آداب اخلاقي

تفریحاتی که در راستای تکامل روحی و بدون غفلت و نشاط‌آور و به دور از تباهی و گناه و آزار و اذیت دیگران باشد مجاز است.

پرسش:

 بازی کردن با پاسور فقط برای تفریح و گذراندن تایم فراقت مشکلی دارد؟

پاسخ:
یکی از نیازهای اساسی انسان که عمری به درازی عمر بشر دارد، نیاز به تفریح و سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت به شیوه‌های متنوع و خلاق بوده است. تفریح و سرگرمی، نیاز مستمر و همیشگی بوده و در همه جوامع انسانی به‌تناسب شرایط و امکانات محیطی، همواره به شکل‌های مختلف جاری و ساری بوده است؛ ولی در عصر حاضر تحت تأثیر برخی تحولات بنیادین، اهمیت و جایگاه کنونی یافته و به یکی از مطالبات جدی و صنایع پرزرق‌وبرق، تبدیل‌شده است. در ادامه ‌به نکاتی در مورد تفریحات خداپسندانه و نظر اسلام در این مورد اشاره می‌کنیم که با توجه به آن‌ها می‌توانید نظر اسلام در مورد بازی و تفریح با پاسور هم متوجه بشوید:
1. انسان همچنان که به غذا و نوشیدنى و خواب و استراحت و نظافت نیاز دارد، همین‌طور به تفریح و سرگرمى سالم نیز نیازمند است؛ و هیچ عاقلى نمی‌تواند این نیاز فطرى و طبیعى انسان را انکار نماید. تجربه و گذشت زمان نیز نشان داده است که اگر انسان به کارهاى یکنواخت بدون وقفه ادامه دهد و از سرگرمى و تفریح محروم باشد، بازده کاربر اثر کمبود نشاط تدریجاً افت کرده، پایین می‌آید؛ و امّا برعکس پس از ساعاتى تفریح و سرگرمى آن‌چنان نشاط کار و تلاش در او ایجاد می‌شود که کمیت و کیفیت کار هر دو فزونى پیدا می‌کند، به این جهت باید گفت ساعاتى که صرف تفریح و سرگرمى سالم می‌شود نه‌تنها هدر نمی‌رود، بلکه با رفع خستگى از روح و روان عامل تقویت و پیشرفت ساعات کارى و مطالعاتى انسان می‌شود.
2. در قرآن نیز به مسئله تفریح اشاره‌شده است و درخواست برادران یوسف از پدر در مورد حضرت یوسف را این‌چنین بیان می‌کند: «او را فردا با ما (به خارج شهر) بفرست تا غذاى کافى بخورد و بازى و تفریح کند و ما حافظ او هستیم». (1) وقتى برادران یوسف مسئله تفریح و گردش در صحرا و خوردن از گیاهان را مطرح کردند. حضرت یعقوب اعتراض نکرد که این عمل شایسته یک جوان موحّد و وابسته به خانواده نبوّت نیست (بلکه از جنبه امنیتى اظهار نگرانى نمود) از این بیان به‌خوبی استفاده می‌شود که به تفریح نظر مثبت داشته، بلکه امر مسلّمى بوده است در جامعه آن روز و امروز شهرنشینى و فضاى بسته خانه‌های شهرها، این نیاز را دوچندان کرده است. درآیات متعددى از قرآن خداوند دستور داده در زمین سیر کنید. (2) و در آن گردش کنید ازجمله فرمود: «و میان آن‌ها و شهرهایى که برکت داده بودیم، آبادی‌های آشکارى قراردادیم و سفر در میان آن‏ها را به‌طور متناسب (بافاصله نزدیک) مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم): شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها با ایمنى کامل، سفر و گردش کنید». (3)
3. منتهى انسان باید در تفریح‏ها یا بازی‌ها به دو نکته توجّه کند: الف: تفریح، فقط گردش بدون اندیشه و تفکر و بدون عبرت گیری و پندپذیرى نباشد، انسان‌هایی که در صحراها و کنار دریاها... گردش می‌کنند و یا مسافرت‌هایی در شهرها و آثار باستانى دارند، با تفکّر و اندیشه به آن محل‌های گردشى بنگرند و از این راه به عظمت خالق و صانع آن‌ها پى برند؛ و همین‌طور از سرانجام شاهان و ظالمان و کاخ‌های بجاى مانده از آن‌ها درس عبرت بگیرند. 
ب: تفریح، باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، شیطان و هوای نفس و دشمنان تلاش دارند میادین ورزشى و تفریحى محلی براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد. قرآن هشدار می‌دهد که به بهانه ورزش و تفریح و گردش، شما را نبرند، چنان‌که برادران یوسف به بهانه تفریح او را بردند و به داخل چاه افکندند. یکى از مفسّران در این زمینه می‌گوید: «همان‌گونه که برادران یوسف از علاقه انسان مخصوصاً نوجوان به گردش و تفریح براى رسیدن به هدفشان سوءاستفاده کردند در دنیاى امروز نیز دست‌های مرموز دشمنان حق و عدالت از مسئله ورزش و تفریح براى مسموم ساختن افکار نسل جوان سوءاستفاده فراوان می‌کنند باید به هوش بود که ابرقدرت‌های گرگ‌صفت در پوشش ورزش و تفریح، نقشه‌های شوم خود را میان جوانان به نام ورزش و مسابقات منطقه‌ای یا جهانى پیاده نکنند». (4) همچنین در روایات نیز به امر تفریح سالم پرداخته‌شده و سفارش شده که ساعتى از زندگى را به لذّت‌های حلال و تفریح‌های سالم اختصاص دهد، على علیه‌السلام فرمود: 
«براى مؤمن (در شبانه‌روز) سه وقت است، زمانى براى (نیایش) و مناجات با پروردگارش و زمانى براى تأمین معاش زندگى‏اش و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت‏هایى که حلال و مایه زیبایى است. خردمند را نشاید جز آنکه در پى سه چیز حرکت کند: (کسب حلال) براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّت‏هاى (حلال و) غیر حرام». (5) جالب این است که در برخى روایات، این جمله اضافه‌شده است: «و با این ساعت (تفریح) نیرو می‌گیرید بر انجام وظائف اوقات دیگر». (6) در اسلام به مسائل تفریح تا آنجا اهمیت داده‌شده که یک سلسله مسابقات راحتى با شرط‌بندی اجازه داده، تاریخ نشان داده که قسمتى از این مسابقات در حضور شخص پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و با داورى و نظارت او انجام می‌گرفت، حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه‌ای سوارى در اختیار یاران می‌گذاشت. (7) تیراندازی، شنا، مسافرت، گردش در صحرا، باغات، مزارع کشاورزى و کلّاً در فضاى سبز، مزاح و شوخى با برادران دینى که از نزاکت خارج نباشد از دیگر تفریحات سفارش شده است. آنچه مورد اشاره قرار گرفت نمونه‌هایی از تفریحات سالم بود که در برخی منابع دینى آمده وگرنه تفریحات سالم منحصر به این موارد نیست هر قوم و ملّتى متناسب بافرهنگ خویش از ورزش‌ها و تفریحاتى برخوردارند که اگر خلاف دستورات شرعى نباشند و گناهى در آن انجام نگیرد مورد تأیید اسلام نیز است.
4. بازی با پاسور یک حکم شرعی دارد که در جای خود در علم فقه و احکام به آن پرداخته‌شده است و بسیاری از فقها این بازی را به خاطر مسئله قمار جایز نمی‌دانند، ولی با این توضیحات ذکرشده پاسخ به سؤال شما نیز روشن شد که تفریحاتی که دارای ویژگی‌های زیر باشد مجاز است:
الف:  در راستای فرآیند تکامل و رشد شخصیت اسلامی و انسانی
ب:  نشاط‌آور
ج: در چارچوب قوانین شرع (واجب، حرام، مباح، مکروه و 
مستحب)
د: متعادل (نه افراط، نه تفریط)
و: دارای فواید عقلی، جسمی و روحی
ه:  جلوگیری از خفت و سبکی عقل (توجه به عقل و تفکر در نظام اسلام) مثل پرهیز از شرب خمر، پرهیز از گوش دادن به موسیقی مبتذل، عدم مصرف مواد مخدر و...
ی: دوری از آزار و اذیت دیگران (تحقیر، مسخره کردن، همسایه و مردم‌آزاری و ...)
بنابراین با توجه به لزوم تفریح سالم و وجود تفریحات سالم بسیار زیاد، توصیه می‌کنیم که از این بازی بگذرید و به بازی یا تفریحات سالم و فکری دیگر بپردازید و هم نیاز به نشاط و شادی و تفریحتان را برطرف کنید و هم از بازی پاسور که حداقل شبهه‌ناک است دوری‌کنید.
نتیجه
تفریح یک نیاز اصیل و لازم و مفید در همه انسان‌هاست. درآیات و روایت تفریح تأییدشده است منتهای دارای دو شرط است. اول اینکه بدون اندیشه و تعالی و رشد نباشد و دوم اینکه انسان را به گناه و آلودگی و تباهی نکشاند. تفریحات زیادی مانند اسب‌سواری، تیراندازی، شنا، پیک‌نیک، شوخی، مسافرت و... وجود دارد. ولی ازآنجاکه در هر عصری تفریحات جدیدی به میان می‌آید به‌صورت خلاصه می‌توان گفت تفریحاتی که در راستای تکامل روحی  و بدون غفلت و نشاط‌آور و به دور از تباهی  و گناه و آزار و اذیت دیگران باشد مجاز است و دیگر لهو نخواهد بود. در مورد بازی پاسور با توجه به اشکالات شرعی و نظرات مختلف فقهی در مورد حرام بودن آن بهتر است از آن صرف‌نظر کنید و به بازی یا تفریحات سالم دیگر بپردازید.
کلیدواژه‌ها
پاسور، تفریح، شادی، سلامتی، بازی، لعب، لغو.
منابع برای مطالعه بیشتر
-جایگاه شادی و نشاط و تفریح سالم جوانان از دیدگاه اسلام، مریم عسکری و همکاران.
-موسیقی و تفریح در اسلام، محمدحسین بهشتی.
-تفریحات سالم از دیدگاه اسلام، حسن جهانی فرد لنگرودی.
- زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، احمد شلبی ترجمه: سید محمود اسداللهی.
-نیازهای جوانان، احمد صادقی اردستانی.
 پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یوسف، آیه 12.
2. سوره آل‌عمران، آیه 137، سوره انعام، آیه 11، سوره نمل، آیه 36.
3. سوره سبأ، آیه 17 - 18.
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 9، ص 336.
5. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، ص 545، حکمت 390.
6. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 75، ص 346.
7. همان، ج 100، ص 190.
 

یکی از سنت های بسیار زیبا در شب یلدا، دید و بازدید از خویشاوندان، و به خصوص بزرگ ترهاست. غالب این دید و بازدید ها در شب یلدا به صورت مهمانی های انجام می شود.

پرسش:
لطفا درباره آداب اخلاقی که شب یلدا لازم است رعایت کنیم، توضیح دهید.
 

مقدمه:
برگزاری مراسم «شب یلدا» یا «شب چله» یکی از آیین‌های کهن ایرانی است که - مانند عید نوروز و جشن مهرگان - سابقه چند هزار ساله دارد. این مراسم مثل بسیاری از آیین‌های کهن ایرانی علی رغم داشتن ریشه ملّی، در مفاهیم اسلامی مورد تأیید واقع شده است و این به دلیل هماهنگی آن سنت ها با مبانی عقلی و کمک به افزایش همبستگی ملی و انسجام هر چه بیشتر جامعه خانواده محور است. به طور مثال دید و بازدید در این مراسم آیینی همان مفهوم صله رحم است که می تواند موجب از بین بردن کینه و کدورت ها بین خانواده ها و افزایش محبت در جامعه مسلمین شود.
مواجهه اسلام با آداب و رسوم و سنن قبل از خود به بدو گونه است. اگر سنت و آیینی مخالف کرامت انسانی و آموزه‌های فرهنگ اسلامی باشد، بدیهی است که اسلام با آن مقابله کرده و آن‌را نمی‌پذیرد؛ مانند زنده به گور کردن دختران که فرهنگ رایج زمان جاهلیت اعراب بوده، و یا پرستش و احترام به آتش به عنوان خدایگان که در ایران کهن رواج داشت. اما اگر آن سنت و آیین، موافق و مطابق با آموزه‌های دین اسلام بوده، و یا دست کم در تضاد با آن نباشد، اسلام در مورد آنها مانعی ایجاد نخواهد کرد؛ مانند سنت دید و بازدید، هدیه دادن و صله رحم در عید نوروز و شب یلدا و سایر آیین های کهن ایرانی. این آیین ها به خودی خود مذموم نیستند بلکه مانند هر آیین دیگری که در جامعه وجود دارد اگربا معارف دینی تضاد داشته باشد، از نظر اسلام نیز تایید نخواهد شد. در واقع واکنش اسلام در مقابل میزان و معیار سنجش یک روش و سنت پسندیده و ارزشمند در ادیان الهی و به خصوص اسلام، حیثیت و جنبه عقلانی آن است که موجب تحسین و یا تقبیح آن روش و عادت و سنت می شود. یک سنت به هر میزان که مطابق فطرت آدمی و عقل او باشد در نزد اسلام جایگاه و مرتبت بیشتری دارد. لذا پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم با در نظر داشتن نقش سنت ها و آداب و رسوم جوامع چنین می فرماید: «کسی که سنت و روش نیکویی را پایه گذارد، تا روز قیامت هر کس بدان عمل کند اجر و ثوابی به او می رسد»(1).
با توجه به این نکات خوب است موارد ذیل مورد توجه قرار بگیرد:
1. رعایت آداب مهمانی
یکی از سنت های بسیار زیبا در شب یلدا، دید و بازدید از خویشاوندان، و به خصوص بزرگ ترهاست. غالب این دید و بازدید ها در شب یلدا به صورت مهمانی های دسته جمعی انجام می شود. از این رو شایسته است میزبان ومهمان آدابی را رعایت کنند. هر چند در این خصوص نکات زیاد وجود دارد اما در ذیل به برخی موارد اشاره می شود:
وظایف میزبان:
الف. گرامی‌داشتن مهمان : پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرماید: «اِنَّ‏ مِنْ‏ حَقِّ‏ الضَّیْفِ‏ أَنْ یُکْرَمَ وَ أَنْ یُعَدَّ لَهُ الْخِلَالُ؛(2)از حقوق مهمان است که گرامی داشته شود؛ [حتی] برایش خلال دندان آورده شود».
ب. خوش‌رویی: از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَأْتِیهِ ضَیْفٌ فَنَظَرَ فِی وَجْهِهِ إِلَّا حُرِّمَتْ‏ عَیْنُهُ‏ عَلَی‏ النَّار؛(3)هیچ بنده‌ای نیست که مهمانی برایش بیاید و به صورت او [مهربانانه] بنگرد، مگر آنکه چشم او بر آتش حرام گردد».
ج. پذیرایی نیکو: امیرمؤمنان علیه السلام در این‌ باره به گروهی از شیعیانش فرمود: «مَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَهُ مَالٌ فَلْیَصِلْ بِهِ الْقَرَابَهَ وَ لْیُحْسِنْ‏ مِنْهُ‏ الضِّیَافَهَ؛ (4) هر یک از شما که ثروتی دارد، باید با آن به خویشاوندانش کمک و رسیدگی کند و نیکو و شایسته مهمان‌نوازی نماید». البته این به معنای آن نیست که میزبان خود را به زحمت بیندازد و در برخی موارد گرفتار چشم و هم چشمی شود.
وظایف مهمان
الف. پذیرش دعوت مهمانی: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أجیبُوا الدّاعِیَ إذا دُعیتُم، اِیتُوا الدَّعوَهَ إذا دُعیتُم؛(5)هر گاه کسی شما را دعوت کرد، دعوتش را بپذیرید».
ب. رعایت مدت مهمانی: درست است که شب یلدا طولانی ترین شب سال است اما در عین حال باید رعایت حال میزبان شود. زیرا اگر میزبان بزرگتر فامیل باشد، مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ و یا والدین باشند، ممکن است توانایی تحمل مهمانی های طولانی مدت را نداشته باشند و اگر از جوان تر ها باشد، ممکن است به جهت این که روز بعد باید به محل کار خود مراجعه کند فرصت چندانی را برای میزبانی نداشته باشد.
ج. پرهیز از به ‌سختی ‌انداختن میزبان: باید مراقب بود که میزبان به خاطر رعایت حال مهمان خود را به سختی نیندازد. مردی امیرمؤمنان را دعوت کرد. حضرت به او فرمود: «پذیرفتم، به شرط آنکه سه قول به من بدهی ... از بیرون چیزی برای ما تهیه نکنی؛ آنچه را در خانه هست، از من دریغ نورزی و خانواده را به زحمت نیندازی». مرد قبول کرد و حضرت دعوتش را قبول نمود(6).
2. پرهیز از پرخوری کردن
یکی از آفت های شب های یلدا، پرخوری افراد در جمع هاست. منظور از پرخوری زیاده روی در خوردن و یا آشامیدن بیش از حدّ نیاز است. یعنی انسان، طوری غذا خورده و یا نوشیدنی – اعم از آب و دیگر نوشیدنی ها -  بیاشامد، که هم دارای کسالت جسمی شده و هم به راحتی نتواند نفس بکشد. از حضرت رسول اکرم (ص) نقل است: «از پرخورى حذر کنید، همانا بدن را فاسد می کند، بیمارى به ارث می گذارد، و موجب کسالت در عبادت است(7) پرخوری نورانیت دل را از بین می برد: رسول خدا (ص) در وصیتی به حضرت امام علی (ع) یکی از مواردی که نورانیت را ازبین می برد، پرخوری می داند(8).
3. رعایت آداب معاشرت همراه با توجه به احکام الهی 
مهمانی یا ضیافت یکی از آداب اجتماعی پسندیده محسوب می‌شود که اساس شب یلدا بر آن بنیان نهاده شده است. اسلام نیز به دلیل فوائد اجتماعی بالایی که دارد، نظیر ایجاد صله رحم، ایجاد انس و الفت میان خویشاوندان، آگاهی از احوال یکدیگر، جلوگیری از تنهایی افراد و مشکلات روحی و روانی مخالفتی با آن نکرده است. با این حال بر رعایت ارزش های اسلامی در دورهمی ها و مهمانی ها تاکید فراوان کرده است. یکی از این ارزش‌های دینی رعایت حدود بین محرم و نامحرم است که این حدود را قرآن کریم به وضوح اشاره کرده است. در این آیه خداوند پس از آنکه می‌فرماید: «و به زنان مومن بگو: «چشمانشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامان (عفت) شان را حفظ کنند، و زیورشان را آشکار ننمایند، جز آنچه را که از آن‌ها ظاهر است، و باید روسری هایشان را بر گریبان هایشان (فرو) اندازند، و زیورشان را آشکار ننمایند»، متاسفانه گاهاً شاهدیم برخی خانواده‌ها بدون در نظر گرفتن حد و حدود شرعی که عمدتاً از سر ناآگاهی است، اقدام به برگزاری مهمان‌هایی می‌کنند که در آن افراد نامحرم به راحتی با هم مراوده پیدا می‌کنند که باید گفت این عمل درست در مقابل نص صریح آیات قرآن در مساله محرم و نامحرم قرار می‌گیرد. جا دارد در برگزاری آیین های شب یلدا به این مهم وجه شود.
4. پرهیز از گناه و مراقبت از چشم و گوش
تأثیر گناهان در زندگی انسان، از امور مسلمی است که آیات قرآن و روایات دلالت بر آن دارد. یکی از گناهانی که تأثیر بد در روح و روان و فکر انسان گذاشته و حتی در زندگی آینده او تأثیر دارد، گناهانی است که از راه چشم انجام می‌گیرد. شخصى که صحنه‌هاى تحریک کننده را می‌بیند لزوماً به مشاهده‌هاى خود نمی‌رسد، ولى نسبت به آنچه دیده، دل مشغولى پیدا می‌کند، خاطرى آشفته و پریشان خواهد داشت. امام صادق(ع) می‌فرماید: «تیر نگاه [حرام] مسموم است و از کمان شیطان پرتاب می‌شود. چه بسیار نگاه کوتاه که حسرت طولانى به بار آورده است».(10) میزبان و مهمان در شب یلدا موظف اند در برابر دقت کنند تا مبادا گرفتار گناه نشوند.
4. پرهیز از عدم تجسس
یکی دیگر از وظایف مهم مهمانان در شب یلدا، پرهیز از تجسس در امور خصوصی میزبان است. به‌هرحال، میزبان به مهمان اعتماد کرده و او را به منزل خود دعوت کرده است. سرک کشیدن به همه نقاط منزل، پرسش زیاد از امور خصوصی میزبان و خانواده اش‌، نحوه زندگی و درآمد آنان، پرسش از روابط خانوادگی و کاری، برخی از مصادیق تجسس هایی است که در شب یلدا مسبوق به سابقه است. در غالب موارد این پرسش‌ها سبب آزردگی میزبان می شود. این در حالی است قرآن ما را از این گونه رفتارها نهی کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از ظن‌ها و گمانه‌زنی‌ها بپرهیزید؛ همانا بعضی از ظن‌ها گناه هستند و تجسس نکنید(11).
5. پرهیز از اسراف
گاه غفلت و بی توجهی سبب می شود با ریخت و پاش بیش از اندازه، گرفتار اسراف شویم. مجالس شب یلدا از این قاعده مستثنی نیست. در برخی از این شب نشینی ها دیده به وضوح اسراف و زیاده روی دیده می شود. عاملی که نتیجه اش از دست دادن نعمت هاست.  قرآن مجید مى فرماید: « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ؛ و به یاد بیاورید که پروردگار شما اعلام کرد، اگر شکر نعمت هاى مرا بجا آورید، به طور قطع نعمت هاى شما را افزون مى کنم، و اگر کفران ورزید عذاب و مجازات من شدید است(12).
6. پرهیز از رذایل اخلاقی نظیر افشای راز ، غیبت و ...
در گرما گرم گفتگوهای شب یلدا، چند رذیله اخلاقی زیاد دیده می شود که لازم است به آنها توجه شود. افشای راز دیگران، غیبت کردن، یا حسادت و چشم تنگی از موفقیت های دیگران، سخن گفتن از اسرار، سطح زندگی و مشکلات سایر افراد حاضر از جمله این موارد است.
7. پرهیز از ایجاد مزاحمت برای همسایگان
در معاشرت ها، دید و بازدید های شب یلدا باید در رعایت حال همسایگان دقت شود. گاهی دیده می شود به سبب غفلت میزبان و مهمان، سر و صدای رفت و آمد مهمانان برای همسایگان ایجاد زحمت و ناراضایتی می کند. از رو باید مراقب بود یک سنت خوب و پسندیده، موجب آزار و اذیت دیگران نشود. در روایتی آمده است:  مردی از انصار خدمت پیامبر خدا عرض کرد: من از قبیله بنی فلان خانه ای خریده ام و نزدیکترین همسایه ام، کسی است که امیدی به خیر و خوبی اش ندارم و از بدی اش در امان نیستم. پس، پیامبرخدا به علی(ع) و سلمان و ابوذر و یکی دیگر از اصحاب دستور داد به مسجد بروند و با صدای بلند فریاد بزنند: «لا ایمانَ لِمَنْ لَمْ یَأمَنْ جارُهُ بوِائقَهُ؛ ایمان ندارد هر آن کس که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد» آنان سه بار این سخن را اعلام کردند(13) در روایت دیگری، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بالله وَ الیومِ الاخِرِ فَلایؤْذی جارَهُ؛ هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، همسایه خود را آزار نمی دهد.»(14)
8. استفاده از فرصت شب های طولانی زمستان
«شب یلدا» آغاز ورود به شب‌های زمستان و نمادی از طولانی ‌بودن شب‌ها در این دوره است. مومنان در شب های طولانی زمستان فرصت بیشتری برای شب زنده‌داری، تفکر و توجه به تفاوت‌های طبیعت و تقدیر شبانه‌روز، دارند. شاید بتوان از این استفاده کرد که این شب از دیدگاه اسلامی آغاز بهار عبادت به شمار ‌آید. امام صادق(ع): زمستان بهار مؤمن است، شبش بلند و کمکی برای عبادت و شب‌زنده‌داری است، روزش کوتاه و کمکی برای روزه گرفتن است(15).
9. دقت در نظام طبیعت
دقت در نظام طبیعت و زیبایی‌ها و نظم موجود در آن نیز از اموری است که مورد تأکید اسلام است. شب‌های طولانی زمستان، فرصت خوبی است تا با دقت در نظام آفرینش وگردش شب و روز، به بزرگی خدای تعالی و کوچکی خود در این نظام هستی اعتراف کنیم. زیبایی‌های شب و درخشش ستارگان در پرده‌های سیاه شب‌های فرو رفته در ظلمت و گسترش نور ماه در آسمان‌ها، همه نشان از قدرت بی‌پایان خداوند دارد. در این شب‌ها می‌توانیم به ستایش خدا بپردازیم.
10. گفتگوها و مباحثات علمی مفید
یک از آسیب های دورهمی های خانواده ها در شب یلدا، گذراندن وقت با گفتگوهای لغو و بیهوده است. در حالی که سفارش اهل بیت، جایگزینی دورهمی های غیر مفید با جلساتی است که سبب احیای امر اهل بیت علیهم السلام می شود. امام باقر علیه‌السلام در توصیف شیعیان می‌فرمایند: «الْمُتَزَاوِرُونَ فِی إِحْیَاءِ أَمْرِنَا»؛ (16) شیعیان کسانی‌اند که برای زنده نگاه‌داشتن امر ما به دیدار یکدیگر می‌روند و جلسه تشکیل می‌دهند. در روایت دیگری ضمن توصیه به تشکیل جلسات و گفت‌وگو از علوم و روایات ائمه علیهم‌السلام می‌فرمایند: «وَ بِالْحَدِیثِ إِحْیَاءُ أَمْرِنَا»؛ (17) با گفت‌وگوی علمی، امر ما زنده نگاه داشته می‌شود. امام رضا فرمود «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا» (18) «خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند». از این رو مناسب است مومنان در چنین فرصت‌هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان علیهم السلام در جهت رشد و کمال علمی و معنوی آشنا شوند.
11.  تجربه اندوزی
این که انسان بتواند در کوتاه ترین زمان ممکن به کمک تجربه های دیگران به آگاهی های جدید درست بیابد در هر زمانی ممکن نیست. معمولا در شب آیینی یلدا،  کوچک ترها در کنار سفره خاطرات بزرگ تر ها می نشینند و نه به صرف یک خاطره، بلکه به دید استفاده از تجربیات دیگران، سخن ایشان را می شنوند. داستان هاى پیشینیان مجموعه ‏اى است از پرارزش ترین تجربیات آنها، و مى‏دانیم که محصول زندگى چیزى جز تجربه نیست. البته خوب است بزرگ تر ها نیز از این فرصت استفاده کنند و به جای داستان‌ها و افسانه‌های زمینی، برای مخاطبین خود قصص قرآنی را بازخوانی کنند. خداوند در قرآن کریم بندگان خود را به قصه‌های قرآن توجه داده و هر یک از این سرگذشت‌ها را دارای حکمتی می‌داند که برای انسان‌ها هزاران پند و اندرز در خود نهفته دارد. قرآن تنها کلامی است که هر اندازه هم تکرار شود کهنه شدنی نیست.
12. فرصت شناسی
شب یلدا گاهی فقط یک دقیقه یا حتی کمتر با شب‌های قبل و بعد خود تفاوت دارد، اما همین حدود یک دقیقه از یک شب عادی، شب یلدا ساخته است. تامل در این نکته توجه ما را به آموزه ی اخلاقیِ استفاده از فرصت ها رهنمون می سازد. امام علی(علیه السلام) فرموده است: «عمر تو همان لحظه‌ای است که در آن قرار داری. گذشته، گذشت و آینده هم (معلوم نیست تو باشی)؛ پس فرصت را میان دو فقدان دریاب(19).
نتیجه:
اسلام با برگزاری آداب و رسوم آیینی که موافق و مطابق با آموزه‌های دین اسلام بوده، و یا دست کم در تضاد با آن نباشد، مخالفتی ندارد. زیرا این آیین ها به خودی خود مذموم نیستند بلکه مانند هر آیین دیگری که در جامعه وجود دارد اگربا معارف دینی تضاد داشته باشد، از نظر اسلام نیز تایید نخواهد شد. البته اسلام برای این که برگزاری این آیین ها آلوده به خطا و گناه نشود، و بهترین بهره را برای شرکت کنندگان داشته باشد، توصیه هایی دارد مثل رعایت واجبات و ترک محرمات. در عین حال برای این که ملاک و معیار هم داده باشد می گوید برگزاری هر کدام از برنامه های این آیین ها که با آموزه های والای اسلامی در تعارض نباشد، منعی ندارد.
کلیدواژه:
آداب مهمانی، شب یلدا، ترک گناهان، صله رحم، تجسس، مراقبات معنوی، اخلاق عملی
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سبک زندگی کتاب مهمانی، عیسی عیسی زاده
2. سیمای فرزانگان، رضا مختاری
3.  پایه های اجتماعی اخلاق ، محمّد رضا صادقی
پی نوشت ها:
1. حسن بن علی ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام. قم، ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم. مؤسسه النشر الإسلامی، ص 243.
2.  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی. تهران، ایران، دار الکتب الإسلامیه، ج 6، ص 285.
3. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت - لبنان: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 16، ص 258.
4.   محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، ایران: مکتبه الإمام أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) العامه، ج 10، ص 459
5. مسلم بن حجاج نیشابوری؛ صحیح مسلم، به کوشش محمد سالم؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، 1415ق، ج 2، ص 1053.
6. محمد بن علی صدوق، الخصال، قم: جامعه مدرسین، 1362ش، ص 189.
7. مجلسی، محمد باقر،بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، لبنان، 1404 ق، ج 59، ص 266.
8. عاملی، حرّ، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق ج 25، ص 24، ح 31049.
9. سوره نور، آیه31 .
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج ‏5، ص 559.
11. سوره ابراهیم، آیه 7.
12. سوره حجرات، آیه 12.
13. کلینی، محمد بن یعقوب، ج 2، ص 666.
14. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 12، ص 80.
15. شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق، ص 23.
16.  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص ۲۳۷
17. مجلسی، محمد باقر،بحارالانوار، ج1، ص 202.
18. همان، ج2، ص 30.
19. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم؛ تحقیق مصطفی داریتی؛ قم: دفتر تبلیغات، 1366 ش ص 222.
 

بی‌حوصلگی براثر فشار کاری و مالی طبیعی است و تا زمانی که به کم‌کاری یا ضرر رساندن به بیمار نشود حق‌الناس نیست، بلکه کار در فشار کاری و مالی جهادی بالاتر است.

پرسش:

چه اصول اخلاقی را باید در پزشکی رعایت کنیم؟ پرستار تا چه حدی در برابر بیمار وظیفه دارد؟ بعضی بیماران واقعا پرتوقع هستند. توی این وضعیت کار می کنیم و با تاخیر حقوق می گیریم! با این وضعیت اقتصادی، نمی توانیم مخارجمان را تامین کنیم! گاهی واقعا انگیزه و حوصله کار نداریم. چه باید کرد؟ آیا مدیون می شویم و حق الناسی به عهده ماست؟ ممنون که کامل توضیح می‌دهید.

پاسخ:

مقدمه:

پزشکی و پرستاری یکی از حرفه‌های محبوب و ارزشمند در معارف اسلامی است که با خاطر حفظ جان انسان‌ها ارزش بالایی دارد. این حرفه نیز مانند سایر شغل‌ها اصول و قوانین اخلاقی دارد که اگر رعایت شود می‌تواند ارزش و تقدس آن را بالاتر ببرد که در ادامه به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. بر اساس آموزه‌های دینی دلسوزی و محبت به بیماران که خود را در پرستاری و مراقبت و انواع رسیدگی‌ها نشان می‌دهد، بسیار ارزشمند است و ثواب‌های زیادی دارد. پیامبر خدا صلی‌الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «هر کس یک شبانه‌روز بیمارى را پرستارى کند، خداوند، او را همراه با ابراهیم خلیل، برمى‏انگیزد و به‌سان برقى پُر درخشش، از صراط مى‏گذرد.»(1) هم‌چنین از امام على علیه‏السلام نقل است که پیامبر خدا فرمود: «هر کس در برآوردن نیاز بیمارى بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنیاورد، از زیر بار گناه خویش بیرون مى‏رود، به‌سان آن روز که از مادر، زاده شده است، در این هنگام، مردى از انصار گفت: اى پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت! اگر بیمار از خانواده شخص باشد، آیا درصورتی‌که در برآوردن نیاز خانواده خویش بکوشد، این کار، پاداش بیشترى ندارد؟ فرمود: چرا دارد.»(2) بنابراین پرستاری یکی از باارزش‌ترین کارهای اخلاقی است که برای سلامتی دیگران تلاش می‌شود و حفظ جان یک انسان و زنده کردن او مساوی با زنده کرده همه عالم در قرآن دانسته شده است (3).

2. در بعد اصول اخلاقی پزشکی بسیار زیاد می‌توان نوشت و در این زمینه کتب و مجله‌های اختصاصی برای اخلاق پزشکی تدوین‌شده است. مهم‌ترین اصول اخلاق پزشکی را می‌توان در این اصول خلاصه کرد:

الف: اصل تخصص در کار: پزشک و پرستار کارآزموده و کاردان می‌تواند بیماری مراجعه‌کنندگان را به نیکی تشخیص بدهد و از شیوه درمان آن‌ها نیز آگاه باشد. در غیر این صورت، پی آمدهایی چون به خطر افتادن سلامتی و جان بیمار، اتلاف وقت و بازماندن فرد بیمار از کار و زندگی، پرداخت هزینه‌های سنگین و مصرف داروهای بی‌اثر، در انتظار بیمار است.

ب: اصل تعهد و فداکاری: پزشکان و پرستاران همواره در معرض بیماری هستند و فداکاری و حفظ جان دیگران است که ارزش و تقدس به کار آنان می‌بخشد؛ بنابراین اگر فداکاری و ایثار نباشد و خدای‌نکرده سود و منافع مالی در اولویت باشد از اصول اخلاقی دور شده‌ایم.

ج: اصل رازداری: پزشک و پرستار به‌نوعی محرم راز بیماران هستند و این رازداری باعث ایجاد آرامش و حتی تلقین مثبت در بیمار می‌شود. به همین دلیل سزاوار است، پزشک و پرستار با بیمار خود، رفیق و نگه‌دار اسرار وی باشند؛ زیرا رفتار دوستانه، مایه آرامش و راحتی روان بیمار می‌شود.

د: اصل عدالت: یعنی مسائل مربوط به توزیع منابع بهداشتی درمانی کمیاب و تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه کسی چه درمانی را دریافت می‌کند، در این مورد عدالت و انصاف و برابری رعایت گردد. به همه بیماران به‌صورت مساوی و بر اساس کرامت انسان امکانات و سرویس داده شود و فرقی بین فقیر و غنی و پولدار و تهی‌دست در خدمت‌رسانی نباشد.

و: اصل سودرسانی و عدم ضرر رسانی: یعنی فرد شاغل در این حوزه باید به نفع بیمار و سود او عمل کند؛ و تلاش کند که به فرد آسیبی وارد نشود.

اصول دیگری نیز می‌توان بیان کرد مانند اصل احترام به بیمار، اصل صداقت در مورد بیماری با بیمار و...

3. در مورد سختی و فشار کار که نوشتید حق با شماست. گاهی انسان حوصله وتوانش محدود می‌شود، ولی لزوماً این به معنای کم‌کاری نیست. این طبیعی است که هر انسانی در سختی‌ها و فشارها توانش محدود می‌شود و کم می‌آورد، ولی تا زمانی که اصول را زیر پا نگذاشته‌اید و کاری عمداً خلاف سلامت بیمار انجام نداده باشید مدیونی ندارد و حق‌الناسی نیست. هرکسی ازجمله پرستار در حد توانش مسئولیت دارد. بلکه برعکس؛ کسی که در اوج سختی و فشار مالی و کاری، دست از خدمت و پرستاری و تلاش برنمی‌دارد اجر و ثواب بیشتری برای او منظور می‌شود؛ بنابراین قدر کار و خدمت خود را بدانید و سعی کنید درهرحال از اصول و وظایف مقررشده برای خودتان کم نگذارید. در این صورت اصلاً مدیون نیستید، بلکه مأجور هستید.

نتیجه:

پرستاری و پزشکی یکی از ارزشمندترین شغل‌های دنیاست چراکه حفظ جان یک انسان برابر بازنده کردن تمام انسان‌هاست. در این راستا اصولی برای این حرفه وجود دارد مانند اصل تخصص، تعهد و فداکاری، رازداری، عدالت، سودرسانی، عدم ضرر رسانی، احترام و صداقت و ... که با رعایت انسان ارزش این حرفه بالاتر می‌رود. بی‌حوصلگی براثر فشار کاری و مالی طبیعی است و تا زمانی که به کم‌کاری یا ضرر رساندن به بیمار نشود حق‌الناس نیست، بلکه کار در فشار کاری و مالی جهادی بالاتر است و ارزشی بیشتر دارد.

کلیدواژه‌ها:

پزشکی، پرستاری، اصول پزشکی، حق‌الناس.

منابع بیشتر برای مطالعه:

-ده مورد در اخلاق پزشکی، اطهر معین.

-درآمدی بر اخلاق پزشکی در اسلام، محمود متوسل.

-اخلاق پزشکی، نعمت‌الله یوسفیان.

-درس‌نامه اخلاق پزشکی، مهرداد نقی زاده و همکاران.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 289.

2. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 16.

3. سوره مائده، آیه 32.

«اربعین کلیمی» ماه «ذی‌القعده» و ده روز ابتدایی «ذی‌الحجه» هست که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت در کوه طور به مناجات خداوند پرداخت و تورات را دریافت نمود.
چله کلیمی

پرسش:

چله کلیمی چیست و آیا از نظر اسلامی و اخلاقی، اعتبار دارد یا نه؟ چه آدابی دارد و چه اعمالی باید انجام داد؟

پاسخ:

مقدمه:

در میان اوقات سال، زمان‌های خاصی وجود دارد که دارای ارزش و شرافت ویژه‌ای می‌باشند و این ارزش و اعتبار به جهت اتفاقات خاصی است که در این ایام رخ داده است و چنین اوقاتی هدیه‌ای است از جانب حضرت حق به انسان‌ها تا بتوانند با بهره‌گیری از این ایام، از جهت معنوی رشد کنند. چنانچه پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ‏ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَه (1) در ایام زندگی شما، اوقات و فرصت‌های مناسبی را خداوند در اختیارتان قرار می‌دهد، بکوشید از آن فرصت‌ها استفاده کنید» یکی از این ایام، «اربعین کلیمی» هست.

بعد از این مقدمه پاسخ را در قالب چند نکته بیان می‌کنیم:

الف: «اربعین کلیمی» یا «اربعین موسوی» در اصطلاح به سی روز ماه «ذی‌القعده» به علاوه ده روز اوّل «ذی‌الحجه» گفته می‌شود که طبق آموزه‌های دینی این چهل روز دوره عبادت حضرت موسی کلیم‌الله در خلوت و مناجات خود با خداوند در کوه طور بوده و پس از این چهل روز، خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود (2) و چون حضرت موسی علیه‌السلام در این چهل روز به مناجات با حق‌تعالی مشغول بود، این ایام را «اربعین موسوی» می‌نامند، (3) و چون لقب حضرت موسی علیه‌السلام، «کلیم‌الله» هست، از این ایام به «اربعین کلیمی» نیز یاد می‌شود. (4)

ب: خداوند متعال در کتاب کریم خود گاه اجمالاً به این اربعین اشاره می‌فرماید: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَه (5) و (یاد آورید) موقعی که با موسی چهل شب وعده نهادیم» و گاه تفصیلاً آن را مطرح می‌کند: «وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسى‌ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‌ فی‌ قَوْمی‌ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ (6) و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن‌که زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد».

ج: اصل چله گرفتن –نه کیفیت و گونه‌های آن- یکی از روش‌هایی است که ریشه در شریعت و آموزه‌های دینی دارد و بر اساس روایات و تجربه اهل معنی تأثیری خاص بر وصول انسان به کمالات معنوی می‌گذارد، چنانچه امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه (7) هیچ بنده‌ای ایمان خود به خدا را در چهل روز خالص نگرداند، مگر آن که پروردگار، او را به دنیا کم توجه کرده و دردها و درمان‌ها را نشانش خواهد داد. سپس، حکمت در قلب او استوار شده و زبان خود را نیز به حکمت خواهد گشود».

بنابراین انسان طبق چنین توصیه‌هایی که در شریعت آمده مجاز است در هر دوره‌ای از زمان که حال او اقتضاء کند اربعینی را شروع نماید و چه بهتر که آن را در دوره‌ای قرار دهد که هم در روایات به فضیلت و خصوصیت آن اشاره شده و هم اهل معنی بر عظمت آن متفق می‌باشند و یکی از این دوره‌های خاص، ماه «ذی‌القعده» و ده روز اول «ذی الحجّه» هست.

ج: نسبت به آداب و اعمال این اربعین باید دانست که «اربعین کلیمی» در ماه‌های حرام (ذی‌القعده و ذی‌الحجه) واقع شده است و ماه‌های حرام از زمان اعراب جاهلیت دارای قداست خاصی بودند و قاعده بر آن بود که در ماه‌های حرام جنگ را کنار می‌گذاشتند و حرمت ماه را نگه می‌داشتند و به مسائل داخلی خودشان رسیدگی می‌کردند. بر همین اساس مرحوم سید بن طاوس (رحمه‌الله علیه) با دقتی که در نگاه به قرآن و روایات دارد، در این باره می‌فرماید: «چه خوب است که انسان نیز در ایام ماه‌های حرام، حرمت حدود الهی را حفظ کند و با ورود به محدوده محرمات، به خداوند اعلان جنگ ندهد»، (8) و لذا اصلی‌ترین آداب در این ایام، مراقبه بر ترک محرمات و امتثال فرامین الهی در همه لحظات است تا همان طوری که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت به عبادت خدا پرداخت و شایسته دریافت «تورات» از حضرت حق گردید؛ انسان نیز از اول ماه «ذی‌القعده» تا پایان دهه اول «ذی‌الحجه» مراقبه نسبت به اعمال و رفتار خود داشته باشد تا شایسته درک فیوضات الهی گردد.

مرحوم حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله علیه) نیز در این زمینه می‌فرمودند: «اى عزیز، بعد از آن‌که فرعون هلاک شد حق (تعالى) با کلیمش علیه‌السلام بناى مواعده گذاشت، قوله (سبحانه): وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ...تا فرعون نفس را نکشتى از اربعین‏ کلیمى‏ لوحى بر موسى روح لائح نخواهد شد». (9)

همچنین می‌توان برنامه‌هایی چون انجام اعمال مستحبی مثل «نماز شب»، «نوافل روزانه» و ذکر «استغفار»، «صلوات» و... را در برنامه اربعینی خویش داشت.

البته در آموزه‌های دینی اعمال دیگری در روزهای خاصی از این ایام توصیه شده که به برخی از آنان اشاره می‌شود:

1- نماز توبه در روز یکشنبه «ذی‌القعده» که برای خواندن این نماز لازم است انسان در یکی از یکشنبه‌های ماه «ذی‌القعده» غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده به‌ جا آورد که در هر رکعت، یک ‌بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک ‌بار سوره ناس و یک‌بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند استغفرالله و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را بگوید و در پایان این دعا را بخواند:

«یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ».

 پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ أُمَّتِی فَعَلَ هَذَا إِلَّا نُودِیَ مِنَ السَّمَاءِ یَا عَبْدَ اللَّههِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَإِنَّکَ مَقْبُولُ التَّوْبَهِ مَغْفُورُ الذَّنْبِ وَ یُنَادِی مَلَکٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ أَیُّهَا الْعَببْدُ بُورِکَ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ وَ ذُرِّیَّتِکَ ... وَ یُنَادِی مَلَکٌ آخَرُ أَیُّهَا الْعَبْدُ تَمُوتُ عَلَى الْإِیمَانِ وَ لَا أَسْللِبُ مِنْکَ الدِّینَ وَ یُفْسَحُ فِی قَبْرِکَ وَ یُنَوَّرُ فِیهِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ آخَرُ أَیُّهَا الْعَبْدُ یَرْضَى أَبَوَاکَ وَ إِنْ کَانَا سَاخِطَیْنِ ... وَ أَنْتَ فِی سَعَهٍ مِنَ الرِّزْقِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ یُنَادِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَا الَّذِی آتِیکَ مَعَ مَلَکِ الْمَوْتِ (علیه السلام) أَنْ یَرْفُقَ بِکَ وَ لَا یَخْدِشَکَ أَثَرُ الْمَوْتِ إِنَّمَا تَخْرُجُ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِکَ سَلًّا [سَلَاماً] (10) هر کس از امت من این اعمال را انجام دهد، از آسمان ندا می‌رسد، ای بنده خدا توبه‌ات قبول شده و گناهانت بخشیده شده است، اعمالت را دوباره آغاز کن. فرشته‌ای از عرش ندا می‌کند: ای بنده خدا این بشارت بر تو و بر اهل و عیالت و بر ذریه ات مبارک باد... و فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ای بنده خدا، بشارتت باد که با ایمان از دنیا خواهی رفت و دینت از تو گرفته نخواهد شد و قبرت وسیع و نورانی خواهد شد و فرشته‌ای دیگر می‌گوید: ای بنده خدا، پدر و مادرت از تو راضی خواهند شد، حتی اگر تا حال از تو راضی نبوده‌اند ... و تو در دنیا و آخرت وسعت در رزق و روزی خواهی یافت و جبرئیل علیه‌السلام ندا می‌کند:

من به همراه ملک‌الموت علیه‌السلام خواهم آمد تا وقت جان گرفتن با تو مدارا کند و سختی جان کندن را حس نکنی و روح از بدنت به آسانی جدا شود.

2- ده روز اول ماه ذی الحجّه از شریف‌ترین اوقات سال است، چنانچه پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «مَا مِنْ‏ أَیَّامٍ‏ الْعَمَلُ‏ الصَّالِحُ‏ فِیهَا أَحَبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْرِ- یَعْنِی عَشْرَ ذِی الْحِجَّه؛ (11) هیچ روزی نیست که به ‌جا آوردن عمل صالح در آن نزد خداوند محبوب‌تر از روزهای ده‌گانه (دهه ذی‌الحجه) باشد». بر همین اساس یکی از نمازهایی که در این ایام توصیه شده نماز دهه اول «ذی‌الحجه» است که در ده شب اول این ماه بین نماز مغرب و عشاء خوانده می‌شود. این نماز دو رکعت است. در هر رکعت بعد از سوره حمد و سوره اخلاص، آیه 142 اعراف خوانده می‌شود که بر پایه روایتی، امام باقر علیه‌السلام به فرزندش امام صادق علیه‌السلام سفارش کرده که این نماز را در دهه اول ذی‌الحجه ترک نکند، چرا که اگر آن را در این دهه بخواند در ثواب حاجیان شریک خواهد بود، هرچند که به حج نرفته باشد. (12)

 این روایت به روشنی نشان می‌دهد این ایام که اتمام اربعین حضرت موسی علیه‌السلام است مخصوص به آن حضرت نبوده است، بلکه ایامی است برای کسب فیض برای همه مؤمنین.

نتیجه:

«اربعین کلیمی» ماه «ذی‌القعده» و ده روز ابتدایی «ذی‌الحجه» هست که حضرت موسی علیه‌السلام در این مدت در کوه طور به مناجات خداوند پرداخت و تورات را دریافت نمود، از این‌رو اهل معرفت نیز در این ایام به مراقبه نسبت به اعمال و رفتار خویش می‌پردازند تا شایسته درک فیوضات الهی گردند البته روایت خاصی درباره این موضوع وارد نشده است.

کلید­واژه:

اربعین کلیمی، اربعین موسوی، چهل، مراقبه

منابع جهت مطالعه:

1. اسرار اربعین موسوی علیه‌السلام؛ ادب حضور (دفتر چهارم)، محمدتقی فیاض بخش.

2. تذکره المتقین، محمد بهاری.

3. دانشنامه علامه طهرانی، محمدحسین طهرانی.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار (ط- بیروت)، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏،1403 ق‏، ج 68، ص 221.

2. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی‏، دارالکتاب‏، قم‏،1404 ق‏، ج 1، ص 47.

3. سمنانی، علاءالدوله، مصنفات فارسى سمنانى‏، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏،1383، ص 256.

4. حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه‏، بوستان کتاب‏، قم‏،1381، ج 1، ص 243.

5. سوره بقره، آیه 51.

6. سوره اعراف، آیه 142.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 2، ص 16.

8. ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القدیمه)، دارالکتب الإسلامیه‏، تهران‏،1409 ق‏، ج 2، ص 627.

9. حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه‏، بوستان کتاب‏، قم‏،1381، ج 5، ص 266.

10. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم‏،1408 ق، ج 1، ص 396.

11. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام،1409 ق، ج 11، ص 273.

12. ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القدیمه)، دارالکتب الإسلامیه‏، تهران، ‏1409 ق‏، ج 1، ص 317.

اگر انسان بخواهد در جهان مادي و خاکي دنيوي وجود داشته و کاري انجام دهد، لازم است که از بدن مادي و جسم خاکي بهره مند باشد تا به اهداف کمالي خود دست يابد.

پرسش: 
پاداش کم خوابي کم خوري کم گويي در توصیه های دینی و اخلاقی چگونه آمده است؟
 

پاسخ: 
مقدمه
هر کسي دوست دارد تا در دنيا در صحت و سلامتي جسم و روح زندگي کند و از بيماري در امان باشد. از نظر آموزه هاي ديني صحت و سلامت تن و روح و روان شرط عبادت و دستيابي به کمالات والاي انساني است؛ زيرا تن رنجور ناتوان از انجام واجبات و عباداتي است که انسان را به کمال مي رساند. 
 پاسخ تفصيلي:
انسان موجودي مرکب از جسم و روح است. روان که به زبان عربي به نفس تعبير مي شود، همان روح و جان مجردي است که در ماده دميده مي شود.
نفس و روان آدمي چنانکه خداوند در آيه  ی ی سوره مومنون مي فرمايد در پيدايش خود نيازمند بدن است؛ و انسان اگر بخواهد در جهان مادي و خاکي دنيوي وجود داشته و کاري انجام دهد، لازم است که از بدن مادي و جسم خاکي بهره مند باشد و اگر اين بدن در صحت وسلامت کامل نباشد، نفس و روان آدمي هم نمي تواند به اهداف کمالي خود دست يابد. بر اساس قاعده معروف «من فقد حسا فقد فقد علما؛ هر کسي حسي را از دست دهد، به تحقيق علمي را از دست داده است» هر عضوي از اعضاي بدن آدمي نقشي در کمال يابي دارد که ديگر اعضا نمي توانند جايگزين واقعي و کامل آن عضو مفقود و ناقص باشند.
از آيات قرآن به دست مي آيد که هر گاه به دلايل و عوامل عارضي و تغيير شرايط بدني مانند نقص و بيماري، انسان ناتوان از درک و فهم حقايق باشد و نتواند به معرفت صحيح دست يابد.(1) 
البته اين عذر شرعي از سوي خداوند پذيرفته مي شود، اما بايد دانست به همان ميزان از رسيدن به کمالات باز مي ماند. انسان بيمار نمي تواند روزه بگيرد و نماز بخواند يا به تمام و کمال اين اعمال عبادي را انجام دهد؛ و عذرش هم پذيرفته است اما در عين حال انجام صحيح و تمام هر عمل عبادي نقش بر روان و جان آدمي مي زند که هويت او را براي آخرت مي سازد. در حقيقت صقحه وجود هر فردي با هر فکر و عملي نقش برجسته اي مي گيرد و اندک اندک ماهيت و هويت او را تغيير مي دهد. اين گونه است که در مسير سقوط يا صعود قرار مي گيرد.  
اسلام به بهداشت جسم و روح بسيار اهميت مي دهد؛ زيرا تن نه تنها مرکب رهوار روان بلکه عامل تکامل و تطور آن است. از همين رو تن و روان در يکديگر تاثير متقابل دارند و صحت و سلامت هر يک در آن ديگري نيز تاثير گذاشته و به همان منوال بيماري و ناخوشي هر يک در ديگري تاثيرگذار است.
لذا در اسلام براي سلامتي جسم مراعات اعتدال (يعني اندازه خوابي و اندازه خوري ) صحيح است. و کم خوري و کم خوابي و اينها صحيح نمي باشد. همانطور که پرخوري و خواب زياد نيز  صحيح نيست. 
 اعتدال يعنى ميانه روى صحيح، و حد وسط در امور که نه در آن زياده روى باشد و نه کاستى، به تعبير امروز استاندارد هر چيزى همان حد اعتدال آن چيز است، مثلاً يک انسان بر اساس موازين پزشکى بايد شبانه روزى يک کيلو غذا بخورد، حال اگر بيشتر بخورد به راه افراط و اسراف رفته، و اگر کمتر بخورد، راه تفريط و کمبود را پيموده است، حد اعتدال و استاندارد او همان يک کيلو است. از اين رو اعتدال، خصلتى هماهنگ با مزاج و ساختار وجودى انسان سالم است، و در مقابل آن راه افراط و تفريط، راهى انحرافى از صراط مستقيم و ناهماهنگ با شاکله و ساختار انسان است. در قرآن مى‏خوانيم: «و کَذلِکَ جَعَلناکُم اُمَّةً وَسَطاً؛ همان گونه (که قبله شما يک قبله ميانه بين شرق و غرب است) شما را نيز امّت ميانه‏اى قرار داديم.»(2) 
همچنين حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايند: «لاتَرَى الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرَّطاً؛(3)هميشه انسان نادان، يا افراط گر و يا تفريط کننده است.» 
نه چندان بخور کز دهانت برآيد
نه چندان که از ضعف جانت بر آيد
اما در باره کم گويي بر اساس آيات و روايات آفت بسياري از مشکلات به ويژه براي روان آدمي دانسته اند. انسان پرگو دچار بيهوده گويي و ياوه گويي و دروغ و غيبت و تهمت و ديگر گناهان زباني مي شود.
البته لازم به ذکر است اگر سخن زياد در مسير حق و براي بيان حق و حقيقت باشد ارزشمند مي باشد  لذا هيچ عبادتي نزد خداوند برتر از سخن حق نيست ، چنانکه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله ) دراين باره مي فرمايند:
« رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أفضَلُ الجِهادُ كَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ ، أفضَلُ الجِهادِ كَلِمَةُ حُكمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ؛ (4)  پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برترين جهاد، سخن عادلانه در برابر پيشوايى ستمگر است. برترين جهاد سخن حق در برابر پيشواى ستمگر است. »
همچنين سخن اگر چه اندک ودر مسير باطل باشد مذموم مي باشد لذا هيچ گناهي بالاتر از سخن باطل نمي باشد. اين را هم بايد توجه داشت ، همان طور که بيشتر گناهان با زبان انجام مي شود قسمت مهمي از عبادات و اعمال نيک از قبيل ذکر خدا، ارشاد مردم ، تعليم و تربيت ، امر به معروف و نهي از منکر و جهاد نيز، با سخن گفتن و زبان انجام مي شود. از همين رو امام صادق(ع) مي فرمايد: «کلام في حق خير من سکوت علي باطل؛ سخن گفتن درباره حق، از سکوتي بر باطل بهتر است» (5)
البته کم گويي زماني فضيلت و خوي نيکوست که انسان با سکوت خويش به تفکر و تدبر در آيات آفاق و انفس بپردازد که اين تفکر شکوفايي و کمال انسان خواهد شد و نتيجه اش رضايت الهي و بهشت ابدي است. از همين رو امام علي (ع) مي فرمايد: إن المومن... إذا سکت فکر... و المنافق إذا سکت سها؛ سکوت مومن تفکر و سکوت منافق غفلت است.(6)
نتيجه:
اگر انسان بخواهد در جهان مادي و خاکي دنيوي وجود داشته و کاري انجام دهد، لازم است که از بدن مادي و جسم خاکي بهره مند باشد و اگر اين بدن در صحت وسلامت کامل نباشد، نفس و روان آدمي هم نمي تواند به اهداف کمالي خود دست يابد.  زيرا تن نه تنها مرکب رهوار روان بلکه عامل تکامل و تطور آن است. از همين رو تن و روان در يکديگر تاثير متقابل دارند و صحت و سلامت هر يک در آن ديگري نيز تاثيرگذار است. و جسم سالم هم در گرو اعتدال و ميانه روي در خوردن و خوابيدن است و کم خوري و کم خوابي همانند پر خوري و خواب زياد نهي شده است. همچنين کم گويي به خودي خود داراي ارزش نمي باشد چون سخن زياد اگر در مسير حق باشد ارزشمند است و همچنين اگر سخني در مسير باطل باشد اگر چه اندک و کم هم باشد باطل مي باشد و موجب پيدايش بسياري از گناهان مانند دروغ و غيبت و تهمت و ... است. 
کليدواژه: کم خوابي، کم خوري، کم گويي، قساوت قلب، سلامتي جسم، سلامت روح
پي نوشت ها:
1.    نساء، آيه  ی ی؛ انعام، آيه  ی ی؛ نحل، آيه  ی ی ی. 
2.سوره بقره، آيه 143.
3.شيخ رضي، نهج البلاغه، حکمت 70
4. متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، محقق: بكري حياني - صفوة السقا، چاپ پنجم، مؤسسة، 1401هـ/1981م ، ج3، ص78، ح 5576؛ محمدي ري شهري، محمد، مترجم: شيخي، حميد رضا، قم، موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، 1389، ج7، ص330، ح12840؛ 
5. صدوق، محمد بن علي، کتاب من لايحضره الفقيه، تصحيح: علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم،  ی ی ی یق، ج  ی، ص  ی ی ی.
6.حراني، ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلي‌اللّه عليهم، چاپ علي‌اکبر غفاري، قم،  ی ی ی یش. ص ی ی ی.
براي مطالعه در خصوص مباحث اخلاقي مي توانيد از کتاب هاي ذيل استفاده کنيد:
کتاب معراج السعاده تأليف ملا احمد نراقي
جامع السعادات، ملا محمدمهدي نراقي،
 

چنانچه دوستي‌ها منجربه فراهم نمودن زمينه رشد انسان گردد و مانع کج‌روي او شود بايد استمرار يابد؛اما اگر دوستي‌ها زمينه ی انحراف انسان را ايجاد کرد بايد محدود شود

پرسش:

سوال بنده اين است ما در مکتب اهل بيت و البته اسلام و کلام شهدا، اين را داريم که انسان فقط با کساني که مثل خودش و يا هم کيش خودش است دوست نشود بلکه بتواند با همه ارتباط برقرار کند و بتواند آنان را جذب کند. اما از طرفي هم مجدد در کلام اهل بيت و همجنين ادبيات فارسي و شعراي کهن، اين را داريم که با افراد يا همنشين هاي بد نزديکي نکنيم.اين دو منافات دارند؟ چگونه مي‌توان تناقض قائل نبود

پاسخ: 
مقدمه
انسان موجودي اجتماعي است و به همين دليل براي استمرار زندگي اجتماعي خود به برقراري روابط دوستانه با ديگران نيازمند است. منتها به دليل تأثيرپذيري‌اش از ديگران، در آموزه‌هاي اسلام ويژگي‌هاي متعددي براي دوستي‌ها ذکر شده است تا انسان با دقت در آنها دچار انحراف نگردد.
توصيه در بکارگيري شيوه ی صحيح در انتخاب دوست و تاکيد بر شيوه‌هاي درست دوست گزيني و ارائه ی روش‌هاي آزمودن دوست قبل از انتخاب آن، همه و همه نشان از اهميت اين موضوع دارد.
 متن پاسخ
از آنجايي که روح انسان بسيار حساس است به همين دليل تحت تأثير امور مختلف قرار مي‌گيرد، دوستي‌ها نيز تأثير شگرفي در شکل گيري شخصيت و رفتار و گفتار انسان دارند تا جايي که حتي برخي از مواقع سعادت و شقاوت انسان به امر دوستي گره مي‌خورد. به همين دليل در روايات اسلامي توصيه شده است که از دوستي با هر کسي بپرهيزيد و افرادي را به عنوان دوست برگزينيد که شرايط لازم را براي دوستي داشته باشند.
 به‌عنوان‌مثال امام باقر عليه‌السلام در حديثي مي‌فرمايند: به چهار گروه نزديک نشو و با آن‌ها برادري و دوستي نکن، نادان، بخيل، ترسو و دروغ‌گو...(1)
 آن دسته از رواياتي که ما را از هم‌نشيني با دوستان بد بر حذر داشته‌اند به دليل همين اثرپذيري انسان است. بنابراين انسان بايد از طريق تقويت ايمان و اراده ی خويش، روح خود را از تأثير بد گرفتن از ديگران در امان بدارد. وقتي انسان به اين حجم از ايمان و باور رسيد و توان حفظ ايمان خويش را داشت موظف است که ديگران را نيز بدين مسير دعوت نمايد. بنابراين آن توصيه‌هايي که انسان را به برقراري رابطه با ديگران و هدايت آن‌ها سوق مي‌دهد و انسان را براي جذب و اثرگذاري مثبت در ديگران تشويق مي‌کند منوط به اين است که انسان توان اثرگذاري داشته باشد. يعني از حيث ايمان پيش‌زمينه‌هاي لازم براي اثر مثبت گذاشتن و اثر منفي نگرفتن را دارا باشد. درواقع شخص بايد به درجه‌اي از هدايت ولو اندک رسيده باشد تا بتواند در همان حد ديگران را هدايت کند. پس اين سفارش‌ها مربوط به کساني است که خيالشان از بابت تأثير بد نپذيرفتن راحت است. درواقع مربوط به کساني است که از حيث ايمان اين‌قدر قدرت دارند که تحت تأثير دوستي‌هاي ناباب قرار نگيرند و خود را از معصيت محفوظ نمايند و الا اگر انسان سست اراده باشد و معاشرتش با ديگران سبب معصيت و فراموشي خدا شود در اين صورت تنها بودن، بهتر از همراهي با دوستان است.
در فرهنگ اهل‌البيت عليهم‌السلام معيار و ميزان دوستي کردن با ديگران، به ميزان و کميت و کيفيت تقواي آن‌ها بازمي‌گردد. اگر کسي اهل تقوا بود و نسبت به گناه نيز خوددار بود، بايد با او دوستي کرد تا از او اثر نيک گرفت و اگر کسي بويي از تقوا نبرده بود بايد از او فاصله گرفت تا مبادا دچار انحراف شويم.
امام علي عليه‌السلام دراين‌باره مي‌فرمايد: «برادران ديني‌ات را به‌اندازه پرهيزکاري‌شان دوست بدار». (2)
نتيجه
اسلام يک قاعده ی کلي براي ارتباط با دوستان بيان کرده است و آن اينکه چنانچه دوستي‌ها منجر به فراهم نمودن زمينه رشد انسان گردد و مانع کج‌روي او شود بايد استمرار يابد؛ اما اگر دوستي‌ها زمينه ی انحراف انسان را ايجاد کرد بايد محدود شود.
همان‌گونه که پيامبر اکرم (ص) مي‌فرمايند: «آدمي بر دين (روش) دوست خود است. پس هر يک از شما بايد بنگرد که چه کسي را به دوستي مي‌گزيند». (3)
يکي از علل موفقيت انسان‌هاي موفق و هدايت يافته، دوستان خوب و مناسب بوده است همان‌طور که انحرافات، اعتيادها، و ناهنجاري‌هاي اجتماعي، غالباً در اثر رفاقت‌هاي ناباب و دوستان منحرف تحقق‌يافته است.
کلمات کليدي:
دوست، دوست‌يابي، هد ايت دوستان، انحراف در دوستي

براي کسب اطلاعات دقيق‌تر در اين موضوع مي‌توانيد کتاب‌هاي «نقش دوستان در سرنوشت انسان از علي‌اکبر صمدي»، «دوست کيست؟ دوستي چيست؟ از مهدي دانشمند» و کتاب «دوست گزيني و آداب دوستي از حبيب‌الله فرحزاد» را مطالعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِيلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ ...» حر عاملي، ابوجعفر، وسائل الشيعه، ط-آل البيت، ج 12، ص 34
2. «أَحْبِبِ الاِْخْوانَ علي قَدْرِ التَّقْوي» علامه مجلسي، بحار الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، الطبعة  ی،  ی ی ی ی هـ. ق، ج 78، ص 252
3. «الْمَرْءُ عَلَي دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْينْظُرْ أَحَدُکمْ مَنْ يخَالِلُ» طوسي، محمد بن حسن، چاپ اول، دار الثقافة، قم، 1414 ق، ج 1، ص 518‌
 

بر اساس آموزه‏هاي ديني، کساني که ايمان بالاتري دارند، در عرصه تلاش براي کسب فضيلت‏هاي اخلاقي و محو رذيلت‏هاي اخلاقي، با انگيزه‏تر و جدي ‏تر هستند.

پرسش:

رفتار اخلاقي باايمان چگونه است؟

پاسخ: 
ايمان  تنها يک واژه و يا کلمه نيست، بلکه يک باور قلبي است.(1) باوري که به زندگي انسان  جهت  مي‌دهد و در  چگونه زيستن او نقشي مهمّ دارد و محور ارزش‌گذاري براي انديشه‌ها و عملکردهاي مردم است.
خداوند متعال نيز در قرآن کريم هرگاه ايمان را مطرح مي‌‌سازد،به دنبال آن عمل  را نيز بيان مي‌‌دارد(2)  تا نمود عيني ايمان را در عمل گوشزد کند . بنابراين ايمان زباني و يا اعتقاد صرف، ايمان نيست مگر آن‌که به لوازم آن چيزي که بدان معتقد شده‌ايم، ملتزم شويم و آثار آن را بپذيريم .
لذا درک فوائد ايمان، زماني معنا پيدا که انسان علاوه بر آنچه که به زبان مي آورد و باور قلبي دارد، به آنچه که خداوند دستور داده نيز عمل نمايد نه اينکه تنها به ايمان زباني و يا باور قلبي اکتفا نموده و از طرفي نيز در انتظار چشيدن فوائد ايمان باشد .
 علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد: «وقتي روح ايمان در دل کسي جايگير شد عقايد و اعمال او هم عوض شده، بصورتي که مناسب با ايمان باشد، در مي‏آيد؛عينا مانند ملکات نفساني از فضايل و رذايل که وقتي در نفس پيدا شد رنگ اعمال را هم مناسب با خود مي‏سازد.»(3)
همچنين در خصوص رابطه ايمان و اخلاق مي فرمايد: «ايمان به خدا همچون درختي است که توحيد ريشه آن است و داراي ميوه‏هايي است که در هر آن به اذن پروردگار ببار مي‏نشيند و ثمر مي‏دهد، که همان اعمال صالح مي‏باشند.و نيز داراي شاخه‏هايي است که همان اخلاق نيکو(ملکات نفساني مثبت)از قبيل تقوي، عفت و معرفت و شجاعت و عدالت و رحمت و نظاير آنها مي‏باشد.» (4)بر اساس اين ديدگاه مي‏توان گفت که اخلاق جزو ايمان است و درخت ايمان با اخلاق استوار مي‏ماند و يا به تعبير علامه ايمان بوسيله اخلاق حفظ مي‏شود. 
  البته در خصوص ايمان بايد به اين نکته نيز توجه شود که: ايمان داراي مراتبي مي باشد که هر کسي بنا به اعتقاد و عملي که انجام مي دهد به اين مراتب دست پيدا مي کند . و در اخلاقياتش نيز تاثير خواهد گذاشت. بنابراين ملاک شناختن فوائد ايمان به خدا ويکتا پرستي ؛ افراد و اشخاص نمي باشند چراکه چه بسا افرادي داعيه ايمان داشته باشند اما عملا در پائين ترين مراتب ايمان و اخلاق قرار گرفته و از ثمرات و فوائد ايمان  کمترين بهره را در زندگي خود نبرده باشند 
روزي حضرت امام علي (ع) صفات مؤمن را از پيامبر(ص) سؤال کرد؛ حضرت در جواب به يکصدو سه صفت براي مؤمن اشاره کرد که اکثر اين صفات به اخلاق مومن اشاره دارد.   به جهت اختصار به برخي از آن اشاره مي شود: مؤمن حليم و صبور، خوش گفتار و گشاده دل است، شادي او در صورتش نمايان و حزنش در سينه پنهان. خنده اش تبسم و اجتماعش تعلٌم است، غافل را تذکر مي دهد و جاهل را تعليم. در امري که به او مربوط نيست وارد نمي شود. غيبت هيچ شخصي را نمي کند و در شبهات احتياط مي کند. بسيار بخشنده است. از عسل شيرين تر و از کوه سخت تر است. سرٌ کسي را آشکار نکرده و زياد عبادت مي کند، در امانات مردم بسيار امين و راستگو و عفيف است. به وعده هايش وفا مي کند، به دنبال امور متعالي و برتر است، خرج زندگي اش کم و عبادتش زياد است، باطل را از دوستش قبول نمي کند و حق را حتي از دشمنش نيز قبول مي کند، در کَسب اش شبهه (چه رسد به حرام) وارد نمي کند. اگر با کسي دشمن باشد؛ اين دشمني او را از انصاف خارج نمي کند، و اگر کسي را دوست داشته باشد؛ به خاطر او به گناه نمي افتد. قطع رحم نمي کند (با پدر و مادر و فاميل، قطع ارتباط نمي کند و به آنها خصوصاً پدر ومادر احترام مي گذارد.) و با ايتام مهربان است(5)
 
 نتيجه اينکه، استحکام بنيان زندگي فردي ، خانوادگي و اجتماعي در گرو پايبندي به اخلاق مي باشد اما همين اخلاق نيز در گرو ايمان به خدا مي باشد و بر اساس آموزه‏هاي ديني، کساني که ايمان بالاتري دارند، در عرصه تلاش براي کسب فضيلت‏هاي اخلاقي و محو رذيلت‏هاي اخلاقي، با انگيزه‏تر و جدي ‏تر هستند. و مهم‏ترين واساسي‏ترين ضامن دوام اخلاق ، ايمان است. در جوامع فاقد ايمان به مبدأ ومعاد، مفاسد اخلاقي فراوان است؛ چون غرايز انساني در آنجا رهاست و انسان‏ها تسليم خواست‏هاي نفساني خود مي‏شوند. 
چنانکه قرآن کريم به اين نکته اشاره دارد«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَيْهِ وَکيلاً أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً» (6) آيا آن کس که هواىِ [نفس‏] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟ يا گمان دارى که بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلکه گمراه‏ترند.

پي نوشت ها:
1.    سيد محمد حسين‏،  طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن‏،مترجم، سيد محمد باقر، موسوي همداني ، چاپ پنجم،: قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، 1417 ق‏، ج ‏1، ص7 .
2.    « وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ...» عنکبوت، آيه 9و مائده، آيه 93؛ عصر، آيه 3 و...
3.    سيد محمد حسين‏،  طباطبايى، پيشين، ج 7، ص 517.
4.    همان ، ج 11، ص 244.
5.    مجلسي ،محمد باقر،بحارالانوار، انتشارات وفاء، بيروت، بي تا، ج64،ص310.
6.     سوره فرقان، آيه  43ـ44.
 

معرفت و شناخت نسبت به قرآن و دستورات متعالي آن، بررسي کلام معصومان و استفاده از عقل و روش عاقلان در بازشناسي خير از شر راهگشاست.

پرسش:

از کجا متوجه شويم کاري خير است و کاري شر؟ با توجه به فرموده خدا کارهايي هستند که ما پسنديده مي دانيم اما شر هستند و برعکس؟

پاسخ:

با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

مقدمه:

در مورد خير و شر مباحث فلسفي و عقلي بسياري وجود دارد که ماهيت و حقيقت آنها چيست و آيا آنها وجودي هستند يا عدمي  و... که در اين گفتگو نمي گنجد ولي همواره بين مردم درستکار و مومن اين سوال وجود داشته است که چه کاري خوب است و چه کاري بد است و نکته مهم آن است که ملاک خير وشر بودن افعال و گفتار وکارها را بدانيم تا بتوانيم تشخيص دهيم. که در ادامه مطالب به اين مسائل مي پردازيم.

جواب اصلي:

1.       اولين ملاک براي اين که خير و شر را بشناسيم، اين است که ببينيم خداوند چه چيزي را براي ما خير و شر معرفي کرده است چون او خالق همه چيزاست و از طرفي نسبت به انسان مهربان و رئوف است. بنابراين در احکامش چيزي ندارد که بخواهد بشر را اذيت کند. خداوند در تعيين برنامه ها و دستوراتش، سعادت و تکامل و بخش اصلي و جاودانه ما را در نظر گرفته است. چون ما آفريده شده ايم تا به آن مقام والاي انساني برسيم. راهش هم اين است که از خدايي که خالق ماست، راهنمائي بگيريم تا شبيه او شويم. چون اين هدف خلقت است و انسان با عمل به دستورات به سعادت و کمال مي رسد. بنابراين يکي از منابعي که بايد خير و شر را بشناسيم، قرآن کريم است. چون کتاب تخصصي است و خدا تمام فرمول هاي خلقت و قوانينش را به صورت واضح در اين کتاب بيان کرده است. اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايد: «خداوند متعال كتابى هدايتگر فرو فرستاده كه خير و شر را در آن بيان مى كند. پس روش حق را پيش بگيريد تا هدايت شويد و از راه بدى، روى گردان شويد تا به راه آييد».(1) در قرآن کريم تمام احکام و برنامه هاي زندگي در جنبه هاي مختلف فردي، اجتماعي، خانوادگي، سياسي و... بيان شده است. امروزه تفاسير روان بسياري نوشته شده که با مراجعه و مطالعه آنها مي توان به بسياري از مفاهيم خوب و بالاي قرآني و امور خير و شر از نظر قرآن پي برد. تفسير نمونه آيت الله مکارم يکي ازين کتب مفيد و سودمند است.

2.       دومين ملاک، فرمايشات معصومان عليهم السلام است. به شرطي که آنچه که از معصوم مي گيريم واقعاً معتبر باشد. فرمايش معتبر براي ما براي تشخيص خير و شر، اصل و پايه است. مطابق روايات معتبر و اصيل که در زيارت نامه امامان آمده، اهل بيت عليهم السلام اصل  و منبع خير معرفي شده اند «اگر سخن از خير و خوبي به ميان آيد شما اصل و فرع و معدن و پناهگاه و منتهاي خير و خوبي هستيد»(2) يکي از ملاک هاي بسيار آسان و خوب براي دستيابي به امور و ملاک هاي خيرو شر مراجعه به فرمايشات ايشان است. با جستجوي کليد واژه هايي مانند «خير الناس» «خيرالامور» «خيرکم» که به معناي بهترين مردم، بهترين کار، بهترين شماست مي توان با خيل عظيمي از کلمات گهربار اهل بيت مواجه شد. به عنوان نمونه ايشان يکي از بهترين ملاک هاي خير و شر بودن امور را به صورت کلي اين مي دانند که آن کار انسان را به بهشت برساند و از دوزخ دور کند. امام على عليه السلام مي فرمايد: «آن خوبى كه در پى آن آتش دوزخ باشد ، خوب نيست و آن بدى كه به دنبالش بهشت باشد ، بد نيست.»(3) يعني آنچه باعث ساختن معاد مي شود خير است و آنچه آخرت انسان را به باد مي دهد شر است. نتيجه اين بيان لزوم مراعات معاد و دستورات شريعت اسلام براي دستيابي به خير وشر است.

3.       سومين ملاک اساسي براي دستيابي به ملاک خير و شر، اموري است که عقلا خير يا شر محسوب مي شود و هر انساني خير وشر بودن آن را تاييد مي کند مانند خوبي عدالت يا بدي ظلم. همچنين سيره و روش عاقلان در همه جا در بسياري اوقات گره گشاست. بسياري امور است که خوبي يا زشتي شان با جوهره انسانيت کشف مي شود و نياز به وحي و بيانات الهي و اهل بيت (ع) ندارد. مثلا فتوت و جوانمردي يا احسان و خدمت به بشريت و ... را همه خوب مي دانند و نامردي  و يا آسيب زدن به نعمت ها و دستاوردها و محيط زيست و ... را همه عقلا بد مي دانند و همين کافي است.

4.       اما در مورد اين که گفتيد کارهايي هستند که ما پسنديده مي دانيم اما شر هستند و برعکس بايد بگوييم بله گاهي صورت کار قشنگ نيست؛ ولي به نفع ماست مثل داروي تلخي که پزشک تجويز مي کند. ولي به نفع مريض است. چون درمانگر است. پس داروي تلخ خير است. اما وقتي ملاک هاي اصلي و اساسي يعني شناخت قرآن و کلام معصومان و استفاده از عقل و عقلا را داشته باشيم ديگر در اين موارد نيز به مشکل برخورد نمي کنيم. مثلا قرآن صبر در برابر بد اخلاقي همسري که رفتاري ناخوشايند دارد داراي ظاهري ناراحت کننده ولي در اصل خير دانسته است.(4) چون اين صبر باعث رشد و تکامل دنيوي و اخروي مي شود.جهاد در راه خدا را خير دانسته در حالي برخي او را ناخوشايند مي داند(5) چون باعث حفظ کشور و ناموس و.. مي شود. يا برعکس اعلام مي کند که آسايش و افزايش نعمت براي کافران و گنهکاران ظاهرا خوشايند است ولي در واقع برايشان شر است(6) چون در واقع انسان را به سقوط و بدبختي نزديک مي کند. با دقت در اين آيات مي توانيم همان ملاک اساسي که در بيانات معصومان اشاره کرديم را پيدا کنيم. يعني ملاک خير و شر بودن آن است که انسان را به تکامل و عاقبت به خيري و بهشت برساند يا از سقوط انساني و آتش دوزخ نجات دهد. اگر کسي ملاک هاي خير و شر را خوب بشناسد در اين مرحله دچار خطا نخواهد شد.

نتيجه:

اگرچه مفهوم شناسي خير وشر مباحث طولاني معرفت شناختي و فلسفي مي طلبد ولي مي توان با بررسي و مراعات ملاک هاي خير وشر تا حد زيادي در اين مسير حرکت کرد. معرفت و شناخت نسبت به قرآن و دستورات متعالي آن، بررسي کلام معصومان و استفاده از عقل و روش عاقلان در بازشناسي خير از شر راهگشاست و با علم به اين ملاک ها ديگر انسان دچار خطاي در تشخيص که قرآن به آن اشاره کرده نخواهد شد.

کلمات کليدي:

خير، شر، خوبي، بدي ، ملاک خير، ملاک شر، معيار خيرو شر

پي نوشت ها:

1.       «إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ اَلْخَيْرَ وَ اَلشَّرَّ فَخُذوا نَهجَ الخير تَهتَدوا وَ اصْدِفوا عَن سَمتِ الشَّرِّ تَقصِدوا»  سيد رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، هجرت، قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص 242

2.       «إن ذكر الخير كنتم أوّله و أصله و فرعه و معدنه و مأواه و منتهاه.» شبخ صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج 2، ص 277

3.       «ما خَيرٌ بِخَيرٍ بَعدَهُ النارُ ، و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ..» كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 24

4.       «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا» سوره نساء، آيه 19

5.       «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ» سوره بقره، ايه 216

6.       «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ» سوره آل عمران، آيه 178

منبع جهت مطالعه در بيماري و شفا :

کتاب معناشناسي خير و شر: احمدرضا اخوت

پرسش:

رهبری در یکی از سخنرانی هاشون گفتند که باید غضب لله داشته باشیم یعنی برای خودمون به خشم نیایم و به خاطر توهینی که به دین و خدا شد خشمگین بشویم! خب اگر یک نفر به پدر و مادرمان توهینی کرد باید بنشینیم و نگاه کنیم؟

پاسخ:
مقدمه: 
خشمی که در راستای اطاعت از خداوند باشد و انسان در خشم خود، خشنودی خدا را در نظر داشته باشد آن خشم، خشمی پسندیده است؛ مثل خشم مؤمن نسبت به دشمنان خدا و هنگام انجام گناهان، امّا خشمی که جهت اطاعت از خداوند نباشد، بلکه در راستای پیروی از شیطان باشد و شخص رضا و خشنودی شیطان را مدنظر داشته باشد آن خشم، خشمی ناپسند است مانند خشم انسان نسبت به برادر دینی خود. 
این مطلب توضیحاتی دارد که در ادامه به آن می پردازیم: 
1. در روایات اسلامی نوعاً خشم و غضب به طور مطلق مورد مذمت و نکوهش قرارگرفته است، اما مشخص است که مراد از آن ها، غضبی است که برای هوای نفس و منافع شخصی باشد. زمانی که انسان غضبناک می شود عقل وی تحت الشعاع قرار می گیرد؛ چنان چه امام صادق (ع) می فرماید: «خشم و غضب، دل حکیم را تاریک می کند و هر کس غضب خود را در اختیار نگرفت، نمی تواند عقل خود را در اختیار بگیرد»(1). بر این اساس، فکرش به درستی کار نمی کند؛ همان طور که امام على (ع) فرمود: «تندخویی، بخشى از دیوانگى است؛ زیرا صاحب آن (در غالب موارد)، بعداً پشیمان می گردد و اگر چنانچه پشیمان نشد جنون او ریشه می دواند!»(2). بسیاری از تصمیم هایی که شخص خشمگین می گیرد درست نبوده و او دست به کارهایی می زند که بعداً پشیمانی را به دنبال خواهد داشت؛ بر این اساس باید از چنین خشمی به خدا پناه برد. 
2. همان طور که نوشتید برخی غضب ها ممدوح و پسندیده است. خشمی که برای رضای حق باشد نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار پسندیده و در برخی موارد، لازم و ضروری است. امام علی (ع) می فرماید: «...جهاد چهار شعبه دارد: امربه معروف، نهى از منکر، پایدارى در جبهه ها و کینه توزى با فاسقان. پس هر که امربه معروف کند پشت مؤمن را محکم ساخته و هر که نهى از منکر کند بینى کافر را به خاک مالیده و هر که در جبهه ها پایدارى کند به عهد و وظیفه خود عمل نموده و هر که با فاسقان کینه توزد براى خدا خشم گرفته و هر که براى خدا خشم بگیرد حقیقتاً مؤمن است‏. پس این است ایمان و پایه هاى آن»(3). این روایت به خوبی خشم برای رضای خدا را تأیید می کند. 
3. نکته مهم در اخلاق اسلامی این است که خشم و غضب برای رضای خدا نیز نباید از دایره اخلاق و شرع فراتر رود؛ یعنی مثلاً کسی که برای خدا خشمگین می شود، نباید به خود اجازه ظلم و ستم و فحاشی و هتاکی و کارهای غیراخلاقی بدهد؛ یعنی مثلاً در مواجهه با فاسقان تذکر محکم می دهد یا در جبهه جهاد محکم و جدی مبارزه می کند. نباید کسی تصور کند حالا که در مواجهه با گناه یا فسق یا کفار یا فاسق باید جدی و محکم و تند باشد، پس اجازه هر نوع ظلم و تجاوز از حق یا فحاشی و هتاکی را دارد. اسلام چنین اجازه ای به ما نمی دهد. امیرالمؤمنین در عین جدیت در جهاد، پا را از دایره اخلاق بیرون نگذاشته است. دریکی از جنگ ها وقتی لشکر دشمن شروع به فحاشی یا هتاکی کرد و لشکریان امیرالمؤمنین (ع) نیز قصد مقابله به مثل داشتند، حضرت فرمودند: «من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید; ولى اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آن ها را بیان کنید به گفتار صحیح نزدیک تر و براى اتمام حجّت رساتر است»(4) این سیره اهل بیت علیهم السلام است. در جای خود در کتب تاریخی ثابت است که فاطمه ی زهرا (س) دو خطبه طوفانی ایراد کرده؛ دو خطبه ی به معنای واقعی کلمه طوفانی. یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان (5)، یکی هم خطاب به زنان مدینه (6) که پُر است از مطالب بسیار مهم و اعتراضی و تنبیه نسبت به مفاهیم برجسته ی اسلامی که فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) در مورد آن ها خطر را احساس می کرد، ولی در این دو خطبه ی مهم و بزرگ و پُرشور، یک کلمه ی هتک و زشت و توهین آمیز وجود ندارد؛ و همه ی کلمات، محکم و مستحکم و بیانات متین و متقن است. پس به بهانه غضب برای خدا، ظلم و ستم و معصیت و بی اخلاقی جایز نیست. 
4. در مورد توهین به والدین هم می توان گفت باید با جدیت و محکم برخورد کرد. غضب و تندی شاید همیشه و همه جا لازم نباشد، ولی حتماً تذکر و دفاع از حیثیت آن ها لازم است. کسی حق ندارد به والدین ما توهین کند. اگر کسی این کار را کرد بدون این که مقابله به مثل کنیم باید به او تذکر بدهیم. باید بگوییم حق نداری توهین کنی. اگر اصرار به کارش دارد باید از او جدا شوید و جلسه را ترک کنید. این برخورد حتماً ارزشمند و از موارد غضب برای خداست. نتیجه: غضب و خشم غالباً نکوهیده و نشانه خروج از قوه عاقله و افراط است ولی غضب برای خدا هم داریم که ممدوح و پسندیده است و در منابع دینی بر آن تاییدات وجود دارد و خوب است که در دفاع از ارزش های اسلامی انسان به صورت جدی و محکم بایستد. منتها نباید از دایره اخلاق خارج شد و به بهانه غضب برای خدا نمی توان هتاکی یا فحاشی یا در بدی ها مقابله به مثل کرد. توهین به والدین نیز از مواردی است که نباید سکوت کرد. باید حتماً محکم و جدی تذکر داد و از مصادیق غضب برای خدا می تواند باشد. باید محکم تذکر دهید اگر اصرار داشت از او جدا شوید حتی در صورت ادامه آزار می توان از پیگیری حقوقی نیز استفاده کرد. 
منابع بیشتر برای مطالعه: - نماز و مهار خشم، علی نور محمدی. -خشم و شیوه های درمان آن از دیدگاه آیات و روایات، بهزاد بیرانوند. -فروبردن خشم، محمد قائم فرد. 
کلمات کلیدی:
خشم و غضب بیجا، کنترل خشم، پرخاشگری، غضب ممدوح.
پی نوشت ها: 
1.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الحدیث‏، قم‏، چاپ اول، 1429 ق، ج 3، ص 745: الْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ الْحَکِیمِ. وَ قَالَ: مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ، لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَه‏. 2
2.    . سید رضی، نهج البلاغه، محقق و مصحح: صبحی صالح‏، هجرت‏، قم‏، چاپ اول، 1414 ق‏، ص 514: «الْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم‏». 
3. شیخ مفید، الامالی، ص 278، کنگره شیخ مفید، قم‏، چاپ اول، 1413 ق‏: «وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ غَضِبَ لِلَّهِ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ تَعَالَى فَهُوَ مُؤْمِنٌ حَقّاً فَهَذِهِ صِفَهُ الْإِیمَانِ وَ دَعَائِمُه‏». 
4. نهج البلاغه، همان، ص 323: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْر». 
5. ن ک: شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج ۳، ص ۵۶۷-۵۶۸. 
6. ن ک: شیخ صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1403 ق، ص 354.
 

اصولاً مباحث اخلاقی و معنوی هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف نیازمند زمان هستند؛ یعنی نمی توان گفت کسی یک شبه مؤمن شده یا یک شبه دست از ایمان برداشته است.

پرسش:
برادر بزرگترم چند سال قبل نماز می خواند ولی حالا نه نماز می خواند و نه روزه می گیرد و وقتی به او می گویم روزه بگیر، می گوید شب ها تا صبح می گیرم و می خندد، چند وقت یکبار هم مشروب می خورد، یکبار هم که در خانه کسی نبود و من وارد خانه شدم او را با یک نامحرم دیدم. ایشان پنج سال از من بزرگتر است و من 17 سال دارم و بسیار ترسوام مخصوصا در ارتباطات اجتماعی به حدی که از یک اخم دیگران می ترسم برای همین سعی می کنم در جمع نباشم حال من چه وظیفه ای نسبت به او دارم و چگونه می توانم او را هدایت کنم؟
 

پاسخ:
مقدمه: 
انسان موجودی مختار است و با اختیار خود دست به انتخاب می زند. اگر نگرش انسان نگرش دینی و الهی باشد انتخاب های او بر مبنای اصول دین خواهد بود و چنانچه در نگرشش دچار اشکال شود رفتارهای نادرستی از او سر خواهد زد. در نگرش و تربیت دینی تعبد و بندگی خداوند به واسطه نماز به اثبات می رسد و پرهیز از امور حرام همچون رابطه با نامحرم، شراب خواری، ظلم به دیگران و در یک کلام دوری از گناه در اولویت قرار می گیرد پس هر جا شاهد رفتار غیردینی هستیم به این نتیجه می رسیم که نگرش الهی شخص دچار خطر شده است و احتمال تخریب آن وجود دارد. 
اصولاً مباحث اخلاقی و معنوی هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف نیازمند زمان هستند؛ یعنی نمی توان گفت کسی یک شبه مؤمن شده یا یک شبه دست از ایمان برداشته است. امور متعددی در مسیر زندگی انسان می تواند به تدریج بر کمیت و کیفیت ایمان انسان ها اثر بگذارد و آن ها را دچار ضعف یا تقویت ایمان نماید همان گونه که نوشتید برادرتان قبلاً اهل نماز بوده اند درواقع نور ایمان، ایشان را به تعبد دعوت می نموده و تربیت والدین و طهارت و پاکی روح هم در این زمینه بی تأثیر نبوده است، اما در ادامه حتماً عواملی بر میزان تقید ایشان تأثیر گذاشته و او را نسبت به انجام عبادات بی انگیزه کرده است تا جایی که حتی مرتکب سایر گناهان هم می شوند. دعوت به خیر: همهٔ ما به عنوان مسلمان موظف هستیم تا یکدیگر را امربه معروف و نهی از منکر نماییم. در این موضوع باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. ضمن اینکه وظیفهٔ امربه معروف و نهی از منکر نسبت به نزدیکان از اهمیت بیشتری برخوردار است. قرآن می فرماید: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ؛ مردان وزنان باایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امربه معروف و نهی از منکر می کنند (1) بنابراین در این مسیر خسته نشوید و بدانید که از ویژگی های مؤمن این است که نسبت به رفتار دیگران احساس مسئولیت دارد. شروع تغییر از خود: ما نمی توانیم در وهلهٔ اول رفتار دیگران را تغییر دهیم، بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکر دادن های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با نماز و غر زدن های پیوسته نمی تواند نتیجهٔ خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پایبندی خود به نمازخواندن دقت کنید و حواستان باشد که این پایبندی شعارگونه نباشد، بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا برادرتان از دیدن عمل شما به این امور ترغیب گردند و الا اگر سهل انگاری ولو به میزان محدود در رفتار خود شما هم دیده شود ایشان انگیزه ای برای تغییر نخواهند داشت. ریشه یابی: گاهی نماز نخواندن افراد به دلیل تضعیف مبانی اعتقادی آن هاست؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و این گونه دیدگاه برادرتان در مورد خدا، قیامت، معاد و ...را تقویت کنید. گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر اما به میزان کم، گهگاه از فواید و برکات نماز و تأثیرات بد بی نمازی در زندگی با ایشان صحبت کنید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت جواب خواهد داد. قرآن می فرماید: «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می بخشد»(2). نقش اعجاز گونهٔ محبت: مطمئن باشید محبت ورزی اثری اعجاز گونه دارد. شما با ابزار محبت و به دوراز تنش و تشنج می توانید ایشان را متقاعد کنید تا به نمازخواندن رو بیاورند. از زیر نظر گرفتن و کنترل رفتارهای او برای مدتی بپرهیزید. مراقب باشید در این مسیر دچار افشاگری، بردن آبروی ایشان، سرزنش و رسوا نمودن ایشان مقابل دیگران نگردید. حذف عوامل محیطی: اصلی ترین علت کاهلی در نماز افتادن در دام گناه است. عبادت و بندگی احتیاج به توفیق دارد و این توفیق به دست نمی آید مگر اینکه دل را از گناه پاک کنیم. شاید عوامل محیطی یا دوستان و اطرافیان منجر به دعوت برادر شما به انجام کارهای حرام همچون خوردن مشروب و یا رابطه با نامحرم شده و همین گناهان توفیق عبادت را از او سلب نموده است. تأثیر اطرافیان و ارتباط با آنان دلیل محکمی برای کاهلی در نماز است. واقعاً نشست وبرخاست با افراد غافل چنان اثر منفی بر وجود انسان نه فقط بر نماز و اقامهٔ آن بلکه بر عقاید و احوالات فرد می گذارد که وصف ناپذیر است؛ بنابراین برای دعوت ایشان به نماز باید او را از انجام گناهان نهی کرد و عوامل محیطی را حذف نمود. یادآوری نعمت ها: نعمت هایی که در زندگی دارید را به موضوع سپاسگزاری از صاحب این نعمت ها یعنی خداوند گره بزنید و این گونه هشدار دهید که کفران این نعمت ها منجر می شود تا خداوند نعمتش را سلب نماید. در این گفتگوها نماز را وسیلهٔ تشکر از خداوند معرفی کنید تا این گونه نسبت به نمازخواندن ترغیب گردند. همچنین از سایر اموری که برادرتان بدان معتقدند بهره ببرید مثلاً اگر ایشان به امام حسین علیه السلام علاقه دارند می توانید از طریق همین علاقه ایشان را به نماز دعوت کنید. گاهی مواقع افراد فکر می کنند چون ممکن است خداوند آن ها را نبخشد از خواندن نماز مأیوس می شوند در این رابطه نیز باید مغفرت و رحمت الهی را به ایشان یادآور شوید. کتاب هایی با موضوع نماز را تهیه و مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به خواندن آن ها راغب گردد. بهره بردن از واسطه ها از واسطه هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید مثلاً اگر حرف شنوی ایشان از مادر یا پدرتان زیاد است می توانید محرمانه این موضوع را با مادر یا پدرتان مطرح کنید و از آن ها درخواست کنید تا غیرمستقیم و نه از جانب شما، به ایشان تذکر دهند. تمرکز بر رفتارهای خوب: یکی از اموری که می تواند در عدم رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد این است که کارهای نیک و شایستهٔ آن ها و ویژگی های مثبتی که دارند دیده نمی شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق اند؛ بنابراین سایر ویژگی های مثبت ایشان را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به نماز فراهم آورید. این را بدانید که با اجبار کسی را نمی توان هدایت نمود چه بسا تأثیر منفی آن بیشتر از هدایت گردد. اگر رابطه شما با برادرتان اکنون به جبهه گیری و حساسیت نشان دادن و صف آرایی منتهی شده است برای مدتی سکوت کرده و حرفی به او نگویید و به دنبال اجرای روش غیرمستقیم باشید و به شکلی از همکاری افراد دیگر بهره مند شوید. از دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده ایم تا خواسته های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم. نتیجه: اگر رابطهٔ والدین شما با برادرتان خوب است و والدین روش درست امربه معروف و نهی از منکر را می دانند می توانید در رابطه با گناهان ایشان با یکی از والدین صحبت نمایید؛ و از آن ها درخواست کنید تا برای هدایت ایشان قدم بردارند؛ اما اگر رابطهٔ والدین شما با برادرتان خوب نیست و گفتن این موضوعات جو را متشنج می کند لازم نیست با آن ها صحبت کنید. اگر دوستان مشترکی دارید یا در بین فامیل افراد نمازخوان و متعهدی هستند می توانید به بهانه های مختلف زمینهٔ دیدار و رفت وآمد با آن ها را فراهم نمایید تا به واسطهٔ این معاشرت ها برادرتان نیز از مسیر خطا بازگردند. یادتان باشد که ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید. 
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
 1. راز نماز، محسن قرائتی. 
2. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی. 
3. بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته. 
4. گناه شناسی، محسن قرائتی.
 5. واجب فراموش شده، راهبردهای مقام معظم رهبری درزمینهٔ امربه معروف و نهی از منکر. 
کلمات کلیدی:
 نماز، بی نمازی برادر، روش امربه معروف، نهی از منکر، کاهل نماز، . 
پی نوشت ها: 
1.    سوره توبه، آیه 71. 
2.    . سوره ذاریات، آیه 55.
 

صفحه‌ها