احاديث خاص

گستره حدیث کلّکم راع
در آموزه‌های اسلامی، مسئولیت‌پذیری یک تکلیف همگانی و الهی است که بر اساس مضمون حدیث «کلّکم راع»، همه انسان‌ها را در همه سطوح زندگی، پاسخ‌گو می‌داند.

پرسش:

در حدیث آمده که: «کلّکم راعٍ و کلّکم مسئول عن رعیّته؛» آیا منظور این است که هرکسی مسئول است و باید از کسانی که تحت رهبری او هستند مراقبت کند. آیا این مسئولیت‌ها به‌طورقطع شامل تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی می‌شود یا تنها در محدوده‌هایی خاص و عمومی باید تفسیر شود؟

پاسخ:

مسئولیت‌پذیری یکی از مسائل اساسی در تعالیم اسلامی به شمار می‌رود و در متون دینی، جایگاه برجسته‌ای دارد. حدیث معروف «کلّکم راعٍ و کلّکم مسئولٌ عن رعیّته» با بیانی کوتاه اما جامع، این اصل را به‌عنوان یک قاعده عمومی مطرح کرده است. بررسی احادیث و متون روایی نشان می‌دهد که این قاعده گستره‌ای فراتر از روابط فردی داشته و به‌عنوان بنیانی برای مسئولیت در تمامی ابعاد زندگی انسان معرفی شده است.

 در ادامه، ابتدا به معرفی این روایت و میزان اعتبار آن پرداخته می‌شود و سپس مفهوم و پیام‌های آن مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

 

1. بررسی سند و جایگاه حدیث

در شماری از منابع روایی، حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است که بر مسئولیت افراد در قبال زیردستان و کسانی که تحت سرپرستی آنان هستند، تأکید می‌کند، متن روایت چنین است:

«کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ؛ همه شما سرپرست هستید و همه شما در برابر رعیت و زیردستان خود مسئول خواهید بود

این روایت در منابع متعددی نقل شده است؛ ازجمله در شرح فارسی شهاب الأخبار، (1) جامع الأخبار، (2) تنبیه الخواطر، (3) إرشاد القلوب، (4) عوالی اللئالی، (5) و منیه المرید (6) آمده است.

با توجه به منابع موردبررسی، روشن است که این روایت به دلیل فقدان سلسله سند متصل به معصوم علیه‌السلام، از منظر علم رجال و اعتبار سندی، ضعیف ارزیابی می‌شود. بااین‌حال، ازآنجاکه مضمون روایت در احادیث متعدد دیگری نیز بازتاب یافته و محتوای آن با اصول مسلم و قطعی تعالیم اسلامی هم‌خوانی دارد، می‌توان آن را از حیث معنا و محتوا، معتبر و قابل استناد دانست. در بخش بعد، نمونه‌هایی از روایات هم‌مضمون با این حدیث ارائه خواهد شد.

 

2. معنای حدیث

حدیث نبوی «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ» ازجمله احادیثی است که در آن اصل مسئولیت‌پذیری به‌عنوان یک قاعده عمومی بیان شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این روایت، همه انسان‌ها را «راع» یا سرپرست معرفی کرده و مسئولیت آنان را نسبت به کسانی که تحت ولایت و سرپرستی‌شان هستند یادآور شده است. بر این اساس، هر فرد نه‌تنها در برابر اعمال خویش، بلکه در برابر کسانی که به نحوی در دایره زندگی و ارتباطات او قرار دارند، مسئول است.

اما پرسش اصلی این است که دامنه این مسئولیت تا کجا امتداد دارد؟ آیا تنها شامل خانواده و نزدیکان است یا ناظر به تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و حتی محیط‌زیست نیز می‌شود؟ در منابع روایی، این موضوع با ذکر مصادیق گوناگون روشن‌تر شده است.

در روایت دیگری با تفصیل بیشتر، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین بیان فرموده‌اند:

«أَلَا کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ فَالْأَمِیرُ عَلَى النَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَهُ رَاعِیَهٌ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَهٌ عَنْهُمْ وَ الْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَیِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلَا فَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏؛ (7)

آگاه باشید! همه شما سرپرست هستید و همه شما در برابر زیردستان خود مسئولید: امیر بر مردم، سرپرست است و نسبت به آنان مسئول است؛ مرد نسبت به اهل خانه‌اش سرپرست است و مسئولیت دارد؛ زن نسبت به خانه شوهر و فرزندانش سرپرست است و مسئولیت دارد؛ و بنده نسبت به مال صاحبش سرپرست است و مسئولیت دارد. بدانید که همه شما سرپرستید و همه شما مسئول زیردستان خویش هستید

این روایت نشان می‌دهد که مسئولیت‌پذیری از حوزه حاکمیت سیاسی تا کوچک‌ترین ساختار اجتماعی یعنی خانواده امتداد دارد. حتی انسانِ فاقد آزادی کامل مانند عبد نیز نسبت به مال و وظایفی که بر عهده دارد، مسئول شمرده شده است؛ بنابراین، مسئولیت یک اصل عمومی است و هر فردی نسبت به جایگاه اجتماعی خود (حالا خرد یا کلان) مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. در حدیثی دیگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام دامنه مسئولیت را گسترده‌تر معرفی کرده و فرموده‌اند:

«اتَّقُوا اللَّهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم‏؛ (8)

از خدا بترسید درباره بندگان او و سرزمین‌هایش؛ زیرا شما حتى نسبت به قطعه‌های زمین‌ها و چارپایان نیز باید پاسخگو باشید

این روایت افق تازه‌ای در مفهوم مسئولیت اجتماعی می‌گشاید؛ چراکه در نگرش اسلامی، مسئولیت صرفاً به تعاملات انسانی محدود نمی‌شود، بلکه شامل محیط‌زیست، منابع طبیعی و حقوق حیوانات نیز می‌گردد. از این منظر، انسان موظف است نسبت به تمامی ابعاد نظام آفرینش احساس مسئولیت و تعهد داشته باشد.

از سوی دیگر، در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین آمده است:

«إن اللّهَ تعالى سائلٌ کُلَّ راعٍ عَمّا استَرعاهُ‌: أحَفِظَ ذلکَ أمْ ضَیَّعَهُ حتّى یَسألَ الرَّجُلَ عن أهلِ بَیتِهِ‌؛ (9)

خداوند از هر کس درباره زیردستش می‌پرسد که: آیا آن را نگه ‌داشته یا ضایع گذاشته است تا آنجا که از مرد درباره اهل خانه‏اش پرسش می‌کند

این روایت نشان می‌دهد که مسئولیت، یک تکلیف الهی است که در قیامت مورد بازخواست قرار می‌گیرد. به همین دلیل، بی‌توجهی به آن مساوی با تضییع امانت الهی است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز چنین تأکید شده است:

«کُلُّ امْرِئٍ مَسْئُولٌ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ وَ عِیَالِهِ؛ (10)

هر انسانی در برابر آنچه در اختیار اوست و خانواده‌اش مسئول است

در این حدیث، امام علیه‌السلام، مسئولیت را در ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین سطح تبیین می‌کند و نشان می‌دهد که بی‌تفاوتی نسبت به اهل خانه و اموال شخصی نیز در منطق دین مردود است.

بنابراین، با توجه به مجموعه روایات بیان‌شده، حدیث «کلّکم راع ... » یک قاعده عمومی در اسلام است که مسئولیت‌پذیری را در همه سطوح زندگی انسانی مطرح می‌کند: از رابطه انسان با خویش و خانواده تا حکومت و جامعه و حتی طبیعت و محیط‌زیست. در این نگاه، هیچ انسانی فارغ از مسئولیت نیست و همه در برابر آنچه به آنان سپرده شده، پاسخگو خواهند بود.

نتیجه:

بررسی روایات مرتبط با حدیث «کلّکم راع ... » نشان می‌دهد که اصل مسئولیت‌پذیری در آموزه‌های اسلامی، یک قاعده فراگیر و عام است که محدود به حوزه‌ای خاص نیست. این مسئولیت از امور فردی و خانوادگی، مانند رسیدگی به اهل خانه و حفظ اموال شخصی، آغاز می‌شود و تا عرصه‌های گسترده‌تری چون اداره حکومت، سامان‌دهی جامعه و حتی حفظ محیط‌زیست و منابع طبیعی امتداد می‌یابد. بر این اساس، هر فرد در جایگاه اجتماعی و الهی خود، نسبت به آنچه به او سپرده شده، امانت‌دار و در برابر آن پاسخ‌گو است.

پی‌نوشت‌ها:

1. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، 1361 ش‏، ص 68.

2. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 119.

3. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏ تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: ندارد، قم: مکتبه فقیه‏، 1410 ق‏، ج‏1، ص 6.

4. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412 ق، ج‏1، ص 184.

5. ابن أبی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق‏، ج‏1، ص 129.

6. شهید ثانى، زین‌الدین بن على‏، منیه المرید، محقق / مصحح: مختارى، رضا، قک: مکتب الإعلام الإسلامی‏، 1409 ق‏، ص 381.

7. ورام بن أبی‌فراس، مسعود بن عیسى‏ تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: ندارد، قم: مکتبه فقیه‏، 1410 ق‏، ج‏1، ص 6.

8. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت، 1414 ق، ص 242.

9. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏، ص 296.

10. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دار الحدیث‏، 1376 ش، ص 396، ح 6695.

جنگ ایران و اسرائیل در روایات
در روایات شیعه، به‌صراحت از جنگ ایران و اسرائیل یاد نشده، اما برخی احادیث «قوم مشرق» و «اهل قم» را ناظر به نقش ایران در نبرد با دشمنان اهل‌بیت(ع) دانسته‌اند.

پرسش:

آیا در روایات به جنگ ایران و اسرائیل و پیروزی و تسلط ایرانیان بر مسجدالاقصی اشاره‌ای شده است؟

پاسخ:

با جستجو و بررسی در روایات، حدیثی که به جنگ ایران و اسرائیل با ذکر نام آن‌ها تصریح شده باشد، یافت نشد، اما روایاتی وجود دارد که به دلیل وجود برخی قرائن، این مطلب را از آن‌ها برداشت کرده‌اند. در اینجا دو روایت که قرائن بیشتری دارند، آورده می‌شود. پس از ارائه متن احادیث، قرینه‌ای که از آن، جنگ ایران و اسرائیل برداشت گردیده، تبیین می‌شود.

حدیث اول: حدیث انقلاب قوم مشرق

در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده است:

 «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ‏ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ یَحْیَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَال‏: «کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ‏ ثُمَ‏ یَطْلُبُونَهُ‏ فَلَا یُعْطَوْنَهُ‏ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ؛ (1) قومی در مشرق خروج (قیام و انقلاب) می‌کنند. حق خویش را از دشمن مطالبه می‌کنند، ولی به آنان داده نمی‌شود، برای بار دوم، حق خویش را از دشمن مطالبه می‌کنند، اما به آنان داده نمی‌شود، وقتی چنین می‌بینند، سلاح‌های خویش را بر گردن می‌افکنند (می‌تواند کنایه از حمله میدانی به دشمن باشد یا قدرت‌نمایی نظامی)، پس آنچه می‌طلبند به ایشان می‌دهند، ولی از پذیرفتن آن خودداری می‌کنند تا اینکه قیام کرده و پرچم حکومت خویش را به امام عصر علیه‌السلام تحویل می‌دهند و کشته‌های این انقلاب و قیام، شهید محسوب می‌شوند، بدانید اگر من آن زمان را درک کنم، حتماً خود را برای امام مهدی علیه‌السلام نگاه می‌داشتم

آنچه در این روایت که به حدیث انقلاب قوم مشرق مشهور شده مورد توجه قرار گرفته عبارت «بِالْمَشْرِق»‏ است که گفته‌اند منظور از آن، ایرانیان هستند، زیرا تصریح شده که حکومت شیعی در مشرق با آرمان زمینه‌سازی ظهور امام عصر و رساندن پرچم به دست آن حضرت، تشکیل می‌شود چنان‌که در روایات می‌فرماید: «لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ» بدیهی است با توجه به این‌که آرمان اصلی انقلاب اسلامی ایران، زمینه‌سازی برای ظهور است. جنگ با هم‌پیمانان سیاسی و نظامی سفیانی که دشمن اصلی امام زمان علیه‌السلام است، (2) انجام می‌شود و بر اساس بشارت غیبی قرآن در آیات ابتدایی سوره روم، (3) از جنگ ایران با دشمن، می‌توان به جنگ در ادنی الارض (فلسطین) اشاره نمود که منجر به پیروزی ایرانی‌ها و شادی مؤمنین می‌گردد، بنابراین جنگ با دشمن در فلسطین خواهد بود و به قرینه «فَیُقَاتِلُونَ‏ فَیُنْصَرُون،»‏ محور شیعی به رهبری ایران در جنگ آینده با اسرائیل قبل از ظهور پیروز خواهند شد. (4)

 

حدیث دوم: حدیث اهل قم

یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام می‌گوید محضر آن حضرت نشسته بودم، این آیه را قرائت فرمودند:

 «"فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا" فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ؛ (5) چون زمان انجام وعده عذاب ما به کیفر نخستین آن دو (تبهکاری و فتنه‌انگیزی) فرارسد، بندگان به‌شدت جنگجو و نیرومند خود را بر ضد شما برمی‌انگیزیم که برای دستیابی به شما لابه‌لای خانه‌ها را به‌دقت جستجو می‌کنند، این وعده یقیناً انجام‌شدنی است. از آن حضرت پرسیدم، آن قوم چه کسانی هستند، سه بار فرمودند: به خدا قسم، آنان اهل قم هستند

آنچه در این روایت که به حدیث اهل قم مشهور بوده مورد توجه است این‌که قم در ایران واقع شده و منظور از آن در این روایت، قوم ایرانی است.

در روایت دیگری در تفسیر این آیه آمده است:

 «قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه‌السلام فَلَا یَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوه؛ خداوند این قوم را قبل از خروج قائم برمی‌انگیزد و هیچ‌یک از دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام را باقی نمی‌گذارند.» (6)‏

ازاین‌رو، بر اساس این قرائن، چنین برداشت می‌شود که یکی از احتمالات چنین است که مجازات کنندگان یهود، ایرانیان هستند یعنی عقوبت اول یهود، قبل از ظهور، توسط ایرانیان شیعی رخ خواهد داد. (7)

نتیجه:

درباره جنگ ایران و اسرائیل و شکست اسرائیل توسط ایران، روایتی که تصریح کرده باشد، یافت نشد، اما برخی روایات به این مطلب اشاره کرده‌اند. دو حدیث «انقلاب قوم مشرق و اهل قم» از این دسته‌اند. با توجه به قرائن موجود در این دو حدیث، برخی پژوهشگران از آن‌ها جنگ ایران و اسرائیل و پیروزی ایران بر اسرائیل را قبل از ظهور امام عصر علیه‌السلام برداشت کرده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم‏، الغیبه للنعمانی، ‏محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397 ق، ص 273.

2. «السُّفْیَانِیُّ یُقَاتِلُ الْقَائِم؛ سفیانى با قائم آل محمّد علیه‌السلام خواهد جنگید.»‌ ابن‌بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1403 ق، ص 346؛ «أَ مَا یَعْلَمُون‏ أَنَّهُ إِنَّمَا یَقْتُلُ السُّفْیَانِیَّ؛ آیا نمى‏دانند که همانا باید سفیانى کشته شود.» کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، 331.

3. «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فی‌ أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فی‌ بِضْعِ سِنینَ ... وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّه»‌ (سوره روم، آیه ۱-۵.)

4. ر.ک: پورسیدآقایی، تأملی در سوره روم بشارت فتح فلسطین، ص ۱۹-۳۱. پورسیدآقایی، نقش ایرانیان در عصر ظهور، فصلنامه پژوهش‌های مهدوی، ش ۲۵، ص ۲۸-۳۰.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحار‌الأنوار، محقق/مصحح، جمعى از محققان‏، بیروت، دار إحیاء التراث العربی چاپ دوم، 1403 ق، ج 57، ص 216.

6. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، 206.

7. برای آگاهی بیشتر در این رابطه رجوع نمایید به مقاله مواجهه امام زمان با قوم یهود در عصر ظهور، پورسیدآقایی، فصلنامه مشرق موعود، ش ۴۲، ص ۶۵-۶۷ و همچنین مقاله نقش ایرانیان در عصر ظهور، پورسیدآقایی، فصلنامه پژوهش‌های مهدوی، ش ۲۵، ص 26.

«ایثار» از بالاترین آموزه‌های اخلاقی در فرهنگ دینی است. بر اساس آموزه‌های دینی، ایثار اوج فضیلت، نشانه ایمان و کامل‌ترین شکل جوانمردی است.

پرسش:

 آیا در روایات برای جان‌فشانی و ایثار در راه خدا توصیه و تشویق شده است؟

پاسخ:

«ایثار» از بالاترین آموزه‌های اخلاقی در فرهنگ دینی است؛ فضیلتی که ریشه در ایمان عمیق به خدا، خلوص نیت و عشق به دیگران دارد. این آموزۀ اخلاقی، در سیرۀ پیامبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) و اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) جایگاهی ویژه دارد؛ از‌این‌رو توصیه و مورد ستایش قرار گرفته است. در ادامه کوشیده می‌شود جلوه‌های مختلف این ارزش الهی در آینه روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) به تصویر کشیده شود.

1. انواع ایثار

«ایثار» از والاترین ارزش‌های اخلاقی در فرهنگ اسلامی است. این فضیلت الهی اقسام گوناگونی دارد که به ‌طور کلی می‌توان آن را در دو نوع اصلی تقسیم کرد:

الف) ایثار مالی

ایثار مالی یعنی گذشتن از مال و دارایی خود برای کمک به دیگران، حتی زمانی که خود انسان نیز در تنگدستی به سر می‌برد. این نوع ایثار در روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) بسیار تمجید شده است؛ برای نمونه امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) در پاسخ به پرسش ابوبصیر درباره برترین نوع صدقه فرمودند: «جُهْدُ الْمُقِلِّ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه: صدقه و کوشش کسی که مال اندکى دارد، مگر نشنیده‌اى که خداوند مى‌فرماید: "و آنها را بر خود مقدم مى‌دارند، هرچند خودشان بسیار نیازمندند» (1). این روایت نشان می‌دهد ارزش ایثار مالی، زمانی دوچندان می‌شود که انسان در وضعیت مالی سختی قرار دارد و با وجود آن، دیگران را بر خود مقدم می‌دارد.

ب) ایثار جانی

والاترین مرتبۀ ایثار، ایثار جان در راه خدا و برای حفظ دین و ارزش‌های الهی است. این نوع ایثار در زندگی اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) بارها تجلی یافته است. از برجسته‌ترین نمونه‌های این نوع، ایثار امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) در شب هجرت پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) است. در حدیثی از امام صادق (علیه ‌السلام) بیان شده است امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) با جان‌فشانی کامل، در بستر پیامبر (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) خوابید تا جان ایشان را از خطر مشرکان حفظ کند. خداوند نیز او را ستود و فرشتگان خود را مأمور حفاظت از او کرد تا صبح‌گاه که مشرکان برای قتل او هجوم آوردند، به ‌خواست خدا نتوانستند آسیبی به ایشان برسانند (2).

2. فضیلت ایثارگری

در سخنان نورانی اهل‌بیت (علیه ‌السلام)، ایثار افزون بر اینکه یکی از برجسته‌ترین صفات اخلاقی معرفی می‌شود، همواره تمجید نیز شده است؛ برای نمونه امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «مَنْ آثَرَ عَلَى نَفْسِهِ اسْتَحَقَّ اسْمَ الْفَضِیلَهِ: کسى که دیگران را بر خود مقدم بدارد، شایستۀ نامیده‌شدن به فردی بافضیلت است» (3). این امام بزرگوار در حدیثی دیگر می‌فرماید: «مَنْ آثَرَ عَلَى نَفْسِهِ بَالَغَ فِی الْمُرُوَّه: کسى که ایثار کند، به نهایت جوانمردی رسیده است» (4). همچنین فرمودند: «الْإِیثَارُ أَحْسَنُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِیمَان: ایثار، بهترین احسان و بالاترین مرتبۀ ایمان است» (5). پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز فرموده اند: «الْإِیثَارُ زِینَهُ الزُّهْدِ وَ بَذْلُ الْمَوْجُودِ زِینَهُ الْیَقِین: ایثار، جلوه‌گاه واقعی زهد و بی‌توجهی به دنیاست» (6).

بنابراین ایثار، بالاترین مرتبۀ مردانگی و بزرگواری و ایمان است و کسی که جان خود را در راه خدا می‌دهد، به بالاترین مقام‌های مردانگی و فضیلت و ایمان دست پیدا کرده است. افزون بر این، در احادیث برای کسی که جانش را در راه خدا نثار می‌کند نیز اجر، فضیلت و پاداش‌هایی بیان شده است که در ادامه به گوشه‌ای اشاره می‌شود.

3. فضیلت ایثارگران در راه خدا

بیان شد که ایثار نه‌تنها یکی از برجسته‌ترین فضایل اخلاقی است، بلکه جایگاهی والا در ایمان، اخلاق و بندگی دارد. کسانی که با ایثار جان و آسایش خود در راه خدا جهاد می‌کنند، از درجه‌ای بالاتر هم برخوردارند.

در روایات اسلامی برای این گروه فضیلتی ویژه و پاداشی عظیم در نظر گرفته شده است؛ به ‌گونه‌ای که هیچ‌یک از اعمال دیگران به ‌پای فداکاری و ایثار آنان نمی‌رسد. در ادامه چند روایت در شأن ایثارگران راه حق، بیان می‌شود.

الف) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خَیْرُ النَّاسِ رَجُلٌ حَبَسَ نَفْسَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُجَاهِدُ أَعْدَاءَهُ یَلْتَمِسُ الْمَوْتَ أَوِ الْقَتْلَ فِی مَصَافِّهِ: بهترینِ مردمان، مردى است که خود را وقف راه خدا کرده است و با دشمنان او جهاد مى‌کند و خواستار مرگ یا کشته‌شدن در میدان کارزار است» (7).

این حدیث، مجاهدانی که با نیت خالص، جان خود را در طبق اخلاص نهاده‌اند، برترین افراد معرفی می‌کند؛ زیرا آنان از همه تعلقات دنیوی گذشته‌اند و جان خود را فدای حقیقت کرده‌اند.

ب) پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لِلْجَنَّهِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِینَ یَمْضُونَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُیُوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِی الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِکَهُ تُرَحِّبُ بِهِم: بهشت درى به نام در مجاهدان دارد که جهادگران به‌ سوی آن مى‌روند و آن در باز مى‌شود. آنها درحالی‌که شمشیرها را بر خود بسته‌اند، به سمت آن درمى‌آیند و مردم براى حسابرسى ایستاده‌اند و فرشتگان به آنان خوش‌آمد مى‌گویند» (8).

این روایت نشان می‌دهد جایگاه ایثارگران راه خدا در آخرت چنان والاست که دروازه‌ای ویژه در بهشت برای ورود آنان گشوده می‌شود و فرشتگان با احترام و افتخار به استقبالشان می‌آیند.

ج) امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند مردى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من خواهان و شیفته جهاد هستم. پیامبر فرمود: «پس در راه خدا جهاد کن؛ زیرا اگر کشته شوى، نزد خدا زنده‌اى و روزى مى‌خورى؛ اگر بمیرى، پاداشت با خداست؛ و اگر برگشتى، از گناهان پاک گشته‌اى» (9). این روایت سه حالت ممکن برای مجاهد راه خدا را به‌زیبایی بیان می‌کند که همگی پرفیض‌اند:

1. شهادت که پاداشش حیات ابدی و روزی‌گرفتن نزد خداست. ۲. مرگ طبیعی که ثوابش دریافت مستقیم اجر از خداست. ۳. بازگشت زنده که مساوی پاکی از گناهان دانسته شده است. بنابراین هر سه حالت، نشان از عظمت مقام ایثارگر و مجاهد در راه خدا دارد.

نتیجه:

با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) معلوم شد ایثار به‌ویژه جان‌فشانی در راه خدا، نه‌تنها توصیه، بلکه به‌شدت تشویق و تمجید شده است. آموزه‌های دینی از یک‌سو ایثار را اوج فضیلت، نشانۀ ایمان و کامل‌ترین شکل جوانمردی معرفی کرده‌اند؛ از سوی دیگر، کسانی را که در راه خدا از جان خود می‌گذرند، در آخرت پاداشی ویژه دارند و حتی فرشتگان به استقبالشان می‌آیند. این مجموعه روایات نشان می‌دهد فرهنگ اسلامی، جان‌فشانی در مسیر حق و ارزش‌های الهی را وظیفه‌ای مقدس می‌داند و برای آن، جایگاهی بلند در دنیا و آخرت قائل است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری و محمد آخوندى؛ تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج ‏4، ص 19، ح 3.

2. محمد بن على کراجکی؛ کنز الفوائد؛ محقق/ مصحح: عبدالله نعمه؛ قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج ‏2، ص 55.

3. علی بن محمد لیثى واسطى؛ عیون الحکم و المواعظ؛ محقق/ مصحح: حسین حسنى بیرجندى؛ قم: دار‌الحدیث‏، 1376 ش، ص 435، ح 7522.

4. محمد بن حسین آقا‌جمال خوانسارى؛ شرح آقا‌جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم؛ محقق/ مصحح: جلال‌الدین حسینى ارموى محدث؛ تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج ‏5، ص 255، ح 8225.

5. همان، ج ‏2، ص 31، ح 1705.

6. محمد بن محمد شعیری؛ جامع الأخبار (للشعیری)؛ نجف: مطبعه حیدریه، [بى‌تا]، ص 123.

7. حسین بن محمد‌تقى نوری؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم السلام‏، 1408 ق، ج ‏11، ص 17، ح 12310.

8. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری و محمد آخوندى؛ تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج ‏5، ص 2، ح 2.

9. محمد بن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ محقق/ مصحح: سیدهاشم رسولى محلاتى؛ تهران: المطبعة العلمیه، 1380 ق‏، ج ‏1، ص 206.

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست. در روایات اهل‌بیت(ع) اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند.

پرسش:

در روایات آمده که اوقات خود را باید به چند قسمت تقسیم کنیم، مثلاً زمانی برای خواب و زمانی برای خانواده و... آیا این روایات درست است؟ چرا برخی از آن‌ها تعداد بخش‌ها را متفاوت ذکر کرده‌اند، مثلاً برخی سه قسمت و برخی چهار قسمت؟

پاسخ:

مقدمه

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست که اگر از آن به خوبی استفاده کند، ضامن خوشبختی و سعادت وی در آخرت نیز می‌گردد ازاین‌رو دین اسلام، وقت را غنیمت شمرده و در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای تنظیم اوقات زندگی، توصیه‌های متعددی وجود دارد. با توجه به سؤال مطرح‌شده، برخی از احادیث این موضوع آورده می‌شود و پس از بررسی اعتبار آنها، به تبیین محتوا و چگونگی تقسیم آنها پرداخته می‌شود.

پاسخ تفصیلی:

الف. گونه‌های مختلف روایات اوقات

روایاتی که بر تقسیم اوقات زندگی توصیه کرده‌اند، بر دو گونه‌اند. برخی از احادیث، اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند. به عنوان نمونه، از هر دسته، چند حدیث آورده می‌شود:

دسته اول: روایاتی که بر سه قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

 «... یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ؛(1) شایسته است مسلمان عاقل، زمانى را معین کند که در آن میان خود و خدا به اعمالش رسیدگى کند و ساعتى را براى دیدار با برادرانى قرار دهد که با یکدیگر درباره آخرت گفتگو کنند و ساعتی را براى لذت‌های حلالش تعیین کند؛ زیرا این مدت، در دو زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. دیدار با مومنین

3. تفریح و لذت حلال

روایت دوم: امیرمومنان علیه‌السلام به امام حسن علیه‌السلام فرمودند:

 «یَا بُنَیَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(2) فرزندم! مؤمن سه وقت دارد: ساعتی برای مناجات با پروردگارش، ساعتی برای محاسبه نفس و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفریح و لذت حلال

دسته دوم: روایاتی که بر چهار قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: از امیر مومنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا کَانَ عَاقِلًا أَنْ یَکُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَأْتِی أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِینَ یُبَصِّرُونَهُ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(3) شایسته است عاقل اوقات خود را بر چهار قسم نماید: ساعتی را برای عبادت، ساعتی را برای محاسبه و حسابرسی نفس، ساعتی برای آموزش و فراگیری علوم و احکام دین و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر چهار قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. آموزش احکام دین

4. تفریح و لذت حلال

حدیث دوم: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در توصیه به ابوذر فرمودند:

 «عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَتَفَکَّرُ فِیمَا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَال؛(4) بر خردمندى که افسار عقلش را از دست نداده، لازم است وقت‌هایی براى خود قرار دهد: ساعتی برای مناجات با پروردگار خود، ساعتی برای حسابرسی خود، ساعتی برای تفکر در مخلوقات و آفریدگان خداوند و ساعتی برای بهره‏مندى از لذت حلال

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفکر

4. تفریح و لذت حلال

روایت سوم: در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است:

 «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ‏ وَ الثِّقَاتِ‏ الَّذِینَ‏ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات؛(5)‏ کوشش نمایید تا زمان خود را بر چهار قسم نمایید: ساعتی برای مناجات با خداوند، ساعتی برای کسب و کار و امرار معاش، ساعتی را برای معاشرت با برادران دینی و ساعتی برای لذت حلال و به واسطه این مدت، در سه زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. کسب و کار

3. معاشرت با برادران دینی

4. تفریح و لذت حلال

ب. بررسی اعتبار روایات

تعداد روایات تقسیم اوقات به قدری فراوان است که انسان اطمینان به صدور آنها از معصومان علیهم‌السلام پیدا می‌کند. گستردگی منابع روایی ناقل این احادیث نیز بر اعتبار آنها می‌افزاید؛ برخی از مصادر اولیه و معتبر حدیثی مانند کافی، خصال شیخ صدوق و امالی شیخ طوسی از منابع این احادیث هستند.

ج. تبیین و جمع بین روایات

در تبیین این احادیث باید گفت در تقسیم‌بندی آنها، تنافی و تعارضی وجود ندارد، زیرا برخی از موارد نقل شده در روایات با یکدیگر ادغام شده‌اند؛ یعنی در احادیثی که اوقات را به سه قسم تقسیم کرده‌اند، دو مورد که با یکدیگر تناسب داشته‌اند را در قالب یک بخش ذکر کرده‌اند و در احادیثی که اوقات را به چهار قسم تقسیم کرده‌اند، مواردی که با هم ادغام شده بودند را به صورت تفصیل و جداگانه بیان فرموده‌اند. به عنوان نمونه در برخی روایات، عبادت و آموزش احکام دین به طور جداگانه آمده‌اند؛ در حالی که آموزش احکام دین هم جزیی از عبادات و مقدمه آنها محسوب می‌شود و یا در برخی احادیث، عبادت و محاسبه نفس جداگانه بیان شده‌اند، در حالی که محاسبه نفس نیز جزیی از عبادات است. همچنین معاشرت با برادران دینی جهت سخن گفتن و بحث در مورد قیامت، جزئی از عبادات است که در برخی احادیث، به طور تفصیلی و مجزّا آمده‌اند. بنابراین، در جمع بین آنها باید گفت شایسته است انسان اوقات زندگی خود را در سه بخش کلّی تقسیم کند، بخشی برای عبادت با معبود خود، بخشی برای کسب و کار و بخشی برای تفریح و لذت حلال. در این صورت، دیدار برادران مؤمن و رسیدگی به امور خانواده، جزء لذت حلال آورده می‌شود.

نتیجهگیری:

از بررسی مجموع احادیث تقسیم‌بندی اوقات شبانه‌روز، چند نتیجه حاصل می‌شود.

1. روایات وارد شده در این موضوع، متعدد و مختلف هستند. برخی از آنها اوقات شبانه‌روز را به سه و برخی دیگر، به چهار بخش تقسیم کرده‌اند.

2. فراوانی این روایات به قدری است که اطمینان از صدور آنها از معصوم حاصل می‌شود.

3. آنچه در این روایات بر آن تأکید شده این‌که، تقسیم‌بندی اوقات که باعث برنامه‌ریزی دقیق و درست در زندگی می‌شود را نشانه عقلانیت انسان معرفی کرده اند.

4. آنچه در همه این احادیث بر آن تأکید شده بود، تفریح سالم است به گونه‌ای که برخی احادیث، آن را عامل موفقیت در برنامه‌های دیگر معرفی کرده‌اند.

5. به نظر می‌رسد آنچه روح این روایات بر آن تأکید کرده‌اند، داشتن نظم و برنامه در زندگی انسان و پرهیز از افراط و تفریط در یک برنامه است.

6. بین این احادیث، هیچ گونه تعارض و تنافی وجود ندارد، بلکه برخی از آنها، امور را تفصیلی بیان کرده‌اند و برخی به طور اجمال.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1407ق، ج5، 87.

2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، محقق/مصحح: مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق، ص147.

3. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش، ج1، ص4.

4. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص525.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404ق، ص409.

دو دسته احادیث در زمینه شب قدر وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند.

پرسش:

آیا مطابق روایات شیعه و اهل سنت، شب قدر برای امت اسلام است و در امت‌های گذشته وجود نداشته است؟

پاسخ:

مقدمه

بررسی روایات لیله‌القدر نشان می‌دهد احادیث درباره این‌که آیا شب قدر مخصوص امت اسلام است یا در امت‌های دیگر نیز وجود داشته، بر دودسته‌اند. برخی احادیث بیانگر این است که شب قدر از هدایای خداوند به امت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است اما دسته دوم از روایات، بیان کرده‌اند که چنین شبی در امت‌های دیگر نیز وجود داشته اشت.

در ادامه به وجه جمع این دودسته روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی:

خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بود؛ اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد؛ به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده و این شب از هزار ماه بهتر است؛ شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است به همین جهت است که در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است: «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.»

 

متن پاسخ:

الف. روایات دسته اول: شب قدر ویژه امت اسلام

برخی روایات تصریح کرده‌اند که شب قدر ویژه امت اسلام است. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است:

 «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ (1)؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند

 

ب. روایات دسته دوم: شب قدر در همه امت‌ها

برخی ویژگی‌هایی که برای شب قدر بیان شده منحصر به امت آخرالزمان نیست، بلکه برای هر دوره‌ای لازم است مانند مقدّر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی. برای این دیدگاه نیز مؤیدات روایی وجود دارد به‌عنوان نمونه در روایتی از امام جواد علیه‌السلام آمده است:

 «لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ لَیْلَهَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِیهَا أَوَّلَ نَبِیٍّ یَکُونُ وَ أَوَّلَ وَصِیٍّ یَکُونُ وَ لَقَدْ قَضَی أَنْ یَکُونَ فِی کُلِّ سَنَهٍ لَیْلَهٌ یَهْبِطُ فِیهَا بِتَفْسِیرِ الْأُمُورِ إِلَی مِثْلِهَا مِنَ السَّنَهِ الْمُقْبِلَهِ مَنْ جَحَدَ ذَلِکَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لِأَنَّهُ لَا یَقُومُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّهٌ بِمَا یَأْتِیهِمْ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ مَعَ الْحُجَّهِ الَّتِی یَأْتِیهِمْ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام قُلْتُ وَ الْمُحَدَّثُونَ أَیْضاً یَأْتِیهِمْ جَبْرَئِیلُ أَوْ غَیْرُهُ مِنَ الْمَلَائِکَهِ علیهم‌السلام قَالَ أَمَّا الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَلَا شَکَّ وَ لَا بُدَّ لِمَنْ سِوَاهُمْ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ خُلِقَتْ فِیهِ الْأَرْضُ إِلَی آخِرِ فَنَاءِ الدُّنْیَا أَنْ تَکُونَ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ حُجَّهٌ یَنْزِلُ ذَلِکَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ إِلَی مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِه (2)؛ ‏خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وصیی که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آن‌ها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبی در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خدای عز و جل را رد کرده، زیرا پیامبران و رسولان و محدثان جز به‌وسیله حجتی که در آن شب به آن‌ها می‌رسد با حجتی که جبرئیل علیه‌السلام (در غیر آن شب) برای آن‌ها می‌آورد، قائم نشوند و به پا نایستند (زیرا برنامه رهبری خلق و برخی علوم را در آن شب به دست می‌آورند) راوی گوید: عرض کردم: جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می‌آیند؟ فرمود: درباره پیامبران علیهم‌السلام و رسولان که شکی نیست و نسبت به غیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین تا پایان جهان حجتی برای اهل زمین بوده باشد که خدای تعالی تفسیر امور را در آن شب بر محبوب‌ترین بندگانش نازل فرماید

وجه جمع این دودسته روایات چنین است که درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر علیهم‌السلام از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بوده، اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد.

به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَهِ الْقَدْرِ؛ ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم!» و این شب از هزار ماه بهتر است «لَیلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است!» شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است. چون قطعاً قرآن قبل از پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل نشده بود.

 

نتیجه‌گیری:

بررسی روایات شب قدر نشان داد دودسته احادیث در این زمینه وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند. در جمع بین این دودسته روایات می‌توان گفت اصل شب قدر از ابتدا بوده ولی فضائل آن برای بشر کشف نشده بود و بیان فضائل و حقایق آن، هدیه‌ای بود که از جانب خدای متعال به امت اسلام داده شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن أبی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 6، ص 371.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 250.

برخی افراد با سوء استفاده از احساسات و اعتقادات مردم و برای رسیدن به خواسته ای، شایعه ای را مطرح می کنند و به آن رنگ دینی می دهند که هوشیاری مردم را می طلبد.
خوش یمنی خرید در روز 13 صفر

پرسش
آیا درست است که ماه صفر و به‌خصوص روز سیزدهم آن برای خرید وقت خوب و خوش‌یمنی است؟ آیا حدیثی در این مورد داریم؟
 

مقدمه
در فضای مجازی و کانال‌ها، مطلبی در مورد خوش‌یمن بودن روز سیزدهم ماه صفر شایع شده و چنین مطرح گردیده که خرید طلا، خانه، جاکلیدی و ... موجب حاجت‌روایی و برکت می‌شود. برخی از مردم با توجه به این مطلب، خریدهای خود را در این روز انجام می‌دهند. در متن پیش رو به بررسی این مطلب پرداخته خواهد شد و بر اساس روایات، صحت و سقم آن مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1. بررسی خوش‌یمنی سیزدهم ماه صفر
با جست‌وجوی انجام شده در منابع معتبر حدیثی شیعه، مطلبی که دلالت بر خوش‌یمن بودن روز سیزدهم ماه صفر و توصیه به خرید کنند یافت نشد. در کتاب الدروع الواقیة در ضمن احادیثی از امام صادق علیه‌السلام، برای هرکدام از ایام ماه، توصیه‌ها و آثاری بیان شده است. در این روایات، برخی از روزها برای انجام کارها و کسب درآمد و طلب حوائج خوب و مبارک دانسته شده است.  مثلاً در مورد روز اول هر ماه چنین بیان شده است: روز اول هر ماه مبارک است و خداوند در این روز حضرت آدم علیه‌السلام را خلق کرد است و روز خوبی برای طلب حوائج ( انجام کارها)  و وارد شدن بر سلطان  و فراگیری دانش و ازدواج و سفر است.(1)
همچنین در روایات دیگر برخی از ایام ماه، مانند روز سوم، روز نحس شمرده شده و از انجام کارها و کسب درآمد و ... منع شده است. به‌عنوان‌مثال برای روز سوم ماه، امام علیه‌السلام چنین بیان فرموده اند: این روز، روز نحس دائمی است و لذا در این روز از رفتن به پیش سلطان بپرهیز و خریدوفروش نداشته باشد و به دنبال کارها و حوائج نروید و در این روز معامله نکنید و با کسی در این روز شریک نشوید.(2)
در مورد روز سیزدهم که روز مورد بحث است، چنین بیان شده است: هَذَا يَوْمُ نَحْسٍ يُكْرَهُ فِيهِ كُلُّ أَمْرٍ، وَ تُتَّقَى فِيهِ الْمُنَازَعَاتُ وَ الْحُكُومَةُ وَ لِقَاءُ السُّلْطَانِ وَ غَيْرِهِ، وَ لَا يُدْهَنُ فِيهِ الرَّأْسُ، وَ لَا يُحْلَقُ الشَّعْرُ، وَ مَنْ ضَلَّ فِيهِ أَوْ هَرَبَ سَلِمَ، وَ مَنْ مَرِضَ فِيهِ سَلِمَ وَ مَنْ وُلِدَ فِيهِ وَ كَانَ ذَكَراً لَا يَعِيشُ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ غَيْرَ ذَاك‏؛ (3) این روز (یعنی روز سیزدهم) روز نحسی است و هر چیز در آن کراهت دارد. در این روز دعوا و امور حکومتی و دیدار با سلطان و... انجام نمی‌شود.در این روز سر روغن زده نمی‌شود و مو تراشیده نمی‌شود. کسی که در این روز گم شود یا فرار کند سالم می‌ماند و کسی که بیمار شود سالم می‌ماند. و فرزندی که در این روز به دنیا بیاید زنده نمی‌ماند مگر این‌که خداوند غیر این را بخواهد. 
بنابراین برای خوش‌یمن بودن خرید خانه و طلا و ... در روز سیزدهم ماه صفر هیچ روایتی یافت نشد و بلکه برعکس در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام، روز سیزدهم نه‌تنها خوش‌یمن نیست بلکه نحس است و انجام هر کار مهمی در آن کراهت دارد. بنابراین، مطابق روایات اسلامی دلیلی بر خوش‌یمنی و برکت در این روز وجود ندارد.

2. بررسی نحسی سیزدهم ماه
بیان شد که برای خوش‌یمن بودن سیزدهم ماه صفر هیچ روایتی یافت نشد و روایت امام صادق علیه‌السلام نیز بر نحسی روز سیزدهم هر ماه دلالت دارد. اما حالا که برای خریدوفروش و سایر کارها، این روز خوش‌یمن نیست، آیا می‌توان گفت که برعکس، در این روز نباید چیزی خرید و کارهای روزمره و حتی مهم را انجام داد؟
اولاً این حدیث اختصاصی به ماه صفر ندارد و برای روز سیزدهم همه‌ی ماه‌های قمری است. 
ثانیا این روایت از جهت سندی معتبر نیست چراکه افرادی ناشناخته در سند آن وجود دارند. همچنین حدیث مورد بحث در سایر منابع معتبر حدیثی شیعه نقل نشده است. 
ثالثا در آخر این حدیث، ناتمام بودن امور و نحسی این روز به مشیت خداوند گره خورده است. به معنای دیگر این روز دارای آثار بدی است ولی آثار ناگوار ذکر شده، از قدرت خداوند بالاتر نیست و چنانچه خداوند اراده کند، چنین آثاری نخواهد بود. 
رابعا، در روایات دیگری راهکارهایی برای برطرف کردن نحسی روزها بیان شده است. به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ حِينَ يُصْبِحُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ؛ (4) هركه صبح را با صدقه آغاز كند، خداوند شومى آن روز را از او برطرف مى‌كند. این روایت از جهت سندی صحیح است. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله این صدقه در دو بخش از روز سفارش شده است: إِذَا أَصْبَحْتَ فَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْكَ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ، وَ إِذَا أَمْسَيْت‏ فَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْكَ نَحْسَ تِلْكَ اللَّيْلَة. (5) هر صبح صدقه‌ای بده تا شومی آن روز از نزد تو برود و هر شب صدقه‌ای بده تا شومی آن شب از نزد تو برود.
بنابراین، نحسی روز سیزدهم ماه نیز ثابت شده نیست و چنانچه اثبات نیز شود، قابل رفع می باشد.

نتیجه
مطابق جست‌وجوی انجام شده در منابع حدیثی، روایتی که نشان‌دهنده خوش‌یمن و بابرکت بودن سیزدهم ماه صفر باشد یافت نشد. همچنین در این روز سفارشی از اهل‌بیت علیهم‌السلام در مورد خرید طلا و خانه و ... وجود ندارد. به نظر می‌رسد این شایعه برای سودجویی برخی افراد بوده و پایه‌ی دینی و مذهبی ندارد. در برخی احادیث روز سیزدهم هر ماه و نه‌فقط ماه صفر نحس دانسته شده است. فارغ از این‌که این روایات از جهت سندی قابل‌قبول نیست، راهکارهایی نیز برای برطرف کردن نحسی این روز وجود دارد. بنابراین، در این روز خریدوفروش و ... نه خوش‌یمن و نه دارای نحسی است.

پی‌نوشت
1- ابن طاووس، على بن موسى‏،    الدروع الواقية، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، 1415 ق ، ص  79    .
2- همان، ص  87    .  
3- همان، ص  114    . 
4- كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏، ج‏4، ص  6، ح 7     .
5- حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة)، محقق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، 1413 ق، ص  120، ح 423.
 

«قتيل العبرات» از لقب‏ هاي حضرت سيد الشهدا(ع) مي باشد. اين واژه در زيارت‏نامه ‏هاي شهيد كربلا بسيار آمده است.

پرسش:

معناي عبارت «أنا قتيل العبرات»چيست و آيا اين جمله از امام حسين‏ عليه‏ السلام است؟

پاسخ:
 «أنا قتيل العبرات» يعني من كشته اشك هايم. اين سخن از امام حسين‏ عليه‏ السلام مي باشد، و احاديث مختلفي از آن حضرت نقل شده، كه داراي اين مضمون مي باشد، چنانكه در حديثي فرمود: «أنا قتيل العبره لايذكرني مؤمن الا بكي؛ من كشته اشكم، هيچ مؤمني مرا ياد نمي‏ كند، مگر آن كه اشك در چشمانش سرازير مي شود».(1)
در واقع «قتيل العبرات» از لقب‏ هاي حضرت سيد الشهدا(ع) مي باشد. اين واژه در زيارت‏نامه‏ هاي شهيد كربلا بسيار آمده است، از جمله: « و صلّ علي الحسين المظلوم، الشهيد الرشيد قتيل العبرات و أسير الكربات» (2)
در مورد زمان صدور جمله «أنا قتيل العبرات» مطلبي به دست نياورديم.
از امام صادق(ع) نيز روايت شده، كه امام حسين(ع) فرموده است: « أَنَا قَتِيلُ‏ الْعَبْرَه لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَي» و ايشان در حديث ديگر نقل مي كند، كه امام حسين(ع) فرموده: « أَنَا قَتِيلُ‏ الْعَبْرَه قُتِلْتُ مَكْرُوباً» (3)
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، ‏أمالي، ‏ بيروت‏، اعلمي، چ پنجم، ‏‏1400ق، ‏ ص137؛ فتال نيشابوري، روضه الواعظين، قم، انتشارات رضي، چ اول، بي تا، ج1، ص387.
2. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت امام در روز عيد فطر و قربان؛ زيارت اربعين.
3. ابن قولويه، ‏ كامل الزيارات، ‏ نجف، ‏ مرتضوي، چ اول، 1356ق، ص109.
 

ابتدا باید جایگاه صبور شدن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند.سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد

پرسش:
آیا در قرآن سوره و یا احادیثی در رابطه با زیادشدن صبر وجود دارد یا خیر، اگر امکانش هست معرفی کنید؟
 

پاسخ:
شناخت کامل و دقیق از یک مسئله اخلاقی، می‌تواند میل انسان برای نزدیک شدن به آن حالت را افزایش دهد. درواقع قدم نخست برای صبور شدن، آشنایی با فواید و آگاهی از ضررهای بی‌صبری است؛ بنابراین؛ رویکرد و بینش صحیح نسبت به جایگاه صبر می‌تواند راهگشا باشد.
جایگاه صبر در ایمان:
در معارف دینی، توصیه‌های فراوانی نسبت به صبر، جایگاه و اهمیت آن بیان‌شده است؛ مانند:
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ. (1)
بر شما باد صبر و استقامت کردن، زیرا صبر نسبت به ایمان، همانند سر به بدن است و در بدنی که سر ندارد، خیری وجود ندارد همچنان که در ایمان بدون صبر هم خیری نیست.
امیر المومنین علیه‌السلام در این کلام حکیمانه به‌درستی جایگاه و ارزش صبر را بیان فرموده‌اند؛ چراکه عدم صبر و تحمل، منجر به رفتارهای هنجارشکانه دینی مانند غضب، حسادت، توهین و ... خواهد شد و به‌تدریج ادامه حیات معنوی را از انسان سلب می‌کند. برای توضیح بیشتر، مثلاً شخصی که عزیزی را ازدست‌داده، اگر نتواند بر مصیبت صبر کند، غلبه احساسات و عدم رضایت به تقدیر الهی، می‌تواند او را به کفر گویی بکشاند. همان‌طور که بدن بدون سر، حیاتی نخواهد داشت، ایمان بدون صبر نیز قابل‌تصور نیست. این شناخت، اشتیاق و انگیزه مؤمن را برای افزایش و مراقبت از صبر خود، بیشتر خواهد نمود و وارد مرحله بعدی خواهد نمود. در این مرحله سؤال اساسی این است که چگونه می‌شود صبور بود.
راهکار روایی:
شاید شاه‌کلید افزایش صبر در این روایت امام صادق علیه‌السلام باشد:
قَالَ إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ (2)
اگر بردبار (صبور) نیستى خود را به بردبارى وادار.
راهکار به دست آوردن بسیاری از فضائل اخلاقی و رفتاری، همین سفارش حضرت است؛ یعنی اینکه انسان خود را به آن رفتار ملزَم کند تا به عادت و سیره‌ای برای او تبدیل شود. امروزه در علومی مانند روانشناسی نیز برای درمان اختلالات رفتاری، همین شیوه تمرین و تکرار را سفارش و به کار می‌بندند. مثلاً انسان برای اینکه اعتمادبه‌نفس پیدا کند، باید در مراحلی خود را شبیه افرادِ با اعتمادبه‌نفس درآورد و خود را به آن حالت بزند حتی اگر در واقعیت اعتمادبه‌نفس ندارد. این شیوه درواقع توصیه حضرت صادق علیه‌السلام در مثل صبور شدن است که اگر صبور نیستید خود را به صبر بزنید و تمرین کنید تا صبور شوید.
دعای قرآنی:
همچنین برخی از ادعیه نیز در این زمینه وجود دارند مانند آنچه در قرآن کریم گزارش‌شده است. دعاى طالوت و سپاهيانش برای صبر و تحمل سختی‌های مبارزه با دشمن چنین است:
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً (3)
و هنگامی‌که با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر (دل‌های) ما شکیبایی فروریز.
 همچنین ساحرانی که به موسى عليه‌السلام ايمان آوردند این‌گونه دعا کردند:
وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (4)
انتقام تو [فرعون] از ما، تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش [هنگامی‌که به سراغ ما آمد] ايمان آورديم. پروردگارا! صبر و استقامتى كافى بر ما فروريز؛ و ما را مسلمان بميران.
افزون بر این دعا، به‌صورت کلی، ارتباط و یاد خداوند، می‌تواند سبب آرامش و اطمینانی در وجود و رفتار انسان شود که نتیجه آن صبر در سختی‌ها، مشکلات و ... شود.
نتیجه:
بنابراین صبور شدن یک فرایند است که انسان ابتدا باید جایگاه آن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند. سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد تا به‌عنوان ملکه‌ای در ذهن و رفتار انسان نقش ببندد و در کنار این دو مسئله می‌توان از دعاهایی مانند «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً» برای آرامش و تقویت این برنامه تربیتی، بهره بُرد.
 پی‌نوشت‌ها:
1.    سيد رضي، نهج‌البلاغه، تحقيق: صبحي صالح، قم: هجرت، اول، 1414 ق، حکمت 82.
2.    کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 112.
3.    سوره بقره، آیه 250.
4.    سوره اعراف، آیه 126.
 

خطبه حضرت زینب در كاخ ابن زیاد
اي اهل كوفه ،اي حيله گران ،اي مكاران،آيا گريه مي‏كنيد؟ گريه هاتان نيارامد و ناله‏هاتان فرو ننشيند.

متن كامل خطبه حضرت زینب در كاخ ابن زیاد چه بود؟ 

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز

حضرت زینب در كوفه و در جمع مردم عزادار و قبل از ورود به كاخ شام خطبه خوانده است كه ترجمه سخنان ایشان به شرح زیر است:

ستايش سزاوار خداست و درود حق تعالي بر پدرم رسول خدا. اما بعد :

اي اهل كوفه ،اي حيله گران ،اي مكاران،

اي پيمان شكنان! آيا گريه مي‏كنيد؟ گريه هاتان نيارامد و ناله‏هاتان فرو ننشيند! همانا مثل شما مثل آن زني است كه تافته‏هاي خود را وا مي‏تابد. شما پيمان خويش را وسيله دغل بازي ساختيد. آيا چيزي جز لاف، خودبيني، گزاف، دروغ، تملق گويي كنيزان، و گوشه‏چشم نگري متكبرانه دشمنان، در شما هست؟

مَثَل شما مانند سبزه مزبله (كثافتگاه) است يا نقره و زيوري كه برگور نهند! هان! چه بد براي خود پيش آورديد! خدا بر شما خشم كرد و درعذاب ابد گرفتار شديد. بر كشته هاي ما گريه مي‏كنيد و زاري مي‏نماييد؟! آري به خدا! بايد گريه كنيد كه همان گريه سزاوار شماست.

بسيار بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده و گرفتار ننگي عظيم هستيد كه هرگز نتوانيد آن را از خود دور كنيد و بشوييد! چگونه خون فرزند خاتم نبوت و معدن رسالت را از خود بزداييد كه آقاي جوانان بهشت و پايگاه و پناهگاه جمع شما بود؟ دردِ شما را درمان مي‏كرد و حافظ شما از پيشامدهاي بد و مرجع شما در اختلافات بود. چه بد باري براي قيامت خود به دوش گرفتيد. نابودي بر شما باد. تلاش تان بي نتيجه ماند و دست هاتان از كار افتاد و سرمايه را در معامله از دست داديد. قرين خشم خدا شديد و مُهرخواري و پستي بر جبين شما زده شد. واي بر شما اي اهل كوفه! مي دانيد كدام جگري از رسول خد را شكافتيد؟ كدام پرده نشيناني را از پرده بيرون كشيديد!؟ چه پرده حرمتي از او دريديد؟! چه خوني از او را ريختيد؟! جنايتي كرديد كه چه بسا آسمان‏ها از (عظمت اين مصيبت) فرو ريزد و زمين از هم بپاشد و كوه‏ها باخاك يكسان شود.

 رنج و تيرگي و سرگرداني و بي‏خودي و زشتي‏اي به ظرفيت زمين و آسمان به جا آورديد. آيا از اينكه آسمان خون ببارد تعجب مي‏كنيد؟ هر آينه عذاب و شكنجه آخرت ، خوار كننده تر و شكننده تر است و شما را ياوري نخواهد بود. مهلت الهي شما را خيره‏سر نكند، زيرا كه سرعت و سبقت شما، او را به عجله وانمي‏دارد و ترس از دست رفتن فرصت ندارد و بي شك در كمين ستمگران است.(1)

ایشان در وردو به كاخ مكالمه كوتاه و كوبنده ای با عبید الله داشته كه به شرح زیر است:

پس از ورود اهل بيت به مجلس ابن زياد، حضرت زينب عليها السلام با جامه‏اي كهنه و به‏ طور ناشناس، با وقار و عظمت، بدون اعتنا به حاكم و اطرافيان در گوشه‏اي از مجلس نشست. ابن زياد پرسيد: «كيستي؟» ولي جوابي نشنيد. ابن زياد سه بار سؤال خود را تكرار كرد، اما حضرت زينب عليها السلام به منظور تحقير او جواب نداد. سرانجام يكي از اطرافيان گفت:"او زينب، دختر علي ابن ابي طالب است."

ابن زياد كه از بي اعتنايي اين بانو خشمگين شده بود، گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و اخبارتان را دروغ گردانيد.»

حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را به واسطه پيامبرش گرامي داشت . از آلودگي و پليدي، پاك ساخت. همانا گناهكار رسوا مي گردد و بدكار دروغ مي گويد، و او ما نيستيم.»

ابن زياد گفت: «كار خدا را با خاندان خويش چگونه ديدي؟»

حضرت زينب  فرمود: «جز نيكويي و خوبي نديدم. خداوند بر آن ها شهادت را مقدّر فرموده بود؛ پس آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. خداوند به زودي آن ها و تو را جمع خواهد كرد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. پس خواهي ديد در آن روز، رستگاري از آن كيست؟ اي پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!»

ابن زياد خشمگين شد و گويا قصد كشتن آن بانو را داشت كه با وساطت عمرو بن حُرَيث از قصد خود برگشت و گفت:

خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.

حضرت زينب  فرمود: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتي . فرع و شاخه مرا قطع كردي . اصل و ريشه ام را از بن كندي. اگر شفاي دل تو در اين ها بود، پس شفا يافته‏اي.»

ابن زياد گفت: «او نيز چون پدرش قافيه پرداز است و مثل او به سجع سخن مي‏گويد.»

حضرت  پاسخ داد: «زن را با قافيه پردازي چه كار؟»(2)

پی نوشت ها:

1. امالی مفید، ص322.

2. نفس المهموم، ترجمه كمره ای،ص184.

روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد
حكمت الهي اقتضا مي‌كند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند.

لطفا روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد برایم ارسال فرمائید

1- حديث مفضل بن عمر است كه علامه مجلسي آن را در جلد دوم بحارالانوار از كتاب توحيد مفضل نقل مي كند كه امام صادق(ع) پس از بيان حكمت ريش براي مرد و اين كه ريش مرد و زن را از همديگر تميز ميدهد فرمود «اذا كان ذكرا اطلع الشعر في وجهه فكان ذلك علامة الذكر و عز الرجل، يميز به عن حد الصبا و شبه النساء و ان كانت انثي يبقي وجهها خاليا من الشعر لتبقي لها البهجة و النظارة التيتحرك الرجل لما فيه دوام نسله و بقائه»: در صورت مردها مو روئيده مي شود و همين نشانه مرد بودن و عزت مرد است كه به وسيلۀ آن معلوم ميشود كه كودك و زن نيست، ولي در صورت زنها، مو روئيده نميشود، تا زيبائي و طراوتي كه محرك مردها (براي ازدواج) ميشود باقي بماند در نتيجه نسل بشر ادامه و بقاء پيدا كند.

پس حكمت الهي اقتضا ميكند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند، ولي نروئيدن ريش در صورت زنان بخاطر مصالحي است. (1)

2- حديثي است كه در كتاب معاني الاخبار نقل شده كه مرحوم صدوق از علي بن غراب نقل ميكند كه امام صادق(ع) فرمود: «حفوا الشوارب و اعفوا اللحي و لا تشبهوا بالمجوس»: شارب (سبيلهاي طويل) خود بچيند و ريش خود را بگذاريد و شبيه مجوس نشويد.

علي بن غراب (راوي اين روايت) از اصحاب امام صادق (ع) است كه مرحوم نجاشي و علامه، او را توثيق كردهاند.

اين روايت صريح است كه شبيه مجوسيان نشويد، در ذيل روايت اين عدم تشبيه علت آورده شده كه: «مجوسيان ريشهاي خود را ميتراشيدند و شاربهاي خود راميگذاردند، اما ما شارب را ميزنيم و ريش را ميگذاريم كه مطابق فطرت است.

روي اين اساس، براي مسلمانان جايز نيست كه همانند مجوس، ريش هاي خود را بتراشند و شاربها را بگذارند. زيرا، چيدن شارب و گذاردن ريش از فطرت ميباشد اين است روش مسلمانان!(2)

- محمد بن محمد بن اشعث كوفي از ابو الحسن موسي بن اسماعيل بن موسي بن جعفر (ع) نقل ميكند كه جد بزرگوارش امام سجاد(ع) از علي(ع) نقل ميكند كه پيامبر(ص) فرمود: حلق اللحية من المثلة و من مثل فعليه لعنة اللّه ؛ (3 )تراشيدن ريش از اقسام «مثله» است، از رحمت خدا دور باشد كسي كه «مثله» كند.

پی نوشت:

1. طبسي نجفي محمد رضا، تراش ريش از نظر اسلام، ترجمه محمدي اشتهاردي، تاريخ نشر، نوبت اول، چاپ قم، ص107.

2. همان، ص 110.

3. همان، ص69.

صفحه‌ها