تربيت اخلاقي

وجود تفاوت های فکری بین والدین و فرزندان، امری غیر قابل انکار است. مهم، پیدا کردن راهی است که بتوان ارتباط تأثیرگذار بین خود و فرزندان، برای همفکری، بوجود آورد.
والدین و حجاب فرزندان

پرسش:
آیا خانواده‌ها حجاب و چادر را باید برای فرزند اجبار کنند؟ آیا می توان جلوی بیرون رفتن فرزند بی حجاب را گرفت؟
 

پاسخ:
یکی از مشکلاتی که برخی از خانواده‌ها با آن درگیر می‌شوند موضوع رعایت حجاب از جانب دختران است. باتوجه ‌به تأثیرپذیری دختران از اجتماع و نظر به اینکه دشمن در پروژه‌‌ی حذف حیا از جامعه، بر روی حجاب بسیار مانور داده و آن را مولفه‌ای بی‌ارزش معرفی کرده است، امروزه برخی از دختران به سمت کم‌حجابی گرایش پیدا کرده و برای قدم‌گذاشتن در این مسیر، اولین گام را حذف چادر در نظر می‌گیرند. به‌راستی وقتی خانواده‌ای نسبت به حجاب دخترش و کنارگذاشتن چادر آگاه می‌گردد چه واکنشی باید نشان دهد؟

انواع واکنش‌های والدین
والدین در برخورد با مشکلات و معضلات اعتقادی و اخلاقی فرزندان خویش ممکن است به یکی از سه شیوه¬ی زیر عمل کنند:

1. بی‌تفاوت
 برخی از خانواده‌ها ممکن است نسبت به این مسأله بی‌تفاوت باشند و تأثیرات بدِ کم‌حجابی را نادیده بگیرند. سبک زندگی و نوع نگرش این خانواده‌ها به‌گونه‌ای است که به بهانه¬ی آزادی، اجازه‌‌ی کم‌حجابی و یا بدحجابی را به فرزندان خود می‌دهند.

2.سخت‌گیرانه
 برخی از خانواده‌ها به‌محض مطلع شدن از بدحجابی دخترانشان، با برخوردهای چکشی و سخت‌گیرانه قصد دارند تا آن‌ها را به‌زور به رعایت حجاب وادارند.

3. اهل احتیاط
 اما بعضی از خانواده‌ها هنگامی‌که با معضل بدحجابی فرزند خود روبرو می‌شوند، در عین نگرانی بر خشم خود تسلط دارند و سعی می‌کنند با آرامش این موضوع را پیگیری کنند.
بهترین واکنش در برابر فرزندان خطاکار واکنش همراه با احتیاط است؛ چراکه بی‌تفاوتی و یا واکنش‌های سخت‌گیرانه آثار بدی را به جای خواهد گذاشت. در بحث تربیت فرزند همه چیز از خود انسان شروع می‌شود. اگر ما به‌عنوان پدر و مادر بر مبنای آموزه‌های دینی عمل کنیم، قادر خواهیم بود فرزندان معتقدی تربیت کنیم. آنچه در رابطه‌ با اصول تربیتی و به‌عنوان یک قانون کلی ذکر می‌شود، این است که درخت تربیت، ریشه‌اش در خانواده تثبیت و تقویت می‌شود و اگر ریشه محکم باشد، آفت‌ها نمی‌توانند اصل درخت را نابود کنند.

نیاز درونی
نوجوان هم‌زمان با تغییرات هورمونی که در بدنش ایجاد می‌شود از حیث روحی و روانی تمایلش به دیده‌شدن نیز بیشتر می‌گردد. گاهی دختران که به شکل طبیعی مظهر ناز و جلوه‌گری هستند از طریق کنارگذاشتن حجاب و خودآرایی خویش، در اجتماع به این میل پاسخ می‌گویند. والدین نباید انتخاب این نوع پوشش را به معنای بی‌حیایی فرزند خود تلقی کنند؛ بلکه باید بدانند که این نیاز درونی او بوده که او را به سمت این سبک از پوشش جذب کرده است. هرچند این نیاز باید در مسیر صحیح قرار گرفته و پاسخی منطبق بر ضوابط شرعی دریافت کند؛ اما توجه والدین به طبیعی بودن این فرآیند، می‌تواند تا حدودی آن‌ها را برای رسیدن به تفکر منطقی یاری رساند. دخترانی که از ناحیه‌‌ی والدین محبت بیشتری دریافت می‌کنند کمتر درگیر میل به خودنمایی در اجتماع می‌شوند و اگر هم درگیر شوند حرف‌شنوی آن‌ها برای بازگشت به مسیر صحیح بیشتر است؛ بنابراین احتمال اینکه شما کمی در تقویت رابطه‌‌ی خود با دخترتان کوتاهی کرده باشید، وجود دارد؛ اما قابل‌جبران است.

ریشه‌یابی کردن
بررسی کنید و ببینید علت اینکه فرزند شما میل به کم‌حجابی دارد چیست؟ آیا کم‌کاری از شما بوده است؟ آیا روش تربیتی شما منجر به این انتخاب شده است؟ آیا معاشرت با دوستان بدحجاب منجر شده تا دختر شما هم به این خطا دچار بشود؟ یا عدم آموزش صحیح شما به فرزندتان در مورد مسأله‌ی پوشش، او را به سمت این خطا کشانده است؟ گاهی نیز فرزندان ما شبهاتی نسبت به امور دینی دارند و والدین نسبت به پیداکردن راهی برای پاسخ‌دادن به شبهات نوجوانان سهل‌انگاری می‌کنند و همین شبهات، شک و تردیدها را ایجاد و بچه‌ها را از امور عبادی دور می‌کند. گاهی برخوردهای بد والدین نسبت به مسأله‌‌ی حجاب، باعث می‌شود که دختران نوجوان، به لجبازی روی آورده و حجاب را کنار بگذارند. پس با پیداکردن ریشه، سعی در حل معضل داشته باشید.

اصل محبت
بذل محبت و مهربانی در طول روز، اشتیاق فرزند را برای شنیدن و تبعیت از سخنانمان بالا می‌برد. بچه‌هایی که به والدینشان علاقه بیشتری دارند تابع‌تر خواهند بود. توجه به تفریح و بیرون رفتن و قدم‌زدن با او، گپ‌زدن و گاهی به کافی‌شاپ یا سینما و پارک رفتن و پیاده‌روی دونفره می‌تواند در تقویت رابطه‌‌ی عاطفی شما مؤثر باشد.

اصل عمل‌گرایی
در امر تربیت دینی اگر قرار باشد آموزه‌های اسلامی را به فرزندمان آموزش دهیم؛ اما خودمان اهل عمل نباشیم به نتیجه‌‌ی مطلوب نخواهیم رسید. در روایت آمده است: «قالَ ابوعبدالله (ع): أَنَّهُ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً قَالَ النَّاسُ کیفَ نَقِی أَنْفُسَنَا وَ أَهْلِینَا قَالَ اعْمَلُوا الْخَیرَ وَ ذَکرُوا بِهِ أَهْلِیکمْ وَ أَدِّبُوهُمْ عَلَی طَاعَهِ اللَّهِ؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: وقتی آیه‌‌ی (أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً) نازل شد، مردم از پیامبر صلی‌الله و علیه واله پرسیدند، ما چگونه خود و خانواده‌مان را از آتش حفظ نماییم؟ پیامبر پاسخ دادند: کارهای خوب و خیر انجام دهید و به خانواده‌تان هم تذکر دهید، آن‌ها را بر طاعت دستورات خدا تربیت نمایید».(1)

اصل تشویق
ایجاد شوروشعف، رغبت و شوق به کار، اعتمادبه‌نفس، تکرار و تداوم عمل و جهت‌دهی اعمال و کردار ازجمله فواید تشویق است. گاهی لازم است دخترتان را بابت حجابی که رعایت می‌کند مورد تشویق قرار دهید.

حفظ ارتباط
مشاهده‌‌ی این خطا از جانب فرزندتان نباید منجر به طردکردن او و فاصله‌گرفتن از ایشان باشد. کج‌خلقی و بداخلاقی، گوشه‌وکنایه زدن و سرزنش‌کردن مداوم به‌خاطر پوشش، فرزند شما را از شما دورتر و دورتر می‌کند. اجازه دهید فرزندتان در کنار شما احساس امنیت کند و لازمه‌اش این است که ارتباط خود را با او حفظ کنید.

سواد مصرف رسانه
یکی از دلایل گرایش دختران امروزی به بی‌حجابی، تأثیرپذیری شدید آنها از فضای مجازی است. بهتر است برنامه‌ای برای تقویت سواد رسانه¬ی خود و دخترتان در نظر بگیرید. هم می‌توانید در کلاس‌ها و برنامه‌هایی با همین عنوان شرکت کنید و هم از طریق مطالعه‌ی کتاب‌ها با این موضوع، اطلاعات خود را از این فضا بالا ببرید.

معاشرت‌ها
باتوجه ‌به تأثیر عوامل بیرونی بر رفتار فرزندان، تلاش نمایید که در انتخاب مربی، معلم و دوستان دخترتان، دقت لازم را به خرج داده و خود نیز با خانواده‌هایی که نسبت به امور اعتقادی حساس‌اند و به ارزش‌های دینی اهمیت می‌دهند رابطه برقرار نمایید. شرکت در مجالس معنوی و مذهبی، رفتن به مساجد و شرکت در نمازجمعه و جماعت و به‌طورکلی قراردادن دخترتان در جو معنوی می‌تواند عامل مؤثری در تشویق ایشان به حجاب باشد.

پیشنهاد مطالعه
می‌توانید کتاب‌هایی با موضوع حجاب تهیه کرده و خواندن آن‌ها را به دخترتان پیشنهاد دهید. با او وارد یک بحث علمی و منطقی شوید و اجازه دهید نظراتش را در امنیت کامل بیان کند.

خلاق بودن
دختران به‌ویژه در سن نوجوانی، مجذوب جذابیت‌های گوناگون در پوشش و آرایش می‌شوند؛ بنابراین اگر می‌خواهید فرزندتان محجبه باشد، از خلاقیت‌ها و جذابیت‌های متعدد و متنوع در انتخاب لباس و نوع پوشش برای ایشان بهره ببرید تا محجبه بودن را مساوی با عدم زیبایی تصور نکنند. 

حفظ کرامت 
وقتی انسان از طریق واژه‌های مملو از عشق و عاطفه با فرزند خویش صحبت کند، موقع خطاب‌کردن او، از برترین الفاظ بهره ببرد و یا هنگامی‌که شاهد رفتار مثبتی از فرزند خود بود، لب به تحسین او گشاید، حس مورد پذیرش قرارگرفتن را در وجود او اقناع می‌سازد. تأثیر تکریم رفتاری نیز به همین ترتیب تا ابد در ذهن فرزند باقی می‌ماند.
 وجود مقدس پیامبر اسلام وقتی دخترشان حضرت زهرا سلام‌الله علیها را می‌دیدند، می‌فرمودند که من بوی بهشت را از فاطمه استشمام می‌کنم. اوج محبت و تکریم فرزند را در این کلام نورانی می‌توان به‌وضوح دید. در روایتی نیز پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله می‌فرمایند: «جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَی حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَیهَا؛ دل‌ها آن‌گونه آفریده‌شده‌اند که چون کسی درباره‌‌ی آن‌ها نیکی کند او را دوست می‌دارند، و چون کسی نسبت به آن‌ها بدی کند او را دشمن می‌دارند».(2)
در روایت می‌خوانیم: امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَن کرُمَت علَیهِ نَفسُهُ لَم یهِنْها بالمَعصیهِ؛ هر که برای نفْس (شخصیت) خود احترام قائل باشد، آن را با معصیت خوار نمی‌گرداند».(3) عشق والدین به فرزندان و بذل محبت به آن‌ها، عزت‌نفسشان را افزایش می‌دهد و بالارفتن عزت‌نفس در فرزندان منجر به این می‌شود که به ذلت ناهنجاری‌های اخلاقی تن ندهند. اگر خانواده فرزندش را بپذیرد و برای او ارزش قائل شود، فرزند دچار احساس خودکم‌بینی نمی‌شود و هرگز برای جبران این احساس، سراغ کج‌روی نخواهد رفت. دخترها نیاز به دیده‌شدن دارند و شما به‌عنوان والدین باید با محبت فراوان به دخترتان او را بیش از همه ببینید و موردتوجه قرار دهید تا قانع گردد.

نتیجه
امروزه دغدغه‌مندی والدین نسبت به مسأله¬ی حجاب دخترانشان بیش از گذشته است؛ چراکه عوامل بازدارنده¬ی دختران از رعایت حجاب و حفظ حیا و عفت در جامعه، بسیار افزون گشته و همین امر موجب نگرانی‌های متعددی را برای والدین فراهم آورده است. والدین نباید با مشاهده‌‌ی بی‌حجابی از جانب دخترانشان آنها را متهم به بی‌حیایی کنند. بلکه باید رابطه‌‌ی عاطفی خود را با آنها تقویت نمایند و از طریق تقویت ارزش‌های اخلاقی و معنوی، تفریح و برنامه‌ریزی صحیح برای اوقات فراغتشان، پرورش احساس عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس در وجود آنها، استفاده از فیلم‌ها و برنامه‌های تربیتی، پرهیز از سخت‌گیری و تنبیه، تشویق نمودن دختران هنگام رعایت خط‌قرمزها و... به برطرف‌کردن کمبودهای عاطفی فرزندان خود اقدام نمایند. بدون شک استفاده از خشونت و اجبار در تربیت، تأثیر منفی دارد و شما هرگز از طریق بدخلقی، دعوا، دادوفریاد و اِعمال روش‌های خشک و مستبدانه نمی‌توانید دخترتان را وادار به حجاب کنید. روحیه¬ی عزتمندی و خودارزشمندی را با احترام زیاد به دخترتان و سهیم کردن او در تصمیمات خانوادگی و مشورت‌کردن با او در برخی از مسائل بالا ببرید. اگر حس ارزشمندی برایش ایجاد شد، سراغ ضد ارزش‌ها نخواهد رفت.

برای مطالعه بیشتر
•    تربیت فرزند، حبیب‌الله فرحزاد
•    خانواده و تحول در تربیت، رضا فرهادیان
•    نقش خانواده در پیشگیری از انحرافات، سیف‌الله نحوی

پی‌نوشت‌ها
1. محدث نوری، شیخ حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 12، ص 201.
2. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه¬ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 419.
3. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق، ص 634.

برخی افراد تلاشی برای تغییر رفتار و اخلاق خود نمی کنند و استدلال می کنند که فلان مشکل اخلاقی یا رفتاری ایشان، ارثی است. به راستی وراثت تا چه حد تأثیرگذار است؟
میزان تأثیر وراثت بر اخلاق و رفتار

پرسش:
آیا رذائل اخلاقی از طریق وراثت منتقل می‌شود؟ چگونه می‌توان بر آثار وراثتی ایجاد شده غلبه کرد تا دچار خسارت‌های اخلاقی نشویم؟
 

پاسخ:
تربیت فرآیندی پیچیده از شرایط مختلف است به نحوی که عوامل زیادی در آن دخیل هستند. کسب نتیجه مطلوب از فرآیند تربیت و رسیدن به هدف نهایی آن ازجمله در گرو شناخت عوامل دخیل در آن و مشخص کردن حدود و دامنه تأثیرگذاری آن ها است به نحوی که اهداف تربیت زمانی محقق می‌شوند که به‌خوبی مجموعه عوامل دخیل در فرآیند تربیت ارزیابی شده، نقش هرکدام تعیین و سپس برای کنترل یا رشد آن‌ها روش‌های تربیتی ارائه شوند. 
یکی از این عوامل وراثت است که می‌تواند نقش مثبت یا نقشی منفی در تربیت ایفا کند. در همین رابطه یکی از موضوعاتی که درباره وراثت نیازمند بررسی است بحث از جنبه‌های منفی اثرگذاری و نیز راه‌های غلبه بر آن است.

نکته اول: فضیلت و رذیلت اخلاقی
درباره فضائل و رذائل اخلاقی دیدگاه‌های مختلفی ابراز شده است در یک معنای رایج، فضیلت عبارت است از ملکه نفسانی که همچون رفتار می‌تواند موضوع بحث‌های اخلاقی قرار گیرد. (1) چنانکه فارابی فضائل را ملکاتی می‌داند که فرد به سبب آن‌ها خیرات و افعال نیکو را انجام می‌دهد. (2) ملکاتی که در نفس دوام و استقرار دارند و موجب صدور سهل و بدون نیاز به تفکر افعال اخلاقی می‌شوند. (3) این معنا بر رذیلت اخلاقی نیز که مفهوم متضاد فضیلت است صدق می‌کند. در نتیجه مراد از رذیلت اخلاقی در یک معنا همان ملکات اخلاقی است و وقتی سؤال از اثر وراثت بر رذائل اخلاقی می‌شود مراد این خواهد بود که آیا وراثت در شکل‌گیری ملکات اخلاقی منفی نقش‌آفرین است یا خیر؟

نکته دوم: انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت
اینکه از طریق وراثت برخی خصوصیات والدین به فرزندان منتقل می‌شود مورد اتفاق است، اما اینکه چه ویژگی‌هایی و در چه حد و حدودی از طریق وراثت منتقل می‌شود یکی از مباحث اختلافی است. در روایات رسیده از حضرات معصومین علیهم‌السلام تصریحاتی درباره انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت رسیده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله در حدیثی به نقش حالات جسمی و معنوی والدین در هنگام آمیزش، بر خوش‌خلقی فرزند اشاره کرده می‌فرمایند: «خوش‌اخلاقی، از کسی جز فرزند حیض و یا فرزند زنا، ستانده نمی‌شود». (4) این حدیث اجمالاً به نقش وراثت - که در اینجا حالات روحی والدین است- اشاره دارد. در حدیث دیگری امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «هرکس پست باشد ولادتش ناشایست بوده است».(5) همچنین در حدیث دیگری امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «ما را دشمن نمی‌دارد، مگر کسی که پاک‌زاده نشده باشد یا مادرش در حال حیض باردار شده باشد». (6) امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در فرمان خود به استاندار مصر چنین می‌فرماید: «ثُمَّ اَلصَقَ بِذَوِی الاَحسَابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصّالِحَه وَ السَّوابِقِ الحَسَنه، ثُمّ اَهلِ النَّجدَهِ وَ الشُّجاعَهِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَهِ. فَاِنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرَفِ؛ برای اداره کشور افرادی را برگزین که گوهر نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه‌ای نیکو برخوردار. پس دلیران و رزم‌آوران و بخشندگان و جوانمردان (را برگزین) که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده‌اند و نیکویی‌ها را گرد آورده‌اند». (7) 
بر همین اساس آیت‌الله سبحانی با اشاره به این نامه و توصیه امام مبنی بر انتخاب افرادی از خانواده‌های شریف، اصیل و پارسا، به تبیین تأثیر وراثت از طریق بررسی احادیث پرداخته‌اند. (8) در نتیجه از مجموعه این روایات و برخی روایات مشابه دیگر می‌توان پاسخ مثبت به بخش اول سؤال داده و از تأثیر وراثت در انتقال رذائل اخلاقی سخن گفت. با این وجود نکته‌ای که در این باره نیازمند دقت نظر و بررسی تفصیلی و در حقیقت تعیین دقیق مدلول روایات است، تعیین حدود و میزان اثرگذاری وراثت در انتقال رذائل اخلاقی است که در جای مناسب باید به آن پرداخت.

نکته سوم: راه غلبه بر آثار وراثت
برخی از آثار وراثتی ایجاد شده را نمی‌توان از بین برد مثل آثاری که وراثت در صفات جسمانی و ظاهری ایجاد می‌کند از قبیل نژاد و رنگ پوست؛ اما بر آثار وراثتی که ناظر به رذائل اخلاقی است می‌توان غلبه کرد به این نحو که آن‌ها را می‌توان تشدید و تضعیف نمود به نحوی که به مرحله فعلیت و بروز خارجی و یا عدم فعلیت و بروز خارجی برسند. به بیان شهید مرتضی مطهری: «صفات و ملکات اخلاقى که تا حدى مانند مشخصات نوعى، از نسلى به نسلى منتقل مى‏شود آن ثبات و استحکامى را که در مشخصات نوعى موجود است واجد نیستند و با عوامل تربیتى و اخلاقى، قابل تغییر و تبدیل و کاهش و افزایش‌اند». (9) 
بنابراین با برخی اقدامات تربیتی می‌توان بر آثار ایجاد شده غلبه نمود. در همین رابطه می‌توان توصیه‌های ذیل را ارائه نمود:

1. اهتمام به دوران خردسالی به‌مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات
دوره‌های گوناگون حیات انسان از نظر شکوفایی استعدادهای روحی و خلقی و از جهت تشدید و تضعیف رذائل و فضائل اخلاقی تفاوت‌هایی دارند چنانکه  دوران پس از هفت‌سالگی که در احادیث نیز به آن توجه شده است از بهترین دوران تربیتی است. (10) از همین جهت اهتمام زیادی باید بشود که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد چون  روح انسان در زمان کودکی حالت قابل‌انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است و هرچه انسان بزرگ‌تر شود، قابلیت انعطاف آن کمتر می‌شود. بچه‌ای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستانی و نوجوان دبیرستانی از جوان دانشگاهی جنبه پذیرشش بیشتر است. انسان تا سن پنجاه‌سالگی شخصیتش شکل‌گرفته و منعقد می‌شود. البته باید توجه داشت که انسان یک موجود قابل‌تغییر و قابل توبه و بازگشت است و ممکن است در سن صدسالگی هم خود را تغییر دهد. ولی شکی نیست که حالات روحی کم‌کم ملکه می‌شود و برگرداندن آن‌ها دشوار می‌گردد.(11) 
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در وصیتشان به امام حسن علیه‌السلام به این مهم اشاره نموده و فرموده است «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ؛ دل جوان مانند زمینِ کشت ‌نشده است»؛ (12) آماده هر بذری است که در آنجا بکاریم. بدیهی است این فرمایش به معنای آن است که در سنین خردسالی امکان تغییر و ایجاد خلقیات در انسان وجود دارد.

2. عادت دهی
عادت‌های تربیتی به‌اندازه‌ای نیرومند است که می‌تواند بر سرشت‌ های موروثی غلبه کند و طبیعت جدید را در انسان پدید آورد، (13) از همین جهت است که امیر مؤمنان علیه‌السلام فرموده است «العَادَهُ طَبعُ ثَانٍ؛ عادت طبیعت ثانوی است». (14) در نتیجه در پرتو عادت دهی، فرد می‌تواند بر طبیعت اولیه خود که از طریق وراثت ایجاد شده است غلبه نمود و از آثار منفی آن محفوظ بماند.

3. رشد احساس کرامت نفس
کرامت نفسْ، ام ‌المسائل اخلاقی است. آن نقطه‌ای از روح انسان که اسلام روی آن دست گذاشته است برای احیای اخلاق انسانی و برای این‌که انسان را به‌سوی اخلاق سوق بدهد کرامت نفس است. (15) با مکرم داشتن نفس است که تمام اخلاق مقدس در انسان زنده می‌شود و تمام اخلاق رذیله از انسان دور می‌گردد. (16) بدین جهت یکی از روش‌هایی که می‌توان با استفاده از آن بر رذائل اخلاقی غلبه نمود بهره‌گیری از روش رشد کرامت نفس است.

4. تقویت اراده
انسان با تقویت اراده می‌تواند بر فشارهای ناشی از غرائز و آنچه از طریق وراثت رسیده است و نیز بر موانع بیرونی که مانع تربیت صحیح می‌باشند غلبه کند. این به آن دلیل است که فرد در برابر وراثت حالت انفعالی نداشته و این اراده است که رفتار و شخصیت او را قاطعانه تعیین می‌کند. (17)

5. عوامل  بینشی و گرایشی
مجموعه از روش‌های بینشی و گرایشی مرتبط را می‌توان برای غلبه بر زمینه‌های وراثتی ایجاد شده توصیه نمود به عنوان مثال استفاده از روش‌های تلقین به نفس، تحمیل به نفس، تحریک ایمان و تحقیر رذائل و تحسین فضائل از این موارد است.

نتیجه
یکی از عوامل مؤثر در تربیت، وراثت است که بر طبق آنچه از روایات رسیده است در شکل‌گیری خلقات منفی اثر دارد با این وجود با استفاده از برخی روش‌های تربیتی می‌توان بر آثار منفی حاصل از وراثت غلبه کرد به این معنا که آثار آن را تضعیف نمود و جلوی فعلیت آن‌ها را گرفت. ازجمله این روش‌ها می‌توان بهروش‌های بینشی و گرایشی، روش عادت دهی، روش تقویت اراده، روش رشد احساس کرامت و اهتمام به دوره خردسالی به مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات اشاره نمود.

منابع جهت مطالعه بیشتر
1. شهریاری، روح‌الله؛ نجفی، حسن، تحلیل حدود عاملیت صفات وراثتی در تربیت اخلاقی از منظر روایات، معرفت، فروردین 1398.
2. فلسفی، محمدتقی، کودک ازنظر وراثت و تربیت، تهران، معارف اسلامی، 1394.
3. سلحشوری، احمد، مراحل رشد تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، پژوهش‌نامه نهج‌البلاغه، 1392.

پی‌نوشت‌ها:
1. Jost, Lawrence J, "Virtue and Vice", Encyclopedia of philosophy, (2nd edition), voume 9,ed. Donald M. Borchert, New York, Thimason Gale, 2006. 
2. فارابی، ابونصر محمد، فصول منتزعه، مترجم حسن ملکشاهی، قم، سروش، 1396، ص 24.
3. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ق، ج 5، ص 95.
4. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق، ج 3، ص 30.
5. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، مصحح: سید مهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ح 7817.
6. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 1، ص 96.
7. سید رضی‏، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت‏، 1414 ق، نامه 53.
8. سبحانی، جعفر، منشور جاوید قرآن، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، 1383، ج 1، ص 355.
9. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، 1395، ج 3، ص 183.
10. ابن‌بابویه، همان، ج 3، ص 492. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرموده ‌است: «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیرَ فِیهِ؛ کودک خود را تا هفت سال به بازی رها کن، هفت سال دیگر او را تحت تربیت و آموزش قرار ده و هفت سال با خود همدم و همراز ساز تا در صراط‍‌ حق باشد، از باطل گریزان شود و سعادت خود را دریابد. اگر چنین نشد، امید به نیکی در او نخواهد بود».
11. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1389، ص 56.
12. سید رضی، همان، نامه 31.
13. فلسفی، محمدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران: معارف اسلامی، 1394، ج 1، ص 136.
14. تمیمی آمدی، همان، ح 752.

15. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1386، ج 22، ص 396.
16. مرتضی مطهری، 1372، حکمت‌ها و اندرزها، قم، اسراء، ج 1، ص 152.
17. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چاپ دوم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 199.

 

معنای اینکه در آیات و روایات بیان شده است که نماز، بازدارنده از گناهان است وجود یک رابطه جبری نیست بلکه اقتضاء نماز این است و اختیار انسان نیز مکمل آن است.
نماز و بازدارندگی از گناهان

پرسش:
در قرآن گفته‌شده هرکس نماز بخواند از فحشا و منکر دور می‌شود در حالی که خیلی از نمازخوان‌ها به منکرات گرفتار هستند. توجیه این موضوع چیست؟
 

پاسخ:
در قرآن کریم برای بیان جایگاه نماز به آثار و نتایج آن اشاره شده است. در سوره مبارکه عنکبوت آیه 45 فرموده است «نماز را برپا دار که نماز (انسان را) از زشتی‌ها و گناه بازمی‌دارد». ظاهر این آیه نشان از کلیت و اطلاق آن دارد بدین معنا که هرکس نماز بخواند، از منکرات دور می‌شود، ولی ممکن است کلیت و اطلاق آن با تشکیک مواجه شود و گفته شود اگر این‌گونه است؛ پس چرا بسیاری از نمازگزارها مرتکب زشتی و گناه می‌شوند؟ این چالش یعنی تردید در اطلاق و ملازمه طرفین در برخی دیگر از آیات قرآن کریم و نیز بسیاری از روایات اخلاقی وجود دارد که نیازمند ارائه راه‌حل است. در اینجا ناظر به مصداق مورد نظر، به ارائه پاسخ همت می‌شود تا درنهایت مراد جدی آیه مورد نظر و موارد مشابه روشن گردد.

رابطه علی و ملازمه، در افعال اخلاقی
در بسیاری از آیات و روایات نوعی رابطه بین فعل یا صفت اختیاری با چیزی- مثلاً رابطه علی بین فضیلت و نتایج آن – بیان‌شده است که در ظاهر دلالت بر کلیت و اطلاق دارد. به‌عنوان مثال گفته‌شده است نماز شب، روی را سفید و بوی را خوش و روزی را فرامی‌خواند (1) یا آمده است «نماز را برپا دار که نماز (انسان را) از زشتی‌ها و گناه بازمی‌دارد» (2). همچنین آمده است ﴿ الابِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ﴾؛ (3) همچنین در روایات آمده است: «لاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنِی أَمِنَ مِن عَذَابِی»؛ (4) در همه این موارد می‌توان ملازمه بیان‌شده را مورد تردید قرارداد. مثلاً گفته شود برخی نمازگزارها، گرفتار منکرات هستند. همین‌طور گفته شود برخی از افرادی که به ذکر خدا مشغول هستند، آرامش و اطمینان قلبی ندارند. نیز برخی نماز شب خوان ها، فقیر هستند یا بسیاری از توحید باوران، از عذاب مصون نیستند. از همین روی این سؤال قابل‌طرح است که مراد جدی در این نوع از بیانات چیست و در حقیقت دلالت بر چه معنا و مدلولی دارند؟ آیا باید از اطلاق و کلیت آن‌ها دست شست و حمل بر مواردی مانند مجاز گویی نمود؟ یا آنکه با حفظ کلیت، می‌توان این موارد را توجیه نمود؟ 
دراین‌باره می‌توان توجیهات مختلفی ارائه نمود که از مجموع آن‌ها و با ضمیمه کردن برخی توضیحات، می‌توان به پاسخ سؤال دست‌یافت. در ادامه ناظر به آیه مورد بحث، به برخی از وجوه اشاره می‌شود تا درنهایت بتوان به پاسخی هرچند اجمالی برای سؤال مورد نظر و نیز موارد مشابه دست یافت.

ترغیب به دوری از منکرات
برخی درباره مراد جدی خداوند متعال ازجمله مورد نظر گفته‌اند مراد جدی خداوند در آیه مورد بحث ایجاد انگیزه و ترغیب نمازگزاران به دوری از گناهان و منکرات است و بنابراین مراد از آیه این است که نمازگزاران نباید مرتکب فحشا و منکر شوند. (5) این بیان را به موارد مشابه نیز می‌توان تسری داد با این حال این نظر با ظاهر آیه مورد بحث ناسازگار است و در این معنا جمله مورد نظر از حالت اخبار به انشاء تغییر کرده که خود نیازمند دلیل است.

معنای مجازی در نهی
ممکن است گفته شود نهی از منکرات نه در معنای حقیقی بلکه در معنای مجازی به کار رفته است؛ یعنی مراد تسهیل و زمینه‌سازی برای بازداشتن از منکرات است. (6) با این حال تأویل معنای آیه از حقیقی به مجازگویی نیازمند دلیل است.

نماز کامل و قبول عامل دوری از منکرات
ممکن است گفته شود مراد از نمازی که موجب دوری از فحشا و منکر می‌شود نماز کامل است یعنی نمازی که علاوه بر آنکه ازنظر فقهی صحیح است مورد قبول نیز واقع شده است؛ بنابراین هرچند برخی در ظاهر به نحو صحیح نماز می‌خوانند، ولی نماز آن‌ها کامل و یا مقبول درگاه حضرت حق قرار نمی‌گیرد و از همین جهت موجب دوری آن‌ها از فحشا و منکر نمی‌شود. (7) بنابراین می‌توان گفت اگر نماز یا ذکر، حقیقی و مورد قبول واقع شود، اثر دوری از منکرات یا دیگر آثار بیان شده را دارد. 
درباره این وجه ممکن است گفته شود انصراف به فرد اکمل یا صحیح نیاز به قرائن دارد و اگر پذیرفته شود به معنای استعمال لفظ در معنای غیر موضوع له و مجازگویی است. (8)

آثار نماز در درازمدت
به‌عنوان یک احتمال دیگر گفته شده است هر نمازی که فرد می‌خواند اثری در وجود او برجای می‌گذارد که در دراز مدت موجب می‌شود او از منکرات دور شود؛ بنابراین مراد آیه آن است که نماز در درازمدت منجر به دوری از فحشا و منکر می‌شود. (9) این بیان را برای موارد مشابه مانند اثر ذکر و نماز شب نیز می‌توان بیان نمود.

اثر اقتضایی نه علیت تامه
یک احتمال دیگر آن است که گفته شود در این موارد اقتضای نفسی موضوع برای حکم اخلاقی بیان شده است؛ یعنی موضوع فی‌نفسه و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص مثلاً موانع، این ویژگی را دارد و ممکن است تحت شرایطی، ویژگی آن از بین برود. پس‌نماز اقتضای از بین بردن فحشا و منکرات را دارد، اما ممکن است موانعی سبب از بین رفتن این اقتضا و در حقیقت رفع اثر نماز شوند. بدین ترتیب اگر شرایط فراهم شد چنین اثری برای نماز وجود دارد. (10) همین‌طور نسبت به موارد دیگر مانند ذکر خداوند متعال و قبول توحید این بیان قابل‌ارائه است. این بیان هرچند قابل‌اعتنا است، اما قدری دارای ابهام و نیازمند تبیین و تکمیل است که در قالب یک نکته مستقل ارائه می‌شود.

حمل بر موارد تشکیکی
مفاهیم اخلاقی مفاهیمی مشکک یعنی ذو مراتب و دارای درجات هستند؛ بنابراین یک عمل از کمترین مرتبه تا بی‌نهایت درجه دارای مرتبه است. مشکک بودن مفاهیم اخلاقی بدان معنا است که صدق بر مصادیق آن‌ها به نحو یکسان و برابر نیست، بلکه بر یک فرد شدیدتر و کامل‌تر از فرد دیگر صدق می‌کند. به‌عنوان مثال اگر شجاعت یک صفت اخلاقی در نظر گرفته شود مفهومی مشکک است که دارای مراتب شدید و ضعیف است. 
همین‌طور مفاهیمی مانند توکل، صبر، تقوا دارای مراتب شدت و ضعف هستند. در مورد آیه مورد بحث نیز همین نکته را می‌توان بیان نمود؛ یعنی گفته شود درست است که در آیه مورد نظر نوعی علیت بین نماز و بازداشتن از منکرات بیان شده به نحوی که در ظاهر استثناناپذیر  و دائمی است، اما باید توجه نمود که نماز به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی، به یک سطح خاص منحصر نیست، بلکه مفهومی مدرج است و نیز منکرات نیز دارای مرتبه و درجه هستند. 
بنابراین علیت بیان‌شده نیز به نحو تشکیکی صادق است؛ یعنی هر سطحی از نماز، نتیجه‌ای متناسب با خود به ارمغان می‌آورد. (11) پس اگر کسی نمازی با سطح یک می‌خواند به‌قدر یک درجه از فحشا و منکرات دور می‌شود و اگر فردی نمازی با درجه بالاتر می‌خواند، سطح بالاتری از بازدارندگی را دریافت می‌کند. 
به‌عنوان مثال اگر نماز توأم با حضور قلب، خشوع و خضوع و اخلاص بالا باشد، اثری که بر دوری از فحشا و منکر دارد بیشتر است و اگر این موارد ضعیف باشند اثر نماز ضعیف خواهد شد. در این بیان نیازی نیست کلیت و اطلاق آیه دستخوش تخصیص و تقیید قرار گیرد و یا آیه مورد نظر تأویل شود بلکه وجه بیان‌شده با فرض اطلاق و کلیت و نیز حمل آیه بر حقیقت و دوری از مجاز و مبالغه سازگار است. شاید بتوان از برخی روایات شواهدی بر این بیان ارائه نمود. در همین رابطه امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «یعنی هرکسی دوست دارد که بداند آیا نمازش قبول‌شده یا نه پس بنگرد به نمازش که آیا از فحشا و منکر بازش می‌دارد؟ به‌اندازه‌ای که از کارهای زشت بازداشته، قبول شده است». (12) این بیان دلالت بر همان معنای تشکیکی دارد چنانکه حضرت فرموده است به‌قدر قبولی نماز، دوری از منکرات محقق می‌شود. 
نیز از پیامبر اکرم صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله نقل‌شده که فرمود است: «هر کس نمازش او را از منکرات بازندارد، هیچ بهره‌ای از نماز جز دوری از خدا نبرده است». (13) این بیان که با نکته قبلی قابل‌جمع است به موارد مشابه نیز قابل تسری است. مثلاً درباره آرامش دل براثر ذکر خدا می‌توان گفت مراتب آرامش دل به فراخور مراتب ذکر خدا است به نحوی که هر چه یاد خدا بیشتر شود، آرامش قلبی بیشتری پدید می‌آید. همچنین روایت مورد اشاره درباره امنیت از عذاب براثر قبول توحید می‌توان گفت اشاره به‌مراتب ایمنی از عذاب الهی به‌تناسب تحقق درجات توحید دارد؛ یعنی هر چه انسان در مراتب توحید بالاتر رود، از عذاب الهی امان بیشتری دارد.

نتیجه:
رابطه بین عمل و نتیجه آنکه در برخی آیات و روایات اشاره شده است به نحو اقتضایی است؛ یعنی موضوع فی‌نفسه قابلیت، محقق کردن نتایج مورد نظر را دارد. این اقتضا با در نظر گرفتن تشکیک در ارزش‌های اخلاقی قابل‌فهم و تبیین بهتر است. مفاهیمی اخلاقی، مفاهیمی مشکک و ذومراتب هستند به‌نحوی‌که آثار و پیامدهای آن‌ها به اقتضای مرتبه‌ای که دارند، محقق است؛ بنابراین در مصداق مورد بحث می‌توان گفت نماز حقیقتاً موجب دوری از فحشا و منکرات می‌شود، اما از آنجایی که نماز دارای مراتب و درجه است، هر مرتبه از آن مقتضای سطح خاصی از بازدارندگی از منکرات است به‌نحوی‌که هرچه سطح نماز بالاتر باشد، سطح بازدارندگی بیشتری محقق می‌شود.

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عالم زاده نوری، محمد، راهکارهای کشف سور حقیقی قضایای اخلاقی در قرآن و حدیث، اخلاق وحیانی، 1396.
2. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیرالقرآن، مترجم سید محمدباقر موسوی، قم، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی، 1364، ج ۱۶، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۳.
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، ج ۱۶، صفحات ۲۸۴ تا ۲۸۷.

پی‌نوشت‌ها:
1. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، قم، کتاب‌فروشی داوری، 1385 ش، ج 2، ص 363.
2. سوره عنکبوت، آیه 45.
3. سوره رعد، آیه 28.
4. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، چاپ پنجم، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، موسسه الاعلمی، 1376، ص ۲۳۵.
5. هوزان قشیری، عبدالکریم، لطائف الاشارات، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، 200 م، ج 3، ص 99.
6. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، ناصرخسرو، 1372، ج 8، ص 447.
7. همان؛ قاسمی، محمد جمال‌الدین، محاسن التاویل، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1997 م، ج 7، ص 557؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق، ج 3، ص 456.
8. رک:  حسینی میلانی، سید علی، تحقیق الاصول، قم، الحقائق، 1428، ج 4، ص 179.
9. ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، تونس، الدار التونسیه للنشر، 1984 م، ج 20، ص 178.
10. زمخشری، محمود، همان، ج 3، ص 456.
11. رک: عالم زاده نوری، محمد، استنباط حکم اخلاقی از متون دینی و ادله لفظی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1396، ص 86.
12. طبرسی، فضل بن حسن، همان.
13. همان.

زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد.
آثار اخلاقی زیارت امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام چیست؟ 
 

پاسخ:
یکی از واژه‌های مقدسی که در آموزه‌های اسلام به کار می‌رود واژه زیارت است. زیارت گاهی به معنی دیدن و ملاقات کردن است. گاهی نیز زیارت به معنای ایجاد ارتباط معنوی با امام است مانند کسی که زیارت عاشورا می‌خواند و با امام حسین رابطه‌ای معنوی برقرار می‌کند؛ اما معنای غالب زیارت، رفتن به حرم مطهر امامان معصوم علیهم‌السلام است که انسان مؤمن به‌واسطه توفیقی که نصیبش می‌شود زائر می‌گردد. در میان ائمه، زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام از اهمیت بالایی برخوردار است.

مهم‌ترین آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام عبارت‌اند از:

1. تجدیدعهد
وقتی انسان به زیارت امام می‌رود، در حقیقت با این کار اعلام می‌کند که همچنان در مسیر تبعیت از امام خویش قرار دارد و به‌نوعی عهد خویشتن را با امام خود تجدید می‌نماید. زندگی دنیا موانعی بر سر راه هدایت انسان‌ها ایجاد می‌کند که نتیجه‌اش جز غفلت نیست و زیارت می‌تواند رفع غفلت نموده و منجر به تجدید دوبارهٔ عهد گردد. امام رضا علیه‌السلام فرمودند: «إنّ لِکلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولیائهِ و شِیعَتِهِ و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَهَ قُبُورِهِم، فَمَن زارَهُم رَغبَهً فی زیارَتِهِم و تَصدِیقا بما رَغِبُوا فیهِ کانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم یومَ القِیامَهِ (1) هر امامی به گردن دوستان و شیعیان خود عهدی دارد که وفای کامل به این عهد و بجای آوردن نیکوی آن، با زیارت قبور آنان است. پس کسانی که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن آنچه آنان ترغیب کرده‌اند، زیارتشان کنند، امامانِ آن‌ها در روز قیامت شفیعشان باشند».

2. درک حضور
از دیگر فواید اخلاقی زیارت این است که زائر به‌واسطه زیارت به درک حضور نائل می‌گردد؛ یعنی زیارت قبور ائمه و مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام منجر می‌شود تا انسان خود را در محضر امام ببیند و امام را حاضر و ناظر بر اعمالش بداند. گو اینکه امام زنده است و حیات دارد و بر آنچه بر قلب زائر می‌گذرد آگاه است. همان‌گونه که در زیارت‌نامه در اذن دخول حرم‌های شریفه می‌خوانیم: «أَحْیاءٌ عِنْدَک یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقَامِی وَ یسْمَعُونَ کلاَمِی وَ یرُدُّونَ سَلاَمِی (2) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند». علت خواندن اذن دخول هنگام ورود به بارگاه معصومان، کسب درک حضور در محضر آنان است.

3. تزریق امید
وقتی زائر به اجر و ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام واقف می‌گردد به‌واسطه اجری که در این زیارت‌ها وجود دارد، بذر امید در دلش کاشته می‌شود و از یأس رهایی می‌یابد. به‌عنوان‌مثال در روایات، بخشش گناهان زائر به‌عنوان یکی از اثرات مهم زیارت بیان‌شده است و همین امر نور امیدی در دل زائران روشن می‌کند. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: حسین، بزرگ‌مرد کربلا، مظلوم و رنجیده‌خاطر و لب‌تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یادکرد که هیچ مصیبت‌زده و رنجیده‌خاطر و گنه‌کار و اندوهناک و تشنه‌ای و هیچ بلادیده‌ای به خدا روی نمی‌آورد و نزد قبر حسین علیه‌السلام دعا نمی‌کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی‌سازد، مگر این‌که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می‌کند و گناهش را می‌بخشد و عمرش را طولانی و روزی‌اش را گسترده می‌سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید. (3)

4. تقویت ایمان
آنچه می‌تواند اعتقاد انسان را خدشه‌دار کند شبهات است اما زیارت امام حسین مانع بزرگی در برابر سد شبهات ایجاد می‌کند و از تزلزل عقیده جلوگیری می‌نماید. تحقق زیارت، منوط به اعتقاد به مزور (زیارت شونده) است و بدون چنین اعتقادی، زیارت معنا ندارد.

5. تقویت آخرت‌گرایی
قرار گرفتن در فضای معنوی زیارت امام حسین علیه‌السلام و تأمل در این امر که این امام عزیز چگونه از همه آنچه داشتند دل بریدند و درراه خدا خرج کردند، روحیه آخرت‌گرایی را در انسان تقویت می‌کند و میل او را به دنیاگرایی کاهش می‌دهد علاوه بر این، تفکر در این امر که در شب عاشورا باوجودی که امام حسین علیه‌السلام اعلام کردند که هر کس می‌خواهد برود و بیعت خویش را از اصحاب برداشتند اما باز اصحاب ایشان اعلام وفاداری کردند و این‌گونه حیات جاودان اخروی را بر زندگی کوتاه دنیوی ترجیح دادند، منجر به تقویت آخرت‌گرایی در وجود انسان می‌شود.

6. تقویت انجام عمل صالح
از دیگر اثرات تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام این است که زائر ایشان به انجام اعمال صالح گرایش بیشتری پیدا می‌کند. چراکه زیارت باعث می‌شود تا او به تمسک نمودن به امام خویش ترغیب گردد و از سیره امام در انجام کار خیر تبعیت نماید.

7. سرمشق گیری
نیاز به الگو و سرمشق گرفتن از او از مهم‌ترین نیازهای انسان است. انسان‌ها همواره به دنبال الگو گیری‌اند و چه الگو و اسوه‌ای برتر از اهل‌البیت علیهم‌السلام و در رأس آن‌ها وجود مقدس امام حسین علیه‌السلام. زیارت، یاد و نام امام را در دل زنده می‌کند و انگیزه انسان برای الگو گیری از ایشان را بالا می‌برد. محبت میان زائر و مزور به‌واسطهٔ زیارت تقویت می‌شود و جایی که محبت ایجاد شود تبعیت و پیروی نیز پررنگ می‌گردد.

8. گرایش به فضایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام محبت زائران را بیشتر کرده و زائران تلاش می‌کنند تا خود را شبیه امام و اصحاب ایشان نمایند. زیارت امام حسین ابزاری برای یادآوری صفات برجسته اخلاقی همچون غیرت، شجاعت، عفو و خطاپوشی، صبر، وفاداری و جوانمردی، ادب و ... است که انسان از امام و یاران امام یاد می‌گیرد.

9. تقویت انگیزه توبه
فضای معنوی زیارت منجر به تحول قلبی زائر می‌گردد و او با اشک و پشیمانی تصمیم به ترک گناه می‌گیرد و این‌گونه توبه زائر شکل می‌گیرد. نمونه‌های فراوانی وجود دارند که در اثر زیارت امام حسین از مسیر گناه برگشتند و تغییر رویه داده و اصلاح شدند.

10. تقویت خلوص
زیارت امام حسین علیه‌السلام یادآور مناجات‌های خالصانه ایشان با خداوند است. وقتی زائر به این حجم از معرفت برسد که چگونه امام به استقبال شهادت می‌روند و پیش از آن، چگونه خالصانه باخدای مهربان راز و نیاز می‌کنند، به تلاش در جهت خالص کردن اعمال خویش مبادرت می‌ورزد. شناخت و معرفت و احساس و عواطف، دو بعد اصلی روح انسان هستند. با زیارت هم بعد معرفتی انسان تقویت می‌شود و هم بعد عاطفی او رشد می‌کند و این هر دو در تقویت خلوص اثرگذار است.

11. تقویت مساوات و عدالت
در واقعه عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند. امام حسین علیه‌السلام هم بالای سر «علی‌اکبر» آمدند و هم سر غلام سیاهی به نام «جون» را بر دامن گرفتند. این ارزش‌گذاری برابر به افراد در نگاه امام حسین، زائر ایشان را با اصل مساوات و برابری آشنا می‌سازد علاوه بر این زائر وقتی می‌بیند در دستگاه امام حسین همهٔ افراد اعم از کارگر، کارمند، سیاه‌وسفید، کشاورز و بازاری و ... یکسان‌اند و همه در کنار او زائر امام هستند و یک هدف مشترک دارند، به اصل برابری در این دستگاه بیشتر پی می‌برد.

12. دور شدن از رذایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام، نحوه شهادت ایشان و ظلم‌هایی که بر آن بزرگوار و خانواده‌شان رفته را تداعی می‌کند و همین امر منجر به انزجار و تنفر انسان از رذایل اخلاقی همچون ظلم، قتل، کشتار، درنده‌خویی، نقض عهد، دورویی و نفاق و... می‌گردد.

13. افزایش آستانه تحمل
زائری که به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌رود بر میزان سختی‌ها و رنج‌های امام معصوم علیه‌السلام آگاه می‌گردد و وقتی شاهد مصیبت عظمای حضرت می‌گردد مصائب و غم‌های خود را ناچیز می‌شمارد و آستانه‌ی تحملش نسبت به درد و مصیبت بالا می‌رود.

نتیجه:
زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد. برای زیارت امام حسین علیه‌السلام اثرات متعدد تربیتی و اخلاقی ذکرشده است. البته نباید ازنظر دور داشت که میزان و کمیت و کیفیت پاداش‌ها و اثرات زیارت، متناسب با حالات و ظرفیت روحی و معنوی افراد، متفاوت است و هر که درکش در این امر بیشتر و معرفتش افزون‌تر باشد بهره‌اش از این اجر و ثواب‌ها مضاعف‌تر خواهد بود.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه‌السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی. 
2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.
3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 4، ص 567.
2. الشیخ عباس القمی، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، ص 401.
3. العلامه المجلسی، بحارالانوار تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و البهبودی، محمد الباقر، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، 1403 ق، ج 98، ص 46.
4. همان، ص 47.
 

اجر شهید در راه خدا بسیار بالا است ولی برخی اعمال هم آنچنان اهمیتی دارند که خداوند اجری همانند شهید ودر برخی موارد بالاتر از شهید، به انجام دهنده آن عطا می کند.
اجری بالاتر از اجر شهید

پرسش:
آیا جایگاه و پاداش شهید بالاتر از اعمال مستحبی نیست؟ پس چرا می‌گویند اگه فلان عمل را انجام بدهی یا فلان ذکر را بخوانی پاداش شهید دارد؟ شهدا از جان خود گذشتند و هیچ‌یک از اعمال هرچند مستحبی باشد جای آن پاداش نمی‌تواند باشد، پس منظور از این جمله چیست؟
 

پاسخ:
فرهنگ شهادت و شهادت‌طلبی، یکی از مهم‌ترین موضوعات دینی است و همان‌طور که گفتید ضرب‌المثل و سنگ محک ارزش‌گذاری اعمال است. جنگ در راه خدا و کشته شدن در میدان جنگ فضیلتی بسیار بزرگ است؛ اما با این همه جنگ و جهاد با دشمنان ظاهری و خارجی دین، در ادبیات معارفی اسلام جهاد اصغر است و جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، جهاد اکبر نام دارد و سالک و رهرو توحید شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد و این میدان و این جهاد همیشگی است و تعطیل شدنی نیست. برای تفصیل این مطلب به نکات زیر توجه بفرمایید.

1. هرچند، استعمال واژه شهید به‌نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد می‌آورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته‌شده، ناظر به همین گروه است، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می‌توان برای گروه‌های دیگری که در روایات به آن‌ها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان درراه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت. مثلاً امیر مؤمنان على علیه‌السلام می‌فرماید: «کسى که در بستر از دنیا رود، اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعى پیامبر او و اهل‌بیتش را داشته باشد شهید از دنیا رفته است»! (1) و پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: هر فرد باایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشته‌شده‌اند، نظر خاص و ویژه‌ای دارد. سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه 19 سوره حدید را قرائت فرمودند به این بیان که آنانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، نزد خداوند، صدیق و شهید محسوب می‌شوند. (2)

2. اگرچه شهید و شهادت سنگ محک است، ولی برخی مصادیق جهاد اکبر ارزش بالاتری دارند و می‌توان مواردی را مثال زد که کارهای مستحب ارزششان از شهادت کمتر نیست بلکه بالاتر است. یکی از مواردی که اجر شهید دارد، عاشقی است که باوجود عشق به کسی، پاک‌دامنی ورزد و بدون آنکه کسی از آن خبر داشته باشد، از دنیا برود. نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مجاهد شهید بلندمرتبه‌تر نیست از کسی که می‌تواند گناه و فحشا انجام دهد ولی گناه نمی‌کند و عفت پیشه می‌کند و نزدیک است که ملکی از ملائکه شود». (3) عشق همراه با پاک‌دامنی، باعث آن می‌شود که انسان جزء بهترین انسان‌ها گردد. می‌بینید که در این روایت پاک‌دامن از شهید نه‌تنها پایین‌تر نیست، بلکه نزدیک است که ملکی از ملائکه شود. مثال دیگر دوستی با اهل‌بیت در زمان غیبت است. کسی در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بر دوستی با اهل‌بیت علیهم‌السلام بمیرد، اجر هزار شهید دریافت می‌کند؛ چنانکه امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمایند: «هر که در زمان غیبت قائم ما بر موالات و دوستی ما بمیرد، خداوند پاداش هزار شهید؛ مانند شهیدان بدر و أحد به او عطا کند». (4) 
آنچه از این حدیث فهمیده می‌شود اینکه محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام چنان ارزشمند است که در زمان غیبت حضرت قائم علیه‌السلام اگر بمیرد، خداوند اجر هزار شهیدی که مانند شهدای بدر و احد است، خواهد داد؛ بنابراین مصادیق محبت به اهل‌بیت مثل توسل و زیارت و ... اجر بالاتری می‌تواند داشته باشد. البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.

نتیجه:
هرچند، استعمال واژه شهید به‌نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد می‌آورد، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می‌توان برای گروه‌های دیگری که در روایات به آن‌ها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت. پاک‌دامنی و عفت و دوری از گناه و دوستی با اهل‌بیت علیهم‌السلام در زمان غیبت، از مواردی است که می‌تواند اجر بالاتری داشته باشد البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.

منابع برای مطالعه بیشتر:
-فرهنگ شهادت از دیدگاه قرآن و سنت؛ اثر دکتر مجتبی نوروزی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 283.
2. محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408 هـ ق، ج 11، ص 16.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، سال انتشار 1404 ق، ج 79، ص 173.
4. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 559.

 

در اسلام بر تفریحات و بازی های سالم سفارش بسیار شده است منتهی اصل ثابت در همه این سفارشات این است که همراه با رشد و تعالی انسان بوده و هدف درستی داشه باشد.
بازی مافیا و رعایت قواعد اخلاقی

پرسش:
بازی مافیا بین جوانان رایج است. با توجه به محوریت دروغ و فریب در این بازی، آیا انجام آن، غیرشرعی و غیراخلاقی است؟
 

پاسخ:
یکی از نیازهای اساسی انسان که عمری به درازی عمر بشر دارد، نیاز به تفریح و سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت به شیوه‌های متنوع و خلاق بوده است. تفریح و سرگرمی، نیاز مستمر و همیشگی بوده و در همه جوامع انسانی به‌تناسب شرایط و امکانات محیطی، همواره به شکل‌های مختلف جاری و ساری بوده است؛ ولی در عصر حاضر تحت تأثیر برخی تحولات بنیادین، اهمیت و جایگاه کنونی یافته و به یکی از مطالبات جدی و صنایع پر زرق و برق، تبدیل شده است. در ادامه ‌به نکاتی در مورد تفریحات خداپسندانه و نظر اسلام در این مورد اشاره می‌کنیم:

1. انسان همچنان که به غذا و نوشیدنى و خواب و استراحت و نظافت نیاز دارد، همین طور به تفریح و سرگرمى سالم نیز نیازمند است؛ و هیچ عاقلى نمی‌تواند این نیاز فطرى و طبیعى انسان را انکار نماید. تجربه و گذشت زمان نیز نشان داده است که اگر انسان به کارهاى یک نواخت بدون وقفه ادامه دهد و از سرگرمى و تفریح محروم باشد، بازده کار براثر کمبود نشاط تدریجاً افت کرده، پایین می‌آید؛ و امّا برعکس پس از ساعاتى تفریح و سرگرمى آن‌ چنان نشاط کار و تلاش در او ایجاد می‌شود که کمیت و کیفیت کار هر دو فزونى پیدا می‌کند، به این جهت باید گفت ساعاتى که صرف تفریح و سرگرمى سالم می‌شود نه‌تنها هدر نمی‌رود، بلکه با رفع خستگى از روح و روان عامل تقویت و پیشرفت ساعات کارى و مطالعاتى انسان می‌شود.

2. در قرآن نیز به مسئله تفریح اشاره شده است و درخواست برادران یوسف از پدر در مورد حضرت یوسف را این چنین بیان می‌کند: «او را فردا با ما (به خارج شهر) بفرست تا غذاى کافى بخورد و بازى و تفریح کند و ما حافظ او هستیم». (1) وقتى برادران یوسف مسئله تفریح و گردش در صحرا و خوردن از گیاهان را مطرح کردند. حضرت یعقوب اعتراض نکرد که این عمل شایسته یک جوان موحّد و وابسته به خانواده نبوّت نیست (بلکه از جنبه امنیتى اظهار نگرانى نمود) از این بیان به‌خوبی استفاده می‌شود که به تفریح نظر مثبت داشته، بلکه امر مسلّمى بوده است در جامعه آن روز و امروز شهرنشینى و فضاى بسته خانه‌های شهرها، این نیاز را دوچندان کرده است. در آیات متعددى از قرآن خداوند دستور داده در زمین سیر کنید (2) و در آن گردش کنید ازجمله فرمود: «و میان آن‌ها و شهرهایى که برکت داده بودیم، آبادی‌های آشکارى قرار دادیم و سفر در میان آن‏ها را به‌طور متناسب (بافاصله نزدیک) مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم): شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها با ایمنى کامل، سفر و گردش کنید». (3)

3. منتهى انسان باید در گردش‏ها و تفریح‏ها به دو نکته توجّه کند:
 الف: تفریح، فقط گردش بدون اندیشه و تفکر و بدون عبرت گیری و پندپذیرى نباشد، انسان‌هایی که در صحراها و کنار دریاهاو... گردش می‌کنند و یا مسافرت‌هایی در شهرها و آثار باستانى دارند، با تفکّر و اندیشه به آن محل‌های گردشى بنگرند و از این راه به عظمت خالق و صانع آن‌ها پى برند؛ و همین‌طور از سرانجام شاهان و ظالمان و کاخ‌های بجاى مانده از آن‌ها درس عبرت بگیرند.
ب: تفریح، باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، شیطان و هوای نفس و دشمنان تلاش دارند میادین ورزشى و تفریحى: محلی براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد. قرآن هشدار می‌دهد که به بهانه ورزش و تفریح و گردش، شما را نبرند، چنان‌که برادران یوسف به بهانه تفریح او را بردند و به داخل چاه افکندند.
 یکى از مفسّران در این زمینه می‌گوید: «همان‌گونه که برادران یوسف از علاقه انسان مخصوصاً نوجوان به گردش و تفریح براى رسیدن به هدفشان سوء استفاده کردند در دنیاى امروز نیز دست‌های مرموز دشمنان حق و عدالت از مسئله ورزش و تفریح براى مسموم ساختن افکار نسل جوان سوء استفاده فراوان می‌کنند باید به هوش بود که ابرقدرت‌های گرگ صفت در پوشش ورزش و تفریح، نقشه‌های شوم خود را میان جوانان به نام ورزش و مسابقات منطقه‌ای یا جهانى پیاده نکنند». (4) 
همچنین تفریح در روایات نیز به امر تفریح سالم پرداخته شده و سفارش شده که ساعتى از زندگى را به لذّت‌های حلال و تفریح‌های سالم اختصاص دهد، على علیه‌السلام فرمود: «براى مؤمن (در شبانه‌روز) سه وقت است، زمانى براى (نیایش) و مناجات با پروردگارش و زمانى براى تأمین معاش زندگى‏اش و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت‏هایى که حلال و مایه زیبایى است. خردمند را نشاید جز آنکه در پى سه چیز حرکت کند: (کسب حلال) براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّت‏هاى (حلال و) غیر حرام». (5) جالب این است که در برخى روایات، این جمله اضافه شده است: «و با این ساعت (تفریح) نیرو می‌گیرید بر انجام وظائف اوقات دیگر». (6) 
در اسلام به مسائل تفریح تا آنجا اهمیت داده شده که یک سلسله مسابقات راحتى با شرط‌بندی اجازه داده، تاریخ نشان داده که قسمتى از این مسابقات در حضور شخص پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و با داورى و نظارت او انجام می‌گرفت، حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه‌ای سوارى در اختیار یاران می‌گذاشت. (7) 
تیراندازی، شنا، مسافرت، گردش در صحرا، باغات، مزارع کشاورزى و کلّاً در فضاى سبز، مزاح و شوخى با برادران دینى که از نزاکت خارج نباشد از دیگر تفریحات سفارش شده است. آنچه مورد اشاره قرار گرفت نمونه‌هایی از تفریحات سالم بود که در برخی منابع دینى آمده وگرنه تفریحات سالم منحصر به این موارد نیست هر قوم و ملّتى متناسب بافرهنگ خویش از ورزش‌ها و تفریحاتى برخوردارند که اگر خلاف دستورات شرعى نباشند و گناهى در آن انجام نگیرد مورد تأیید اسلام نیز است.

4. دغدغه شما که دوری از لهو و غفلت است ارزشمند است و البته باید توجه داشت که تفریح به تجمل و فخرفروشی نکشد و ورزش‌های لاکچری و تفریحات لاکچری ترویج نشود. مثال‌هایی وجود دارد که نیاز به پول زیاد ندارد یا به‌اصطلاح رایج عرفی لاکچری نیست مانند شنا یا شوخی یا سفرهای درون شهری و پیک نیک و...، ولی چون تفریحات سالم و حلال زیاد است و در طول زمان‌ها تغییر می‌کند می‌توان گفت تفریحاتی که دارای ویژگی‌های زیر باشد مجاز است:
الف:  در راستای فرآیند تکامل و رشد شخصیت اسلامی و انسانی
ب:  نشاط‌آور.
ج: در چارچوب قوانین شرع (واجب، حرام، مباح، مکروه و 
مستحب).
د: متعادل (نه افراط، نه تفریط).
و: دارای فواید عقلی، جسمی و روحی.
ه:  جلوگیری از خفت و سبکی عقل (توجه به عقل و تفکر در نظام اسلام) مثل پرهیز از شرب خمر، پرهیز از گوش دادن به موسیقی مبتذل، عدم مصرف مواد مخدر و... . 
ی: دوری از آزار و اذیت دیگران (تحقیر، مسخره کردن، همسایه و مردم‌آزاری و ...).

5. در مورد بازی مافیا در جای خود در بحث شرعی و احکام بیان شده که اگر بین افراد هم‌جنس در صورتی که عناوین آن موجب وهن مذهب و مؤمنین نباشد و بدون شرط‌بندی و برد و باخت مال باشد و به حسب تجربه، بازیکنان بر اثر تبحر و خصوصیاتی که پیدا می‌کنند به راه باطل و فساد و کلاه‌برداری کشانده نشوند، بعید نیست فی حد نفسه جایز باشد. ولی باید بازی مذکور بین زنان و مردان نامحرم با رعایت کامل حجاب و حدود شرعی باشد و اگر خوف تبعات ناشایست بعدی دارد، ترک شود. 
از سوی دیگر حرمت دروغ نسبت به دروغ و اتهام زنی که در فیلم‌ها وجود دارد و یا در مقام بازی به جهت تقویت فکری و ذهنی کاربرد دارد،‌ محرز نیست، ولی اگر شخصی به‌وسیله این بازی از حد اعتدال خارج می‌شود و یا مثلاً کودک و نوجوانی است که با این بازی فریب دادن را یاد می‌گیرد و اجرا می‌کند بهتر است مواظب باشیم درگیر آن نشود.

نتیجه
تفریح یک نیاز اصیل و لازم و مفید در همه انسان‌هاست. در آیات و روایت تفریح تأیید شده است منتهای دارای دو شرط است. اول اینکه بدون اندیشه و تعالی و رشد نباشد و دوم اینکه انسان را به گناه و آلودگی و تباهی نکشاند. تفریحات زیادی مانند اسب‌سواری، تیراندازی، شنا، پیک نیک، شوخی، مسافرت و... وجود دارد. ولی از آنجا که در هر عصری تفریحات جدیدی به میان می‌آید به‌صورت خلاصه می‌توان گفت تفریحاتی که در راستای تکامل روحی  و بدون غفلت و نشاط‌آور و به دور از تباهی  و گناه و آزار و اذیت دیگران باشد مجاز است و دیگر لهو نخواهد بود. بازی مافیا نیز اگر شرط‌بندی نباشد و خوف و مفسده گناه در آن نباشد گناه نیست. 
منتها باید مواظب باشیم که با این بازی از حد اعتدال خارج نشده و یا کودک و نوجوانان درگیر این بازی نشده و فریبکاری را یاد نگیرند.

 

منابع برای مطالعه بیشتر
-جایگاه شادی و نشاط و تفریح سالم جوانان از دیدگاه اسلام، مریم عسکری و همکاران.
-موسیقی و تفریح در اسلام، محمدحسین بهشتی.
-تفریحات سالم از دیدگاه اسلام، حسن جهانی فرد لنگرودی.
-زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، احمد شلبی ترجمه: سید محمود اسداللهی.
-نیازهای جوانان، احمد صادقی اردستانی.

 پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یوسف، آیه 12.
2. سوره آل‌عمران، آیه 137؛ سوره انعام، آیه 11؛ سوره نمل، آیه 36.
3. سوره سبأ، آیه 17 - 18.
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 9، ص 336.
5. سید رضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، ص 545، حکمت 390.
6. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 75، ص 346.
7. همان، ج 100، ص 190.

اگر سختی نبودِ شما برای فرزندان سختی قابل ‌تحملی است و به جسم و روح آن‌ها آسیب نمی‌زند و می‌توانند کمی سختی را تحمل کنند، می‌توانید به زیارت بروید.
پرستاری از فرزند یا زیارت اربعین

پرسش:

یک دختر 6 ساله دارم که سابقه مریضی دارد و تازه بهتر شده است و یک پسر 4 ساله. خیلی شوق زیارت اربعین دارم. همسرم می‌گوید بچه‌ها را خانه اقوام بگذاریم یا اینکه من تنهایی بروم و ایشان با بچه‌ها بماند، ولی دخترم با من راحت‌تر است و پدرش نمی‌تواند مثل من از او مراقبت کند. اگر هم بچه‌ها را ببریم می‌ترسم دچار مریضی شوند. خانه اقوام هم دو روز بیشتر دوام نمی‌آورند. به نظرتان چه باید کرد؟ آیا اگر پیاده‌روی نروم به معنای بی‌توفیقی است و امام حسین علیه‌السلام مرا طلب نکرده است؟

پاسخ:

مقدمه:
زیارت اربعین از آن دسته مناسکی است که مخصوصاً در سال‌های اخیر حال و هوای معنوی فراوانی را نصیب انسان می‌کند به‌گونه‌ای که همه عاشقان اباعبدالله علیه‌السلام نزدیک به اربعین که می‌شود تلاش وافر می‌‍‌کنند تا زائر امام خویش باشند. درعین‌حال گاهی موانع و مشکلاتی بر سر راه زیارت وجود دارد و یا در کارهای انسان شک و تردیدهایی به وجود می‌آید که گزینش تصمیم صحیح را برای او سخت می‌کند. آنچه دراین‌بین اهمیت دارد تشخیص درست اولویت‌ها و به‌اصطلاح اهم و مهم نمودن مسئله است؛ یعنی اگرچه بین دو امر مردد هستیم اما آنچه مهم‌تر است را باید انجام داده و دیگری را هرچند مهم، رها نماییم.

حقوق فرزندان:

خداوند برای هریک از پدران و مادران نسبت به فرزندانشان وظایف و حقوقی را تعیین نموده تا در سایه آن‌ها راحت‌تر بتوانند مسیر تکامل را طی کرده و خود و فرزندان خویش را به سعادت رهنمون سازند. هرچند در عرف مردم اهمیت و توجه به حقوق والدین بیشتر مشهود و موردبحث است؛ اما در عین‌ حال این امر نباید عاملی برای بی‌توجهی والدین نسبت به وظایفشان شود. خداوند همه انسان‌ها را در مقابل اعمال و رفتاری که انجام می‌دهند مورد سؤال قرار می‌دهد و والدین نیز باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود باشند.

اولویت‌بندی وظایف:

وقتی به وظایف و مسئولیت‌های شما به‌عنوان یک مادر توجه کنیم درمی‌یابیم که یکی از مهم‌ترین وظایف برای شما رسیدگی به فرزندان است. خانه باید محل امنی برای کودک باشد و والدین باید تمام تلاش خویش را برای حفظ امنیت فرزند اعم از امنیت جسمی، روحی و روانی او به‌کارگیرند. درعین‌حال تربیت دینی فرزند نیز باید موردتوجه قرار گیرد. پس والدین باید کاری را انجام دهند و تصمیماتی را اتخاذ کنند که هم در رشد و تربیت معنوی فرزندان مؤثر باشد و هم به جسم و روح آن‌ها آسیبی وارد نکند. از طرف دیگر زیارت امری مستحب است و این امر مستحب زمانی ارزشمند است که مانع انجام وظایف واجب نگردد؛ بنابراین با توجه به بیماری فرزندتان و با توجه به سنجش شرایط جسمی و روحی فرزندانتان، اگر می‌دانید که این سفر موجبات آسیب جسمی یا حتی روحی برای آن‌ها ایجاد می‌کند بهتر است از زیارت صرف‌نظر نمایید. مهم این است که شما به وظیفه خود به‌عنوان یک مادر عمل کنید و با گذشتن از خواسته‌های هرچند معنوی خود، مانع از آسیب رساندن به فرزندتان بشوید.

همراهی همسر:

در بخشی از سؤال خود نوشتید که همسرتان می‌توانند از بچه‌ها مراقبت کنند تا شما به زیارت بروید. کمک‌رسانی زن و مرد به یکدیگر در امور زندگی بسیار ارزشمند است و اینکه همسرتان اعلام آمادگی برای نگهداری از فرزندان را داشته‌اند نیازمند قدردانی شماست. اگرچه همسرتان به‌خوبی از فرزندان تان نگه‌داری می‌کنند؛ اما باز باید توجه کنید و ببینید آیا با رفتن شما شرایط بچه‌ها سخت می‌شود یا خیر؟ برخی از بچه‌ها به مادرشان وابسته‌اند مخصوصاً اگر بیمار باشند؛ بنابراین اگر قرار باشد سفر معنوی شما به اربعین تأثیر نامطلوب بر فرزند شما بگذارد و حتی به خاطر اذیت‌هایی که با نبود شما متحمل می‌شود خاطره‌ای بد از این سفر در ذهنش بماند بهتر است از سفر صرف‌نظر نمایید.

کمک اقوام:

اگرچه خویشاوندان و اقوام می‌توانند و باید در امور زندگی کمک‌رسان همدیگر باشند اما دقت کنید که سفر اربعین ممکن است حداقل تا ده روز طول بکشد. سپردن بچه‌ها در این مدت ‌زمان طولانی به اقوام، هم منجر به خستگی اقوام می‌شود و به ‌هر حال ایجاد سختی و مزاحمت برای دیگران و هم ممکن است دوری شما بچه‌ها را ناراحت کند و چه‌بسا شرایط منزل اقوام برای فرزند بیمار شما هم مناسب نباشد؛ پس بهتر است این گزینه را حذف نمایید.

توجهات قلبی:

آنچه به‌عنوان هدف در زیارت مطرح می‌شود نزدیک شدن قلب و روح انسان به امام و سنخیت پیدا کردن با امام است و نه صرفاً نزدیکی فیزیکی و مکانی اگرچه آن‌هم دارای ارزش است. امروزه زیارت اربعین به موضوعی جهانی تبدیل‌شده است؛ بنابراین اگر با توجه به شرایط، تصمیم بر این شد که در این زیارت حاضر نشوید می‌توانید در کنار همسر و فرزندان مبلغ اربعین باشید. قرآن کریم می‌فرمایند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی»(1) «بگو: شمارا تنها به یک‌چیز اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید».

خدمت‌رسانی:

یکی از جلوه‌های زیبای اربعین روحیهٔ خدمت است. آن‌هایی که اربعین حاضر نشدند می‌توانند از طریق خدمت به اهل خانه، اقوام و خویشاوندان، همسایگان و دوستان و جامعه، خود را در زمره زائران حقیقی قرار دهند.
کسب توفیق اگر قرار باشد زائر شویم و هم سو با امام نباشیم زیارت ما از ارزش والایی برخوردار نخواهد بود. چه‌بسا افرادی که در ظاهر زائر نیستند؛ اما از حیث عمل و اخلاق و رفتار چنان خود را به سیره امام نزدیک گردانیده‌اند که نامشان در زمره زائران ثبت‌ شده است؛ بنابراین اگر درصدد نزدیک کردن قلب و روح خود به امام باشید و عمل خود را همسو با عمل امام قرار دهید باب توفیقات الهی بر شما بازمی‌گردد. لزوماً نمی‌توان زیارت نرفتن را سلب توفیق دانست چه ‌بسا افرادی که علی‌الظاهر توفیق رفتن ندارند؛ اما در عرصه دیگری که امام هم راضی‌ترند توفیق خدمت دارند. اگر کسی توفیق زیارت اربعین را از دست داد نباید تصور کند که راه ارتباطی‌اش با امام قطع ‌شده است؛ بلکه چنین شخصی باید خود را در محضر امام ببیند و امام را حاضر و ناظر بر اعمالش بداند. گو اینکه امام زنده است و حیات دارد و بر آنچه بر قلب او می‌گذرد آگاه است. همان‌گونه که در زیارت‌نامه در اذن دخول حرم‌های شریفه می‌خوانیم: «أَحْیاءٌ عِنْدَک یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقَامِی وَ یسْمَعُونَ کلاَمِی وَ یرُدُّونَ سَلاَمِی (2) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند».

نتیجه:
خانواده مهم‌ترین نهاد در اجتماع است و همه آنچه در آموزه‌های اسلام در قالب امرونهی به زن و مرد ارائه‌ شده است برای حفظ کانون گرم خانواده است. پدر و مادر و فرزندان نیز نسبت به هم حقوق متقابلی دارند و در عین‌ حال برای هرکدام وظایفی نیز تعریف‌ شده است و چنانچه هر یک از آن‌ها از وظایف خود سر باز زنند باید در برابر خداوند پاسخگو باشند. اگر سختی نبودِ شما برای فرزندان سختی قابل ‌تحملی است و به جسم و روح آن‌ها آسیب نمی‌زند و می‌توانند کمی سختی را تحمل کنند و از طرفی خیالتان از جانب نحوه نگه‌داری همسر از فرزندان، راحت است می‌توانید به زیارت بروید؛ اما اگر نبود شما به‌ سلامت روحی و جسمی فرزندان تان آسیب می‌زند و به‌ هیچ‌ وجه نمی‌توانید روی کمک همسر و اقوام حساب بازکنید بهتر است از انجام زیارت صرف‌نظر کنید. اگر نرفتید تصور نکنید که مأجور نیستید، اتفاقاً شما نزد خداوند عزیز خواهید شد چون علیرغم عشق خویش به این سفر، برای رسیدگی به خانواده مجبور شدید از خواسته‌ی خود بگذرید.
کلمات کلیدی:

زیارت، زائر، اربعین، حقوق فرزند.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه‌السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی.

2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.

3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره سبأ، آیه 46.

2. القمی، الشیخ عباس، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، ص 401.

مبهم سخن گفتن، بيان داستان و تطبيق نکات آن، روش به در بگو تا ديوار بشنود و عملگرايي مربي نمونه هايي از روش غير مستقيم براي تربيت است.

پرسش:

 شيوه هاي تربيتي غير مستقيم يعني چه؟وچطور مي توان از روش شيوه هاي تربيتي غير مستقيم استفاده کرد؟

پاسخ: 
مقدمه:
خداي متعال تمام هستي را آفريد تا انسان به کمال، رشد اخلاقي و معنويت دست يابد؛ از اين رو، در آيات و روايات، يکي از اهداف فرستادن و تبليغ پيامبران را تربيت و تزکيه‌ي انسان معرفي کرده است.(1) بخش مهم سعادت و يا شقاوتِ دوران نوجواني، جواني و بزرگسالي هر انساني در گروي شيوه‌ هاي تربيتي است. يکي از اثرگذارترين شيوه ها، شيوه هاي غير مستقيم است که در اداه درمورد آن براي تان مي نويسيم:
پاسخ اصلي:
1.    تعارف تربيت در کتب تربيتي بسيار متنوع است ولي از نظر ما مي توان تربيت را اينگونه معنا کرد که تربيت به معناي رشد و حرکت از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب است. تربيت غير مستقيم، خود از روشهاي تربيتي است که شخص مربي، پيام خويش را نه با صراحت بلکه به صورتي آن را به فرد يا گروه مورد تربيت خود منتقل مي کند که در عين حالي که آن شخص يا گروه خطاب را متوجه خود احساس مي کند از تحريک احتمالي احساسات و عواطف آنها و احيانا مقاومت در پذيرش آن نيز جلوگيري کرده است. يعني پيام تربيتي اش را از طريق گفتار مستقيم به او نمي گويد بلکه از روش هاي ديگري استفاده مي کند که علاوه بر اينکه مخاطب پيام را دريافت مي کند، غالبا و بويژه در جهان امروز و نسبت به نسل جوان اثر بيشتري دارد. 
2.    پيام رساني و تربيت به شکل غير مستقيم به چند صورت است که بدان مي پردازيم.
الف:  ابهام: گاهي لازم است مربي، براي انتقال پيام تربيتي و اصلاحي خود، صاحبان يک صفت يا کار زشت را که در مجلس او حضور دارند به صورت مبهم ذکر کند و نامي از کسي به ميان نياورد مثل اينکه بگويد: «برخي از مردم داراي فلان صفت زشت اند و آنان چه بدمردمي اند ...» و سپس در تقبيح آن صفت و يا کار ناشايسته با آنها سخن بگويد. و يا اينکه در حضور آنان دارندگان صفت متضاد با آنها را تحسين و تمجيد کند مثلاً بگويد: «... بعضي افراد يا گروهها داراي چنين ويژگي هستند و خوشا به حال آنان ...». از خصوصيات اين صورت اين است که شنونده برکنار از تأثيرات و نفوذ شخصيتها و جمعيتهاي خاص در قضاوت خود، آزادانه در باره زشتي و يا خوبي يک رفتار خاص به داوري مي نشيند و نگاه خود را تنها به خود عمل معطوف مي دارد و نسبت به وجود يا عدم آن در خود، به درستي مي انديشد. 
ب: تطبيق: نقل يک داستان و يا نمونه تاريخي گاهي به منظور ارائه الگو و اسوه است تا شخص، وضعيت روحي و اخلاقي خود را با آن مورد معرفي شده، تطبيق داده و همسو کند. گاهي هم به منظور انتقال پيام و رساندن يک حقيقت اخلاقي و انساني به ديگري انجام مي پذيرد. در صورت نخست، کار تطبيق به عهده فرد و يا گروه واگذار مي شود و کار مربي صرفا نشان دادن نمونه مناسب است، ولي در صورت دوم، نقل داستان و يا نمونه تاريخي، ابزاري براي انتقال پيام است و شخص مربي وضعيت رفتاري و منش شخص مورد تربيت خود را، بر موضوع و محتواي آن تطبيق کرده و از اين طريق به او مي فهماند که او نيز به آنچه در قصه آمده گرفتار است و بايد در وضع خود تجديدنظر کند.
ج: شيوه به در بگو تا ديوار بشنود: از صورتهاي رايج اين نوع از خطاب اين است که مربي براي رساندن آراء و افکار تربيتي خود به شخص يا گروه مورد نظر خويش، روي سخن خود را متوجه شخص سومي مي کند و با اينکه در حقيقت مخاطب اصلي ديگرانند او را در ظاهر به عنوان مخاطب برمي گزيند. قرآن کريم نيز، گاهي در خطابهاي خود از اين روش سود جسته است، براي نمونه مي فرمايد: «و لقد أوحي اليک و الي الذين من قبلک لئن أشرکت ليحبطنّ عملک و لتکونّن من الخاسرين» به سوي تو و پيشينيان تو وحي کرديم که اگر شرک بورزي عملت را تباه خواهيم ساخت و از زيانکاران خواهي بود.(2) ممکن است اين آيه شريفه از همين باب باشد زيرا وقتي خداوند متعال پيامبر گرامي(ص) و دُردانه آفرينش را بر فرض کمترين شرکي اين چنين وعده زيانکاري و مجازات مي دهد پس اين عاقبت خسارت بار براي ديگران به طريق اولي ثابت است. برخي مفسران بابي براي اين شيوه قرآني باز کرده و رواياتي که اين مفهوم رو مي رساند جمع آوري کرده است.(3)
د: عمل مربي: از مؤثرترين روشهاي غير مستقيم تربيت، عمل است. دعوت عملي به سوي خوبيها از دعوت زباني، بسيار مؤثرتر و نتيجه بخش تر است و در روايات معصومان(ع) به طور مکرر بدان توصيه و بر اهميت آن تأکيد شده است. در حديثي امام صادق(ع) فرمودند: «به وسيله عمل و رفتار پسنديده خود، مردم را دعوت به سوي خوبيها کنيد و دعوت گر زباني نباشيد.»(4) براي مثال، کسي براي درست کردن و اصلاح رفتار ديگري در قبال والدين خود که به آنان ستم مي کند و حق آنها را محترم نمي شمارد، دست پدر يا مادر خود را در نزد او ببوسد و نسبت به آنها اظهار ادب کند يا براي توجه دادن به اشتباه کسي که حق همسر خويش را رعايت نکرده و به او به ديده خدمتگزار مي نگرد، در حضور او به همسر خود احترام کند و در کار خانه به او کمک و مساعدت نمايد. در اين موارد و مانند آن، بيان عمل بسيار گوياتر و بليغ تر از بيان زبان است و در انتقال پيام، بسيار سريعتر و مطمئن تر نقش خود را ايفا مي کند.
و: هنر: از مصداقهاي واضح روش غير مستقيم، زبان هنر است. البته مقصود از هنر در اينجا، جلوه هايي از آن است که به گونه غير مستقيم با مخاطبان خود سخن مي گويد، از قبيل فيلم، نمايش، نقاشي و طراحي و ... که تأثير تعيين کننده و وسيع آن در گروههاي مختلف مردم قابل انکار نيست.
نتيجه:
تربيت به معناي حرکت از وضعيت موجود به سوي وضعيت مطلوب روش هاي مختلفي دارد که شايد روش غير مستقيم در بسياري اوقات اثرات عميق تري دارد. مبهم سخن گفتن، بيان داستان و تطبيق نکات آن، روش به در بگو تا ديوار بشنود و عملگرايي مربي نمونه هايي از روش غير مستقيم براي تربيت است. 
کليدواژه ها:
تربيت، روش هاي تربيت، تربيت غير مستقيم
پي نوشت ها:
1.    سوره بقره، آيه 129
2.    سوره زمر، آيه 65
3.    بحرانى، البرهان في تفسير القرآن،موسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1415ق، ج 1، ص 50
4.    مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 5، ص 198
منابع بيشتر براي مطالعه:
1.    اهداف تربيت از ديدگاه اسلام - دفتر همكاري حوزه و دانشگاه- زير نظرعليرضا اعرافي
2.    تربيت برتر ، رضا فرهاديان 
3.    كودك از نظر وراثت و تربيت، محمد تقي فلسفي 
4.    تربيت كودك در جهان امروز، بهشتي  ، 
5.     مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث ، فرهاديان  
6.     والدين و مربيان مسئول؛ فرهاديان
7.    تربيت كودك در مكتب اهل بيت ، مرحوم محمد تقي فلسفي .
8.    تعليم‌و تربيت ‌در اسلام ، شهيد مطهري‌
9.     روش تربيت ديني نسل جوان و نوجوان ، محمد مهدي
 

با رعايت تقوا و درستکاري و انجام کارهاي زيبا، مي توان جوانان را به اهل بيت و امام زمان دعوت کرد. استفاده از برنامه هاي تشکيلاتي و رفت و آمد به مجالس اهل بيت و..

پرسش: 
با کسي که به امام زمان اهميت نميدهد چگونه رفتار کنيم که باعث بشه به امام زمان اهميت دهد
 

پاسخ:

مقدمه:

علاقه و محبت و اهميتي که شما به امام زمان عج مي دهيد بسيار ارزشمند است و دعوت به سوي اهل بيت عليهم السلام نيز يکي از کارهاي بسيار مهمي است که در روايات و منابع ديني به آن توصيه شده است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «خدارحمت کند کسي را که محبت مردم را به سوي ما جلب کند»(1) نيت شما در راستاي اين هدف ارزشمند است و در ادامه راه هايي براي به نتيجه رسيدن اين هدف عرض مي کنيم:

متن اصلي:

1. امام عسکري(ع) در کلامي ارزشمند اوصافي از شيعيان حقيقي بيان مي کنند که در حقيقت کليدواژه جذب ديگران به اهل بيت هم مي باشد. «سعي کنيد مايه‏ زينت‏ و آبروي ما باشيد نه مايه عيب ما، محبت‌ها را به‌ سوي ما جلب کنيد، زشتي‌ ها را از ما دفع نماييد، که هر گونه خوبي به ما نسبت دهند ما اهلش هستيم، و هر عيبي به ما اسناد دهند ما از آن به دوريم.‏ »(2) در اين بيان عواملي مانند: تقوا، درستي در علم وعمل براي زينت بودن دوري از رذالت و دنائت براي پرهيز از ننگ و عار بودن براي اهل بيت اشاره شده است. يعني با رعايت تقوا و خوش رفتاري است که مردم به اهل بيت دعوت ميشوند. کارهايي از سوي ما که زيباست و باعث زيبا نشان دادن دين و اهل بيت مي شود، اولين قدم براي جذب ديگران به اهل بيت است. اولين قدم از خود ما شروع مي شود.

2. بيان فضايل اهل بيت و افزايش معرفت خود وديگران نسبت به اهل بيت (ع)، در جذب ديگران اثر دارد. گفتن و مطرح کردن مؤثر است. به عنوان يک دستور کار، بايد فضيلت، آثار و برکات محبت اهل بيت را به صورت پيوسته طرح کرد. مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصيت، فضليت، فکر و فرهنگ امامان اهل بيت (عليهم السلام) را بشناسند به آنان علاقه پيدا مي کنند و اين علاقه به تبعيت و همسويي مي کشد. امام رضا (ع) در حديثي فرموده است: «مردم اگر خوبيهاي حرفها و تعاليم ما را بشناسند، از ما پيروي مي کنند.»(3) اينکه چگونه مردم، جوانان و بشريت را با فرهنگ اهل بيت بايد آشنا کرد، نکته ظريفي است و بايد از تکنيک «هنر» استفاده کرد و در عرضه محتواي کلامي ائمه (عليهم السلام) به نسل امروز، کار رسانه ها در اين جهت، مهم است. فضايل در دو محور است 1- جهات آرماني، خلقت، طينت و... 2- جهات عملي و قابل اسوه گيري و تبعيت عيني و ملموس از رفتار اهل بيت. طرح هر دو جهت، عامل ايجاد علاقه است، ولي محور دوم موثرتر است.

3. استفاده از برنامه هاي تشکيلاتي و شرکت در توسلات و هيئات: برنامه هاي خودجوش نوجوانان که کار گروهي انجام دهند، مثل فعاليت هايي که در نيمه شعبان و برگزاري جشن دارند، يا تشکيل هيئت و راه انداختن دسته عزاداري يا آراستن مسجد، حسينيه و تکيه و برنامه هاي ايستگاههاي صلواتي آب، شربت، اطعام، احسان و... همه گره زننده قلب نوجوانان با تشکيلات اهل بيت است. بچه ها زمينه هاي روحي دارند. اينها را بايد به کار گرفت، در محله هاي مختلف از خود آنان «هيئت » درست کرد و خودشان مسؤوليت به عهده بگيرند تا فعال شوند. ايام ماه مبارک رمضان يکي از مناسبترين فرصتهاي ايجاد اينگونه تشکلهاي هيئتي از دانش آموزان بخصوص در مقطع راهنمايي و اوائل دبيرستان است. براي استفاده از اين حس خود جوش بچه ها و جهت دادن آن براي ايام ديگر بايد سرمايه گذاري کرد. وقتي بچه ها براي خودشان در ارتباط با ائمه، صاحب علم، پرچم، دسته و هيئت مي شوند، احساس تشخص مي کنند.

4. پاسخ به شبهات و پرسش هاي بنيادين جوان. به طور کلي جوانان، ذهن خلاق و جست جوگري دارند و همواره به دنبال کشف حقيقت و حل مسائل و پاسخ گويي به شبهات خويش اند. اگر به شبهات او پاسخ مناسبي داده شود در اين مسير مصمم تر خواهد بود. روبه رو است که براي اين سؤال ها بايد جواب قانع کننده اي ارائه داد. اين يکي از راه هاي افزايش ميل و استقامت در مسير اهل بيت است.

5. در نهايت يک سري مهارت هاي رفتاري نيز لازم است تا بتوان به اهل بيت يا امام زمان عليهم السلام دعوت کرد:

الف: همدلي با جوان: اگر با جوان با همدلي و احترام برخورد شود به سهولت مي توان در قلب او نفوذ کرد يعني نبايد آموزه هاي ديني و تکاليف شرعي را بر جوانان تحميل کرد که اين امر عکس العمل منفي دارد، بلکه کافي است آن ها را به صورت جذاب، عرضه نمود و در کنار هدايت، بر همدلي تأکيد ورزيد.

ب: انعطاف پذيري: همدلي بدون انعطاف پذيري، ممکن نيست. جوان به حکم جوان بودن در معرض خطا و لغزش است . هر کسي به دنبال جذب جوانان است، بايد بزرگوارانه برخورد کند و چون پدري دل سوز دست نوازش بر سر آنان بکشد و «ارتباط عاطفي» را بر ارتباط دستوري و خشک، مقدّم دارد، زيرا هرگز نمي توان با خشم و خشونت، با جوان مواجه شد و به او آموزه هاي ديني را آموزش داد، چون روح جوان بسيار آسيب پذير است و در برابر برخورد قهرآميز واکنش نشان مي دهد.

ج: ميانه روي: در هدايت نسل جوان همان گونه که بايد به سليقه ها و علاقه هاي آنان توجه کرد و امر رشد و تربيت آنان را با مقتضيات ذات و جوهرشان هم آهنگ ساخت، بايد از ايجاد شخصيت کاذب و توقع بي جا نيز پرهيز نمود. هم چنين دين را نبايد به صورت خشک و خشن معرفي نمود، زيرا اسلام دين سمحه و سهله است. متأسفانه گاهي دين به صورتي معرفي مي شود که برخي جوانان آنان را خشک و سخت و حتي غير مفيد مي دانند.

د: مطابقت گفتار و کردار: جوانان اگر با ناهم خواني و تضاد در گفتار و عمل مذهبي روبه رو شوند، يا در اعتقاد خود سست مي شوند و يا صداي خود را به اعتراض بلند مي کنند. بايد به شدت مواظب بود در عمل زشتکاري نکنيم.

و: جلب اعتماد و احترام به عقايد جوان: آموزش مسائل ديني در صورتي مفيد است که اعتماد جوان جلب شود. بدون جلب اعتماد نمي توان در جوان نفوذ کرد. هم چنين يکي از خواهش هاي طبيعي نوجوانان و جوانان اين است که مانند بزرگ سالان به عقايدشان احترام گداشته شود. گاهي جوان بر عقيده خود پافشاري مي کند، چون آن را حق مي داند. گرچه از ديد مربيان و معلّمان، آن نظريه باطل است. اما بايد توجه داشت که توهين کردن به عقيده و نظر او توهين به همه وجودشان خواهد بود. از اين رو اسلام به مسلمانان دستور مي دهد که به عقايد همگان احترام بگذارند و حتي از توهين کردن به بت پرست ها خودداري کنند.

نتيجه:

با رعايت تقوا و درستکاري و انجام کارهاي زيبا، مي توان جوانان را به اهل بيت و امام زمان دعوت کرد. استفاده از برنامه هاي تشکيلاتي و رفت و آمد به مجالس اهل بيت و دادن مسئوليت هاي فرهنگي، و پاسخگويي به شبهات جوان و استفاده از راهکارهاي مهارتي مانند همدلي با جوانان، انعطاف پذيري، ميانه روي، مطابقت گفتار و عمل و جلب اعتماد جوانان از راه هاي تاثيرگذاري و جذب آنها به اهل بيت عليهم السلام است.

کليد واژه ها:

امام زمان، محبت، علاقه به اهل بيت، جذب جوانان

پي نوشت ها:

1. «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَيْنَا» شيخ صدوق، محمد بن على، أمالي، اعلمى، بيروت، چاپ پنجم، 1400ق، ص99

2. «اتّقوا الله وَ کونوا زَيناً وَ لا تَکونوا شَيناً جُرُّوا اِلَينا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبيحٍ فَاِنَّهُ ما قيلَ فينَا مِن حُسنٍ فَنَحنُ اَهلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِن سوءٍ فَما نَحنُ کَذَلِکَ» مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 75، ص 372

3. «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»، شيخ صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج 1، ص 307

منابع براي مطالعه بيشتر:

ترجمه کتاب منتخب الاثر: ايت الله صافي گلپايگاني براي شناخت امام زمان

آفاق محبت به اهل بيت: علامه اميني

محبت نجات بخش: عبدالرضا جمالي

الگو گیری از دیگران دارای مراتب است. بالاترین مرتبه اختصاص به معصومین علیهم‌السلام دارد .

پرسش:
الگوی یک زن انقلابی باید بیشتر حضرت عباس علیه‌السلام باشد یا حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها؟ اصلاً چرا الگوی امام زمان عج حضرت زهرا سلام‌الله علیها هستند؟ (آیا یک زن می‌تواند الگوی مرد باشد و بالعکس؟ چگونه و با چه شرایطی؟)
 

پاسخ:
مقدمه:
انسان موجودی کمال‌گرا است و همین ویژگی باعث می‌شود تا او همواره در تکاپو برای رسیدن به مدارج کمال باشد. او در این مسیر از طریق فعلیت بخشیدن به استعدادهای فطری و درونی خویش قدم در مسیر تکامل می‌گذارد. انگیزه رسیدن به قله تکامل، میل به اسوه و الگوپذیری را در انسان شکوفا می‌کند و او همواره دوست دارد از تجربه کمال‌یافتگان بهره ببرد. میل به الگو خواهی باعث می‌شود تا انسان بعد از شناخت و یافتن اهل کمال، از روش و سیره آن‌ها تبعیت نموده، الگوبرداری نماید.
گونه¬های الگوگیری:
تقلید و تبعیت از سیره و روش دیگران گاهی ممکن است خالی از هرگونه اندیشه و تفکر باشد و انسان تقلیدی ناآگاهانه و بدون هدف یا تنها باهدف‌هایی کم‌ارزش را پیش گیرد. طبیعتاً چنین الگو گیری اگرچه اصلش برگرفته از میلی فطری است؛ اما چنین شخصی درروش خود دچار خطا و اشتباه شده است؛ اما گاهی تقلید و تبعیت از دیگران تقلیدی کورکورانه نیست، بلکه انسان کاملاً آگاهانه، باهدف و همراه با علم و شناخت، دیگران را الگوی خویش قرار می‌دهد. بنابراین آنچه می‌تواند یک الگو گیری صحیح را از ناصحیح جدا نماید در نظر گرفتن عنصر آگاهی و هدف، در الگوپذیری است. هر کس منطبق بر نظام ارزشی که بدان معتقد است کمال را به‌گونه‌ای تعریف می‌کند و برای رسیدن به آن به دنبال الگو و اسوه می‌رود.
پیامبر، برترین الگو: قرآن پیامبر عزیزمان را برای همه اسوه و الگو معرفی می‌نماید و می‌فرماید: لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِیرًا؛ مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند (1).
زنان الگو:
البته نباید ازنظر دور داشت که آنچه منجر به برتری انسان‌ها از یکدیگر می‌شود تقوا و میزان تسلیم در برابر حق است و این امر میان زنان و مردان مشترک است. به‌عنوان‌مثال خداوند در آیاتی از قرآن آسیه همسر فرعون را به‌عنوان الگو و اسوه همه مؤمنان (زن و مرد) معرفی می‌کند؛ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی‌بخش!»(2) بنابراین آنچه واضح است این است که در نگاه اسلام کسی می‌تواند الگو باشد که در برابر حق تسلیم است و میزان اسوه بودن هر کس به میزان تسلیمی بازمی‌گردد که در برابر خداوند و دستورات الهی دارد. کسانی که انسان کامل باشند الگوی کاملی هستند و انسان می‌تواند در تمام ابعاد زندگی به سیره آن‌ها مراجعه کرده، از آن‌ها تبعیت نماید.
اسوه‌های دیگر:
افراد دیگری که انسان کامل نیستند اما در همان مسیر خدا و قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام قرار دارند نیز می‌توانند به همان نسبت تعبد و بندگی که دارند، الگو قرار بگیرند و در این مسیر میان زن و مرد فرقی وجود ندارد یعنی یک زن همچون حضرت زهرا سلام‌الله علیها می‌تواند الگوی همه زنان و مردان عالم باشد همان‌گونه که یک مرد نیز همچون حضرت علی علیه‌السلام یا وجود مقدس پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌توانند الگوی کاملی برای همه مردان وزنان عالم باشند چراکه زن و مرد در توان تقرب به خدای متعال و رسیدن به هدف خلقت باهم تفاوتی ندارند.
فلسفه الگو بودن حضرت زهرا سلام‌الله علیها:
دلیل اینکه پیامبر اسلام حضرت زهرا را الگو معرفی می‌کنند این است که اسوه گری حضرت زهرا جلوه دیگری از اسوه بودن پیامبر اسلام است یعنی فاطمه زهرا استمرار همان اسوه حسنه (پیامبر) است. دفاع حضرت زهر ا سلام‌الله علیها از ارزش‌های اسلامی، گذشتن از جان درراه بقا و دوام ولایت، تقوا، عفت، مهربانی، فرزند پروری و همسرداری ایشان الگوی بی‌بدیلی برای همه انسان‌هاست. به همین دلیل نقل‌شده وجود مقدس امام زمان نیز مادر خویش را الگوی خود دانسته و می‌فرمایند: وَ فِی اِبْنَةِ رَسُولِ اللهِ لِی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (3) همانا در دختر رسول خدا برای من، الگویی شایسته وجود دارد. درواقع چون وجود حضرت زهرا سلام‌الله علیها استمرار وجود پیامبر است اسوه پذیری از او نیز همان اسوه پذیری از رسول‌الله است.
هدایت پیش‌زمینه تأسی:
خداوند در قرآن می‌فرماید: أُولَئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ؛ آن‌ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن!(4) در این آیه ابتدا به مسئله هدایت انبیا اشاره‌شده است. سپس موضوع الگو بودن آن‌ها بیان می‌گردد یعنی دلیل و علت اینکه انبیا می‌توانند الگو باشند این است که پیش‌زمینه لازم برای الگو بودن را دارا هستند و آن پیش‌زمینه چیزی جز هدایت نیست. ما نیز باید از کسانی الگو بگیریم و تأسی نماییم که خودشان هدایت یافته باشند.
تبعیت از الگو:
 گاه الگو گیری به شکل مستقیم است یعنی گفتار و کردار شخص الگو را عیناً تکرار می‌کنیم مثلاً پیامبر ما با همه مهربان بودند ما نیز با الگو گیری از ایشان با همه مهربان هستیم. گاهی نیز الگو گیری به شکل غیرمستقیم است یعنی ممکن است همان عمل در زمان حاضر قابلیت تکرار شدن نداشته باشد؛ اما روح و حقیقت آن عمل را الگوبرداری می‌کنیم و با تحلیل و بررسی سیره آن بزرگواران وظیفه خویش را در تمام ابعاد زندگی به انجام می‌رسانیم مثلاً پیامبر ما (به جهت پایین بودن رفاه عمومی در آن زمان و رئیس حکومت بودن) لباسی مندرس و وصله‌دار می‌پوشیدند طبیعتاً در اینجا منظور از الگو گیری، این نیست که ما نیز لباس وصله‌دار بپوشیم بلکه روح و حقیقت این رفتار یعنی پرهیز از دنیاگرایی و همراهی با عموم جامعه، باید موردتوجه ما قرار گیرد.
 نتیجه:
در نگاه اسلام برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند. به همین دلیل وجود معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان انسان کامل بهترین الگو و اسوه معرفی می‌شود. وجود حضرات معصومین علیهم‌السلام از نوری واحد است و حقیقت نوری کردار و گفتار و رفتار آن‌ها یکسان است. اگرچه اقتضائات و شرایط زمان منجر شده تا هر یک از آنان متناسب با شرایط، رفتاری را از خود بروز دهند؛ اما حقیقت سیره علمی و عملی آن‌ها یکسان است، لذا پیامبر اسلام و ائمه معصومین و همچنین حضرت زهرا می‌توانند بهترین الگو برای ما باشند. الگو گیری از دیگران دارای مراتب است. بالاترین مرتبه اختصاص به معصومین علیهم‌السلام دارد و در مراتب پایین‌تر انسان‌هایی که در مدار اهل‌بیت قرار دارند می‌توانند الگو باشند البته در همان بعدی که موفقیتی حاصل نموده‌اند بنابراین حضرت عباس به‌عنوان مجاهدی که دست از ولایت برنداشت یا حضرت ام‌البنین به‌عنوان کسی که اولادش را درراه ولایت، هدیه کرد می‌تواند به‌عنوان الگو برای زنان و مردان جامعه ما معرفی گردند.
کلمات کلیدی:
الگو، تأسی، حضرت زهرا سلام‌الله علیها، معصومین، تقوا.
برای مطالعه بیشتر:
1.    الگوی برتر، علی‌اصغر رضوانی
2.    عاشورا و الگو گیری، جواد محدثی
3.    فاطمه، الگوی مهدی (عج)، سید مسعود پور سید آقایی
پی‌نوشت‌ها:
1.    سوره احزاب، آیه 21.
2.    سوره تحریم، آیه 11.
3.    مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 53، ص 180، باب 31، روایت 9.
4.    سوره انعام، آیه 90.
 

صفحه‌ها