واقعه کربلا

طبق مستندات تاریخی، حضور 6 تن از فرزندان امام حسن علیه السلام در واقعه کربلا ثبت شده است که برخی به شهادت رسیدند و برخی نیز به اسارت برده شدند.
تعداد فرزندان امام حسن علیه السلام در واقعه کربلا

پرسش

چند تن از فرزندان امام حسن علیه‌السلام در کربلا حضور داشتند؟
 

پاسخ
با این‏که گزارش‌های تاریخی فراوانی درباره واقعه عاشورا و نهضت حسینی به دست ما رسیده، بسیاری از جزئیات این واقعه همچنان بر ما پوشیده است. ازجمله، تعداد دقیق همراهان امام حسین علیه‌السلام و نام بسیاری از آنان را نمی‌دانیم. بااین‌حال، بر اساس آنچه در گزارش‌های تاریخی آمده، می‌توان گفت دست‌کم شش تن از فرزندان امام حسن مجتبی علیه‌السلام همراه با عموی گرامی‌شان به کربلا آمده بودند که برخی زنده ماندند و برخی به شهادت رسیدند.

1 ـ حسن مُثنّی
حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، معروف به «حسن مُثنّیٰ»، مادرش خوله از قبیله بنی فزاره بود. او همان جد سادات طباطبایی و بسیاری دیگر از سادات حسنی است. به‌علاوه، او داماد امام حسین علیه‌السلام هم بود؛ زیرا قبل از واقعه کربلا، با دختر بزرگ امام حسین به نام فاطمه، ازدواج ‌کرده بود.(1) او همراه با همسرش در کربلا حضور داشت. دلاورانه جنگید و هجده زخم بر پیکرش وارد شد و بر اثر این زخم‌‏ها در میان کشتگان افتاد. وقتی کوفیان خواستند سرهای کشتگان را از پیکرشان جدا کنند، او را زنده یافتند. یکی از بستگان مادری‌اش به نام اسماء بن خارجه فزاری، وساطت کرد که حسن مثنی را به او واگذارند و سپس با جلب موافقت عبیدالله بن زیاد، توانست او را مداوا کند و به مدینه بفرستد.(2)
بنابراین، حسن مثنی از یاران امام حسین علیه‌السلام بوده؛ ولی به شهادت نرسیده و همراه کاروان اسرا نیز نبوده و به شام نرفته است. او را می‌توان از جانبازان واقعه کربلا به شمار آورد.

2 ـ ابوبکر بن الحسن
برخی نام او را «عبدالله» یا «عبدالله اکبر» ذکر کرده و «ابوبکر» را کنیه‌اش دانسته‌اند. نام مادرش را برخی نُفَیله و برخی ام اسحاق ثبت کرده‌اند و گفته‌شده که او و حضرت قاسم از یک مادر بوده‌اند. به نقلی، امام حسین علیه‌السلام دخترش سکینه را به عقد او درآورده بود و بدین‌سان، او نیز همانند برادرش حسن مثنّی، داماد عمویش امام حسین بوده است. او در کربلا با تیر عبدالله بن عُقبه غَنَوی به شهادت رسید.(3)

3 ـ قاسم بن الحسن
او همان نوجوان معروفی است که جمله «احلی من العسل» در وصف شهادت، به او نسبت داده‌شده و رجز «إن تُنکرونی فأنا فرعُ الحسن» را در روز عاشورا بر زبان آورد و حماسه آفرید. مادرش نرجس و به نقلی نُفَیله نام داشته است. سنّ او را هنگام شهادتش در کربلا، شانزده سال و یا کم‌تر گفته‌اند(4) و به نقلی سیزده‌ساله بوده است.(5)

4 ـ عبدالله بن الحسن (عبدالله اصغر)
او همان نوجوان غیور و زیبارویی است که برای یاری عمویش حسین علیه‌السلام به میدان شتافت و به شکلی جان‌سوز، در آغوش امام به شهادت رسید. نام مادرش را به اختلاف، نفیله یا حبیبه یا دختر سلیل بن عبدالله بجلی ذکر کرده‌اند. قاتل او حرمله بن کاهل اسدی و یا ابجر بن کعب بود و هنگام شهادت، نوجوانی نابالغ بوده است.)6(

5 ـ عمرو بن الحسن
برخی نام او را «عمر» ثبت کرده‌اند(7) که احتمالاً تصحیف است. شیخ مفید او را از شهدای کربلا دانسته است.(8) اما قول درست این است که هنگام واقعه عاشورا، یازده‌ساله بود و پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام همراه با کاروان اسرای اهل‌بیت، به شام برده شد. در شام، یزید از او خواست که با پسرش خالد ـ که هم‌سن‌وسال بودند ـ کشتی بگیرد؛ اما او نپذیرفت و گفت: «یک چاقو به من بده و یک چاقو به او بده تا با او مبارزه کنم!».(9) و به نقلی، گفت: «شمشیری به من بده و شمشیری به او بده تا با او بجنگم و تو ببینی که کدام‌یک از ما پایدارتریم».(10) یزید او را در آغوش کشید و ضرب‌المثلی گفت با این مضمون که تو حقیقتاً به اصل و نَسَبت شباهت داری و از شجاع جز شجاع نزاید!(11)
برخی این ماجرا را به «عمر بن الحسین» نسبت داده‌اند(12) و برخی او را صراحتاً برادر امام سجاد علیه‌السلام دانسته‌اند.(13) ولی با توجه به دیگر گزارش‌‏ها و این‌که نَسَب نگاران فرزندی به این نام برای امام حسین علیه‌السلام ذکر نکرده‌اند، با اطمینان می‌توان گفت «حسن» به «حسین» تصحیف شده است.

6 ـ فاطمه
کنیه او را «ام عبدالله» و برخی «ام محمد» ثبت کرده‌اند و او همان مادر پرافتخار امام باقر علیه‌السلام است که همراه با همسرش امام سجاد علیه‌السلام و فرزندش امام باقر علیه‌السلام در کربلا حضور داشت و پس از شهادت عمویش حسین و برادرانش، محنت اسارت کشید.(14)

سه تن دیگر
در منابع تاریخی، نام برخی دیگر از فرزندان امام حسن علیه‌السلام نیز در شمار یاران امام حسین علیه‌السلام در کربلا ذکرشده و مرحوم شیخ عباس قمی جمع فرزندان امام حسن در کربلا را هشت نفر به‌این‌ترتیب ذکر کرده است: عمرو، قاسم، عبدالله، ابوبکر، حسن مثنی، زید، عبدالله اصغر، احمد.(15) بر این اساس، با اضافه کردن نام جناب فاطمه (مادر امام باقر)، جمعاً نُه نفر بوده‌اند.
چنان‏که گذشت، احتمالاً «ابوبکر» کنیه همان «عبدالله (عبدالله اکبر)» است. اما درباره احمد بن الحسن، در منابع کهن، گزارشی به چشم نمی‌خورد و شیخ عباس قمی نیز درباره او به ذکر این عبارت بسنده کرده است: «در بعضی مقاتل، شهادت او در روز عاشورا به بسط تمام ذکرشده»(16) و قاعدتاً منظورشان مقاتل متأخر است. شیخ مفید که فرزندان امام حسن علیه‌السلام را پانزده نفر دانسته، هیچ نامی از احمد در شمار فرزندان ایشان نبرده است.17 ازاین‌رو، برخی اساساً در این‏که امام حسن فرزندی به نام احمد داشته باشد، تشکیک کرده‌اند.(18)
حضور یا عدم حضور زید در کربلا نیز اختلافی است و چون هیچ گزارشی از اقدامات او در کربلا در دست نیست، احتمالاً در کربلا حضور نداشته است؛ چراکه او بزرگ‌ترین فرزند امام حسن بوده و در آن هنگام بیش از سی سال سن داشته و اگر در کربلا حضور می‌داشت، قاعدتاً بی‌کار نمی‌نشست و با توجه به معروفیتش، گزارشگران نیز از حضور و اقدامات او سخن می‌گفتند. مرحوم محدث قمی نیز خود در جای دیگری تصریح کرده که طبق مشهور، «زید در سفر عراق، ملازمت رکاب عمّ خویش نداشت.(19)

نتیجه
بنا بر آنچه گذشت، حضور شش تن از فرزندان امام حسن علیه‌السلام در کربلا، مستند و معلوم است که از آن میان، سه تن به شهادت رسیدند (عبدالله اصغر، ابوبکر یا همان عبدالله اکبر، قاسم) و دو تن به اسارت رفتند (عمرو و فاطمه) و یک نفر (حسن مثنی) هم مجروح شد و پس از مداوا، از کوفه به مدینه برگردانده شد. حضور زید بن حسن در کربلا اختلافی است و مشهور، عدم همراهی او با امام حسین علیه‌السلام است. درباره فرزندی به نام «احمد بن الحسن» نیز اطلاعات کافی در دست نیست.

پی‌نوشت‌ها
1. ‌ ر.ک: محمد محمدی ری‌شهری و همکاران، دانش‌نامه امام حسین علیه‌السلام ، ترجمه عبدالهادی مسعودی و مهدی مهریزی، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1388 شمسی، ج 1، ص 350.
2. گروهی از تاریخ‌پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفدهم، 1396 ش، ج 1، ص 834.
3. گروهی از تاریخ‌پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 618.
4. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، ج 1، ص  828 ـ 830؛ همان، ج 2، ص 619.
5. پیشوایی، مهدی، پرسش‏‏ها و پاسخ‏های تاریخی، جلد دوم (درباره زندگانی معصومین از امیرالمؤمنین تا شهادت امام حسین ع)، به کوشش یدالله حاجی‌زاده، قم، نشر معارف، چاپ اول، 1398 ش، ص 188.
6. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، ج 1، ص  864 ـ 865؛ همان، ج 2، ص 620 ـ 621.
7. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق/ 1967م، ج 5، ص 462.
8. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد الی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج 2، ص 26: «و أما عمرو و القاسم و عبدالله بنو الحسن بن علی رضوان‌الله علیهم فإنهم استشهدوا بین یدی عمهم الحسین ع بالطف رضی‌الله‌عنهم و أرضاهم و أحسن عن الدین و الإسلام و أهله جزاءهم».
9. ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230)، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، 1410 ھ.ق/1990 م، الطبقه الخامسه، ج 1، ص 489. 
10. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعه: جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368 ھ.ش،  ص 261.
11. عبارت یزید چنین است: «شنشنهٌ أعرفها مِن أخرم. و هل تلد الحیّهُ إلا حیّهً؟!».
12. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر دمشقى، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، 1407 ھ.ق/1986 م، ج 8، ص 195.
13. دینوری، الاخبار الطوال، همان جا.
14. تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا (علیه السّلام)، ج 2، ص 499.
15. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تهران، مطبوعاتی حسینی، چاپ پنجم، 1368 ھ.ش، ص 293 (باب چهارم، در تاریخ ولادت و شهادت سبط اکبر امام حسن ع، فصل ششم، ذکر اولاد امام حسن).
16. همان جا.
17. مفید، الارشاد الی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20.
18. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، محقق: حسن الامین، لبنان ـ بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ھ.ق، ج 3، ص 216.
19. منتهی الآمال، ص 291.
 

می خواهم بدانم که حضرت ولی عصر منظور امام مهدی (عج) هنگام ظهور و در جریان حکومتشان چگونه و چطور از تمام  افراد ظالم و ستمگر و شرکت کننده در واقعه دردناک کربلا که در لشکر عمربن سعد بودند انتقام می گیرد و نیز اینکه آیا در منابع تاریخی و روایات مطلبی آمده؟

پاسخ:
در بسياري از روايات، زيارات و ادعيه بر اين موضوع تصريح شده است كه در زمان ظهور امام مهدي(ع) انتقام خون امام حسين(ع) و ديگر شهداي كربلا گرفته مي‌شود. در روايتي در ذيل آية 33 سورة اسراء كه از امام صادق(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‌خوانيم: « از حضرت امام ابوعبدالله صادق(ع) راجع به فرمودة خداي تعالي: «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي وليّ او حكومت و تسلط داديم [بر قاتل] پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است»(1) پرسيدم، فرمود: «آن قائم آل [بيت] محمد(ص) است، خروج مي‌كند و به [انتقام] خون حسين(ع) [دشمنان او را] مي‌كشد. پس چنانچه اهل زمين را به قتل برساند، مسرف نخواهد بود.»(2)
روايات ديگري نيز در ذيل آية 33 سورة اسراء از امامان معصوم(ع) نقل شده است، كه در همه آنها بر مطلب فوق تأكيد شده است.(3) در دعاي ندبه نيز از امام مهدي(ع) به عنوان منتقم خون شهداي كربلا ياد شده است: «أين الطالب بدم المقتول بكربلا؛ كجاست آنكه به خون خواهي شهيد كربلا به پا مي‌خيزد؟»(4)
در دو فراز از زيارت عاشورا نيز، زيارت كننده از خداوند مي‌خواهد كه همراهي با امام پيروزمند يا امام مهدي(ع) را در خونخواهي امام حسين(ع) روزي‌اش گرداند؛ يكبار در اين فراز: «فاسأل الله... أن يرزقني طلب ثارك مع إمامٍ منصورٍ من أهل بيت محمّدٍ(ص)؛ پس از خدا مي‌خواهم... كه خون خواهي تو را به امامي پيروزمند از خاندان محمد(ص) روزيم كند.»(5)
بار ديگر در فراز زير:
«و اسئله... أن يرزقني طلب ثاري [كم] مع امامٍ مهديٍّ [هديً] ظاهرٍ ناطقٍ بالحقّ منكم؛ و از او مي‌خواهم... كه خونخواهي شما را به همراه امامي از شما كه مهدي [هدايتگر] آشكار و گويا به حق است، روزي من قرار دهد.»(6)
با توجه به آنچه گذشت، ترديدي باقي نمي‌ماند كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور به خون خواهي جدّ مظلومش برمي‌خيزد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش مي‌گيرد.
مفهوم انتقام:
با روشن شدن اصل موضوع بايد به مفهوم و كيفيت انتقام‌گيري و خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور پرداخت؛ زيرا اين پرسش مطرح است كه آيا در زمان ظهور زمينه‌اي براي گرفتن انتقام از كشندگان شهداي كربلا باقي مانده است؟ چرا كه اولاً در زمان ظهور صدها سال از قيام كربلا گذشته است و هيچ اثري از قاتلان شهداي كربلا وجود ندارد و ثانياً چنان‌كه در تاريخ آمده است؛ در قيام مختار ثقفي، اكثر قاتلان شهداي كربلا به سزاي اعمال ننگين خود رسيدند و به شديدترين وضع ممكن مجازات شدند.
به نظر مي‌رسد چهار صورت براي خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور قابل تصور است:
1 - انتقام از نسل به جا مانده از قاتلان شهداي كربلا: اين مفهوم را مي‌توان از برخي روايات استفاده كرد. در يكي از اين روايات چنين مي‌خوانيم: به حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) عرض كردم: يابن رسول الله، چه مي‌فرماييد دربارة حديثي كه از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: «هرگاه قائم(ع) قيام [خروج] كند ذراري (نسل) و نوادگان قاتلان حسين(ع) را به خاطر كارهاي پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: «همين‌طور است». عرض كردم: پس قول خداي عزّ و جلّ: «و هيچ نفسي بار ديگري را بر دوش نمي‌گيرد»(7) معنايش چيست؟ فرمود: «خداوند در تمامي اقوالش راست گفته است، ولي ذريّه كشندگان امام حسين(ع) به كرده پدرانشان راضي هستند و به آن جنايت‌ها افتخارمي‌كنند، هر كس به كاري راضي باشد همچون كسي است كه آن را انجام داده و چنانچه مردي در شرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدنش راضي باشد، آنكه رضا داده، نزد خداي عزّ و جلّ، شريك قاتل خواهد بود. بنابراين، تنها بدين جهت حضرت قائم(ع) وقتي خروج كند آنها را مي‌كشد كه از كردار پدرانشان راضي‌اند.»(8)
با توجه به اين روايت و ديگر روايات مشابه مي‌توان گفت كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور، بازماندگان قاتلان شهداي كربلا را به اين دليل كه راضي به فعل پدران خود هستند، به انتقام خون اين شهيدان به قتل مي‌رساند.
2ـ انتقام از جريان و خطّي كه موجب شهادت امام حسين(ع) و يارانش شد: چنان‌كه مي‌دانيد از آغاز رسالت نبيّ مكرم اسلام(ص) و حتي پيش از آن، دو خاندان، دو خط و دوجريان همواره رو در روي هم بوده‌اند؛ يكي خاندان بني‌هاشم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و ديگري خاندان ابوسفيان و جريان بني اميه. اگرچه ابوسفيان با فتح مكه به ظاهر ايمان آورد و تسليم شد، ولي به شهادت تاريخ، او و نوادگانش هيچگاه از دشمني با پيامبر اعظم(ص) و فرزندانش دست بر نداشتند و از هيچ تلاشي براي نابودي اسلام فروگذار نكردند.
اوج دشمني و كينه‌توزي خاندان ابوسفيان نسبت به خاندان پيامبر اسلام(ص) را در واقعه كربلا مي‌توان ديد كه به تصريح يزيد، امام حسين(ع) و يارانش به انتقام خون مشركان كشته شده در جنگ بدر، با شقاوت تمام به شهادت رسيدند.(9)
جريان تقابل بني‌هاشم و بني‌اميه تا پايان تاريخ و روزي كه امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند، ادامه خواهد داشت تا آنكه پيش از ظهور آن حضرت، فردي از نوادگان ابوسفيان كه با عنوان «سفياني» شناخته مي‌شود، سربه شورش مي‌گذارد و پس از جنايات فراوان، در مقابل لشكريان امام مهدي(ع) شكست خورده و به هلاكت مي‌رسد.(10)
با توجه به آنچه گذشت مي‌توان گفت كه با نابودي آخرين بازمانده از نسل ابوسفيان و هلاكت او به دست امام مهدي(ع)، انتقام خاندان اهل بيت(ع) از خاندان ابوسفيان كه عامل جنايات بي‌شمار در حقّ خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) بودند، گرفته مي‌شود و به تقابل تاريخي اين دو خاندان پايان داده مي‌شود.
3ـ انتقام از قاتلاني كه در عصر ظهور به دنيا رجعت مي‌كنند: چنان‌كه مي‌دانيد براساس اعتقاد شيعيان، خداوند متعال در عصر ظهور، گروهي از مؤمنان محض و مشركان محض و به بيان ديگر گروهي از زبدگان از اهل حق و نابكاران از اهل باطل را كه در زمان خود به نهايت درجة ايمان و رستگاري يا به آخرين حدّ كفر و پليدي رسيده‌اند، بار ديگر به دنيا برمي‌گرداند، تا گروه اوّل شاهد عزّت و پيروزي حق باشند و گروه دوم به سزاي اعمال ناشايستي كه در زمان حياتشان در حقّ خداجويان مرتكب شدند، برسند».(11)
بر اين اساس، مي‌توان گفت ‌انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و ياران باوفايش، در زمان رجعت صورت مي‌گيرد. به اين بيان كه همة آن اشقيا در زمان ظهور امام مهدي(ع) به دنيا بازمي‌گردند و به سزاي جنايات عظيم و بي‌شرمانه‌اي كه در روز عاشورا مرتكب شدند، مي‌رسند.
4- انتقام عملي با تحقق اهداف و آرمان‌هاي شهداي كربلا: چهارمين احتمالي كه در مورد مفهوم انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و يارانش، مي‌توان مطرح كرد اين است كه بگوييم اين انتقام با به بار نشستن اهداف و آرمان‌هايي كه نهضت عاشورا به خاطر آنها شكل گرفت، تحقق مي‌يابد. به بيان ديگر، چون امام حسين(ع) و اصحابش براي اقامة حق، مبارزه با ستم، برپايي نظام عادلانه، امر به معروف و نهي از منكر، احياي سيره و سنّت نبيّ مكرم اسلام(ص) و... به شهادت رسيدند و امام مهدي(ع) با قيام خود همة اين اهداف و آرمان‌ها را محقق مي‌سازد، در واقع مي‌توان گفت كه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) به هدف خود رسيده و انتقام خون آن حضرت گرفته شده است.
در پايان يادآوري مي‌شود اگرچه برخي از احتمال‌هاي ياد شده با ظاهر روايات هم‌خواني بيشتري دارد و به ذهن هم نزديك‌تر مي‌آيد، ولي هيچ‌يك از اين احتمال‌ها با ديگري منافات نداشته و كاملاً قابل جمع هستند.
ماهنامه موعود شماره 108.

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة اسرا (17)، آية 33.
2. سيد هاشم حسيني بحراني، سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، ص 225-226.
3. ر.ك: همان، ص 226-230.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 292.
5. همان، ص 292.
6. همان، ج 99، ص 107.
7. سورة انعام (6)، آية 164.
8. سيماي حضرت مهدي در قرآن، ص 226-227.
9. قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ص 435.
10. ر.ك: شيخ صدوق، كمال‌الدين و تمام‌النعمه، ج2، ص 651، ح6.
11. ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 39، ح1، براي مطالعه بيشتر در زمينة موضوع رجعت ر.ك: ابراهيم شفيعي سروستاني، معرفت امام زمان (ع) و تكليف منتظران، ص 484-544.
ر.ك : http://entezarfaraj.persianblog.ir/post/4/
موفق و موید باشید

آیا شیری در واقعه کربلا وجود داشت و اگر بود نقش آن چه بود؟

پاسخ:
به نقل مردی از قبیله بنی اسد، پس از آنکه حسین بن علی علیهما السلام و اصحابش شهید شدند و سپاه کوفه از کربلا کوچ کرد، هر شب شیری از سمت قبله می آمد و به قتلگاه کشتگان می رفت و بامدادان بر می گشت. یک شب ماند تا ببیند قصه چیست. دید آن شیر، بر جسد امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد و حالت گریه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسد می مالید. (1)
تذكر: مطلب ياد شده از ناسخ التواريخ نقل شده است و لازم است بدانيد کتاب مذكور از منابع بسیار متأخر است که روایات ضعیف و غیر معتبر در آن فراوان دیده می‌شود. اين نقل نيز نياز به بررسي دارد.

پي نوشت:
1.جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ناشر: نشر معروف، صفحه 264 به نقل از ناسخ التواریخ، ( جلد امام حسین )، ج 4 ، ص 23.

می خواهم بدونم آیا واقعه کربلا واقعا ده روز طول کشید یا ما برای عزیزان زهرا (علیهم السلام) ده روز این ماه را به عزای امام حسین (ع) می نشینیم؟ ممنون از راهنماییتان

پاسخ:
در ابتدا بیان این مطلب بایسته است که از نظر زمانی، حادثه کربلا محدود به ده روز اول ماه محرم نیست؛ بلکه حادثه کربلا از سال 60 هجری بعد از مرگ معاویه و بیعت خواستن یزید از امام حسین (ع) آغازگردید؛ یعنی در نيمه ماه رجب سال 60 هجرى، يزيد نامه اى به وليد بن عتبه فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که از امام حسین (ع) بیعت گرفته و در بيعت گرفتن از حسين و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير شدت عمل به خرج دهد؛ اما امام بیعت را نپذرفت و بعد از جر و بحث هایی که با فرماندار مدینه داشت، سرانجام روز يكشنبه (دو روز به آخر ماه رجب مانده) به همراه فرزندان و افراد خانواده اش به سوى مكه حركت كرد. امام (ع) پس از پنج روز كه فاصله مدينه تا مكه را پيمود، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مكه معظمه رسید. (1) امام روز سه‏شنبه هشتم ذى حجه سال شصت هجرى روز ترویه، از مکه به سوی کربلا حرکت نمود. (2) بنا بر بعضی گزارش ها امام دوم محرم به کربلا رسید. (3)
بدین سان، حادثه کربل امحدود به ده روز اول ما ه محرم نمی باشد و زمان شروع آن، ماه محرم نیست؛ بلکه حوادث عاشورا چند ماه قبل از ماه محرم آغاز شده بود؛ اما از آن جایی که حوادث و مصایب قیام، بیش تر در دهه محرم اتفاق افتاد، از این رو، عزاداری ها در این زمان پر رنگ تر می باشد؛ وگرنه حوادث کربلا - همان طور که اشاره شد - منحصر به این ده روز نیست و حتی بعد از روز عاشورا نیز این حوادث ادامه داشت. اسارت و بیش تر مصایب اهل بیت امام (ع) بعد از روز عاشورا آغاز گردید؛ ولی حوادث ده روز اول محرم، بیش تر از هر زمانی دیگر بود. در این ایام محرم بود که آب را به روی امام بستند و حضرت را با وضع تأسف باری به شهادت رساندند. خیمه گاه امام را به آتش کشیدند و بدترین اهانت ها و ظلم ها را به اهل بیت امام روا داشتند. در ضمن، بیان این مطلب بایسته است که عزاداری ما نباید منحصر به ایام عاشورا باشد؛ بلکه در همه زمان ها لازم است که به یاد امام حسین (ع) و یاران ایشان باشیم؛ همان گونه که امروزه در جامعه ما نیز چنین است.

پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، ارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 32 - 34، اتشارات علمیه اسلامیه، بی تا.
2. همان، ص 68.
3. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه سيد ابو الحسن مير ابوطالبى، ص 167، دلیل ما، بی تا.