برزخ

بر اساس متون دینی، گناه آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی دارد. یکی از این گناهان عاق والدین است که علاوه بر آثار زیانبار دنیوی، آثار و پیامد اخروی نیز دارد.

پرسش:

بر اساس روایات، اگر کسی «عاق والدین» قرار گرفت، چه پیشامد و آثار منفی در برزخ و آخرت دامنگیر او خواهد شد؟

پاسخ:

مقدمه

با بررسی متون دینی می‌توان آثار و پیامدهای گناهان را به گونه‌های مختلفی تقسیم کرد، مانند پیامدهای دنیوی و اخروی و آثار زیان‌بار مادی و معنوی. خداوند و معصومین علیهم‌السلام بر احسان و خوش‌رفتاری با والدین تأکید داشته و نافرمانی، آزار و اذّیت و بی‌حرمتی به ایشان را مذموم دانسته‌اند. در روایات عواقب و پیامدهای متعددی برای عاق والدین در دنیا و آخرت نقل شده است، این نوشتار به پیامدهای برزخی و آخرتی عاق والدین می‌پردازد.

پیامدهای عاقّ والدین در برزخ و آخرت

عاق والدین از رذایل اخلاقی است که در روایات به کبیره بودن این گناه تصریح شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «إِنَّ مِنَ الْکَبَائِرِ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ...؛(1) از جمله گناهان کبیره نافرمانى پدر و مادر است

 برای عاق والدین پیامدهایی در برزخ و آخرت بیان شده است:

1. ناتوانایی در ادای شهادتین هنگام مرگ و سختی جان دادن

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَاعْتُقِلَ‏ لِسَانُهُ‏ مِرَاراً، فَقَالَ لِامْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ: هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ: نَعَمْ، أَنَا أُمُّهُ. قَالَ: أَ فَسَاخِطَةٌ أَنْتِ عَلَیْهِ قَالَتْ: نَعَمْ، مَا کَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا: ارْضَیْ عَنْهُ. قَالَتْ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِرِضَاکَ عَنْهُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَهَا … ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْکَ الْحَالِ؛(2) هنگام مرگ جوانی، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو! زن گفت: یا رسول الله به خاطر رضایت شما، خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله... و پس از لحظاتی مرد.» همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(3) هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به نادارى نیفتد

2. نابخشودگی

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «یُقَالُ‏ لِلْعَاقِ‏ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لَا أَغْفِرُ لَکَ وَ یُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی سَأَغْفِرُ لَک‏؛(4) به عاقّ والدین از (طرف خدا) گفته می‌شود: هر کارى می‌خواهى انجام بده! دیگر تو را نمی‌بخشم؛ و به نیکوکار (نسبت به پدر و مادر) هم گفته می‌شود: هر چه مى خواهى انجام ده! تو را می‌بخشم

3. ناخشنودی خداوند

رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «رِضَا اللَّهِ مَعَ رِضَا الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ اللَّهِ مَعَ سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ‏؛(5) خشنودى خدا در خشنودى پدر است و ناخشنودى خدا در ناخشنودى پدر

4. محرومیت از بهشت و استشمام بوی آن

یعقوب بن شعیب گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُشِفَ غِطَاءٌ مِنْ أَغْطِیَهِ الْجَنَّةِ فَوَجَدَ رِیحَهَا مَنْ کَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ إِلَّا صِنْفٌ وَاحِدٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ؛(6) چون روز قیامت شود یک پرده از پرده‌هاى بهشت را کنار زنند، هر جاندارى از مسافت پانصد سال بوى آن را بشنود، جز یک دسته، عرض کردم: آنان کیانند؟ فرمود: کسانى که عاق والدینهستند

 در روایات دیگر تعبیر هزار سال(7) و دو هزار سال دارد.(8) همچنین در روایت دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده:

 «لَا یَدْخُلُ‏ الْجَنّةَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ؛ (9) عاق والدین وارد بهشت نمی‌‌شود

5. ورود به جهنم

امام کاظم علیه‌السلام از رسول خدا صلّى الله علیه و آله نقل فرمودند:

 «کُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَى الْجَنَّهِ وَ إِنْ کُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَى النَّارِ؛(با پدر و مادر) نیکو رفتار باش و در بهشت جایگزین شو و اگر عاق و جفا کارى با آتش (دوزخ) بساز.»(10)

 امام صادق علیه‌السلام در مورد گناهان کبیره‌ای که خدای متعال وعده آتش جهنّم به مرتکب آن داده است، فرمودند:

 «تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ... بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ»(11)

 پس عقوق والدین از جمله گناهان کبیره است.

6. فراموش شدن عاقّ والدین در قیامت

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه؛(12) در روز قیامت سه گروه جزء فراموش‌شدگان قرار دارند... و شخصی که عاقّ والدین است

7. سخن نگفتن خدای عزّ وجلّ با عاقّ والدین

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَهٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(13) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال با آنها سخن نمی‌گوید... و (از جمله) شخصی که عاقّ والدین است

8. محروم از نگاه رحمت‌آمیز الهی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ‏ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(14) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال ... نگاه رحمت آمیزش را به آنها معطوف نمی‌دارد... و شخصی که عاقّ والدین است

9. شامل نشدن تزکیه الهی برای عاقّ والدین

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ فِی‏ الْمَنْسَى‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ‏ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ ... وَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه‏؛(15) در روز قیامت سه گروه... خدای متعال... آنها را مورد تزکیه قرار نمی‌دهد و عذابی دردناک برای آنها خواهد بود... شخصی که عاقّ والدین است

نتیجهگیری

آثار و پیامدهای گناهان، شامل پیامدهای دنیوی و اخروی و آثار زیان‌بار مادی و معنوی می‌شود. طبق روایات عواقب و پیامدهای عاق والدین در برزخ و آخرت عبارت‌اند از: گرفتگی زبان هنگام مرگ برای ادای شهادتین(سختی جان دادن)، محرومیت از بهشت و استشمام بوی آن، ورود به جهنم، شامل نشدن تزکیه و طهارت الهی، سخن نگفتن خدای عزّ وجلّ با عاقّ والدین، محروم بودن از نگاه رحمت‌آمیز الهی.

پی‌نوشت‌ها

1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص278.

2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص65.

3. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص367.

4. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص368.

5. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص368.

6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص348.

7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص349.

8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏6، ص50.

9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1413ق، ص82.

10. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص348.

11. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص38.

12. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

13. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

14. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

15. نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص194.

تناسخ و بازگشت ارواح مردگان به دنیا پس از مدتی، آن هم از طریق تولد جدید در بدن جدید،از آموزه‌های ادیان شرقی است که دلیل منطقی ندارد وعقل وقرآن آن را رد می‌کنند.
تناسخ یا بازگشت روح پس از مرگ به جسم جدید

پرسش:
آیا این مطلب که روح انسانی پس از مرگ دوباره بعد از چند سال در قالب جسم جدید به دنیا برمی‌گردد، درست است یا نه؟
 

پاسخ:
بازگشت چندباره روح انسان به دنیا پس از مرگ در قالب بدن‌های جدید، یا همان تناسخ(سَمسارَه)،(1) از آموزه‌های ادیان هندی است(2) که در ادیان مصری قدیمی نیز رواج داشت.(3) از این منظر، چرخه مرگ و زندگی آن‌قدر ادامه می‌یابد تا رهایی حاصل شود و روح انسان به سرای دیگر منتقل گردد. اما پیش از رهایی، چندین بار روح انسان به دنیا باز می‌گردد و هر بار متناسب با آنچه در زندگی سابق انجام داده است (که اصطلاحاً کارمَه(4) نامیده می‌شود) در موقعیت جدیدی متولد می‌شود که بهتر یا بدتر از زندگی گذشته است. حتی گفته شده که چه بسا روح انسان در کالبدهای غیرانسانی (مثل گاو یا درخت یا سنگ) نیز حلول یابد و مدتی اسیر آن‌ها باشد!(5)
فاصله مرگ تا تولد دوباره، در مذاهب و فرقه‌های ادیان شرقی، متفاوت است. مثلاً در مکتب وجره‌یانه در بودیسم، 49 روز زمان لازم است تا انتقال رخ دهد. بودایی‌های وجره‌یانه برای این ایام، دستورالعمل‌هایی برای روح مُرده ذکر کرده‌اند تا روح مرده در آنجا این کارها را انجام دهد.(6)
طرفداران و موافقان آموزه تناسخ، برای اثبات تناسخ به ادله‌ای استناد کرده‌اند که قابل‌قبول نیست. عقل، آیات و روایات، گواه بر این هستند که پس از مرگ، روح آدمی، راهیِ برزخ می‌شوند و جز در موارد استثنائی، کسی به دنیا باز نمی‌گردد. در ادامه توضیحات بیشتر تقدیم می‌شود.

نقد و بررسی ادله موافقان و مخالفان تناسخ در قالب دو نکته
نکته اول: ادله موافقان تناسخ

موافقان تناسخ برای اثبات تناسخ به ادله‌ای استناد کرده‌اند که در ادامه به نقد و بررسی آنها می‌پردازیم:

1. تولد ضد از ضد
این استدلال منسوب به افلاطون است. بر این اساس، از دل هر چیزی ضدش متولد می‌شود؛ چنان که جوانی از دل کودکی، و پیری از دل جوانی زاده می‌شود؛ یا از دل حیات، مرگ زاده می‌شود و از دل مرگ، حیات. پس، از دلِ تعلق نفس به بدن، انقطاع نفس از بدن و از دلِ انقطاع، تعلق نفس به بدن پدید می‌آید و این روند همچنان ادامه دارد (7).
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً تعلق و انقطاع، نقیضان (نه ضدّان) هستند و محال است دو نقیض از هم زاده شوند و مثلاً عدم از وجود زاده شود و وجود از عدم! ثانیاً دلیلی نداریم که دو امر وجودی متضاد، همیشه از دل هم به وجود آیند؛ چنان که جوانی از دل پیری نمی‌آید، بلکه فقط پیری از دل جوانی آمده است؛ در حالی که در تناسخ، تعلق و انقطاع، مدام از دل هم بوجود می‌آیند!(8)

2. آشنا به نظر رسیدنِ افراد ناشناس
در طول زندگی، با افراد ناشناسی برخورد می‌کنیم که آشنا به نظر می‌رسند و گویا سابقاً آن‌ها را دیده‌ایم. این موارد، نشانه تناسخ و وجود زندگی‌های گذشته است که این آشنایی در آنجا رقم خورده است (9).
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً به فرض اعتبار این شناخت، نهایتاً اثبات می‌شود که پیش از این همدیگر را می‌شناختید؛ اما کجا؟ در همین دنیا یا در عوالم پیشین (عالم ارواح یا عالم ذر)؟ معلوم نیست. ثانیاً در نهایت تناسخِ موردی را اثبات می‌کند، نه تناسخ فراگیر یا حداکثری، آن هم به شکل چندباره یا همیشگی. ثالثاً اعتبار این شناخت، قابل‌ مناقشه است، چراکه این‌گونه شناخت‌ها را می‌توان ناشی از خطای حافظه دانست که تصویر را به مرور زمان مات کرده و جزئیاتش را فراموش می‌کند و به همین جهت آن تصویر قابل تطبیق بر افراد دیگر هم می‌شود؛ درنتیجه فکر می‌کنیم این شخص را سابقاً دیده‌ایم، در حالی که در حقیقت، شخصی مشابه با این شخص را سابقاً دیده‌ایم.(10)

3. ارائه اطلاعات درست از گذشته‌های دور
افرادی وجود دارند که از طریق هیپنوتیزم یا روش‌های دیگر، درباره گذشته اطلاعات درست ارائه می‌دهند. این اطلاعات درست، نشانی است از این که این فرد، سابقاً در گذشته‌های دور می‌زیسته و به همین جهت، این اطلاعات را به همراه داشته و اینک ارائه می‌دهد.
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً به فرض اعتبار این شناخت، تناسخِ موردی اثبات می‌شود و ثانیاً اعتبار این شناخت قابل مناقشه است و چه بسا این فرد توسط ارتباط با اجنه دارای این اطلاعات دقیق شده است. برخی از منتقدان نیز آن را براساس ژن‌های وراثتی توضیح داده‌اند.(11)

4. تبیین خاستگاه تفاوت‌ها
تفاوت‌های زیادی در زندگی انسان‌ها وجود دارد؛ زشتی و زیبایی، فقر و ثروت، بیماری و سلامت و خیلی از امور دیگر که هر فردی با فرد دیگر به شکل متفاوت از آن‌ها برخوردار است. خاستگاه این تفاوت‌ها چیزی جز زندگی سابق انسان‌ها در دنیا نیست.(12)
در نقد این دلیل گفته شده: اولاً می‌توان بدون تناسخ نیز این تفاوت‌ها را توضیح داد؛ مثلاً این که این دنیا براساس نظام علت و معلول تدبیر می‌شود و بر این اساس، تفاوت‌ها به شکل طبیعی رقم می‌خورند و از دلِ این تفاوت‌ها، امتحانات متنوعی پیش رویِ انسان قرار می‌گیرد که واکنش هر یک از ما به امتحانِ خودش، براساس نوع امتحان و توان هر فرد، مستقلاً ارزیابی می‌شود و متناسب با آن، در آخرت پاداش می‌یابد و به هیچ کسی ظلم نمی‌شود. پس وجود تفاوت، ضرورتاً تناسخ را اثبات نمی‌کند و تبیین‌های دیگری نیز وجود دارد. ثانیاً باور به تناسخ و کارما، خودش عامل رنج و تثبیت ظلم و تفاوت است؛ به این بیان که رنج‌دیده را مستحق رنج می‌داند و هر رنج را نشانی از گناهکاری و بدکاری او در زندگی گذشته می‌داند و به هویت او آسیب وارد می‌شود. همچنین، نسبت به تفاوت‌های ظالمانه بی‌اعتنایی می‌شود و اصطلاحاً ظلم‌پذیر می‌گردد؛ چراکه این وضعیت را قهری و گریزناپذیر و نتیجه کارمای زندگی گذشته خودش می‌داند!(13)

 

نکته دوم: ادله مخالفان تناسخ
مخالفان تناسخ، افزون بر نقد ادله یادشده در دفاع از تناسخ، به ارائه ادله دیگری علیه تناسخ پرداخته‌اند:

1. تشخص واحد
سبب حدوث نفس در بدن، حدوث و آمادگی بدن است و همین که بدن آماده شد، نفس حادث می‌شود و به آن تعلق می‌گیرد. حال اگر نفس دیگری نیز با مرگ و جدایی از بدن، به این بدن تعلق بگیرد، این بدن دارای دو نفس و دو تشخص می‌شود در حالی که هر بدنی دارای یک نفس و یک تشخص است. ازاین‌رو، تناسخ باطل است.(14)

2. ناممکن بودن حرکت قهقرایی
هر نفس در طول زندگی دارای فعلیت‌های مثبت و منفی می‌شود و اگر قرار بر تناسخ و رجوع به بدن جدید باشد، تمام آن فعلیت‌ها (مثلاً علوم و فنونی که می‌دانسته) را از دست داده و دوباره بالقوه می‌شود و این یعنی حرکت قهقهرایی که محال است.(15)

3. شواهد ناکافی
تناسخ نه‌تنها فاقد شواهد کافی است(16) بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که تناسخ رخ نداده است؛ مثل این که اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها چیزی را به یاد نمی‌آورند و آیات و روایات نیز صراحتاً اعلام نموده‌اند که انسان‌ها پس از مرگ، راهیِ برزخ می‌شوند تا قیامت برپا شود.(17) اما موارد استثنائی، مثل زنده شدن حضرت عُزَیر علیه‌السلام پس از صد سال(18) یا زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیه‌السلام،(19) معجزه و غیرعادی هستند و نه فراگیرند، نه چندباره و نه ارتباطی با فلسفه تناسخ در ادیان شرقی دارند.(20)

نتیجه‌گیری
بنابر آنچه گذشت، روشن می‌شود که تناسخ و بازگشت ارواح مردگان به دنیا پس از مدتی (چند ماه یا چند سال) به صورت چندباره، آن هم از طریق تولد جدید در بدن جدید، از آموزه‌های ادیان شرقی است که عقل و قرآن آن را رد می‌کند. این آموزه ادله و شواهد کافی ندارد، بلکه شواهد و ادله زیادی علیه آن وجود دارد. اما موارد استثنائی زنده شدن مردگان و بازگشت آن‌ها به بدن خودشان، متمایز است از تناسخ و تولد دوباره در بدن‌های دیگر، به صورت چندباره و فراگیر. از منظر دینی، اصل و قاعده این است که انسان پس از مرگ راهیِ برزخ می‌شود تا زمان قیامت فرا برسد.

پی‌نوشت‌ها
1. Samsa
2. بیرونی، محمد بن احمد ابوالریحان، تحقیق ما للهند، حیدرآباد، افست انتشارات بیدار، 1376ش، ص38.
3. بستانی، المعلم بطرس، دائرةالمعارف قاموس عام لکل فن و مطلب، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ج6، ص224؛ عثمان بک، کمال، حقایق عن تناسخ الارواح و الحاسه السادسه، بیروت، المکتبه العصریه للطباعه و النشر، 1423ق، ص18. 
4. Karma
5. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: موحدیان عطار، علی، تناسخ گذشته و امروز، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1393ش.
6. موحدیان عطار، علی و ابوالقاسم جعفری، جایگاه موعودگرایی در آیین بودای تبتی و علل گرایش به آن در عصر حاضر، مشرق موعود، زمستان 1392ش، شماره 23، ص165.
7. یوسف کرم، تاریخ الفلسفه الیونانیه، بیروت، دارالقلم، بی‌تا، ص90.
8. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص71.
9. قاسمی، رضا، رمان چاه بابل، سوئد، نشر باران، 1998م، ص9و10؛ یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص75.
11. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: شکراللهی، نادر، تأملی بر «اثبات تناسخ، براساس وحدت خاطرات»، فصلنامه کلام و دین‌پژوهی، 1389ش، شماره 21.
12. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مینایی، فاطمه، تناسخ، فصلنامه نقد و نظر، 1385ش، شماره 43-44.
13. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مینایی، فاطمه، تناسخ، فصلنامه نقد و نظر، 1385ش، شماره 43-44.
14. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص122-126.
15. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص128-132.
16. در نکته اول در نقد ادله موافقان تناسخ، این مطلب اثبات شد که آن‌ها شواهدی برای اثبات تناسخ ارائه کرده‌اند که معتبر و کافی نیستند.
17. سوره مؤمنون، آیات 99-100: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ آن‌ها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»
18. سوره بقره، آیه 259: «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عام»
19. سوره آل عمران، آیه 49: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ»
20. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص176-184.
 

چرا ملائکه در دنیا به زیارت حرم امامان می آیند؟ مگر در برزخ نمی توانند به حضور ایشان مشرف گردند؟ (اشاره به حدیث زیارت امام رضا توسط فوجی از فرشتگان در صبح وغروب) یا آیا دنیای برزخ ائمه طاهرین در همین حرم ایشان قرار دارد؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
امامان معصوم آن چنان مقام و منزلتي در پيشگاه خدا دارند كه با اراده او مي توانند با عالم ارواح و برزخ ارتباط داشته باشند ولو اينكه هنوز در قيد حيات دنيوي باشند. اينگونه نيست كه امامي براي ارتباطش با برزخ از طريق مرگ منتقل به برزخ شود. بلكه امام آن چنان احاطه و اشرافي دارد كه هر زمان كه بخواهد به اذن خداوند از عالم برزخ آگاهي پيدا كرده و يا با ارتباطش بركاتي را به بعضي مومنان مي رساند .
به استناد سوره مباركه قدر ملائك وروح در شب قدر بر معصوم نازل مي شوند. با توجه به اين مطلب روشن خواهد شد كه با شهادت امام معصوم و انتقالش به برزخ نه تنها احاطه واشراف معصوم كم نمي شود كه به سبب گذر از قيود ماده بيشتر هم خواهد شددر نتيجه ارتباط او با فرشتگان قطع نمي شود و ملائك از بركات ارواح معصومين بهره مند مي شوند
اگر در روايات آمده كه مزار شريف معصوم از جمله جاهايي است كه فرشتگان در رفت وشد هستند اين به معناي نفي زيارت ارواح آنها توسط فرشتگان نيست بلكه اولا: براي روشن كردن اين حقيقت است كه عظمت و مقام و جايگاه آنها تا آنجاست كه حتي بدن مطهر آنها نيز محلي براي زيارت ملائك شده است و ثانيا: براي تشويق وترغيب مومنان وشيعيان است تا از بركات مزار شريف آنها بيشتر بهره مند شوند .
اما پیرامون برزخ ائمه باید گفت: امامان معصوم نیز مانند دیگر انسانها پس از شهادت به عالمی دیگر منتقل می شوند که از آن به عالم قبر یا عالم برزخ یاد می کنند با این تفاوت که به سبب منزلت ویژه ای که دارندنه تنها احاطه واشراف خاصی در عالم برزخ دارند بلکه می توانند ارتباط با عالم دنیا نیز داشته باشند .در واقع حضور آن بزرگواران در برزخ باعث محدودیت در ولایت آنها نمی شود چنانچه در روایتی از از امام صادق ع نقل شده كه فرمود:
«تعرض الاعمال على رسول اللَّه اعمال العباد كل صباح، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول اللَّه عز و جل وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، و سكت؛ تمام اعمال مردم هر روز صبح به پيامبر عرضه مى‏شود، اعمال نيكان و بدان، بنا بر اين مراقب باشيد و اين مفهوم گفتار خداوند است كه مي فرمايد: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، اين را فرمود و ساكت شد". (1)
پس برزخ معصومین در جای خاصی نیست ویا مکان خاصی ندارند اما قدرت ولایتی آن ها به اذن خدا تا آنجاست که هر زمانی ما به آن ها توسل کنیم اگر قابلیت داشته باشیم از برکات آن ها ولو در برزخ باشند، بهره مند خواهیم شد.

پی نوشت:
1. کلینی. اصول کافی. ترجمه مصطفوی. تهران. دارالکتب الاسلامیه. چاپ اول. ج1. ص318 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها