بیعت

ايمان به خدا و عمل صالح براي اطاعت از امر خدا از جمله ايمان آوردن به پيامبر و هجرت همراه ايشان از مكه به مدينه و.....همه ازفضایل بزرگ است

ايمان به خدا و عمل صالح براي اطاعت از امر خدا  از جمله ايمان آوردن به پيامبر و هجرت همراه ايشان از مكه به مدينه و پذيرفتن ايشان و يارانش در مدينه و همركاب شدن با ايشان در جنگ ها و... ، همه از فضايل بزرگ است، ولي هيچ كدام از اين فضايل ثابت نمي كند كه بهشتي شدن فرد تضمين شده و قطعي است.

 فضايل فرد را مستحق بهشت مي گرداند، ولي  استحقاق هميشه در معرض حبط و نابودي است. ممكن است فرد با بازگشت از ايمان و عمل صالح و با ارتكاب نقض عهد و پيمان شكني، صلاحيت را از دست بدهد.

خداوند هميشه به انسان هاي مؤمن و صالح وعده بهشت مي دهد، ولي تحقق آن را به وفاي به عهد و ايمان منوط مي سازد. به همين آيات توجه كنيد:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلي‏ عَذابٍ عَظيمٍ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ؛ (1)

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كساني كه به نيكي از آن ها پيروي كردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نيز) از او خشنود شدند و باغ هايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جاري است و جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزي بزرگ!  از (ميان) اعراب باديه‏نشين كه اطراف شما هستند، جمعي منافقند و از اهل مدينه (از همين مهاجران و انصار سابقين و اولين نيز)، گروهي سخت به نفاق پاي بندند. تو آن ها را نمي‏شناسي، ولي ما آن ها را مي شناسيم. به زودي آن ها را دو بار مجازات مي‏كنيم (: مجازاتي با رسوايي در دنيا، و مجازاتي  هنگام مرگ) سپس به سوي مجازات بزرگي (در قيامت) فرستاده مي‏شوند. گروهي ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند، اميد مي‏رود كه خداوند توبه آن ها را بپذيرد به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!

 خشنودي كه در اين آيه آمده، خشنودي خدا از فعل آن ها است، يعني از اين كه اين جماعت سبقت گيرنده به ايمان و هجرت و نصرت بودند، خدا را با اين كار خود راضي كردند . خدا از اين كارشان راضي شد . اين دلالت ندارد كه رضايت تا قيامت باقي بماند، زيرا ممكن است همين افراد با ارتداد و پيمان شكني در زمان رسول خدا يا با سرپيچي از رهنمود هاي صريح ايشان بعد از وفات رسول خدا، موجب خشم خدا از خود شوند و  ايمان و هجرت و نصرت را حبط كنند.

آيات بعد به جماعتي از  مهاجر و انصار  ساكن مدينه اشاره دارد كه منافقانه وارد اسلام شده يا بعد به نفاق گرائيدند و رضايت را از اول حاصل نكردند يا از دست دادند.

مشابه اين آيات در سوره فتح در باره بيعت رضوان هم آمده است. خدا در آن جا هم در مورد  مهاجر و انصار كه در بيعت عقبه شركت كرده بودند ، مي فرمايد:

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة؛(2)

خداوند از مؤمنان- هنگامي كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضي و خشنود شد.

إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً؛ (3)

كساني كه با تو بيعت مي‏كنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مي‏نمايند، و دست خدا بالاي دست آن هاست. پس هر كس پيمان‏شكني كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است. آن كس كه نسبت به عهدي كه با خدا بسته وفا كند، به زودي پاداش عظيمي به او خواهد داد.

بنا بر اين آيات هم ، بيعت مهاجر و انصار با رسول خدا در غزوه حديبيه در زير درخت عملي بود مورد رضاي خدا و استحقاق بهشت و ثواب خدا را در پي داشت، ولي بايد اهل بيعت براي رسيدن به پاداش آخرت بر  پيمان اطاعت از پيامبر و جانبازي در راه آرمان هاي ايشان ثابت قدم بمانند. اگر پيمان بشكنند، رضايت خدا را از دست داده و مستحق كيفر مي گردند.

بنا بر اين مهاجران و انصار كه ايمان و هجرت و نصرت شان مورد رضاي خدا بود، صلاحيت بهشتي شدن پيدا كردند،  ولي با پيمان شكني بعد از پيامبر و مخالفت صريح با دستور هاي ايشان، صلاحيت خود را از دست دادند. اگر بدون توبه از دنيا رفته باشند، ديگر صلاحيت بهشتي شدن ندارند. خدا به آنان وعده قطعي نداده بود تا خلف وعده كرده باشد و تناقض در آيات حاصل شده باشد.

اين كه وعده رضايت قطعي فقط به وفاداران به بيعت داده شده، نه به همه كساني كه در بيعت شركت كردند، در آيات آن سوره و هم در جاهاي ديگر قرآن آمده است. در  سوره فتح آمده :

إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً ؛

كساني كه با تو بيعت مي‏كنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مي‏نمايند، و دست خدا بالاي دست آن هاست. پس هر كس پيمان‏شكني كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است . آن كس كه نسبت به عهدي كه با خدا بسته وفا كند، به زودي پاداش عظيمي به او خواهد داد.

بنا بر اين آيه 18 اين سوره اعلام مي كند كه خدا از اقدام مسلمانان به بيعت در غزوه حديبيه راضي شد. عمل آنان مورد نظر خدا قرار گرفت، هم چنان كه از ديگر اعمال صالح آنان راضي و خشنود است. در آيه 10 اعلام مي كند اعمالي كه مورد نظر و رضاي خداست، اگر حفظ شود و عمل كننده تا آخر عمر بر پيمان بماند و به عهد وفا كند، سبب رضايت قطعي و نهايي خدا از او خواهد شد اما اگر اقدام ارزشمند او با پيمان شكني بدرقه شود ، حبط مي گردد و ديگر رضايت نهايي خدا را براي او به ارمغان نمي آورد.

پي نوشت ها:

1. توبه (9) آيه99-102.

2. فتح (48) آيه 18.

3. همان ، آيه 10.

روايات مربوط به هجوم فرستادگان خليفه اول به سركردگي عمر بن خطاب به خانه امام علي (ع) براي بردن ايشان به مسجد و بيعت گرفتن از او و دفاع و ممانعت حضرت زهرا قطعي است . اصل اين كه چنين اتفاقي افتاده ، نمي توان انكار كرد اما تمام جزئيات اين واقعه قطعي نيست . چه بسا در گذر زمان كم و زياد شده و به آن پر و بال داده باشند.
شك نيست كه ابوبكر و عمر و چند نفر از مجاهدان، ساعتي بعد از وفات پيامبر، از اجتماع انصار در سقيفه بني ساعده مطلع شده ، براي اين كه مبادا امر حكومت از دست شان به در رود ، خود را به آن جمع رسانده ، با استدلال هاي خود و با استفاده از شكاف و نفاق موجود بين اوس و خزرج و ... ، توانستند در آن جمع ، بدون حضور بسياري از بزرگان مهاجرين از جمله بدون حضور علي بن ابي طالب و مردان بني هاشم و ... ، براي ابوبكر بيعت بگيرند . بلافاصله خلافت او را قطعي شمرده و با تهديد و تطميع به گرفتن بيعت از ديگران اقدام كردند.
شك نيست كه علي بن ابي طالب و تعدادي از بزرگان اصحاب كه چشم به ايشان داشتند ، از بيعت خودداري ورزيدند . بيعت نكردن با توجه به جايگاه ويژه امام علي در جامعه ، براي خلافت نوپا بسيار سنگين بود. از اين رو براي بيعت گرفتن از امام اقدام كردند . چون امام به اختيار و رغبت بيعت نمي كرد، چاره اي جز برخورد خشن و بردن اجباري ايشان به مسجد و ... ، نبود . آنان به ناچار به اين كار اقدام كردند.
طبيعي است كه اگر امام علي مدعي خلافت نبود و از بيعت با آنان خودداري نمي ورزيد و با رغبت كار آنان را تاييد مي كرد و بيعت مي نمود ، محترم بود و در صدر جاي داشت، ولي وقتي خود را مستحق خلافت مي داند و از بيعت و تاييد و همراهي ابا دارد و ديگران را به خود دعوت مي كند ، خليفه و طرفدارانش چاره اي جز برخورد و تهديد و بيعت گرفتن به زور ندارند ،زيرا اگر از او به رغبت يا به زور بيعت بگيرند ، ديگر كسي جرأت و دليل مخالفت نخواهد داشت.
امام هم با توجه به نصب پيامبر و بيعت غدير و ... ، نمي توانست از ادعاي خود دست بردارد و خلافت آنان را بپذيرد . موظف بود خود را مستحق معرفي كرده و اقدام آنان را خلاف بشمرد و ...
با توجه به اين موارد طبيعي است كه آنان حرمت و احترام خانه علي و فاطمه را زير پا بگذارند . به زور براي بردن امام اقدام كنند . امام هم كه در صدد حل مسالمت آميز بود ، از مقابله خشن چشم بپوشد . همسرش كه دختر عزيز و دردانه پيامبر است، به گمان اين كه هنوز حرمتش پابرجا است ، پيشقدم شود . خود را سپر كند تا آنان از ورود زوري به خانه چشم بپوشند ؛ ولي آنان كه براي بردن امام عزم جزم كرده بودند ، همه حرمت ها را زير پا بگذارند . با هل دادن حضرت زهرا يا سيلي زدن به ايشان و باز كردن قهري در و خوردن آن به سينه ايشان و ... ، وارد خانه شوند و امام را ببرند.
نمي خواهيم بر وقوع تك تك جزئيات اين واقعه قسم بخوريم و به يقين بگوييم تك تك جزئيات واقع شده اند، ولي به يقين مي گوييم براي بردن اجباري امام ،به سرگردگي عمر بن خطاب به خانه امام آمده ، با زير پا گذاشتن حريم ها ايشان را برده اند . حضرت زهرا هم در صدد برآمده از حرمت و احترام خود براي ممانعت از بردن ايشان بهره بگيرد . به حرمت او توجه نكرده و او را كنار زده اند . در اين هجوم ، احتمال همه نوع صدمه وجود دارد . امام و ديگران هم كه انتظار حرمت شكني را نداشته و با توجه به عزم مهاجمان ، دفاع را جايز نشمرده اند، زيرا به درگيري مي انجاميد . آنان از ايجاد درگيري اكراه داشتند . نمي خواستند در زماني كه هنوز جنازه پيامبر دفن نشده ، در امت درگيري به وجود آيد . چاره اي جز تحمل و چشم پوشي نداشته اند.
حداقل اثر منفي كه درگيري حضرت با آن ها داشت، اين بود : افرادي كه تازه مسلمان شده بودند، وقتي صحنه درگيري را بين صحابه مي ديدند، از اسلام و مسلمانان منزجر مي شدند . از آب گل آلود شده ،يهوديان و دشمنان كينه توز اسلام ماهي مي گرفتند. از اين رو حضرت وقتي با اعتراض برخي ( راجع به سكوت حضرت ) مواجه مي شد، مي فرمودند دست به شمشير بردن در اين اوضاع زحمات پيامبر را هدر خواهد داد .
تحمل و چشم پوشي ، ناشي از بي غيرتي يا كم غيرتي نيست، بلكه مصلحت سنجي عاقلانه در برابر اقدام هاي جاهلانه است . چنين مصلحت سنجي هايي را از همه عاقلان در مقابل اقدام هاي جاهلانه مي بينيم . اگر نبينيم ، بايد اعتراض كنيم كه چرا امام اين قدر زود از كوره به در مي رود و بر آتشي كه دشمنان افروخته اند ، هيزم مي ريزد و شعله ور تر مي گرداند.
اطرافيان امام تابع او بودند . بدون اذن ايشان اقدامي نمي كردند يا اگر خشم آنان را به اقدامي وامي داشت ، ادامه نمي دادند . وقتي در همين جريان زبير شمشير مي كشد و شمشيرش به وسيله مهاجمان گرفته مي شود و شكسته مي گردد ، امام اجازه دفاع
نمي دهد .به تحمل و سكوت فرا مي خواند . افراد حاضر در خانه سكوت مي كنند و به نظاره مي نشينند.
درگيري در چنين صحنه هايي با مهاجمان فقط به سود آنان است . اقدام آنان توجيه مي شود . به اقدام آن ها لباسي از حق
مي پوشاند. امام حسن و امام حسين هم در اين زمان كودكاني كم تر از ده ساله بودند . كاري از دست شان بر نمي آمد.
كساني كه اين اتفاق ها را غير واقعي مي دانند ، علاوه بر اين كه با روايات متواتر (تواتر معنوي بر اصل واقعه ) مخالفت مي كنند و اين مخالفت غلط است ، خوب است به كودتايي كه در كشورها اتفاق مي افتد، نگاه كنند كه كودتاگران چگونه حرمت ها مي شكنند .هيچ كس نه جرأت مقابله مي يابد، نه مصلحتي در مقابله مي بيند . مقهورين كه غالبا دل سوختگان و محترمان جامعه و مقهور و مغضوب كودتاگرانند ، مورد هجوم واقع مي شوند . حرمت شان له مي شود . چاره اي جز نظاره و تحمل نمي بينند.
آنان بايد تحمل كنند تا فوران كودتا فروكش كند . بعد به چاره يابي براي مقابله بنشينند. مقابله در آن شرايط فقط به نفع كودتاچيان و به زيان مقهورين و مغضوبين جامعه است.
سكوت حضرت مدرك خوبي است براي مقصر بودن آن ها . اگر حضرت خلاف اين عمل مي كرد ، امروز اهل تسنن توجيهات ناروايي داشتند و بيان مي كردند علي و همسرش به جنگ با خلفا و صحابه رفته اند و آن ها مجبور شدند چنين برخوردي را با همسرش داشته باشند.
حرمت شكني ها كه به دستور حاكم جامعه شروع شد ، ادامه يافت . تصرف فدك و منع حضرت از ارث، كه مخالفت با قرآن و پيامبر بود و ديگر مخالفت ها با تعاليم و دستور هاي پيامبر ،چنان صدمات روحي و جسمي بر دختر گرانقدر پيامبر وارد كرد كه به فاصله كمي بعد از وفات پيامبر ، او را از پا در آورد و به پدر ملحق ساخت .
هيچ كس نمي تواند صدمات روحي و جسمي شكننده اي را كه بر ايشان بعد از وفات پدر وارد شد ، انكار كند . صدمات بود كه او را از پا درآورد و عامل شهادت او شد. او به مرگ طبيعي از دنيا نرفت، بلكه صدمات ، روح و جسم او را خرد كرد . اگر بعد از پدر محترم بود و تعاليم و اهداف پدر را در مجراي صحيح خود مي ديد و با مصيبت و درد روحي و جسمي اضافه بر درد فقدان پدر ، مواجه نمي شد و از دنيا مي رفت ، مرگ او طبيعي بود، نه اين كه هنوز جنازه پدر دفن نشده، به خانه اش هجوم برند تا شويش را براي گرفتن بيعت اجباري به زور به مسجد ببرند ! براي بردن او همه حرمت ها را زير پا بگذارند ! هنوز آب غسل پدر خشك نشده، بشنود كه كارگزاران او از فدك را اخراج كرده اند ! براي گرفتن فدك كه مراجعه مي كند ، آن را نه هبه ،كه ارث پدرش بشمارند . ادعاي او بر هبه بودن را دروغ بشمرند و از او بر هبه بودن شاهد بطلبند و شاهدانش را نپذيرند و با روايت خودساخته او را از ارث محروم كنند و قرآن پدرش را زير پا بگذارند و ...
طبيعي است كه مصيبت ها به قول خود آن بانو اگر بر كوه نازل شود ، آن را از هم مي شكافد ،چه رسد به جسم آن بزرگوار.
برادران شيعي نبايد از اين دفاع هاي ناكام وحشت داشته و نبايد بر جزئيات اين واقعه اصرار ورزند، بلكه كليات غير قابل انكار و تشريح شرايط كودتايي ، براي اثبات اين مطلب كافي است . كسي نمي تواند اين حقيقت عريان را كتمان كند . آنان كه بر تبرئه ظالمان كمر همت بسته اند ، آب در هاون مي كوبند.
آتش زدن در خانه حضرت و جسارت به حضرت زهرا(س) و....در كتب اهل سنت آمده است . اگر خواستيد، آدرس آن ها را در تماس هاي بعدي ذكر مي كنيم.
براي اطلاعات بيش تر به كتاب« شهادت مادرم زهراء افسانه نيست »و يا كتاب «رنج هاي حضرت زهراء» تاليف علامه جعفر مرتضي مراجعه بفرماييد .

پرسش و پاسخ دینی
بر اساس شواهد قطعی تاریخی، آنچه مسلم است این است كه كوتاهی و قصور مسلمانان صدر اسلام و حداقل مسلمانان ساكن مدینه، در رابطه با موضوع خلافت امیر المؤمنین ـ علیه ا
امام علی

چرا مسلمین بعد از رحلت پیامبر (ص) با حضرت علی (ع) بیعت نکردند؟

قبل از پرداختن به علل و ریشه یابی عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت علی ـ علیه السّلام ـ تذكر این نكته لازم است كه: بر اساس شواهد قطعی تاریخی، آنچه مسلم است این است كه كوتاهی و قصور مسلمانان صدر اسلام و حداقل مسلمانان ساكن مدینه، در رابطه با موضوع خلافت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ از باب جهل و بی خبری نبوده است بلكه این بی تفاوتی، سكوت و عدم اطاعت - بنابراین به عواملی كه ذیلاً اشاره می شود - از روی توجه و آگاهی بوده است.

زیرا شخصیت ممتاز امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ برای مسلمانان صدر اسلام، یك چهره ای شناخته شده و كاملاً آشنا بود و برتری و درخشش حضرت در میان اصحاب پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ و لیاقت و شایستگی حضرت برای امر خلافت و زعامت امت بعد از پیامبر، بر همگان آشكار بود.

از سوی دیگر با توجه شایستگی های منحصر به فرد امیر المؤمنین و بنابراین به دستور وحی، پیامبر اكرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ مكرراً مسأله خلافت و جانشینی علی ـ علیه السّلام ـ را در موارد متعددی مطرح و اعلام نموده بود كه مهم ترین آن، صحنة با شكوه غدیر است كه پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ علی ـ علیه السّلام ـ را در حضور جمعیت انبوه حاضر به خلافت بعد از خود معرفی نمود و از حاضران نیز بیعت گرفت. این جریان در منابع شیعه و سنی از طرق صحابه به طور متواتر منعكس شده است.

با اینكه انتظار می رفت - با توجه به زمینه سازی پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ بلافاصله بعد از رحلت حضرت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ زمام امور را در درست گیرد و رهبری امت و مقام خلافت را بر عهده بگیرد. اما عملاً چنین نشد و مسیر خلافت به انحراف كشانده شد و علی ـ علیه السّلام ـ از صحنة سیاسی و مركز تصمیم گیری به كنار گذاشته شد!؟

بررسی و ریشه یابی عوامل این رخداد مهم تاریخی نیاز به تبیین و تحلیل گسترده دارد كه در اینجا به اختصار به چند چیز به عنوان عوامل اساسی و كلیدی این رخداد تلخ، اشاره می گردد:

۱. دنیا طلبی و عافیت خواهی

روحیة دنیا طلبی و عافیت خواهی اكثر مردم، مخصوصاً گروه خواص و نخبگان جامعه آن روز، یكی از مهم ترین علل بی تفاوتی و رویكرد محافظه كارانة آنان نسبت به این رخداد تلخ، محسوب می شود. این امر باعث گردید كه مردمان آن روز كه حماسه های بی نظیر امیر المؤمنین را در صحنه های جهاد به چشم سر مشاهده كرده بودند و سخنان پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ را در مورد شخصیت بی همانند علی ـ علیه السّلام ـ مخصوصاً موضوع وصایت حضرت را، شنیده بودند - با این حال در موقعیت حساس هنگامه رحلت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ علی ـ علیه السّلام ـ را تنها بگذارند و در مقابل توطئه گروه كودتاچیان كه به سركردگی خلیفه دوم و اول در سقیفه طرح تصاحب قدرت و غصب خلافت را در انداختند، از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ حمایت ننمایند و انحراف آشكار مسیر خلافت را نظاره گر باشند.

از این جهت دنیا طلبی و حفظ جان و مال و موقعیت مانع از عكس العمل آنان در این خصوص گردید و از موضع گیری در برابر مجموعة سقیفه را كه با خطرات احتمالی مواجه بود. خود را كنار نگهداشتند و سكوت و بی تفاوتی را برای خود ترجیح دادند كه این روحیه البته معلول ضعف ایمان آن بود كه بدان اشاره می شود.

۲. قوم محوری و قبیله گرائی

عمدة مسلمانان و كسانی را كه در كنار پیامبر حضور داشتند، با توجه به ظهور اسلام در جزیرة العرب - مجموعة اعراب مسلمان مكه و مدینه (مهاجرین و انصار) تشكیل می دادند. آنان علی رغم گرویدن به اسلام، علقه های قومی و فرهنگ قبیله محوری هنوز در تصمیم گیری های آنان دخیل بود.

در اولین لحظات بعد از رحلت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ گروه مهاجرین مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابر قبایل انصار به صف آرای پرداختند و با اكثریت گروه انصار به پیشوای "سعد بن عباده"[۱] رئیس خزرجیان، ‌ به مقابله بر خواستند و سرانجام نیز با حیله های حساب شده و تهدید خلیفه دوم، در این رقابت پیروز گردیدند و قدرت را تصاحب نمودند.

در چنین اوضاع و احوالی كه رگه های جاهلیت قوم گرائی گل كرده بود و دو طایفة مهاجر و انصار بر سر خلافت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ به جنگ و ستیز برخواسته بودند، فقط عده اندكی از پیروان راستین پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ و رجال بنی هاشم به علی ـ علیه السّلام ـ وفادار ماندند كه این تعداد نیز بسیار كم و انگشت شمار بودند و در حدی نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعیت به وجود آمده تغییر دهند زیرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعیان تقرب پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ مشهود بود همان هایی كه بعداً جریان هایی مثل ناكثین و مارقین و ... در برابر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پدید آورند.

۳. قریب العهد بودن به اسلام

بسیاری از مسلمانان، به تازگی به اسلام گرویده بودند و آگاهی عمیق و ایمان راسخ نسبت به آموزه های دینی و قرآنی نداشتند، طبیعی بود كه از سوی این عده نیز انتظار حركت اصلاحی و حمایت از حضرت در آن شرایط وجود نداشت بلكه حتی خطر تفرقه و ارتداد در میان آنان نیز وجود داشت. خود امیر المؤمنین در این رابطه می فرماید:

«به خدا سوگند اگر خطر ایجاد اختلاف و شكاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمی رفت كه بار دیگر كفر و بت پرستی به سرزمین اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع دیگری در برابر آنان می گرفتم، لكنا علی غیر ماكنا لهم علیه».[۲] بدیهی است كه از چنین مجموعة كه خطر ارتداد بسیار از آنان موجب سكوت حضرت گردید، توقعی حمایت و دفاع و ایثار نخواهد بود. [۳]

۴. كینه و عقده نسبت به حضرت

بسیاری از قبایلی كه در مكه و در مدینه و اطراف آن زندگی می كردند نسبت به علی ـ علیه السّلام ـ بی مهر بودند و كینه او را در دل داشتند زیرا علی بود كه پرچم كفر این قبایل را سرنگون كرد و قهرمانان آنان را به خاك ذلت افكند. این افراد هر چند بعدها پیوند خود را به اسلام اعلام نمودند ولی در باطن - علی رغم تظاهر به اسلام - بغض و عداوت علی ـ علیه السّلام ـ را در دل داشتند. [۴]

بنابراین با توجه به عقده ها و كینه های دیرینة جمعی، تازگی و نوآموزی بسیار دیگر، گرایش طایفه ای و قومی جمعی دیگر، و مهم تر از همه قدرت طلبی عناصر مطرح و در میان اصحاب پیامبر و محافظه كاری و نفاق نخبگان همه و همه عواملی بودند كه زمینة حمایت مردمی از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را به حداقل رسانده و امام ـ علیه السّلام ـ را مجبور به انتخاب به سكوت تلخ نمایند.

پی نوشت ها:
[۱] . پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی ـ علیه السّلام ـ، جعفر سبحانی، ص ۲۰۱ - ۲۰۹، چاپ سوم، ۱۳۶۶، انتشارات جهان آراء.
[۲] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۳۰۷، چاپ اول قاهره، دارالاحیاء الكتب العربیه، ۱۳۷۸ هجری قمری.
[۳] . سیرة پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص ۶۳ - ۷۲. چاپ دوم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، ۱۳۷۴ هجری قمری، قم.
[۴] . پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی ـ علیه السّلام ـ، جعفر سبحانی، ص ۲۱۹.

1- شما ذکر می کنید که در غدیر مردم درگرما و زیر آفتاب سوزان بودند درحالی که غدیر یک استراحتگاه خوش آب و هواست؟

2- آیا 120000 نفر در غدیر با حضرت علی بیعت کردند و چگونه در آن زمانِ کم چنین چیزی ممکن بود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وضعيتي كه در متون تاريخي از نظر منطقه و وضع جفرافيايي گزارش داده اند همان است و البته مربوط به همان زمان بوده، اما در طول تاريخ به جهت حضور پيامبر و واقعه غدير مورد توجه مردم قرار گرفت و براي آسايش زائران بيت الله از نظر ساخت و ساز و امكانات مورد توجه بيشتر قرار گرفت.
بيعت امام علي در يك روز نبوده كه با توجه به فراواني جمعيت آن را استبعاد كنيد. بيعت با حضرت تا سه روز به طول انجاميده بود.(1)
براي آگاهي از موقعيت جغرافيايي غدير خم به پايگاه اطلاع رساني حوزه رجوع نماييد. http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4816&...

پي نوشت:
1. حق اليقين ‏علامه مجلسى، ناشر انتشارات اسلاميه‏،‏ ج 1، ص 102.

در یک مناظره بین شیعه و سنی شنیدم که عالم سنی گفت: "امام علی چند روز بعد از ماجرای سقیفه و به همراه عباس (عموی پیامبر) با ابوبکر و عمر بیعت کردند و خودشون در بیعت کردن پیشقدم شدند اما امام علی(ع) تنها انتظاری که داشته، انتظار مشاوره با ابوبکر و عمر بوده." درباره منبعش دقیقا حضور ذهن ندارم اما گمون کنم معتبر بوده که تو مناظره ای بین شیعه و سنی مطرح شد. آیا همچین موردی سندیت داره و صحیحه؟

پاسخ:
چنين سخني كه امام علي (علیه السلام) در بيعت، چشم داشت مقام مشاوره اي داشته، سخني نادرست است. آن حضرت حتي از پذيرش مسئوليت و حضور و شركت در جنگ هاي دوران خلفا إباء داشت با آنكه سعي در متقاعد كردن او براي فرماندهي و يا شركت در جنگ داشتند. بله گاهي مشاوره مي داده و آن هم به جهت حفظ اسلام ومسلمين است.
امام علي با خلافت آنان مخالف بوده و با آنان در آغاز بيعت نكردند تا آنكه مجبور به بيعت شدند.
زيرا امام ادعاي جانشيني داشته است.
شواهد اين كه امام با خلافت ابوبكر مخالف بودند و خود ادعاي جانشيني داشته بسيار است كه ما به نمونه هايي اشاره مي كنيم:
رفتار و گفتار حضرت نشان مى‏ دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هرگز کسى را براى خلافت شایسته‏ تر از خود نمى‏ دانسته‏ اند.
امام علی -طبق گفته «ابن قتیبه دینوری»- شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چهارپایانی می­ کرد و در مجالس انصار می­ گردانید. فاطمه(س) از آن‌ها می­ خواست از امام علی پشتیبانی کنند. آنان در پاسخ می‌گفتند:
ای دختر رسول خدا! بیعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمی‌توانیم نقض بیعت کنیم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوی ما می­ آمد، به او مراجعه کرده و رهبری او رامی پذیرفتیم. (1)
حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان مى‏ فرماید:
«فَوَاللَّهِ ما زِلْتُ مَدْفوعا عَنْ حَقّى، مُستَأثَرا عَلى، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیه ُ(2)؛ سوگند به خدا! همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگرى اختصاص داده‏ اند».
حضرت، در خطبه سوم نهج البلاغه، موسوم به شقشقیه نیز حقانیت خود را براى جانشینى پیامبر این گونه بیان مى‏ فرماید:
آگاه باشید به خدا سوگند! فلانى (ابن ابى قحافه، خلیفه اول ابابکر) جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى‏ دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت مى‏ کند. او مى‏ دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است. مرغان دور پرواز اندیشه‏ ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره‏گیرى کردم. همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان‏ زا و تاریکى که به وجود آورده‏ اند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى‏ دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه‏ تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى‏ نگریستم که میراث مرا به غارت مى‏ برند(3).
در خصوص بیعت امام علی (ع) با ابابکر اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد. برخى معتقدند که حضرت در ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا(س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی(ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه(س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند،بیعت کرد، ولی اکثر روایات دلالت دارند که ایشان شش ماه بعد و پس از وفات فاطمه(س) بیعت کرد (4).
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا با ابابکر بیعت نمود.(5) در مجموع دلالت اکثر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست. بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود؛ برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا اجباری یا مصلحت در آن بوده است.
برای آگاهی بیش تر به کتاب ،فروغ ولایت، از آیت الله جعفر سبحانی مراجعه نمائید.

پي نوشت ها:
1. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، تحقيق خليل المنصور، دار الكتب العلميه، بيروت، ص 16.
2. نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 6.
3 . همان، خطبه 3.
4. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج2، ص171.
5. تاریخ الطبرى، محمد بن جریر طبری، قاهره، مطبعه الاستقامه ،1358، ج 2، ص 448.

آیا امام علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت کرد؟ لطفا منابع و دلیل آن را بیان کنید.

با توجه به اینکه شیخ مفید قائل به بیعت نیست (کتاب الجمل و الفصول المختاره)، علامه حلی در اثباط الوصیه، فیض کاشانی در غلم الیقین و شیخ ابو جعفر قمی در بهجه المناهج و... چنین اعتقادی دارند؛ در مقابل نیز نظریاتی وجود دارد.

پاسخ:
در خصوص بیعت امام علی (علیه السلام) با ابابکر، اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد.
همان گونه كه بيان داشتيد، برخي بيعت امام با ابوبكر را از اساس منكر شده اند، از جمله شيخ مفيد.
شيخ مفيد در باره بيعت امام علي - عليه‏ السلام - مي‏ نويسد:
اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر به تأخير افتاد (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد). برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كرده‏ اند. عده‏ اي مي‏ گويند: بيعت علي - عليه‏ السلام - بعد از وفات فاطمه - عليها السلام - بود. برخي نيز مي‏ گويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر مي‏ گويند: شش ماه طول كشيد.
نظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب - عليه‏ السلام - هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آن‏ها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي - عليه‏ السلام - با ابوبكر از همان روز سقيفه به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كرده‏ اند. كه [به نظر شیخ مفید] امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر بيعت نكرده است.(1)
برخى معتقدند که حضرت در همان ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا (س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی (ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه (س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند، بیعت کرد؛ ولی بیش تر روایات دلالت دارند که آن حضرت پس از وفات فاطمه (س) با ابوبکر بیعت کرد.(2)
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا (س) با ابابکر بیعت نمود.(3) در مجموع، دلالت بیش تر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست؛ بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود. برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا، اجباری بوده (4)یا مصلحت در آن بوده است؛ چنان که هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام آمد و گفت:
تا وقتى تو بیعت نکنى، کسى به جنگ این افراد نخواهد رفت.
امام باز هم خوددارى کرد؛ ولى سرانجام پذیرفت و مسلمانان خوشحال شدند.(5)

پی نوشت ها:
1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2. اعیان الشیعه، ج 2، ص 171، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1418.
3. تاریخ الطبرى، ج 2، ص 448، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1358.
4. بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات فی دارالفکر، 1420.
5. على محمد میرجلیلى، امام على و زمامداران، ص 79، وثوق، قم، به نقل از انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص 270 .

پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است».

1- برترین اعمال در عصر غیبت؟

2- اولین کسی که با حضرت مهدی بیعت می کند کیست؟

3- معنای "حجت"؟

4- خواندن کدام دعا در شب نیمه شعبان  توصیه شده؟

5- اماکن منسوب و مرتبط با  وجود مقدس امام زمان ؟

6- حضرت مهدی چه موقع و در کجا ظهور می کند؟

پرسش1: برترين اعمال در عصر غيبت چيست؟
پاسخ:
در زمان غيبت وظايف متعدد براي منتظران بيان شده و هرکدام آن ها اهميت وفضيلت دارند،اما در برخي روايات با فضيلت ترين و برترين عمل، انتظار فرج ذکر شده است. پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است».(1)

پي نوشت :
1. لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5 .
-------------------------------

پرسش 2: اولين کسي که با حضرت مهدي بيعت مي کند کيست؟
پاسخ:
بر اساس برخي روايات اولين فردي که با حضرت بيعت مي کند جبرئيل است. ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل مي کند اولين کسي که با قائم (عج) بيعت مي کند جبرئيل است (1 ) براي آگاهي بيشتر به کتاب موعود شناسي مراجعه نمائيد.

پي نوشت:
1. موعود شناسي وپاسخ به شبهات ،ص561 ؛ احتجاج طبرسي ،ص 431 .
-----------------------------

پرسش 3: معناي "حجت"چيست؟
پاسخ:
حجّت به معناي نمودار، دليل، بيّنه، برهان است. راغب گويد: حجت دليلى است كه مقصود را روشن سازد. (و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه) (1)
چنان كه احتجاج به معنى دليل آوردن و محاجّه دليل آوردن دو خصم در برابر يكديگر بر اثبات مطلبى باشد.
رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل؛
پيامبرانى مژده دهنده و بيم دهنده فرستاديم تا مردمان را پس از آمدن پيامبران بر خدا دليل و عذر و بهانه اى نباشد. (2)
قل فلله الحجة البالغة؛ بگو: اى محمد كه دليل و برهان رسا از آن خداوند است. (3)
پيامبران و اوصياى آن ها را از اين جهت حجت گويند كه خداوند به وجود آن ها بر خلق خود احتجاج كند و اين كه آن ها دليلند بر وجود خدا و گفتار و كردارشان دليل است بر نياز مردم به قانون آسمانى.

پي نوشت ها
1.انعام(6)آيه 83.
2. نساء(4)آيه 165.
3. انعام،آيه149.
------------------------------------

پرسش 4: خواندن کدام دعا در شب نيمه شعبان توصيه شده؟
پاسخ:
شب نيمه شعبان بعد از شب قدر از بزرگ ترين ومهم ترين شب ها در اسلام شمرده شده است. شبي است که توبه و استغفار، تلاوت قرآن، خواندن نماز، دعا و مناجات با خدا و احيا و شب زنده داري آن سفارش شده است. (1) علاوه براين اعمال، برخي از مهم ترين اعمال شب نيمه شعبان عبارت است از:
1- زيارت امام حسين (عليه السلام).
2- چهار رکعت نماز، بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود. در هر رکعت بعد از خواندن حمد، ده مرتبه سوره قل هو الله احد خوانده شود و بعد از نمازاين دعا خوانده شود:
« اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ إِنِّي عَائِذٌ بِكَ وَ مِنْكَ خَائِفٌ وَ بِكَ مُسْتَجِيرٌ، رَبِّ لَا تُبَدِّلِ اسْمِي، رَبِّ لَا تُغَيِّرْ جِسْمِي، رَبِّ لَا تُجْهِدْ بَلَائِي، أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ، جَلَّ ثَنَاؤُكَ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُون‏» (2)
3- نماز جعفر طيار به همان کيفيتي که در مفاتيح الجنان آمده است. (3)
4- دو رکعت نماز به اين کيفيت که، پيش از خواندن نماز عشا غسل کند، لباس نظيف و پاکيزه بپوشد، به نماز بايستد، در رکعت اول بعد از حمد سه آيه اول سوره بقره، بعد از آن آيت الکرسي، سپس سه آيه آخر سوره بقره را بخواند. در رکعت دوم بعد از حمد، هر يک از سوره هاي ناس و فلق و توحيد را هفت مرتبه بخواند. (4)
5- خواندن چهار رکعت نماز به شرح زير مستحب است:
بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود، در رکعت اول بعد حمد، سوره يس، در رکعت دوم بعد از حمد سوره حم دخان، در سوم بعد از حمد الم سجده، در رکعت چهارم بعد از حمد سوره ملک خوانده شود. (5)
6- يکصد رکعت نماز، بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود. در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه سوره توحيد خوانده شود.(6) مرحوم حاج شيخ عباس قمي با استفاده از روايات پانزده عمل مستحبي را براي اين شب در مفاتيح ذکر کرده است.

پي نوشت ها:
1. وسايل الشيعه ، ج8 ، ص105.
2. الکافي ، ج3 ، ص 469.
3. وسايل الشيعه ، ج 8 ، ص 59.
4. همان ، ص 108.
5. همان .
6. همان.
---------------------------------

پرسش 5: حضرت مهدي (عج) چه موقع و در کجا ظهور مي کند؟
پاسخ:
روايات، ظهور امام زمان را از مسجد الحرام، در مکه بيان مي دارد.(1) آمده است که مردم بين رکن و مقام با حضرت بيعت مي‌کنند. (2 )
برخي گفته‌اند که حضرت در روز جمعه ظهور مي‌کند (3). در برخي روايات آمده که حضرت در روز شنبه مصادف با روز عاشورا، ظهور مي‌کند.(4)
زمان ظهور حضرت و اينکه در چه سالي است، مشخص نيست. در روايات آمده که کساني که زمان ظهور را معين کنند، از دروغگويان هستند.(5)
براي آگهي بيشتر به کتاب موعودشناسي از علي‌اصغر رضواني مراجعه نماييد.

پي‌نوشت‌ها:
1. موعودشناسي و پاسخ به شبهات، ص 559.
2. الغيبه نعماني، ص 139.
3. بحار الانوار، ج 52، ص 275.
4. موعودشناسي و پاسخ به شبهات، ص 560.
5. بحار الانوار، ج 52، ص 103.