پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهمالسلام، علت و ریشه سخنچینی چیست؟
پاسخ:
سخنچینی از گناهانی است که در روایات به آن اشاره شده است و معصومان علیهمالسلام همگان را از آن نهی کرده و نتایجی را برای آن بیان نمودهاند.
دلایلی و ریشههایی وجود دارد که افراد به این کار قبیح دست میزنند. در احادیث اهلبیت علیهمالسلام، به برخی از این دلایل و ریشهها اشاره شده است. در ادامه مواردی از این روایات بیان خواهد شد:
1. کینه و غضب
مهمترین دلیل اینکه برخی افراد اقدام به سخنچینی میکنند، دشمنی، عصبانیت و کینه است. متأسفانه کینهورزی و دشمنی میتواند انسان را وادار به سخنچینی کند تا بخشی از عقدههای خود را بدینوسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند.
در روایتی از پیامبر صلیالله علیه و آله چنین نقلشده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت». (1) بدترین مردم آن کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که بهسوی سخنچینی میدود، کسی که بین دوستان جدایی میاندازد و کسی که از افراد پاک عیبجویی میکند.
سخنچین میتواند با کینه خود روابط بین مردم را خراب کرده و آنها را نسبت به هم بدبین کند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی فرمودهاند: «إِیَّاکَ وَ النَّمِیمَهَ فَإِنَّهَا تَزْرَعَ الضَّغِینَهَ وَ تُبَعِّدُ عَنِ اللَّهِ وَ النَّاسِ». (2) از سخنچینى بپرهیز که آن تخم کینه مىافشاند و از خدا و مردم دور مىگرداند.
بنابراین، کسی که با دیگران دشمنی دارد، سعی میکند تا روابط بین افراد را بهوسیله سخنچینی خراب کند و خود این کار نیز باعث پخش و انتشار کینه شده و افراد را از یکدیگر دور میگرداند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی دیگر فرمودهاند: از سخنچینىها بپرهیزید که آنها کینهها برجاى مىگذارند. (3)
2. ملتزم نبوده به دین
از دیگر عوامل خبرکِشی، بیدینی و ملتزم نبودن به دستورات دینی و ضعف ایمان است. در احادیث بسیاری از خبرچینی نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان شده است. متأسفانه کسی که به این روایات ایمان کاملی نداشته و ملزم به دین نیست، بهراحتی دست به این کار میزند.
در حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین بیانشده است: «النَّمِیمَهُ شِیمَهُ الْمَارِقِ». (4) سخنچینى، خصلتِ شخصِ از دین برون شده است. مطابق لغت، مارق کسی است که از دین خارج شده است. (5) بنابراین، کسی که درک درستی از دین ندارد، دیگر ملزم به خودداری خود از سخنچینی نیز نیست و لذا به این کار میپردازد.
3. تفرقهافکنی و نفاق
از دیگر عوامل سخنچینی، نفاق است. منافق کسی است که در مقابل افراد یک رفتار و در پشت سر آنها رفتاری دیگر داشته و سعی میکند بین آنها تفرقهافکنی کند.
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام درباره این موضوع چنین روایت شده است: «الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِیَ بِبُعْدِهِ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ یَأْتِی بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَهِ شَبِیهاً بِالشَّرِیعَهِ وَ هُوَ لَاغٍ بَاغٍ لَاهٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِیهَا وَ عَلَامَهُ النِّفَاقِ ... الْحَثُّ عَلَى النَّمِیمَهِ». (6) منافق به دورى از رحمت خداوند راضى شده است زیرا او کارهایی مىکند که با ظاهر شریعت سازگارى دارد، اما در باطن و واقع، او با احکام خداوند بازى مىکند و آنها را به مسخره گرفته است، منافق در کارهاى خود بیهوده کار مىکند و به آن دلبستگى ندارد و درنتیجه یاغى به شمار مىرود. علامت نفاق این است که در سخنچینى اصرار مىورزد.
4. دروغگویی و پرگویی
سخنچینی میتواند از گناهان زبان مانند دروغگویی نیز نشأت بگیرد. کسی که همواره دروغ میگوید بهمرور به گناه سخنچینی نیز مبتلا میشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام دراینباره فرمودهاند: «أَمَّا عَلَامَهُ الْکَذَّابِ فَأَرْبَعَهٌ إِنْ قَالَ لَمْ یَصْدُقْ وَ إِنْ قِیلَ لَهُ لَمْ یُصَدِّقْ وَ النَّمِیمَهُ وَ الْبَهْت». (7) علامت دروغگو چهار چیز است: خود راست نگوید، دیگران را راستگو نپندارد، سخنچینى کند و تهمت زند.
در بسیاری از موارد، نمّام با قیافهای حقبهجانب و درست کارانه، اخبار نادرست خود را منتشر و موجب اختلاف بین افراد میشود. در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین بیان شده است: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ وَاشٍ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِین». (8) گفتههاى هیچ سخنچینى را زود باور مکن، اگرچه در لباس خیرخواهان باشد. بنابراین گاهی فرد بهظاهر میخواهد خبری خیرخواهانه به دیگران انتقال دهد؛ اما درواقع در حال سخنچینی و پخش کردن اخبار دیگران است.
گاهی نیز سخنچینی ریشه در پرگویی افراد دارد و قصد سخنچین، دروغگویی نیست. متأسفانه برخی عادت به زیاد حرف زدن دارند و لذا این عادت بد آنها موجب پخش کردن اخبار شده و منجر به سخنچینی نیز میگردد. در روایتی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله درباره دوری از سخنچینی حتی در سخنان راست فرمودهاند: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَهُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر». (9) یا على: راستگوئی در سه جا زشت است: سخنچینى، نقل عمل ناپسند زن براى شوهر و تکذیب کسى که از انجام عمل خیرى بهدروغ خبر مىدهد.
بنابراین، سخنچینی حتی چنانچه دروغ نباشد و سخنی واقعی باشد و بهظاهر از روی خیرخواهی نیز باشد، کاری ناپسند و نادرست است. در حدیثی دیگر نیز چنین بیانشده است: مردى نامهاى به امیرالمؤمنین علیه¬السلام داد که در آن از فردی دیگر سعایت و بدگوئى کرده بود. حضرت آن مرد را فراخواند و فرمودند: اى فلان اگر راست گفتى با تو دشمن خواهیم شد و اگر دروغ است کیفرت دهیم و اگر خوبگوئی (عذرخواهى کنی) از تو درگذریم گفت بلکه درگذر از من اى امیر مؤمنان. (10)
بنابراین، سیره حضرات معصومین علیهمالسلام نیز بر این بوده که ایشان به بدگویی و سخنچینی دیگران اهمیتی نمیدادند.
نتیجه:
سخنچینی یکی از کارهای ناپسندی است که در احادیث اهلبیت علیهمالسلام از آن نهی شده و آثاری نیز برای آن بیانشده است. مطابق روایات اهلبیت علیهمالسلام، از دلایلی که متأسفانه برخی افراد به این کار دست میزنند، کینهورزی است. با توجه به اینکه در معارف دینی، اذیت کردن دیگران و اشاعه اخبار کذب و به هم زدن روابط کاری، ناپسند دانسته شده است، ملتزم نبودن به دستورات دینی نیز میتواند در پدید آمدن چنین عملی مؤثر باشد. همچنین نفاق و دروغگویی نیز از دیگر عواملی است که مطابق احادیث، از علتها و ریشههای چنین عملی دانسته شده است.
پینوشتها:
1. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق، بیتا، ص 462.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 96، ح 2217.
3. کراجکى، محمد بن على، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج2، ص 14.
4. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلالالدین، تهران: دانشگاه تهران، 1366 ش، ج1، ص 227، ح 900.
5. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، تهران: مرتضوى، 1375 ش، ج5، ص 235.
6. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیهالسلام، محقق / مصحح: ندارد، مصباح الشریعه، بیروت: اعلمى، 1400 ق، ص 144.
7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، 1363 ق، ص 22.
8. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج6، ص 301، ح 10327.
9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، همان، ص 9.
10. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج7، ص 78، ح 1.