از ازدواج تا شهادت

جریان از دنیا رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از نقاط اختلافی بین شیعه و سنی است. بخلاف اهل تسنن، شیعیان معتقد هستند که ایشان به شهادت رسیده اند.
حضرت زهرا س؛ شهادت یا وفات؟

سؤال:
 استناد شهادت حضرت فاطمه (س) به خلیفه دوم، از دروغ‌های شیعه و تحریف تاریخ است. مگر غیر از این است که حضرت زهرا (س) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؟
 

پاسخ:
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نزد شیعه مسلّم و متواتر است و در اصول کافی نیز آمده است: «إِنَّ فَاطِمَۀَ صِدِّیقَۀٌ شَهِیدَة» (1)  « همانا فاطمه (سلام‌الله علیها) بسیار راست‌گو و شهیده بود».
مرحوم محمد تقی مجلسی در توضیح این روایت می نویسد: «صديقه‏ شهيده‏ يعنى تصديق كننده حضرت سيد المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) بر وجه كمال، و اين رتبه نيست مگر رتبه عصمت بنا بر اين تفسير نموده‏اند آن را به معصومه، و اما شهيده نزد شيعه متواتر است از ائمه اهل البيت (صلوات اللَّه عليهم) كه عمر در بر شكم آن حضرت زد به شركت قنفذ و فرزندى كه حضرت المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) او را محسن ناميده بودند ساقط شد و آن حضرت بيمار شد و از دنيا با اعلى عليين رحلت فرمودند». (2)   
اما در منابع اهل سنت، سعی شده است که از خلیفه جانب‌داری شود. ازاین‌رو بخش‌های زیادي از رویدادهاي تاریخی در منابع آن‌ها حذف‌شده است، درحالی‌که ماجراي حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مطلبی نیست که قابل‌انکار باشد.
 دینوري دراین‌باره می‌گوید: ابوبکر، قنفذ غلام خود را دنبال علی (ع) فرستاد. قنفذ گفت: خلیفه رسول‌الله را اجابت کن. امیر مؤمنان (ع) گفت: چه با سرعت بر پیامبر (ص) دروغ بستید (که خود را به‌عنوان خلیفه او معرفی کنید). قنفذ، پیام حضرت را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. 
عمر براي بار دوم گفت: به این شخصی که از بیعت با تو تخلف کرد مهلت نده (و با سرعت از او بیعت بگیر ویا). …ابوبکر به قنفذ گفت: برگرد و بگو: خلیفه رسول‌الله تو را می‌خواند تا بیعت کنی. قنفذ پیام را رساند. علی (ع) صدایش را بلند کرد و گفت: سبحان‌الله! چیزي را ادعا می¬کند که برایش اشتباه شده است (به‌اشتباه خلافت پیامبر (ص) را ادعا می‌کند). قنفذ برگشت و پیام حضرت را رساند. پس ابوبکر، گریه طولانی کرد. 
آنگاه عمر برخاست و همراه او، جماعتی حرکت کردند تا به در خانه فاطمه (س) رسیدند و در زدند. هنگامی‌که حضرت زهرا (س) صداي جماعت را شنید، با صداي بلند فریاد زد: اي پدر یا رسول‌الله! ببین بعد از تو، از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه ها رسید. هنگامی‌که جمیعت، فریاد حضرت زهرا (س) و گریه او را شنیدند، بازگشتند، ولی عُمر باقی ماند و گروه دیگري هم با او ماندند (اینجا ابن قتیبه مطلب را سربسته و مختصر بیان کرده است، ولی در متون شیعه، بقیه قضایا آمده است) و علی (ع) را بیرون کشیدند و او را پیش ابوبکر بردند و گفتند: بیعت کن، گفت: اگر نکنم چی؟ گفتند: به خدا قسم گردنت را می‌زنیم. گفت: در این صورت، بنده خدا و برادر رسولش را کشته¬اید. عمر گفت: بنده خدا بله ولی برادر رسولش را خیر … پس علی (ع) خود را به قبر پیامبر (ص) رساند، درحالی‌که فریاد می¬زد و گریه می¬کرد و ندا می¬داد: «یابن امِّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» (3) 
در مصنف ابن ابی شیبه نیز چنین آمده است:
آنگاه ‌که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براي ابوبکر بیعت می‌گرفتند، علی (علیه السلام) و زبیر براي مشورت در این امر نزد فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر رفت ‌وآمد کردند عمر باخبر گردید و به نزد فاطمه آمدو گفت: «ای دختر رسول خدا به خدا نزد ماکسی از پدرت محبوب‌تر نیست و پس از او محبوب‌ترین تویی و به خدا قسم این امر مانعم نمی‌شود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آن‌ها به آتش کشند.» پس از رفتن عمر، آنان به خانه آمدند فاطمه گفت: «آیا میدانید که عمر نزد من آمد و به خدا سوگند یاد نمود که اگر شما به منزلم بازگردید، خانه را با شما به آتش کشد. به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد.» (4) 
ابوبکر به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد تا با وي بیعت کند، اما وي نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد و فاطمه با او روبرو شد بنابراین، تا این مقدار از ماجرا در کتاب‌های اهل سنت آمده است، اما جریان‌های به آتش کشیده شدن، حمله‌ور شدن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و سقط شدن محسن، در متون مورد اعتبار آنها نیامده است؛ هر چند که این قسمت نیز در گفتار برخی از علمای اهل سنت که  نتوانسته اند از ظلم رفته به فاطمه (علیها السلام) به راحتی گذر کنند نیز آمده است؛ هر چند که بیان چنین حقایقی از سوی آنان موجب آن شده که آنان اعتبار خود را از دست دهند که به چند مورد اشاره می گردد.

1) «ابو اسحاق ابراهیم نظام» (متوفی: 231هـ)؛
وی از شیوخ معتزله و استاد «جاحظ» بوده است. «شهرستانی» (متوفی: 548هـ) به نقل از وی می نویسد: «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين»؛ (5)  «عمر در روز بیعت به شکم فاطمه (علیها السلام) ‌زد تا آن که «محسن» از شکم او ساقط شد و عمر فریاد می زد: خانه را با آن که در آن است به آتش کشید! و این در حالی بود که در آن خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود». البته «شهرستانی» ازآنجا که چنین سخنانی با اعتقاداتش سازگار نبوده گفتار وی را از افتراءات وی بشمار آورده است. (6) 

2) «حافظ ابن ابی دارِم» (متوفی: 357-351هـ) (7) 
«ذهبی» (متوفی: 748هـ) در دو کتاب: «سیر اعلام النبلاء» و «میزان الاعتدال» در ترجمه ی روایی حافظ «ابن ابی دارم» به نقل از «محمد بن حماد حافظ» می نویسد: «كَانَ مُسْتَقِيْمَ الأَمْر عامَّة دَهْره, ثُمَّ فِي آخر أَيَّامه كَانَ أَكْثَرَ مَا يُقْرَأ عَلَيْهِ المَثَالب, حَضَرْتُه وَرَجُل يَقْرأُ عَلَيْهِ أنَّ عُمر رَفَسَ فَاطِمَة حَتَّى أَسقطتْ محسّناً»؛ (8)  «او در تمام روزگارش امری مستقیم داشته(دارای اعتقاد سالمی بوده) ولی در آخر ایامش بیشترین چیزی که بر او قرائت می شده مطاعن خلفا بوده است، من نزد او حاضر شدم در حالی که شخصى نزد او چنين مى‏خواند: عمر چنان به سینه ی فاطمه (علیها السلام) زد که محسنش را سقط نمود».
«ابن ابی دارم» به گفته ی حافظ «محمد بن حماد کوفی» در طول عمرش همواره دارای اعتقاداتی صحیح بوده؛ اما در پایان عمرش تغییراتی در اعتقادات وی نسبت به خلفا و صحابه ایجاد شده و وی از آنان به بدی یادی می کرده است. وجود چنین اعتقادی از سوی یکی از بزرگان حدیث اهل سنت بیانگر آن است که وی به اسنادی برخورد نموده که دیدگاه وی نسبت به خلفا را تغییر داده و وی را به حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) نزدیک ساخته است.

3) روایت نقل شده توسط «حموینی شافعی» (متوفی: 730هـ)؛
او در کتاب: «فرائد السمطین» به نقل از «ابن عباس» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت نموده: «...و اما دخترم فاطمه! او سرور زنان عالم از اولین و آخرین است و او پاره ی تن من می باشد... و همانا من چون او را می بینم بیاد مصائبی می افتم که پس از من بر او وارد می شود. گویا او را می بینم که چگونه خواری داخل خانه ی او شده و حرمتش هتک و حقش غصب و ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است... بارالها! لعنت کن هر کس را که به او ظلم کرده و عقاب کن هر کس که حقش را غصب نموده و خوار کن هر کس که او را خوار کرده است و هر کس که بر پهلویش می زند تا بچه اش را سقط می کند او را در آتش دوزخت خالد گرداند. ملائکه در آن هنگام می گویند: آمین». (9) 
 با توجه به این اخبار روشن می¬گردد که شهادت فاطمه (سلام الله علیها ) ساخته شیعه نبوده، بلکه واقعیتی است که پشیمانی خلیفه اول را به دنبال داشته است؛ زیرا یکی از تأسف‌های ابوبکر هنگام مرگ، همین بود: (…فَوَدَدْتُ أنِّی لَمْ أَکُنْ أَکْشِفُ بَیْتَ فاطِمَۀ عَن شَیء وَإنْ کانُوا قَدْ غَلَقُوهُ عَلَی الْحَرْب…) (10)  دوست می‌داشتم که من در خانه فاطمه را نمی¬گشودم، هرچند با بسته بودنش کار به جنگ می‌کشید…

نتیجه:
روشن است که علما و مورخین اهل سنت به این موضوع به‌طور دقیق و مفصل نخواهند پرداخت؛ زیرا بررسی این موضوع بیانگر ظلم و تعدی گروهی از صحابه به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. لذا تعجبی نیست که در منابع اهل سنت به‌صراحت به شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) پرداخته نشده باشد؛ اما از لابه‌لای اشاراتی که در منابع اهل سنت است و همچنین با تصریح منابع شیعه می توان چنین امری را ثابت نمود.

پی نوشت:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1 ص 458
2  . مجلسى، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج8، 507.
3 . ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ج 1 ص 31
4 . عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنف، ج 8، ص 572
5  . أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني، الملل والنحل، ج1، ص52.
6  . همان.
7  . وی غیر از «أبو محمد عبدالله بن عبدالرحمن بن الفضل الدارمی التمیمی السمرقندی» (متوفی: 255هـ) صاحب کتاب: «سنن الدارمی» است.
8  . شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي،‌ سير أعلام النبلاء، ج15، ص578.
9  . ابراهيم بن سعد الدين شافعى‏، فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم عليهم السلام‏،ج2، ص35،
10 . طبری، تاریخ طبري، ج 2، ص 619

پیامبر اکرم فرمود:مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است.
مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها

پرسش:

آيا مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها 4 نهر هست و آيا می‌توان بدون اجازه از صاحبان آب، از آب آن‌ها بخوريم؟

پاسخ:

مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها چهارصد درهم يا اندکي بیش‌تر يا کم‌تر بود که با اين پول وسايلي خريد:

پيراهني به بهاي هفت درهم. چارقدي به بهاي چهار درهم. دستمال و قطيفه اي مشکي بافت خيبر. دو عدد تشک و چهار عدد بالش و پرده‌ای از پشم و یک‌تخته بوريا و يک آسياب دستي و لگني از مس و مشکي از چرم و يک ظرف چوبي و کاسه‌ای براي دوشيدن شير. نيز يک آفتابه و يک خمره و چند عدد کوزه.

 وقتي این‌ها را نزد پيامبر آوردند، فرمود: خدا به اهل‌بیت برکت دهد. (1)

به پيامبر گفتند: اين مقدار مهر فاطمه سلام الله علیها روي زمين است; مهر او در آسمان‌ها چه مقدار است؟ فرمود: اين سؤال‌ها را که دردي را از شما دوا نمی‌کند، نپرسيد. گفتند: نه، براي ما اهميت دارد؛ بفرماييد. فرمود: مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است. (2)

از امام باقر علیه السلام نقل‌شده: مهريه زهرا سلام الله علیها یک‌پنجم دنيا و یک‌سوم بهشت و چهار نهر فرات و نيل و نهروان و بلخ است، ولي روي زمين پانصد درهم قرار داده شد تا براي ديگران اسوه و مِلاک باشد. (3)

مداحان و شعرايي که براي حضرت زهرا سلام الله علیها شعر سروده‌اند، به اين روايات توجه کرده‌اند.

اگر در روايات، آب و ثلث بهشت به‌عنوان مهريه حضرت بیان‌شده، مهريه اصطلاحي و معروف نيست، بلکه مهريه معنوي است. مهريه متداول را بايد شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علي نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اينکه از نوع ولايت تکويني و به‌عنوان خليفه الهي آن‌ها را مالک بر کل زمين بدانيم، اما اين نوع مالکيت نيز از نوع مالکيت معنوي است.

اين روايات حاکي از حرمتي است که خدا براي بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است؛ اما مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها خيلي کم بود. مسلمانان وظیفه‌دارند مهريه دخترانشان را سبک بگيرند تا در امر ازدواج مشکل جوانان حل گردد.

بنا بر روايات بالا، یک‌پنجم جهان مهر معنوي حضرت زهرا سلام الله علیها است. همچنان که طبق احکام ظاهري خمس انفال (که جنگ‌ها ورودها و معادن و...می‌باشند)، ملک ظاهري خدا و رسول و اهل‌بیت است. آنان استفاده از اين سهم خود را براي مؤمنان حق جو و حق‌طلب اجازه داده‌اند. ايمان به خدا و قيامت و اسلام و اهل‌بیت اجازه استفاده حلال از همه مواهب جهان است.

پي‏نوشت‏ها:

 1. سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه سلام الله علیها ص 59.

 2. بحارالانوار، ج 43، ص 113.

 3. همان.

علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است.
سن ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام هنگام ازدواج

پرسش:

حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت علي علیه السلام در چندسالگی باهم ازدواج کردند؟

پاسخ:

دقیقاً نمی‌توان گفت که سال ازدواج حضرت زهرا و علي علیهما السلام در چه سالي بوده است، زيرا درباره تاريخ تولد و تاريخ ازدواج و سن اين دو شخصيت اختلاف‌نظر وجود دارد. اين امر در عدم شفافيت ازدواج حضرت زهرا و حضرت علي و سن اين دو تأثیر دارد.

عموم نويسندگان سيره و مورخان اهل سنت، تولد فاطمه علیهما السلام را پنج‏ سال پيش از بعثت نوشته‏اند. ابن سعد در طبقات و طبرى در تاريخ و بلاذرى در انساب الاشراف و ابن اثير در كامل و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين و محمد بن اسحاق و ابن عبدالبر به اين مطلب اشاره‌کرده‌اند.

در مقابل اين شهرت دانشمندان و محدثان شيعه چون كلينى در كافى و ابن شهرآشوب در مناقب و على بن عيسى اربلى در كشف الغمه و مجلسى در بحار از دلائل الامامه و كتب ديگر نوشته‏اند كه زهرا علیها السلام پنج سال پس‌ازآن كه [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله به پيغمبرى مبعوث گرديد، متولدشده (1) همچنين مشهور آن است که علي علیه السلام در سيزده رجب سال 30 عام‌الفیل متولد شد. (2) البته برخي نيز معتقد هستند ولادت حضرت دوازده سال قبل از بعثت بوده است. (3)

 تاريخ‌پژوهان در تاريخ ازدواج امام علي و فاطمه زهرا علیهما السلام نيز اختلاف‌نظر دارند. برخي باور دارند که عقد ازدواج آنان در ماه رمضان (4) سال دوم هجرت بوده (5)، گرچه معروف اين است که ازدواج اين دو در اوّل ذى الحجة سال دوم هجرت محقق شده. (6)

 حضرت علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله (7) و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. زندگاني فاطمه زهرا علیها السلام،  جعفر شهيدي، ص 26، دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛

 کافي، کليني، ج 1 ص 458؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 375

2. اصول کافي (ترجمه محمد باقر کمره­اي) ج 2، ص 301، اسوه؛

 سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص، 25؛

 زندگاني امير مو منان، رسولي محلاتي، ص 20.

3. بحارالانوار، ج 35، ص 7.

4. همان، ج 43، ص 136؛

کشف الغمه، ج 1، ص 364.

5. مروج الذهب، مسعودي ج 2، ص 282، دارالهجره، قم 1409 ه.

6. چهارده معصوم، حسين عمادزاده، ج 1، ص 256، بی‌نام.

7. همان، ص.373.

براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست، احتمال داده شده تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد

پرسش:

کیفیت تشییع و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها به چه شکلی بوده ؟ آیا جزییات این مسئله در تاریخ نقل شده است؟

پاسخ:
فی الجمله چگونگی تشییع و تدفین حضرت زهرا(س) در برخی از منابع نقل شده است که به صورت مختصر گزارش می‌شود.
شهادت حضرت فاطمه(س)
از دیدگاه شیعیان، حضرت فاطمه زهرا(سلام علیها) دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) در اثر آسیب‌های وارده از ضربه به پهلو و سقط جنین، به شهادت رسید. بنابه نقل مشهور، شهادت آن حضرت در روز سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ قمری بود.(۱) امام کاظم(ع) در حدیثی حضرت زهرا(س) را صدیقه شهیده نامیده است.(۲) براساس روایتی از امام صادق(ع)، نیز سبب درگذشت حضرت زهرا(س) ضربه‌ای بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم، به او زد و در اثر آن جنین آن حضرت (محسن) سقط شد و به خاطر آسیب‌های وارده از آن، از دنیا رفت.(۳)
بنابه نقل برخی منابع، پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، مردم بر خانه آن حضرت اجتماع کردند تا در تشییع و نماز و تدفین دختر پیامبر(ص) شرکت کنند؛ اما ابوذر به آنها گفت که تشییع و نماز به تأخیر افتاده و مردم پراکنده شدند.(۴)
عباس، عموی پیامبر(ص) هم از امام علی(ع) درخواست کرده بود که مهاجران و انصار را برای تشییع و نماز مطلع و جمع کند؛ اما امام علی(ع) در پاسخ او این کار را به جهت وصیت همسرش نشدنی دانست.(۵)
وصیت حضرت زهرا(س):
حضرت زهرا(س) در ساعات پایانی عمر خود،‌ در وصیتش به امام علی(ع)، از او خواست افرادی که به او ظلم کردند، در تشییع جنازه او شرکت نکنند(۶)  و علی را سوگند داد ابوبکر و عمر و پیروانشان بر او نماز نخوانند. (۷) در وصیت آن حضرت آمده است که بعد از وفاتش فقط ام سلمه، همسر پیامبر، ام ایمن، فضه، حسنین، عبدالله بن عباس، سلمان فارسی، عماربن یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه در تشییع جنازه شرکت کنند و فرد دیگری را اطلاع ندهند.(۸)
در بخشی از وصیت حضرت آمده است که امام علی(ع) به همراه اَسْماء بنت عُمَیْس او را غسل داده(۹) و کفن کنند.(۱۰)
همچنین حضرت فاطمه(س) وصیت کرد که هنگامی که مردم در خوابند، او را مخفیانه دفن کنند(۱۱) و قبرش نیز مخفی بماند و آشکار نگردد.(۱۲)
امام علی(ع) به وصیت حضرت زهرا(س) عمل کرده و او را مخفیانه و شبانه دفن کرد و جز تعداد اندکی در تشییع و تدفین حضرت حضور نداشتند.
افراد حاضر در تشییع و نماز
درباره اینکه چه کسانی در مراسم تشییع و نماز حضرت فاطمه(س) حضور داشتند،‌ در منابع اختلاف هست. طبق گزارش دلائل الامامة اثر طبری آملی، امام علی(ع) با حضور فرزندانش،‌ حسنین و زینب و ام کلثوم و اسماء بنت عمیس و فضه، فاطمه(س) را غسل داد؛ اما فقط امام علی و امام حسن و حسین(ع) در نماز آن حضرت حضور داشتند. (۱۳) بر طبق منابع دیگر، افزون بر امام علی و حسنین(ع)، عقیل برادر امام علی(ع)، عمار، مقداد، ابوذر، سلمان و تعدادی از بنی‌هاشم در تشییع و نماز حضرت حضور داشتند.(۱۴) براساس روایتی از بحار الانوار، سلمان، مقداد، ابوذر، عبدالله بن مسعود، عباس، عموی پیامبر(ص) و زبیر بن عوام در تشییع و تدفین حضور داشتند.(۱۵)
مخفی کردن قبر
پس از تشییع و تدفین و نماز، امام علی(ع) با همان تعداد اندک، حضرت زهرا(س) را به خاک سپرد. براساس برخی گزارشها، امام علی به همراه حسنین(ع)،‌ حضرت زهرا(س) را دفن کرد.(۱۶) امام علی(ع) پس از دفن فاطمه(س)، قبر را با سطح زمین صاف کرد و آثار قبر را از بین برد تا قبر مشخص نباشد.(۱۷) حضرت علی(ع) برای پنهان ماندن قبر فاطمه(س)، علاوه بر از بین بردن آثار قبر، چندین قبر دیگر، هفت قبر(۱۸) یا به قولی چهل قبر(۱۹)، در کنار قبر فاطمه(س) درست کرد تا قبر حضرت مشخص نباشد.
مردم هنگامی که از دفن فاطمه(س) مطلع شدند، از اینکه نتوانسته‌اند در تشییع و نماز بر دختر پیامبر(ص) حاضر شوند، ناراحت شده و یکدیگر را ملامت می‌کردند.(۲۰)
طبق برخی گزارشها، عمر بن خطاب پس از اطلاع از تدفین حضرت زهرا(س)، تصمیم بر نبش قبر آن حضرت گرفت و گفت برخی از زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند و جنازه فاطمه را پیدا کنند، تا ما بر آن نماز بخوانیم و دوباره دفن کنیم و قبرش را زیارت کنیم که با خشم و تهدید امام علی(ع) مواجه شد و از تصمیم خود منصرف شد. (۲۱)
نکته: درباره محل دفن حضرت فاطمه(س) چند دیدگاه وجود دارد: خانه آن حضرت، روضة النبی(ع) و بقیع.(۲۲) براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست،(۲۳) احتمال داده شده که تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد؛ بلکه تشییع جنازه صوری بوده باشد.(۲۴) این احتمال هم داده شده که تشییع جنازه برای ساختن قبرهای صوری و پنهان ماندن قبر اصلی انجام شده باشد.(۲۵) همچنین با توجه به اینکه گفته شده حضرت زهرا و امام علی(ع) دو خانه داشتند، این احتمال نیز وجود دارد که تشییع جنازه از خانه‌ای که در نزدیکی بقیع قرار داشت به سمت خانه دیگر فاطمه(س) صورت گرفته باشد.(۲۶)

پی‌نوشتها:
1.    شبیری، سید محمدجواد، «شهادت فاطمه(س)»، دانشنامه فاطمی(س)، ج۱، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۳۴۷..
2.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج۱،‌ص۴۵۸.
3.    طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق، ص۱۳۴.
4.    فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
5.    طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۱۵۶.
6.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
7.    مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۱۱۲ و ج۳۱، ص۶۱۹؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
8.    طبری آملی صغیر، دلائل الامامة، ص۱۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
9.    یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج۲، ص۱۱۵.
10.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۱.
11.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۱، ص۶۱۹.
12.    طبری شیعی، دلائل الامامة، ص۱۳۳.مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
13.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶.
14.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ طبرسی فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۰۰.
15.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۰.
16.    ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
17.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
18.    ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
19.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب حسین، عیون المعجزات، قم، مکتبة الداوری، چاپ اول، بی‌تا، ص۵۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
20.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۵۵.
21.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۲۸، ص۳۰۴؛‌ طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶ و ۱۳۷.
22.    برای نمونه ر.ک: طبرسی،‌ إعلام الورى بأعلام الهدى، ج‏1، ص301.
23.    ر.ک: انصاري زنجاني، إسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء(ع)، قم، دلیلنا، بی‌تا، ج16، ص113.
24.    حسینی شیرازی، سید محمد، الدعاء و الزیارة، بیروت، مؤسسة الفکر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۵۸۸.
25.    ترابی، حمزه، و مجید احمدی کچایی، «جستاری در چگونگی و مکان دفن حضرت فاطمه زهرا(س) در منابع نخستین»، فصلنامه علمی و پژوهشی تاریخ اسلام، شماره ۸۳، پاییز ۱۳۹۹، ص۱۳۱.
26.    نجمی، محمدصادق، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش، ص۱۶۶.
 

آزار و اذيت حضرت فاطمه(س) توسط حكومت به چه دليل بود؟
اذيت و آزاري كه پس از رحلت پيامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) روا داشته شد، بيشتر جنبة سياسي داشت، چرا كه حضرت علي (ع) رقيب سياسي حكومت بود، و حضرت فاطمه (س) ...

 آزار و اذيت حضرت فاطمه(س) توسط حكومت به چه دليل بود؟ گوشه اي از اين رنجها را بيان كنيد؟

 

اذيت و آزاري كه پس از رحلت پيامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) روا داشته شد، بيشتر جنبة سياسي داشت، چرا كه شوهر حضرت زهرا (س) علي (ع) رقيب سياسي حكومت بود، و حضرت فاطمه بزرگترين حامي ايشان بود و بيشترين حمايت را از شوهرش داشت.

مهم ترين رفتاري كه از سوي دستگاه حاكمه رنجش آن بانو را در پي داشت، غصب مقام خلافت و جانشيني امام علي و رفتارهاي ظالمانه پس از آن بود. در آن زمان كه حضرت علي (ع) حاضر به بيعت نبود، و در قالب هاي مختلف عدم رضايت خود از حكومت ابابكر اعلام نمود كه يكي از اين راه ها اين بود كه در خانه خود ماند و در برابر حكومت مقاومت نمود. اما دشمنان امام به وضع دلخراش به سوي خانه حضرت زهرا هجوم برده تا علي را براي بيعت به مسجد ببرند و در اثر رفتارهاي ظالمانه خلفا افزون بر آزردن روح آن بانو جسمشان نيز آزرده گشت. (1)

رفتار ديگري كه رنجش خاطر حضرت زهرا را در پي داشت، غصب فدك بود.

با وجود آن كه رسول الله (ص) فدك را در زمان حياتشان به فاطمه (ع) بخشيدند، اما پس از رحلت آن حضرت و تسلط ابوبكر بر خلافت، او فدك را از حضرت فاطمه گرفت و به عنوان رئيس حكومت در اختيار خود قرار داد. فاطمه (ع) مطالبهء ملك خود را كرد و گفت: اين نحله، عطيه و بخشش پيامبر است. ابوبكر در پاسخ از او مطالبه بينه و شاهد نمود تا بدين وسيله فاطمه ثابت كند فدك ملك او است. گرچه از نظر اسلام، هرگاه ملكي در تصرف كسي باشد، از او درخواست بينه و شاهد نمي شود و خود تصرف دليل بر مالكيت است، با اين حال زهرا (ع) براي اثبات حقانيت خود، به ناچار اقامه بينه كرد. علي (ع) و ام ايمن هر دو شهادت دادند كه فدك ملك زهرا است، اما پاسخ ابوبكر اين بود كه شهادت يك مرد و يك زن كافي نيست، بلكه بايد دو مرد و يا يك مرد و دو زن باشد.

زهرا (ع) براي بار دوم علي (ع) ام ايمن، اسماء بنت عميس، حسن و حسين را به عنوان شاهد همراه آورد، اما باز مورد قبول خليفه واقع نشد، به اين دليل كه علي (ع) همسر فاطمه است و حسن و حسين فرزندان او هستند و طرف فاطمه را خواهند گرفت و به نفع او شهادت خواهند داد.

اسماء بنت عميس بدان جهت گواهي اش مورد قبول واقع نگرديد كه همسر جعفر بن ابي طالب بود و به نفع بني هاشم شهادت مي دهد و ام ايمن گواهي اش پذيرفته نشد به اين جهت كه زني است غير عرب و نمي تواند مطالب را روشن بيان كند.

طبق بعضي از تواريخ، پس از آن كه فاطمه (ع) اقامه بينه نمود، ابوبكر نامه فدك را به او داد. فاطمه نامه را گرفت و از نزد ابوبكر خارج شد.

در بين راه با عمر برخورد نمود. عمر پرسيد: فاطمه! از كجا مي آيي؟ در پاسخش فرمود:

از پيش ابوبكر. او را خبر دادم كه "فدك" را پيامبر به من بخشيده و براي او بينه اقامه كردم و او طي نامه اي فدك را به من بازگرداند. عمر نامه را گرفت و به سوي ابوبكر بازگشت و به وي گفت:

فدك را تو به فاطمه داده اي و نامه آن را نوشته اي؟ ابوبكر جواب داد: بلي ! عمر گفت:

علي (ع) آن را به سوي خود مي كشد، و ام ايمن زن است و حرفش مورد قبول نيست. سپس آب دهان را روي آن ريخت و آن را پاره كرد. (2)

حضرت زهرا در مدت كمي كه پس از پيامبر زنده بود، مدام با حكومت، مبارزه سياسي داشت. با آنان قهر سياسي كرد، حتي وصيت كرد كه در جريان به خاكسپاري اش، خلفا حضور نداشته باشند، نيز وصيت كرد كه قبرش به عنوان يك حركت نمادي مخفي بماند.

آن بانو بارها با حكوتمداران بحث كرد و براي اثبات حقانيت شوهر گرامي اش به خانههاي انصار رفت. همه اين حركتها ميفهماند كه درگيري بين فاطمه و متصديان حكومتي، سياسي بود، حتي بنا بر نقل برخي تواريخ تا زماني كه حضرت فاطمه (س) زنده بود، علي(ع) با خليفه بيعت نكرد.

ضمن آن كه چند ريشه دشمني ديگر نيز وجود داشت: يكي درگيري بين عايشه (دختر ابوبكر) و حفصه (دختر عمر) با حضرت فاطمه بود كه ريشة در حسادت داشت. اين دو در برابر عظمت حضرت خديجه و يادگارش حضرت فاطمه (س) احساس حقارت ميكردند. نيز برتريهايي كه امام علي (ع) (شوهر گرامي حضرت فاطمه) داشت كه ديگران به حسادت با حضرت برخاستند. مجموعهاي از اين امور به درگيري سياسي كمك ميكند و نزاع را پررنگتر مينمايد.

براي آگاهي بيشتر به كتاب: رنج هاي حضرت زهرا، تاليف علامه سيد جعفر مرتضي عاملي مراجعه نماييد!

پي نوشتها:

1. عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علي (ع)، تهران: شركت سهامي انتشار، 1351 ش، ترجمه سيد محمد مهدي جعفري، ج 4 ص 274ـ 277؛ مسعودي، علي بن حسين، اثبات الوصيه، قم: بصيرتي ص 110؛ جويني، ابراهيم بن محمد، فرايد السمطين، بيروت: موسسه المحمودي، ج 2، ص 34.

2. صدر، محمد باقر، فدك في التاريخ، ناشر مركز الغدير للدراسات الاسلاميه‏، ص 36-35؛ حسيني دشتي، مصطفي، معارف و معاريف، نشر دانش، قم: 1376 ش، ج 7، ص 748.

چرا فقط حضرت فاطمه(س) ارث مي برد و ديگر مسلمانان بي بهره اند؟
فدك از بيت المال نبود تا متعلق به همه مسلمانان باشد، بلكه از اموالي بود كه اختصاص به پيامبر اسلام داشت.

 آيا  فدك غنيمت است براي پيامبر(ص) يا بخشش سران يهود به پيامبر كه اگر در صورت اول مسئله درست باشد، چرا فقط حضرت فاطمه(س) ارث مي برد و ديگر مسلمانان بي بهره اند؟

 در مورد فدك و علت اعطاي آن توسط پيامبر به حضرت فاطمه(س) آمده است: فدك از بيت المال نبود تا متعلق به همه مسلمانان باشد، بلكه از اموالي بود كه اختصاص به پيامبر اسلام داشت، كه هر جا صلاح ميدانست، به مصرف مي‏رساند. فدك از اموال خالصه پيامبر(ص) بود. (1)

اموال خالصه به اموالي گفته مي‏شود كه متعلق به حاكم اسلامي است. پيامبر(ص) به عنوان ولي مسلمانان در آن تصرف مي‏كند. مصرف پيامبر در امور جنگي و غيره نيز به صلاح ديد ايشان بوده است.

در مباحث فقهي بابي است به نام "فيئ" كه در كتاب جهاد و يا احياناً در باب صدقات از آن بحث مي‏شود: "فيئ" در لغت به معناي بازگشت است. مقصود ازآن سرزمين هايي است كه بدون جنگ و خونريزي به تصرف حكومت اسلامي درآيد. ساكنان آن تحت شرايطي تابع حكومت اسلامي شوند. اين نوع اراضي كه بدون مشقت و جنگ در اختيار پيامبر قرار مي‏گرفت، مربوط به حكومت اسلامي بود. سربازان مسلمان در آن حقي نداشتند. پيامبر(ص) در آمد آنها را در مصالح اسلامي به مصرف مي‏رساند. گاهي ميان افراد مستحق تقسيم مي‏كرد. (2)

محدثان و سيره نويسان اتفاق دارند كه فدك "فيئ"بود، از اين رو از اموال خالصه پيامبر مي‏باشد، زيرا فدك هرگز به جنگ و غلبه فتح نشد، بلكه هنگامي كه خبر شكست خيبريان به دهكده فدك رسيد، اهالي آن جا حاضر شدند با پيامبر از در صلح وارد شوند. نيمي از اراضي فدك را در اختيار حضرت بگذارند. در برابر آن در انجام مراسم مذهبي خود كاملاً آزاد باشند. متقابلاً حكومت اسلامي امنيت منطقه آنان را تأمين كند. طبق صريح آيات و روايات اين گونه سرزمين‏ها از اموال خالصه حاكم اسلامي است. در آيه‏هاي 6 و 7 سوره حشر مي‏خوانيم: "آنچه را خداوند به رسولش از آنها(يهوديان) باز گرداند، چيزي است كه شما براي به دست آوردن آن(زحمتي نكشيديد، نه اسبي تاختيد و نه شتري. . . آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چه را خداوند از اهل اين آبادي‏ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان. . . او است ".

مضمون آيه اين است: اگر كفار، بدون جنگ چيزي را براي صلح و تسليم شدن دادند، مانند ساير غنايم جنگي نيست كه يك پنجم آن خمس و چهار پنجم آن ميان مجاهدان تقسيم شود، بلكه آنان سهمي ندارند و همه آنها در اختيار پيامبر قرار مي‏گيرد. (3)

امام رضا(ع) فرمود: هنگامي كه آيه "و آتِ ذالقربي حقه" نازل شد، پيامبر به فاطمه فرمود: فدك از اموالي است كه بدون جنگ گرفته شده است و به من اختصاص دارد. و سپس آن را در اختيار حضرت زهرا قرار داد.

روايات و شواهد نشان مي‏دهد كه اعطاي فدك به حضرت زهرا(س) طبق دستور خداوند بود. پيامبر(ص) با بخشيدن فدك به حضرت زهرا دستور خدا را اطاعت كرده است. (4)

ابان بن تغلب گويد: به امام صادق(ع) گفتم: آيا فدك را به فاطمه داد؟ امام فرمود: فدك از طرف خداوند براي فاطمه بود. (5)

جمعي از مفسران شيعي و سني شأن نزول آيه "فأتِ ذالقربي حقَّه. . . " را خويشاوندان پيامبر(ص) دانسته‏اند. (6)

جلال الدين سيوطي از مفسرين اهل سنت(متوفاي 909 هجري قمري) در تفسير خود مي‏نويسد: وقتي اين آيه نازل گرديد، پيامبر(ص) فاطمه را خواست و فدك را به او داد. (7)

ابو مريم گويد: هنگامي كه آيه "آت ذالقربي حقّه. . . " نازل شد، پيامبر فدك را به فاطمه اعطا كرد. ابان بن تغلب كه آن جا حاضر بود، به امام باقر(ع) عرض كرد: پيامبر فدك را به فاطمه داد، امام باقر فرمود: خدا فدك را به فاطمه داد. (8)

تاريخ زندگي پيامبر و خاندان او به خوبي گواهي مي‏دهد كه آنان هرگز دلبستگي به دنيا نداشته و چيزي كه از نظر آنان ارزشي نداشت، ثروت دنيا بود. با اين حال پيامبر(ص) فدك را به حضرت زهرا و خاندان علي(ع) اختصاص داد. به نظر مي‏رسد. در خصوص اعطاي فدك به حضرت زهرا(س) عوامل متعددي تأثير گزار بوده‏اند كه به بعضي اشاره مي‏شود

1- زمامداري مسلمانان پس از فوت پيامبر طبق تصريح مكرر حضرت، با اميرمؤمنان(ع) بود. اين مقام به هزينه سنگيني نياز داشت. حضرت علي(ع) براي اداره امور وابسته به منصب خلافت مي‏توانست از درآمد فدك به بهترين گونه استفاده كند. گويا دستگاه خلافت از پيش بيني پيامبر(ص) آگاه شده بود كه در همان روزهاي نخست، فدك را از دست خاندان پيامبر خارج كرد.

2- بي ترديد اموال حضرت خديجه درگسترش اسلام و روند زندگي شخصي پيامبر(ص) بسيار تأثير گزار بود. پيامبر با اعطاي فدك به حضرت زهرا(س) - يگانه دختر خديجه - زحمات و ايثارگري‏هاي خديجه را خواست جبران كند. از اين رو فدك را به فاطمه(س) بخشيد.

3-ممكن است اعطاي فدك جنبه سياسي داشته باشد، يعني به گونه اي زمينه سازي براي امامت حضرت علي(ع) و فرزندان معصومش باشد، با اين تحليل فدك تنها در ارتباط با حضرت فاطمه(س) نبود، بلكه متعلق به فرزندانش نيز بود. برخورد حكومتها در طول چند قرن اول با مساله فدك اين نظر را تقريب ميكند كه تعاملات در فدك به گونهاي رنگ سياسي داشت، به همين خاطر برخي از حاكمان آن را به فرزندان حضرت فاطمه ميدادند و برخي ديگر از دست آنان ميگرفتند.

بنابراين فدك مربوط به شخص پيامبر(ص) ودراختيار آن حضرت بود. مسلمانان هيچ حقي نسبت به آن نداشتند و حضرت براساس فرمان الهي به فاطمه بخشيد.

پينوشتها:

1. محمدباقر صدر، فدك في التاريخ، ص 36-35؛ مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 7، ص 748.

2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 23، ص 59 - 58.

3. دانشنامه امام علي(ع)، ج 8، ص 356.

4. همان، ص 359؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 29، ص 128.

5. عياشي، تفسير عياشي، ج 2، ص 287.

6. تفسير نمونه، ج 16، ص 441.

7. سيوطي، الدرالمنثور، ذيل آيه 16، سوره اسراء.

8. مجلسي، بحارالانوار، ج 29، ص 121.

كيفيت ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) را از خواستگاري تا ازدواج
پيغمبر دختران عبد المطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علي (ع) روند و در راه شادماني نمايند.

 كيفيت ازدواج حضرت امير (ع) و حضرت صديقه طاهره (س) را از خواستگاري تا ازدواج بفرماييد. آيا در مراسم آنها موسيقي يا رقص شمير و از اين قبيل بوده است؟

مورّخان نوشته اند كه: چون مراسم عروسي حضرت فاطمه (س) فرا رسيد، پيغمبر دختران عبد المطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علي (ع) روند و در راه شادماني نمايند.

شعرهائي كه نماينده اين شادي است، ‏بخوانند، ليكن سخناني نباشد كه خدا را خوش نيايد. آنان فاطمه را بر استري كه شهباء نام داشت (يا بر شتري) نشاندند.

سلمان فارسي زمام دار استر بود. حمزه و عقيل و جعفر! و ديگر بني هاشم در پس آن مي‏رفتند. زنان پيغمبر پيشاپيش عروس بودند و چنين مي‏خواندند.

ام سلمه:

برويد اي هووهاي من بياري خداي متعال و سپاس گوئيد خدا را در هر حال و بياد آريد كه خداي بزرگ بر ما منت نهاد و از بلاها و آفت‏ها نجات داد. كافر بوديم، راهنمائيمان نمود فرسوده بوديم، توانامان فرمود و برويد! همراه بهترين زنان كه فداي او باد همه خويشان و كسان اين دختر آن است كه خداي جهان برتري داد او را بر ديگران! به پيغمبري و وحي از آسمان!

و عايشه مي‏گفت:

اي زنان! خود را پوشيده بداريد! و جز سخنان نيكو بر زبان مياريد! بزبان آريد نام پروردگار جهان كه به دين خود، گرامي داشت ما را و همه بندگان سپاس خداي بخشنده را پروردگار بزرگ و تواننده را ببريد اين دختر را كه خدايش كرده محبوب! به داشتن شوي پاكيزه و خوب

و حفصه مي‏سرود:

تو فاطمه!اي بهترين زنان كه رخساري داري چون ماه تابان، خدايت‏برتري داد بر جهانيان با پدري كه مخصوص ساخت او را به آيت‏هاي قرآن، شوي تو ساخت راد مردي را جوان، علي كه بهتر است از همگان.

هووهاي من! ببريد او را كه بزرگوار است و از خاندان بزرگان.

معاذة مادر سعد بن معاذ مي گفت:

سخني جز آنكه بايد نمي‏گويم! و بجز راه نكوئي نمي‏پويم! محمد بهترين مردمان است! و از لاف و خودپسندي در امان است. آموخت ما را راه رستگاري پاداش بادش از لطف باري. براه افتيد با دخت پيمبر! پيمبر كز شرف دارد افسر، خداوند بزرگي و جلال كه نه همتا دارد نه...

و زنان، بيت نخستين هر رجز را تكرار مي‏كردند.

اين روايت را بدين صورت، مناقب ابن شهرآشوب نقل شده و او سند خود را كتاب مولد فاطمه و روايت ابن بابويه كه از بزرگان علماي اماميه است، معرفي مي كند. (1)

و در عروسي موسيقي يا رقص شمير و چيز هاي حرام نبوده است.

براي آگاهي بيشتر به كتاب هاي: زندگاني فاطمه (ع)، سيد جعفر شهيدي و جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا (س)، عذرا انصاري، مراجعه نمائيد.

پي‏نوشت:

1. سيد جعفر شهيدي، زندگاني فاطمه (ع)، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، ص 62 -65

با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند
چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟

چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟ آیا فقط به این دلیل بود که نامحرمان جسد ایشان را نبینند؟

پاسخ :

دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام‌ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي‌اش را با اين در خواست‌ها به پايان مى‌برد؟! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…
آيا كسى كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كرده‌اند) شايستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟
آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كسانى را كه بر وى ستم كرده‌اند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براى شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادى كه بر وى ستم كرده‌اند، هرگز راضى نشده است.
روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مى‌كنيم:

دفن شبانه، در روايات اهل سنت:

محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها.
فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.(1)
ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى‌نويسد:
وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.
فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابو بکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.(2)
عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:
عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.
فاطمه دختر پيامبر شانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نيز مى‌گويد:
عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك
از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود.(3)
و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مى‌نويسد:
أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء.
اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.(4)
ابن أبي‌الحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نويسد:
وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.
شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.(5)
و در جاى ديگر مى‌نويسد:
وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.
مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛‌ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح‌تر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد.(6)

دفن شبانه در روايات شيعه:

هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مى‌كنيم.
مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نويسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(7)
مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مى‌گويد:
إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلى الله عليه وآله وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده‌اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده‌ و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند.(8)

نتيجه:
با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

پی نوشت:
1- البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
2- الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.
3- الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
4- إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
5- إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
6- شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.
7- الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج‏1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .
8- الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

اگر علی علیه‌السلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود.
غصب خلافت, سکوت حضرت علی

در پاسخ به این سوال باید به چند نكته توجه کرد:
نكته اول اینكه حقایق تاریخی را با این‌گونه سؤالات نمی‌توان زیر سؤال برد. این سؤال مانند این است كه بگوییم با وجود اینكه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از حضرت علی علیه‌السلام شجاع تر بود ولی چرا به كسانی كه به او سنگ می‌زدند و فضولات حیوانات را بر سر او می‌ریختند و توهین می‌كردند با مهربانی رفتار می‌كرد و در مقابل آنان سكوت می‌كرد، پس چون كسی جرأت این كار را نداشته، سنگ زدن به پیامبر جریانی دروغ است!
دوم اینكه به راستی چرا هنگامی كه ‌سمیه (مادر عمار) را در مقابل چشمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آنقدر شكنجه كردند كه شهید شد، رسول گرامی‌اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله شمشیر نكشیدند و ابوجهل و یاران او را نكشتند؟ به راستی چرا پس از اینكه چندین نفر از مسلمانان زیر شكنجه مشركین شهید شدند حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآلهامر به هجرت نمودند؟ چرا امر به جنگ ومقابله نكردند؟ آیا جز این است كه ایشان یار و یاوری نداشتند؟ حضرت علی علیه السلام هم در واقعه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به همین دلیل دست به شمشیر نبردند.
آری در واپسین روزهای زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، چند تن از سران قبایل عرب، ادعای پیغمبری کردند. پس از انتشار خبر رحلت آن حضرت، شمار آنان بیشتر شد. افزون بر آن، شمار زیادی از قبایل عرب به بهانه های گوناگون شورش کرده، از اطاعت دولت مدینه سرپیچیدند. کار چهار تن از پیامبران دروغین، بسیار بالا گرفت و مناطق زیادی چون یمن، یمامه، عمان، نجد و... را تصرف کردند. اسود عنسی در یمن، مسیلمه کذاب در یمامه، طلیحه اسدی در نجد و سجاح در قبیله بنی حنیفه به آنها پیوستند. کار این پیغمبران دروغین و قبایل شورشی آن اندازه بالا گرفت که سراسر جزیرة العرب آن روز، آشفته شد و از کنترل دولت مدینه خارج شد. و تنها مکه، طائف و مدینه به اسلام وفادار ماندند. خطر آن قدر جدی بود که حتی مدینه نیز در خطر بود و شب و روز، بر راه های ورودی و کوچه ها، پاسبانی می‌دادند تا غافلگیر نشوند.(1)
در چنین اوضاعی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت و عده‌ای غاصبانه بر مسند خلافت نشستند.
همچنین علاوه بر خطرات موجود از طرف پیامبران دروغین، مشکلات داخلی و خارجی دیگری نیز وجود داشت. روشن است که وقتی رهبر یک حرکت بزرگ تاریخی که بنیان های جامعه آن روز را زیر و رو کرده و اندیشه و نظامی نوین برقرار نموده، از میان می‌رود، بهترین شرایط برای حرکت‌های ارتجاعی و ضد تکاملی فراهم می‌آید. حال اگر در داخل امت و در بین سران آن نیز درگیری بوجود آید، روشن است که امور آن جامعه و امت هیچ گاه به سامان نخواهد رسید و چه بسا، نتایج همه حرکت های قبلی نیز از دست برود. در صدر اسلام نیز دقیقا همین شرایط پدید آمد. دشمنان خارجی حرکت عظیم اسلام، همانند روم و ایران آن زمان، از یک سو و مخالفان و عناصر ارتجاعی داخلی از سوی دیگر، منتظر فراهم آمدن شرایطی بودند تا نهال نو رسته اسلام را از بیخ بر کنند. اگر فرضا علی علیه‌السلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود.

پی نوشت:
1- تاریخ طبری، حوادث سال 11 هجری

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند
یورش به خانه وحی

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌‏شود:
مصادر اول: طبری: او که نسبت ‏به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف می‏‌کند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش می‏کشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»
ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، می‏‌گوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و می‏سوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»(1)
ابن عبد ربه اندلسی می‏گوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمده‏ای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(2)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد.(3)
ابی خیزرانه در کتاب غرر نیز چنین مطالبی دارند.(4) و همچنین ابن واضح یعقوبی (5)، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و ... این امور را ذکر کرده‏‌اند.
مصادر دوم: گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت ‏به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نموده‌‏اند، و صریحا گفته‏‌اند که عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 – 548)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل کرده است که گفت: «... وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام، و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود»
مصادر سوم: مسعودی گفته است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه‏‌السلام رو کردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود»
نظّام، طبق نقل عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها(6) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.)، به نظّام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم‏السلام جلوگیری کرد»(7)
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنّت می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها(8) ؛ به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سِقط نمود»
مقاتل بن عطیّه می‏گوید: «ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آنکه از دنیا رفت»(«اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ»(9)
طبق نقل علمای اهل سنت، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پیش‌بینی كرده بودند. جوینی از علمای بزرگ اهل سنت (ذهبی در مورد او می‌گوید امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح بود.(10))، نقل می‌كند كه رسول خدا فرمودند: «من هر وقت او را می‌بینم یاد آن اتفاقی می‌افتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد. گویا می‌بینم که ذلت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا می‌زند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمی‌دهد... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست. او د ر حالی نزد من می‌آید كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است.(11)

پی نوشت:

1-  الامامة والسیاسة، ج‏2، ص‏12؛ اعلام النساء، ج‏3، ص‏1205
2- عقدالفرید، ج‏4، ص‏260; تاریخ ابی الفداء، ج‏1، ص‏156; اعلام النساء، ج‏3، ص‏1207
3- شرح ابن ابی الحدید، ج‏2، ص‏19 و ج‏1، ص‏134؛ احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 ؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص‏586؛ تلخیص الشافی، ج‏3، ص‏76
4- نهج الحق و کشف الصدق، ص‏271
5- تاریخ یعقوبی، ج‏2، ص‏126
6- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57
7- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107
8- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347
9-  الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16
10- ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24
11- فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35

صفحه‌ها