اخلاق

مادر نقش کلیدی در فرهنگ و تربیت انسان‌ها ایفا می‌کند لذا یکی از شریف‌ترین کارهای اخلاقی که فرهنگ، شناخت و ویژگی‌های اخلاقی یک جامعه را رشد می‌دهد نقش مادری است.
مادر بودن یک ارزش و فضیلت اخلاقی

پرسش:

آیا مادر بودن یک ارزش و فضیلت اخلاقی به حساب می آید؟

 

پاسخ
در همه ادیان الهی از مادر و شأن و جایگاه و کارکردهای تربیتی، فرهنگی و اجتماعی آن سخن به میان آمده است. در دین اسلام نیز ابعاد مختلفی از جایگاه مادری مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. یکی مباحثی که در موضوع مادری قابل‌طرح است حیث اخلاقی آن است به این معنا که از ارزش اخلاقی مادری پرسیده شود. چنانکه در اینجا این بُعد مورد سؤال قرارگرفته است.  پاسخ به این سؤال که مادری ارزش اخلاقی دارد یا خیر و فضیلت اخلاقی محسوب می‌شود یا نه از یک‌سو با نظر به بررسی چیستی ارزش اخلاقی و شرایط تحقق آن ممکن است و از سوی دیگر نیازمند واکاوی منابع نقلی و سخنان عالمان و اندیشمندان مسلمان در رابطه با شأن مادری است.

1. ارزش اخلاقی مادری از منظر فلسفه اخلاق
نظر به معنای مطلوبیت در ارزش، متعلق دستورات، سلیقه‌ها، قراردادها و نیز اهداف، افعال، اشیاء و اشخاص می­توانند به ارزش متصف شوند. (1)  در نتیجه ارزش اخلاقی به فعل یا صفت اخلاقی اطلاق می‌شود. (2) به عبارت دقیق‌تر مراد از ارزش اخلاقی، ارزش­های عملی، فعلی یا رفتاری است که با اختیار از انسان صادر شود یا منشأ آن‌ها فعل اختیاری انسان باشد و یا اینکه نتیجه امری ناشی از اختیار انسان باشد و موضوع آن رفتار اختیاری انسان است یعنی عملی که انسان آن را با اختیار و انتخاب خود انجام می‌دهد. (3) از سوی دیگر ازآنجایی‌که از منظر اسلامی ارزش اخلاقی مشتمل بر ارزش مثبت و منفی است، ارزش اخلاقی مثبت آن ارزشی است که تأثیر مثبتی که در رسیدن به ارزش ذاتی (کمال نهایی) داشته باشد (4) به این معنا که موجبات کمال نهایی انسان را فراهم کند و در راستای تحقق آن قرار گیرد. بر پایه این دو نکته ازآنجایی‌که «مادر شدن» یک کنش اختیاری است و در حقیقت موضوع رفتار اختیاری انسان است می‌تواند متصف به ارزش اخلاقی شود. همچنین ازآنجایی‌که بر طبق منابع روایی -که در ادامه ذکر خواهد شد- مادری، شأنی است که دارای اجر و ثواب است و این اجر و ثواب نشان می‌دهد نقشی مثبت در کمال نهایی انسان دارد، می‌توان گفت مادری دارای ارزش اخلاقی مثبت بوده و یک فضیلت اخلاقی محسوب می‌شود.

2. منزلت مادری در نزد انبیا و اولیاء الهی
بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد شأن مادری در نزد انبیاء و اولیاء الهی شأنی والا است. حضرت ابراهیم علیه­السلام برای پدر و مادرش دعا می‌کند و از خدا می‌خواهد که آن‌ها را مورد غفران و آمرزش قرار دهد. در قرآن کریم دراین‌باره از زبان آن حضرت آمده است: ﴿ رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسَابُ؛ پروردگارا﴾؛ «من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا می‌شود، بیامرز». (5) از حضرت عیسی علیه­السلام نیز در قرآن کریم نقل‌شده است که فرموده است:  ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیا﴾؛ «مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است». (6) 
اینکه یک پیامبر الهی از خداوند متعال توفیق نیکوکاری به مادرش را طلب می‌کند نشان‌دهنده مقام والای مادر در نزد آن حضرت است. همچنین امام سجاد علیه‌السلام در باب حق مادر و عظمت و منزلت او می‌فرماید: «حق مادر بر تو این است که بدانی او تو را حمل نمود، آن‌گونه که هیچ‌کس، دیگری را حمل نمی‌کند؛ و از میوه قلبش به تو داد که احدی به دیگری نمی‌دهد؛ تو را با جمیع اعضاء و جوارحش در آغوش گرفت و باکی نداشت از اینکه گرسنه باشد درحالی‌که تو را می‌پوشاند و در آفتاب باشد تا تو را در سایه نماید و خواب را به خاطر تو ترک نمود و تو را از سرما و گرما محافظت نمود و تو در برابر این‌همه خدمت، کجا می‌توانی شکرگزار اوباشی، مگر به کمک و یاری و توفیق پروردگار». (7) این بیانات نشان‌دهنده جایگاه والا و ارزشمند مادر است به همین جهت دستور به پاسداشت آن و ادای حق آن صادرشده است.

3. مادری کنشی اختیاری است که با فرزند آوری محقق می‌شود، بنابراین برای تشخیص ارزشمندی مقام مادر می‌توان به بررسی ارزش اخلاقی فرزند آوری توجه نمود و از آن زاویه به تعیین اهمیت ارزش اخلاقی شأن مادری اشاره نمود. در برخی روایات برای زحمت فرزند آوری مادران ارزش والایی در نظر گرفته‌شده است. در روایتی به پاداشی هم‌ردیف رزمنده و شهید برای فرزند آوری مادران اشاره‌شده است: «لِلْمَرْأَهِ مَا بَیْنَ‏ حَمْلِهَا إِلَى وَضْعِهَا إِلَى فِطَامِهَا مِنَ الْأَجْرِ کَالْمُرَابِطِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ هَلَکَتْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ کَانَ لَهَا مِثْلُ مَنْزِلَهِ الشَّهِیدِ؛ (8) زن از ابتدای بارداری تا وضع حمل و پس از آن تا از شیر گرفتن کودک اجری مانند رزمنده در راه خدا دارد و اگر در این دوران از دنیا برود منزلتی مانند منزلت شهید دارد».

در روایت دیگری با برشمردن سختی‌های فرزند آوری و تربیت آن از اجر و ثواب آن سخن به میان آمده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره فرموده است: «إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَهُ کَانَتْ بِمَنْزِلَهِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِی مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّهٍ کَعِدْلِ‏ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلَى جَنْبِهَا [جَنْبَیْهَا] وَ قَالَ استأنف [اسْتَأْنِفِی‏] الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکِ؛ (9) هنگامی‌که زن باردار می‌شود در تمام طول مدت حمل به‌منزله روزه‌دار و شب‌زنده‌دار و مجاهد در راه خدا باجان و مال است و هنگامی‌که وضع حمل می‌کند آن‌قدر خدا به او پاداش می‌دهد که هیچ‌کس حد آن را از عظمت نمی‌داند و هنگامی‌که فرزندش را شیر می‌دهد در برابر هر مکیدنی از سوی کودک خداوند پاداش آزاد کردن برده‌ای از فرزندان اسماعیل را به او می‌دهد و هنگامی‌که دوران شیرخوارگی کودک تمام شد یکی از فرشتگان بزرگوار بر پهلوی او می‌زند و می‌گوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن چراکه خداوند همه گناهان ترا بخشید». (9) بدیهی است وقتی یک کنش اختیاری دارای اجر و ثواب اخروی باشد نشان‌دهنده ارزش اخلاقی مثبت آن است. در روایت زیبای دیگری پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرموده است: «الْجَنَّهُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَات؛ (10) بهشت زیر قدم مادران است». همچنین فرموده است: «تَحتَ أَقدَامِ الأُمَّهَاتِ رَوضَهٌ مِن رِیَاضِ الجَنَّه؛(11) دری از درهای بهشت در زیر پای مادران است». 

4. منزلت اخلاقی مادر در بیان امامین انقلاب
امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری‌شان والایی برای مقوله مادری قائل هستند. تا جایی که از حیث اخلاقی نیز به این مقوله نظرکرده‌اند. امام خمینی (ره) مادری را از شریف‌ترین کارها دانسته معتقدند: «مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگ‌ترین خدمتی است که انسان به انسان می‌کند... اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت  اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین می‌شود». (12)
مقام معظم رهبری نیز درباره نقش مادر بودن و ارزش اخلاقی آن گفته است: «نقش مادری با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر قابل‌مقایسه نیست». (13) در فراز دیگری گفته‌اند: «مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگی‌های اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، باروح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل می‌کند. همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است». (14)

نتیجه:
ازآنجایی‌که مادر بودن یک کنش اختیاری است می‌تواند در زمره ارزش‌های اخلاقی قرار گیرد. از سوی دیگر با مراجعه به آیات و روایات رسیده از اولیاء الهی می‌توان گفت یکی از برترین فضیلت‌های اخلاقی مادر بودن است به‌طوری‌که بر اعمال و رفتارهای مادران اجر و ثواب بسیار زیادی بارشده است. همچنین ازآنجایی که مادر بودن نقش کلیدی در فرهنگ و اجتماع و تربیت انسان‌ها ایفا می‌کند می‌توان ادعا نمود یکی از شریف‌ترین کارهای اخلاقی که فرهنگ، معرفت، تمدن و ویژگی‌های اخلاقی یک قوم و جامعه را رشد می‌دهد نقش مادری است.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام.
2. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال.
3. افضلی، مرضیه؛ انتظاری، علی، جایگاه مادری از منظر شهید مطهری در مقایسه با فمینیسم.
4. کبیری قمی، نعیمه؛ معصومی زواریانی، سمیرا، نقش تربیتی زن در جامعه اسلامی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مصباح یزدی، محمدتقی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1388، ص 142.
2. فتحعلی، محمود و دیگران، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، زیر نظر آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1391، ص 193.
3. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ پنجم، 1391، ج 1، ص 49.
4. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ هفدهم، 1384، ص 461.
5. سوره ابراهیم، آیه 41.
6. سوره مریم، آیه 32.
7. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 2، ص 460.
8. همان، ج 3، ص 561.
9. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364 ش، ج 21، ص 451.
10. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382، ص ۴۳۴.
11. نوری طبرسی، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، 1408 ق، ج 15، ص 181.
12. موسوی خمینی، سید روح‌الله، صحیفه نور، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378 ش، ج 7، ص 446.
13. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار جمعی از مداحان، 5/5/1384، در: http://www.farsi.khamenei.ir
14. همان.
 

انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال، درصدد الگوبرداری از دیگران است. برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند همانند وجود مقدس این بزرگواران.
حضرت زهرا و حضرت زینب -سلام الله علیهما- الگوی زنان

پرسش:
یک زن چگونه می‌تواند به ‌جایگاه والایی مثل حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما برسد؟ این بانوان چه‌کارهایی انجام داده بودند؟
 

پاسخ:
انسان موجودی کمال‌گرا است و همین ویژگی باعث می‌شود تا او همواره در تکاپو برای رسیدن به مدارج کمال باشد. او در این مسیر از طریق فعلیت بخشیدن به استعدادهای فطری و درونی خویش قدم در مسیر تکامل می‌گذارد. انگیزه رسیدن به قله تکامل، میل به اسوه و الگوپذیری را در انسان شکوفا می‌کند و او همواره دوست دارد از تجربه کمال‌یافتگان بهره ببرد. میل به الگوخواهی باعث می‌شود تا انسان بعد از شناخت و یافتن اهل کمال، از روش و سیره آن‌ها تبعیت و الگوبرداری کند.

تقلید و تبعیت از سیره و روش دیگران، گاهی ممکن است خالی از هرگونه اندیشه و تفکر باشد و انسان تقلیدی ناآگاهانه و بدون هدف یا تنها باهدف‌هایی کم‌ارزش را پیش گیرد. طبیعتاً چنین الگو گیری اگرچه اصلش برگرفته از میلی فطری است؛ اما چنین شخصی در روش خود دچار خطا و اشتباه شده است؛ اما گاهی تقلید و تبعیت از دیگران تقلیدی کورکورانه نیست؛ بلکه انسان کاملاً آگاهانه و با هدف و همراه با علم و شناخت، دیگران را الگوی خویش قرار می‌دهد.  قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اسوه و الگو معرفی می‌نماید و می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِیرًا»؛ «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند». (1)

زنان الگو
آنچه منجر به برتری انسان‌ها از یکدیگر می‌شود تقوا و میزان تسلیم در برابر حق است و این امر میان زنان و مردان مشترک است. به‌عنوان‌ مثال خداوند در آیاتی از قرآن آسیه همسر فرعون را به‌عنوان الگو و اسوه مؤمنان معرفی می‌کند. قرآن می‌فرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» «و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی‌بخش!» (2)
پیامبر اسلام نیز دخترشان را الگوی زنان جهان معرفی کرده و می‌فرمایند: «اَتانی مَلَک فَبَشّرَنِی إِنَّ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَ نِساءِ أُمَّتِی» (3)«فرشته‌ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه، سرور همه زنان اهل بهشت و نیز سرآمد همه بانوان امّتم است».در نگاه اسلام کسی می‌تواند الگو باشد که در برابر حق تسلیم است و میزان اسوه بودن هر کس به میزان تسلیم بودن در برابر خداوند و دستورات الهی بازمی‌گردد. انسان‌های کامل، الگوی کاملی هستند و انسان می‌تواند در تمام ابعاد زندگی به سیره آن‌ها مراجعه کرده و از آن‌ها تبعیت نماید. حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها یا حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها می‌توانند الگوی همه زنان و مردان عالم باشند؛ همان‌گونه که یک مرد نیز همچون حضرت علی علیه‌السلام یا وجود مقدس پیامبر صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌اله می‌توانند الگوی کاملی برای همه مردان وزنان عالم باشند؛ چراکه زن و مرد در توان تقرب به خدای متعال و رسیدن به هدف خلقت باهم تفاوتی ندارند.

فلسفه الگو بودن حضرت زهرا
دلیل اینکه پیامبر اسلام حضرت زهرا را الگو معرفی می‌کنند این است که اسوه گری حضرت زهرا جلوه دیگری از اسوه بودن پیامبر اسلام است؛ یعنی فاطمه زهرا استمرار همان اسوه حسنه (پیامبر) است. دفاع حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها از ارزش‌های اسلامی، گذشتن از جان در راه بقا و دوام ولایت، تقوا، عفت، مهربانی، فرزند پروری و همسرداری ایشان الگوی بی‌بدیلی برای همه انسان‌هاست. به همین دلیل وجود مقدس امام ‌زمان نیز مادر خویش را الگوی خود دانسته و می‌فرمایند: «وَ فِی اِبْنَهِ رَسُولِ اللهِ لِی اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (4)«همانا در دختر رسول خدا برای من، الگویی شایسته وجود دارد».درواقع چون وجود حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها استمرار وجود پیامبر است اسوه‌پذیری از او نیز همان اسوه‌پذیری از رسول‌الله است. حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها نیز با قدم‌ گذاشتن در همین مسیر شایستگی الگو بودن را دارا هستند.

هدایت، پیش‌زمینه تأسی
خداوند در قرآن می‌فرماید: «أُولَٰئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ»؛ «آن‌ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن!» (5) در این آیه ابتدا به مسئله هدایت انبیا اشاره ‌شده و سپس موضوع الگو بودن آن‌ها بیان می‌گردد؛ یعنی دلیل و علت اینکه انبیا می‌توانند الگو باشند این است که پیش‌زمینه لازم برای الگو بودن را دارا هستند و آن پیش‌زمینه چیزی جز هدایت نیست. ما نیز باید از کسانی الگو بگیریم و تأسی نماییم که خودشان هدایت یافته باشند. وجود مقدس حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما پیش‌زمینه هدایت را دارا هستند.

الگو گیری مستقیم و غیرمستقیم
نکته دیگری که در امر الگو گیری باید به آن دقت کنیم این است که گاه الگو گیری به شکل مستقیم است یعنی گفتار و کردار شخص الگو را عیناً تکرار می‌کنیم. مثلاً پیامبر ما نماز را اول وقت می‌خواندند، ما نیز با الگو گیری از ایشان نماز خود را اول وقت می‌خوانیم. گاهی نیز الگو گیری به شکل غیرمستقیم است؛ یعنی ممکن است همان عمل در زمان حاضر قابلیت تکرارشدن نداشته باشد؛ اما روح و حقیقت آن عمل را الگوبرداری کرده و با تحلیل و بررسی سیره آن بزرگواران وظیفه خویش را در تمام ابعاد زندگی به انجام می‌رسانیم. مثلاً حضرت زهرا لباسی مندرس و وصله‌دار می‌پوشیدند، طبیعتاً در اینجا منظور از الگو گیری از ایشان این نیست که ما نیز لباس وصله‌دار بپوشیم؛ بلکه روح و حقیقت این رفتار یعنی همان زهد و پرهیز از دنیاگرایی باید مورد توجه ما قرار گیرد.

اولویت‌بندی
آنچه در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما شاهدیم توجه به اولویت‌ها در زندگی است. مهم‌ترین هدف برای آن‌ها بندگی خداست و متناسب با همین تعبد به اولویت‌بندی امور مبادرت می‌ورزند. در سیره این بزرگواران وظیفه مادری و همسرداری جایگزین ندارد؛ پس یک زن باید انجام این امور را در اولویت قرار دهد و سایر فعالیت‌ها نباید هرگز وظیفه مادری و همسری را تحت‌الشعاع قرار دهد.

تربیت کودک
خانواده اولین کانون تربیتی است که کودک قدم در آن می‌گذارد. باتوجه ‌به اینکه حساس‌ترین و مهم‌ترین دوران زندگی، کودکی است و کوچک‌ترین انحراف یا سهل‌انگاری ممکن است به شخصیت و آینده کودک لطمه‌های جبران‌ناپذیری وارد کند؛ متمرکز بودن یک زن بر امر تربیت ضروری است. ضمن این‌که توجه یک زن به امر تربیت فرزندش به‌نوعی قدم‌گذاردن در مسیر حضرت زهرا و حضرت زینب است.

مؤلفه‌های رفتاری
قدم‌گذاردن در مسیری که حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله‌ علیهما در آن مسیر قدم گذاشته‌اند کار آسانی نیست؛ بلکه نیازمند تلاش مداوم، ایمان قوی، عمل صالح و پیروی از سیره معصومین علیهم‌السلام است. از مهم‌ترین الزامات این مسیر می‌توان به امور زیر اشاره کرد:
1. تقوا؛  تقوا سپری است که به‌واسطه‌ی انجام واجب و ترک حرام نصیب انسان می‌شود.
2. علم‌آموزی و کسب معرفت را می‌توان ازجمله ویژگی‌های حضرت زهرا و حضرت زینب دانست؛ بنابراین کسی که قصد الگوگیری از این بزرگواران را دارد باید در مسیر کسب علم و معرفت گام بردارد.
3. عبادت؛ عبادت‌های حضرت زهرا و حضرت زینب عامل اتصال آن‌ها به خدا بود. انسانی که خواهان تبعیت از این شخصیت‌های نورانی است باید به عبادت تمسک ورزد.
4. صبر؛ از مهم‌ترین ویژگی‌های این بزرگواران صبر بر بلا و مصیبت است. صبور بودن نیز از دیگر لوازم تبعیت است.
5. خدمت به خلق را می‌توان در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب به‌وضوح مشاهده کرد.
6. تبعیت از ولایت از دیگر صفات بارز حضرت زهرا و حضرت زینب است.
7. تربیت نسل صالح
8. دفاع از حق و حقیقت

 نتیجه گیری
انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال درصدد الگوبرداری از دیگران است. در نگاه اسلام برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند. به همین دلیل وجود معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان انسان کامل بهترین الگو و اسوه معرفی می‌شوند. ما قائل به این امر هستیم که وجود حضرات معصومین علیهم‌السلام از نوری واحد است و حقیقت نوری کردار و گفتار و رفتار آن‌ها یکسان است؛ بنابراین پیامبر اسلام و ائمه معصومین و همچنین حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما می‌توانند بهترین الگو برای ما باشند.اسلام احیاگر شخصیت زن و حافظ کرامت انسانی اوست؛ هر دستوری که در دین اسلام برای زن ارائه ‌شده است در جهت حفظ شأن و شخصیت زن است. زن در نگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است به شرطی که همسو با فطرت خویش حرکت نماید؛ بنابراین بر زن مسلمان نیز لازم است تا به وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش توجه کند و صرفاً ذهن خویش را معطوف به یک بُعد ننماید. با مطالعه زندگی‌نامه حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما، می‌توان از تجربیات و روش‌های زندگی آن‌ها بهره‌مند شد. رسیدن به مقام والای حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌ الله علیهما، گرچه میسر نیست؛ ولی نزدیک شدن به چنین منزلت و جایگاهی، نیازمند تلاش مداوم، صبر و استقامت است.

برای مطالعه بیشتر
1. الگوی برتر، علی‌اصغر رضوانی
2. عاشورا و الگوگیری، جواد محدثی
3. فاطمه، الگوی مهدی، سید مسعود پور سید آقایی
4. زن در آیینه جمال و جلال، آیت‌الله جوادی آملی

پی‌نوشت‌ها
1. سوره احزاب، آیه 21
2. سوره تحریم، آیه 11
3. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 21، ص 279
4. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 53، ص 180، باب 31، روایت 9
5. سوره انعام، آیه 90
 

نجاست سگ به معنای بی‌ارزش بودن این حیوان نیست. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط خانه و انس با آن اجتناب شود.
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی

پرسش:
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی و در منزل چه شرایطی دارد؟
 

پاسخ:
اسلام برای جانوران مرتبه پایین‌تری از انسان‌ها قائل است و انسان را اشرف مخلوقات می‌داند؛ با این حال قرآن از مسلمانان خواسته ‌است که با جانوران و حیوانات به ملایمت و مهربانی رفتار کنند و از بدرفتاری با آن‌ها بپرهیزند. بر اساس قرآن، جانوران و حیوانات نیز هماهنگ با تمام آفرینش، به ستایش خدا می‌پردازند؛ هرچند این ستایش به زبان آدمیان فهمیده نمی‌شود.(۱) در قرآن، بیش از دویست آیه به موضوع جانوران می‌پردازد و نام سی و پنج جانور در قرآن آمده ‌است و شش سوره به نام‌های جانوران نام‌گذاری شده‌ است. 
بنابراین اسلام رفتار بسیار مناسبی با حیوانات داشته و به‌ دفعات مردم را به مهربانی با حیوانات توصیه کرده‌ است. دین اسلام نه‌تنها به ما اجازه حیوان آزاری نداده، بلکه به رفتار مناسب با حیوانات و طبیعت سفارش کرده است.
با ذکر این نکات به پاسخ سؤال اصلی در مورد نگهداری از سگ یا گربه و دیگر حیوانات به عنوان حیوان خانگی می‌پردازیم.

1. اصل نگهداری از سگ یا داشتن آن اشکالی ندارد، مهم چگونگی نگهداری و برخورد با این حیوان است. در اسلام سگ حیوانی است که بدنش نجس شمرده شده است، ولی این نجاست مساوی با تنفر یا پلید بودن سگ نیست. نجاست و طهارت یک حکم شرعی است. این که مثلاً خون نجس است، به این معنا نیست که خون خبیث است و پلید است و از شیطان است و... بلکه به این معنا است که اگر به بدن و لباس ما رسید، باید آن را با پاک کننده‌ای مثل آب بشوییم در عین حال خون مایه حیات است و خون انسان‌ها محترم است و خون شهید با این که از لحاظ وضعی نجس است، اما محترم و مقدس است و سعادت شهید و جامعه را در پی دارد. بنابراین فقط مسئله، نجاست و طهارت است و بس. 
اتفاقا سگ، به دلیل خصوصیات خوبی که دارد ارزشمند است، حتی قیمت دارد؛ مانند سگ گله، سگ نگهبان، سگ شکاری و... . کسی نباید فکر کند، چون سگ حکم نجاست دارد، پس ارزشمند نیست یا پلید و پست است یا اسلام از آن متنفر است. همین سگ که نجس است اگر هار و ولگرد نباشد، مثل سگ شکاری، سگ گله و سگ نگهبان ارزشمند است و نگه داشتنش اشکال ندارد و خرید و فروشش جایز است و قیمتش مثل قیمت گوسفند حلال می‌باشد و رسیدگی به او و غذا دادن و تیمارش پسندیده است. 
در مورد گربه وضعیت نجاست و طهارت متفاوت است. گربه مثل سگ نجاست ندارد، ولی در احکام و فقه، همراه بودن بدن و لباس نماز‌گزار به موی گربه، به هنگام نماز اشکال داشته و موجب بطلان آن خواهد شد.

2. با این توصیفات در مورد سگ، باید از سگی که ارزشمند هم هست، مثل دیگر سگ‌ها دوری کنیم و اگر لباسمان به بدن خیسش خورد، آن را بشوییم. بنابر روایات معتبر برخورد با بدن سگ اگر دست یا بدن او خیس باشد باید آب کشیده شود. امام علی علیه‌السلام در این مورد می‌فرماید: «از نزدیکی با سگ‌ها دوری کنید. پس هر کس با سگ برخورد داشت، در حالی که بدنش خیس بود، باید بدنش (محل برخورد) را بشوید.»(2) نگه داشتن سگ نگهبان و گله و... در بیرون فضای خانه هم ایراد ندارد، یعنی خوب است که آن حیوان را در کناری از محل سکونت نگه داری کنیم، به‌گونه‌ای که در محل نشستن و خوابیدن و زندگیمان رفت و آمد نداشته باشد و آنها را نجس نکند.

3. کاری که در اسلام نکوهش شده این است که سگ یا گربه را مانند فرزند خود در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و می‌بویند و با هم هم‌غذا می‌شوند و... ، این پسندیده نیست. شاید یکی از دلائل مهمی که تأکید شده انس و نگهداری سگ درون خانه اصلاً مطلوب نیست، ریشه در روایاتی دارد که تأکید می‌کند؛ با کسی یا چیزی انس بگیرید که شما را رشد دهد و در تعالی و رشد شما اثرگذار باشد. 
امام رضا علیه‌السلام در این مورد فرمودند: «اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد روز قیامت با او محشور می‌شود.»(3) این طبیعی است که انس با چیزهایی که بی‌ارزش است یا ضد ارزش است، کم‌کم انسان را شبیه او می‌کند، و او را از مسیر تعالی و رشد و معنویت متوقف می‌کند، این انس و علاقه و محبت انسان، بسیار با ارزش است و بهتر است آن را صرف چیزهای با ارزش کنیم. در این نکته تفاوتی بین سگ و گربه نیست. انس انسان باید با کسانی باشد که او را به خدا نزدیک‌تر کند و معنویتش را زیاد کند؛ ولی هم‌نشینی با حیوان از نظر اخلاقی مطلوب نیست.

4. بنابراین اگر در فضای آپارتمانی زندگی می‌کنید، نگهداری سگ و گربه خوب نیست، چون رعایت مسائل نجاست و طهارت یا رعایت مسائل مربوط به نماز آن‌ها سخت و مشکل است، اما اگر منزلی دارید که ویلایی است و حیاط دارد می‌توانید اتاقکی برای سگ درست کنید تا آنجا باشد و نگهبانی کند و شما هم به او با رعایت مسائل بهداشتی و شرعی رسیدگی کنید.

5. البته نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات و رعایت حقوق آنها و رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است، از طرفی نسبت به همسایه و همسایه‌داری در معارف اسلامی سفارشات زیادی شده است تا جایی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود گمان کردم همسایه از همسایه ارث می‌برد.(4) در نگهداری سگ یا گربه یا سایر حیوانات خانگی دیگر، باید دقت بر این نکته باشد که همسایه‌ها از سر و صدای حیوانات و  خدشه‌دار شدن بهداشت ناشی از نگهداری آن اذیت نشوند. از نظر رعایت حقوق همسایگان مهم‌ترین موضوع رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است، پس نباید نگهداری از حیوان خانگی امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند.

نتیجه‌گیری
سگ در اسلام نجاست دارد و گربه هم موی بدنش اگر به لباس یا بدن بماند، موجب بطلان نماز است. اما این نجاست به معنای بی‌ارزش بودن این حیوانات نیست و اسلام با اصل نگهداری از آن مشکلی ندارد، ولی نگهداری این حیوان در اندرونی خانه و آمدنش به درون خانه و آپارتمان مشکل است چون رعایت حکم نجاست و پاکی‌ آن مشکل است. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد و از ظلم به آنها نهی کرده است، توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط اندرونی خانه و منزل و انس با او دوری شود، زیرا انسان باید با موجودات و افرادی انس بگیرد که او را از نظر معنوی بالاتر ببرند. از نظر رعایت حقوق همسایگان هم مهم‌ترین موضوع، رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است و نگهداری از حیوان خانگی نباید امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند. البته نگهداری برخی پرندگان، مانند کبوتر یا شبیه آن، یا برخی حیوانات اهلی، مانند مرغ و خروس و... توصیه شده است؛ ولی نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات، رعایت حقوق آنها، رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
•    حقوق حیوانات در اسلام، اثر ابوالقاسم مقیمی
•    احترام حیوانات در اسلام، اثر علی کردائی
•    اخلاق همسایه داری و آپارتمان نشینی اثر محمد جواد فلاح
•    با همسایگان چگونه رفتار کنیم اثر اکبر خواجه پیری
•    کتاب همسایه خوب (با رویکرد اسلامی) اثر حامد صفاری، محمدحسن فاطمی‌راد

پی‌نوشت‌ها
1. سوره إسراء، آیه 44.
۲. «تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْیَغْسِلْه‏»؛ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام، قم، 1409ق، ج3، ص417.
۳. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، دار احیاء الثراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 98، ص103.
4. «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُه‏»؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج4، ص13.
 

بین عبادت خدا و خدمت به خلق خدا تضادی نیست که بخواهیم اولویت یکی از آن ها را بر دیگری اثبات کنیم. هر کدام این دو سرجای خودش بسیار با اهمیت است.
عبادت خدا یا خدمت به خلق؟

پرسش:
آیا نماز خواندن و عبادت خدا مهم است یا کمک به مردم و خوش رفتاری با آنها؟ کدامیک مهم تر است؟
 

پاسخ:
با جستجو و تحقیق در منابع دینی به این حقیقت پی می‌بریم که اسلام و تشیّع، هدف اصلی از حیات دنیوی را رسیدن به رشد، تکامل و سعادت می‌داند. برای رسیدن به رشد از جمله مهم ترین اعمال که مورد توجه قرار گرفته و حفظ و مراقبت از آن، به همگان توصیه شده است، مراقبت نسبت به نماز و عبادت است که پایبندی به آن دارای آثار و فوائدی است و عدم رعایت آن آفات و عوارضی دارد.
 از سوی دیگر کمک و خدمت به مردم نیز از والاترین عبادات است که در این مورد باید نکاتی را اشاره کنیم:

1. در مورد نماز و سایر عبادات، بسیار سفارش شده و آثار و برکات زیادی برای آنها ذکر شده است. یکی از آثار بسیار مهم نماز، قرب و نزدیکی به خداوند است. این اثر، روح عبادت و نماز را تشکیل می‏دهد. یکی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان را عبادت دانسته(1) که حکایت گر بُعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی علیه السلام فرمود: «نماز وسیله تقرب هر پرهیز کاری به خداوند است.»(2) 
آثار دیگری نیز برای عبادت و نماز ذکر شده است:  یاد خدا و آرامش روحی،(3) بازدارندگی از گناه،(4) تکبّرزدایی‏،(5) نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏(6) و...

2. از سوی دیگر کمک و خدمت به مردم یکی از ارزشمندترین و مهم ترین عبادات در اسلام است. هرچند که عمل صالح، دایره ی وسیع و گسترده ای دارد که شامل نماز، روزه و دیگر عبادات شرعی می‌شود؛ ولی احسان به دیگران و خدمت به همه موجودات و آفریده های خداوندی از جمله انسان، از مهم ترین و اساسی ترین اعمال صالحی است که انسان می‌تواند در مقام  مظهر ربوبی و خلیفهی الهی انجام دهد. 
بسیاری از آموزه های قرآنی بویژه آموزه های دستوری آن، مرتبط با دیگران سامان یافته است. به عنوان نمونه خداوند در کنار نماز، مسأله انفاق و پرداخت زکات را مطرح می‌کند که یک عمل اجتماعی و مرتبط با دیگران است؛ به این معنا که هر سود و درآمدی که از هر طریق، از جمله تلاش و کار و کوشش به دست آورده می‌شود، می‌بایست بخشی از آن را به دیگران بخشید بدون آن که منتی بر آنان گذاشته شود؛ زیرا آنان در این دستاوردهای شما حقی دارند که باید ادا شود. ادای چنین حقی از سوی شما به معنای حرکت در مسیر الهی است؛ زیرا خداوند نیز بی هیچ منتی، وجود را به شما هدیه کرده و نعمت های بی شماری را به شما بخشیده و می‌بخشد. چنان‌که در روایات آمده است: «خَیْرُ النَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ» «بهترین مردم کسی است که نفع بیشتری به مردم برساند».(7)

3.  در مورد سوال شما باید بگوییم که به نظر ما بین دو طرف سوالتان تضادی نیست و نباید مقایسه بین عبادات، به جایی برسد که انسان از یک عبادت دلزده و مأیوس شود یا فقط یکی را انتخاب کند. باید در حد توان بین هر دو را جمع کنید. یعنی اگر بتوانید در کنار نماز و سایر عبادات، به نزدیکان و مردم خدمت کنید، بی تردید ارزشمندتر است؛ اما اگر نتوانستید خدمات بزرگی انجام دهید، سعی کنید به اندازه ای که می‌توانید خدمت کنید، این هم ارزشمند است. روایات نیز در زمینهی خدمت به مردم بسیار زیاد است: «خَصْلَتَانِ وَ لَیْسَ فَوْقَهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّهِ» «ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او، دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست».(8)
 پس در کنار نماز و سایر عبادات فردی اگر توانستید خدمات بزرگی به مردم انجام دهید، بسیار بهتر است؛ اگر هم نشد به هر اندازه که در توانتان است به مردم و جامعه خدمت کنید.

نتیجه
در منابع دینی، هم در مورد نماز و عبادات فردی بسیار تأکید شده است و هم در مورد کمک و خدمت به مردم تأکید فراوان داریم. البته به نظر ما بین دو طرف سوالتان تضادی نیست و نباید مقایسه بین عبادات به جایی برسد که انسان از یک عبادت دلزده و مأیوس شود و یا فقط یکی را انتخاب کند. باید در حد توان هر دو را جمع کنید. یعنی در کنار نماز و سایر عبادات، اگر بتوانید به نزدیکان و مردم خدمت بکنید، بی تردید ارزشمندتر است؛ اما اگر کسی نتوانست خدمات بزرگ انجام دهد، سعی کند به اندازه ای که می‌تواند خدمت کند، این هم ارزشمند است.

 

منابع برای مطالعه بیشتر
•    پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری ها
•    نماز زیباترین الگوی پرستش، غلامعلی نعیم‌آبادی.

پی نوشت ها
1. سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 56
2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج 3، ص 265
3. سوره‌ی رعد، آیه‌ی 28.
4. سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 45.
5. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه.ق، ج 5، ص 7.
6. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 36.
7. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى‏، ج 12 ، ص 392
8. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى‏، ج 12 ، ص 390
 

غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت اززبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. گفتگوهای مثبت را جایگزین غیبت کنید.
راه های عدم ابتلا به غیبت

پرسش:
چه راه‌هایی پیشنهاد می‌دهید که مبتلا به غیبت نشویم؟ مثلا من می‌دانم اگر دوستم را ببینم به غیبت کردن می‌افتیم، چه کنم؟
 

پاسخ:
در دیدگاه اسلام، وقتی کسی مسلمان می‌شود، به دلیل تقدس این اعتقاد، جان و مال و آبروی او اهمیت خاص و ویژه‌ای پیدا می‌کند؛ تا جایی که اگر کسی قصد ضرر رساندن به جان و مال و آبروی مؤمن را داشته باشد مورد مؤاخذه قرارخواهد گرفت. درواقع فلسفه حفظ آبروی مؤمن به این برمی‌گردد که انسان مؤمن به دلیل دارا بودن سرمایه ایمان، از ارزش ویژه و منحصربه‌فردی برخوردار می‌شود و معیار ایمان در وجود او منجر به ارزشمندی جان و مال و آبروی او می‌گردد. تمام دستورات اخلاقی که قرآن و روایات، ما را ملزم به رعایت آن کرده‌اند نیز در راستای همین هدف هستند؛ بنابراین انسان نه خود حق دارد موجبات ازبین‌بردن آبروی خود را فراهم کند و نه به دیگران چنین حقی داده شده است. حرمت غیبت، دروغ، تهمت و افشای راز نیز به همین فلسفه برمی‌گردد.
تا ریشه غیبت را نیابید نمی‌توانید از شرش آسوده شوید. در اعماق روح خود به دنبال ریشه غیبت‌کردن بگردید و با حذف ریشه، خود را از این گناه کبیره نجات دهید. بد‌گمانی، شوخی و بذله‌گویی، مسخره کردن و استهزاء، کینهجویی و عداوت، انتقام‌جویی، پرحرفی و حسادت می‌توانند ریشه‌های غیبت باشند.

راهکارهای دوری از غیبت:

1. فرار از غیبت کردن
بهترین راه برای غیبت‌نکردن این است که انسان در مرحله اول خودش غیبت‌کننده نباشد. وقتی شما غیبت نکنید، مسلماً باب گناهان زیادی را در جمع‌های دوستانه به روی خود و دیگران می‌بندید.

2. تصمیم جدی غیبت نشنیدن
در مرحله بعدی تصمیم بگیرید و تلاش کنید که شنونده غیبت نباشید. گاهی ما نسبت به تصمیماتی که می‌گیریم خوشحالیم؛ اما در فهماندن آن تصمیمات به دیگران دچار مشکل می‌شویم. گاهی خجالت می‌کشیم و یا حس می‌کنیم دیگران با شنیدن تصمیم ما به تمسخر ما خواهند پرداخت؛ اما باید قوی و محکم در برابر این احساسات نامطلوب بایستید. تلاش کنید خجالت و تعارف‌های عرفی را کنار گذاشته و نزدیکان را از تصمیم جدی بر غیبت‌نکردن آگاه کنید. اگر این حالت تداوم داشته باشد کم‌کم و در درازمدت، دیگران باور خواهند کرد که شما اهل غیبت نیستید و همین امر باعث می‌شود هرگز مقابل شما غیبت نکنند.

3. سه راهکار روایی
اگر انسان در مجلسی بود که افراد آن مجلس اهل غیبت بودند، نباید تن به شنیدن غیبت دهد و باید از هر راهی که ممکن است از ادامة غیبت جلوگیری کند. در واقع می‌توان گفت این شنوندة غیبت است که با تمایل خویش به شنیدن، غیبت‌کننده را تشویق به ادامة گناه می‌کند؛ بنابراین غیبت زمانی تحقق می‌یابد که شنونده‌ای وجود داشته باشد و الا اگر کسی نشنود، غیبتی هم صورت نمی‌گیرد. به همین دلیل در روایات شنوندة غیبت یکی از دو غیبت‌کننده به شمار می‌رود. در حدیثی از پیامبر اسلام می‌خوانیم: «هنگامی که عیب‌جویی و غیبت کسی را در میان جمع می‌کنند و تو در آنجا حضور داری، او را یاری کن و حاضران را نهی‌ازمنکر و از آن مجلس (گناه) برخیز.»(1) در این روایت پیامبر عزیزمان سه راهکار را برای فرار از غیبت مطرح فرموده‌اند:

 روش اول یاری و دفاع از حیثیت آن شخص. یکی از روش‌ها هنگام شنیدن غیبت، دفاع از شخص غیبت شونده است. زمانی که غیبت‌کننده در حال غیبت است، شما می‌توانید سریعاً از شخص موردنظر دفاع کرده تا از این طریق، دیگران صحبت او را حمل بر صحت نکنند.
 
روش دوم طبق روایتی که ذکر شد نهی‌ازمنکر است. البته باید از روش‌های درستِ نهی‌ازمنکر بهره برد و قطعاً برخوردهای چکشی، نتیجه‌ای جز کینه و اختلاف نخواهد داشت. ما باید وظیفة نهی زبانی خود را همواره و به طور مستمر انجام دهیم. در تذکرات خویش، رعایت ادب و اخلاق نموده و با متانت هرچه تمام‌تر تذکر دهیم. گاهی نیز لازم است تذکرات را غیرمستقیم و یا مخفیانه بیان کنیم.
گاه می‌توانیم از طریق فضای مجازی آنها را نسبت به گناه غیبت آشنا نموده و از آن بازداریم. با معرفی کتاب‌ها و یا ارسال پیامک‌هایی دررابطه ‌با عواقب غیبت، دیگران را نسبت به مجازات اخروی این گناه آشنا سازیم. گاهی نیز اگر مجلس، ظرفیت شنیدن صحبت‌های ما را دارد، مستقیماً بحث غیبت و عوارض آن را مطرح کنیم.

 راهکار سومی که حضرت در روایت مذکور بیان فرمودند ترک مجلس است. اما دقت کنید ترک مجلس به معنی قهر و بحث و بداخلاقی نیست؛ بلکه شما به بهانه‌های مختلف می‌توانید خود را از مجلس گناه دور کنید، البته به‌گونه‌ای که بیانگر اعتراض شما به گناه غیبت باشد.

4. تغییر محور گفتگو
تلاش کنید همیشه حرف‌های خوبی برای زدن داشته باشید و محور گفتگوهای دوستانه را در دست گرفته و موضوع را به سمت‌وسویی ببرید که نشانی از غیبت در آنجا نباشد. اگر جایی بود که هیچ یک از راه‌های ذکر شده شما را به هدف نرسانید و به‌هیچ‌وجه موفق به دوری از شنیدن غیبت نشدید، می‌توانید در همان مکان بمانید؛ اما درعین‌حال مستمع غیبت نباشید؛ یعنی حواس خود را مشغول سایر امور کنید و از شنیدن آن شانه خالی کنید. در این صورت اگر ناخواسته غیبت به گوشتان هم برسد؛ اما شما شنونده نباشید و توجهی به آن نکنید اشکالی ندارد. درعین‌حال باید در برخوردتان به‌نوعی نشان دهید که از کارشان راضی نیستید؛ مانند این¬که چهره ناراحت به خود بگیرید تا آنها متوجه شوند که به‌دلیل غیبت، اخم نموده‌اید. البته این روش برای زمانی است که هیچ یک از راه‌های بالا قابل ‌اجرا نباشد.

نتیجه گیری
گفتگوهای سازنده و مثبت را جایگزین غیبت کنید. در مجلس غیبت شرکت نکنید و اگر کسی در مجلسی غیبت کرد تذکر دهید. چنانچه شرایط تذکر وجود نداشت، محور گفتگو را تغییر داده؛ در غیر این صورت‌، مجلس را به بهانه‌ای ترک کنید. با افراد مؤمن و معتقد معاشرت کنید و در برابر افراد غیبت‌کننده موضع خود را صریح و شفاف تبیین کنید.

چکیده پاسخ
غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت از زبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق می‌کنند نیز در این زمینه مؤثر است. ترک مجالسی که مهیای غیبت است و دوری از اموری که وسوسه غیبت در وجود شما ایجاد می‌کند نیز راه‌گشا خواهد بود. به‌محض شنیدن غیبت سریعاً از غیبت شونده دفاع کنید. اگر نهی‌ازمنکر اثر نمی‌کند، چنانچه ترک مجلس دشوار نیست، باید آن جا را ترک کنید.

پی‌نوشت‌ها
1. «اذا وُقِّعَ فی رَجُل وَ اَنْتَ فی مَلأ فَکُنْ لِلرَّجُلِ ناصِراً وَ لِلْقَومِ زاجِراً وَ قُمْ عَنْهُمْ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، دنیای دانش، ص202.
 

وجود تفاوت های فکری بین والدین و فرزندان، امری غیر قابل انکار است. مهم، پیدا کردن راهی است که بتوان ارتباط تأثیرگذار بین خود و فرزندان، برای همفکری، بوجود آورد.
والدین و حجاب فرزندان

پرسش:
آیا خانواده‌ها حجاب و چادر را باید برای فرزند اجبار کنند؟ آیا می توان جلوی بیرون رفتن فرزند بی حجاب را گرفت؟
 

پاسخ:
یکی از مشکلاتی که برخی از خانواده‌ها با آن درگیر می‌شوند موضوع رعایت حجاب از جانب دختران است. باتوجه ‌به تأثیرپذیری دختران از اجتماع و نظر به اینکه دشمن در پروژه‌‌ی حذف حیا از جامعه، بر روی حجاب بسیار مانور داده و آن را مولفه‌ای بی‌ارزش معرفی کرده است، امروزه برخی از دختران به سمت کم‌حجابی گرایش پیدا کرده و برای قدم‌گذاشتن در این مسیر، اولین گام را حذف چادر در نظر می‌گیرند. به‌راستی وقتی خانواده‌ای نسبت به حجاب دخترش و کنارگذاشتن چادر آگاه می‌گردد چه واکنشی باید نشان دهد؟

انواع واکنش‌های والدین
والدین در برخورد با مشکلات و معضلات اعتقادی و اخلاقی فرزندان خویش ممکن است به یکی از سه شیوه¬ی زیر عمل کنند:

1. بی‌تفاوت
 برخی از خانواده‌ها ممکن است نسبت به این مسأله بی‌تفاوت باشند و تأثیرات بدِ کم‌حجابی را نادیده بگیرند. سبک زندگی و نوع نگرش این خانواده‌ها به‌گونه‌ای است که به بهانه¬ی آزادی، اجازه‌‌ی کم‌حجابی و یا بدحجابی را به فرزندان خود می‌دهند.

2.سخت‌گیرانه
 برخی از خانواده‌ها به‌محض مطلع شدن از بدحجابی دخترانشان، با برخوردهای چکشی و سخت‌گیرانه قصد دارند تا آن‌ها را به‌زور به رعایت حجاب وادارند.

3. اهل احتیاط
 اما بعضی از خانواده‌ها هنگامی‌که با معضل بدحجابی فرزند خود روبرو می‌شوند، در عین نگرانی بر خشم خود تسلط دارند و سعی می‌کنند با آرامش این موضوع را پیگیری کنند.
بهترین واکنش در برابر فرزندان خطاکار واکنش همراه با احتیاط است؛ چراکه بی‌تفاوتی و یا واکنش‌های سخت‌گیرانه آثار بدی را به جای خواهد گذاشت. در بحث تربیت فرزند همه چیز از خود انسان شروع می‌شود. اگر ما به‌عنوان پدر و مادر بر مبنای آموزه‌های دینی عمل کنیم، قادر خواهیم بود فرزندان معتقدی تربیت کنیم. آنچه در رابطه‌ با اصول تربیتی و به‌عنوان یک قانون کلی ذکر می‌شود، این است که درخت تربیت، ریشه‌اش در خانواده تثبیت و تقویت می‌شود و اگر ریشه محکم باشد، آفت‌ها نمی‌توانند اصل درخت را نابود کنند.

نیاز درونی
نوجوان هم‌زمان با تغییرات هورمونی که در بدنش ایجاد می‌شود از حیث روحی و روانی تمایلش به دیده‌شدن نیز بیشتر می‌گردد. گاهی دختران که به شکل طبیعی مظهر ناز و جلوه‌گری هستند از طریق کنارگذاشتن حجاب و خودآرایی خویش، در اجتماع به این میل پاسخ می‌گویند. والدین نباید انتخاب این نوع پوشش را به معنای بی‌حیایی فرزند خود تلقی کنند؛ بلکه باید بدانند که این نیاز درونی او بوده که او را به سمت این سبک از پوشش جذب کرده است. هرچند این نیاز باید در مسیر صحیح قرار گرفته و پاسخی منطبق بر ضوابط شرعی دریافت کند؛ اما توجه والدین به طبیعی بودن این فرآیند، می‌تواند تا حدودی آن‌ها را برای رسیدن به تفکر منطقی یاری رساند. دخترانی که از ناحیه‌‌ی والدین محبت بیشتری دریافت می‌کنند کمتر درگیر میل به خودنمایی در اجتماع می‌شوند و اگر هم درگیر شوند حرف‌شنوی آن‌ها برای بازگشت به مسیر صحیح بیشتر است؛ بنابراین احتمال اینکه شما کمی در تقویت رابطه‌‌ی خود با دخترتان کوتاهی کرده باشید، وجود دارد؛ اما قابل‌جبران است.

ریشه‌یابی کردن
بررسی کنید و ببینید علت اینکه فرزند شما میل به کم‌حجابی دارد چیست؟ آیا کم‌کاری از شما بوده است؟ آیا روش تربیتی شما منجر به این انتخاب شده است؟ آیا معاشرت با دوستان بدحجاب منجر شده تا دختر شما هم به این خطا دچار بشود؟ یا عدم آموزش صحیح شما به فرزندتان در مورد مسأله‌ی پوشش، او را به سمت این خطا کشانده است؟ گاهی نیز فرزندان ما شبهاتی نسبت به امور دینی دارند و والدین نسبت به پیداکردن راهی برای پاسخ‌دادن به شبهات نوجوانان سهل‌انگاری می‌کنند و همین شبهات، شک و تردیدها را ایجاد و بچه‌ها را از امور عبادی دور می‌کند. گاهی برخوردهای بد والدین نسبت به مسأله‌‌ی حجاب، باعث می‌شود که دختران نوجوان، به لجبازی روی آورده و حجاب را کنار بگذارند. پس با پیداکردن ریشه، سعی در حل معضل داشته باشید.

اصل محبت
بذل محبت و مهربانی در طول روز، اشتیاق فرزند را برای شنیدن و تبعیت از سخنانمان بالا می‌برد. بچه‌هایی که به والدینشان علاقه بیشتری دارند تابع‌تر خواهند بود. توجه به تفریح و بیرون رفتن و قدم‌زدن با او، گپ‌زدن و گاهی به کافی‌شاپ یا سینما و پارک رفتن و پیاده‌روی دونفره می‌تواند در تقویت رابطه‌‌ی عاطفی شما مؤثر باشد.

اصل عمل‌گرایی
در امر تربیت دینی اگر قرار باشد آموزه‌های اسلامی را به فرزندمان آموزش دهیم؛ اما خودمان اهل عمل نباشیم به نتیجه‌‌ی مطلوب نخواهیم رسید. در روایت آمده است: «قالَ ابوعبدالله (ع): أَنَّهُ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً قَالَ النَّاسُ کیفَ نَقِی أَنْفُسَنَا وَ أَهْلِینَا قَالَ اعْمَلُوا الْخَیرَ وَ ذَکرُوا بِهِ أَهْلِیکمْ وَ أَدِّبُوهُمْ عَلَی طَاعَهِ اللَّهِ؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: وقتی آیه‌‌ی (أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً) نازل شد، مردم از پیامبر صلی‌الله و علیه واله پرسیدند، ما چگونه خود و خانواده‌مان را از آتش حفظ نماییم؟ پیامبر پاسخ دادند: کارهای خوب و خیر انجام دهید و به خانواده‌تان هم تذکر دهید، آن‌ها را بر طاعت دستورات خدا تربیت نمایید».(1)

اصل تشویق
ایجاد شوروشعف، رغبت و شوق به کار، اعتمادبه‌نفس، تکرار و تداوم عمل و جهت‌دهی اعمال و کردار ازجمله فواید تشویق است. گاهی لازم است دخترتان را بابت حجابی که رعایت می‌کند مورد تشویق قرار دهید.

حفظ ارتباط
مشاهده‌‌ی این خطا از جانب فرزندتان نباید منجر به طردکردن او و فاصله‌گرفتن از ایشان باشد. کج‌خلقی و بداخلاقی، گوشه‌وکنایه زدن و سرزنش‌کردن مداوم به‌خاطر پوشش، فرزند شما را از شما دورتر و دورتر می‌کند. اجازه دهید فرزندتان در کنار شما احساس امنیت کند و لازمه‌اش این است که ارتباط خود را با او حفظ کنید.

سواد مصرف رسانه
یکی از دلایل گرایش دختران امروزی به بی‌حجابی، تأثیرپذیری شدید آنها از فضای مجازی است. بهتر است برنامه‌ای برای تقویت سواد رسانه¬ی خود و دخترتان در نظر بگیرید. هم می‌توانید در کلاس‌ها و برنامه‌هایی با همین عنوان شرکت کنید و هم از طریق مطالعه‌ی کتاب‌ها با این موضوع، اطلاعات خود را از این فضا بالا ببرید.

معاشرت‌ها
باتوجه ‌به تأثیر عوامل بیرونی بر رفتار فرزندان، تلاش نمایید که در انتخاب مربی، معلم و دوستان دخترتان، دقت لازم را به خرج داده و خود نیز با خانواده‌هایی که نسبت به امور اعتقادی حساس‌اند و به ارزش‌های دینی اهمیت می‌دهند رابطه برقرار نمایید. شرکت در مجالس معنوی و مذهبی، رفتن به مساجد و شرکت در نمازجمعه و جماعت و به‌طورکلی قراردادن دخترتان در جو معنوی می‌تواند عامل مؤثری در تشویق ایشان به حجاب باشد.

پیشنهاد مطالعه
می‌توانید کتاب‌هایی با موضوع حجاب تهیه کرده و خواندن آن‌ها را به دخترتان پیشنهاد دهید. با او وارد یک بحث علمی و منطقی شوید و اجازه دهید نظراتش را در امنیت کامل بیان کند.

خلاق بودن
دختران به‌ویژه در سن نوجوانی، مجذوب جذابیت‌های گوناگون در پوشش و آرایش می‌شوند؛ بنابراین اگر می‌خواهید فرزندتان محجبه باشد، از خلاقیت‌ها و جذابیت‌های متعدد و متنوع در انتخاب لباس و نوع پوشش برای ایشان بهره ببرید تا محجبه بودن را مساوی با عدم زیبایی تصور نکنند. 

حفظ کرامت 
وقتی انسان از طریق واژه‌های مملو از عشق و عاطفه با فرزند خویش صحبت کند، موقع خطاب‌کردن او، از برترین الفاظ بهره ببرد و یا هنگامی‌که شاهد رفتار مثبتی از فرزند خود بود، لب به تحسین او گشاید، حس مورد پذیرش قرارگرفتن را در وجود او اقناع می‌سازد. تأثیر تکریم رفتاری نیز به همین ترتیب تا ابد در ذهن فرزند باقی می‌ماند.
 وجود مقدس پیامبر اسلام وقتی دخترشان حضرت زهرا سلام‌الله علیها را می‌دیدند، می‌فرمودند که من بوی بهشت را از فاطمه استشمام می‌کنم. اوج محبت و تکریم فرزند را در این کلام نورانی می‌توان به‌وضوح دید. در روایتی نیز پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله می‌فرمایند: «جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَی حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَیهَا؛ دل‌ها آن‌گونه آفریده‌شده‌اند که چون کسی درباره‌‌ی آن‌ها نیکی کند او را دوست می‌دارند، و چون کسی نسبت به آن‌ها بدی کند او را دشمن می‌دارند».(2)
در روایت می‌خوانیم: امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَن کرُمَت علَیهِ نَفسُهُ لَم یهِنْها بالمَعصیهِ؛ هر که برای نفْس (شخصیت) خود احترام قائل باشد، آن را با معصیت خوار نمی‌گرداند».(3) عشق والدین به فرزندان و بذل محبت به آن‌ها، عزت‌نفسشان را افزایش می‌دهد و بالارفتن عزت‌نفس در فرزندان منجر به این می‌شود که به ذلت ناهنجاری‌های اخلاقی تن ندهند. اگر خانواده فرزندش را بپذیرد و برای او ارزش قائل شود، فرزند دچار احساس خودکم‌بینی نمی‌شود و هرگز برای جبران این احساس، سراغ کج‌روی نخواهد رفت. دخترها نیاز به دیده‌شدن دارند و شما به‌عنوان والدین باید با محبت فراوان به دخترتان او را بیش از همه ببینید و موردتوجه قرار دهید تا قانع گردد.

نتیجه
امروزه دغدغه‌مندی والدین نسبت به مسأله¬ی حجاب دخترانشان بیش از گذشته است؛ چراکه عوامل بازدارنده¬ی دختران از رعایت حجاب و حفظ حیا و عفت در جامعه، بسیار افزون گشته و همین امر موجب نگرانی‌های متعددی را برای والدین فراهم آورده است. والدین نباید با مشاهده‌‌ی بی‌حجابی از جانب دخترانشان آنها را متهم به بی‌حیایی کنند. بلکه باید رابطه‌‌ی عاطفی خود را با آنها تقویت نمایند و از طریق تقویت ارزش‌های اخلاقی و معنوی، تفریح و برنامه‌ریزی صحیح برای اوقات فراغتشان، پرورش احساس عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس در وجود آنها، استفاده از فیلم‌ها و برنامه‌های تربیتی، پرهیز از سخت‌گیری و تنبیه، تشویق نمودن دختران هنگام رعایت خط‌قرمزها و... به برطرف‌کردن کمبودهای عاطفی فرزندان خود اقدام نمایند. بدون شک استفاده از خشونت و اجبار در تربیت، تأثیر منفی دارد و شما هرگز از طریق بدخلقی، دعوا، دادوفریاد و اِعمال روش‌های خشک و مستبدانه نمی‌توانید دخترتان را وادار به حجاب کنید. روحیه¬ی عزتمندی و خودارزشمندی را با احترام زیاد به دخترتان و سهیم کردن او در تصمیمات خانوادگی و مشورت‌کردن با او در برخی از مسائل بالا ببرید. اگر حس ارزشمندی برایش ایجاد شد، سراغ ضد ارزش‌ها نخواهد رفت.

برای مطالعه بیشتر
•    تربیت فرزند، حبیب‌الله فرحزاد
•    خانواده و تحول در تربیت، رضا فرهادیان
•    نقش خانواده در پیشگیری از انحرافات، سیف‌الله نحوی

پی‌نوشت‌ها
1. محدث نوری، شیخ حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 12، ص 201.
2. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه¬ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 419.
3. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق، ص 634.

وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت و زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود.
اخلاق و آداب معلمی

پرسش:
لطفا درباره اخلاق و آداب معلمی، براساس مبانی دینی، توضیح دهید.
 

پاسخ:
برترین و بزرگ‌ترین معلم، خداوند است که از باب مهربانی خویش، وظیفه ی تعلیم را برعهده ی پیامبران قرار داد و این‌گونه مسیر رسیدن انسان به کمال را هموار ساخت. کسی که خلعت معلمی بر تن می‌کند، قدم در مسیر انسان‌سازی برمی‌دارد؛ به همین دلیل باید پیش از تعلیم دیگران، انسانیت را در وجود خود پرورش دهد. وگرنه، تعلیمی که بدون عمل باشد صرفاً تکرار کلماتی است که احتمال عمل به آن کلمات توسط دیگران ناچیز خواهد بود؛ بنابراین اگر کسی قصد دارد، در کسوت معلمی به رسالت خویش در این جهان صحه گذارد، لازم است، عامل و آراسته به آداب و اخلاق معلمی باشد تا علم‌آموزی را برای مخاطبان خویش شیرین گرداند.
خداوند کرامت ویژه‌ای را برای معلمان درنظر گرفته است؛ اما این کرامت صرفا با معلم بودن و آموزش‌دادن حاصل نمی‌گردد؛ بلکه درجه ی کرامت یک معلم، متناسب با تلاشی که در جهت انسان‌سازی خویش و دیگران به کار می‌گیرد، آشکار می‌شود. در نگاه اسلام این کرامت زمانی به معلم تعلق می‌گیرد که قدم در مسیر هدایت انسان‌ها بردارد. رسالت و مسئولیت اصلی معلم فقط آموزش‌دادن نیست؛ بلکه تربیت در رأس وظایف یک معلم قرار دارد.

تجلی اخلاق
وجود یک معلم باید تجلیگاه اخلاق باشد. یک معلم حتی در نگاه‌کردن به دانش‌آموزان و مخاطبان خویش، نگاهش را تقسیم می‌کند تا مبادا کسی را بیشتر و دیگری را کمتر مورد توجه قرار داده باشد. عدالت در نگاه، لبخند و کلام و پرهیز از تبعیض در یاد دادن و توجه نمودن، از مهم‌ترین مؤلفه‌های رفتاری و اخلاقی یک معلم است. خداوند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرم‌خو (و پرمهر) شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست می‌دارد».(1)

انواع رشد
برخی از معلمین تصور می‌کنند که مهم‌ترین وظیفه ی آنها تعلیم است. به همین دلیل بیشترین وقت خود را به آموزش اختصاص داده و تنها درصدد رشد علمی دانش‌آموزان و دانش‌پژوهان خویش برمی‌آیند. حال‌آنکه، آنچه از رشد علمی بااهمیت‌تر است، رشد اخلاقی دانش‌آموزان است. در ادامه نیز معلم موظف است رشد اجتماعی آنان را بالا برده تا بتوانند به برکت اخلاق و علمی که دریافت کرده‌اند در جامعه نیز اثرگذار باشند.

خودسازی
آنچه که باید قبل از دیگرسازی که مهم‌ترین وظیفه معلم است، موردتوجه معلمان قرار گیرد، افزایش معلومات دینی و خودسازی ا‌ست. یک معلم از نگاه دین، باید خودش را مجهز به معلومات دینی کند و درعین‌حال برنامه‌ای برای تهذیب نفس خویش در نظر گیرد تا از اهداف عالی رسالت خود دور نگردد. مطالعه و داشتن یک سیر مطالعاتی همیشگی و مستمر، می‌تواند معلمان را از حیث نظری و علمی تقویت سازد. عمل نمودن معلمان به آنچه از مطالعه دریافت می‌کنند، عاملی در جهت تقویت خودسازی آنها خواهد بود. نقش معلم همچون نقش نجات‌غریق است. کسی که قرار است دیگران را از غرق‌شدن نجات دهد، خود باید آشنا به مهارت‌های شنا بوده و توانایی لازم برای نجات دیگران را کسب کرده باشد. خودسازی همان مهارتی‌ است که معلمان باید در سایه‌ی آن به نجاتِ غریق‌ها بپردازند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛ هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربّی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است».(2)

نگاه امانت گونه
آنچه بر یک مربی لازم است، نگاه امانت گونه‌ی او به متربیان است. دانش‌آموز، محصل و متربی، مِلک معلم نیست؛ بلکه امانتی از جانب خدا در دستان اوست. اگر معلم چنین نگرشی را در وجود خود تقویت کند و بداند شاگرد هم نعمت است و هم امانت، از انجام هر عمل دور از ادب و اخلاق اجتناب می‌ورزد.

دیگرسازی
حلقه ی مفقوده ی نظام تعلیم‌وتربیت ما، رشد استعدادهای معنوی دانش‌آموزان است. توجه به استعدادهای معنوی فراگیران، کشف و پرورش  استعدادها را می‌توان از دیگر وظایف یک معلم متعهد دانست. در نگاه اسلام دیگرسازی از خودسازی جدا نیست. در حقیقت مرتبه‌ای از خودسازی انسان، همان دیگرسازی است. چرا که با رشد دادن دیگران، روح انسان نیز رشد و تعالی بیشتری را تجربه خواهد کرد.

بایدهای لازم در موضوع تربیت
آنچه وجود یک معلم باید به آن متخلق گردد دایره‌ای وسیع از مؤلفه‌های اعتقادی، رفتاری، گفتاری، شرعی و اخلاقی‌ است.  مصادیق زیر به بخش کوچکی از این وظایف اشاره می‌کند:
1. تقویت دانش وآگاهی
2. تعمیق نگرش و باور
3. به کاربستن باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی
4. فراهم نمودن زمینه ی عبودیت برای متربی
5. توجه به تدریجی بودن تربیت
6. برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس شاگردان
7. انعطاف و اعتدال
8. تقویت روحیه‌ی حق‌گرایی (بیدار کردن فطرت الهی)
9. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل
10. پیشگامی در ادای تکالیف شرعی و تکریم شعایر دینی
11. خودداری از مراء، جدال و ستیزه جویی در کلاس و هنگام درس
12. داشتن سعه ی صدر، مدارا و انتقادپذیری
13. مخاطب شناسی و کشف استعداد شاگردان
14.شکوفا نمودن قوه ی عقلانیت متربیان
15. قدرت ایجاد فضای معنوی و تربیتی در کلاس

نتیجه
وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت یعنی زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه ی آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود. تطابق گفتار و کردار، سخن‌نگفتن بر خلاف باور خویش، پرهیز از فخرفروشی، رعایت انصاف در برخورد با دانش‌آموزان، بسترسازی برای تربیت صحیح، همدردی و همدلی نسبت به شاگردان، جهت‌دهی به شاگردان در گفتار و کردار، بهره‌وری از تشویق و تنبیه مناسب و به جا، تواضع، برخورد کریمانه، تسلط بر خشم، خوب گوش‌دادن، خوب سخن‌گفتن (لحن و آهنگ گفتار)، سخنِ خوب گفتن و... را می‌توان از دیگر وظایف اخلاقی و دینی یک معلم مؤمن و متعهد دانست.

 

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
•    نقش معلم در تربیت دینی، محمد داوودی
•    سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد تهرانی

 

پی‌نوشت‌ها
1. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
2. صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 480، حکمت 73.

ازدواج یعنی تشکیل یک خانواده جدید که زن و مرد در کنار هم به آرامش رسیده و بتوانند آینده ای ایده آل را رقم بزنند. این تصمیم، نیاز به بررسی ملاک های درستی دارد.
ملاک های ازدواج درست

پرسش:
برادر بزرگم برای برادر کوچک‌تر، همسری از یک خانواده مذهبی و انقلابی در نظر گرفته است، ولی مادرم به‌شدت مخالف است چون به وضع موجود معترض است و حرف‌های ناخوشایندی می‌زند که سبب رنجش اطرافیان می‌شود، برادر کوچک‌تر هم درباره این ازدواج، مردد است به نظرتان چه کنیم؟
 

پاسخ:
در اسلام معیارهای زیادی برای ازدواج بیان ‌شده که باید در نظر گرفته شود تا ازدواج موفقی صورت بگیرد. تناسب علمی، اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی و ایمانی از این موارد است. مذهبی بودن و داشتن ایمان از ملاک‌های خوب است و مشکلات وضع موجود ربطی به این تصمیم ندارد. در مورد خواستگاری شما و مسئله عدم رضایت مادر به خاطر وضع موجود باید به مطالبی که در ادامه ذکر می‌کنیم دقت بفرمایید و بعد تصمیم‌گیری کنید.

1. با بررسی فرمایشات معصومان علیهم‌السلام متوجه می‌شویم که ملاک‌هایی برای ازدواج توصیه شده است که در یک تقسیم‌بندی دو نوع است:
الف. آن‌هایی که رکن و اساس‌اند و براى یک زندگى سعادتمندانه حتماً لازم‌اند.
ب. آن‌هایی که شرط کمال انتخاب همسر هستند و براى بهتر و کامل‌تر شدن زندگی‌اند و بیش‌تر به سلیقه و موقعیت افراد بستگى دارد.

2. دسته اول یعنی ملاک‌هایی که اصل و رکن در انتخاب همسر هستند عبارت‌اند از:

الف: تدین و دین‌داری
کسی که پای بند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پای بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگی مشترک باشد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شخصی که می‏خواست ازدواج کند، فرمود: «بر تو باد که همسر دین‌دار بگیری». (1) دین‌دار بودن، به این است که دارای صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش‌زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل‌بیت، ترس از خدا داشتن، آبرو نگه‏دار بودن، اسراف‌کار نبودن و... .

ب: اخلاق خوب
پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «باکسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد». (2)  فردی از امام رضا علیه‌السلام سؤال کرد: برای دخترم خواستگاری آمده که امانت‌دار و متدین است، امّا بداخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «اگر بداخلاق است، دخترت را به او نده». (3)

ج: اصالت و شرافت خانوادگی
منظور از شرافت خانوادگی، نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار می‏دهی، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثی، خواه‌ناخواه منتقل می‏شود و تأثیر می‏گذارد». (4)

د: عقل و فکر
باید زن و شوهر براى اداره زندگى و تربیت فرزندان از نیروى عقل و فهم مجهز برخوردار باشند. رشد عقلى کافى پیداکرده باشند. همان‌طور که ائمه اطهار علیهم‌السلام ما را از ازدواج با افراد احمق و کم‌عقل نهى فرموده‌اند.

3. دسته دوم ملاک‌ها و معیارهای دیگرى است که بیش‌تر مربوط به سلیقه و موقعیت افراد دارد. 

به عنوان مثال، همتایى و تناسب بین دو نفر، یکی از مواردی است که باید از جنبه‌های مختلف مورد توجه قرار گیرد. برخی از آن‌ جنبه ها مربوط به دسته اول است مثل تدین و میزان پاى بندى به دستورات و احکام دینی. برخی نیز به دسته دوم مربوط می‌شود. از قبیل:
الف. همتایى و هماهنگى فرهنگى و فکرى، سیاسی و اجتماعی
ب. همتایى اخلاقی و پاى بندى به آداب اجتماعی
ج. همتایی ازنظر تحصیلات و امور علمى
د. تناسب سنى
هـ. تناسب مالى و هماهنگی در مسائل اقتصادى و توقعات مبتنی بر آن.
و. همتایی و تناسب در قیافه و زیبایى ظاهری

4. با این توضیحات به‌صورت واضح و صریح مذهبی بودن طرفین توصیه‌شده است و وضع جامعه دلیل بر بد بودن دین و مذهب نیست. اتفاقاً هر جا مذهب  و دین کامل رعایت نشده اختلال و ضعف ایجادشده است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. 
باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید. نباید اشتباهات افراد مذهبی را به‌پای مذهب گذاشت. اسلام به ذات خود ندارد عیبی. هر عیبت که هست از مسلمانی ماست؛ بنابراین باید با مادرتان صحبت شود که بحث زندگی یک‌عمر است و مذهبی نبودن باعث ایجاد مشکلات زیادی می‌شود. با این حال کسب رضایت والدین در این موارد اگرچه واجب نیست، ولی به هر حال چون نمی‌توان با خانواده قطع ارتباط کرد پس بهتر است یا مادرتان را راضی کنید یا طرف مقابل را مطلع کنید تا با شناخت بیشتری تصمیم بگیرد.

نتیجه:
ازنظر اسلام مسیر انتخاب همسر دارای ملاک‌هایی است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. درنهایت افراد مذهبی هم حتی اگر خطا کرده باشند ربطی به مذهب ندارد. باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید.

منابع بیشتر برای مطالعه:
-راهنمای ازدواج جوانان، محمدرضا شرفی.
-جوانان و ازدواج، اسماعیل بیابان‌گرد.
-جوانان و انتخاب همسر، علی‌اکبر مظاهری.

پی‌نوشت‌ها: 
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۵، ص ۳۳۲.
۲. همان، ص ۳۴۷.
۳. همان، ص ۵۶۳.
۴. فیض کاشانى، ملا محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین على علیه¬السلام، چاپ اول، 1406 ق، ج ۳، ص ۷۰۶.

 

 

اینکه یک انسان عاقل در صورت مخّیر شدن بین انتخابِ بد و بدتر، بد را برمی‌گزیند، طبعاً نیاز به استدلال ندارد. آنچه مهم است ملاک ها و چگونگی تشخیص بد از بدتر است.
ملاک تشخیص بد از بدتر در انتخاب

پرسش:
بنده یک سؤال داشتم خدمتتون در انتخاب بین بد و بدتر چگونه تشخیص دهیم کدام بدتر است مثلاً وقتی یک فرد در کوچه‌ای خلوت با قمه جلوی شما را می‌گیرد و گوشی شما را طلب می‌کند خب طبیعتاً مرگ بدتر است و شما گوشی را به او می‌دهید، اما وقتی یک فرد درخواست نابجا ای دارد مثلاً معلمی مغرور است و برای نمره گرفتن باید از او خواهش و تمنا کرد کدام بدتر است یا وقتی شما جرمی مرتکب نشده‌اید، اما اعتراف به آن مجازات شما را کاهش می‌دهد و غیره به‌طور کلی جان مال ناموس آبرو عزت‌نفس و عزتمندی کدام ارجح‌تر هستند؟
 

پاسخ:
محافظت از جان و مال و ناموس و عزت‌نفس از مواردی است که هر انسان دارای شخصیت سالم و درستکار و آزاده‌ای با هر کیش و مرامی آن‌ها را ارزشمند می‌داند؛ یعنی درک خوب بودن و ارزشمندی این صفات نیاز به ارسال پیامبران و وحی از طرف پروردگار ندارد و عقل خوبی آن‌ها را مستقلاً درک می‌کند؛ اما در مقام مقایسه و رجحان یکی بر دیگری لازم است چند نکته را تقدیم کنیم.

1. با تکیه به معارف اسلامی به این نکته پی می‌بریم که  جان و مال و ناموس و عزت همیشه ارزشمند بوده است. در قرآن در ارزش حفظ جان فرموده: ﴿ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً﴾؛ (1) «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان‌ها را کشته؛ و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»؛ و حفظ ناموس و خانواده نیز در قرآن توصیه‌شده است. ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ﴾؛ (2) «اى کسانى که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه‌دارید» این همان محافظت از آن‌ها در مقابل بدی‌ها و فسادهاست»؛ و اساساً یکی از کارکردهای غیرت نیز به خاطر حفظ ناموس و خانواده است زیرا پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: «پدرم حضرت ابراهیم باغیرت بود و من از او غیرتمندترم و هر مؤمنی که باغیرت نباشد،‌ خداوند بینی او را به خاک می‌مالد. (او را خوار و ذلیل می‌کند).»(3) 
در مورد عزت نیز در روایات آمده «اگر خواستار عزت بدون داشتن قوم‌وخویش و طالب شکوه بدون سلطنتی؛ از ذلّت نافرمانی خدا به‌سوی عزت اطاعت او حرکت کن!»(4) بنابراین همه این صفات ارزشمند است و ازنظر اخلاقی تا جایی که ممکن است باید بین این صفات جمع کرد و نباید یکی را فدای دیگری کرد. در بسیاری اوقات در انسان‌ها توهم تعارض و تضاد هست چراکه یا علم کافی وجود ندارد یا روش حل تعارض ابتدایی را نمی‌دانیم و اگر با یک کارشناس ماهر و آگاه و خُبره مشورت شود یا علم و آگاهی کافی وجود داشته باشد تعارض ابتدایی را برطرف کرده و بین آن‌ها جمع خواهیم کرد.

2. اما اگر به هر طریقی بین یکی از این حفظ جان و مال و ناموس و عزت‌نفس در دوراهی ماندیم، با مراجعه به منابع دینی متوجه می‌شویم که رجحان با حفظ جان و مال و ناموس خود و دیگران است. اساساً آیاتی که در مورد تقیه آمده است در تبیین صریح این نکته است که برای حفظ جان می‌توان از حق گذشت و حتی ایمان را نیز می‌شود کتمان کرد و اظهار کفر کرد. قرآن متعال می‌فرماید: ﴿ مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمان ﴾؛ (5) «کسانی که بعد از ایمانشان به خدا کافر شوند (مجازات می‌شوند) به‌جز آن‌ها که تحت فشار واقع‌شده‌اند در حالی که قلبشان باایمان، آرام است»؛‌ این آیه می‌گوید اگر کسی از روی تقیه و برای حفظ جانش، کلمه کفر را بر زبان جاری کند، ایرادی ندارد. آیه مطلق هم هست؛ یعنی فرقی نمی‌کند که از چه کسی مکره بشود، یعنی ترس از جان و مال و ناموس از سوی مسلمان یا کافر باشد فرقی نمی‌کند. این موارد در اولویت است. وقتی می‌شود به خاطر حفظ جان از ایمان دست کشید و به‌ظاهر ایمان را کتمان کرد و کفر را اظهار کرد حتماً به طریق اولی می‌توان از یک صفت و امر مستحب مانند عزت‌نفس به خاطر حفظ جان و مال و ناموس دست کشید.

3. اما اگر خطر جانی یا مالی خاصی برای شما و دیگران ندارد لزومی ندارد عزت‌نفس را فدا کنید. مثلاً نباید به خاطر گرفتن نمره از استاد عزت را زیر پا گذاشت یا خود را خوار و خفیف کنیم. بله اگر می‌شود با حفظ احترام با درخواست و متواضعانه درخواستی از استاد برای مساعدت مطرح کرد و انسان‌خوار و ذلیل نشود، اشکالی ندارد درخواست کنیم، ولی ذلیل کردن خود جایز نیست چون ضرر مهمی به انسان نمی‌رسد. یا درجایی که خطایی و جرمی مرتکب نشدید نباید به آن اعتراف کنید، زیرا به‌ناحق آبروی خود را کم کرده‌اید و خودتان را ذلیل کرده‌اید. این نادرست است. البته تصویر اینکه چگونه ممکن است کسی با اعتراف به جرمی نکرده تخفیف بگیرد هم دشوار است چون اعتراف به جرم مجازات دارد و عدم اعتراف طبیعتاً نباید مجازات داشته باشد. در هر حال درجایی که خطر جانی و مالی مهمی برای انسان وجود ندارد نباید عزت‌نفس خود را زیر پا بگذاریم و این ملاک خوبی برای تشخیص و تصمیم‌گیری صحیح است.

نتیجه:
محافظت از جان و مال و ناموس و حتی عزت‌نفس نیز از موارد ارزشمند و خوب است و در منابع اسلامی در مورد همه این موارد آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ و باید اول سعی شود بین این موارد جمع کنیم. اگر نشد و در دوراهی بین حفظ جان و عزت‌نفس قرار گرفتیم حتماً اولویت حفظ جان و مال  و ناموس است. اساساً مستنداتی که در منابع اسلامی در مورد تقیه وجود دارد تأییدکننده همین نکته است؛ اما اگر جان و مال و ناموس درخطر نیست جایی برای زیر پا گذاشتن عزت‌نفس نیست.

منابع برای مطالعه بیشتر:
- تقیه و حفظ نیروها، سید محمدجواد بنی سعید.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره مائده، آیه 32.
2. سوره تحریم، آیه 6.
3. کلینى، الکافی،  دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۵، ص ۵۳۶.
4. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 44، ص 139.
5. سوره غافر، آیه 28.

برخی افراد تلاشی برای تغییر رفتار و اخلاق خود نمی کنند و استدلال می کنند که فلان مشکل اخلاقی یا رفتاری ایشان، ارثی است. به راستی وراثت تا چه حد تأثیرگذار است؟
میزان تأثیر وراثت بر اخلاق و رفتار

پرسش:
آیا رذائل اخلاقی از طریق وراثت منتقل می‌شود؟ چگونه می‌توان بر آثار وراثتی ایجاد شده غلبه کرد تا دچار خسارت‌های اخلاقی نشویم؟
 

پاسخ:
تربیت فرآیندی پیچیده از شرایط مختلف است به نحوی که عوامل زیادی در آن دخیل هستند. کسب نتیجه مطلوب از فرآیند تربیت و رسیدن به هدف نهایی آن ازجمله در گرو شناخت عوامل دخیل در آن و مشخص کردن حدود و دامنه تأثیرگذاری آن ها است به نحوی که اهداف تربیت زمانی محقق می‌شوند که به‌خوبی مجموعه عوامل دخیل در فرآیند تربیت ارزیابی شده، نقش هرکدام تعیین و سپس برای کنترل یا رشد آن‌ها روش‌های تربیتی ارائه شوند. 
یکی از این عوامل وراثت است که می‌تواند نقش مثبت یا نقشی منفی در تربیت ایفا کند. در همین رابطه یکی از موضوعاتی که درباره وراثت نیازمند بررسی است بحث از جنبه‌های منفی اثرگذاری و نیز راه‌های غلبه بر آن است.

نکته اول: فضیلت و رذیلت اخلاقی
درباره فضائل و رذائل اخلاقی دیدگاه‌های مختلفی ابراز شده است در یک معنای رایج، فضیلت عبارت است از ملکه نفسانی که همچون رفتار می‌تواند موضوع بحث‌های اخلاقی قرار گیرد. (1) چنانکه فارابی فضائل را ملکاتی می‌داند که فرد به سبب آن‌ها خیرات و افعال نیکو را انجام می‌دهد. (2) ملکاتی که در نفس دوام و استقرار دارند و موجب صدور سهل و بدون نیاز به تفکر افعال اخلاقی می‌شوند. (3) این معنا بر رذیلت اخلاقی نیز که مفهوم متضاد فضیلت است صدق می‌کند. در نتیجه مراد از رذیلت اخلاقی در یک معنا همان ملکات اخلاقی است و وقتی سؤال از اثر وراثت بر رذائل اخلاقی می‌شود مراد این خواهد بود که آیا وراثت در شکل‌گیری ملکات اخلاقی منفی نقش‌آفرین است یا خیر؟

نکته دوم: انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت
اینکه از طریق وراثت برخی خصوصیات والدین به فرزندان منتقل می‌شود مورد اتفاق است، اما اینکه چه ویژگی‌هایی و در چه حد و حدودی از طریق وراثت منتقل می‌شود یکی از مباحث اختلافی است. در روایات رسیده از حضرات معصومین علیهم‌السلام تصریحاتی درباره انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت رسیده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله در حدیثی به نقش حالات جسمی و معنوی والدین در هنگام آمیزش، بر خوش‌خلقی فرزند اشاره کرده می‌فرمایند: «خوش‌اخلاقی، از کسی جز فرزند حیض و یا فرزند زنا، ستانده نمی‌شود». (4) این حدیث اجمالاً به نقش وراثت - که در اینجا حالات روحی والدین است- اشاره دارد. در حدیث دیگری امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «هرکس پست باشد ولادتش ناشایست بوده است».(5) همچنین در حدیث دیگری امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «ما را دشمن نمی‌دارد، مگر کسی که پاک‌زاده نشده باشد یا مادرش در حال حیض باردار شده باشد». (6) امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در فرمان خود به استاندار مصر چنین می‌فرماید: «ثُمَّ اَلصَقَ بِذَوِی الاَحسَابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصّالِحَه وَ السَّوابِقِ الحَسَنه، ثُمّ اَهلِ النَّجدَهِ وَ الشُّجاعَهِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَهِ. فَاِنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرَفِ؛ برای اداره کشور افرادی را برگزین که گوهر نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه‌ای نیکو برخوردار. پس دلیران و رزم‌آوران و بخشندگان و جوانمردان (را برگزین) که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده‌اند و نیکویی‌ها را گرد آورده‌اند». (7) 
بر همین اساس آیت‌الله سبحانی با اشاره به این نامه و توصیه امام مبنی بر انتخاب افرادی از خانواده‌های شریف، اصیل و پارسا، به تبیین تأثیر وراثت از طریق بررسی احادیث پرداخته‌اند. (8) در نتیجه از مجموعه این روایات و برخی روایات مشابه دیگر می‌توان پاسخ مثبت به بخش اول سؤال داده و از تأثیر وراثت در انتقال رذائل اخلاقی سخن گفت. با این وجود نکته‌ای که در این باره نیازمند دقت نظر و بررسی تفصیلی و در حقیقت تعیین دقیق مدلول روایات است، تعیین حدود و میزان اثرگذاری وراثت در انتقال رذائل اخلاقی است که در جای مناسب باید به آن پرداخت.

نکته سوم: راه غلبه بر آثار وراثت
برخی از آثار وراثتی ایجاد شده را نمی‌توان از بین برد مثل آثاری که وراثت در صفات جسمانی و ظاهری ایجاد می‌کند از قبیل نژاد و رنگ پوست؛ اما بر آثار وراثتی که ناظر به رذائل اخلاقی است می‌توان غلبه کرد به این نحو که آن‌ها را می‌توان تشدید و تضعیف نمود به نحوی که به مرحله فعلیت و بروز خارجی و یا عدم فعلیت و بروز خارجی برسند. به بیان شهید مرتضی مطهری: «صفات و ملکات اخلاقى که تا حدى مانند مشخصات نوعى، از نسلى به نسلى منتقل مى‏شود آن ثبات و استحکامى را که در مشخصات نوعى موجود است واجد نیستند و با عوامل تربیتى و اخلاقى، قابل تغییر و تبدیل و کاهش و افزایش‌اند». (9) 
بنابراین با برخی اقدامات تربیتی می‌توان بر آثار ایجاد شده غلبه نمود. در همین رابطه می‌توان توصیه‌های ذیل را ارائه نمود:

1. اهتمام به دوران خردسالی به‌مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات
دوره‌های گوناگون حیات انسان از نظر شکوفایی استعدادهای روحی و خلقی و از جهت تشدید و تضعیف رذائل و فضائل اخلاقی تفاوت‌هایی دارند چنانکه  دوران پس از هفت‌سالگی که در احادیث نیز به آن توجه شده است از بهترین دوران تربیتی است. (10) از همین جهت اهتمام زیادی باید بشود که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد چون  روح انسان در زمان کودکی حالت قابل‌انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است و هرچه انسان بزرگ‌تر شود، قابلیت انعطاف آن کمتر می‌شود. بچه‌ای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستانی و نوجوان دبیرستانی از جوان دانشگاهی جنبه پذیرشش بیشتر است. انسان تا سن پنجاه‌سالگی شخصیتش شکل‌گرفته و منعقد می‌شود. البته باید توجه داشت که انسان یک موجود قابل‌تغییر و قابل توبه و بازگشت است و ممکن است در سن صدسالگی هم خود را تغییر دهد. ولی شکی نیست که حالات روحی کم‌کم ملکه می‌شود و برگرداندن آن‌ها دشوار می‌گردد.(11) 
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در وصیتشان به امام حسن علیه‌السلام به این مهم اشاره نموده و فرموده است «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ؛ دل جوان مانند زمینِ کشت ‌نشده است»؛ (12) آماده هر بذری است که در آنجا بکاریم. بدیهی است این فرمایش به معنای آن است که در سنین خردسالی امکان تغییر و ایجاد خلقیات در انسان وجود دارد.

2. عادت دهی
عادت‌های تربیتی به‌اندازه‌ای نیرومند است که می‌تواند بر سرشت‌ های موروثی غلبه کند و طبیعت جدید را در انسان پدید آورد، (13) از همین جهت است که امیر مؤمنان علیه‌السلام فرموده است «العَادَهُ طَبعُ ثَانٍ؛ عادت طبیعت ثانوی است». (14) در نتیجه در پرتو عادت دهی، فرد می‌تواند بر طبیعت اولیه خود که از طریق وراثت ایجاد شده است غلبه نمود و از آثار منفی آن محفوظ بماند.

3. رشد احساس کرامت نفس
کرامت نفسْ، ام ‌المسائل اخلاقی است. آن نقطه‌ای از روح انسان که اسلام روی آن دست گذاشته است برای احیای اخلاق انسانی و برای این‌که انسان را به‌سوی اخلاق سوق بدهد کرامت نفس است. (15) با مکرم داشتن نفس است که تمام اخلاق مقدس در انسان زنده می‌شود و تمام اخلاق رذیله از انسان دور می‌گردد. (16) بدین جهت یکی از روش‌هایی که می‌توان با استفاده از آن بر رذائل اخلاقی غلبه نمود بهره‌گیری از روش رشد کرامت نفس است.

4. تقویت اراده
انسان با تقویت اراده می‌تواند بر فشارهای ناشی از غرائز و آنچه از طریق وراثت رسیده است و نیز بر موانع بیرونی که مانع تربیت صحیح می‌باشند غلبه کند. این به آن دلیل است که فرد در برابر وراثت حالت انفعالی نداشته و این اراده است که رفتار و شخصیت او را قاطعانه تعیین می‌کند. (17)

5. عوامل  بینشی و گرایشی
مجموعه از روش‌های بینشی و گرایشی مرتبط را می‌توان برای غلبه بر زمینه‌های وراثتی ایجاد شده توصیه نمود به عنوان مثال استفاده از روش‌های تلقین به نفس، تحمیل به نفس، تحریک ایمان و تحقیر رذائل و تحسین فضائل از این موارد است.

نتیجه
یکی از عوامل مؤثر در تربیت، وراثت است که بر طبق آنچه از روایات رسیده است در شکل‌گیری خلقات منفی اثر دارد با این وجود با استفاده از برخی روش‌های تربیتی می‌توان بر آثار منفی حاصل از وراثت غلبه کرد به این معنا که آثار آن را تضعیف نمود و جلوی فعلیت آن‌ها را گرفت. ازجمله این روش‌ها می‌توان بهروش‌های بینشی و گرایشی، روش عادت دهی، روش تقویت اراده، روش رشد احساس کرامت و اهتمام به دوره خردسالی به مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات اشاره نمود.

منابع جهت مطالعه بیشتر
1. شهریاری، روح‌الله؛ نجفی، حسن، تحلیل حدود عاملیت صفات وراثتی در تربیت اخلاقی از منظر روایات، معرفت، فروردین 1398.
2. فلسفی، محمدتقی، کودک ازنظر وراثت و تربیت، تهران، معارف اسلامی، 1394.
3. سلحشوری، احمد، مراحل رشد تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، پژوهش‌نامه نهج‌البلاغه، 1392.

پی‌نوشت‌ها:
1. Jost, Lawrence J, "Virtue and Vice", Encyclopedia of philosophy, (2nd edition), voume 9,ed. Donald M. Borchert, New York, Thimason Gale, 2006. 
2. فارابی، ابونصر محمد، فصول منتزعه، مترجم حسن ملکشاهی، قم، سروش، 1396، ص 24.
3. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ق، ج 5، ص 95.
4. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق، ج 3، ص 30.
5. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، مصحح: سید مهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ح 7817.
6. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 1، ص 96.
7. سید رضی‏، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت‏، 1414 ق، نامه 53.
8. سبحانی، جعفر، منشور جاوید قرآن، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، 1383، ج 1، ص 355.
9. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، 1395، ج 3، ص 183.
10. ابن‌بابویه، همان، ج 3، ص 492. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرموده ‌است: «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیرَ فِیهِ؛ کودک خود را تا هفت سال به بازی رها کن، هفت سال دیگر او را تحت تربیت و آموزش قرار ده و هفت سال با خود همدم و همراز ساز تا در صراط‍‌ حق باشد، از باطل گریزان شود و سعادت خود را دریابد. اگر چنین نشد، امید به نیکی در او نخواهد بود».
11. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1389، ص 56.
12. سید رضی، همان، نامه 31.
13. فلسفی، محمدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران: معارف اسلامی، 1394، ج 1، ص 136.
14. تمیمی آمدی، همان، ح 752.

15. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1386، ج 22، ص 396.
16. مرتضی مطهری، 1372، حکمت‌ها و اندرزها، قم، اسراء، ج 1، ص 152.
17. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چاپ دوم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 199.

 

صفحه‌ها