آداب اخلاقي

حضور قلب در نماز، نیاز به انجام اقداماتی قبل از نماز، در طول و بعد ازآن دارد که با رعایت آن‌ها و تمرین و صبوری می‌توان کم‌کم حضور قلب در نماز را بیشتر کرد.
راهکارهای تحصیل حضور قلب در نماز

پرسش:
در نماز حضور قلب ندارم به نظرتان چه کنم؟
 

پاسخ:
نماز عمود و ستون اصلی خیمه دین است. اگر قبول گردد، بقیة کارهای انسان قبول شده و اگر رد شود بقیة اعمال انسان هم مردود خواهد شد. این معجون خوش‌ترکیب زیبا، دارای آثار فراوان جسمی، روحی، مادی، معنوی، فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی است؛ منتهی درصورتی‌که با شرایط لازم برپا شود که از مهم‌ترین شرایط آن داشتن حضور قلب در نماز است. به‌طوری‌که در روایات آمده که از نماز انسان به همان اندازه که در آن حضور قلب دارد قبول می‌شود و بقیه رد خواهد شد و طبیعتاً آثار نماز هم به‌اندازه میزان حضور قلب در نماز است؛ پس باید برای تحصیل حضور قلب در نماز راهکارهای لازم را شناخت و آن‌ها را به‌کار گرفت تا از برکات بیشمار نماز واقعی بهره‌مند شد. در اینجا راهکارهای لازم برای تحصیل حضور قلب را به سه قسمت تقسیم می‌نماییم. راهکارهایی که مربوط به قبل نماز،  در حال نماز و راهکارهای مربوط به بعد از نماز.

راهکارهای تحصیل حضور قلب در نماز

قسمت اول: راهکارهای لازم قبل از نماز

1. خودشناسی
تا انسان ارزش جان خود و هدف خلقت خود را نشناسد و همه توجه و همت و آرزو و اهدافش در تحصیل ثروت و امکانات و لذت‌های دنیایی محدود شده باشد و نداند که شناخت و قرب و محبت حق‌تعالی هدف نهایی و بالاترین و شریف‌ترین و شیرین‌ترین لذتی است که می‌توان چشید، نمی‌تواند دل به نماز ببندد و برای آن وقت و حوصله داشته باشد و دنبال اصلاح آن باشد؛ تا جهت شخصیت انسان رو به دنیاست نمی‌تواند جهت قلب خود را به خدا و آخرت متمایل نماید؛ ازین‌رو زیربنایی‌ترین مسئله در تحصیل حضور قلب مسئله خودشناسی است که باید برای تحصیل آن مطالعه نمود.

2. مراقبه و تقوی
نماز هم در اعمال دیگر انسان تاثیرگزار است و می‌تواند آن‌ها را اصلاح کند و هم از آن‌ها تأثیرپذیر است. اگر می‌خواهیم در نمازهایمان حضور قلب داشته باشیم باید در طول شبانه‌روز مراقبه داشته باشیم و مراقب باشیم حلال و حرام خدا را در حد توان رعایت کنیم. قلبی که در طول شبانه‌روز، پیوسته با ارتکاب گناهان در حال سیاه شدن و سنگین شدن است، نمی‌تواند به‌یک‌باره موقع نماز نورانی و لطیف شود و با عالم نور و معنی ارتباط برقرار کند.

3. مطالعه
انسان طبیعتاً و ذاتاً در پی جلب منفعت است. هرچقدر ارزش و اهمیت مسئله‌ای را درک کرد و تأثیر آن را در خوشبختی خود دریافت طبیعتاً به انجام آن و رعایت شرایط آن‌هم مشتاق و مایل می‌گردد. نماز هم از این قاعده مستثنا نیست؛ لذا باید در مورد نماز و اهمیت و آثار فراوان آن و همچنین در مورد اهمیت و آثار حضور قلب و در مورد معنی و حقیقت و اسرار نماز و اجزاء آن مطالعه و شناخت حاصل کرد تا شوق و رغبت لازم برای تحصیل حضور قلب در نماز را به دست آورد.

4. تحصیل نشاط و شادابی و آمادگی جسمی
حس و روح انسان در یکدیگر اثرگذار هستند. غالباً اگر جسم انسان خسته و کسل و تحت فشارهای مختلف باشد روح انسان هم معذب است و نشاط و شادابی کارهای مختلف بخصوص انجام امور معنوی را ندارد؛ بدین سبب یکی از اقدامات لازم برای تحصیل حضور قلب حفظ نشاط و شادابی بدن، موقع نماز است. چنانچه حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «هیچ‌یک از شما با کسالت و خواب‌آلودگی به نماز نایستد و به خودش نیز فکر نکند؛ زیرا در پیشگاه پروردگارِ عزّ و جلّ خویش قرار دارد. نصیب بنده از نمازش همان‌قدر است که با توجّهِ قلبى او همراه باشد.»(1)
همچنین باید موقع نماز جسم انسان از هر سختی و فشاری در امان باشد. چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «نماز حاقن و حاقب و حازق درست نیست؛ حاقن کسى است که بولش گرفته و حاقب کسى است که غائطش گرفته و حازق کسى است که پایش در فشار است.»(2)

5. انتخاب مکان مناسب
برای موفق شدن به حضور قلب در نماز، حتماً نیاز به مکانی مناسب است؛ توجه انسان معمولاً در مکان‌های شلوغ و پر سروصدا و پر رفت‌وآمد زیاد به این‌طرف و آن‌طرف جلب می‌شود و در نقطه مقابل مکان خلوت و آرام برای انجام عبادات مناسب‌تر است. بهترین مکان برای انجام عبادات حرم‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام و مساجد است. در روایات هم آثار فراوانی برای مسجد و حتی قدم‌هایی که برای رفتن به مسجد برداشته می‌شود بیان شده است. ازجمله پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «تا زمانی که در مسجد به سر می‌‌بری خداوند به تعداد هر نَفَسی در آن یک درجه منزلت در بهشت برای تو بالا می‌‌برد و فرشتگان بر تو درود می‌‌فرستند و دَه حسنه برایت ثبت و دَه گناهت پاک می‌شود.»(3)
همچنین مستحب است انسان در منزل خود نیز محلی مناسب و خلوت را به عبادت اختصاص بدهد.

6. انتخاب زمان مناسب
زمانی که برای نماز اختصاص می‌دهیم در کیفیت نماز مؤثر است. اول وقت نماز، آثار و نورانیت خاص به خود را دارد که برای عبادت خدا شرایط مهیاتر است. گویا به انسان در این اوقات برای انجام عبادت باکیفیت‌تر مددهایی می‌شود. ازاین‌رو در قرآن و روایات تأکیدات شدید و بسیاری بر نماز اول وقت شده است. ازجمله امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «فضیلت اوّل وقت [نماز] بر آخر وقت همچون فضیلت آخرت بر دنیاست.»(4)
همچنین در روایتی دیگر فرمودند: «(نماز) اول وقت موجب رضایت خداوند و نماز پایان وقت بخشش خداوند است و بخشش موقع انجام گناه معنی می‌دهد.»(5) کنایه از اینکه تأخیر انداختن نماز تا آخر وقت گناه است و نماز در آخر وقت موجب بخشش این گناه است، اما دیگر رضایت الهی که مخصوص نماز اول وقت است را در پی ندارد.

7. فکر
فکر، امام و پیشوای قلب انسان است. لذا انسان به هرچه فکر کند قلب هم به همان سمت توجه پیدا می‌کند؛ از‌این‌رو خیلی مناسب است دقائقی قبل از نماز - بخصوص موقع رفتن به سمت مسجد - مقداری سکوت کند و به موضوعات مناسب و مرتبط با عبادت و نماز فکر کند؛ مثلاً به عظمت و جلال و شکوه حضرت حق که لطف کرده و منت گذاشته و اجازه داده که در برابر او بایستد و با او صحبت کند یا به نیازهای زیادی که به رحمت و لطف او در دنیا و آخرت دارد، فکر نماید یا در مورد گناهان و خطاها و تنبلی‌ها و سستی‌هایی که انجام داده تفکر نماید یا به عمر و فرصت ازدست‌رفته یا به مسیر طولانی که تا مقام قرب الهی دارشته و نیزبه برکات و اهمیت نماز و حالات و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و علمای ربانی در نماز تأمل نماید یا ...
پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به ابوذر غفارى فرمود: «اى ابوذر! دو رکعت نماز کوتاه که با تفکّر و تدبّر همراه باشد بهتر است از شبى را تا به صبح با دلى غافل نمازخواندن.»(6)

8. ذکر
غالب انسان‌ها به‌یک‌باره نمی‌توانند با گفتن تکبیره الاحرام به‌یک‌باره وارد فضای نماز و توجه به حضرت حق بشوند. پس باید بین فعالیت‌ها و کارها و تلفن‌ها و صحبت‌های دنیایی و شروع نماز فاصله انداخت. ازاین‌رو در منابع دینی و کلمات بزرگان توصیه شده که علاوه بر فکر که قبلاً اشاره شد، دقائقی قبل از ورود به نماز مقداری انسان ذکر خدا را بگوید تا کم‌کم توجهش از مادیات منصرف به عالم معنا شود. بخصوص اذکاری مانند استغفار یا ذکر شریف لا اله الا الله که به گفتن آن‌ها توصیه بسیاری شده است و خاصیت پاک‌کنندگی ذهن و قلب را دارند.
در همین راستا در دستورات دینی توصیه شدید به گفتن اذان و اقامه قبل از ورود به نماز شده است که می‌تواند همین نقش را ایفا کند و انسان را آماده نماز با حضور قلب نماید. از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «هر کس نمازش را با اذان و اقامه بخواند، دو صف از فرشتگان پشت سر او نماز می‌خوانند و اگر بدون اذان و فقط با اقامه بخواند، یک صف از فرشتگان پشت سر او نماز می‌خوانند.»(7)

9. پرهیز از امور تشتت‌زا
اگر در طول شبانه‌روز ظرف ذهن و خیال خود را پر از امور مختلف و متعدد و تشتت آفرین کنیم که چه‌بسا لغو و بی‌فایده می‌باشند طبیعتاً این شلوغی ذهن زمینه تمرکز در امور مختلف زندگی ازجمله نماز را از بین می‌برد. ازاین‌رو پرهیز از امور لغو، تأثیر زیادی در تمرکز و بالا رفتن توان فکری و ذهنی ما دارد. گشت‌وگذار بی‌خود در فضای حقیقی و بخصوص فضای مجازی یکی از کارهای لغو تشتت آفرین است که پرش ذهن و خیال انسان را زیاد می‌نماید.

10. تصمیم و دعا و توسل برای حضور قلب
برای تحصیل حضور قلب نیاز به اراده و تصمیم جدی و تمرین است و خودبه‌خود حاصل نمی‌شود. لازم است قبل از هر نماز این تصمیم در وجود ما تجدید شود. همچنین با دعا و التماس از خداوند متعال کمک خواست و چنانچه بزرگان توصیه کرده‌اند به اولیای الهی توسل نمود تا کمک کنند و ما بتوانیم بهتر و سریع‌تر به حضور قلب در نماز برسیم و لذت و آرامش و برکات بیشمار نماز را به دست آوریم.

قسمت دوم: راهکارهای لازم موقع نماز
بعد از شروع به نماز هم لازم است اموری رعایت شود تا حضور قلب انسان بیشتر گردد

1. تمرین توجه
باید از ابتدای نماز قلب و ذهن را متوجه حضرت حق و معانی نماز و افعال و اذکار آن نمود و سعی و تمرین کرد تا ذهن جای دیگری نرود. هر وقت هم که ذهن جای دیگری رفت و انسان یادش افتاد دوباره آن را به نماز برگرداند و همین‌طور این مبارزه و تمرین را ادامه دهد. به تعبیر برخی از بزرگان اگر در هرروز بتواند یک ثانیه بیشتر از روزهای قبل حضور قلب در نماز و عبادات خود را حفظ کند بعد از مدت کوتاه به موفقیت‌های بزرگی دست خواهد یافت. این کار در روزهای اول سخت است، اما با گذشت زمان آسان‌تر و گواراتر خواهد بود.

2. گرفتن حالت خشوع در جسم
حالت‌هایی که ما به جسم خود می‌گیریم در وضعیت روحی و نفسانی ما اثر دارد. اگر سربه‌هوا با شانه‌ها بالا و متکبرانه در مقابل حق‌تعالی بایستیم به غفلت و تکبر و غرور و خودبینی نزدیکتریم. در نقطه مقابل اگر سربه‌زیر و با شانه‌های افتاده و دست‌هایی بر ران پا گذاشته شده نماز بخوانیم و به محل سجود نگاه کنیم به خشوع قلبی نزدیکتر خواهیم بود و زمینه برای حضور قلب بیشتر خواهد بود؛ ازاین‌رو در روایات به چگونگی حالت جسمانی ما در نماز اهمیت داده شده است. ازجمله حضرت على علیه‌السلام فرمودند: «مرد نباید در نمازش با ریش خود و یا با چیزى که او را از نمازش غافل و بى توجّه می‌کند، بازى کند.»(8)

3. رعایت آداب نماز
آداب و مستحباتی که برای نماز بیان شده هم نقش مهمی در تحصیل حضور قلب دارند. هر چه این آداب را بشناسیم و در حد توان رعایت کنیم حضور قلب ما در نماز بیشتر خواهد بود؛ مثلاً نماز را با آرمش و شمرده بخوانیم، رکوع و سجود و اعمال آن را کامل و با آرامش انجام دهیم، اذکار نمازها را سه بار تکرار کرده و نماز را با صوتی حزین و کمی بلند بخوانیم و ... همه این امور در تحصیل حضور قلب در نماز خیلی می‌تواند مؤثر باشد. از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده که فرمودند: «کسى که رکوع و سجود نماز را کامل به‌جا نیاورد، نمازش نماز نیست.»(9)

قسمت سوم: راهکارهای لازم بعد از نماز
مواردی هم برای بعد از نماز توصیه شده که می‌تواند در تکمیل نماز و بیشتر شدن حضور قلب ما در نمازهای بعدی مؤثر باشد. ازجمله:

1. خواندن تعقیبات و نوافل
حفظ حضور قلب در نماز مانند شرکت در یک مبارزه و مسابقه است؛ چون در روایات داریم که با شروع نماز شیطان هم شروع به ایجاد مزاحمت می‌کند و مسائل مختلفی که برای انسان مهم است را به یاد او می‌اندازد تا او را از یاد خدا غفلت کند. هر مبارزه و مسابقه‌ی نیاز به تمرین‌های قبلی دارد؛ بدون تمرین وارد مسابقه شدن معمولاً نتیجه مطلوبی ندارد؛ خواندن تعقیبات بعد از نمازها و داشتن خلوت و عبادت در طول شبانه‌روز نقش تمرینی برای تحصیل حضور قلب در میدان نماز را دارد. هرچه بیشتر سر سجاده بنشینیم و با خدا خلوت و راز و نیاز داشته و لذت عبادات را بچشیم، برای تحصیل حضور قلب آماده‌تر خواهیم بود. لذا در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام تعقیبات متنوع و بسیاری با حجم‌های کم‌ و زیاد و با فضیلت‌ها و آثار فراوان و همچنین نوافل نمازها(10) بیان شده که خواندن آن‌ها می‌تواند خیلی نتیجه‌بخش باشد.

2. شکر و استغفار
بعد از نماز، خدا را بر موفقیت بر نماز و آن مقداری که توانستیم حضور قلب داشته باشیم شکرگزاری کنیم تا خداوند این نعمت را زیاد کند و در نمازهای بعد حضور قلب بیشتری داشته باشیم و برای لحظاتی که بی‌ادبی نمودیم و از یاد او غافل شدیم استغفار کنیم تا باز به برکت استغفار (چنانچه در قرآن وعده داده شده) نیرو و قوت بیشتری برای تحصیل حضور قلب در نمازهای بعدی به دست آوریم.

3. پرهیز از ناامیدی
تحصیل حضور قلب در کل نماز کار آسانی نیست؛ لذا نباید از خود توقع بیجا داشته باشیم که یک‌مرتبه با کمترین تمرین و تلاش به حضور قلب کامل در نماز برسیم. نباید ناامید شده و باید صبوری نمود و تمرین و مبارزه را رها ننمود تا به‌تدریج به نتیجه مطلوب رسید. فراموش نکنیم که از هرکسی به‌اندازه وسع او توقع دارند.

نتیجه
پس رسیدن به حضور قلب در نماز نیاز به انجام اقدامات متعددی قبل نماز و در طول نماز و بعدازآن دارد که با رعایت آن‌ها و با تمرین و صبوری می‌توان کم‌کم حضور قلب در نماز را بیشتر نمود و از خلوت و انس با حق‌تعالی لذت برد و برکات دنیوی و اخروی بسیار نماز را تحصیل نمود. اگر نماز عمود و ستون اصلی دین است و حضور قلب شرط اصلی و اساسی نتیجه‌بخش بودن نماز، پس باید دریافت حضور قلب در نماز کلید سعادت و خوشبختی انسان است که جا دارد برای تحصیل آن، ‌وقت و انرژی بسیار صرف کرد و از تعدد راهکارهای فوق تعجب ننمود.

منابع مطالعاتی
1. حضور قلب در نماز، علی‌اصغر عزیزى تهرانى.
2. حضور قلب در نماز، محمد بدیعى.
3. آداب‌الصلوه یا پرواز در ملکوت، امام خمینى قدس سره
4. اسرار الصلوه، مرحوم میرزا جواد آقا ملکى تبریزی رحمت‌الله علیه

پی‌نوشت‌ها
1. ابن‌بابویه، محمد بن على، الخصال، قم: جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362 ش، ج‏2، ص: 613.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376 ش، ص: 413.
3. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1409 ق، ج‏4، ص: 117.
4. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم،1407 ق، ج‏3، ص: 274.
5. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏1، ص: 217.
6. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1409 ق، ج‏4، ص: 74.
7. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏1، ص: 287. حضور ملائکه در کنار انسان طبیعتاً دارای آثار وضعی هست و موجب دور شدن شیاطین و کم شدن وسوسه‌های او و مهیا شدن زمینه بیشتر برای تحصیل حضور قلب خواهد بود.
8. ابن‌بابویه، محمد بن على، الخصال، قم: جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362 ش، ج‏2، ص: 620.
9. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف، مطبعه حیدریه، چاپ: اول، بی‌تا. ص: 74.
10. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «همانا از نماز بنده گاهی نیمی از آن، گاهی یک‌سوم، گاهی یک‌چهارم و گاهی یک‌پنجم آن بالا برده می‌شود و تنها بخشی از نماز که بنده با قلب خود به آن توجه داشته باشد، پذیرفته می‌شود؛ و همانا به نمازهای مستحب دستور داده شده تا کاستی‌های نمازهای واجب را با آن‌ها تکمیل کنند.» فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین على علیه‌السلام‏، چاپ: اول، 1406 ق، ج‏8، ص: 847.
 

حق مادر بر فرزند حق بسیار بزرگی است. از طرفی همه ما نسبت به فقرا وظیفه رسیدگی داریم. اولویت اینکه به مادر کمک مالی بشود یا به فقیر، منوط به بررسی شرایط است.
کمک به مادر یا فقیر

پرسش:
اگر انسان پولی داشته باشد، بهتر است این وجه را به مادرش بدهد تا سفر زیارتی برود یا به فقیر کمک نماید؟
 

 

پاسخ:
در آموزه‌های اسلام، رعایت حقوق والدین از جانب فرزندان، بسیار تأکید شده است. دستورات فقهی، تکلیفی و اخلاقی دین نسبت به‌حق والدین، نشان از این اهمیت دارد. در این ‌بین، حق مادر به شکل ویژه‌ مورد سفارش قرار گرفته است. از سوی دیگر انفاق و کمک به فقرا از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که انسان مؤمن نباید نسبت به نیازمندان بی‌تفاوت باشد.
با توجه ‌به تذکرات قرآن، وظیفه ی فرزندان در مقابل پدر و مادر از اهمیت بالایی برخوردار است. اسلام همواره همه‌ی فرزندان را به احسان و احترام به والدین دعوت کرده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ وَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ... ؛ و ما به هر انسانی سفارش کردیم که در حقّ پدر و مادر خود نیکی کن».(1) اهمیت این موضوع زمانی روشن می‌گردد که قرآن موضوع احسان به والدین را در کنار ایمان به خداوند مطرح کرده است: «… لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا … ؛ … جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید…».(2)

جایگاه مادر
اگرچه اسلام در رابطه‌ با والدین سفارش‌های فراوانی دارد؛ اما به طور خاص در برخی از آیات و روایات به‌ حق مادر اشاره ‌شده است. ازجمله در سوره‌ی لقمان آمده است: «وَ وَصَّیْنَا الاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْن وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ... ؛ انسان را درباره پدر و مادرش توصیه کردیم، (به‌ویژه) که مادرش با ضعف و زحمت طاقت‌فرسا او را در رحم خود پروراند و در دو سال او را شیر داد».(3) و یا در روایت آمده است: «قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی اَلنَّبِی صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاک».(4) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «مردی به حضور پیامبر آمد و گفت به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به مادرت. گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. گفت: بعد به چه کسی؟ گفت: به پدرت».

انفاق
در آموزه‌های اسلام، انفاق و کمک به دیگران دارای ارزش و اهمیت است. مطابق آیات کریمه کسی که انفاق می‌کند، پاداشش را از خدا دریافت می‌کند و بلکه فزون‌تر از آنچه که در راه خدا داده است، پس می‌گیرد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛ و هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید جای آن را پر می‌کند و او بهترین روزی‌دهندگان است».(5)

اطاعت از مادر
یکی از وظایف اخلاقی فرزندان در برابر مادر، این است که تا جایی که می‌توانند مطابق میل مادر باشند؛ بنابراین اگر عدم تبعیت ما موجب آزار مادر شود، ما حق نداریم خلاف امر او عمل کنیم. البته شرط تبعیت این است که آنچه مادر می‌گوید منطبق بر شرع و اخلاق باشد. اگر خود مادر از شما درخواست کمک مالی مبنی بر دریافت هزینه برای سفر زیارتی را داشته‌اند، اولویت در این است که از مادر تبعیت کنید و پول را به مادر ببخشید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «وَ وَالِدَیْک فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْنِ؛ و امّا نسبت به پدر و مادرت، از آن‌ها اطاعت کن و به ایشان نیکی کن خواه زنده باشند یا نباشند».(6)
اما اگر مادر درخواست کمک نداشته‌اند و شما خودتان قصد دارید پول را به بهترین شکل خرج نمایید، باید موضوع را بررسی کنید. گاهی مادر شما نیازی به کمک مالی شما ندارند و از سوی دیگر، فقیری دست نیاز به‌سوی شما دراز کرده و عدم توجه شما، شرایط زندگی را برایش سخت خواهد کرد، در این شرایط اولویت این است که به فقیر کمک کنید. اما اگر شخص خاصی را مدنظر ندارید و شرایط اضطراری برای کمک به دیگران وجود ندارد، در این حالت بهتر است از طریق بخشیدن پول به مادر، شرایط سفر زیارتی را برای ایشان فراهم کنید. البته اگر خود مادر بتوانند بخشی از هزینه ی سفر را پرداخت کنند، بهترین کار این است که جمع بین دو امر نمایید؛ یعنی بخشی از پول را به فقیر و بخشی را به مادر بدهید.

نتیجه
پدر و مادر دارای حق عظیمی بر فرزند هستند، به همین دلیل مسئولیت فرزندان در برابر آن‌ها بسیار مهم است. موضوع نیکی به مادر آنقدر اهمیت دارد که فرزند باید خودش و بدون واسطه به آن اقدام نماید. از دیگر سو رفع نیازهای فقرا نیز از مهم‌ترین دستورات اجتماعی اسلام است. توجه به فقرا و کمک به آن‌ها نباید مورد بی‌توجهی قرار گیرد. 
اگر تمکن مالی شما در حدی است که هم بتوانید مادر را به زیارت بفرستید و هم به فقیر کمک کنید، بهتر است همین کار را انجام دهید. اگر مادرتان توان پرداخت بخشی از هزینه را دارند می‌توانید بخشی از پول خود را به مادر و بخش دیگر آن را به فقیر بدهید. اگر مادر شما از نظر مالی در مضیقه است و توانایی تأمین هزینه ی سفر زیارتی را به‌تنهایی ندارد و علاقه ی فراوان برای رفتن به سفر دارد کمک به او در اولویت قرار می‌گیرد. اگر مادر شما از نظر مالی مشکلی ندارد، اما به لحاظ عاطفی به این سفر زیارتی نیاز دارد و این سفر می‌تواند موجب آرامش و تقویت روحیه او شود، کمک به او در این امر نیز در اولویت است. اگر فقیر در شرایط بسیار سختی به سر می‌برد و نیاز فوری به کمک دارد و مادر نیز اصراری بر سفر ندارد، کمک به فقیر مقدم بر سفر زیارتی مادر است.

 
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
ارزش پدر و مادر در اسلام، سید اسماعیل گوهری
جایگاه پدر و مادر در قرآن و احادیث، محمدحسن مهدوی نیا

پی‌نوشت‌ها
1. سوره‌ی لقمان، آیه ی 14.
2. سوره‌ی بقره، آیه ی 83.
3. سوره‌ی لقمان، آیه ی 14.
4. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح:  غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج2، ص159
5. سوره‌ی سبأ، آیه ی 39.
6. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح:  غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج2، ص158.
 

مادر در دیدگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است و رعایت حقوق وی بر فرزندان لازم و واجب؛ که این احسان و اکرام، اثرات و برکات بسیار زیادی در زندگی انسان دارد.
وظایف اخلاقی نسبت به مادر

پرسش:

وظایف اخلاقی ما نسبت به مادرمان چیست؟

پاسخ:
در نگاه آموزه‌های اسلام رعایت حقوق والدین از جانب فرزندان بسیار مورد تأکید است. دستورات فقهی، تکلیفی و اخلاقی دین نسبت به‌حق والدین نشان از این اهمیت دارد. در این ‌بین، حق مادر به شکل ویژه‌تری مورد سفارش قرارگرفته است.
پذیرش مسئولیت در خانواده به سعادت و سلامت آن خانواده کمک می‌کند. تمام اعضای خانواده در برابر یکدیگر وظائف و مسئولیت‌هایی دارند؛ اما با توجه به تذکرات قرآن وظیفه فرزندان در مقابل پدر و مادر از اهمیت بالاتری برخوردار است. اسلام همواره همه فرزندان را به احسان و احترام به والدین دعوت نموده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ...﴾؛ «و ما به هر انسانی سفارش کردیم که در حقّ پدر و مادر خود نیکی کن». (1) اهمیت این موضوع زمانی روشن می‌گردد که قرآن موضوع احسان به والدین را در کنار ایمان به خداوند مطرح کرده است: ﴿ ... لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا... ﴾؛ جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید...﴾. (2)

جایگاه مادر
اگرچه اسلام در رابطه با والدین سفارش‌های فراوانی دارد، اما به‌طور خاص در برخی از آیات و روایات به‌حق مادر اشاره‌ شده است. ازجمله، در سوره لقمان آمده است: ﴿ وَ وَصَّیْنَا الاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْن وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ ... ﴾؛ (3) «انسان را درباره پدر و مادرش توصیه نمودیم، (به‌ویژه) که مادرش با ضعف و زحمت طاقت‌فرسا او را در رحم خود پروراند و در دو سال او را شیر داد»؛ و یا در روایت آمده است: «قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی اَلنَّبِی صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاک»؛ (4) «امام صادق علیه­السلام فرمود: مردی به حضور پیامبر آمد و گفت: به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به مادرت؛ گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: به مادرت؛ عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت؛ گفت: بعد به چه کسی؟ گفت: به پدرت». 
همچنین امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «و أَمَّا حَقُّ أُمِّک فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْک حَیثُ لا یحْتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَعْطَتْک مِنْ ثَمَرَهِقَلْبِهَا مَا لا یعْطِی أَحَدٌ أَحَداً وَ وَقَتْک بِجَمِیعِ جوارح‌ها وَ لَمْ تُبَالِ أَنْ تَجُوعَ وَ تُطْعِمَک وَ تَعْطَشَ وَ تَسْقِیک وَ تَعْرَی وَ تَکسُوَک وَ تَضْحَی وَ تُظِلَّک وَ تَهْجُرَ النَّوْمَ لاجْلِک وَ وَقَتْک الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ لِتَکونَ لَهَا فَإِنَّک لا تُطِیقُ شُکرَهَا إِلا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ»؛ (5) «حق مادرت آن است که بدانی، او تو را چندین ماه در رحم خود نگهداری و حمل کرد و تو را از میوه دل و شیره جانش غذا داد. او تمام وجودش را برای حفظ و نگهداری تو به کار گرفت. باکی نداشت که خودش گرسنه بماند و تو سیر باشی، خود تشنه باشد، تو آب بیاشامی، خودش برهنه باشد و تو لباس پوشیده باشی، خودش در مقابل آفتاب باشد و تو سایه‌نشین باشی. او از خواب شیرین خود به خاطر تو چشم پوشید و رنج بی‌خوابی را بر خود هموار ساخت. او تو را از گرمای تابستان و سرمای زمستان حفظ کرد. او همه این رنج‌ها را تحمل کرد که تو را داشته باشد وتو از آن او باشی. باید بدانی که تو قدرت و توانائی شکرگزاری مادرت را نداری، مگر آنکه خداوند تو را یاری کند و بر ادا حق او توفیقت دهد».

اطاعت از مادر
یکی از وظایف اخلاقی فرزندان در برابر مادر این است که تا جایی که می‌توانند مطابق میل مادر باشند و اجازه دهند نظر او مقدم بر سایر نظرها باشد؛ بنابراین اگر عدم تبعیت ما موجب آزار مادر شود ما حق نداریم خلاف امر او عمل کنیم. والدین و مخصوصاً مادر جز خیر و سعادت فرزندان را نمی‌خواهند؛ بنابراین تبعیت از مادر را می‌توان به‌عنوان یک وظیفه اخلاقی دنبال کرد. البته شرط تبعیت این است که آنچه مادر می‌گوید منطبق بر شرع و اخلاق باشد. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «وَ وَالِدَیْک فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْنِ»؛ (6) «و امّا نسبت به پدر و مادرت، از آن‌ها اطاعت کن و به ایشان نیکی کن خواه زنده باشند یا نباشند».

احترام و تکریم
از دیگر وظایف فرزندان در برابر مادر احترام و تکریم ایشان است. موضوع احترام تا جایی اهمیت دارد که قرآن حتی از گفتن واژه اف به والدین نهی نموده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ اِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ اَحَدُهُما اَوْکلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً﴾: و چنانکه یکی از آن‌ها یا هر دو آن‌ها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آن‌ها روا مدار و بر آن‌ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و با نرمی و بزرگوارانه بگو». (7) بوسیدن دست مادر، بلند شدن مقابل پای ایشان، بلند نکردن صدا در مقابل ایشان، متواضعانه برخورد کردن با او و ... را می‌توان از مصادیق احترام به مادر دانست.

تشکر و سپاسگزاری
یکی دیگر از امور اخلاقی تشکر و سپاسگزاری از زحمات مادر است. سپاسگزار بودن در برابر زحمات طاقت‌فرسای مادران، هم باید به شکل زبانی و هم عملی صورت پذیرد. تشکر لسانی نیز هم باید مقابل مادر انجام شود و هم در برابر دیگران از مهر و محبت او سخن گفت و تشکر کرد. تشکر عملی هم بدین معناست که فرد با رفتار خود به‌گونه‌ای عمل کند که رضایت مادر را به دست آورد. قرآن کریم به‌صراحت می‌گوید: ﴿ أَنِ اشکُر لِی وَلِوَالِدَیکَ ﴾؛ «هم شکر من و هم شکر پدر و مادر را به‌جا بیاور». (8)

دعا کردن برای مادر
اگرچه همواره فرزندان محتاج دعای مادران خویش‌اند، اما دعا کردن فرزندان نیز برای مادران ازجمله وظایف اخلاقی آنان است. بر فرزند لازم است تا باهدف جبران زحمات مادر برای سلامت و سعادت او در دنیا و آخرت دعا نماید. در آیه شریفه قرآن می‌خوانیم: ﴿ وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا﴾؛ «و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان‌گونه که مرا در کودکی تربیت کردند». (9)

احسان به مادر
نیکی نمودن به مادر از دیگر دستورات اخلاقی دین اسلام است. قرآن می‌فرماید: ﴿ وَ قَضَی رَبُّک أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ اِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا﴾؛ «پروردگارت حکم کرده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید». (10)
کمک کردن به مادر، مراقبت و نگهداری از او، عیادت از او به هنگام بیماری، هدیه دادن و ...را می‌توان از مصادیق احسان و نیکی به والدین به شمار آورد. احسان به والدین شامل کمک‌های مادی و معنوی می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ یَسْئَلُونَک ماذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْر فَلِلْوالِدَینِ وَالاَقْرَبِین ﴾؛ «از تو می‌پرسند: در چه راهی مال خود را صرف کنیم؟ بگو: آنچه را که صرف می‌کنید، در گام اول، برای والدین باشد و نزدیکان و خویشان». (11) در این آیه، پیش از همه، نام پدر و مادر را می‌برد که اگر آنان نیازی داشته باشند بر همه مقدم هستند. نیکی و احسان به والدین به‌قدری اهمیت دارد که حتی زمانی که آن‌ها در قید حیات هم نیستند فرزندان می‌توانند از طریق صدقه دادن، قرآن خواندن، طلب مغفرت کردن، نمازخواندن و انجام عمل صالح به نیت آن‌ها به ایشان احسان نمایند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا یمْنَعُ اَلرَّجُلَ مِنْکمْ أَنْ یبَرَّ وَالِدَیهِ حَیینِ وَ مَیتَینِ یصَلِّی عَنْهُمَا وَ یتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یحُجَّ عَنْهُمَا وَ یصُومَ عَنْهُمَا فَیکونَ اَلَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِک فَیزِیدَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیراً کثِیراً»؛ (12) «چه مانعی است برای مردی از شما که به پدر و مادرش احسان کند، زنده باشند یا مرده که از طرف آن‌ها نماز بخواند و از طرف آن‌ها صدقه بدهد و از طرف آن‌ها حج کند و از طرف آن‌ها روزه بدارد تا ثواب آنچه را که کرده است از آن آن‌ها باشد و مانند آن‌ها هم به خود او بدهند و خدای عز و جل بر احسان و صله او خیر فراوانی بیفزاید».

مادر خطاکار
اگر مادران در گفتار و رفتار خود با فرزندان دچار خطا شدند فرزندان حق بی‌احترامی ندارند، بلکه باید باگذشت و عفو از خطای آن‌ها موجبات سعادتمندی خویش را فراهم آورند.

تقویت رابطه عاطفی
رابطه عاطفی و کلامی ازجمله ویژگی‌هایی است که باید بین شما و مادرتان حاکم باشد. برقراری گفتگو و دیالوگ دوستانه بین شما و مادرتان و پایبندی به تمام قواعد و اصول یک گفتگوی صحیح همچون عدم جبهه‌گیری، پرهیز از شتاب‌زدگی، پرهیز از تعصب، خوب شنیدن و خوب توجه کردن به گفته‌ها می‌تواند آغازگر یک ارتباط صمیمانه باشد.

نتیجه:
پدر و مادر دارای حق عظیمی بر فرزند می‌باشند به همین دلیل مسئولیت فرزندان در برابر آن‌ها بسیار مهم است. رعایت حقوق والدین اثرات مثبت و برکات فراوان و رنجاندن آن‌ها آثار زیانباری را در پی خواهد داشت. مادر در دیدگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است؛ و رعایت حقوق مادران بر فرزندان نیز لازم و واجب است. قرآن و روایات نه‌تنها آزار رساندن به مادر را ممنوع نموده بلکه احسان و نیکی نمودن به او را الزامی کرده است. موضوع نیکی به مادر آن‌قدر اهمیت دارد که فرزند باید شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام نماید.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. ارزش پدر و مادر در اسلام، سید اسماعیل گوهری.
2. جایگاه پدر و مادر در قرآن و احادیث، محمدحسن مهدوی نیا.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره لقمان، آیه 14.
2. سوره بقره، آیه 83.
3. سوره لقمان، آیه 14.
4. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 159.
5. ابن‌بابویه (الشیخ الصدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم،1413 ق، ج 2، ص 621‌.
6. الشیخ الکلینی، پیشین، ص 158.
7. سوره اسراء، آیه 23.
8. سوره لقمان، آیه 14.
9. سوره اسراء، آیه 24.
10. همان، آیه 23.
11. سوره بقره، آیه 215.
12. الشیخ الکلینی، پیشین، ص 159.
 

انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال، درصدد الگوبرداری از دیگران است. برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند همانند وجود مقدس این بزرگواران.
حضرت زهرا و حضرت زینب -سلام الله علیهما- الگوی زنان

پرسش:
یک زن چگونه می‌تواند به ‌جایگاه والایی مثل حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما برسد؟ این بانوان چه‌کارهایی انجام داده بودند؟
 

پاسخ:
انسان موجودی کمال‌گرا است و همین ویژگی باعث می‌شود تا او همواره در تکاپو برای رسیدن به مدارج کمال باشد. او در این مسیر از طریق فعلیت بخشیدن به استعدادهای فطری و درونی خویش قدم در مسیر تکامل می‌گذارد. انگیزه رسیدن به قله تکامل، میل به اسوه و الگوپذیری را در انسان شکوفا می‌کند و او همواره دوست دارد از تجربه کمال‌یافتگان بهره ببرد. میل به الگوخواهی باعث می‌شود تا انسان بعد از شناخت و یافتن اهل کمال، از روش و سیره آن‌ها تبعیت و الگوبرداری کند.

تقلید و تبعیت از سیره و روش دیگران، گاهی ممکن است خالی از هرگونه اندیشه و تفکر باشد و انسان تقلیدی ناآگاهانه و بدون هدف یا تنها باهدف‌هایی کم‌ارزش را پیش گیرد. طبیعتاً چنین الگو گیری اگرچه اصلش برگرفته از میلی فطری است؛ اما چنین شخصی در روش خود دچار خطا و اشتباه شده است؛ اما گاهی تقلید و تبعیت از دیگران تقلیدی کورکورانه نیست؛ بلکه انسان کاملاً آگاهانه و با هدف و همراه با علم و شناخت، دیگران را الگوی خویش قرار می‌دهد.  قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اسوه و الگو معرفی می‌نماید و می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِیرًا»؛ «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند». (1)

زنان الگو
آنچه منجر به برتری انسان‌ها از یکدیگر می‌شود تقوا و میزان تسلیم در برابر حق است و این امر میان زنان و مردان مشترک است. به‌عنوان‌ مثال خداوند در آیاتی از قرآن آسیه همسر فرعون را به‌عنوان الگو و اسوه مؤمنان معرفی می‌کند. قرآن می‌فرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» «و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی‌بخش!» (2)
پیامبر اسلام نیز دخترشان را الگوی زنان جهان معرفی کرده و می‌فرمایند: «اَتانی مَلَک فَبَشّرَنِی إِنَّ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَ نِساءِ أُمَّتِی» (3)«فرشته‌ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه، سرور همه زنان اهل بهشت و نیز سرآمد همه بانوان امّتم است».در نگاه اسلام کسی می‌تواند الگو باشد که در برابر حق تسلیم است و میزان اسوه بودن هر کس به میزان تسلیم بودن در برابر خداوند و دستورات الهی بازمی‌گردد. انسان‌های کامل، الگوی کاملی هستند و انسان می‌تواند در تمام ابعاد زندگی به سیره آن‌ها مراجعه کرده و از آن‌ها تبعیت نماید. حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها یا حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها می‌توانند الگوی همه زنان و مردان عالم باشند؛ همان‌گونه که یک مرد نیز همچون حضرت علی علیه‌السلام یا وجود مقدس پیامبر صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌اله می‌توانند الگوی کاملی برای همه مردان وزنان عالم باشند؛ چراکه زن و مرد در توان تقرب به خدای متعال و رسیدن به هدف خلقت باهم تفاوتی ندارند.

فلسفه الگو بودن حضرت زهرا
دلیل اینکه پیامبر اسلام حضرت زهرا را الگو معرفی می‌کنند این است که اسوه گری حضرت زهرا جلوه دیگری از اسوه بودن پیامبر اسلام است؛ یعنی فاطمه زهرا استمرار همان اسوه حسنه (پیامبر) است. دفاع حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها از ارزش‌های اسلامی، گذشتن از جان در راه بقا و دوام ولایت، تقوا، عفت، مهربانی، فرزند پروری و همسرداری ایشان الگوی بی‌بدیلی برای همه انسان‌هاست. به همین دلیل وجود مقدس امام ‌زمان نیز مادر خویش را الگوی خود دانسته و می‌فرمایند: «وَ فِی اِبْنَهِ رَسُولِ اللهِ لِی اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (4)«همانا در دختر رسول خدا برای من، الگویی شایسته وجود دارد».درواقع چون وجود حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها استمرار وجود پیامبر است اسوه‌پذیری از او نیز همان اسوه‌پذیری از رسول‌الله است. حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها نیز با قدم‌ گذاشتن در همین مسیر شایستگی الگو بودن را دارا هستند.

هدایت، پیش‌زمینه تأسی
خداوند در قرآن می‌فرماید: «أُولَٰئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ»؛ «آن‌ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن!» (5) در این آیه ابتدا به مسئله هدایت انبیا اشاره ‌شده و سپس موضوع الگو بودن آن‌ها بیان می‌گردد؛ یعنی دلیل و علت اینکه انبیا می‌توانند الگو باشند این است که پیش‌زمینه لازم برای الگو بودن را دارا هستند و آن پیش‌زمینه چیزی جز هدایت نیست. ما نیز باید از کسانی الگو بگیریم و تأسی نماییم که خودشان هدایت یافته باشند. وجود مقدس حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما پیش‌زمینه هدایت را دارا هستند.

الگو گیری مستقیم و غیرمستقیم
نکته دیگری که در امر الگو گیری باید به آن دقت کنیم این است که گاه الگو گیری به شکل مستقیم است یعنی گفتار و کردار شخص الگو را عیناً تکرار می‌کنیم. مثلاً پیامبر ما نماز را اول وقت می‌خواندند، ما نیز با الگو گیری از ایشان نماز خود را اول وقت می‌خوانیم. گاهی نیز الگو گیری به شکل غیرمستقیم است؛ یعنی ممکن است همان عمل در زمان حاضر قابلیت تکرارشدن نداشته باشد؛ اما روح و حقیقت آن عمل را الگوبرداری کرده و با تحلیل و بررسی سیره آن بزرگواران وظیفه خویش را در تمام ابعاد زندگی به انجام می‌رسانیم. مثلاً حضرت زهرا لباسی مندرس و وصله‌دار می‌پوشیدند، طبیعتاً در اینجا منظور از الگو گیری از ایشان این نیست که ما نیز لباس وصله‌دار بپوشیم؛ بلکه روح و حقیقت این رفتار یعنی همان زهد و پرهیز از دنیاگرایی باید مورد توجه ما قرار گیرد.

اولویت‌بندی
آنچه در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما شاهدیم توجه به اولویت‌ها در زندگی است. مهم‌ترین هدف برای آن‌ها بندگی خداست و متناسب با همین تعبد به اولویت‌بندی امور مبادرت می‌ورزند. در سیره این بزرگواران وظیفه مادری و همسرداری جایگزین ندارد؛ پس یک زن باید انجام این امور را در اولویت قرار دهد و سایر فعالیت‌ها نباید هرگز وظیفه مادری و همسری را تحت‌الشعاع قرار دهد.

تربیت کودک
خانواده اولین کانون تربیتی است که کودک قدم در آن می‌گذارد. باتوجه ‌به اینکه حساس‌ترین و مهم‌ترین دوران زندگی، کودکی است و کوچک‌ترین انحراف یا سهل‌انگاری ممکن است به شخصیت و آینده کودک لطمه‌های جبران‌ناپذیری وارد کند؛ متمرکز بودن یک زن بر امر تربیت ضروری است. ضمن این‌که توجه یک زن به امر تربیت فرزندش به‌نوعی قدم‌گذاردن در مسیر حضرت زهرا و حضرت زینب است.

مؤلفه‌های رفتاری
قدم‌گذاردن در مسیری که حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله‌ علیهما در آن مسیر قدم گذاشته‌اند کار آسانی نیست؛ بلکه نیازمند تلاش مداوم، ایمان قوی، عمل صالح و پیروی از سیره معصومین علیهم‌السلام است. از مهم‌ترین الزامات این مسیر می‌توان به امور زیر اشاره کرد:
1. تقوا؛  تقوا سپری است که به‌واسطه‌ی انجام واجب و ترک حرام نصیب انسان می‌شود.
2. علم‌آموزی و کسب معرفت را می‌توان ازجمله ویژگی‌های حضرت زهرا و حضرت زینب دانست؛ بنابراین کسی که قصد الگوگیری از این بزرگواران را دارد باید در مسیر کسب علم و معرفت گام بردارد.
3. عبادت؛ عبادت‌های حضرت زهرا و حضرت زینب عامل اتصال آن‌ها به خدا بود. انسانی که خواهان تبعیت از این شخصیت‌های نورانی است باید به عبادت تمسک ورزد.
4. صبر؛ از مهم‌ترین ویژگی‌های این بزرگواران صبر بر بلا و مصیبت است. صبور بودن نیز از دیگر لوازم تبعیت است.
5. خدمت به خلق را می‌توان در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب به‌وضوح مشاهده کرد.
6. تبعیت از ولایت از دیگر صفات بارز حضرت زهرا و حضرت زینب است.
7. تربیت نسل صالح
8. دفاع از حق و حقیقت

 نتیجه گیری
انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال درصدد الگوبرداری از دیگران است. در نگاه اسلام برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند. به همین دلیل وجود معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان انسان کامل بهترین الگو و اسوه معرفی می‌شوند. ما قائل به این امر هستیم که وجود حضرات معصومین علیهم‌السلام از نوری واحد است و حقیقت نوری کردار و گفتار و رفتار آن‌ها یکسان است؛ بنابراین پیامبر اسلام و ائمه معصومین و همچنین حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما می‌توانند بهترین الگو برای ما باشند.اسلام احیاگر شخصیت زن و حافظ کرامت انسانی اوست؛ هر دستوری که در دین اسلام برای زن ارائه ‌شده است در جهت حفظ شأن و شخصیت زن است. زن در نگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است به شرطی که همسو با فطرت خویش حرکت نماید؛ بنابراین بر زن مسلمان نیز لازم است تا به وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش توجه کند و صرفاً ذهن خویش را معطوف به یک بُعد ننماید. با مطالعه زندگی‌نامه حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما، می‌توان از تجربیات و روش‌های زندگی آن‌ها بهره‌مند شد. رسیدن به مقام والای حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌ الله علیهما، گرچه میسر نیست؛ ولی نزدیک شدن به چنین منزلت و جایگاهی، نیازمند تلاش مداوم، صبر و استقامت است.

برای مطالعه بیشتر
1. الگوی برتر، علی‌اصغر رضوانی
2. عاشورا و الگوگیری، جواد محدثی
3. فاطمه، الگوی مهدی، سید مسعود پور سید آقایی
4. زن در آیینه جمال و جلال، آیت‌الله جوادی آملی

پی‌نوشت‌ها
1. سوره احزاب، آیه 21
2. سوره تحریم، آیه 11
3. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 21، ص 279
4. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 53، ص 180، باب 31، روایت 9
5. سوره انعام، آیه 90
 

نجاست سگ به معنای بی‌ارزش بودن این حیوان نیست. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط خانه و انس با آن اجتناب شود.
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی

پرسش:
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی و در منزل چه شرایطی دارد؟
 

پاسخ:
اسلام برای جانوران مرتبه پایین‌تری از انسان‌ها قائل است و انسان را اشرف مخلوقات می‌داند؛ با این حال قرآن از مسلمانان خواسته ‌است که با جانوران و حیوانات به ملایمت و مهربانی رفتار کنند و از بدرفتاری با آن‌ها بپرهیزند. بر اساس قرآن، جانوران و حیوانات نیز هماهنگ با تمام آفرینش، به ستایش خدا می‌پردازند؛ هرچند این ستایش به زبان آدمیان فهمیده نمی‌شود.(۱) در قرآن، بیش از دویست آیه به موضوع جانوران می‌پردازد و نام سی و پنج جانور در قرآن آمده ‌است و شش سوره به نام‌های جانوران نام‌گذاری شده‌ است. 
بنابراین اسلام رفتار بسیار مناسبی با حیوانات داشته و به‌ دفعات مردم را به مهربانی با حیوانات توصیه کرده‌ است. دین اسلام نه‌تنها به ما اجازه حیوان آزاری نداده، بلکه به رفتار مناسب با حیوانات و طبیعت سفارش کرده است.
با ذکر این نکات به پاسخ سؤال اصلی در مورد نگهداری از سگ یا گربه و دیگر حیوانات به عنوان حیوان خانگی می‌پردازیم.

1. اصل نگهداری از سگ یا داشتن آن اشکالی ندارد، مهم چگونگی نگهداری و برخورد با این حیوان است. در اسلام سگ حیوانی است که بدنش نجس شمرده شده است، ولی این نجاست مساوی با تنفر یا پلید بودن سگ نیست. نجاست و طهارت یک حکم شرعی است. این که مثلاً خون نجس است، به این معنا نیست که خون خبیث است و پلید است و از شیطان است و... بلکه به این معنا است که اگر به بدن و لباس ما رسید، باید آن را با پاک کننده‌ای مثل آب بشوییم در عین حال خون مایه حیات است و خون انسان‌ها محترم است و خون شهید با این که از لحاظ وضعی نجس است، اما محترم و مقدس است و سعادت شهید و جامعه را در پی دارد. بنابراین فقط مسئله، نجاست و طهارت است و بس. 
اتفاقا سگ، به دلیل خصوصیات خوبی که دارد ارزشمند است، حتی قیمت دارد؛ مانند سگ گله، سگ نگهبان، سگ شکاری و... . کسی نباید فکر کند، چون سگ حکم نجاست دارد، پس ارزشمند نیست یا پلید و پست است یا اسلام از آن متنفر است. همین سگ که نجس است اگر هار و ولگرد نباشد، مثل سگ شکاری، سگ گله و سگ نگهبان ارزشمند است و نگه داشتنش اشکال ندارد و خرید و فروشش جایز است و قیمتش مثل قیمت گوسفند حلال می‌باشد و رسیدگی به او و غذا دادن و تیمارش پسندیده است. 
در مورد گربه وضعیت نجاست و طهارت متفاوت است. گربه مثل سگ نجاست ندارد، ولی در احکام و فقه، همراه بودن بدن و لباس نماز‌گزار به موی گربه، به هنگام نماز اشکال داشته و موجب بطلان آن خواهد شد.

2. با این توصیفات در مورد سگ، باید از سگی که ارزشمند هم هست، مثل دیگر سگ‌ها دوری کنیم و اگر لباسمان به بدن خیسش خورد، آن را بشوییم. بنابر روایات معتبر برخورد با بدن سگ اگر دست یا بدن او خیس باشد باید آب کشیده شود. امام علی علیه‌السلام در این مورد می‌فرماید: «از نزدیکی با سگ‌ها دوری کنید. پس هر کس با سگ برخورد داشت، در حالی که بدنش خیس بود، باید بدنش (محل برخورد) را بشوید.»(2) نگه داشتن سگ نگهبان و گله و... در بیرون فضای خانه هم ایراد ندارد، یعنی خوب است که آن حیوان را در کناری از محل سکونت نگه داری کنیم، به‌گونه‌ای که در محل نشستن و خوابیدن و زندگیمان رفت و آمد نداشته باشد و آنها را نجس نکند.

3. کاری که در اسلام نکوهش شده این است که سگ یا گربه را مانند فرزند خود در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و می‌بویند و با هم هم‌غذا می‌شوند و... ، این پسندیده نیست. شاید یکی از دلائل مهمی که تأکید شده انس و نگهداری سگ درون خانه اصلاً مطلوب نیست، ریشه در روایاتی دارد که تأکید می‌کند؛ با کسی یا چیزی انس بگیرید که شما را رشد دهد و در تعالی و رشد شما اثرگذار باشد. 
امام رضا علیه‌السلام در این مورد فرمودند: «اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد روز قیامت با او محشور می‌شود.»(3) این طبیعی است که انس با چیزهایی که بی‌ارزش است یا ضد ارزش است، کم‌کم انسان را شبیه او می‌کند، و او را از مسیر تعالی و رشد و معنویت متوقف می‌کند، این انس و علاقه و محبت انسان، بسیار با ارزش است و بهتر است آن را صرف چیزهای با ارزش کنیم. در این نکته تفاوتی بین سگ و گربه نیست. انس انسان باید با کسانی باشد که او را به خدا نزدیک‌تر کند و معنویتش را زیاد کند؛ ولی هم‌نشینی با حیوان از نظر اخلاقی مطلوب نیست.

4. بنابراین اگر در فضای آپارتمانی زندگی می‌کنید، نگهداری سگ و گربه خوب نیست، چون رعایت مسائل نجاست و طهارت یا رعایت مسائل مربوط به نماز آن‌ها سخت و مشکل است، اما اگر منزلی دارید که ویلایی است و حیاط دارد می‌توانید اتاقکی برای سگ درست کنید تا آنجا باشد و نگهبانی کند و شما هم به او با رعایت مسائل بهداشتی و شرعی رسیدگی کنید.

5. البته نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات و رعایت حقوق آنها و رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است، از طرفی نسبت به همسایه و همسایه‌داری در معارف اسلامی سفارشات زیادی شده است تا جایی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود گمان کردم همسایه از همسایه ارث می‌برد.(4) در نگهداری سگ یا گربه یا سایر حیوانات خانگی دیگر، باید دقت بر این نکته باشد که همسایه‌ها از سر و صدای حیوانات و  خدشه‌دار شدن بهداشت ناشی از نگهداری آن اذیت نشوند. از نظر رعایت حقوق همسایگان مهم‌ترین موضوع رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است، پس نباید نگهداری از حیوان خانگی امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند.

نتیجه‌گیری
سگ در اسلام نجاست دارد و گربه هم موی بدنش اگر به لباس یا بدن بماند، موجب بطلان نماز است. اما این نجاست به معنای بی‌ارزش بودن این حیوانات نیست و اسلام با اصل نگهداری از آن مشکلی ندارد، ولی نگهداری این حیوان در اندرونی خانه و آمدنش به درون خانه و آپارتمان مشکل است چون رعایت حکم نجاست و پاکی‌ آن مشکل است. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد و از ظلم به آنها نهی کرده است، توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط اندرونی خانه و منزل و انس با او دوری شود، زیرا انسان باید با موجودات و افرادی انس بگیرد که او را از نظر معنوی بالاتر ببرند. از نظر رعایت حقوق همسایگان هم مهم‌ترین موضوع، رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است و نگهداری از حیوان خانگی نباید امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند. البته نگهداری برخی پرندگان، مانند کبوتر یا شبیه آن، یا برخی حیوانات اهلی، مانند مرغ و خروس و... توصیه شده است؛ ولی نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات، رعایت حقوق آنها، رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
•    حقوق حیوانات در اسلام، اثر ابوالقاسم مقیمی
•    احترام حیوانات در اسلام، اثر علی کردائی
•    اخلاق همسایه داری و آپارتمان نشینی اثر محمد جواد فلاح
•    با همسایگان چگونه رفتار کنیم اثر اکبر خواجه پیری
•    کتاب همسایه خوب (با رویکرد اسلامی) اثر حامد صفاری، محمدحسن فاطمی‌راد

پی‌نوشت‌ها
1. سوره إسراء، آیه 44.
۲. «تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْیَغْسِلْه‏»؛ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام، قم، 1409ق، ج3، ص417.
۳. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، دار احیاء الثراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 98، ص103.
4. «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُه‏»؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج4، ص13.
 

بین عبادت خدا و خدمت به خلق خدا تضادی نیست که بخواهیم اولویت یکی از آن ها را بر دیگری اثبات کنیم. هر کدام این دو سرجای خودش بسیار با اهمیت است.
عبادت خدا یا خدمت به خلق؟

پرسش:
آیا نماز خواندن و عبادت خدا مهم است یا کمک به مردم و خوش رفتاری با آنها؟ کدامیک مهم تر است؟
 

پاسخ:
با جستجو و تحقیق در منابع دینی به این حقیقت پی می‌بریم که اسلام و تشیّع، هدف اصلی از حیات دنیوی را رسیدن به رشد، تکامل و سعادت می‌داند. برای رسیدن به رشد از جمله مهم ترین اعمال که مورد توجه قرار گرفته و حفظ و مراقبت از آن، به همگان توصیه شده است، مراقبت نسبت به نماز و عبادت است که پایبندی به آن دارای آثار و فوائدی است و عدم رعایت آن آفات و عوارضی دارد.
 از سوی دیگر کمک و خدمت به مردم نیز از والاترین عبادات است که در این مورد باید نکاتی را اشاره کنیم:

1. در مورد نماز و سایر عبادات، بسیار سفارش شده و آثار و برکات زیادی برای آنها ذکر شده است. یکی از آثار بسیار مهم نماز، قرب و نزدیکی به خداوند است. این اثر، روح عبادت و نماز را تشکیل می‏دهد. یکی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان را عبادت دانسته(1) که حکایت گر بُعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی علیه السلام فرمود: «نماز وسیله تقرب هر پرهیز کاری به خداوند است.»(2) 
آثار دیگری نیز برای عبادت و نماز ذکر شده است:  یاد خدا و آرامش روحی،(3) بازدارندگی از گناه،(4) تکبّرزدایی‏،(5) نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏(6) و...

2. از سوی دیگر کمک و خدمت به مردم یکی از ارزشمندترین و مهم ترین عبادات در اسلام است. هرچند که عمل صالح، دایره ی وسیع و گسترده ای دارد که شامل نماز، روزه و دیگر عبادات شرعی می‌شود؛ ولی احسان به دیگران و خدمت به همه موجودات و آفریده های خداوندی از جمله انسان، از مهم ترین و اساسی ترین اعمال صالحی است که انسان می‌تواند در مقام  مظهر ربوبی و خلیفهی الهی انجام دهد. 
بسیاری از آموزه های قرآنی بویژه آموزه های دستوری آن، مرتبط با دیگران سامان یافته است. به عنوان نمونه خداوند در کنار نماز، مسأله انفاق و پرداخت زکات را مطرح می‌کند که یک عمل اجتماعی و مرتبط با دیگران است؛ به این معنا که هر سود و درآمدی که از هر طریق، از جمله تلاش و کار و کوشش به دست آورده می‌شود، می‌بایست بخشی از آن را به دیگران بخشید بدون آن که منتی بر آنان گذاشته شود؛ زیرا آنان در این دستاوردهای شما حقی دارند که باید ادا شود. ادای چنین حقی از سوی شما به معنای حرکت در مسیر الهی است؛ زیرا خداوند نیز بی هیچ منتی، وجود را به شما هدیه کرده و نعمت های بی شماری را به شما بخشیده و می‌بخشد. چنان‌که در روایات آمده است: «خَیْرُ النَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ» «بهترین مردم کسی است که نفع بیشتری به مردم برساند».(7)

3.  در مورد سوال شما باید بگوییم که به نظر ما بین دو طرف سوالتان تضادی نیست و نباید مقایسه بین عبادات، به جایی برسد که انسان از یک عبادت دلزده و مأیوس شود یا فقط یکی را انتخاب کند. باید در حد توان بین هر دو را جمع کنید. یعنی اگر بتوانید در کنار نماز و سایر عبادات، به نزدیکان و مردم خدمت کنید، بی تردید ارزشمندتر است؛ اما اگر نتوانستید خدمات بزرگی انجام دهید، سعی کنید به اندازه ای که می‌توانید خدمت کنید، این هم ارزشمند است. روایات نیز در زمینهی خدمت به مردم بسیار زیاد است: «خَصْلَتَانِ وَ لَیْسَ فَوْقَهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّهِ» «ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او، دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست».(8)
 پس در کنار نماز و سایر عبادات فردی اگر توانستید خدمات بزرگی به مردم انجام دهید، بسیار بهتر است؛ اگر هم نشد به هر اندازه که در توانتان است به مردم و جامعه خدمت کنید.

نتیجه
در منابع دینی، هم در مورد نماز و عبادات فردی بسیار تأکید شده است و هم در مورد کمک و خدمت به مردم تأکید فراوان داریم. البته به نظر ما بین دو طرف سوالتان تضادی نیست و نباید مقایسه بین عبادات به جایی برسد که انسان از یک عبادت دلزده و مأیوس شود و یا فقط یکی را انتخاب کند. باید در حد توان هر دو را جمع کنید. یعنی در کنار نماز و سایر عبادات، اگر بتوانید به نزدیکان و مردم خدمت بکنید، بی تردید ارزشمندتر است؛ اما اگر کسی نتوانست خدمات بزرگ انجام دهد، سعی کند به اندازه ای که می‌تواند خدمت کند، این هم ارزشمند است.

 

منابع برای مطالعه بیشتر
•    پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری ها
•    نماز زیباترین الگوی پرستش، غلامعلی نعیم‌آبادی.

پی نوشت ها
1. سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 56
2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج 3، ص 265
3. سوره‌ی رعد، آیه‌ی 28.
4. سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 45.
5. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه.ق، ج 5، ص 7.
6. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 36.
7. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى‏، ج 12 ، ص 392
8. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى‏، ج 12 ، ص 390
 

غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت اززبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. گفتگوهای مثبت را جایگزین غیبت کنید.
راه های عدم ابتلا به غیبت

پرسش:
چه راه‌هایی پیشنهاد می‌دهید که مبتلا به غیبت نشویم؟ مثلا من می‌دانم اگر دوستم را ببینم به غیبت کردن می‌افتیم، چه کنم؟
 

پاسخ:
در دیدگاه اسلام، وقتی کسی مسلمان می‌شود، به دلیل تقدس این اعتقاد، جان و مال و آبروی او اهمیت خاص و ویژه‌ای پیدا می‌کند؛ تا جایی که اگر کسی قصد ضرر رساندن به جان و مال و آبروی مؤمن را داشته باشد مورد مؤاخذه قرارخواهد گرفت. درواقع فلسفه حفظ آبروی مؤمن به این برمی‌گردد که انسان مؤمن به دلیل دارا بودن سرمایه ایمان، از ارزش ویژه و منحصربه‌فردی برخوردار می‌شود و معیار ایمان در وجود او منجر به ارزشمندی جان و مال و آبروی او می‌گردد. تمام دستورات اخلاقی که قرآن و روایات، ما را ملزم به رعایت آن کرده‌اند نیز در راستای همین هدف هستند؛ بنابراین انسان نه خود حق دارد موجبات ازبین‌بردن آبروی خود را فراهم کند و نه به دیگران چنین حقی داده شده است. حرمت غیبت، دروغ، تهمت و افشای راز نیز به همین فلسفه برمی‌گردد.
تا ریشه غیبت را نیابید نمی‌توانید از شرش آسوده شوید. در اعماق روح خود به دنبال ریشه غیبت‌کردن بگردید و با حذف ریشه، خود را از این گناه کبیره نجات دهید. بد‌گمانی، شوخی و بذله‌گویی، مسخره کردن و استهزاء، کینهجویی و عداوت، انتقام‌جویی، پرحرفی و حسادت می‌توانند ریشه‌های غیبت باشند.

راهکارهای دوری از غیبت:

1. فرار از غیبت کردن
بهترین راه برای غیبت‌نکردن این است که انسان در مرحله اول خودش غیبت‌کننده نباشد. وقتی شما غیبت نکنید، مسلماً باب گناهان زیادی را در جمع‌های دوستانه به روی خود و دیگران می‌بندید.

2. تصمیم جدی غیبت نشنیدن
در مرحله بعدی تصمیم بگیرید و تلاش کنید که شنونده غیبت نباشید. گاهی ما نسبت به تصمیماتی که می‌گیریم خوشحالیم؛ اما در فهماندن آن تصمیمات به دیگران دچار مشکل می‌شویم. گاهی خجالت می‌کشیم و یا حس می‌کنیم دیگران با شنیدن تصمیم ما به تمسخر ما خواهند پرداخت؛ اما باید قوی و محکم در برابر این احساسات نامطلوب بایستید. تلاش کنید خجالت و تعارف‌های عرفی را کنار گذاشته و نزدیکان را از تصمیم جدی بر غیبت‌نکردن آگاه کنید. اگر این حالت تداوم داشته باشد کم‌کم و در درازمدت، دیگران باور خواهند کرد که شما اهل غیبت نیستید و همین امر باعث می‌شود هرگز مقابل شما غیبت نکنند.

3. سه راهکار روایی
اگر انسان در مجلسی بود که افراد آن مجلس اهل غیبت بودند، نباید تن به شنیدن غیبت دهد و باید از هر راهی که ممکن است از ادامة غیبت جلوگیری کند. در واقع می‌توان گفت این شنوندة غیبت است که با تمایل خویش به شنیدن، غیبت‌کننده را تشویق به ادامة گناه می‌کند؛ بنابراین غیبت زمانی تحقق می‌یابد که شنونده‌ای وجود داشته باشد و الا اگر کسی نشنود، غیبتی هم صورت نمی‌گیرد. به همین دلیل در روایات شنوندة غیبت یکی از دو غیبت‌کننده به شمار می‌رود. در حدیثی از پیامبر اسلام می‌خوانیم: «هنگامی که عیب‌جویی و غیبت کسی را در میان جمع می‌کنند و تو در آنجا حضور داری، او را یاری کن و حاضران را نهی‌ازمنکر و از آن مجلس (گناه) برخیز.»(1) در این روایت پیامبر عزیزمان سه راهکار را برای فرار از غیبت مطرح فرموده‌اند:

 روش اول یاری و دفاع از حیثیت آن شخص. یکی از روش‌ها هنگام شنیدن غیبت، دفاع از شخص غیبت شونده است. زمانی که غیبت‌کننده در حال غیبت است، شما می‌توانید سریعاً از شخص موردنظر دفاع کرده تا از این طریق، دیگران صحبت او را حمل بر صحت نکنند.
 
روش دوم طبق روایتی که ذکر شد نهی‌ازمنکر است. البته باید از روش‌های درستِ نهی‌ازمنکر بهره برد و قطعاً برخوردهای چکشی، نتیجه‌ای جز کینه و اختلاف نخواهد داشت. ما باید وظیفة نهی زبانی خود را همواره و به طور مستمر انجام دهیم. در تذکرات خویش، رعایت ادب و اخلاق نموده و با متانت هرچه تمام‌تر تذکر دهیم. گاهی نیز لازم است تذکرات را غیرمستقیم و یا مخفیانه بیان کنیم.
گاه می‌توانیم از طریق فضای مجازی آنها را نسبت به گناه غیبت آشنا نموده و از آن بازداریم. با معرفی کتاب‌ها و یا ارسال پیامک‌هایی دررابطه ‌با عواقب غیبت، دیگران را نسبت به مجازات اخروی این گناه آشنا سازیم. گاهی نیز اگر مجلس، ظرفیت شنیدن صحبت‌های ما را دارد، مستقیماً بحث غیبت و عوارض آن را مطرح کنیم.

 راهکار سومی که حضرت در روایت مذکور بیان فرمودند ترک مجلس است. اما دقت کنید ترک مجلس به معنی قهر و بحث و بداخلاقی نیست؛ بلکه شما به بهانه‌های مختلف می‌توانید خود را از مجلس گناه دور کنید، البته به‌گونه‌ای که بیانگر اعتراض شما به گناه غیبت باشد.

4. تغییر محور گفتگو
تلاش کنید همیشه حرف‌های خوبی برای زدن داشته باشید و محور گفتگوهای دوستانه را در دست گرفته و موضوع را به سمت‌وسویی ببرید که نشانی از غیبت در آنجا نباشد. اگر جایی بود که هیچ یک از راه‌های ذکر شده شما را به هدف نرسانید و به‌هیچ‌وجه موفق به دوری از شنیدن غیبت نشدید، می‌توانید در همان مکان بمانید؛ اما درعین‌حال مستمع غیبت نباشید؛ یعنی حواس خود را مشغول سایر امور کنید و از شنیدن آن شانه خالی کنید. در این صورت اگر ناخواسته غیبت به گوشتان هم برسد؛ اما شما شنونده نباشید و توجهی به آن نکنید اشکالی ندارد. درعین‌حال باید در برخوردتان به‌نوعی نشان دهید که از کارشان راضی نیستید؛ مانند این¬که چهره ناراحت به خود بگیرید تا آنها متوجه شوند که به‌دلیل غیبت، اخم نموده‌اید. البته این روش برای زمانی است که هیچ یک از راه‌های بالا قابل ‌اجرا نباشد.

نتیجه گیری
گفتگوهای سازنده و مثبت را جایگزین غیبت کنید. در مجلس غیبت شرکت نکنید و اگر کسی در مجلسی غیبت کرد تذکر دهید. چنانچه شرایط تذکر وجود نداشت، محور گفتگو را تغییر داده؛ در غیر این صورت‌، مجلس را به بهانه‌ای ترک کنید. با افراد مؤمن و معتقد معاشرت کنید و در برابر افراد غیبت‌کننده موضع خود را صریح و شفاف تبیین کنید.

چکیده پاسخ
غیبت یا بدگویی پشت سر دیگران از گناهان کبیره است. مراقبت از زبان و توجه به عیوب خود، از مهم‌ترین راهکارهای عملی ترک غیبت است. پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق می‌کنند نیز در این زمینه مؤثر است. ترک مجالسی که مهیای غیبت است و دوری از اموری که وسوسه غیبت در وجود شما ایجاد می‌کند نیز راه‌گشا خواهد بود. به‌محض شنیدن غیبت سریعاً از غیبت شونده دفاع کنید. اگر نهی‌ازمنکر اثر نمی‌کند، چنانچه ترک مجلس دشوار نیست، باید آن جا را ترک کنید.

پی‌نوشت‌ها
1. «اذا وُقِّعَ فی رَجُل وَ اَنْتَ فی مَلأ فَکُنْ لِلرَّجُلِ ناصِراً وَ لِلْقَومِ زاجِراً وَ قُمْ عَنْهُمْ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، دنیای دانش، ص202.
 

وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت و زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود.
اخلاق و آداب معلمی

پرسش:
لطفا درباره اخلاق و آداب معلمی، براساس مبانی دینی، توضیح دهید.
 

پاسخ:
برترین و بزرگ‌ترین معلم، خداوند است که از باب مهربانی خویش، وظیفه ی تعلیم را برعهده ی پیامبران قرار داد و این‌گونه مسیر رسیدن انسان به کمال را هموار ساخت. کسی که خلعت معلمی بر تن می‌کند، قدم در مسیر انسان‌سازی برمی‌دارد؛ به همین دلیل باید پیش از تعلیم دیگران، انسانیت را در وجود خود پرورش دهد. وگرنه، تعلیمی که بدون عمل باشد صرفاً تکرار کلماتی است که احتمال عمل به آن کلمات توسط دیگران ناچیز خواهد بود؛ بنابراین اگر کسی قصد دارد، در کسوت معلمی به رسالت خویش در این جهان صحه گذارد، لازم است، عامل و آراسته به آداب و اخلاق معلمی باشد تا علم‌آموزی را برای مخاطبان خویش شیرین گرداند.
خداوند کرامت ویژه‌ای را برای معلمان درنظر گرفته است؛ اما این کرامت صرفا با معلم بودن و آموزش‌دادن حاصل نمی‌گردد؛ بلکه درجه ی کرامت یک معلم، متناسب با تلاشی که در جهت انسان‌سازی خویش و دیگران به کار می‌گیرد، آشکار می‌شود. در نگاه اسلام این کرامت زمانی به معلم تعلق می‌گیرد که قدم در مسیر هدایت انسان‌ها بردارد. رسالت و مسئولیت اصلی معلم فقط آموزش‌دادن نیست؛ بلکه تربیت در رأس وظایف یک معلم قرار دارد.

تجلی اخلاق
وجود یک معلم باید تجلیگاه اخلاق باشد. یک معلم حتی در نگاه‌کردن به دانش‌آموزان و مخاطبان خویش، نگاهش را تقسیم می‌کند تا مبادا کسی را بیشتر و دیگری را کمتر مورد توجه قرار داده باشد. عدالت در نگاه، لبخند و کلام و پرهیز از تبعیض در یاد دادن و توجه نمودن، از مهم‌ترین مؤلفه‌های رفتاری و اخلاقی یک معلم است. خداوند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرم‌خو (و پرمهر) شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست می‌دارد».(1)

انواع رشد
برخی از معلمین تصور می‌کنند که مهم‌ترین وظیفه ی آنها تعلیم است. به همین دلیل بیشترین وقت خود را به آموزش اختصاص داده و تنها درصدد رشد علمی دانش‌آموزان و دانش‌پژوهان خویش برمی‌آیند. حال‌آنکه، آنچه از رشد علمی بااهمیت‌تر است، رشد اخلاقی دانش‌آموزان است. در ادامه نیز معلم موظف است رشد اجتماعی آنان را بالا برده تا بتوانند به برکت اخلاق و علمی که دریافت کرده‌اند در جامعه نیز اثرگذار باشند.

خودسازی
آنچه که باید قبل از دیگرسازی که مهم‌ترین وظیفه معلم است، موردتوجه معلمان قرار گیرد، افزایش معلومات دینی و خودسازی ا‌ست. یک معلم از نگاه دین، باید خودش را مجهز به معلومات دینی کند و درعین‌حال برنامه‌ای برای تهذیب نفس خویش در نظر گیرد تا از اهداف عالی رسالت خود دور نگردد. مطالعه و داشتن یک سیر مطالعاتی همیشگی و مستمر، می‌تواند معلمان را از حیث نظری و علمی تقویت سازد. عمل نمودن معلمان به آنچه از مطالعه دریافت می‌کنند، عاملی در جهت تقویت خودسازی آنها خواهد بود. نقش معلم همچون نقش نجات‌غریق است. کسی که قرار است دیگران را از غرق‌شدن نجات دهد، خود باید آشنا به مهارت‌های شنا بوده و توانایی لازم برای نجات دیگران را کسب کرده باشد. خودسازی همان مهارتی‌ است که معلمان باید در سایه‌ی آن به نجاتِ غریق‌ها بپردازند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛ هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربّی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است».(2)

نگاه امانت گونه
آنچه بر یک مربی لازم است، نگاه امانت گونه‌ی او به متربیان است. دانش‌آموز، محصل و متربی، مِلک معلم نیست؛ بلکه امانتی از جانب خدا در دستان اوست. اگر معلم چنین نگرشی را در وجود خود تقویت کند و بداند شاگرد هم نعمت است و هم امانت، از انجام هر عمل دور از ادب و اخلاق اجتناب می‌ورزد.

دیگرسازی
حلقه ی مفقوده ی نظام تعلیم‌وتربیت ما، رشد استعدادهای معنوی دانش‌آموزان است. توجه به استعدادهای معنوی فراگیران، کشف و پرورش  استعدادها را می‌توان از دیگر وظایف یک معلم متعهد دانست. در نگاه اسلام دیگرسازی از خودسازی جدا نیست. در حقیقت مرتبه‌ای از خودسازی انسان، همان دیگرسازی است. چرا که با رشد دادن دیگران، روح انسان نیز رشد و تعالی بیشتری را تجربه خواهد کرد.

بایدهای لازم در موضوع تربیت
آنچه وجود یک معلم باید به آن متخلق گردد دایره‌ای وسیع از مؤلفه‌های اعتقادی، رفتاری، گفتاری، شرعی و اخلاقی‌ است.  مصادیق زیر به بخش کوچکی از این وظایف اشاره می‌کند:
1. تقویت دانش وآگاهی
2. تعمیق نگرش و باور
3. به کاربستن باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی
4. فراهم نمودن زمینه ی عبودیت برای متربی
5. توجه به تدریجی بودن تربیت
6. برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس شاگردان
7. انعطاف و اعتدال
8. تقویت روحیه‌ی حق‌گرایی (بیدار کردن فطرت الهی)
9. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل
10. پیشگامی در ادای تکالیف شرعی و تکریم شعایر دینی
11. خودداری از مراء، جدال و ستیزه جویی در کلاس و هنگام درس
12. داشتن سعه ی صدر، مدارا و انتقادپذیری
13. مخاطب شناسی و کشف استعداد شاگردان
14.شکوفا نمودن قوه ی عقلانیت متربیان
15. قدرت ایجاد فضای معنوی و تربیتی در کلاس

نتیجه
وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت یعنی زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه ی آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود. تطابق گفتار و کردار، سخن‌نگفتن بر خلاف باور خویش، پرهیز از فخرفروشی، رعایت انصاف در برخورد با دانش‌آموزان، بسترسازی برای تربیت صحیح، همدردی و همدلی نسبت به شاگردان، جهت‌دهی به شاگردان در گفتار و کردار، بهره‌وری از تشویق و تنبیه مناسب و به جا، تواضع، برخورد کریمانه، تسلط بر خشم، خوب گوش‌دادن، خوب سخن‌گفتن (لحن و آهنگ گفتار)، سخنِ خوب گفتن و... را می‌توان از دیگر وظایف اخلاقی و دینی یک معلم مؤمن و متعهد دانست.

 

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
•    نقش معلم در تربیت دینی، محمد داوودی
•    سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد تهرانی

 

پی‌نوشت‌ها
1. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
2. صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 480، حکمت 73.

اینکه یک انسان عاقل در صورت مخّیر شدن بین انتخابِ بد و بدتر، بد را برمی‌گزیند، طبعاً نیاز به استدلال ندارد. آنچه مهم است ملاک ها و چگونگی تشخیص بد از بدتر است.
ملاک تشخیص بد از بدتر در انتخاب

پرسش:
بنده یک سؤال داشتم خدمتتون در انتخاب بین بد و بدتر چگونه تشخیص دهیم کدام بدتر است مثلاً وقتی یک فرد در کوچه‌ای خلوت با قمه جلوی شما را می‌گیرد و گوشی شما را طلب می‌کند خب طبیعتاً مرگ بدتر است و شما گوشی را به او می‌دهید، اما وقتی یک فرد درخواست نابجا ای دارد مثلاً معلمی مغرور است و برای نمره گرفتن باید از او خواهش و تمنا کرد کدام بدتر است یا وقتی شما جرمی مرتکب نشده‌اید، اما اعتراف به آن مجازات شما را کاهش می‌دهد و غیره به‌طور کلی جان مال ناموس آبرو عزت‌نفس و عزتمندی کدام ارجح‌تر هستند؟
 

پاسخ:
محافظت از جان و مال و ناموس و عزت‌نفس از مواردی است که هر انسان دارای شخصیت سالم و درستکار و آزاده‌ای با هر کیش و مرامی آن‌ها را ارزشمند می‌داند؛ یعنی درک خوب بودن و ارزشمندی این صفات نیاز به ارسال پیامبران و وحی از طرف پروردگار ندارد و عقل خوبی آن‌ها را مستقلاً درک می‌کند؛ اما در مقام مقایسه و رجحان یکی بر دیگری لازم است چند نکته را تقدیم کنیم.

1. با تکیه به معارف اسلامی به این نکته پی می‌بریم که  جان و مال و ناموس و عزت همیشه ارزشمند بوده است. در قرآن در ارزش حفظ جان فرموده: ﴿ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً﴾؛ (1) «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان‌ها را کشته؛ و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»؛ و حفظ ناموس و خانواده نیز در قرآن توصیه‌شده است. ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ﴾؛ (2) «اى کسانى که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه‌دارید» این همان محافظت از آن‌ها در مقابل بدی‌ها و فسادهاست»؛ و اساساً یکی از کارکردهای غیرت نیز به خاطر حفظ ناموس و خانواده است زیرا پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: «پدرم حضرت ابراهیم باغیرت بود و من از او غیرتمندترم و هر مؤمنی که باغیرت نباشد،‌ خداوند بینی او را به خاک می‌مالد. (او را خوار و ذلیل می‌کند).»(3) 
در مورد عزت نیز در روایات آمده «اگر خواستار عزت بدون داشتن قوم‌وخویش و طالب شکوه بدون سلطنتی؛ از ذلّت نافرمانی خدا به‌سوی عزت اطاعت او حرکت کن!»(4) بنابراین همه این صفات ارزشمند است و ازنظر اخلاقی تا جایی که ممکن است باید بین این صفات جمع کرد و نباید یکی را فدای دیگری کرد. در بسیاری اوقات در انسان‌ها توهم تعارض و تضاد هست چراکه یا علم کافی وجود ندارد یا روش حل تعارض ابتدایی را نمی‌دانیم و اگر با یک کارشناس ماهر و آگاه و خُبره مشورت شود یا علم و آگاهی کافی وجود داشته باشد تعارض ابتدایی را برطرف کرده و بین آن‌ها جمع خواهیم کرد.

2. اما اگر به هر طریقی بین یکی از این حفظ جان و مال و ناموس و عزت‌نفس در دوراهی ماندیم، با مراجعه به منابع دینی متوجه می‌شویم که رجحان با حفظ جان و مال و ناموس خود و دیگران است. اساساً آیاتی که در مورد تقیه آمده است در تبیین صریح این نکته است که برای حفظ جان می‌توان از حق گذشت و حتی ایمان را نیز می‌شود کتمان کرد و اظهار کفر کرد. قرآن متعال می‌فرماید: ﴿ مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمان ﴾؛ (5) «کسانی که بعد از ایمانشان به خدا کافر شوند (مجازات می‌شوند) به‌جز آن‌ها که تحت فشار واقع‌شده‌اند در حالی که قلبشان باایمان، آرام است»؛‌ این آیه می‌گوید اگر کسی از روی تقیه و برای حفظ جانش، کلمه کفر را بر زبان جاری کند، ایرادی ندارد. آیه مطلق هم هست؛ یعنی فرقی نمی‌کند که از چه کسی مکره بشود، یعنی ترس از جان و مال و ناموس از سوی مسلمان یا کافر باشد فرقی نمی‌کند. این موارد در اولویت است. وقتی می‌شود به خاطر حفظ جان از ایمان دست کشید و به‌ظاهر ایمان را کتمان کرد و کفر را اظهار کرد حتماً به طریق اولی می‌توان از یک صفت و امر مستحب مانند عزت‌نفس به خاطر حفظ جان و مال و ناموس دست کشید.

3. اما اگر خطر جانی یا مالی خاصی برای شما و دیگران ندارد لزومی ندارد عزت‌نفس را فدا کنید. مثلاً نباید به خاطر گرفتن نمره از استاد عزت را زیر پا گذاشت یا خود را خوار و خفیف کنیم. بله اگر می‌شود با حفظ احترام با درخواست و متواضعانه درخواستی از استاد برای مساعدت مطرح کرد و انسان‌خوار و ذلیل نشود، اشکالی ندارد درخواست کنیم، ولی ذلیل کردن خود جایز نیست چون ضرر مهمی به انسان نمی‌رسد. یا درجایی که خطایی و جرمی مرتکب نشدید نباید به آن اعتراف کنید، زیرا به‌ناحق آبروی خود را کم کرده‌اید و خودتان را ذلیل کرده‌اید. این نادرست است. البته تصویر اینکه چگونه ممکن است کسی با اعتراف به جرمی نکرده تخفیف بگیرد هم دشوار است چون اعتراف به جرم مجازات دارد و عدم اعتراف طبیعتاً نباید مجازات داشته باشد. در هر حال درجایی که خطر جانی و مالی مهمی برای انسان وجود ندارد نباید عزت‌نفس خود را زیر پا بگذاریم و این ملاک خوبی برای تشخیص و تصمیم‌گیری صحیح است.

نتیجه:
محافظت از جان و مال و ناموس و حتی عزت‌نفس نیز از موارد ارزشمند و خوب است و در منابع اسلامی در مورد همه این موارد آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ و باید اول سعی شود بین این موارد جمع کنیم. اگر نشد و در دوراهی بین حفظ جان و عزت‌نفس قرار گرفتیم حتماً اولویت حفظ جان و مال  و ناموس است. اساساً مستنداتی که در منابع اسلامی در مورد تقیه وجود دارد تأییدکننده همین نکته است؛ اما اگر جان و مال و ناموس درخطر نیست جایی برای زیر پا گذاشتن عزت‌نفس نیست.

منابع برای مطالعه بیشتر:
- تقیه و حفظ نیروها، سید محمدجواد بنی سعید.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره مائده، آیه 32.
2. سوره تحریم، آیه 6.
3. کلینى، الکافی،  دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۵، ص ۵۳۶.
4. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 44، ص 139.
5. سوره غافر، آیه 28.

در آموزه‌های اسلام بر اهمیت احترام به گیاهان و درختان و حفظ محیط‌زیست تأکید فراوان شده است و مسلمانان در قبال این مخلوقات خداوند مسئول می باشند.
حقوق اخلاقی گیاهان و درختان

پرسش:
 حقوق اخلاقی گیاهان و درختان چیست؟
 

پاسخ:
در اسلام، احترام به تمام مخلوقات خداوند، اعم از انسان، حیوان و گیاه واجب است. تمام موجودات زنده حق حیات دارند و باید مورد احترام قرار بگیرند. آیات و روایات متعددی در منابع اسلامی بر اهمیت حفظ محیط‌زیست و احترام به طبیعت تأکید می‌کنند. انسان، خلیفه خدا در زمین، موظف است از زمین و تمام موجودات زنده در آن مراقبت کند. تخریب محیط‌زیست، آلودگی، اسراف منابع طبیعی و بی‌رحمی نسبت به طبیعت از نگاه اسلام گناه است. با کاشتن درخت، حفاظت از خاک و آب، کاهش مصرف، عدم آسیب به طبیعت و... می‌توانیم به حفظ این گنجینه‌های الهی کمک کنیم. کاشت درخت، مراقبت از آن‌ها و عدم تخریب محیط‌زیست، نه‌تنها در دنیا برای انسان ثمربخش خواهد بود، بلکه در آخرت نیز پاداش نیکویی خواهد داشت.

ذی‌شعور و ذی‌حق
گیاهان، به‌عنوان موجودات زنده و دارای شعوری که از قدرت رشد، تولیدمثل و پاسخ به محرک‌های محیطی برخوردارند، ذی‌حق ذاتی هستند و احترام به آن‌ها واجب است. ذی‌حق ذاتی بودن به معنای آن است که گیاهان، به‌طور ذاتی، حق حیات، حق برخورداری از شرایط مناسب برای رشد و تکامل و حق عدم تعرض به آن‌ها را دارند. این حقوق، از فطرت زنده‌بودن گیاهان نشأت می‌گیرد و خداوند چنین حقی را به گیاهان بخشیده است. ازاین‌رو تمام موجودات زنده، صرف‌نظر از سطح آگاهی آن‌ها، شایسته احترام اخلاقی هستند.

شکر نعمت
خداوند درجای جای قرآن به نعمات الهی اشاره کرده است. یکی از این نعمات درختان و گیاهان‌اند. قرآن در سوره مبارکه عبس می‌فرماید: ﴿ فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ*أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا* ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا* فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبًّا* وَعِنَبًا وَقَضْبًا* وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا* وَحَدَائِقَ غُلْبًا* وَفَاکِهَهً وَأَبًّا* مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ*﴾؛ «پس انسان باید به خوراک خود بنگرد*که ما آب را به‌صورت بارشی فرو ریختیم*آنگاه زمین را با شکافتنی [لازم] شکافتیم*پس در آن دانه رویانیدیم* و انگور و سبزی* و زیتون و درخت خرما*و باغ‌های انبوه*و میوه و چراگاه* [تا وسیله] استفاده شما و دام‌هایتان باشد*». (1) 
در این آیه، خداوند انسان را به‌دقت در غذای خود و نعمت‌های الهی که در آن نهفته است، سفارش می‌کند و ازجمله این نعمات، درختان و ثمرات آن‌ها را برمی‌شمارد. وقتی پای نعمت در میان است، شکر نعمت واجب و لازم است. شکر نیز گاهی زبانی است بدین معنا که انسان با زبان، شاکر خدای خویش باشد و بالاتر از آن شکر عملی است بدین معنا که انسان با رفتار و عمل خویش شکر گذاری نماید. عدم آسیب به درختان، رسیدگی به آن‌ها، بهره بردن درست از ثمرات آن‌ها و دوری از اسراف را می‌توان ازجمله مؤلفه‌های شکر عملی دانست. از دیگر سو، لزوم این رفتارها را می‌توان از حقوق طبیعی گیاهان، درختان و طبیعت دانست.

تعدی به طبیعت
قرآن می‌فرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد». (2) 
تجاوز به طبیعت را می‌توان از مصادیق تعدی دانست. در این آیه قرآن اعلام می‌کند که خداوند متجاوزان را دوست ندارد؛ بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که طبیعت و ازجمله درختان و گیاهان دارای حق هستند و خدا نیز از حق آن‌ها دفاع کرده و تعدی نسبت به آن‌ها را مذموم شمرده است.

ممنوعیت فساد
﴿ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾؛ «و هرگز در زمین پس از آنکه کار آن (به امر حق و شرع رسول حق) نظم و صلاح یافت به فساد و تباه‌کاری برنخیزید». (3) قطع بی‌رویه درختان، آلودگی خاک و آب، نابودی گونه‌های گیاهی و جانوری و ایجاد زباله، همه از مصادیق فساد در زمین هستند. محیط‌زیست، امانتی الهی در دستان ماست و حفظ و نگهداری از امانت، وظیفه‌ای شرعی و اخلاقی است.

توجه جدی به انفال
﴿ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ ۖ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ ۖ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾؛ «(ای رسول ما) امت از تو حکم انفال را سؤال کنند (غنائمی که بدون جنگ از دشمنان به دست مسلمانان آید و زمین‌های خراب بی‌مالک، معادن، بیشه‌ها، فراز کوه‌ها، کف رودها، ارث کسی که وارث ندارد، قطایع ملوک، خلاصه ثروتی که بی‌رنج مردم حاصل شود) جواب‌ده که انفال مخصوص خدا و رسول است (که رسول و جانشینانش به هر کس و هرقدر صلاح دانند ببخشند) پس شما مؤمنان باید از خدا بترسید و در رضایت و مسالمت و اتحاد بین خودتان بکوشید و خدا و رسول او را اطاعت کنید اگر اهل ایمانید». (4) اینکه اختیار انفال یا همان ثروت‌های عمومی در اختیار حکومت اسلامی قرارگرفته علاوه بر اینکه منجر به تعادل اقتصادی و کاهش فاصله طبقاتی می‌شود، تعادل زیست‌محیطی را هم نتیجه می‌دهد چراکه حکومت می‌تواند به‌واسطه وضع قوانین و مقررات از تجاوز به حریم طبیعت جلوگیری نماید. این احکام را نیز می‌توان نشانه‌ای از توصیه به رعایت حقوق طبیعت دانست.

طبیعت در روایات
در روایات زیادی به اشکال مختلف توصیه به حفظ محیط‌زیست شده و این آموزه‌ها را می‌توان اثبات‌کنندهٔ حقوق طبیعی درختان و گیاهان دانست. منع شکستن شاخه‌ها، تشویق به غرس نهال، آبیاری گیاهان و محافظت از آن‌ها ازجمله توصیه‌هایی است که در روایات به آن اشاره شده است. این تأکیدها تا جایی است که حتی پیامبر به کسانی که در بحبوحهٔ جنگ قرار دارند سفارش می‌کند تا به درختان و گیاهان آسیبی نرسانند. در روایت آمده است: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا» (5) «درخت برای او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند، آب دهد و به آن رسیدگی (و از آن حفاظت) کند».

نتیجه:
در آموزه‌های اسلام بر اهمیت احترام به گیاهان و درختان و حفظ محیط‌زیست تأکید فراوان شده است. مسلمانان در قبال این مخلوقات خداوند مسئول بوده و موظف‌اند از آن‌ها در برابر آسیب و تخریب محافظت کنند. درختان، ریه‌های زمین هستند. با کاشتن درخت، مراقبت از آن‌ها و عدم تخریب محیط‌زیست، می‌توانیم به حقوق اخلاقی گیاهان و درختان احترام بگذاریم و به حفظ این مخلوقات ارزشمند برای نسل‌های آینده کمک کنیم. خلافت انسان بر زمین، امانتی الهی است که فرصتی برای آباد کردن و بهره‌مندی از نعمت‌های خداوند را به او می‌دهد؛ اما این امانت با تعهد و مسئولیت‌پذیری انسان در قبال حفظ محیط‌زیست و صیانت از منابع طبیعی برای نسل‌های آینده همراه است. قطع تنهٔ درختان، شکستن شاخه‌های آن‌ها، آهک ریختن پای درختان، سوزاندن درختان، استفاده بیش از حد از سموم دفع آفات و تخریب زیستگاه‌های طبیعی و... ازجمله مصادیق آسیب رساندن به گیاهان است. تخریب محیط‌زیست، تجاوز به زمین، ستم به بشریت و موجودات زنده است و مصداق بارز ظلم، گناه و جرم به شمار می‌رود.

 
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره عبس، آیات 24 تا 32.
2. سوره مائده، آیه 87.
3. سوره اعراف، آیه 56.
4. سوره انفال، آیه 1.
5. مفضل بن عمر، شگفتی‌های آفرینش (ترجمه توحید مفضل)، مترجم: میرزایی، نجف علی، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ه.ش، ص 81.

صفحه‌ها