ترس

خداباوری مستند به دلایل عقلی و فطری است و هر دین و مذهبی به طریقی دلایل اعتقاد به خدا را تبیین می کند. عمده استدلالات خداناباوران، با دقت هایی جزئی، رد می شوند.
آیا ترس ریشه خداباوری است؟

پرسش:
درجایی می‌خواندم که خداباوری ریشه در ترس ما در کودکی دارد. ما چون از کودکی پدر را پناهگاه در مشکلات می‌دانیم؛ ازاین‌رو، برای حل مشکلات بزرگ‌تر که خارج از توان پدر است، تمایل داریم که به پدری بزرگ‌تر و مطلق و متعالی متوسل شویم که قدرت مطلق در حل همه مشکلات دارد و فقط باید با دعا از او بخواهیم و او هم آن‌قدر مهربان است که اگر شدنی باشد، حتماً مشکلات ما را حل می‌کند. اینکه پدر در ادیان غالباً حال و هوای مردانه دارد (با ضمایر مردانه از او یاد می‌شود و صفات مردانه مثل قدرت و سلطه و ... به او اسناد می‌شود یا او را پدر می‌خوانند)، گویای همین حقیقت است. آیا واقعاً این نظر درست است و خداباوری ریشه در دوران کودکی انسان دارد؟
 

پاسخ:
وجود خداوند، از مسائلی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و همیشه در طول تاریخ، مورد نقد و بررسی و محل تضارب آراء و افکار قرارگرفته است. در این میان برخی معتقدند که منشأ باور به خداوند، قبل از هر چیز ترس از مسائلی نظیر بلاهای طبیعی، مرگ، جنگ و مانند آن است. (1)
با این مقدمه به سراغ سؤال یادشده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول
ما نیز بر این باوریم که اعتقادات مذهبی، ایمان به خدا و انجام فرایض دینی، نقش بسیاری در بهداشت روانی افراد و کاهش اضطراب ایشان داشته و این مطلب هم ازنظر عقلی، هم ازنظر نقلی و هم از منظر تجربی کاملاً قابل‌اثبات است. (2) به عبارت دیگر، ایمان و باور به خدا می‌تواند به انسان، استحکامی بدهد که در برابر تندباد حوادث، سختی و شجاعت به خرج داده و ایشان را ازنظر روحی آماده بزرگ‌ترین چالش‌های زندگی سازد. 
اما به نظر می‌رسد در اینجا میان «اثر» و «انگیزه» خلط شده است؛ یعنی آنچه به‌عنوان آثار باور به خدا برای افراد وجود دارد، به‌جای «انگیزه» ی باور، قلمداد شده است. بدون اینکه برای چنین برداشت ناصوابی، دلیل یا حجت روشنی وجود داشته باشد. این در حالی است عدم تمسک به دلایل روشن عقلی، نقلی، علمی یا تاریخی، صرفاً به چینش موهوماتی در کنار یکدیگر انجامیده و مستندی جز قوه خیال‌پردازانه فرد ندارد، درنتیجه مصداق نقیصه ایست که از آن با عنوان «صرفاً داستان‌پردازی»(3) یاد می‌شود. درنتیجه تا ادعای خدای مخلوق توسط ترس بشر، ثابت نشود، حقیقتاً ارزش پاسخگویی نخواهد داشت.

نکته دوم
باید توجه داشت که اگر گرایش و باور به خدا معلول ترس انسان از مسائلی نظیر مرگ یا به خطر افتادن منافع باشد، در این صورت با از میان رفتن علت، معلول نیز باید از بین برود، یعنی اگر ترس، خدا را به وجود آورده است، شجاعت و نترسی نیز باید اثری داشته باشد که ایمان به خدا به‌کلی از بین رفته و چیزی از باور دینی باقی نماند.
درحالی‌که اولاً، چه‌بسا افرادی که هرگز ترس و هراسی نداشته‌اند، ولی ایمان و اعتقاد ایشان از همه ما به خداوند تبارک‌وتعالی، استوارتر بوده است. نظیر شخصیت، شجاع و استوار روزگار معاصر، حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند، «و الله من در عمرم یک‌لحظه هم نترسیدم». (4)
علاوه بر آن هنگام نظر به زندگی پیشوایان دینی، نظیر امامان و پیامبران الهی، ایشان را درنهایت شجاعت و سرسختی می‌یابیم. از سوی دیگر انسان‌های ترسوی فراوانی هستند که حتی از سایه خود می‌ترسند، اما هیچ اعتقادی به وجود خداوند، نداشته و باور دینی در ایشان به‌کلی معدوم است. این در حالی است که اگر ترس، عامل باور به خدا بود، نباید چنین موارد نقضی در عالم تحقق می‌یافت.

نکته سوم
ترس در حیطه احساسات تعریف می‌شود درحالی‌که اثبات وجود خدا و تأثیرات او در این عالم، در حوزه معقولات است که فراسوی رویکردهای احساسی بوده و قابل‌اثبات و استدلال است. درنتیجه خدشه در احساسات و رسیدن به دلالت‌های غیرمنطقی در این حوزه، ربطی به معقولات ندارد تا بتوان از نفی اولی به نفی دومی رسید. به عبارت دیگر، اثبات وجود خدا، گزاره‌ای واقعی و عینی است که صدق و کذب آن، قابل‌اثبات و استدلال است و این‌گونه نیست که متکی به موهومات ادعایی یا خاستگاه‌های احساسی باشد که انگیزه افراد، صدق و کذب آن را رقم بزند.
فرض کنید کسی این ادعا را داشته باشد که بشر، ریاضی را بر اساس یک توهم و مشکل روحی به وجود آورده است، درنتیجه حاصل جمع دو در دو، چهار نمی‌شود! آیا این سخن را از وی می‌پذیرید؟ قطعاً خیر؟ چراکه مقوله ریاضی، در حوزه معقولات بوده و صدق و کذب آن قابل استدلال و تحقیق است و این‌گونه نیست که انگیزه افراد در صدق گزاره‌های آن اثری داشته باشد. باور به خدا هم متکی به براهین عقلی بسیار بوده و انگیزه افراد، در صدق و کذب آن دخالتی ندارد.

نکته چهارم
بیایید فرض کنیم که سخن موردادعا در پرسش، سخن درستی است و انگیزه انسان‌ها برای باور به خدا و آنچه ایشان را به دین سوق داده است، «ترس» از مرگ و مواردی نظیر آن است. در این صورت ازنظر منطقی چه رابطه‌ای بین این مسئله و مسئله عدم وجود خدا وجود دارد؟! به عبارت دیگر، اگر کسی از راه اشتباه و باانگیزه نادرست، به نتیجه‌ای خاص رسید، آیا باید گفت که نتیجه اشتباه است یا باید صرف‌نظر از انگیزه‌ای که برای حصول آن نتیجه، صرف شده است، خود آن نتیجه در بوته امکان‌سنجی و اعتبار قرار گیرد؟ به‌عنوان مثال، اگر شخص ادعا کند که در کره مریخ، آب وجود دارد و ما نسبت به‌قصد و نیت او شک داشته یا حتی او را فردی دروغ‌گو و دچار اختلال بدانیم، آیا می‌توان گفت که چون انگیزه او مخدوش است، پس سخن او در خصوص وجود آب در مریخ نیز سخن باطلی است و اصلاً آب در مریخ وجود ندارد؟! منطقاً این امر درست نیست، چراکه مسئله وجود آب، در مریخ، مسئله‌ای مستقل است که باید برای امکان‌سنجی آن، تحقیقات متناسب و درخوری صورت گیرد و نمی‌توان با تخطئه گوینده، منطقاً به عدم صدق گفتار او رسید.
درنتیجه، حتی اگر فرض بگیریم (به فرض محال) که باور به وجود خدا در هستی، خاستگاهی روان‌شناختی داشته و ناشی از ترس خداباوران است، منطقاً نمی‌توان حکم کرد که «پس خدایی در عالم نیست»! چراکه امکان‌سنجی وجود خدا، ابزار و روش خاص خود را می‌طلبد.

نتیجه
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که:
اولاً، شجاعت و آرامش و مقاومت در برابر ترس از مرگ و علل طبیعی که به دنبال باور به خدا به دست می‌آید، اثر این باور است، نه علت آن؛ و نباید میان اثر و انگیزه خلط کرد یا به تعبیر دیگر، آنچه معلول و اثر باور است را علت پیدایش باور دانست.
دوم اینکه اگر باور به خدا، معلول ترس باشد، ترسوها خداباورتر و شجاعان بی‌خداتر خواهند بود. درحالی‌که مصادیق نقض زیادی برای این مطلب وجود دارد.
سوم اینکه، باور به خدا همچون همه قضایای عقلی، مستند به اثبات و استدلال بوده و صدق و کذب آن به‌وسیله ارجاع به رویکردهای احساسی، گمراه‌کننده است.
چهارم اینکه، حتی اگر فرض کنیم که مبادی روان‌شناختی در باور به خدا تأثیر داشته، باز منطقاً از این سخن نمی‌توان به این نتیجه رسید که «پس خدایی وجود ندارد».

پی‌نوشت‌ها:
1. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، مترجم: حسن کامیاب، تهران، بهنود، 1391 ش، ج 1، ص 89؛ راسل، برتراند، جهانى که من مى‌شناسم، مترجم: روح‌الله عباسی، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۴۲ ش، ص 54.
2. صفورایى پاریزى، محمدمهدى، ایمان به خدا و نقش آن در کاهش اضطراب، معرفت، 1382 ش، شماره 75.
3. Just so story
4. آذرگون، جواد، نکته‌های نابی از نماز (جلد اول و دوم): 105 موضوع از آیات نماز همراه با 11 تفسیر و حکایت‌های متناسب با موضوع، تهران، نشر آذرگون، 1390 ش، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.

در زمینه ضطراب، ترس، وسواس و... دعاها يا اعمالي وجود دارند؟
ترس و دلهره يا اضطراب و استرس دو چهره دارد: بهنجار و نابهنجار. اين زايده رواني، در اكثر انسان‌ها، کم‌وبیش وجود دارد 0 در جهان كسي نيست كه نترسد زيرا ترسيدن ...

داراي مشکلات فراواني ازجمله اضطراب، ترس، وسواس و... هستم. آيا در اين زمينه دعاها يا اعمالي وجود دارند که مرا از اين بند رها کنند؟

پاسخ:
ترس و دلهره يا اضطراب و استرس دو چهره دارد: بهنجار و نابهنجار. اين زايده رواني، در اكثر انسان‌ها، کم‌وبیش وجود دارد 0 در جهان كسي نيست كه نترسد زيرا ترسيدن يك رفتار انساني بهنجار است اما اگر به شکل شديد و افراط گونه درآید و يا درجایی باشد که منطقي و معقول نباشد، بايد به درمان آن اقدام کرد. بهترين و اساسی‌ترین راه درمان هر دردي، شناخت منشأ‌ پيدايش و راه نفوذ درد است تا بدین‌وسیله، منشأ مسدود گردد و راه نفوذ بسته شود. پس براي رفع استرس و اضطراب و خستگي روحي و بازیافت انرژي و نشاط، بايد مانند بیماری‌های جسمي دو كار انجام داد:
يكي: منشأ پيدايش و نفوذ اين زايده روحي و رواني را شناخت و مسدود نمود.
دوم: عوارض به‌جامانده از آن زايده بر روان را برطرف ساخت.
براي تحقق اين خواسته و رسيدن به هدف لازم است هم‌زمان سه گونه نگاه درماني و آسيب زدايي به موضوع داشته باشيم 0
يکي نگاه علمي و تجربی،
دوم، نگاه معرفتي
سوم، دعا درماني 0 زيرا هر سه‌راه را خداوند مقرر داشته، او است که به عوامل مادي و معنوی خاصیت اثربخشی و درمانگري می‌دهد.
نگاه اول:
استرس به‌طورکلی زماني اتفاق مي‏افتد كه فرد از ذهني منفي گرا برخوردار باشد. توانائی‌های خود را در برابر مقاومت و كنار آمدن با استرس زير سؤال ببرد 0 انسان ممکن است یک‌زمان از آمدن برف شاد شود و زمان ديگر ناراحت 0 درصورتی‌که عامل هر دو یک‌چیز است مثلاً  زماني كه براي شركت در آزمون يا انجام کاري عجله داريد، صبح كه از خواب بيدار مي‏شويد، با ديدن برف ممكن است دچار استرس شويد چرا چون تصور مي‏كنيد با آمدن برف رفت‌وآمد اتومبيل‏ها كند شده و ممكن است به‌موقع نتوانيد به محل آزمون يا کارگاه برسيد 0 اين خود يك عامل استرس‏زا مي‏شود. زمان ديگر از خواب پا شده‏ايد و با ديدن برف بسيار خوشحال مي‏شويد چراکه با دوستان تان قرار گذاشته‌اید که درصورتی‌که باريدن برف به اسكي رفته و تفريح و ورزش خواهيد كرد.
بنابراين، اين فكر ماست كه شرايط را مطلوب يا نامطلوب نموده و عامل استرس‏زا مي‏شود. همان‌طوری كه در مثال بالا کاملاً مشهود است. به‌طورکلی براي رفع استرس روش‌های ذيل به‌صورت يك برنامه روزانه پيشنهاد مي‏شود.
1-هرروز به‌آرامی از خواب بيدار شويد، يعني با بيدار شدن از خواب بلافاصله از رختخواب باعجله جدا نشويد. سعي كنيد يك تا دو دقيقه در رختخواب بمانيد. ابتداً نفس عميق بكشيد و بانام و ياد خدا روز را شروع كنيد. آرزوي يك روز خوب را براي خود داشته باشيد و به خود بگوئيد حتماً امروز روز خوبي خواهد بود.
2-ارتباط خودتان را با خداوند قوي كنيد. هميشه به خودتان بگوئيد خداوند مرا دوست دارد و از كمك‏هاي او بهره‌مند خواهيد شد.
3-ارتباط خودتان را با خودتان گسترش دهيد. به خود بگوئيد و تلقین کنيد «همان‌قدر كه با ديگران مهربان هستم، به خود نيز محبت مي‏كنم».
4- هدف‏هاي درازمدت خودتان را مانند هر چيزي را كه لازم داشته باشم، براي بهبود و سلامت جسم، روح و روان و اعتقاداتم مهيا مي‏كنم.
5-در هرروز تمرين‏هاي ورزشي را به‌صورت منظم انجام دهيد.
6-به تغذيه‏ خودتان توجه داشته باشيد. يك رژيم غذائي سالم را در پيش بگيريد. توجه داشتن به تغذيه، خوردن هر وعده چلوكباب و يا چلوخورشت نيست بلكه استفاده از سبزيجات، ميوه‏ها، لبنيات و تنوع غذايي است که بسيار اهميت دارد.
7-هر ساعت یک تا سه بار نفس عميق بكشيد.
8-مهم‌ترین توصيه ما به افرادي كه دچار استرس و اضطراب هستند،‌ اين است كه درهاي ديروز و فردا را به روي خويش محکم ببنديد. فقط به كارها و تكاليف امروزتان بينديشيد. در حوادث و خاطرات گذشته را قفل کنيد، در مورد آينده چه پيش خواهد آمد هرگز فکر نکنيد.
عبرت را جايگزين حسرت برگذشته و تدبير را جانشين بيم از آينده قرار دهيد.
9-روز را با همان صورتي كه شروع كرده‏ايد تمام كنيد. پیش‌ازاین كه بخوابيد سعي كنيد از خودتان راضي باشيد. اگر اشتباهي كرده‏ايد، سعي كنيد از آن به‌عنوان يك تجربه استفاده كنيد، نه اينكه اشتباه گذشته باعث خرابي آینده‌تان شود.
سعي کنيد با ياد خدا و خواندن دعا به خواب برويد. ضمناً جهت آرامش قلب اين آيه را دائم بخوانيد: «الا بذكر الله تطمئن ا لقلوب»(1)
نگاه دوم:
روح انسان براي رهايي از هيجانات و استرس‌ها محتاج تکیه‌گاهی مطمئن است. داشتن عقاید صحيح از آن جمله است. اعتقاد توحيدي صحيح در مؤمن اين باور را به وجود می‌آورد که ذره‌ای در عالم هستي مؤثر نيست مگر به اذن خدا. چنين توكل و اعتقادی نيازمند مقدمات معرفتي خاصي است، به‌گونه‌ای كه در گام اول، عقل انسان قانع شود كه خداوند، قادر به هر چيزي است و چيزي از اختيار او خارج نيست. در برآوردن حوائج انسان بخلي ندارد. اين معرفت عقلاني هنگامی‌که با عمل خالصانه همراه شد، به معرفت قلبي تبديل می‌شود. سبب «استقرار ايمان در قلب» می‌شود.
آنچه انسان را به آرامش و نشاط روحي نائل می‌گرداند، قوّت و انرژي می‌بخشد، عشق و دلبري می‌آفریند و از همه خستگی‌ها، استرس‌ها، اضطراب‌ها، دغدغه‌ها، و بالاخره از همه هیاهوهای جهان مادي دورنگه می‌دارد، ايماني است که از مرحله معرفت عقلاني به معرفت قلبي رسيده باشد و ايمان را در قلب مستقر و مأوا داده باشد.
اين قلب است که قرآن از آن به «قلب سليم»(2) نام می‌برد.
اين قلب است که پيوسته به ذکر خدا ا اشتغال دارد. ذکري که بر پايه «الا بذكر الله تطمئن القلوب» آرام‌کننده و نشاط دهنده «روح روان» و زداينده همه ترس ها و واهمه‌ها است. بنا براين، از یک‌سو بايد سطح معرفت عقلي و قلبي را افزايش داد و از سويي ديگر آنچه به آن معرفت حاصل شد، عمل گردد تا نور حق در قلب تجلي يابد. دل از همه ناهنجاری‌ها و دغدغه‌ها خلاص شود. به آرامش واقعي و ماندگار دست يازد.
نگاه سوم:
دعاهایی که ذیلاً ذکر می‌گردد، جهت رفع خوف و ترس و اضطراب و پيدايش آرامش روان و تقويت ايمان و حل بسياري از مشکلات مؤثر است.
1-اللهم إني أسألك يا مدرك الهاربين و يا ملجأ الخائفين و يا غياث المستغيثين اللهم إني أسألك بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمة من كتابك و باسمك العظيم الكبير الأكبر الطاهر المطهر القدوس المبارك وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ يا الله عشرا يا رباه ...يا مولاه يا غاية رغبتاه يا هو يا هو يا من لا يعلم ما هو إلا هو و لا كيف هو إلا هو يا ذا الجلال و الإكرام و الإفضال و الإنعام يا ذا الملك و الملكوت يا ذا العز و الكبرياء و العظمة و الجبروت يا حي لا يموت يا من علا فقهر يا من ملك فقدر يا من عبد فشكر يا من عصى فستر يا من بطن فخبر يا من لا تحيط به الفكر يا رازق البشر يا مقدر القدر يا محصي قطر المطر يا دائم الثبات يا مخرج النبات يا قاضي الحاجات يا منجح الطلبات يا جاعل البركات يا محيي الأموات يا رافع الدرجات يا راحم العبرات يا مقيل العثرات يا كاشف الكربات يا نور الأرض و السماوات يا صاحب كل غريب يا شاهدا لا يغيب يا مونس كل وحيد يا ملجأ كل طريد يا راحم الشيخ الكبير يا عصمة الخائف المستجير يا مغني البائس الفقير يا فاك العاني الأسير يا من لا يحتاج إلى التفسير يا من هو بكل شي‏ء خبير يا من هو على كل شي‏ء قدير يا عالي المكان يا شديد الأركان يا من ليس له ترجمان يا نعم المستعان يا قديم الإحسان يا من هو كل يوم في شأن يا من لا يخلو منه مكان يا أجود الأجودين يا أكرم الأكرمين يا أسمع السامعين يا أبصر الناظرين يا أسرع الحاسبين يا ولي المؤمنين يا يد الواثقين يا ظهر اللاجين يا غياث المستغيثين يا جار المستجيرين يا رب الأرباب و يا مسبب الأسباب و يا مفتح الأبواب يا معتق الرقاب يا بارئ النسم يا جامع الأمم يا ذا الجود و الكرم يا عماد من لا عماد له يا سند من لا سند له يا عز من لا عز له يا حرز من لا حرز له يا غياث من لا غياث له يا حسن البلايا يا جزيل العطايا يا جميل الثنايا يا حليما لا يعجل يا جوادا لا يبخل يا قريبا لا يغفل يا صاحبي في وحدتي يا عدتي في شدتي يا كهفي حين تعييني المذاهب و تخذلني الأقارب و يسلمني كل صاحب. يا رجائي في المضيق يا ركني الوثيق يا إلهي بالتحقيق يا رب البيت العتيق يا شفيق يا رفيق اكفني ما أطيق و ما لا أطيق و فكني من حلق المضيق إلى فرجك القريب و اكفني ما أهمني و ما لم يهمني من أمر دنياي و آخرتي برحمتك يا أرحم الراحمين. (3)

2-سحرخیزی و نماز شب سبب صحت و سلامتی جسم و آرامش روح و روان و مايه عزم و اراده می‌گردد. (4)
3-پايبندي به خواندن نماز در اول وقت.
4-خواندن دعاهای هرروز به‌خصوص دعاي روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه و پنج‌شنبه.
5-بعد از هر نماز ده مرتبه بخوانيد: «سبحان ربي العظيم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.»
موفق باشيد.
پی‌نوشت‌ها:
1. رعد (13)، آيه 28.
2. شعراء (26)، آيه 89.
3. بحارالانوار، ج 82، ص 225.
4. ارشاد القلوب ديلمي، ج 1، ص 192؛ التهذيب، ج 2، ص 121.

آیا با دعای خاصی می‌توانم ترس را از او دور کنم؟
دعاهای وقت خواب (مفاتیح‌الجنان، کتاب الباقیات الصالحات، باب اول، فصل سوم دعاهای هنگام خواب و باب چهارم، فصل دوم، دعاهای خواب) و دعاهای پناه بردن به خدا از شر...

با سلام و خسته نباشید
همسر من قبل از خواب با ترس و استرس روبروست و بعضی اوقات براثر این ترس بی‌خواب می‌شود. بعضی وقت‌ها هم با دیدن خواب پریشان از خواب پریده و به خواب نمی‌رود به‌طورکلی نقش دعاها در این مورد چیست و آیا با دعای خاصی می‌توانم ترس را از او دور کنم؟
با سپاس فراوان

پاسخ:
دعاهای وقت خواب (مفاتیح‌الجنان، کتاب الباقیات الصالحات، باب اول، فصل سوم دعاهای هنگام خواب و باب چهارم، فصل دوم، دعاهای خواب) و دعاهای پناه بردن به خدا از شر شیطان (دعای 17 و از صحیفه سجادیه 28) را بخوانید. درعین‌حال به روان‌پزشک هم مراجعه کنید و درمان نمایید.

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری دارند؟
توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی...
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح 

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری و ویروسی خطرناک دارند؟ ترس چه آسیب هایی دارد؟

پاسخ اجمالی:

توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی پدید آورد. نداشتن آرامش به خاطر ارتباط تنگاتنگ روح و جسم، روی بدن تأثیر منفی گذاشته و آن را ضعیف می‌کند. با ضعف بدن، بیماری بیشتر پیشرفت خواهد کرد و ویروس‌های خطرناک فرصت بیشتری برای جولان پیدا می‌کنند. برعکس، مثبت اندیشی و خوش‌بین بودن واقعی، نه افراطی و خیال‌بافی با ایجاد آرامش می‌تواند علاوه بر بهبود عملکرد بدن، به آن قوت بخشد. ازاین‌رو، نوعی مصونیت و واکسینه بودن پدید می‌آید.

پاسخ تفصیلی:

مغز آدمی که فرمانده بدن است نقطه تلاقی روح و جسم است؛ کیفیت این ارتباط در جای خودش موردبحث قرارگرفته است.(1) هرچند ذهن(2) مرتبه‌ای از جسم است ولی بسیار به روح نزدیک است، ازاین‌رو تأثیر و تأثرات فراوانی روی‌هم دارند. افکاری که در ذهن قرار می‌گیرند بسیار مهم هستند چراکه مغز از طرفی فرمانده بدن است و از طرفی نقطه اتصال به روح است. این موضوع در علوم مختلفی موردتحقیق و بررسی قرارگرفته است؛(3) ولی در اینجا به خاطر اهمیت و ضرورتی که دارد در نظر داریم تا با استفاده از آموزه‌های دینی، بدان بپردازیم.

شواهد اخلاقی و دینی:

هرچند چگونگی و نقش تأثیر امور غیرمادی، روی بدن به عهده علوم تجربی و آزمایشگاهی مانند روانشناسی، روان‌پزشکی و پزشکی است یعنی لازم است چنین چیزی با آزمایش‌های تجربی موردمطالعه قرار گیرد؛ اما برای این موضوع می‌توان شواهدی از میراث اخلاقی و دینی یافت. در کتاب‌های مهم اخلاقی مانند محجه البیضاء، جامع السعادات، معراج السعاده و الحقایق مرحوم فیض کاشانی مطالب جالب و مفیدی درباره خطورات نفسانی، چگونگی پدید آمدن آن و راه‌های مدیریت و درمانش وجود دارد .

تأثیر فکر بد:

فکر بد می‌تواند به رفتار بد و نادرست منجر شود (4) برعکس آن‌هم صادق است که فکر خوب سبب رفتار مطلوب می‌شود. اگر فردی مدام به خودش تلقین کند یا غیر اختیاری افکاری به سراغش آید که من مریض می‌شوم یا نکند مریض شوم؟ نکند بمیرم؟ نکند بیمار شدم و به دیگران منتقل کرده‌ام. نکند فلان کار را انجام دادم باعث انتقال بیماری شد؟ همه این‌ها نوعی انفعال نفسانی است که آدمی را در موضع ضعف، قرار می‌دهد. ضعف روحی منجر به ضعف جسمی می‌شود و بیشتر آدمی را به‌سوی آسیب، سوق خواهد داد. ترس هم یک حالت انفعال نفسانی است که البته اگر افراطی نباشد طبیعی و لازم است. انبیاء (علیهم‌السلام) هم در شرایط گوناگون به این مقدار ترس داشته‌اند(5) و این مسئله به عصمت ایشان ضرری وارد نمی کند بلکه آدمی را از اشتباه و خطا مصون می‌کند و وادار می‌کند تا تدبیرهای لازم به کار گرفته شود اما اگر ترس حالت افراطی به خودش گرفت، سبب فزونی ضعف و انفعال می‌شود.

انواع ترس:

ترس و احتیاط عقلایی مطلوب است یعنی اگر عقلای عالم در فلان موضوع نظری دارند، باید به آن پایبند بود ولی به احتمالات عقلی ضعیف، در جریانات واقعی، اعتنا نمی‌شود مثلاً وقتی عقلای پزشکی می‌گویند در شرایط شیوع بیماری مسری، فقط برای کارهای ضروری از منزل خارج شوید رعایت چنین موضوعی مطلوب است اما اگر فردی بترسد که اگر از خانه بیرون روم ممکن است تصادف کنم یا زلزله بیاید یا کسی مرا بکشد! هرچند این احتمالات وجود دارد ولی چون درصدش بسیار کم است، عقلای عالم بدان توجه نمی‌کنند. قرآن کریم هم فال بد زدن که نوعی بدبینی و پیشگویی بد درباره حوادث و آدم‌هاست را، مذمت کرده است (6).

نتیجه ترس مذموم:

اگر فردی دستورالعمل‌های متخصصین را به کاربرد، نیازی ندارد که ترس داشته باشد یا به افکار منفی توجه کند و وسواس گونه به موضوع نگاه نماید چراکه منجر به ضعف نفسانی و درنتیجه ضعف جسمی می‌شود. توجه به شایعات و افکار منفی، ناامیدی و یاس را در پی خواهد داشت. ترس افراطی و توجه به افکار منفی سبب بروز اختلال در عملکرد جسم می‌شود. این موضوع به‌خوبی در کتاب‌های معتبر طب قدیم، در بخش اعراض نفسانی، بحث شده است (7).

پیامدهای مثبت اندیشی:

توجه به افکار مثبت، مثبت اندیشی و شادی به‌صورت طبیعی و نه افراطی، نوعی قوت نفسانی است که سبب پدید آمدن آثار مثبت در جسم می‌شود (8) ازاین‌رو بسیار اهمیت دارد البته مثبت اندیشی غیر از خیال‌بافی‌های بیهوده است بلکه درواقع، تصور و تصدیق صحیح، از مبادی و ریشه‌های پدید آمدن اراده‌ها، برای رسیدن به مطلوب است (9) گاهی یک نفر بدون تلاش و در نظر گرفتن واقعیت‌ها و محدودیت‌ها مدام خیال‌بافی می‌کند چون به نتیجه نمی‌رسد ناامید می‌شود ولی اگر مثبت اندیشی، تصورات خوب و افکار مثبت توأم با تلاش، توکل، در نظر گرفتن محدودیت‌ها و واقعیت‌ها باشد، بسیار کارایی دارد.

نتیجه:

از توضیحات بالا معلوم شد در شرایط بحرانی و سخت، می‌توان بافکرهای مثبت و انتشار آن البته به‌صورت عقلایی و نه افراطی و خیال‌بافی مذموم، نوعی واکسینه و سپر دفاعی در برابر بلاها و بیماری‌ها ایجاد نمود همچنین با عدم توجه به افکار و حرف‌های منفی و جلوگیری از ترس افراطی، می‌توان در پیشگیری و بهبود درمان، قدم‌های مؤثری برداشت.

پی‌نوشت‌ها:

  1. دراین‌باره می‌توانید به کتاب خلاصه الحکمه مرحوم عقیلی خراسانی، جامع السعادات مرحوم نراقی، احیاءالعلوم غزالی و کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایرانی دکتر محسن ناصری و همکاران خصوصاً بخش روح نفسانی مراجعه فرمایید.
  2. در کتاب‌های مختلف تقسیم‌بندی‌هایی روی مغز انجام داده‌اند. ذهن مانند صندوقی جایگاه خاصی در مغز دارد. درواقع بخشی از مغز است.
  3. در روانشناسی، طب قدیم و میراث اخلاقی گذشته، دراین‌باره توضیحاتی گاه مفصل وجود دارد.
  4. سوره ص، آیه 623
  5. سوره قصص، آیه 21
  6. سوره اعراف، آیه 131
  7. دراین‌باره به کتاب اغراض الطبیه مرحوم جرجانی مراجعه شود.
  8. همان. همچنین در کتب دانشنامه احادیث پزشکی از آقای ری‌شهری گزارشاتی نقل‌شده که حالات روحی روی جسم اثر گذاشته است و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) دراین‌باره دستوراتی صادر کرده‌اند.
  9. به کتاب اخلاق در قرآن استاد مصباح یزدی جلد اول مراجعه شود.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. احیاءالعلوم، محمد غزالی
  2.  محجه البیضا، فیض کاشانی
  3.  الحقایق، فیض کاشانی
  4. جامع السعادات، نراقی
  5.  معراج السعاده، نراقی
  6.  اخلاق در قرآن، مصباح یزدی
  7. خلاصه الحکمه، عقیلی خراسانی
  8.  نرم‌افزار طب، مرکز نور
  9.  مروری بر کلیات طب ایرانی، محسن ناصری

 

کلمات کلیدی:

افکار منفی، ترس، مثبت اندیشی، خطورات، ذهن

اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟

پاسخ اجمالی:

در شرایط بحرانی چه‌بسا نیرو و امکانات کم باشد یا مدیریت کشور از جنبه‌هایی ضعیف و ناکارآمد شود، همچنین ظرفیت افراد، مختلف و متفاوت است. اگر پزشک یا مسئولی به‌صورت غیر اختیاری کارهایی انجام دهد یا وظایفی را ترک نماید هرچند مواخذه نمی‌شود ولی اگر در مقدمات رسیدن به این حالت، اختیار دارد لازم است آن‌ها را اصلاح کند تا به واکنش منفی منجر نشود. اگر در مقدمات هم اختیاری ندارد تکلیفی هم نخواهد داشت اما به مقداری که اختیار دارد اخلاقاً موظف است دست به اصلاح بزند، کوتاهی‌ها را جبران کند و در پیشگاه الهی دست به توبه و استغفار بردارد. دیگران هم لازم است در این زمینه روشنگری و اصلاح گری داشته باشند.

پاسخ تفصیلی:

رعایت اخلاق حرفه‌ای، بسیار مهم است. این موضوع اختصاص به جامعه دینی ندارد؛ بلکه هر انسان باوجدانی آن را تأیید نموده و خودش را ملزم به رعایت آن می‌داند اما موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیاری باشد. این بحث بسیار مهم و دقیق است و روشن شدن آن، پاسخی به همه جهات مطرح‌شده در سؤال شماست.

تکلیف به مقدار توان:

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بر همه دستورات و تکالیف سیطره دارد مانند؛ لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها... خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند (1). لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها... خدا هیچ‌کس را جز به مقدار آنچه (توانایی) داده تکلیف نمی‌کند (2) هرچند آیه دوم درباره خانواده و وضعیت مالی است ولی اختصاص به آن ندارد چراکه کلمات و قرائن انحصاری بودن در آن، به کار نرفته است.

نقش مهم اختیار:

هر فردی اعم از پزشک، مسئول یا فرد عادی به مقدار توان و مجموع شرایطش تکلیف دارد. برخی اوقات عواملی مانند حجم بالای کار و مراجعات، ظرفیت متفاوت افراد و ... باعث بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری می‌شود. این امور هرچند مورد تأیید نیست و توصیه نمی‌شود ولی چون غیر اختیاری است در دایره ارزش‌گذاری اخلاقی قرار نمی‌گیرد. موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیار در آن نقش داشته باشد و از جهت مثبت و منفی می‌توان درباره آن، قضاوت اخلاقی داشت. درباره ترس هم باید بررسی شود که منشأ یا منشأهای آن کجاست؟ اگر چنین ترسی عقلایی باشد و پزشک از روی اختیار در انجام وظایفش سهل‌انگاری کند در این صورت چون از قبل تعهد داده است که خطر را بپذیرد علاوه بر توبه، ضامن است و باید جبران کند و در صورت امکان، حلالیت بگیرد. اگر سهل‌انگاری به خاطر ترس عقلایی باشد ولی غیر اختیاری، سهل‌انگاری شود در این صورت گناهی مرتکب نشده است فقط جبران و دلجویی لازم است. اگر هم ترس، عقلایی نیست یعنی احتمال عقلی آن ضعیف است و اساس قضیه ممکن است صحیح باشد و ممکن است نباشد در این صورت علاوه بر درمان، در صورت اختیار و عدم آن به‌صورت بالا عمل می‌شود.

اختیار و مسئولیت اخلاقی:

این‌طور رفتارها مقدمات و زمینه‌هایی دارد. اگر یک نفر بتواند و اختیار داشته باشد که آن‌ها را تغییر دهد ازنظر اخلاقی موظف است که چنین نماید؛ اما اگر در آن‌ها هم هیچ اختیاری ندارد تکلیفی نخواهد داشت. البته کم پیش می‌آید که یک نفر، چه در اصل یک موضوع و چه در تمام مقدمات آن، هیچ اختیاری نداشته باشد بلکه به مقداری که اختیار دارد، مسئول و مکلف است.

ضرورت تدبیر:

ترس، خستگی، ظرفیت پایین، زودرنجی، زود عصبانی شدن و کوتاهی دیگران دلیل نمی‌شود که فردی، رفتارهای ناشایست داشته باشد ولی اگر چنین شد لازم است خودش را درمان کند یا اگر از خودش شناختی دارد تدبیرهای لازم را از قبل به کار ببرد تا ناخواسته در شرایط غیرطبیعی، دچار رفتارهای ناپسند نشود.

لزوم جبران آسیب‌ها:

در این شرایط اگر فردی به‌صورت کاملاً غیر اختیاری به دیگری آسیبی زد هرچند گناهکار نیست ولی لازم است جبران نماید و دل طرف مقابل را تا حد امکان به دست بیاورد و همچنین خودش را درمان کند. اگر هم از روی اختیار چنین کرد و لو درصد اختیار پایین باشد به همان مقدار مؤاخذه می‌شود، پس علاوه بر توبه (3) لازم است جبران کند (4) و طرف مقابل را راضی نماید تا حق‌الناس به عهده‌اش نماند و در صورت عدم امکان جلب رضایت، علاوه بر دعا و طلب مغفرت، برای آن اشخاص، کار خیر انجام دهد چراکه قرآن می‌فرماید کارهای خوب، بدی‌ها را از بین می‌برد. (5)

توجه به وظیفه همگانی:

در شرایط بحرانی، همه مسئولیت‌هایی دارند. اگر برخی چه عمدی و چه سهوی کوتاهی می‌کنند علاوه بر اینکه سعی می‌شود تا با روشنگری مستقیم و غیرمستقیم خطاهایشان را جبران کنند، با امید دادن و تلاش ایثارگرانه می‌توان خلأها را تا حد امکان، پر کنند. به‌هرحال هر فردی به مقداری که بتواند لازم است برای اصلاح گری تلاش نماید (6).

نتیجه:

اگر در بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری و ... به‌هیچ‌عنوان اختیاری درکار نباشد هرچند آن کار ناپسند، تأیید و توصیه نمی‌شود، ولی انجام دهنده‌اش مواخذه نمی‌شود و نمی‌توان او را مورد ملامت قرارداد، فقط در صورت امکان، لازم است جبران و اصلاح، صورت گیرد اما فاعل کار ناپسند، به مقداری که اختیار باشد، به همان میزان مواخذه می‌شود ازاین‌رو علاوه بر جبران و اصلاح، نیاز به توبه هم هست. ترس غیر عقلایی را هم لازم است درمان کند. هر فردی هم لازم است به مقدار توان به بهبود شرایط کمک کند و در اصلاح گری شریک شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 286
  2. سوره طلاق، آیه 7
  3. سوره فرقان، آیه 70
  4. همان
  5. سوره هود، آیه 114
  6. همان، آیه 88

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. اخلاق در قرآن و انسان‌شناسی، محمدتقی مصباح یزدی
  2.  اخلاق حرفه‌ای، احد فرامرز قراملکی
  3.  اخلاق کاربردی، محمدتقی اسلامی و مقالات مربوط به اخلاق پزشکی
  4.  حماسه حسینی، مرتضی مطهری جلد دوم (نهی از منکر و تبلیغ)

 

کلمات کلیدی:

اخلاق حرفه‌ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.