۱۴۰۲/۱۲/۱۴ ۱۳:۰۹ شناسه مطلب: 99170
سؤال:
استناد شهادت حضرت فاطمه (س) به خلیفه دوم، از دروغهای شیعه و تحریف تاریخ است. مگر غیر از این است که حضرت زهرا (س) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؟
پاسخ:
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نزد شیعه مسلّم و متواتر است و در اصول کافی نیز آمده است: «إِنَّ فَاطِمَۀَ صِدِّیقَۀٌ شَهِیدَة» (1) « همانا فاطمه (سلامالله علیها) بسیار راستگو و شهیده بود».
مرحوم محمد تقی مجلسی در توضیح این روایت می نویسد: «صديقه شهيده يعنى تصديق كننده حضرت سيد المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) بر وجه كمال، و اين رتبه نيست مگر رتبه عصمت بنا بر اين تفسير نمودهاند آن را به معصومه، و اما شهيده نزد شيعه متواتر است از ائمه اهل البيت (صلوات اللَّه عليهم) كه عمر در بر شكم آن حضرت زد به شركت قنفذ و فرزندى كه حضرت المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) او را محسن ناميده بودند ساقط شد و آن حضرت بيمار شد و از دنيا با اعلى عليين رحلت فرمودند». (2)
اما در منابع اهل سنت، سعی شده است که از خلیفه جانبداری شود. ازاینرو بخشهای زیادي از رویدادهاي تاریخی در منابع آنها حذفشده است، درحالیکه ماجراي حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مطلبی نیست که قابلانکار باشد.
دینوري دراینباره میگوید: ابوبکر، قنفذ غلام خود را دنبال علی (ع) فرستاد. قنفذ گفت: خلیفه رسولالله را اجابت کن. امیر مؤمنان (ع) گفت: چه با سرعت بر پیامبر (ص) دروغ بستید (که خود را بهعنوان خلیفه او معرفی کنید). قنفذ، پیام حضرت را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد.
عمر براي بار دوم گفت: به این شخصی که از بیعت با تو تخلف کرد مهلت نده (و با سرعت از او بیعت بگیر ویا). …ابوبکر به قنفذ گفت: برگرد و بگو: خلیفه رسولالله تو را میخواند تا بیعت کنی. قنفذ پیام را رساند. علی (ع) صدایش را بلند کرد و گفت: سبحانالله! چیزي را ادعا می¬کند که برایش اشتباه شده است (بهاشتباه خلافت پیامبر (ص) را ادعا میکند). قنفذ برگشت و پیام حضرت را رساند. پس ابوبکر، گریه طولانی کرد.
آنگاه عمر برخاست و همراه او، جماعتی حرکت کردند تا به در خانه فاطمه (س) رسیدند و در زدند. هنگامیکه حضرت زهرا (س) صداي جماعت را شنید، با صداي بلند فریاد زد: اي پدر یا رسولالله! ببین بعد از تو، از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه ها رسید. هنگامیکه جمیعت، فریاد حضرت زهرا (س) و گریه او را شنیدند، بازگشتند، ولی عُمر باقی ماند و گروه دیگري هم با او ماندند (اینجا ابن قتیبه مطلب را سربسته و مختصر بیان کرده است، ولی در متون شیعه، بقیه قضایا آمده است) و علی (ع) را بیرون کشیدند و او را پیش ابوبکر بردند و گفتند: بیعت کن، گفت: اگر نکنم چی؟ گفتند: به خدا قسم گردنت را میزنیم. گفت: در این صورت، بنده خدا و برادر رسولش را کشته¬اید. عمر گفت: بنده خدا بله ولی برادر رسولش را خیر … پس علی (ع) خود را به قبر پیامبر (ص) رساند، درحالیکه فریاد می¬زد و گریه می¬کرد و ندا می¬داد: «یابن امِّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» (3)
در مصنف ابن ابی شیبه نیز چنین آمده است:
آنگاه که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براي ابوبکر بیعت میگرفتند، علی (علیه السلام) و زبیر براي مشورت در این امر نزد فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر رفت وآمد کردند عمر باخبر گردید و به نزد فاطمه آمدو گفت: «ای دختر رسول خدا به خدا نزد ماکسی از پدرت محبوبتر نیست و پس از او محبوبترین تویی و به خدا قسم این امر مانعم نمیشود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند.» پس از رفتن عمر، آنان به خانه آمدند فاطمه گفت: «آیا میدانید که عمر نزد من آمد و به خدا سوگند یاد نمود که اگر شما به منزلم بازگردید، خانه را با شما به آتش کشد. به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد.» (4)
ابوبکر به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد تا با وي بیعت کند، اما وي نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد و فاطمه با او روبرو شد بنابراین، تا این مقدار از ماجرا در کتابهای اهل سنت آمده است، اما جریانهای به آتش کشیده شدن، حملهور شدن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و سقط شدن محسن، در متون مورد اعتبار آنها نیامده است؛ هر چند که این قسمت نیز در گفتار برخی از علمای اهل سنت که نتوانسته اند از ظلم رفته به فاطمه (علیها السلام) به راحتی گذر کنند نیز آمده است؛ هر چند که بیان چنین حقایقی از سوی آنان موجب آن شده که آنان اعتبار خود را از دست دهند که به چند مورد اشاره می گردد.
1) «ابو اسحاق ابراهیم نظام» (متوفی: 231هـ)؛
وی از شیوخ معتزله و استاد «جاحظ» بوده است. «شهرستانی» (متوفی: 548هـ) به نقل از وی می نویسد: «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين»؛ (5) «عمر در روز بیعت به شکم فاطمه (علیها السلام) زد تا آن که «محسن» از شکم او ساقط شد و عمر فریاد می زد: خانه را با آن که در آن است به آتش کشید! و این در حالی بود که در آن خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود». البته «شهرستانی» ازآنجا که چنین سخنانی با اعتقاداتش سازگار نبوده گفتار وی را از افتراءات وی بشمار آورده است. (6)
2) «حافظ ابن ابی دارِم» (متوفی: 357-351هـ) (7)
«ذهبی» (متوفی: 748هـ) در دو کتاب: «سیر اعلام النبلاء» و «میزان الاعتدال» در ترجمه ی روایی حافظ «ابن ابی دارم» به نقل از «محمد بن حماد حافظ» می نویسد: «كَانَ مُسْتَقِيْمَ الأَمْر عامَّة دَهْره, ثُمَّ فِي آخر أَيَّامه كَانَ أَكْثَرَ مَا يُقْرَأ عَلَيْهِ المَثَالب, حَضَرْتُه وَرَجُل يَقْرأُ عَلَيْهِ أنَّ عُمر رَفَسَ فَاطِمَة حَتَّى أَسقطتْ محسّناً»؛ (8) «او در تمام روزگارش امری مستقیم داشته(دارای اعتقاد سالمی بوده) ولی در آخر ایامش بیشترین چیزی که بر او قرائت می شده مطاعن خلفا بوده است، من نزد او حاضر شدم در حالی که شخصى نزد او چنين مىخواند: عمر چنان به سینه ی فاطمه (علیها السلام) زد که محسنش را سقط نمود».
«ابن ابی دارم» به گفته ی حافظ «محمد بن حماد کوفی» در طول عمرش همواره دارای اعتقاداتی صحیح بوده؛ اما در پایان عمرش تغییراتی در اعتقادات وی نسبت به خلفا و صحابه ایجاد شده و وی از آنان به بدی یادی می کرده است. وجود چنین اعتقادی از سوی یکی از بزرگان حدیث اهل سنت بیانگر آن است که وی به اسنادی برخورد نموده که دیدگاه وی نسبت به خلفا را تغییر داده و وی را به حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) نزدیک ساخته است.
3) روایت نقل شده توسط «حموینی شافعی» (متوفی: 730هـ)؛
او در کتاب: «فرائد السمطین» به نقل از «ابن عباس» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت نموده: «...و اما دخترم فاطمه! او سرور زنان عالم از اولین و آخرین است و او پاره ی تن من می باشد... و همانا من چون او را می بینم بیاد مصائبی می افتم که پس از من بر او وارد می شود. گویا او را می بینم که چگونه خواری داخل خانه ی او شده و حرمتش هتک و حقش غصب و ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است... بارالها! لعنت کن هر کس را که به او ظلم کرده و عقاب کن هر کس که حقش را غصب نموده و خوار کن هر کس که او را خوار کرده است و هر کس که بر پهلویش می زند تا بچه اش را سقط می کند او را در آتش دوزخت خالد گرداند. ملائکه در آن هنگام می گویند: آمین». (9)
با توجه به این اخبار روشن می¬گردد که شهادت فاطمه (سلام الله علیها ) ساخته شیعه نبوده، بلکه واقعیتی است که پشیمانی خلیفه اول را به دنبال داشته است؛ زیرا یکی از تأسفهای ابوبکر هنگام مرگ، همین بود: (…فَوَدَدْتُ أنِّی لَمْ أَکُنْ أَکْشِفُ بَیْتَ فاطِمَۀ عَن شَیء وَإنْ کانُوا قَدْ غَلَقُوهُ عَلَی الْحَرْب…) (10) دوست میداشتم که من در خانه فاطمه را نمی¬گشودم، هرچند با بسته بودنش کار به جنگ میکشید…
نتیجه:
روشن است که علما و مورخین اهل سنت به این موضوع بهطور دقیق و مفصل نخواهند پرداخت؛ زیرا بررسی این موضوع بیانگر ظلم و تعدی گروهی از صحابه به اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. لذا تعجبی نیست که در منابع اهل سنت بهصراحت به شهادت حضرت زهرا (سلامالله علیها) پرداخته نشده باشد؛ اما از لابهلای اشاراتی که در منابع اهل سنت است و همچنین با تصریح منابع شیعه می توان چنین امری را ثابت نمود.
پی نوشت:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1 ص 458
2 . مجلسى، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج8، 507.
3 . ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ج 1 ص 31
4 . عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنف، ج 8، ص 572
5 . أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني، الملل والنحل، ج1، ص52.
6 . همان.
7 . وی غیر از «أبو محمد عبدالله بن عبدالرحمن بن الفضل الدارمی التمیمی السمرقندی» (متوفی: 255هـ) صاحب کتاب: «سنن الدارمی» است.
8 . شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي، سير أعلام النبلاء، ج15، ص578.
9 . ابراهيم بن سعد الدين شافعى، فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم عليهم السلام،ج2، ص35،
10 . طبری، تاریخ طبري، ج 2، ص 619