انتقام

کنترل خشم و پرهیز از انتقام
حس خشم و انتقام در در برابر ظلمی که به ما می شود، طبیعی به نظر می‌رسد؛ اما بخشش و عفو از خطای دیگران توصیه‌ای است که اسلام به آن تأکید فراوان کرده است.

پرسش:

یک نفر از نزدیکان خیلی به من بدی کرده است. هر کاری می‌کنم که بتوانم فراموش کنم نمی‌توانم. به فکر انتقام هستم. چه کنم؟

پاسخ:

انسان در برابر رفتارهای ناشایست دیگران، ممکن است به چند شکل عکس‌العمل نشان دهد. برخی در مقابل بدی دیگران، مقابله‌به‌مثل کرده و بدی را با بدی جواب می‌دهند، عده‌ای نیز پا را از مقابله‌به‌مثل فراتر نهاده و با رفتاری بدتر، انتقام می‌گیرند. برخی از افراد از خطای دیگران چشم‌پوشی می‌کنند و آن‌ها را می‌بخشند و در این میان عده‌ای نیز نه‌تنها از خطای دیگران می‌گذرند که با انجام کار خوب در حق آنان، گذشت خویش را به‌ حداعلا می‌رسانند.

در نگاه اسلام مسلمانان همواره به عفو و گذشت دعوت ‌شده‌اند و چشم‌پوشی از خطاهای دیگران به‌عنوان یک ارزش اخلاقی تلقی می‌گردد. خداوند در قرآن می‌فرماید:

 «رفتار بد دیگران را به‌وسیله کار بهتر دفع کن». (1)

 امام صادق علیه‌السلام نیز در کلامی خطاب به عبدالله بن جندب می‌فرمایند:

 «باکسی که با تو قطع رابطه کرد، رابطه برقرار کن؛ به کسی که از تو دریغ داشت، ببخش؛ به کسی که به تو بدی کرد، نیکی کن؛ بر کسی که تو را ناسزا گفت، سلام کن؛ با دشمنت، منصفانه رفتار کن و کسی را که بر تو ستم نمود، عفو کن.» (2)

 

تقویت باور

ازجمله اموری که می‌تواند بار سنگین انتقام را از دوش ما بردارد باور به‌نظام هستی و ابتناء آن بر عدالت است. وقتی انسان نسبت به مهربانی خداوند و عدل الهی یقین یابد اجرای عدالت را بر عهده او خواهد گذشت چراکه می‌داند او هرگز ضرر نمی‌کند. باور به جهان آخرت و روز حساب، نقش بسیار مهمی در کاهش میل به انتقام دارد.

 

تقویت عمل

کینه، انسان را از حرکت در مسیر مستقیم بازمی‌دارد و او را متوقف می‌کند. به همین دلیل انسان عاقل به‌جای تمرکز بر کینه و انتقام، بر انجام عمل خیر متمرکز می‌شود و با تمسک به عمل و فضائل اخلاقی رشد روحی خویش را تقویت می‌نماید.

 

مدیریت خشم

شخصی که اهل انتقام است همواره خشم در وجودش همچون آتش زیر خاکستر آمادة شعله‌ور شدن است؛ بنابراین لازم است انسان برای رفع این حالت به مدیریت خشم پرداخته و با ورزش و فعالیت‌های علمی، هنری و... ذهن را مشغول کند تا از صرافت انتقام بیفتد.

 

فواید عفو

1. آرامش

انسانی که از خطای دیگران می‌گذرد، در وهله اول آرامش را به روح خویش هدیه می‌دهد و سپس از طریق اغماض و عفو خویش، دیگران را شرمنده و پشیمان از رفتار بدشان می‌کند.

2. جلب محبت و عفو الهی

اولین سود بخشش دیگران، نصیب خود انسان می‌شود؛ چراکه این امر اسباب بخشش الهی را فراهم می‌کند. قرآن دراین‌باره می‌فرماید:

 «و باید عفو کنند و گذشت نمایند؛ مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟» (3)

3. تبدیل دشمنی‌ها به دوستی

از دیگر فواید عفو، تبدیل خصومت‌ها به دوستی‌ها است. قرآن دراین‌رابطه می‌فرماید:

 «رفتار خوب و بد (ازنظر تأثیر) برابر نیستند. با کار‌های بهتر، از کارهای بد پیشگیری کن که در این صورت آن‌کس که با تو دشمنی دارد، همانند دوست صمیمی تو خواهد شد؛ ولی به این مرتبه بلند نرسند، مگر آن ‌کسانی که صبر دارند و دارای حظّ وافری (از کمال انسانی) هستند.» (4)

4. کسب عزت

جابر از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند: «سه چیز است که خداوند به سبب آن‌ها به انسان عزت می‌دهد: گذشت از کسی که به انسان ظلم و ستم کرده و اعطاء و بخشش به کسی که او را محروم ساخته و ارتباط باکسی که قطع ارتباط کرده است.» (5)

 

عوارض انتقام

1. انتقام نه‌تنها انسان را به آرامش نمی‌رساند، بلکه کینه و کدورت را در وجود او پررنگ‌تر می‌کند.

2. شخصی که انتقام می‌گیرد روابط خود با دیگران را وارد یک چرخة معیوب و بی‌پایان دشمنی و خصومت می‌کند. در حقیقت انتقام او به‌احتمال‌زیاد دوباره منجر به انتقام طرف مقابل می‌شود و کینه روی کینه جمع خواهد شد.

3. تصور شخص از انتقام این است که با انتقام به حس برنده شدن دست خواهد یافت، غافل از اینکه با انتقام احساس پوچی، عذاب وجدان، گناه و تشدید خشم، سراغ او می‌آید.

4. در انتقام خواه‌ناخواه آسیب به دیگری مطرح می‌شود و این آسیب می‌تواند در ابعاد جسمی، روحی، مادی و معنوی متصور گردد. در تعامل با دیگران آسیب رساندن اگرچه از روی انتقام و با این توجیه باشد که چون او آسیب رسانده من هم می‌خواهم آسیب برسانم، باز هم روش مناسب اخلاقی نیست و با انجامش اصول بنیادین اخلاقی زیر سؤال می‌رود.

5. در نگاه دین حتی آن‌هایی که اهل خطا هستند فرصت بازگشت دارند؛  اما انتقام این فرصت را از اهل خطا می‌گیرد و بستر دشمنی بیشتر را فراهم می‌کند. کسی که خطا کرده تا وقتی با انتقام روبرو نشده احتمال پشیمانی و بازگشت به مسیر اخلاقی برای او بیشتر است، اما وقتی مورد انتقام قرار گرفت به دلیل تشدید خصومت او هم فرصت پشیمانی و توبه را از دست می‌دهد.

6. هر مشکلی که در زندگی انسان ایجاد می‌شود می‌تواند فرصتی برای تمرین فضائل اخلاقی باشد. رنجی که از جانب دیگری به انسان می‌رسد نیز می‌تواند ویژگی‌های اخلاقی چون صبر، کظم غیظ و تاب‌آوری انسان را بالا ببرد.

نتیجه‌گیری:

در نظام ارزشی اسلام و در احکام اخلاقی توصیه شده تا مؤمنین با همدیگر روابط دوستانه داشته باشند و از این طریق روح مهربانی و دوستی در متن جامعه تزریق گردد. بخشش دیگران نه عملی از روی ضعف، بلکه نشانه یک انتخاب آگاهانه است. انسانی که از انتقام چشم‌پوشی می‌کند به عدل الهی یقین دارد و می‌داند که در این معامله هرگز ضرر نخواهد کرد. عفو و گذشت از خطای دیگران منجر به دستیابی شخص به آرامش، جلب رحمت الهی و تبدیل دشمنی‌ها به دوستی‌ها می‌گردد و بالعکس انتقام، کینه و کدورت‌ها را افزون نموده، برکت را دفع و آسیب‌های روحی و روانی ایجاد می‌کند.

برای مطالعه بیشتر:

1. اخلاق در قرآن ج 3، مکارم شیرازی

2. آداب معاشرت در اسلام، مکارم شیرازی

 

پی‌نوشت‌ها

1. «اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ»، مؤمنون، آیه 96

2. «صِلْ مَنْ قَطَعَک وَاعْطِ مَنْ حَرَمَک وَ اَحْسِنْ اِلی مَنْ اَساءَ اِلَیْک و سَلِّمْ عَلی مَنْ سَبَّک وَ اَنْصِفْ مَنْ خاصَمَک وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَّلَمَک»، الحرانی، علی بن الحسین بن شعبه، تحف العقول، بتصحیحه والتعلیق علیه: الغفاری، علی‌اکبر، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، الطبعه الثانیه، 1404 ق، ص 305

3. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکمْ»، نور، آیه 22

4. «وَلاتَسْتَوی الْحَسَنَهُ وَلا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی اَحْسَنُ فَاِذا الَّذِی بَیْنَک وَ بَیْنَهُ عَدوَهٌ کاَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ * وَ ما یُلَقّیها اِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقّیها اِلاَّ ذُوحَظٍّ عَظِیم»، فصلت، آیات 34 و 35

5. «ثَلَاثٌ لَایزِدِ اللّهُ بِهِنّ الْمَرْءَ اِلَّا عِزّاً: اَلصَّفْحُ عَمّنْ ظَلَمَهُ وَ اِعطَاءُ مَنْ حَرُمَهُ وَ الصِّلَهُ لِمَنْ قَطَعَهُ»، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر و محمد، آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 قمری، ج 2، ص 109، باب (العفو)

می خواهم بدانم که حضرت ولی عصر منظور امام مهدی (عج) هنگام ظهور و در جریان حکومتشان چگونه و چطور از تمام  افراد ظالم و ستمگر و شرکت کننده در واقعه دردناک کربلا که در لشکر عمربن سعد بودند انتقام می گیرد و نیز اینکه آیا در منابع تاریخی و روایات مطلبی آمده؟

پاسخ:
در بسياري از روايات، زيارات و ادعيه بر اين موضوع تصريح شده است كه در زمان ظهور امام مهدي(ع) انتقام خون امام حسين(ع) و ديگر شهداي كربلا گرفته مي‌شود. در روايتي در ذيل آية 33 سورة اسراء كه از امام صادق(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‌خوانيم: « از حضرت امام ابوعبدالله صادق(ع) راجع به فرمودة خداي تعالي: «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي وليّ او حكومت و تسلط داديم [بر قاتل] پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است»(1) پرسيدم، فرمود: «آن قائم آل [بيت] محمد(ص) است، خروج مي‌كند و به [انتقام] خون حسين(ع) [دشمنان او را] مي‌كشد. پس چنانچه اهل زمين را به قتل برساند، مسرف نخواهد بود.»(2)
روايات ديگري نيز در ذيل آية 33 سورة اسراء از امامان معصوم(ع) نقل شده است، كه در همه آنها بر مطلب فوق تأكيد شده است.(3) در دعاي ندبه نيز از امام مهدي(ع) به عنوان منتقم خون شهداي كربلا ياد شده است: «أين الطالب بدم المقتول بكربلا؛ كجاست آنكه به خون خواهي شهيد كربلا به پا مي‌خيزد؟»(4)
در دو فراز از زيارت عاشورا نيز، زيارت كننده از خداوند مي‌خواهد كه همراهي با امام پيروزمند يا امام مهدي(ع) را در خونخواهي امام حسين(ع) روزي‌اش گرداند؛ يكبار در اين فراز: «فاسأل الله... أن يرزقني طلب ثارك مع إمامٍ منصورٍ من أهل بيت محمّدٍ(ص)؛ پس از خدا مي‌خواهم... كه خون خواهي تو را به امامي پيروزمند از خاندان محمد(ص) روزيم كند.»(5)
بار ديگر در فراز زير:
«و اسئله... أن يرزقني طلب ثاري [كم] مع امامٍ مهديٍّ [هديً] ظاهرٍ ناطقٍ بالحقّ منكم؛ و از او مي‌خواهم... كه خونخواهي شما را به همراه امامي از شما كه مهدي [هدايتگر] آشكار و گويا به حق است، روزي من قرار دهد.»(6)
با توجه به آنچه گذشت، ترديدي باقي نمي‌ماند كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور به خون خواهي جدّ مظلومش برمي‌خيزد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش مي‌گيرد.
مفهوم انتقام:
با روشن شدن اصل موضوع بايد به مفهوم و كيفيت انتقام‌گيري و خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور پرداخت؛ زيرا اين پرسش مطرح است كه آيا در زمان ظهور زمينه‌اي براي گرفتن انتقام از كشندگان شهداي كربلا باقي مانده است؟ چرا كه اولاً در زمان ظهور صدها سال از قيام كربلا گذشته است و هيچ اثري از قاتلان شهداي كربلا وجود ندارد و ثانياً چنان‌كه در تاريخ آمده است؛ در قيام مختار ثقفي، اكثر قاتلان شهداي كربلا به سزاي اعمال ننگين خود رسيدند و به شديدترين وضع ممكن مجازات شدند.
به نظر مي‌رسد چهار صورت براي خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور قابل تصور است:
1 - انتقام از نسل به جا مانده از قاتلان شهداي كربلا: اين مفهوم را مي‌توان از برخي روايات استفاده كرد. در يكي از اين روايات چنين مي‌خوانيم: به حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) عرض كردم: يابن رسول الله، چه مي‌فرماييد دربارة حديثي كه از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: «هرگاه قائم(ع) قيام [خروج] كند ذراري (نسل) و نوادگان قاتلان حسين(ع) را به خاطر كارهاي پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: «همين‌طور است». عرض كردم: پس قول خداي عزّ و جلّ: «و هيچ نفسي بار ديگري را بر دوش نمي‌گيرد»(7) معنايش چيست؟ فرمود: «خداوند در تمامي اقوالش راست گفته است، ولي ذريّه كشندگان امام حسين(ع) به كرده پدرانشان راضي هستند و به آن جنايت‌ها افتخارمي‌كنند، هر كس به كاري راضي باشد همچون كسي است كه آن را انجام داده و چنانچه مردي در شرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدنش راضي باشد، آنكه رضا داده، نزد خداي عزّ و جلّ، شريك قاتل خواهد بود. بنابراين، تنها بدين جهت حضرت قائم(ع) وقتي خروج كند آنها را مي‌كشد كه از كردار پدرانشان راضي‌اند.»(8)
با توجه به اين روايت و ديگر روايات مشابه مي‌توان گفت كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور، بازماندگان قاتلان شهداي كربلا را به اين دليل كه راضي به فعل پدران خود هستند، به انتقام خون اين شهيدان به قتل مي‌رساند.
2ـ انتقام از جريان و خطّي كه موجب شهادت امام حسين(ع) و يارانش شد: چنان‌كه مي‌دانيد از آغاز رسالت نبيّ مكرم اسلام(ص) و حتي پيش از آن، دو خاندان، دو خط و دوجريان همواره رو در روي هم بوده‌اند؛ يكي خاندان بني‌هاشم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و ديگري خاندان ابوسفيان و جريان بني اميه. اگرچه ابوسفيان با فتح مكه به ظاهر ايمان آورد و تسليم شد، ولي به شهادت تاريخ، او و نوادگانش هيچگاه از دشمني با پيامبر اعظم(ص) و فرزندانش دست بر نداشتند و از هيچ تلاشي براي نابودي اسلام فروگذار نكردند.
اوج دشمني و كينه‌توزي خاندان ابوسفيان نسبت به خاندان پيامبر اسلام(ص) را در واقعه كربلا مي‌توان ديد كه به تصريح يزيد، امام حسين(ع) و يارانش به انتقام خون مشركان كشته شده در جنگ بدر، با شقاوت تمام به شهادت رسيدند.(9)
جريان تقابل بني‌هاشم و بني‌اميه تا پايان تاريخ و روزي كه امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند، ادامه خواهد داشت تا آنكه پيش از ظهور آن حضرت، فردي از نوادگان ابوسفيان كه با عنوان «سفياني» شناخته مي‌شود، سربه شورش مي‌گذارد و پس از جنايات فراوان، در مقابل لشكريان امام مهدي(ع) شكست خورده و به هلاكت مي‌رسد.(10)
با توجه به آنچه گذشت مي‌توان گفت كه با نابودي آخرين بازمانده از نسل ابوسفيان و هلاكت او به دست امام مهدي(ع)، انتقام خاندان اهل بيت(ع) از خاندان ابوسفيان كه عامل جنايات بي‌شمار در حقّ خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) بودند، گرفته مي‌شود و به تقابل تاريخي اين دو خاندان پايان داده مي‌شود.
3ـ انتقام از قاتلاني كه در عصر ظهور به دنيا رجعت مي‌كنند: چنان‌كه مي‌دانيد براساس اعتقاد شيعيان، خداوند متعال در عصر ظهور، گروهي از مؤمنان محض و مشركان محض و به بيان ديگر گروهي از زبدگان از اهل حق و نابكاران از اهل باطل را كه در زمان خود به نهايت درجة ايمان و رستگاري يا به آخرين حدّ كفر و پليدي رسيده‌اند، بار ديگر به دنيا برمي‌گرداند، تا گروه اوّل شاهد عزّت و پيروزي حق باشند و گروه دوم به سزاي اعمال ناشايستي كه در زمان حياتشان در حقّ خداجويان مرتكب شدند، برسند».(11)
بر اين اساس، مي‌توان گفت ‌انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و ياران باوفايش، در زمان رجعت صورت مي‌گيرد. به اين بيان كه همة آن اشقيا در زمان ظهور امام مهدي(ع) به دنيا بازمي‌گردند و به سزاي جنايات عظيم و بي‌شرمانه‌اي كه در روز عاشورا مرتكب شدند، مي‌رسند.
4- انتقام عملي با تحقق اهداف و آرمان‌هاي شهداي كربلا: چهارمين احتمالي كه در مورد مفهوم انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و يارانش، مي‌توان مطرح كرد اين است كه بگوييم اين انتقام با به بار نشستن اهداف و آرمان‌هايي كه نهضت عاشورا به خاطر آنها شكل گرفت، تحقق مي‌يابد. به بيان ديگر، چون امام حسين(ع) و اصحابش براي اقامة حق، مبارزه با ستم، برپايي نظام عادلانه، امر به معروف و نهي از منكر، احياي سيره و سنّت نبيّ مكرم اسلام(ص) و... به شهادت رسيدند و امام مهدي(ع) با قيام خود همة اين اهداف و آرمان‌ها را محقق مي‌سازد، در واقع مي‌توان گفت كه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) به هدف خود رسيده و انتقام خون آن حضرت گرفته شده است.
در پايان يادآوري مي‌شود اگرچه برخي از احتمال‌هاي ياد شده با ظاهر روايات هم‌خواني بيشتري دارد و به ذهن هم نزديك‌تر مي‌آيد، ولي هيچ‌يك از اين احتمال‌ها با ديگري منافات نداشته و كاملاً قابل جمع هستند.
ماهنامه موعود شماره 108.

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة اسرا (17)، آية 33.
2. سيد هاشم حسيني بحراني، سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، ص 225-226.
3. ر.ك: همان، ص 226-230.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 292.
5. همان، ص 292.
6. همان، ج 99، ص 107.
7. سورة انعام (6)، آية 164.
8. سيماي حضرت مهدي در قرآن، ص 226-227.
9. قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ص 435.
10. ر.ك: شيخ صدوق، كمال‌الدين و تمام‌النعمه، ج2، ص 651، ح6.
11. ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 39، ح1، براي مطالعه بيشتر در زمينة موضوع رجعت ر.ك: ابراهيم شفيعي سروستاني، معرفت امام زمان (ع) و تكليف منتظران، ص 484-544.
ر.ك : http://entezarfaraj.persianblog.ir/post/4/
موفق و موید باشید

آیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شهید شدند؟ اگر شهید شدند، چرا امام علی(علیه السلام) از قاتل ایشان انتقام نگرفتند؟

اگر هم شهید نشدند، پس چرا می گویند حضرت فاطمه (س) شهید شدند؟

پاسخ:
چنانچه دراين واقعه در پي اسناد و مدارك شهادت براي حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشيم. تنها برخي ازمدارك و منابع را برايتان گزارش مي كنيم.
یکی از نویسندگان اهل سنت (عبدالفتاح عبدالمقصود) داستان غم انگیز هجوم به خانه وحی و هتک حرمت بضعه الرسول (ص)را چنین بیان می کند:
عمر بن خطاب در حالی که گروهی او را همراهی می کردند, جهت اخذ بیعت از علی بن ابیطالب (ع)برای ابوبکر به در خانه فاطمه (س)آمد و فریاد زد: سوگند به آن کسی که جان عمر در دست اوست! باید از خانه بیرون بیایید. در غیر این صورت خانه را به سر ساکنانش آتش می زنم . عده ای از صحابه که از خدا می ترسیدند و حرمت پیامبر(ص)را در مورد فرزندانش رعایت می کردند گفتند: اباحفص (کنیه عمر) !چگونه می خواهی خانه را به آتش بکشی، در حالی که فاطمه (س)در این خانه است ؟ عمر با بی پروایی و بی حیایی تمام با صدای بلند گفت : اگر چه فاطمه باشد، به آتش می کشم. سپس عمر به خانه فاطمه (س)هجوم برد و با مشت و لگد به در می کوبید تا به زور وارد خانه شود. علی (ع) از خانه بیرون آمد. در همان هنگام طنین صدای گریه و ناله جان سوز فاطمه (س)دخت گرامی پیامبر که در نزدیکی در خانه بود, بلند شد. استغاثه کنان از صمیم قلب و عمق جان فریاد می زد و می فرمود: یا ابتاه یا رسول اللّه, ببین بعد از رحلت تو عمر و ابوبکر چه به روزگار دخترت آورده اند!صدای جان سوز زهرا(س) چنان جدّی و دردناک بود که گویا می خواهد پدرش رسول خدا را که به ظاهر در نزدیکی خانه اش خفته و در رضوان پروردگارش جای گرفته, به دنیا برگرداند تا یکی از اصحاب سرکش گردن فراز بی پروا را که به خانه اش هجوم آورده, به جای خود بنشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سخت گیریش را نابود سازد.(1)
ابن قتیبه دینوری ،مطلب را این گونه بیان می کند: فلمّا سمعت اصواتهم نادت بأعلی صوتها, یا ابتاه یا رسول اللّه ماذالقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافه (2)
عبدالله الصفدری شافعی از قول نظام بصری نقل کرده: در روزی که عمر بن خطاب جهت بیعت گرفتن از علی (ع)برای ابوبکر, به خانه فاطمه (س)هجوم برد، چنان ضربه ای به پهلوی فاطمه وارد کرد که فرزند داخل رحمش یعنی محسن را ساقط کرد.(3)
ذهبی در میزان الاعتدال می نویسد: محسن با ضربه لگدی که عمر به پهلوی فاطمه زد، کشته شد.
مسعودی می نویسد: درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند. زهرا سیده زنان را چنان با در فشار دادند تا این که محسن او کشته شد.(4) عبداله بن عباس نقل می کند: روزی پیامبر اکرم (ص)را دیدیم که به شدت گریه می کرد. از علت آن پرسیدیم ، فرمود: می بینم روزی را که فاطمه من مورد بی احترامی قرار می گیرد. ارث و حق او را غصب می کنند. پهلوی او را می شکنند, محمول رحم او را می کشند. دخترم پیوسته گریه و ندبه می کند و می گوید: یا محمداه ! ولی کسی به او جواب نمی دهد.(5)
این ها همه از منابع از اهل سنت بود .
در اين جا قسمتی از كتاب فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني را نیز مي آوريم :"
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند. مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند. ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند . اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند. در اين موقع با فاطمه رو به برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد .مأمور خليفه آتشي بر افروخت و فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد .(6)
در این باره به کتاب رنج های حضرت زهرا (س)، مرتضی عاملی ، ترجمه محمد سپهری
به طور کلی عدم دفاع علی(ع) از فاطمه(س) به صورت علنی و آشکار، ممکن است مبتنی بر دو عامل زیر باشد:
1-عدم قدرت دفاع:
تاریخ نشان می دهد که فاطمه (س) به دفاع از ولایت پرداخت، از این رو هنگامی که به خانه علی(ع) هجوم بردند و قصد بردن ایشان به مسجد جهت بیعت را داشتند، فاطمه (س) به دفاع از ساحت مقدس امام پرداخت و علی(ع) قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت.
2.تکلیف گرایی:
شاید یکی از علل عدم دفاع امام آن باشد که حضرت مأمور به صبر و سکوت بود که در آن حکمت و مصلحت وجود داشت. امام 25 سال در برابر خلفا سکوت کرد و دست به قیام نزد. او علل عدم قیام را حفظ دین و حفظ وحدت اسلامی و رعایت مصالح جهان اسلام دانست.
دین خداوند بزرگ ترین امانت از جانب خدا و رسول نزد علی بود ومی بایست این امانت را حفظ کند.
استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابی‏الحدید، می‏نویسد: «روزی فاطمه علیها‏السلام علی علیه‏السلام را دعوت به قیام می‏کرد. در همین حال فریاد مؤذّن بلند شد که: «اشهد انّ محمّداً رسول اللّه .» علی به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.»(7)

پی نوشت ها:
1. عبدالفتاح عبدالمقصود, الامام علی بن ابی طالب (ع) ج 4، ص 274ـ 277، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1351 ش، ترجمه سید محمد مهدی جعفری.
2. الامامه و السیاسه، ج 1، ص 16، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول .
3. صلاح الدین بن ابیک صفدری، الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17، حدیث شماره 2444.
4. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، ص 110، قم ، بصیرتی.
5. ابراهیم بن محمد جوینی، فراید السمطین، ج 2، ص 34، بیروت، موسسه المحمودی.
6 . جعفر سبحانی، فروغ ولايت، ص182- 187، از انتشارات صحیفه ، 1368، قم ( با تلخیص ).
7. سیری در نهج البلاغه، ص 184.