امام حسین

چه اوصافی برای امام حسین (علیه السلام) در زیارات و روایات آمده است؟

زیارت های امام حسین(ع) (که از امامان و پیشوایان معصوم(ع) رسیده) از غنی‌ترین اسناد و مدارک برای شناخت حضرت و پی بردن به صفات و ویژگیهای ایشان است. اوصاف و القابی ذکر شده که پاره‌ای از صفات مشترک امامان است، مثل حجةالله، نورالله، وجه‌الله اما برخی اوصاف ویژة حضرت است مانند ثارالله، قتیل‌العبرات، اسیرالکربات، قتییل‌الظمآء، وتر‌الموتور و... که در هر یک اسراری نهتفه است و به معانی بلندی اشاره دارد، که به معنای برخی اشاره می‌کنیم:

1ـ ثارالله:
«ثار» از ریشه «ثَأر» و «ثُؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نیز به معناى خون است.(1)
براى «ثارالله» بودن امام حسین معانى مختلفى ذکر شده که هر یک تفسیر خود را مى‏ طلبد.
أ) گروهی ثارالله را به معنای کسی که انتقام خونش را خداوند می‌گیرد می‌دانند.(2) خداوند، ولىّ دم حضرت است و خود او خونبهای آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مى ‏کند؛ چرا که ریختن خون سیدالشهدا در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهى و طرف شدن با خداوند بود. از آن جهت که اهل بیت(ع) «آل‌الله» هستند، شهادت امامان، ریخته شدن خونِ خداوند است.(3)
اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، اما مى‏توان آن را با آیات این گونه توجیه نمود. خداوند مى‏فرماید: «مَنْ قُتِل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه ‏سلطاناً؛(4) آن کس که مظلوم کشته شد، براى ولیّ‌‏اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم».
هر کسى (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، اولیاى دم او، حق خون‏خواهى دارند. از آن رو که اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند کشته شده ‏اند، در واقع «ولیّ دم» و خونخواه آنان، خداوند است.
بنابراین «ثارالله» به این معنا است که خون بهاى امام حسین(ع) از آنِ خدا است و اوست که خونبهاى امام را خواهد گرفت. این واژه حاکى از شدت همبستگى و پیوند سیدالشهدا(ع) با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونى از قبیله خدا مى‏ ماند که جز با انتقام‏گیرى و خونخواهى خدا، تقاص نخواهد شد.(5)
ب) بعضی لفظ اهل را در تقدیر گرفته‌اند و گفته‌اند ثارالله یعنی اهل ثارالله؛ اهل خون‌خواهی الهی که خداوند انتقام خونش را می‌گیرد.(6)
پ) برخی گفته‌‌اند: ثارالله یعنی کسی که در دوران رجعت می‌آید و انتقام خونش را می‌گیرد.(7)
پ) گروهی ثارالله را به معنای خون خدا دانسته‌اند.(8)
اگر «ثار» به معناى خون باشد، مراد از «ثارالله» معناى حقیقى نیست؛ بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است. چون مسلّم است که خدا موجودى مادى نیست تا داراى جسم و خون باشد؛ پس این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنى همان گونه که خون در بدن آدمى نقش حیاتى دارد، وجود مقدس امام حسین(ع) نسبت به دین خدا چنین نقشى دارد و احیاى اسلام با نهضت عاشورا بوده است.
شاید بتوان در این باره با نگاه عرفانى مستند به روایات به نتیجه ‏اى نورانى دست یافت. از امام على(ع) به «اسدالله الغالب» و «یدالله» تعبیر شده، و در حدیث «قرب نوافل» از پیامبر(ص) روایت شده است که خداوند فرمود:
«ما تحبّب إلیّ عبدى بشى‏ءٍ احبّ إلیّ ممّا افْترضتُه علیه وإنّه لَیَتَحَبَّبَ إلیّ بالنافلة حتّى اُحِبُّه فإذا اَحْبَبْتُه کنتُ سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به و یده التى یبطش بها و رِجْله التى یمشى بها إذا دعانى اجبْتُه وإذا سألتنى اعطیته؛(9) بنده من به چیزى دوست داشتنى‌تر از واجبات، نزد من مقرّب و نزدیک نمی‌‌گردد او با نوافل به من اظهار دوستى مى ‏کند. آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او مى‏شوم که با آن می ‏شنود و دیدة او مى ‏شوم که با آن مى‏ بیند و زبان او مى ‏شوم که با آن سخن مى ‏گوید و دست او مى‏ شوم که با آن ضربه مى ‏زند و پاى او مى‏ شوم که با آن راه مى ‏رود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا مى کنم».
از این روایت به خوبى آشکار مى‏ شود که اولیاى خداوند، «خلیفة» او روى زمین و مظهر افعال الهى‏ اند. خداوند جسم نیست، اما آن چه را که اراده مى ‏کند انجام بدهد، از طریق دست اولیاى خود به ظهور مى‏ رساند و کمکى را که مى‏ خواهد به سوى بنده‏ اى بفرستد، توسط اولیاى خود مى‏ رساند، یا خونى را که قرار است براى احیاى دین ریخته شود، از طریق شهادت اولیاى خودش ظاهر مى‏ سازد. از این رو همان طور که دست امام على(ع) دست قدرت خدا و «یدالله» است؛ خون امام حسین(ع) نیز خون خدا و «ثارالله» است.
از این رو در زیارت عاشورا مى‏ خوانیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره والوتر الموتور؛ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو اى یگانه دوران!» نیز در زیارتی دیگر می خوانیم : «و انک ثار الله فى الأرض و الدم الذى‏ لا یدرک ثاره أحد من أهل الأرض و لا یدرکه الا الله وحده».(10)
همان گونه که نقش خون در بدن آدمى حیاتى است و بود و نبودش، مرگ و زندگى را رقم مى‏ زند، وجود مقدّس امام على و امام حسین(ع) نزد خدا و در دین او چنین نقشى دارند. اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسین(ع) نبود، اسلام و تشیّع نبود.
آرى! تا یاد و نام سیّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبان‏ ها است، تا عشق حسین(ع) در دل‏ها مى‏ تپد، تا آتش محبت و ولایت او در قلوب انسان‏ها شعله‌ور است، تا فریاد «یا حسین» بر بلنداى آسمان‏ها و زمین طنین انداز است، نام و یاد خدا زنده و پایدار است؛ چون او همه هستى خود را در راه خدا انفاق و ایثار کرد، نیز سیماى ننگین ریاکاران و تحریف‏گران زمان را آشکار نمود و نقاب از چهره زشت آنان برداشت و اسلام ناب نبوى و علوى را بر مردم نمایاند. خون او شرافت «ثارالله» را گرفت.
صاحب کتاب مکیال گوید: اما رسیدن به فوز به وسیله خونخواهی مولای شهید(ع) وظیفه هر مؤمن است، چون پدر حقیقی مؤمنان است، چنان که آیة «ووَصَّینا الإنسان بوالدیه إحساناً» به امام حسن و امام حسین(ع) تفسیر شده است، از این رو صحیح است که هر مؤمنی، خود را از اولیای دم او بداند و خداوند خودش ولیّ دم حقیقی آن حضرت است. مولای ما قائم آل محمد(ص) را بر خونخواهی امام حسین(ع) امر کرده چنان که در روایات متعدد آمده است.(11)
ثارالله، یعنی ای کسی که خونبهای تو متعلق به خدا است و او خونبهای تو را می‌گیرد، یعنی تو متعلق به یک خانواده نیستی که خونبهایش را پدر خانواده بگیرد، نیز متعلق به یک قبیله نیستی که خونبهای تو را رئیس قبیله بگیرد؛ تو متعلق به جهان انسانیت و بشریت می‌باشی؛ تو متعلق به عالم هستی و ذات پاک خدایی، بنابر این خونبهای تو را خدا باید بگیرد. تو فرزند علی بن ابی طالب هستی که شهید راه خدا بود و خونبهای او را نیز خدا باید بگیرد.(12)
2ـ قتیل العبرات (کشته اشک‌ها)
این تعبیر نیز معنای وسیعی دارد که اشاره است به روایاتی که از حضرت نقل شده، از جمله فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛(13) «لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى؛ من کشتة اشکم. هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه می‌کند)».(14)
گریه علامت پیوند مکتبی با امام حسین است و منزلت معنوی گریه کننده را نشان می‌دهد. این جملات به این معنا نیست که امام (ع) شهید شد تا مردم بگریند و به ثواب برسند، بلکه بیانگر آثار و پیامد شهادت او است. علت قیام حضرت، نجات امت از جهالت و گمراهی بود، ولی سرشک عاشقان، برخاسته از عشق فطری هر مؤمن به اوست.
3ـ سید الشهداء:
از معروف‌ترین لقب‌های امام (که در روایات و زیارتنامه‌ها بیان شده و مستند به امامان می‌باشد) لقب سیدالشهدا است.
گرچه این لقب ابتدا از آنِ حضرت حمزه، عموی پیامبر بود که در جنگ احد به شهادت رسید، اما حماسه و فداکاری امام حسین(ع) چنان سترگ و والا بود که او را سرآمد همة شهدا ساخت و بر تمامی شهیدان تاریخ سروری داد.
امام صادق(ع) به «ام سعید احمسیّه» (که مرکبی کرایه کرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود) فرمود: «آیا به تو خبر دهم که سرور شهیدان کیست؟ حسین بن علی(ع) است. او سید الشهداء است».(15)
پیامبر این مقام بزرگ را برای حضرت درخواست کرده بود. در آن زمان که از شهادت فرزندش خبر می‌داد، دعا کرد:
«اللهم فبارک له فی قتله واجْعله مِن سادات الشهداء؛ خدایا! قتلش را موجب برکت گردان و او را از بزرگان شهدا قرار ده».(16)
4ـ داعی الله (دعوت کننده به سوی خدا)
هر چند هم امامان(ع) دعوت کنندگان به خدا بوده‌اند(17)، اما در زیارات هیچ ‌یک از آنها «لبیک دعی الله» نیامده است، ولی در زیارت آن حضرت می‌خوانیم: «لبیک داعی الله؛ دعوت تو را به سوی خدا اجبت می‌کنم».(18) امام حسین(ع) پیام ویژ‌ه‌ای داشت و این دعوت را با خون خود به مردم رساند، پس هر کس این دعوت را شنید، باید لبیک گوید و اهداف حضرت را استمرار بخشد. در این زیارت به هفت بار لبیک گفتن توصیه شده است. مرحوم شیخ جعفر شوشتری بیان لطیفی در باب حکمت تکرار دارد: یک وجه آن ملاحظه حالات مجیب است و وجه دیگر این که هفت بار لبیک گفتن برابر استنصارهای هفت‌گانه آن حضرت است.(19)
5ـ «أقمت الصلاة وآتیت الزکاة؛ برپا دارندة نماز و زکات»:
در زیارت‌نامه امام حسین(ع) در موارد مختلف می‌خوانیم: «أشهد أنّک قد أقمت الصلاةَ وآتیتَ الزکاةَ؛ شهادت می‌دهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی».
البته منظور خواندن نماز و پرداخت زکات نیست، چون در این صورت بیش از یک گواهی معمولی نخواهد بود و شأن و ویژگی خاص برای امام(ع) شمرده نمی‌شود، در حالی که بیان فوق در اکثر زیارات آمده که گویای اهمیت این موضوع است. اگر به معنای ترویج و برپا داشتن نماز بدانیم، هر چند مطلب صحیحی است، ولی در مورد زکات، پرداخت آن معنا ندارد، پس به نظر می‌رسد مقصود آن باشد که گواهی می‌دهم نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر واقعی را تو انجام دادی، یعنی خواندن نماز و پرداخت زکات با همه شرایط و ویژگی‌ها، جز از معصوم ساخته نیست.
6ـ «کنت نوراً فی الأصلاب الشامخة؛ درخشندگی ویژه»:
یکی از ویژگی‌های خاص امام حسین(ع)، درخشش نور حضرت است. امام صادق (ع) در زیارت حضرت می‌فرماید: «کنتَ نوراً فی الأصلاب الشامخة ونوراً فی ظلمات الأرض و نوراً فی الهواء و نوراً فی السموات العُلى، کنتَ فیها نوراً ساطعاً لا یطفى؛ نوری در صلبهای بلند مرتبه هستی و نوری در تاریکیهای زمین و نوری در فضا و نوری در آسمانهای بلند و نوری که هرگز خاموش نخوهد شد».(20)
درخشش نور حضرت به گونه‌ای بود که در هنگام بارداری فاطمه(ع) پیامبر می‌فرمود: «فإنّی أرى فی مقدّم وجهک ضوءاً و نوراً و ذلک انّک ستلدین حجة لهذا الخلق؛ دخترم! در پیشانی تو درخشندگی ویژه‌ای می‌بینم، که بیانگر آن است به زودی حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد».(21)
مرحوم شوشتری می‌گوید: از ویژگیهای نور آن جناب این بود که نه تنها بر شب‌های تار غالب بود، بلکه بر نور خورشید غلبه داشت.(22)
کسی که در روز عاشورا امام(ع) را دیده بود گفت: به خدا قسم! نور صورتش مرا از توجه به کشته شدنش بازداشت.(23)
باز به گفتة مرحوم شوشتری، هیچ مانعی نتوانست از نور افشانی ایشان جلوگیری کند(24) که همان راوی می‌گوید: تا کنون هیچ کشتة به خاک و خون غلتیده‌ای را به نورانیت چهرة او ندیده‌ام.(25)
7ـ خامس اصحاب الکساء:
یکی از ویژگی‌های برجستة امام که در زیارت حضرت در روز عرفه آمده، پنجمین نفر از اصحاب کسا است. در این زیارت می‌خوانیم: «و خامس اصحاب الکساء ـ‌غَذَتْکَ ید الرحمة ورُضِعْتَ من ثَدْی الایمان وَرُبِّیتَ فی حِجْر الاسلام؛ پنجمین نفر از اصحاب کسا هستی که از دست رحمت غذا خوردی و از پستان ایمان شیر نوشیدی و در دامن اسلام پرورش یافتی».(26) از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا عاشورا روز مصیبت و غم گردید و ایام دیگر حتى روز رحلت نبی‌اکرم(ص) و دیگر اصحاب کسا این ویژگی را ندارد، فرمود: «بی‌مانندی عاشورا از آن روست که امام حسین(ع) یادگار همة اصحاب کسا بود و بعد از شهادت او کسی از آنان باقی نماند».(27)
خود حضرت نیز به این موضوع در روز عاشورا اشاره می‌کند و می‌فرماید:
«الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس على وجه الارض ابن بنت نبی غیره؛ خدایا می‌دانی اینان کسی را می‌کشند که روی زمین، فرزندزادة پیامبری جز او نیست». حضرت زینب(ع) نیز در سخنان سوزناک خود می‌گوید: «الیوم ماتت امی فاطمه و ابی علی و اخی الحسن(ع) یا خلیفة الماضی و ثمال الباقی(28)؛ امروز مادرم فاطمه(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن(ع) مردند. ای جانشین گذشته و پشت و پناه آیندگان» نیز فرمود: «الیوم مات جدّی رسول الله؛ امروز جد ما رسول خدا درگذشت».(29) عقیله بنی هاشم روز عاشورا را روز رحلت همة اصحاب کسا می‌داند، چرا که امام حسین(ع) یادگار آنان بود.(30)
8ـ اسیر الکربات
«السلام على اسیر الکربات»(31). کرب یعنی اندوه شدید و این تعبیر اشاره به اندوه و حزن فراوانی است که در کربلا به امام و یاران حق‌طلب او بر اثر ستم‌های دشمنان رسید.
پس از ملاقات با «حر» و گفتگو میان امام و وی و سخنانی که میان آنان رد و بدل شد، زهیر گفت: ما را تا کربلا ببر، اشک در چشمان امام جاری شد و گفت: «اللهم إنّی أعوذ بک من الکرب و البلاء».(32) که اشاره بود به سختی و رنج‌هایی که در پیش داشتند. وهب بن عبدالله کلبی در روز عاشورا می‌گفت:
وأدفع الکَرْبَ أمام الکرب لیس جهادی فی الوغی باللعب(33)
حضرت فرمود: «قُتِلْتُ مکروباً و حقیقَ علیّ أنْ لا یأتینی مکروب قط إلاّ ردّه الله و اقلبه إلی أهله مسروراً؛(34) با رنج و درد کشته شدم. اگر به من رنجی رسید، شایسته بود خدا آن را برطرف کرده، به شادی تبدیل نماید».
امام رضا(ع) فرمود: «.... إنّ یوم الحسین(ع) أقرحَ جفونَنا، وأسبلَ دموعَنا، وأذلَّ عزیزَنا بأرض کرب و بلاء أورثتنا الکرب و البلاء إلى یوم الإنقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون...(35)؛ روز کشته شدن حسین(ع) چشمان ما را آزرده کرد و اشک‌های ما را روان ساخت. عزیز ما در زمین کربلا خوار شد و اندوه و بلا نصیب ما گشت، تا روز معیّن، پس گریه کنندگان باید بر حسین گریه کنند.
9ـ ابو عبدالله
کنیه امام حسین(ع)، ابو عبدالله است، ولی این کنیه گویای صفتی از حضرت است، زیرا کنیه آن جناب از خردسالی ابو عبدالله بود(36)، در حالی که حضرت، آن زمان اولادی نداشت؛ از طرفی نام فرزندانش علی بود و جا داشت کنیه حضرت «ابوعلی» باشد، دو دلیل گفته شده است:
1ـ گاهی کنیه برگرفته از یکی از اوصاف برجستة فرد است، مثلاً عرب به کسی که بخشش بسیار دارد «ابوجواد» می‌گوید. بهترین صفت برجستة امام حسین(ع) بندگی و عبودیت بود. حضرت در مقام بندگی حق، بسیار عبادت می‌کرد و تمامی عبادات ظاهری و اعمال قلبی را انجام می‌داد. کسی غیر از معصوم توان چنین عبادتی را نداشت.
2ـ قیام حضرت موجب بقای دین و یگانه پرستی بود. اگر تا قیامت کسی روی زمین خدا را پرستش کند، به برکت وجود حسین(ع) و انقلاب اوست. اگر قیام او نبود، بندگی خدا برای همیشه از بین می‌رفت، پس او پدر تمام بندگان خداست، از این رو کنیة ابو عبدالله برای او برگزیده شد. مراد از عبدالله همة بندگان خدا هستند.(37)
10ـ‌ الوتر الموتور:
یکی از اوصافی که برای امام حسین(ع) در بعضی از زیارتنامه‌ها ذکر شده «الوتر الموتور» است.
«وتر» به معنای فرد و طاق است؛ به معنای کنیه و خون هم ذکر شده، ولی بیش‌تر به معنای اوّل می‌آید(38). نماز وتر را وتر می‌گویند، چون فرد و طاق است و نماز یک رکعتی غیر از آن نداریم.
اگر به معنای خون باشد، باز به معنای فرد بر می‌گردد، زیرا اگر کسی در بین گروهی کشته شود، او را «فرد وتر» می‌گویند، یعنی بین ده یا صد نفر، یکی کشته شده و به ناحق خونش ریخته شده است.
«موتور» به چند معنا است:
1ـ طاق و فرد شده.
2ـ کسی از وابستگان او کشته شده باشد.
3ـ کسی که کشته شود و انتقام خون او گرفته نشود.(39)
بنابر این «وتر موتور» را می‌توان به سه صورت معنا کرد:
1ـ وتر به معنای یگانه و فرد باشد و «موتور» تأکید آن باشد، مثل «حجر محجور».
2ـ وتر به معنای فرد و «موتور» به معنای کسی که افرادی از او کشته شده باشد، یعنی ای حسین یگانه‌ای که یاران تو کشته شده‌اند.
3ـ وتر به معنای خون ریخته باشد، یعنی ای کشته‌ای که اصحاب تو را کشته‌اند.
شاید در بین این سه احتمال، معنای دوم مناسب‌تر باشد، زیرا حضرت در مقام شهادت، مانندی ندارد. از آغاز دنیا تا کنون مثل او، کسی مظلومانه چنین به قتل نرسیده و این همه مصیبت ندیده است.
همچنین همة افراد او در کر بلا کشته شدند، حتى طفل شیرخوارة او، پس همه اصحاب و یارانش در کر بلا روز عاشورا کشته شدند،‌از این رو حضرت «موتور» است.(40)
ممکن است گفته شود «الوتر الموتور» به معنای فرد و تنهای بی‌همتا و به زبان فارسی خودمانی «دُردانه» است و به ویژگی خاص سیدالشهدا(ع) اشاره دارد.(41)
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. طریحى، مجمع البحرین، ج 1، ص 237؛ مفردات راغب، ص 81.
2. علی سعادت‌پرور، فروغ شهادت، ص 305.
3. جواد محدثى، درس‌هایى از زیارات عاشورا، ص 14؛ اصغر عزیزى تهرانى، شرح زیارت عاشورا، ص 35.
4. اسراء (17) آیه 33.
5. فرهنگ عاشورا، واژه «ثار».
6. بحار الانوار، ج 99، ص 151.
7. همان.
8. سید احمد میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ص 308.
9. محاسن برقی، ج 1، ص 291.
10.‌ ترجمه کامل الزیارات، ص 683، زیارت 16.
11. میکال المکارم، میرزا محمدتقی الاصفهانی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 420.
12. تفسیر نمونه، ج 4، ص 229.
13. کامل الزیارات، ص 215؛ بحار الانوار، ج 98، ص 331.
14. همان.
15. بحار الانوار، ج 98، ص 36.
16. همان، ج 44، ص 247.
17. همان، ج 99، ص 148.
18. همان، ج 98، ص 169؛ کامل الزیارات، محمد بن قولویه، ص 387.
19. خصائص الحسینیه، ص 229؛ حسین عندلیب، ثارالله، ص 37.
20. بحار الانوار، ج 98، ص 178.
21. همان، ج 43، ص 272.
22. خصائص الحسینیه، ص 31.
23. بحار الانوار، ج 45، ص 56.
24. خصائص الحسینیه، ص 31.
25. همان.
26. بحار الانوار، ج 98، ص 360.
27. همان، ج 44، ص 269.
28. همان، ج 45، ص 2.
29. همان، ص 59.
30. ثارالله، ص 34.
31.‌ مصباح المتهجد، طوسی، ص 788.
32. بحار الانوار، ج 44، ص 381.
33. همان، ج 45، ص 16.
34. کامل الزیارات، ص 216؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 98.
35. العوالم، الشیخ عبدالله البحرانی، ص 538.
36. بحار الانوار، ج 44، ص 251.
37. حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشورا، ص 62 و 63.
38. لسان العرب، ج 5، ص 273؛ کتاب العین، ج 8، ص 132.
39. همان.
40. شرح زیارت عاشورا.
41. فروغ شهادت، ص 389.

کارشناس نمایندگی مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی در اصفهان گفت:
امام حسین(ع) در مسیر مدینه تا کربلا ، به آیاتی از قرآن کریم استناد فرمودند، پی بردن به معارف این آیات، بهترین فرهنگ است برای اینکه بتوانیم عاشورایی شویم.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان به نقل از خبرگزاری ایکنا، حجت‌الاسلام و المسلمین براتعلی حق‌شناس اظهار کرد: ولید بن عتبه، نماینده یزید در مدینه از امام حسین(ع) خواست با یزید بیعت کند که امام حسین(ع) با ذکر آیه ۳۳ سوره مبارکه احزاب (آیه تطهیر) اذعان می‌کند خانواده‌ای همچون او که اهل تطهیر هست با خانواده‌ای مثل یزید نمی‌تواند بیعت کند و این به اراده تکوینی خداوند که مقام عصمت کبری را به علت خصوصیاتی که اهل‌البیت(ع) داشتند به آنان عطا کرده بود، باز می‌گردد.

استاد حوزه و دانشگاه بیان کردند: امام حسین(ع) در پایان وصیت‌نامه خود با ذکر آیه ۸۸ سوره مبارکه هود، این پیام را می‌رساند که منظور از فلسفه عاشورا و نهضت کربلا، اراده‌ای جزء اصلاح امور، اصلاح رفتار، اخلاق و اعتقادات و... نبوده، هر چند این آیه به تاریخ زندگی شعیب مربوط می‌شود، اما باز در تاریخ کربلا تکرار شده است.

حجت الاسلام حق‌شناس با بیان اینکه امام حسین(ع) اصلاح امتش را توفیقی از جانب پروردگار می‌داند، گفت: امام حسین(ع) در هنگام خروج از مدینه و مادامی که از بیعت کردن با یزید امتناع کرد، این آیه را خوانده‌اند: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»؛ همان آیه‌ای که حضرت موسی برای فرار از فرعونیان می‌خوانند، در واقع این آیه، مصداق دیگری از استناد آن حضرت به آیات قرآن کریم است.

ایشان با بیان اینکه در نهضت کربلا امام حسین(ع) با منافقان درگیر می‌شوند، گفت: خداوند در آیه ۸ سوره جمعه می‌فرمایند: قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلي‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ موضوع مرگ و عناوین دیگر مثل شهادت به اندازه‌ای مهم است که خداوند این لفظ را در قرآن کریم دوبار به عنوان «یقین» یاد کرده است؛ یکی در آیه ۹۹ سوره مبارکه حجر که فرموده‌اند: خداوند را عبادت کن تا یقین که همان مرگ است تو را فرا گیرد، و در جای دیگر آیه۴۷ سوره مبارکه مدثر. در آیه۴۳ سوره مدثر، جهنمیان اذعان می‌کنند که چهار عمل ما را جزو جهنمیان کرد؛ یکی اینکه نمازگزار نبودیم، دوم اینکه زکات واجب را نمی‌پرداختیم، سوم اینکه ما در مجالس باطل شرکت داشتیم و چهارم اینکه روز جزا و قیامت را تکذیب کردیم تا اینکه مرگ ما را فرا گرفت؛ در این قسمت از آیه مرگ با عنوان یقین یاد شده است.

اهل‌البیت امت وسط هستند
همچنین تصریح کردند: امام حسین قبل از حرکت به سوی کربلا، آیه۲۲سوره مبارکه قصص را تلاوت می‌کنند و می‌گویند من امیدوارم خداوند این بنده را هدایت کند به راه وسط؛ اهل‌البیت امتی هستند که در راه وسط قرار دارند و افراط و تفریط و انحرافی در کار آنها نیست. طبق همین آیه، امام حسین(ع) می‌فرمایند بنده امید دارم خداوند من را در راهی که وسط است و در آن هیچ نوع انحرافی وجود ندارد، هدایت کند و در واقع ایشان در مسیر معنای همین آیه بودند.

کارشناس مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی گفت: امام حسین(ع) در گفت‌وگوی خود با ابن‌عباس در مکه به سه آیه۵۴سوره مبارکه توبه، آیه۱۴۲ و ۱۴۳سوره مبارکه نساء اشاره می‌کنند که در واقع اینطور می‌توان برداشت کرد امام حسین چند ویژگی برای دشمنان خود قائل هستند، یکی از این ویژگی‌ها این بودکه خداوند به علت کفر آنان به یگانگی خداوند و همچنین کفر آنان به رسول خدا(ص) انفاق‌های ایشان را قبول نمی‌کنند، ویژگی دیگری که امام حسین(ع) در این آیه به عنوان خصوصیات قاتلان و دشمنانش یاد می‌کند، ادای نماز آن‌ها با کسالت بوده است، لذا زائر و عزادار امام حسین(ع) اگر نمازش را با کسالت بخواند شبیه به بنی‌امیه شده و به همین علت گفته‌اند روزه روز عاشورا مکروه است چون شبیه به بنی‌امیه می‌شود، برای آنکه آنان برای شادی قتل امام حسین(ع) روزه می‌گرفتند.

ایشان افزودند: امام حسین(ع) در وصف بنی‌امیه به آیه۱۴۲سوره مبارکه نساء اشاره می‌کنند؛ در این آیه مقصود این است که آن‌ها به خداوند نیرنگ و خدعه زدند، نیرنگ آن‌ها این بود که در جلسات مومنین شرکت می‌کردند ولی در باطن با مومنان نبودند و در واقع آنان ایمان ظاهری داشتند و فقط اذعان به ایمان داشتند، متقابلا نیرنگ خداوند نیز این بود که آنان را کیفر می‌کرد و آنان را عذاب می‌داد. خصلت دیگر بنی امیه این بود که ریاکار بودند و همچنین خداوند را یاد نمی‌کردند جز به‌اندازه خیلی کم؛ پس مومنان اگر کم و با کسالت خداوند را یاد کنند شباهت زیادی با بنی‌امیه خواهند داشت.قاتلان امام حسین(ع) مردد بودند، یعنی استحکامی در ایمان نداشتند.

حجت الاسلام حق‌شناس با اشاره به آیه «یهدی من یشاء و یضل من یشاء»، یعنی خدا هر کس را که بخواهد هدایت و هر کس را که بخواهد گمراه می‌کند»، ادامه داد: در اینجا منظور گمراهی ابتدایی نیست، چون خداوند در ابتدای امر هیچ انسانی را گمراه نمی‌کند، چون انسان‌ها عقل و فطرت دارند و برای آنان پیامبر، کتاب و حجت فرستاده؛ در این آیه خداوند گمراهی انسان‌ها را به عنوان یک کیفر درنظر گرفته است.

قطع ارتباط با قرآن، انسان را دنیاطلب می‌کند 
این مبلغ دینی گفت: عزاداری و زندگی زائران امام حسین(ع) باید قرآنی باشد که در رفتار، گفتار و کردارشان شباهتی با قاتلان امام حسین(ع) و بنی‌امیه پیدا نکنند. زائران حسینی در سراسر دنیا باید شور و نشاط و حرکت حسینی آنان آمیخته با معارف قرآنی باشد، در این صورت به واقع در مسیر بند‌گی و عبودیت الهی قرار گرفته‌اند. همانند همین آیات قرآنی که در نهضت امام حسین(ع) متبلور شده است، زائران حسینی نیز این رسالت را دارند که با استناد به آن آیات رفتار کنند.

حجت الاسلام حق‌شناس اظهار کرد: کل ارض کربلا کل یوم عاشورا باید همیشه مصداق داشته باشد، لذا یاد و نام امام حسین(ع) در طول زندگی باید پررنگ باشد. ارتباط با اهل‌البیت باید یک پیوند دائمی و توام با تمسک به قرآن کریم باشد که دنیاطلبی و دنیا زد‌گی پیش نیاید، لذا قطع پیوند با قرآن باعث می‌شود، انسان دنیا طلبی شود.

مطالعه خبر در خبرگزاری ایکنا
 

رجواب این سوال ابتدا باید بعنوان مقدمه گفت که همین زنان وفرزندان بالاخص امام سجاد(ع) وحضرت زینب(س) بودند که بااقدامات بجا ومنطقی خود بعد واقعه عاشورا ...

سوال: 

چرا امام حسین(ع) فرزندان و زنان را بهمراه خود بردند ؟

درجواب این سوال ابتدا باید بعنوان مقدمه گفت که همین زنان وفرزندان بالاخص امام سجاد(ع) وحضرت زینب(س) بودند که بااقدامات بجا ومنطقی خود بعد واقعه عاشورا از قبیل سخنرانی وعزاداری  در مناطق مختلف و بالخصوص در شهر شام باعث برملا شدن  جنایات وخباثتهای یزیدیان در جهان اسلام شدند ودلیل واضح بر این مطلب را می توان در عکس العمل یزید برای اینکه مقصر این واقعه تلخ را ابن زیاد جلوه دهد در حالی که قبل از آن  او به این امر افتخار میکرد وکشته های کربلا را در مقابل کشتگان قریش در بدر می دانست واین را مایه عزت خود وحکومتش میدانست .[1]

در ادامه دلایلی که برای این امر می توان بیان کرد به این شرح است :

1. اولین مطلبی که می توان (بر مبنای احادیث وارده درباره واقعه کربلا آمده است)بیان کرد این است که حضرت ماموریتی الهی داشته و در این ماموریت همراهی اهل بیت ایشان نیز ضروری بوده است شاهد بر این مطلب سخنی است که از خود امام حسین (ع)در جواب برادرش محمد حنفیه نقل شده است که ایشان فرمودند :_ان الله قد شاء ان یراهن سبایا- خداوند خواسته است که آنان (اهل بیت ) به اسارت برده شوند. _[2]

2. درواقعه عاشورا  مردان وزنان هر کدام مسولیتی داشتند نقش مردان جانبازی وشهادت است ونقش زنان ،کودکان وباقی ماندگان قیام کربلا نقش پیام رسانی است .

این پیام رسانی آثار مهمی داشت ازجمله می توان بیان کرد:

- خنثی سازی تبلیغات سوء امویان که سعی در خارجی وشورشی نشان دادن امام ویاران ایشان داشتند واینکه ایشان بر علیه خلیفه پیامبر خروج کردند با بیان اینکه ایشان اهل بیت پیامبر هستند وحکومت وخلافت شایسته ایشان است ونمونه آن جواب امام سجاد به مرد شامی- وی حضرت را مورد توبیخ و شماتت قرار دادوایشان را شورشی خطاب کرد - است که به وی فهماندند که اهل بیت پیامبر ایشان هستند که اینک همچون اسیران رومی گرفتارند واو از کردار خود شرمنده شد.[3]

- اثر دیگر این پیام رسانی داشت  بیان اهداف وعلت قیام امام حسین (ع)وبیان اسلام راستین و بیان ویژگی های اهل بیت نبوت برای جامعه مسموم آنزمان است که بمدت 20سال تحت سیطره تبلیغات شوم بنی امیه بودند ( بالاخص شام که بمدت 42سال بطور کامل تحت نفوذ آنها بود ومناقب اهل بیت ومعارف اصیل اسلام به ایشان نرسیده بود و اسلام اموی را همان اسلام محمدی میدانستند) ونمونه این روشنگری را می توان درخطبه های امام سجاد وحضرت زینب(علیهم السلام) دید که باعث رغبت مجدد مردم به اهل بیت پیامبرونفرت ایشان از بنی امیه شد .واین امر باعث پشیمانی بنی امیه از اقدام خویش وسر افکندگی ایشان شد.[4]   

3. دلیل دیگری که می توان بیان کرد اگر امام زنان وفرزندان خود را بهمراه نمی برد حکومت میتوانست از ایشان به عنوان گروگان و اهرم فشار استفاده کند و در نتیجه قیام امام را تحت تاثیر قرار داده وامام را مجبور به درگیری با والی مدینه کنند بگونه ای که  قیام امام را برعلیه حکومت امویان در حد درگیری با یک والی  در حکومت  نشان دهند ودر نتیجه حتی با شهادت حضرت واسارت اهل بیت ایشان قیام ایشان ظهور وبروزی در جامعه اسلامی نداشته وبلکه سبب قدرت بیشتر امویان هم شود چرا که با مقصر نشان دادن والی مدینه ومجازات او  هم امام رااز سر راه خویش برداشته واز سوی دیگر برارج و قرب خود در جامعه بیفزایند.

لازم بذکر است حکومت ابتداسعی داشت حذف امام بدون درگیری وبا کمترین برخورد صورت گیرد وشاهد بر این ماجرا اقدامات حکومت برای قتل  حضرت در مدینه ومکه است . [5]

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] ترجمه طبری ج7 ص31-29(نور السیره)

[2] لهوف،94ص-بحارالانوارج44،ص364.

[3] همان،ص239-238

[4] ترجمه طبری ج7 ص31-29(نور السیره)

[5] والی مدینه دستور داشت که اگر امام بیعت نکرد اورا به قتل برساند ،-اخبار الطوال، ص227

والی مکه وحکومت اموی نیز اقداماتی را برای حذف فیزیکی امام شروع کرده بودند-همان ،ص244

منع آب بر اساس منابع تاریخی مسلم است[1]. وبرای این منع آب دلایلی را می توان ذکر کرد :

سئوال:

در خصوص منع آب ودلایل آن و تلاش های حضرت برای رفع آن توضیح دهید ؟

منع آب بر اساس منابع تاریخی مسلم است[1]. وبرای این منع آب دلایلی را می توان ذکر کرد :

نخست اينکه: آنها از آب به عنوان حربه مؤثرِ نظامى استفاده مى کردند، بدان معنا که باشدّت تشنگى که بر امام حسين(عليه السلام)و يارانش تحميل کردند، مى خواستند توان نظامى آنها را پايين آورده و در جبهه نظامى به شکست بکشانند.

دوم آنکه: با توجه به حضور زنان و فرزندان در اردوى امام حسين(عليه السلام) که در برابر سختى و کمبودها زودتر تحت تأثير قرار مى گرفتند، دشمن مى خواست از اين طريق با بر پا کردن جنگِ روانى امام(عليه السلام) و يارانش را به تسليم وادار نمايد.

سوم اينکه: بنى اميه که به عنوان خون خواهان عثمان به پيروزى غير قابل تصورى دست يافته بودند به لطايف الحيل کوشيدند آن واقعه فتنه انگيز را دوباره احيا کنند و از طريق برانگيختن احساس ها بار ديگر از آن استفاده لازم را ببرند. از اين رو دوباره از محاصره خانه عثمان و نرسيدن آب به آن سخن به ميان آوردند، گويا امام حسين(عليه السلام) و يارانش مسبّب آن بوده اند! بنابراين تشنگى عثمان را بهانه اى براى جلوگيرى از استفاده امام حسين(عليه السلام) و يارانش از آب کردند.

اما اقبل از آن که اقدامات امام رادرمقابل این خدعه دشمن بیان کنیم درابتدا باید بیان کرد:

  1. برطبق قراین مسجل درمورد عاشورا ووقایع مربوط به آن قرارنبوده است که امام ازطرق غیر معمول  ونا متعارف مشکلات پیش رو را حل کنند واگر مواردی بر خلاف آن دیده میشود آنها را میتوان به عنوان  اتمام حجت برای دیگران واطمینان قلب بخشیدن به یاران دراینکه ایشان بر حق هستند تفسیرکرد.
  2. امام درعین اینکه از هر گونه جنگ ودرگیری باکی نداشت، وخود واصحابش را آماده شهادت کرده بود  اما درکنار آن از برخی اقداماتی که باعث می شد  که بهانه به دشمن داده شود وجنگ را به بهانه آن آغاز کنند جلوگیری می کرد. ازجمله مواردی که سبب جنگ میشد حفر چاه درمیان خیمه ها بود چرا که ابن زیاد دستور داده بود جلو امام واصحابش را برای حفرچاه ودسترسی آب بگیرند[2].وبطور حتم بعد از این دستور ابن زیاد اگر چاهی در میان خیام حفر میشد سپاه دشمن تمام سعی خود را در ازبین بردن آن میکردند وهمین سبب درگیری زود هنگام میان دو سپاه وموجب حمله دشمن به خیمه ها میشد.واین بر خلاف آب آوردن از شط که فقط باعث درگیری های کوچکی میشد وسبب حمله به کل سپاه وخیام امام نمی شد .

اقدامات امام برای تامین آب :

1.درمنابع آمده است که امام چاهی را دربیرون خیام حفر کردند وبعد از برداشت آب آنرا محو کردند که این مطلب قبل از دستور ابن زیاد مبنی برشدت عمل بیشتر برامام ویارانشان درمنع آب بوده است.[3]

2.امام چندین بار توسط یاران خویش اقدام به آب آوردن از شط فرات کردند که بعنوان نمونه  می توان به این موارد اشاره کرد

حضرت ابوالفضل(ع) بصورت مكرر ، مقداري آب براي اهل بيت آوردند[4]. شكستن صف دشمن و آوردن آب براي مصارف غيرآشاميدني نيز گزارش شده است[5] .

3.یکی از اقدامات امام ویارانش برای برطرف کردن این مشکل گفتگو کردن بشکل مناظره ومحاجه باسپاه دشمن برای خنثی کردن استدلال ایشان درمنع آب وبشکل کلی تر استدلال بر حقانیت امام بود[6] و اگر این سخنان در دشمنان نفوذ میکرد چه بسا جنگی صورت نمیگرفت ویا حداقل منع آب برداشته میشد .

درپایان باید گفت که  اوج تشنگي در نيم روز عاشورا صورت پذيرفت و همگان را به رنج عطش كشانيد.واینکه  ذخيره آب نيز مي توانست بصورت مقطعي مشكل را حل كند و چاره ساز نبود آنگونه كه آوردن آب نيز به صورت موردي تشنگي ها را التيام بخشيد. اگر فرض كنيم كه در خيمه ها ابي هم باشد رزمندگان از آن استفاده نمي كنند تا اهل خيام از آن استفاده كنند و خودشان تشنه مي مانند .مطلب آخر اینکه انسان هم در حین جنگ به آب نياز دارد و اگر آب نخورد نمي تواند زياد دوام بياورد و امام و يارانش بدین سبب تشنه شهيد شدند .

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] الأخبارالطوال،دینوری ص:255(نورالسیره)،أنساب‏الأشراف ج‏3،ص:180(نورالسیره)،تاريخ‏الطبري،ج‏5،ص:412(نورالسیره)،الفتوح،ج‏5،ص:92،91(نورالسیره)

[2] الفتوح،ج‏5،ص:92،91

[3] همان

[4] وقعه الطف، ابي مخنف، ص 190 – 192- مقاتل الطالبيين، ص 117

[5]  الامالي ؛ صدوق، ص 156 و 157

[6] به اين قضيه صورت گرفته در عاشورا دقت كنيد:«برير روى به لشكرگاه عمر سعد نهاد. چون بدانجا رسيد، عمر را خبر فرستاد و رخصت طلبيد. چون داخل خيمه شد، عمر سعد را در خيمه نشسته ديد. برير رفت و سلام نكرد و بنشست.عمربن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى‏شناسم, چرا سلام نكردى؟برير گفت: اگر تو مسلمان بودى و به خدا و رسول او ايمان داشتى، با فرزندان و اهل بيت او جنگ نمي كردى و آب از ايشان بازنداشتى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى‏كنى و به محمّد مصطفى (ص) دشمنى مى‏نمايى، اين چه دين و آيين است كه تو دارى؟ آب فرات در مقابل حسين بن على (ع) و فرزندان و اهل بيت او مى‏درخشد و ايشان صفاى اين آب مى‏بينند لكن اطفال كوچك او از تشنگى هلاك مى‏شوند و لشكر تو و سگان تو و سگان و وحش و طير از آن آب سيراب مى‏گردند. خود انصاف ده تو را چگونه بگويم مسلمانى؟ زهى ناخداترس و سنگين دل و جفاكار مردى كه تويى!» (ترجمه الفتوح، ص 898-نور السیره )
 

ما در جواب این سوال ابتدا به مسئله استفاده از داروی نظافت میپردازیم و در ادامه به بررسی غسل شب عاشورا میپردازیم .چرا که مسئله استفاده از داروی نظافت خود بحث وجو

سئوال:

باوجود عدم دسترسی امام ویارانش به آب در روز عاشورا  چگونه ایشان درشب عاشورا از داروی نظافت  استفاده کرده اند وغسل نیزنموده اند؟

ما در جواب این سوال ابتدا به مسئله استفاده از داروی نظافت میپردازیم و در ادامه به بررسی غسل شب عاشورا میپردازیم .چرا که مسئله استفاده از داروی نظافت خود بحث وجواب جداگانه ای می خواهد.

اما قبل از آن یاد آوری یک نکته ضروری است که منع آب در کربلا و مسئله عطش از مباحث  مسجل درتاریخ می باشد.[1] و اینکه شبهه را برای این مطرح کرده اند که در این مطلب تشکیک کنند ومستند این شبهه نیز چند منبع تاریخی است. که این منابع   عبارتند از: طبري در: تاريخ الأمم و الملوك[2]، و بلاذري در: انساب الاشراف[3].که درهردو منبع فقط استفاده از نوره آمده است واشاره ای به غسل کردن حضرت نشده است.[4]

بعداز ذکر این مقدمه ما به بیان جواب سوال می پردازیم :

استفاده از داروی نظافت

ماجرای استفاده از داروی نظافت در تاريخ طبری ، و انساب الاشراف با ترتیب این عبارت آمده است: « ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره »و « أمر الحسين بفسطاط فضرب فأطلى فيه بالنورة»[5] آمده است.

دلائل نقد :

1.آنچه باعث ضعف وعدم مقبولیت این گزارش میشود اینست که در برخی منابع مهم تاریخی (که یا مقدم بر این منابع هستند ویا از لحاظ سند در نقل جریان عاشورا یکی هستند)به این جریان اشاره نکرده اند ،برخی  منابع که به استفاده از داروی نظافت  اشاره نکرده اندعبارتند از :

الاخبار الطوال تألیف ابی‌حنیفه ، احمد بن داود دینوری (متوفای 282) که پیش از طبری بوده، نیامده است.[6]در کتاب ارشاد شیخ مفید نیز این موضوع نقل نشده است،[7] در کتاب «وقعه الطف»  [8] و مناقب ابن شهر آشوب[9] (متوفای 588) نیز این مطلب ذکر نشده است.
وحتی این جریان در کتاب‌های با ارزش متاخر مانند مقتل الحسین مقرم[10]، نیز گزارش نشده است  .

با توجه به آنچه بیان شد معلوم میشود که این جریان نمی تواند چندان اعتبار تاریخی داشته باشد .

2. این احتمال نیز وجود دارد که کتبی که این گزارش درآنها ذکر شده است،دچارتصحیف شده باشند.،چراکه متون قدیمی بی نقطه بوده اند واحتمالا درنسخ اصلی  کلمه تور «ظرف برنجي يا سنگي»[11]بوده است که به نوره تصحیف شده و مويد ادعاي فوق آن‌كه اين ترجمه عبارت تور توسط برخي مورّخان به كار رفته است. به عنوان مثال گزارش ابو علي‌مسكويه او تنها سخن از مشك به ميان آورده مي‌نويسد: و أمر الحسين بمسك فميث في جفنة عظيمة و أطلي: حسين(ع) دستور داد در باديه‌‌اي(ظرفي) بزرگ، مُشْكي حل كردند و آن را بر بدن خود ماليد ... [12]

علاوه بر این دراین دو کتاب(تاریخ طبری و انساب الاشراف) قبل از ذکر نوره دستور امام برای آماده کردن مشک  آمده است.واین خود دلیل مهمی برتصحیف میتواند باشد.[13]

باتوجه به آنچه بیان شد واینکه کلمه تور صحیح باشد ، ترجمه اين فراز از تاريخ اين‌گونه مي‌شود: «پس از دستور امام، مُشكي (آورده و آن) را در آن ظرف به هم زدند و آماده كردند و سپس به ترتيب، امام و يارانش بدن خود را با آن خوشبو كردند»

غسل

مسئله غسل کردن در شب عاشورا توسط شیخ صدوق درامالی ذیل بشرح آورده است :«ثم إن الحسين ع أمر بحفيرة فحفرت حول عسكره شبه الخندق و أمر فحشيت حطبا و أرسل عليا ابنه ع في ثلاثين فارسا و عشرين راجلا ليستقوا الماء و هم على وجل شديد و أنشأ الحسين ع يقول ...

ثم قال لأصحابه قوموا فاشربوا من الماء يكن آخر زادكم و توضئوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون أكفانكم ثم صلى بهم الفجر[14].»

نفد :

1.این جریان تنها درامالی بدین گونه آمده  است (واگردرجای دیگری یافت شود بنقل از امالی صدوق است ) و این نقل باایراداتی مواجه است ازجمله اینکه:

 - واقعه آب آوردن حضرت علی اکبر وآنچه بعد از آن ذکر شده بااین اهمیت در متون  تاریخی وحدیثی معتبرچون کتب اربعه حدیثی شیعه نیامده است واین میتواند نشان از ضعف این روایت باشد.

- ضمن اینکه برخی افراد درسند مثل« أبو سعيد الحسن بن عثمان بن زياد التستري »روایت آمده است که درکتب رجالی وتراجم مطلبی درموردشان نیامده است  .

2.مسئله غسل کردن درمتون معتبری چون تاریخ طبری ،انساب الاشراف ، الارشاد ،اخبارالاطوال و وقعه الطف نیامده است ومیتواند نشان از ضعف گزارشات پیرامون این مسئله باشد.

3.در صورت پذیرفتن مسئله غسل این دلیل رامیتوان درچند بندآورد :

- امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‎دانست “ حضرت ویارانش سيراب باشد يا تشنه، ایشان  را به شهادت مي‎رساندند.

ضمن آنکه حضرت مي‎دانست، هيچ يك از اهل‎بيت به خاطر تشنگي هلاك نخواهد شد،چرا که حداکثرزمان تشنگی یک روز بوده است که قابل تحمل برای یک انسان معمولی  است .لذا آنچه درآن شب باعث قوت قلب بیشتر یاران امام میشد آمادگی بیشتر برای شهادت بود که غسل شهادت و آماده شدن برای شهادت را میتوان یک حرکت عالی درجهت این امر دانست.

- امام ـ عليه السّلام ـ مأمور عمل به ظاهر است. و با وجود  این احتمال که یاران حضرت بار دیگر می توانندآب بیاورند غسل کردن ودیگر موارد ذکر شده ایرادی بر حضرت وارد نمی کند .

 

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

 

  

 

 

 

[1] طبري ، ج4، ص 311-312؛ ارشاد، ج2، ص 86. اخبار الطوال، ص 255؛ ارشاد، ج2، ص 86.[2] تاريخ الأمم و الملوك، ج5، ص423؛
[3] انساب الاشراف، ج3ـص 187؛
[4] متن عبارت در تاریخ طبری : امر الحسين بفسطاط فضرب، ثم امر بمسك فميث في جفنه عظيمه او صحفه، قال: ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره
[5] .تاریخ طبری ج5.ص423-انساب الاشراف ،ج3ص187
[6] ابو حنيفه دينورى‏، الأخبار الطوال ،ناشر: رضى‏،مكان نشر: قم‏،سال چاپ: 1368 ش‏، ص 254-256.
[7] ارشاد مفید،ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران ،انتشارات علمیه اسلامیه، ج2، ص 86-96.
این در حالی است که مأخذ شیخ مفید و طبری، در بیان وقایع عاشورا مشابه است .اگر چنین مطلبی معتبر بود، قطعاً شیخ مفید آن را نقل می‌کرد.
[8] وفعه الطف، ص 190-205. (این منبع همان مقتل ابی مخنف است که مهم‌ترین و معتبرترین اثر در حادثه کربلا،که اصل آن کتاب از بین رفته و مطالب آن در کتاب‌های مختلف استوتوسط آقای یوسفی غروری به این نام جمع آوری شده است.)
[9] مناقب، ج4، ص 106-109.
[10] مقتل‏الحسین، (ع)، عبدالرزاق موسوی مقرم، چاپ پنجم،قم، دارالکتاب الاسلامی، 1399 ق، ص 215-220.
[11] ابن‌اثير، مؤلف «النهاية في غريب الحديث و الاثر» در مورد لغت تور مي‌نويسد: في حديث ام سليم أنها صنعت حيسا في تور، و هو اناء من صفر، او حجارة كالاِجانة قد يتوضأ منه- در حديث «ام سليم» آمده است كه او در تور، حيس(غذايي مركب از خرما و روغن و سويق) آماده كرد، تور، ظرفي برنجي يا سنگي است مانند طشت كه گاهي در آن وضو مي‌گيرند. النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج1، ص199-  لسان‏العرب، جلد 4، ص 96
[12] تجارب الامم، ج2، ص70
[13] متن عبارت در تاریخ طبری : امر الحسين بفسطاط فضرب، ثم امر بمسك فميث في جفنه عظيمه او صحفه، قال: ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره
[14]الأمالي‏صدوق، مجلس 30،ص : 156-157

 

بنا به نقل ابن قتیبه ارینب زنی زیبا روی وهمسر عبدالله بن سلام بوده که آوازه زیبایی وی به شام ویزید بن معاویه میرسد...

سوال:

جریان امام حسین و ارینب رابصورت مختصر بیان کنید وآنرا نقد کنید؟

در ابتدا باید بیان کنیم که این جریان به این شکل تنها در کتاب الامامه والسیاسه ابن قتیبه دینوری آمده است. [1]

ما در جواب ابتدا آنچه دینوری در کتاب خود دراین باره آورده بیان می کنیم وسپس به نقد آن می پردازیم .

بنا به نقل ابن قتیبه  ارینب زنی زیبا روی وهمسر عبدالله بن سلام بوده که آوازه زیبایی وی به شام  ویزید بن معاویه میرسد ووی عاشق ودلباخته وی شده یزید این مساله رابا معاویه درمیان گذاشته و ازدواج با وی را طلب می کند.

معاویه نیز عبدالله بن سلام رابا وعده اینکه اگر ارینب  را طلاق دهد دختر خود رابه عقد او در خواهد آورد راضی به طلاق ارینب کرد. معاویه پس از آن ابودردا را نزد ارینب  فرستاده تا او را بعقد یزید درآورند . آنان نیزبرای این امربه عراق رفتند که درآنجا قبل ازآنکه ارینب رابینند امام حسین (ع)رادیده وایشان را درجریان خواستگاری یزید ازارینب قرار داده وحضرت در آنجاازآنها میخواهد تاارینب راازطرف وی نیزخواستگاری کنند وآنان نیز پذیرفته وهر دو پیشنهاد را به ارینب ارائه کرده که ارینب بعد از مشورت با ابودردا (وی ازهم خویشان ارینب بود وفضایل امام رابرای اوبیان کرد) ازدواج با امام راپذیرفت.

عبدالله بعد ازاین ماجرا و بعد از آنکه معاویه به وعده خویش عمل نکرد ازکرده خود سخت پشیمان شد.

عبدالله بعد ازآن برای گرفتن امانتی که نزد ارینب داشت به عراق رفته وبعد از آنکه همدیگر را دیدند هر دو به سختی گریه کرده و از آنچه بر ایشان گذشته ابراز پشیمانی کردند امام بامشاهده این امر بیان کردند که: خدا را گواه مى‏گيرم، ارينب را سه طلاق داده‏ام. خدايا تو  مى‏دانى كه من وى را به خاطر مال و زيبايى‏اش به عقد خود در نياوردم. آن را براى اين كه براى شوهرش نگه دارم به عقد خود در آورده‏ام.

عبد الله بن سلام درخواست كرد تا امام حسين مقدارى از اموال عبد الله را در مقابل اين نيكى‏كه در  حق آن دو انجام داده است دريافت كند، ولى حضرت نپذيرفت و گفت: ثواب اين كار براى من بهتر  از اين پول‏هاست.

بار ديگر عبد الله بن سلام، ارينب را به عقد خود در آورد و با يك ديگر سال‏هاى زيادى زندگى كردند  تا اين كه اجل آنان را از يك ديگر جدا كرد.

نقد وبررسی :

  1. این داستان در اسناد دسته اول و مشهور هیچ خبری نیست. مشهورترین کتابی که این داستان را ذکر کرده است کتاب الامامه و السیاسه است .
  2. علاوه بر این روایت فوق مرسل است و هیچ‌گونه سندی برای آن ذکر نشده تا بتوان آن را مورد بررسی قرار داد. چون ابن قتیبه(نویسنده کتاب الامامه و السیاسه) داستان را این چنین آغاز می  کند: ما حاول معاویة من تزویج یزید قال: وذکروا أن یزید بن معاویة سهر لیلة من اللیالی، وعنده وصیف لمعاویة یقال له رفیق، ...او که خود هم عصر این ماجرا نبوده است نمیگوید این ماجرا را از چه کسی شنیده است تا ما بتوانیم سلسلۀ راویان را بررسی کنیم.
  3. از سوی دیگر ابو درداء، عويمر بن عامر يا عويمر بن قيس که در این داستان نام او آمده بنا به نظر معروف در زمان حکومت عثمان مرده است. برخی هم مرگ او را 39 یا 38 هجری درگذشته است[2]پس او چگونه میتواند در این ماجرا که در اواخر حکمرانی معاویه و زمان ولایتعهدی یزید روی داده است حضور داشته باشد؟ در نتیجه این داستان از شخصیتی در ماجرا نام میبرد که در آن زمان سالها از مرگش گذشته بوده است.!! 
  4. دراین جریان از شخصی بنام عبدالله ابن سلام به عنوان همسر ارینب  یادشده وازاو بعنوان یکی از والیان معاویه در عراق یاد شده است  اما مشخص  نیست وی کیست  چراکه  در کتب تاریخی معتبر اسم چنین شخصی بعنوان  یکی از کارگزاران معاویه درعراق دراین سالها نیامده است.

درمتن داستان نیز جمله ای  در وصف  عبدالله آمده است ،با این عبارت که:( و كان من معاوية بالمنزلة الرفيعة في الفضل‏) – اودرنزد معاویه جایگاه والایی داشت – باوجود چنین وصفی  وی نمی تواند یک آدم گمنام ومجهول الهویه ای باشد.

درکتب تاریخی نیز عبدالله ابن سلام  مشهور نام یکی از صحابه پیامبر می باشد که ابتدا یهودی بود ودرزمان  پیامبر اسلام  آورد وبعد از پیامبر خدمات شایانی به امویان  درترویج عقاید ایشان درجامعه اسلامی کرد.

اما مورخان تاریخ فوت اورا در سال 43هجری ذکر کرده اند که بهیچ عنوان نمی توان گفت وی همان عبدالله ابن سلام مورد اشاره در داستان ذکر شده است.[3]

5. در متون تاریخی زنی بنام ارینب (که ازاو در این داستان به شهرت یاده شده است بگونه ای که شهرت زیبایی او به شام رسید )دراین دوره با این مشخصات یافت نشد.

6. مطلب دیگری که باید به آن توجه کرد اینستکه هیچ سندی به آمدن امام حسین (ع)به عراق پس از شهادت حضرت علی و رفتن به مدینه اشاره نداردبالاخص که این ماجرا به سالهای آخرعمر معاویه وبعد ازاعلان ولایتعهدی یزید بر میگرددکه به صورت قطع میتوان گفت حضرت دراین ایام سفری به عراق نداشته است .

7. .آنچه دراین  داستان جای تعجب دارد اینست که حضرت امام حسین علیه السلام‌ ارینب را در یک مجلس سه طلاقه کرد و فرمود: فقال : أشهد الله أنها طالق ثلاثا، و این برخلاف فقه مسلم شیعی می باشد،که در فقه شیعه کاملاً و مبسوط بحث شده است. 

8. در برخي منابع گفته شده: کسي که با وي ازدواج کرد، امام حسن است نه امام حسين، مثلا در کتاب «تسليه المُجالس وزينه المجالس» داستان را به صورت مختصر درباره امام حسن(ع) آورده، يادآور مي شود که اين جريان در مدينه رخ داد و بعد از ملاقات عبدالله با همسر سابق خود و گريه آن دو، امام او را طلاق داد و وي مجدداً به عقد شوهر سابق خود درآمد و به خانه او رفت.[4]

 البته منبع مذکور، به جهات زير، از اعتبار و ارزش مناسب برخوردار نيست:

أ) کتاب مذکور، از منابع متأخر و غير مشهور (حدود قرن ده هجري) است، نيز وضع نويسنده، از جهت نسب، تاريخ زندگي، محيط تربيتي، ميزان اعتبار و علميت، به صورت دقيق معلوم نيست.

ب) اين کتاب بعد از مطالعه کتاب «روضه الشهداء» ملا حسين کاشفي سبزواري متوفاني حدود(910) و بر اساس و شيوه و اقتباس از آن نگارش يافته است.

نويسنده بعد از تمجيد و تعريف از کتاب «روضه الشهداء» و نويسنده آن مي نويسد: بعد از مطالعه آن کتاب از خداوند خواستم بر اساس و روش وي کتابي بنويسم تا در اين کار از او پيروي کرده باشم.

وي يادآور مي شود اساس و منشأ کتاب مذکور، کتاب «روضه الشهداء» است. «روضه الشهداء» که مستند مهم اين کتاب به شمار مي رود، به سختي نقد شده است.

ميرزا عبدالله افندي اصفهاني از بزرگان قرن دوازدهم، کتابشناس بلند پايه شيعه درباره منابع «روضه الشهداء» بر اين باور است که بيشتر، بلکه تمام روايات موجود در آن، از کتاب هاي غير مشهور، بلکه غير قابل اعتماد نقل شده است. [5]

ج) داستان مذکور در «روضه الشهداء» نيز نيامده است، چنان که در منابع کهن يافت نشد و نويسنده آن را با تعبير «روايت شده»، آورده، هيچ کدام از راويان يا منابع آن را نام نبرده است!

بنابر اين، اين داستان، درباره امام مجتبي نيز داراي ارزش و اعتبار نيست و به افسانه شباهت دارد.

درباره امام حسين(ع) نيز اعتبار ندارد و افسانه بودن آن نسبت به امام حسين(ع) روشن تر است، وبا مطالبي که ذکر شد، معلوم شد. دقت در جزئيات آن، افسانه بودن گزارش را به خوبي اثبات مي کند.

9. درپایان باید گفت که با صرف نظر از تمامی اشکالات موجود که ذکر شد اگر جریان صحت می‌داشت و اتّفاق افتاده بود، در حقیقت امام (ع) با این کار خود، از طرفی جنایات معاویه و یزید را برای مردم اثبات می‌کند که این ها برای رسیدن باامیال شوم وشیطانی خود به هرکاری دست می زدند.و از طرفی دیگر با این کار از پاشیده شدن یک زندگی موفق وگرم جلوگیری کرده است. 

نتیجه گیری:

باتوجه به اشکالات وارده به این ماجرا که شامل 1. عدم ذکر این داستان دردیگر متون 2.عدم ذکر سند برای این مطلب در کتاب یاد شده 3. مشخص نبودن شخصی بنام عبد الله  بن سلام بعنوان والی ونزدیکان معاویه در این زمان 4.مرگ ابودردا بعنوان یکی از کسانی که بارها دراین داستان نام اوذکر شده است سالها قبل از بوجود آمدن چنین جریانی 5.عدم ذکر نام زنی بنام ارینب با این شهرت دراین دوره تاریخ درمنابع تاریخی 6.عدم ذکر سفری برای امام حیسین درمنابع تاریخی دراین زمان 7.نسبت دادن سه طلاقه کردن ارینب ازسوی امام حسین (ع)دریک مجلس که از مسلمات فقه شیعه بطلان چنین طلاقی است واین تنها در میان اهل سنت رایج بوده است 8.برخی منابع که بجای نام امام حسین (ع) از امام حسن (ع) بعنوان طرف مقابل یاد کرده اند داری ضعف شدید درسند ومحتوی هستند. 9 . در صورت صحت نیز هیچ منافاتی با روحیه ظلم ستیزی وآزاد امام حسین نداردچراکه امام با این اقدلم خود جلو ظلمی دیگر از ظلم های بنی امیه را گرفت واین سندی بر پلیدی  امویان وشخص معاویه ویزید میباشد که برای نیل به اهدافشان از هیچ اقدامی حتی از هم پاشیدن یک زندگی گرم وصمیمی دریغ نمی کردند.

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] امامه وسیاسه ، ابن قتیبه دینوری ٍ ج 1 -از صحفه 217تا 223

[2] الکامل، ابن اثیر ج 3، ص 129؛ ‌الاستیعاب، ابن عبدالبرّ ج 3، ص 1229 ـ 1230؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی ج 4، ص 622.

[3] اسدالغابه ،ابن اثیر،ج3،ص161

[4] تسليه المُجالس وزينه المجالس، ج 1، ص 51 ـ 52.

[5] رسول جعفريان، تأملي در نهضت عاشورا، ص 340

یزید از امام حسین(ع) درخواست بیعت کرده بود و در صورت عدم بیعت دستور قتل ایشان را داده بود ...

سوال :

چرا امام حسین بعد از با خبر شدن ازشهادت حضرت مسلم به سفر خود ادامه دادند؟

درجواب این سوال بیان یک مقدمه ضروری است :

یزید از امام حسین(ع) درخواست بیعت کرده بود و در صورت عدم بیعت دستور قتل ایشان را داده بود  حضرت نیز در جواب  حاضر به بیعت با یزید نشد  وحتی بیان داشت که :مثلی لایبایع مثل یزید [1]

از سوی دیگر امام هدف قیام خود را امر به معروف ونهی ازمنکر وزنده کردن دین جدش بیان میکند.[2]

اکنون در جواب سوال باید گفت :

1. وقتی امام می تواند ازادامه حرکت منصرف شود که حداقل یکی از این دو مطلب محقق شود یا یزید درخواست بیعتش را برداشته باشد ویا هدف امام که امر به معروف و نهی ازمنکر وزنده کردن دین جدشان است محقق شده باشد درحالیکه به شهادت تاریخ هیچکدام از این دو موضوع محقق نشده بود .

یزید از همان ابتدا بشدت خواستار بیعت امام بود و تا آخرین لحظات حیات امام نیز دست از این خواسته اش بر نداشت که شواهد فروانی بر این مطلب وجود دارد بعنوان نمونه می توان به سخن امام درجواب ابن عمر داده است اشاره کرد که فرمودند :ان القوم لایترکونی ...فلایزالو ن حتی ابایع وانی کاره فیقتلونی[3] (این گروه مرا رها نخواهند کرد ...تامن بیعت کنم ومن نمی خواهم چنین کنم بنابراین آنها مرا خواهند کشت.)

وشاهد دیگر بر این مدعا که یزید حتی بعد از شهادت حضرت مسلم دست ازبیعت گرفتن از امام بر نداشته بود فرستادن حربهمراه سپاه برای  کنترل امام وجلوگیری ازبرگشت امام به مکه ومدینه و رفتنش به کوفه است وبارها از سوی سپاه یزید این مسئله مطرح شد که تنها راه رهایی تو بیعت با یزید است .

از سوی دیگر یزید و اعمال او نیز دست از خباثت های خود برنداشته بودند  وحتی بعد از شهادت حضرت امام نیز اقدامات فاجعه آمیزی انجام دادند  که نشانه عدم تغییر در سیاست های حکومت بود مثل  کشتار وسیع مردم مدینه درقیام حره وبه منجنیق بستن خانه کعبه  که منجر به سوختن پرده کعبه شد.

با وجود این مطالب بخوبی معلوم میشود که بعد از شهادت حضرت مسلم هنوز هدف امام حسین که امر به معروف ونهی از منکر وزنده کردن سیره پیامبراکرم (ص)بود محقق نشده بود.

2. دلیل دیگری که می توان ذکر کرد درخوا ست برادران مسلم برای انتقام گیری از قاتلان پدرشان بود[4] که حضرت رابرای ادامه راه مصمم تر کرد .

3. اینکه امام با حضرت مسلم فرق داشت واین احتمال که کوفیان درمواجهه با امام به خود بیایند وایشان را یاری فرمایند وجود داشت .دیگران نیز این مطلب را به امام یادآوری کردند که: والله ماانت مثل مسلم ابن عقیل ولوقدمت الکوفه لکان الناس الیک اسرع [5]( شما متل مسلم نیستید، اگر به کوفه بروید مردم به سرعت به شما خواهند پیوست.)

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] الفتوح ج5ص11

[2] بحارالانوار،ج44ص329-مفتل خوارزمی،ج1ص188

[3] الفتوح،ج5،ص25

[4] انساب الاشراف،ج3،ص168-البدایه والنهایه ،ج8،ص168

[5] الکامل فی التاریخ ،ج4،ص42-تاریخ الطبری ،ج5 ،ص398

چگونه گریه برامام حسین (ع)تمام گناهان حتی گناهان مشتمل بر حق الناس را می آمرزد؟

روايات به اين مضمون در باره گريه بر اباعبد الله و زيارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبي و .... وارد شده است كه دلالت دارد اين اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان مي شود؛

اما اولا اين وعده ها اجمالي است و قيد و شرط آنها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:

 إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏"(1)

 خدا فقط از باتقوايان مي پذيرد.

اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد؛ بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد ، به اندازه آب، دردي از او دوا نخواهد كرد.

پس اين وعده ها اجمالي است و با قيد و شرط است و اميد زا مي باشد و بنده را به سوي خدا جلب مي كند و تا شرط حقيقي اش حاصل نشود، قطعي نمي گردد ولي همين اميد كافي است و عامل مهمي در جهت حركت و رسيدن به صلاح و فلاح است از اين رو  در روايات از پيامبر و امامان آمده كه اگر بر انجام كاري بنا به روايتي ما وعده ثوابي داده باشيم و شما براي رسيدن به آن ثواب، آن عمل را به جا آوريد، به آن ثواب مي رسيد حتي اگر آن روايت به واقع از ما نباشد.

امام صادق (ع) فرمود:من بلغه عن النبي صلي الله عليه وآله شئ فيه الثواب، ففعل ذلك طلب قول النبي صلي الله عليه وآله، كان له ذلك الثواب ، وإن كان النبي صلي الله عليه وآله لم يقله (2)

و اين خود اخلاص و باور و ايمان است. زيرا به خاطر وعده پيامبر اين كار را انجام مي دهد يعني به نبوت پيامبر و به صداقت ايشان و به قيامت و حاكميت مطلق خدا باور دارد كه مي خواهد اين كار را انجام دهد تا به آن پاداش برسد و تا زماني كه اين باور و اعتقاد را نقض نكرده و زير پا ننهاده ، مؤمن است و شرط ثواب را دارد و اگر با گناهش اين عمل را نقض كرد، ثوابي را كه كسب كرده، ضايع مي نمايد.

نكته ديگر اين كه انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اكبر است و بسيار سخت مي باشد و سختي خالصانه به جا آوردن عمل، كمتر از سختي توبه خالصانه نيست و وقتي توبه واقعي همه گناهان گذشته را مي آمرزد و به حسنه تبديل مي كند، چرا اشكي كه خالصانه براي اباعبد الله ريخته شده، چنين نباشد؟ مگر خداوند در باره توبه نمي فرمايد:

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات(3)

مگر كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات تبديل مي‏كند.

بله همان گونه كه توبه واقعي فرد را منقلب مي كند و به جبران گذشته وامي دارد، اشك واقعي و ناشي از عشق خالصانه به امام حسين هم انسان را منقلب كرده و به جبران گذشته وامي دارد و او به ياري خدا بر جبران حقوق خدا و خلق كه ضايع كرده همت مي كند و اگر هم نتواند و فرصت نيابد اين حقوق را جبران كندف داوند از جانب او آن قدر به طلبكارنش عطا مي كند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آنها محو شود.

خداوند حقوق بندگانش را بدون رضايت آنان نمي بخشد ولي مي تواند از خزانه بيكران خود آن قدر به آنان عطا كند تا از بنده اش در گذرند. امام سجاد(ع) به ما تعليم داده در دعاي روز دوشنبه بخوانيم:

اللهم إني أستغفرك لكل نذر نذرته وكل وعد وعدته وكل عهد عاهدته ثم لم أف به وأسئلك في مظالم العباد عنا فأيما عبد من عبيدك أو أمة من إمائك كانت له قبلي مظلمة ظلمتها إياه في عرضه أو في أهله وولده أو غيبة اغتبته بها أو تحامل عليها بميل أو هوي أو أنفة أو حية أو رياء أو عصبية عايبا كان أو شاهدا حيا كان أو ميتا فقصرت يدي وضاق وسعي عن ردها إليه والتحلل منه فأسئلك يا من يملك الحاجات وهي مستجيبة بمشيته ومسرعة إلي ارادته ان تصلي علي محمد وال محمد وان ترضيه عني بم شئت وتهب لي من عندك رحمة انه لا تنقصك المغفرة ولا تضرك الموهبة(4)

خدايا من از تو در باره نذرهايي كه كرده، وعده هايي كه داده و تعهدهايي كه كرده ام و وفا ننموده ام، آمرزش مي طلبم و همچنين در باره حقوقي كه بندگان تو از زن و مرد بر عهده من دارند و ظلم هايي كه از جهت آبرو، خانواده و فرزندان نسبت به آنها مرتكب شده ام، يا غيبتي كه از آنها گفته ام يا تحميلي كه بر دوششان گذاشته ام به جهت ميل دلم،  غرورم، خودنمايي ام،تعصب بيجايم؛ را بر من ببخش چه آنها مرده باشند يا زنده؛ حاضر باشند يا غايب كه دست من از اداي حقوق آنان كوتاه است و وسعت اداي دين آنها را ندارم و امكان حلاليت طلبي از آنان برايم نيست؛ پس تو اي خدايي كه مالك حاجت هايي و به مشيت و اراده تو به سرعت برآورده مي شوند، بر محمد و آل محمد درود فرست و آنان را از من راضي ساز و رحمتت را نصيب من گردان كه آمرزش و رحمت كردن، تو را زياني نمي رساند. 

بنا بر اين يك قطره كوچك اشك خالصانه اي كه براي امام حسين از چشم جاري شود به منزله كيميايي است كه وجود فرد را منقلب ساخته و مس وجودش را طلا ساخته و زمينه هاي آمرزش گناهان گذشته و گناهان احتمالي آينده اش را فراهم مي آورد زيرا او را به عالم عشق به مظهر پاكي ها مي برد و از همه زشتي ها متنفر ساخته به جبران گذشته و ساختن آينده واداشته و در آينده هم اگر لغزشي ناخواسته از او سر زد به سرعت پشيمان شده و جبران مي كند زيرا مي خواهد همرنگ مولايش اباعد الله باشد.

ما نبايد مانند مسيحيان گمان كنيم كه ابا عبدالله فدا شده تا امت از جهنم نجات يابند و او همه گناهان امت را به دوش گرفته و ما فقط با گريه بر او مي توانيم بهشتي شويم.

امام حسين امام ما است و راهي را گشوده تا ما رهرو آن راه باشيم و عشق و ارادت است كه ما را به آن راه مي برد و گريه طليعه اين عشق است.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه 27.

2. برقي، محاسن، تهران، اسلاميه، 1330 ش، ج1، ص 25.

3. فرقان(25) آيه70.

4. كفعمي، مصباح، بيروت، اعلمي، 1403ق، ص113-114.

ظاهرا امام حسين(ع) لحظه وداع با اهل بيت و رفتن به جنگ، تقاضا مي كنند لباس كهنه برايشان بياورند، لباس كوتاه و تنگي برايشان مي آورند كه امام (ع) آن  را نمي پسندند و مي فرمايند اين لباس ذلت است و بعد لباس ديگري مي آورند كه آن را زير لباسهايشان مي پوشند.

سيد بن طاووس در لهوف به اين مطلب چنين اشاره كرده است:

« وَ قَالَ الْحُسَيْنُ (ع) ابْغُوا لِي ثَوْباً لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيَابِي لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِيَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاكَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ جَرَّدُوهُ مِنْهُ ...»(1)؛ امام حسين(ع) فرمود: پيراهن كهنه‏اي به من دهيد تا زير لباسم پوشيده مرا از آن برهنه نكنند. پيراهن تنگي آورده شد، فرمود: اين نه، زيرا اين لباس اهل ذلّت است. بعد پيراهن كهنه‏اي را بگرفت و پاره‏اش كرد و زير لباسش پوشيد و بعد از شهادت وي را از آن هم برهنه كردند و بردند.

بنابراين منظور امام(ع) از لباس ذلت لباسي بوده كه تنگ و كوتاه بوده و امام(ع) به همين دليل آن را نپوشيدند (كه متاسفانه امروز در جامعه باب شده ) و لباس ديگري كه گشادتر بوده پوشيدند. پس اين مطلب تعارضي با شعار هيهات منا الذلة  ندارد.

پي نوشت:       

1.  سيد بن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، انتشارات جهان، ص124.

گريه و اشك براي امام حسين (ع) داراي اجر و قرب بالايي است.....
گنبدامام حسین

گريه و اشك براي امام حسين (ع) داراي اجر و قرب بالايي است تا آن حد كه پيامبر اكرم (ص) و امامان (عليهم السّلام) كسي كه آمادگي گريه كردن را ندارد به تباكي (خود را به گريه درآوردن) دعوت كرده‌اند تا ياد امام حسين (ع) در همه قرون و اعصار در خاطره‌ها زنده بماند. اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن مي‌باشد. خود حضرت امام حسين (ع) مي فرمايد: أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ ؛ (1) من كشته اشكم و هيچ مومني مرا ياد نمي كند مگر آن كه اندوهش مي گيرد و گريه مي كند. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ كُنَّا عِنْدَهُ فَذَكَرْنَا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ عَلَي قَاتِلِهِ لَعْنَةُ اللَّهِ فَبَكَي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ بَكَيْنَا- قَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَي‏؛ (2) در كتاب كامل الزيارات از ابن خارجه نقل مي كند كه گفت: ما نزد امام جعفر صادق(ع) بوديم و نامي از امام حسين (ع) برده شد، امام صادق(ع) گريان شد و ما هم گريستيم. سپس آن بزرگوار فرمود: امام حسين(ع) فرموده: من كشته اشك مي باشم، هيچ مؤمني ياد آور من نمي‏شود مگر اينكه گريان خواهد شد. احياء و زنده داشتن نهضت عاشورا ( و نام امام حسين ) موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربيت كننده و پرورش دهندة روح حماسه و ايثار است. گريه بر مصائب سالار شهيدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسيني است. گريستن در سوگ شهداي كربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فكري و روحي با اين مكتب است. اشك ريختن نوعي بيعت و امضا كردن پيمان و قرارداد دوستي با سيد الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. به تعبير شهيد مطهري «گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح وي و موافقت با نشاط و حركت او است».(3) امام رضا (ع) به ريان بن شبيب، كه روز اول محرم به محضر آن حضرت شرفياب شد، فرمود: «يا ابن شبيب ان كنت باكيا لشيئ فابك علي الحسين فانه ذبح كما يذهب الكبش...فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛(4) اي پسر شبيب اگر بر مصيبتي گريه مي كني ، بر حسين بن علي گريه كن چون كه آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بريدند و به شهادت رسيدند... سپس فرمود: در حزن ما محزون ودر شادي ما شاد باش. » درست است كه در روايات ما امر وجوبي به اين نشده است كه بر نام و مصائب امام حسين (ع) بايد گريه كرد اما تاكيدات فراواني بر اين امر شده است كه هم آثار دنيوي و هم آثار اخروي فراواني بر آن بار است كه سزاوار است انسان به آن مانوس گردد خصوصا در رواياتي كه امام حسين خود را كشته اشك مي داند و اين به نوعي سفارش گريه بر نام حسين (ع) است و روايت دومي كه امام رضا(ع) سفارش به گريه بر حسين (ع) مي نمايد. اما اين كه باشنيدن نام امام گريه كردن واجب و الزامي باشد صحت ندارد پي‌نوشت‌ها: 1. قتال نيشابوري، روضه الواعظين و بصيره المتعظين، انتشارات رضي قم، چاپ اول، ج1، ص170. 2. علامه مجلسي‏، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر اسلاميه‏، تهران،‏ سال چاپ مختلف‏، نوبت چاپ مكرر، ج‏44، ص 279. 3. مرتضي مطهري، شهيد (ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 124، بي تا. 4. شيخ صدوق، أمالي، چاپ ‏اعلمي، ص130‏.

صفحه‌ها