسود است و نه غبطه میخورد، ولی بازهم دلچرکین است و خودخوری میکند و ناراحت است. این حتی اگر حسد نباشد باز مطلوب نیست و ازنظر اخلاقی پسندیده نیست زیرا باعث میشود روح و روان انسان آزرده شود و تلخکامی دائمی در او شکل بگیرد. از نتایج این تلخکامی و خودخوری این است که نشاط عبادت از انسان گرفته میشود و دیگر حال عبادت و معنویت و توسل را ندارد؛ بنابراین انسان بهتر است همیشه خداوند را حکیم بداند و به نعمات و داراییهای دیگران فکر نکند و به نعمتهای زیادی که خدا به او داده فکر کند و همیشه شکرگزار خداوند باشد.
نتیجه:
حسد از صفات بسیار بد است که ریشه بسیاری از صفات زشت است و به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد». البته اگردوست دارد شبیه آن فرد باشد و او هم مانند فرد دیگر صاحب نعمت بشود این صفت غبطه است و اشکالی ندارد. هرکسی خودش باید حسش را تجزیهوتحلیل کند ببیند حسود هست یا خیر. البته گاهی انسانها از نعمت دیگران ناراحتاند و آرزوی سلب نعمت ندارند و دوست هم ندارند شبیه او شوند ولی ناراحتاند و خودخوری میکنند این صفت هم خوب نیست و باعث از بین رفتن حال عبادت میشود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1- کتاب حسد و دروغ اثر آیتالله دستغیب
پینوشتها:
1. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج2، ص 136، قم.
2. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، مؤسسه دارالحدیث العلمیه الثقافیه، قم 1429 ق- 1387 ش، ج 2، ص 307، ح 7.
3. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، راه روشن ترجمه محجه البیضاء، مشهد، مترجم عارف و همکاران، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1372 ش، ج 5، ص 454
۱۴۰۴/۰۱/۰۲ ۱۷:۵۴ شناسه مطلب: 99916
پرسش:
آیا مراجعه به دعانویس موکلدار و همچنین جادوگر، آثار منفی اخلاقی و معنوی دارد؟
مقدمه
همیشه باورهایی مانند دعانویسی، سحر، جادو، طلسم و دعانویسی در بین مردم وجود دارد. بسیاری از مردم برای حل مشکلاتشان بهجای ریشهیابی مشکلات و یافتن راهحل منطقی و علمی به دنبال حل موضوعات از طریق سحر و طلسم و شبیه آن هستند. باید دانست که اکثراً این باورها پایه و اساس عقلی، علمی و دینی ندارد؛ اما برای دانستن وضعیت دعانویسی و جادوگری و طلسم در اسلام و اثرات منفیاش توجهتان را به نکاتی جلب میکنیم.
پاسخ اجمالی 1
سحر، جادو و طلسم است از گناهان بزرگ است. جادو اگرچه وجود دارد ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج میشود بیشتر کلاهبرداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران و عدم آرامش در زندگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.
پاسخ اجمالی ۲
سحر، جادو و طلسم است از گناهان بزرگ است که در مورد آن در منابع دینی مستندات زیادی وجود دارد. سحر و جادو اگرچه وجود دارد، ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج میشود بیشتر کلاهبرداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. در غالب اوقات توهم است، اما در مورد آثار منفی جادو و دعانویسی باید بگوییم کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب به خاطر استفاده از این گناه سحر، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس مسئولیتپذیری و کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران که اوج سقوط انسانهاست و عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.
پاسخ اصلی
1. تأثیر دعا و سحر و طلسم
تأثیر دعا و سحر و طلسم در معارف دینی آمده است. اگرچه اصلش واقعیت دارد، ولی حقیقت آن در دسترس مردم و شیادان نیست. از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به این نتیجه میرسیم که سحر ازنظر قرآن به دو بخش تقسیم میشود:
الف: بخشی از سحر، فریفتن و تردستی و شعبدهبازی و چشمبندی است و حقیقتی ندارد! قرآن میفرماید: ریسمانها و عصاهای جادوگران زمان موسی علیهالسلام در اثر سحر خیال میشد که حرکت میکنند(1). همچنین آمده است: هنگامیکه ریسمانها را انداختند، چشمهای مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب کردند.(2) از این آیات استفاده میشود که بخشی از سحر حقیقتی ندارد و اثری نمیگذارد، بلکه نوعی تردستی و چشمبندی است و واقعیت ندارد.
ب: بخشی از سحر اثر میگذارد، مانند داستان هاروت و ماروت که قرآن میفرماید: سحرهایی را به مردم میآموختند، ولی آنان که سحر را فرامیگرفتند، بین مرد و زنش جدایی میانداختند و... نیز چیزهایی میآموختند که به آنان ضرر میرساند و نفعی نمیبخشید.(3)
2. دعانویس و مراجعه او
در مورد دعانویسها، باید دانست که بسیاری از این افراد شیادانی هستند که از عقاید مردم، سوءاستفاده میکنند؛ بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. برای دعا به درگاه خداوند نیازی بهواسطه و دعانویس نیست، بلکه هر کس میتواند برای رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک برای تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد؛ بنابراین انجام کارهایی مانند مراجعه به افراد برای گرفتن دعا و دعانویسی برای رفع مشکلات، منشأ دینی و روایی ندارد و اگر هم برفرض موردی جواب دهد ممکن است تصادفی باشد و اثرِ حاصل، مربوط به عامل دیگری بوده است نه انجام این عمل و مانند آن؛ بنابراین اصلاً معلوم نیست مشکلاتی که برای مردم پیش میآید یا حتی حل آنها مستند به کارهای آنها یا دعاها و سحر و طلسمهای آنها باشد. غالباً مراجعه به دعانویس، از طرف کسانی صورت میگیرد که معمولاً نتوانستهاند برای گرفتاری خود چارهجویی کنند و یا به دعای خود اعتمادی ندارند و فکر میکنند اگر به آنها رجوع کنند، مشکلشان حل خواهد شد. چهبسا به دلیل اعتمادی که به آنها دارند، حالت تلقین به نفس در افراد ایجاد میشود و با این روحیه قدرت و تسلط بر مشکل خود پیدا نمایند و بهتدریج آن را حل کنند؛ اما در هیچ کتاب و به نظر هیچ مرجعی دینی، رجوع به دعانویس توصیه نشده است، بلکه همه افراد تشویق شدهاند خودشان دست به دعا بردارند و از خدا کمک بخواهند. در اسلام از یادگیری سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگری بهشدت منع شده است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرموده است:
«کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود درحالیکه آنچه را که میگویند، تصدیقکننده باشد به تمام کتابهای آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است».(4)
3. آثار منفی سحر و طلسم و جادو
اما آثار منفی سحر و طلسم و جادو چیست؟ مراجعه به دعانویس و جادوگر بهمرور تأثیرات منفی در زندگی و معنویت و ایمان افراد میگذارد که به برخی اشاره میکنیم:
- کم شدن ایمان به خالق:
با یقین پیدا کردن به مقولهی دعانویسی و با توجه به اینکه امیدتان بعد از گرفتن دعا به غیر خالق میشود باعث کم شدن ایمان شما میشود. همانطورکه بالا اشاره شد استفاده از سحر و جادو حرام است و حرام و معصیت، تاریکی است و قلب را سیاه میکند و کمکم با این گناه، ایمان انسان کمتر میشود.
- نداشتن هدف در زندگی و دوری از موفقیت:
زمانی که شما تحقق خواستههای خود را از طریق گرفتن دعا بدانید، تلاشکردن را بیفایده میدانید و هیجان خود را در زندگی از دست میدهید. این بزرگترین صدمه و آفت است که انسان بهجای کار و تلاش از راههای به خیال خود ماورایی و بدون زحمت بخواهد پیشرفتی کند. این روحیه تلاش و منطق و کار را از انسان میگیرد و کمکم جلوی بسیاری از موفقیتها از انسان گرفته میشود.
- دعانویسی به ضرر دیگران برای دشمنی یا حسادت:
وقتی فردی تصور کند میتواند با دعا پیشرفت کند کمکم به فکر این میافتد که به دشمنان واقعی یا خیالیاش یا کسانی که به آنها حسد میورزد نیز با دعانویسی و سحر و جادو ضرر بزند. اوج سقوط انسانها در این مرحله است که هم مرتکب گناه سحر و جادو شده و هم حقالناس به گردنشان میافتد. البته این کید و حیلهها و سحر و جادوها معلوم نیست اثری بر ضرر کسی داشته باشد و در غالب اوقات ندارد؛ ولی چون دعانویسی اعتیاد دارد، زمانی که شما برحسب اتفاق و به هر نحوی از گرفتن دعا تأثیر میگیرید و توهم این را دارید که دعا گرفتهشده برای شما کار میکند، به فکر ضرر به افراد هم از این طریق میافتید و این اوج سقوط معنوی انسانهاست.
- عدم آرامش در زندگی:
اینکه انسان امیدی غیر از خالقتان داشته باشد و خود را تسلیم یکتکه کاغذ کند، این امر چون برخلاف فطرت است، ممکن است باعث افسردگی و ناخوشی احوالات شود و نمیگذارد آرامش را در زندگی خود تجربه کند.
نتیجهگیری
سحر، جادو و طلسم از گناهان بزرگ است که در مورد آن در منابع دینی مستندات زیادی وجود دارد. سحر و جادو اگرچه وجود دارد، ولی دعانویسی و سحر و طلسمی که امروزه از سوی دعانویسان ترویج میشود بیشتر کلاهبرداری و روشی برای درآمد و فریب مردم است. در غالب اوقات توهم است؛ اما در مورد آثار منفی جادو و دعانویسی باید بگوییم کم شدن ایمان به خدا و تاریکی قلب به خاطر استفاده از این گناه، نداشتن هدف در زندگی و دور شدن از حس مسئولیتپذیری و کار و تلاش، ایجاد زمینه برای ضرر زدن به دیگران که اوج سقوط انسانهاست و عدم آرامش در زندگی و ایجاد زمینه افسردگی از آثار منفی استفاده از دعانویسی و سحر و جادوست.
منابع بیشتر برای مطالعه
- پژوهشی در سحر و جادوگری ازنظر اسلام اثر محمد سالاری
- سحر و جادوگری در اسلام اثر سهیلا بدرلو
پینوشتها
1. سوره طه، آیه 66
2. سوره اعراف، آیه 116
3. سوره بقره، آیه 102
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 2، ص 308
۱۴۰۳/۱۲/۲۵ ۱۳:۱۸ شناسه مطلب: 99907
پرسش:
برخی میگویند اگر انفاق نکنیم پیامدها و نتایج منفی دارد! آیا واقعاً اینگونه است؟ لطفاً راهنمایی کنید.
پاسخ:
مقدمه
از کارهای پسندیده در اسلام انفاق کردن است و این موضوع دارای پشتوانه روایی و آیات بسیاری است؛ اما در مورد انفاق مالی محدودیتها و انواعی وجود دارد؛ بهعنوانمثال، انفاق واجب و مستحب داریم که در جای خود در علم فقه و احکام به آنها اشاره شده است؛ اما انفاق منحصر در انفاق مالی نیست و در موضوعات معنوی نیز میتوان انفاق را متصور دانست. در این مورد توجه شما را به نکاتی جلب میکنیم.
پاسخ اجمالی1
انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بیفایده هنگام مرگ، بخلورزی، تحقق زمینه گرایش به زشتیها، دوری از تکامل و ضرر به خود انسان، نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی و باعث عذاب الهی است.
پاسخ اجمالی2
انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بیفایده هنگام مرگ و مایه بخلورزی و تقویت صفت زشت خساست در انسان است. همچنین زمینهساز گرایش به زشتیها و موجب دوری از تکامل و ضرر به خود انسان از طریق محروم کردن خود از سعادت انفاق است. ترک انفاق در بعد اجتماعی، مانند ترک جهاد، نیز سبب نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی خواهد شد. درنهایت ترک انفاق سبب عذاب الهی در آخرت است.
پاسخ تفصیلی
الف. در قرآن و روایات مطالب زیادی در مورد ارزشمندی انفاق به دست میآید:
«مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق میکنند مانند دانهای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند از این مقدار نیز برای هر که خواهد بیفزاید و خدا را رحمت بیمنتهاست و (به همهچیز) داناست.»(1)
در مورد انفاق خداوند به انسان دستورالعملهایی داده است:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! ازآنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرارسد که در آن، نه خریدوفروش است و نه دوستى و نه شفاعت؛ و کافران خود ستمگرند.»(2)
ب. اما ترک انفاق آثار دنیوی و اخروی نیز میتواند داشته باشد که به برخی اشاره میکنیم:
1. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی در هنگام مرگ میشود که سودی ندارد.
«و ازآنچه به شما روزى دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکى از شما فرارسد و بگوید: پروردگارا! چرا مرگِ مرا مدّت کمی به تأخیر نینداختى تا درراه تو صدقه دهم و از صالحان باشم؟!»(3)
2. ترک انفاق به معنای نوعی بخلورزی، موجب میشود تا قابلیت سرزنش و مذمت پیدا کند:
«آیا دیدی کسی که از حق رویگردان شد و کمی عطا کرد و امساک نمود! و گناهش را به گردن دیگرى افکند.»(4)
3. ترک انفاق زمینه گرایش افراد و اجتماع را به زشتی فراهم میآورد زیرا با این کار کسانی ممکن است به فحشاء گرایش یابند و گروهی دیگر در فقر و فلاکت بمانند و به کفر نزدیک شوند:
«شیطان، شما را هنگام انفاق، وعده فقر و تهیدستى مىدهد و به زشتیها امر مىکند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و «فزونى» به شما مىدهد؛ و خداوند، رحمت و قدرتش گسترده و به هر چیز داناست و به وعده خود وفا مىکند.»(5)
4. همچنین باید توجه داشت که ازنظر قرآن، کارهای صالح و احسان در کنار ایمان موجب رشد و تکامل انسان و خدایی شدن میشود. پس مؤمنان محسن و صالح با انفاق خویش در اصل به خود احسان میکنند و این احسان به دیگری، چیزی جز احسان به خودشان نیست؛ درحالیکه ترک کارهای صالح، ازجمله انفاق و صدقه، به معنای محروم شدن از رشد و کمال و ظلم به خویشتن است.
«اگر صدقات و انفاقهاى خود را آشکار کنید، خوب است؛ و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است و از گناهان شما مىکاهد؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است.»(6)
بر همین اساس، هر کس احسان کند، به خود احسان کرده و کسی که ترک احسان کند و زشتکاری را پیشه کند، به خودش ظلم کرده است. پس ازنظر قرآن، نهتنها ترک انفاق به معنای ایجاد بستر برای زشتکاری افراد جامعه است، بلکه همچنین ظلم به خویشتن و گرفتاری به زشتی و آثار آن است.
5. ترک انفاق و صدقات و تأمین افراد اجتماع، بلکه ترک انفاق در امور اجتماعی مانند جهاد، میتواند اسباب نابودی جامعه و سقوط آن شود که آسیب جدی به خود فرد نیز میزند و او را به ورطه هلاکت میافکند:
«و در راه خدا انفاق کنید و با ترک انفاق، خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید؛ و نیکى کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد.»(7)
6. البته تارکان انفاق بدانند که افزون بر عذاب الهی در دنیا، گرفتار عذاب الهی در آخرت نیز میشود، چنانکه قارون با ترک انفاق هم در این دنیا به عذاب خسوف گرفتار شد و همراه ثروتش دفن شد(8)، هم در قیامت گرفتار عذاب دردناک خواهد شد. این اختصاص به قارون ندارد، بلکه تارکان انفاق باید بدانند که گرفتار چنین عذابهای دردناکی در دنیا و آخرت خواهند شد. ماجرای قارون در سوره قصص، آیات 76 تا 71 آمده است.
نتیجهگیری
انفاق در آیات و روایات، بسیار ارزشمند تلقی شده است و ترک آن نیز دارای آثار و تبعات منفی است. ترک انفاق موجب حسرت و پشیمانی بیفایده هنگام مرگ، بخلورزی، تحقق زمینه گرایش به زشتیها، دوری از تکامل و ضرر به خود انسان، نابودی جامعه هنگام خطرات خارجی و عذاب الهی میشود.
منبع برای مطالعه بیشتر
کتاب انفاق، اثر جواد محدثی.
پینوشتها
1. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ سوره بقره، آیه 261.
2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ سوره بقره، آیه 254.
3. «وَ أَنفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛ سوره منافقون، آیه 10.
4. «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّى وَ أَعْطَى قَلِیلًا وَ أَکْدَى»؛ سوره نجم، آیه 34.
5. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ * الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ سوره بقره آیات 267 و 268.
6. «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»؛ سوره بقره، آیه 271.
7. «وَ أَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ سوره بقره، آیه 195.
۱۴۰۳/۱۲/۲۰ ۰۰:۴۸ شناسه مطلب: 99902
پرسش:
دخترم خطایی کرده، مجبور شدم به شوهرم در این باره دروغ بگویم؛ آیا گناه کردم؟ (قبح کذب؛ ذاتی یا اقتضائی)
پاسخ:
مقدمه
در کتب اخلاقی بعد از بحث پیرامون دروغ و حرمت آن به برخی از استثنائات دروغ اشاره شده است. آنچه از استثنائات دروغ برداشت میشود این است که اگر بهواسطة راستگویی، جان و مال و آبروی مؤمن در خطر باشد و یا راست گفتن مفسدهای داشته باشد، بنا بر مصلحت میتوان دروغ گفت.
پاسخ اجمالی کوتاه
در تربیت فرزندان، گاهی والدین با شرایطی روبرو میشوند که راستگویی در آن شرایط، نهتنها مفید نیست، بلکه ممکن است مضر هم باشد. برای مثال، اگر فرزندی خطایی کند و گفتن این خطا به پدر، مفسدهای را بهدنبال داشته باشد، مادر میتواند برای حفظ آرامش خانواده و جلوگیری از آسیب به فرزند، دروغ مصلحتی بگوید. دروغ گفتن در شرایط اضطراری و برای جلوگیری از خطر و آسیب جایز است. اما باید توجه داشت که این مجوز به معنای از بین رفتن قبح عقلی دروغ نیست. والدین نباید به بهانه مصلحت، دائماً دروغ بگویند و به آن عادت کنند.
پاسخ اجمالی
دروغ به طور کلی ناپسند است، اما در شرایطی که راستگویی منجر به آسیب جدی به فرد یا خانواده شود، دروغ گفتن برای جلوگیری از آن آسیب جایز است. دروغ گفتن و پنهان کردن خطای فرزند از یکی از والدین، در شرایط خاص و استثنائی که راست گفتن واقعاً بحرانزا میشود، مانعی ندارد و گناهی برای فرد نوشته نمیشود. بااینحال، باید توجه داشت که اگرچه اضطرار، دروغ را مجاز میکند و حرمت آن را برطرف میکند، اما به این معنا نیست که قبح دروغ به صورت کلی از بین میرود؛ بلکه در این موارد خاص، دروغ اقتضای بدی را ندارد. علاوه بر این باید دقت کرد که این روش عادت نشود و فقط در شرایط خاص مورد استفاده قرار گیرد. در صورت امکان، بهتر است والدین به جای دروغ گفتن، با یکدیگر در مورد خطای فرزند صحبت کنند و به دنبال راهحلی مشترک باشند. در چنین شرایطی، والدین باید با درایت و تدبیر، بهترین راه حل را برای حفظ آرامش و سلامت خانواده و تربیت فرزند خود انتخاب کنند.
پاسخ تفصیلی
خانواده را میتوان اولین و مهمترین پرورشگاه و آموزشگاه دانست. بذر تربیت بهواسطة والدین در جان فرزندان پاشیده میشود و والدین الگوهای عملی و عینی برای فرزندان خویش هستند. پدر و مادر موظفند تا با عمل به وظیفة خویش، آرامش روحی و روانی خانواده را تأمین کنند و از هرآنچه این آرامش را برهم میزند فاصله گیرند.
تربیت
در روند تربیت، گاهی والدین با شرایطی مواجه میشوند که ممکن است صادقبودن در آن شرایط، نهتنها در ایجاد آرامش مؤثر نباشد؛ بلکه مخل آرامش بوده و اثرات منفی متعددی را به دنبال داشته باشد. بهعنوانمثال در خانوادهای که پدر به دلیل خشم و عصبانیت و بداخلاقی و با توجه به سابقة رفتاریش در موارد مشابه، در صورت اطلاع از خطای فرزند، رفتار بدی با وی خواهد داشت؛ در صورت سرزدن خطا از فرزند، چنانچه راست گفتن و بیان خطا منجر به آسیب به وی و ازبینرفتن آرامش در خانواده شود، مادر میتواند خطای فرزند را پنهان کرده و بهوقت ضرورت دروغ مصلحتی بگوید. در روایت آمده است که رسول خدا صلیاللهعلیه میفرمود:
«دروغگویش نمیشمارم، مردی را که میان دو تن آشتی برقرار میکند و سخنی میگوید که از آن جز اصلاح مقصودی ندارد و کسی که در جنگ سخن میگوید و مردی که با زن خود سخن میگوید و زنی که با شوهر خود سخن میگوید.»(1)
ضرورت و قبح دروغ
در فقه اسلامی، مفهوم ناچاری و ضرورت از اهمیت ویژهای برخوردار است و در مواردی دروغ گفتن را جایز میشمارد. این قاعده فقط بهدروغ محدود نمیشود و در سایر موارد نیز کاربرد دارد. برای مثال در شرایطی که فرد از گرسنگی شدید در آستانه مرگ قرار دارد و هیچ غذای دیگری جز گوشت حیوانی که بهصورت شرعی ذبح نشده در دسترس نیست، خوردن آن به مقدار لازم برای رفع گرسنگی و جلوگیری از مرگ، جایز شمرده شده است. بااینحال، باید توجه داشت که اگرچه اضطرار، دروغ را مجاز میکند و حرمت آن را برطرف میکند، اما به این معنا نیست که قبح دروغ از بین میرود؛ بلکه همچنان قبح عقلی دروغ پابرجاست و از بین نخواهد رفت. ضمن اینکه قبح دروغ ذاتی نیست؛ بلکه معمولاً اقتضای بد بودن را دارد، ولی در جایی که هیچ چارهای نباشد اقتضای بد بودن را ندارد.
نکته
آنچه دراینبین لازم است مورد تدقیق قرار گیرد این است که والدین نباید صرفاً بهخاطر هر نوع اعتراض یا هر میزان بداخلاقی یکی از دو طرف، بنای دروغ را در خانه استوار کرده و به بهانه مصلحت دائماً به دروغگویی عادت کنند. در واقع برخی از پدر و مادرها ممکن است خودشان اهل خطا باشند و اتفاقاً سهم فراوانی هم در به خطا افتادن فرزند داشته باشند و از ترس اینکه نوک پیکان اعتراضها و سرزنشها به سمت خودشان روانه نگردد به دروغگویی رو میآورند و بعد هم بهانه میکنند که مصلحت بود برای تأمین آرامش دروغ بگوییم. غافل از اینکه والدین الگوی فرزندان هستند و این نوع عملکرد نهتنها فرزند را از خطا دور نمیکند؛ بلکه او را به تساهل وامیدارد، زیرا تصور میکند که بهراحتی میتواند خطا کند، چرا که مادر یا پدر خطایش را پنهان میکنند و انگارنهانگار که اتفاقی افتاده است. در حقیقت این روش تربیتی، فرزند را به سمت بیمسئولیتی سوق میدهد و او مسئولیت خطاها و گناهان خویش را نمیپذیرد و نسبت به انجام آن جسورتر میشود. به همین دلیل دروغ گفتن و پنهانکردن خطای فرزند از یکی از والدین، در شرایط خاص و استثنائی یعنی شرایطی که راست گفتن حقیقتاً بحرانزا میشود مانعی ندارد و بابت آن گناهی برای فرد نوشته نمیشود؛ اما درعینحال باید دقت کرد که اولاً این روش عادت نشود و ثانیاً فقط در شرایط خاص مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری
از نظر عقلی و شرعی، دروغگویی از باب ضرورت جایز است. «ضرورت»، اصطلاحی فقهی و به معنای پدیدآمدن نیازی شدید در شرایطی است که احتمال بروز خطر و ضرر بر جان، مال، ناموس و حیثیت فرد یا جامعه وجود دارد. اگر یقین دارید که گفتن خطای فرزندتان به پدرش باعث مشکلات بیشتر میشود، دروغ گفتن برای حفظ آرامش خانواده و دفع مفسده جایز است. البته بهتر است بهجای دروغ گفتن، در صورت امکان سعی کنید با همسرتان در مورد خطای دخترتان صحبت کنید و به دنبال راهحلی مشترک باشید. چنانچه مجبور به دروغ گفتن شدید، گناهی برای شما ثبت نمیگردد.
پینوشتها:
1. «کانَ رَسُولُ اللّه یَقُولُ: لا أعِدُّهُ کاذِبا الرَّجُلَ یُصْلِحُ بَیْنَ اثْنَیْنِ یَقُولُ الْقَوْلَ لا یُریدُ بِهِ إِلاّ الاْءِصْلاحَ وَ الرَّجُلُ یَقُولُ الْقَوْلَ فِی الْحَرْبِ وَ الرَّجُلُ یُحَدِّثُ امرأتَهُ وَ ألمَرْأةُ تُحَدِّثُ زَوْجَها»؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه.ق، ج69، ص253.
۱۴۰۳/۱۲/۱۲ ۱۵:۵۷ شناسه مطلب: 99891
پرسش:
با بلاها یا اتفاقات ناگواری که برای غیرمسلمانان میافتد بهخصوص که دشمنان ما باشند، واکنش و عکسالعمل ما چگونه باشد؟ آیا از اینکه گرفتار بلای الهی شدند خوشحال باشیم یا اینکه خوشحالی کار خوبی نیست؟
مقدمه
همیشه بلاهای طبیعی در جایجای دنیای پهناور کموبیش وجود داشته و دارد. این اتفاقات مانند سیل و زلزله و سونامی و آتشسوزی و ... در بسیاری اوقات باعث درگیریهایی بین مردم مخصوصاً افراد متدین میشود که عدهای خوشحال و عدهای بیتفاوت و عدهای ناراحت هستند. این موضوع ازنظر اخلاقی هم قابلبررسی است. در ماجرای آتشسوزی اخیر برخی مناطق آمریکا این سؤال پیش میآید که وضعیت چگونه است؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نه؟ در این مورد نکاتی عرض میکنیم.
متن اصلی پاسخ
1. دشمنی با دولت ستمگر آمریکا نه ملت آن
اولاً ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت. ممکن است گروهی بهزور و یا خونریزی بر کشوری مسلط شوند و مردم آن کشور نیز تحت سلطه آنها قرار گیرند. سیاستهای آن گروه که دولت شدهاند لزوماً ربطی به مردم تحت سلطه آنها ندارد؛ یعنی باید بین دولتهای ستمگر و مردم تحت نفوذ آنها باید تفاوت قائل شد؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست (البته هنوز وارد جنگ مستقیم با آنها نشدیم درنتیجه مصداق کافر حربی قطعی نیستند) ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. ایشان میفرماید: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مىآوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون] مسئلهى آمریکا بهخاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا بهعنوان یک مجموعهى جغرافیایى یا بهعنوان یک ملّت، بهعنوان یک مجموعهى انسانى هیچ مسئلهاى نداریم، آنهم مثل بقیّهى کشورها؛ مسئلهى ما با آمریکا، مسئلهى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیادهطلباند.(6/9/1393) ما با ملّت آمریکا هم -بااینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینهورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است- هیچ دشمنی نداریم؛ آنها هم مثل بقیّهی ملّتهایند. آنچه نقطهی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهتگیری خصومتهای نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه میکنیم. 29/8/1392»(1) بنابراین اگر دولت آمریکا تضعیف بشود و شرش از سر ایران و مسلمانان و راه بندگی و ایمان کم شود خوشحالی جا دارد کما اینکه دعاهای زیادی در مورد منکوب شدن دشمنان و تضعیف آنها و برطرف شدن شرّشان از سر مسلمانان داریم. همانطور که امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «خدایا مشرکین را با مشرکین مشغول کن تا به مرزهای مسلمانان نزدیک نشوند و آنها را گرفتار نقص و کمبود در توانایی بفرما و... »(2) ولی مصیبتزده شدن مردم آنها که اساساً شاید با دولت آمریکا تفاهم و موافقتی نداشته باشند معلوم نیست خوشحالی داشته باشد یا این خوشحالی ارزشمند باشد.
2. همراهی نکردن همه مردم امریکا با سیاستهای دولت
در مواضع برخی از مردم آمریکا موافقت با ارزشهای اخلاقی دیده میشود، مثلاً در آمریکا در دفاع از مردم مظلوم غزه راهپیماییهای زیادی انجام شده است که این کار بسیار ارزشمند بوده و مخالف سیاستهای دولت آمریکاست؛ بنابراین نباید همه مردم آمریکا را با دولت آمریکا همراه دانست یا از مصیبت آنها خوشحال شد.
3. تأدیب الهی ظالمان و ستمگران
اما این آتشسوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد میکند. دولتی که از اول بر پایه استکبار و استعمار و جنگ و خونریزی پایهگزاری شده است. در اینکه دولت آمریکا و سردمداران آن ظالم بوده و بهویژه در چهلوشش سال اخیر با تحریمهای ظالمانه باعث مرگومیر فراوان بیماران مظلوم ایرانی شدهاند، با حمایت دیکتاتوری مثل صدام، جنگ و کشتار را بر مردم مسلمان ایران تحمیل کردهاند، هواپیمای مسافربری را عمداً با مسافرانش منهدم کردهاند، ثروتهای زیادی از مردم را بلوکه یا مصادره کرده و باعث مشکلات فراوان شدهاند، شکی نیست. میلیونها عراقی و ده ها هزار افغانستانی را قتل عام کرده، میلیونها انسان در کشورهای آفریقایی، آسیایی، اسلامی و غیر اسلامی را با تحمیل جنگ، فقر و انواع روشها از زندگی ساقط کرده و با دزدی ثروتهایی مثل معادن طلا، آهن، نفت و ... آنها را به خاک سیاه نشانده است. در یک سال و نیم اخیر به طرز وحشیانهای در حمایت از رژیم سفاک صهیونیستی در لبنان و غزه بیش از پنجاههزار نفر را قتل عام کرده وزندگیشان را نابود کرده است. این ظلمها هرچند با واکنش بخشی از مردم امریکا، دانشجویان، هنرمندان و دیگر اقشار آنها نیز مواجه شده است، ولی این ظلمهای فراوان میتواند تأدیب الهی را با این مصیبتها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد. در روایات داریم که امیرالمؤمنین فرمود: «بلا و مصیبت برای ظالم ادب است برای مؤمن امتحان است برای انبیا ارتقاء درجه و برای اولیا کرامت است.»(3) اگر واکنش افراد در فضای حقیقی یا مجازی نسبت به آتشسوزی از سر دشمنی با دولت آمریکا باشد و از تنبیه این دولت و مکافات دولت آمریکا خوشحالی وجود داشته باشد نکوهش شده نیست؛ و اگر از بلا و مصیبت برای مردم آمریکا کسی خوشحال است ارزشمند نیست و درواقع نتوانسته بین دولت و ملت تفاوت قائل شود. ابراز خوشحالی بسیاری از این اتفاق نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بیدریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلمهای دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاینجهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمیشود. نهایتاً اینکه این آتشسوزی هم هشدار برای آمریکاست، هم میتواند ضرر و زیان مالی بزرگی برای جلوگیری از ادامه حمایتها و آتشافروزیها در جایجای دنیا ازجمله غزه باشد و هم میتواند نفرت دنیا را از این حمایت به سمع و نظر سردمداران آمریکایی برساند تا شاید در سیاستهای خود تجدیدنظر نمایند.
نتیجه
ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند. و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد؛ اما این آتشسوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد میکند. این واقعه میتواند تأدیب الهی را با این مصیبتها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد که در روایات هم به آن اشاره شده است که بلا برای ظالم ادب است. ابراز خوشحالی از این اتفاق، نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بیدریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلمهای دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاینجهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمیشود.
منابع برای مطالعه بیشتر
- دشمنشناسی، شناخت دشمن و روشهای مقابله با آن از منظر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی اثر سیّد امیر پور فاضلی
پینوشتها
1. سایت رهبری، https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43885
2. «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِم»، على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 130، دعای حضرت برای مرزبانان
3. «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198