یاران امام حسین

طبق مستندات تاریخی، حضور 6 تن از فرزندان امام حسن علیه السلام در واقعه کربلا ثبت شده است که برخی به شهادت رسیدند و برخی نیز به اسارت برده شدند.
تعداد فرزندان امام حسن علیه السلام در واقعه کربلا

پرسش

چند تن از فرزندان امام حسن علیه‌السلام در کربلا حضور داشتند؟
 

پاسخ
با این‏که گزارش‌های تاریخی فراوانی درباره واقعه عاشورا و نهضت حسینی به دست ما رسیده، بسیاری از جزئیات این واقعه همچنان بر ما پوشیده است. ازجمله، تعداد دقیق همراهان امام حسین علیه‌السلام و نام بسیاری از آنان را نمی‌دانیم. بااین‌حال، بر اساس آنچه در گزارش‌های تاریخی آمده، می‌توان گفت دست‌کم شش تن از فرزندان امام حسن مجتبی علیه‌السلام همراه با عموی گرامی‌شان به کربلا آمده بودند که برخی زنده ماندند و برخی به شهادت رسیدند.

1 ـ حسن مُثنّی
حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، معروف به «حسن مُثنّیٰ»، مادرش خوله از قبیله بنی فزاره بود. او همان جد سادات طباطبایی و بسیاری دیگر از سادات حسنی است. به‌علاوه، او داماد امام حسین علیه‌السلام هم بود؛ زیرا قبل از واقعه کربلا، با دختر بزرگ امام حسین به نام فاطمه، ازدواج ‌کرده بود.(1) او همراه با همسرش در کربلا حضور داشت. دلاورانه جنگید و هجده زخم بر پیکرش وارد شد و بر اثر این زخم‌‏ها در میان کشتگان افتاد. وقتی کوفیان خواستند سرهای کشتگان را از پیکرشان جدا کنند، او را زنده یافتند. یکی از بستگان مادری‌اش به نام اسماء بن خارجه فزاری، وساطت کرد که حسن مثنی را به او واگذارند و سپس با جلب موافقت عبیدالله بن زیاد، توانست او را مداوا کند و به مدینه بفرستد.(2)
بنابراین، حسن مثنی از یاران امام حسین علیه‌السلام بوده؛ ولی به شهادت نرسیده و همراه کاروان اسرا نیز نبوده و به شام نرفته است. او را می‌توان از جانبازان واقعه کربلا به شمار آورد.

2 ـ ابوبکر بن الحسن
برخی نام او را «عبدالله» یا «عبدالله اکبر» ذکر کرده و «ابوبکر» را کنیه‌اش دانسته‌اند. نام مادرش را برخی نُفَیله و برخی ام اسحاق ثبت کرده‌اند و گفته‌شده که او و حضرت قاسم از یک مادر بوده‌اند. به نقلی، امام حسین علیه‌السلام دخترش سکینه را به عقد او درآورده بود و بدین‌سان، او نیز همانند برادرش حسن مثنّی، داماد عمویش امام حسین بوده است. او در کربلا با تیر عبدالله بن عُقبه غَنَوی به شهادت رسید.(3)

3 ـ قاسم بن الحسن
او همان نوجوان معروفی است که جمله «احلی من العسل» در وصف شهادت، به او نسبت داده‌شده و رجز «إن تُنکرونی فأنا فرعُ الحسن» را در روز عاشورا بر زبان آورد و حماسه آفرید. مادرش نرجس و به نقلی نُفَیله نام داشته است. سنّ او را هنگام شهادتش در کربلا، شانزده سال و یا کم‌تر گفته‌اند(4) و به نقلی سیزده‌ساله بوده است.(5)

4 ـ عبدالله بن الحسن (عبدالله اصغر)
او همان نوجوان غیور و زیبارویی است که برای یاری عمویش حسین علیه‌السلام به میدان شتافت و به شکلی جان‌سوز، در آغوش امام به شهادت رسید. نام مادرش را به اختلاف، نفیله یا حبیبه یا دختر سلیل بن عبدالله بجلی ذکر کرده‌اند. قاتل او حرمله بن کاهل اسدی و یا ابجر بن کعب بود و هنگام شهادت، نوجوانی نابالغ بوده است.)6(

5 ـ عمرو بن الحسن
برخی نام او را «عمر» ثبت کرده‌اند(7) که احتمالاً تصحیف است. شیخ مفید او را از شهدای کربلا دانسته است.(8) اما قول درست این است که هنگام واقعه عاشورا، یازده‌ساله بود و پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام همراه با کاروان اسرای اهل‌بیت، به شام برده شد. در شام، یزید از او خواست که با پسرش خالد ـ که هم‌سن‌وسال بودند ـ کشتی بگیرد؛ اما او نپذیرفت و گفت: «یک چاقو به من بده و یک چاقو به او بده تا با او مبارزه کنم!».(9) و به نقلی، گفت: «شمشیری به من بده و شمشیری به او بده تا با او بجنگم و تو ببینی که کدام‌یک از ما پایدارتریم».(10) یزید او را در آغوش کشید و ضرب‌المثلی گفت با این مضمون که تو حقیقتاً به اصل و نَسَبت شباهت داری و از شجاع جز شجاع نزاید!(11)
برخی این ماجرا را به «عمر بن الحسین» نسبت داده‌اند(12) و برخی او را صراحتاً برادر امام سجاد علیه‌السلام دانسته‌اند.(13) ولی با توجه به دیگر گزارش‌‏ها و این‌که نَسَب نگاران فرزندی به این نام برای امام حسین علیه‌السلام ذکر نکرده‌اند، با اطمینان می‌توان گفت «حسن» به «حسین» تصحیف شده است.

6 ـ فاطمه
کنیه او را «ام عبدالله» و برخی «ام محمد» ثبت کرده‌اند و او همان مادر پرافتخار امام باقر علیه‌السلام است که همراه با همسرش امام سجاد علیه‌السلام و فرزندش امام باقر علیه‌السلام در کربلا حضور داشت و پس از شهادت عمویش حسین و برادرانش، محنت اسارت کشید.(14)

سه تن دیگر
در منابع تاریخی، نام برخی دیگر از فرزندان امام حسن علیه‌السلام نیز در شمار یاران امام حسین علیه‌السلام در کربلا ذکرشده و مرحوم شیخ عباس قمی جمع فرزندان امام حسن در کربلا را هشت نفر به‌این‌ترتیب ذکر کرده است: عمرو، قاسم، عبدالله، ابوبکر، حسن مثنی، زید، عبدالله اصغر، احمد.(15) بر این اساس، با اضافه کردن نام جناب فاطمه (مادر امام باقر)، جمعاً نُه نفر بوده‌اند.
چنان‏که گذشت، احتمالاً «ابوبکر» کنیه همان «عبدالله (عبدالله اکبر)» است. اما درباره احمد بن الحسن، در منابع کهن، گزارشی به چشم نمی‌خورد و شیخ عباس قمی نیز درباره او به ذکر این عبارت بسنده کرده است: «در بعضی مقاتل، شهادت او در روز عاشورا به بسط تمام ذکرشده»(16) و قاعدتاً منظورشان مقاتل متأخر است. شیخ مفید که فرزندان امام حسن علیه‌السلام را پانزده نفر دانسته، هیچ نامی از احمد در شمار فرزندان ایشان نبرده است.17 ازاین‌رو، برخی اساساً در این‏که امام حسن فرزندی به نام احمد داشته باشد، تشکیک کرده‌اند.(18)
حضور یا عدم حضور زید در کربلا نیز اختلافی است و چون هیچ گزارشی از اقدامات او در کربلا در دست نیست، احتمالاً در کربلا حضور نداشته است؛ چراکه او بزرگ‌ترین فرزند امام حسن بوده و در آن هنگام بیش از سی سال سن داشته و اگر در کربلا حضور می‌داشت، قاعدتاً بی‌کار نمی‌نشست و با توجه به معروفیتش، گزارشگران نیز از حضور و اقدامات او سخن می‌گفتند. مرحوم محدث قمی نیز خود در جای دیگری تصریح کرده که طبق مشهور، «زید در سفر عراق، ملازمت رکاب عمّ خویش نداشت.(19)

نتیجه
بنا بر آنچه گذشت، حضور شش تن از فرزندان امام حسن علیه‌السلام در کربلا، مستند و معلوم است که از آن میان، سه تن به شهادت رسیدند (عبدالله اصغر، ابوبکر یا همان عبدالله اکبر، قاسم) و دو تن به اسارت رفتند (عمرو و فاطمه) و یک نفر (حسن مثنی) هم مجروح شد و پس از مداوا، از کوفه به مدینه برگردانده شد. حضور زید بن حسن در کربلا اختلافی است و مشهور، عدم همراهی او با امام حسین علیه‌السلام است. درباره فرزندی به نام «احمد بن الحسن» نیز اطلاعات کافی در دست نیست.

پی‌نوشت‌ها
1. ‌ ر.ک: محمد محمدی ری‌شهری و همکاران، دانش‌نامه امام حسین علیه‌السلام ، ترجمه عبدالهادی مسعودی و مهدی مهریزی، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1388 شمسی، ج 1، ص 350.
2. گروهی از تاریخ‌پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفدهم، 1396 ش، ج 1، ص 834.
3. گروهی از تاریخ‌پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 618.
4. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، ج 1، ص  828 ـ 830؛ همان، ج 2، ص 619.
5. پیشوایی، مهدی، پرسش‏‏ها و پاسخ‏های تاریخی، جلد دوم (درباره زندگانی معصومین از امیرالمؤمنین تا شهادت امام حسین ع)، به کوشش یدالله حاجی‌زاده، قم، نشر معارف، چاپ اول، 1398 ش، ص 188.
6. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، ج 1، ص  864 ـ 865؛ همان، ج 2، ص 620 ـ 621.
7. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق/ 1967م، ج 5، ص 462.
8. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد الی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج 2، ص 26: «و أما عمرو و القاسم و عبدالله بنو الحسن بن علی رضوان‌الله علیهم فإنهم استشهدوا بین یدی عمهم الحسین ع بالطف رضی‌الله‌عنهم و أرضاهم و أحسن عن الدین و الإسلام و أهله جزاءهم».
9. ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230)، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، 1410 ھ.ق/1990 م، الطبقه الخامسه، ج 1، ص 489. 
10. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعه: جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368 ھ.ش،  ص 261.
11. عبارت یزید چنین است: «شنشنهٌ أعرفها مِن أخرم. و هل تلد الحیّهُ إلا حیّهً؟!».
12. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر دمشقى، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، 1407 ھ.ق/1986 م، ج 8، ص 195.
13. دینوری، الاخبار الطوال، همان جا.
14. تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا (علیه السّلام)، ج 2، ص 499.
15. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تهران، مطبوعاتی حسینی، چاپ پنجم، 1368 ھ.ش، ص 293 (باب چهارم، در تاریخ ولادت و شهادت سبط اکبر امام حسن ع، فصل ششم، ذکر اولاد امام حسن).
16. همان جا.
17. مفید، الارشاد الی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20.
18. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، محقق: حسن الامین، لبنان ـ بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ھ.ق، ج 3، ص 216.
19. منتهی الآمال، ص 291.
 

برخی به سبب حبس یا بیماری یا ناتوانی، عذر داشتند؛ برخی خواستند بروند و نتوانستند؛ برخی نیز به سبب ضعف بصیرت یا تحلیل غلطی که از شرایط داشتند، کوتاهی کردند.
عدم حضور برخی از نزدیکان امام حسین علیه السلام در قیام کربلا

پرسش:
چرا برخی از بستگان نزدیک امام حسین  علیه السلام و حتی برادران ایشان در کربلا حضور نداشتند؟

پاسخ:

مقدمه:
این سؤال از دیرباز مطرح بوده که چرا برخی از افرادی که از آنان توقع می‏رود امام حسین علیه السّلام را یاری کرده باشند، در کربلا حضور نداشتند؟ محققان با استفاده از شواهد و قرائن تاریخی، به بررسی و تحلیل پرداخته‏اند و برای برخی از آنان عذر و بهانه‏هایی آورده‏اند و درباره برخی سکوت کرده‏اند.
حقیقت این است که اطلاعات ما درباره همه آنان به یک اندازه نیست؛ ولی همین قدر می‏دانیم که نمی‌‌‏توان درباره همه به یک گونه سخن گفت. برخی از آنان به راستی معذور بوده و برخی دیگر کوتاهی کردند. درمجموع، چندین نکته دراین باره مطرح شده است:

1 _ زندانی شدن
 برخی مانند مختار ثقفی، در زندان بودند. با توجه به جوّ امنیتی شدیدی که با ورود ابن زیاد بر کوفه حاکم شده بود، این احتمال وجود دارد که ابن زیاد برخی دیگر از هواداران اهل بیت را نیز زندانی کرده باشد تا نتوانند به کاروان حسنی ملحق شوند. مؤیّد این احتمال، این است که یزید بعد از دریافت خبر کشته شدن مسلم و هانی، در نامه‏ای به عبیدالله دستور داد ایستگاه‏های بازرسی و دیده‏بانی بر پا کند و افراد مظنون را دستگیر کرده، به زندان بیندازد. (1) آیا این دستور فقط درباره مختار و چندنفری که نامشان در تاریخ ذکرشده، اجرا شد؟ بعید است؛ بلکه به نظر می‏رسد افراد دیگری نیز به زندان افتاده‏اند، هرچند نامشان در تاریخ ثبت نشده است.

2 ـ مرعوب شدن
ابن زیاد بعد از به شهادت رساندن مسلم، افرادی مانند عبد الاعلی بن یزید کلبی و عُماره بن صَلخَب را به جرم یاری مسلم گردن زد و عِریف‏‏ها (متصدّیان توزیع مقرّری هر قبیله) را مسئول هرگونه اغتشاش دانست و آنان را تهدید کرد که اگر خبری را از او مخفی نگاه دارند، مجازاتشان اعدام است. به مردم نیز هشدار داد که هر کس مظنون به پشتیبانی و حمایت از حسین  علیه السلام باشد ، بدون محاکمه به دار آویخته می‏شود و خانه و اموالش نیز سوزانده و مصادره می‏شود. (2) بدین سان، بسیاری از شیعیان کوفه براثر تبلیغات و تهدیدات ابن زیاد، به راستی مرعوب شدند. ترس و رعب، یکی از مهم‏ترین عوامل شکست است. همان گونه که خداوند در جنگ بدر و غزوه بنی قریظه و بنی نضیر (3) با «رعب» سپاه اسلام را یاری کرد، در مقابل نیز اگر رعب بر دل مؤمنان چیره شود، آنان را از انجام وظیفه بازمی دارد و باعث شکست آنان می‏شود. برخی سران شیعه در کوفه نیز چون مرعوب و بی‏اراده شده بودند، دست از یاری امام کشیدند؛ به ویژه بعد از شهادت مسلم، نبود رهبری متفکّر و شجاع در کوفه، شیعه را با بحران مواجه کرد و از این رو، شیعیان در این مقطع، سیاست سکوت و انتظار را در پیش گرفتند و تن به تقدیر سپردند. مهم‏ترین دلیل و شاهد این مطلب، سخنان توّابین در جریان قیامشان است. (4)

3 ـ بی ‏بصیرتی
قلّت معرفت و نداشتن بصیرت، یکی دیگر از عوامل بود که باعث شد برخی نتوانند شرایط را درک کنند و به ضرورت یاری و همراهی امام پی ببرند. برخی از این گونه افراد، با آن‏که هوادار و خیرخواه امام بودند، نه تنها وی را همراهی نکردند، بلکه ایشان را نصیحت می‏کردند که دست به قیام نزند!
«حقیقت این است که حتّی در میان خواص شیعه و بزرگان بنی هاشم، شخصیت‏هایی بودند که نمی‌‌‏توانستند حرکت امام را در آن موقعیت زمانی، به درستی درک و تحلیل کنند. آنان قیام الهیِ امام را با محاسبات معمول خود، ارزیابی می‏کردند و آن را محکوم به شکست می‏پنداشتند. البته امام هیچ یک از شیعیان و نزدیکان خود را مجبور به شرکت در این قیام نکرد و تنها کسانی امام را همراهی کردند که بصیرت کافی و ایمان و اخلاص حقیقی و روح ولایت‏پذیری داشتند». (5)
این عامل درباره آن دسته از برادران امام حسین که در کربلا حضور نداشتند نیز قابل ذکر است و عدم یاری آنان را می‏توان به حساب بی‏بصیرتی آنان گذاشت.
4 ـ بیماری و ناتوانی جسمی
این، عذری است که درباره برخی گفته شده است. برای نمونه، گفته شده که عبدالله بن جعفر بیش از هفتادسال سن داشت و توانایی جسمی برای یاری امام نداشت. (6) برخی نیز گفته‏اند که در آن زمان نابینا شده بود؛ (7) ادّعایی که صحّت آن به شدّت مورد تردید است. عذر بیماری، درباره محمد بن حنفیه نیز مطرح شده (8) و برخی بیماری او را آسیب از ناحیه دست (9) و یا بیماری چشم (10) ذکر کرده‏اند.
عذر عبدالله بن عبّاس نیز نابینایی بوده و به این مطلب در منابع بسیاری تصریح شده است. (11) گویا به همین دلیل، با این‏که در مکه آمادگی خود را برای فرمان‏برداری از امام اعلام کرد، امام او را به مدینه فرستاد و از او خواست حوادث آن جا را به اطلاع امام برساند. (12)
5 ـ وجود مانع برای حضور در کربلا
عبیدالله بن زیاد با ورود به کوفه، تدابیر امنیتی شدیدی اندیشید تا نگذارد کسی به کاروان حسینی بپیوندد. ازجمله، دستور داد همه راه‏های بین واقصه به طرف جاده شام تا جاده بصره را زیر نظر بگیرند و اجازه ندهند کسی وارد یا خارج شود. (13) همین تدابیر بود که مانع پیوستن گروه هفتادنفری بنی اسد به امام شد. (14)

6 ـ تواکل و خوش‏گمانی به پایان ماجرا
تواکل یعنی کاری را انجام ندادن به این امید که دیگری انجام خواهد  داد. به نظر می‏رسد که این عامل نیز یکی از عوامل کوتاهی علاقه‏مندان اهل بیت در یاری امام حسین بوده است. بعد از قیام مسلم در کوفه، ابن زیاد به دسیسه پرداخت و با دروغ و تهدید، خانواده‏‏ها را وا داشت که جوانان خود را از گرد مسلم پراکنده کنند. زنی می‏آمد و دست پسر یا برادرش را می‏گرفت و به او می‏گفت: «مردم به جای تو هستند و نیازی به کمک تو نیست». (15) علامه مجلسی نقل می‏کند که علامه حلّی درباره برخی، این احتمال را مطرح کرده که نمی‌‌‏دانستند سرنوشت امام چه شده و کار به کشتار کشیده و گمان می‏کردند که با توجه به نامه‏هایی که به امام رسیده، حتما ً دیگران او را یاری می‏رسانند. (16) کسانی که به این سبب در یاری امام کوتاهی کردند، همان کسانی هستند که با شنیدن خبر فاجعه کربلا، شوکه شدند و بسیاری از آنان بعدها در قیام توّابین و قیام مختار حضور یافتند تا شاید اندکی از خطای خود را جبران کنند؛ و چه جبران کردنی؟!
7 ـ نداشتن روحیه خطرپذیری و تفکّر انقلابی
این، فرضیه‏ای است که برای عدم حضور محمّد بن حنفیه در کنار امام حسین  علیه السلام مطرح شده است. او حرکت امام را مشروع می‏دانست؛ ولی خودش روحیه خطرپذیری و تفکّر انقلابی نداشت و چون امام او را مکلّف به همراهی با خود نکرد، در مدینه ماند تا اطلاعات مدینه را به امام گزارش کند. (17) این فرضیه درباره برخی دیگر از یاران و بستگان امام مانند عبدالله بن جعفر نیز قابل طرح است؛ کسانی که به لحاظ اعتقادی آن حضرت را «امام» می‏دانستند، ولی روحیه لازم برای جان‏فشانی در کنار وی را نداشتند و چون امام هیچ کس را وادار به همراهی با خود نکرد، آنان هم احساس مسئولیت نکردند.
نکته‏ای فراگیر:
امام حسین علیه السّلام در مسیر کربلا و یا هنگامی که به کربلا رسید، نامه‏ای به برادرش محمد بن حنفیه نوشت که در آن آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم. من الحسین بن علی إلی بنی هاشم. امّا بعد، فإنّه مَن لَحِقَ بی منکم استَشهَدَ معی و تخلّف لم یبلغ الفتح. والسلام. (18)
به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به بنی هاشم. هر کس از شما به من بپیوندد به شهادت خواهد  رسید و هر که از همراهی من بازبماند، به «فتح» دست نمی‌‌‏یابد. والسلام.
این نامه به دست ابن حنفیه رسیده، ولی مخاطب آن، همه بنی هاشم اند. هرچند از عمومیتی که در تعبیر امام ن هفته ، می‏توان برداشت کرد که شامل حال همه شیعیان و ارادتمندان امام می‏شود؛ اما نکته اصلی در تعبیر «فتح» است که دست نیافتن به آن، یعنی چه؟ آیا فتح یعنی آرزوهای دنیوی؟ یا منظور رستگاری دنیا و آخرت است؟ یا منظور فوز شهادت است؟ محققان دراین باره سخن گفته ‏اند؛ (19) ولی یک چیز قدر مشترک این برداشت‏‏ها است و آن این‏که غایبان، توفیق جهاد در رکاب ولی خدا را از دست دادند و به فیض شهادت نیز نرسیدند؛ چه آنان که عذر داشتند و چه آنان که عذر نداشتند؛ و این همان مضمونی است که اهل دل خطاب به یاران شهید اباعبدالله بر زبان می‏آورند که: «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً». (20) کاش همراه شما بودیم تا به رستگاری بزرگ دست می‏یافتیم!
نتیجه:
خلاصه این‏که دلایل مختلفی برای عدم یاری امام حسین علیه السّلام از سوی یاران و بستگان ایشان ذکرشده نمی‌‌‏توان برای همه یک عذر و دلیل آورد؛ برخی به سبب حبس یا بیماری یا ناتوانی، عذر داشتند؛ برخی خواستند بروند و نتوانستند؛ برخی نیز به سبب ضعف بصیرت یا تحلیل غلطی که از شرایط داشتند، کوتاهی کردند و به هرحال، هیچ کدام از اینان به فیض همراهی با قافله حسینی نرسیدند.
کلیدواژه:
یاران امام حسین، فرزندان امام علی، شیعه در زمان امام حسین، یاری نکردن امام حسین.
پی نوشت ها:
1. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ‏الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، 1387 ق/ 1967 م، ج 5، ص 381.
2. گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السّلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 522. نیز ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 359 و 379 و 397.
3. ر.ک: آیه 12 سوره انفال و آیه 26 سوره احزاب و آیه دوم سوره حشر و تفاسیر ذیل هر یک.
4. گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، همان، ج 2، ص 543 ـ 544.
5. همان، ج 2، ص 526.
6. همان، ج 2، ص 522 (به نقل از: جمعی از محققین گروه تاریخ، تحقیقی در نهضت عاشورا، ص 34).
7. همان جا (به نقل از: پاورقی محمدحسن آل طالقانی در: عمده الطالب، ص 37).
8. مجلسی، بحارالانوار، بیروت _ لبنان، مؤسسه الفداء، ج 42، ص 110 (به نقل از مرحوم علامه حلّی).
9. گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، همان، ج 2، ص 522 (به نقل از: حکایه المختار فی اخذ الثار، چاپ شده در پایان کتاب اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 33).
10. همان، ص 527 (به نقل از: مقتل مقرّم، ص 135).
11. برای نمونه: ابن اثیر، عزالدین أبو الحسن علی بن محمد الجزری (م 630)، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار الفکر، 1409 ق/ 1989 م، ج 3، ص 190.
12. ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، 1411 ق/ 1991 م، ج 5، ص 26.
13. طبری، همان، ج 5، ص 392.
14. ابن اعثم کوفی، همان، ج 5، ص 90.
15. طبری، همان، ج 5، ص 371.
16. مجلسی، همان، ج 42، ص 110.
17. گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، همان، ج 2، ص 533.
18. صفّار قمی، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ھ.ق، ص 481، ح 5.
19. نامه مذکور با اندکی تفاوت، در منابع مختلفی نقل شده است. برای نقل‌های مختلف این نامه و تفاسیر متفاوت آن، ر.ک: گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، همان، ج 2، ص 530 ـ 532.
20. این جمله یا مشابه آن، در برخی از زیارت نامه‌های مأثور خطاب به شهدای کربلا و یا سیدالشهدا  علیه السلام آمده است. ازجمله: صدوق، محمد بن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ھ.ق، ج 2، ص 594؛ کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب، 1365 ھ.ش، ج 4، ص 577.
 

ویژگی های مشترک یاران امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی ( عجل الله فرجه)؟ رابطه ی دو امام با یکدیگر بیان شود و این مطلب که روایات بسیاری از ائمه معصومین (علیه السلام) بیانگر ارتباط شدیدی بین این دو امام از حیث قیام و عملکرد می باشد موجود است، و اینکه حال که ما محروم از یاری امام حسین (علیه السلام) در سال 60 هجری و کربلا شدیم چگونه امکان برای ما فراهم شودکه طوری زندگی، رفتار و عمل کنیم که جزء یاران حضرت مهدی (عجل الله فرجه) باشیم؟ ومطالبی اضافی که خودتان می دانید ذکر نمائید؟

پاسخ:
برخی از خصوصیات یاران امام زمان(عجل الله فرجه):
1- خداجویی:
خداجویی و توحید سرلوحه عقاید و خصال یاران حضرت مهدی (عج) است. آنان خدا را به شایستگی شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ایزدی است. ایمانی خالصانه در سینه دارند که شک و تردید با آنان بیگانه است. امام صادق(ع) فرمود: مردانی که گویا دل‌هایشان پاره‏ های آهن است، غبار تردید در ذات مقدس خدای، خاطرشان را نمی‏ آلاید... همانند چراغ‏ های فروزانند، گویا دل‌هایشان نور باران است... برای شهادت دعا می‏ کنند.... .(1)
2- بصیرت و آگاهی:
یکی از ویژگی‏ های یاران امام بصیرت و آگاهی است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نشده و در فتنه‏ ها هوشیارانه راه جویند. بصیرت آنان سبب می‏ شود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند. در رسالت شرک‌زدایی به همراه امام خود تبر بردارند و بت شکنی کنند. بصیرتی را که در راه دین داشتند، آشکار کردند.
3 - عبادت و بندگی:
یکی از ویژگی‏ های مهم یاران امام زمان(عج) عبادت و بندگی است. یاران مهدی، شیران روز و نیایشگران شب هستند. عبادت از دیدگاه یاران امام، نوعی معامله و داد و ستد نیست، بلکه عبادت آنان، نیایش عارفانه و پاکبازانه، پیوند روح با ابدیت، عالی‏ ترین واکنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده می‏ گریند.
امام باقر(ع) فرمود: گویا قائم و یارانش را در نجف اشرف می‏ نگرم، توشه هایشان به پایان رسیده و لباس‏ هایشان مندرس گشته است. جای سجده بر پیشانی شان نمایان است. شیران روزند و راهبان شب.(2)
4- شجاعت:
یاران امام زمان(ع) دلیر مردند و جنگ آوران میدان‏ های نبرد. ایمان به هدف، همه وجودشان را تسخیر کرده و هر کدام قوّت چهل مرد را دارند.(3)
شجاعت بی بدیل شان، ترس را بر دل‏ های مستکبران چیره ساخته و جان‌هاشان از سنگ خارا محکم‏تر است. امام باقر(ع) فرمود: گویا آنان را می‏ نگرم... سیصد و اندی مرد بلند بر بلندای نجف و کوفه ایستاده‏ اند، دل‏ هایی چون پولاد دارند....(3)
5- فرمانبری:
یکی از ویژگی‏ های یاران امام زمان(ع) اطاعت و فرمانبری از مولا و مقتدایشان است. آنان عاشقان مولای خود و فرمانبرترین انسان‏ها هستند و در انجام دستورهای امام خویش بر یکدیگر پیشی می‏ گیرند.(4)
6 - ایثار (از خود گذشتگی) و برابری‏:
از خصوصیات بارز یاران مهدی ایثار و برابری است. وحدت مقصد و اخلاص نیت، دل‌هایشان را به هم پیوند داده و یار و غمخوار یکدیگرند. آنان برای یکدیگر خود را به رنج افکنده و در بهره‏ گیری از مواهب الهی، دیگران را بر خود پیش می‏ دارند.
یاران امام حسین (ع) نیز دارای همین خصوصیات بودند. قیام امام حسین و حضرت مهدی ( عجل الله فرجه) هردو برای اقامه عدل و قسط و نابودی ظلم و ستم و استقرار یکتاپرستی، می باشد. برای آگاهی بیشتر به کتاب های: موعودنامه، نویسنده: مجتبی تونه ای و کتاب: امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، نویسنده: سید محمدکاظم قزوینی، مراجعه نمائید.

پی‌نوشت‌ها‏:
1. بحالارانوار، ج 52، ص 308.
2. همان ،ج 3 ٌ5 ، ص7 .
3. خصال شیخ صدوق، ترجمه کمره‏ای، ج 2، ص 318 .
4. همان.ج 1،ص 63 .

نام فرزند هند جگرخوار که در کربلا از یاران امام حسین (علیه السلام) بود، چه بود؟

پاسخ:
مادر حضرت علی اکبر(ع) لیلی دختر میمونه بود و میمونه دختر ابوسفیان و هند است. لذا از سوی سپاه یزید به حضرت علی اکبر امان نامه پیشنهاد شد و به او گفتند که از بستگان یزید می باشید (ان لک رحما بیزید) حضرت در پاسخ فرمود: قرابت با رسول خدا (ع) سزاوار تر است که مراعات شود.(1 )

پي نوشت ها:
1 .المتعقبون من آل ابی طالب، اعقاب الحسین (ع)، ج 2، ص5، سید مهدی رجائی موسوی، قم، موسسه عاشورا، 1385 ش، چاپ اول.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.