سوالات و شبهات حديثي

رویکرد روایات پیرامون وضعیت مساجد در هنگامه ظهور، می‌تواند ناظر به اشکال در ملکیت، مکان و یا چگونگی ساخت آن‌ها و همچنین رویه‌های تربیتی موجود در آن‌ها باشد.
بررسی روایات تخریب برخی مساجد در دوران ظهور

پرسش:
آیا این درست است که وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه ظهور کند برخی از مساجد را خراب می‌کند؟
 

 

پاسخ:
در روایات حوزه مهدویت، بخشی به اقدامات و شرایط مدیریتی امام عصر عجل الله تعالی فرجه در دوران پس از ظهور اختصاص دارد. این روایات یک تصویر کلی از جامعه مهدوی موعود را ترسیم و سبب امیدواری مؤمنان و منتظران خواهد بود. در این بین، روایاتی نیز وجود دارد که در ظاهر با ویژگی‌های جامعه ایمانی پیش از ظهور تناسبی ندارند؛ مثلاً برخی از مردم که گاهاً به منتظران تفسیر شده‌اند، نسبت به آدابی که حضرت ارائه می‌فرمایند تشکیک و حتی با قرآن به مقابله با ایشان می‌پردازند. تخریب مساجد توسط حضرت نیز موضوعی است که در سال‌های گذشته بر سر زبان‌ها افتاده و این نماد‌ها و نهادهای مهم در جامعه ایمانی امروز را در تعارض با فرهنگ صحیح مهدوی و اسلامی معرفی کرده است. در ادامه این موضوع مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

الف. توجه به وضعیت فیزیکی مساجد
در برخی روایت، برنامه امام عصر عجل الله تعالی فرجه پس از ظهور را ساماندهی وضعیت فیزیکی و ساختمانی برخی مساجد عنوان کرده‌اند مانند: ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ الْقَائِمُ یَهْدِمُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى یَرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ وَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صلی لله علیه و آله إِلَى أَسَاسِهِ وَ یَرُدُّ الْبَیْتَ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ أَقَامَهُ عَلَى أَسَاسِهِ وَ ... . (1) از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند: قائم عجل الله تعالی فرجه مسجدالحرام و مسجد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را تا بناى اولیه آن‌ها تخریب مى‌کند، بیت‌الله را به مکان اصلى خود برگردانده و آن را در بالاى بناى اصلى خود برپا مى‌کند و ... .
پس بر اساس این روایت، یکی از وظایف حضرت، بازگرداندن تغییراتی است که در بناهای مقدس همچون مساجد و اماکن متبرکه ایجاد شده که مهم‌ترین آن‌ها مسجدالحرام و مسجدالنبی است که در طول تاریخ دستخوش تغییرات و سلیقه‌ها شده‌اند. 
در حدیث دیگری تغییرات بنا و مکان قرار گرفت مساجد، سبب تخریب و یا تغییر آن‌ها عنوان شده است: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه-السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه¬السلام دَخَلَ الْکُوفَهَ وَ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَسَاجِدِ الْأَرْبَعَهِ حَتَّى یَبْلُغَ أَسَاسَهَا وَ یُصَیِّرُهَا عَرِیشاً کَعَرِیشِ مُوسَى وَ تَکُونُ الْمَسَاجِدُ کُلُّهَا جَمَّاءَ لَا شُرَفَ لَهَا کَمَا کَانَتْ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَ یُوَسِّعُ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ فَیُصَیِّرُ سِتِّینَ ذِرَاعاً وَ یَهْدِمُ کُلَّ مَسْجِدٍ عَلَى الطَّرِیق‏ ... . (2)
از امام باقر علیه السلام حدیثى نقل شده که حضرت فرمودند: وقتی‌که قائم عجل الله تعالی فرجه قیام کند، داخل کوفه شده و دستور به انهدام چهار مسجد مى‌دهد تا آن‌ها را به پایه اولیه‌شان مى‌رساند. آن‌ها را مانند عریش موسى علیه‌السلام به‌صورت سایبان بازسازى مى‌کند و دیوارهاى مساجد همه مثل زمان رسول خدا صلی‌الله علیه و اله بدون کنگره خواهند شد. راه‌هاى بزرگ و اصلى را تا شصت ذراع وسعت مى‌دهد، هر مسجدى را که سر راه باشد تخریب مى‌کند. بلندمرتبه سازی و اشراف مساجد بر ساختمان‌ها مجاور عاملی است که حضرت نسبت به تخریب آن اضافات اقدام خواهند نمود. همچنین قرار گرفتن مسجد در مسیر عبور و مرور مردم، می‌تواند حاکم قدرتمند اسلامی را نسبت به تخریب آن مجاب کند. 
امیر مؤمنان علیه‌السلام در خطبه‌ای، مجوز دیگری را برای تخریب مسجد معرفی می‌کنند: ... وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِد ... . (3) و خانه جعفر را (که داخل در مسجدالحرام کرده‌اند) به ورثه‌اش بازگردانم و آن قسمت را از مسجد خراب کنم. بر این اساس، غصب املاک  شخصی مردم و ملحق کردن آن به مساجد می‌تواند سببی باشد که حضرت پس از ظهور نسبت به بازگردان آن و تخریب آن قسمت از مسجد اقدام نمایند.

ب. تأکید بر مانعیت در مسیر هدایت
برچیدن موانع هدایت یک اصل مهم در حکومت اسلامی است که سیره معصومان علیهم‌السلام به‌خوبی آن را تبیین کرده است. قرآن در جریان مسجد ضرار چنین می‌گوید: ﴿ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾؛ (4) و [از منافقان] کسانی هستند که بر پایه دورویی و نفاق، مسجدی ساختند برای آسیب رساندن و ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمین گاهی برای [گردآمدن] کسانی که پیش از این باخدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت می‌خورند که ما با ساختن این مسجد جز خوبی [و خدمت] قصدی نداشتیم، ولی خدا گواهی می‌دهد که بی‌تردید آنان دروغ‌گویند.
از آنجا که مکانی به ترویج کفر و ایجاد تفرقه بین مؤمنان تبدیل‌شده، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله مکلف می‌شود آن را تخریب کند هرچند نام آن مکان مسجد باشد. روشن است که این مسجد مشکلات فیزیکی و ساختمانی که در بخش قبلی بیان شد را نداشته و مشکل آن تنها فرهنگی و فکری بوده است. 
مسجد مهم‌ترین مکان و نهاد برای هدایت در بین مسلمانان محسوب می‌شود و اگر در غیر این مسیر حرکت کند، مورد سرزنش خواهد بود مانند آنچه در این روایت آمده است: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه‌السلام قال أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام قَالَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَهٌ وَ هِیَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى... .  (5) از امام صادق علیه‌السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: زمانى بر مردم خواهد گذشت که از قرآن جز نشانى به یادگار نماند و از اسلام جز نامى باقی نخواهد ماند. مردم، خود را مسلمان مى‌خوانند و حال آنکه از همه به اسلام دورترند. مسجدهاى آنان زیبا و آباد است، ولى از هدایت تهى است!
بنابراین حرکت فکری و هدایتی مسجد، مهم‌ترین رکن آن است که اگر چنین نباشد، مکان مسجد نیز دیگر مقدس نخواهد بود. بر همین اساس برخی مساجد در روایات ملعونه نامیده شده‌اند: حَدَّثَنَا ... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: بِالْکُوفَهِ مَسَاجِدُ مَلْعُونَهٌ وَ مَسَاجِدُ مُبَارَکَهٌ فَأَمَّا الْمُبَارَکَهُ فَمَسْجِدُ غَنِیٍّ وَ اللَّهِ إِنَّ قِبْلَتَهُ لَقَاسِطَهٌ وَ إِنَّ طِینَتَهُ لَطَیِّبَهٌ وَ لَقَدْ بَنَاهُ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ وَ لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حَتَّى یَنْفَجِرَ عِنْدَهُ عَیْنَانِ وَ یَکُونَ فِیهِمَا جَنَّتَانِ وَ أَهْلُهُ مَلْعُونُونَ وَ هُوَ مَسْلُوبٌ مِنْهُمْ وَ مَسْجِدُ بَنِی ظَفَرٍ وَ مَسْجِدُ السَّهْلَهِ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ وَ مَسْجِدُ جُعْفِیٍّ- وَ لَیْسَ هُوَ مَسْجِدُهُمُ الْیَوْمَ وَ یُقَالُ دُرِسَ وَ أَمَّا الْمَسَاجِدُ الْمَلْعُونَهُ فَمَسْجِدُ ثَقِیفٍ وَ مَسْجِدُ الْأَشْعَثِ وَ مَسْجِدُ جَرِیرٍ الْبَجَلِیِّ وَ مَسْجِدُ سِمَاکٍ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ بُنِیَ عَلَى قَبْرِ فِرْعَوْنٍ مِنَ الْفَرَاعِنَهِ. (6) امام باقر علیه‌السلام فرمود: در کوفه، مساجدى ملعون و مساجدى مبارک است. مساجد مبارک عبارت‌اند از: مسجد غنى؛ (به خدا سوگند که قبله آن راست و برابر (کعبه) است و سرشت آن پاکیزه که مردى مؤمن آن را بناکرده است و دنیا به پایان نخواهد رسید تا این‌که دو چشمه از آن بجوشد و در کنار آن، دو باغ به وجود خواهد آمد و اهل آن مسجد (که امروز در آن نماز مى‌گزارند) ملعون‌اند و شرف و مبارکى آن مسجد از آنان گرفته شده است.) مسجد بنى ظفر که همان مسجد سهله است. مسجدى که در خمراء است. مسجد جعفى (که جعفى طایفه‌ای از اهل یمن هستند که در کوفه ساکن‌اند و امروز دیگر مسجد آنان نیست و آثار آن برطرف شده است) و امّا مساجدى که ملعون هستند عبارت‌اند از: مسجد ثقیف، مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سماک و مسجدى در خمراء که بر قبر فرعونى بنا شده است. 
در این روایت مسجدی که توسط سازنده مؤمن و نیکو بنا نهاده شده باشد مبارک خوانده شده که می‌تواند شاخصه‌ای برای بانیان مساجد محسوب شود و هرکسی با هر مالی نباید اقدام به ساخت مسجد نماید. در روایت دیگری نیز همین معنا و رویکرد نسبت به برخی مساجد غیر هدایتی بیان‌شده است: ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام نَهَى عَنِ الصَّلَاهِ فِی خَمْسَهِ مَسَاجِدَ بِالْکُوفَهِ مَسْجِدِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیِّ وَ مَسْجِدِ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِیِّ وَ مَسْجِدِ سِمَاکِ بْنِ مَخْرَمَهَ وَ مَسْجِدِ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ وَ مَسْجِدِ تَیْمٍ قَالَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِذَا نَظَرَ إِلَى مَسْجِدِهِمْ‏ قَالَ هَذِهِ بُقْعَهُ تَیْمٍ وَ مَعْنَاهُ أَنَّهُمْ قَعَدُوا عَنْهُ لَا یُصَلُّونَ مَعَهُ عَدَاوَهً لَهُ وَ بُغْضاً لَعَنَهُمُ اللَّهُ. (7)
از امام صادق علیه‌السلام نقل مى‌کنند که فرمودند: امیرالمؤمنین علیه‌السلام از نماز خواندن در پنج مسجد کوفه نهى کرد: مسجد اشعث بن قیس کندى، مسجد جریر بن عبدالله بجلى، مسجد سماک بن محرمه، مسجد شبث بن ربعى و مسجد تیم. حضرت فرمود: وقتى امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مسجد آن‌ها نگاه مى‌کرد مى‌فرمودند: این بقعه تَیْم است و معنایش این بود که آنان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام کناره‌گیرى کردند و از روى عداوت و بغض با او نماز نخواندند، خداى لعنتشان کند.
نگاه و فکر نمازگزاران یک مسجد می‌تواند شاخص خیر و یا شر بودن آن مکان شود و اگر کسانی امام و هادی جامعه را ترک کنند، حتی اگر در مسجد پناه بگیرند، از گمراهی در امان نیستند و این مکان شرافت و قداستی نخواهد داشت.

نتیجه
رویکرد روایات پیرامون وضعیت مساجد در هنگامه ظهور، می‌تواند ناظر به اشکال در ملکیت، مکان و یا چگونگی ساخت آن‌ها و همچنین رویه‌های تربیتی موجود در آن‌ها باشد. همچنین بحث تخریب در همه آن‌ها مطرح نیست، بلکه تأکید بر اصلاح و پیرایش تغییرات نادرست در مساجد است. می‌توان از این موضوع چنین برداشت کرد که اقدامات اصلاحی منجی آخرالزمان حتی شامل مساجد نیز می‌شود و روشن است که دیگر تسامحی در مسائل سطح پایین‌تر صورت نخواهد گرفت و تأکید بر تغییر و اصلاح مساجد اتمام‌حجتی درباره دیگر موضوعات است.

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الغیبه، قم: دارالمعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1411 ق، ص 472.
2. همان، ص 475.
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 59.
4. سوره توبه، آیه 107.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 307.
6. همان، ج 3، ص 489.
7. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 301.

این روایت تنها در کتاب کامل الزیارات نقل شده است اما به دلیل اعتبار بالای منبع آن و صحیح دانسته شدن همه اسناد این کتاب از سوی بزرگان، معتبر به حساب می‌آید.
اعتبار روایت «زیارت کنندگان شب جمعه امام حسین علیه السلام»

پرسش:
در روایات متعددی آمده است که خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبیاء و اوصیاء به زمین می‌آید و امام حسین علیه‌السلام را زیارت می‌کنند. سؤالم این‌که آیا چنین حدیثی معتبر است؟ خداوند چگونه امام را زیارت می‌کند؟
 

پاسخ:
بیشترین فضیلتی که درباره زیارت ائمه علیهم‌السلام در روایات وارد شده، نسبت به زیارت امام حسین و امام رضا علیهماالسلام هست (۱) کیفیت زیارت امام حسین علیه‌السلام ـ به خاطر خصوصیتی که در شهادت ایشان وجود دارد ـ با سایر ائمه علیهم‌السلام متفاوت است. داشتن حالت غم و اندوه و گرسنه و تشنه بودن زائر از آداب مختص به زیارت امام حسین علیه‌السلام است. (۲) زیارت کردن امام حسین علیه‌السلام شب‌های جمعه توسط خداوند و ملائکه و پیامبران یکی دیگر از ویژگی‌های زیارت آن حضرت است که در ادامه، معنای زیارت خداوند متعال و کیفیت آن‌، بیان می‌شود.

1. اعتبار حدیث زیارت خداوند
در کتاب کامل الزیارات در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام به نقل از صفوان جمّال چنین آمده است: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام لَمَّا أَتَى الْحِیرَهَ هَلْ لَکَ فِی قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ وَ کَیْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ یَزُورُهُ فِی کُلِّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ یَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِکَهِ إِلَیْهِ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِیَاءِ- فَقَالَ صَفْوَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَتَزُورُهُ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ حَتَّى تُدْرِکَ زِیَارَهَ الرَّبِّ قَالَ نَعَمْ یَا صَفْوَانُ الْزَمْ ذَلِکَ یُکْتَبْ لَکَ زِیَارَهُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ ذَلِکَ تَفْضِیلٌ وَ ذَلِکَ تَفْضِیل‏(۳)
صفوان جمّال می‌گوید امام صادق علیه‌السلام ـ آن‌ زمان که به حیره عراق آمده بودند، ـ به من فرمود: آیا به زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام می‌روی و آن‌ را زیارت می‌کنی؟ عرضه داشتم: فدایت شوم آیا شما نیز امام حسین را زیارت می‌کنید؟ فرمود: چگونه زیارت نکنم درحالی ‌که خداوند هر شب جمعه با فرشتگان و پیامبران و جانشینان پیامبران ـ درحالی که حضرت محمد با فضیلت ترین پیامبران و ما با فضیلت ترین جانشینان هستیم ـ به قبر امام حسین علیه‌السلام هبوط می‌کنند و او را زیارت می‌کنند. صفوان عرضه داشت فدای شما شوم. پس هر جمعه به زیارت آن‌ حضرت می‌روید تا زیارت پروردگار را درک نمایید؟ فرمود: بله‌ای صفوان بر این پایبند باش تا زیارت قبر حسین علیه‌السلام برای تو نوشته شود و آن‌ ـ زیارت پروردگار ـ فضیلت است.
این روایت از میان منابع کهن شیعی تنها در کتاب کامل الزیارات نقل شده و سند آن به خاطر مجهول بودن «منیع بن حجاج» ضعیف شمرده می‌شود، اما به خاطر اعتبار بالای منبع آن و صحیح دانسته شدن همه اسناد این کتاب از سوی بزرگانی و علمای شیعه، معتبر به حساب می‌آید.

2. کیفیت زیارت خداوند
از آنجا که به عقیده شیعه امامیه، خداوند متعال جسم نیست و فاقد حرکت است معنای زیارت پروردگار تبیین می‌شود. برای کشف شدن کیفیت زیارت خداوند، نخست معنای لغوی و اصطلاحی زیارت بیان می‌شود و پس از آن‌ بیان محدثانی مانند علامه مجلسی و شیخ حر عاملی در ذیل این حدیث درباره معنای زیارت پروردگار آورده می‌شود.
زیارت در نزد برخی از لغت دانان به معنای قصد آمده (۴) و نزد برخی دیگر به معنای روی‌گردانی از یک سمت و میل نمودن به سمت دیگر است (۵) و زائر نیز از این باب است که او هرگاه شخصی را زیارت کند، از غیر آن زیارت شونده روی بر می‌گرداند. (۶) البته معنای دوم، جدای از معنای اول نیست زیرا در میل پیدا کردن به زیارت شونده، همواره قصد وجود دارد (۷) و در اصطلاح عرف بدین معنا آمده است: الزِّیَارَهُ فی العرف: قصد المزور إکراما له و تعظیما له و استیناسا (۸) یعنی زیارت در عرف به معنای قصد کردن مزور ـ زیارت شونده ـ است؛ به خاطر اکرام و بزرگداشت او و انس داشتن به وی. با ملاحظه این معانی و با در نظر گرفتن عدم جسمانیت خداوند متعال، معنای زیارت پروردگار این است که خداوند به امام حسین علیه‌السلام توجه و عنایت دارد.
 علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، در توضیح آن‌ نوشته است: زیارته تعالى کنایه عن إنزال رحماته الخاصه علیه و على زائریه (صلوات‌الله‌علیه) قوله علیه‌السلام و ذلک تفضیل أی زیاره الرب (۹) ترجمه: زیارت خداوند متعال کنایه از نازل کردن رحمت‌های خاص خداوند بر آن‌ حضرت (صلوات‌الله‌علیه) و زائران اوست و منظور امام صادق علیه‌السلام از عبارت «ذلک تفضیل» ـ در انتهای روایت ـ یعنی زیارت پروردگار.
شیخ حر عاملی نیز این روایت را نقل نموده و پس از آن‌ نوشته است: الْمُرَادُ أَنَّ زِیَارَهَ الرَّبِّ لَهُ مَجَازٌ بِمَعْنَى زِیَادَهِ التَّفْضِیلِ لَهُ وَ هُوَ وَاضِح ‏(۱۰) ترجمه: منظور این است که زیارت پروردگار نسبت به امام حسین علیه‌السلام مجاز است به این معنا که خداوند به ایشان تفضیل ـ بخشش ـ بیشتری دارد.
سید هاشم بحرانی حدیثی نقل کرده که خداوند متعال پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام علیه‌السلام را زیارت می‌کند و در توضیح آن‌ نوشته است: «معنای سخن امام علیه‌السلام «تا آنکه خداوند متعال امام حسین علیه‌السلام را زیارت کند» تا آخر روایت، کنایه از نزدیکی شأن امام حسین به درگاه خداوند است و این معلوم است؛ زیرا خداوند سبحان و متعال، جسم نیست و حرکت و سکونت و انتقال یافتن برای او جایز نیست و هیچ مکانی از وجود او خالی نیست؛ منزه و بلند مرتبه است پروردگار جهانیان». (11)
شیخ حر عاملی و سید بحرانی زیارت را به معنای حضور یافتن در محضر مزور ـ زیارت شونده ـ گرفته‌اند و طبق آن زیارت خداوند را کنایه و مجاز دانسته‌اند و این در حالی است که در زیارت ـ گرچه غالباً زائر نزد مزور حضور می‌یابد اما ـ رفتن و حضور یافتن نزد مزور، شرط نیست بلکه قصد کردن از روی بزرگداشت و انس به مزور کافی است؛ البته ممکن است منظور این دو دانشمند از مجاز و کنایه بودن زیارت خداوند، به اعتبار هبوطی است که در روایت به خداوند متعال و فرشتگان و پیامبران و جانشینان نسبت داده شده، زیرا در صورت حمل هبوط خداوند بر معنای حقیقی، جسمیت باری‌تعالی لازم می‌آید و آن‌ هم با ادله قطعی، مردود است، بلکه مراد از هبوط ـ همان گونه که سید بحرانی گفته است ـ نزدیکی جایگاه امام حسین نزد خداوند متعال است که این نزدیکی جایگاه، در قرآن کریم در معراج پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) این گونه بیان شده است: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى*ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى * فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏» (۱۲) یعنی پیامبر در حالی که در افق بالاتر بود سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد تا فاصله او به اندازه دو کمان یا نزدیک تر از دو کمان شد.
ممکن است برخی بگویند: آنچه زیارت خداوند را بعید می‌نمایاند این تصور است که مقام زیارت شونده همیشه بالاتر از زائر است ـ چنانچه در زیارت ائمه علیهم‌السلام این‌ گونه است ـ و خداوند که آفریدگار عالم است چگونه ممکن است زائر مخلوق خود باشد؟ در صورتی که گفته می‌شود با مراجعه به روایات، نادرستی این تصور روشن می‌شود؛ زیرا پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و ائمه علیهم‌السلام همواره به زیارت قبور غیر معصومان توصیه می‌نمودند. (۱۳)

 

نتیجه:
زیارت امام حسین علیه‌السلام دارای ویژگی‌های خاصی مانند هبوط خداوند و فرشتگان و پیامبران و جانشینان پیامبران در شب‌های جمعه بر قبر امام حسین و زیارت آن‌ حضرت است که منظور از زیارت خداوند با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی زیارت و توضیحی که در خود روایت وجود دارد، توجه و عنایت خداوند به امام حسین علیه‌السلام است که از منزلت و جایگاه بالایی نزد خداوند برخوردار است و در زیارت پروردگار، هیچ ‌گونه جسمیت و حضور فیزیکی حضرت حق‌تعالی مورد نظر نبوده است.

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسایل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، مؤسسه آل ¬البیت علیهم‌السلام قم، چاپ اول، 1409 ق. ج 14، ص 562.
 ۲. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دار الکتب الإسلامیه تهران، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 4، ص 587.
۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: عبدالحسین امینی، نجف اشرف، دار المرتضویه، 1356 ق، چاپ اول. ص 113.
۴. فیومى، احمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، دوم، قم، موسسه دار الهجره، 1414 ق. ج 2، 260.
 5. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغه، تحقق: عبدالسلام محمد هارون، اول، قم، مکتب الاعلام الاسلامی‏، 1404 ق.‏ ج 3، ص 36.
 6. همان.
 7. سبحانی، جعفر، الزیاره فی الکتاب و السنه، بی جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 73.
 8. طریحى، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‏، تحقیق: احمد حسینى اشکورى، چاپ سوم، مرتضوی، تهران، 1375 ش. ج 1، ص 305.
 9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، موسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت، چاپ اول، 1423 ق.ج 98، ص 60.
 10. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، همان، ج 14، ص 479.
 11. بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1413 ق، ج 3، ص 464.
 12. سوره نجم، آیه 7-9.
13. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفار، قک: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه‏، 1403 ق، ج‏1، ص:180- 181؛ ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، علل الشرایع، قم: کتاب فروشى داورى‏، 1385 ش، ج 2، ص 439.
 

در روایات متعددی از هزار باب علمی که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین علیه السلام گشوده اند صحبت شده است. منظور از هزار باب علم چیست؟
باز شدن هزار باب علم به روى حضرت علی عليه السلام

پرسش:
روایاتی وجود دارد که فرموده‌اند پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در آخرین لحظات عمر خود سخنی را در گوش امیرالمؤمنین بیان فرمودند که هزاران باب علم برای حضرت باز شد. آیا این روایات معتبر هستند؟ و منظور این روایات چیست و این علوم چه ویژگی داشتند؟
 

پاسخ:
شیعه اعتقاد دارد علم امامان معصوم علیهم‌السلام، علم خدادادی و غیبی بوده و از راه تحصیل و آموزش عادی، حاصل نمی‌شود؛ در روایات اسلامی، چند عامل به‌عنوان منشأ علم امام معرفی‌شده است. کتاب علی علیه‌السلام، الهامات الهی، استنباط از کتاب و سنت و نقل از پیامبر صلی‌الله علیه و آله، به‌عنوان منابع علم امام علیه‌السلام می‌باشند. در مورد نقل از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روایات فراوانی وجود دارد یک دسته از این احادیث، با عنوان «أَلْفَ بَاب» (هزار باب) از آن یاد می‌شود. 
با توجه به سؤال مطرح‌شده، برای رسیدن به پاسخ کامل، جواب را در سه بخش تنظیم می‌کنیم:
بخش اول: بررسی اعتبار روایات.
بخش دوم: بررسی محتوای احادیث و مقصود از آن‌ها.
بخش سوم: ویژگی علوم مطرح شده در این روایات.

الف. بررسی اعتبار روایت
روایاتی که در این موضوع وجود دارد معتبر است زیرا تعداد احادیث به‌قدری فراوان است که برخی از عالمان شیعه مانند علامه محمدتقی مجلسی درباره آن ادعای تواتر (1) نموده‌اند. ایشان دراین‌باره می‌نویسد: «روی متواترا عن العامه و الخاصه أنه قال صلى الله علیه و آله و سلم علمنی ألف‏ باب‏ یفتح من کل باب ألف‏ باب‏ فی مجلس واحد...»؛ به‌صورت متواتر، از اهل سنت و شیعه نقل‌شده که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در یک مجلس برای امیر مؤمنان علیه‌السلام هزار باب از علم گشود که از هر باب، هزار باب گشوده می‌شود؛ (2) ازنظر منبع نیز این روایات در معتبرترین مصادر حدیثی شیعه مانند کافی (3) و بصائر الدرجات (4) نقل شده‌اند.

ب. بررسی مقصود و منظور از احادیث
همان‌گونه که در بخش اول، اشاره شد تعداد این احادیث بسیار زیاد است. در ادامه فقط به متن و ترجمه روایتی که از آن سؤال شده اشاره می‌شود. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَرَضِهِ‏ الَّذِی‏ تُوُفِّیَ فِیهِ ادْعُوا لِی خَلِیلِی-فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَیْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَعْرَضَ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِی خَلِیلِی فَأُرْسِلَ إِلَى عَلِیٍّ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَکَبَّ عَلَیْهِ یُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِیَاهُ فَقَالا لَهُ مَا حَدَّثَکَ خَلِیلُکَ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ؛ (5) رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در بیمارىِ که منجر به رحلت ایشان گردید، فرمودند: «دوستم را نزد من حاضر نمایید، دو نفر از همسران پیامبر صلی‌الله علیه و آله به دنبال پدران خود فرستادند، اما وقتی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به آن‌ها نگاه کرد رو از آن‌ها برگردانید و دوباره فرمودند: دوستم را نزد من حاضر نمایید، دنبال امیر مؤمنان علیه‌السلام فرستادند، وقتی چشم پیامبر صلی‌الله علیه و آله به آن حضرت افتاد، به ایشان توجه نموده و با وی سخن گفت، پس از خروج علی علیه‌السلام از محضر پیامبر صلی‌الله علیه و آله، آن دو نفر ایشان را ملاقات کرده و پرسیدند دوستت با تو چه گفت؟ امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمودند: «برای من هزار باب گشودند که از هر بابى هزار باب گشوده می‌شود».
 با توجه به قواعد فهم حدیث مانند بهره‌گیری از خانواده حدیث، درباره مقصود واقعی متکلم این روایات، سه احتمال به ذهن می‌رسد.
احتمال اول:
منظور از الف باب، قواعد کلی است که احکام جزئی و مسائل فرعی از آن استنباط می‌شود. علامه مجلسی این احتمال را مطرح نموده و می‌نویسد: «و الظاهر أن المراد أنه صلى الله علیه و آله و سلم علمه ألف نوع من أنواع استنباط العلوم‏، یستنبط من کل منها ألف مسأله أو ألف نوع‏...». (6)

احتمال دوم:
منظور از الف باب، آموزش اسم اعظم است که از هر اسمی، هزار یا هزاران موضوع استنباط و استخراج و منشعب می‌شود. عبارت «اسْتُودِعْتُ أَلْفَ‏ مِفْتَاحٍ‏ یَفْتَحُ‏ کُلُّ مِفْتَاحٍ أَلْفَ بَابٍ؛ (7) هزار کلید را برایت ودیعه گذاشتم که هر کلید، هزار باب را می‌گشاید»؛ که در برخی روایات آمده را می‌توان مؤید این احتمال برشمرد. برخی از محققان این احتمال را مطرح نموده‌اند. (8)

احتمال سوم:
سرشاخه هر یک از علوم در اختیار امام قرارگرفته است نه فروعات و جزییات آن، بنابراین، هر یک از این موضوعات کلی، دارای فروعات گستره‌ای است که هر یک از آن‌ها نیز جزییاتی دیگر دارند. روایاتی که در آن عبارت، «عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أُصُولُ‏ الْعِلْم‏»؛ (9) آمده است را می‌توان به‌عنوان مؤید این احتمال آورد.

ج. ویژگی‌های این علوم
بخش سوم سؤال مطرح‌شده، درباره ویژگی‌های این علوم است. بامطالعه این احادیث برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های این علوم بیان می‌کنیم.
1. این‌گونه علم‌آموزی، امری طبیعی و عادی نیست زیرا به‌طور طبیعی امکان انتقال این مقدار از معارف در مدتی کوتاه، امکان‌پذیر نیست.
2. این‌گونه علم‌آموزی، ویژه امیر مؤمنان علیه‌السلام بوده و برای کسی دیگری مقدور نیست.
3. چنان‌که در روایات این باب اشاره‌شده، حضرت امیر علیه‌السلام اجازه بازگو کردن و اطلاع دادن آن به دیگران را ندارد. (10)
4. اینکه کسی بخواهد ظرفیت دریافت الف باب (هزار موضوع علمی) در یک جلسه را داشته باشد، به عنایت و قابلیتی الهی نیاز دارد.
5. محتوای این علوم که در یک مجلس منتقل‌شده نیز مانند روش انتقال آن‌ها، خارج از تصور بشر بوده لذا علوم وحیانی و الهی است. (11)

نتیجه:
در مورد اعتبار روایات «الف باب»، باید گفت این احادیث از معتبرترین روایات شیعه است زیرا هم از جهت، تعداد روایات، هم سند و هم منبع، معتبر هستند. درباره منظور از روایات، نیز احتمالات گوناگونی مطرح‌شده که اشاره به قواعد کلی بودن، اسم اعظم بودن و سرشاخه علوم بودن، ازجمله این احتمالات است. درباره ویژگی‌های این علوم هم می‌توان به خاص امیر مؤمنان علیه‌السلام بودن، غیرعادی بودن و اینکه فهم آن‌ها، خارج از تصوّر بشر است، اشاره نمود.

پی‌نوشت‌ها:
1. متواتر به حدیثی می‌گویند که تعداد ناقلان آن به‌قدری است که فی‌نفسه و بدون نیاز به قرینه دیگری، برای انسان یقین می‌آورد و بدیهی است که قطع و یقین، حجیت آن ذاتی است.
2. مجلسى، محمدتقی بن مقصود على‏، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق/مصحح، موسوى کرمانى، حسین و اشتهاردى على پناه‏، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، چاپ دوم، 1406 ق، ج 1، ص 312.
3. به‌عنوان نمونه رجوع کنید کتاب کافی: «بَابٌ فِیهِ ذِکْرُ الصَّحِیفَهِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَهِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَهَ علیها سلام» و «بَابُ الْإِشَارَهِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین‏ علیه السلام».
4. بصائر الدرجات، «باب فیه ذکر الحدیث الذی علم رسول الله علیا» و «باب فی ذکر الأبواب التی علم رسول الله صلی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السلام».‏
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، کافی، محقق/مصحح، غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 296.
6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏،‏ محقق/مصحح، رسولى محلاتى، سید هاشم، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1404 ق، ج 3، ص 287.
7. مفید، محمد بن محمد، امالی، محقق/مصحح، استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ص 6.
8. قال بعض المحققین: استحفاظهم الاسم الأکبر الذی هو الکتاب الجامع للعلوم الغیر المنفک عن الأنبیاء... ؛ مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏،‏ محقق/مصحح، رسولى محلاتى، سید هاشم، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1404 ق، ج 3، ص 272.
9. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی‌الله علیهم، ‏محقق/مصحح، کوچه‌باغی، محسن بن عباسعلى‏، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، 1404 ق، ص 363.
10. «فَإِنَّهُ قَالَ لَا یَرَى عَوْرَتِی أَحَدٌ غَیْرُک‏...»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی‌الله علیهم، ‏محقق/مصحح، کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، 1404 ق، 308.
11. برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع می‌توانید به مقاله‌ای با عنوان پژوهشی در روایات «الف باب»، اثر محمدتقی شاکر، چاپ‌شده در مجله علوم حدیث، سال هفدهم، شماره چهارم، مراجعه نمایید.

سخن چینی یکی از بدترین گناهانی است که در روابط اجتماعی انسان ها تأثیرات منفی زیادی به جای می گذارد. در روایات علل مختلفی برای آن ذکر شده که به برخی اشاره می شود
ریشه های سخن چینی در بیان روایات

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام، علت و ریشه سخن‌چینی چیست؟
 

پاسخ:
سخن‌چینی از گناهانی است که در روایات به آن اشاره شده است و معصومان علیهم‌السلام همگان را از آن نهی کرده و نتایجی را برای آن بیان نموده‌اند. 
دلایلی و ریشه‌هایی وجود دارد که افراد به این کار قبیح دست می‌زنند. در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، به برخی از این دلایل و ریشه‌ها اشاره شده است. در ادامه مواردی از این روایات بیان خواهد شد:

1. کینه و غضب
مهم‌ترین دلیل اینکه برخی افراد اقدام به سخن‌چینی می‌کنند، دشمنی، عصبانیت و کینه است. متأسفانه کینه‌ورزی و دشمنی می‌تواند انسان را وادار به سخن‌چینی کند تا بخشی از عقده‌های خود را بدین‌وسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند.

در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت‏». (1) بدترین مردم آن کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که به‌سوی سخن‌چینی می‌دود، کسی که بین دوستان جدایی می‌اندازد و کسی که از افراد پاک عیب‌جویی می‌کند.
سخن‌چین می‌تواند با کینه خود روابط بین مردم را خراب کرده و آن‌ها را نسبت به هم بدبین کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی فرموده‌اند: «إِیَّاکَ وَ النَّمِیمَهَ فَإِنَّهَا تَزْرَعَ الضَّغِینَهَ وَ تُبَعِّدُ عَنِ اللَّهِ وَ النَّاسِ». (2) از سخن‌چینى بپرهیز که آن تخم کینه مى‌افشاند و از خدا و مردم دور مى‌گرداند.
بنابراین، کسی که با دیگران دشمنی دارد، سعی می‌کند تا روابط بین افراد را به‌وسیله سخن‌چینی خراب کند و خود این کار نیز باعث پخش و انتشار کینه شده و افراد را از یکدیگر دور می‌گرداند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی دیگر فرموده‌اند: از سخن‌چینى‌ها بپرهیزید که آن‌ها کینه‌ها برجاى مى‌گذارند. (3)

2. ملتزم نبوده به دین
از دیگر عوامل خبرکِشی، بی‌دینی و ملتزم نبودن به دستورات دینی و ضعف ایمان است. در احادیث بسیاری از خبرچینی نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان شده است. متأسفانه کسی که به این روایات ایمان کاملی نداشته و ملزم به دین نیست، به‌راحتی دست به این کار می‌زند. 
در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان‌شده است: «النَّمِیمَهُ شِیمَهُ الْمَارِقِ». (4) سخن‌چینى، خصلتِ شخصِ از دین برون شده است. مطابق لغت، مارق کسی است که از دین خارج شده است. (5) بنابراین، کسی که درک درستی از دین ندارد، دیگر ملزم به خودداری خود از سخن‌چینی نیز نیست و لذا به این کار می‌پردازد.

3. تفرقه‌افکنی و نفاق
از دیگر عوامل سخن‌چینی، نفاق است. منافق کسی است که در مقابل افراد یک رفتار و در پشت سر آن‌ها رفتاری دیگر داشته و  سعی می‌کند بین آن‌ها تفرقه‌افکنی کند. 
در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام درباره این موضوع چنین روایت شده است: «الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِیَ بِبُعْدِهِ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ یَأْتِی بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَهِ شَبِیهاً بِالشَّرِیعَهِ وَ هُوَ لَاغٍ بَاغٍ لَاهٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِیهَا وَ عَلَامَهُ النِّفَاقِ ... الْحَثُّ عَلَى النَّمِیمَهِ». (6) منافق به دورى از رحمت خداوند راضى شده است زیرا او کارهایی مى‏کند که با ظاهر شریعت سازگارى دارد، اما در باطن و واقع، او با احکام خداوند بازى مى‏کند و آن‌ها را به مسخره گرفته است، منافق در کارهاى خود بیهوده ‌کار مى‏کند و به آن دلبستگى ندارد و درنتیجه یاغى به شمار مى‏رود. علامت نفاق این است که‏ در سخن‏چینى اصرار مى‏ورزد.

4. دروغ‌گویی و پرگویی
سخن‌چینی می‌تواند از گناهان زبان مانند دروغ‌گویی نیز نشأت بگیرد. کسی که همواره دروغ می‌گوید به‌مرور به گناه سخن‌چینی نیز مبتلا می‌شود. امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره فرموده‌اند: «أَمَّا عَلَامَهُ الْکَذَّابِ فَأَرْبَعَهٌ إِنْ قَالَ لَمْ یَصْدُقْ وَ إِنْ قِیلَ لَهُ لَمْ یُصَدِّقْ وَ النَّمِیمَهُ وَ الْبَهْت‏». (7) علامت دروغ‌گو چهار چیز است: خود راست نگوید، دیگران را راست‌گو نپندارد، سخن‏چینى کند و تهمت زند.
در بسیاری از موارد، نمّام با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و درست کارانه، اخبار نادرست خود را منتشر و موجب اختلاف بین افراد می‌شود. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان شده است: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ وَاشٍ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِین‏». (8) گفته‌هاى هیچ سخن‌چینى را زود باور مکن، اگرچه در لباس خیرخواهان باشد. بنابراین گاهی فرد به‌ظاهر می‌خواهد خبری خیرخواهانه به دیگران انتقال دهد؛ اما درواقع در حال سخن‌چینی و پخش کردن اخبار دیگران است.
گاهی نیز سخن‌چینی ریشه در پرگویی افراد دارد و قصد سخن‌چین، دروغ‌گویی نیست. متأسفانه برخی عادت به زیاد حرف زدن دارند و لذا این عادت بد آن‌ها موجب پخش کردن اخبار شده و منجر به سخن‌چینی نیز می‌گردد. در روایتی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره دوری از سخن‌چینی حتی در سخنان راست فرموده‌اند: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَهُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر». (9) یا على: راست‌گوئی در سه جا زشت است: سخن‏چینى، نقل عمل ناپسند زن براى شوهر و تکذیب کسى که از انجام عمل خیرى به‌دروغ خبر مى‏دهد.
بنابراین، سخن‌چینی حتی چنانچه دروغ نباشد و سخنی واقعی باشد و به‌ظاهر از روی خیرخواهی نیز باشد، کاری ناپسند و نادرست است. در حدیثی دیگر نیز چنین بیان‌شده است: مردى نامه‏اى به امیرالمؤمنین علیه¬السلام داد که در آن از فردی دیگر سعایت و بدگوئى‏ کرده بود. حضرت آن مرد را فراخواند و فرمودند: اى فلان اگر راست گفتى با تو دشمن خواهیم شد و اگر دروغ است کیفرت دهیم و اگر خوب‌گوئی (عذرخواهى کنی) از تو درگذریم گفت بلکه درگذر از من اى امیر مؤمنان. (10)
بنابراین، سیره حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز بر این بوده که ایشان به بدگویی و سخن‌چینی دیگران اهمیتی نمی‌دادند.

نتیجه:
سخن‌چینی یکی از کارهای ناپسندی است که در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام از آن نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان‌شده است. مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، از دلایلی که متأسفانه برخی افراد به این کار دست می‌زنند، کینه‌ورزی است. با توجه به اینکه در معارف دینی، اذیت کردن دیگران و اشاعه اخبار کذب و به هم زدن روابط کاری، ناپسند دانسته شده است، ملتزم نبودن به دستورات دینی نیز می‌تواند در پدید آمدن چنین عملی مؤثر باشد. همچنین نفاق و دروغ‌گویی نیز از دیگر عواملی است که مطابق احادیث، از علت‌ها و ریشه‌های چنین عملی دانسته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق‏، بی‌تا، ص 462.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش‏، ص 96، ح 2217.
3. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 14.
4. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏1، ص 227، ح 900.
5. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، تهران: مرتضوى‏، 1375 ش‏، ج‏5، ص 235.
6. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، محقق / مصحح: ندارد، مصباح الشریعه، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 144.
7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 22.
8. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج‏6، ص 301، ح 10327.
9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 9.
10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏7، ص 78، ح 1.
 

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پر می کند.

 پرسش:

متأسفانه در زمان ما برخی از خانم‌ها رعایت نمی‌کنند و در منزل و حتی مکان‌های عمومی بدون رعایت پوشش مناسب ظاهر می‌شوند، بر اساس روایات، آیا نگاه کردن به این افراد گناه است و عواقب اُخروی دارد؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از موضوعات اجتماعی مهمی که در اسلام بر آن تأکید فراوان شده، موضوع حفظ حجاب است. اهل‌بیت علیهم‌السلام همواره کوشیده‌اند تا به زنان و مردان این احکام را گوشزد کرده و آن‌ها را از آثار و عواقب رعایت نکردن آن آگاه بخشند.

متأسفانه برخی افراد بدون توجه به این حکم الهی، حجاب اسلامی خود را خوب رعایت نمی‌کنند. همین کار سبب می‌شود که بعضی از افراد نیز با نگاه به افراد بدحجاب و بی‌حجاب، خود را گرفتار گناه کنند. در ادامه برخی سفارش‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام در مذمت نگاه به نامحرم و همچنین برخی مصادیق نگاه به نامحرم بیان خواهد شد.

1. مذمت نگاه به نامحرم

در اسلام پوشش و حجاب در برابر نامحرم، یکی از مسائلی است که به آن اهمیت داده شده است. البته به‌ طرف مقابل نیز توصیه کرده که چشم خود را از نگاه به نامحرم ببندند؛ در صورتی که هرکسی این دو امر الهی را رعایت نکند دچار عواقبی در دنیا و آخرت خواهد شد. مثلاً در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ؛ (1)

کسی که چشمش را از حرام پُر کند، خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پُر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کند و از کارش برگردد.

مطابق این حدیث، نگاه به نامحرم موجب عذاب الهی خواهد بود. برخی فکر می‌کنند که نگاه به نامحرم فقط از مردان ناپسند است درصورتی‌که چنین چیزی صحیح نیست و هر یک از مرد و زن باید از نگاه خود محافظت نمایند. در حدیث دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏؛ (2)

خشم خداوند عزوجل فزونى می‌گیرد بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

بنابراین نگاه به نامحرم مطابق روایات کاری ناپسند است، فرقی ندارد این نگاه از سوی زنان باشد و یا مردان.

در بخش دیگری از این حدیث آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَیْهِ مِنِ امْرَأَهٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِمَسَامِیرَ مِنَ النَّارِ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار؛(3)

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام به زنی پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پرکرده و از آتش انباشته می‌سازد تا حساب مردم به پایان رسد، آنگاه فرمان می‌دهد که او را به آتش جهنم برند.

بنابراین مردان و زنان باید چشم‌هایشان را از نگاه به نامحرم حفظ کنند تا دچار عذاب و قهر خداوند نگردند.

اما این نگاه تعریف و حدی دارد. در حدیثی آمده است:

سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ مِنَ الْمَرْأَهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفُّ وَ مَوْضِعُ السِّوَار. (4)

از امام کاظم علیه‌السلام سؤال شد که مرد تا چه اندازه می‌تواند به زن نامحرم نگاه کند، حضرت فرمودند صورت و کف دست و محل دستبند. (تا مچ)

پس برای مردان، حد دیدار با نامحرم، به همین اندازه است و دیدن سایر اعضای بدن نامحرم اشکال دارد. برای زن نیز دیدن قسمت‌هایی از بدن مرد که باید پوشیده باشند اشکال دارد. (5)

2-نگاه به موی زن نامحرم

متأسفانه در دوران کنونی برخی بانوان بدون توجه به مسئله حجاب، بخشی از موی خود را بیرون می‌گذارند. این کار مطابق احادیث کاری ناپسند است؛ اما مردان نیز باید سعی کنند از نگاه به این زن‌ها خودداری کنند در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است: «نگاه کردن به موهاى زنان پوشیده و بانوان شوهردار و غیر ایشان حرام است زیرا این نگاه مرد را تهییج و تحریک نموده و تهییج شخص را به فساد و چیزى که حلال و پسندیده نیست مى‏کشاند و همچنین است حکم غیر مو که نگاه مرد به آن‌ها حلال نیست». (6)

همچنین در روایتی از حضرت امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده است: یکی از جوانان مدینه با یکی از زنان مدینه روبرو شد، در آن زمان زنان روسری خود را به پشت گردن می‌انداختند، وقتی‌که آن زن از کنار این جوان گذشت، به آن زن خیره شد و از پشت سر به او نگاه می‌کرد، این جوان در پی او راه افتاد و داخل کوچه‌ای شد و در حال راه رفتن، استخوان یا شی‌ء ای که از دیوار بیرون زده بود، به او اصابت کرد و زخمی شد؛ او پیش خود گفت: باید خدمت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله برسم و داستان را برای ایشان بگویم؛ آن جوان نزد پیامبر آمد و داستان را تعریف کرد، در این حال جبرئیل نازل شد و آیه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُون‏﴾؛ را برای پیامبر آورد. (7)

معنای این آیه چنین است:

به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه‌تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه است.

بنابراین نگاه به موی نامحرم از کارهایی است که مورد نهی خداوند و معصومان علیهم‌السلام است. در این کار فرقی بین نگاه کردن به زنان در خیابان و محیط‌های اجتماعی و یا در منزل و همچنین قوم‌وخویش و غریبه نیست. به‌عنوان‌مثال در روایتی چنین نقل‌شده است:

احمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب امام رضا علیه‌السلام است می‌گوید از ایشان سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهرزنش نگاه کند؟ فرمود نه مگر اینکه از زنان سالخورده باشد. گفتم پس خواهرزن و بیگانه یکی است؟ فرمود بلی. (8)

البته باید دقت داشت که نگاه به موی برخی زنان نامحرم اشکال ندارد. به‌عنوان‌مثال نگاه به موی زنان کافر و نگاه به بانوانی که مسن هستند، اشکالی ندارد. در ادامه همین روایت آمده است:

به امام علیه‌السلام گفتم (در مورد نگاه به زن سالخورده) چقدر برای من جایز است نگاه کنم؟ فرمود به موی او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او می‌توانی نگاه کنی. (9)

3-نگاه به اندام‌های نامحرم

متأسفانه گاهی نگاه حرام از این هم جلوتر رفته و افراد به اندام‌ها و اعضاء شخصی دیگران نیز نگاه می‌کنند. با توجه به گسترش فضای مجازی در دوران حاضر و بی‌بندوباری‌هایی که در این زمینه وجود دارد، لازم است حرمت و ناپسندی این موضوع هر چه بیشتر ارائه و تبیین شود. در حدیثی آمده است:

لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ. (10)

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (11)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

باید دقت داشت که منظور از عورت هر اندامی است که آشکار بودن آن مورد مذمت و زشت است. (12) بنابراین دیدن هر عضوی از بدن نامحرم ناپسند است و این نهی در اعضا جنسی مضاعف و حرمت بیشتری دارد.

در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله درباره عواقب نگاه به اعضای بدن نامحرم آمده است:

هر که به خانه همسایه‏اش نگاه افکند و شرمگاه مرد یا موى زنى را ببیند یا قسمتى از اعضاى بدن آن زن را مشاهده کند، بر خداوند است که او را با منافقانى که در دنیا در پى عیوب مردم بودند وارد دوزخ نماید و از دنیا نرود تا اینکه خداوند او را رسوا گرداند. (13)

4-نگاه شهوت‌انگیز به نامحرم پوشیده

متأسفانه برخی بانوان برای پوشش خود از لباس‌های چسبان و اندام نما استفاده می‌کنند. اهل‌بیت علیهم‌السلام از چنین عملی نهی کرده‌اند. (14) مطابق احادیث، نگاه کردن به اعضاء پوشیده نامحرم نیز به‌قصد شهوت کاری غیراخلاقی است.

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏. (15)

مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

در روایتی دیگر ابو بصیر به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: اگر در راه زنى از کنار مردى بگذرد آیا جایز است به پشت او بنگرد؟

حضرت فرمودند: قَالَ أَ َسُرُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یُنْظَرَ إِلَى أَهْلِهِ وَ ذَاتِ قَرَابَتِهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِکَ؛ (16)

حضرت فرمود: آیا کسى از شما دوست دارد مردى اجنبى به همسر او، یا زنى از بستگانش نظر افکند؟ عرض کردم: نه فرمود: براى مردم همان را بخواه و بهمان راضى باش که براى خود مى‌خواهى و راضى هستى.

بنابراین مطابق احادیث، نگاه با شهوت به نامحرم پوشیده نیز اشکال دارد و علاوه بر آثار منفی در دنیا، عواقبی را نیز در آخرت به دنبال خواهد داشت.

نتیجه:
مطابق احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نگاه کردن به نامحرم کاری ناپسند است. در این نگاه فرقی بین نامحرمی که در خیابان یا منزل حضور دارد نیست. در روایات معصومان علیهم‌السلام موارد جایز و ممنوع نگاه به نامحرم ذکر شده است.

مطابق این احادیث، نگاه به موی نامحرم کاری ناشایست است. همچنین نگاه به اندام‌های کسی که محرم انسان نیست نیز کاری نادرست است. همچنین روایات بیانگر این نیز هستند که نگاه با شهوت به زنان پوشیده نیز اشکال دارد.

کلیدواژه:

نگاه به نامحرم، حیاء، بی‌حجابی، روایات حجاب، پوشش.

پی‌نوشت‌ها:
1. الأمالی، ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏، ص 429، ح 1.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 286.

4. عریضى، على بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکات‌ها، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1409 ق‏، ص 219، ح 487.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362 ش‏، ج‏2، ص 630.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378 ق‏، ج‏2، ص 97.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 521.

8. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1413 ق‏، ص 363، ح 1300.

9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد همان، ص 363.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 9، ح 4968.

12. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، محقق / مصحح: خسروى حسینى، غلامرضا، تهران: مرتضوی‏، 1374 ش‏، ج‏2، ص 670.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 282.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 519.

15. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

16. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 19، ح 9472.

کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است.

پرسش:

در این دنیا افرادی به دنبال چشم‌چرانی و نگاه به نامحرم هستند، از سوی دیگر افرادی نیز وجود دارند که کاملاً مواظب هستند که نگاه حرام به نامحرم نداشته باشند. در روایات چه آثار و پیامدهایی برای این دو دسته افراد ذکرشده است؟

پاسخ:
مقدمه
هر عمل انسان، آثار و نتایجی به دنبال دارد. کارهای خوب، آثاری مثبت برای زندگی دنیوی و اخروی شخص رقم می‌زند و کارهای بد نیز نتایجی منفی برای شخص ایجاد خواهد کرد. یکی از کارهایی که در احادیث از آن نهی شده، نگاه به نامحرم است. انجام و یا ترک این عمل نیز مطابق روایات دارای آثاری است. در این نوشتار برخی از آثار مثبت کنترل چشم از نگاه به نامحرم بیان می‌شود و در ادامه برخی از پیامدهای گناه نگاه به نامحرم نیز اشاره خواهد شد.

الف: آثار کنترل چشم از نگاه ‌به نامحرم

کسی که در موقعیت نگاه به نامحرم قرار می‌گیرد، اگر بداند که خودداری او از چنین نگاه گناه‌آلود چه آثاری می‌تواند برایش داشته باشد، قطعاً در خود داری و ترک گناهش تشویق خواهد شد. در ادامه برخی از آثار نگاه نکردن به نامحرم بیان می‌شود.

1- راحتی قلب

 یکی از آثار فروبستن چشم از نامحرم، راحتی و آسودگی قلب است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛ (1) هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت می‌شود».

2- چشیدن شیرینی طاعت

 یکی از درخواست‌های بندگان مؤمن از درگاه الهی، چشیدن شیرینی اطاعت و بندگی خداوند است. چشم برداشتن از نامحرم یکی از راه‌های رسیدن به این مقام است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره می‌فرمایند:

النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ. (2)

نگاه (حرام) تیری از تیرهای شیطان است و کسی که براثر خوف الهی از نگاه حرام خودداری کند، خداوند به او ایمانی عطا نماید که شیرینی و لذت آن را در قلب خود احساس کند.

3- رسیدن به ایمان

همچنین رسیدن به ایمان و آرامش نیز از دیگر فواید نگاه نکردن به نامحرم است. در حدیثی از امام صادق

 علیه‌السلام آمده است:

النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ. (3)

نگاه به (نامحرم) یکی از تیرهای زهرآلود شیطان است، هرکس به خاطر خدای بزرگ و بلندمرتبه، نه به خاطر غیر او، آن را ترک نماید در پی آن خداوند آرامش و ایمانی به او ارزانی فرماید که طعم آن را بیابد.

حضرت در حدیثی دیگر نیز می‌فرماید: «هیچ غنیمتی مانند غنیمتی که آدمی از راه کنترل چشم به دست می‌آورد نیست، زیرا دیدگان از نگاه به نامحرم فروبسته نمی‌شود جز آنکه در قلب او عظمت و جلال الهی مشاهده می‌شود». (4)

پس ایمان فرد با ترک این حرام می‌تواند به‌جایی برسد که عظمت الهی و بزرگی او را در زندگی خود مشاهده نماید.

4- سرفرازی در قیامت

برپایی قیامت یکی از اعتقادهای مسلمانان است؛ از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است که:

کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ غَیْرَ ثَلَاثٍ عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ. (5)

هر چشمى روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد و چشمى که از ترس خدا گریان شود و چشمى که از محرمات خدا بسته شود.

بنابراین اثر دیگر این کار، سرفرازی و عدم پشیمانی و گریه در روز قیامت است.

پس با توجه به روایات بیان شده، کسی که از نامحرم چشم می‌پوشد، آرامش درونی، درک شیرینی طاعت و ایمان و سرفرازی در قیامت را به دست خواهد آورد. همچنین همسری حورالعین در بهشت از دیگر آثار چشم‌پوشی از نامحرم است که در روایات به آن اشاره شده است. (6)

ب: نتیجه نگاه کردن به نامحرم

در کنار دانستن آثار نگاه نکردن به نامحرم، افراد باید حواسشان به عواقب این کار نیز باشد. این دو دانسته، می‌تواند همانند دو بال انسان را از گرداب این گناه و نتایج پس از آن نجات بخشد. در ادامه برخی از آثار نتایج نگاه به نامحرم بیان می‌شود:

1- مورد هجمه شیطان

در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام ذکرشده که نگاه حرام تیر سمی از تیرهای ابلیس است «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ». (7) خاصیت تیر سمی این است که علاوه برزخمی که براثر برخورد آن تیر به انسان می‌رسد، در ادامه نیز موجب مرگ آرام و تدریجی فرد می‌شود. نگاه حرام نیز چنین خاصیتی دارد و علاوه بر تخریب روح معنویت انسان در همان لحظه، باعث درگیری ذهنی افراد نیز شده و حتی قوه شهوت انسان را فعال کرده تا جایی که باعث گناه بعدی می‌شود. همچنین زهر این تیر می‌تواند به‌تدریج دل را میرانده و معنویت او را از بین ببرد.

2- از بین رفتن عاقبت‌اندیشی

یکی دیگر از نتایج نگاه کردن به نامحرم، از بین رفتن قوه عاقبت بینی است. متأسفانه کسی که چشمش به دیدن نامحرم عادت کند، از عاقبت کار نمی‌ترسد و گرفتاری‌های پیش رو را نمی‌بیند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَه. (8)

هرگاه چشم، شهوت بین شود، دیده عاقبت بینیِ دل، کور شود.

3- مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان

در روایات آمده کسی که به عورت و اندام‌های نامحرم نگاه کند، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه وآله قرار می‌گیرد:

«لَعَنَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ»؛ (9) پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در برخی روایات ذکر شده که حتی ملائکه به لعنت چنین فردی می‌پردازند.

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (10)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

4- قبول نشدن نماز

در برخی احادیث ذکر شده که نگاه به نامحرم موجب قبول نشدن نماز فرد می‌شود: «مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏»؛ (11) مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

البته قبولی نشدن نماز با بطلان آن تفاوت دارد؛ با توجه به این روایت، ‌یکی از شرط‌های اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسئله «چشم‌پوشی از نگاه به نامحرم» است.

5- حبط عمل

سوختن و از بین رفتن اعمال از دیگر آثار نگاه به نامحرم است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین روایت‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏.(12)

خشم خداوند عزوجل زیاد است بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

6- افتادن در بلاها و هلاکت و آتش

مطابق روایات عاقبت کسی که نگاه به نامحرم می‌اندازد جز افتادن در فتنه و بلاها، (13) هلاکت (14) و در آخر آتش نخواهد بود. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِع‏. (15)

کسی که چشمش را از حرام پر کند، خداوند چشم او را در قیامت از آتش پر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کرده و برگردد.

نتیجه:
کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است. کسی که توفیق ترک این حرام را پیدا می‌کند از آثاری همچون راحتی قلب، چشیدن شیرینی طاعت، رسیده به مرحله ایمان و سرفرازی در قیامت بهره‌مند خواهد شد. در مقابل کسی که به این حرام توجه ننموده و در زندگی مرتکب آن می‌شود، تبعاتی دامن‌گیرش خواهد شد. او به خاطر این عملش موردحمله شیطان قرار خواهد گرفت، حس عاقبت‌اندیشی او کور خواهد شد، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان قرار می‌گیرد و نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود. همچنین اعمال او حبط شده و می‌سوزد و در نهایت نیز در گرداب بلاها قرارگرفته و در آتش سوزانده خواهد شد.

کلیدواژه:

نگاه حرام، نگاه به نامحرم، نگاه به بی‌حجاب، آثار نگاه حرام.

پی‌نوشت‌ها:
1. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دارالکتاب الإسلامی‏، ص 663، ح 1467.

2. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 145.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 18، ح 4969.

4. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، مصباح الشریعه، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 9.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 80، ح 2.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏3، ص 474، ح 4656.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 12.

8. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، همان، ص 285، ح 89.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

10. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 9، ح 4968.

11. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 18، ح 4970.

14. همان، ج‏3، ص 474، ح 4658.

15. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏. ص 429، ح 1.

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا علیه‌السلام نوشته‌شده است؛ اما نسخه‌های امروزی این کتاب دارای اختلاف و شبهاتی است.
رساله ذهبیه و امام رضا علیه السلام

پرسش:

در مباحث طبی که امروزه در فضای مجازی مطرح می‌شود برخی مطالب به امام رضا علیه‌السلام نسبت داده می‌شود و گفته می‌شود که حضرت در کتابی به نام رساله ذهبیه فرموده‌اند. سؤال این است که آیا کتاب نام‌برده شده، معتبر است و اصلاً متعلق به امام رضا علیه‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

روایات طبی بخش قابل‌توجهی از میراث حدیثی شیعه به شمار می‌رود. ابتلای مردم به بیماری‌ها و مشکلات جسمی، سبب مراجعه و اشتیاق بیشتر نسبت به این دسته از روایات شده است. بر اساس همین نیاز و رغبت، برخی کتاب‌ها مانند «طب النبی» و یا «طب ال ائمه» تنها به روایات این موضوع اختصاص‌یافته‌اند. البته روایات بهداشتی، پیشگیری و درمانی در دیگر منابع حدیثی نیز وجود دارند. یکی از منابعی که به مطالب طبی پرداخته، کتاب «طب الرضا» یا «رساله ذهبیّه» است که در ادامه ، اعتبار این کتاب بیشتر موردبررسی قرار خواهد  گرفت.

الف) جریان تألیف کتاب

علامه مجلسی ماجرای تألیف رساله ذهبیه را در کتاب بحارالانوار، به‌صورت تفصیلی منعکس کرده است. بر اساس این گزارش، روزی تعدادی از طبیبان مشهور و صاحب‌نظر در مجلس مأمون که در شهر نیشابور برقرارشده بود، گرد هم آمده و درباره اصول صحت بدن، خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، طبع و مزاج‌های انسانی بحث می‌کردند. امام رضا (علیه‌السلام) که در این جلسه حاضر بودند، سکوت اختیار کرده و در بحث آنان مشارکت نمی‌کردند که مأمون از حضرت خواست، نظر خودشان را درباره این مباحث مطرح کنند. حضرت فرمودند که دراین‌باره اطلاعاتی دارم که باتجربه، آزمایش و دانش گذشتگان، آن‌ها را به دست آورده‌ام و قصد دارم آن‌ها را در مجموعه‌ای گرد آورم. پس‌ازاین جلسه، مأمون برای کاری ضروری، باعجله راهی بلخ شد، اما ازآنجا نامه‌ای به حضرت نوشت و درخواست کرد که حضرت آن مطالب را که فرمودند، مکتوب نمایند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز در پاسخ به درخواست مأمون، این رساله را نوشتند. (1)

گفته‌شده که پس‌ازاینکه مأمون از دیدن مطالب این کتاب بسیار شگفت‌زده شد، دستور داد تا آن را با آب‌طلا بنویسند؛ به همین خاطر به رساله «مذهبه» یا «ذهبیه» به معنای رساله طلایی مشهور شد. (2)

ب) نظریه اعتبار رساله

بر اساس جریان تألیف این کتاب و طریق‌ها و اسنادی که برای آن گفته‌شده، (3) تردید و اختلافی در صدور این کتاب و انتساب آن به امام رضا (علیه‌السلام) وجود ندارد . سه طریق نیز برای این کتاب بیان‌شده که برخی از پژوهشگران، تردیدهای سندی آن را وارد و صحیح ندانسته و دست‌کم یک طریق معتبر را برای آن ثابت و بدون خدشه می‌دانند. (4) نسخه‌های خطی که از روی نسخه اصلی نوشته‌شده‌اند، با زمان امام رضا (علیه‌السلام)، فاصله چند قرنی دارد ، اما بااین‌حال توجه شارحان و مترجمان گذشته، به این کتاب قابل‌توجه بوده است.

ج) نظریه عدم اعتبار رساله

در مقابل، برخی پژوهشگران با پذیرش اصل انتساب کتاب به امام رضا (علیه‌السلام)، سند و طریق این کتاب را دچار خدشه می‌دانند. افزون بر این، وجود مشکلات متنی و محتوایی در کتاب نیز بخشی از دلیل عدم اعتبار این کتاب دانسته شده است. نکاتی مانند مشابهت عبارات کتاب به متن‌های طبی رایج در دوره امام رضا (علیه‌السلام) که با اعجاب مأمون ناسازگاری دارد ، تکیه امام بر آزمایش و تجربه که با علم الهی معصوم تعارض دارد و یا وجود برخی توصیه‌ها که مبتنی برای خوردن یک‌چیز حرام است و ... (5) انتساب متن موجود به امام معصوم (علیه‌السلام) و مطابقت آن را با نسخه اصلی، سخت نموده است.

نتیجه:

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا (علیه‌السلام) نوشته‌شده است؛ اما با توجه به نسخه‌های امروزی این کتاب که دارای اختلافات و شبهاتی است، شاید نتوان ارتباط بین آن‌ها را برقرار دانست و آنچه امروزه در دسترس است را همان کتاب امام رضا (علیه‌السلام) دانست. بر همین اساس همه آنچه در این کتاب وجود دارد را نمی‌توان حدیث و سنت معتبر دانست بلکه راهکار برخورد با این نوع مطالب، عرضه به دیگر روایت و معارف دینی است که در صورت مطابقت و سازگاری، می‌توان به مفاد آن‌ها عمل کرد. برای آگاهی بیشتر می‌توان به مقاله «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه» نوشته آقای سید محمدکاظم و هادی نصیری و یا « تردیدهای آشکار و نهان علامه مجلسی درباره اعتبار رساله ذهبیه» تألیف آقای احمد عابدی، جعفر نکونام و هادی نصیری و یا مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه» جواد فتحی اکبرآبادی مراجعه نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: مجلسی، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعی از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 59، ص 307.

2. رجوع کنید: طبّ الرضا (علیه‌السلام)، علی بن موسی، امام هشتم (علیه‌السلام)، ترجمه امیر صادقی‏، تهران: معراجی، چاپ ششم، 1381 ش، ص 14.

3. شیخ طوسی، الفهرست، قم: کتاب‌خانه محقق طباطبائی، چاپ اول، 1420 ق، ص 413.

4. جواد فتحی اکبرآبادی، مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه»، مجله علوم حدیث تطبیقی، شماره 15، پاییز و زمستان 1400.

5. سید محمدکاظم طباطبایی و هادی نصیری «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 63، بهار 1391.

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. اهل‌بیت علیهم‌السلام مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها را حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده اند.
جایگاه حضرت معصومه سلام‌الله علیها

پرسش:

جایگاه و شخصیت حضرت معصومه سلام‌الله علیها در میان اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه است؟

پاسخ:

مقدمه:

حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام فرزند امام موسی کاظم و خواهر امام رضا علیهما‌السلام هستند. در سفری که ایشان برای دیدار با امام رضا علیه‌السلام داشتند، در شهر قم، به جهت شدت بیماری وفات یافتند. حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون هستند و قبر ایشان زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت علیهم‌السلام است. ائمه علیهم‌السلام نسبت به این بانوی بزرگوار، نگاه ویژه‌ای داشتند و در روایات، فضائل بسیاری از این شخصیت به چشم می‌خورد. در ادامه برخی از فضائل و ویژگی‌های ایشان بر اساس ادله روایتی ارائه می‌گردد.

پاسخ:

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها در بین فرزندان امام کاظم علیه‌السلام (به غیر از امام رضا علیه‌السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ برخی از این ویژگی‌ها در بین امامزاده‌ها منحصر در ایشان و چند نفر دیگر است که در نوشته پیش رو به آن اشاره خواهد شد.

1. فرزند رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

حضرت معصومه سلام‌الله علیها فرزند بلافصل امام کاظم علیه‌السلام و از نوادگان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شوند؛ بنابراین اولین فضیلت و منقبت حضرت معصومه علیهم‌السلام، این است که وی از فرزندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در بخشی از زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم:

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏. (1)

2. دارای لقب معصومه

نام ایشان فاطمه است؛ اما در بین مردم به معصومه شناخته شده هست. معصومه زنی است که از انجام اشتباه مصون است و اهل‌بیت علیهم‌السلام را از این جهت معصوم می‌نامیدند که از گناهان مبرا بودند. با جست‌وجوی این لقب در منابع حدیثی، نقلی یافت می‌شود که در آن امام رضا علیه‌السلام در بیان فضیلت زیارت این بانو فرمودند: کسی که معصومه را در قم زیارت کند، درحالی‌که عارف به حق او است، بهشت برای اوست. (2)

3. شأن و مقام ویژه در نزد خداوند

یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه سلام‌الله علیها، مقام مخصوص ایشان در نزد خداوند است. در زیارت‌نامه ایشان که از امام رضا علیه‌السلام نقل شده چنین آمده است: «فان لک عندالله شأناً من الشأن؛ (3) همانا تو در نزد خدا دارای شأن ویژه‌ای هستی».

4. مقام شفاعت گسترده

شفاعت در لغت به واسطه‌گری شخصی (به عنوان مثال در نزد خدا) گفته می‌شود تا جرمی آمرزیده شود و یا حاجتی برآورده شود. (4) ‌این مقام، جایگاه بسیار بالایی است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام و برخی اولیا و صالحان از این مقام برخوردارند. مطابق روایات، حضرت معصومه سلام‌الله علیها از شفیعان بزرگ محسوب می‌شود که می‌تواند همه شیعیان را مورد شفاعت قرار دهد. در روایت از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ؛ (5) همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می‌شوند.

همچنین در زیارت‌نامه حضرت از ایشان طلب شفاعت می‌شود.

«یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّه؛ (6) ای فاطمه! برای من در مورد بهشت شفاعت کن».

البته این مرتبه شفاعت زمانی شامل انسان‌های می‌شود که به تعبیر روایات «عارفا بحقها» باشد. در این احادیث بیان شده که کسی که حضرت را زیارت کند در حالی که حق او را بشناسد، برایش پاداش بهشت است. (7) بنابراین یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه علیها­السلام، مقام شناخت ایشان است که مؤمنان باید برای زیارت او حتماً مقامش را بشناسند. همچنان که در بخشی از زیارت ‌نامه ایشان از خداوند درخواست شده تا شناخت و معرفت ایشان از افراد سلب نشود «أَسْأَلُ اللَّهَ أَن‏ ... لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَهُ وَلِیُ قَدِیرٌ»؛ (8) از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرست توانا است.

5. بشارت میلاد

از فضائل این بانوی بزرگوار این است که سال‌ها قبل از تولد ایشان، مژده تولدشان توسط امام صادق علیه‌السلام داده شده است. امام ششم علیه‌السلام درباره قم و مدفن حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها می‌فرمایند:

حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: به زودی فرزندم به نام فاطمه در آن (قم) دفن می‌شود. کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. راوی گفت: این سخن را حضرت صادق علیه‌السلام وقتی فرمود که هنوز فرزند امام کاظم علیه‌السلام به دنیا نیامده بود. (9)

بشارت یک امام در میلاد این بانو و سفارش همگان به زیارت او، نشان از مقام بلند ایشان دارد.

6. نقل حدیث از طریق ایشان

نشر احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام موضوعی است که بسیار مورد توجه اهل‌بیت بوده و فضائلی برای ناشران این معارف بیان نموده‌اند. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است:

خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده می‌سازد. پرسیده شد امر شما چگونه زنده می‌شود؟ حضرت فرمودند: علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد. (10)

 یکی از فضائل و برکات حضرت فاطمه معصومه علیها­السلام نیز نقل و نشر احادیث اجداد بزرگوارشان در بین جامعه است و در اصطلاح «محدثه» هستند. به عنوان مثال ایشان در روایتی به نقل حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» پرداخته‌اند. (11) این روایت در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غدیر خم و سند حقانیت شیعه در ولایت و خلافت ایشان است.

7. داشتن زیارت‌نامه مخصوص

از فضائل حضرت معصومه سلام‌الله علیها، زیارت‌نامه ویژه ‌ایشان است. کمتر امام زاده‌ای وجود دارد که از سوی ائمه علیهم‌السلام زیارت نامه ویژه‌ای برای وی نقل شده باشد. این زیارت ‌نامه ویژه، بالا بودن مقام او را به همگان نشان می‌دهد. امام رضا علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام سعد فرمودند:

قبری از ما در نزد شما است. سعد گفت: فدایت شوم منظورتان قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ امام فرمودند بله هر کس او را زیارت کند درحالی که او را بشناسد، بهشت برای اوست. وقتی به قبر رسیدی، روبروی قبر به سمتی که رو به قبله باشی بایست و چهل بار الله‌اکبر و 30 بار الحمد لله و 30 بار سبحان‌الله بگو و با خشوع و خضوع قلب بگو: السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه‏... (12)

به علت طولانی بودن متن این زیارت‌نامه از ارائه تمام آن خودداری می‌شود. برای مطالعه بیشتر می‌توانید از کتاب مفاتیح‌الجنان استفاده نمایید.

8.         مزار حضرت معصومه حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام

برخی از روایات بیان کرده‌اند که قم حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما (اهل‌بیت) حریمی است و آن قم است. در این حرم زنی از فرزندان من به نام فاطمه سلام‌الله علیها دفن می‌شود و کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. (13)

در روایت دیگر از این امام بزرگوار آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است. (14)

نکته قابل توجه دیگر، در زیارت‌ نامه حضرت معصومه است. در ابتدای این زیارت‌نامه با ضمیر غائب به انبیاء الهی سلام داده می‌شود، ولی وقتی به سلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌رسد، ضمیر به خطاب تغییر می‌کند. این نوع بیان می‌تواند دلیل بر این باشد که حرم پیش رو، حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ایشان در حرم خود حضور دارند.

9. بهشت جزای زیارت ایشان

در روایات زیادی آمده است که زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها معادل بهشت است. برای نمونه به دو روایت اشاره می‌شود. در حدیثی از برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها سؤال شد و ایشان فرمودند:

مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّهُ. (15)

همچنین روایت دیگری از امام جواد علیه‌السلام نقل شده که:

مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ. (16)

زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها توفیقی است که نصیب مؤمنان شده و باید از خداوند خواسته شود تا این توفیق از ایشان سلب نگردد همچنان که در زیارت ‌نامه این بانو آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَهِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ؛ (17) خدایا از تو درخواست می‌کنم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی و از من آنچه در آن هستم را سلب نکنی».

نتیجه:

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. بارگاه این بانوی بزرگوار در شهر قم است. از ویژگی‌های فردی متعددی دارا هستند تا جایی که از طرف برادر خویش، امام رضا علیه‌السلام به «معصومه» ملقب گردیدند. ایشان از نسل رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام محسوب می‌شوند. مطابق روایات، وی دارای مقام و منزلت در نزد خداوند است و به همین جهت شفاعت گسترده‌ای نسبت به شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد. این بانو آن قدر مبارک بودند که قبل از تولد ایشان، بشارت میلادش توسط امام صادق علیه‌السلام به شیعیان داده شده بود. همچنین ایشان از جهت علمی نیز فضیلت دارند و روایاتی مانند حدیث غدیر از طریق ایشان در منابع روایی شیعه منعکس شده است. از دیگر خصوصیات این بانوی با فضیلت، زیارت نامه ویژه ‌ایشان است. در بین امام زاده‌های فقط چند نفر هستند که از زیارت ‌نامه برخوردار می‌باشند که حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها نیز از جمله آنان است. در روایات شهر قم که مزار این بانوی بزرگ در آن قرار دارد درب بهشت معرفی شده و در احادیثی بهشت را پاداش زیارت کننده وی می‌دانند. اهل‌بیت علیهم‌السلام تصریح کرده‌اند که مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده می‌شود؛ بنابراین مؤمنین باید در شناخت این امامزاده جلیل‌القدر و زیارت او بکوشند و بهره کافی را ببرند.

کلید واژه:

حضرت معصومه سلام‌الله علیها، قم، زیارت حضرت معصومه، منبع یابی حدیث.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423 ق، ص 547.

2. همان. البته باید دقت داشت که این روایت در منابع اصلی شیعه ذکر نشده بلکه در کتاب زاد المعاد بیان شده و انتساب این کتاب به علامه مجلسی نیز مردود است.

3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

4. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق / مصحح: ندارد، قم: نشر هجرت‏، 1409 ق، ج 1، ص 261.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏57، ص 228، ح 59.

6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج‏99، ص 266، ح 4.

8 مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

9 نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق‏، ج‏10، ص 368، ح 12196.

10 ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1403 ق‏، ص 180، ح 1.

11. بحرانى اصفهانى، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمدباقر، قم: مؤسسه الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1413 ق‏، ج 21، ص 354.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

13. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، همان، ج‏99، ص 267، ح 5.

14. همان، ج‏57، ص 228.

15 ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف: دارالمرتضویه، 1356 ش‏، ص 324، ح 1.

16. همان، ص 324، ح 2.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است
جایگاه دختران در روایات

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید.

پاسخ:

مقدمه:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

  1. حجرات / 13.
  2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.
  3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.
  4. همان، ج‏6، ص 6.
  5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.
  6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.
  7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.
  8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.
  9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.
  10. همان، ج‏6، ص 4- 12.
  11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.
  12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمی‌توان آن را صادر شده از معصوم دانست

پرسش:

در روز «نهم ربیع الاول» برخی از افراد با استناد به حدیث «رفع القلم» مراسم‌های نامتعارفی انجام می‌دهند و معتقد هستند که اعمال آنها در این روز نوشته نمی‌شود! آیا واقعا چنین حدیث وجود دارد؟ در صورت صحیح بودن حدیث، مضمون و مفهوم روایت «رفع القلم» چیست؟

پاسخ:

مقدمه
«رفع‏القلم» عنوان روایتى است که علامه مجلسی به نقل از برخى از احمدبن اسحاق قمى بیان کرده است. بر اساس این گزارش، عده ای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در نهم ربیع‏الاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز «نه ربیع الاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا می‌کنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روش‌های مختلف و حتی غیر متعارف، اعمالی انجام می دهند. در مقابل عده‌ای، روایت معروف به  «رفع‏القلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخى معتبر شیعه و سنى، قتل خلیفه را در روزهاى پایانى ذى‏الحجه می‌دانند. 
1.    متن حدیث «رفع القلم»
همان گونه که بیان شد عده‌ای با تمسک به روایت احمد بن اسحاق، روز «نهم ربیع الاول» را به جهت قتل خلیفه دوم جشن اعلام کرده و فضایل و اسامی فراوانی نیز برای این روز بیان می کنند. این روایت را مجلسی در کتاب بحارالانوار به صورت مفصل و ترجمه آن را نیز در کتاب زاد المعاد آورده است. (1)
خلاصه روایت این است که دو نفر، با یکدیگر درباره «ابالخطاب» اختلاف پیدا کرده و به احمدبن اسحاق قمی، مراجعه می کنند تا مشکل خویش را حل کنند. به صورت اتفاقی، این مراجعه در روز نهم ربیع الاول رخ می دهد و آنها احمدبن اسحاق را در حال انجام دادن اعمال روز عید می بینند. با تعجب علت این امر را از او می پرسند. احمد بن اسحاق نیز با بیان اینکه در چنین روزی با گروهی نزد امام حسن عسکری (بنابر نقل دیگر امام هادی) علیهماالسلام رفته و امام را در این حال مشاهده کرده است، از قول امام فضیلت های این روز را برمی شمرد؛ در ادامه نیز به نقل روایتی طولانی از یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نام حذیفه بن یمان می پردازد که او نیز از زبان پیامبر، فضایل و ویژگی های این روز را بیان کرده و علت آن را قتل یکی از منافقان و دشمنان خدا در این روز دانسته است.
در ادامه این روایت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می شود که خداوند فرمود:
به درستي امر كرده‌ام ملائكه هفت آسمان خود را كه، این روز را براي شيعيان و محبان دين شما عيد بگرداند و امر كرده‌ام ملائكه را که تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننويسند.
اي محمد! اين روز را عيد گردانيدم براي تو و اهل بيت تو و براي هر كه تابع ايشان است از مومنان و شيعيان و سوگند ياد مي‌كنم به عزت جلال علو منزلت و مكان خود، كسي كه اين روز را عيد كند از براي من، ثواب آنها كه دور عرش احاطه كرده‌اند به او عطا كنم.
2.    بررسی منابع روایت
علامه مجلسی این روایت را دو بار در بحارالانوار به نقل از کتاب «زوائد  الفوائد» (2) و کتاب «المحتضر» (3) نقل می کند. کتاب «محتضر» نوشته حسن بن سلیمان حلّی از شاگردان شهید اوّل است. کتاب «زوائدالفوائد» نوشته فرزند سید بن طاووس است، (4) البته علامه مجلسی این کتاب را از آثار سید بن طاوس می داند. (5)
3.    اشکالات سندی و متنی حدیث
این حدیث، از دو حیث سندی و محتوایی، دارای اشکالاتی است:
الف) اشکالات سندی
در روایات متعدد، ائمه علیهم السلام عید فطر، قربان، غدیر، روز جمعه و روز عرفه را بزرگترین اعیاد مسلمانان معرفی کرده اند. (6) با توجه به این که حدیث «رفع القلم» در صدد معرفی یکی از مهمترین اعیاد شیعیان است، انتظار می رفت که همچون روایت قبل، در منابع مهم حدیثی وجود داشته باشد در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در برخی کتاب‌ها آن هم با سند ضعیف نقل شده است. 
اشکال دیگر این است که نام برخی راویان این حدیث مانند «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» در هیچ یک از کتاب های رجالی شیعه موجود نیست و به غیر از این روایت، در سندی هیچ روایت دیگری نیز قرار ندارد در نتیجه این راوی «مجهول» و ناشناخته هست؛ علاوه بر آنکه حتی اسم این شخص و همچنین اسم «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ»  در همین سند نیز مختلف نقل شده است. (7) اشکال دیگر «مُرسَل» بودن سند روایت است؛ یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد و نام برخی از افرادی که این روایت را گزارش کرده‌اند در سند ذکر نشده است و مشخص نیست که آن افراد مورد اعتماد بوده‌اند یا نه.
ب) اشکالات متنی روایت
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «يَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کرده‌اند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «يَوْمٌ يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّيعَةِ وَ يَوْمُ تَقْدِيمِ الصَّدَقَةِ، يَوْمُ التَّزْكِيَةِ وَ يَوْمُ كَشْفِ الْبِدَعِ وَ يَوْمُ الزُّهْدِ فِي‏ الْكَبَائِرِ وَ يَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ يَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ يَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «يَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختی‌ها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش می‌داند (10) و می‌گوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت می‌گیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسياري از بزرگان شيعه بر اين اتفاق نظر دارند كه تاريخ قتل خليفه دوم در ذي الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی‏الحجه در میان عالمان شیعه می‌نویسد: «این سخن که عمر در ذی‏الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
نتیجه 
با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمی‌توان آن را صادر شده از معصوم دانست. علاوه بر این که اگر «رفع القلم» را به معنای اجازه ارتکاب هر عمل قبیح بدانیم، با اصول اعتقادی برخاسته از آیات و روایات در تعارض خواهد بود. واضح است که اگر چنین فضایل و ویژگی‌هایی صحت داشت، دیگر امامان علیهم السلام نیز نقل می‌کردند، به ویژه آن که وضعیتی بهتر از وضعیت سخت و نظامی امام حسن عسکری علیه السلام داشتند.
پی نوشت‌ها:
1.    مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت: انتشارات دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1403ق، ج31 ، ص120-131؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، بیروت: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ اول، 1423ق، ص372-378.
2.    بحار الأنوار، ج ‏95، ص351.
3.    همان، ج ‏31، ص120.
4.    تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، قم: اسماعیلیان، 1408ق، ج‏12، ص59؛ امین، سید محسن، أعیان ‏الشیعة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406ق، ج‏2، ص267.
5.    بحار الانوار، ج ‏95، ص351.
6.    فرات كوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفى، تحقيق: محمد كاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق، ص118.
7.    رجوع کنید: بحار الانوار، ج95، ص351؛ حلّی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سیدعلی اشرف، نجف اشرف، المکتبة الحیدریه، 1424ق، ص۹۳.
8.    سوره جاثیه، آیه21.
9.    رجوع کنید: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، محقق/مصحح، غفاري، علي‌اکبر، آخوندي، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص75.
10.    سوره مدّثر، آیه۳۸.
11.    سوره طور، آیه۱۶.
12.    سوره زلزال، آیه۷ و ۸.
13.    سورة ق، آیه18.
14.    رجوع کنید: محمّدبن نعمان مفید، مسارالشیعه فى مختصر تواریخ الشریعة، قم: کنگره شیخ مفید، 1364ق، ص 42؛ ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي( و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن‏، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 418؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ دوم، 1409ق، ج‏2، ص 379؛ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، ‏المصباح للكفعمي( جنة الأمان الواقية)، قم: دار الرضي، چاپ دوم، 1405ق، ص510.
15.    بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۱۸.
 

صفحه‌ها