گذشته

در گذشته تا حال کدام یک از علما و اولیا و عرفا مانند: شهید ثانی و شیخ مفید و کلینی و.... و علما حاضر در مورد ولایت فقیه چه مستقیم و غیر مستقیم، چه نظری داشته اند؟ اگر وجود دارد با سند بیان کنید.

اگر نظری داشته اند پس چرا خودشان از گذشته تا حال یک بار آن را پایه گذاری نکرده اند؟

پاسخ:
حكومت ديني با محوريت ولايت فقيه پديده جديدي نيست كه تازه مطرح شده باشد. حكومت ديني ريشه در اسلام داشته و سابقه آن به ظهور اسلام بر مي گردد. البته بعد از رحلت رسول خدا حكومت از مسير خود خارج و كساني بر مسند قدرت قرار گرفتند كه لياقت نداشتند. و امامان كه صاحب ولايت بودند كنار گذاشته شدند. در عصر غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) نيز حكومت حق فقها است كه -متأسفانه- از آنان گرفته وشرايط به گونه اي فراهم گرديد كه عملا آنها از عرصه حكومت كنار گذشته شدند. كساني روي كارآمدند كه حق حكومت نداشتند از اين رو است كه در طول تاريخ عالمان ديني با حكومت هاي ظالم درگير و به مسلمانان اجازه همكاري با آنان را نمي دادند. بر همين اساس است كه يكي از مباحث مهم در" فقه" حرمت همكاري با حاكمان جور مي باشد. اين امر نشان از آن دارد: بحث حكومت ديني سابقه طولاني داشته و يكي از وظايف فقها تشكيل حكومت ديني بوده است. از اين رواست كه امام راحل يكي از وظايف فقها را تشكيل حكو مت ديني دانسته و عليه شاه قيام نمود. يكي از علل قيام امام نيز اين بود كه حكومت شاه غير مشروع و غير قانوني است و او حق حكومت را ندارد، همان طور كه حكومت هاي قبل از وي نيز حق حكومت نداشتند. لذا امام و ديگر فقها ولايت فقيه را در راستاي خلافت و در امتداد امامت دانسته‌اند و مسئلة رهبري سياسي را كه در عهد حضور براي امامان معصوم ثابت بوده، همچنان براي فقهاي جامع الشرائط در دوران غيبت ثابت دانسته‌اند و بعضي آن را يك مسئلة اصولي و اعتقادي دانسته‌اند، نه صرفاً يك مسئلة فقهي. از اين رو حضرت امام(ره) مي‌فرمايد: «للفقيه العادل جميع ما للرسول والأئمة ممّا يرجع إلي الحكومه و السياسه و لا يعقل الفرق؛(1) تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته‌اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي‌باشد».
در جاي ديگر مي‌فرمايد: تمامي دلايلي را كه براي اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آورده‌اند، بعينه دربارة ولايت فقيه در دوران غيبت جاري است، و فقيه عادل شايسته‌ترين افراد براي عهده دار شدن آن مي‌باشد.(2)
اين گفتار امام دربارة ولايت فقيه همان چيزي است كه فقهاي بزرگ و نامي شيعه قرن‌ها پيش گفته‌اند. از همان روزگاري كه فقه شيعه تدوين يافت، مسئلة ولايت فقيه مطرح گرديد و مسئوليت اجرايي احكام انتظامي اسلامي را بر عهدة فقهاي جامع الشرائط دانستند. فقها اين مسئله را در ابواب مختلف فقه از جمله در كتاب جهاد، كتاب امر به معروف، كتاب حدود و قصاص و غيره مطرح كرده‌اند. از جمله مرحوم شيخ مفيد (متوفاي سال 413) در كتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهي از منكر فرموده است: اجراي حدود و احكام انتظامي اسلام وظيفة حاكم اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گرديده، منظور از حاكم اسلام، ائمة هدي از آل محمد (صلی الله علیه و آله) يا كساني كه از جانب ايشان منصوب گرديده‌اند، مي‌باشند و امامان نيز اين امر را به فقهاي شيعه تفويض كرده‌اند تا در صورت امكان، مسئوليت اجرايي آن را بر عهده گيرند.(3)
حمزه بن عبدالعزيز ديلمي معروف به سلاّر (متوفاي سال 448) در كتاب فقهي خود به نام «مراسم» مي‌نويسد: امام و پيشواي شيعه اجراي احكام انتظامي را به فقها واگذار نموده و به عموم شيعيان دستور داده‌اند تا از ايشان تبعيت و پيروي كنند.(4)
شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (متوفاي سال 460) در كتاب «النهايه» فرموده است: حكم نمودن و قضاوت بر عهدة كساني است كه از جانب حاكم عادل (امام معصوم) مأذون باشند و اين وظيفه بر عهدة فقهاي شيعه واگذار شده است.(5)
همين طور علاّمة حلّي (متوفاي سال 771) در كتاب «قواعد» و شهيد اوّل محمد بن مكّي عاملي (شهيد سال 786) در كتاب (الدروس) و شهيد ثاني علي بن احمد عاملي (شهادت در سال 965) در كتاب مسالك و همين طور جمال الدين احمد بن محمد بن فهد حلّي (متوفاي سال 841) در كتاب «المهذب البارع» ولايت و اجراي احكام اسلامي را وظيفة فقهاي عادل مي‌دانند.
از متأخرين مرحوم ملا احمد نراقي (متوفاي سال 1245 ه.ق) در همين راستا به تفصيل سخن رانده و مي‌نويسد: هر گونه اقدامي كه در بارة مصالح امّت است و عقلاً و عادتاً قابل فروگذاري نيست و امور معاد و معاش مردم به آن بستگي دارد و از ديدگاه شرع نبايستي بر زمين بماند، بلكه ضرورت ايجاب مي‌كند كه پابرجا باشد و از طرفي هم به شخص يا گروه خاصّي دستور اجراي آن داده نشده، حتماً وظيفة فقيه جامع الشرايط است كه عهده دار آن شود و با آگاهي كه از شرع در اين امور دارد، ‌متصدّي اجراي آن گردد و اين وظيفة خطير را به انجام رساند.(6)
صاحب جواهر شيخ محمد حسن نجفي (متوفاي سال 1266) قاطعانه در اين زمينه مسئلة ولايت عامّة فقها را مطرح مي‌كند و مي‌نويسد:‌ اين رأي مشهور ميان فقها است و من مخالف صريحي در آن نيافتم و شايد وجود نداشته باشد. لذا بسي عجيب است كه برخي از متأخرين در آن توقف ورزيده‌اند.(7)
بنابراين تشكيل حكومت ديني مساله جديدي نيست و فقها تازه به فكر آن نيفتاده اند. بلكه هميشه اين مساله را مطرح نموده اند. منتهي دشمنان نگذاشتند كه مردم بيشتر با حكومت ديني و ولايت فقيه آشنا شوند. يا شرايط قيام و مبارزه فراهم نبود. اما امام با قيام و مبارزه خود موجب شد كه مردم در مرور زمان با حكومت ديني آشنا وجنايات حاكمان جور را بهتر بدانند تا اينكه سر انجام در سال 1357 شرايط همه جانبه فراهم گرديد و نتيجه قيام تشكيل حكومت ديني بود.
و علت عدم اقدام علما، فراهم نبودن زمينه و مقدمات آن بوده است. حاكمان جور و دنيا پرستان، هرگز اجازه نمي دادند كه فقها، حكومت اسلامي تشكيل دهند، مردم نيز به جهت ناآگاهي، همكاري مناسبي در اين جهت با فقها نداشتند.براي آگاهي بيشتر به كتاب، ولايت فقيه، آيت الله محمد هادي معرفت، مراجعه نمائيد.

پي‌نوشت‌ها:
1. امام خميني،‌كتاب البيع، ج 2، ص636، تنظيم و نشر و آثار امام خميني .
2. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44، قم، ياران، 1377ش.
3. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810.
4. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلويه، ص263.
5. همان، به نقل از النهايه، ص 301.
6. همان، ص 48، به نقل از عوائد الايام، ص536 .
7. همان، به نقل از جواهر الكلام،‌ج 21، ص395 .
موفق و موید باشید

با سلام من گذشته بسيار بدي داشته ام گذشته اي كه پر از گناه بوده است. اما حالا به خود امده ام و توبه (البته به معناي واقعي آن) كرده ام. آيا با توبه من گناهان من بخشيده مي شوند؟ (گناهاني كه از نظر خودم قابل بخشش نيست) در ضمن هر وقت به گذشته خود فكر مي كنم احساس انساني كه خطاي بسيار بزرگي كرده وهر لحظه بايد منتظر تنبيه شدن را داشته باشد به من دست مي دهد. با تشكر از شما

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
راه توبه به روي همه گناهکاران، با هر گناه كوچك و بزرگي که دارند، باز است، زيرا خداوند غفور و رحيم است. همه گناهان حتي شرک و کفر و نفاق و ارتداد را مي­آمرزد. گناه هر چه بزرگ باشد، مطمئناً‌ به بزرگي و عظمت رحمت الهي نيست. اگر كسي پس از توبه، همچنان مأيوس و نااميد باشد، خدا را هنوز خوب نشناخته و رحمت و عظمت الهي را درك نكرده است.
توبه حقيقي نه تنها آثار وضعي و تکليفي گناه را محو مي­ کند و گناهکار را از گناهان پاک مي نمايد، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا مي سازد: «اِنّ الله يحبّ التوابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي دارد».
کسي که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي کند؛ همه گناهان کبيره و صغيره او را مي بخشد، چنان که پيامبر فرمود:«التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛(2) کسي که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را مي آمرزد و) همانند کسي مي شود که هيچ گناهي نکرده است».
خداوند به پيامبر فرمان داده: « به بندگان بگو، اي کساني که با گناه و معصيت بر خود اسراف و ظلم کرده­ ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي­ آمرزد، که بخشنده و مهربان است»(3)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:« در تمام قرآن آيه­ اي جامع تر از اين آيه در مورد توبه نيست، چه اين که خدا وعده داده است گناهان را (هر اندازه هم زياد و بزرگ باشد) همه را مي­ بخشد».
گناهتان هراندازه بزرگ و زياد باشد، بزرگ تر و زياد تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بيکران الهي، جاي يأس و نااميدي نيست.
ذهن خود را درگير گذشته نكنيد، اما بايد از گذشته درس گرفته و مراقب باشيد تا در آينده مرتكب اين گناه، يا هر گناه ديگري مانند آن نشويد، زيرا همان گونه كه در روايات آمده، توبه كردن از گناه، سخت تر از بازداشتن خود از گناه است. بايد بسيار مراقب باشيد كه توبه خود را با انجام دوباره آن گناه خراب نكنيد. ضمناً انجام كارهاي نيك هم مي تواند گناه گذشته را محو كنند.
اگر گناه تان از نوع حق الناس نباشد، توبه كردن كافي است. لازم به انجام كار اضافي، مانند اطلاع دادن به ديگران و صدقه نيست، اما اگر حق الناس باشد، بايد حق آن ها را ادا كنيد.
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است. (4)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما». (5)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفارکند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد». (6)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذيقعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد. (7)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏ است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد. (8)

پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
3. زمر (39) آيه 53.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
7. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
8. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.