مسلم

یزید از امام حسین(ع) درخواست بیعت کرده بود و در صورت عدم بیعت دستور قتل ایشان را داده بود ...

سوال :

چرا امام حسین بعد از با خبر شدن ازشهادت حضرت مسلم به سفر خود ادامه دادند؟

درجواب این سوال بیان یک مقدمه ضروری است :

یزید از امام حسین(ع) درخواست بیعت کرده بود و در صورت عدم بیعت دستور قتل ایشان را داده بود  حضرت نیز در جواب  حاضر به بیعت با یزید نشد  وحتی بیان داشت که :مثلی لایبایع مثل یزید [1]

از سوی دیگر امام هدف قیام خود را امر به معروف ونهی ازمنکر وزنده کردن دین جدش بیان میکند.[2]

اکنون در جواب سوال باید گفت :

1. وقتی امام می تواند ازادامه حرکت منصرف شود که حداقل یکی از این دو مطلب محقق شود یا یزید درخواست بیعتش را برداشته باشد ویا هدف امام که امر به معروف و نهی ازمنکر وزنده کردن دین جدشان است محقق شده باشد درحالیکه به شهادت تاریخ هیچکدام از این دو موضوع محقق نشده بود .

یزید از همان ابتدا بشدت خواستار بیعت امام بود و تا آخرین لحظات حیات امام نیز دست از این خواسته اش بر نداشت که شواهد فروانی بر این مطلب وجود دارد بعنوان نمونه می توان به سخن امام درجواب ابن عمر داده است اشاره کرد که فرمودند :ان القوم لایترکونی ...فلایزالو ن حتی ابایع وانی کاره فیقتلونی[3] (این گروه مرا رها نخواهند کرد ...تامن بیعت کنم ومن نمی خواهم چنین کنم بنابراین آنها مرا خواهند کشت.)

وشاهد دیگر بر این مدعا که یزید حتی بعد از شهادت حضرت مسلم دست ازبیعت گرفتن از امام بر نداشته بود فرستادن حربهمراه سپاه برای  کنترل امام وجلوگیری ازبرگشت امام به مکه ومدینه و رفتنش به کوفه است وبارها از سوی سپاه یزید این مسئله مطرح شد که تنها راه رهایی تو بیعت با یزید است .

از سوی دیگر یزید و اعمال او نیز دست از خباثت های خود برنداشته بودند  وحتی بعد از شهادت حضرت امام نیز اقدامات فاجعه آمیزی انجام دادند  که نشانه عدم تغییر در سیاست های حکومت بود مثل  کشتار وسیع مردم مدینه درقیام حره وبه منجنیق بستن خانه کعبه  که منجر به سوختن پرده کعبه شد.

با وجود این مطالب بخوبی معلوم میشود که بعد از شهادت حضرت مسلم هنوز هدف امام حسین که امر به معروف ونهی از منکر وزنده کردن سیره پیامبراکرم (ص)بود محقق نشده بود.

2. دلیل دیگری که می توان ذکر کرد درخوا ست برادران مسلم برای انتقام گیری از قاتلان پدرشان بود[4] که حضرت رابرای ادامه راه مصمم تر کرد .

3. اینکه امام با حضرت مسلم فرق داشت واین احتمال که کوفیان درمواجهه با امام به خود بیایند وایشان را یاری فرمایند وجود داشت .دیگران نیز این مطلب را به امام یادآوری کردند که: والله ماانت مثل مسلم ابن عقیل ولوقدمت الکوفه لکان الناس الیک اسرع [5]( شما متل مسلم نیستید، اگر به کوفه بروید مردم به سرعت به شما خواهند پیوست.)

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] الفتوح ج5ص11

[2] بحارالانوار،ج44ص329-مفتل خوارزمی،ج1ص188

[3] الفتوح،ج5،ص25

[4] انساب الاشراف،ج3،ص168-البدایه والنهایه ،ج8،ص168

[5] الکامل فی التاریخ ،ج4،ص42-تاریخ الطبری ،ج5 ،ص398

سلام. آیا در اسلام ترور وجود دارد؟ اگر آری چرا مُسلِم بن عقیل در منزل هانی، یا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در سقیفه به این كار دست نزدند؟ اگر نه عمل مؤتلفه در قتل منصور یا ترور بختیار چگونه قابل توجیه است؟ متشكرم

پاسخ:
در فرهنگ و عرف سياسي، تعاريف مختلفي از ترور، ارائه شده که در عين تنوع، بسيار به هم شبيه‏ هستند. در عوض، معناي ترور در اسلام چندان پراکندگي ندارد و اغلب در يک گستره و فضاي محدود به‌کار رفته است.
ترور در لغت به معناي ترس، هراس، خوف و وحشت و در اصطلاح سياسي به معناي کشتن و از بين بردن مخالفان و ايجاد رعب و وحشت ميان مردم مي‏ باشد.(1)
بنابراين ماهيت ترور با دفاع که انساني در مقام دفاع ازجان مال و ناموس خويش در مقابل مهاجم بر مي آيد، نيز با ماهيت مجازات که انساني را به خاطر جنايتي که مرتکب شده، توسط قانون و شرع مجازات مي کنند، تفاوت اساسي دارد.
مجازات مجرمان جنگى ازاصولى است که در دنياى امروز نيز پذيرفته شده و روشن است که اين کار چه‏ کمک بزرگى به پيشگيرى از جنگ و برقرارى صلح در جهان مى‏ تواند نمايد.
از اين رو اشخاصى که دستور قتلشان از سوى پيامبر(ص) صادر شده نيز بر اساس قانون ‏سزاوار اعدام مي توان دانست، و اقدام پيامبر در راستاى اجراى حکم قانونى و شرعى درباره آنان بود و هيچ يک از آن‏ها مصداق ترور به شمار نمى‏ آيد.
اسلام و ترور
آيات و روايات متعدد و فراواني در حرمت و منع ترور و قتل پنهاني وجود دارد که هيچ‏گونه ترديدي را درباره حرمت ترور از ديدگاه اسلام باقي نمي‏ گذارد. از جمله:
ـ «بگو: بياييد آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است، برايتان بخوانم: اين که چيزي را شريک خدا قرار ندهيد! به پدر و مادر نيکي کنيد! فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشيد! ما شما و آنها را روزي مي‏دهيم، و نزديک کارهاي زشت نرويد، چه آشکار باشد چه پنهان! انساني را که خداوند جانش را محترم شمرده، به قتل نرسانيد! مگر به حق (و از روي استحقاق)، اين چيزي است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شايد درک کنيد!» (2)
ـ «بر بني‏ اسرائيل مقرّر داشتيم که هرکس، انساني را بدون ارتکاب قتل يا فساد در روي زمين بکشد، چنان است که گويي همه انسان ها را کشته است؛ هر کس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است که گويي همه مردم را زنده کرده است. رسولان ما، دلايل روشن براي بني‏ اسرائيل آورده‏ اند، اما بسياري از آنها، پس از آن در روي زمين، تعدي و اسراف کردند.» (3)
در آيات قرآن، از کلمه فتک، اغتيال يا ارهاب به معناي ترور، استفاده نشده، بلکه در آن کلمه قتل آمده که اعم از کشتن پنهاني است. بنابراين، مي‏ توان دريافت که قرآن با کشتن انسان ها به غير حق مخالف است. به عنوان مثال، خداوند در سوره بقره، اگرچه قصاص را حق اولياي دم مي‏داند، از آنان مي‏خواهد قاتل را عفو کنند يا اين که فقط از او ديه دريافت نمايند. نيز توصيه مي‏کند دو طرف در دريافت و پرداخت ديه انصاف را رعايت کنند.(4)
روايات متعددي در منع ترور آمده است که در ذيل به چند مورد آن اشاره مي‏ شود:
ـ پيامبراکرم‏(ص) فرمود: وقتي در معراج بودم، چيزها و مواردي را ديدم. پرسيدم اين ها چيست؟ گفتند: اينها نشانه‏ هاي آخرالزمان است. پرسيدم: چه زماني آخرالزمان است؟ خداوند فرمود: آخرالزمان وقتي است که علم محو شود و جهل ظاهر گردد، قاريان قرآن زياد شوند و عمل کاهش يابد، ترور بالا رود، فقهاي هدايتگر اندک و فقهاي گمراه و خيانتکار زياد و شعر فراوان شود.(5)
در شرح نهج‏ البلاغه ابن ابي‏ الحديد آمده است:
«هنگامي که پيامبر(ص) رحلت کرد و علي(ع) به غسل و کفن و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبکر بيعت شد. در اين هنگام زبير و ابوسفيان و گروهي از مهاجران با عباس و علي‏(ع) براي تبادل نظر و گفت‏وگو خلوت کردند. آنان سخناني گفتند که لازمه تهييج مردم و قيام بود. عباس گفت: سخنان شما را شنيدم و چنين نيست که به سبب اندک بودن ياران خود از شما ياري بخواهيم و چنين نيست که به سبب بدگماني، آراي شما را رها کنيم. ما را مهلت دهيد تا بينديشيم، اگر براي ما راه بيرون شدن از گناه فراهم شد، حق ميان ما و ايشان بانگ برخواهد داشت؛ بانگي چون زمين سخت و دشوار، و در آن صورت دست هايي را براي رسيدن به مجد و بزرگي فرا خواهيم گشود که تا رسيدن به هدف، آنها را جمع نخواهيم کرد. و اگر چنان باشد که به گناه درافتيم، خودداري خواهيم کرد و اين خودداري هم به سبب کمي ياران و کمي قدرت نخواهد بود. به خدا سوگند اگر نه اين است که اسلام مانع از هرگونه غافل‏گيري (فتک و ترور) است، چنان سنگ هاي بزرگ را بر هم فرو مي‏ ريختم که صداي برخورد و ريزش آن از جايگاه‏ هاي بلند به گوش رسد.»(6)
ـ ابوصباح کناني به امام جعفر صادق‏(ع) مي‏ گويد: يکي از همسايه ‏هايم که از قبيله همدان و نامش جعد بن عبدالله است، به علي‏(ع) دشنام مي ‏دهد. آيا اجازه مي‏ دهي که او را بکشم؟ فرمود: اسلام ترور را منع کرده است.
نتيجه آن که ايمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمي‏ کند. هر گونه کشتن به صورت پنهاني (ترور) شرعاً حرام و ممنوع است. معصومان از اهرم ترور بهره نگرفتند وآن را غير مشروع مي دانند زيرا ترور به همه معاني آن در اسلام حرام مي باشد. حکومت اسلامي نيز اجازه ترور را نمي دهد زيرا اين امر غير مشروع مي باشد. از اين رو هنگامي که از مسلم بن عقيل مي پرسند: چرا عبيدالله را نکشتي ، مسلم در جواب گفت: دو چيز باعث شد که او را نکشم:
1. هاني راضي نبود عبيدالله را در خانه او بکشم.
2. ترور را درست نمي دانم و از پيامبر(ص) و علي(ع) روايت نقل شده که مؤمن دست به ترور نمي زند.
اما در مورد ترور حسن علي منصور: بايد تذکر بدهيم قتل وي به فرمان امام خميني نبود. امام با قانون کاپيتولاسيون به شدت مخالفت کرد و لغو سريع آن را خواستار شد، ولي دستور ترور منصور توسط ايشان صادر نشد و شواهد تاريخي اين مطلب را تأييد مي کند. پس از مرگ منصور، مرحوم آيت اللّه خويي و آيت اللّه بهبهاني و ديگران تلگراف هايي ، با اشاره به اسلام ستيزي منصور، براي نخست وزير وقت (اميرعباس هويدا) فرستاده اند و او را از پيگري رويه منصور برحذر داشتند و امام خميني در ترکيه تبعيد بود و تلگرافي صادرنکرد.(7)
ترور منصور به دست محمد بخارايي صورت گرفت که از اعضاي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي بود. اين هيأت ها تحت نظارت يرخي از ايات عظام بودند.
به هر صورت ، قتل منصور ـ اگر چه هنوز معلوم نيست دقيقاً چه کسي حکم قتل را صادر کرد ـ جهت تأمين منافع شخصي يا گروهي صورت نگرفت ، بلکه جهت پاسداري از ارزش هاي اسلامي و حيثيت مسلمانان به وقوع پيوست ؛که با ترورهاي سياسي مصطلح فرق بسيار دارد. البته اين بدان معنا نيست که هر کس با عنوان پاسداري از ارزش هاي اسلامي حق دارد دست به ترور و قتل ديگري بزند، بلکه در روزگار کنوني که ولايت فقيه در رأس امور است ، چنين احکامي از سوي ايشان يا حاکمان شرع ديگر، به صورت علني و از طرف دادگاه هاي اسلامي بايد صادر گردد و براي پاسداري از ارزش ها، نيازي به پنهان کاري و ترورهاي مخفيانه ـ که ثمره اي جز بد نام کردن اسلام و شيوع نا امني و نا آرامي و مخالفت با نظام اسلامي ندارد ـ نيست . چنين کارهايي امروزه حرام است و نوعي مبارزه با ارزش هاي اسلامي محسوب مي گردد.
نسبت به قتل بختيار نيز قضيه همچنان مشکوک باقي مانده و ثابت نيست که ترور و قتل او توسط چه شخص يا گروهي و با چه انگيزه اي انجام شد. ممكن است كه در دادگاه ايران به طور غيابي محاكمه شده باشد و حكم اعدام براي او صادر شده باشد. در اين صورت اگر عده اي از طرف ايارن اين كار را كرده باشند‌، از نوع اجراي حكم مي شود ، نه ترور سياسي.
البته اين تنها يك فرض است.
پي نوشت ها:
1. حسين علي‌زاده، فرهنگ خاص علوم سياسي، تهران، روزنه، 1377، ص 274- ترجمه المنجد، همان، ذيل کلمه غيله- احمد سياح، فرهنگ بزرگ جامع نوين، تهران، اسلام، 1365، ذيل کلمه اغتيال-.لغت نامه دهخدا، ذيل کلمه ترور.
2. انعام/151.
3. مائده/32
4. بقره/ 178
5. جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، همان، ص586؛ بحار الانوار، ج 52، ص277.
6. شرح نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد، تحقيق محمد ابوالفضل، بيروت، دارالحياهًْ التراث العربي، 1285، ص 219.
7.نهضت روحانيون ايران ، علي دواني ، ج 3؛ نهضت امام خميني ، حميد روحاني ، ج 1.