اخلاق كاربردي

عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن، به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد.

پرسش:

آیا عقب‌نشینی از جنگ برای دور شدن از آسیب‌های آن امری اخلاقی است؟

پاسخ:

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های موفقیت در برابر دشمن این است که انسان دشمن را بزرگ نبیند. بزرگ و قوی دیدن دشمن، مانع موفقیت است. کوتاه‌آمدن در برابر دشمن، ثمره‌ای جز جسورتر شدن او ندارد. عقب‌نشینی مشوق دشمن برای حملة بیشتر است.

عقب‌نشینی ممدوح و مذموم

خداوند در قرآن جهاد را بر مؤمنان واجب کرده و می‌فرماید:

 «جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده است.» (1)

 در آیه‌ای دیگر ضمن مذمت عقب‌نشینی، استثنائاتی برای آن قائل شده است:

 «و هر کس در آن موقعیت به آنان پشت کند [و بگریزد] سزاوار خشمی از سوی خدا شود و جایگاهش دوزخ است و دوزخ بازگشتگاه بدی است مگر [اینکه گریزش برای انتخاب محلی دیگر] جهت ادامه نبرد با دشمن، یا پیوستن به گروهی [تازه‌نفس از مجاهدان برای حمله به دشمن] باشد.» (2)

اگرچه در این آیات عقب‌نشینی مورد مذمت قرار گرفته است؛ اما در برخی شرایط جایز دانسته شده و مورد استثنا قرار گرفته است: یکی از آن موارد (مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ) یعنی به‌عنوان یک تاکتیک نظامی برای حمله مجدد است و بهتر و دیگری (مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ) یعنی برای پیوستن به گروهی دیگر از مؤمنین و تقویت جبهه. در اسلام جنگ لزوماً غایتی مقدس تلقی نمی‌شود؛ بلکه در نگاه دین، جنگ ابزاری اضطراری برای جلوگیری از ظلم و دفاع از مظلوم است. هرجا ظلم رفع شود ضرورت جنگ نیز برداشته می‌شود. عقب‌نشینی از جنگ را می‌توان به دو گونه تفسیر کرد. اگر منظور از عقب‌نشینی این است که از دشمن بترسیم و از مسئولیت جهاد فرار کنیم طبیعتاً این نوع عقب‌نشینی مذموم است؛ اما اگر عقب‌نشینی ما عقب‌نشینی راهبردی باشد بدین معنا که بخواهیم به بازسازی توان خود پرداخته و با طرح نقشه‌ای مؤثرتر برای مقابله با دشمن آماده شویم این نوع عقب‌نشینی مورد مذمت قرار نمی‌گیرد.

تصمیم اخلاقی

اخلاقی بودن یک تصمیم به پیامدهای آن بستگی دارد. در اخلاق اسلامی اصل مصلحت و دفع مفسده از ارکان اصلی تصمیم‌گیری است. عقب‌نشینی از جنگ برای دوری از آسیب‌های آن به‌طور مطلق نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. این امر کاملاً به شرایط و دلایل عقب‌نشینی بستگی دارد. در حقیقت وقتی سپاه اسلام با بررسی شرایط و درنظرگرفتن اقتضائات جنگ بدین نتیجه برسند که با عقب‌نشینی تاکتیکی می‌توان از آسیب‌های غیرضروری جلوگیری کرد، لازم است آن را اجرا کنند. پیروزی در نگاه اسلام یعنی حفظ کرامت انسانی و دفع ظلم و نه صرفاً فتح نظامی. به‌عنوان‌مثال دشمنی یهود با اسلام دشمنی دیرینه است، او نه‌فقط با مردم یا رهبری، بلکه با اصل اسلام دشمنی دارد و هدفش این است که آن‌قدر پیش بیاید تا اسلام را نابود کند. پس عقب‌نشینی در برابر این دشمن یعنی عقب‌نشینی از مسلمانی! اگر عقب‌نشینی نیروها منجر به پایمال شدن حق و جری‌تر شدن باطل گردد، اسلام آن را جایز نمی‌شمارد؛ اما اگر آتش‌بس از موضع قدرت و عزت باشد و نه ذلت آن را مجاز می‌داند.

نتیجه:

عقب‌نشینی در نگاه اسلام باید فلسفه و دلایل منطقی داشته باشد. وقتی عقب‌نشینی با هدف بازسازی و تقویت روحیه نیروها و تجهیزات انجام گیرد منجر به افزایش تاب‌آوری شده و جبهه حق را به پیروزی نزدیک‌تر می‌کند. ضمن اینکه عقب‌نشینی باید همراه با حفظ عزت ملی و دینی باشد و هرگز نباید به تسلیم یا ذلت منجر شود. تکلیف جهاد به عقلانیت و حکمت گره‌ خورده است؛ بنابراین هرگاه مصلحت اسلام و انسانیت اقتضا کند، باید مقاومت کرد؛ و هرجا که مقاومت بی‌نتیجه و مایه تباهی شود، باید تدبیر دیگری اندیشید.

پی‌نوشت‌ها:

1. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ،» بقره، آیه 216.

2. «وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ،» انفال، آیه 16.

جواز دروغ در شرایط بحرانی همچون جنگ از باب ضرورت و مصلحت است. بنابر این در عرصۀ نبرد استفاده از خدعه (مانند تاکتیک‌های فریب نظامی) برای غلبه بر دشمن جایز است.

پرسش:

 آیا دروغ‌گفتن در جنگ و فریب‌دادن دشمن، مذموم است؟

پاسخ:

در اسلام اصل بر صداقت بنا نهاده شده است و هدف از صداقت نیز تحقق عدالت است. گاهی در شرایط خاص و اضطراری ممکن است تحقق عدالت جز با دروغ ظاهری امکان‌پذیر نباشد. اسلام در این شرایط، دروغ مصلحتی را جایز می‌داند؛ اما حد و حدود آن را مشخص کرده است. آنچه در دروغ مصلحتی باید بدان دقت شود، این است که اولاً موارد جواز آن محدود است؛ دیگر اینکه هرگز نباید دروغ مصلحتی منجر به دروغ منفعتی شود.

در نگرش دین، بر صداقت تأکید شده است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید» (1). همچنین در قرآن به‌شدت از دروغ نهی شده است: «خداوند کسی را که اسراف‌کار و بسیار دروغ‌گوست، هدایت نمی‌کند» (2). در روایتی نقل شده است رسول خدا (صلی ‌الله علیه و آله) فرمود: «از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ انسان را به فسق و فجور می‌کشاند و فسق و فجور هم انسان را روانه آتش جهنم می‌کند» (3).

دروغ مصلحتی

هنگام سخن‌گفتن و بحث از دروغ مصلحتی باید به شرایط و اقتضائات آن نیز توجه کرد؛ بنابراین اینکه انسان به اختیار و میل خویش هر شرایطی را اضطرار برداشت کند و مصلحت را بر دروغ‌گفتن بداند، کاملاً غیرشرعی و غیرعقلانی‌ است؛ ازاین‌رو اگر کسی با اضطرار حقیقی مواجه شد، می‌تواند (نه بر اساس منفعت و در مسیر خواسته‌های نفسانی، بلکه) بر مبنای مصلحت عقلانی دروغ مصلحتی بگوید. نکتهٔ درخور ‌تأمل اینکه جواز و حلال‌بودن نیز محدودهٔ خاصی دارد؛ بدین معنا که هم از حیث زمانی محدودیت دارد و هم از لحاظ مقدار و میزان حد مشخصی برای جواز آن تعیین شده است.

موارد جواز دروغ

اصل و بنای گفتگو باید بر صداقت و راست‌گویی باشد؛ اما گاهی در شرایط اضطراری ممکن است راست‌گفتن آثار ویران‌کننده‌ای به همراه داشته باشد؛ در این شرایط راست‌گویی موضوعیت ندارد و می‌توان برای دفع آن عوارض دروغ گفت. به دیگر سخن، در مواردی که حفظ جان، مال یا آبروی مؤمنان یا دفع فتنه و فساد متوقف بر دروغ باشد، این قاعده کلی استثنا می‌پذیرد؛ برای مثال در روایتی آمده است: «کذب بد است، مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند» (4).

جواز دروغ در شرایط بحرانی همچون جنگ از باب ضرورت و مصلحت است. وقتی هدف والاتری همچون حفظ اسلام و دفع تهاجم دشمن مطرح می‌شود، قواعدی که در شرایط عادی حکم‌فرما هستند، می‌توانند با اصول و قواعد بالاتر تعدیل شوند و تغییر یابند. دروغ در جنگ که منجر به دفع ظلم و حفظ حق می‌شود، به دلیل تغییر موضوع و شرایط دیگر قبح ذاتی را ندارد و حتی می‌تواند دارای حسن باشد. به ‌طور کلی دفع ضرر جانی، آبرویی و مالی سنگین و جبران‌ناپذیر را می‌توان از جمله شرایط اضطرار دانست؛ بنابراین برای ضررهای ناچیز مادی نمی‌توان دروغ مصلحتی گفت.

خدعه

یکی از اصطلاحاتی که در اخلاق نظامی با آن روبرو می‌شویم، واژۀ خدعه است. «خدعه یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد. وقتی گفته می‌شود رجل خدعه، یعنی مردی که مردم را فریب می‌دهد» (5). «خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیب خویش را با توسل به خدعه فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است» (6). امام باقر (علیه ‌السلام) فرمودند که شنیدم پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله) در جنگ خندق می‌فرمود: «جنگ یعنی خدعه و نیرنگ و می‌فرمود: هرچه می‌خواهید بگویید» (7). استفاده از تاکتیک‌های نظامی مثل مخفی‌کاری و پنهان‌کاری، تغییر آرایش نیروها، تدبیر، فریب نظامی، حملۀ غافل‌گیرانه، تغییر روش‌ها در جنگیدن و ... از جمله مصادیق خدعه هستند، مشروط بر اینکه به نقض عهد و پیمان یا خیانت صریح نینجامد.

نتیجه:

در آموزه‌های اسلام، اصول و ارزش‌های اخلاقی ثابت است؛ بنابراین دروغ همواره بد است و راست‌گویی همیشه خوب. دروغ یکی از بزرگ‌ترین گناهان است و در نگاه دین، دروغگو دشمن خدا معرفی شده است. دروغ مصلحتی نیز امری استثنایی در برخی شرایط خاص و ویژه است؛ ازاین‌رو وجود برخی استثناهای انگشت‌شمار آن ‌هم در شرایط خاص، اسباب ازبین‌رفتن آن قاعده کلی را فراهم نمی‌آورد. یکی از شرایط اضطراری برای حفظ جان، عرصه جنگ است؛ بنابراین در جبهه جنگ می‌توان از دروغ مصلحتی یا خدعه و فریب‌دادن دشمن بهره برد. با وجود این، در اخلاق اسلامی، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ (توبه: 119).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ﴾ (غافر: 28).

3. «إیّاکُمْ وَ الکذْبُ فَإنَّ الکذبَ یَهْدى إلَی الفُجُورِ وَ الفُجُورُ یَهدی إلَی النّارِ» (الشیخ محمّد بن محمّد السبزواری؛ جامع الأخبار؛ محقق: علاء آل‌جعفر؛ قم: مؤسسه آل‌البیت (علیهم ‌السلام لإحیاء التراث)، [بی‌تا]، ص 417).

4. «الکذب مذموم الا فی امرین: دفع شر الظلمه و اصلاح ذات البین» (محمد محمدی ری‌شهری؛ میزان الحکمة؛ قم: دارالحدیث، 1416 ق، ج 3، ص 2680).

5. محمد بن مکرم ابن‌منظور؛ لسان العرب؛ چ 3، بیروت: دار صادر، 1414 ق، ج 8، ص 63).

6. علامه الحلی؛ تذکرة الفقهاء؛ تحقیق و نشر: قم: مؤسسه آل‌البیت (علیهم ‌السلام لإحیاء التراث، 1419 ق، ج 9، ص 83).

7. «سَمِعْتُ رسولَ اللّه صلی ‌الله علیه و آله یقولُ یَومَ الخَندَقِ: الحَربُ خُدْعَهٌ، و یقولُ: تَکَلَّموا بما أرَدْتُم» (شیخ حرّ عاملی؛ وسائل الشیعه؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی‌تا]، ج 11، ص 102).

توصیه های اخلاقی در مواجه با اسیران جنگی
در اسلام، باید با اسیران جنگی با کرامت و احترام انسانی رفتار شود، نه به چشم دشمن یا غنیمت. اسلام بر تأمین نیازهای اساسی آن‌ها مانند غذا و سرپناه تأکید دارد.

پرسش:

چه توصیه‌های اخلاقی در مواجه با اسیران جنگی وجود دارد؟

پاسخ:

اسیران جنگی افرادی هستند که در زمان درگیری مسلحانه و به دست دشمن، دستگیر می‌شوند. این افراد طبیعتاً در معرض آسیب روانی و احساس بی‌قدرتی قرار می‌گیرند و اخلاق اسلامی اجازه نمی‌دهد که در برابر آن‌ها بی‌اخلاقی کنیم. تأمین نیازهای اساسی همچون غذا، پوشاک، سرپناه و مراقبت‌های پزشکی و بهداشتی از حقوق اولیه اسیران است. ضمن اینکه رفتار با اسرا نباید مبتنی بر نژاد و رنگ و جنسیت و ملیت و... باشد.

قرآن می‌فرماید:

 «هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آن‌ها پیروز گردد (و جای پای خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید؛ (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید؛ ولی خداوند، سرای دیگر را (برای شما) می‌خواهد؛ و خداوند قادر و حکیم است!». (1)

 طبق این آیه هدف اصلی در جنگ و جهاد اسلامی، رسیدن به منافع اخروی (جلب رضای خدا، تقویت حقّ و تلاش برای نجات مستضعفان) است، نه به‌دست‌آوردن غنائم و اسیر و فدیه گرفتن؛ بنابراین منطبق بر آموزه‌های دینی اسیر گرفتن به جهت اهداف مادی چون فدیه، امر ناپسندی است.

 

اصل کرامت

در نگاه اسلام اسرا هم مانند سایر افراد از حقوق انسانی برخوردارند و نباید بی‌جهت مورد آزار و اذیت قرار گیرند. اسیر فارغ از دین و نژاد و ملیت یک انسان است و هر انسانی در قاموس دین از کرامت انسانی برخوردار است. قرآن می‌فرماید:

 «ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم؛ و آن‌ها را در خشکی و دریا، (بر مرکب‌های راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آن‌ها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم؛» (2)

 و یا در نهج‌البلاغه دررابطه‌با حفظ کرامت ذاتی انسان‌ها چنین آمده است: «زیرا آنان دو گروه‌اند یا هم‌کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.» (3)

 در جریان اسارت، موازنه قدرت تغییر کرده و آنکه به اسارت گرفته اهل قدرت است و آنکه اسیر شده هیچ قدرتی از خود ندارد. در آموزه‌های دین سوءاستفاده از قدرت مورد مذمت قرار گرفته است. انسان حق ندارد به‌وقت قدرت به تحقیر و شکنجه و خدشه‌دار کردن کرامت افراد مبادرت ورزد.

 

اطعام اسیر

خداوند در قرآن می‌فرماید: «و غذای (خود) را بااینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهند!» (4)

 همان‌طور که از ظاهر آیه پیداست، برای اسیر هم به‌مثابه مسکین و یتیم، حق تأمین معاش در نظر گرفته شده است و یا در روایت آمده است:

 «غذا دادن به اسیر و خوش‌رفتاری با او حقّی است واجب، هرچند [بخواهی] فردا او را بکشی.» (5)

 

آزادی اسرا

قرآن می‌فرماید:

 «و هنگامی‌که با کافران (جنایت‌پیشه) در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردن‌هایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به‌اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آن‌ها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد!» (6)

 هدف از جهاد، جلوگیری از ظلم و یا ازبین‌بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارش‌های اسلام است. این آیه به‌صراحت دو راهکار اصلی برای برخورد با اسیران را پس از اسارت کامل مطرح می‌کند. آزادی با منت (بدون قیدوشرط) یا آزادی درازای فدیه (مالی یا تبادل اسیر). این نشان می‌دهد که اسلام بر عدم نگهداری دائمی اسیران تأکید دارد.

 

ارشاد اسیر

قرآن می‌فرماید:

 «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند بگو: اگر خداوند، خیری در دل‌های شما بداند، (و نیّات پاکی داشته باشید)، بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما می‌دهد؛ و شما را می‌بخشد؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!» (7)

 همان‌طور که مشخص است لحن آیه، با لطف و مرحمت فراوان همراه است. پیامبر و رهبر حکومت اسلامی مأمور است تا با اسیران گفتگو کرده و آنان را ارشاد کند. تبلیغ و ارشاد اسیران جنگی لازم است و از هر فرصتی باید استفاده کرد.

 

آثار مثبت برخورد مناسب

وقتی در برابر اسیران با اخلاق دینی و الهی رفتار کنیم طبیعتاً این رفتارها منجر به جذب آن‌ها به جبهه حق می‌شود و حتی اگر همسو با حق هم نشوند درعین‌حال خاطره ماندگاری از اهل دین در ذهنشان می‌ماند. در نگاه اخلاق اسلامی، اسیر جنگی یک تهدید یا یک غنیمت نیست؛ بلکه فرصتی برای معرفی اخلاق و عدالت به دیگران است. به همین دلیل برخورد انسانی با اسیران، نه‌تنها یک تکلیف شرعی است، بلکه نقشی اساسی در بازتاب چهره واقعی اسلام در جهان دارد. برخورد ما با اسیران باید به روشی باشد که در عین حفظ امنیت جامعه، بعد تربیتی و هدایتی آن نیز مورد غفلت قرار نگیرد. در نهج‌البلاغه آمده است:

«هرگاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از وی را شکرانه قدرت‌یافتنت بر او قرار ده» (8)

و در شرح آن چنین می‌خوانیم: «در جریان فتح مکه هنگامی‌که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر دشمنانی که یک‌عمر خون به دل او کرده بودند و یارانش را کشته و مثله کرده بودند پیروز شد جمله تاریخی «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ» را فرمود و همه جنایت‌کاران را مورد عفو قرارداد و شعار «الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَهِ؛ امروز روز بخشش است» در مکه طنین‌انداز شد. اضافه بر این، تبدیل انتقام به عفو اثر مهم اجتماعی دارد و آن این است که انتقام به‌صورت تصاعدی پیش می‌رود و دائماً قتل و کشتار و ناامنی می‌آفریند و هرگز اجازه نمی‌دهد صلح و صفا و آرامشی در جامعه پدید آید درحالی‌که عفو و گذشت به خشونت‌ها پایان می‌دهد و سبب آرامش جامعه است؛ بنابراین افزون بر این‌که عفو فضیلتی اخلاقی و مهم است، تدبیر پرارزش اجتماعی است. البته این دستور یک استثنای مهم دارد و آن اینکه در آنجا که دشمن عفو را نشانه ضعف ببیند یا سبب جسارت و ادامه خصومت او شود، عفوکردن، غلط و شبیه ترحم بر پلنگ تیزدندان است. در این‌گونه موارد هیچ‌کس عفو را فضیلت نمی‌شمرد، بلکه نوعی بی‌تدبیری و رضایت به ادامه خشونت محسوب می‌شود.» (9) اگرچه این فراز درباره برخورد کلی با دشمن است، اما به‌طریق‌اولی شامل اسیر هم می‌شود که قدرت دفاع از خود را ندارد.

نتیجه‌گیری:

در نگاه دین آنچه موضوعیت دارد اصلاح افراد است و نه انتقام از آنان. اسیران جنگی یعنی کسانی که در حادثه جنگ به دست جبهه مقابل می‌افتند حتی اگر از افراد جبهه باطل باشند باز هم دارای حق‌وحقوقی هستند. پس از اسارت، جان و مال اسیر تحت حمایت و مسئولیت مسلمانان قرار می‌گیرد و هرگونه تعرض به جان، مال یا ناموس اسیر خیانت محسوب می‌شود. اسلام منطبق بر اصل کرامت، حفظ کرامت اسیر را لازم می‌داند و مبتنی بر اصل عدالت، ظلم به او را جایز نمی‌شمارد. مهربانی با اسیر، نیکی کردن به او، اطعام اسیر، هدایت و ارشاد او و حتی آزادی او از مهم‌ترین توصیه‌های اخلاقی دین دررابطه‌با برخورد با اسیران است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ ۚ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَهَ ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ،» انفال، آیه 67.

2. «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا،» اسراء، آیه 70.

3. «فَإِنّهُم صِنفَانِ إِمّا أَخٌ لَکَ فِی الدّینِ وَ إِمّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ یَفرُطُ،» صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، نامه 53 نهج‌البلاغه، ص 427.

4. «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا،» انسان، آیه 8.

5. «إطعامُ الأسیرِ و الإحسانُ إلیهِ حقٌّ واجبٌ و إنْ قَتَلْتَه مِن الغد،» الحرّ العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه المحقق: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، قم، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 15، ص 92.

6. «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ،» محمد، آیه 4.

7. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ،» انفال، آیه 70.

8. «إذا قَدَرتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکرا لِلقُدرَهِ عَلَیهِ،» صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، حکت 11، ص 470.

9. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386 ه. ش، ص 89 تا 91.

اخلاق در شرایط جنگی و حمله به مراکز و افراد غیر نظامی
از دیدگاه اسلام،حمله عامدانه به غیرنظامیان در جنگ به‌شدت نکوهیده و غیراخلاقی است.اسلام بر رعایت اصول اخلاقی در جنگ و تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان تأکید دارد.

پرسش:

ازنظر اخلاقی در شرایط جنگی حمله به مراکز و افراد غیرنظامی، چگونه ارزیابی می‌شود؟

پاسخ:

نگاه اسلام به مقوله جنگ نگاهی عمیق و دقیق است، چراکه جان و مال انسان برای اسلام اهمیت دارد. تمایز قائل ‌شدن بین نظامیان و غیرنظامیان در جنگ نیز مبتنی بر همین اصل است. دستوراتی همچون پرهیز از ظلم، اجتناب از آسیب‌رساندن به درخت‌ها و حیوانات و زنان و کودکان و حتی رعایت امان‌نامه در جنگ و... ریشه در رعایت اخلاق نظامی دارد که اسلام به آن تأکید فراوان می‌کند.

اسلام دین رحمت و محبت است و مبنای تعامل انسان‌ها با یکدیگر را چیزی جز مهربانی نمی‌داند. بر همین اساس، دین بر حرمت نفس بسیار تأکید دارد تا جایی که قرآن می‌فرماید:

 «هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته است.» (1)

 در نگاه اسلام جنگ در وهله اول امری ناپسند تلقی می‌شود مگر اینکه دشمن بخواهد جنگی را بر ما تحمیل کند که در این شرایط ما موظف به دفاع هستیم. پس اگر ما وارد جنگی می‌شویم دلیلش این است که موظف به دفاع هستیم و گاهی راه دفاع تنها از میدان جنگیدن می‌گذرد. البته آنچه در این میان ضرورت دارد ضرورت دفع شر است و نه ضرورت کشتار.

اصول اخلاقی در جنگ:

یکی از برجسته‌ترین اصول اخلاقی جنگ در اسلام، حرمت آسیب‌رساندن به غیرنظامیان، کودکان، زنان، سالخوردگان، مجروحان، بیماران و کسانی است که در جنگ شرکت ندارند.

 «هنگامی‌که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جمعی از صحابه را به‌عنوان سریه به جانبی گسیل می‌داشت آنان را پیش روی خود می‌نشاند و به ایشان راه‌وروش کار را می‌آموخت. در کافی به نقل مجلسی از ابوحمزه ثمالی از حضرت صادق علیه‌السلام روایت شده که آن حضرت چنین گفته است: به نام خدا و در پناه و راه او و به پیروی از پیغمبرش بروید. غلول، یعنی خیانت در غنیمت و سرقت از آن را بیش از قسمت، پیش مگیرید (آل یعنی غش مورزید) مثله نسبت به کشته روا مدارید. غدر مکنید. پیرمرد فرتوت و کور و کر و زن را مکشید. درخت را تا ناچار نشوید مقطوع نسازید. هر کس از اهل اسلام، عالی باشد یا دانی، به یکی از مشرکان امان و پناه دهد در پناه است تا کلام خدا را بشنود پس اگر مسلمان شد با شما برادر دینی هست و اگر از پذیرفتن دین سر باز زد او را به مأمن وی برسانید و از خدا بر او استعانت بخواهید.» (2)

 در نهج‌البلاغه نیز دررابطه‌با اخلاق در جنگ حضرت علی علیه‌السلام پیش از دیدار با دشمن در صفین به سپاهش چنین سفارش کرده است:

 «با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند. سپاس خدا را که حجت با شماست و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند، این هم حجتی دیگر است به سود شما و زیان ایشان. هرگاه، به اذن خدا، روی به هزیمت نهادند، کسی را که پشت کرده و می‌گریزد، مکشید و آن را که از پای افتاده است، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید.» (3)

 حرمت حمله به غیرنظامیان، ریشه در توحید و عدل الهی دارد و خداوند عادل، هرگز ظلم و ستم را تأیید نمی‌کند.

ضرورت مقابله اگرچه کشتن زنان و کودکان و افراد بی‌پناه در جنگ توجیهی ندارد؛ اما درعین‌حال مقابله‌به‌مثل با ظالم به میزان تجاوزی که او انجام داده غیراخلاقی نیست. مخصوصاً در بحث اضطرار یا درگیری‌هایی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و چنانچه دفاع انجام نگیرد موجودیت اسلام به خطر می‌افتد جبهه حق موظف است با تدبیر و به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان و انجام تمام اقدامات احتیاطی به وظیفه خویش عمل کند.

جنگ ایران و اسرائیل:

در جنگ ایران و اسرائیل اگر غیرنظامیانی کشته شدند؛ اولاً نیروهای مسلمان عامدانه قصد کشتن زنان و کودکان را ندارند و خاصیت جنگ این است که ممکن است غیرنظامیان نیز غیر عامدانه کشته شوند و ثانیاً تبعات این جنگ و حتی کشته شدن ناخواسته زنان یا کودکان با اسرائیل است که شروع‌کننده جنگ بوده و نه با مسلمانان.

نکته دیگر اینکه غالب ساکنان سرزمین‌های اشغالی نظامی‌اند و رهبری نیز اشاره فرمودند که صهیونیست‌ها فلسطین غصب‌شده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کرده‌اند. اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملت‌های مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است و این وظیفه‌ای همگانی است. ضمن اینکه تبلیغات رسانه‌ای دشمن برای تحریف روایت‌ها را نباید نادیده گرفت.

تلفات غیرنظامیان:

تلفات غیرنظامی نتیجه ناخواسته و اجتناب‌ناپذیر دفاع مشروع است. در حقیقت نیت و قصد مدافعان در برابر دشمن هدف قراردادن غیرنظامیان نیست؛ اما درعین‌حال رزمندگان اسلام با رعایت تمام جوانب احتیاط ممکن است به‌طور ناخواسته و غیرعمدی با آسیب غیرنظامیان نیز مواجه شوند. حمله به پایگاه‌های نظامی دشمن برای دفع شر لازم و ضروری است حتی اگر دشمن پایگاه‌های نظامی خود را در دل مناطق مسکونی بنا کرده باشد. اسلام هرگونه آسیب‌رساندن به غیرنظامیان را ممنوع می‌داند، مگر درصورتی‌که خودشان به‌نوعی وارد صحنه درگیری شوند و به حمایت از دشمن بپردازند.

نتیجه‌گیری:

 برای دفع دشمن لازم است میان نظامیان و غیرنظامیان تفکیک قائل شد. حمله به مراکز و افراد غیرنظامی در شرایط جنگی به‌شدت تقبیح شده و ازنظر اخلاقی مردود است؛ اما در شرایطی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و عدم اقدام دفاعی، موجودیت اسلام یا منافع حیاتی مسلمانان را به خطر اندازد، جبهه حق موظف است باتدبیر و انجام تمام اقدامات احتیاطی برای به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان، به وظیفه خویش عمل کند. اگر رژیمی همچون اسرائیل سرزمین‌ها را غصب کرده و آن‌ها را به پایگاه تروریسم تبدیل کند و خود مبدع و آغازگر جنگ باشد، مسئولیت تبعات و تلفات ناخواسته غیرنظامیان بر عهده آن رژیم متجاوز است.

پی‌نوشت‌ها:

1. «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»، مائده، آیه 32

2. «کان رسول‌الله اذا أراد أن یبعث سریّه دعاهم فاجلسهم بین یدیه ثم یقول: سیروا باسم إله و بالله و فی‌سبیل‌الله و علی مله رسول‌الله و لا تغلوا و لا تمثّلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیّا و لا امرأه و لا تقطعوا شجره الَّا ان تضطرّوا إلیها و أیّما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر إلی رجل من المشرکین فهو جار حتی یسمع کلام‌الله فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مأمنه و استعینوا بالله علیه»، خراسانی، محمود شهابی، ادوار فقه (فارسی)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، چاپ پنجم،1387 ش، ج 1، ص 215

3. «لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَی حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّی یَبْدَأُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَی لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، نامه 14، ص 373.

اگر شادی انسان از ویرانی شهرهای دشمن به دلیل پیروزی جبهه حق بر باطل باشد، این شادی غیراخلاقی نیست. درواقع این نوع شادی از تحقق اراده الهی برای برقراری عدالت است

پرسش:

آیا خوشحالی برای ویرانی‌های بازمانده از جنگ در شهرهای دشمن اشکالی دارد؟

پاسخ:

دین اسلام، دین صلح و دوستی است. در آموزه‌های اجتماعی اسلام، مؤلفه‌هایی همچون عدالت، مهربانی، شفقت و خدمت به دیگران بر مبنای همین اصل استوار گردیده است. اسلام به دلیل احترامی که برای انسان و انسانیت قائل است، دفاع مشروع و مبارزه با ظلم را واجب و لازم می‌داند و به هیچ احدی اجازه ظلم بر دیگری را نمی‌دهد.

توصیه دین به زیست اخلاقی نه‌تنها مربوط به شرایط صلح است، بلکه در زمان جنگ نیز مسلمانان ملزم به رعایت حد و حدود اخلاقی‌اند؛ به گونه‌ای که حتی در میدان جنگ هم حق دست‌یابی به پیروزی با بی‌اخلاقی را ندارند. خداوند به انسان کرامت بخشیده است و خواهان حفظ کرامت اوست؛ همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید: «ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب‌های راهوار] حمل کردیم. و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم» (1). خداوند همچنین هدف از ارسال رسل و انزال کتب را رسیدن به عدالت می‌داند و می‌فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند. خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید» (2). همچنین توجه انسان به اصل صلح و رحمت را در جهان معطوف می‌دارد: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم» (3).

 

آباد‌کردن زمین

افزون بر آنچه گفته شد، خداوند در قرآن انسان را به آبادانی زمین دعوت می‌کند و از تخریب و ویران‌کردن آن پرهیز می‌دهد؛ بر این اساس می‌فرماید: «اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت. از او آمرزش بطلبید، سپس به ‌سوی او بازگردید که پروردگارم [به بندگان خود] نزدیک و اجابت‌کنندۀ [خواسته‌های آنها] است (4).

دفاع مشروع

وقتی فرد یا گروهی به ظلم مبادرت می‌ورزد، بر مسلمان یا مسلمانان واجب است به دفاع مشروع بپردازند و در برابر تجاوز دشمن مقابله کنند؛ همان‌گونه که در قرآن آمده است: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید. و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (5). بنابراین اسلام اجازه تجاوز به دیگران را نمی‌دهد؛ اما اگر دشمن به خاک ما تجاوز کند و شروع‌کننده جنگ باشد، ما موظف به دفاع مشروع هستیم. آنچه در دفاع مشروع موضوعیت دارد، توقف ظلم است و نه انتقام‌جویی شخصی یا لذت‌بردن از رنج دیگران.

ریشۀ شادی

در بستر جنگ، گروهی در جبهه حق می‌جنگند و عده‌ای در جبهۀ باطل قرار دارند؛ همچنین در میانۀ جنگ خواه‌ناخواه مصیبت‌هایی رخ می‌دهد؛ از‌این‌رو افرادی آسیب می‌بینند، شهرها و خانه‌ها ویران می‌شوند، ممکن است محیط‌زیست تخریب گردد و حتی حیوانات هم از دست بروند. به طور کلی طبیعت جنگ، چیزی جز خونریزی و خرابی نیست. از سوی دیگر انسان مؤمن بذاته از ویرانی و خرابی و آسیب خوشنود نمی‌شود؛ بنابراین اگر ریشه شادمانی برای ویرانی شهرها به کینه‌توزی و بی‌رحمی انسان برگردد، از حیث اخلاقی امر مذمومی دانسته می‌شود؛ اما اگر ریشۀ این شادی سرچشمه‌گرفته از پیروزی جبهه حق بر باطل باشد و علت این خوشحالی به پایان‌یافتن ظلم و دفع شر بازگردد، امر مذمومی به شمار نمی‌آید؛ یعنی انسان نه‌تنها به دلیل ویرانی‌ها، بلکه برای پیروزی حق خوشحال باشد. چراکه می‌داند پیروزی حق به برقراری عدالت و امنیت منجر می‌شود. لازم است دقت کنیم جهاد در نگرش اسلام، با انگیزۀ نابودی ظلم انجام می‌گیرد نه نابودی انسان‌ها و شهرها.

نتیجه:

ویرانی شهرها و خانه‌ها، نتیجۀ طبیعی و ناگزیر دفع ظلم و دفاع مشروع است. درحقیقت این امور بخشی از تحقق عدالت و اقامه قسط است. شادی انسان اگر فقط به دلیل خراب‌شدن و ویرانی باشد، اخلاقی نیست و با رحمت و عدل الهی در تضاد است و با کرامت انسانی همخوانی ندارد؛ اما شادی اگر به دلیل خوشحالی از اجرای عدالت است، غیراخلاقی قلمداد نمی‌شود. مؤمن از تجلی عدالت و تحقق اراده الهی که به ‌واسطهٔ دفاع مشروع ایجاد می‌شود، شاد می‌گردد نه از فرایندهای دردناک جنگ. هدف در دفاع مشروع این است که از حق مظلوم حمایت شود؛ بنابراین چنانچه شادی از نابودی دشمن و ویرانی خانه و کاشانه‌اش برای دفاع از مظلوم باشد و نه ناشی از قساوت قلب، ارزشمند است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا﴾ (اسراء: 70).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ (نحل: 90).

3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ (انبیاء: 107).

4. ﴿هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ﴾ (هود: 61).

5. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

در مواجهه با دشمن، باید از دشنام و تحقیر کلامی پرهیز کرد. هدف از جنگ در اسلام، رفع موانع هدایت و مبارزه با ظلم است، نه انتقام‌جویی یا تحقیر ذات انسان.

پرسش:

 آیا دادن فحش و سب دشمنانی که با ما در جنگ هستند، سزامند است یا نکوهش شده است؟

پاسخ:

فحش و ناسزاگویی از جمله گناهانی است که برای زبان بیان شده است. در آموزه‌های اسلام، از فحاشی و ناسزاگفتن به دیگران نهی شده است و و ناسزادهنده به‌شدت مذمت گردیده است. هر اندازه انسان از فطرت پاک انسانی خویش دور شود، ادبیاتش به فحاشی نزدیک می‌گردد.

«سَبّ در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف‌ دیگری است به آنچه نقص و خواری او باشد» (1). زمانی که انسان در ادبیات و کلام خود از واژه‌های زشت و رکیک استفاده کند، درواقع فحاشی کرده است. انسان مؤمن همواره زبانش را از به‌کارگیری الفاظ زشت بازمی‌دارد. سیرۀ بزرگان نیز بر همین امر بود که نه‌تنها اهل فحاشی نبوده‌اند، بلکه سخنان عادی را هم با احتیاط بر زبان می‌آوردند تا ناخواسته در دام بی‌عفتی در کلام گرفتار نشوند.

مذمت فحاشی:

بی‌عفتی در کلام در قرآن و روایات به‌شدت مذمت شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند؛ شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی از زنان دیگر، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند» (2). فحاشی نشانهٔ ضعف است و بیشتر افرادی که در گفتگو با دیگران منطق ندارند، به ‌جای بیان استدلال به فحاشی روی می‌آورند. در روایت آمده است: «سلاحِ انسان‌های پَست، زشت‌گویی است» (3). همچنین رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بی‌آبرو و کم‌شرمی که باکی از آنچه گوید و آنچه به او گویند ندارد، حرام کرده است؛ زیرا اگر دربارۀ او کنجکاوی و بازرسی کنی یا از زناست یا شیطان در نطفۀ او با پدرش شریک شده است» (4).

آثار فحاشی:

1. دشمن‌شدن خدا: امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «خداوند شخص ناسزاگوی بددهن [یا دشنام‌شنو] را دشمن دارد» (5).

2. استجابت‌نشدن دعا: از دیگر آثار فحاشی این است که دعای فحش‌دهنده مستجاب نمی‌گردد. امام سجاد (علیه ‌السلام) در بیانی برخی از گناهانی را نام می‌برند که منجر به استجابت‌نشدن دعا می‌شود؛ در میان آنها به گناه فحاشی و بدزبانی نیز اشاره می‌فرمایند و آن را عاملی برای رد دعا می‌دانند: «گناهانی که دعا را رد می‌کنند، عبارت‌اند از: بدزبانی و ناسزاگفتن» (6).

3. دشمنی مردم: فحاشی به دیگران موجب افزایش دشمنی می‌شود. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «به مردم ناسزا نگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می‌کنید» (7).

4. بی‌برکتی: در روایتی نقل شده است: «هر کس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند برکت روزی‌اش را از او می‌گیرد و او را به خودش وامی‌گذارد و زندگی‌اش را برایش تباه می‌کند» (8).

لعن:

افزون بر سب، با اصطلاح دیگری با عنوان لعن روبرو می‌شویم. لعن یعنی درخواست از خدا برای دورشدن از رحمت الهی. در تعریف لعن آمده است: «لعن به معنای طرد و دورکردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است و اگر از طرف انسان باشد، به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است» (9).

دو مؤلفهٔ مهم دینی یعنی تولی و تبری جان‌مایهٔ مکتب اسلام است؛ یعنی اظهار دوستی و مودت و محبت به دوست‌داران راه حق و اعلام برائت و دوری از مخالفان و مشرکان که قرآن نیز بر هر دو صحه گذاشته است. لعن ابزاری برای نشان‌دادن اصل تبری است.

سب دشمنان:

خداوند تبارک و تعالی دربارۀ سب و دشنام کافران می‏فرماید: «[به معبود] کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند. این‌چنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم؛ سپس بازگشت همۀ آنان به‌ سوی پروردگارشان است. و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد [و پاداش و کیفر می‌دهد]» (10).

در کتاب مصادر نهج‌البلاغه نقل شده است حجر بن‌ عدی و عمرو بن حمق که از اصحاب معروف علی (علیه ‌السلام) در ایام صفین بودند، به شامیان دشنام می‌دادند؛ اما امام آنها را خواست و از این کار نهی فرمود. آنان عرض کردند: ای امیرمؤمنان، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: آری. عرض کردند: مگر آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: آری. عرضه داشتند: پس چرا ما را از بدگویی به آنان نهی می‌کنی؟ فرمود: «من دوست ندارم شما دشنام‌دهنده باشید؛ ولی اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید، به گفتار صحیح نزدیک‌تر و برای اتمام حجّت رساتر است. شما باید به ‌جای دشنام چنین می‌گفتید: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن [و آتش جنگ را خاموش فرما]، میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهی‌شان هدایت نما تا کسانی که جاهل‌اند، حق را بشناسند و آنها که گمراه‌اند و بر دشمنی با حق اصرار می‌ورزند، از آن دست بردارند و [به راه راست] باز گردند». آنچه در این کلام آمده است، دستور مهم اخلاقی و اجتماعی است که می‌تواند آثار زیادی داشته باشد؛ یعنی نهی از بدگویی به دشمن و سبّ او که ممکن است آتش خشم او را برافروزد و کینه‌ها را عمیق‌تر کند. امام (علیه ‌السلام) در این خطبه یارانش را از این کار باز می‌دارد و به ‌جای آن دستور می‌دهد صفات زشت و اعمال بد آنها را نقد کنند و حجّت را بر آنها تمام نمایند که هم تأثیر بیشتری دارد و هم بهانه به دست دشمن برای مقابله‌به‌مثل نمی‌دهد (11).

سبّ کافران حربی (دشمنان جنگی) از حیث اخلاقی با روح دین و اهداف متعالی آن سازگار نیست. دشمن‌ستیزی باید امری هدفمند و با رعایت اصول اخلاقی باشد. فحش‌دادن تأثیر اصلاحی ندارد و با وجود این نفرت و قساوت را افزایش می‌دهد. انسان از کرامت ذاتی برخوردار است و هدف از جنگیدن با دشمن مبارزه با ظلم است و نه تحقیر ذات انسان. البته بر اساس آنچه در روایت ذکر شد، بیان زشتی رفتار دشمن، رسواکردن ظلم او و پرده‌برداشتن از انحراف‌های عقیدتی و سیاسی او وظیفۀ مسلمانان است؛ اما انجام این امر لزوماً به معنای تجویز فحاشی نیست. بنابراین در جنگ روانی گفتاری، باید با بیان آنچه موجب تقویت روحیه جهادگران می‌شود، به تثبیت جبهه حق کمک کرد، بدون آنکه کلام به ورطه فحاشی کشانده شود؛ زیرا چه‌بسا فحاشی منجر به تضعیف جبهه فرهنگی اسلام در نگاه جهانی خواهد شد. هدف از جنگ و جهاد در نگرش اسلام، رفع موانع هدایت است و نه انتقام‌جویی؛ به همین دلیل فحاشی و سب با روح جهاد اسلامی سازگاری ندارد.

نتیجه:

یکی از گناهان شایع زبان، بدزبانی و فحاشی است. سب به معنای دشنام‌دادن و تحقیر کلامی و نسبت‌دادن صفات زشت به دیگران است. فحاشی با کرامت انسانی در تضاد است؛ به همین دلیل در نگاه دین مذمت شده است. فحش‌دادن از حیث اخلاقی به دلیل تأثیری که زبان بر روح انسان دارد، مقابل مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ و حتی حیوانات هم جایز نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌درید الأزدی، ابو‌بکر محمد بن الحسن؛ جمهرة اللغه؛ محقق: رمزی منیر بعلبکی؛ بیروت: دارالعلم للملایین، 1987 م، ج 1، ص 69.

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (حجرات: 11).

3. «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الکلَامِ» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 75، ص 185).

4. «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّهَ عَلَی کلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی مَا قَالَ و َلَا مَا قِیلَ لَهُ فَإِنَّک إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیهٍ أَوْ شِرْک شَیطَان» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 60، ص 207).

5. «اِنَّ اللهَ یبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 324، باب البذاء).

6. «وَ الذُّنوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ:... وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَولِ» (شیخ الصدوق؛ معانی الأخبار؛ بیروت: دارالمعرفه ، ص 271).

7. «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکتَسِبُوا الْعَدَاوَهَ بَینَهُمْ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 360).

8. «من فَحَشَ عَلی أخیهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّه مِنهُ بَرَکهَ رِزقِهِ، و وَکلَهُ إلی نَفسِهِ، و أفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 326).

9. «اللَّعْنُ: الطّرد والإبعاد علی سبیل السّخط، وذلک من الله تعالی فی الآخره عقوبه، وفی الدّنیا انقطاع من قبول رحمته وتوفیقه، و من الإنسان دعاء علی غیره. قال تعالی: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ المحقق: صفوان عدنان الداودی؛ دمشق: دارالقلم، 1412 ق، ج 1، ص 741).

10. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (انعام: 108).

11. مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام امام امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام)؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش، ج 8، خطبه 206، ص 97 ـ 102.

رعایت نکات اخلاقی در شرایط جنگی
در شرایط جنگی، رعایت اخلاق برای مقاومت و پایداری جامعه حیاتی است. اصول کلیدی اخلاقی همچون حمایت از دفاع مشروع، توکل بر خدا، غلبه بر ترس و... است.

پرسش:

در شرایط جنگی بهتر است کدام نکات اخلاقی را مراعات کنیم؟

پاسخ:

«صلح» هدیه خدا به انسان است و کسانی که در پی تحمیل جنگ بر بشرند، در برابر این هدیه الهی ناشکر و ناسپاس به شمار می‌آیند. در نگرش اسلام، تجاوز به حریم دیگران منع شرعی دارد؛ اما دفاع از خویشتن امری واجب و لازم است. اگرچه ما هرگز شروع‌کننده جنگ نیستیم، اگر دشمنان قصد آسیب‌رساندن به ما را داشته باشند، طبیعتاً از خود دفاع می‌کنیم. در شرایط جنگی بخشی از فضا در اختیار مجاهدان الهی ا‌ست که با جنگ نظامی به مقابله با دشمن می‌روند؛ اما بخش عظیمی از فضای فیزیکی و فکری در اختیار کسانی است که پشت ‌جبهه‌های جنگ حضور دارند. رعایت اخلاق برای مردم عادی و شهروندان معمولی در فضای جنگ ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا اگر به اخلاق جنگ میان مردم توجه نشود، هدف و فلسفۀ جنگیدن زیر سؤال خواهد رفت.

دفاع ما از کشورمان، دفاع مشروع است که منطبق بر فقه، اخلاق، قانون و فطرت تنظیم شده است. اولین و بنیادی‌ترین نکتۀ اخلاقی برای مردمی که با جنگ درگیرند، حمایت از دفاع مشروعی است که قرآن نیز به‌صراحت بر آن صحه می‌گذارد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید؛ و از حدّ، تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (1).

ترک ترس:

مؤمن به واسطه اینکه به خدا ایمان دارد، ترس از هیچ ‌چیزی را به دل راه نمی‌دهد. توکل به خدا و مقابله با ترس از دیگر نکات اخلاقی در بستر جنگ است. ترس، مادر تضعیف است؛ بنابراین اگر بترسیم، ضعیف می‌شویم. از‌این‌رو باید با توکل بر خدا آرامش را به خود و دیگران هدیه دهیم؛ خداوند متعال می‌فرماید: «و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند» (2).

 

حفظ وحدت:

دشمن با تمام قوا قصد خدشه‌دارکردن انسجام ملی مردم را دارد؛ بر این اساس، حفظ وحدت و انسجام در جایگاه یک اصل مهم اخلاقی بر تک‌تک ما واجب و لازم است. شرایط جنگی فرصت مناسبی برای تسویه‌حساب‌های سیاسی نیست. بحث و جدل‌های بی‌مورد و نابجا موجب شک در وحدت و انسجام مردم می‌شود؛ بنابراین از حیث اخلاقی موظفیم از دامن‌زدن به شایعات و همچنین اختلاف‌های قومی و مذهبی و سیاسی به‌شدت دوری کنیم. خداوند متعال دراین‌باره می‌فرماید: «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت] چنگ زنید» (3).

ایثار:

در شرایط جنگی ممکن است روزبه‌روز با سختی‌های بیشتری روبرو شویم. اگر روحیه ایثار، گذشت و همدلی در ما وجود نداشته باشد، منطبق بر زیست اخلاقی پیش نرفته‌ایم. خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: «و [همواره] در راه نیکی و پرهیزکاری با هم تعاون کنید» (4). ایثار و گذشتن از خویش برای دیگران در شرایط جنگی در مقایسه با شرایط عادی، امری ارزشمندتر دانسته می‌شود. شرایط جنگی فرصت خوبی برای حذف خودخواهی‌‌هاست.

مبارزه با جنگ روانی:

دشمن نه‌تنها در عرصه نظامی از هیچ ظلمی دریغ نمی‌کند، بلکه در عرصه مجازی نیز تمام همت خود را به کار می‌گیرد تا با انتشار اخبار کذب، آرامش روانی اجتماع را به هم بریزد. از مهم‌ترین وظایف اخلاقی مؤمنان در چنین شرایطی، مقاومت با بصیرت کامل در برابر جنگ روانی دشمن است؛ همچنین اینکه خود را دلیل در این تلۀ دشمن گرفتار نکنند. بازنشر‌ندادن پیام‌ها، تصویرها، فیلم‌ها و ... که صحت آنها تأیید نشده است، کوچک‌ترین کاری است که برای حفظ آرامش روانی می‌توان انجام داد. در قرآن می‌خوانیم: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، دربارۀ آن تحقیق کنید؛ مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید» (5).

تبعیت از دستورها:

همۀ ما در شرایط جنگی با دستورها و توصیه‌های متعددی روبرو می‌شویم و دولت و نهادهای مربوط مقررات و محدودیت‌هایی را معین می‌کنند؛ برای مثال گفته می‌شود مردم به سمت پمپ‌بنزین‌ها هجوم نبرند. انسان مؤمن برای اخلاقی عمل‌کردن، باید به تمام توصیه‌های مسئولان جامه عمل بپوشاند.

تزریق امید:

«امید» موتور محرک یک اجتماع است؛ از سوی دیگر ناامیدی انسان را از تحرک دور می‌کند. ما موظفیم با چکاندن امید در رگ‌های اجتماع، جهاد معنوی خود را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانیم.

پرهیز از احتکار:

در شرایط جنگی، اقتصاد مردم تحت ‌تأثیر قرار می‌گیرد؛ این مسئله سبب نگرانی افراد می‌شود و برخی از طریق احتکار کالا یا گران‌فروشی در پی سوءاستفاده از این شرایط‌ برمی‌آیند. اخلاق حکم می‌کند مؤمن عدالت اقتصادی را به‌ویژه در شرایط بحران نادیده نگیرد.

تقویت ایمان:

مشکلات بستر نزدیک‌شدن به خدا را فراهم می‌آورند. آدمی به ‌وقت غم به خدا نزدیک‌تر می‌شود. بهره‌بردن از دعا، اشک، توسل، تقویت ایمان فردی و جمعی از دیگر دستورهای اخلاقی است که نباید از آن غفلت ورزید.

پرهیز از احساسات:

تعقل‌ورزی در شرایط جنگی بیش از هر امر دیگری ضرورت دارد. انسان به‌ناچار در فضای جنگ با اموری روبرو می‌شود که احساسات او را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد. از مهم‌ترین مؤلفه‌های اخلاقی در زمان جنگ، پرهیز از احساسات و هیجان‌های کاذب است.

تمرین صبر:

انسان به ‌اندازه دانش و آگاهی خویش، افراد و جریان‌ها را قضاوت می‌کند. هر اندازه آگاهی از یک امر کم باشد، قضاوت نیز سطحی‌تر خواهد بود؛ از سوی دیگر هر قدر اطلاعات انسان در آن زمینه بالاتر رود، قضاوت او عمیق‌تر خواهد شد. در جریان جنگ در‌بارۀ بسیاری از مصلحت‌ها و پشت پرده‌ها آگاهی نداریم؛ بنابراین صبر در این زمان‌ها بهترین اسلحۀ مؤمن است. عجول‌بودن برای درک شرایط گاهی کار را سخت می‌کند. صبر در برابر سختی‌ها و مشکلات نیز از دیگر انواع صبر است که دارابودن آن به ‌وقت جنگ ضرورت بالاتری دارد. قرآن مؤمنان را به صبر دعوت می‌کند و می‌فرماید: «ای افرادی که ایمان آورده‌اید، از صبر [و استقامت] و نماز کمک بگیرید؛ [زیرا] خداوند با صابران است» (6).

افشای اطلاعات:

به هنگام جنگ هیچ ‌چیز شبیه زمان صلح نیست. در زمان صلح ممکن است مجاز باشیم حرفی را بزنیم و بشنویم، بی‌آنکه آسیبی به خود یا دیگران بزنیم؛ اما در زمان جنگ حتی حرف‌های معمولی می‌تواند به‌نوعی افشای اطلاعات جنگی باشد و دشمن را سریع‌تر به اهدافش برساند؛ به همین دلیل هم در فضای حقیقی و هم مجازی باید مراقب این امر اخلاقی باشیم و ناخواسته خود و دیگران را با دست خویش هلاک نکنیم؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: «خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید» (7).

شهادت‌طلبی:

جنگ موجب بالارفتن روحیۀ شهادت‌طلبی افراد می‌شود؛ بنابراین ما از حیث اخلاقی وظیفه داریم با تقویت روحیه شهادت‌طلبی در وجود خود و دیگران، به وظیفۀ اخلاقی خویش عمل کنیم. خداوند متعال دراین‌باره می‌فرماید: «[ای پیامبر] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان‌اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند» (8).

شکرگزاری:

مؤمن در برابر آنچه دریافت می‌کند یا نمی‌کند، شکرگزار است. در شرایط جنگی برخی از افراد به دلیل فشار روحی سراغ ناشکری می‌روند و با ناسپاسی روح خویش را مکدر نموده و دیگران را ناامید می‌کنند؛ درحالی‌که ما از حیث اخلاقی موظفیم شاکر خدا باشیم و به واسطه شکرگزاری پیروزی را نصیب خویش کنیم. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است» (9).

نتیجه:

رعایت اخلاق در شرایط جنگی فقط موضوعی کلیشه‌ای نیست، بلکه نقش ستون فقرات را برای یک جامعه ایفا می‌کند. زیست اخلاقی در شرایط جنگی می‌تواند تأثیر وافری بر پیروزی جبهه حق داشته باشد؛ همان‌گونه که زیستن غیراخلاقی منجر به آسیب‌های جدی می‌شود. رعایت نکاتی چون حمایت از دفاع مشروع، توکل بر خدا، غلبه بر ترس، حفظ وحدت و انسجام ملی، ایثار و همدلی، مبارزه با جنگ روانی، پیروی از دستورها، تزریق امید، پرهیز از احتکار، تقویت ایمان، دوری از احساسات‌گرایی، تمرین صبر، افشانکردن اطلاعات، روحیه شهادت‌طلبی و شکرگزاری، نه‌تنها وظایفی فردی هستند، بلکه درمجموع زیست‌بوم اخلاقی قدرتمندی را برای جامعه ایجاد می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

2. ﴿مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ (طلاق: 3).

3. ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ (آل‌عمران: 103).

4. ﴿تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ﴾ (مائده: 2).

5. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ﴾ (حجرات: 6).

6. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ﴾ (بقره: 153).

7. ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ﴾ (بقره: 195).

8. ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾ (آل‌عمران: 169).

9. ﴿لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ﴾ (ابراهیم: 7).

 

نوع واکنش به آتش سوزی در آمریکا
در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند.

پرسش:

 با بلاها یا اتفاقات ناگواری که برای غیرمسلمانان می‌افتد به‌خصوص که دشمنان ما باشند، واکنش و عکس‌العمل ما چگونه باشد؟ آیا از اینکه گرفتار بلای الهی شدند خوشحال باشیم یا اینکه خوشحالی کار خوبی نیست؟

پاسخ:

مقدمه

همیشه بلاهای طبیعی در جای‌جای دنیای پهناور کم‌وبیش وجود داشته و دارد. این اتفاقات مانند سیل و زلزله و سونامی و آتش‌سوزی و ... در بسیاری اوقات باعث درگیری‌هایی بین مردم مخصوصاً افراد متدین می‌شود که عده‌ای خوشحال و عده‌ای بی‌تفاوت و عده‌ای ناراحت هستند. این موضوع ازنظر اخلاقی هم قابل‌بررسی است. در ماجرای آتش‌سوزی اخیر برخی مناطق آمریکا این سؤال پیش می‌آید که وضعیت چگونه است؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نه؟ در این مورد نکاتی عرض می‌کنیم.

متن اصلی پاسخ

1. دشمنی با دولت ستمگر آمریکا نه ملت آن

 اولاً ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت. ممکن است گروهی به‌زور و یا خونریزی بر کشوری مسلط شوند و مردم آن کشور نیز تحت سلطه آن‌ها قرار گیرند. سیاست‌های آن گروه که دولت شده‌اند لزوماً ربطی به مردم تحت سلطه آن‌ها ندارد؛ یعنی باید بین دولت‌های ستمگر و مردم تحت نفوذ آن‌ها باید تفاوت قائل شد؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست (البته هنوز وارد جنگ مستقیم با آن‌ها نشدیم درنتیجه مصداق کافر حربی قطعی نیستند) ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. ایشان می‌فرماید: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مى‌آوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ى آمریکا به‌خاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا به‌عنوان یک مجموعه‌ى جغرافیایى یا به‌عنوان یک ملّت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى انسانى هیچ مسئله‌اى نداریم، آن‌هم مثل بقیّه‌ى کشورها؛ مسئله‌ى ما با آمریکا، مسئله‌ى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیاده‌طلب‌اند.(6/9/1393) ما با ملّت آمریکا هم -بااینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینه‌ورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است- هیچ دشمنی نداریم؛ آن‌ها هم مثل بقیّه‌ی ملّت‌هایند. آنچه نقطه‌ی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهت‌گیری خصومت‌های نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم. 29/8/1392»(1) بنابراین اگر دولت آمریکا تضعیف بشود و شرش از سر ایران و مسلمانان و راه بندگی و ایمان کم شود خوشحالی جا دارد کما این‌که دعاهای زیادی در مورد منکوب شدن دشمنان و تضعیف آن‌ها و برطرف شدن شرّشان از سر مسلمانان داریم. همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «خدایا مشرکین را با مشرکین مشغول کن تا به مرزهای مسلمانان نزدیک نشوند و آن‌ها را گرفتار نقص و کمبود در توانایی بفرما و... ‏»(2) ولی مصیبت‌زده شدن مردم آن‌ها که اساساً شاید با دولت آمریکا تفاهم و موافقتی نداشته باشند معلوم نیست خوشحالی داشته باشد یا این خوشحالی ارزشمند باشد.

2. همراهی نکردن همه مردم امریکا با سیاست‌های دولت

 در مواضع برخی از مردم آمریکا موافقت با ارزش‌های اخلاقی دیده می‌شود، مثلاً در آمریکا در دفاع از مردم مظلوم غزه راهپیمایی‌های زیادی انجام شده است که این کار بسیار ارزشمند بوده و مخالف سیاست‌های دولت آمریکاست؛ بنابراین نباید همه مردم آمریکا را با دولت آمریکا همراه دانست یا از مصیبت آن‌ها خوشحال شد.

3. تأدیب الهی ظالمان و ستمگران

 اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. دولتی که از اول بر پایه استکبار و استعمار و جنگ و خونریزی پایه‌گزاری شده است. در اینکه دولت آمریکا و سردمداران آن ظالم بوده و به‌ویژه در چهل‌وشش سال اخیر با تحریم‌های ظالمانه باعث مرگ‌ومیر فراوان بیماران مظلوم ایرانی شده‌اند، با حمایت دیکتاتوری مثل صدام، جنگ و کشتار را بر مردم مسلمان ایران تحمیل کرده‌اند، هواپیمای مسافربری را عمداً با مسافرانش منهدم کرده‌اند، ثروت‌های زیادی از مردم را بلوکه یا مصادره کرده و باعث مشکلات فراوان شده‌اند، شکی نیست. میلیون‌ها عراقی و ده ها هزار افغانستانی را قتل عام کرده، میلیون‌ها انسان در کشورهای آفریقایی، آسیایی، اسلامی و غیر اسلامی را با تحمیل جنگ، فقر و انواع روش‌ها از زندگی ساقط کرده و با دزدی ثروت‌هایی مثل معادن طلا، آهن، نفت و ... آن‌ها را به خاک سیاه نشانده است. در یک سال و نیم اخیر به طرز وحشیانه‌ای در حمایت از رژیم سفاک صهیونیستی در لبنان و غزه بیش از پنجاه‌هزار نفر را قتل عام کرده وزندگی‌شان را نابود کرده است. این ظلم‌ها هرچند با واکنش بخشی از مردم امریکا، دانشجویان، هنرمندان و دیگر اقشار آن‌ها نیز مواجه شده است، ولی این ظلم‌های فراوان می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد. در روایات داریم که امیرالمؤمنین فرمود: «بلا و مصیبت برای ظالم ادب است برای مؤمن امتحان است برای انبیا ارتقاء درجه و برای اولیا کرامت است.»(3) اگر واکنش افراد در فضای حقیقی یا مجازی نسبت به آتش‌سوزی از سر دشمنی با دولت آمریکا باشد و از تنبیه این دولت و مکافات دولت آمریکا خوشحالی وجود داشته باشد نکوهش شده نیست؛ و اگر از بلا و مصیبت برای مردم آمریکا کسی خوشحال است ارزشمند نیست و درواقع نتوانسته بین دولت و ملت تفاوت قائل شود. ابراز خوشحالی بسیاری از این اتفاق نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود. نهایتاً اینکه این آتش‌سوزی هم هشدار برای آمریکاست، هم می‌تواند ضرر و زیان مالی بزرگی برای جلوگیری از ادامه حمایت‌ها و آتش‌افروزی‌ها در جای‌جای دنیا ازجمله غزه باشد و هم می‌تواند نفرت دنیا را از این حمایت به سمع و نظر سردمداران آمریکایی برساند تا شاید در سیاست‌های خود تجدیدنظر نمایند.

نتیجه

ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند. و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد؛ اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. این واقعه می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد که در روایات هم به آن اشاره شده است که بلا برای ظالم ادب است. ابراز خوشحالی از این اتفاق، نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

- دشمن‌شناسی، شناخت دشمن و روش‌های مقابله با آن از منظر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی اثر سیّد امیر پور فاضلی

پی‌نوشت‌ها

1. سایت رهبری، https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43885

2. «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِم»، على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 130، دعای حضرت برای مرزبانان

3. «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198

ازدواج یعنی تشکیل یک خانواده جدید که زن و مرد در کنار هم به آرامش رسیده و بتوانند آینده ای ایده آل را رقم بزنند. این تصمیم، نیاز به بررسی ملاک های درستی دارد.
ملاک های ازدواج درست

پرسش:
برادر بزرگم برای برادر کوچک‌تر، همسری از یک خانواده مذهبی و انقلابی در نظر گرفته است، ولی مادرم به‌شدت مخالف است چون به وضع موجود معترض است و حرف‌های ناخوشایندی می‌زند که سبب رنجش اطرافیان می‌شود، برادر کوچک‌تر هم درباره این ازدواج، مردد است به نظرتان چه کنیم؟
 

پاسخ:
در اسلام معیارهای زیادی برای ازدواج بیان ‌شده که باید در نظر گرفته شود تا ازدواج موفقی صورت بگیرد. تناسب علمی، اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی و ایمانی از این موارد است. مذهبی بودن و داشتن ایمان از ملاک‌های خوب است و مشکلات وضع موجود ربطی به این تصمیم ندارد. در مورد خواستگاری شما و مسئله عدم رضایت مادر به خاطر وضع موجود باید به مطالبی که در ادامه ذکر می‌کنیم دقت بفرمایید و بعد تصمیم‌گیری کنید.

1. با بررسی فرمایشات معصومان علیهم‌السلام متوجه می‌شویم که ملاک‌هایی برای ازدواج توصیه شده است که در یک تقسیم‌بندی دو نوع است:
الف. آن‌هایی که رکن و اساس‌اند و براى یک زندگى سعادتمندانه حتماً لازم‌اند.
ب. آن‌هایی که شرط کمال انتخاب همسر هستند و براى بهتر و کامل‌تر شدن زندگی‌اند و بیش‌تر به سلیقه و موقعیت افراد بستگى دارد.

2. دسته اول یعنی ملاک‌هایی که اصل و رکن در انتخاب همسر هستند عبارت‌اند از:

الف: تدین و دین‌داری
کسی که پای بند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پای بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگی مشترک باشد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شخصی که می‏خواست ازدواج کند، فرمود: «بر تو باد که همسر دین‌دار بگیری». (1) دین‌دار بودن، به این است که دارای صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش‌زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل‌بیت، ترس از خدا داشتن، آبرو نگه‏دار بودن، اسراف‌کار نبودن و... .

ب: اخلاق خوب
پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «باکسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد». (2)  فردی از امام رضا علیه‌السلام سؤال کرد: برای دخترم خواستگاری آمده که امانت‌دار و متدین است، امّا بداخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «اگر بداخلاق است، دخترت را به او نده». (3)

ج: اصالت و شرافت خانوادگی
منظور از شرافت خانوادگی، نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار می‏دهی، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثی، خواه‌ناخواه منتقل می‏شود و تأثیر می‏گذارد». (4)

د: عقل و فکر
باید زن و شوهر براى اداره زندگى و تربیت فرزندان از نیروى عقل و فهم مجهز برخوردار باشند. رشد عقلى کافى پیداکرده باشند. همان‌طور که ائمه اطهار علیهم‌السلام ما را از ازدواج با افراد احمق و کم‌عقل نهى فرموده‌اند.

3. دسته دوم ملاک‌ها و معیارهای دیگرى است که بیش‌تر مربوط به سلیقه و موقعیت افراد دارد. 

به عنوان مثال، همتایى و تناسب بین دو نفر، یکی از مواردی است که باید از جنبه‌های مختلف مورد توجه قرار گیرد. برخی از آن‌ جنبه ها مربوط به دسته اول است مثل تدین و میزان پاى بندى به دستورات و احکام دینی. برخی نیز به دسته دوم مربوط می‌شود. از قبیل:
الف. همتایى و هماهنگى فرهنگى و فکرى، سیاسی و اجتماعی
ب. همتایى اخلاقی و پاى بندى به آداب اجتماعی
ج. همتایی ازنظر تحصیلات و امور علمى
د. تناسب سنى
هـ. تناسب مالى و هماهنگی در مسائل اقتصادى و توقعات مبتنی بر آن.
و. همتایی و تناسب در قیافه و زیبایى ظاهری

4. با این توضیحات به‌صورت واضح و صریح مذهبی بودن طرفین توصیه‌شده است و وضع جامعه دلیل بر بد بودن دین و مذهب نیست. اتفاقاً هر جا مذهب  و دین کامل رعایت نشده اختلال و ضعف ایجادشده است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. 
باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید. نباید اشتباهات افراد مذهبی را به‌پای مذهب گذاشت. اسلام به ذات خود ندارد عیبی. هر عیبت که هست از مسلمانی ماست؛ بنابراین باید با مادرتان صحبت شود که بحث زندگی یک‌عمر است و مذهبی نبودن باعث ایجاد مشکلات زیادی می‌شود. با این حال کسب رضایت والدین در این موارد اگرچه واجب نیست، ولی به هر حال چون نمی‌توان با خانواده قطع ارتباط کرد پس بهتر است یا مادرتان را راضی کنید یا طرف مقابل را مطلع کنید تا با شناخت بیشتری تصمیم بگیرد.

نتیجه:
ازنظر اسلام مسیر انتخاب همسر دارای ملاک‌هایی است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. درنهایت افراد مذهبی هم حتی اگر خطا کرده باشند ربطی به مذهب ندارد. باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید.

منابع بیشتر برای مطالعه:
-راهنمای ازدواج جوانان، محمدرضا شرفی.
-جوانان و ازدواج، اسماعیل بیابان‌گرد.
-جوانان و انتخاب همسر، علی‌اکبر مظاهری.

پی‌نوشت‌ها: 
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۵، ص ۳۳۲.
۲. همان، ص ۳۴۷.
۳. همان، ص ۵۶۳.
۴. فیض کاشانى، ملا محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین على علیه¬السلام، چاپ اول، 1406 ق، ج ۳، ص ۷۰۶.

 

 

بي‌حوصلگي براثر فشار کاري و مالي طبيعي است و تا زماني که به کم‌کاري يا ضرر رساندن به بيمار نشود حق‌الناس نيست، بلکه کار در فشار کاري و مالي جهادي بالاتر است.

پرسش: 
چه  پرستار تا چه حدي در برابر بيمار وظيفه دارد؟ بعضي بيماران واقعا پرتوقع هستند. توي اين وضعيت کار مي کنيم و با تاخير حقوق مي گيريم! با اين وضعيت اقتصادي، نمي توانيم مخارجمان را تامين کنيم! گاهي واقعا انگيزه و حوصله کار نداريم. چه بايد کرد؟ آيا مديون مي شويم و حق الناسي به عهده ماست؟ ممنون که کامل توضيح ميدهيد.

 

پاسخ: 
مقدمه:
پزشکي و پرستاري يکي از حرفه‌هاي محبوب و ارزشمند در معارف اسلامي است که با خاطر حفظ جان انسان‌ها ارزش بالايي دارد. اين حرفه نيز مانند ساير شغل‌ها اصول و قوانين اخلاقي دارد که اگر رعايت شود مي‌تواند ارزش و تقدس آن را بالاتر ببرد که در ادامه به بخشي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:
1. بر اساس آموزه‌هاي ديني دلسوزي و محبت به بيماران که خود را در پرستاري و مراقبت و انواع رسيدگي‌ها نشان مي‌دهد، بسيار ارزشمند است و ثواب‌هاي زيادي دارد. پيامبر خدا صلي‌الله ‏عليه و ‏آله و سلّم: «هر کس يک شبانه‌روز بيمارى را پرستارى کند، خداوند، او را همراه با ابراهيم خليل، برمى‏انگيزد و به‌سان برقى پُر درخشش، از صراط مى‏گذرد.»(1) هم‌چنين از امام على عليه‏السلام نقل است که پيامبر خدا فرمود: «هر کس در برآوردن نياز بيمارى بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنياورد، از زير بار گناه خويش بيرون مى‏رود، به‌سان آن روز که از مادر، زاده شده است، در اين هنگام، مردى از انصار گفت: اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت! اگر بيمار از خانواده شخص باشد، آيا درصورتي‌که در برآوردن نياز خانواده خويش بکوشد، اين کار، پاداش بيشترى ندارد؟ فرمود: چرا دارد.»(2) بنابراين پرستاري يکي از باارزش‌ترين کارهاي اخلاقي است که براي سلامتي ديگران تلاش مي‌شود و حفظ جان يک انسان و زنده کردن او مساوي با زنده کرده همه عالم در قرآن دانسته شده است (3).
2. در بعد اصول اخلاقي پزشکي بسيار زياد مي‌توان نوشت و در اين زمينه کتب و مجله‌هاي اختصاصي براي اخلاق پزشکي تدوين‌شده است. مهم‌ترين اصول اخلاق پزشکي را مي‌توان در اين اصول خلاصه کرد:
الف: اصل تخصص در کار: پزشک و پرستار کارآزموده و کاردان مي‌تواند بيماري مراجعه‌کنندگان را به نيکي تشخيص بدهد و از شيوه درمان آن‌ها نيز آگاه باشد. در غير اين صورت، پي آمدهايي چون به خطر افتادن سلامتي و جان بيمار، اتلاف وقت و بازماندن فرد بيمار از کار و زندگي، پرداخت هزينه‌هاي سنگين و مصرف داروهاي بي‌اثر، در انتظار بيمار است.
ب: اصل تعهد و فداکاري: پزشکان و پرستاران همواره در معرض بيماري هستند و فداکاري و حفظ جان ديگران است که ارزش و تقدس به کار آنان مي‌بخشد؛ بنابراين اگر فداکاري و ايثار نباشد و خداي‌نکرده سود و منافع مالي در اولويت باشد از اصول اخلاقي دور شده‌ايم.
ج: اصل رازداري: پزشک و پرستار به‌نوعي محرم راز بيماران هستند و اين رازداري باعث ايجاد آرامش و حتي تلقين مثبت در بيمار مي‌شود. به همين دليل سزاوار است، پزشک و پرستار با بيمار خود، رفيق و نگه‌دار اسرار وي باشند؛ زيرا رفتار دوستانه، مايه آرامش و راحتي روان بيمار مي‌شود.
د: اصل عدالت: يعني مسائل مربوط به توزيع منابع بهداشتي درماني کمياب و تصميم‌گيري در مورد اينکه چه کسي چه درماني را دريافت مي‌کند، در اين مورد عدالت و انصاف و برابري رعايت گردد. به همه بيماران به‌صورت مساوي و بر اساس کرامت انسان امکانات و سرويس داده شود و فرقي بين فقير و غني و پولدار و تهي‌دست در خدمت‌رساني نباشد.
و: اصل سودرساني و عدم ضرر رساني: يعني فرد شاغل در اين حوزه بايد به نفع بيمار و سود او عمل کند؛ و تلاش کند که به فرد آسيبي وارد نشود.
اصول ديگري نيز مي‌توان بيان کرد مانند اصل احترام به بيمار، اصل صداقت در مورد بيماري با بيمار و...
3. در مورد سختي و فشار کار که نوشتيد حق با شماست. گاهي انسان حوصله وتوانش محدود مي‌شود، ولي لزوماً اين به معناي کم‌کاري نيست. اين طبيعي است که هر انساني در سختي‌ها و فشارها توانش محدود مي‌شود و کم مي‌آورد، ولي تا زماني که اصول را زير پا نگذاشته‌ايد و کاري عمداً خلاف سلامت بيمار انجام نداده باشيد مديوني ندارد و حق‌الناسي نيست. هرکسي ازجمله پرستار در حد توانش مسئوليت دارد. بلکه برعکس؛ کسي که در اوج سختي و فشار مالي و کاري، دست از خدمت و پرستاري و تلاش برنمي‌دارد اجر و ثواب بيشتري براي او منظور مي‌شود؛ بنابراين قدر کار و خدمت خود را بدانيد و سعي کنيد درهرحال از اصول و وظايف مقررشده براي خودتان کم نگذاريد. در اين صورت اصلاً مديون نيستيد، بلکه مأجور هستيد.
نتيجه:
پرستاري و پزشکي يکي از ارزشمندترين شغل‌هاي دنياست چراکه حفظ جان يک انسان برابر بازنده کردن تمام انسان‌هاست. در اين راستا اصولي براي اين حرفه وجود دارد مانند اصل تخصص، تعهد و فداکاري، رازداري، عدالت، سودرساني، عدم ضرر رساني، احترام و صداقت و ... که با رعايت انسان ارزش اين حرفه بالاتر مي‌رود. بي‌حوصلگي براثر فشار کاري و مالي طبيعي است و تا زماني که به کم‌کاري يا ضرر رساندن به بيمار نشود حق‌الناس نيست، بلکه کار در فشار کاري و مالي جهادي بالاتر است و ارزشي بيشتر دارد.
کليدواژه‌ها:
پزشکي، پرستاري، اصول پزشکي، حق‌الناس.
منابع بيشتر براي مطالعه:
-ده مورد در اخلاق پزشکي، اطهر معين.
-درآمدي بر اخلاق پزشکي در اسلام، محمود متوسل.
-اخلاق پزشکي، نعمت‌الله يوسفيان.
-درس‌نامه اخلاق پزشکي، مهرداد نقي زاده و همکاران.
پي‌نوشت‌ها:
1. شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي، چاپ دوم، 1406 ق، ص 289.
2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 16.
3. سوره مائده، آيه 32.

 

صفحه‌ها