اجتماعي

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نجاست سگ به معنای بی‌ارزش بودن این حیوان نیست. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط خانه و انس با آن اجتناب شود.
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی

پرسش:
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی و در منزل چه شرایطی دارد؟
 

پاسخ:
اسلام برای جانوران مرتبه پایین‌تری از انسان‌ها قائل است و انسان را اشرف مخلوقات می‌داند؛ با این حال قرآن از مسلمانان خواسته ‌است که با جانوران و حیوانات به ملایمت و مهربانی رفتار کنند و از بدرفتاری با آن‌ها بپرهیزند. بر اساس قرآن، جانوران و حیوانات نیز هماهنگ با تمام آفرینش، به ستایش خدا می‌پردازند؛ هرچند این ستایش به زبان آدمیان فهمیده نمی‌شود.(۱) در قرآن، بیش از دویست آیه به موضوع جانوران می‌پردازد و نام سی و پنج جانور در قرآن آمده ‌است و شش سوره به نام‌های جانوران نام‌گذاری شده‌ است. 
بنابراین اسلام رفتار بسیار مناسبی با حیوانات داشته و به‌ دفعات مردم را به مهربانی با حیوانات توصیه کرده‌ است. دین اسلام نه‌تنها به ما اجازه حیوان آزاری نداده، بلکه به رفتار مناسب با حیوانات و طبیعت سفارش کرده است.
با ذکر این نکات به پاسخ سؤال اصلی در مورد نگهداری از سگ یا گربه و دیگر حیوانات به عنوان حیوان خانگی می‌پردازیم.

1. اصل نگهداری از سگ یا داشتن آن اشکالی ندارد، مهم چگونگی نگهداری و برخورد با این حیوان است. در اسلام سگ حیوانی است که بدنش نجس شمرده شده است، ولی این نجاست مساوی با تنفر یا پلید بودن سگ نیست. نجاست و طهارت یک حکم شرعی است. این که مثلاً خون نجس است، به این معنا نیست که خون خبیث است و پلید است و از شیطان است و... بلکه به این معنا است که اگر به بدن و لباس ما رسید، باید آن را با پاک کننده‌ای مثل آب بشوییم در عین حال خون مایه حیات است و خون انسان‌ها محترم است و خون شهید با این که از لحاظ وضعی نجس است، اما محترم و مقدس است و سعادت شهید و جامعه را در پی دارد. بنابراین فقط مسئله، نجاست و طهارت است و بس. 
اتفاقا سگ، به دلیل خصوصیات خوبی که دارد ارزشمند است، حتی قیمت دارد؛ مانند سگ گله، سگ نگهبان، سگ شکاری و... . کسی نباید فکر کند، چون سگ حکم نجاست دارد، پس ارزشمند نیست یا پلید و پست است یا اسلام از آن متنفر است. همین سگ که نجس است اگر هار و ولگرد نباشد، مثل سگ شکاری، سگ گله و سگ نگهبان ارزشمند است و نگه داشتنش اشکال ندارد و خرید و فروشش جایز است و قیمتش مثل قیمت گوسفند حلال می‌باشد و رسیدگی به او و غذا دادن و تیمارش پسندیده است. 
در مورد گربه وضعیت نجاست و طهارت متفاوت است. گربه مثل سگ نجاست ندارد، ولی در احکام و فقه، همراه بودن بدن و لباس نماز‌گزار به موی گربه، به هنگام نماز اشکال داشته و موجب بطلان آن خواهد شد.

2. با این توصیفات در مورد سگ، باید از سگی که ارزشمند هم هست، مثل دیگر سگ‌ها دوری کنیم و اگر لباسمان به بدن خیسش خورد، آن را بشوییم. بنابر روایات معتبر برخورد با بدن سگ اگر دست یا بدن او خیس باشد باید آب کشیده شود. امام علی علیه‌السلام در این مورد می‌فرماید: «از نزدیکی با سگ‌ها دوری کنید. پس هر کس با سگ برخورد داشت، در حالی که بدنش خیس بود، باید بدنش (محل برخورد) را بشوید.»(2) نگه داشتن سگ نگهبان و گله و... در بیرون فضای خانه هم ایراد ندارد، یعنی خوب است که آن حیوان را در کناری از محل سکونت نگه داری کنیم، به‌گونه‌ای که در محل نشستن و خوابیدن و زندگیمان رفت و آمد نداشته باشد و آنها را نجس نکند.

3. کاری که در اسلام نکوهش شده این است که سگ یا گربه را مانند فرزند خود در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و می‌بویند و با هم هم‌غذا می‌شوند و... ، این پسندیده نیست. شاید یکی از دلائل مهمی که تأکید شده انس و نگهداری سگ درون خانه اصلاً مطلوب نیست، ریشه در روایاتی دارد که تأکید می‌کند؛ با کسی یا چیزی انس بگیرید که شما را رشد دهد و در تعالی و رشد شما اثرگذار باشد. 
امام رضا علیه‌السلام در این مورد فرمودند: «اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد روز قیامت با او محشور می‌شود.»(3) این طبیعی است که انس با چیزهایی که بی‌ارزش است یا ضد ارزش است، کم‌کم انسان را شبیه او می‌کند، و او را از مسیر تعالی و رشد و معنویت متوقف می‌کند، این انس و علاقه و محبت انسان، بسیار با ارزش است و بهتر است آن را صرف چیزهای با ارزش کنیم. در این نکته تفاوتی بین سگ و گربه نیست. انس انسان باید با کسانی باشد که او را به خدا نزدیک‌تر کند و معنویتش را زیاد کند؛ ولی هم‌نشینی با حیوان از نظر اخلاقی مطلوب نیست.

4. بنابراین اگر در فضای آپارتمانی زندگی می‌کنید، نگهداری سگ و گربه خوب نیست، چون رعایت مسائل نجاست و طهارت یا رعایت مسائل مربوط به نماز آن‌ها سخت و مشکل است، اما اگر منزلی دارید که ویلایی است و حیاط دارد می‌توانید اتاقکی برای سگ درست کنید تا آنجا باشد و نگهبانی کند و شما هم به او با رعایت مسائل بهداشتی و شرعی رسیدگی کنید.

5. البته نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات و رعایت حقوق آنها و رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است، از طرفی نسبت به همسایه و همسایه‌داری در معارف اسلامی سفارشات زیادی شده است تا جایی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود گمان کردم همسایه از همسایه ارث می‌برد.(4) در نگهداری سگ یا گربه یا سایر حیوانات خانگی دیگر، باید دقت بر این نکته باشد که همسایه‌ها از سر و صدای حیوانات و  خدشه‌دار شدن بهداشت ناشی از نگهداری آن اذیت نشوند. از نظر رعایت حقوق همسایگان مهم‌ترین موضوع رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است، پس نباید نگهداری از حیوان خانگی امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند.

نتیجه‌گیری
سگ در اسلام نجاست دارد و گربه هم موی بدنش اگر به لباس یا بدن بماند، موجب بطلان نماز است. اما این نجاست به معنای بی‌ارزش بودن این حیوانات نیست و اسلام با اصل نگهداری از آن مشکلی ندارد، ولی نگهداری این حیوان در اندرونی خانه و آمدنش به درون خانه و آپارتمان مشکل است چون رعایت حکم نجاست و پاکی‌ آن مشکل است. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد و از ظلم به آنها نهی کرده است، توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط اندرونی خانه و منزل و انس با او دوری شود، زیرا انسان باید با موجودات و افرادی انس بگیرد که او را از نظر معنوی بالاتر ببرند. از نظر رعایت حقوق همسایگان هم مهم‌ترین موضوع، رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است و نگهداری از حیوان خانگی نباید امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند. البته نگهداری برخی پرندگان، مانند کبوتر یا شبیه آن، یا برخی حیوانات اهلی، مانند مرغ و خروس و... توصیه شده است؛ ولی نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات، رعایت حقوق آنها، رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
•    حقوق حیوانات در اسلام، اثر ابوالقاسم مقیمی
•    احترام حیوانات در اسلام، اثر علی کردائی
•    اخلاق همسایه داری و آپارتمان نشینی اثر محمد جواد فلاح
•    با همسایگان چگونه رفتار کنیم اثر اکبر خواجه پیری
•    کتاب همسایه خوب (با رویکرد اسلامی) اثر حامد صفاری، محمدحسن فاطمی‌راد

پی‌نوشت‌ها
1. سوره إسراء، آیه 44.
۲. «تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْیَغْسِلْه‏»؛ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام، قم، 1409ق، ج3، ص417.
۳. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، دار احیاء الثراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 98، ص103.
4. «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُه‏»؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج4، ص13.
 

غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت اززبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. گفتگوهای مثبت را جایگزین غیبت کنید.
راه های عدم ابتلا به غیبت

پرسش:
چه راه‌هایی پیشنهاد می‌دهید که مبتلا به غیبت نشویم؟ مثلا من می‌دانم اگر دوستم را ببینم به غیبت کردن می‌افتیم، چه کنم؟
 

پاسخ:
در دیدگاه اسلام، وقتی کسی مسلمان می‌شود، به دلیل تقدس این اعتقاد، جان و مال و آبروی او اهمیت خاص و ویژه‌ای پیدا می‌کند؛ تا جایی که اگر کسی قصد ضرر رساندن به جان و مال و آبروی مؤمن را داشته باشد مورد مؤاخذه قرارخواهد گرفت. درواقع فلسفه حفظ آبروی مؤمن به این برمی‌گردد که انسان مؤمن به دلیل دارا بودن سرمایه ایمان، از ارزش ویژه و منحصربه‌فردی برخوردار می‌شود و معیار ایمان در وجود او منجر به ارزشمندی جان و مال و آبروی او می‌گردد. تمام دستورات اخلاقی که قرآن و روایات، ما را ملزم به رعایت آن کرده‌اند نیز در راستای همین هدف هستند؛ بنابراین انسان نه خود حق دارد موجبات ازبین‌بردن آبروی خود را فراهم کند و نه به دیگران چنین حقی داده شده است. حرمت غیبت، دروغ، تهمت و افشای راز نیز به همین فلسفه برمی‌گردد.
تا ریشه غیبت را نیابید نمی‌توانید از شرش آسوده شوید. در اعماق روح خود به دنبال ریشه غیبت‌کردن بگردید و با حذف ریشه، خود را از این گناه کبیره نجات دهید. بد‌گمانی، شوخی و بذله‌گویی، مسخره کردن و استهزاء، کینهجویی و عداوت، انتقام‌جویی، پرحرفی و حسادت می‌توانند ریشه‌های غیبت باشند.

راهکارهای دوری از غیبت:

1. فرار از غیبت کردن
بهترین راه برای غیبت‌نکردن این است که انسان در مرحله اول خودش غیبت‌کننده نباشد. وقتی شما غیبت نکنید، مسلماً باب گناهان زیادی را در جمع‌های دوستانه به روی خود و دیگران می‌بندید.

2. تصمیم جدی غیبت نشنیدن
در مرحله بعدی تصمیم بگیرید و تلاش کنید که شنونده غیبت نباشید. گاهی ما نسبت به تصمیماتی که می‌گیریم خوشحالیم؛ اما در فهماندن آن تصمیمات به دیگران دچار مشکل می‌شویم. گاهی خجالت می‌کشیم و یا حس می‌کنیم دیگران با شنیدن تصمیم ما به تمسخر ما خواهند پرداخت؛ اما باید قوی و محکم در برابر این احساسات نامطلوب بایستید. تلاش کنید خجالت و تعارف‌های عرفی را کنار گذاشته و نزدیکان را از تصمیم جدی بر غیبت‌نکردن آگاه کنید. اگر این حالت تداوم داشته باشد کم‌کم و در درازمدت، دیگران باور خواهند کرد که شما اهل غیبت نیستید و همین امر باعث می‌شود هرگز مقابل شما غیبت نکنند.

3. سه راهکار روایی
اگر انسان در مجلسی بود که افراد آن مجلس اهل غیبت بودند، نباید تن به شنیدن غیبت دهد و باید از هر راهی که ممکن است از ادامة غیبت جلوگیری کند. در واقع می‌توان گفت این شنوندة غیبت است که با تمایل خویش به شنیدن، غیبت‌کننده را تشویق به ادامة گناه می‌کند؛ بنابراین غیبت زمانی تحقق می‌یابد که شنونده‌ای وجود داشته باشد و الا اگر کسی نشنود، غیبتی هم صورت نمی‌گیرد. به همین دلیل در روایات شنوندة غیبت یکی از دو غیبت‌کننده به شمار می‌رود. در حدیثی از پیامبر اسلام می‌خوانیم: «هنگامی که عیب‌جویی و غیبت کسی را در میان جمع می‌کنند و تو در آنجا حضور داری، او را یاری کن و حاضران را نهی‌ازمنکر و از آن مجلس (گناه) برخیز.»(1) در این روایت پیامبر عزیزمان سه راهکار را برای فرار از غیبت مطرح فرموده‌اند:

 روش اول یاری و دفاع از حیثیت آن شخص. یکی از روش‌ها هنگام شنیدن غیبت، دفاع از شخص غیبت شونده است. زمانی که غیبت‌کننده در حال غیبت است، شما می‌توانید سریعاً از شخص موردنظر دفاع کرده تا از این طریق، دیگران صحبت او را حمل بر صحت نکنند.
 
روش دوم طبق روایتی که ذکر شد نهی‌ازمنکر است. البته باید از روش‌های درستِ نهی‌ازمنکر بهره برد و قطعاً برخوردهای چکشی، نتیجه‌ای جز کینه و اختلاف نخواهد داشت. ما باید وظیفة نهی زبانی خود را همواره و به طور مستمر انجام دهیم. در تذکرات خویش، رعایت ادب و اخلاق نموده و با متانت هرچه تمام‌تر تذکر دهیم. گاهی نیز لازم است تذکرات را غیرمستقیم و یا مخفیانه بیان کنیم.
گاه می‌توانیم از طریق فضای مجازی آنها را نسبت به گناه غیبت آشنا نموده و از آن بازداریم. با معرفی کتاب‌ها و یا ارسال پیامک‌هایی دررابطه ‌با عواقب غیبت، دیگران را نسبت به مجازات اخروی این گناه آشنا سازیم. گاهی نیز اگر مجلس، ظرفیت شنیدن صحبت‌های ما را دارد، مستقیماً بحث غیبت و عوارض آن را مطرح کنیم.

 راهکار سومی که حضرت در روایت مذکور بیان فرمودند ترک مجلس است. اما دقت کنید ترک مجلس به معنی قهر و بحث و بداخلاقی نیست؛ بلکه شما به بهانه‌های مختلف می‌توانید خود را از مجلس گناه دور کنید، البته به‌گونه‌ای که بیانگر اعتراض شما به گناه غیبت باشد.

4. تغییر محور گفتگو
تلاش کنید همیشه حرف‌های خوبی برای زدن داشته باشید و محور گفتگوهای دوستانه را در دست گرفته و موضوع را به سمت‌وسویی ببرید که نشانی از غیبت در آنجا نباشد. اگر جایی بود که هیچ یک از راه‌های ذکر شده شما را به هدف نرسانید و به‌هیچ‌وجه موفق به دوری از شنیدن غیبت نشدید، می‌توانید در همان مکان بمانید؛ اما درعین‌حال مستمع غیبت نباشید؛ یعنی حواس خود را مشغول سایر امور کنید و از شنیدن آن شانه خالی کنید. در این صورت اگر ناخواسته غیبت به گوشتان هم برسد؛ اما شما شنونده نباشید و توجهی به آن نکنید اشکالی ندارد. درعین‌حال باید در برخوردتان به‌نوعی نشان دهید که از کارشان راضی نیستید؛ مانند این¬که چهره ناراحت به خود بگیرید تا آنها متوجه شوند که به‌دلیل غیبت، اخم نموده‌اید. البته این روش برای زمانی است که هیچ یک از راه‌های بالا قابل ‌اجرا نباشد.

نتیجه گیری
گفتگوهای سازنده و مثبت را جایگزین غیبت کنید. در مجلس غیبت شرکت نکنید و اگر کسی در مجلسی غیبت کرد تذکر دهید. چنانچه شرایط تذکر وجود نداشت، محور گفتگو را تغییر داده؛ در غیر این صورت‌، مجلس را به بهانه‌ای ترک کنید. با افراد مؤمن و معتقد معاشرت کنید و در برابر افراد غیبت‌کننده موضع خود را صریح و شفاف تبیین کنید.

چکیده پاسخ
غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت از زبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق می‌کنند نیز در این زمینه مؤثر است. ترک مجالسی که مهیای غیبت است و دوری از اموری که وسوسه غیبت در وجود شما ایجاد می‌کند نیز راه‌گشا خواهد بود. به‌محض شنیدن غیبت سریعاً از غیبت شونده دفاع کنید. اگر نهی‌ازمنکر اثر نمی‌کند، چنانچه ترک مجلس دشوار نیست، باید آن جا را ترک کنید.

پی‌نوشت‌ها
1. «اذا وُقِّعَ فی رَجُل وَ اَنْتَ فی مَلأ فَکُنْ لِلرَّجُلِ ناصِراً وَ لِلْقَومِ زاجِراً وَ قُمْ عَنْهُمْ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، دنیای دانش، ص202.
 

وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت و زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود.
اخلاق و آداب معلمی

پرسش:
لطفا درباره اخلاق و آداب معلمی، براساس مبانی دینی، توضیح دهید.
 

پاسخ:
برترین و بزرگ‌ترین معلم، خداوند است که از باب مهربانی خویش، وظیفه ی تعلیم را برعهده ی پیامبران قرار داد و این‌گونه مسیر رسیدن انسان به کمال را هموار ساخت. کسی که خلعت معلمی بر تن می‌کند، قدم در مسیر انسان‌سازی برمی‌دارد؛ به همین دلیل باید پیش از تعلیم دیگران، انسانیت را در وجود خود پرورش دهد. وگرنه، تعلیمی که بدون عمل باشد صرفاً تکرار کلماتی است که احتمال عمل به آن کلمات توسط دیگران ناچیز خواهد بود؛ بنابراین اگر کسی قصد دارد، در کسوت معلمی به رسالت خویش در این جهان صحه گذارد، لازم است، عامل و آراسته به آداب و اخلاق معلمی باشد تا علم‌آموزی را برای مخاطبان خویش شیرین گرداند.
خداوند کرامت ویژه‌ای را برای معلمان درنظر گرفته است؛ اما این کرامت صرفا با معلم بودن و آموزش‌دادن حاصل نمی‌گردد؛ بلکه درجه ی کرامت یک معلم، متناسب با تلاشی که در جهت انسان‌سازی خویش و دیگران به کار می‌گیرد، آشکار می‌شود. در نگاه اسلام این کرامت زمانی به معلم تعلق می‌گیرد که قدم در مسیر هدایت انسان‌ها بردارد. رسالت و مسئولیت اصلی معلم فقط آموزش‌دادن نیست؛ بلکه تربیت در رأس وظایف یک معلم قرار دارد.

تجلی اخلاق
وجود یک معلم باید تجلیگاه اخلاق باشد. یک معلم حتی در نگاه‌کردن به دانش‌آموزان و مخاطبان خویش، نگاهش را تقسیم می‌کند تا مبادا کسی را بیشتر و دیگری را کمتر مورد توجه قرار داده باشد. عدالت در نگاه، لبخند و کلام و پرهیز از تبعیض در یاد دادن و توجه نمودن، از مهم‌ترین مؤلفه‌های رفتاری و اخلاقی یک معلم است. خداوند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرم‌خو (و پرمهر) شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست می‌دارد».(1)

انواع رشد
برخی از معلمین تصور می‌کنند که مهم‌ترین وظیفه ی آنها تعلیم است. به همین دلیل بیشترین وقت خود را به آموزش اختصاص داده و تنها درصدد رشد علمی دانش‌آموزان و دانش‌پژوهان خویش برمی‌آیند. حال‌آنکه، آنچه از رشد علمی بااهمیت‌تر است، رشد اخلاقی دانش‌آموزان است. در ادامه نیز معلم موظف است رشد اجتماعی آنان را بالا برده تا بتوانند به برکت اخلاق و علمی که دریافت کرده‌اند در جامعه نیز اثرگذار باشند.

خودسازی
آنچه که باید قبل از دیگرسازی که مهم‌ترین وظیفه معلم است، موردتوجه معلمان قرار گیرد، افزایش معلومات دینی و خودسازی ا‌ست. یک معلم از نگاه دین، باید خودش را مجهز به معلومات دینی کند و درعین‌حال برنامه‌ای برای تهذیب نفس خویش در نظر گیرد تا از اهداف عالی رسالت خود دور نگردد. مطالعه و داشتن یک سیر مطالعاتی همیشگی و مستمر، می‌تواند معلمان را از حیث نظری و علمی تقویت سازد. عمل نمودن معلمان به آنچه از مطالعه دریافت می‌کنند، عاملی در جهت تقویت خودسازی آنها خواهد بود. نقش معلم همچون نقش نجات‌غریق است. کسی که قرار است دیگران را از غرق‌شدن نجات دهد، خود باید آشنا به مهارت‌های شنا بوده و توانایی لازم برای نجات دیگران را کسب کرده باشد. خودسازی همان مهارتی‌ است که معلمان باید در سایه‌ی آن به نجاتِ غریق‌ها بپردازند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛ هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربّی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است».(2)

نگاه امانت گونه
آنچه بر یک مربی لازم است، نگاه امانت گونه‌ی او به متربیان است. دانش‌آموز، محصل و متربی، مِلک معلم نیست؛ بلکه امانتی از جانب خدا در دستان اوست. اگر معلم چنین نگرشی را در وجود خود تقویت کند و بداند شاگرد هم نعمت است و هم امانت، از انجام هر عمل دور از ادب و اخلاق اجتناب می‌ورزد.

دیگرسازی
حلقه ی مفقوده ی نظام تعلیم‌وتربیت ما، رشد استعدادهای معنوی دانش‌آموزان است. توجه به استعدادهای معنوی فراگیران، کشف و پرورش  استعدادها را می‌توان از دیگر وظایف یک معلم متعهد دانست. در نگاه اسلام دیگرسازی از خودسازی جدا نیست. در حقیقت مرتبه‌ای از خودسازی انسان، همان دیگرسازی است. چرا که با رشد دادن دیگران، روح انسان نیز رشد و تعالی بیشتری را تجربه خواهد کرد.

بایدهای لازم در موضوع تربیت
آنچه وجود یک معلم باید به آن متخلق گردد دایره‌ای وسیع از مؤلفه‌های اعتقادی، رفتاری، گفتاری، شرعی و اخلاقی‌ است.  مصادیق زیر به بخش کوچکی از این وظایف اشاره می‌کند:
1. تقویت دانش وآگاهی
2. تعمیق نگرش و باور
3. به کاربستن باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی
4. فراهم نمودن زمینه ی عبودیت برای متربی
5. توجه به تدریجی بودن تربیت
6. برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس شاگردان
7. انعطاف و اعتدال
8. تقویت روحیه‌ی حق‌گرایی (بیدار کردن فطرت الهی)
9. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل
10. پیشگامی در ادای تکالیف شرعی و تکریم شعایر دینی
11. خودداری از مراء، جدال و ستیزه جویی در کلاس و هنگام درس
12. داشتن سعه ی صدر، مدارا و انتقادپذیری
13. مخاطب شناسی و کشف استعداد شاگردان
14.شکوفا نمودن قوه ی عقلانیت متربیان
15. قدرت ایجاد فضای معنوی و تربیتی در کلاس

نتیجه
وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت یعنی زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه ی آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود. تطابق گفتار و کردار، سخن‌نگفتن بر خلاف باور خویش، پرهیز از فخرفروشی، رعایت انصاف در برخورد با دانش‌آموزان، بسترسازی برای تربیت صحیح، همدردی و همدلی نسبت به شاگردان، جهت‌دهی به شاگردان در گفتار و کردار، بهره‌وری از تشویق و تنبیه مناسب و به جا، تواضع، برخورد کریمانه، تسلط بر خشم، خوب گوش‌دادن، خوب سخن‌گفتن (لحن و آهنگ گفتار)، سخنِ خوب گفتن و... را می‌توان از دیگر وظایف اخلاقی و دینی یک معلم مؤمن و متعهد دانست.

 

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
•    نقش معلم در تربیت دینی، محمد داوودی
•    سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد تهرانی

 

پی‌نوشت‌ها
1. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
2. صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 480، حکمت 73.

در آموزه‌های اسلام بر اهمیت احترام به گیاهان و درختان و حفظ محیط‌زیست تأکید فراوان شده است و مسلمانان در قبال این مخلوقات خداوند مسئول می باشند.
حقوق اخلاقی گیاهان و درختان

پرسش:
 حقوق اخلاقی گیاهان و درختان چیست؟
 

پاسخ:
در اسلام، احترام به تمام مخلوقات خداوند، اعم از انسان، حیوان و گیاه واجب است. تمام موجودات زنده حق حیات دارند و باید مورد احترام قرار بگیرند. آیات و روایات متعددی در منابع اسلامی بر اهمیت حفظ محیط‌زیست و احترام به طبیعت تأکید می‌کنند. انسان، خلیفه خدا در زمین، موظف است از زمین و تمام موجودات زنده در آن مراقبت کند. تخریب محیط‌زیست، آلودگی، اسراف منابع طبیعی و بی‌رحمی نسبت به طبیعت از نگاه اسلام گناه است. با کاشتن درخت، حفاظت از خاک و آب، کاهش مصرف، عدم آسیب به طبیعت و... می‌توانیم به حفظ این گنجینه‌های الهی کمک کنیم. کاشت درخت، مراقبت از آن‌ها و عدم تخریب محیط‌زیست، نه‌تنها در دنیا برای انسان ثمربخش خواهد بود، بلکه در آخرت نیز پاداش نیکویی خواهد داشت.

ذی‌شعور و ذی‌حق
گیاهان، به‌عنوان موجودات زنده و دارای شعوری که از قدرت رشد، تولیدمثل و پاسخ به محرک‌های محیطی برخوردارند، ذی‌حق ذاتی هستند و احترام به آن‌ها واجب است. ذی‌حق ذاتی بودن به معنای آن است که گیاهان، به‌طور ذاتی، حق حیات، حق برخورداری از شرایط مناسب برای رشد و تکامل و حق عدم تعرض به آن‌ها را دارند. این حقوق، از فطرت زنده‌بودن گیاهان نشأت می‌گیرد و خداوند چنین حقی را به گیاهان بخشیده است. ازاین‌رو تمام موجودات زنده، صرف‌نظر از سطح آگاهی آن‌ها، شایسته احترام اخلاقی هستند.

شکر نعمت
خداوند درجای جای قرآن به نعمات الهی اشاره کرده است. یکی از این نعمات درختان و گیاهان‌اند. قرآن در سوره مبارکه عبس می‌فرماید: ﴿ فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ*أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا* ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا* فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبًّا* وَعِنَبًا وَقَضْبًا* وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا* وَحَدَائِقَ غُلْبًا* وَفَاکِهَهً وَأَبًّا* مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ*﴾؛ «پس انسان باید به خوراک خود بنگرد*که ما آب را به‌صورت بارشی فرو ریختیم*آنگاه زمین را با شکافتنی [لازم] شکافتیم*پس در آن دانه رویانیدیم* و انگور و سبزی* و زیتون و درخت خرما*و باغ‌های انبوه*و میوه و چراگاه* [تا وسیله] استفاده شما و دام‌هایتان باشد*». (1) 
در این آیه، خداوند انسان را به‌دقت در غذای خود و نعمت‌های الهی که در آن نهفته است، سفارش می‌کند و ازجمله این نعمات، درختان و ثمرات آن‌ها را برمی‌شمارد. وقتی پای نعمت در میان است، شکر نعمت واجب و لازم است. شکر نیز گاهی زبانی است بدین معنا که انسان با زبان، شاکر خدای خویش باشد و بالاتر از آن شکر عملی است بدین معنا که انسان با رفتار و عمل خویش شکر گذاری نماید. عدم آسیب به درختان، رسیدگی به آن‌ها، بهره بردن درست از ثمرات آن‌ها و دوری از اسراف را می‌توان ازجمله مؤلفه‌های شکر عملی دانست. از دیگر سو، لزوم این رفتارها را می‌توان از حقوق طبیعی گیاهان، درختان و طبیعت دانست.

تعدی به طبیعت
قرآن می‌فرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد». (2) 
تجاوز به طبیعت را می‌توان از مصادیق تعدی دانست. در این آیه قرآن اعلام می‌کند که خداوند متجاوزان را دوست ندارد؛ بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که طبیعت و ازجمله درختان و گیاهان دارای حق هستند و خدا نیز از حق آن‌ها دفاع کرده و تعدی نسبت به آن‌ها را مذموم شمرده است.

ممنوعیت فساد
﴿ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾؛ «و هرگز در زمین پس از آنکه کار آن (به امر حق و شرع رسول حق) نظم و صلاح یافت به فساد و تباه‌کاری برنخیزید». (3) قطع بی‌رویه درختان، آلودگی خاک و آب، نابودی گونه‌های گیاهی و جانوری و ایجاد زباله، همه از مصادیق فساد در زمین هستند. محیط‌زیست، امانتی الهی در دستان ماست و حفظ و نگهداری از امانت، وظیفه‌ای شرعی و اخلاقی است.

توجه جدی به انفال
﴿ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ ۖ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ ۖ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾؛ «(ای رسول ما) امت از تو حکم انفال را سؤال کنند (غنائمی که بدون جنگ از دشمنان به دست مسلمانان آید و زمین‌های خراب بی‌مالک، معادن، بیشه‌ها، فراز کوه‌ها، کف رودها، ارث کسی که وارث ندارد، قطایع ملوک، خلاصه ثروتی که بی‌رنج مردم حاصل شود) جواب‌ده که انفال مخصوص خدا و رسول است (که رسول و جانشینانش به هر کس و هرقدر صلاح دانند ببخشند) پس شما مؤمنان باید از خدا بترسید و در رضایت و مسالمت و اتحاد بین خودتان بکوشید و خدا و رسول او را اطاعت کنید اگر اهل ایمانید». (4) اینکه اختیار انفال یا همان ثروت‌های عمومی در اختیار حکومت اسلامی قرارگرفته علاوه بر اینکه منجر به تعادل اقتصادی و کاهش فاصله طبقاتی می‌شود، تعادل زیست‌محیطی را هم نتیجه می‌دهد چراکه حکومت می‌تواند به‌واسطه وضع قوانین و مقررات از تجاوز به حریم طبیعت جلوگیری نماید. این احکام را نیز می‌توان نشانه‌ای از توصیه به رعایت حقوق طبیعت دانست.

طبیعت در روایات
در روایات زیادی به اشکال مختلف توصیه به حفظ محیط‌زیست شده و این آموزه‌ها را می‌توان اثبات‌کنندهٔ حقوق طبیعی درختان و گیاهان دانست. منع شکستن شاخه‌ها، تشویق به غرس نهال، آبیاری گیاهان و محافظت از آن‌ها ازجمله توصیه‌هایی است که در روایات به آن اشاره شده است. این تأکیدها تا جایی است که حتی پیامبر به کسانی که در بحبوحهٔ جنگ قرار دارند سفارش می‌کند تا به درختان و گیاهان آسیبی نرسانند. در روایت آمده است: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا» (5) «درخت برای او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند، آب دهد و به آن رسیدگی (و از آن حفاظت) کند».

نتیجه:
در آموزه‌های اسلام بر اهمیت احترام به گیاهان و درختان و حفظ محیط‌زیست تأکید فراوان شده است. مسلمانان در قبال این مخلوقات خداوند مسئول بوده و موظف‌اند از آن‌ها در برابر آسیب و تخریب محافظت کنند. درختان، ریه‌های زمین هستند. با کاشتن درخت، مراقبت از آن‌ها و عدم تخریب محیط‌زیست، می‌توانیم به حقوق اخلاقی گیاهان و درختان احترام بگذاریم و به حفظ این مخلوقات ارزشمند برای نسل‌های آینده کمک کنیم. خلافت انسان بر زمین، امانتی الهی است که فرصتی برای آباد کردن و بهره‌مندی از نعمت‌های خداوند را به او می‌دهد؛ اما این امانت با تعهد و مسئولیت‌پذیری انسان در قبال حفظ محیط‌زیست و صیانت از منابع طبیعی برای نسل‌های آینده همراه است. قطع تنهٔ درختان، شکستن شاخه‌های آن‌ها، آهک ریختن پای درختان، سوزاندن درختان، استفاده بیش از حد از سموم دفع آفات و تخریب زیستگاه‌های طبیعی و... ازجمله مصادیق آسیب رساندن به گیاهان است. تخریب محیط‌زیست، تجاوز به زمین، ستم به بشریت و موجودات زنده است و مصداق بارز ظلم، گناه و جرم به شمار می‌رود.

 
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره عبس، آیات 24 تا 32.
2. سوره مائده، آیه 87.
3. سوره اعراف، آیه 56.
4. سوره انفال، آیه 1.
5. مفضل بن عمر، شگفتی‌های آفرینش (ترجمه توحید مفضل)، مترجم: میرزایی، نجف علی، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ه.ش، ص 81.

آنچه در روایات در خصوص عدم رد احسان مطرح‌شده است مربوط به قبیح بودن رد کرامت است؛ یعنی انسان، نیکی که مصداق گرامی داشتن و عزت دادن به او است را نباید رد کند.
رد احسان ممدوح و مذموم

پرسش:
رد کردن احسان چه اشکالی دارد و به‌طورکلی به چه چیزهایی احسان گفته می‌شود که رد آن، رد احسان محسوب شود؟
 

پاسخ:

یکی از مفاهیم عام اخلاقی، احسان است که در قرآن کریم نیز موردتوجه قرارگرفته و آیاتی درباره آن نازل‌شده است. احسان از سه منظر یعنی «احسان کننده»، «احسان شده» و «مصداق احسان»، قابل‌بحث و بررسی اخلاقی است. در اینجا سؤال در خصوص رد احسان است که مربوط به فردی است که مورد احسان قرار می‌گیرد و در روایات از آن منع شده است. در ادامه با بررسی مفهوم احسان و تعیین مصادیق رد احسان، به تبیین قبح اخلاقی آن پرداخته می‌شود.

نکته اول: معنای احسان و مصداق رد احسان
احسان از ماده حُسن به معنای زیبایی، خوبی، نیکی و شایستگی است و درباره معنای اصطلاحی آن و در یک معنا که حیث اخلاقی دارد گفته‌شده احسان انجام کاری به شکل نیک و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشم‌داشت هرگونه پاداش و جبران کردنی است (1). به‌طورکلی می‌توان گفت احسان یک مفهوم عام اخلاقی است که انجام هر کار نیک را افاده می‌کند و به این صورت شامل تمام‌کارهای مثبت و ارزشمند می‌شود (2) اما در یک معنای عرفی یا غالبی، مراد از احسان انجام کار نیک برای دیگران است. 
در قرآن کریم نیز «احسان» با صرف‌نظر از سایر مشتقات آن، به معنای انجام خوبی و نیکی برای دیگران آمده است (3). علامه طباطبایی در تفسیر آیه 90 سوره نحل می‌گوید مقصود از احسان، احسان به غیر است نه اینکه فرد کار را نیکو کند، بلکه مراد خیر و نفع را به دیگران برساند است (4). پس می‌توان گفت احسان صفت عام اخلاقی است که هر کار نیکی را افاده می‌کند هرچند عمدتاً یا غالباً در روابط بین فردی مطرح است و مراد از آن انجام کار خوب و نیک برای دیگران است. احسان به مطلق کارهای نیک و خوبی که فرد می‌تواند برای دیگری انجام دهد گفته می‌شود اعم از آنکه جنبه معنوی داشته باشد مانند دعا و طلب استغفار و یا آنکه جنبه مادی داشته باشد مثل کمک مالی، تهیه وسایل، مشورت دادن و حل گرفتاری. 
بااین‌وجود روایاتی که درباره منع رد احسان صادر شده است نشان می‌دهد مراد از احسانی که از رد آن منع شده است، مصادیقی از احسان موردنظر است که جنبه احترام گذاشتن و عزت دادن به فرد دارد مانند آنکه در مجلس برای او جا باز کنند و یا به او عطر تعارف کنند. به عبارت دقیق‌تر آنچه در روایات آمده است نادرست بودن رد کرامت است و نه رد مطلق احسان. 
در همین رابطه از امام رضا علیه‌السلام پرسیده شده است اینکه کرامت را نباید رد کرد منظور چه امورى است؟ فرمود: در مجلسى جایى برایش بگشایند، یا عطر خوشى برایش بیاورند، یا بالشى برایش بگذارند و مانند این موارد از کرامت‌ها» (5). در روایت دیگری پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله فرموده است «احترام و گرامیداشت را بپذیرید و بهترین احترام عطر است؛ هم سبک‌بار است و هم بسیار خوشبو» (6).

نکته دوم: پذیرش احسان رفتاری اخلاقی و رد آن رفتاری قبیح
احسان در روابط بین فردی سه ضلع دارد شامل احسان کننده، احسان شده (فرد مورد احسان) و فعل یا کاری که مصداق احسان است. در اخلاق اسلامی درباره هر سه سطح بحث و گفت‌وگو صورت گرفته است. به‌عنوان‌مثال گفته‌شده احسان کننده باید قصد و نیت الهی داشته باشد تا احسان او مشمول جزا و پاداش قرار گیرد. درباره متعلق احسان گفته‌شده، کار یا فعلِ مصداق احسان، باید از حیث ذاتی صلاحیت اخلاقی داشته باشد یعنی باید دارای حُسن و مصداق کار اخلاقی باشد. درباره صلاحیت و نیز اولویت افرادی که مورد احسان قرار می‌گیرند نیز مباحث اخلاقی قابل‌طرح است به‌عنوان‌مثال نیازمندان از آشنایان باید در اولویت احسان قرار گیرند. 
در همین سطح یکی از نکاتی که در روایات مورد تأکید قرارگرفته است ناظر به وظیفه اخلاقی فردی است که مورد احسان قرار می‌گیرد. در روایاتی که در کتب معتبری مثل کافی ذکر شده است سخن از قبیح بودن رد احسان (کرامت) توسط فردی که مورد احسان (کرامت) قرار می‌گیرد، به میان آمده است. در روایتی آمده است «دو تن به خانه حضرت على علیه‌السلام رفتند. حضرت براى هرکدام از آن‌ها بالشى نهاد. یکى بر روى آن نشست و دیگرى خوددارى کرد. حضرت فرمود: «بر روى آن بنشین که کرامت را جز درازگوشان (کنایه از کم خِردان) رد نمی‌کند». سپس به نقل از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «هرگاه کسى که نزد قوم خود گرامى است مهمان شما شود او را گرامى بدارید»» (7). در روایت دیگری از حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله روایت شده است که فرموده است «هر که را اکرام کنند و مقدمش را گرامى دارند، نباید اکرام را رد کند که کرامت را رد نمی‌کند مگر درازگوش (کنایه از کم خِردی)» (8).
اما اینکه چرا پذیرش احسان رفتاری اخلاقی و رد نمودن نیکی دیگران قبیح شمرده‌شده است و اساساً چه نوع قبحی موردنظر است؟ نیاز به تبیین دارد.
بر طبق آنچه در روایات وجود دارد پذیرش احسان ازآن‌جهت مصداق رفتاری اخلاقی است که نشان از احترام گذاشتن به فرد احسان کننده است. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرموده است از احترام مرد به برادر مسلمانش این است که پیشکش او را بپذیرد (9) و بعلاوه کمک به بخشندگی فرد احسان کننده است. امام حسین علیه‌السلام فرموده است «کسى که عطاى تو را بپذیرد در بخشندگى به تو کمک کرده است» (10).
قبح رد احسان نیز بیشتر جنبه عقلانی دارد هرچند با قبح اخلاقی داشتن آن ناسازگار نیست. به این معنا که چون احسان نمودن به فرد نشان از احترام گذاشتن و عزت قائل شدن برای او است، اگر رد شود نشان می‌دهد فرد رفتاری برخلاف عزت و احترام خود انجام داده است که تنها انسان‌های کم‌خرد چنین کاری انجام می‌دهند. در روایتی به این مضمون آمده است که احسان چون نوعی عزت و احترام گذاشتن به فرد است، رد عزت و احترام نشان از بی‌خردی فرد است» (11)؛ و به نظر می‌رسد از همین جهت است که برای رد کننده احسان، از تعبیر «حمار؛ الاغ» استفاده‌شده است چراکه تمثیلی است برای نشان دادن کم‌خردی و کم‌عقلی انسان.

نکته سوم: رد هر احسانی قبیح نیست
گفته شد رد احسان عقلا قبیح است اما این بدان معنا نیست که رد هر نوع احسانی و از هر فردی قبیح باشد. گاه احسان کننده هدفی ضد اخلاقی از احسان دارد. مثلاً ممکن است هدف او رشوه دادن باشد تا از طریق آن زمینه طرح برخی تقاضاهای نادرست را از فرد مورد احسان فراهم کند. همین‌طور احسان گاه با منت گذاشتن و شکستن عزت و کرامت فرد همراه است یا اینکه ممکن است شی‌ء مورد احسان، صلاحیت ذاتی برای احسان نداشته باشد و فعلی ضد اخلاقی باشد. بدیهی است در این موارد رد احسان ایرادی ندارد و بلکه پذیرش آن می‌تواند قبیح باشد و رد آن مصداق رفتار اخلاقی باشد. روایاتی که در خصوص منع رد احسان وارد شده است این نکته را تأیید می‌کند چون بر طبق این روایات مراد از احسانی که رد آن قبیح شمرده‌شده است مطلق رفتارهای نیک نیست بلکه مصادیقی موردنظر است که برای پاسداشت کرامت و عزت فرد انجام می‌شود.

نتیجه
احسان غالباً در روابط بین فردی مطرح است و مراد از آن انجام کار خوب و نیک برای دیگران است. آنچه در روایات در خصوص عدم رد احسان مطرح‌شده است مربوط به قبیح بودن رد کرامت است؛ یعنی انسان، نیکی که مصداق گرامی داشتن و عزت دادن به او است را نباید رد کند. قبح رد کرامت نیز قبحی عقلی است (هرچند منافاتی با قبح اخلاقی ندارد) چون نشان می‌دهد فرد آنچه موجب عزت و گرامی داشتن او است را رد نموده است. بنابر حدود مفهومی یا مصداقی روایات رد کرامت، می‌توان گفت رد هر نوع احسانی قبیح نیست.

منابع جهت مطالعه بیشتر
1. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، باب «ردالکرامه»، 1377.
2. فرحزاد، حبیب‌الله، احسان راهی به‌سوی خوشبختی، تهران، عطش، 1395.

پی‌نوشت‌ها
1. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1389، ج‌۱۲، ص‌۳۳۲.
2. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1391، ج 1، ص 85.
3. سوره بقره آیه 83. «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا».
4. طباطبایی، سید محمدحسین، همان، ج 12، ص 479.
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء، 1403 ق، ج ۷۵، ص ۱۴۰.
6. همان، ج 77، ص 190. «اِقبَلُوا الکرامَهَ و أفضَلُ الکرامَهِ الطِّیبُ، أخَفُّهُ مَحمِلاً و أطیَبُهُ رِیحا».
7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج ۲، ص ۶۵۸.
8. همان، ج 2، ص 659.
9. راوندی کاشانی، فضل‌الله بن علی، النوادر للراوندی، قم، تبیان، 1387، ص 107.
10. شهید اول، محمد بن مکی، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، محقق عبدالهادی مسعودی، قم، زائر، ۱۳۷9، ص 24.
11. مجلسی، همان، ج 25، ص 32.
 

یکی از سنت های بسیار زیبا در شب یلدا، دید و بازدید از خویشاوندان، و به خصوص بزرگ ترهاست. غالب این دید و بازدید ها در شب یلدا به صورت مهمانی های انجام می شود.

پرسش:
لطفا درباره آداب اخلاقی که شب یلدا لازم است رعایت کنیم، توضیح دهید.
 

مقدمه:
برگزاری مراسم «شب یلدا» یا «شب چله» یکی از آیین‌های کهن ایرانی است که - مانند عید نوروز و جشن مهرگان - سابقه چند هزار ساله دارد. این مراسم مثل بسیاری از آیین‌های کهن ایرانی علی رغم داشتن ریشه ملّی، در مفاهیم اسلامی مورد تأیید واقع شده است و این به دلیل هماهنگی آن سنت ها با مبانی عقلی و کمک به افزایش همبستگی ملی و انسجام هر چه بیشتر جامعه خانواده محور است. به طور مثال دید و بازدید در این مراسم آیینی همان مفهوم صله رحم است که می تواند موجب از بین بردن کینه و کدورت ها بین خانواده ها و افزایش محبت در جامعه مسلمین شود.
مواجهه اسلام با آداب و رسوم و سنن قبل از خود به بدو گونه است. اگر سنت و آیینی مخالف کرامت انسانی و آموزه‌های فرهنگ اسلامی باشد، بدیهی است که اسلام با آن مقابله کرده و آن‌را نمی‌پذیرد؛ مانند زنده به گور کردن دختران که فرهنگ رایج زمان جاهلیت اعراب بوده، و یا پرستش و احترام به آتش به عنوان خدایگان که در ایران کهن رواج داشت. اما اگر آن سنت و آیین، موافق و مطابق با آموزه‌های دین اسلام بوده، و یا دست کم در تضاد با آن نباشد، اسلام در مورد آنها مانعی ایجاد نخواهد کرد؛ مانند سنت دید و بازدید، هدیه دادن و صله رحم در عید نوروز و شب یلدا و سایر آیین های کهن ایرانی. این آیین ها به خودی خود مذموم نیستند بلکه مانند هر آیین دیگری که در جامعه وجود دارد اگربا معارف دینی تضاد داشته باشد، از نظر اسلام نیز تایید نخواهد شد. در واقع واکنش اسلام در مقابل میزان و معیار سنجش یک روش و سنت پسندیده و ارزشمند در ادیان الهی و به خصوص اسلام، حیثیت و جنبه عقلانی آن است که موجب تحسین و یا تقبیح آن روش و عادت و سنت می شود. یک سنت به هر میزان که مطابق فطرت آدمی و عقل او باشد در نزد اسلام جایگاه و مرتبت بیشتری دارد. لذا پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم با در نظر داشتن نقش سنت ها و آداب و رسوم جوامع چنین می فرماید: «کسی که سنت و روش نیکویی را پایه گذارد، تا روز قیامت هر کس بدان عمل کند اجر و ثوابی به او می رسد»(1).
با توجه به این نکات خوب است موارد ذیل مورد توجه قرار بگیرد:
1. رعایت آداب مهمانی
یکی از سنت های بسیار زیبا در شب یلدا، دید و بازدید از خویشاوندان، و به خصوص بزرگ ترهاست. غالب این دید و بازدید ها در شب یلدا به صورت مهمانی های دسته جمعی انجام می شود. از این رو شایسته است میزبان ومهمان آدابی را رعایت کنند. هر چند در این خصوص نکات زیاد وجود دارد اما در ذیل به برخی موارد اشاره می شود:
وظایف میزبان:
الف. گرامی‌داشتن مهمان : پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرماید: «اِنَّ‏ مِنْ‏ حَقِّ‏ الضَّیْفِ‏ أَنْ یُکْرَمَ وَ أَنْ یُعَدَّ لَهُ الْخِلَالُ؛(2)از حقوق مهمان است که گرامی داشته شود؛ [حتی] برایش خلال دندان آورده شود».
ب. خوش‌رویی: از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَأْتِیهِ ضَیْفٌ فَنَظَرَ فِی وَجْهِهِ إِلَّا حُرِّمَتْ‏ عَیْنُهُ‏ عَلَی‏ النَّار؛(3)هیچ بنده‌ای نیست که مهمانی برایش بیاید و به صورت او [مهربانانه] بنگرد، مگر آنکه چشم او بر آتش حرام گردد».
ج. پذیرایی نیکو: امیرمؤمنان علیه السلام در این‌ باره به گروهی از شیعیانش فرمود: «مَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَهُ مَالٌ فَلْیَصِلْ بِهِ الْقَرَابَهَ وَ لْیُحْسِنْ‏ مِنْهُ‏ الضِّیَافَهَ؛ (4) هر یک از شما که ثروتی دارد، باید با آن به خویشاوندانش کمک و رسیدگی کند و نیکو و شایسته مهمان‌نوازی نماید». البته این به معنای آن نیست که میزبان خود را به زحمت بیندازد و در برخی موارد گرفتار چشم و هم چشمی شود.
وظایف مهمان
الف. پذیرش دعوت مهمانی: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أجیبُوا الدّاعِیَ إذا دُعیتُم، اِیتُوا الدَّعوَهَ إذا دُعیتُم؛(5)هر گاه کسی شما را دعوت کرد، دعوتش را بپذیرید».
ب. رعایت مدت مهمانی: درست است که شب یلدا طولانی ترین شب سال است اما در عین حال باید رعایت حال میزبان شود. زیرا اگر میزبان بزرگتر فامیل باشد، مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ و یا والدین باشند، ممکن است توانایی تحمل مهمانی های طولانی مدت را نداشته باشند و اگر از جوان تر ها باشد، ممکن است به جهت این که روز بعد باید به محل کار خود مراجعه کند فرصت چندانی را برای میزبانی نداشته باشد.
ج. پرهیز از به ‌سختی ‌انداختن میزبان: باید مراقب بود که میزبان به خاطر رعایت حال مهمان خود را به سختی نیندازد. مردی امیرمؤمنان را دعوت کرد. حضرت به او فرمود: «پذیرفتم، به شرط آنکه سه قول به من بدهی ... از بیرون چیزی برای ما تهیه نکنی؛ آنچه را در خانه هست، از من دریغ نورزی و خانواده را به زحمت نیندازی». مرد قبول کرد و حضرت دعوتش را قبول نمود(6).
2. پرهیز از پرخوری کردن
یکی از آفت های شب های یلدا، پرخوری افراد در جمع هاست. منظور از پرخوری زیاده روی در خوردن و یا آشامیدن بیش از حدّ نیاز است. یعنی انسان، طوری غذا خورده و یا نوشیدنی – اعم از آب و دیگر نوشیدنی ها -  بیاشامد، که هم دارای کسالت جسمی شده و هم به راحتی نتواند نفس بکشد. از حضرت رسول اکرم (ص) نقل است: «از پرخورى حذر کنید، همانا بدن را فاسد می کند، بیمارى به ارث می گذارد، و موجب کسالت در عبادت است(7) پرخوری نورانیت دل را از بین می برد: رسول خدا (ص) در وصیتی به حضرت امام علی (ع) یکی از مواردی که نورانیت را ازبین می برد، پرخوری می داند(8).
3. رعایت آداب معاشرت همراه با توجه به احکام الهی 
مهمانی یا ضیافت یکی از آداب اجتماعی پسندیده محسوب می‌شود که اساس شب یلدا بر آن بنیان نهاده شده است. اسلام نیز به دلیل فوائد اجتماعی بالایی که دارد، نظیر ایجاد صله رحم، ایجاد انس و الفت میان خویشاوندان، آگاهی از احوال یکدیگر، جلوگیری از تنهایی افراد و مشکلات روحی و روانی مخالفتی با آن نکرده است. با این حال بر رعایت ارزش های اسلامی در دورهمی ها و مهمانی ها تاکید فراوان کرده است. یکی از این ارزش‌های دینی رعایت حدود بین محرم و نامحرم است که این حدود را قرآن کریم به وضوح اشاره کرده است. در این آیه خداوند پس از آنکه می‌فرماید: «و به زنان مومن بگو: «چشمانشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامان (عفت) شان را حفظ کنند، و زیورشان را آشکار ننمایند، جز آنچه را که از آن‌ها ظاهر است، و باید روسری هایشان را بر گریبان هایشان (فرو) اندازند، و زیورشان را آشکار ننمایند»، متاسفانه گاهاً شاهدیم برخی خانواده‌ها بدون در نظر گرفتن حد و حدود شرعی که عمدتاً از سر ناآگاهی است، اقدام به برگزاری مهمان‌هایی می‌کنند که در آن افراد نامحرم به راحتی با هم مراوده پیدا می‌کنند که باید گفت این عمل درست در مقابل نص صریح آیات قرآن در مساله محرم و نامحرم قرار می‌گیرد. جا دارد در برگزاری آیین های شب یلدا به این مهم وجه شود.
4. پرهیز از گناه و مراقبت از چشم و گوش
تأثیر گناهان در زندگی انسان، از امور مسلمی است که آیات قرآن و روایات دلالت بر آن دارد. یکی از گناهانی که تأثیر بد در روح و روان و فکر انسان گذاشته و حتی در زندگی آینده او تأثیر دارد، گناهانی است که از راه چشم انجام می‌گیرد. شخصى که صحنه‌هاى تحریک کننده را می‌بیند لزوماً به مشاهده‌هاى خود نمی‌رسد، ولى نسبت به آنچه دیده، دل مشغولى پیدا می‌کند، خاطرى آشفته و پریشان خواهد داشت. امام صادق(ع) می‌فرماید: «تیر نگاه [حرام] مسموم است و از کمان شیطان پرتاب می‌شود. چه بسیار نگاه کوتاه که حسرت طولانى به بار آورده است».(10) میزبان و مهمان در شب یلدا موظف اند در برابر دقت کنند تا مبادا گرفتار گناه نشوند.
4. پرهیز از عدم تجسس
یکی دیگر از وظایف مهم مهمانان در شب یلدا، پرهیز از تجسس در امور خصوصی میزبان است. به‌هرحال، میزبان به مهمان اعتماد کرده و او را به منزل خود دعوت کرده است. سرک کشیدن به همه نقاط منزل، پرسش زیاد از امور خصوصی میزبان و خانواده اش‌، نحوه زندگی و درآمد آنان، پرسش از روابط خانوادگی و کاری، برخی از مصادیق تجسس هایی است که در شب یلدا مسبوق به سابقه است. در غالب موارد این پرسش‌ها سبب آزردگی میزبان می شود. این در حالی است قرآن ما را از این گونه رفتارها نهی کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از ظن‌ها و گمانه‌زنی‌ها بپرهیزید؛ همانا بعضی از ظن‌ها گناه هستند و تجسس نکنید(11).
5. پرهیز از اسراف
گاه غفلت و بی توجهی سبب می شود با ریخت و پاش بیش از اندازه، گرفتار اسراف شویم. مجالس شب یلدا از این قاعده مستثنی نیست. در برخی از این شب نشینی ها دیده به وضوح اسراف و زیاده روی دیده می شود. عاملی که نتیجه اش از دست دادن نعمت هاست.  قرآن مجید مى فرماید: « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ؛ و به یاد بیاورید که پروردگار شما اعلام کرد، اگر شکر نعمت هاى مرا بجا آورید، به طور قطع نعمت هاى شما را افزون مى کنم، و اگر کفران ورزید عذاب و مجازات من شدید است(12).
6. پرهیز از رذایل اخلاقی نظیر افشای راز ، غیبت و ...
در گرما گرم گفتگوهای شب یلدا، چند رذیله اخلاقی زیاد دیده می شود که لازم است به آنها توجه شود. افشای راز دیگران، غیبت کردن، یا حسادت و چشم تنگی از موفقیت های دیگران، سخن گفتن از اسرار، سطح زندگی و مشکلات سایر افراد حاضر از جمله این موارد است.
7. پرهیز از ایجاد مزاحمت برای همسایگان
در معاشرت ها، دید و بازدید های شب یلدا باید در رعایت حال همسایگان دقت شود. گاهی دیده می شود به سبب غفلت میزبان و مهمان، سر و صدای رفت و آمد مهمانان برای همسایگان ایجاد زحمت و ناراضایتی می کند. از رو باید مراقب بود یک سنت خوب و پسندیده، موجب آزار و اذیت دیگران نشود. در روایتی آمده است:  مردی از انصار خدمت پیامبر خدا عرض کرد: من از قبیله بنی فلان خانه ای خریده ام و نزدیکترین همسایه ام، کسی است که امیدی به خیر و خوبی اش ندارم و از بدی اش در امان نیستم. پس، پیامبرخدا به علی(ع) و سلمان و ابوذر و یکی دیگر از اصحاب دستور داد به مسجد بروند و با صدای بلند فریاد بزنند: «لا ایمانَ لِمَنْ لَمْ یَأمَنْ جارُهُ بوِائقَهُ؛ ایمان ندارد هر آن کس که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد» آنان سه بار این سخن را اعلام کردند(13) در روایت دیگری، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بالله وَ الیومِ الاخِرِ فَلایؤْذی جارَهُ؛ هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، همسایه خود را آزار نمی دهد.»(14)
8. استفاده از فرصت شب های طولانی زمستان
«شب یلدا» آغاز ورود به شب‌های زمستان و نمادی از طولانی ‌بودن شب‌ها در این دوره است. مومنان در شب های طولانی زمستان فرصت بیشتری برای شب زنده‌داری، تفکر و توجه به تفاوت‌های طبیعت و تقدیر شبانه‌روز، دارند. شاید بتوان از این استفاده کرد که این شب از دیدگاه اسلامی آغاز بهار عبادت به شمار ‌آید. امام صادق(ع): زمستان بهار مؤمن است، شبش بلند و کمکی برای عبادت و شب‌زنده‌داری است، روزش کوتاه و کمکی برای روزه گرفتن است(15).
9. دقت در نظام طبیعت
دقت در نظام طبیعت و زیبایی‌ها و نظم موجود در آن نیز از اموری است که مورد تأکید اسلام است. شب‌های طولانی زمستان، فرصت خوبی است تا با دقت در نظام آفرینش وگردش شب و روز، به بزرگی خدای تعالی و کوچکی خود در این نظام هستی اعتراف کنیم. زیبایی‌های شب و درخشش ستارگان در پرده‌های سیاه شب‌های فرو رفته در ظلمت و گسترش نور ماه در آسمان‌ها، همه نشان از قدرت بی‌پایان خداوند دارد. در این شب‌ها می‌توانیم به ستایش خدا بپردازیم.
10. گفتگوها و مباحثات علمی مفید
یک از آسیب های دورهمی های خانواده ها در شب یلدا، گذراندن وقت با گفتگوهای لغو و بیهوده است. در حالی که سفارش اهل بیت، جایگزینی دورهمی های غیر مفید با جلساتی است که سبب احیای امر اهل بیت علیهم السلام می شود. امام باقر علیه‌السلام در توصیف شیعیان می‌فرمایند: «الْمُتَزَاوِرُونَ فِی إِحْیَاءِ أَمْرِنَا»؛ (16) شیعیان کسانی‌اند که برای زنده نگاه‌داشتن امر ما به دیدار یکدیگر می‌روند و جلسه تشکیل می‌دهند. در روایت دیگری ضمن توصیه به تشکیل جلسات و گفت‌وگو از علوم و روایات ائمه علیهم‌السلام می‌فرمایند: «وَ بِالْحَدِیثِ إِحْیَاءُ أَمْرِنَا»؛ (17) با گفت‌وگوی علمی، امر ما زنده نگاه داشته می‌شود. امام رضا فرمود «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا» (18) «خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند». از این رو مناسب است مومنان در چنین فرصت‌هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان علیهم السلام در جهت رشد و کمال علمی و معنوی آشنا شوند.
11.  تجربه اندوزی
این که انسان بتواند در کوتاه ترین زمان ممکن به کمک تجربه های دیگران به آگاهی های جدید درست بیابد در هر زمانی ممکن نیست. معمولا در شب آیینی یلدا،  کوچک ترها در کنار سفره خاطرات بزرگ تر ها می نشینند و نه به صرف یک خاطره، بلکه به دید استفاده از تجربیات دیگران، سخن ایشان را می شنوند. داستان هاى پیشینیان مجموعه ‏اى است از پرارزش ترین تجربیات آنها، و مى‏دانیم که محصول زندگى چیزى جز تجربه نیست. البته خوب است بزرگ تر ها نیز از این فرصت استفاده کنند و به جای داستان‌ها و افسانه‌های زمینی، برای مخاطبین خود قصص قرآنی را بازخوانی کنند. خداوند در قرآن کریم بندگان خود را به قصه‌های قرآن توجه داده و هر یک از این سرگذشت‌ها را دارای حکمتی می‌داند که برای انسان‌ها هزاران پند و اندرز در خود نهفته دارد. قرآن تنها کلامی است که هر اندازه هم تکرار شود کهنه شدنی نیست.
12. فرصت شناسی
شب یلدا گاهی فقط یک دقیقه یا حتی کمتر با شب‌های قبل و بعد خود تفاوت دارد، اما همین حدود یک دقیقه از یک شب عادی، شب یلدا ساخته است. تامل در این نکته توجه ما را به آموزه ی اخلاقیِ استفاده از فرصت ها رهنمون می سازد. امام علی(علیه السلام) فرموده است: «عمر تو همان لحظه‌ای است که در آن قرار داری. گذشته، گذشت و آینده هم (معلوم نیست تو باشی)؛ پس فرصت را میان دو فقدان دریاب(19).
نتیجه:
اسلام با برگزاری آداب و رسوم آیینی که موافق و مطابق با آموزه‌های دین اسلام بوده، و یا دست کم در تضاد با آن نباشد، مخالفتی ندارد. زیرا این آیین ها به خودی خود مذموم نیستند بلکه مانند هر آیین دیگری که در جامعه وجود دارد اگربا معارف دینی تضاد داشته باشد، از نظر اسلام نیز تایید نخواهد شد. البته اسلام برای این که برگزاری این آیین ها آلوده به خطا و گناه نشود، و بهترین بهره را برای شرکت کنندگان داشته باشد، توصیه هایی دارد مثل رعایت واجبات و ترک محرمات. در عین حال برای این که ملاک و معیار هم داده باشد می گوید برگزاری هر کدام از برنامه های این آیین ها که با آموزه های والای اسلامی در تعارض نباشد، منعی ندارد.
کلیدواژه:
آداب مهمانی، شب یلدا، ترک گناهان، صله رحم، تجسس، مراقبات معنوی، اخلاق عملی
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سبک زندگی کتاب مهمانی، عیسی عیسی زاده
2. سیمای فرزانگان، رضا مختاری
3.  پایه های اجتماعی اخلاق ، محمّد رضا صادقی
پی نوشت ها:
1. حسن بن علی ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام. قم، ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم. مؤسسه النشر الإسلامی، ص 243.
2.  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی. تهران، ایران، دار الکتب الإسلامیه، ج 6، ص 285.
3. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت - لبنان: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 16، ص 258.
4.   محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، ایران: مکتبه الإمام أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) العامه، ج 10، ص 459
5. مسلم بن حجاج نیشابوری؛ صحیح مسلم، به کوشش محمد سالم؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، 1415ق، ج 2، ص 1053.
6. محمد بن علی صدوق، الخصال، قم: جامعه مدرسین، 1362ش، ص 189.
7. مجلسی، محمد باقر،بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، لبنان، 1404 ق، ج 59، ص 266.
8. عاملی، حرّ، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق ج 25، ص 24، ح 31049.
9. سوره نور، آیه31 .
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج ‏5، ص 559.
11. سوره ابراهیم، آیه 7.
12. سوره حجرات، آیه 12.
13. کلینی، محمد بن یعقوب، ج 2، ص 666.
14. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 12، ص 80.
15. شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق، ص 23.
16.  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص ۲۳۷
17. مجلسی، محمد باقر،بحارالانوار، ج1، ص 202.
18. همان، ج2، ص 30.
19. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم؛ تحقیق مصطفی داریتی؛ قم: دفتر تبلیغات، 1366 ش ص 222.
 

بی‌حوصلگی براثر فشار کاری و مالی طبیعی است و تا زمانی که به کم‌کاری یا ضرر رساندن به بیمار نشود حق‌الناس نیست، بلکه کار در فشار کاری و مالی جهادی بالاتر است.

پرسش:

چه اصول اخلاقی را باید در پزشکی رعایت کنیم؟ پرستار تا چه حدی در برابر بیمار وظیفه دارد؟ بعضی بیماران واقعا پرتوقع هستند. توی این وضعیت کار می کنیم و با تاخیر حقوق می گیریم! با این وضعیت اقتصادی، نمی توانیم مخارجمان را تامین کنیم! گاهی واقعا انگیزه و حوصله کار نداریم. چه باید کرد؟ آیا مدیون می شویم و حق الناسی به عهده ماست؟ ممنون که کامل توضیح می‌دهید.

پاسخ:

مقدمه:

پزشکی و پرستاری یکی از حرفه‌های محبوب و ارزشمند در معارف اسلامی است که با خاطر حفظ جان انسان‌ها ارزش بالایی دارد. این حرفه نیز مانند سایر شغل‌ها اصول و قوانین اخلاقی دارد که اگر رعایت شود می‌تواند ارزش و تقدس آن را بالاتر ببرد که در ادامه به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. بر اساس آموزه‌های دینی دلسوزی و محبت به بیماران که خود را در پرستاری و مراقبت و انواع رسیدگی‌ها نشان می‌دهد، بسیار ارزشمند است و ثواب‌های زیادی دارد. پیامبر خدا صلی‌الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «هر کس یک شبانه‌روز بیمارى را پرستارى کند، خداوند، او را همراه با ابراهیم خلیل، برمى‏انگیزد و به‌سان برقى پُر درخشش، از صراط مى‏گذرد.»(1) هم‌چنین از امام على علیه‏السلام نقل است که پیامبر خدا فرمود: «هر کس در برآوردن نیاز بیمارى بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنیاورد، از زیر بار گناه خویش بیرون مى‏رود، به‌سان آن روز که از مادر، زاده شده است، در این هنگام، مردى از انصار گفت: اى پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت! اگر بیمار از خانواده شخص باشد، آیا درصورتی‌که در برآوردن نیاز خانواده خویش بکوشد، این کار، پاداش بیشترى ندارد؟ فرمود: چرا دارد.»(2) بنابراین پرستاری یکی از باارزش‌ترین کارهای اخلاقی است که برای سلامتی دیگران تلاش می‌شود و حفظ جان یک انسان و زنده کردن او مساوی با زنده کرده همه عالم در قرآن دانسته شده است (3).

2. در بعد اصول اخلاقی پزشکی بسیار زیاد می‌توان نوشت و در این زمینه کتب و مجله‌های اختصاصی برای اخلاق پزشکی تدوین‌شده است. مهم‌ترین اصول اخلاق پزشکی را می‌توان در این اصول خلاصه کرد:

الف: اصل تخصص در کار: پزشک و پرستار کارآزموده و کاردان می‌تواند بیماری مراجعه‌کنندگان را به نیکی تشخیص بدهد و از شیوه درمان آن‌ها نیز آگاه باشد. در غیر این صورت، پی آمدهایی چون به خطر افتادن سلامتی و جان بیمار، اتلاف وقت و بازماندن فرد بیمار از کار و زندگی، پرداخت هزینه‌های سنگین و مصرف داروهای بی‌اثر، در انتظار بیمار است.

ب: اصل تعهد و فداکاری: پزشکان و پرستاران همواره در معرض بیماری هستند و فداکاری و حفظ جان دیگران است که ارزش و تقدس به کار آنان می‌بخشد؛ بنابراین اگر فداکاری و ایثار نباشد و خدای‌نکرده سود و منافع مالی در اولویت باشد از اصول اخلاقی دور شده‌ایم.

ج: اصل رازداری: پزشک و پرستار به‌نوعی محرم راز بیماران هستند و این رازداری باعث ایجاد آرامش و حتی تلقین مثبت در بیمار می‌شود. به همین دلیل سزاوار است، پزشک و پرستار با بیمار خود، رفیق و نگه‌دار اسرار وی باشند؛ زیرا رفتار دوستانه، مایه آرامش و راحتی روان بیمار می‌شود.

د: اصل عدالت: یعنی مسائل مربوط به توزیع منابع بهداشتی درمانی کمیاب و تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه کسی چه درمانی را دریافت می‌کند، در این مورد عدالت و انصاف و برابری رعایت گردد. به همه بیماران به‌صورت مساوی و بر اساس کرامت انسان امکانات و سرویس داده شود و فرقی بین فقیر و غنی و پولدار و تهی‌دست در خدمت‌رسانی نباشد.

و: اصل سودرسانی و عدم ضرر رسانی: یعنی فرد شاغل در این حوزه باید به نفع بیمار و سود او عمل کند؛ و تلاش کند که به فرد آسیبی وارد نشود.

اصول دیگری نیز می‌توان بیان کرد مانند اصل احترام به بیمار، اصل صداقت در مورد بیماری با بیمار و...

3. در مورد سختی و فشار کار که نوشتید حق با شماست. گاهی انسان حوصله وتوانش محدود می‌شود، ولی لزوماً این به معنای کم‌کاری نیست. این طبیعی است که هر انسانی در سختی‌ها و فشارها توانش محدود می‌شود و کم می‌آورد، ولی تا زمانی که اصول را زیر پا نگذاشته‌اید و کاری عمداً خلاف سلامت بیمار انجام نداده باشید مدیونی ندارد و حق‌الناسی نیست. هرکسی ازجمله پرستار در حد توانش مسئولیت دارد. بلکه برعکس؛ کسی که در اوج سختی و فشار مالی و کاری، دست از خدمت و پرستاری و تلاش برنمی‌دارد اجر و ثواب بیشتری برای او منظور می‌شود؛ بنابراین قدر کار و خدمت خود را بدانید و سعی کنید درهرحال از اصول و وظایف مقررشده برای خودتان کم نگذارید. در این صورت اصلاً مدیون نیستید، بلکه مأجور هستید.

نتیجه:

پرستاری و پزشکی یکی از ارزشمندترین شغل‌های دنیاست چراکه حفظ جان یک انسان برابر بازنده کردن تمام انسان‌هاست. در این راستا اصولی برای این حرفه وجود دارد مانند اصل تخصص، تعهد و فداکاری، رازداری، عدالت، سودرسانی، عدم ضرر رسانی، احترام و صداقت و ... که با رعایت انسان ارزش این حرفه بالاتر می‌رود. بی‌حوصلگی براثر فشار کاری و مالی طبیعی است و تا زمانی که به کم‌کاری یا ضرر رساندن به بیمار نشود حق‌الناس نیست، بلکه کار در فشار کاری و مالی جهادی بالاتر است و ارزشی بیشتر دارد.

کلیدواژه‌ها:

پزشکی، پرستاری، اصول پزشکی، حق‌الناس.

منابع بیشتر برای مطالعه:

-ده مورد در اخلاق پزشکی، اطهر معین.

-درآمدی بر اخلاق پزشکی در اسلام، محمود متوسل.

-اخلاق پزشکی، نعمت‌الله یوسفیان.

-درس‌نامه اخلاق پزشکی، مهرداد نقی زاده و همکاران.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 289.

2. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 16.

3. سوره مائده، آیه 32.

چنانچه دوستي‌ها منجربه فراهم نمودن زمينه رشد انسان گردد و مانع کج‌روي او شود بايد استمرار يابد؛اما اگر دوستي‌ها زمينه ی انحراف انسان را ايجاد کرد بايد محدود شود

پرسش:

سوال بنده اين است ما در مکتب اهل بيت و البته اسلام و کلام شهدا، اين را داريم که انسان فقط با کساني که مثل خودش و يا هم کيش خودش است دوست نشود بلکه بتواند با همه ارتباط برقرار کند و بتواند آنان را جذب کند. اما از طرفي هم مجدد در کلام اهل بيت و همجنين ادبيات فارسي و شعراي کهن، اين را داريم که با افراد يا همنشين هاي بد نزديکي نکنيم.اين دو منافات دارند؟ چگونه مي‌توان تناقض قائل نبود

پاسخ: 
مقدمه
انسان موجودي اجتماعي است و به همين دليل براي استمرار زندگي اجتماعي خود به برقراري روابط دوستانه با ديگران نيازمند است. منتها به دليل تأثيرپذيري‌اش از ديگران، در آموزه‌هاي اسلام ويژگي‌هاي متعددي براي دوستي‌ها ذکر شده است تا انسان با دقت در آنها دچار انحراف نگردد.
توصيه در بکارگيري شيوه ی صحيح در انتخاب دوست و تاکيد بر شيوه‌هاي درست دوست گزيني و ارائه ی روش‌هاي آزمودن دوست قبل از انتخاب آن، همه و همه نشان از اهميت اين موضوع دارد.
 متن پاسخ
از آنجايي که روح انسان بسيار حساس است به همين دليل تحت تأثير امور مختلف قرار مي‌گيرد، دوستي‌ها نيز تأثير شگرفي در شکل گيري شخصيت و رفتار و گفتار انسان دارند تا جايي که حتي برخي از مواقع سعادت و شقاوت انسان به امر دوستي گره مي‌خورد. به همين دليل در روايات اسلامي توصيه شده است که از دوستي با هر کسي بپرهيزيد و افرادي را به عنوان دوست برگزينيد که شرايط لازم را براي دوستي داشته باشند.
 به‌عنوان‌مثال امام باقر عليه‌السلام در حديثي مي‌فرمايند: به چهار گروه نزديک نشو و با آن‌ها برادري و دوستي نکن، نادان، بخيل، ترسو و دروغ‌گو...(1)
 آن دسته از رواياتي که ما را از هم‌نشيني با دوستان بد بر حذر داشته‌اند به دليل همين اثرپذيري انسان است. بنابراين انسان بايد از طريق تقويت ايمان و اراده ی خويش، روح خود را از تأثير بد گرفتن از ديگران در امان بدارد. وقتي انسان به اين حجم از ايمان و باور رسيد و توان حفظ ايمان خويش را داشت موظف است که ديگران را نيز بدين مسير دعوت نمايد. بنابراين آن توصيه‌هايي که انسان را به برقراري رابطه با ديگران و هدايت آن‌ها سوق مي‌دهد و انسان را براي جذب و اثرگذاري مثبت در ديگران تشويق مي‌کند منوط به اين است که انسان توان اثرگذاري داشته باشد. يعني از حيث ايمان پيش‌زمينه‌هاي لازم براي اثر مثبت گذاشتن و اثر منفي نگرفتن را دارا باشد. درواقع شخص بايد به درجه‌اي از هدايت ولو اندک رسيده باشد تا بتواند در همان حد ديگران را هدايت کند. پس اين سفارش‌ها مربوط به کساني است که خيالشان از بابت تأثير بد نپذيرفتن راحت است. درواقع مربوط به کساني است که از حيث ايمان اين‌قدر قدرت دارند که تحت تأثير دوستي‌هاي ناباب قرار نگيرند و خود را از معصيت محفوظ نمايند و الا اگر انسان سست اراده باشد و معاشرتش با ديگران سبب معصيت و فراموشي خدا شود در اين صورت تنها بودن، بهتر از همراهي با دوستان است.
در فرهنگ اهل‌البيت عليهم‌السلام معيار و ميزان دوستي کردن با ديگران، به ميزان و کميت و کيفيت تقواي آن‌ها بازمي‌گردد. اگر کسي اهل تقوا بود و نسبت به گناه نيز خوددار بود، بايد با او دوستي کرد تا از او اثر نيک گرفت و اگر کسي بويي از تقوا نبرده بود بايد از او فاصله گرفت تا مبادا دچار انحراف شويم.
امام علي عليه‌السلام دراين‌باره مي‌فرمايد: «برادران ديني‌ات را به‌اندازه پرهيزکاري‌شان دوست بدار». (2)
نتيجه
اسلام يک قاعده ی کلي براي ارتباط با دوستان بيان کرده است و آن اينکه چنانچه دوستي‌ها منجر به فراهم نمودن زمينه رشد انسان گردد و مانع کج‌روي او شود بايد استمرار يابد؛ اما اگر دوستي‌ها زمينه ی انحراف انسان را ايجاد کرد بايد محدود شود.
همان‌گونه که پيامبر اکرم (ص) مي‌فرمايند: «آدمي بر دين (روش) دوست خود است. پس هر يک از شما بايد بنگرد که چه کسي را به دوستي مي‌گزيند». (3)
يکي از علل موفقيت انسان‌هاي موفق و هدايت يافته، دوستان خوب و مناسب بوده است همان‌طور که انحرافات، اعتيادها، و ناهنجاري‌هاي اجتماعي، غالباً در اثر رفاقت‌هاي ناباب و دوستان منحرف تحقق‌يافته است.
کلمات کليدي:
دوست، دوست‌يابي، هد ايت دوستان، انحراف در دوستي

براي کسب اطلاعات دقيق‌تر در اين موضوع مي‌توانيد کتاب‌هاي «نقش دوستان در سرنوشت انسان از علي‌اکبر صمدي»، «دوست کيست؟ دوستي چيست؟ از مهدي دانشمند» و کتاب «دوست گزيني و آداب دوستي از حبيب‌الله فرحزاد» را مطالعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِيلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ ...» حر عاملي، ابوجعفر، وسائل الشيعه، ط-آل البيت، ج 12، ص 34
2. «أَحْبِبِ الاِْخْوانَ علي قَدْرِ التَّقْوي» علامه مجلسي، بحار الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، الطبعة  ی،  ی ی ی ی هـ. ق، ج 78، ص 252
3. «الْمَرْءُ عَلَي دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْينْظُرْ أَحَدُکمْ مَنْ يخَالِلُ» طوسي، محمد بن حسن، چاپ اول، دار الثقافة، قم، 1414 ق، ج 1، ص 518‌
 

بر اساس آموزه‏هاي ديني، کساني که ايمان بالاتري دارند، در عرصه تلاش براي کسب فضيلت‏هاي اخلاقي و محو رذيلت‏هاي اخلاقي، با انگيزه‏تر و جدي ‏تر هستند.

پرسش:

رفتار اخلاقي باايمان چگونه است؟

پاسخ: 
ايمان  تنها يک واژه و يا کلمه نيست، بلکه يک باور قلبي است.(1) باوري که به زندگي انسان  جهت  مي‌دهد و در  چگونه زيستن او نقشي مهمّ دارد و محور ارزش‌گذاري براي انديشه‌ها و عملکردهاي مردم است.
خداوند متعال نيز در قرآن کريم هرگاه ايمان را مطرح مي‌‌سازد،به دنبال آن عمل  را نيز بيان مي‌‌دارد(2)  تا نمود عيني ايمان را در عمل گوشزد کند . بنابراين ايمان زباني و يا اعتقاد صرف، ايمان نيست مگر آن‌که به لوازم آن چيزي که بدان معتقد شده‌ايم، ملتزم شويم و آثار آن را بپذيريم .
لذا درک فوائد ايمان، زماني معنا پيدا که انسان علاوه بر آنچه که به زبان مي آورد و باور قلبي دارد، به آنچه که خداوند دستور داده نيز عمل نمايد نه اينکه تنها به ايمان زباني و يا باور قلبي اکتفا نموده و از طرفي نيز در انتظار چشيدن فوائد ايمان باشد .
 علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد: «وقتي روح ايمان در دل کسي جايگير شد عقايد و اعمال او هم عوض شده، بصورتي که مناسب با ايمان باشد، در مي‏آيد؛عينا مانند ملکات نفساني از فضايل و رذايل که وقتي در نفس پيدا شد رنگ اعمال را هم مناسب با خود مي‏سازد.»(3)
همچنين در خصوص رابطه ايمان و اخلاق مي فرمايد: «ايمان به خدا همچون درختي است که توحيد ريشه آن است و داراي ميوه‏هايي است که در هر آن به اذن پروردگار ببار مي‏نشيند و ثمر مي‏دهد، که همان اعمال صالح مي‏باشند.و نيز داراي شاخه‏هايي است که همان اخلاق نيکو(ملکات نفساني مثبت)از قبيل تقوي، عفت و معرفت و شجاعت و عدالت و رحمت و نظاير آنها مي‏باشد.» (4)بر اساس اين ديدگاه مي‏توان گفت که اخلاق جزو ايمان است و درخت ايمان با اخلاق استوار مي‏ماند و يا به تعبير علامه ايمان بوسيله اخلاق حفظ مي‏شود. 
  البته در خصوص ايمان بايد به اين نکته نيز توجه شود که: ايمان داراي مراتبي مي باشد که هر کسي بنا به اعتقاد و عملي که انجام مي دهد به اين مراتب دست پيدا مي کند . و در اخلاقياتش نيز تاثير خواهد گذاشت. بنابراين ملاک شناختن فوائد ايمان به خدا ويکتا پرستي ؛ افراد و اشخاص نمي باشند چراکه چه بسا افرادي داعيه ايمان داشته باشند اما عملا در پائين ترين مراتب ايمان و اخلاق قرار گرفته و از ثمرات و فوائد ايمان  کمترين بهره را در زندگي خود نبرده باشند 
روزي حضرت امام علي (ع) صفات مؤمن را از پيامبر(ص) سؤال کرد؛ حضرت در جواب به يکصدو سه صفت براي مؤمن اشاره کرد که اکثر اين صفات به اخلاق مومن اشاره دارد.   به جهت اختصار به برخي از آن اشاره مي شود: مؤمن حليم و صبور، خوش گفتار و گشاده دل است، شادي او در صورتش نمايان و حزنش در سينه پنهان. خنده اش تبسم و اجتماعش تعلٌم است، غافل را تذکر مي دهد و جاهل را تعليم. در امري که به او مربوط نيست وارد نمي شود. غيبت هيچ شخصي را نمي کند و در شبهات احتياط مي کند. بسيار بخشنده است. از عسل شيرين تر و از کوه سخت تر است. سرٌ کسي را آشکار نکرده و زياد عبادت مي کند، در امانات مردم بسيار امين و راستگو و عفيف است. به وعده هايش وفا مي کند، به دنبال امور متعالي و برتر است، خرج زندگي اش کم و عبادتش زياد است، باطل را از دوستش قبول نمي کند و حق را حتي از دشمنش نيز قبول مي کند، در کَسب اش شبهه (چه رسد به حرام) وارد نمي کند. اگر با کسي دشمن باشد؛ اين دشمني او را از انصاف خارج نمي کند، و اگر کسي را دوست داشته باشد؛ به خاطر او به گناه نمي افتد. قطع رحم نمي کند (با پدر و مادر و فاميل، قطع ارتباط نمي کند و به آنها خصوصاً پدر ومادر احترام مي گذارد.) و با ايتام مهربان است(5)
 
 نتيجه اينکه، استحکام بنيان زندگي فردي ، خانوادگي و اجتماعي در گرو پايبندي به اخلاق مي باشد اما همين اخلاق نيز در گرو ايمان به خدا مي باشد و بر اساس آموزه‏هاي ديني، کساني که ايمان بالاتري دارند، در عرصه تلاش براي کسب فضيلت‏هاي اخلاقي و محو رذيلت‏هاي اخلاقي، با انگيزه‏تر و جدي ‏تر هستند. و مهم‏ترين واساسي‏ترين ضامن دوام اخلاق ، ايمان است. در جوامع فاقد ايمان به مبدأ ومعاد، مفاسد اخلاقي فراوان است؛ چون غرايز انساني در آنجا رهاست و انسان‏ها تسليم خواست‏هاي نفساني خود مي‏شوند. 
چنانکه قرآن کريم به اين نکته اشاره دارد«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَيْهِ وَکيلاً أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً» (6) آيا آن کس که هواىِ [نفس‏] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟ يا گمان دارى که بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلکه گمراه‏ترند.

پي نوشت ها:
1.    سيد محمد حسين‏،  طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن‏،مترجم، سيد محمد باقر، موسوي همداني ، چاپ پنجم،: قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، 1417 ق‏، ج ‏1، ص7 .
2.    « وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ...» عنکبوت، آيه 9و مائده، آيه 93؛ عصر، آيه 3 و...
3.    سيد محمد حسين‏،  طباطبايى، پيشين، ج 7، ص 517.
4.    همان ، ج 11، ص 244.
5.    مجلسي ،محمد باقر،بحارالانوار، انتشارات وفاء، بيروت، بي تا، ج64،ص310.
6.     سوره فرقان، آيه  43ـ44.
 

صفحه‌ها