حیوانات

جهاني يا منطقه اي بودن طوفان نوح مسئله اي نيست كه مفسران بخواهند به صورت قطعي درباره آن اظهار نظر كنند. زيرا در اينگونه موارد بايد به اسناد تاريخي متقن مراجعه كنيم يا اينكه در كلام خدا و معصومين بياني قطعي و يقيني درباره آن داشته باشيم و در اين باره نه سند تاريخي متقن داريم و نه توضيحي يقيني در كلام خدا و معصومين  يافته ايم و لذا آنچه به عنوان جهاني و عالم گير بودن طوفان نوح به تفاسيري همچون تفسير نمونه و الميزان نسبت داده مي شود به صورت احتمالي است كه اين تفاسير برگزيده اند. البته به عنوان احتمالي قوي، اما در عين حال منطقه اي بودن آن نيز به صورت كلي نفي نشده و قرائن و شواهدي براي منطقه اي بودن آن وجود دارد.

در تفسير نمونه بعد از ذكر شواهد و قرائن عالم گير بودن طوفان نوح مي خوانيم:

« ولي با اين حال احتمال منطقه‏ اي بودن آن نيز به كلي منتفي نيست، زيرا اطلاق كلمه «ارض» بر يك منطقه وسيع جهان در قرآن مكرر آمده است چنان كه در سرگذشت بني اسرائيل مي‏خوانيم: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»(1) « مشرقها و مغربهاي زمين را در اختيار گروه مستضعفان (بني اسرائيل) قرار داديم... اين نكته نيز قابل توجه است كه طوفان نوح به عنوان مجازات آن قوم سركش بود، و ما هيچ دليلي در دست نداريم كه دعوت نوح به سراسر زمين رسيده باشد، اصولا با وسائل آن زمان رسيدن دعوت يك پيامبر (در عصر خودش) به همه نقاط، بسيار بعيد به نظر مي‏رسد.(2)

بعد از مقدمه مذكور بايد بگوييم كه بر فرض كه طوفان نوح عالم گير بوده باشد، باز هم مي توان در پاسخ به سؤال شما احتمالاتي ذكر كرد.

جنابعالي نوشته ايد:« اين چند ميليون خزنده و حشره و ... را چگونه جمع آوري كرده و در آن كشتي جا داده است»

در پاسخ مي توان گفت كه:

اولا: همه حيوانات در اين كشتي جا داده نشده اند. بلكه چنانكه از آيه 40 سوره هود (3) استفاده مي شود  از هر نوعي از انواع حيوانات يك جفت (نر و ماده) بر كشتي سوار شده است.

ثانيا: لزومي ندارد كه آبزيان و حشرات و .. هم سوار بر كشتي شوند زيرا سيل ضرري براي آنان ندارد.

ثالثا: كشتي نوح، يك كشتي معمولي نبوده. چون خود كشتي آيت و معجزه‌ي الهي بوده است اين كشتي با نظارت و مراقبت الهي ساخته شده و همه چيز حساب شده و پيش بيني شده بود؛ با توجه به اين، هيچ بعيد نيست كه آنقدر گنجايش داشته كه جفتي از هر حيوان (نه همه حيوانات ) در آن گنجانده شود.

رابعا: ممكن است كه در زمان حضرت نوح چند قسم بيشتر از جانوران در روي زمين پيدا نشده بودند، و نوح فقط نسل آنها را حفظ كرده است، و بقيه حيوانات بعدا پيدا شده‌اند.

خامسا: جمع آوري جفتي از حيوانات از مناطق مختلف ممكن است به اعجاز الهي صورت گرفته باشد و ما نبايد هميشه به اسباب و عوامل مادي توجه داشته باشيم و از اسباب و علل غير مادي غافل باشيم.

البته در پايان ناگفته نماند كه اين توجيهات ما براي اين نيست كه بگوييم قطعا طوفان نوح عالم گير بوده بلكه براي اين است كه بگوييم هر دو احتمال (جهاني و منطقه اي بودن) ممكن است و در پايان بهتر است كه اين سخن نويسنده تفسير المنار را نقل كنيم كه علامه در الميزان از وي نقل كرده كه وي مي گويد:« « أن هذه المسائل التاريخية ليست من مقاصد القرآن و لذلك لم يبينها بنص قطعي فنحن نقول بما تقدم أنه ظاهر النصوص و لا نتخذه عقيدة دينية قطعية فإن أثبت علم الجيولوجية خلافه لا يضرنا لأنه لا ينقض نصا قطعيا عندنا»(4)

«اين مسائل تاريخي از اهداف و مقاصد قرآن نيست و به همين جهت قرآن كريم آن را به طور صريح و قاطع بيان نكرده ما هم كه در اين باره اظهار نظري كرديم تنها گفتيم از ظاهر نصوص چنين بر مي‏آيد نه اينكه خواسته باشيم اعتقاد ديني خود را اظهار نماييم و يا نتيجه بحث را به عنوان يك عقيده قطعي ديني بپذيريم، بنابراين اگر در علم ژئولوژي و زمين شناسي خلاف اين نتيجه ثابت شده باشد ضرري به حال ما ندارد براي اينكه اين نتايج علم زمين شناسي هيچ نص قطعي ما را نقض نمي‏كند»

پي نوشت ها:

1. أعراف(7) آيه 137.

2. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج‏9، ص 103

3. « حَتَّي إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ...» « (اين وضع هم چنان ادامه يافت) تا آن زمان كه فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت (به نوح) گفتيم: «از هر جفتي از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتي) حمل كن...».

4. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق ، ج‏10، ص 265.

 

برخي حيوانات از اراده و شعوري برتر از آن چه در غريزه‏ شان وجود دارد، برخوردارند

مطالعه در برخي از حالات و اعمال حيوانات نشان مي‏دهد، برخي حيوانات از اراده و شعوري برتر از آن چه در غريزه‏شان وجود دارد، برخوردارند. دارا بودن همين شعور و اراده در حيوانات مي‏تواند دليلي بر وجود روح در اين دسته از حيوانات باشد. گرچه اگر حيوانات داراي روح باشند به يقين روح آنان با روح انسان از يك سنخ نبوده و مراتب و كارايي آنها با هم فرق دارد.
در قرآن كريم آيات زيادي است كه درباره حيوانات است كه در همه آنها قرينه هايي است بر اينكه حيوانات روح دارند. به چند نمونه از اين آيات اشاره مي كنيم:
1- خداوند در آياتي از قرآن مي فرمايد چهار پايان را براي تامين منافع شما و استفاده شما از آنها خلق كرديم: « وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فيها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلي‏ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (1)؛ و چهارپايان را خلقت كرد كه به (موي و پشم) آنها گرم مي‏شويد و از آنها فوايد بسيار ديگر برده و از (شير و گوشت) آنها غذاي مأكول مي‏سازيد و هنگامي كه آنها را شبانگاه از چرا برمي‏گردانيد يا صبحگاه به چرا بيرون مي‏بريد زيب و افتخار شما باشند. و بارهاي شما را (به آساني) از شهري به شهر ديگر برند كه خود شما (بدون بار) جز با مشقّت بسيار بدان جا نتوانيد رسيد (چه رسد با بار) راستي كه پروردگار شما رئوف و مهربان است و اسبان و استران و خران را براي سواري و تجمّل شما آفريد و چيز ديگري هم كه شما هنوز نمي‏دانيد (براي سواري شما) خواهد آفريد.
اين آيه شريفه دلالت مي كند كه حيوانات مذكور كه انسان از آنها استفاده مي كند، داراي حيات و شعور و اراده هستند و اينها از لوازم وجود روح در حيوانات مي باشد.
2- در آيه اي ديگر خداوند مي فرمايد به زنبور عسل وحي (الهام) كرديم كه اين نشان دهنده وجود روح و غريزه در اين حيوان است: «وَ أَوْحي‏ رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُون‏»(2)؛ و پروردگار تو به زنبور عسل الهام نمود كه در دل كوه‏ها و در ميان درختان و در بناها كند و بساز.
اينكه خداوند به زنبور عسل الهام كرده و اين غريزه را در وجود او قرار داده است كه بتواند از كوهها و درختان خانه بسازد و از گلها عسل تهيه كند، دلالت بر اين دارد كه جماد نيست بلكه حيواني است كه داراي روح است.
3- گفتگوي مورچه در زمان حضرت سليمان با مورچگان: «حَتَّي إِذا أَتَوْا عَلي‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»(3)؛ تا آن گاه كه به وادي مورچگان رسيدند. مورچه‏اي (به زبان خويش‏) گفت: اي مورچگان، به خانه‏هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش- نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند».
4- همچنين گفتگوي حضرت سليمان با هدهد(4)، زنده شدن الاغ حضرت عزير بعد از صد سال كه از بين رفته بود(5)، پرندگاني كه حضرت ابراهيم آنها را به امر خداوند مخلوط كرد و بعد آنها را فرا خواند و دوباره زنده شدند(6)، گاو بني اسرائيل(7) و...
علاوه بر آيات قرآن در روايات معصومين(ع) مطالب زيادي درباره حيوانات آمده كه دلالت بر وجود روح در آنها مي كند كه يك نمونه را ذكر مي كنيم: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لِلدَّابَّةِ عَلَي صَاحِبِهَا سِتَّةُ حُقُوقٍ لَا يُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا وَ لَا يَتَّخِذُ ظَهْرَهَا مَجَالِسَ يَتَحَدَّثُ عَلَيْهَا وَ يَبْدَأُ بِعَلْفِهَا إِذَا نَزَلَ وَ لَا يَسِمُهَا وَ لَا يَضْرِبُهَا فِي وَجْهِهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ وَ يَعْرِضُ عَلَيْهَا الْمَاءَ إِذَا مَرَّ بِهِ».(8)؛ امام صادق(ع) فرمودند حيوان بر صاحبش شش حق دارد.
1- بيش از طاقتش بار نكند. 2- پشت آن را مجلس و نشيمن‏گاه خود براي گفتگو قرار ندهد. 3- هر وقت در منزل پياده شد ابتداء به علف و آب آن بپردازد. 4- آن را داغ نكند 5- به صورت او نزند، زيرا خداي را تسبيح مي‏گويد. 6- هر وقت از آب عبور داد آب را بر آن عرضه بدارد.
آيات و روايت فوق وجود روح در حيوانات را ثابت مي كند زيرا سخن گفتن يا حق داشتن يا زنده شدن بعد از مردن همه اينها از لوازم داشتن حيات است و لازمه حيات هم، داشتن روح است. اصلا حيوان يعني موجودي كه داراي حيات است اعم از انسان يا حيوانات ديگر و همه حيوانات داراي روح هستند منتهي مراتب روح انسان و حيوانات ديگر فرق دارد.
علامه طباطبايي نيز در شمردن موارد اطلاق روح در آيات قرآن يكي از آن موارد را اطلاق روح درباره حيوانات دانسته است:«از كلام خداي سبحان چنين بر مي‏آيد كه اين روح گاهي با ملائكه است و... و گاهي به آن حقيقتي اطلاق مي‏شود كه در حيوانات و نباتات زنده وجود دارد، و پاره‏اي از آيات اشعار به اين معنا دارد، يعني زندگي حيوانات و نباتات را هم روح ناميده چون حيات متفرع بر داشتن روح است».(9)
پي نوشت ها:
1. نحل(16)آيه5-9.
2. همان، آيه68.
3.نمل(27)آيه18.
4. همان، آيه20.
5. بقره(2)آيه 259.
6. همان،آيه260.
7. همان،آيه67.
8. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج6، ص537.
9. طباطبايي، محمد حسين، الميزان(ترجمه)، انتشارات جامعه مدرسين، ج‏13، ص 276.

گفته می شود که برخی ازحیوانات مانند سوسک، کلاغ و گنجشک ولایت حضرت علی (علیه السلام) را قبول نکرده اند. به این ترتیب هریک درجایگاه های پست حیوانات قرار دارند. آیا این مطلب صحیح بوده و درصورت صحت این مطلب، منبع آن را معرفی نمایید.

پاسخ:
آنچه در منايع ديني وجود دارد چندان با اين ادعا مطابقت ندارد؛ البته رواياتي در مورد عرضه ولايت خدا و پيامبر و اميرالمونين (علیهما السلام) بر همه موجودات وجود دارد و حتي در برخي روايات به اين امر اشاره شده كه برخي موجودات در پذيرش اين ولايت تعلل كردند و گرفتار لعن خداوند شده اند؛ مثلا از اميرالمونين(ع) نقل شده:
« ِانَّ اللَّهَ عَرَضَ أَمَانَتِي وَ وَلَايَتِي عَلَى الطُّيُورِ فَأَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهَا الْبُزَاةُ الْبِيضُ وَ الْقَنَابِرُ وَ أَوَّلُ مَنْ جَحَدَهَا الْبُومُ وَ الْعَنْقَاءُ فَلَعَنَهُمَا اللَّهُ تَعَالَى مِنْ بَيْنِ الطُّيُورِ فَأَمَّا الْبُومُ فَلَا تَقْدِرُ أَنْ تَظْهَرَ بِالنَّهَارِ لِبُغْضِ الطَّيْرِ لَهَا وَ أَمَّا الْعَنْقَاءُ فَغَابَتْ فِي الْبِحَارِ لَا تُرَى (1)
خداوند امانت و ولايت مرا بر پرندگان عرضه داشت اول پرنده‏ اى كه ايمان‏ آورد بازهاى سفيد و چكاوك بود و اول پرنده‏ اى كه انكار نمود بوم و عنقا بودند، از بين پرندگان آنها لعنت شدند بوم و جغد كه نمي تواند روز آشكار شود. چون پرندگان با او دشمنند. اما عنقا در درياها است كه ديده نمى‏ شود.»
اما چنان كه از متن روايت پيداست فقرات اين روايت چندان قابل قبول نيست و گويا اصولا پرنده اي به نام عنقا نيز وجود ندارد، به علاوه كه اين روايت واحد در منابع معتبر نقل نشده و تنها در مناقب ابن شهرآشوب به نقل از ساير كتب آمده است و در زمره اسناد قابل قبول و قطعي به حساب نمي آيد.
در هر حال اظهار نظر قطعي در مورد اين مساله چندان ممكن نيست.

پي نوشت:
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 23، ص 282.

آیا حیوانات مسخ شده (مانند: خرگو ش، فیل و ...) در کلام امام علی (علیه السلام) در ابتدا، خلقت انسانی داشتند یا خیر؟ توضیح دهید.

پاسخ:
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه بعضي از انسان ها انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوتراني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كوركورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، به هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بود، ظاهر مي‌ شد.
و اما درباره قسمت ديگر سؤال توضيح مي دهيم.
اين كه معتقد شويم حيوانات نام برده قبلا خلقت انساني داشتند و سپس به اين شكل در آمدند، يا انسان ها قبلا از آفرينش در شمايل حيواني يا چيز ديگري بوده اند، واقعيت ندارد و حتي قابل اثبات هم نيست و تمام حيوان ها خود بر اساس نوع خلقتي كه بنا شد آفريده شوند آفريده شده اند.
تنها چيزي كه وجود دارد بر اساس آيات الهي است كه بعضي از اقوام پيشين به دليل سرپيچي فرمان الهي به شكل ميمون يا خوك در آمده و تفسير شده است كه چنين افرادي بيش از چند روز زنده نماندند و حتي نسلي از ايشان باقي نماند كه اكنون محل سوال يا استشهاد قرار گيرد.
حيوان همواره حيوان خلق شده و گذشته ديگري جز همين قالب امروزي نداشته است. البته مي توان با پذيرش فرضيه تكامل انواع، تغييرات را باز در همين قالب ها مشاهده كرد، زيرا ذات موجود جز به اذن خداي متعال عوض نمي شود و اگر هم اتفاقي رخ داده، مربوط به انسان هايي بوده كه دست به طغيان زدند و به شكل ميمون يا خوك و ... در آمدند و اشاره شد كه نسلي از آنان باقي نماند.
پس معلوم مي شود، حيوانات نام برده دراصل به شكل امروزي وجود داشتند ودر زماني بعضي از اقوام مطابق با فطرت يا طينت شان به شكل آن ها در آمدند.
كتاب خدا در آيات متعدد از مسخ شدن برخي در افراد در زمان پيشين خبر داده از جمله فرمود: "فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين"(1)
هنگامي كه در برابر فرماني كه به آن ها داده شده بود سركشي نمودند، به آن ها گفتيم به شكل ميمون‌ها درآييد و طرد شويد.
دستور الهي مبني بر اين كه به شكل ميمون ها در آييد نشان مي دهد كه اين حيوان قبلا وجود داشته است.
"قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ"(2)
همان كساني را كه خدا بر آن ها لعن و غضب كرد و آنان را به بوزينه و خوك مسخ نمود.
از اين گونه آيات به دست مي‌آيد در امت‌هاي پيشين كساني بر اثر گناه مورد غضب الهي قرار گرفته، در دنيا به عذاب و كيفر دچار شده و مسخ شده‌اند. اما درباره نحوه مسخ آنان بايد گفت: مسخ يا به تعبير ديگر تغيير شكل انساني به صورت حيوان مسلما موضوعي بر خلاف جريان عادي طبيعت است، ولي در هر حال چنين مسايلي بر خلاف جريان عادي طبيعي وجود دارد و در آن جاي شك و ترديد نيست.
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوت‌راني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كور كورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده، ظاهر ‌شده است.
برخي بر اثر شكم پرستي و شهوت پرستي‌، به خوك تبديل شده؛ در عين حال كه انسان بودند، چهره خوك پيدا مي كردند. برخي ديگر به دليل تقليد كوركورانه و چشم و گوش بسته به صورت ميمون تغيير چهره مي‌داده‌اند، چون خوك نماد شكم بارگي و شهوت‌پرستي، و ميمون نماد تقليد كوركورانه است.
از مجموع آموزه‌هاي ديني به دست مي‌آيد كساني كه مسخ مي‌شده‌اند، تنها چند روز(سه روز) زنده مي‌ماندند و سپس از دنيا مي‌رفتند و نسلي از آن ها به وجود نمي‌آمد.(3)
در برخي روايات تعداد حيواناتي كه انسان هاي گناهكار به شكل آنان مسخ مي شوند، بيان شده از جمله از رسول خدا نقل شده حيواناتي كه انسان ها به صورت آن ها مسخ مي شوند سيزده گونه اند كه از آن جمله ميمون، خنزير، خفاش، گرگ، فيل، مارماهي، موش و... نام برده شده است.(4)

پي‌ نوشت‌ها:
1. سوره اعراف، آيه166.
2. سوره مائده، آيه 60.
3. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه،تهران انتشارات اسلاميه، سال 1374 ه ش، چاپ اول، ج 6، ص 426.
4. مجلسي محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، بيروت، انتشارات دار الاحياء التراث العربي، سال 1403 ه ق، ج 62، ص222.
موفق باشید.

چرا در روز عاشورا پس از آن حادثه عظیم و بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) اسب هایی را که زین کردند و آماده نمودند تا بر بدن مطهر امام بتازند، چرا این اسب ها با این وجود که بدن امام است بر روی آن تاختند..... مگر این درست نیست که همه حیوانات حتی حیوانات وحشی هم در پیش حضور امامان معصوم (علیهم السلام) نرم می شوند و کرنش می کنند؟

پاسخ:
در ابتدا بايد گفت: امامان (علیهم السلام) ولايت تكويني دارند و با اذن خداوند مي توانند از آن استفاده نمايند، چنانكه امام علي (ع) در جريان قلعه خيبر از اين ولايت استفاده نمود: « والله ما قلعتُ باب خیبر و قذفت بها أربعین ذراعاً لم یحس به أعضائی بقوّة جسدیة ولا حرکة غذائیة ولکن اُیّدتُ بقوّة ملکوتیّة ونفس بنور ربّها مضئة»(1) سوگند به خدا که در خیبر را از جا کندم و چهل ذراع دور انداختم، ولی نه با نیروی بدنی و حرکت غذایی، بلکه با نیروی ملکوتی و نفسی که با نور پروردگارش روشن است، انجام دادم، اما امامان ما در مسايل عادي مانند ديگر انسان ها هستند، روش و رفتار آنان در زندگی، در معاملات، معاشرت، صلح و جنگ، حکومت و سیاست، مثل سایرین مي باشند ودر اين گونه امور از ولايت تكويني استفاده نمي كردند.
درست است كه حيوانات -با توجه به ولايت امامان- در برابر آنان نرم مي شوند، ولي اين درصورت است كه ائمه (ع) از ولايت تكويني خود بهره گيرند، و حال اين كه امامان ما وظيفه نداشتند در اين گونه مسايل از اين ولايت استفاده نمايند، چنانكه ابن ملجم با شمشير فرق علي (ع) را شكافت، ولي امام براي جلو گيري از اين امر از ولايت خود استفاده نكرد. دركربلا نيز امام حسين (ع) وظيفه نداشت كه از ولايت تكويني خود استفاده نمايد تا مانع اسب دواني بر بدن خود گردد.

پي نوشت:
1.شيخ صدوق،امالي صدوق، ناشر: اعلمي، ص514.

ایا بعد از قربانی کردن باید صدقه داد؟

صدقه دادن بعد از قرباني کردن حيوانات لازم نيست. (1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم شيرازي

کفاره کشتن حیوان غیر عمد

اگر به صورت غير عمد يك بچه گربه را با ماشين له كنيم كفاره يا ديه دارد؟

پرسش: آيا براي كشتن حيوان به صورت غير عمد كفاره يا ديه وجود دارد؟شرح
اگر به صورت غير عمد يك بچه گربه را با ماشين له كنيم كفاره يا ديه دارد؟
پاسخ: با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
ديه يا کفاره اي ندارد.کشتن حيوانات موذي و کوچک مثل سوسک، مگس، مورچه زنبور و...اگر زجر کش نکنند، اشکال ندارد و گناه حساب نمي شود .
اما اگر غرض عقلايي در کشتن آن ها وجود نداشته باشد و موجب اذيت نباشند، کشتن آن ها (عمداً) کراهت دارد(1)
در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي‌نوشت ‌:
1. فاضل لنکراني، جامع المسائل، ‌ج 2، مسائل متفرقه، سؤال 1646و آيت الله بهجت، استفتائات، ج4، ص573، س6528

آیا حیوانات روح دارند؟

آیا حیوانات روح دارند؟

پاسخ: فلاسفه نفس را به سه قسم: نباتي، حيواني و انساني تقسيم كرده و گفته اند: از ويژگي هاي نفس نباتي، تغذيه و رشد و توليد مثل است. هر گياهي در ابتدا از گياه ديگري به وجود مي آيد (تولّد) و سپس رشد و نمو مي كند و سرانجام منشأ توليد گياهان هم نوع خود مي گردد. ويژگي نفس حيواني ادراك جزئيات و حركت ارادي است. ويژگي نفس انساني نيز دارا بودن دوقوه عاقله و عامله است. قوّه عاقله مُدْرِك كليات و قوة عامله عضلات را بر اساس رأي صادر شده از عقل عملي، به حركت در مي آورد. انواع نفوس نباتي و حيواني و انساني از حيث درجات كمال وجودي در يك مرتبه قرار ندارند، مثلاً بين خزه و درخت نخل از حيث مرتبه وجودي، تفاوت فراواني هست، از همين رو درخت نخل منشأ آثار وجودي بيشتر و متنوع تري مي گردد. در حيوانات بين كرمي كه تنها قوه لامسه دارد، با حيواناتي كه داراي تمام قواي حيواني در حدّ كامل تر مي باشند، اختلاف شديدي وجود دارد. بنابراين حيوانات نيز داراي نفس و روح هستند. روح و نفس حيواني داراي قوايي هستند كه به دو دسته كلّي تقسيم مي شود: قواي محركه يا تحريكي، قواي مدركه يا ادراكي. قواي تحريكي و ادراكي نيز داراي تقسيمات فرعي ديگري هستند. گروهي از حكما بر اين باورند كه نفس حيواني جز مجموع اين قوا نيست، ولي جمعي ديگر معتقدند كه حقيقت نفس حيواني، قوّه وهْميه است و ساير قوا در خدمت آن مي باشند.(1) مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد كه حيوانات همانند انسان داراي افكار و انديشه هاي فردي و اجتماعي وعاطفه و احساسات هستند. دشمني و دوستي را مي فهمند. ملاك تكليف و مسئوليت يعني قوّهء انتخاب , و قدرت اختيار در حيوانات امري قطعي است، اگر چه از ميزان و حدود آن اطلاع دقيقي نداريم . آن مفسر كبير در تفسيرالميزان مي فرمايد: "مطالعه و دقت در مراحل زندگي حيوانات اين حقيقت را روشن مي كند كه آن ها هم مانند انسان ها داراي افكار و انديشه هاي فردي و اجتماعي هستند .در راستاي تأمين نيازمندهاي خود با آگاهي لازم اقدام مي نمايند . همين آگاهي است كه آن ها را به جلب منفعت و دفع ضرر راهنمايي مي سازد. دانشمنداني كه درباره زندگي حيوانات تحقيق كرده اند, آثار بسيار شگفتي از زندگي اجتماعي در آن ها كشف كرده اند. كارهاي حيوانات بر همين تفكرات استوار است .آن ها را به بعضي از امور بر مي انگيزاند و از يك سلسله كارها باز مي دارد. گويي اعمال نيك و بد را مي فهمند. مي بينيم كه حيوانات عاطفه دارند و دشمني و دوستي را مي فهمند . اين موضوع در اعتقاد به حسن و قبح مؤثر است. بذل عواطف در حيات أخروي انسان نيز اثر دارد و ملاك حساب و كتاب به شمار مي رود . اين گونه امور حشر حيوان را روشن و منطقي مي سازد. ظلم وعدالت و زشتي و خوبي در حيوان، برخاسته از فطرت طبيعي و آيين تكوين الهي است. بنابراين اگر عميقاً مطالعه شود، انسان مي فهمد حيوانات نيز به گونة ضعيف از نعمت اختيار بهره مند مي باشند .در بسياري از حيوانات علائم ترديد را مشاهد مي كنيم".(2) نتيجة بحث؛ حيوانات همانند انسان داراي روح هستند كه از ويژگي هاي آن، قوة درك و شعور، قدرت انتخاب و اختيار و احساسات و عواطف است.بنابراين هنگام مرگ روح آنها نيز مانند انسان از بدن جدا خواهد شد (تعبير بهتر و صحيح تر آن قطع تعلق روح از بدن مي باشد).

پي نوشت ها:

1. شرح اسفار اربعه، استاد مصباح، ج 8، ص 257.

2. محمد باقر شريعتي، معاد در نگاه عقل و دين، ص 375ـ 374 .