سوالات و شبهات حديثي

دعا جهت باز شدن بخت چقدر صحت داره؟
ما درصدد بيان علل و عوامل طبيعي و غیرطبیعی بروز این‌گونه مشكلات و سرگردانی‌هایی كه در جامعه امروز، چه در ايران و چه ساير نقاط دنيا بروز كرده، نيستيم ...

می خوام بدونم دعا جهت باز شدن بخت چقدر صحت داره؟ من مثلاً نماز چهل‌روزه‌ی حضرت جواد رو خوندم ولی از اون موقع سه سال می گذره الانم یه سری آیات و ... دیدم. شما ادعیه‌ی مجربی مدنظرتان هست؟

پاسخ:

ما درصدد بيان علل و عوامل طبيعي و غیرطبیعی بروز این‌گونه مشكلات و سرگردانی‌هایی كه در جامعه امروز، چه در ايران و چه ساير نقاط دنيا بروز كرده، نيستيم
اما لازم می‌دانیم نخست اين حقيقت را بدانيد كه: اكثر این‌گونه باورها  بسته شدن بخت و شانس و اقبال يا سحر و جادو و طلسم شدن‌هاكه در مردم وجود دارد، نه پايه و اساس عقلي و علمي دارد و نه اساس ديني. لابد منظورتان باز شدن بخت براي ازدواج است. ازدواج همانند ساير امور نياز دارد مقدمات و اسباب و شرايط آن فراهم شود. اسباب و مقدمات دو گونه‌اند: ظاهري و باطني يا مادي و معنوي. براي جور شدن ازدواج هم بايد به عوامل ظاهري توجه شود و هم به عوامل باطني. بنابراين امور زير را موردتوجه قرار دهيد.
الف – عوامل ظاهري:
1- نقش واسطه‌ها در معرفي دختران خوب و شايسته و دم بخت را كم نگيريد. خاله‌ها، عمه‌ها، زن‌دایی‌ها، زن‌عموها و دختران آن‌ها و به‌طورکلی زنان فاميل و غير فاميل می‌توانند سامانه مطمئني براي معرفي پسران دم بخت به شما و ديگر دختران دم بخت باشند.
2- حضور در كانون‌هاي علمي، جلسات مذهبي، مساجد و نماز جماعت، شركت در مراسم جشن و عقد و عروسي اقوام و خويشان با حفظ حجاب و موازين و شئونات اسلامي را فراموش نكنيد.
3- خوش‌اخلاق و بشاش باشيد. زيرا خوش‌اخلاقی رزق و روزي مادي و غیرمادی را زياد می‌کند و زمينه را براي ازدواج فراهم می‌سازد.
4- خوش‌زباني و داشتن بياني نرم و مهربانانه همراه با دلسوزي در برخورد با ديگران را فراموش نكنيد.
5- زودرنج نباشيد، با ظرفيت و صبور و بردبار باشید.
6- از ابتذال اخلاقي، ‌ژوليدگي و بيان حرف‌ها و اظهارات دلسردکننده بپرهيزيد.
ب- عوامل معنوي: عوامل ظاهري و معنوي مكمل هم هستند. عوامل معنوي مانند دعا و توسل، انفاق به فقرا، ترك گناهان، توبه حقيقي و استغفار در پيشگاه خدا، محبت به مردم مخصوصاً پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده و اقوام و خويشان، براى فراهم شدن زمينه ازدواج كار خوب و پسندیده‌ای است. زيرا انسان در هر كاري لازم است به ياد خدا باشد و از او بهترین وضعیت‌ها را بخواهد. پيش از بيان چند توصيه معنوي، لازم است به اين نكته نيز توجه داشته باشيد كه اولاً- دعا و توسل به‌تنهایی راه‌حل صددرصدی براي حل مشكلات نيست. دعا و توسل هر گز نمى‏تواند جاى كار، تلاش، تدبير و برنامه‌ریزی و استفاده ازنظر ديگران و افراد متخصص را بگيرد، اما مكمل آن مى‏تواند باشد.
ثانیاً - اجابت دعا هميشه آن نيست كه خواسته انسان به همان‌گونه و در همان زماني كه توقع دارد، برآورده شود.
جهت مسدود شدن موانع احتمالي و فراهم شدن زمينه ازدواج به توصیه‌های زير عمل شود، ان‌شاءالله به نتيجه مطلوب برسيد.
الف- براي رفع موانع احتمالي:
1- هرروز صدقه بدهيد و آیت‌الکرسی و سوره‌های ناس و فلق را بخوانيد؛ و بعد از سلام هر نماز سه مرتبه سوره قل هوالله احد و ده مرتبه تسبيحات را بخوانيد.
2-هرروز بخوانيد آيه شريفه «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» و آيه شريفه «إنَّ ربّكم الله الذي خلق السموات و الأرض في ستة أيّام ثمّ استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخّرات بأمره ألاَ له الخلق و الأمر تبارك الله ربّ العالمين .» ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِين». (1) هم چنين بخواند دعاي: اللَّهُمَّ رَبَّ مُوسَي وَ خَاصَّهُ بِكَلَامِهِ وَ هَازِمَ مَنْ كَادَهُ بِسِحْرِهِ بِعَصَاهُ وَ مُعِيدَهَا بَعْدَ الْعَوْدِ ثُعْبَاناً وَ مُلَقِّفَهَا إِفْكَ أَهْلِ الْإِفْكِ وَ مُفْسِدَ عَمَلِ السَّاحِرِينَ وَ مُبْطِلَ كَيْدِ أَهْلِ الْفَسَادِ مَنْ كَادَنِي بِسِحْرٍ أَوْ بِضُرٍّ عَامِداً أَوْ غَيْرَ عَامِدٍ أَعْلَمُهُ أَوْ لَا أَعْلَمُهُ وَ أَخَافُهُ أَوْ لَا أَخَافُهُ فَاقْطَعْ مِنْ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ عَمَلَهُ حَتَّي تُرْجِعَهُ عَنِّي غَيْرَ نَافِذٍ وَ لَا ضَارٍّ لِي وَ لَا شَامِتٍ بِي إِنِّي أَدْرَأُ بِعَظَمَتِكَ فِي نُحُورِ الْأَعْدَاءِ فَكُنْ لِي مِنْهُمْ مُدَافِعاً أَحْسَنَ مُدَافَعَةٍ وَ أَتَمَّهَا يَا كَرِيم‏". (2)
3- اين جملات را روي كاغذي بنويسيد و در پارچه اي بپيچيد و همراه خود داشته باشيد:
«بسم الله و بالله، بسم الله و ما شاء الله، بسم الله و لا حول و لا قوّه إلاّ بالله. قال موسي ما جئتم به السحر إنّ الله سيبطله إنّ الله لا يصلح عمل المفسدين فوقع الحقّ و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين». (3)«قال موسي ما جئتم به السحر إنّ الله سيبطله إنّ الله لا يصلح عمل المفسدين و يحقّ الله الحقّ بكلماته و لو كره المجرمون اَ أنتم أشدّ خلقاً أم السماء بناها رفع سمكها فسوّاها» تا آخر آيات سوره نازعات. در ادامه: «فوقع الحقّ و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين و ألقي السحرة ساجدين، قالوا آمنّا بربّ العالمين ربّ موسي وهارون».
ب- براي فراهم شدن زمينه ازدواج:
1- هيچ روزي يا شبي را بدون تلاوت قرآن سپري نكنيد. مخصوصا هر شب سوره يس بخوانيد و بعد خواسته‌تان را از خدا بخواهيد.
2- تصميم جدي بر ترك گناهان داشته باشيد و هرروز و شب استغفارکنید. (اقلاً صد يا هفتاد بار)
3- روزهاي جمعه نماز جعفر طيار را به همان ترتيبي كه در مفاتيح آمده بخوانيد. براي اجابت سریع‌تر دعا، اين نماز بعد از زيارت حضرت امام رضا (ع)، در داخل حرم آن حضرت و در قسمت بالاسر خوانده شود، ثوابش را هديه امام رضا (ع) كنيد، سپس حاجت تان را بخواهيد.
4- پايبند به نماز اول وقت باشيد. بعد از سلام و تسبيحات حضرت فاطمه (س) ده مرتبه بگوييد: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ آن گاه حاجت خود را بخواهيد، ان شاء الله مستجاب می‌شود.
5-دو ركعت نماز بخوانيد در هر ركعت بعد از حمد سوره يس را بخوانيد، بعد از سلام نماز و تسبيحات حضرت زهرا (س) حاجت خود را از خدا بخواهيد.
پی‌نوشت‌ها:
1. حاج شيخ عباس قمي، مفاتیح‌الجنان، باب باقیات‌الصالحات.
2. كفعمي، مصباح الزاير، ص 228، انتشارات الاعمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
3. حاج شيخ عباس قمي، مفاتیح‌الجنان، باقیات‌صالحات، باب سوم، نشر بلاغت، قم، بی‌تا.

منظور از این حديث چيست؟
حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر ...

امام على (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «آفةُ الحِلمِ الذُّلُّ» آفتِ بردبارى، خوارى است. (غررالحکم/3940)

منظور از این حديث چيست؟ مگر کسی براثر بردباری خوار می‌شود؟ اين چه نوع خواری و ذلتی است؟

هر چيزی در اين عالم دارای آثار، فواید و آسیب‌هایی هست، مثلاً امام صادق (علیه‌السلام) در مورد علم می‌فرمایند: «الْخَشْيَةُ مِيرَاثُ الْعِلْمِ» يعنی خشيت نتيجه و اثر علم است. (1) به‌عبارت‌دیگر يعنی کسی که دارای علم است، اين علمش سبب خشيت می‌شود.

از سوی ديگر برخی از امور هستند که آفت اين علم هستند يعنی سبب می‌شوند که علم نتايج مثبت خود را از دست بدهد؛ هم چنان‌که حضرت در ادامه حديث می‌فرمایند: «آفَةُ الْعُلَمَاءِ ثَمَانِيَةٌ الطَّمَعُ وَ الْبُخْلُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْعَصَبِيَّةُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْخَوْضُ فِيمَا لَمْ يَصِلُوا إِلَى حَقِيقَتِهِ وَ التَّكَلُّفُ فِی تَزْيِينِ الْكَلَامِ بِزَوَائِدِ الْأَلْفَاظِ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ مِنَ اللَّهِ وَ الِافْتِخَارُ وَ تَرْكُ الْعَمَلِ بِمَا عَلِمُوا»؛ يعنی براى علماء ده نوع آفت وجود دارد: طمع، بخل، ريا، عصبيت، حب مدح، وارد شدن و بحث از مسائلى كه در آن‌ها و فهميدن حقيقت آن‌ها براى او محال است، تكلف در تزيين کلام به الفاظ زائد، کم شدن حیا از خداوند، افتخار (روى عناوين و جهات دنيوى و امور مادى افتخار و مباهات نمودن) و سستى كردن در مقام عمل.

 

بعد از بيان اين مقدمه، اشاره می‌شود که حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر حليم نباشد.

مثلاً امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحَلِيمُ‏ مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ إِخْوَانَهُ‏»؛ يعنی از ویژگی‌های انسان حليم اين است که ديگران را تحمل می‌کند. (2)

هم‌چنین رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) فرمودند: «فَأَمَّا الْحِلْمُ‏ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّی الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِی الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِهِ‏»؛ يعنی ده چيز به بركت حلم‏ حاصل می‌شود: کردار شايسته، هم‌نشینی با نيكوكاران، برطرف شدن پستى، رهایی از فرومايگى، اشتياق به نيكى، دستيابى به درجات بالا، گذشت، مدارا، احسان و سكوت‏. (3)

 

پس با توجّه به روايت بالا يکی از ثمرات حلم، آراسته شدن به زیبایی‌هاست؛ اما در مقابل، بر اساس روايات برخی امور، آفت و آسيب حلم هست يعنی اگر شخصی حليم نباشد کارهايی را انجام می‌دهد که نتيجه آن خواری می‌شود. به‌عبارت‌دیگر امور مثبت مانند حلم، پيوسته در معرض آسيب و آفت هستند و به‌وسیله اين آفت‌ها، حريم، حلم متزلزل می‌شود و ديگر شخص از ويژگی حلم جدا می‌شود. همان‌گونه که در روايت آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ»؛ (4) يعنی حسد، عجب و فخر سبب می‌شود که به دین‌داری شخص ضربه وارد شود و آن شخص ديگر دین‌دار به‌حساب نيايد.

 

تفسير ديگر که می‌توان از روايت «آفَةُ الْحِلْمِ‏ الذُّلُ‏» ارائه کرد اين است که انسان حليم به جهت برخوردش با انسان‌های جاهل، خوار می‌شود، هم چنان‌که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً فَيُذَلَّ أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ أَوْ يَدْعُوَ إِلَى الْحَقِّ فَيُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ يُؤْذَى بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ يُطَالَبَ بِالْحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ فَإِنْ آتَيْتَ كُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ...» (5) يعنی پنج چیز است که بردبارى می‌طلبد: 1- شخص عزیز باشد و خوار شود، 2- راست‌گو باشد و نسبت ناروا داده شود، 3- به‌حق دعوت کند و سبکش بشمارند، 4- بی‌گناه باشد و اذیت شود، 5- حق‌طلبی کند و با او مخالفت کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مصباح الشريعة، ص 20.

2. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 44.

3. تحف العقول، النص، ص 16.

4. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 307.

5. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏68، ص 422.

اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟
منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد ولى رهايش كردند و ...

آيا می‌شود به زن­ها همانند خطبه 80 نهج‌البلاغه گفت: ناقص‌العقل، ناقص الايمان، ناقص المال؟ يا به اهل کتاب گفت: شما همانند خرهايی (الاغ) می‌مانید که کتاب حمل می‌کنند؟ اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟

ابتدا به اين نکته در فهم روايات بايد دقت شود که معانی آن‌ها درست و صحيح ترجمه شود و برای فهم درست حديث نيز لازم است که مجموعه احاديث آن موضوع نيز مطالعه شود که به اين عمل در اصطلاح علوم حديث، تشکيل خانواده حديث گفته می‌شود. هم‌چنین مراجعه به شروح حديث نيز در کشف مراد معصومان (علیهم‌السلام) بسيار مهم است که نبايد از شروح علمای بزرگ غافل شد. البته بر اساس سفارش اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، نقل حديث نيز آدابی دارد، مثلاً برخی احاديث بايد با توجه به مخاطب بيان شود و هر حديثی در هرجایی نقل نشود، هم چنان‌که ائمه نيز نسبت به آموزش شاگردان خود اين ويژگی را در نظر می‌گرفتند و با توجه به فهم مخاطب سخن می‌گفتند. (1)

 

در فهم و تفسير آيات قرآن نيز بايد نکاتی را در نظر داشته باشيم و برداشت سطحی از آيات صورت نگيرد. خداوند در آيه 5 سوره جمعه می‌فرماید:

«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمين‏»؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه کتاب‌هایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چيزى از آن نمی‌فهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمی‌کند.

 

علامه طباطبایی (ره) در تفسير اين آيه می‌گوید: منظور از این‌که فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْراةَ» (مثل آن‌هايى كه تورات بر آنان تحميل شد)، به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد؛ و مراد از این‌که فرمود: «ثمُ‏ لَمْ يحَمِلُوهَا» (ولى آن را حمل نكردند)، اين است كه به آن عمل نكردند.

به‌عبارت‌دیگر و منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند. لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد و آن‌ها را به الاغى تشبيه كرد كه کتاب‌هایی بر آن بارشده و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتاب‌ها ندارد و درنتیجه از حمل آن کتاب‌ها چيزى به‌جز خستگى برايش نمی‌ماند.

بنابراين، خداوند در اين آيه به عالمان اهل کتاب توهين نکرده است، بلکه تشبيه کرده است (توهين با تشبيه متفاوت است) که عالمانی که سخن خدا و حضرت موسی را شنيدند، ولی به آن هیچ عملی نکردند، مانند چهارپایانی هستند که بر روی دوش خود کتاب دارند ولی از محتوای آن بی‌خبر هستند. هم چنان‌که متعدد در روايات نيز وجود دارد که عالم بی‌عمل را مذمت می‌کند و فرقی هم ندارد که مسلمان باشند يا غیرمسلمان. (2)

 

آیت‌الله مکارم نيز ذيل اين آيه می‌گوید:

اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بی‌عمل می‌توان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بی‌آنکه از بركات آن بهره گيرد و افرادى كه با الفاظ قرآن سروکار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بی‌خبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آیه‌اند. (3)

 

برخی از مفسران نيز گفته‌اند: منظور از اين آيه، توبيخ يهود است، ولى غرض و مقدمه براى گروهى از مسلمانان است كه در هنگام سخنرانى و خطبه رسول (صلی‌الله علیه و آله) در نماز جمعه براى به دست آوردن سود و تجارت، از مجلس حضور رسول (صلی‌الله علیه و آله) پراكنده شدند و حرمت رسول (صلی‌الله علیه و آله) را رعايت ننمودند، آنان خود را دانشجوى مكتب قرآن و پيرو برنامه، معرفى می‌نمایند، درحالی‌که آن‌چنان نيستند و بايد در حذر باشند از این‌که مورد غضب و خشم پروردگار قرار بگيرند. (4)

 

پس با تلاوت ظاهر آيه نيز متوجه می‌شوید که مقصود هر عالم يهودی نيست، بلکه کسانی است با در دست گرفتن کتاب، خود را عالم دينی معرفی می‌کنند و مردم را (برای اغوا و سلطه خود) به يهوديت دعوت می‌کنند، درحالی‌که خودشان هيچ اعتقادی به آن نداشته و به فرمان‌هایش عمل نمی‌کنند. این‌ها آيات الهی را دروغ پنداشته‌اند.

 

اما درباره ناقص‌العقل بودن زن­ها نيز بايد در ترجمه، دقت لازم شود:

 

اولاً شارحان نهج‌البلاغه توضيحات متعددی ذيل اين حديث بيان کرده‌اند، مثلاً آیت‌الله جوادی آملی شأن صدور روايت را در مورد خاصی می‌دانند و قائل‌اند كه گاهی‌ حادثه‌ و يا موضوعی، در اثر يك‌ سلسله‌ عوامل‌ تاريخی، زمان، مكان، افراد، شرايط‌ و علل‌ و اسباب‌ آن، ستايش‌ يا نكوهش‌ می‌شود. معنای‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ بعضی‌ حوادث‌ يا امور جنبی‌ حادثه، اين‌ نيست‌ كه‌ اصل‌ طبيعت‌ آن‌ شیء، ستايش‌ و يا نكوهش‌ شده، بلكه‌ احتمال‌ دارد زمينه خاصی‌ سبب‌ اين‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ شده‌ است‌ و اين‌ نكوهش‌ نهج‌البلاغه‌ راجع‌ به‌ زن، ظاهراً‌ به‌ جريان‌ جنگ‌ جمل‌ برمی‌گردد.

همان‌گونه‌ كه‌ از بصره‌ و كوفه‌ نيز در اين‌ زمينه‌ نكوهش‌ شده‌ است‌ با این‌که‌ بصره، رجال‌ علمی‌ فراوانی‌ تربیت‌کرده‌ و كوفه‌ نيز مردان‌ مبارز و کم‌نظیری‌ را تقديم‌ اسلام‌ نموده‌ و بسياری‌ از كسانی‌ كه‌ به‌ خونخواهی‌ سالار شهيدان‌ برخاستند از كوفه، نشأت‌ گرفتند و هم‌اکنون‌ نيز كوفه‌ جايی‌ است‌ كه‌ به‌ انتظار ظهور حضرت‌ مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آنجا نماز می‌خوانند، مسجدی‌ دارد كه‌ مقامات‌ بسياری‌ از صالحين‌ و صديقين‌ در آن‌ واقع‌شده‌ و نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ مثلاً‌ از كوفه‌ يا بصره‌ نكوهش‌ شده، آن‌ دو شهر برای‌ هميشه‌ و ذاتاً‌ سزاوار نكوهش‌ می‌باشند.

قضايای‌ تاريخی‌ در يك‌ مقطع‌ خاص‌ و حساس، زمينه‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ فراهم‌ كرده‌ و سپس‌ باگذشت‌ آن‌ مقطع، مدح‌ و ذم‌ نيز منتفی‌ می‌شود. (5)

 

ثانیاً در روايات، نقص عقل صفت ويژه انحصاری برای زنان نيست، بلکه همين وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده‌شده است. مثلاً امام علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِعْجَابُ‏ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ‏ دَلِيلٌ‏ عَلَى‏ ضَعْفِ عَقْلِهِ»؛ يعنی خودبينی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست. (6)

 

بنابراين به‌صورت کلی نمی‌توان گفت که تمام زنان ناقص‌العقل هستند و نمی‌شود با آن‌ها مشورت کرد؛ بلکه بعضی مواقع، حالتی به انسان دست می‌دهد که سبب زایل شدن عقلش می‌شود، مثلاً زنان به دليل این‌که خداوند يک ويژگی خاصی به آن‌ها داده است و احساسات بيشتری دارند در برخی مواقع نمی‌توانند از روی عقل تصميم بگيرند، همان‌طور که برای مردان نيز چنين است، مثلاً امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مَنِ‏ اسْتَمْتَعَ‏ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ»؛ يعنی مردی که در طلب کام‌جویی از زنان است، دچار فساد عقل می‌شود. (7)

 

در پايان به اين نکته نيز اشاره می‌کنیم که در روايات ائمه، تمجيدهای ویژه‌ای نيز از زنان به‌عمل‌آمده است، مثلاً امام باقر (علیه‌السلام) در جريان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند: «يُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوج‏»؛ يعنی ندايی ملکوتی به گوش می‌رسد که به اسم قائم [آل محمد (ص)] و نام پدرش ندا سر می‌دهد، به‌گونه‌ای که دختران در پرده نشسته نيز شنيده و پدر و برادران خويش را بر خروج و همراهی وی تشويق می‌نمایند. (8)

 

بر اساس اين روايت زنان در زمان ظهور امام زمان، مردان را به رفتن در رکاب حضرت تشويق می‌کنند؛ حال‌آنکه اگر زنان در تمام امر ناقص‌العقل بودند و مشورت کردن با آن‌ها جايز نبود، پس فهم زنان از حقانيت ظهور حضرت و توصيه مردها به حضور در رکاب حضرت، موردتمجید امام باقر (علیه‌السلام) قرار می‌گرفت؟!

همچنين امام رضا (علیه‌السلام) به نقل از پيامبر اکرم (صلی‌الله عليه و آله) و سلم می‌فرماید: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند تبارک‌وتعالی به زنان مهربان‌تر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر این‌که خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. (9)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه کنيد به کتاب «منطق فهم حديث»، نويسنده عبدالهادی مسعودی.

2. ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 44.

3. تفسير نمونه، ج ‏24، ص 115.

4. انوار درخشان، ج ‏16، ص 349.

5. زن در آيينه جلال و جمال، عبد الله جوادی آملی، صص ۳۳۰-۳۳۲.

6. کلینی، الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏1، ص 27.

7. غررالحکم و درر الكلم، ص 591.

8. الغيبة (للنعمانی)، ص 254.

9. الکافی، ج 5، ص 515.

منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست؟
این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است: ...

رسول خدا فرمود يا علي هيچ فقري بدتر از ناداني و جهالت نيست و هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست لطفا توضيحي درباره اين مطلب ارائه فرمائيد منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست و چه نوع فقري منظور نظر مي باشد؟

این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است :

«يا علي لا فقر أشد من الجهل و لا مال أعود من العقل»؛ (1)

در شرح این جمله نوشته اند:

انسان به كمك عقل به منافع و خیراتی نایل می گردد كه با مال به دست نمی آیند؛ همچنان كه با جهل و نادانی منافعی را از دست می دهد كه فقر مالی در قبال آن بسیار كم اهمیت می باشد. دیگر این كه با عقل می توان تحصیل مال كرد، ولی با مال نمی توان به عقل رسید. (2)

یكی دیگر از شرح دهندگان احادیث در شرح این حدیث نوشته است:

مال سبب رسیدن به لذات مادی جسمی است و عقل سبب رسیدن به لذات معنوی و روحانی است . با توجه به این تعریف و فایده رسانی ، معلوم است كه نبود عقل شدید تر از نبود مال است؛ زیرا با فقدان مال ، فرد از لذات مادی محروم می گردد؛ ولی با فقدان عقل فرد از لذات معنوی و روحی محروم می شود و محرومیت دوم شدیدتر از محرومیت اولی است.

علاوه بر آن ، مال بدون عقل نفع و فایده ای ندارد به خاطر مفسده های زیادی كه بر این توانگری بار می شود (در حدیث است كه مال ماده شهوت ها و طلب های بدون حساب و كتاب است) (3) اما عقل صاحب خود را از ملامت در دنیا و پشیمانی آخرت نجات می دهد؛ چون فرد را بر راه صحیح نگه می دارد  و از جهت سوم مال حداكثر وسیله كسب خیر است؛ ولی عقل راهنمای به سوی خیر است و راه رسیدن به آن را نشان داده و ما را به آن می رساند . (4)

پی نوشت ها :

1. كلینی ، كافی ، پنجم ، تهران ، دار الكتب ، 1363 ش ، ج 1 ، ص 25.

2. همان ، ص 26 (پاورقی). 

3. محمد عبده ، خطب امام علی (نهج البلاغه) ، اول ، قم ، دار الذخائر ، 1370 ش ، ج4 ، ص 14.

4. مولی صالح مازندرانی ، شرح اصول كافی ، اول ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1421 ق ، ج1 ، ص 310 - 311.

در مورد خطبه شماره 12 توضيح دهيد.
امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده ...

در مورد خطبه شماره 12  توضيح دهيد.

خطبه مورد نظر به شرح زیر است:

لما أظفره الله بأصحاب الجمل قال له بعض أصحابه : وددت أن أخي فلانا كان شاهدنا ليري ما نصرك الله به علي أعداءك . فقال ( عليه السلام ) : أهوي أخيك معنا ؟ قال : نعم قال : فقد شهدنا ولقد شهدنا في عسكرنا هذا قوم في أصلاب الرجال وأرحام النساء سيرعف بهم الزمان ويقوي بهم الايمان . (1)

بعد از این كه امام و همراهانش در جمل پیروز شدند، یكی از یاران امام خطاب به ایشان فرمود: كاش برادرم با ما بود و این پیروزی خدایی شما بر دشمنان را مشاهده می كرد.

امام پرسید آیا دل برادرت با ما بود؟

گفت : آری.

امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده به دنیا خواهند آمد و باعث قوت ایمان خواهند بود.

این كلام امام تكرار همان كلام رسول خداست كه هنگام بازگشت از تبوك  فرمود:

مؤمنانی بودند كه در مدینه ماندگار شدند و مرض (یا موانع واقعی دیگر) به آنان اجازه همراهی با شما نداد. ولی در هر مسیری كه رفتید و در هر منزلی كه فرود آمدید (دلشان) با شما بود ( و در ثواب با شما شریك بودند). (2)

این مبنایی است كه خداوند در اسلام بیان كرده كه رابطه ایمانی و اعتقادی و محبت و رضایت، افراد را یگانه كرده در فعل و ترك همدیگر شریك می سازد .

وقتی فردی به اعتقاد و عمل فرد یا گروهی عاشق بود و آرزوی همراهی با آنان را به واقع داشت و از همرنگی با آنان فروگذار نكرد ، با آنان یگانه شده و در فعل و ترك آنان شریك می گردد. بر این مبنا است كه ناقه صالح را فقط یك نفر پی كرد، ولی خدا در كتابش آن را به قوم صالح نسبت می دهد. (3) زیرا همه آن قوم به آن عمل شنیع راضی و كمك كار فكری ، روحی و عملی پی كننده بودند و بر این اساس اصل زیر اعلام شده است:

الراضی بفعل قوم كالداخل فیه معهم (4)

هر كس به رفتار قومی راضی و خشنود باشد مثل این است كه در آن رفتار با آنان همراه بوده است.

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحار الانوار ، بیروت، الوفا ، 1403 ق، ج 32، ص 245.

2. محمودی، نهج السعاده ،نجف، نعمان، 1387 ق، ج 4، ص 102.

3. شعراء (26) آیه 157.

4. محمد عبده ، خطب الامام علی (ع)، قم، دار الذخائر، 1412 ق، ج 4 ، ص 40.

معني اين حديث چيست؟
كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را...

در روايتي از امام حسن عسكري عليه السّلام آمده: «مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ، لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏». معني اين حديث چيست؟

اين روايت در كلامي از امام حسن عسگري (ع) نقل شده است:

مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏: (1) كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو  نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را عطاء نمي كند.

 پي نوشت:

1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسي‏، ناشر اسلاميه، ‏تهران، ‏سال چاپ، نوبت چاپ، ج‏75، ص 380.

چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟
مراد از علم چیست؟ اگر علم به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در ...

در حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می خوانیم  : العلم ثلاث :آیة محكمه ، فریضة عادله أو سنة قائمه و در حدیث دیگری می خوانیم : العلم علمان :علم الأدیان و علم الأبدان .چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟ بالاخره پزشكی جزء علوم قرار می گیرد ؟ با توجه به اینكه فراگیری علم واجب كفایی است ، آیا فراگیری هیچ یك از این علوم بر ما واجب است ؟ اگر واجب است ، فراگیری كدام یك واجب است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

 مراد از علم  چیست؟ اگر  علم  به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در همه زمینه ها وجود داشته و خواهد داشت.

در فرهنگ قرآن، علم و جهل معنايي گسترده‏تر از دانستن و ندانستن دارد. عالم كسي است كه انديشه و عمل او بر اساس حقّ و حقيقت باشد، گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد . جاهل كسي است كه فكر و عمل او بر باطل باشد، گرچه همه‏ علوم را بداند.(1)

از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است، نه هدف؛ آن هم وسیله‏ای كه انسان را به كمال می‏رساند . دنیا و آخرت او را آباد می‏كند. 

ارزش هر علم به ارزش موضوع آن  است . در این جهت علوم الهی و دینی( با توجه به موضوع آن ) از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‏ معنا نیست كه علوم دیگر بی‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه كلی قرآن، هر علمی كه انسان را به دنیاپرستی سوق دهد ، به چنگال مادیات بسپرد ، فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بكشاند، هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست ،هر چند علمی باشد كه به طور مستقیم با عقاید و احكام دینی  سر و كار داشته باشد.

قرآن فرمود:ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدي‏ (2) ؛ حال كه چنين است، از كسي كه از ياد ما روي مي‏گرداند و جز زندگي مادي دنيا را نمي‏طلبد، اعراض كن!

پس این آخرین حد آگاهی آن ها است . خداوند به حال آن كه از راه حق گمراه شده آگاه است.

علوم بشری نیز می‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم كند. این در صورتی است كه هدف تلقی نشود،بلكه وسیله پیشرفت و رسیدن به كمال باشد.

 علمی كه در روایات و آیات بر آن تأكید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر  است .

امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:

علم واقعي آن است كه از نزد عالم ربّاني رسيده باشد.(3) 

در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است كه كسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یك رشته نیست.

شخصی ممكن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب های دینی نشناسد . پس آن چه مهم است ،شناخت كیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیك تر و كم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده ،نه كمال.

علم و دانشی كه ثمره دنیوی دارد و آن عبارت است از: آثار و نتایجی كه بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشكی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. یك ثمره اُخروی دارد كه عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است كه طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.

هر علمی كه به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا كند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است كه در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود:  طلب العلم فریضة علی كل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم.(4) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد.

 آن چه در بعضی از احادیث از جمله احادیث مورد سوال در مورد بیانات مختلف در باره علم  آمده، این است كه امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین وقتی سخن از علم و دانش به میان می آمد و یا در این زمینه ها مورد سوال واقع می شدند، نسبت به هر سوالی پاسخ مخصوص به  سوال را می دادند. تعابیر متفاوت از علم، از این جهت ناشی می شود، یعنی پاسخ امام متناسب با سوال پرسشگر و یا وضع و حال جلسه است . تفاوت علوم موجب تفاوت تعبیر می شود.

از این قبیل تعابیر متفاوت اما همسو در مورد علم فراوان در قرآن دیده می شود كه به چند مورد اشاره می شود.

1. علم واقعي، انسان را به سوي آخرت و تقوي و عمل صالح سوق مي‏دهد.

 "قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ" (5) عالم آگاه كسي است كه زرق و برق دنيا او را مجذوب نسازد و دنياگرايان را تحقير كند.

2. علم خشيت آور است و موجب خدا ترسی می شود :

"إِنَّما يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ"(6) یعنی، تنها عالمان از خدا مي‏ترسند.

3. علم به انسان ديد و بينش مي‏دهد. "وَ يَرَي الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ" (7)

4.قرآن علم و دانايي را ريشه‏ ايمان مي‏داند. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... يَخِرُّونَ" (8)

5.نشانه‏ علم واقعي دريافتن حقّانيّت قرآن و پذيرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حق‏شناسي ممكن نيست. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... هُوَ الْحَقَّ"  (9)

6.علم واقعي آن است كه انسان را در برابر حق، به خضوع وادار كند. "أُوتُوا الْعِلْمَ، يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً" (10)

 اما فراگیری علومی كه به حال جامعه سودمند است، به ترتیب اولویتی كه می توان از پاسخ متوجه شد، واجب كفایی می باشد . اگر  افرادی كه این مهم را به عهده بگیرند نبودند، در صورت داشتن توانایی و استعداد یاد گیری شخص،فراگیری آن علم خصوصا علم پزشكی كه مربوط به نجات جان آدمی است،  واجب می شود.

پس مراد  حضرت علومي است كه رابطه مستقيم با كمال و سعادت انسان دارد و ندانستن آن ها مانع رسيدن  به كمال و سعادت است . همه ما به ارزش و اهميت علوم ديگر از جمله پزشكي آگاهيم. اما علم پزشكي علمي نيست كه دانستن آن براي همه انسان ها ضرورت داشته باشد و ندانستن آن مانع كمال و سعادت انسان بشود.   از اين رو بزرگان فرموده اند منظور از اين سه علم ، علم عقايد و خلاق و احكام است كه رابطه مستقيم با رشد و ترقي انسان دارند .

پی نوشت ها:

1. تفسير نور، ج‏6، ص 385.

2.  نجم(53) آیه 30.

3. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص 70.

4. اصول كافی، ج1، ص35، حدیث1،كتاب فضل العلم.

5.  قصص(28) آیه 80  .

6.  فاطر(35) آیه 28  .

7. سبا (34)آیه 6 .

8.  اسراء(17) آیه 107.

9.  سبا ،آیه 6.

10.  اسراء، آیه 107.

دردعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها باشد بخشیده می شود
در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است: ...

چطور در مجالس و روايات مي گويند كه ريختن تنها قطره اشكي براي امام حسين باعث مي شود تمام گناهان و پليديهاي انسان بخشيده شود؟Ԟاينكه در دين اسلام بيان شده ديدن حتي 1تارموي زن گناه است و عذاب هاي فلان دارد چطور است كه اين مذهب اين همه سختگير و متعصب است ولي با نشان دادن حزن و اندوه و يا قطره اشكي در مجلس عذاداري امام حسين تمام گناهانش بخشيده مي شود؟ يا با خواندن يك ورد رو به قبله خواندن كه در دعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها و ريگ بيابان ها باشد بخشيده مي شوند؟!!

در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است:

1. در مورد فضيلت تلاوت سوره ها و اعمال مستحبي اولا بايد سند آن را بررسي كرد .

البته رواياتي داريم به اين مضمون كه اگر بنا بر حديثي از رسول خدا بر انجام عملي وعده پاداشي داده شده باشد و فرد به خاطر وعده پيامبر و براي رسيدن به ثواب موعود آن عمل را انجام دهد، خدا آن ثواب را به وي خواهد داد حتي اگر آن حديث سخن پيامبر نباشد.(1)

با توجه به اين روايات كه متعدد و معتبر هستند، عالمان نسبت به سند روايات ثواب تلاوت سوره ها يا زيارت ها يا اذكار سخت گيري نكرده و مؤمنان را به همان وعده اجمالي وا گذارده اند.

2.  وعده ها اجمالي است و قيد و شرط آن ها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:" َ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏"(2)؛ خدا فقط از با تقوايان مي پذيرد".

اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد. بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به جاي يك بار ،هزار بار سوره "يس" بخواند، دردي از او دوا نخواهد كرد.

3. مراد از روايت خواندن به تنهايي نيست. چون در آيات و روايات زيادي كساني كه فقط به خواندن كتب آسماني اكتفا مي كنند، مذمت شده اند، بلكه منظور خواندن به همراه عمل است.

يا گريه بدون معرفت ارزشي ندارد. گريه اي ارزشمند است كه حداقل ناشي از معرفت گريه كننده به مظلوميت امام باشد و گرنه خود سپاه عمر سعد و اهل كوفه هم اشك زيادي بر حضرت ريختند.

كساني كه بعد از كشته شدن امام و يارانش به خيام حرم هجوم بردند، اشك ريزان حرم را غارت كردند، ولي اين گريه آنان را از گناه عظيم شركت در قتل امام پاك نمي كرد.

4. امام خميني در زمينه احاديث چنيني بيان زيبايي دارند:

"هر كس مراجعه كند به وصيت هايي كه رسول اكرم (ص) به حضرت امير المؤمنين(ع) مي‏كردند، و وصيت هاي ائمه بعضي به بعضي، و وصيت هايي كه به خواص شيعيان مي‏فرمودند و تأكيدات و سفارش هاي خيلي بليغي كه مي‏فرمودند و آن ها را از معصيت خداي تعالي بر حذر مي‏نمودند، كه در اصول و فروع تكاليف، كتب اخبار از آن پر است، علم قطعي حاصل مي‏كند كه اگر بعض روايات‏ به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن احاديث وارد شده است، ظاهر آن ها مراد نيست. پس، اگر طوري ممكن بود تأويل آن كه منافات با آن احاديث قطعيه صريحه، كه از ضروريات دين است، نداشته باشند، آن را تأويل مي كنيم، يا جمع عرفي داشت جمع مي كنيم، و الا ردّ علم آن به قائلش مي‏نماييم‏...

اين است چند حديث از احاديث شريفه صريحه به اينكه اين اشتهاي كاذبه كه ما اهل دنيا و معصيت داريم( كه با يك عمل جزيي و بدون توبه و تدارك گناهان به ثواب هاي عظيم برسيم و از عذاب و كيفر گناهان مان نجات يابيم) غلط و باطل است، و از هوس هاي شيطاني و مخالف با عقل و نقل است. و ضميمه نما به آن آيات شريفه قرآنيه را، مثل قول خداي تعالي:

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ. (3) و مثل قوله تعالي: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ. (4) و مثل قوله تعالي: لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ(5) و غير اين‏ها از آيات شريفه كه در [هر] صفحه از كتاب الهي موجود است، كه تأويل و تصرف در آن خلاف ضرورت است.

در مقابل اين‏ها احاديث ديگري است كه آن ها هم در كتب معتبره مذكور است( مشابه حديث بالا با سند معتبر)، ولي نوعا جمع صحيح عرفي دارد. و اگر جمع نيز پسند نيفتد و قابل تأويل نباشند، مقاومت با اين همه حديث صحيحه صريحه متواتره مؤيّده به ظواهر قرانيه و نصوص فرقانيه و عقل سليم و ضرورت مسلمين ننمايد... مردم مطلقا به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتي ها هستند، مگر آن هايي كه ايمان آورند و توبه از گناهان كنند و عمل صالح به جا آورند. و اين سه در هر كس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پيشگاه مقدس حق محترم است، و سيّئات و گناهان [او] مبدل به حسنات شود...

پس اي عزيز، شيطان تو را مغرور نكند و هواهاي نفسانيه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنيا و جاه و مال، مثل نويسنده، هميشه دنبال بهانه است از براي تأييد تنبلي خود، و هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤيد هواهاي نفسانيه و خيالات شيطانيه او باشد، اقبال به آن نمايد و چشم و گوش خود را به آن باز كند، بدون آنكه فحص از مغزاي آن نمايد يا به مقابلات و معارضات آن نظر نمايد.

بيچاره گمان مي‏كند به مجرد دعوي تشيع و حب اهل بيت طهارت و عصمت(و انجام بعض اعمال مستحب يا تلاوت بعض سور و ادعيه) جواز ارتكاب هر محرّمي را خداي نخواسته دارد و قلم تكليف، نعوذ باللّه، از او برداشته شده! بدبخت نمي‏داند كه شيطان بر او تعميه كرده(بينايي او را گرفته)، و در آخر عمر بيم آن است كه محبت بي مغز بيفايده نيز از دستش برود و با كف تهي در صف نواصب اهل بيت محشور گردد. آخر دعوي محبت كسي [كه‏] بيّنه نداشته باشد پذيرفته نيست.

ممكن نيست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم. درخت محبت ثمره و نتيجه‏اش عمل بر طبق آن است، و اگر اين ثمره را نداشته باشد، بايد دانست كه محبت نبوده، خيال محبت بوده.

پيغمبر اكرم و اهل بيت مكرم او، صلوات اللّه عليهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و يگانه مقصد آن ها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتي را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند، پس محبّ و شيعه آن ها كسي است كه در مقاصد آن ها با آن ها شركت كند و پيروي از آثار و اخبار آن ها كند. اينكه در اخبار شريفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقوّمات ايمان شمرده ،بيان يك سرّ طبيعي و سنّة اللّه جاريه است، چون كه حقيقت ايمان ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّه طبيعيه اوست. اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ايمان و محبت خدا و اولياي او. [اگر] عمل نكرد مؤمن نيست و محبت ندارد. و اين صورت ايمان و محبت بي مغز و معني نيز با جزئي حوادث، و في الجمله فشار، از بين مي‏رود و صفر اليد به دار جزاي اعمال منتقل شود.(6)

بنا بر اين، احاديث وارد شده در ثواب زيارت و گريه بر امام حسين ما را به خوبي تشويق مي كند و وعده اجمالي مي دهد. اگر كسي دنبال اين وعده برود و سعي در تحصيل نمايد، خود را در معرض توبه و هدايت و عمل صالح قرار داده، اميد است كه اصلاح كند و نجات يابد . عملش كيميا شده و همه اعمال بدش را به خوب تبديل كرده، خوبي هايش را خالص ساخته و شايسته برترين ثواب ها گرداند كه خداي بزرگ فرمود:

إلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّه سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّه غَفوراً رَحيما؛(7)

(زنا كاران و قاتلان و مشركان در جهنم جاويدند.)مگر كسي( از آنان) كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح به جا آورد كه خدا گناهان اينان را بدل به خوبي مي كند و خدا آمرزنده و مهربان است.

گريه براي اباعبدالله از اين جهت كه مظلوم واقع شد و خود و اصحابش بي گناه به شهادت رسيدند و بر خانواده اش سختي فراوان رفت، عملي ارزشمند است و ثواب دارد.

البته طبيعي است كه هر چه انگيزه فرد عزادار بلند مرتبه تر باشد، ثواب بيش تري دارد. ثواب كسي كه فقط بر مظلوميت اباعبدالله مي گريد، با ثواب كسي كه علاوه بر آن، بر محروميت خود از همراهي با اين قافله هم مي گريد و بر اين كه چرا با اين قافله همراه نيست، اشك مي ريزد و در اين عزا و گريه از خدا توفيق همرنگي و همراهي مي طلبد، به طور طبيعي همسان نيست و ثواب فرد دوم به مراتب بالاتر است؛ ولي همان گريه بر مظلوميت، نهال عشق است كه با اشك چشم آبياري مي شود و تناور مي گردد و عشق به هم رنگي و همراهي را در پي دارد.

در باب گناهان هم اين گونه است. اين وعيدهاي شديد و غليظ براي اين است كه بنده از گناه احتراز كند و حريم بگيرد و گر نه همين خدايي كه اين همه تهديد مي كند و وعيد مي نمايد، به طور اجمال وعده مي دهد كه خدا غير از شرك را اگر بخواهد مي آمرزد و لو اين كه بنده توبه نكرده از دنيا برود:

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ (8)

خداوند (هرگز) شرك را نمي‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براي هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مي‏بخشد.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج2، ص256.

2. مائده(5)آيه27.

3. مدثر(74)آيه38.

4. زلزال(99)آيه7-8.

5. بقره(2)آيه286.

6. شرح چهل حديث، ص568-576.

7. فرقان(25)آيه70.

8. نساء(4) آيه48.

آیا در پیشگاه عدل الهی سایر اعمال حسنه اش مورد قبول واقع نمی شود؟
آنچه در مورد نماز گفته اید، در برخی روایات آمده كه نماز ستون دین است و چون آن پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می شود.

تفسیر حدیث "... و ان قبلت قبل ما سواها..." چیست؟ اگر كسی در طول عمر خود در انجام حسنات و ترك محرمات كوتاهی نكند و در كسب مكارم اخلاق كوشا باشد، ولی به فرض یك هفته نماز نخواند و یا یك ماه نماز اشتباه بخواند و قضا نكند، آیا چنین فردی سزاوار حبط سایر اعمال حسنه اش است؟ آیا در پیشگاه عدل الهی سایر اعمال حسنه اش مورد قبول واقع نمی شود؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با مركز؛

آنچه در مورد نماز گفته اید، در برخی روایات آمده  كه نماز ستون دین است و چون آن پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می شود.

اما چرا نماز به عنوان اصل و پایه معرفی شده  و آیا واقعاً بدون نماز، اعمال دیگر بی ارزش است؟

برای این كه عملی "حسنه" باشد و در درگاه خدا مورد توجه قرار گرفته و قبول شود ، باید هم خود عمل حسن و زیبایی داشته باشد و هم فاعل و انجام دهنده آن را به نیت خوب و پسندیده ای انجام دهد.

بر این اساس نباید تصور كرد كه چون  پزشك جان بیماری را نجات داد ، حتما كارش مستحق ثواب و پاداش است ؛ چون چه بسا هیچ انگیزه خدا دوستانه ای نداشته وتنها  جهت كسب درآمد و به دست آوردن شهرت  چنین كاری انجام داده باشد .

بنا بر این شرط قبولی اعمال صالح و خوب این است كه آنها را "مؤمنانه" و برای رضای خدا انجام دهد:

وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّة (1)

و كسي كه چيزي از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه ايمان داشته باشد، چنان كساني داخل بهشت مي‏شوند

ایمان هم یعنی اعتراف به توحید و الوهیت و ربوبیت خدا و عبودیت او و نماز برترین نماد این اعتراف و اقرار است.

نماز ابراز خضوع و اطاعت و خاكساری به پیشگاه خالق جهان است و در قبال این خضوع و  اطاعت و خاكساری ، گردن فرازی ، نافرمانی و تكبر در برابر خداست همان كه شیطان را با آن همه عبادت از درگاه قرب راند:

فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبي‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرین  (2)

همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرماني و تكبرش) از كافران شد.

كسی كه نماز نمی خواند یا نمازش بی روح است و نشان بندگی نیست كه قبول شود ، اعمال دیگرش هم روح ندارد و مقبول واقع نمی شود. بله ممكن است كارهای او برای بسیاری از افراد جامعه مفید و سودمند باشد ولی او آنها را به قصد جلب رضای خدا و خدمت به بندگان خدا انجام نداده است تا خدا به او پاداش دهد زیرا كسی كه به خدا باور داشته و در صدد جلب رضای خدا باشد ، اولین اقدامش سجده و نماز و ساییدن پیشانی بندگی بر ساحت اوست. او اهداف دیگر داشته كه یا به آنها رسیده یا نرسیده ولی برای خدا كار نكرده كه از خدا پاداش طلب داشته باشد.

پس نماز نماد عبودیت و بندگی است و اگر این نماد مقبول باشد و رنگ عبودیت در اعمال دیگر او وجود داشته باشد ، آنها هم پذیرفته می شوند ولی اگر این نماد حقیقت نداشته باشد ، نشانگر این است كه  در دیگر اعمالش هم رنگی از عبودیت و خدایی بودن نبوده بلكه دل و خواست خودش مطرح بوده و او تصور و گمان كار خدایی داشته است بنابراین مقبول نمی شود.

مطلب دیگر این كه نماز به عنوان یك واجب كلی مورد نظر است نه تك تك نماز ها، اگر نماز فردی قبول نشود ، دیگر كارهایش قبول نمی شود و اگر نمازش قبول شود ، كارهای دیگرش هم قبول می شود. بنا بر این ممكن است كسی هیچ وقت نمازش را ترك نكرده باشد. ولی نمازش ارزش قبول شدن نداشته باشد و كس دیگری گاهی در اثر كسالت یا تنبلی برای چند روزی هم نماز نخوانده باشد ، ولی نمازهایش رنگ نماز داشته و ارزشمند و مقبول باشد و از آن چند روز هم توبه كرده باشد  وقضایشان را بجا آورد، كه این نمازش قبول می شود.

پینوشتها:

1. نساء (4) آیه 124.

2. بقره (2) ایه 34.

منظور از این حدیث چیست؟
غریزه جنسی نیرومندترین و سركش‏ترین غرایز انسان است كه به تنهایی با دیگر غرایز برابری می‏كند، انحراف آن، نیمی از دین و ایمان را به خطر خواهد انداخت.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیكم

منظور از این حدیث كه پیامبر اكرم (ص) می فرمایند : « انسان با ازدواج نصف دینش كامل می شود » ، چیست ؟

غریزه جنسی نیرومندترین و سركش‏ترین غرایز انسان است كه به تنهایی با دیگر غرایز برابری می‏كند، انحراف آن، نیمی از دین و ایمان را به خطر خواهد انداخت.(1)

رسول گرامی اسلام در حدیثی فرمودند:« َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَي أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج‏»(2)

مي‏ترسم سه چيز بعد از من امت مرا گمراه كند، و آنها عبارتند از گمراهي بعد از شناخت و فتنه‏هاي گمراه‏ كننده و شهوت شكم و فرج.

یكی از چیزهایی كه پیامبر اكرم آن را موجب گمراهی امت معرفی كردند شهوت فرج همان غریزه جنسی است.

خدا به منظور صیانت ذات و تأمین شئون مختلف زندگی بشر و حفظ حیات فردی و نوعی انسان، غرایز و تمایلاتی را در نهاد آدمیان به ودیعه گذاشت. وجود هر یك از آن غرایز و خواهش‏ها در جای خود ضروری می‏باشد. اگر غرایز به ویژه غریزه جنسی به خوبی تعدیل گردند و از سركشی جلوگیری شود، اگر احساسات هر یك با اندازه‏گیری صحیح و در جای مناسب خود اعمال شود، موجب خوش بختی و كمال بشر و مایه سعادت فرد و اجتماع خواهد بود.

اما اگر غرایز واحساسات مهار نشود. اگر آزادانه و بدون قید و شرط اعمال گردد، اگر در مسیر سركشی و هیجان‏های نابه جا قرار گیرد، آدمی را به جنایات عظیمی وا می‏دارد و انسان را از هر حیوانی پست‏تر خواهد ساخت.(3)

اگر جلوی آتش شهوت جنسی گرفته نشود، نسل‏ها و خانواده‏ها و ارزش‏های انسانی از بین می‏رود. جامعه ناامن می‏شود. ناموس انسان در خطر قرار می‏گیرد. در نتیجه دین انسان از بین می‏رود.

بر همین اساس حضرت رسول خدا(ص) فرمود:«  مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ- فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْبَاقِي‏ »هر كسی ازدواج كند، نصف دینش را از خطر سقوط حفظ می كند، نصف دیگرش از راه تقوا و پرهیزگاری حفظ نماید.(4)

موقعی كه احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می‏آیند، موقعی كه شهوت طغیان می‏كند و وجود بشر را طوفانی می‏كند، دیوانه وار آدمی را به كارهای ناروا وا می‏دارد و سرانجام مفاسد بزرگ و احیاناً غیر قابل جبرانی به بار می‏آورد. ازدواج شهوت جنسی را مهار می‏كند. با مهار آن انسان از خطر سقوط و تباهی نجات می‏یابد.

پی نوشت‏ها:

1. مكارمشیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات اسلامیه، ج14، ص 463.

2. كلینی، كافی، انتشارات آل البیت، ج2، ص79.

3. محمد تقی فلسفی، جوان، ج 1، ص 245.

4. وسائل الشیعه، كتاب نكاح، چاپ احیاء التراث، ج 14، ص 5، حدیث 11، 12.

صفحه‌ها