حضرت فاطمه زهرا(س)

طبق مستندات، حضرت دو خانه داشتند. یک خانه که هدیه بود و یکی از درهای آن به مسجد باز می شد و خانه ای هم نزدیک بقیع؛ و در آتش گرفته دری نبود که به مسجد باز می شد.
آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها

پرسش:
آیا درست است که خانه حضرت زهرا (س) در مسجد باز می‌شده و نمازگزاران مسجد، در آتش زدن آن شرکت کردند؟
 

پاسخ:
آشنایی با موقعیت مکانی حوادث تاریخی، تأثیر بسیاری در درک این وقایع و شناخت ابعاد آن‏ها دارد. حادثه مهم هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) یکی از حوادث مهمّ در صدر اسلام است که سؤالات و شبهات بسیاری درباره ی آن مطرح بوده و هست. یکی از سؤالاتی که منشأ برخی شبهات نیز قرار گرفته، محل وقوع این حادثه است و این‏که منظور از «بیت فاطمه» که هجوم به آن رخ داده، کدام خانه است و چه موقعیتی داشته است. در پاسخ، دو احتمال مطرح شده است: خانه‌ای کنار مسجدالنبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و خانه‌ای در ناحیه بقیع.

1. خانه ی کنار مسجدالنبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
یکی از نخستین اقدامات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ پس از هجرت به مدینه، ساخت مسجدالنبی بود. هم‌زمان با ساخت این مسجد، حجره‌هایی برای سکونت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ و برخی از همسران آن حضرت متصل به مسجد ساخته شد و به دنبال آن، برخی از صحابه که توانایی داشتند، حجره‌ای در کنار مسجد ساختند. این حجره‌ها علاوه بر دری که به سمت بیرون داشت، دری نیز به سمت مسجد داشتند و در وقت نماز، صاحبان آن از این درها وارد مسجد می‌شدند و دوباره از همان در به خانه‌هایشان برمی‌گشتند. حارثه بن نعمان نیز حجره‌ای در کنار مسجد داشت که بعد از ازدواج حضرت زهرا و امیرالمؤمنین، آن را در اختیار آنان قرار داد. ماجرای معروف «سد الابواب»، به همین خانه مربوط است که‌ در سال سوم هجری، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از سوی خدا مأمور شد که همه ی ورودی خانه‌ها به مسجد، غیر از در خانه ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را مسدود کند.

تعداد درهای این خانه
شواهد و قرائن، حاکی از آن است که تمام خانه‌های اطراف مسجد، دارای دو یا چند در بودند که تنها یکی از آن درها به سمت مسجد باز می‌شد. اگر این خانه‌ها راهی جز به مسجد نمی‌داشت، در ماجرای سد الابواب و بسته شدن ورودی‌ آن‌ها به مسجد، ساکنین آن‌ها در خانه محبوس می‌شدند. به همین منوال، خانه ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله علیها نیز دو در داشت: یکی به‌سوی غرب که به درون مسجد باز می‏شد و دیگری به‌سوی شرق که به کوچه باز می‏شد و این در، هم‌اکنون کنار باب جبرئیل قرار دارد(1) و هنوز هم محلّ آن مشخص است (البته با توسعه مسجد در دوره‏های بعد، این قسمت از کوچه نیز به مسجد ملحق شده و هم‌اینک آن در نیز درواقع به درون مسجد باز می‏شود).(2) البته این خانه پشت خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بود و یک راه هم به خانه ی پیامبر داشت که آن حضرت از این طریق، از احوال آنان باخبر می‌شد.(3)
در منابع شیعه و سنی تصریح شده که خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد که به‌غیراز خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تمامی درهایی که به مسجد باز می‌شوند، بسته شوند. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده: «خداوند به رسولش صلی الله علیه و آله امر کرد: مسجد خود را پاکیزه دار و آنان که در مسجد خفته‌اند را بیرون کن و فرمان بده تا هر در که از خانه‏ها به مسجد گشوده شده، مسدود شوند؛ مگر دری که از خانه ی على گشوده شود و این‌گونه مسکن فاطمه را به حال خود بگذار».(4) طبق روایتی از سعد وقاص، عمر بن خطاب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! صحابه و عموهایت را از مسجد بیرون کردی؛ ولی این شخص کم سن و سال را ساکن مسجد کردی؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اخراج شما و باقی گذاشتن او به نظر شخصی من نبود؛ بلکه خدا دستورش را داده بود».(5) برخی از صحابه مانند عمر بن خطاب،(6) پسرش عبدالله،(7) سعد بن ابی وقاص(8) نیز به‌صراحت، مسدود نشدن درب خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام را فضیلتی بزرگ برای وی شمرده‌اند و آرزو می‌کردند چنین امتیازی می‌داشتند.
این‌گونه روایات و گزارش‏ها، باعث شهرت این در به سبب فضیلت آن شده است؛ اما این‌گونه ثابت نمی‌شود که اکثر رفت‌وآمدها و مراودات از این در صورت می‌گرفته است.
از همان روایاتی که بسته نشدن درب خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به‌عنوان یک فضیلت معرفی کرده، روشن می‌شود که این خانه راه ورودی دیگری داشته؛ چراکه اگر این خانه ‌تنها یک راه خروج داشت و به این سبب استثنا شده بود، دیگر مسدود نشدن آن فضیلتی نداشت تا دیگران غبطه‌اش را خورده و آرزوی چنین امتیازی را داشته باشند.
به‌علاوه، در مورد علت استثنا شدن خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام از سایر خانه‌ها، گفته شده که به تصریح آیه‌ی تطهیر، اهل این خانه از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی پاکیزه بودند، به همین جهت این خانه از سایر خانه‌ها متمایز گشت.(9) بااین‌حال در این خانه خدمه‌هایی حضور داشتند یا افرادی با اهل این خانه مراوده داشتند که شرایط عبور ‌ و مرور از مسجد را نداشتند؛ به همین دلیل می‌بایست درب دیگری برای این خانه باشد تا آن‌ها بتوانند از آن رفت‌وآمد کنند.
ابوهریره گزارش می‌کند: «هنگام ظهر بود که با پیامبر صلی الله علیه و آله به بازار قینُقاع رفتیم... و پیامبر در فناء خانه فاطمه نشست».(10) منظور از «فناء خانه»، مکان نسبتاً‌ وسیعی است که در مقابل خانه قرار دارد.(11) درنتیجه، این «در» و این «فضای بزرگ پیرامون آن»، درون مسجد نبوده وگرنه، ابوهریره می‌بایست این‌گونه گزارش می‌کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله به درون مسجد رفت و در داخل مسجد و مقابل درب خانه فاطمه سلام‌الله علیها ایستاد.

2. خانه‌ای در بقیع
گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که خانه‌ی کنار مسجد، کوچک بود و با بزرگ شدن فرزندان امیرالمؤمنین علیه‌السلام و آمدن کنیزان و سایر رفت‌وآمدهایی که به این خانه می‌شد، محل مناسبی برای زندگی نبود؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام خانه‌ای دیگری در بقیع ساخت و هم‌زمان در این دوخانه رفت‌وآمد داشتند.(12) چنانکه سمهودی در مورد محل دفن حضرت زهرا سلام‌الله علیها تصریح می‌کند که امیرالمؤمنین علیه‌السلام خانه‌ای دومی در نزدیکی بقیع داشتند و احتمال می‌دهد که حضرت زهرا سلام‌الله علیها آنجا دفن شده باشند.(13)

ماجرای هجوم در کجا رخ داد؟
برخی از محققان با بررسی قرائن و شواهد نشان داده‌اند که ماجرای اجتماع عده‌ای از مهاجرین و انصار در مخالفت با بیعت ابوبکر و هجوم به خانه امیر مؤمنان علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله علیها، مربوط به همین خانه ی دوم بوده که در ناحیه بقیع قرار داشت و نه در آن بیت کنار مسجد.(14) با این حساب، قضیه دخالت نمازگزاران مسجدالنبی در واقعه-ی هجوم و آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها، منتفی است.
شایان توجه است یکی از اشکالاتی که از دیرباز بر شیعیان وارد شده، این است که اگر عمر دستور به آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها داده بود، باعث آتش گرفتن مسجد و قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و حجرات همسران پیامبر می‌شد که در کنار بیت فاطمه قرار داشتند؛ به‌ویژه آن‏که سقف این حجرات مجاور مسجد از شاخه‌های خشک و قابل اشتعال ساخته شده بود و آتش انداختن به یکی از این حجرات، به آتش گرفتن همه ی آن‏ها و حتی مسجد و قبر پیامبر صلی الله علیه و آله منجر می‌شد و قابل‌تصور نیست که عمر بن خطاب چنین تصمیمی بگیرد و خود را در معرض اعتراض و نکوهش مردم قرار بدهد و این با کیاست و سیاست او و هر شخص دیگری سازگار نیست.(15) با توضیحی که داده شد، این اشکال نیز از اساس رد می‌شود.
بااین‌حال، اگر هم هجوم، مربوط به آن بیت کنار مسجد بوده باشد، قطعاً با آن دری که داخل مسجد باز می‌شد، ارتباطی نداشته و همان‌گونه که برخی از محققان گفته‌اند،(16) مربوط به آن دری بوده که به بیرون مسجد باز می‌شده است. چه‌بسا لازمه‌ی آتش زدن درب داخل مسجد، این بود که خود مسجد هم آتش بگیرد؛ درحالی‌که این افراد می‌دانستند که آتش زدن مسجد می‌تواند عواقبی را برای آنان به دنبال داشته باشد. از طرفی در هیچ منبعی ثبت نشده که از داخل مسجد حمله صورت گرفته و حال آن‌که اگر چنین بود، می‌بایست هجوم مسلمانان به مسجد و آتش زدن آن را، به‌عنوان طعن بر مخالفین مطرح می‌کردند؛ بنابراین، هرچند نام افرادی که در منابع به‌عنوان مهاجمین ذکر شده غالباً مسلمانان سرشناسی مانند أبو بکر، عمر، عثمان‏، خالد بن‏ ولید، مغیره بن‏ شعبه و أبو عبیده بن‏ جراح، سالم مولى أبی حذیفه بودند(17) که روزگاری با رسول خدا صلی الله علیه و آله مراوده داشتند و اهل مسجد و نماز بودند؛ اما اینکه هجوم از داخل مسجد صورت گرفته و همه‌ی نمازگزاران در آن شرکت داشتند برخلاف قرائن و شواهد است.
 
نتیجه
امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام‌الله علیها علاوه بر اتاق کنار مسجدالنبی، خانه‌ای نیز در ناحیه بقیع داشتند. شواهد و قرائن نشان می‌دهد که ماجرای هجوم، در این خانه رخ داده و ربطی به مسجد نداشته است؛ اما اگر هم هجوم در همان خانه ی کنار مسجد رخ داده باشد، آن خانه همانند دیگر خانه‌های صحابه در اطراف مسجد دو در داشته (یکی به داخل مسجد و یکی به کوچه) و ماجرای هجوم به خانه نیز از درب داخل کوچه صورت گرفته است. پس به‌هرحال، قصه ی حضور نمازگزاران مسجد در حادثه ی هجوم به بیت، معنا ندارد و نسبت دادن این فاجعه به همه نمازگزاران مسجدالنبی، صحیح نیست.

 

جهت مطالعه‌ی بیشتر
مأساه الزهراء علیها السلام‏ نوشته‌ی سید جعفر مرتضى العاملى‏ (ره).
تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، محمد صادق نجمی

 پی‌نوشت‌ها
1. محمّد محمّد حسن شُرّاب، فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، تحقیق: محمدرضا نعمتی، قم، نشر مشعر، چاپ دوم، 1386 ش، ص 150. (این مطلب از اضافات محقق کتاب است)
2. در گزارشی به نقل از سمهودی آمده که این خانه تنها یک در داشته و آن‌هم داخل مسجد بوده است: «و بیت علی لم یکن له باب إلا من داخل المسجد». (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى،سمهودی، نور الدین علی بن أحمد، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 2006 م. ج‏2، ص 64) گویا وی این خانه را در زمان خودش (قرن نهم) توصیف کرده باشد؛ و مراد او این نبوده که این خانه از همان ابتدا دارای یک در بوده باشد.
3. اما بَیت فَاطِمَه رَضِی الله عَنْهَا فَإِنَّهُ کَانَ خلف بَیت النَّبِی صلى الله عَلَیْهِ وَسلم عَن یسَار الْمصلى إِلَى الْقبْلَه، وَکَانَ فِیهِ خوخه إِلَى بَیت النَّبِی صلى الله عَلَیْهِ وَسلم، وَکَانَ رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم إِذا قَامَ من اللَّیْل إِلَى الْمخْرج اطلع مِنْهُ یعلم خبرهم، ابن ضیاء، محمد بن احمد، تاریخ مکه المشرفه و المسجد الحرام و المدینه الشریفه و القبر الشریف، محقق، ازهری، ایمن نصر و ازهری، علاء ابراهیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1418 ق، ج 1، صص 269 - 270.
4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم 1407 ق، ج ‏5، ص 340.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم 1407 ق، ج ‏5، ص 340.
6. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411 ق، ج 3، ص 135.
7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، 1379 ق، ج 7، ص 15.
8. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبرى، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1421 ق، ج 7، ص 423.
9. ر ک: ابن‌کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه والنهایه، بیروت، انتشارات دارالفکر، بی تا، ج‏7، ص 342.
10. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه، چاپ اول، 1422 ق، ج 3، ص 66.
11. ابومحمد، محمود بن احمد، عمده القاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 11، ص 239.
12. ر.ک: ابوطالبی، عمار، «بیت‌الاحزان» یا «مسجد فاطمه» و واکاوی ماهیت تاریخی آن، پژ.هش­نامه حج و زیارت، دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 20، مرداد 1402، صفحه 79-106.
13. «و فیه (یعنی بیت الحزن) قبرها على أحد الأقوال کما قدمناه و أظنه فی موضع بیت علی بن أبی طالب الذی کان اتخذه بالبقیع و فیه الیوم هیئه قبور»،سمهودی، وفاء الوفاء، ج 3، ص 101.
14. نجمی، محمدصادق، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، قم، نشر مشعر، چاپ اوّل، 1380ھ.ش، ص 161.
15. فضل بن روزبهان شافعی، إبطال نهج الباطل، المطبوع ضمن «إحقاق الحقّ»، ٥١١ الطبعه الحجریه (نقل در: مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق لنهج الحق، قم، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 7، ص 137 ـ 138).
16. عاملی، سید جعفرمرتضی، مأساه الزهراء علیها السلام، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۸ ق، ج ۱، ص ۱۷۷.
17. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، چاپ اول، انتشارات المطبعه العلمیه، تهران‏، 1380 ق‏، ج‏2، صص 66- 67.
 

بررسی صحت و سقم جریان های تاریخی، روش علمی خود را دارد و نمی توان به واسطه مشهور شدن مطلبی در بین مردم و یا عده ای خاص، درست یا غلط بودن آن را اثبات کرد.
بیرون آمدن دستان حضرت زهرا (سلام الله علیها) از کفن

پرسش:
آیا اینکه مداح ها می گویند حضرت زهرا بعد از وفات، زنده شدند و دستانشان را از کفن بیرون آوردند و فرزندانشون را در آغوش گرفتند صحیح است؟
 

 

 

 
پاسخ:
مطالبی که در مجالس روضه خوانده می‌شود، اعتبار تاریخی یکسانی ندارند. برخی معتبر و برخی ضعیف‌اند. ممکن است مطلبی از جهت سند و منبع، معتبر نباشد، ولی محتوای مُنکَر و غیرقابل قبولی هم نداشته باشد. 
ازاین‌رو، باید با روش علمی و بر اساس قواعد به ‌نقد و بررسی آن‏ها پرداخت.

منبع گزارش مورد بحث
این مطلب را مرحوم مجلسی به‌عنوان حدیث پانزدهم در باب هفتم از ابواب مرتبط با تاریخ زندگی حضرت زهرا سلام‌الله علیها، در ضمن یک روایت طولانی درباره چگونگی شهادت و تشییع و دفن آن حضرت آورده است. (1)
اصل این گزارش، از زبان فضه (خادمه حضرت زهرا) است؛ ولی بخشی از آن، از زبان امیرالمؤمنین علیه‌السلام گزارش شده و در آن بخش آمده است: «… فاطمه سلام ‌الله علیها را کفن کردم و پیکرش را در کفنش پیچاندم. هنگامی‌که خواستم ردا (بخش سرتاسری کفن) را ببندم، صدا زدم: «ای ام کلثوم! ای زینب! ای سکینه! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بیایید و از مادرتان توشه برگیرید که اینک هنگام جدایی است؛ تا اینکه در بهشت یکدیگر را دیدار کنید». پس حسن و حسین نزدیک آمدند و در آن حال ناله سر می‌دادند: «ای وای! در سوگ جدّمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا دچار اندوه و حسرتی شده‌ایم که هرگز فرو نخواهد نشست. ای مادر حسن! ای مادر حسین! هرگاه با جدّمان محمد مصطفی دیدار کردی، سلام ما را به او برسان و به او بگو که ما بعد از تو در سرای دنیا یتیم ماندیم». امیرالمؤمنین فرمود: خدا را گواه می‌گیرم که فاطمه ناله‌ای کرد و آهی کشید و دستش را گشود و آن دو را برای مدّتی طولانی به سینه خود چسباند. به ناگاه ندا دهنده‌ای از آسمان ندا در داد که: «ای ابوالحسن! آن دو را بردار و از فاطمه جدا کن که به خدا سوگند، فرشتگان آسمان‌ها را به گریه انداختند. همانا دوست مشتاق دیدار محبوب خویش است». پس من حسن و حسین را از سینه فاطمه برداشتم و به بستن کفن پرداختم». (2)

نقد و بررسی
این گزارش، از چند جهت قابل نقد است:

_ از جهت منبع:
منبع این گزارش، کتابی ناشناخته است که علامه مجلسی عنوان کتاب یا نام نویسنده آن را هم ذکر نکرده و حتّی تصریح کرده است که منبع قابل‌اعتمادی ندارد. وی در ابتدای این گزارش می‌گوید: «در بعضی از کتاب‌‏ها، گزارشی درباره وفات حضرت زهرا سلام‌الله علیها یافته‌ام که دوست دارم آن را نقل کنم؛ هرچند آن را از منبع قابل‌اعتمادی نگرفته‌ام». (3)

_ از جهت راوی:
راوی این گزارش، فردی است به نام ورقه بن عبدالله ازدی. در  جست‌وجوهای انجام شده در چندین نرم‌افزار و صد‌‏ها عنوان کتاب رجالی و تاریخی، هیچ اطلاعاتی از وی به دست نیامد و گویی نامش تنها در این‌یک روایت ثبت‌شده است.

_ از جهت متن:
این گزارش، شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها را چهل روز پس از رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و آله ذکر کرده؛ (4) در حالی که روایات معتبر و آنچه از اهل‌بیت علیهم‌السلام دراین‌باره به دست ما رسیده، حاکی از 75 یا 95 روز پس از رحلت پیامبر است. (5) البته برخی وقوع چنین امری (زنده شدن یا حرکت کردن فرد متوفّا) را ناممکن دانسته‌اند. ولی این مسئله، محال نیست و به‌عنوان یک امر خارق‌العاده و معجزه‌آسا، ممکن است رخ‌داده باشد. این واقعه، همانند قرآن خواندن سربریده امام حسین علیه¬السلام است. منتها باید توجه داشت که اثبات وقوع چنین حوادثی، نیازمند دلیل معتبر است و با روایات ضعیف نمی‌توان وقوع آن را اثبات کرد؛ هرچند بدون دلیل هم نمی‌توان وقوع آن را انکار کرد.

نتیجه:
خلاصه این‏که ماجرای بیرون آمدن دستان حضرت زهرا سلام‌الله علیها از کفن و در آغوش کشیدن حسنین علیهما السلام توسط ایشان، مطلبی است که مرحوم مجلسی آن را در یک منبع ناشناخته و نامعتبر و از زبان یک راوی ناشناخته دیده و نقل کرده است؛ بنابراین، نمی‌توان به آن اعتماد کرد؛ هرچند ممکن است به‌عنوان امری خارق‌العاده و معجزه‌آسا واقعاً رخ‌داده باشد.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1409 ھ.ق، ج 43، ص 174 ـ 180 (أبواب تاریخ سیده نساء العالمین، باب 7:  ما وقع علیها من الظلم و بکائها و حزنها و شکایتها فی مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بیان العله فی إخفاء دفنها صلوات الله علیها و لعنه الله على من ظلمها، ح 15).
2. مجلسی، همان، ج 43، ص 179. عبارت چنین است: «…وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیه¬السلام وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه¬السلام إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ...».
3. حدیث 15 ـ «أَقُولُ وَجَدْتُ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ خَبَراً فِی وَفَاتِهَا سلام¬الله علیها فَأَحْبَبْتُ إِیرَادَهُ وَ إِنْ لَمْ آخُذْهُ مِنْ أَصْلٍ یُعَوَّلُ عَلَیْهِ رَوَى وَرَقَهُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیُّ قَالَ: خَرَجْتُ حَاجّاً إِلَى بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ رَاجِیاً لِثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَبَیْنَمَا أَنَا أَطُوفُ وَ إِذَا أَنَا بِجَارِیَهٍ سَمْرَاءَ وَ مَلِیحَهِ الْوَجْهِ عَذَبَهِ الْکَلَامِ وَ هِیَ تُنَادِی بِفَصَاحَهِ مَنْطِقِهَا وَ هِیَ تَقُول‏…»؛ مجلسی، همان، ج 43، ص 174.
4. «... لَمْ تَزَلْ عَلَى ذَلِکَ إِلَى أَنْ مَضَى لَهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهَا سَبْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ اعْتَلَّتِ الْعِلَّهَ الَّتِی تُوُفِّیَتْ فِیهَا فَبَقِیَتْ إِلَى یَوْمِ الْأَرْبَعِینَ…»؛ (همان، ص 178) البته اگر «یوم الاربعین» را به معنای چهل روز پس از بیماری بگیریم و نه چهل روز پس از رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و آله، باید آن را با عدد 27 که قبل از آن آمده، جمع بزنیم که می‌شود 67 روز و این عدد به‌عنوان زمان وفات حضرت زهرا  سلام‌الله علیها هرچند با نقل 75 روز نزدیک است؛ ولی بازهم منطبق با آن نیست.
5. البته دراین‌باره، اقوال دیگری هم هست؛ ولی هیچ‌کدام به‌اندازه این دو قول، قابل‌اعتماد نیستند. برای توضیح بیش‏تر و اقوال دیگر، ر.ک: مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم‌السلام، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 156 _ 174.

جریان از دنیا رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از نقاط اختلافی بین شیعه و سنی است. بخلاف اهل تسنن، شیعیان معتقد هستند که ایشان به شهادت رسیده اند.
حضرت زهرا س؛ شهادت یا وفات؟

سؤال:
 استناد شهادت حضرت فاطمه (س) به خلیفه دوم، از دروغ‌های شیعه و تحریف تاریخ است. مگر غیر از این است که حضرت زهرا (س) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؟
 

پاسخ:
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نزد شیعه مسلّم و متواتر است و در اصول کافی نیز آمده است: «إِنَّ فَاطِمَۀَ صِدِّیقَۀٌ شَهِیدَة» (1)  « همانا فاطمه (سلام‌الله علیها) بسیار راست‌گو و شهیده بود».
مرحوم محمد تقی مجلسی در توضیح این روایت می نویسد: «صديقه‏ شهيده‏ يعنى تصديق كننده حضرت سيد المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) بر وجه كمال، و اين رتبه نيست مگر رتبه عصمت بنا بر اين تفسير نموده‏اند آن را به معصومه، و اما شهيده نزد شيعه متواتر است از ائمه اهل البيت (صلوات اللَّه عليهم) كه عمر در بر شكم آن حضرت زد به شركت قنفذ و فرزندى كه حضرت المرسلين (صلى اللَّه عليه و آله) او را محسن ناميده بودند ساقط شد و آن حضرت بيمار شد و از دنيا با اعلى عليين رحلت فرمودند». (2)   
اما در منابع اهل سنت، سعی شده است که از خلیفه جانب‌داری شود. ازاین‌رو بخش‌های زیادي از رویدادهاي تاریخی در منابع آن‌ها حذف‌شده است، درحالی‌که ماجراي حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مطلبی نیست که قابل‌انکار باشد.
 دینوري دراین‌باره می‌گوید: ابوبکر، قنفذ غلام خود را دنبال علی (ع) فرستاد. قنفذ گفت: خلیفه رسول‌الله را اجابت کن. امیر مؤمنان (ع) گفت: چه با سرعت بر پیامبر (ص) دروغ بستید (که خود را به‌عنوان خلیفه او معرفی کنید). قنفذ، پیام حضرت را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. 
عمر براي بار دوم گفت: به این شخصی که از بیعت با تو تخلف کرد مهلت نده (و با سرعت از او بیعت بگیر ویا). …ابوبکر به قنفذ گفت: برگرد و بگو: خلیفه رسول‌الله تو را می‌خواند تا بیعت کنی. قنفذ پیام را رساند. علی (ع) صدایش را بلند کرد و گفت: سبحان‌الله! چیزي را ادعا می¬کند که برایش اشتباه شده است (به‌اشتباه خلافت پیامبر (ص) را ادعا می‌کند). قنفذ برگشت و پیام حضرت را رساند. پس ابوبکر، گریه طولانی کرد. 
آنگاه عمر برخاست و همراه او، جماعتی حرکت کردند تا به در خانه فاطمه (س) رسیدند و در زدند. هنگامی‌که حضرت زهرا (س) صداي جماعت را شنید، با صداي بلند فریاد زد: اي پدر یا رسول‌الله! ببین بعد از تو، از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه ها رسید. هنگامی‌که جمیعت، فریاد حضرت زهرا (س) و گریه او را شنیدند، بازگشتند، ولی عُمر باقی ماند و گروه دیگري هم با او ماندند (اینجا ابن قتیبه مطلب را سربسته و مختصر بیان کرده است، ولی در متون شیعه، بقیه قضایا آمده است) و علی (ع) را بیرون کشیدند و او را پیش ابوبکر بردند و گفتند: بیعت کن، گفت: اگر نکنم چی؟ گفتند: به خدا قسم گردنت را می‌زنیم. گفت: در این صورت، بنده خدا و برادر رسولش را کشته¬اید. عمر گفت: بنده خدا بله ولی برادر رسولش را خیر … پس علی (ع) خود را به قبر پیامبر (ص) رساند، درحالی‌که فریاد می¬زد و گریه می¬کرد و ندا می¬داد: «یابن امِّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» (3) 
در مصنف ابن ابی شیبه نیز چنین آمده است:
آنگاه ‌که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براي ابوبکر بیعت می‌گرفتند، علی (علیه السلام) و زبیر براي مشورت در این امر نزد فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر رفت ‌وآمد کردند عمر باخبر گردید و به نزد فاطمه آمدو گفت: «ای دختر رسول خدا به خدا نزد ماکسی از پدرت محبوب‌تر نیست و پس از او محبوب‌ترین تویی و به خدا قسم این امر مانعم نمی‌شود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آن‌ها به آتش کشند.» پس از رفتن عمر، آنان به خانه آمدند فاطمه گفت: «آیا میدانید که عمر نزد من آمد و به خدا سوگند یاد نمود که اگر شما به منزلم بازگردید، خانه را با شما به آتش کشد. به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد.» (4) 
ابوبکر به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد تا با وي بیعت کند، اما وي نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد و فاطمه با او روبرو شد بنابراین، تا این مقدار از ماجرا در کتاب‌های اهل سنت آمده است، اما جریان‌های به آتش کشیده شدن، حمله‌ور شدن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و سقط شدن محسن، در متون مورد اعتبار آنها نیامده است؛ هر چند که این قسمت نیز در گفتار برخی از علمای اهل سنت که  نتوانسته اند از ظلم رفته به فاطمه (علیها السلام) به راحتی گذر کنند نیز آمده است؛ هر چند که بیان چنین حقایقی از سوی آنان موجب آن شده که آنان اعتبار خود را از دست دهند که به چند مورد اشاره می گردد.

1) «ابو اسحاق ابراهیم نظام» (متوفی: 231هـ)؛
وی از شیوخ معتزله و استاد «جاحظ» بوده است. «شهرستانی» (متوفی: 548هـ) به نقل از وی می نویسد: «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين»؛ (5)  «عمر در روز بیعت به شکم فاطمه (علیها السلام) ‌زد تا آن که «محسن» از شکم او ساقط شد و عمر فریاد می زد: خانه را با آن که در آن است به آتش کشید! و این در حالی بود که در آن خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود». البته «شهرستانی» ازآنجا که چنین سخنانی با اعتقاداتش سازگار نبوده گفتار وی را از افتراءات وی بشمار آورده است. (6) 

2) «حافظ ابن ابی دارِم» (متوفی: 357-351هـ) (7) 
«ذهبی» (متوفی: 748هـ) در دو کتاب: «سیر اعلام النبلاء» و «میزان الاعتدال» در ترجمه ی روایی حافظ «ابن ابی دارم» به نقل از «محمد بن حماد حافظ» می نویسد: «كَانَ مُسْتَقِيْمَ الأَمْر عامَّة دَهْره, ثُمَّ فِي آخر أَيَّامه كَانَ أَكْثَرَ مَا يُقْرَأ عَلَيْهِ المَثَالب, حَضَرْتُه وَرَجُل يَقْرأُ عَلَيْهِ أنَّ عُمر رَفَسَ فَاطِمَة حَتَّى أَسقطتْ محسّناً»؛ (8)  «او در تمام روزگارش امری مستقیم داشته(دارای اعتقاد سالمی بوده) ولی در آخر ایامش بیشترین چیزی که بر او قرائت می شده مطاعن خلفا بوده است، من نزد او حاضر شدم در حالی که شخصى نزد او چنين مى‏خواند: عمر چنان به سینه ی فاطمه (علیها السلام) زد که محسنش را سقط نمود».
«ابن ابی دارم» به گفته ی حافظ «محمد بن حماد کوفی» در طول عمرش همواره دارای اعتقاداتی صحیح بوده؛ اما در پایان عمرش تغییراتی در اعتقادات وی نسبت به خلفا و صحابه ایجاد شده و وی از آنان به بدی یادی می کرده است. وجود چنین اعتقادی از سوی یکی از بزرگان حدیث اهل سنت بیانگر آن است که وی به اسنادی برخورد نموده که دیدگاه وی نسبت به خلفا را تغییر داده و وی را به حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) نزدیک ساخته است.

3) روایت نقل شده توسط «حموینی شافعی» (متوفی: 730هـ)؛
او در کتاب: «فرائد السمطین» به نقل از «ابن عباس» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت نموده: «...و اما دخترم فاطمه! او سرور زنان عالم از اولین و آخرین است و او پاره ی تن من می باشد... و همانا من چون او را می بینم بیاد مصائبی می افتم که پس از من بر او وارد می شود. گویا او را می بینم که چگونه خواری داخل خانه ی او شده و حرمتش هتک و حقش غصب و ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است... بارالها! لعنت کن هر کس را که به او ظلم کرده و عقاب کن هر کس که حقش را غصب نموده و خوار کن هر کس که او را خوار کرده است و هر کس که بر پهلویش می زند تا بچه اش را سقط می کند او را در آتش دوزخت خالد گرداند. ملائکه در آن هنگام می گویند: آمین». (9) 
 با توجه به این اخبار روشن می¬گردد که شهادت فاطمه (سلام الله علیها ) ساخته شیعه نبوده، بلکه واقعیتی است که پشیمانی خلیفه اول را به دنبال داشته است؛ زیرا یکی از تأسف‌های ابوبکر هنگام مرگ، همین بود: (…فَوَدَدْتُ أنِّی لَمْ أَکُنْ أَکْشِفُ بَیْتَ فاطِمَۀ عَن شَیء وَإنْ کانُوا قَدْ غَلَقُوهُ عَلَی الْحَرْب…) (10)  دوست می‌داشتم که من در خانه فاطمه را نمی¬گشودم، هرچند با بسته بودنش کار به جنگ می‌کشید…

نتیجه:
روشن است که علما و مورخین اهل سنت به این موضوع به‌طور دقیق و مفصل نخواهند پرداخت؛ زیرا بررسی این موضوع بیانگر ظلم و تعدی گروهی از صحابه به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. لذا تعجبی نیست که در منابع اهل سنت به‌صراحت به شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) پرداخته نشده باشد؛ اما از لابه‌لای اشاراتی که در منابع اهل سنت است و همچنین با تصریح منابع شیعه می توان چنین امری را ثابت نمود.

پی نوشت:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1 ص 458
2  . مجلسى، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج8، 507.
3 . ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ج 1 ص 31
4 . عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنف، ج 8، ص 572
5  . أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني، الملل والنحل، ج1، ص52.
6  . همان.
7  . وی غیر از «أبو محمد عبدالله بن عبدالرحمن بن الفضل الدارمی التمیمی السمرقندی» (متوفی: 255هـ) صاحب کتاب: «سنن الدارمی» است.
8  . شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي،‌ سير أعلام النبلاء، ج15، ص578.
9  . ابراهيم بن سعد الدين شافعى‏، فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم عليهم السلام‏،ج2، ص35،
10 . طبری، تاریخ طبري، ج 2، ص 619

پیامبر اکرم فرمود:مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است.
مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها

پرسش:

آيا مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها 4 نهر هست و آيا می‌توان بدون اجازه از صاحبان آب، از آب آن‌ها بخوريم؟

پاسخ:

مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها چهارصد درهم يا اندکي بیش‌تر يا کم‌تر بود که با اين پول وسايلي خريد:

پيراهني به بهاي هفت درهم. چارقدي به بهاي چهار درهم. دستمال و قطيفه اي مشکي بافت خيبر. دو عدد تشک و چهار عدد بالش و پرده‌ای از پشم و یک‌تخته بوريا و يک آسياب دستي و لگني از مس و مشکي از چرم و يک ظرف چوبي و کاسه‌ای براي دوشيدن شير. نيز يک آفتابه و يک خمره و چند عدد کوزه.

 وقتي این‌ها را نزد پيامبر آوردند، فرمود: خدا به اهل‌بیت برکت دهد. (1)

به پيامبر گفتند: اين مقدار مهر فاطمه سلام الله علیها روي زمين است; مهر او در آسمان‌ها چه مقدار است؟ فرمود: اين سؤال‌ها را که دردي را از شما دوا نمی‌کند، نپرسيد. گفتند: نه، براي ما اهميت دارد؛ بفرماييد. فرمود: مهر فاطمه در آسمان‌ها یک‌پنجم زمين است. هر کس روي زمين راه برود، درحالی‌که به فاطمه و فرزندان او بغض و کينه داشته باشد، گناه کرده است. (2)

از امام باقر علیه السلام نقل‌شده: مهريه زهرا سلام الله علیها یک‌پنجم دنيا و یک‌سوم بهشت و چهار نهر فرات و نيل و نهروان و بلخ است، ولي روي زمين پانصد درهم قرار داده شد تا براي ديگران اسوه و مِلاک باشد. (3)

مداحان و شعرايي که براي حضرت زهرا سلام الله علیها شعر سروده‌اند، به اين روايات توجه کرده‌اند.

اگر در روايات، آب و ثلث بهشت به‌عنوان مهريه حضرت بیان‌شده، مهريه اصطلاحي و معروف نيست، بلکه مهريه معنوي است. مهريه متداول را بايد شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علي نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اينکه از نوع ولايت تکويني و به‌عنوان خليفه الهي آن‌ها را مالک بر کل زمين بدانيم، اما اين نوع مالکيت نيز از نوع مالکيت معنوي است.

اين روايات حاکي از حرمتي است که خدا براي بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است؛ اما مهريه ظاهري حضرت زهرا سلام الله علیها خيلي کم بود. مسلمانان وظیفه‌دارند مهريه دخترانشان را سبک بگيرند تا در امر ازدواج مشکل جوانان حل گردد.

بنا بر روايات بالا، یک‌پنجم جهان مهر معنوي حضرت زهرا سلام الله علیها است. همچنان که طبق احکام ظاهري خمس انفال (که جنگ‌ها ورودها و معادن و...می‌باشند)، ملک ظاهري خدا و رسول و اهل‌بیت است. آنان استفاده از اين سهم خود را براي مؤمنان حق جو و حق‌طلب اجازه داده‌اند. ايمان به خدا و قيامت و اسلام و اهل‌بیت اجازه استفاده حلال از همه مواهب جهان است.

پي‏نوشت‏ها:

 1. سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه سلام الله علیها ص 59.

 2. بحارالانوار، ج 43، ص 113.

 3. همان.

علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است.
سن ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام هنگام ازدواج

پرسش:

حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت علي علیه السلام در چندسالگی باهم ازدواج کردند؟

پاسخ:

دقیقاً نمی‌توان گفت که سال ازدواج حضرت زهرا و علي علیهما السلام در چه سالي بوده است، زيرا درباره تاريخ تولد و تاريخ ازدواج و سن اين دو شخصيت اختلاف‌نظر وجود دارد. اين امر در عدم شفافيت ازدواج حضرت زهرا و حضرت علي و سن اين دو تأثیر دارد.

عموم نويسندگان سيره و مورخان اهل سنت، تولد فاطمه علیهما السلام را پنج‏ سال پيش از بعثت نوشته‏اند. ابن سعد در طبقات و طبرى در تاريخ و بلاذرى در انساب الاشراف و ابن اثير در كامل و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين و محمد بن اسحاق و ابن عبدالبر به اين مطلب اشاره‌کرده‌اند.

در مقابل اين شهرت دانشمندان و محدثان شيعه چون كلينى در كافى و ابن شهرآشوب در مناقب و على بن عيسى اربلى در كشف الغمه و مجلسى در بحار از دلائل الامامه و كتب ديگر نوشته‏اند كه زهرا علیها السلام پنج سال پس‌ازآن كه [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله به پيغمبرى مبعوث گرديد، متولدشده (1) همچنين مشهور آن است که علي علیه السلام در سيزده رجب سال 30 عام‌الفیل متولد شد. (2) البته برخي نيز معتقد هستند ولادت حضرت دوازده سال قبل از بعثت بوده است. (3)

 تاريخ‌پژوهان در تاريخ ازدواج امام علي و فاطمه زهرا علیهما السلام نيز اختلاف‌نظر دارند. برخي باور دارند که عقد ازدواج آنان در ماه رمضان (4) سال دوم هجرت بوده (5)، گرچه معروف اين است که ازدواج اين دو در اوّل ذى الحجة سال دوم هجرت محقق شده. (6)

 حضرت علي علیه السلام در هنگام ازدواج 25 ساله (7) و حضرت زهرا سلام الله علیها نه يا ده‌ساله بوده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. زندگاني فاطمه زهرا علیها السلام،  جعفر شهيدي، ص 26، دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛

 کافي، کليني، ج 1 ص 458؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 375

2. اصول کافي (ترجمه محمد باقر کمره­اي) ج 2، ص 301، اسوه؛

 سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص، 25؛

 زندگاني امير مو منان، رسولي محلاتي، ص 20.

3. بحارالانوار، ج 35، ص 7.

4. همان، ج 43، ص 136؛

کشف الغمه، ج 1، ص 364.

5. مروج الذهب، مسعودي ج 2، ص 282، دارالهجره، قم 1409 ه.

6. چهارده معصوم، حسين عمادزاده، ج 1، ص 256، بی‌نام.

7. همان، ص.373.

براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست، احتمال داده شده تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد

پرسش:

کیفیت تشییع و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها به چه شکلی بوده ؟ آیا جزییات این مسئله در تاریخ نقل شده است؟

پاسخ:
فی الجمله چگونگی تشییع و تدفین حضرت زهرا(س) در برخی از منابع نقل شده است که به صورت مختصر گزارش می‌شود.
شهادت حضرت فاطمه(س)
از دیدگاه شیعیان، حضرت فاطمه زهرا(سلام علیها) دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) در اثر آسیب‌های وارده از ضربه به پهلو و سقط جنین، به شهادت رسید. بنابه نقل مشهور، شهادت آن حضرت در روز سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ قمری بود.(۱) امام کاظم(ع) در حدیثی حضرت زهرا(س) را صدیقه شهیده نامیده است.(۲) براساس روایتی از امام صادق(ع)، نیز سبب درگذشت حضرت زهرا(س) ضربه‌ای بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم، به او زد و در اثر آن جنین آن حضرت (محسن) سقط شد و به خاطر آسیب‌های وارده از آن، از دنیا رفت.(۳)
بنابه نقل برخی منابع، پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، مردم بر خانه آن حضرت اجتماع کردند تا در تشییع و نماز و تدفین دختر پیامبر(ص) شرکت کنند؛ اما ابوذر به آنها گفت که تشییع و نماز به تأخیر افتاده و مردم پراکنده شدند.(۴)
عباس، عموی پیامبر(ص) هم از امام علی(ع) درخواست کرده بود که مهاجران و انصار را برای تشییع و نماز مطلع و جمع کند؛ اما امام علی(ع) در پاسخ او این کار را به جهت وصیت همسرش نشدنی دانست.(۵)
وصیت حضرت زهرا(س):
حضرت زهرا(س) در ساعات پایانی عمر خود،‌ در وصیتش به امام علی(ع)، از او خواست افرادی که به او ظلم کردند، در تشییع جنازه او شرکت نکنند(۶)  و علی را سوگند داد ابوبکر و عمر و پیروانشان بر او نماز نخوانند. (۷) در وصیت آن حضرت آمده است که بعد از وفاتش فقط ام سلمه، همسر پیامبر، ام ایمن، فضه، حسنین، عبدالله بن عباس، سلمان فارسی، عماربن یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه در تشییع جنازه شرکت کنند و فرد دیگری را اطلاع ندهند.(۸)
در بخشی از وصیت حضرت آمده است که امام علی(ع) به همراه اَسْماء بنت عُمَیْس او را غسل داده(۹) و کفن کنند.(۱۰)
همچنین حضرت فاطمه(س) وصیت کرد که هنگامی که مردم در خوابند، او را مخفیانه دفن کنند(۱۱) و قبرش نیز مخفی بماند و آشکار نگردد.(۱۲)
امام علی(ع) به وصیت حضرت زهرا(س) عمل کرده و او را مخفیانه و شبانه دفن کرد و جز تعداد اندکی در تشییع و تدفین حضرت حضور نداشتند.
افراد حاضر در تشییع و نماز
درباره اینکه چه کسانی در مراسم تشییع و نماز حضرت فاطمه(س) حضور داشتند،‌ در منابع اختلاف هست. طبق گزارش دلائل الامامة اثر طبری آملی، امام علی(ع) با حضور فرزندانش،‌ حسنین و زینب و ام کلثوم و اسماء بنت عمیس و فضه، فاطمه(س) را غسل داد؛ اما فقط امام علی و امام حسن و حسین(ع) در نماز آن حضرت حضور داشتند. (۱۳) بر طبق منابع دیگر، افزون بر امام علی و حسنین(ع)، عقیل برادر امام علی(ع)، عمار، مقداد، ابوذر، سلمان و تعدادی از بنی‌هاشم در تشییع و نماز حضرت حضور داشتند.(۱۴) براساس روایتی از بحار الانوار، سلمان، مقداد، ابوذر، عبدالله بن مسعود، عباس، عموی پیامبر(ص) و زبیر بن عوام در تشییع و تدفین حضور داشتند.(۱۵)
مخفی کردن قبر
پس از تشییع و تدفین و نماز، امام علی(ع) با همان تعداد اندک، حضرت زهرا(س) را به خاک سپرد. براساس برخی گزارشها، امام علی به همراه حسنین(ع)،‌ حضرت زهرا(س) را دفن کرد.(۱۶) امام علی(ع) پس از دفن فاطمه(س)، قبر را با سطح زمین صاف کرد و آثار قبر را از بین برد تا قبر مشخص نباشد.(۱۷) حضرت علی(ع) برای پنهان ماندن قبر فاطمه(س)، علاوه بر از بین بردن آثار قبر، چندین قبر دیگر، هفت قبر(۱۸) یا به قولی چهل قبر(۱۹)، در کنار قبر فاطمه(س) درست کرد تا قبر حضرت مشخص نباشد.
مردم هنگامی که از دفن فاطمه(س) مطلع شدند، از اینکه نتوانسته‌اند در تشییع و نماز بر دختر پیامبر(ص) حاضر شوند، ناراحت شده و یکدیگر را ملامت می‌کردند.(۲۰)
طبق برخی گزارشها، عمر بن خطاب پس از اطلاع از تدفین حضرت زهرا(س)، تصمیم بر نبش قبر آن حضرت گرفت و گفت برخی از زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند و جنازه فاطمه را پیدا کنند، تا ما بر آن نماز بخوانیم و دوباره دفن کنیم و قبرش را زیارت کنیم که با خشم و تهدید امام علی(ع) مواجه شد و از تصمیم خود منصرف شد. (۲۱)
نکته: درباره محل دفن حضرت فاطمه(س) چند دیدگاه وجود دارد: خانه آن حضرت، روضة النبی(ع) و بقیع.(۲۲) براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست،(۲۳) احتمال داده شده که تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد؛ بلکه تشییع جنازه صوری بوده باشد.(۲۴) این احتمال هم داده شده که تشییع جنازه برای ساختن قبرهای صوری و پنهان ماندن قبر اصلی انجام شده باشد.(۲۵) همچنین با توجه به اینکه گفته شده حضرت زهرا و امام علی(ع) دو خانه داشتند، این احتمال نیز وجود دارد که تشییع جنازه از خانه‌ای که در نزدیکی بقیع قرار داشت به سمت خانه دیگر فاطمه(س) صورت گرفته باشد.(۲۶)

پی‌نوشتها:
1.    شبیری، سید محمدجواد، «شهادت فاطمه(س)»، دانشنامه فاطمی(س)، ج۱، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۳۴۷..
2.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج۱،‌ص۴۵۸.
3.    طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق، ص۱۳۴.
4.    فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
5.    طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۱۵۶.
6.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
7.    مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۱۱۲ و ج۳۱، ص۶۱۹؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
8.    طبری آملی صغیر، دلائل الامامة، ص۱۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
9.    یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج۲، ص۱۱۵.
10.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۱.
11.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۱، ص۶۱۹.
12.    طبری شیعی، دلائل الامامة، ص۱۳۳.مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
13.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶.
14.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ طبرسی فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۰۰.
15.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۰.
16.    ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
17.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
18.    ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
19.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب حسین، عیون المعجزات، قم، مکتبة الداوری، چاپ اول، بی‌تا، ص۵۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
20.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۵۵.
21.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۲۸، ص۳۰۴؛‌ طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶ و ۱۳۷.
22.    برای نمونه ر.ک: طبرسی،‌ إعلام الورى بأعلام الهدى، ج‏1، ص301.
23.    ر.ک: انصاري زنجاني، إسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء(ع)، قم، دلیلنا، بی‌تا، ج16، ص113.
24.    حسینی شیرازی، سید محمد، الدعاء و الزیارة، بیروت، مؤسسة الفکر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۵۸۸.
25.    ترابی، حمزه، و مجید احمدی کچایی، «جستاری در چگونگی و مکان دفن حضرت فاطمه زهرا(س) در منابع نخستین»، فصلنامه علمی و پژوهشی تاریخ اسلام، شماره ۸۳، پاییز ۱۳۹۹، ص۱۳۱.
26.    نجمی، محمدصادق، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش، ص۱۶۶.
 

ولادت حضرت زهرا (س) چگونه بوده است؟
حضرت خديجه عليها السلام به زنان قريش و بني هاشم پيغام داد كه زمان وضع حمل من نزديك است، مرا در اين امر ياري نماييد، ولي آنان پاسخ دادند: اي خديجه! چون تو در ...

ولادت حضرت زهرا (س) چگونه بوده است؟

حضرت خديجه عليها السلام به زنان قريش و بني هاشم پيغام داد كه زمان وضع حمل من نزديك است، مرا در اين امر ياري نماييد، ولي آنان پاسخ دادند: اي خديجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپيچي نمودي، و محمد يتيم را به همسري برگزيدي، ما نيز تو را ياري نمي كنيم. خديجه از اين جواب سخت غمگين و ناراحت شد، در اين هنگام چهار زن، همانند زنان بني هاشم وارد شدند، در حالي كه خديجه از ديدن آنان هراسان شده بود، يكي از آن چهار زن به خديجه گفت: غمگين مباش، پروردگارت ما را براي ياري تو فرستاده است. ما خواهران و ياوران تو هستيم. من "ساره " هستم، اين "آسيه دختر مزاحم " رفيق بهشتي تو است و اين هم "مريم دختر عمران " است و اين يكي "كلثوم خواهر موسي بن عمران " است، خدا ما را براي كمك به تو فرستاده است تا ياور و پرستار تو باشيم.

يك نفر از آن چهار زن در سمت راست خديجه، دومي در طرف چپ او، سومي در پيش رويش، و چهارمي در پشت سر او نشستند و فاطمه پاك و پاكيزه تولد يافت.

پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العين، كه در دست هر يك ظرفي بهشتي پر از آب كوثر و يك طشت بهشتي بود وارد شدند و حضرت فاطمه را با آب كوثر شستشو دادند و سپس در ميان پارچه اي كه از شير سفيدتر، و از مشك و عنبر خوشبوتر بود پيچيدند. (1)" حضرت فاطمه(س) پس از تولد بر تك تك ايشان سلام نمودند. (2)

جهت آشنايي بيشتر با حوادث و جريانات هنگام تولد حضرت فاطمه(س) به مقاله: گوشه اي از كرامات حضرت زهرا عليها السلام، نوشته: سيد جواد حسيني، مجله: مبلغان-شهريور 1381، شماره32مراجعه فرماييد.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي‏، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر: اسلاميه‏، ج 16، ص 80 و ج 43، ص 2- 4؛ امالي صدوق، ص 475 - 476؛ و ر.ك: مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 304.

2. بحار الانوار، (پيشين)، ج 26، ص 117 - 132.

در چه منابع اي ذكر شده است؟
در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي ...

اينكه گفته مي شود بعد از رحلت حضرت رسول (ص) فاطمه زهرا(س)چهل شبانه روز در خانه اصحاب را مي زد از آنها درباره غدير سوال و طلب استمداد و شهادت مي كرد در چه منابع اي ذكر شده است؟

در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه اي درنگ نكرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.

امام علي - طبق گفته "ابن قتيبه دينوري" - شبها حضرت فاطمه را سوار بر چارپايي ميكرد و در مجالس انصار ميگردانيد. فاطمه(س) از آنها ميخواست از امام علي پشتيباني كنند، آنان در پاسخ ميگفتند:

اي دختر رسول خدا ! بيعت ما با ابوبكر انجام شده و كار از كار گذشته است. نميتوانيم نقض بيعت كنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبكر به سوي ما ميآمد، به او مراجعه كرده و رهبري او را مي پذيرفتيم. (1)

پينوشت:

1. ابن قتيبة الدينوري، ابومحمد عبداللّه بن مسلم، الامامة والسياسة، تحقيق الشيري، چاپ: اول، سال چاپ: 1413 - 1371 ش، انتشارات شريف الرضي، ج1، ص29.

آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟
هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و ...

اگر بخواهيم حجابي كه اسلام خواسته را رعايت كنيم بايد دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار و خانه اقوام نرويم چون نه زن بايد مرد نامحرم را ببيند ونه مرد زن نامحرم را. آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟

 جهت روشن شدن حقيقت، پاسخ تان در قالب چند نكته بيان مي شود.

نكته اول: هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و سعادت و خوشبختي انسان است. زيرا بر اساس احكام و قوانين اسلام حضور زن در دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار، عرصه فعاليت هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي و تجاري مشكلي ندارد. مشكل در كيفيت حضور زنان يا مردان در اين عرصه ها و ميادين است.

بر اساس ديدگاه فقهاء و كارشناسان دين اسلام آنچه بر زن واجب و لازم است، پوشش بدن از نامحرم است، خواه با چادر باشد يا با مانتو و. . . ، اما به طور طبيعي چادر بهتر مي تواند پوشش بدن را حفظ كند و از اين جهت چادر حجاب برتر است.

قرآن مجيد خطاب به پيامبرش فرمود:"به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه: خويشتن را با "جلباب" بپوشند كه اين كار براي اين كه به عفت و پاكدامني شناخته ‏شوند و از تعرض(بيمار دل ها) محفوظ بمانند، براي آنان بهتر است". (1)

منظور از جلباب با توجه به كتب لغت و گفتار مفسّران شيعه مانند علامه طباطبايي(2) و فيض كاشاني(3) و گفتار مفسران اهل سنّت مانند قرطبي(4) " چادر و پوششي همانند چادر است... " بر اين اساس مي‏توان گفت: قرآن از چادر يا چيزي مانند آن كه تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است.

درباره پوشش حضرت فاطمه عليها السلام هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد يا عرصه فعاليت سياسي يا حضور در جبهه هاي جنگ و يا براي دفاع از فدك و عرصه فعاليت اقتصادي، همين پوشش نقل شده است. چنان كه آمده است حضرت فاطمه سلام الله عليها مقنعه خويش را بر سر و جلباب بر تن كردند؛(5) يعني پوششي كه تمام تن را فرا مي‏گرفته است.

بنا بر اين اسلام به حضور زنان در جامعه و انتخاب مشاغل با رعايت حجاب و عفاف مخالف نيست. اسلام حق شغل و مانند آن را براي زنان به رسميت شناخته است و در تمامي اين شئون، حقوق زن مورد تأييد و تأكيد اسلام است. ‏ از اين رو است كه در زمان پيامبر(ص) نيز زنان در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي در جنگ‏ها نيز شركت مي‏جستند. و همانند مردان با پيامبر(ص) بيعت مي نمودند و پيمان و ميثاق مي بستند.

اگر به تاريخ اسلام نگاه كنيد مي بينيد كه تاريخ اسلام تاريخ مردان و زنان است. مورخان از هر دو گروه به عنوان ياران و صحابه و راويان حديث از پيغمبر(ص) ياد كرده اند. ابن طيفور بغدادي كه در حدود سال 250 هجري يعني در زمان امام حسن عسكري عليه السلام مي زيسته كتابي دارد به نام "بلاغات النساء" در اين كتاب سخنراني ها و خطابه هاي بليغي كه توسط زنان صدر اسلام ايراد شده آمده است. از جمله خطبه ها و سخنراني هاي حضرت زينب در مسجد جامع دمشق سوريه و در مجلس ابن زياد در كوفه و سخنراني هاي متعدد حضرت زهرا عليها السلام در اوايل خلافت ابوبكر در دفاع از امامت و ولايت امير المؤمنين (ع) و باز پس گيري فدك و غير آن. چنان كه در خصوص زناني كه به عنوان مدرسان احكام فقهي و مفسران قرآن و راويان حديث از پيامبر اكرم و ائمه اطهار (ع) نيز كتاب هاي مستقلي نوشته شده است. در ضريح جديدي كه براي حضرت معصومه ساخته اند، روايتي را انتخاب كرده و نوشته اند، كه راويان و سلسله اسناد كه حدود چهل نفرند، همه زن هستند، و اسم همه آن ها نيز فاطمه است.

آيا همه اين ها نشان دهنده حضور زنان با حفظ حجاب و عفت در عر صه هاي مختلف علم و فرهنگ سياست و اجتماع نيست؟

پي نوشت‏ها:

1. احزاب (33) آيه 59.

2. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 16، ص 361، انتشارات جامعه مدرسين، قم: 1417ق.

3. فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، انتشارات الصدر، تهران: 1415ق.

4. قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 156، انتشارات ناصر خسرو، تهران: 1364ش.

5. طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98، نشر مرتضي، مشهد: 1403ق.

چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟
اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

 از حضرت زهرا(س) آمده است:" نزديك ترين حالات زن به خدا آنست كه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نشود. " و يا" بهترين چيز براي زن آنست كه مردي او را نبيند و او هم مردي را نبيند. " با توجه به اينكه امروزه زنان زيادي از كشور خودمان در بيرون از منزل فعاليت دارند، چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟

خاتم پيامبران(ص)، روزي در جمع مسلمانان سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [بسياري از حاضران جواب‏هايي دادند كه مورد تأييد قرار نگرفت تا اينكه‏] حضرت زهرا(س) فرمودند: بهترين چيز براي زنان آن است كه مردي را نبينند و مردي هم آنان را نبيند.

جواب صحيح فاطمه زهرا(س) پس از ناتواني حاضران، چنان پيامبر را به وجد آورد كه فرمود: فاطمه پاره تن من است. (1)

در مورد اين روايت توضيحاتي لازم است:

اول: اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

علامه مجلسي علاوه بر نقل فوق از مصباح‏الانوار، اين حديث را به شرح زير از كشف‏الغمه اربلي به نقل از اخبار فاطمه(س) از ابن‏بابويه به طور مرسل نقل كرده است: امام علي(ع) فرمود: روزي در محضر رسول خدا بوديم و حضرت از ما سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [جواب‏هاي ما مورد قبول واقع نشد ]و از دادن جواب [صحيح ]عاجز شديم. جمع متفرق شد [بدون اينكه جواب روشن گردد ]و من به خانه آمدم و جريان را به فاطمه(س) خبر دادم. ايشان فرمود: "خير للنساء ان لا يَرين الرجالَ و لا يراهنّ الرجالُ"؛ با شنيدن اين جواب به محضر رسول خدا بازگشتم و جواب را به سمع حضرتش رساندم.

حضرت فرمود: تو در جمع و نزد من كه بودي، جواب را نمي‏دانستي، چه كسي تو را از جواب آگاه كرد؟ گفتم: فاطمه. حضرت متعجب و شادمان فرمود: فاطمه پاره تن من است. (2)

دوم: اين روايت از هيچ حكم الزامي بر فعل يا ترك خبر نمي‏دهد، بلكه ناظر به فضيلتي استحبابي است. فقيهان شيعه چون معتقد به آسان‏گيري در دلايل مستحبات هستند، از نقّادي آن چشم پوشيده‏اند.

سوم: به نظر مي‏رسد اين حديث پيام متعالي، صحيح و بلندي دارد كه حفظ حريم و دوري از اختلاط و روابط فساد زاست. اين پيام در احاديث فراوان ديگري تكرار شده است. خلاصه اينكه، سخن مذكور از چنان جلا و درخششي برخوردار است كه به صادر شدن آن از زهراي مرضيه(س) اطمينان مي‏بخشد.

چهارم: خيريت و افضليت مطرح شده در اين حديث، نسبي و غالبي است، يعني در غالب اوقات و در بيش تر برخوردها و فعاليت‏ها بهتر است زن طوري رفتار و عمل كند كه با مردي مواجه نشود. مردي هم با او مواجه نگردد. در بسياري از حيطه‏هاي اجتماعي، آموزشي، خدماتي، سياسي و اداري، زن مي‏تواند و شايسته است از اختلاط، هم‏نشيني و گفتگوهاي صميمي با مردان خودداري ورزد. از اين موارد غير ضروري، فسادخيز و فتنه‏ انگيز اجتناب ورزد. اما مواردي هست كه مواجه شدن زن با مرد و سخن گفتن و. . . لازم و ضروري است مانند ميدان كسب علم زنان از مرداني كه هم‏رتبه علمي آنان در بين زنان يافت نمي‏شود و برعكس، يا مواجه شدن براي امر به معروف، نهي از منكر، سفارش به حق و صبر و. . . ترك چنين مواردي نه تنها خيريت و افضليت ندارد، بلكه مذموم است و از شمول حديث خارج مي‏باشد.

كسب علم در اين سطح و يا امر به معروف و نهي از منكر در آن مرتبه، از قدرت و توان همه زنان بلكه مردان خارج است [و قدرت هم شرط وجوب مي‏باشد]. فقط بعضي زنان هستند كه به اين درجه از شاگردي يا استادي مي‏رسند و يا داراي قدرت امر به معروف و نهي از منكر هستند. براي اين تعداد كم، چون انجام وظيفه ملازم با مواجه شدن با مردان بيگانه و در منظر آنان واقع شدن است. ديدن و ديده شدن عيب نيست و ترك آن فضيلت نمي‏باشد. فضيلت براي اين عده حضور در اجتماع و مواجه با آن مردان براي افاده و استفاده يا امر به معروف و نهي از منكر است.

سخن حضرت زهرا(س) در مورد فضيلت خودداري زن از ديدن مردان و ديده شدن توسط آنان ناظر به ديدن و ديده شدن غالب افراد است كه ديدارها و ملاقات‏هاي شان با شائبه‏هاي گناه و فساد همراه است. بهتر آن است كه حتي‏الامكان از اين ملاقات‏ها و نشست و برخاست‏ها و گفتگوها احتراز شود؛ اما اگر زناني محترمانه و با حرمت و كرامت در اجتماعي ظاهر شوند و به انجام اعمال صالح و مفيد اجتماعي بپردازند، گرچه لازمه چنين حضوري ديدن و ديده شدن توسط مردان بيگانه است، اما حضور بهتر از خودداري از آن است.

زنان پيامبر(ص) با مردان ديگر مواجه مي‏شدند. قرآن آنان را نهي نكرد بلكه آداب و رفتار محترمانه را به آنان آموخت. آنان را از برج‏گونه ظاهر شدن و به ناز و كرشمه سخن گفتن نهي كرد. نه از مطلق خارج شدن از خانه و سخن گفتن با مرد نامحرم.

صحابه بزرگواري همچون سلمان فارسي، ابوذر غفاري و جابر بن‏عبداللَّه انصاري خدمت حضرت زهرا(س) مي‏رسيدند. از ايشان علم مي‏آموختند حتي سلمان در كارهاي منزل به حضرت ياري مي‏رساند.

با توجه به مجموع ادله و روايات و سنت و سيره معصومان به خصوص سيره خود حضرت زهرا(س)، اسلام دعوت‏كننده به رعايت حريم و عفت و حيا در اجتماع توسط عموم و به خصوص زنان است. حضور عفيفانه و محترمانه زن را بر پرده‏نشيني و عزلت‏گزيني زن ترجيح مي‏دهد. زن و مرد را در برابر خدا، خود و اجتماع مسئول دانسته، به كسب علم و كمال و تعالي اجتماعي فرا خوانده است. اين هدف و غايت جز با حضور صحيح، محترمانه، عفيفانه و حريم‏دار زنان محقق نمي‏شود.

پنجم: نكته تربيتي اين حديث از اهميت بسزايي به خصوص براي امروز جامعه اسلامي برخوردار است. حضرت مي‏خواهد به اين نكته توجه دهد كه نشست و برخاست‏هاي غير ضروري و هوس‏آميز، سخن گفتن و خوش و بش‏هاي بي‏حساب و غلط در بين زنان و مردان، اجتماع را فاسد مي‏كند. پرهيز از آن لازم و ضروري است. چون در غالب اين نشست و برخاست‏ها و خوش و بش‏ها زمام امر به دست زن است و مرد طالب و خواستار است كه از ايجاد آن ابتدائاً ناتوان مي‏باشد، پس بايد زنان را نسبت به آن هشدار داد. آنان را آگاه ساخت كه بهترين چيز براي آنان احتراز از اين گونه امور مي‏باشد.

كلام زهراي اطهر(س) رهنمون به سوي عفت و حيا و پوشش است. اگر زنان از اختلاط هاي بيجا و غير ضروري و فسادانگيز با مردان بپرهيزند و به آنان هم اجازه چنين اختلاط هايي را ندهند، اگر در محيط كار بنا را بر رعايت حريم عفت، پوشيدگي، حيا و پاك دامني بگذارند و روابط را بر مبناي انجام وظيفه ديني و انساني و اجتماعي قرار دهند و جز در حد لازم و مفيد و صحيح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهي از منكر، سفارش به حق و صبر، همياري و همكاري در انجام عمل صالح و سبقت‏جويي به سوي رضاي خدا چارچوب ارتباط هاي اجتماعي مردان و زنان باشد، حضور اجتماعي زن، عمل صالح و انسان‏ساز خواهد بود. در غير اين صورت، حضورش جز وزر و وبال خود و اجتماع نيست و عواقب ناگواري به دنبال خواهد داشت.

پي‏نوشت ها:

1. بحارالانوار ج‏100، ص‏238 به نقل از مصباح‏الانوار.

2. همان، ج‏43، ص‏54 به نقل از كشف‏الغمه.

صفحه‌ها