پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
تناسخ و بازگشت ارواح مردگان به دنیا پس از مدتی، آن هم از طریق تولد جدید در بدن جدید،از آموزه‌های ادیان شرقی است که دلیل منطقی ندارد وعقل وقرآن آن را رد می‌کنند.
تناسخ یا بازگشت روح پس از مرگ به جسم جدید

پرسش:
آیا این مطلب که روح انسانی پس از مرگ دوباره بعد از چند سال در قالب جسم جدید به دنیا برمی‌گردد، درست است یا نه؟
 

پاسخ:
بازگشت چندباره روح انسان به دنیا پس از مرگ در قالب بدن‌های جدید، یا همان تناسخ(سَمسارَه)،(1) از آموزه‌های ادیان هندی است(2) که در ادیان مصری قدیمی نیز رواج داشت.(3) از این منظر، چرخه مرگ و زندگی آن‌قدر ادامه می‌یابد تا رهایی حاصل شود و روح انسان به سرای دیگر منتقل گردد. اما پیش از رهایی، چندین بار روح انسان به دنیا باز می‌گردد و هر بار متناسب با آنچه در زندگی سابق انجام داده است (که اصطلاحاً کارمَه(4) نامیده می‌شود) در موقعیت جدیدی متولد می‌شود که بهتر یا بدتر از زندگی گذشته است. حتی گفته شده که چه بسا روح انسان در کالبدهای غیرانسانی (مثل گاو یا درخت یا سنگ) نیز حلول یابد و مدتی اسیر آن‌ها باشد!(5)
فاصله مرگ تا تولد دوباره، در مذاهب و فرقه‌های ادیان شرقی، متفاوت است. مثلاً در مکتب وجره‌یانه در بودیسم، 49 روز زمان لازم است تا انتقال رخ دهد. بودایی‌های وجره‌یانه برای این ایام، دستورالعمل‌هایی برای روح مُرده ذکر کرده‌اند تا روح مرده در آنجا این کارها را انجام دهد.(6)
طرفداران و موافقان آموزه تناسخ، برای اثبات تناسخ به ادله‌ای استناد کرده‌اند که قابل‌قبول نیست. عقل، آیات و روایات، گواه بر این هستند که پس از مرگ، روح آدمی، راهیِ برزخ می‌شوند و جز در موارد استثنائی، کسی به دنیا باز نمی‌گردد. در ادامه توضیحات بیشتر تقدیم می‌شود.

نقد و بررسی ادله موافقان و مخالفان تناسخ در قالب دو نکته
نکته اول: ادله موافقان تناسخ

موافقان تناسخ برای اثبات تناسخ به ادله‌ای استناد کرده‌اند که در ادامه به نقد و بررسی آنها می‌پردازیم:

1. تولد ضد از ضد
این استدلال منسوب به افلاطون است. بر این اساس، از دل هر چیزی ضدش متولد می‌شود؛ چنان که جوانی از دل کودکی، و پیری از دل جوانی زاده می‌شود؛ یا از دل حیات، مرگ زاده می‌شود و از دل مرگ، حیات. پس، از دلِ تعلق نفس به بدن، انقطاع نفس از بدن و از دلِ انقطاع، تعلق نفس به بدن پدید می‌آید و این روند همچنان ادامه دارد (7).
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً تعلق و انقطاع، نقیضان (نه ضدّان) هستند و محال است دو نقیض از هم زاده شوند و مثلاً عدم از وجود زاده شود و وجود از عدم! ثانیاً دلیلی نداریم که دو امر وجودی متضاد، همیشه از دل هم به وجود آیند؛ چنان که جوانی از دل پیری نمی‌آید، بلکه فقط پیری از دل جوانی آمده است؛ در حالی که در تناسخ، تعلق و انقطاع، مدام از دل هم بوجود می‌آیند!(8)

2. آشنا به نظر رسیدنِ افراد ناشناس
در طول زندگی، با افراد ناشناسی برخورد می‌کنیم که آشنا به نظر می‌رسند و گویا سابقاً آن‌ها را دیده‌ایم. این موارد، نشانه تناسخ و وجود زندگی‌های گذشته است که این آشنایی در آنجا رقم خورده است (9).
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً به فرض اعتبار این شناخت، نهایتاً اثبات می‌شود که پیش از این همدیگر را می‌شناختید؛ اما کجا؟ در همین دنیا یا در عوالم پیشین (عالم ارواح یا عالم ذر)؟ معلوم نیست. ثانیاً در نهایت تناسخِ موردی را اثبات می‌کند، نه تناسخ فراگیر یا حداکثری، آن هم به شکل چندباره یا همیشگی. ثالثاً اعتبار این شناخت، قابل‌ مناقشه است، چراکه این‌گونه شناخت‌ها را می‌توان ناشی از خطای حافظه دانست که تصویر را به مرور زمان مات کرده و جزئیاتش را فراموش می‌کند و به همین جهت آن تصویر قابل تطبیق بر افراد دیگر هم می‌شود؛ درنتیجه فکر می‌کنیم این شخص را سابقاً دیده‌ایم، در حالی که در حقیقت، شخصی مشابه با این شخص را سابقاً دیده‌ایم.(10)

3. ارائه اطلاعات درست از گذشته‌های دور
افرادی وجود دارند که از طریق هیپنوتیزم یا روش‌های دیگر، درباره گذشته اطلاعات درست ارائه می‌دهند. این اطلاعات درست، نشانی است از این که این فرد، سابقاً در گذشته‌های دور می‌زیسته و به همین جهت، این اطلاعات را به همراه داشته و اینک ارائه می‌دهد.
در نقد این استدلال گفته شده: اولاً به فرض اعتبار این شناخت، تناسخِ موردی اثبات می‌شود و ثانیاً اعتبار این شناخت قابل مناقشه است و چه بسا این فرد توسط ارتباط با اجنه دارای این اطلاعات دقیق شده است. برخی از منتقدان نیز آن را براساس ژن‌های وراثتی توضیح داده‌اند.(11)

4. تبیین خاستگاه تفاوت‌ها
تفاوت‌های زیادی در زندگی انسان‌ها وجود دارد؛ زشتی و زیبایی، فقر و ثروت، بیماری و سلامت و خیلی از امور دیگر که هر فردی با فرد دیگر به شکل متفاوت از آن‌ها برخوردار است. خاستگاه این تفاوت‌ها چیزی جز زندگی سابق انسان‌ها در دنیا نیست.(12)
در نقد این دلیل گفته شده: اولاً می‌توان بدون تناسخ نیز این تفاوت‌ها را توضیح داد؛ مثلاً این که این دنیا براساس نظام علت و معلول تدبیر می‌شود و بر این اساس، تفاوت‌ها به شکل طبیعی رقم می‌خورند و از دلِ این تفاوت‌ها، امتحانات متنوعی پیش رویِ انسان قرار می‌گیرد که واکنش هر یک از ما به امتحانِ خودش، براساس نوع امتحان و توان هر فرد، مستقلاً ارزیابی می‌شود و متناسب با آن، در آخرت پاداش می‌یابد و به هیچ کسی ظلم نمی‌شود. پس وجود تفاوت، ضرورتاً تناسخ را اثبات نمی‌کند و تبیین‌های دیگری نیز وجود دارد. ثانیاً باور به تناسخ و کارما، خودش عامل رنج و تثبیت ظلم و تفاوت است؛ به این بیان که رنج‌دیده را مستحق رنج می‌داند و هر رنج را نشانی از گناهکاری و بدکاری او در زندگی گذشته می‌داند و به هویت او آسیب وارد می‌شود. همچنین، نسبت به تفاوت‌های ظالمانه بی‌اعتنایی می‌شود و اصطلاحاً ظلم‌پذیر می‌گردد؛ چراکه این وضعیت را قهری و گریزناپذیر و نتیجه کارمای زندگی گذشته خودش می‌داند!(13)

 

نکته دوم: ادله مخالفان تناسخ
مخالفان تناسخ، افزون بر نقد ادله یادشده در دفاع از تناسخ، به ارائه ادله دیگری علیه تناسخ پرداخته‌اند:

1. تشخص واحد
سبب حدوث نفس در بدن، حدوث و آمادگی بدن است و همین که بدن آماده شد، نفس حادث می‌شود و به آن تعلق می‌گیرد. حال اگر نفس دیگری نیز با مرگ و جدایی از بدن، به این بدن تعلق بگیرد، این بدن دارای دو نفس و دو تشخص می‌شود در حالی که هر بدنی دارای یک نفس و یک تشخص است. ازاین‌رو، تناسخ باطل است.(14)

2. ناممکن بودن حرکت قهقرایی
هر نفس در طول زندگی دارای فعلیت‌های مثبت و منفی می‌شود و اگر قرار بر تناسخ و رجوع به بدن جدید باشد، تمام آن فعلیت‌ها (مثلاً علوم و فنونی که می‌دانسته) را از دست داده و دوباره بالقوه می‌شود و این یعنی حرکت قهقهرایی که محال است.(15)

3. شواهد ناکافی
تناسخ نه‌تنها فاقد شواهد کافی است(16) بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که تناسخ رخ نداده است؛ مثل این که اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها چیزی را به یاد نمی‌آورند و آیات و روایات نیز صراحتاً اعلام نموده‌اند که انسان‌ها پس از مرگ، راهیِ برزخ می‌شوند تا قیامت برپا شود.(17) اما موارد استثنائی، مثل زنده شدن حضرت عُزَیر علیه‌السلام پس از صد سال(18) یا زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیه‌السلام،(19) معجزه و غیرعادی هستند و نه فراگیرند، نه چندباره و نه ارتباطی با فلسفه تناسخ در ادیان شرقی دارند.(20)

نتیجه‌گیری
بنابر آنچه گذشت، روشن می‌شود که تناسخ و بازگشت ارواح مردگان به دنیا پس از مدتی (چند ماه یا چند سال) به صورت چندباره، آن هم از طریق تولد جدید در بدن جدید، از آموزه‌های ادیان شرقی است که عقل و قرآن آن را رد می‌کند. این آموزه ادله و شواهد کافی ندارد، بلکه شواهد و ادله زیادی علیه آن وجود دارد. اما موارد استثنائی زنده شدن مردگان و بازگشت آن‌ها به بدن خودشان، متمایز است از تناسخ و تولد دوباره در بدن‌های دیگر، به صورت چندباره و فراگیر. از منظر دینی، اصل و قاعده این است که انسان پس از مرگ راهیِ برزخ می‌شود تا زمان قیامت فرا برسد.

پی‌نوشت‌ها
1. Samsa
2. بیرونی، محمد بن احمد ابوالریحان، تحقیق ما للهند، حیدرآباد، افست انتشارات بیدار، 1376ش، ص38.
3. بستانی، المعلم بطرس، دائرةالمعارف قاموس عام لکل فن و مطلب، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ج6، ص224؛ عثمان بک، کمال، حقایق عن تناسخ الارواح و الحاسه السادسه، بیروت، المکتبه العصریه للطباعه و النشر، 1423ق، ص18. 
4. Karma
5. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: موحدیان عطار، علی، تناسخ گذشته و امروز، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1393ش.
6. موحدیان عطار، علی و ابوالقاسم جعفری، جایگاه موعودگرایی در آیین بودای تبتی و علل گرایش به آن در عصر حاضر، مشرق موعود، زمستان 1392ش، شماره 23، ص165.
7. یوسف کرم، تاریخ الفلسفه الیونانیه، بیروت، دارالقلم، بی‌تا، ص90.
8. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص71.
9. قاسمی، رضا، رمان چاه بابل، سوئد، نشر باران، 1998م، ص9و10؛ یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص75.
11. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: شکراللهی، نادر، تأملی بر «اثبات تناسخ، براساس وحدت خاطرات»، فصلنامه کلام و دین‌پژوهی، 1389ش، شماره 21.
12. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مینایی، فاطمه، تناسخ، فصلنامه نقد و نظر، 1385ش، شماره 43-44.
13. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مینایی، فاطمه، تناسخ، فصلنامه نقد و نظر، 1385ش، شماره 43-44.
14. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص122-126.
15. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص128-132.
16. در نکته اول در نقد ادله موافقان تناسخ، این مطلب اثبات شد که آن‌ها شواهدی برای اثبات تناسخ ارائه کرده‌اند که معتبر و کافی نیستند.
17. سوره مؤمنون، آیات 99-100: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ آن‌ها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»
18. سوره بقره، آیه 259: «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عام»
19. سوره آل عمران، آیه 49: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ»
20. یوسفی، محمدتقی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش، ص176-184.