امام حسین

چرا ما به دهه اول محرم بیشتر بهاء می دهیم درصورتی که باید بعد از شهادت امام حسین (ع) بیشتر عزاداری کنیم؟ چرا قبل از شهادت عزاداری می کنیم؟

پاسخ:
عشق و محبّت به حضرت باعث شده كه دوستداران امام حسين(علیه السلام) پيش از عاشورا خود را آماده كنند و لباس هاى سياه بپوشند، نيز مساجد، تكايا و حسينيه ها را سياهپوش كنند.
عزادارى براى اباعبدالله(ع) يك عزادارى معمولى نيست؛ بلكه تبديل به فرهنگ فراگير شده است. وقتى تبديل به فرهنگ شد، ديگر زمان و مكان نمى شناسد، از اين رو تا نسيم محرّم به مشام جان مي‌‌وزد، پوشيدن لباس عزا و سياه پوش كردن كوچه و خيابان ها و مساجد و تكيه ها شروع مي‌‌شود. البته در غير محرم نيز عزادارى براى امام حسين(ع) در فرصت هاى مناسب برگزار مي‌‌شود، شيعيان به دستور اولياى دين مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسين براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و كوشش مي‌‌كنند.
امام باقر(ع) در زمينه برپايى عزا در خانه‌ها براي امام حسين مي‌فرمايد:
«بايد بر حسين ندبه و عزادارى و گريه كنيد. بر اهل خانه خود دستور دهيد كه بر او بگريند. با اظهار گريه و ناله بر حسين مراسم عزادارى بر پا كنيد. يكديگر را با گريه و تعزيت در سوگ حسين ملاقات كنيد.»(1)
در روايت ديگر، يكي از ياران امام صادق(ع) نقل مي كند كه در محضر امام بوديم، از حسين (ع) ياد كرديم و بر قاتلانش لعن نموديم، امام گريست، ما نيز گريه كرديم، سپس حضرت سر را بلند كرد و گفت: حسين فرمود:‌«... أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى؛ (2) من كشته سرشكم، هيچ مؤمني به ياد من نمي‌افتد مگر اينكه اشك مي ريزد.»
رمز جاودانگى نهضت حسينى نيز زنده نگه داشتن و بزرگداشت شعاير بوده است. امام خميني فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با اين روضه ها و با اين مصيبت ها و با اين سينه زنى ها (دين اسلام) را حفظ كرده اند».(3)
عزاداري، احياى خط خون و شهادت و رساندن صداى مظلوميت آل على به گوش جهانيان است. عزاداران حسينى پروانگان شيفته نورند كه شمع محفل خويش را يافته از شعله شمع، پيراهن عشق پوشيده اند و آماده جان باختن و فدا شدن اند.
نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است. آثار و بركات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت. افزون بر اين كاروان امام حسين روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد كربلا شد، بعد از آن سپاه كوفيان به تدريج وارد شدند و عزا و مصيبت خاندان اهل بيت(ع) از همان زمان آغاز شد.
روز نهم (تاسوعا)، كاروان امام را محاصره كامل كرده و روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و يارانش را به شهادت رساندند.
بنابراين چون اصل گرفتارى حضرت از دهه اول محرم آغاز شده است، پيروان حضرت از اوّل محرم عزادارى بيشتري مى‌كنند.
از نظر تاريخي آغاز عزاداري در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگير همانند عزاداري امروزه را مي توان در عصر معزالدوله ديلمى ازسلسله آل بويه دانست.(4)
معزالدّوله اولين كسى است كه فرمان داد مردم شيعه بغداد در دهه اوّل محرم براى حضرت امام حسين سياه بپوشند. بازار را سياه پوش كنند. در روز عاشورا دكّان ها را ببندند و از طباخى جلوگيرى كنند و تعطيل عمومى نمايند. او اين فرمان را در سال 352 صادر نمود و از آن تاريخ اين مراسم در تمام كشورهاى اسلامى از جمله ايران تا اوايل سلطنت سلجوقيان معمول بود، كه تا به امروز ادامه دارد.(5)

پي‌نوشت ها‌:
1. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از كامل الزيارات، ص 175.
2. بحار الانوار، ج 44، ص 279.
3. فرهنگ عاشورا، ص 313.
4. رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ج1، ص364.
5. فرهنگ عاشورا، ص 313 با تلخيص؛ تاريخ تشيع در ايران ، ص 364.
موفق باشید.

آيا صحيح است كه بعد از شهادت امام حسين (علیه السلام) برخي پديده هاي طبيعي مانند خون شدن خاك يا غيره اتفاق افتاد و حتي در جاهاي ديگران بنا به آنچه در تاريخ آنگلوساكسونها آمده است؟ چه پديده هايي اتفاق افتاد؟ با توجه به ماجراي فوت پسر پيامبر و سپس كسوف بعد از آن و سپس اينكه پيامبر گفتند كه خورشيد و ماه براي افراد مذکور نمي گيرد، آيا حوادث مربوط به شهادت امام حسين (ع) را بايد باور كرد؟ با تشكر

پاسخ:
نكاتي در اين راستا:
1. رواياتِ ناقلِ رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين‌(علیه السلام)، علاوه بر منابع روايي اهل سنت، در بسياري از منابع روايي شيعه نيز به چشم مي‌خورد و تعداد زيادي از آنها از امامان معصوم‌ (عليهم‌السلام) نقل شده است.
2. مضامينِ رواياتِ ياد شده آن چنان نيست كه با بداهت عقلي و شواهد نقلي ناسازگار باشد. و مواردی عجيب‌تر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده براي پيامبران و ائمه ‌(عليهم‌السلام) به چشم مي‌خورد. البته ناگفته نماند كه در ميان اين روايات، مواردي نيز وجود دارند كه قابل استبعاد بوده و به داستان سرايي شباهت بيشتر دارند تا نقل واقعيت.
بررسي تمام رخدادهاي عجيب در اين مختصرر نمي گنجد ما تنها به يك مورد كه شما هم از آن پرسش نموديد اكتفا مي كنيم و شما را به مطالعه متون مفصل ارجاع خواهيم داد.
كسوف و تاريكي آسمان:
يكي از رخدادهاي عجيبِ پس از شهادت امام حسين‌‌(ع) در روز عاشورا، بروز كسوف (گرفتگي خورشيد) است، كه موجب تيرگي عجيب آسمان و حتي رؤيت ستارگان شد!(1) اين حادثه ـ به همراه برخي رخدادهاي ديگر‌ وضعيتي را پديد آورد كه به گفتة برخي شاهدان، مردم تصور بروز قيامت را داشتند!(2) علاوه بر اين، برخي از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نيز خبر داده‌اند. (3) در بعضي از گزارش‌ها، به تلاطم و برخورد ستارگان نيز اشاره شده است. (4) به هر حال چنين تحولي در روز عاشورا، جزء گزارش‌هاي عجيب و مشهور در منابع شيعي و سني است. (5)
ممكن است با مشاهدة روايات ياد شده،(همانند شما) برخي، بي‌اختيار به روايت نبوي(ص) درباره كسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهيم منتقل شوند. كه ضمن خطبه‌اي فرمود: «اي مردم! كسوف خورشيد و ماه، دو نشانه از نشانه‌هاي خداوند هستند و به امر الهي در حركتند، و مطيع اويند و به خاطر مرگ و زندگي كسي دچار كسوف نمي‌شوند، پس هرگاه كسوف كردند نماز به جاي آريد». (6)
بدين ترتيب، چگونه مي‌توان روايات حاكي از كسوف و تاريكي آسمان پس از شهادت امام حسين(ع) را پذيرفت؟
در پاسخ بايد گفت: آنچه در روايت نبوي‌(ص) نفي شده، رخداد كسوف يا خسوف به علت مرگ يا ولادت فردي از افراد است، حتي اگر فرزند پيامبر‌(ص)باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ يك فرزندِ پيامبر‌(ص) نبود، بلكه حادثه‌اي عظيم در تاريخ بشر بود كه از حوادث و فجايع متعددي تركيب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خدا‌(ص) با آن وضع دلخراش بود.
از اين رو ـ نه فقط انسان‌هاي با ايمان‌ـ كه نظام هستي متأثر از چنين رخدادي شد و حوادثي كه در حال شرح رخدادآنها هستيم -از جمله كسوف و خسوف- نمودها و جلوه‌هاي اين تأثر مي‌باشند. و اين در حالي است كه با مرگ يك مؤمن ـ بر اساس برخي روايات ـ تنها محل نمازش و نيز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او مي‌گريند.
براي آگاهي بيشتر به سايت http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910830000926 بررسي رخدادهاي شگفت‌ پس از شهادت امام حسين(ع) مراجعه نماييد.

پي نوشت ها :
1. جعفربن‌محمد ابن‌قولويه، كامل الزيارات، قم، انتشارات اسلامي، ص161، باب 24، ح2.
2. ابي‌بكر احمدبن‌حسين بيهقي، السنن الكبري، ناشر : دار الفكر، بيروت، ج3، ص337.
3. سخن علامه مجلسي در اين باره چنين است: رأيت في كثير من كتب الخاصة و العامة وقوع الكسوف و الخسوف في يوم عاشوراء و ليلته(علامة مجلسي ، بحار الأنوار، بيروت – لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج 55، ص 153).
4. علي‌بن‌عيسي اربلي، كشف الغمة، ناشر دار الأضواء - بيروت – لبنان،ج2، ص268 / شمس‌الدين ذهبي، تاريخ الاسلام، ج5، ص15ـ16.
5. علاوه بر منابع پيش گفته، بنگريد به: محمدبن‌علي سروي مازندراني ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص213 / سليمان‌بن‌احمد طبراني، المعجم الكبير، ج3، ص114.
موفق باشید.

با سلام و قبولی طاعات و عبادات، می خواستم بدونم امام حسین(علیه السلام) هنگام عزیمت به کربلا در چندین منزل توقف داشته اند و نام آن منازل (توقفگاه) چه بود؟

پاسخ:
پس از هلاكت معاويه در رجب سال شصت يزيد طبق قرار قبلي و بر اساس بيعتي كه قبلا از مردم براي وي گرفته شده بود، به خلافت رسيد. يزيد به وليد بن عتبه بن ابي سفيان والي خود در مدينه نوشت تا از حسين بن علي بيعت بگيرد.
امام از بيعت كردن با يزيد امتناع ورزيد. به همراه تمامي اهل بيت خود از مدينه خارج شد. تاريخ حركت امام سوم شعبان سال شصت هجري ذكر شده است. (1)
شيعيان كوفه پس از شنيدن خبر مخالفت امام با يزيد خوشحال شدند تعدادي از سران كوفه نامه به امام نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت نمودند. امام ابتدا. مسلم رابراي بررسي اوضاع به كوفه اعزام نمود
او نيز وفاداري كوفيان را به اما حسين (ع) گزارش داد.
پس از آن كه نماينده رسمي امام آمادگي كوفيان را تاييد نمود ،ديگر جاي تامل نبود. شرايط قيام عليه بني اميه آماده بود . امام مكه را به سوي عراق ترك مي كند.
منزلگاه هاي امام در مسير به كربلا:
صَفّاح
در اين منطقه فرزدق شاعر با حضرت ملاقات كرد و در جواب حضرت كه از احوال مردم عراق جويا شده بود، گفت : دل هاي مردم با توست ليكن شمشيرشان با بني اميه است. (2)
زدود
امام حسين در منطقه بعدي كه زدود نام داشت، با زهير بن قين برخورد نمود. علي رغم آن كه وي عثماني بود، با تحريك همسرش در زمره يكي از ياران با وفاي امام درآمد. (3)
ذات عِرق
خبر شهادت مسلم و هاني در اين منزلگاه به گوش امام حسين رسيد. (4)
خُزَيمِيّه
حضرت و همراهان يك روز و يك شب در اين منزلگاه توقف كردند.
امام حسين خطاب به زينب كبري در اين منزلگاه مي فرمايد:
خواهرم ! آنچه اراده مشيّت خدا بدان تعلق گرفته ، همان خواهد شد. (5)
ثَعلَبيّه
حضرت شبانه وارد اين منزلگاه شد.
در همين منزلگاه مردي نصراني به همراه مادرش خدمت امام رسيدند و به دست او مسلمان شدند. (6)
زباله
منزلگاهي بود كه امام خبر شهادت عبد الله بن يقطر را شنيد. او فرستاده سيد الشهدا به سمت كوفيان و حضرت مسلم و هاني شهيد بود.
(7)
شَراف
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند كه آب فراوان برداشته و صبحگاهان حركت كنند. در ميان راه و هنگام ظهر به لشكري برخوردند. امام با سرعت و قبل از دشمن در منزل « ذُو حَسَم » مستقر شد. آن گاه امام فرمان داد تا لشكر دشمن و نيز اسبان آنان را سيراب كنند .
لشكر امام و لشكر دشمن به فرماندهي حُر ، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند. (8)
بَيَضه
ايراد خطبه اي در برابر سپاه حر.
از سخنان حضرت در اين منزلگاه خطاب به سپاه كوفه :
اي مردم ! رسول خدا فرمود : هركس سلطان ستمگر ، پيمان شكن ، حلال كننده حرام ها و مخالف با سنت رسول خدا را ببيند و در برابر او برنخيزد ، جايگاهش با او در جهنم است . (9)
عذيب
در اين منزلگاه نامه ابن زياد مبني بر سختگيري بر امام به حر مي رسد و حر مانع حركت امام شد.(10)
قصر مقاتل
در اين منزل امام عبيد الله بن حرجعفي ، حجاج بن مسروق و زيد بن معقل را ديد .از آنان نيز دعوت نمود اما آنان عذر آورده و گفتند كه حاضريم اسب هاي مان را بدهيم. امام فرمود :نيازي به اسب هاي تان ندارم .
نينوا ( كربلا)
در اين منزلگاه امام به سواري برخورد كه نامه اي براي حر از سوي عبيدالله آورده بود. مضمون آن محاصره امام حسين بود. (11)
امام براي اقامت در محل مناسب تري ، به حركت خود ادامه داد تا به سرزميني رسيد . اسم آن جا را سوال فرمود؛ تا نام كربلا را شنيد ، گريست و فرمود: پياده شويد، اين جا محل ريختن خون ما و محل قبور ماست. همين جا قبور ما زيارت خواهد شد ، و جدم رسول خدا چنين وعده داد.
آنچه بيان شد گزارشي بسيار كوتاه و اشاره اي به برخي از رخدادهاي نهضت عاشورا بود .چنانچه خواستار آگاهي بيش تر هستيد، به كتاب هاي فرهنگ عاشورا رسول جعفريان؛تاريخ واقعه عاشورا از مدينه تا مدينه، عبد الرحمان انصاري، رجوع نماييد.
پي نوشت ها:
1. رسول جعفريان، تاملي در نهضت عاشورا، انتشارات انصاريان، 1384، ص 171.
2. همان.
3. دينوري، اخبار الطوال ،قم ،منشورات رضي، 1960 ،ص247.
4.ابن اعثم كوفي، الفتوح، ترجمه غلامرضا طباطبايي مجد ،تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1372ش، ج5،ص120.
5.جواد محدثي ،فرهنگ عاشورا ،نشر معروف،ص179.
6. همان، ص160.
7. همان، ص 126.
8. همان، ص 194.
9. همان، ص819.
10. همان، 308.
11. همان، ص 367.
موفق باشید.

دلایل برای رد این ادعا که "امام حسین (علیه السلام) فقط برای حکومت قیام کرد و عاشورا یک دعوای سیاسی-قبیله ای بوده است" چیست؟ لطفا نام منابع تاریخی دست اولی را که می توان به آن استناد کرد ذکر کنید.

پاسخ:
يكي از نگاه ها به جريان و نهضت عاشورا از سوي اهل سنت نگاه تنازع قدرت است.(1)
شهيد مطهري به اين سؤال، چنين پاسخ مي دهد:
نهضت چند ماهيتى‏
پديده‏‌هاى اجتماعى مى‌‏توانند در آن واحد چند ماهيتى باشند قيام امام حسين (علیه السلام) از آن پديده‏‌هاى چند ماهيتى است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است. مثلًا يك نهضت مى‌‏تواند ماهيت عكس العملى داشته باشد يعنى صرفاً عكس العمل باشد، و مى‌‏تواند ماهيت آغازگرى داشته باشد. اگر يك نهضت ماهيت عكس العملى داشته ‏باشد، مى‌‏تواند يك عكس العمل منفى باشد در مقابل يك جريان، و مى‌‏تواند يك عكس العمل مثبت باشد در مقابل جريان ديگر. همه اينها در نهضت امام حسين(ع) وجود دارد.
عامل تقاضاى بيعت‏
يكى از عوامل كه به يك اعتبار (از نظر زمانى) اولين عامل است، عامل تقاضاى بيعت است، يزيد مى‌‏خواهد بيعت بگيرد. بيعت كردن يعنى امضا كردن و صحّه گذاشتن امام حسين(ع) عكس العمل نشان مى‌‏دهد، عكس العمل منفى. بيعت مى‌‏خواهيد؟ نمى ‏كنم.
عامل دعوت مردم كوفه‏
عامل ديگرى هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينى از آن نظر ماهيت عكس العملى است. ولى عكس العمل مثبت نه منفى اينجا يك دعوت است از طرف مردمى كه مدعى هستند ما از سر و جان و دل آماده‏‌ايم، كوفه اصلًا اردوگاه بوده است مردم اين شهر از امام حسين دعوت مى‌‏كنند در مجموع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته‌‏اند مسلمانانى قيام كرده‌‏اند، امام بايد به كمك آنها بشتابد امام حسين از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمى‌‏بيند، مردم سست عنصر و مرعوب شده‌‏اى مى‏‌داند. در عين حال جواب تاريخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمى‌‏كرد، همين ما كه امروز اينجا نشسته‌‏ايم مى‌‏گفتيم: چرا امام حسين جواب مثبت نداد.
عامل امر به معروف و نهى از منكر
روز اولى كه امام حسين از مدينه حركت كرد، با اين شعار حركت كرد من به حكم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بايد قيام كنم؛ و نيز مسأله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كرده‏اند قيام مى‏‌كنم (هنوز حدود دو ماه مانده بود كه مردم كوفه دعوت كنند)، بلكه مسأله اين بود كه دنياى اسلام را منكرات فراگرفته است؛ من به حكم وظيفه دينى، به حكم مسؤوليت شرعى و الهى خود قيام مى‌‏كنم.
امام حسين فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر. يعنى جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب(ع) رفتار نمايم. كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي گويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر مي كنم تا خدا كه بهترين حكم‏ كنندگان است بين من و او داورى نمايد.(2)
در عامل اول، امام حسين(ع) مدافع است. به او مى‌‏گويند: بيعت كن، مى‌‏گويد: نمى‌‏كنم؛ از خودش دفاع مى‌‏كند. در عامل دوم، امام حسين متعاون است. او را به همكارى دعوت كرده‌‏اند، جواب مثبت داده است. در عامل سوم، امام حسين مهاجم است. در اينجا او به حكومت وقت هجوم كرده است. به حسب اين عامل، امام حسين يك مرد انقلابى است، يك ثائر است، مى‌‏خواهد انقلاب كند.(3)
درباره نقش طلب قدرت در نهضت كربلا نيز بايد گفت كه: خواست قدرت پديده اي زشت و منكر نيست. اگر چه اكثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده كرده و سبب تصور منفي از طلب قدرت شده باشند.
اگر كسي بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نيكي ها و فضائل را ترويج كند، خواست قدرت براي او به اندازه همين اهداف زيبا و نيكو است. ارزش قدرت در نظر ائمه را مي توانيم در كلمات و عمل امير المومنين (ع) ببينيم. حضرت قدرت را تنها زماني ارزشمند مي دانند كه با آن بتوانند مانع ستمكاران شوند، و دنياي فارغ از نگاه الهي ، در نگاه حضرت، پست تر از آب بيني يك بز است:
حضرت علي (ع): اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى‏ ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى‏ كردم، آنگاه مى‏ ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله‏ اى بى ارزش‏ تر است.(4)
حضرت در جاي ديگري دنياي فارغ از هدف الهي را اين گونه توصيف مي كنند:
به خدا سوگند، كه دنياى شما در چشم من بى‏ ارج‏ تر از پاره استخوان خوكى است در دست شخصى جذامى(5)
حكومت براي چنين كسي، رفاه و آسايش و برخورداري از نعمت هاي دنيوي را در پي ندارد:
حضرت علي (ع) مي فرمايند: آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏ اى نيندوخته، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده‏ ام، بر دو جامه كهنه‏ ام جامه‏ اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.(6)
پول و ثروت در دست چنين كسي، جز براي انفاق نيست تا شب ها كيسه بر دوش، به در خانه نيازمندان برود. و معاش آنها را تأمين كند. و قدرت جز براي مقابله با ظالمان و منحرفان نيست. پس اگر چنين كسي، طلب قدرت را رها كند، مرتكب زشتي شده است. و بايد به محض توانايي بر كسب قدرت، آن را به دست بگيرد. ترك قدرت براي چنين كساني، بهره مند شدن از آسايش است كه در اين صورت، مرتكب زشتي شده اند.

پي نوشت ها:
1. براي آگاهي بيشتررك كتابهاي مقدمه ابن خلدون، رهبر آزادگان، رجبعلي مظلوبي.
2. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج5، ص21.
3. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏17، ص 140تا 146.
4.‏ نهج البلاغه – خطبه سوم.
5. نهج البلاغه – كلمات قصار – 236.
6. نهج البلاغه – نامه 45.
موفق باشید.

با سلام، چرا با توجه به اینکه مقام امامت بر نبوت رجحان دارد، حضرت خضر (ع) از امام واجب الاطاعه حمایت نکرده و در واقعه عاشورا حضور نیافت؟ با توجه به اینکه از قبل در جریان این امر قرار داشته اند؟

پاسخ:
ابتداء توجه داشته باشيد موضوع زنده بودن حضرت خضر(ع) از اموري كه عقل به آن دسترسي نداشته و يگانه منبع مورد اعتماد در اين زمينه آيات، و رواياتي هستنند كه در آن ائمه به اذن خداوند از غيب خبر مي دهند كه در آيات قرآن اشاره اي به زنده بودن حضرت خضر(ع) و يا عدم آن نشده است. لذا اين موضوع صرفاً در برخي از روايات بيان شده است كه خيلي قطع به صدورش نيست. (1) لذا زنده بودن حضرت خضر (ع) از اموري است كه نمي توان به صورت قطعي به آن نظر داد. ولي از امور مشهوري است كه نوعاً به آن معتقد مي باشند.
اما در عين حال بر فرض صحت اين امر بايد گفت: گرچه امام با علم الهي به جنگ در آينده علم و آگاهي داشت اما به حسب شرائط و روال عادي، امام بناء بر جنگ نداشته و به عبارتي كمتر كسي گمان مي كرد اين جريان در نهايت به جنگ ختم مي شود و امام در ابتداء از همه افراد طلب كمك براي جنگ نكرده و حتي در روز جنگ بيعت را از برخي افراد برداشته است. لذا همه افراد موظف به همراهي امام در جنگ نبوده اند و امام نيز از همه افراد موجود در عالم، انتظار كمك نداشته است و طلب كمك امام در روز عاشوراء براي افرادي بوده كه در صحنه جنگ حاضر بوده اند.
بر اين اساس با وجود عدم طلب كمك از جانب امام، اينكه كمك به ايشان را براي همه افراد موجود در عالم واجب بدانيم، امري غير صحيح است.
به علاوه آنكه فارغ از آنچه بيان شد، نكته كلي و مهم آن است كه سنت خداوند در اين مسئله بر آن تحقق گرفته است كه امور زندگي انبياء و ائمه بر اساس اسباب و علل عادي و در شرائط طبيعي محقق شود نه علل و شرائط غير عادي و عير طبيعي؛ و به همين منظور حتي با وجود علم قطعي امام به شهادت خود و حتي فرزندان، موظف به انجام آن مي باشد چرا كه امام موظف است علم به غيب را كنار گذاشته و مانند افراد عادي بشر، مطابق علم عادي عمل نمايد.
بنابراين در مسئله پيروي از امام، وجوب اطاعت براي افرادي است كه از حادثه كربلا اطلاع داشته و به حسب عادي امكان حضور براي آنها فراهم بود مانند بسياري از مردم كوفه و ....نه افرادي كه امكان حضور آنها با شرائط غير عادي محقق مي شود چرا كه در اين صورت نه تنها حضرت خضر(ع) بلكه حضرت عيسي (ع) و حتي اجنه مي بايست در حادثه كربلا حاضر شوند چرا كه امكان حضور در بستر غير طبيعي براي همه آنها فراهم است و يا با فرض خروج از بستر طبيعي اساساً خداوند مي توانست با قدرت خود همه آنها نابود كرده و يا حداقل در جنگ خود، امام را ياري دهد.
بنابراين نه تنها در حادثه كربلا بلكه در نوع حوادث زندگي ائمه اصل بر آن است كه فعل در بستر عادي و در شرائط طبيعي محقق شود نه در بستر غير طبيعي، چه حادثه اي مانند حادثه كربلا و يا غير آن؛ در واقع ائمه به عنوان الگوي جامعه مامورند در همه امور اعم از جنگ، قضاوت و...مانند سائر مردم و بر اساس نظام عادي حركت كنند.
با اين بيان روشن مي شود كه حضرت خضر (ع) مانند حضرت عيسي (ع) و...گرچه به حسب واقع واجب الاطاعه هستند. اما در عين حال اين امر زماني براي آنها منجّز و قطعي مي شود كه مانعي وجود نداشته باشد و حال آنكه در اينجا مانع وجود دارد. چرا كه ظهور و حضور آنها منوط به اذن و اراده خداوند بوده و اراده خداوند در حادثه كربلا بر آن تعلق گرفته است كه اين حادثه بر اساس علل و شرائط عادي محقق شود بر خلاف زمان امام زمان(ع)، كه در آن امام از شرائط غير عادي استفاده كرده و حضرت عيسي (ع) و...را با اذن خداوند به كمك خود مي گيرد.

پي نوشت ها:
1. ر.ك موسوي همداني، سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، چ دفتر انتشارات اسلامي، قم 1374، ج‏13، ص 489.
موفق و موید باشید

چرا در روز عاشورا پس از آن حادثه عظیم و بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) اسب هایی را که زین کردند و آماده نمودند تا بر بدن مطهر امام بتازند، چرا این اسب ها با این وجود که بدن امام است بر روی آن تاختند..... مگر این درست نیست که همه حیوانات حتی حیوانات وحشی هم در پیش حضور امامان معصوم (علیهم السلام) نرم می شوند و کرنش می کنند؟

پاسخ:
در ابتدا بايد گفت: امامان (علیهم السلام) ولايت تكويني دارند و با اذن خداوند مي توانند از آن استفاده نمايند، چنانكه امام علي (ع) در جريان قلعه خيبر از اين ولايت استفاده نمود: « والله ما قلعتُ باب خیبر و قذفت بها أربعین ذراعاً لم یحس به أعضائی بقوّة جسدیة ولا حرکة غذائیة ولکن اُیّدتُ بقوّة ملکوتیّة ونفس بنور ربّها مضئة»(1) سوگند به خدا که در خیبر را از جا کندم و چهل ذراع دور انداختم، ولی نه با نیروی بدنی و حرکت غذایی، بلکه با نیروی ملکوتی و نفسی که با نور پروردگارش روشن است، انجام دادم، اما امامان ما در مسايل عادي مانند ديگر انسان ها هستند، روش و رفتار آنان در زندگی، در معاملات، معاشرت، صلح و جنگ، حکومت و سیاست، مثل سایرین مي باشند ودر اين گونه امور از ولايت تكويني استفاده نمي كردند.
درست است كه حيوانات -با توجه به ولايت امامان- در برابر آنان نرم مي شوند، ولي اين درصورت است كه ائمه (ع) از ولايت تكويني خود بهره گيرند، و حال اين كه امامان ما وظيفه نداشتند در اين گونه مسايل از اين ولايت استفاده نمايند، چنانكه ابن ملجم با شمشير فرق علي (ع) را شكافت، ولي امام براي جلو گيري از اين امر از ولايت خود استفاده نكرد. دركربلا نيز امام حسين (ع) وظيفه نداشت كه از ولايت تكويني خود استفاده نمايد تا مانع اسب دواني بر بدن خود گردد.

پي نوشت:
1.شيخ صدوق،امالي صدوق، ناشر: اعلمي، ص514.

سلام، آیا زوار امام حسین (علیه السلام) که برای زیارت حضرت به کربلا مشرف می شوند و کشته می شوند مقام شهید را دارند؟ چه جایگاهی دارند؟ در قیامت چه وضعیتی دارند؟

پاسخ:
به چند نکته توجه کنید:
1. به لحاظ فقهی تفاوت میان شهدای میدان جهاد و کسانی که در راه مأموریت های کاری شهید می شوند این است: شهدای میدان جهاد غسل داده نمی شوند و با همان لباس خونین شان دفن می شوند، اما شهدای در غیر میدان جنگ مثل انسان های دیگر غسل داده می شوند و کفن می شوند و به خاک سپرده می شوند. (1)
2. برای زیارت امام حسین، ثواب ها و برکات و آثار زیادی در روایات اشاره شده است که خارج از این مقال است. البته اعطاء ثواب به مقدار خلوص نیت و عوامل دیگر بستگی داردکه می تواند در زیاده و نقصان آن تأثیر داشته باشد،
درباره کشته شدن کسانی که به زیارت امام حسین می روند، از امام صادق عليه السلام چنین نقل شده است:
" اگر زاير حسين عليه السلام، در راه زيارت او كشته شود با نخستين قطره خون، همه گناهانش مورد بخشايش قرار مى گيرد و سرشت ملكوتى او بسان سرشت پيامبران به گونه اى شست و شو داده مى شود كه از سرشت حيوانى كافران و فاسقان، پاك و پاكيزه و خالص مى گردد؛ همين گونه قلب او شست و شو داده مى شود و هر ناخالص از آن زدوده و لبريز از ايمان مى گردد، و در حالى خدا را ملاقات مى كند كه از همه ناخالصى ها خالص است و شفاعت خاندان و هزاران نفر از برادران دينى اش بدو ارزانى شده است . فرشتگان به همراه جبرييل و فرشته مرگ، نماز او را مى خوانند و كفن و حنوط او از بهشت هديه مى گردد. و آرامگاهش بر او گسترده و نورباران مى گردد.
درى از درهاى بهشت به رويش گشوده مى شود و فرشتگان از بهشت بر او هديه مى آورند و پس از هيجده روز، به ملكوت پر مى كشد و تا آستانه رستاخيز با دوستان خدا همچنان در آنجا خواهد بود.
پس از آغاز برپايى رستاخيز، او نيز سر از خاك بر مى دارد و بار ديگر با پيامبر و على و امامان نور عليه السلام مصافحه مى كند، آنان بشارت كاميابى نجات بدو مى دهند و او را به همراه خود مى بردند تا از حوض كوثر مى نوشد و هر كه را دوست دارد مى نوشاند."(2)
3. هر چند در روایت بالاحضرت می فرماید :"اگر زاير حسين عليه السلام ، در راه زيارت او كشته شود با نخستين قطره خون، همه گناهانش مورد بخشايش قرار مى گيرد" اما این بخشش شامل حق الناس و بيت المال نيست لذا حق الناس حتي از گردن شهيد هم ساقط نمي شود. لذا در جایی که حقوقی نسبت به انسان دیگر پایمال شده، توبه تنها و بدون جلب رضایت کفایت نمی کندبلکه باید رضایت صاحب حق را جلب کرد. چون صاحب حق، دیگری است. البته در مواردی که حق الناس سهوا صورت گرفته تنها باید جبران شود و توبه لازم نیست چون گناهی صورت نگرفته است.
4. اعطاء ثواب به شهید مقدار خلوص نیت و عوامل دیگر بستگی داردکه می تواند در زیاده و نقصان آن تأثیر داشته باشد. لذا همه شهدا د ریک رتبه و دارای یک مقام و ثواب به اندازه مساوی نیستند.
مطالعه کتاب "فضائل و سيره امام حسين - عليه السلام - در كلام بزرگان" تالیف عباس عزيزى در این زمینه مناسب است.
با توجه به آن چه گذشت پاسخ سایر سؤالاتتان نیز روشن می شود. برای اطلاعات بیشتر و نیز مسئله شفاعت و نحوه اعطاء ثواب و ... با همکاران در گروه کلام بخش تلفنی به شماره (09640) تماس بگیرید.

پی نوشت ها:
1. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج1، ص66، مساله 1. استفتائات، ج1، ص79، سوال 191.
2. عباس عزيزى، فضائل و سيره امام حسين - عليه السلام - در كلام بزرگان، فصل 30 ، نکته شماره 814 به نقل از بحارالانوار، ج 101، ص 78.

با سلام من علاقه مند به دانستن کلیه حوادث کربلا و شرح مصیبت های امام حسین (علیه السلام) و خاندانش می باشم. لطفا کتابی در این زمینه به من معرفی کنید که حتی اخبار مربوط به دفن امام حسین را هم در بر داشته باشد. هر چه کتاب کم حجم تر و پربارتر باشد، با توجه به شاغل بودنم، بهتر می باشد. با تشکر خداحافظ

پاسخ:
این که کتابی کم حجم و حاوی تمامی مطالب نهضت عاشورا باشد کمتر یافت می شود، می توانید در این رابطه به کتاب های:
بررسی تاریخ عاشورا، ابراهیم آیتی.
تأمل در نهضت عاشورا، رسول جعفریان.
عبد الرحمن انصاری، تاریخ واقعه کربلاء، قم، عصر غیبت،
لهوف سید بن الطاوس ترجمه ی عقیقی بخشایشی
مراجعه کنید.

این که بعضی می گویند در واقعه ی کربلا کسی به نام رقیه نداریم واصلا امام حسین (علیه السلام) چنین دختری ندارد. آیا درست است؟ دلیل بر رد این مدعا راهم بگویید. باتشکر

پاسخ:
در مدارک معتبر کهن میان فرزندان امام حسین(علیه السلام) نامی از حضرت رقیه برده نشده است. محدث قمی در منتهی الآمال (1) از کامل بهائی نقل کرده است. امام دختری چهارساله داشت. شبی از خواب- در شام- بیدار شد. گفت: پدرم کو. اکنون او را در خواب دیدم. ناراحت و پریشان بود. زنان که نوای این کودک را شنیدند. همه صدا به گریه بلند کردند. سایر بچه ها نیز گریه می کردند. یزید از خواب بیدار شد. پرسید: چه خبر است؟ جریان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برایش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن کودک گذاردند. پرسید: چیست؟ گفتند: این سر پدر توست. چنان ناراحت شد که فریادی زد. از همان ناراحتی مریض گردید و پس از چند روز فوت شد.
این واقعه بنابر قول وقایع الشهور و الایام آیت الله بیرجندی در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در کتاب ریاض القدس می نویسد که روز پنجم صفر بنا به قولی حضرت رقیه خاتون از دنیا رفته و آن طفل کوچک که مرحوم بیرجندی در کتاب وقایع فرموده. به احتمال قوی رقیه بوده است. (2)
روایت فوق نام این دختر را بیان نکرده و از او فقط با تعبیر دخترک چهارساله یاد کرده است.
برای وجود چنین دختری دو شاهد می توان آورد:
شاهد اول: هنگامی که زینب (س) در کوفه با سر بریده امام حسین (ع) مواجه شد. اشعاری سرود که در ضمن آن آمده است: «ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش تهی گردد». (3) که نشان از وجود چنین دختر خردسالی که در فراق پدر بیتاب بوده. دارد.
شاهد دوم: امام حسین (ع) در آخرین لحظات حیات خویش هنگام مواجهه با شمر فرمود:
الا یا زینب یا سکینه! یا ولدی! من ذایکون لکم بعدی؛ الا یا رقیه! یا ام کلثوم! انتم ودیعة ربی. الیوم قد قرب الوعد. (4)
امام نام رقیه را آورده است.
ابن فندق (م 565 ق) نیز در لباب الانساب از رقیه به عنوان دختر امام حسین(ع) یاد کرده است. (5)
شیخ مهدی مازندرانی از حمزاوی نقل کرده که در کتاب نفحاتش گفته: برای امام دختری به نام رقیه بوده که با حسین(ع) از مدینه حرکت کرده. پنج یا هفت سال داشته و سپس به کربلا رسیده. با حلقه اسیران به شام آمده و در شام وفات کرده است.
آقای محمد باقر مدرس می گوید: درباره این دختر امام حسین از مرحوم آیت الله نجفی کتباً و شفاهاً سؤالاتی نمودم. فرمود: ولو مدارک معتبر از وجود چنین دختری ساکت است لکن با وجود این شهرت نمی شود انکار کرد. (6)

پی نوشت ها:
1. محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل‏، ناشر دليل‏،مكان نشر قم‏، سال چاپ: 1379 ش‏،نوبت چاپ: اول‏، ج‏2، ص 1002.
2. حضرت رقیه دختر امام حسین، شیخ علی فلسفی خراسانی، ص5
3. « …یا اخی فاطمة الصغیرة کلمّا فقد کاد قلبها ان یذوبا. بحارالانوار،ج 45،ص 115؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج 2، ص 421.
4. مـوسوعة کلمات الامـام الحسین، معهد تحقیقات بـاقرالعلوم، ص511 ؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 416.
5. لباب الانساب، ابن فندق، بي تا ،ج 1، ص 355.
6. شخصیت حسین، محمد باقر مدرس بستان آباد، ناشر دارالکتب الاسلاميه، ص458.

سلام،

1- محل دفن سر مبارک امام حسین کجاست؟ آیا در حرم کربلاست یا جای دیگری دفن هست؟

2- محل دفن حضرت زینب آیا سوریه هست یا مصر؟ آیا رفتن به سوریه سند محکمی دارد؟ لطفا با سند بفرمایید.

پاسخ1:
در این که سر امام حسین (ع) کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش‌های گوناگونی آورده‌اند تا آنجا که شش قول در این باره گفته شده است.
قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای 381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نما حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهایی و مجلسی این قول را بیان کرده‌اند.
شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می‌نویسند: علی بن حسین (ع) همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین (ع) را به کربلا باز گرداند.(1)
سید مرتضی در این باره می‌گوید: روایت کرده‌اند که سر امام حسین علیه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد.(2)
ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان علهیم‌السلام) توصیه شده است.(3)
ابن نمای حلی نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن می‌توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4)
سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین (ع)، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است.(5)
مجلسی، یکی از وجه‌های استحباب زیارت امام حسین (ع) را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین علیهما‌السلام بیان کرده است. (6) وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره می‌نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7)
برخی اندیشمندان اهل‌ تسنن نیز این قول را بیان کرده‌اند:
ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) در این باره می‌نویسد:
و فی العشرین ردّ راس الحسین (ع) الی مجثمه حتی دفن مع جثته...؛ در روز بیستم (صفر)، سر حسین (ع) به بدنش ملحق و با آن دفن گردید. (8)
قرطبی (متوفای 671 ق) می‌نویسد:
امامیه می‌گویند که سر حسین (ع) پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین می‌نامند. (9)
قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی‌امیه است، چون در آن روز، سر حسین (ع) را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد.(10)
مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه می‌گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11)
قول دوم: در کنار قبر امیرالمومنین (ع)؛ (12)
قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات؛
قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه (س)؛
قول پنجم: دمشق؛
قول ششم: قاهره. (13)
بررسی و تامل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارش‌های تاریخی - چنانکه اشاره شد - این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی‌ و یکم، ص 232؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص‌192 و مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 140.
2. رسائل المرتضی، ج 3، ص 130.
3. مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 85 و مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسی رحمة ‌الله، و منه زیارة الاربعین».
4. نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص 85.
5. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114.
6. مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334.
7. همان، ج 45، ص 145.
8. بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 331.
9. محمد بن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 668.
10. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45.
11. عبدالرووف مناوی، فیض القدیر، ج 1، ص 205.
12. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 84؛ کلینی، الکافی، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85.
13. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامین امینی، همان، ج 6، ص321- 337.
قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر. ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، ص 303 به بعد.
منبع:
مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384، محسن رنجبر . برگرفته از :http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/ImamHoss...
---------------------------------
پاسخ2:
وضع زندگی، محل دفن و چگونه رحلت حضرت زینب (س) روشن نیست. در این خصوص اختلاف نظر وجود دارد:
1ـ قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یک فرسخی دمشق می‌باشد، که الان به نام زینبیه معروف است. اینان بر این عقیده‌اند که چون در مدینه قحطی و تنگدستی شدیدی به وجود آمد و عبدالله جعفر( شوهر حضرت زینب) هرچه داشت، به دیگران بذل و بخشش کرد و دیگر چیزی برای کمک و احسان به دیگران نداشت، ناراحت و در رنج بود که همراه زینب از مدینه به شام رفت و در آن جا درگذشت.(1)
2ـ حضرت زینب در قاهره، پایتخت مصر، مدفون است. بقعه و بارگاه مجلّلی در همان جا به نام حضرت موجود است. اینان بر این باورند که چون حضرت زینب در مدینه مردم را علیه حکومت بنی امیه تحریک می‌کرد، یزید دستور داد که او را از مدینه تبعید نمایند. حضرت مصر را انتخاب کرد. حاکم مدینه او را همراه عدّه دیگری از زنان بنی هاشم به مصر فرستاد. وی همان جا از دنیا رفت. (2)
3ـ حضرت در قبرستان بقیع در مدینه مدفون است. اینان معتقدند که حضرت پس از ورود به مدینه از شام، همراه اهل بیت در همان جا زندگی کرد. در سال 62 در مدینه درگذشت.(3) محققانی چون سید محسن امین (نویسنده اعیان الشیعه) و محلاتی (نویسنده ریاحین الشریعه) و علامه بیرجندی (نویسنده کبریت احمر) همین دیدگاه اخیر را پذیرفته‌اند اما قبری که در شام است و معروف می‌باشد که متعلق به زینب کبری، دختر علی است، متعلق به ام کلثوم، همسر مسلم بن عقیل است که بعد از شهادت حضرت مسلم، با عبدالله جعفر ازدواج کرد یا مربوط به ام کلثوم صغرى یا یکی از زنان اهل بیت است که کنیه او ام کلثوم می‌باشد.(4) اما کسی که در مصر است، زینب دختر یحیى(5) نوه امام سجاد است، یا دختر حسن بن زید، از نوه‌های امام مجتبى(6).
دکتر سید جعفر شهیدی، می‌نویسد:
«پایان زندگانی شیر زن کربلا روشن نیست. مسلّم است که زینب (س) پس ز بازگشت از شام، مدتی دراز زنده نبود، چنان که مشهور است سال شصت و دوم از هجرت به جوار حق رفته است. در کجا؟ مدینه؟ دمشق؟ قاهره؟ هر یک از نویسندگان سیره برای درستی رأی خود، دلیلی و یا دلیل‌هایی آورده است... این زیارتگاه‌ها (شام و مصر) از مصادیق بیوتی است که نام خدا در آن ها به بزرگی یاد می‌شود و دوستداران اهل بیت یا خلوص نیّت فراوان، مراتب ارادت خود را به کسی که آن مزار به نام اوست، بیان می‌دارند و با پیغمبر خود و خانواده او تجدید عهد می‌کنند.»(7)
تفاوتی ندارد که سرانجام سفر زینب(س) عقیله بنی هاشم، به دمشق بوده یا مصر. تفاوتی ندارد که خورشید کجا غروب کرده است. آنچه اهمیت دارد، شعاع آن آفتاب روشنی بخش است که در طول زمان غروب نمی‌کند.به او سلام می‌فرستیم.

پی‌نوشت‌ها:
1. وسیلة الدارین، ص 433؛ سید ابراهیم موسوی زنجانی، ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، تهران، اسلامیه، ج 3، ص 37.
2. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 34.
3. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج 11، ص 63.
4. اعیان الشیعه، ج 11، ص 58.
5. همان، ص 67.
6. ریاحین الشریعه، ج 3، ص34 - 36.
7. زندگانی حضرت فاطمه(ع)، ص 262.

صفحه‌ها