اخلاق

ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌ تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.

موقع ازدواج در مورد اعتقادات شوهرم سوالاتي پرسيدم ایشان گفت: نماز میخواند و روزه ميگيرد بعد از دوسال زندگي متاسفانه همه چيز را سبک می شمارد و نمازهایش را يکي در ميان میخواند يا کلا نميخواند الان که پنجمين سال است که با ایشانم هستم و يک بچه چهار ساله دارم متاسفانه روزه هم نميخواهد بگيرد!  با اينکه براي من روزه گرفتن در ماه رمضان خيلي مهم است الان مانده ام چه کار کنم؟ نگران آينده فرزندم هستم.

پاسخ :
مقدمه:
همهٔ ما به‌عنوان مسلمان موظف هستیم تا یکدیگر را در صورت وجود شرایط، امربه‌معروف و نهی از منکر نماییم. در این مسئله باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت‌ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. ضمن اینکه وظیفهٔ ارشاد و هدایت نسبت به نزدیکان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
پاسخ اصلی:
یکی از ملاک‌های مهم در امر ازدواج، همتایی در موضوعات اعتقادی است که دختر و پسر باید قبل از ازدواج نسبت به این موضوع توجه ویژه داشته باشند. هرچند شما فرمودید موقع خواستگاری در رابطه با نماز و روزه از ایشان سؤال کرده‌اید اما لازم بوده تا اطلاعات خویش را در این زمینه کامل‌تر می‌کردید. اطلاعات انسان در این زمینه فقط از طریق سؤال پرسیدن از خود شخص کامل نمی‌شود بلکه لازم است افراد از طریق تحقیق، مشورت گرفتن از اطرافیان و رجوع به مشاورهٔ متعهد قبل از ازدواج، نسبت به این امور آگاهی کامل کسب نمایند.
اقدام فوری:
اینکه نوشتید ایشان در دو سال اول به نماز و روزه اهتمام می‌ورزیدند و بعد کم‌کم دچار ضعف شده، نماز را سبک می‌شمردند. بازهم لازم بوده تا شما به‌محض اینکه با سهل‌انگاری ایشان در نماز روبرو شدید تلاش می‌کردید تا دلیل این کار را پیداکرده، کمک لازم را به عمل می‌آوردید. درواقع می‌توان نتیجه گرفت؛ عوامل تأثیرگذار در وجود ایشان به شکل پلکانی و گام‌به‌گام منجر به تضعیف عملکرد ایشان شده است.
بهترین رفتار:
ما نمی‌توانیم در وهلهٔ اول رفتار دیگران را تغییر دهیم بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکر دادن‌های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با نماز و روزه و غر زدن‌های پیوسته نمی‌تواند نتیجهٔ خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پایبندی خود به این امور (نماز و روزه) دقت کنید و حواستان باشد که این پایبندی شعارگونه نباشد بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا همسرتان از دیدن عمل شما به این امور ترغیب گردند و الا اگر سهل‌انگاری ولو به میزان محدود در رفتار خود شما هم دیده شود ایشان انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت. هنگام به وجود آمدن هر مشکلی، ما اول رفتارهای خودمان را موردسنجش قرار می‌دهیم تا مطمئن شویم در ایجاد این مشکل دخالتی نداشته‌ایم وقتی خیالمان از جانب خودمان راحت شد سراغ تأثیر سایر علل می‌رویم.
دقت در رفتار خود:
اگرچه ما ناراحتی شمارا از این مسئله درک می‌کنیم اما لازم است شما نیز از خودتان بپرسید که من بر ای تقویت ایمان و اعتقاد او چه کرده‌ام؟ و یا در تضعیف این عقیده چه دخلی داشته‌ام؟ اگر احساس می‌کنید رفتار نادرستی در این زمینه داشته‌اید و یا کج‌خلقی و بدخلقی کرده‌اید و همین‌ها باعث شده تا ایشان بر رفتار نادرست خود اصرار بورزند باید رفتار خود را تصحیح نمایید.
محبت کردن:
مطمئن باشید محبت ورزی اثری اعجاز گونه دارد. شما با ابزار عشق و محبت و به‌دوراز تنش و تشنج می‌توانید ایشان را متقاعد کنید تا دوباره به نمازخواندن و روزه گرفتن بازگردند. از زیر نظر گرفتن و کنترل رفتارهای او برای مدتی بپرهیزید و به‌گونه‌ای با همسر خود رفتار کنید که جذب اخلاق شما گردند. گاهی وجود دوستان جدید و یا فضای جدید منجر به بی‌توجهی انسان به امور عبادی می‌گردد. امروزه متأسفانه فضای مجازی عامل مهمی در تضعیف عقاید مردم است، لذا از طریق همان محبت ورزی که اشاره شد برنامه حضور ایشان در فضای مجازی را مدیریت نمایید.
راهکارهای مهم:
1.    کتاب‌هایی با موضوع نماز و همچنین روزه را تهیه و مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به خواندن آن‌ها راغب گردد.
2.    علاوه بر این رفت‌وآمد خود با خانواده‌های مذهبی را نیز بیشتر نمایید تا از این طریق تأثیرات مثبتی در او ایجاد گردد. اگر با افراد نامناسب معاشرت دارند سعی نمایید به‌صورت غیرمستقیم و بدون موضع‌گیری، ایشان را از دوستان نامناسب فاصله دهید.
3.    از واسطه‌هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید. مثلاً اگر حرف‌شنوی ایشان از مادر یا پدرشان زیاد است می‌توانید محرمانه این موضوع را با مادر یا پدرشان مطرح کنید و از آن‌ها درخواست کنید تا غیرمستقیم و نه از جانب شما، به ایشان تذکر دهند.
4.    یکی از اموری که می‌تواند در عدم رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد این است که کارهای نیک و شایستهٔ آن‌ها و ویژگی‌های مثبتی که دارند دیده نمی‌شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق‌اند؛ بنابراین سایر ویژگی‌های مثبت ایشان مثل اهل کار بودن، خوش‌اخلاق بودن و ... را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به نماز و روزه فراهم آورید.
5.    در ایجاد آرامش در منزل تلاش کنید و اجازه ندهید این موضوع تبدیل به سوژه‌ای برای برهم زدن آرامش زندگی شما گردد.
6.    از دعا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده‌ایم تا خواسته‌های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم.
7.    توجه به اینکه همسرتان نماز می‌خواندند و کم‌کم در این مسئله سست شده‌اند نشان می‌دهد که ایشان منکر ضروری دین نیستند و فقط دچار غفلت شده‌اند، لذا شما فقط باید از طریق راهکارهایی که ارائه شد درصدد کمک به ایشان باشید. قرآن می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ: مردان وزنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امربه‌معروف و نهی از منکر می‌کنند.» (1) بنابراین در این مسیر خسته نشوید و بدانید که از ویژگی‌های مؤمن این است که نسبت به رفتار دیگران احساس مسئولیت دارد.
8.    البته گاهی هم نماز نخواندن و یا روزه نگرفتن افراد به دلیل تضعیف مبانی اعتقادی آن‌هاست؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و این‌گونه دیدگاه همسرتان در مورد خدا، قیامت و معاد و ...را تقویت کنید.
جهل و غفلت:
گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر اما به میزان کم از فواید و برکات نماز و روزه و تأثیرات بد بی‌نمازی و روزه‌خواری بر روی تربیت فرزند با ایشان صحبت کنید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت جواب خواهد داد. قرآن می‌فرماید: «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می‌بخشد»(2).
محبت به فرزند:
علاوه بر این دقت کنید که خودتان با عمل خویش و از طریق مهربانی و محبت به‌گونه‌ای با فرزندتان رفتار نمایید تا تأثیر فرزند از رفتار دینی شما بیش از تأثیر او از رفتار نامناسب پدرش باشد. نعمت‌هایی که در زندگی دارید را به موضوع سپاسگزاری از صاحب این نعمت‌ها یعنی خداوند گره بزنید و این‌گونه هشدار دهید که کفران این نعمت‌ها منجر می‌شود تا خداوند نعمتش را سلب نماید. در این گفتگوها نماز را وسیلهٔ تشکر از خداوند معرفی کنید تا این‌گونه نسبت به نمازخواندن ترغیب گردند یا از سایر اموری که همسرتان بدان معتقدند بهره ببرید مثلاً اگر ایشان به امام حسین علیه‌السلام علاقه دارند می‌توانید از طریق همین علاقه ایشان را به نماز دعوت کنید.
نتیجه:
برخی از افراد منطقی هستند و با زبان منطق و استدلال راحت‌تر موضوعی را می‌پذیرند. برخی دیگر نیز از طریق نصیحت و بیان عوارض و عواقب یک امر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. عده‌ای نیز فقط بامحبت دیدن تغییر می‌کنند؛ بر شما لازم است تا متناسب با نوع شخصیت همسرتان از روش مناسب استفاده کنید. در هیچ‌یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و احترام نهادن دور نشوید. علاوه بر این تبلیغ عملی داشته باشید یعنی باید آثار خواندن نماز در رفتار و کردار و گفتارتان نمایان باشد. با روش همراه بامحبت امربه‌معروف و نهی از منکر کنید و ناامید نشوید. شما با انجام امربه‌معروف و نهی از منکر وظیفه خود را انجام داده‌اید و دیگر وظیفه‌ای ندارید. یادتان باشد که ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بهترین پناهگاه، رحیم کارگر محمدیاری
2. راز نماز، محسن قرائتی
3. از ژرفای نماز، سید علی خامنه‌ای
4. این است نقش عبادات، محمدباقر صدر
5. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
6. بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته
7. نماز و روزه از دیدگاه قرآن و حدیث، مهدی امین

کلیدواژه‌ها:
 نماز، بی‌نمازی همسر، روابط زوجین، اختلاف اعتقادی
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره توبه، آیه 71.
2. سوره ذاریات، آیه 55.
 

تاثیر سیاست در روابط خانوادگی
اساس ازدواج و شروع زندگي مشترک را خداوند متعال طرح‌ریزی کرده است که زن و مرد در کنار يکديگر به آرامش برسند.

پرسش:

دختر 34 ساله‌ای که مجرد است و پايبند مسائل شرعي و بسيار فعال در دفاع از انقلاب و ارزش‌های آن می‌باشد طوري که کارهاي در اين رابطه به مسائل مهمي در زندگي او تبدیل‌شده که در رابطه با آن‌ها احساس وظيفه زيادي می‌کند خواستگاري دارد که پايبند واجبات در حد رساله و آنچه علم دارد مرجع تقليدش واجب کرده، ولي در مسائل فوق تنها به رأی دادن در بعضي از انتخابات قناعت می‌کند و هیچ‌گونه فعاليت ديگري ندارد و اين بی‌توجهی به انقلاب و سرنوشت آن باعث کدورت دخترخانم شده است. بعلاوه آقا براي خانم شرط کرده که کليه فعالیت‌های خود را دراین‌باره به‌غیراز شرکت در انتخابات بايد متوقف کند. خواستم بپرسم که پذيرفتن اين ازدواج از سوي خانم با شرايط یادشده درست است يا نپذيرفتن آن؟

پاسخ:

دوست عزيز؛ ازدواج به‌عنوان يکي از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین تصميمات زندگي هر فردي داراي ابعاد و زواياي گوناگون فکر و رفتاري، فردي و اجتماعي است؛ که با دقت نکردن به هرکدام از آنان ممکن است فرد دچار خطاي شود که جبران کردن آن بسيار سخت‌تر از تصميم گرفتن ابتدايي آن است.

اگر بخواهيم سؤال شمارا به‌صراحت پاسخ دهيم بايد عرض کنيم:

بنا بر پیش‌فرض شما نسبت به نوع رفتار و نگرش بسيار متفاوت دخترخانم و آقاپسر اين ازدواج از هم‌اکنون دچار تنش و اصطکاک‌های بسيار زيادي است که اين تفاوت به‌عنوان يکي از مهم‌ترین زمینه‌های اختلاف و ناآرامي در زندگي مشترک است. درحالی‌که اساس ازدواج و شروع زندگي مشترک را خداوند متعال طرح‌ریزی کرده است که زن و مرد در کنار يکديگر به آرامش برسند. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرارداد در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند.»(1)

دوست عزيز؛ قدم اول براي هر فردي در امر مقدس ازدواج تعيين اولویت‌های زندگي مشترکش است.

اين اولويت می‌تواند به سليقه هر فردي به‌گونه‌ای خاص چيدمان شود يا بر اساس هر نوع نگرش و گرايش ديني و مذهبي در نظر گرفته شوند؛ اما درهرصورت انتخاب هر اولويتي به معناي انتخاب صحيح و درست نيست. يعني ممکن است شما در انتخاب همسر آينده خود يکي از مهم‌ترین اولویت‌هایتان چهره، ثروت، تحصيلات، فاصله سني، نگاه سياسي يا انقلابي و ... باشد.

اما بايد حتماً مشورت و بررسي شود:

آيا اين اولويتي که شما انتخاب کرده‌اید درست است يا غلط؟

بجاست يا نابجا؟

اگر جزء اولویت‌هاست، اولويت چندم است اول يا دهم؟

همه اين امور و بسياري از موارد ديگر نياز به بررسي و مشورت دارند.

متأسفانه توضيحات شما اصلاً در اين زمينه کافي نيست و فقط يک بعد از ابعاد را لحاظ کرده‌اید. درحالی‌که دخترخانم سؤال شما قطعاً بايد ابعاد ديگر مسئله را نيز لحاظ کند و بعد از جمع‌بندی واقعي ببيند تصميم درست چيست.

در يک حالت ممکن است اين آقايي که در توضيحات خود ترسيم فرموديد، ازلحاظ اخلاق، حسن خلق و خوش‌رویی، ازلحاظ مسئولیت‌پذیر بودن و اهل کار و تلاش بودن، ازلحاظ آداب و معاشرت اجتماعي و خانوادگي، ازلحاظ همسر دوستي و مديريت زندگي، فردي قابل‌قبول يا ممتاز باشد؛ در اين صورت اين خانم بايد بسيار دقت کنند که به خاطر تشخيص اشتباه در اولویت‌های خود دچار خطا نشوند!

اين خانم بايد به همه ابعاد ضروري در زندگي مشترک آشنا شوند و توجه کنند. زيرا زندگي مشترک و ازدواج در چارچوب اسلام و دين با چيزي که ايشان در حال رفتار کردن نسبت به آن هستند متفاوت است.

درنهایت اين خانم بايد با مشاورين ازدواج اسلامي بيشتر مشورت کنند تا علاوه بر بهتر و صحيح نگاه کردن به ملاک‌های دين و الهي بتوانند بهترين تصميم را در اين زمينه اتخاذ کنند.

 

پی‌نوشت:

1. روم (30)، آيه 21.

روش انتقاد در مناظرات
نقد و انتقاد هم می‏تواند باهدف روشن نمودن حقایق و خوبی‌ها سازنده و ارزشمند باشد و هم می‏تواند باهدف بزرگنمایی عیب‌ها و پوشاندن خوبی‌ها باشد.

پرسش:

ملاک تشخیص بین انتقاد صحیح و عیب جویی,غیبت یا استهزاء خصوصا در مباحثات سیاسی چیست؟

پاسخ:

مقدمه:

در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امربه‌معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین (1)، جرح‌وتعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و ... وجود دارند که باکمی دقت در آن‌ها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل‌هایی که شاید برخی از آن‌ها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان‌پذیر نخواهد بود. در ادامه بیشتر توضیح می‌دهیم.

متن اصلی:

 واژه نقد در لغت به معنای، تفکیک سره از ناسره، جدا کردن ناخالصی‏ها از خالصی‏ها، عیب‌ها را نمایاندن و پنهان‌ها را رو کردن آمده است (2) و همچنین به معنای، شی‏ء را در محک قرار دادن و سالم را از ناسالم تشخیص دادن است و منتقد در عرصه انتقاد در پی نشان دادن و رفع بدی‌ها، ناخالصی‏ها و پلیدی‌هاست تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. (3) هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال می‌کند چنانچه، پزشک اگر جویای عیب و علت «بیمار» خویش است، عیب‌جویی‌اش باید از روی علاقه‌مندی و نیک‌اندیشی و به‌قصد خیر و خدمت باشد، لذا نقد و انتقاد هم می‏تواند باهدف روشن نمودن حقایق و خوبی‌ها سازنده و ارزشمند باشد و هم می‏تواند باهدف بزرگنمایی عیب‌ها و پوشاندن خوبی‌ها و هتک حرمت، غیبت، توهین و افترا مبتنی بر شایعات، مخرب و ضد ارزشی باشد.

مرز غیبت و انتقاد (نهی از منکر)

در ابتدا لازم می‌دانیم تا تعریفی از غیبت داشته باشیم. براي غيبت تعریف‌های مختلفي در کتب اخلاقي و کتب فقهي ذکرشده است، ما در اینجا به تعريفي که امام خميني و به‌تبع شهيد ثاني در کتاب خود ذکر کرده‌اند، اکتفا می‌کنیم که دقیق‌ترین تعريف محسوب می‌شود: «غيبت عبارت است از ياد کردن انسان غايب به چيزي که خوشايند او نيست و ازنظر عرف کاستي و نقص براي او محسوب می‌شود به‌قصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص»(4) طبق اين تعريف چند مؤلفه در تعريف غيبت دخيل است: 1- در غياب شخص جمله‌ای ذکر شود. 2-این‌که جمله‌ای باشد که شخص از شنيدن آن ناراحت شود. 3-آن سخن به لحاظ عرفي نقصان براي شخص محسوب می‌شود (و پنهان باشد).

 پس غیبت مربوط به موضوعات شخصی و شخصیت افراد است آن‌هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد، اما اگر عیب‌ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی و عملکرد افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه‌تنها جنبه غیبت نخواهد داشت بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هرگونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آن‌ها و برطرف شدن نواقص کارها و برنامه‌هایشان می‌شود.
بر این اساس، چنین نقدها و تحلیل‌هایی، اگر تنها جهت شناخت وضعیت حاکم بر جامعه و تلاش برای بهبود آن باشد، ایرادی نخواهد داشت، اما اگر افرادی بخواهند در ضمن تحلیل و نقد، عقده‌ها و کینه های شخصی و گروهی خود را برآورده ساخته و علاوه بر سخنان لازم در یک نقد سالم، گفتاری را در ارتباط با طرف مقابل بر زبان‌آورند که بودونبود آن در تحلیل انجام‌شده مساوی است، در برابر پروردگار مسئول خواهند بود و از آن جایی که هر فرد به درون خودآگاهی کامل دارد، شناسایی مرز بین تحلیل، غیبت و تهمت و... در این موارد که تا حد زیادی وابسته به انگیزه افراد است، چندان دشوار نخواهد بود.

آداب و اصول اخلاقی انتقاد:

۱- گام اول انتقاد شروع از خود: بسیاری از ما در دیدن عیب و نقص دیگران ریزبین و دقیق هستیم، بااینکه ناقد ابتدا باید از خود شروع کند و در گام نخست، در جستجوی زدودن عیب‌های خویش باشد. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «خوشا به حال کسی که عیوب خودش او را از عیب‌گویی دیگران بازداشته است»(5) در جای دیگر نیز حضرت فرمودند: «بزرگ‌ترین عیب آن است که چیزی را زشت انگاری که خود به همانند آن گرفتاری»(6) بنابراین اگر ما واقعاً، به‌قصد اصلاح و رفع نقایص، به‌نقد اندیشه‌ها یا رفتارهای دیگران می‌پردازیم، بهتر است از خود شروع کنیم و پیش از هر کس دیگری به اصلاح و نقد خود بپردازیم. (7)

2- فقط از رفتار و کارهای خطا انتقاد شود یعنی بر ناقد لازم است که میان حساب اشخاص و کار و رفتار آن‌ها تفکیک نماید و با سر زدن خطاهای موردی از اشخاص خوب نباید قضاوت ناصحیح (حکم به بد بودن شخص) داشته باشد.

3- انتقاد بدون توهین و برچسب زدن (مثل منحرف، دروغ‌گو، خائن و...) انجام شود.

4- انتقادگر، فرصتی برای جبران به انتقاد شونده بدهد.

5- انتقاد همراه با ذکر کارها و اوصاف مثبت انتقاد شونده باشد.

6- روش انتقادگر عیب‌پوشی و رازداری باشد نه افشاگری (8).

نتیجه:

از آن جا که شخصیت‌های اجتماعی و سیاسی مانند مسئولان و مدیران در قبال مردم و جامعه باید پاسخ‌گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان‌ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آن‌ها ندارد بنابراین صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست و این عمل غیبت و از گناهان کبیره است؛ اما بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه‌بر ظنیّات و افراط‌وتفریط‌ها و باهدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و ازجمله امور پنهان محسوب نمی‌شود، اصطلاحاً به آن غیبت گفته نمی‌شود.

کلیدواژه:

نقد مسئولین، غیبت، افتراء، نهی از منکر، نصیحت.

منابع جهت مطالعه:

  1. جامع السعادات: ملا مهدی نراقی.
  2. اخلاق و آیین نقد، سید حسن اسلامی.
  3. سیری در نهج‌البلاغه، مرتضی مطهری.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ كلينى در كتاب الحجة از «كافى»، اين باب را گشوده است «باب ما امر النبى (ص) بالنصيحة لائمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم و من هم»؛ محدث كاشانى در ابواب (وجوب الحجة و معرفته) از «وافى»، بابى را به اين عنوان اختصاص داده است: باب وجوب النصيحة لهم و اللزوم لجماعتهم: وهم چنين علامه مجلسى در كتاب الامامة از «بحارالانوار»، بابی به نام «باب ما امر به النبى (ص) من النصيحة لائمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم». قرار داده است.
  2. وقتی می‌گویند درهم را نقد زد یعنی آن‌ها را از هم جدا کرد و نگاه کرد و بررسی نمود تا خوب‌ها را از پست‌ها بشناسد. معطوف، لویس، المنجد، مترجم: محمد بندر ریگی، چاپ ششم، تهران، انتشارات اسلامی، ۸۶، ج ۲، ص ۱۹۹۰.
  3. صفایی حائری، علی؛ روش نقد، چاپ دوم، قم، لیلة القدر، بهار 1386، ص ۱۵ – ۱۶.
  4.  امام خميني، سيد روح‌الله، چهل حديث، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1371، ص 301؛ شهيد ثاني، الرسائل، بغداد، مركز الأبحاث و الدراسات الإسلاميّة، 1422 ق، ص 284.
  5. سید رضی، نهج‌البلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، 1414 ق، خطبه ۱۷۶: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس.
  6. همان، حکمت ۳۵۳.
  7. شریفی، احمد حسین، اخلاق نقد، قم، نشر معارف، بهار ۸۳، ص ۹۷.
  8. اکبری، محمود؛ اخلاق، قم، دانش حوزه، ۸۵، سوم، ص ۱۰۰ – ۱۰۱.

 

چگونگی تشخیص اسراف
اسراف در منابع دینی هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به‌افراط یا تفریط را در برمی‌گیرد

پرسش:

چگونه حد اسراف را تشخیص دهیم؟ گاهی بین تشخیص افراد مومن هم اختلاف دیده می شود؟

پاسخ:

مقدمه:

اسراف در منابع دینی هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به‌افراط یا تفریط را در برمی‌گیرد. (1) مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط‌وتفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق می‌کند. از کلمات فقها برمی‌آید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمی‌کند (2) و آنچه ازنظر عقلا، هزینه کردن مال در موارد ناشایست است نیز مصداق اسراف خواهد بود؛ بنابراین اسراف در لغت به معنای تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر کاری است که انسان انجام می‌دهد و در اصطلاح علم اخلاق هرگونه زیاده‌روی در کمیت، کیفیت، بیهوده گرایی، اتلاف و مانند آن را شامل می‌شود و اصل در اسراف تجاوز از حدّ است. با توجه به این تعریف مطالبی خدمت تان عرض می‌کنیم:

متن اصلی:

  1. با توجه به معنا و تعریف اسراف، مصادیق اسراف نسبت به افراد مختلف و متناسب با وضعیت مالی، شأن و اعتبار، موقعیت اجتماعی و نیت آن‌ها متفاوت است و نمی‌توان حدومرز مشخصی را برای آن تعیین نمود. به تعبیر دیگر چون حد و حدود افراد متناسب با موقعیت و شرایط آن‌ها متفاوت است تجاوز از حد که همان اسراف است موارد و مصادیق متعددی نسبت به آن‌ها دارد زیرا ممکن است هزینه کردن فلان مقدار از مال برای لباس مثلاً نسبت به شخصی که دارای فلان مقام و شخصیت در اجتماع است یا دارای فلان درآمد است، اسراف نباشد درحالی‌که نسبت به کسی که چنین نیست اسراف خواهد بود و هزینه کردن فلان مقدار مال نسبت به فقیر اسراف و نسبت به ثروتمند اسراف نیست، البته اشتباه نشود این‌طور نیست که ثروتمند هر نوع مخارجی در هر راهی که خواست بکند مانعی ندارد و صرف مال در عیاشی و هوسرانی برای او جایز است و چون دارایی دارد برای او اسراف نیست، بلکه حکم او شدیدتر و تکلیفش بیشتر است چراکه زیاده‌روی و هزینه کردن مال در مسکن، لباس، فرش، معیشت روزانه و لوازم زندگی، زیادتر ازآنچه لازم دارد و سزاوار شأن و لایق به حال او است، ممنوع و گناه است. از طرفی آنچه از مخارج ضروری و لایق به شأنش زیاد بیاورد، حق ندارد آن را ذخیره کند، بلکه باید خمس (یک‌پنجم) آن را به موارد معین برساند و اگر مورد وجوب زکات بوده، زکاتش را بدهد. اگر در ارحام و خویشانش فقیر و گرفتاری است واجب است به مقداری که ترک آن قطع رحم می‌شود، به آن‌ها کمک مالی کند.
  2. چنان‌که اسراف، نسبت به اشخاص فرق می‌کند همچنین به اعتبار زمان هم مختلف است زیرا ممکن است هزینه مقداری از مال برای معیشت نسبت به شخصی اسراف نباشد، درحالی‌که اگر سال قحطی و فقر عمومی پیش آید، هزینه کردن همین مقدار برای این شخص اسراف است و بر او واجب می‌شود که به کمتر از مقدار همیشگی روزگار بگذراند و بقیه را به دیگران که گرفتارند بدهد.
  3. به‌طورکلی اسراف سه قسم است که در همه و در جمیع حالات ممنوع است و اختصاص به شخص یا زمان یا جایی ندارد:

الف: ضایع کردن مال و بی‌فایده کردن آن هرچند آن مال کم باشد مانند هسته خرما را دور‌ انداختن، هنگامی‌که قابل‌استفاده باشد یا بقیه ظرف آب را ریختن درجایی که آب نایاب باشد یا لباسی که قابل‌استفاده خود یا دیگری است را پاره کردن یا دور‌ انداختن یا خوراکی را نگه‌داشتن و به دیگری ندادن تا اینکه خراب شود. روشن کردن لامپ در روشنایی آفتاب، دادن مال به دست دیوانه یا بچه‌ای که قدر آن را نمی‌داند و آن را تلف می‌کند و مانند این‌ها. حضرت صادق (علیه‌السلام) میوه نیم‌خورده‌ای را دیدند که از منزل ایشان بیرون‌ انداخته‌شده بود (مانند اناری که تمام‌دانه‌هایش را نخورند و دور‌ اندازند یا خربزه و هندوانه را که مقداری از مغزش باقی است دور‌ اندازند) پس آن حضرت خشمناک شد و فرمود: این چه‌کاری است که کردید اگر شما سیر شدید، بسیاری از مردم هستند که سیر نشدند پس به آن‌هایی که نیازمندند بدهید(3) و نیز روایت‌شده امام سجاد علیه‌السلام اگر می‌دید مقداری نان ولو اندک که به درد مورچه می‌خورد در منزلش دور انداخته‌شده است مسئولان و اهل منزل را به همان میزان جریمه می‌کرد (4) همچنین پوشیدن لباس فاخری که برای حفظ آبرو است درجایی که در معرض کثیف شدن و ضایع گردیدن است، نادرست می‌باشد (5) در همین روایت حضرت داشتن حتی 30 دست لباس را بی‌اشکال دانسته به شرطی که از آن‌ها استفاده بشود، بنابراین داشتن لباس زیاد اسراف نیست وقتی اسراف است که آن‌ها را ضایع کرده یا بی‌استفاده بگذاریم.

ب: هزینه کردن مال در آنچه به بدن ضرر برساند، ‌از خوردنی و آشامیدنی و غیر این‌ها مانند خوردن چیزی پس از سیری هرگاه مضر باشد. از طرفی هزینه کردن در آنچه برای بدن نافع و صلاح آن است اسراف نیست. در کتاب کافی نقل‌شده شخصی از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) از آن حضرت پرسید: که درراه مکه گاه هست که می‌خواهیم احرام ببندیم و نوره بکشیم و سبوس آرد همراه نداریم که پس از نوره بر بدن بمالیم. به‌عوض سبوس، بدن را با آرد پاکیزه می‌کنیم و از این کار این‌قدر متأثر می‌شوم که خدا بهتر می‌داند. حضرت فرمود: آیا از ترس اسراف ناراحت می‌شوی؟ گفت: آری. فرمود: در چیزی که سبب اصلاح بدن باشد اسراف نیست. اسراف در چیزی است که باعث تلف مال شود و به بدن ضرر رساند (6).

ج: هزینه کردن مال در مواردی که شرعاً ممنوع است مانند خریدن شراب، آلات قمار، پول دادن به فاحشه، خواننده، رشوه دادن به مسئولان و در چیزی که ظلمی در بردارد. در چنین مواردی از دو جهت مخالفت امر خدا و معصیت است؛ یکی گناه بودن اصل عمل و دیگری اسراف بودن هزینه‌ای که می‌شود. در تفسیر عیاشی از عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده که از حضرت صادق (علیه‌السلام) معنی آیه «لاتبذر تبذیرا» را پرسید. فرمود: کسی که در غیر طاعت خدا خرج می‌کند مبذر است و کسی که درراه خدا صرف می‌کند میانه‌رو است (7).

بنابراین ملاک این است که نعمت خدا ضایع نشود و دور ریخته نشود یا به بدن ضرر نزند یا از راه حرام و درراه حرام مصرف نشود.

نتیجه:

اگر بخواهیم مصادیق اسراف را تعیین کنیم باید همه جوانب را در نظر بگیریم مثلاً اگر در حدیثی، موردی خاص را از مصادیق اسراف برشمرده است، باید دید از چه زاویه‌ای این مورد را اسراف شمرده‌اند؟ زیرا برای اسراف بودنِ یک‌چیز، شرایط، مکان، زمان و موقعیت و مواردی دیگر باید مدنظر قرار بگیرد مثلاً اگر زیاد خوردن غذا، برای این باشد که غذا اسراف نشود و دورریز نداشته باشد، خودِ این امر، گاهی موجب اسراف جسم و تن می‌شود به این صورت که به خودمان ضرر می‌زنیم و باعث بیماری و کوتاهی عمر می‌شویم همچنین حد اسراف فرد ثروتمند و فقیر متفاوت است. ممکن است برای فرد ثروتمندی که موقعیت اجتماعی او ایجاب می‌کند چند نوع لباس داشته باشد اسراف نباشد؛ اما برای فرد فقیری که این موقعیت را ندارد و یک نوع لباس برای او کافی است اسراف باشد. ملاک این است که ضایع نشود و دور ریخته نشود یا به بدن ضرر نزند یا از راه حرام و درراه حرام مصرف نشود.

منابع برای مطالعه بیشتر:

  1. پژوهشی در اسراف اثر مهدی موسوی کاشمری.
  2. اسلام و مشکلات اقتصادی اثر سیدابوالاعلی مودودی.

کلیدواژه‌ها:

اسراف، ملاک، معیار اسراف، تبذیر، گناه.

پی‌نوشت‌ها:

  1. طبرسی، حسن بن فضل، تفسیر مجمع‌البیان، ترجمه مترجمان، فراهانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۰ ش، ج‌۴، ص‌۱۷۶.
  2. خویی، سید ابوالقاسم، مستند العروة (الصلاة)، موسسه نشر آثار آیت‌الله خویی، ج ۲، ص ۲۳۹.
  3. «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى فَاكِهَةٍ قَدْ رُمِيَتْ مِنْ دَارِهِ لَمْ يُسْتَقْصَ أَكْلُهَا فَغَضِبَ وَ قَالَ مَا هَذَا إِنْ كُنْتُمْ شَبِعْتُمْ فَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَمْ يَشْبَعُوا فَأَطْعِمُوهُ مَنْ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 63، ص 432.
  4. همان.
  5. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، دار الكتب إسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 441.
  6. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 21، ص 555.
  7. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 72، ص 302.

واقعا دعا کردن تو زندگی ادم تاثیر داره یا هرچی سرنوشت باشه همون میشه؟
اصل سؤال شما به این پرسش برمی‌گردد که: «آیا دعا می‌تواند سرنوشت انسان را تغییر دهد یا نه؟» برای روشن شدن پاسخ، مطالب ذیل را توجه فرمایید: سرنوشت ...

سلام

واقعا دعا کردن تو زندگی ادم تاثیر داره یا هرچی سرنوشت باشه همون میشه؟

یعنی اینکه هرچه خدا تقدیر انسان‌ها را نوشته باشد همون می‌شود دعا کردن تأثیری ندارد چیزی را تغییر نمی‌دهد

پاسخ:
اصل سؤال شما به این پرسش برمی‌گردد که: «آیا دعا می‌تواند سرنوشت انسان را تغییر دهد یا نه؟»
برای روشن شدن پاسخ، مطالب ذیل را توجه فرمایید:
سرنوشت انسان درگرو عمل اوست، یعنی انسان در تعیین سرنوشت خود مؤثر است. قرآن مجید می‌فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏؛ (1) خدا وضع هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آن‌ها حالشان را تغییر دهند ».
از طرفی سرنوشت و تغییر قابل محو و اثبات است. قرآن می‌فرماید:
«يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَاب‏؛ (2) خداوند هر چه را بخواهد محو می‌نماید و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند و اصل کتاب نزد اوست ».
در توجیه آیات فوق استاد مطهری می‌نویسد:«نظام سفلی و مخصوصاً اراده و خواست و عمل انسان می‌تواند عالم علوی را تکان دهد و سبب تغییراتی در آن بشود و این عالی‌ترین شکل تسلط انسان بر سرنوشت است. اعتراف می‌کنم شگفت‌آور است، اما حقیقت است این همان مسئله عالی و شامخ بداء است ». (3)
عزیز گرامی!
بی‌تردید دعا یکی از ابزارهای مؤثر در تغییر سرنوشت است. امام کاظم علیه‌السلام می‌فرماید:
"عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ يَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِيَ وَ لَمْ يَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ فَإِذَا دُعِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُئِلَ صُرِفَ الْبَلَاءُ صَرْفَةً؛ (4) بر شما باد که پایبند دعا باشید؛ زیرا دعا به درگاه خدا و طلب کردن از او، بلایی را که مقدر شده و حکم بدان شده و جز اجرای آن چیزی نمانده است برطرف می‌گرداند. پس اگر خداوند را خوانده و از او چیزی خواسته شود، به‌یک‌باره بلا بر می‌گردد.
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْه؛ (5) خدا را بخوان و دعا کن و مگو کار گذشته است». این روایت به‌صراحت، تأثیر دعا در سرنوشت را مشخص می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:
1. رعد (13)، آیه 11.
2. همان، آیه 39.
3. استاد مطهری، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص 49.
4. ثقه‌الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر:1365 ه.ش، ج 2، ص 470.
5. همان، ص 466.

چرا برخی عرفا گفتند که انسان نباید درخواستی از خداوند داشته باشد؟
از آيات و روايات استفاده می‌شود كه بندگان بايد حاجات خود را از خداوند متعال طلب نمايند. نه‌تنها در حاجات بزرگ، بلكه نيازهاي سطحي را هم از خداوند متعال ...

چرا در کتاب روح مجرد (صفحه 192) یا همچنین برخی عرفا گفتند که انسان نباید درخواستی از خداوند داشته باشد؟
درصورتی‌که در روایات این‌قدر به دعا کردن سفارش شده و حتی برخی آیات هم درخواست بندگان از خداوند آمده است.

پاسخ:
از آيات و روايات استفاده می‌شود كه بندگان بايد حاجات خود را از خداوند متعال طلب نمايند. نه‌تنها در حاجات بزرگ، بلكه نيازهاي سطحي را هم از خداوند متعال بخواهند. در حديثي از امام باقر (ع) می‌خوانیم:
«وَ لَا تُحَقِّرُوا صَغِيراً مِنْ حَوَائِجِكُمْ فَإِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْأَلُهُم‏؛ (1)
حوائج كوچك را ناچيز می شمريد كه محبوب‌ترین مؤمن نزد خدا درخواست‌کننده‌ترین آن‌هاست».
همچنين در حديث ديگري می‌خوانیم: «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَغْضَبُ إِذَا تُرِكَ سُؤَالُهُ فَلْيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى فِي شِسْعِ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ إِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاء؛ (2) خدا بر بنده‏اى كه از او چيزى نخواهد خشم می‌کند. بايد بنده از خدا بخواهد، اگرچه بند كفشش باشد. اسلحه‏ مؤمن دعا كردن است.»
اين مسئله كه دعا و درخواست از خداوند، مطلوب شرع مقدس اسلام می‌باشد، شكي نيست، زيرا دعا است كه ما را به فقر و تهيدستي خود و غنا و بی‌نیازی خداوند متعال متذكر می‌سازد، بنابراين عرفا آن‌هم امثال علامه تهراني) قدس سره (منظور ديگري دارند. درخواست‌های خاصي را منظور نظر داشته‌اند، مثل‌اینکه منظورشان این باشد که از خدا چیزی غیر از او و آنچه ما را به خدا نزدیک می‌سازد نخواهیم، چنان‌که در کتاب روح مجرد آمده:
«اگر كسى درراه سير و سلوك و به‌طور كلّى غیرازاین راه، غير از خدا چيزى را بخواهد، خداوند را نخواسته؛ همان خواست او كه نفسانى است، مانع از وصول وى به ذات اقدس حقّ خواهد شد. اگر بهشت بخواهى و يا حوريّه و غِلمان بطلبى، خدا را طلب ننموده‏اى! اگر مقامات و درجات بخواهى، ممكن است خداوند به تو مرحمت كند، ولى خداى را نخواسته‏اى و در همان مقام و درجه ميخكوب شده‏اى و ارتقا از آن درجه براى تو محال است. چون خودت نخواسته‏اى و نطلبيده‏اى!»)3)
پی‌نوشت‌ها:
.1 علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ ق، ج 90، ص 346.
2. ديلمى‏، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف رضي، ج 1، ص 148.
3. علامه طهرانی، روح مجرد، مشهد، نشر علامه طباطبایی، 1425 ق، ص 190.

در مورد فلسفه دعا و خواستن و اجابت توضیح بدید
دعا و نیایش، توسلی عاشقانه و پیوند موجودی بسیار ضعیف و کوچک به موجودی بی‌نهایت بزرگ و باعظمت است. دعا کردن مطلوب و باعث قرب انسان می‌شود، چه مطلوب محقق بشود ...

لطفاً به من کامل در مورد فلسفه دعا و خواستن و اجابت توضیح بدید و من اصلاً نمی تونم بفهمم چرا ما یه چیزایی با تمام وجود می خواییم و براش کلی نذر و نیاز می‌کنیم و دعا می‌کنیم اما هیچ اتفاقی نمی افته تا کاملاً از ذهنمون خارج بشه. مگه خداوند خودش نگفته العبد یدبر والله یقدر پس؟ من اصلاً بعضی وقتا میگم چرا ما دعا کنیم اصلاً نمی‌خواهد ما دعا کنیم مگه آدمایی که به موفقیت مثل ازدواج و کار و فوق‌لیسانس رسیدن دعا کردن؟ من دیدم آدمایی که حتی خدا رو قبول ندارند اما به‌جاها و چیزایی خوب رسیدند؛ اما اونایی که نماز میخونن و به خدا ایمان و باور دارن ... . حالا اصلاً ما چرا دعا کنیم وقتی خدا نمی خواد به ما بده؟
ممنون و متشکر

پاسخ:

دعا و نیایش، توسلی عاشقانه و پیوند موجودی بسیار ضعیف و کوچک به موجودی بی‌نهایت بزرگ و باعظمت است. دعا کردن مطلوب و باعث قرب انسان می‌شود، چه مطلوب محقق بشود، چه نشود. رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «رحم الله عبدا طلب من الله عز و جل حاجه فالح فی الدعاء استجیب له او لم یستجب له». (1) خدا بیامرزد بنده‌ای را که از خدا حاجتی را طلب کند، پس در دعا کردن پافشاری کند، چه (دعایش) استجابت بشود و چه نشود. به‌قدری اصل دعا کردن خوب و مطلوب است که رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «ترک الدعاء معصیه». (2) ترک دعا معصیت است.
با توجه به دغدغه‌تان، مطالبی را در قالب نکات خدمتتان عرض می‌نماییم:
1. هيچ دعايي خالي از نوعي اجابت نيست، زيرا نوعي عبادت و پرستش است. در هر عبادتي كه با قصد قربت انجام می‌شود، يعني عبادت‌کننده تصميم دارد به خدا نزديك شود و به كمالات الهی آراسته گردد، خالي از اثر قربي نيست؛ بنابراین، همین‌که دعا و عبادت با خلوص نيت و شرايط لازم انجام می‌شود، در همان لحظه به اجابت می‌رسد. اثر معنوي خود را بر روح و جان انسان می‌گذارد.
رسول گرامي اسلام فرمود: هنگامی‌که خداوند بخواهد نيازهاي بنده‌اش را برآورد، به او اذن و توفيق دعا كردن می‌دهد. (3) از طرفى خداوند گاهى اجابت مطلوب انسان را به علت‏هايى كه صلاح مى‏داند و بر ما پوشيده است، به تأخير مى‏اندازد يا آن را به‌گونه‌ای ديگر تبديل مى‏كند. درواقع به شيوه بهترى اجابت مى‏شود، بدون آن‌که ما بدانيم.
ما همواره خيال مى‏كنيم كه اگر دقیقاً همان را كه طلب مى‏كنيم، در همان زمان و با همان شرايطى كه مى‏خواهيم عمل شود، دعايمان اجابت شده است. درحالی‌که چه‌بسا پاسخ نيافتن ما اجابت از سوى خدا باشد. خداوند منان با طول دادن اجابت ما را بیش‌تر به حالت انابه و تضرع در درگاهش نگه مى‏دارد. اين لطف بزرگى است كه به اين وسيله ارتباط عبد با معبود حفظ مى‏گردد و در پى آن الطاف بى‏شمار ديگرى نصيبش مى‏شود.
2. گرچه درواقع امر، خدای متعال طبق حکمت و مهربانی که نسبت به بندگان خود دارد، آنچه خیر و صلاح انسان باشد را به او عطا می‌کند ولی خود خدای متعال دستور داده تا با دعاهایی که در درگاهش می‌کنیم، بهانه‌ای برای ارتباط و هم‌نشینی با او را داشته باشیم. گرچه درزمینۀ دعا و راز و نیاز، آدابی مطرح‌شده است؛ ولی همۀ این امور بهانه‌ای برای برقراری و هم‌نشینی باخدای متعال است. در این زمینه ما مأمور به وظیفه‌ایم و با اعتمادی که به خدای متعال داریم، نتیجه را به او واگذار می‌کنیم.
نکات پایانی:
1. بايد دانست كه همين اندازه كه بشر گاه در اثر بلايا و مصيبت‌ها توفيق مي‌يابد كه از عمق وجود خود با خداوند عالم راز و نياز و مناجات نمايد، نعمت بزرگي است كه از لطف خدا بر بندگانش ناشي مي‌شود و چه‌بسا اين مشكل كه شما در آن گرفتار هستيد حكمتش اين است كه خداوند مهربان مي‌خواهد نام شما هم در ميان نام بندگان مناجاتي‌اش ثبت گردد كه افتخاری بزرگ است که نصیب هرکسی نمی‌شود.
وقتی از این مشکل جدا شوید، آن موقع متوجه خواهید شد که در هنگام مشکل، مناجات با او چه طعمی داشته است.
ضمناً، برخی از مشکلات از دیدگاه و عملکرد نادرست خودمان ناشی می‌شود که در این صورت باید مقدمات اشتباه را از بین برد تا مشکل حل شود. در این‌گونه فضا باید درصدد رفع مشکل بربیاییم، نه اینکه فقط دست بر دعا برده و منتظر معجزه باشیم. در صورت امکان در نامۀ بعدی مشکلتان را بیان کنید تا بهتر راهنمایی کنیم.
البته گاهی مشکل ایجادشده از خودمان نیست و دلایل دیگری در این مسئله، دخالت داشته است؛ ولی در همین صورت هم همیشه با دعا مشکل رفع نمی‌شود. امکان دارد بابیان مشکلتان به مشاوران دلسوز مشکلات شما رفع شود.
2. راز عدم استجابت دعا: با تمام مقدمات و نکاتی که در نامه بدان اشاره شد، از این نکته نباید غفلت ورزید که؛ گاهی باوجود تمام شرایط دعا، دعا مستجاب نمی‏شود، چون به مصلحت ما نیست، یعنی چیزی را طلب می‏كنیم كه به سود ما نیست، اگرچه به نظر ناقص خودمان به نفع ما است و چون خدای عزوجل ارحم‌الراحمین است (4) و به بندگانش لطف دارد، قطعاً مصلحت بنده‌اش را می‌خواهد و لذا اگر درحالی‌که مطلب درخواستی به مصلحت سؤال‌کننده نباشد، به اجابت برسد، قطعاً قبیح است و خدای سبحان از هر قبیحی منزه است یا اینکه ممکن است مطلب درخواستی غیرممکن باشد یا دارای مفسده‌ای - چه در کوتاه‌مدت و چه در درازمدت - برای درخواست‌کننده باشد. قرآن کریم در این مورد می‌فرماید: «وَ یَدْعُ الْانسَانُ بِالشرَِّّ دُعَاءَهُ بِالخَْیرِْ وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَُولًا.»(5) انسان (براثر شتاب‌زدگی)، بدی‌ها را طلب می‏کند آن‌گونه که نیکی‌ها را می‏طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است! و نیز می‌فرماید:«وَ عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ وَ عَسیَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». (6) چه‌بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال‌آنکه خیرِ شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا می‏داند و شما نمی‏دانید.
گاهی دعا مستجاب می‏شود، ولی از روی مصالحی تحقق عملی آن به تأخیر می‏افتد، در روایت است خداوند وقتی بنده‏ای را دوست داشته باشد، اجابت دعای او را به تأخیر می‏اندازد تابنده‌اش با او راز گوید، ازاین‌رو مؤمنان ثابت‌قدم هیچ‌گاه از تكرار دعا مأیوس نمی‏شوند. (7)
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. دعا شناسی، محمد سبحانی نیا، نشر هستی نما، قم.
2. پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری‌ها، نشر تفکر، قم.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، قم، 1375 ش، ج 2، ص 880، ح 5666.
2. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، قم، 1375 ش، ج 2، ص 880، ح 5518.
3. محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، حديث 5583، دار الحديث، 1416 ه.ق.
4. اعراف (7)، آیه 151.
5. اسراء (17)، آیه 11.
6. بقره (2)، آیه 216.
7. زمر (39)، آیه 53.

آیا درست است برروی خواسته خود ازخدا پافشاری کنیم؟
این‌که می‌دانید باید برای گرفتن حاجات به درگاه خدای یگانه بروید نشان‌دهنده این است که در مسیر هدایت هستید به خاطر این مطلب به شما تبریک می‌گوییم و در دو بخش ...

پاسخ:
این‌که می‌دانید باید برای گرفتن حاجات به درگاه خدای یگانه بروید نشان‌دهنده این است که در مسیر هدایت هستید به خاطر این مطلب به شما تبریک می‌گوییم و در دو بخش به جواب شما می‌پردازیم:
1. پافشاری و اصرار بر دعا کار بسیار خوبی است
پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) فرموده است: «رحم الله عبداً طلب إلی الله حاجه فألح فی الدعاء؛ (1) خداوند بنده‌ای را که از او طلب و حاجتی دارد و بر آن پافشاری می‌کند، مورد رحمت خویش می‌دهد»؛ بنابراین اصرار و پافشاری بر دعا نیکو است و در ذیل به چند نکته راجع به دعا اشاره می‌کنم:
1-1. دعاکننده باید از هرگونه عجله و شتاب خودداری کند و خویشتن را در باقی ماندن بر دعا وا‌دارد؛ زیرا عجله کار شیطان است.
2-1. دعاکننده باید بفهمد که باخدا سخن می‌گوید و با حضرت حق هم‌نشین گشته است؛ پس قدر و ارزش آن را بداند و خود دعا را بهترین اجابت تلقی کند و این‌گونه برداشت نماید که چون خدا به او علاقه دارد، خواسته است تا او را بیشتر بپذیرد و هم‌نشین خود گرداند.
3-1. دعا خود عبادت است، بلکه مغز عبادت هست، پس ادامه یافتنش مطلوب است.
.4-1 وقتی دعا زیاد شود، صدای آن شخص در آسمان آشنا می‌گردد؛ لذا هنگام نیازمندی محجوب واقع نمی‌شود.
5-1. بلایی که قرار است بر انسان نازل شود و نمی‌داند، آن را رد می‌کند.
6-1. اصرار بر دعا، محبت الهی را کسب کردن است.
.7-1 اصرار بر دعا، نوعی تأسی و پیروی و سرمشق گرفتن از امام معصوم است.
8-1. از بعضی روایات برمی‌آید که اصرار و پافشاری بر دعا، افزون بر مطلوب بودن، زمینه‌ساز برآوردن حاجت است.
امام باقر (ع) می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَا يُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ؛ (2) به خدا قسم! بنده‌ای در دعای خود اصرار نمی‌کند مگر آن‌که خداوند دعایش را مستجاب می‌کند».
امام سایه حق بر سر بنده بود عاقبت جوینده یابنده بود.
گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری
2. وقت تعیین کردن برای دعا:
وقت تعیین کردن برای دعا، کار پسندیده‌ای نیست؛ چون ممکن است آن زمانی که شما معین کردید دعایتان مستجاب نشود و بعدازآن مستجاب شود یا اصلاً به مصلحت شما نباشد که مستجاب شود و شما با این تعیین وقت موجبات ناراحتی و ناامیدی خودتان را در صورت مستجاب نشدن دعایتان در موعد مشخص فراهم کنید، بلکه بهتر است همراه با اصرار و پافشاری بر دعا همیشه راضی به مقدرات خدا باشید و برای خدا وقت تعیین نکنید تا حاجاتتان را بدهد. البته اگر به‌صورت نذر باشد، اشکالی ندارد؛ یعنی نذر کرده صیغه آن را جاری کنید و بگویید اگر حاجتم تا فلان زمان برآورده شد، فلان کار خیر را انجام می‌دهم. در این صورت چون خودتان با اگر گفتنتان (اگر برآورده شود!) احتمال مستجاب نشدن دعایتان را داده‌اید، دیگر مشکلی از جهت ناامیدی و یأس برایتان حاصل نمی‌شود؛ ولی درهرحال وقت و زمان معین نکنید، بهتر است.
ما را نیز مشمول دعای خیرتان قرار دهید.

پی‌نوشت‌ها:
1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسى، ج 2، ص 475.
2. همان.

شعر خواندن يا ذكر مصيبت در بين دعا آيا اشكال دارد؟
فرازهای دعاها را چند بار تکرار کردن، اشکال ندارد و چه‌بسا درجاهایی که برای دعاکننده حالت تقربی ایجاد کند، خوب هم هست؛ حتی در عبادات توقیفی مثل نماز هم تکرار ...

من مداح هستم و می‌خواستم نظر مراجع را در رابطه با دو موضوع بدانم؟
1)آيا گفتن بيش از یک‌بار يا وجيهاً عندالله در دعاي توسل اشكال دارد؟
2) وقتي دعاي كميل می‌خوانم به معاني آن اشاره می‌کنم آيا اشكال دارد؟
3) شعر خواندن يا ذكر مصيبت در بين دعا آيا اشكال دارد؟

پاسخ:

1. فرازهای دعاها را چند بار تکرار کردن، اشکال ندارد و چه‌بسا درجاهایی که برای دعاکننده حالت تقربی ایجاد کند، خوب هم هست؛ حتی در عبادات توقیفی مثل نماز هم تکرار اذکار و آیات سوره حمد و سوره و گفتن ذکر در بین آیات حمد و سوره، اشکال ندارد و جایز است؛ اما نه به نيت جزئيت ( يعني تكرار را جزء دعا و سوره بدانيم).
2. هنگام خواندن دعاها در جمع، فرازهایی را ترجمه کردن و تلاوت کنندگان دعا را به مضمون دعا توجه دادن نیز اشکالی ندارد؛ زیرا دعا عبادت توقیفی نیست که موالات در اجزا لازم باشد و واقع‌شدن کلامی غیر از دعا در آن باعث بطلان گردد.
3. به همان دلیل، شعر خواندن و ذکر مصیبت هم اشکالی ندارد.
این‌ها از باب جواز و عدم حرمت است؛ اما بهتر آن است که دعاها آن‌گونه که از معصوم روایت‌شده، بدون کم‌وزیاد و تکرار و... خوانده شوند.
در روایتی آمده که امام صادق (ع) فرمود: گاهی گرفتار می‌شوید و هیچ یاور و راه نجاتی نمی‌یابید. در این حال، دعای غریق را بخوانید و بگویید: «يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب‌القلوب ثبت قلبي على دينك».
راوی گوید من دعا را این‌گونه خواندم:
«يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبي على دينك ».
و عبارت «و الابصار» را در آن اضافه کردم.) امام فرمود:
إن الله عز و جل مقلب القلوب والابصار، ولكن قل كما أقول لك: «يا مقلب‌القلوب ثبت قلبي على دينك». خداوند متحول کننده قلب‌ها و دیده‌ها هست (جمله‌ای که اضافه کرده‌ای، ازلحاظ معنا درست است)، اما در دعا آن‌گونه که تعلیم داده‌ایم، بگویید (و چیزی اضافه یا کم نکنید). (1)
چه‌بسا بزرگانی دعاها را به دارو تشبیه کرده‌اند که باید آن‌چنان‌که دکتر تجویز کرده، خورده شود و کم‌وزیاد کردن آن، حداقل اثرگذاری را کم می‌کند.
پی‌نوشت:
1. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص 351-352، قم، انتشارات اسلامی، 1363 ش.

چگونه مي توانيم در دعاهايمان خلوص نيت داشته باشيم؟
خداوند می‌فرماید: مرا بخوانید تا اجابت کنم: «ادعونی استجب لکم». در آیه شریفه، به قول علامه طباطبایی، قید و شرطی در اجابت دعا بیان‌نشده، پس تمامی دعاهایی که ...

پاسخ:
خداوند می‌فرماید: مرا بخوانید تا اجابت کنم: «ادعونی استجب لکم». در آیه شریفه، به قول علامه طباطبایی، قید و شرطی در اجابت دعا بیان‌نشده، پس تمامی دعاهایی که خدا برای اجابت آن خوانده می­شود، مستجاب است. (1) اما دعا باید حقیقتاً دعا باشد. جمله «اذا دعان» در آیه «اجیب دعوة الداع اذا دعان»(2) همین را می­فهماند که وعده اجابت هرچند مطلق و بی‌قیدوشرط است، اما این شرط را دارد که دعاکننده حقیقتاً دعا کند و قلبش با زبانش موافق باشد.
پس دعایی که مستجاب نمی­شود، یکی از دو چیز را ندارد:
1-دعای واقعی نیست. امربر دعاکننده مشتبه شده، مثل کسی که اطلاع ندارد خواسته­اش نشدنی است.
2-دعاکننده در دعا خدا را نمی­خواند، یعنی به زبان از خدا طلب می­کند، ولی در دل همه امیدش به اسباب عادی یا امور وَهمی است. (3)
گاهی نیز دعا به اجابت می­رسد اما به‌صورت دیگر، نه به‌صورت برآورده شدن خواسته شخص، یعنی دعای جواب داده‌شده، اما چون اجابت را فقط در برآورده شدن خواسته می­بیند، متوجه اجابت دعایش نیست.
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «آداب دعا را حفظ کن. ببین چه کسی را می‌خوانی. چگونه می‌خوانی و برای چه می‌خوانی». (4)
شخصی از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: خدا در قرآن می‌فرماید: «ادعونی استجب لکم» ولی او را می‌خوانیم و اجابت نمی‌شود! حضرت فرمود: «آیا خدا خُلف وعده می‌کند؟» عرض کرد: نه فرمود: «پس علت چیست؟» عرض کرد: نمی‌دانم. حضرت فرمود: «هر کس دستورهای الهی را اطاعت کند و او را با شرایط و آداب دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب می‌کند». (5)
دعا اگر با آداب و شرایط همراه باشد، حتماً مستجاب است.
آداب مهم دعا:
1-وضو:
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: هرگاه کار بزرگی از امور دنیا و دین روی آورد، وضو بگیر. دست‌هایت را به‌سوی آسمان بلند کن. (6)
2-بسم‌الله گفتن:
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید: دعایی که آغازش «بسم‌الله الرحمن الرحیم» باشد، هرگز رد نمی‌شود. (7)
3-ثنای الهی:
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: در کتاب علی علیه‌السلام آمده است: ستایش الهی و درود بر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله باید پیش از درخواست باشد، زیرا اگر یکی از شما برای درخواست نیازی پیش شخصی بیاید، وی دوست دارد پیش از بیان درخواست، از او به‌خوبی یاد شود. (8)
دعاکننده با ستایش الهی، معرفت خود را به خداوند آشکار می‌کند. دعایی که پیش از آن ستایش الهی نباشد، نافرجام می‌ماند. (9)
4-صلوات فرستادن:
پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت او گل‌های سرسبد آفرینش‌اند. در روایات توصیه‌شده که آغاز و پایان دعا با صلوات بر آن بزرگواران همراه باشد تا به یُمن نام مبارک شان دعاها اجابت شوند.
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: بر محمد و آل او درود بفرستید که خداوند براثر یاد محمد صلی‌الله علیه و آله و پاسداشت حرمت او دعای تان را می‌پذیرد. (10)
5-یقین به اجابت دعا:
یکی از آداب دعا آن است که دعاکننده به اجابت آن یقین داشته باشد. با شک و تردید خدا را نخواند. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:
«اذا دعوت فظن ان حاجتک بالباب؛ هرگاه دعا کردی، گمان کن که حاجتت نزد تو حاضر است». (11)
علامه طباطبایی در این مورد می‌گوید: دعا کردن با تردید و ناامیدی، بیانگر ندانستن خواست حقیقی و جدی است. (12)
6-اصرار بر دعا:
امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «به خدا قسم! بنده‌ای در دعای خود اصرار نمی‌کند مگر آن‌که خداوند دعایش را مستجاب می‌کند.»(13)
گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری
7-نام بردن حاجت و نیاز:
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «خداوند می‌داند که بنده‌اش چه می‌خواهد، هرگاه به درگاهش دعا می‌کند، اما دوست دارد حاجت‌ها به درگاهش شرح داده شود، پس هرگاه دعا کردی، حاجتت را نام ببر». (14)
8-عمومیت و همگان را دعا کردن:
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید: «هرگاه یکی از شما دعا می‌کند، همه را دعا نماید، زیرا در این صورت به اجابت نزدیک‌تر است». (15)
9-دعا برای دیگران:
امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «زودترین دعایی که به اجابت می‌رسد، دعای برادر دینی برای برادرش در نبود اوست. در این صورت فرشته‌ای که گماشتة اوست می‌گوید: آمین و برای تو دوچندان آن است». (16)
خدا به حضرت موسی علیه‌السلام وحی کرد: «مرا به زبانی که گناه نکرده باشد بخوان، موسی گفت: مرا چنین زبانی کجاست؟ فرمود: مرا به زبان غیر خود بخوان». (17)
مولوی می‌گوید:
گر نداری تو دم خوش در دعا رو دعا می‌خواه از اخوان‌الصفا
بهر این فرمود با موسی خدا وقت حاجت خواستن اندر دعا
کای کلیم‌الله! ز من می جو پناه با دهانی که نکردی تو گناه
گفت موسی: من ندارم آن دهان گفت: ما را از دهان غیر خوان
آن دهانی که نکردستی گناه و آن دهان غیر باشد عذر خواه (18)
10-عجله نکردن:
از امام صادق علیه‌السلام روایت است: «مؤمن همواره در خیر و رحمت الهی به سر می‌برد تا وقتی‌که عجله نکند تا نومید شود و دعا را ترک کند». (19)
11-اظهار ناتوانی و کرنش:
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «باحالت ذلت و فروتنی و ثناگویی و خشوع درخواست کنید». (20)
12-توسل:
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله خطاب به علی علیه‌السلام می‌فرماید:
«امامان از فرزندان تواند. به برکت آنان به امتم باران می‌رسد. دعای شان مستجاب می‌شود و بلا از آنان دفع می‌گردد». (21)
13-نومید نبودن از اجابت:
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «تأخیر در اجابت تو را مأیوس نکند». (22)
14-گریه:
یکی از آداب مهم دعا، گریه و تضرع است. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:
«گریه و ترس از خدا، یکی از احسان‌ها و رحمت‌های خداست. اگر دارای آن شدید، مغتنم و مفید بشمارید و دعا کنید. اگر در یک ملت و جمعیتی، کسی بگرید، خداوند بر تمام آن ملت ترحم می‌فرماید». (23)
موفق باشید.

پی‌نوشت‌ها:
1. موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 45، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه، ‏قم، چاپ پنجم، 1374 ش.‏
2. بقره (2)، آیه 186.
3. ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 46.‏
4. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 322، موسسه الوفاء، بیروت،1404 ق.
5. رضى الدين، حسن بن فضل طبرسى‏، مکارم الاخلاق، ج 2، ص 20، شريف رضى، چ 4، قم، 1412 ق.
.6 همان، ج 95، ص 159.
.7 شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 1، ص 446، دارالاسوة، تهران،1422 ق.
.8 شیخ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 492، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1365 ش.
.9 بحارالانوار، ج 90، ص 317.
10. همان، ص 309.
.11 اصول کافی، ج 4، ص 221.
12. همان، ص 37.
13. همان، ص 222.
14. همان، ص 225.
15. همان، ص 243.
16. همان، ص 270.
17. ابن فهد حلي، عدة الداعی، ص 135، دار الکتاب الاسلامی، 1407 ه ق.
18. مثنوی، دفتر سوم، بیت 184-179.
19. بحارالانوار، ج 74، ص 341
20. همان، ج 36، ص 232.
21. نهج‌البلاغه، نامه 31.
22. اصول کافی، ج 4، ص 220.
23.‏مکارم الاخلاق، ج 2، ص 111.

صفحه‌ها