نفس

خداي متعال فرمود: "وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ" (1) ؛ هر انساني وارد محشر مي‏گردد، در حالي كه همراه او حركت دهنده و گواهي است

خداي متعال فرمود:  "وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ" (1) ؛ هر انساني وارد محشر مي‏گردد، در حالي كه همراه او حركت دهنده و گواهي است!

در تحقيقات واژه هاي قرآني در مورد تفاوت واژه هاي روح و نفس از نظر معنا شناسي نوشته شده است:

"و جعل الروح اسما للنفس و ذلك لكون النفس بعض الروح، كتسمية النوع باسم الجنس، و جعل اسما للجزء الّذي به تحصل الحياة و التحرّك و استجلاب المنافع و استدفاع المضارّ"(2)

يعني اين كه:قرار دادند روح را اسم براي نفس زيرا نفس قسمتي از روح است مثل ناميدن نوع به اسم جنس(يعني مثلا به انسان كه نوع است بگويند حيوان كه در اين جا انسان خودش قسمي از حيوان كلي است كه جنس مي باشد) و نفس را اسم جزيي  قرار دادند كه كه به آن جزء، زندگي، حركت،دست يابي به منافع و دور كردن ضرر حاصل مي شود.

 در ادامه و در بيان فرق اين دو با هم نوشته شده است:

"و الفرق بين الروح و النفس: أنّ الروح ... هو مظهر الظهور و التجلّي و ما يتحصّل من الافاضة و النفخ. و أمّا النفس فهي الفرد المتشخّص المطلق. و أمّا اطلاق النفس علي الروح: فهو اصطلاح فلسفيّ، كما سيجي‏ء.

و علي هذا فكلّ ما ورد في القرآن الكريم: فهو بهذا المعني المتشخّص الفرد، و لا يستعمل واحد منهما في مورد استعمال الآخر، فلا يصحّ أن يقال- نفخت فيه من نفسي، أوحينا اليك نفسا من أمرنا، قل النفس من أمر ربّي.

و هكذا لا يصحّ استعمال الروح في موارد استعمال النفس: فلا يقال- كتب علي روحه الرحمة، و يحذّركم اللّه روحه، لا تكلّف روح الا وسعها."(3)

يعني:

فرق ميان روح و نفس اين است كه روح مظهر ظهور و تجلي و آنچه حاصل مي شود از افاضه و نفخ است(به اين معنا كه روح مقام شامخ ملكوتي دارد كه داراي شاني بلند و والا مرتبه است) و نفس يك فرد متشخص مطلق( معلوم و داراي آدرس و اشاره) است و اما اين كه به نفس روح مي گويند به دليل اصطلاح فلسفي است و روي همين حساب هر آن چه كه در قرآن كريم در مورد نفس وارد شده است به همين معناي شخص معين و فرد است(انسان معلوم ) و هر كدام از روح و نفس در جاي ديگري به كار نمي رود و صحيح نيست (مثلا در آيه شريفه) نفخت فيه من (روحي) نفسي بگوييم يعني به جاي كلمه روح از كلمه نفس استفاده كنيم و يا بگوييم قل النفس من امر ربي كه كلمه نفس را به جاي روح به كار ببريم و نيز نمي توانيم  از روح در جايي كه بايد واژه نفس را به كار ببريم استفاده كنيم...                 

اشاره به نظر مفسرين:

جداي از تحقيق قرآني كه به آن اشاره شد، مناسب است اشاره  كنيم:

واژه نفس در سوره ق آيه 21 به معناي مكلف است و آيه در مقام توصيف مكلفين است كه حالت ورود شان را به صحراي محشر توصيف مي كند، پس نفس در اين آيه يعني همين موجود متحرك صاحب اراده و شعور است(يعني انسان خارجي) كه بنا بر عقيده به معاد جسماني،يعني روح و جسم با هم مثل حضور ما در همين دنيا با اين قالب خاص مي باشد.

در تاييد اين ادعا،به  نظر بعضي از تفاسير استشهاد مي كنيم:

در تفاسير آمده است:

1."وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ" جميع افراد جن و انس مي آيند و در صحراي محشر پاي محكمه حساب و ميزان و رسيدگي به اعمال و افعال خود.(4)

2. و اين كه فرموده:" وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ" معنايش اين است كه هر نفسي( يعني هر مكلفي) به سوي خدا مي‏آيد، و در محضر او براي فصل قضاء و پس دادن حساب حضور به هم مي ‏رساند. (5)

3. "وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ" يعني: در روز موعود هر فرد مكلّفي(به محشر) خواهد آمد.(6)

4.در آن روز هر انساني (اعم از نيكوكار و بدكار) وارد عرصه محشر مي‏شود.(7)

با ملاحظه به ترجمه آيات و تفاسير بسيار كوتاه از هر كدام، متوجه شديم كه نفس دراين آيه يعني موجود مركب از روح و جسم كه در تداعي اوليه انسان با همين شكل و شمايل است و با نگاهي كلي تر، يعني همه افراد صاحب تكليف (حتي گروه جنيان )

پي نوشت ها:

1. سوره ق، آيه 21.

2. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص 256.

3. همان، ج‏4، ص 259.

4. طيب سيد عبد الحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، سال 1378 ه ش، چاپ دوم، ج‏12، ص 248.

5. طباطبايي محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني سيد محمد باقر، قم، انتشارات اسلامي، سال 1378 ه ش، چاپ پنجم، ج‏18، ص 523.

6. مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات فراهاني، سال 1360 ه ش، چاپ اول، ج‏23، ص 265.

7. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، تهران،انتشارات اسلاميه، سال 1378 ه ش، چاپ اول، ج‏22، ص 258.

 

 

 

آیا حیوانات روح دارند؟

آیا حیوانات روح دارند؟

پاسخ: فلاسفه نفس را به سه قسم: نباتي، حيواني و انساني تقسيم كرده و گفته اند: از ويژگي هاي نفس نباتي، تغذيه و رشد و توليد مثل است. هر گياهي در ابتدا از گياه ديگري به وجود مي آيد (تولّد) و سپس رشد و نمو مي كند و سرانجام منشأ توليد گياهان هم نوع خود مي گردد. ويژگي نفس حيواني ادراك جزئيات و حركت ارادي است. ويژگي نفس انساني نيز دارا بودن دوقوه عاقله و عامله است. قوّه عاقله مُدْرِك كليات و قوة عامله عضلات را بر اساس رأي صادر شده از عقل عملي، به حركت در مي آورد. انواع نفوس نباتي و حيواني و انساني از حيث درجات كمال وجودي در يك مرتبه قرار ندارند، مثلاً بين خزه و درخت نخل از حيث مرتبه وجودي، تفاوت فراواني هست، از همين رو درخت نخل منشأ آثار وجودي بيشتر و متنوع تري مي گردد. در حيوانات بين كرمي كه تنها قوه لامسه دارد، با حيواناتي كه داراي تمام قواي حيواني در حدّ كامل تر مي باشند، اختلاف شديدي وجود دارد. بنابراين حيوانات نيز داراي نفس و روح هستند. روح و نفس حيواني داراي قوايي هستند كه به دو دسته كلّي تقسيم مي شود: قواي محركه يا تحريكي، قواي مدركه يا ادراكي. قواي تحريكي و ادراكي نيز داراي تقسيمات فرعي ديگري هستند. گروهي از حكما بر اين باورند كه نفس حيواني جز مجموع اين قوا نيست، ولي جمعي ديگر معتقدند كه حقيقت نفس حيواني، قوّه وهْميه است و ساير قوا در خدمت آن مي باشند.(1) مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد كه حيوانات همانند انسان داراي افكار و انديشه هاي فردي و اجتماعي وعاطفه و احساسات هستند. دشمني و دوستي را مي فهمند. ملاك تكليف و مسئوليت يعني قوّهء انتخاب , و قدرت اختيار در حيوانات امري قطعي است، اگر چه از ميزان و حدود آن اطلاع دقيقي نداريم . آن مفسر كبير در تفسيرالميزان مي فرمايد: "مطالعه و دقت در مراحل زندگي حيوانات اين حقيقت را روشن مي كند كه آن ها هم مانند انسان ها داراي افكار و انديشه هاي فردي و اجتماعي هستند .در راستاي تأمين نيازمندهاي خود با آگاهي لازم اقدام مي نمايند . همين آگاهي است كه آن ها را به جلب منفعت و دفع ضرر راهنمايي مي سازد. دانشمنداني كه درباره زندگي حيوانات تحقيق كرده اند, آثار بسيار شگفتي از زندگي اجتماعي در آن ها كشف كرده اند. كارهاي حيوانات بر همين تفكرات استوار است .آن ها را به بعضي از امور بر مي انگيزاند و از يك سلسله كارها باز مي دارد. گويي اعمال نيك و بد را مي فهمند. مي بينيم كه حيوانات عاطفه دارند و دشمني و دوستي را مي فهمند . اين موضوع در اعتقاد به حسن و قبح مؤثر است. بذل عواطف در حيات أخروي انسان نيز اثر دارد و ملاك حساب و كتاب به شمار مي رود . اين گونه امور حشر حيوان را روشن و منطقي مي سازد. ظلم وعدالت و زشتي و خوبي در حيوان، برخاسته از فطرت طبيعي و آيين تكوين الهي است. بنابراين اگر عميقاً مطالعه شود، انسان مي فهمد حيوانات نيز به گونة ضعيف از نعمت اختيار بهره مند مي باشند .در بسياري از حيوانات علائم ترديد را مشاهد مي كنيم".(2) نتيجة بحث؛ حيوانات همانند انسان داراي روح هستند كه از ويژگي هاي آن، قوة درك و شعور، قدرت انتخاب و اختيار و احساسات و عواطف است.بنابراين هنگام مرگ روح آنها نيز مانند انسان از بدن جدا خواهد شد (تعبير بهتر و صحيح تر آن قطع تعلق روح از بدن مي باشد).

پي نوشت ها:

1. شرح اسفار اربعه، استاد مصباح، ج 8، ص 257.

2. محمد باقر شريعتي، معاد در نگاه عقل و دين، ص 375ـ 374 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.