بخشش

آیا اموات می‌توانند در حق خودشان دعا کنند؟
با مراجعه به قرآن و روايات معصومين اجمالاً وجود دعا و درخواست از مقام ربوبي براي اموات در برزخ و آخرت از طرف مؤمنین و تبهكاران وجود دارد؛ اما در خصوص بخشش ...

آیا اموات می‌توانند در حق خودشان دعا کنند مثلاً از خداوند طلب بخشش نمایند؟

پاسخ:

با مراجعه به قرآن و روايات معصومين اجمالاً وجود دعا و درخواست از مقام ربوبي براي اموات در برزخ و آخرت از طرف مؤمنین و تبهكاران وجود دارد؛ اما در خصوص بخشش گناه و يا نجات از عذاب فقط از طرف تبهكاران بیان‌شده كه آن‌هم نه‌تنها موردتوجه پروردگار قرار نمی‌گیرد. بلكه در بعضي موارد هم مورد توبيخ واقع می‌شود.
1-دعاي مؤمنین و کفار در برزخ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيْنَ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ فِي حُجُرَاتٍ فِي الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَتَزَاوَرُونَ فِيهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمْ لَنَا السَّاعَةَ لِتُنْجِزَ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا قَالَ قُلْتُ فَأَيْنَ أَرْوَاحُ الْكُفَّارِ فَقَالَ فِي حُجُرَاتِ النَّارِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَتَزَاوَرُونَ فِيهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا لَا تُقِمْ لَنَا السَّاعَةَ لِتُنْجِزَ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا (1)راوي گويد از محضر امام صادق (ع) پرسيد ارواح مؤمنین كجا هستند؟ امام فرمودند: در حجره‌هایی از بهشت (برزخي) از غذاهاي بهشتي می‌خورند و از شراب‌های بهشتي می‌نوشند و همديگر را زيارت مي كنند و این‌چنین می‌گویند: خدايا زمان قيامت را برسان تا آن وعده‌هایی كه به ما دادي به ما برسد. پرسيدم ارواح كفار كجا هستند؟ امام فرمودند: آن‌ها نيز در حجره‌هایی از آتش گرفتار غذا و نوشیدنی‌های جهنمي هستند و اين دعا رادارند خدايا قيامت را نرسان تا آن وعده‌هایی كه به ما داده‌ای به ما برسد.
در قرآن خبر می‌دهد از حال كفار و تبهكاران كه هنگام مرگ درخواستي از خدا دارند كه موردتوجه قرار نمی‌گیرد.«حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ لَعَلىّ‏ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كلاََّ إِنَّهَا كلَِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (2)(آن‌ها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند): چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!
2-دعاي مؤمنین در آخرت:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (3)(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدی‌هایتان را از شما بزدايد و شمارا به باغ‌هایی كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند: نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان، روان است. مى‏گويند: پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى، كه تو بر هر چيز توانايى).
3- دعاي كفار و تبهکاران در آخرت:
وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (4) (كاش (حال آن‌ها را) هنگامی‌که در برابر آتش (دوزخ) ايستاده‏اند، ببينى! مى‏گويند: ای‌کاش (بار ديگر، به دنيا) بازگردانده مى‏شديم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‏كرديم و از مؤمنان مى‏بوديم!
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (5)پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب)!
با توجه به اين بخش از دعاهاي مؤمنین و تبهكاران اجمالاً اصل دعا و درخواست در برزخ و آخرت وجود دارد؛ اما در خصوص طلب بخشش از ناحيه خود اموات مطلب روشني در متون ديني نيافتيم. اگرچه طلب بخشش و يا ترفيع درجه براي مؤمنی كه قابليت دريافت رحمت خاصه الهي را دارد از طريق شفاعت امکان‌پذیر است و نصيبي به او می‌رسد؛ اما اينكه مستقیماً خود ميت بتواند از طريق دعا بهره‌ای ببرد به‌صراحت معلوم نيست.
پی‌نوشت‌ها:
1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 6، ص 234.
2. مؤمنون (23)، آيه (99-100(.
3. تحريم (66)، آيه (8(.
4. انعام (6)، آيه (27(.
5. مؤمنون (23) آيه (107(.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟
امام صادق عليه السّلام در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟

پاداش و مجازات در آخرت معيار و ملاك خاص خود را دارد كه در قرآن و روايات معصومين (ع) بدان پرداخته‌شده است كه در يك جمله كوتاه می‌شود به ايمان و عمل صالح اشاره كرد. اگر كسي ايمان به خدا و روز جزاء نداشته باشد در آخرت هيچ بهره‌ای ندارد. البته اگر عمل خيري و یا خدمتي به بشريت كرده باشد بدون توقع از كسي خداوند پاداش او را به‌گونه‌ای در همين دنيا می‌دهد (1)؛ اما براي انسان مؤمن كه اهل عمل نيز هست در آخرت بهره‌های فراواني وجود دارد. حال اگر همين مؤمن در دنيا گرفتار بلا و يا مصيبتي و يا بيماري سختي بوده كه با صبر و بردباري عمر خود را گذرانده، قطعاً در آخرت در سايه صبر بر همين بلا خداوند به او پاداش ويژه عنايت می‌کند. چنانچه در روايت داريم كه. امام صادق (ع)(در توجيه نقصهاي بدني مانند نابينايي و ناشنوايي) تأكيد ميفرمايند كه: خداوند در آخرت به چنين اشخاصي در صورت بردباري و صبر، چنان پاداش اعطا ميكند كه اگر ميان بازگشت به دنيا و تحمل دوباره همين مصائب و باقي ماندن در آخرت مخير باشند، بازگشت به بلايا را انتخاب می‌کنند تا اجرشان افزوده گردد. (2) امام صادق عليه السّلام  در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.(3) بنابر این روایت کسی که به سبب بیماری در دنیا آزموده شود  گناهانش بخشیده شده در نتیجه در آخرت در جایگاه رفیعی قرار خواهد گرفت.

 

پی‌نوشت ها:

1. ناصر مكارم شيرازي. یک‌صد و هشتاد پرسش و پاسخ، دار الكتب الإسلامية ص: 370-371.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج 3، ص 71.

3. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ،الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 255، دار الكتب الإسلامية

، تهران.

آيه خاصي درباره تعبير مذكور سراغ نداريم

آيه خاصي درباره تعبير مذكور سراغ نداريم . ممكن است اين تعبير مربوط به داستان قارون و نحوه هلاكت وي باشد كه در برخي تفاسير نقل شده است چنان كه در تفسير قمي (1) و تفسير الدر المنثور (2) داستان هايي درباره نحوه به هلاكت رسيدن قارون بيان شده و در آن ها آمده كه قارون هنگام هلاكت از حضرت موسي طلب نجات نمود . حضرت موسي إجابت ننمود . خداوند متعال خطاب به حضرت موسي فرمود كه اگر قارون مرا صدا مي زد ، او را إجابت مي كردم.

در هر دو جا  اين داستان ،از معصومين (عليهم السلام) نقل نشده است، گذشته از اينكه برخي از مطالبي كه در اين داستان آمده ، با مقام نبوت و عصمت حضرت موسي (ع)  مغايرت دارد . چندان قابل پذيرش و استناد نيست.

پي نوشت ها:

1. ‏ علي بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، قم، دارالكتاب، 1367ش، ج‏2، ص 144.

2.  جلال الدين سيوطي، الدر المنثور، قم، كتابخانه آية الله مرعشي نجفي، 1404ق، ج‏5، ص 136.

 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام 1- آن آیه ای از قرآن که خداوند به پیامبرش (ص) می فرماید ما گناهان گذشته و حال تو را بخشیدیم کدام آیه و کدام سوره است؟ وضمنا این آیه عصمت پیامبر را زیر سوال نمی برد؟ 2- آیا پیامبر در دوران نوجوانی و قبل از بعثت گناهی مرتکب نشدند؟ آیا قصد انجام گناهی هم نکردند؟

3- آن داستانی هم که در مورد حضرت موسی (ع) نقل می کنند که با مشتی محکم به یکی از مزدوران فرعون می زند واو را می کشد و بعدا از بابت این گناه توبه می کند نیز عصمت ایشان را خدشه دار نمی کند؟ 4- حضرت ابراهیم(ع) نیز زمانی که بت بزرگ را شکستند تبر را بر روی آن گذاشتند و به دروغ گفتند بت بزرگ بقیه بت ها را شکسته. این جا چطور؟ عصمت ایشان خدشه دار نمی شود؟

پرسش:
1- آن آيه اي از قرآن كه خداوند به پيامبرش (ص) مي فرمايد ما گناهان گذشته و حال تو را بخشيديم كدام آيه و كدام سوره است؟ و ضمنا اين آيه عصمت پيامبر را زير سوال نمي برد؟
2- آيا پيامبر در دوران نوجواني و قبل از بعثت گناهي مرتكب نشدند؟ آيا قصد انجام گناهي هم نكردند؟

پاسخ:
اين آيه در سوره فتح قرار دارد: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيما؛ تا خداوند گناهان گذشته و آينده‏ اى را كه به تو نسبت مى‏ دادند ببخشد (و حقّانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد.»(1)
اما در مورد منافات يا عدم منافات داشتن اين آيه با عصمت پيامبر، پاسخهاي متنوعي از سوي دانشمندان علوم اسلامي ارائه شده است ولي دقيق‌ترين تفسير از سوي مفسر حكيم علامه طباطبايي ارائه شده، ايشان پس از اشاره به نظرات ساير مفسرين و نقد آن ها گفته است:
مراد از كلمه ذنب در آيه، گناه به معناي معروف كلمه يعني مخالفت تكليف مولوي الهي نيست، نيز مراد از كلمه مغفرت معناي معروف آن كه عبارت است از ترك عذاب در مقابل مخالفت نامبرده نيست. چون كلمه «ذنب» در لغت آن طور كه از موارد استعمال آن استفاده مي‌شود، عبارت است از عملي كه آثار و تبعات سختي و ناگواري دارد. مغفرت نيز در لغت عبارت است از پرده افكندن روي چيزي.
با توجه به معناي لغوي واژه‌گان ذنب و مغفرت بايد گفت: قيام رسول خدا به دعوت مردم و نهضت او بر ضد كفر و بت‌پرستي، از قبل از هجرت و ادامه‌اش تا بعد از آن، و جنگ‌هايي كه بعد از هجرت با كفار مشرك به راه انداخت، كاري بود كه پيامد و آثار سخت و ناخوشايند براي او داشت، چون آن كارها حادثه آفرين و مساله‌ساز بود. معلوم است كفار تا زماني كه داراي قدرت و شوكت بودند، هرگز از او نمي‌گذشتند. از كارهاي پيامبر بر ضد‌شان چشم‌پوشي نمي‌كردند. از هر گونه اذيت و آزار او كوتاهي نمي‌نمودند. پيوسته در صدد انتقام و نابودي پيامبر (ص) بودند، اما خداي متعال با فتح مكه يا صلح حديبيه كه منجر به فتح مكه شد، نيرو و شوكت كفار مشرك قريش را از آنان گرفت. در نتيجه گناهاني كه پيامبر (ص) در نظر مشركان داشت، پوشانده شد. حضرت از شر آن ها امين گرديد، بنابراين مراد از ذنب پيامدهاي سخت و خطرناكي است كه دعوت پيامبر از ناحيه كفار و مشركان به وجود آورده بود. مشركان به دليل كارهاي پيامبر او را مستحق كيفر و عقوبت مي ديدند، ولي با فتح مكه همه تصورات كفار و مشركان نسبت به پيامبر از بين رفت. پندارهاي آنان نسبت به پيامبر عملي نشد. اما گناهان آينده‌اش عبارت است از خون‌هايي كه بعد از هجرت از سران قريش ريخت. مغفرت نسبت به آن گناهان عبارت است از پوشانيدن آن ها و ابطال عقوبت‌هايي كه به دنبال داشت و آن به اين بود كه شوكت و قدرت قريش را از آنان گرفت. (2)
حاجي هنگام طواف دور كعبه خدا را سپاس مي‌گذارد كه تمام خطرها و رنج‌ها و تهديدهايي را كه از سوي كفار و مشركان بر ضد پيامبر (ص) بود، از ميان برداشت. نقشه‌هايي كه كفار براي كيفر پيامبر كشيده بودند، نقش بر آب نمود. آن ها نتوانستند آنچه را به عنوان گناه براي پيامبر مي‌پنداشتند و كيفر و عقوبت براي او در نظر گرفته بودند، عملي سازند.
پس مراد از گناه، گناه در برابر خدا نيست، بلكه گناهي است كه كفار درباره حضرت مي‌پنداشته‌اند. در نتيجه آن دعا هرگز با عصمت پيامبر تعارض ندارد. او از هر گونه خطا و اشتباه و گناه معصوم و منزه بوده است.
اما در مورد سوال دوم؛ مى دانيم كه هدف عمومى بعثت پيامبران، تربيت مردم است؛ چنان كه قرآن كريم درباره رسول خدا(ص) مى فرمايد:
«هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامّيّينَ رَسولا مِنهُم يَتلوا عَلَيهِم ءايـتِهِ ويُزَكّيهِم ويُعَلِّمُهُمُ الكِتـبَ والحِكمَةَ (3)؛ او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آن ها مى خواند و آن ها را تزكيه مى كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مى آموزد.» يكى از شرايط تعليم و تربيت افراد اين است كه شخص مورد تربيت، به درستى گفتار مربى خود ايمان داشته باشد. اين زمانى خواهد بود كه گفتار و رفتار مربى با هم هماهنگ باشد و او بر خلاف آن چه مى گويد، عمل نكند.
از اين رو لازم است كه پيامبران ـ اين مربيان جامعه انسانى ـ از عصمت برخوردار باشند و هيچ گاه رفتار ناشايستى انجام ندهند. البتّه آنان پيش از دوران پيامبرى نيز بايد معصوم باشند؛ زيرا اگر پيامبرى سوابق خوبى نداشته باشد، گر چه الان انسان كاملى باشد؛ گفتارش در مردم تأثير نخواهد داشت. پس لازم است كه پيامبران از هر گونه گناهى ـ حتّى پيش از دوران پيامبر خود ـ مبّرا و معصوم باشند تا بتوانند با ارائه شخصيتى خالى از هر گونه سوء سابقه و ارائه الگويى تمام عيار، به تربيت مردم بپردازند. اگر مقام عصمت در همه حال براي ايشان ثابت شد، بايد گفت كه مقام عصمت به گونه اي تعريف شده كه معصوم حتي فكر و قصد انجام گناه را هم نمي كند و از اين مقوله نيز فارغ است.

پي‌نوشت‌ها:
1. فتح (47) آيه2.
2. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، با ترجمه موسوي همداني، نشر جامعه مدرسين، قم، بي‌تا، ج 18، ص 381 و 382.
3. جمعه(62) آيه2.
---------------------------

پرسش:
3- آن داستاني هم كه در مورد حضرت موسي (ع) نقل مي كنند كه با مشتي محكم به يكي از مزدوران فرعون مي زند و او را مي كشد و بعدا از بابت اين گناه توبه مي كند نيز عصمت ايشان را خدشه دار نمي كند؟
4- حضرت ابراهيم(ع) نيز زماني كه بت بزرگ را شكستند تبر را بر روي آن گذاشتند و به دروغ گفتند بت بزرگ بقيه بت ها را شكسته. اين جا چطور؟ عصمت ايشان خدشه دار نمي شود؟
پاسخ:
در خصوص داستان كشتن مرد قِبطي و منافات آن با عصمت انبيا بايد ديد كه كدام بخش از داستان ممكن است با عصمت حضرت موسي(ع) منافات داشته باشد؛ اگر مشكل از ناحيه كشتن مرد قبطي باشد كه به نظر نمي رسد عمل حضرت موسي شيطاني و گناه باشد، زيرا قتل يك انسان تنها در صورتي كه خون او محترم باشد، ناشايست است. كافري كه در مقام جنگ و مخاصمه با مومنان درآمده باشد، خونش محترم نيست و كشتن او گناه محسوب نمي شود.
به علاوه در قرآن از پيشينه آن مرد و وضعيتش سخني به ميان نيامده؛ چه بسا از قبطيان جاني بوده كه خون بسياري از مومنان بر گردنش بوده، كشتن او جزا و تقاص جنايات گذشته اش محسوب مي شده؛ چنان كه بسياري از قبطيان چنين وضعيتي داشتند، يعني كودكان بسياري از سبطيان و بني اسرائيل را ظالمانه مي كشتند. پس كشتن او گناه نيست. مگر آن كه محترم الدم بودن آن مرد ثابت شود و اصل در كفار حربي اين نيست.
به علاوه وقتي فردي ظالم منازعه اي را ايجاد مي نمايد، همه تبعات منفي نزاع متوجه اوست. چه بسا اگر در اين ميان از نظر جسمي و مالي و حتي جاني صدمه ببيند، خود او محكوم است، نه ديگري. به علاوه كه حضرت موسي نه به خاطر كشتن او كه براي كمك به يك مظلوم اقدام به دخالت نمود كه وظيفه طبيعي هر انساني در اين موقعيت است و در نتيجه قتل او عمدي نبود.(1)
در مورد حضرت ابراهيم هم بايد گفت؛ ايشان با اين پاسخى كه به آن ها داد، هم تأييدى براى گفته هاى قبلى خود آورد و كه مى خواست به آن ها بفهماند مگر من به شما نگفتم كه اين بت ها قادر به دفع زيان از خود نبوده و حتى سخن گفتن هم نمى توانند، و هم شالوده اى براى استدلال بعدى خود ريخت كه آن ها را به باد ملامت گرفته و فرمود: آيا جز خدا چيزهايى ار مى پرستيد كه به هيچ وجه سود و زيانى براى شما ندارند... و هم اين كه برخلاف آن چه بسيارى از اهل سنت پنداشته اند، مرتكب خلاف و دروغ گويى هم نشد.
امام صادق (ع ) در حديثى كه على بن ابراهيم و ديگران نقل كرده اند، فرمود: به خدا سوگند نه بت ها اين كار را كرده بودند و نه ابراهيم دروغ گفت. وقتى از آن حضرت پرسيدند كه پس چگونه بود؟ در جواب فرمود: ابراهيم گفت كه بزرگشان كرده، اگر سخن مى گويند و اگر سخن نمى گويند بزرگشان اين كار را نكرده است. به هرحال ابراهيم با اين جواب مى خواست آن ها را به اشتباه چندين ساله و بدبختى هايى كه قرن ها از راه بت پرستى گريبان گيرشان شده بود واقف سازد. همين كار را هم كرد، زيرا خداى تعالى نقل مى كند كه پس از اين پاسخ به فكر فرو رفته و به درون خويش مراجعه كردند و گفتند: به راستى كه شما (در مورد پرستش بتان) ستم گردانيد، سپس سر به زير (به ابراهيم گفتند) تو خود مى دانى كه اينان سخن نمى گويند. ابراهيم كه گويا منتظر اين حرف بود و آن سخن را به آن صورت گفته بود تا چنين اقرارى از آن ها بگيرد، بالحنى كوبنده و سرزنش آميز به ايشان گفت: پس چرا غير از خدا چيزى را پرستش مى كنيد كه به هيچ وجه سود وزيانى براى شما ندارد، اف بر شما و اين بتانى كه بجز خدا مى پرستيد آيا تعقل نمى كنيد!(2)منطق ابراهيم به قدرى قوى و كوبنده بود كه مجال پاسخ را از مردم گرفت و ديگر جاى سخنى براى آن ها باقى نگذاشت و همه را در حيرت فرو برده و مجبور به سكوت و عجز كرد.(3)

پي نوشت ها:
1. طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمه تفسير الميزان‏، ترجمه موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين، قم‏، 1374 ش، ج 16، ص23.
2. انبياء(21)آيات 66 و 67.
3. مكارم شيرا زي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش، ج13، ص438.

موفق و موید باشید

با توجه به تقویت واهمیت وحدت در بین مسلمانان چرا در سالگرد واقعه عاشورا بجای برجسته نمودن نهضت حق طلبانه امام حسین در منابر و دسته جات اختلافات آباء و اجداد فردی نمود بیشتری دارد و بیشتر بر فرم نمایشی این نهضت تمرکز دارید؟ چون یک واقعه حتی بطور مثال فرض کنید از دست دادن فردی از اقوام به علت قتل را زیادی در سالگرد آن فرد دائماً یادآوری کنید کینه بین خانواده قاتل و مقتول هر سال شدیدتر می شود. پس بخشش اسلام کجاست؟ مگر نه اینکه دائماً بر بخشش برادران و دیگران در اسلام تأکید شده، پس چرا این عمل در تاسوعا و عاشورا هر ساله انجام نمی شود و فقط کینه بین حکومت های اسلامی دائما به مردم یادآوری می شود تا تخم جاهلیت برکنده نشود؟

پاسخ:
این گونه نیست که در سالگرد عاشورا -در همه منابر- سخن از مسایل اختلافی باشد تا با وحدت جهان اسلام منافات داشته باشد، بلکه در این ایام، به موضوعات اسلامی و همه ابعاد زندگی امام حسین (علیه السلام)، مانند عفو، فداکاری، دین مداری، عزت مندی و ظلم ستیزی حضرت پرداخته می شود، که این ها عوامل وحدت اسلامی و استقلال جهان اسلام هستند. از سوی دیگر در ایام عاشورا ازعلل و اهداف قیام امام حسین (ع) بحث می شود که این اهداف نیز مورد توجه همه مسلمانان می باشد. عامل اختلاف و کینه توزی نیستند. این اهداف عبارتند:
1. زنده كردن اسلام.
2. آگاه ساختن مسلمانان و افشاي ماهيت امويان.
3. احياي سنّت نبوي.
4. اصلاح جامعه و بيدار كردن امت.
5. از بين بردن سلطه استبدادي سلطه بني اميه.
6. آزادسازي اراده ملّت از محكوميت سلطه و زور.
7. حاكم ساختن حق و نيرو بخشدن به حق پرستان.
8. تأمين قسط و عدل اجتماعي و اجراي قانون شرع.
9. از بين بردن بدعت ها و كجروي ها.
10. تأسيس يك مكتب عالي تربيتي و شخصيت بخشيدن به جامعه.
11. زنده كردن سنّت مهمّ فراموش شدة امر به معروف و نهي از منكر.(1) .
سخن گفتن از جنایات امویان از جمله یزید به وحدت اسلامی لطمه نمی زند، زیرا یزید به خاطر جنایات، دین ستیزی و به شهادت رساندن امام حسین (ع) از چهره های منفور محسوب می شود. حتی برخی از عالمان اهل سنت لعن وی را جایز دانسته اند. (2)
ابن جوزی (م659ق) از دانشمندان اهل سنت برای کفر و جواز لعن یزید دلایل متعدد ارائه داده است (3). امام حسین (ع) نیز از یزید به عنوان انسان فاجر و فاسق و شرابخوار یاد نمود.(4) آیا سخن گفتن از چنین انسانی باز هم با وحدت و آموزه های آن منافات دارد؟
بحث در باره ابعاد قیام امام حسین (ع) سخن از کینه توزی از دو شخص، دو قوم و قبیله، و بحث از قاتل و مقتول نیست، بلکه سخن از دو فرهنگ و دو جریان حق و باطل و عدالت و ظلم است. سخن از خط امام حسین (ع) است که پرچمدار همه خوبی ها است. خط یزید که پرچمدار همه بدی ها است. در حادثه عاشورا سخن از امویان دین ستیز و ظالمان تاریخ و سخن از خاندان رسول خدا است که همیشه پرجمدار حفظ دین بودند.
همچنین سخن از عاشورا سخن از امر به معروف و نهی از منکر است که طبق آیات و روایات این امر وظیفه همگانی است. امام حسین یکی از اهداف قیام خود را حفظ اسلام و احیای سنت رسول خدا، اقامه حق و از بین بردن باطل و امر به معروف و نهی از منکر بیان نمود:
" الا ترون الی الحق لایعمل به والی الباطل لایتناهی عنه، ليرغب المؤمن فى لقاء الله، فانى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما (5) ... انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير لبسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب‏».
حضرت در نامه خود به بزرگان بصره نوشت:
...انا ادعوكم الى كتاب الله و سنة نبيه، فان‏ السنة قد اميتت و البدعة قد احييت فان تسمعوا قولى اهدكم سبيل الرشاد». همچنین امام در نامه‏ اى كه همراه مسلم بن عقيل به كوفيان نوشت، رسالت امامت را اين گونه ترسيم‏ فرمود:«...فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس‏ نفسه على ذات الله، و السلام‏».(6)
سخن از امر به معروف و مبارزه با رهبر ظالم و احیای سنت رسول خدا (ص) بحث از دو فرد یا دو قبیله است یا سخن از مصالح جامعه اسلامی است که همه مسلمانان دوست دارند این گونه مسایل بازگو شود؟ مهم تر از همه اینکه معصومین (ع) برای امام حسین (ع) عزاداری نمودند و در عزاداری ها همه ابعاد قیام امام مطرح می شد. امامان معصوم علی رغم این که در دوران امامت خویش در محدودیت های شدیدی به سر می بردند و حاکمان مستبد اموی و عباسی سایه شوم خود را بر شهرهای اسلامی گسترده بودند، ولی با اتخاذ صحیح ترین تصمیم ها و موضع گیری های مناسب و با استفاده از مؤثرترین شیوه ها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای ارزشمند آن به صورت شایسته پاسداری کنند و راه حماسه آفرینان کربلا را تداوم بخشند. این امر نشان می دهد که سخن گفتن از ابعاد قیام امام حسین مورد توجه معصومان بوده و منافی وحدت اسلامی نبوده است .
بله ما هم باور داریم که در ایام عاشورا سخن از عفو و گذشت هم باید باشد. اتفاقا در ایام عاشورا از عفو و گذشت هم سخن به میان می آید، یعنی سخنرانان و مداحان همان طور که مباحث مربوط به امام حسین و اسلام را مطرح می کنند، از عفو و گذشت هم سخن می گویند، ولی معنایش این نیست که از دیگر موضوعات نهضت امام حسین سخن به میان نیاید.
چنين تصوري كه زنده نگاه داشتن قيام امام حسين حس انتقامجويي را بين حاكمان و حتي انسان ها نسبت به دشمنان شان تقويت مي كند و اتحاد مسلمانان را تحت الشعاع قرار مي دهد، سخني ناصواب است.

پی نوشت ها:
1.جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 62، نشر معروف ،قم،1387 ش .
2. نگاهی نو به جریان عاشورا ، ص 241، بوستان کتاب ، 1388 .
3.همان ، ص243، به نقل ازتذکره الخواص ،ص 290-292 .
4.بحار الا نوار، ج44 ،ص325 .
5.همان، 387 .
6 .همان ،ص387 ؛فرهنگ عاشورا ، جواد محدثی ،ص62-63.

با سلام من گذشته بسيار بدي داشته ام گذشته اي كه پر از گناه بوده است. اما حالا به خود امده ام و توبه (البته به معناي واقعي آن) كرده ام. آيا با توبه من گناهان من بخشيده مي شوند؟ (گناهاني كه از نظر خودم قابل بخشش نيست) در ضمن هر وقت به گذشته خود فكر مي كنم احساس انساني كه خطاي بسيار بزرگي كرده وهر لحظه بايد منتظر تنبيه شدن را داشته باشد به من دست مي دهد. با تشكر از شما

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
راه توبه به روي همه گناهکاران، با هر گناه كوچك و بزرگي که دارند، باز است، زيرا خداوند غفور و رحيم است. همه گناهان حتي شرک و کفر و نفاق و ارتداد را مي­آمرزد. گناه هر چه بزرگ باشد، مطمئناً‌ به بزرگي و عظمت رحمت الهي نيست. اگر كسي پس از توبه، همچنان مأيوس و نااميد باشد، خدا را هنوز خوب نشناخته و رحمت و عظمت الهي را درك نكرده است.
توبه حقيقي نه تنها آثار وضعي و تکليفي گناه را محو مي­ کند و گناهکار را از گناهان پاک مي نمايد، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا مي سازد: «اِنّ الله يحبّ التوابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي دارد».
کسي که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي کند؛ همه گناهان کبيره و صغيره او را مي بخشد، چنان که پيامبر فرمود:«التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛(2) کسي که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را مي آمرزد و) همانند کسي مي شود که هيچ گناهي نکرده است».
خداوند به پيامبر فرمان داده: « به بندگان بگو، اي کساني که با گناه و معصيت بر خود اسراف و ظلم کرده­ ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي­ آمرزد، که بخشنده و مهربان است»(3)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:« در تمام قرآن آيه­ اي جامع تر از اين آيه در مورد توبه نيست، چه اين که خدا وعده داده است گناهان را (هر اندازه هم زياد و بزرگ باشد) همه را مي­ بخشد».
گناهتان هراندازه بزرگ و زياد باشد، بزرگ تر و زياد تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بيکران الهي، جاي يأس و نااميدي نيست.
ذهن خود را درگير گذشته نكنيد، اما بايد از گذشته درس گرفته و مراقب باشيد تا در آينده مرتكب اين گناه، يا هر گناه ديگري مانند آن نشويد، زيرا همان گونه كه در روايات آمده، توبه كردن از گناه، سخت تر از بازداشتن خود از گناه است. بايد بسيار مراقب باشيد كه توبه خود را با انجام دوباره آن گناه خراب نكنيد. ضمناً انجام كارهاي نيك هم مي تواند گناه گذشته را محو كنند.
اگر گناه تان از نوع حق الناس نباشد، توبه كردن كافي است. لازم به انجام كار اضافي، مانند اطلاع دادن به ديگران و صدقه نيست، اما اگر حق الناس باشد، بايد حق آن ها را ادا كنيد.
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است. (4)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما». (5)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفارکند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد». (6)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذيقعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد. (7)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏ است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد. (8)

پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
3. زمر (39) آيه 53.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
7. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
8. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.