۱۴۰۴/۰۶/۲۴ ۱۹:۴۵ شناسه مطلب: 100701
پرسش:
حضرت محمد صلیاللهعلیهآله در دوران کودکی و نوجوانی چه کار میکردند؟ میتوانید ویژگیهایی از ایشان که امروزه میتوانیم از آنها الگوگیری کنیم بیان کنید؟
پرسش:
حضرت محمد صلیاللهعلیهآله در دوران کودکی و نوجوانی چه کار میکردند؟ میتوانید ویژگیهایی از ایشان که امروزه میتوانیم از آنها الگوگیری کنیم بیان کنید؟
پرسش:
چرا هنگام تولد پیامبر صلی الله علیه و آله دریاچۀ ساوه خشک شد؟ آیا چنین دریاچهای وجود داشته است؟
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در شب هفدهم ربیعالاول در مکه به دنیا آمدند. در این شب رخدادهایی به وقوع پیوست که که به «اِرهاصات» مشهور است. برخی از این رخدادها عبارتاند از:
یک: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن؛
دو: خاموششدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال؛
سه: افتادن پادشان از تخت بر زمین؛
چهار: جاریشدن آب در وادی سماوه؛
پنج: خشکیدن دریاچۀ ساوه.
برای برخی این پرسش پیش میآید که تولد پیامبر صلی الله علیه و آله چه ربطی به دریاچه ساوه داشت؟
پاسخ تفصیلی
برخی از گزارشهای موجود ایران باستان نشاندهندۀ وجود دریاچهای در ساوه است.
در «اوستا» از دریاچهی زرمند (که احتمالاً زرند فعلی باشد) یاد شده است (1). نویسندۀ «تاریخ قم» نیز در وجه نامگذاری شهر آوه، بیان میکند که ابتدا نامش«آبه» بود؛ زیرا گیوبن گودرز آن را در کنار آب بنا کرد (2).
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی، هنگام تولد پیامبر صلی الله علیه و آله وقایع خارقالعادهای به وجود آمد؛ از جمله دریاچۀ ساوه خشک شد (3). شاعرانی از جمله سلمان ساوجی در سرودههای خود از این واقعه یاد کردهاند(4).
باید گفت خاموششدن آتشکدۀ فارس، فروریختن کنگرۀ کسری و شکستهشدن بتها توجیه دارد؛ زیرا نشانهای از زوال مظاهر بتپرستی است؛ اما خکشیدهشدن دریاچۀ ساوه چه ارتباطی به اینها دارد؟
با تأمل در آموزههای دین زردشتی، گره از این مشکل باز میشود. در ایران باستان، عناصر اربعه (آب، خاک، باد و آتش) محترم و مقدس بودند. آناهیتا یا ناهید، فرشتۀ آب به شمار میرفت (5). ایرانیان به احداث معابد آناهیتا در اطراف آبها و ارتفاعات همت میگماشتند. وجود قلعه دختر یا قیز دختر در برخی از نواحی ایران، گویای این مطلب است (6). اما این قداست در ساوه به افراط کشیده شده بود و ساوجیان کهن سالانه دو نفر را در آب دریاچه ساوه غرق میکردند (7) که نوعی قربانی به شمار میآمد و از این عمل بوی شرک استشمام میشد.
بنابراین خشکشدن دریاچۀ ساوه در کنار خاموششدن آتشکدۀ فارس، افتادن بتها بر زمین و ریختن چهارده کنگره از کاخ کسری قرار گرفت.
نتیجه
تمامی حوادث نقلشده همزمان با میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله خشکشدن دریاچۀ ساوه، در منابع معتبر تاریخی و جوامع حدیثی ثبت شدهاند. این رخدادها حتی پس از گذشت سالیان، میتوانند سبب عبرت و پند باشند؛ چراکه هدف آنها، ایجاد تکان و بیداری در دل مردمی بود که در بتپرستی، ظلم و فساد غرق شده بودند (8).
کلمات کلیدی: تولد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ارهاصات، دریاچۀ ساوه.
پینوشتها
1. اوستا، یشتها؛ تحقیق: ابراهیم پورداود؛ تهران: [بینا]، 1347 ش، ج 2، ص 345. جهانگیر اوشیدری؛ دانشنامه مزدیسنا؛ تهران: نشر مرکز، 1371 ش، ص 259.
2. حسن بن محمد قمی؛ تاریخ قم؛ تصحیح: سیدجلالالدین طهرانی؛ تهران: توس، 1361 ش، ص 79 ـ 80.
3. محمد بن علی ابنبابویه (شیخ صدوق)؛ الامالی؛ چ 6، تهران: کتابچی، 1376 ش، ص 285. محمد بن علی ابنبابویه (شیخ صدوق)؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ 1395 ق، چ 2، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 191. احمد بن ابییعقوب بن واضح؛ تاریخ یعقوبى؛ بیروت: دارصادر، [بىتا]، ج 2، ص 8. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ طبری؛ چ 2، بیروت: دارالتراث، 1387 ق، ج 2، ص 166.
4. سلمان ساوجی؛ دیوان سلمان ساوجی؛ چ 2، تهران: انتشارات صفیعلیشاه، 1367 ش، ص 519.
5. یشتها؛ تحقیق: ابراهیم پورداود؛ بمبئی: [بینا]، 1310 ش، آبانیشت، بند 9، فقرۀ 34.
6. مرتضی ذکائی؛ قلعه دختر ساوه؛ تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی، 1374، ج 2، ص 523 ـ 540.
7. محمدحسین تبریزی؛ برهان قاطع؛ به اهتمام محمد معین؛ تهران: امیرکبیر، 1361 ش، ج 2، ص 333 ـ 334.
8. جعفر سبحانی؛ فروغ ابدیت؛ قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، ص ۱۴۷.
پرسش:
آیا پیامبر صلیاللهعلیهوآله مهربان بوده و از خطای دیگران میگذشت یا مسلمانان دارند افسانهسرایی و فضیلتتراشی میکنند؟
خدای متعال در قرآن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را اسوه حسنه معرفی کرده است. آنچه از اخلاق نبوی در منابع حدیثی، تاریخی و اخلاقی گفته نه تنها فضیلتتراشی و افسانهسرایی نیست بلکه گوشهای از صفات برجسته ایشان است که بیان میشود. در اینجا نیز به دلیل محدودیتهای مختلف قطرهای از دریای بیکران اخلاق محمدی در پاسخ به سؤال شما بیان خواهد شد.
شمهای از رحمت نبوی و اخلاق محمدی
رحمت نبوی در حوادث مختلف و رویدادهای گوناگون خود را نشان میداد. ازجمله:
در جنگها:
رأفت و مهربانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جنگها با دشمن خود یک کتاب مفصل است، یثرب نه با سلاح جنگی بلکه با سلاح اخلاق، فتح و مدینهالنبی نامیده شد. مکه نیز بدون جنگ و با سلاح اخلاق به فتح مسلمانان در آمد و اگر شعار «الیوم یوم المرحمه» نبوی نبود، هیچگاه پایگاه دوم مسلمانان محسوب نمیشد. یمن نیز با تبلیغ حضرت علی علیهالسلام وارد اسلام شد.(1)
در جنگ بدر مسلمانان پیروز و هفتاد نفر از مشرکین مکه به اسارت در آمدند. 68 نفر از اسرا آزاده شده و حتی در حین اسارت نیز از رحمت نبوی برخوردار بودند. یکى از اسیران برادر مصعب بن عمیر بود. او میگوید: به واسطه سفارشى که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره ما کرده بود مسلمانان هنگام غذا هر چه نان داشتند به من میدادند و خود خرما میخوردند. من گاهى از آنها خجالت میکشیدم و نان را به خودشان پس میدادم. ولى آنها بدون اینکه دست به نان بزنند، دوباره به من باز میگرداندند.(2)
شخصی به نام «ثمامه بن اثال» قصد کشتن پیامبر را داشت که به اسارت مسلمانان درآمد، او در هنگام اسارت، مورد لطف پیامبر صلیاللهعلیهوآله قرار گرفت و ایشان دستور دادند با او به نیکی رفتار کنند. سپس به خانه رفته و غذایى را که در خانه داشتند براى ثمامه فرستادند و همچنین امر کردند که شتر شیرده آن حضرت را هر صبح و شام نزد او ببرند تا هر چه مىخواهد از شیر آن دوشیده و بیاشامد.(3) پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور آزادی وی را صادر کردند و او پس از آزادی، اسلام آورد. او پس از گرویدن به اسلام به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: پیش از این صورت تو و دین و شهر تو مبغوضترین صورتها و دینها و شهرها در نزد من بود و اکنون محبوبترینها در پیش من، صورت و دین و شهر تو است.(4)
چنین شاهکارهایی در زندگی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، مهجور مانده اما آوازه افسانه دروغین کشتار هفتصد نفر از بنی قریظه به همت دشمنان اسلام، در همه جا پیچیده است. در حالیکه تنها چهل نفر از مجرمین این قبیله، آنهم پس از خیانتهای مکرر و شکستن امنیت مسلمانان به سزای عمل خویش رسیدند.(5)
فتح قلوب:
در مورد نبردهای نبوی بسیار گفته شده، اما متاسفانه «وفد» و «وفود» کلماتی ناآشنا و غریب در انظار بسیاری از مردم است. وفد به معنای گروه و وفود به معنای هیأتهای نمایندگی میباشد. در اصطلاح، وفود؛ به قبایل و گروههایی اطلاق میشود که خدمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رسیدهاند و اسلام آوردهاند. تاجاییکه سال نهم هجری «عام الوفود»(6) نام گرفت. البته این وفود از سال هفتم آغاز شد که اوجش در سال نهم بود و تا سال دهم ادامه یافت. بنابر نقل ابن سعد تعداد 70 گروه(7) و بنا به گفته صالحی شامی 90 گروه(8) به مدینه آمده و به اسلام گرویدند.
اعزام حضرت علی علیهالسلام به یمن و دعوت قبایل یمنی به اسلام بدون جنگ و خونریزی بلکه با فتح قلوب انجام گرفت(9) و پس از آن قبایل مختلف یمنی به اسلام گرویدند. دوسیان و اشعریان در سال هفتم؛ صیداء در سال هشتم؛ حمیریان، مذحجیان، همدانیان، تجیب و قبیله مراد در سال نهم؛ زیبد، بنوحارث بن کلب، نخع، خولیان، خثلم، بجیله، ازدیان، غامدیان، کنده و قبیله صدف در سال دهم به اسلام روی آوردند.(10)
این همه حضور در مدینه اختصاص به یمنیان نداشت، بلکه پس از اسلام قبیله ثقیف، مدینه پذیرایی هئیتهای قبایل مختلف بود که فوج فوج میآمدند: «فدخلوا فی دین الله افوجا(11)» یعقوبی نیز تعداد زیادی از قبایل را نام میبرد که با پای خود به مدینه آمده و اسلام خود را اعلام کردند.(12) آنها گاهی کرامتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدیدند ازجمله قبیله فزاره از خشکسالی گلایه کردند، حضرت دعا کرد «اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیْثاً مُغِیثاً مَرِیئاً مَرِیعاً…» و باران بسیاری در منطقه آنها باریدن گرفت.(13) قبیله هلال بن عامر بر حضرت وارد شدند، پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر صورت یکی از آنها به نام زیاد بن عبدالله دست کشید و اثر نوراینت آن تا آخر عمرش بر چهره وی ماندگار شد و بنی عامر از آن، احساس برکت میکردند.(14) برخی از قبیله غسان از اینکه دیر اقدام کردهاند ناراحت بوده و گفتند: آیا ما باید بدترین عرب باشیم. سپس خود را به مدینه رسانده و اسلام آوردند.(15)
وفود همان فتح قبایل مختلف با سلاح اخلاق بود. این فتوحات نه با حرکت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سمت قبایل، بلکه به حضور آنها در مدینه اتفاق افتاد.(16) جذبه «لنت لهم» آنها را از هر سو به مدینه میکشاند تا از اقیانوس تعالیم اسلامی رفع عطش کنند. برخی برآنند که سوره فتح در رابطه با همین وفود نازل شد(17)
نتیجهگیری:
این همه موفقیت حاصل نشد مگر با اخلاق حسنه. شاهد بر این مدعا کلام الهی است که میفرماید:
«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ؛(18) (پس به [برکتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند.)»
بر همین اساس است که برخی از اسلام شناسان غربی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را برترین شخصیت جهان هستی معرفی میکنند. ازجمله مایکل هارت در کتاب خود با عنوان «صد چهره پرنفوذترین شخصیتها در تاریخ بشر» از میان هزاران شخصیت تاثیر گذار در تاریخ جهان، صد نفر را برجستهتر شناخته و به ترتیب اولویت معرفی کرده است. او پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بهعنوان نخستین شخص در ردیف اول قرار داده و برجستهترین انسان طول تاریخ می داند.(19)
برای مطالعه بیشتر:
به کتاب اسلام دین جنگ یا صلح نوشته مصطفی محسنی مراجعه کنید.
پینوشتها:
1. تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387 ش، ص 3، ص 132؛ الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق، ج 3، ص 1121
2. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 1، ص 645
3. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج2، ص 638.
4. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج2، ص 639.
5. تحلیل رفتار پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله با یهودیان بنی قریظه در مدینه، محسنی مصطفی، مجله مبلغان، شماره 281، مهر و آبان 1401 ش، ص 42
6. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 2، 559
7. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج ۱، ص ۳۴۷
8. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414 ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۸ - ۲۲
9. تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387 ش، ص 3، ص 132؛ الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق، ج 3، ص 11
10. محسنی، مصطفی، باذان، اولین شهید ایرانی مسلمان، مناره، تهران، 1397 ش، چاپ اول، ص 82-89 با استناد به منابع اولیه سال هر کدام ورود هر قبیله به مدینه ذکر شده است.
11. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، آل البیت، قم، 1417 ق، چاپ اول، ج 1، ص 250
12. محسنی، تحلیل رفتار پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله با یهودیان بنی قریظه در مدینه، ص 42
13. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج 1، ص 226
14. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج 1، ص 235
15. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج ۱، ص 255
16. شیخی، حمیدرضا، فرهنگ اعلام جغرافیایی، تهران، مشعر، 1383 ش، چاپ اول، ص ۴۳
17. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 4، ص 985؛ اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ابی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق، چاپ اول، ص ۴۹۷
18. آل عمران/159
19. هارت، مایکل، صدچهره پرنفوذترین شخصیتها در تاریخ بشر، مترجم محمد شیخی، نشر صحف، 1371 ش.
پرسش:
آیا مسلمانان در جنگ خندق پیروز شدند؟ اگر بله چه چیزهای باعث پیروزی آنها شد؟
جنگ احزاب یا خندق، در سال پنجم هجری روی داد، زمانی که قبایل مختلف عرب به تحریک یهودیان، با اتحاد گستردهای (احزاب) برای نابودی اسلام به رهبری ابوسفیان به مدینه حمله کردند. در این جنگ مسلمانان با تدابیر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اصحاب ایشان، از نفوذ دشمن جلوگیری کردند. سرانجام سپاه دشمن پس از هفتهها محاصره، با سرما، کمبود غذا، تفرقه داخلی و طوفانی شدید روبهرو شد و بدون جنگ مستقیم عقبنشینی کرد.
در این جنگ باید مسلمانان را پیروز نهایی دانست، هرچند این پیروزی به شکل سنتی (با درگیری مستقیم و شکست همهجانبهی دشمن در میدان جنگ) نبود، بلکه پیروزیای دفاعی، روانی، سیاسی و اعتقادی بود.
ابعاد پیروزی مسلمان
از چند منظر میتوان به ابعاد پیروزی مسلمانان نگاه کرد:
۱. پیروزی نظامی – دفاعی
مسلمانان به رهبری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و به پیشنهاد سلمان فارسی با تدبیر حفر خندق از ورود نیروهای دشمن به داخل مدینه جلوگیری کردند. (1) دشمنان (احزاب)، شامل قریش، یهود بنینضیر، بنیقریظه و قبایل دیگر، نتوانستند پس از هفتهها محاصره کاری از پیش ببرند و بدون دستیابی به هدف خود عقبنشینی کردند. از طرفی از جهت آماری نیز یعقوبی مینویسد که روز «خندق» از مسلمانان شش نفر و از مشرکان هشت نفر کشته شدند. (2) این شکست برای مشرکان نوعی تحقیر بود، چون با سپاهی عظیم و اتحاد قبیلهای، حتی نتوانستند به مدینه نفوذ کنند و یا تلفات سنگینی را برای مسلمانان رقم بزنند.
۲. پیروزی روانی
روحیه مسلمانان، مخصوصاً مهاجران و انصار، در برابر دشمنی گسترده بالا رفت. در مقابل روحیهی قریش و متحدانشان بهشدت آسیب دید؛ آنان دیگر جرئت نکردند با آن عظمت به مدینه حمله کنند. دراینباره پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از پایان جنگ فرمودند:
«اکنون ما به آنها حمله میکنیم، نه آنها به ما»(3)
و این نشان از تغییر معادلهی جنگ داشت.
۳. پیروزی سیاسی و اجتماعی
در جنگ احزاب اتحاد دشمنان داخلی و خارجی مسلمانان (ازجمله یهود بنیقریظه) به نتیجه نرسید و خیانت بنیقریظه نیز کشف و خنثی شد (4) و به دنبال آن جایگاه مسلمانان در مدینه و در میان قبایل عرب تقویت شد.
۴. پیروزی ایمانی و معنوی
آیات متعددی در سوره احزاب، نشان میدهد که این جنگ امتحان بزرگ ایمان برای مسلمانان بود که سربلند بیرون آمدند؛ چنانکه مسلمانان تحتفشار قرار گرفتند، ولی تسلیم نشدند (5) و این پایداری نشانهی رشد ایمان آنان بود.
عوامل پیروزی مسلمانان
پیروزی مسلمانان در جنگ خندق (احزاب) حاصل مجموعهای از عوامل مهم و هوشمندانه بود که میتوان آنها را در چند دستهی کلی خلاصه کرد:
الف. تدبیر نظامی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
یکی از اصلیترین تدابیری که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با پیشنهاد سلمان فارسی اتخاذ کردند حفر خندق بود که برای نخستینبار در تاریخ عرب از چنین استراتژی دفاعی استفاده میشد. (6) این نقشه، دشمن را غافلگیر کرد چون آنها به جنگهای رودررو و سرعتی عادت داشتند، نه محاصره و جنگ فرسایشی. خندق امکان نفوذ مستقیم به مدینه را از بین برد و عملاً مهاجمان را بیاثر کرد.
ب. وحدت و انسجام داخلی مسلمانان
مهاجران و انصار با وجود کمبود غذا، سرما و فشار روانی، در کنار پیامبر صلیاللهعلیهوآله و با روحیه بالا مقاومت کردند. یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله هنگام حفر خندق شعار میدادند: «ما آنهاییم که با محمد پیمان بستیم تا زندهایم جهاد کنیم.» (7)
ج. ایمان و پایمردی در برابر فشار شدید
مسلمانان در اوج فشار روانی، محاصره، ترس، خیانت داخلی و کمبود غذا، پایداری کردند. چنانکه طبق فرمودهی قرآن برخی از مردم گفتند: «این وعده خدا و پیامبر جز فریب نیست!» ولی مؤمنان پاسخ دادند: «هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله» این همان وعدهی خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر راست گفتند. (8)
د. نقش امیرالمؤمنین علیهالسلام در پیروزی جنگ خندق
یکی از عوامل کلیدی پیروزی مسلمانان در جنگ خندق، نقش امیرالمؤمنین علیهالسلام در کشتن عمرو بن عبدود بود که توانسته بود از خندق عبور کند. این واقعه تنها بُعد نظامی نداشت، بلکه آثار سیاسی و روانی بسیار بزرگی بر کل جنگ به دنبال داشت.
بعد ایمانی و معنوی
این جنگ آزمون بزرگی برای ایمان مسلمانان بود که با وجود فشارها، پایداری کردند و این نشاندهنده رشد ایمانشان بود.
ازجمله عواملی که منجر به پیروزی مسلمانان گردید عبارت بود از:
تدبیر نظامی پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
حفر خندق، استراتژی دفاعی جدیدی بود که دشمن را غافلگیر کرد و مانع نفوذ مستقیم شد.
وحدت و انسجام داخلی:
مهاجران و انصار با وجود سختیها، با روحیه بالا مقاومت کردند.
ایمان و پایداری:
مسلمانان در برابر فشار شدید، ترس و کمبودها تسلیم نشدند.
نقش امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
کشتن عمرو بن عبدود توسط امام علی علیهالسلام که از خندق عبور کرده بود، ضربه روانی و سیاسی بزرگی به دشمن وارد کرد و مانع نفوذ بیشتر شد.
ناامیدی و اختلاف در سپاه دشمن:
خستگی، سرما و تفرقه داخلی (با نقش نعیم بن مسعود) سپاه احزاب را متفرق کرد.
حمایت الهی و امداد غیبی:
ارسال باد و لشکری نامرئی که باعث هرجومرج در سپاه دشمن شد.
مدیریت سیاسی پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
جلوگیری از گسترش جبهه دشمن، مهار خیانت بنیقریظه و ایمن نگهداشتن ارتباطات داخلی مدینه.
در اهمیت تقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام با عمرو بن عبدود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «تمام ایمان، در برابر تمام شرک ایستاده است.» (9) سرانجام علی علیهالسلام با شجاعت و درگیری سخت، عمرو را کشت. پس از بازگشت ایشان از میدان نبرد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «ضربت علی در روز خندق، از عبادت جن و انس برتر است.» (10)
با کشته شدن عمرو خطر نفوذ دشمن از خندق خنثی شد و ترسی در دل سایر جنگجویان احزاب برای عبور از خندق پدید آورد.
5. ناامیدی و اختلاف در میان سپاه دشمن
سپاه احزاب (قریش، یهود، غطفان و...) ماهها در سرما و بینتیجه ماندند و خسته و متفرق شدند که در این تفرقه فردی به نام نعیم بن مسعود که تازه مسلمان شده بود؛ نقش بسزایی داشت. وی با نقشهی پیامبر، بین بنیقریظه و دیگران تفرقه انداخت. (11)
6. حمایت الهی و امداد غیبی
دراینباره قرآن میفرماید:
«فأرسلنا علیهم ریحاً و جنوداً لم تروها؛ ما بر آنان بادی سخت و لشکری که نمیدیدید فرستادیم.» (12)
بنابراین شبانگاه، طوفانی شدید سپاه احزاب را دچار هرجومرج کرد و آنان ناچار به عقبنشینی شدند.
7. مدیریت سیاسی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
پیامبر صلیاللهعلیهوآله با درایت، اجازه نداد جبههی دشمن بزرگتر شود و دیگران را از جنگ منصرف کرد؛ خیانت بنیقریظه را شناسایی و مهار کرد؛ ارتباطات داخلی مدینه را ایمن نگاه داشت. (13)
نتیجه:
جنگ خندق اگرچه آنچنان نبرد خونینی نداشت، اما یکی از مهمترین نقاط عطف در تاریخ صدر اسلام بود، زیرا حمله دشمن دفع شد؛ نفوذ یهودیان خائن پایان یافت؛ نیروی اتحاد و ایمان مسلمانان تقویت شد؛ موقعیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اسلام تثبیت شد و در ادامه، مسیر صلح حدیبیه و فتح مکه هموار گشت. حفر خندق، دفاع غیرمستقیم، خسته کردن دشمن به سبب سرما و کمبود امکانات؛ روحیهی بالای مسلمانان، همبستگی مهاجر و انصار، سیاست تفرقهافکنی میان دشمن، دفع خیانت بنیقریظه، ایمان و پایداری مسلمین در اوج ترس و گرسنگی، فراهم شدن مددهای غیبی نظیر باد، ترس، اختلاف در دشمن و درنهایت پیروزی امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقابل عمرو بن عبدود ازجمله مهمترین عواملی بود که منجر به پیروزی مسلمانان گردید.
پینوشتها:
1. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق، ج3، ص 399.
2. یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بیتا، ج 2، ص 51.
3. «الآن نَغْزُوهُم و لا یَغْزُونَنَا؛» مقریزی، تقى الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق، ج13، ص 296.
4. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق، ج3، ص 403.
5. «وَ زُلزِلُوا زلزالاً شدیداً.» سورهی احزاب، آیه 10- 11.
6. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق، ج3، ص 399.
7. «نحن الذین بایعوا محمداً، علی الجهاد ما بقینا أبداً؛» مقریزی، إمتاع الأسماع، ج5، ص 157.
8. سورهی احزاب، آیهی 22.
9. «بَرَزَ الإیمانُ کلُّه إلى الشِّرکِ کلِّه؛» سید بن طاوس، على بن موسى، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، قم، خیام، چاپ اول، 1400 ق، ج1، ص 35.
10. حلبی، ابوالفرج نور الدین على بن ابراهیم شافعى، السیره الحلبیه، چاپ دوم، انتشارات دار الکتب العلمیه، بیروت، 1427 ق، ج2، ص 428.
11. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق، ج3، ص 404.
12. سورهی احزاب، آیهی 9.
13. ر ک: جعفریان، رسول، سیره رسول خدا صلیالله علیه و آله وسلم، قم، دلیل ما، چاپ سوم، 1383 ش، ص 557-558.
پرسش:
شباهتهای جنگ خندق و جنگ تحمیلی 12 روزه ایران و اسرائیل را بیان کنید.
در جریان غزوه خندق (۵ هـ / ۶۲۷ م) با توطئة یهودیان، قبیله قریش با متحدانش از دیگر قبایل کفار عرب و یهود، برای ریشهکن کردن اسلام بر ضد پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مسلمانان همداستان شدند. (1) در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران نیز این رژیم به همراه امریکا و دیگر همپیمانش سعی در ضربه زدن به انقلاب اسلامی و درنهایت سرنگونی نظام اسلامی داشتند.
مطالعه این جنگها بازگوکننده این مطلب است که گرچه زمینه تاریخی، فناوری و بازیگران این جنگها متفاوت بودند، اما هر دو جنگ شباهتهای متعددی دارند که در ادامه شباهتهای هر دو جنگ تبیین خواهد شد.
شباهتهای جنگ خندق و جنگ تحمیلی 12 روزه
۱. ماهیت تدافعی و جنگ ارادهها
• جنگ خندق:
مسلمانان مدینه با پیشنهاد سلمان فارسی خندقی در اطراف شهر حفر کردند تا از ورود سپاه احزاب جلوگیری کنند.(2) راهبرد اصلی دفاعی و مبتنی بر فرسایش دشمن بود.
• جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل:
در طول جنگ 12 روزه نیروهای مسلح ایران بهجای حمله زمینی، بر دفاع فعال، استفاده از موشکها و پهپادها و جنگ فرسایشی هوایی / موشکی تکیه کردند تا دشمن را از اهداف خود ناامید کنند.
• شباهت:
تمرکز بر مقاومت و فرسایش بهجای تهاجم و درگیری نظامی مستقیم.
۲. جنگ روانی و ایجاد رعب
• جنگ خندق:
کشته شدن عمرو بن عبدود و شکست احزاب موجب فروپاشی روحیهی دشمن شد. (3)
• جنگ ۱۲ روزه:
شلیک موشکها به عمق سرزمینهای اشغالی و آسیب به وجههی اسرائیل، همراه با ادامه حملات، اثر روانی شدیدی بر دشمن گذاشت.
• شباهت:
ضربه روانی به دشمن نقش کلیدی در تغییر معادله جنگ داشت.
۳. ائتلاف دشمنان
• جنگ خندق:
مجموعهای از قبایل مشرک و یهودی بهعنوان یک ائتلاف گسترده (احزاب) به مدینه حمله کردند. (4)
• جنگ ۱۲ روزه
اسرائیل با پشتیبانی آمریکا و متحدان غربی وارد جنگ شد.
• شباهت:
حضور ائتلاف متحد علیه یک حاکمیت اسلامی.
4. نوآوری تاکتیکی / عامل غافلگیری
• جنگ خندق:
ابتکار حفر خندق دشمن را غافلگیر کرد و تاکتیک سنتی عربها را بیاثر نمود.
• جنگ ۱۲ روزه:
استفاده گسترده از پهپاد، جنگ سایبری و موشکهای دقیق، تاکتیکهای مرسوم نظامی اسرائیل را ناکارآمد کرد.
• شباهت:
نوآوری در دفاع که دشمن را در بنبست فروبرد.
۵. پایان جنگ با پیروزی سپاه اسلام
• جنگ خندق:
این جنگ در انتها با در هم شکسته شدن روحیه سپاه شرک درنتیجه کشته شدن عمرو بن عبدود با عقبنشینی سپاه شرک و برگشت به مکه به پایان رسید. (5)
• جنگ ۱۲ روزه:
رژیم صهیونیستی بعد از مشاهده قدرت مانور موشکهای ایرانی در عبور از پیشرفتهترین سامانههای پدافندی دنیا و قدرت تخریب موشکهای ایرانی و در هم شکسته شدن روحیه ساکنان سرزمینهای اشغالی از امریکا خواست تا از ایران بخواهد که آتشبس را بپذیرد.
• شباهت:
پایان با پیروزی مدافع و ناکامی دشمن.
۶. تثبیت جایگاه جبهه مدافع
• بعد از خندق:
قدرت و اعتبار سیاسی و اجتماعی مسلمانان در جزیرهالعرب تقویت شد. (6)
• بعد از جنگ ۱۲ روزه:
محور مقاومت و ایران موقعیت سیاسی و بازدارندگی خود را ارتقا دادند.
• شباهت:
ارتقاء موقعیت و مشروعیت جبهة مدافع پس از جنگ.
7. خیانت از داخل سرزمین اسلامی
در جریان جنگ خندق یهودیان بنیقریظه با پیمانشکنی سعی در حمله به مدینه و ایجاد رعب و وحشت داشتند که پس از شکست احزاب، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به مقابله با آنان برخاستند و آنان را متناسب با جرمشان مجازات کردند. (7)
در جریان جنگ ۱۲ روزه برخی از عُمال رژیم صهیونیستی و منافقین در داخل کشور اقدام به خرابکاری و ایجاد رعب و وحشت کردند که بخش عمدهای از آنان حین جنگ و بعدازآن دستگیر و منتظر اجرای اشد مجازات متناسب با جرمشان هستند.
شباهت:
خیانت عُمال یهود در هر دو جنگ، مجازات آنان توسط حاکمیت اسلامی.
نتیجه:
مطالعه تطبیقی جنگ خندق و جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی نشان میدهد که باوجود تفاوتهای بنیادین در زمان، فناوری و بازیگران، هر دو نبرد بر یک الگوی مشترک استوار بودهاند: استفاده از راهبرد دفاع فعال، ابتکارهای غیرمتعارف در میدان نبرد برای ایجاد غافلگیری، تأکید بر جنگ روانی و فرسایش اراده دشمن، مقابله با ائتلافهای گسترده دشمنان خارجی و درنهایت شناسایی و مجازات عناصر خائن داخلی که امنیت جبهه را تهدید میکردند. پیامد مشترک این دو جنگ، شکست دشمن در دستیابی به اهداف خود و تقویت مشروعیت، انسجام داخلی و جایگاه سیاسی جبهه مدافع در سطح منطقهای بود؛ الگویی که نشان میدهد مدیریت هوشمندانه تهدیدهای بیرونی و درونی میتواند حتی در شرایط نابرابری قدرت، معادله نبرد را به سود حاکمیت اسلامی تغییر دهد.
پینوشتها:
1. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۴۱۵.
2. القمی، تفسیرالقمی، قم، دارلکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۱۷۷.
3. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص ۴۷۱ ـ ۴۷۰؛ ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم الابیاری و مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، بیتا، ج ۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۴.
4. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص ۴۴۲ ـ ۴۴۳.
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث، 1403 ق، ج ۲۹، ص ۲.
6. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ افست بیروت، بیتا، ج ۱۹، ص ۶۲؛
7. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص 460- ۴۷۴.
پرسش:
در تاریخ آمده است که همۀ جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفاعی بوده است؛ اما به نظر میرسد سریه غالب بن عبدالله در منطقۀ کدید ابتدایی بوده است؟
پاسخ:
جهاد دفاعی به معنای مبارزه با هر دشمنی است که قصد نابودکردن دینِ اسلام یا تجاوز به سرزمینهای اسلامی را دارد. هدف از جهاد دفاعی، حفظ اسلام و همچنین حفظ جان، مال و ناموس مسلمانان است (1). بعد از هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه، قبایل و گروههای مختلفی از مشرکان با شیوههای مختلفی پیامبر و جامعۀ اسلامی را تهدید میکردند؛ بر همین اساس، جنگ و تعدیهای متعددی علیه پیامبر و مسلمانان انجام دادند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) متناسب با اقدامات و تهدیدهای آنان، کارهایی را برای دفاع از مسلمانان و حکومت اسلامی انجام دادند.
از جمله قبایلی که تهدید برای جامعه اسلامی در دوران پس از هجرت به شمار میآمد، قبیلۀ مشرک و بادیهنشین «بنىملوّح» بود. این قبیله در بین راه مدینه به سمت مکه و در منطقۀ «کدید» اقامت داشتند (2).
با اینکه قبایل بادیهنشین مانند «بنیملوح» به دور از تمدن بودند، تا هنگامی که اقدامی علیه جامعۀ اسلامی و مسلمانان انجام نمیدادند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان برخوردی نداشتند؛ ولی بعد از آنکه آنان علیه مسلمانان و جامعه اسلامی وارد عمل میشدند و اقدام به قتل و غارت میکردند، متناسب با جرمی که انجام داده بودند، علیه آنان اقدام مینمودند. بر همین اساس، بعد از آنکه قبیلۀ «بنیملوح» در ماه صفر یا ربیعالاول سال هفتم هجری اقدام به کشتن همراهان بشیر بن سوید کردند (3)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در ماه صفر سال هشتم هجری (4)، غالب بن عبدالله را به همراه شش نفر به سوی آنان فرستادند تا آنان را مجازات کنند (5). بر اساس گزارشهای تاریخی، این عده توانستند در شبیخونی که به قبیلۀ «بنیملوح» زدند، چند تن از آنان را کشتند و چهارپایانى از آنها را به غنیمت گرفتند و بیدرنگ به سمت مدینه حرکت کردند. در زمان حرکت آنان به سمت مدینه، درحالیکه آسمان صاف و بدون ابر بود، باران شدیدی نازل شد که سبب جاریشدن سیل در بستر رودخانۀ خشکشدهای در آن مسیر گردید. همین امر سبب ایجاد فاصله بین آنها و افراد قبیلهای شد که آنان را تعقیب میکردند و عبدالله بن غالب و همراهانش بدون هیچ آسیبی با موفقیت به مدینه بازگشتند (6).
نتیجه :
بر اساس گزارشهای تاریخی، دلیل سریۀ «عبدالله بن غالب» در منطقۀ کدید و حمله به قبیلۀ «بنیملوح»، اقدام افراد این قبیله در کشتن اصحاب بشیر بن سوید بود. بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عبدالله بن غالب دستور دادند به همراه شش نفر به آنان یورش ببرند تا از آنان انتقام بگیرند و این سریه با موفقیت به سرانجام رسید. این مطلب نشان میدهد دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، جهادی دفاعی در مقابله با تهدید عملی بود که از سوی قبیله بنیملوح ایجاد شده بود.
برای مطالعۀ بیشتر:
محسنی، مصطفی؛ اسلام: دین جنگ یا صلح؛ قم: بوستان کتاب، 1399 ش.
پینوشتها:
1. شهید ثانی، زینالدین بن علی؛ مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام؛ قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۳ ق، ج ۳، ص ۸. نجفی، محمدحسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام؛ تحقیق: محمد قوچانی؛ چ 7، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۳۶۲ ش، ج ۲۱، ص ۱۵.
2. خزاعی، على بن محمد؛ تخریج الدلالات السمعیه؛ بیروت: دارالغرب الإسلامى، 1419 ق، ص 445.
3. مبارکفوری، صفىالرحمان؛ الرحیق المختوم؛ بیروت: دارالهلال، 1427 ق، ص 350.
4. ابنسیدالناس، ابوالفتح محمد؛ عیون الأثر؛ بیروت: دارالقلم، 1414 ق، ج 2، ص 194.
5. ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ بیروت: دارالجیل، 1412 ق، ج 3، ص 1252.
6. ابنسیدالناس، ابوالفتح محمد؛ عیون الأثر؛ بیروت: دارالقلم، 1414 ق، ج 2، ص 195.
پرسش:
در عصر نبوی یهودیان چگونه از جنگ روانی و شناختی علیه مسلمانان استفاده می کردند؟
در عصر نبوی یکی از مهمترین تاکتیکها و حربههایی که یهودیان در برابر مسلمانان به کار میگرفتند؛ عبارت از جنگهای روانی بود. جنگ روانی شیوهای است که همواره برای تأثیر بر روح و روان طرف مقابل و غلبه بر او مورد استفاده قرار میگیرد. ایجاد شایعهپراکنی مثل شکست مسلمانان در جنگ بدر، ایجاد حس ناامیدی و دلسردی نسبت به اقدامات و ازخودگذشتگیهای مسلمانان در پیشبرد اسلام، بکارگیری تحریف در خصوصیتهای پیامبر آخرالزمان، استهزاء و تمسخر و توهین نسبت به مسلمانان، ایجاد تفرقه میان قبایل مدینه و... از مهمترین حربههایی بود که آنان در راستای ایجاد جنگ روانی علیه مسلمانان انجام میدادند.
انواع شیوههای جنگ روانی یهود علیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مسلمان
1. شایعهسازی
یکی از مهمترین مصادیق جنگ روانی، تکنیک شایعه است. هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر، در برابر مشرکان قریش به پیروزی رسیدند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای رساندن این خبر به مسلمانان، زید ین حارثه که فرزندخوانده ایشان بود را به مدینه فرستادند. هنگامی که یهودیان، شکست مشرکان را در جنگ بدر فهمیدند، با کمک منافقان سعی کردند نتیجه به دست آمده را از بین ببرند. آنها بین مردم شایعه کردند که خبر پیروزی مسلمین دروغ بوده و پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشته شده است. یهودیان از نسبت بین زید و پیامبر سوء استفاده کرده و گفتند زید به دلیل ناراحتی نمیداند چه میگوید. تا این که حربه یهودیان با ورود پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه ناتمام ماند.(1)
2. ایجاد حس نامیدی و دلسردی
گروه از یهودیان در راستای اهداف خود، سعی در ناامید و دلسرد کردن مسلمانان داشتند. در گزارشی آمده که چند تن از احبار یهود نزد مسلمانان میآمدند و صورت حقبهجانبی به خود گرفته و از روى دلسوزى و نصیحت به آنها میگفتند: «بىجهت پولهای خود را درراه این دین مصرف نکنید، ما مىترسیم که شما فقیر و تهیدست شوید خصوصاً که نمیدانید سرانجام این کار چیست و به کجا خواهد انجامید.»(2)
3. استهزاء و تمسخر
استهزاء و تمسخر از دیگر حربههایی بود که یهودیان علیه مسلمانان بکار میگرفتند. گفته شده وقتی مسلمانان نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میرسیدند، مىگفتند: «یا رسولالله، راعنا، اى اسمع منا»؛ به ما گوش فرادار، یهودیان که این کلام را شنیدند آن را از حیث معنى تحریف نموده و میگفتند، راعنا یا محمد و مقصودشان از اظهار این جمله، گفتن کلمات ناهنجار و رکیک بود وقتیکه به آنها هشدار داده شد که از این کلمات به زبان نیاورند؛ آنها میگفتند: «آنچه مسلمین میگویند ما نیز مى گوئیم.»(3) ازاینرو خداوند به مردم تذکر داد تا بهجای «راعنا» از «انظرنا» استفاده کنند.«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ».(4) همچنین گفته شده شخصی به نام رفاعه بن زید که یکى از بزرگان یهود بود نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله مىآمد و چون حضرت سخنی میفرمود؛ زبانش را از روى تمسخر در دهان میگردانید و با سخنانش به اسلام طعنه میزد و عیبجوئی میکرد.(5) از مهمترین رفتارهایی که در این زمینه از جانب یهودیان صورت میگرفت، سرودن اشعار توهینآمیزی در وصف مسلمانان، خصوصاً زنان آنها بود.(6)
4. ایجاد تفرقه
با توجه به اینکه یهودیان میدانستند که اتحاد قبایل داخلی مدینه، یعنی اوس و خزرج، در رشد و گسترش اسلام تأثیر بسیاری دارد. ازاینرو به یکى از جوانان یهود دستور دادند تا به نزد آنان برود و در مجلس ایشان بنشیند و از جنگ بعاث و سایر جنگهایی که در میان اوس و خزرج اتفاق افتاده سخن به میان آورد و آن روزها را به یاد آنان بیندازد. همچنین برخى از اشعار و حماسههایی که درباره آن جنگها گفته شده بود را براى آنها میخواندند و آنان را به جنگ با یکدیگر تحریک میکردند.(7)
5. تحریف
یهود با بهرهگیری از ابزار تحریف، به تغییر و تفسیر دگرگونه علائم پیامبر آخرالزمان در کتابهای خویش پرداخت تا از گرایش پیروانش به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله جلوگیری کند. خداوند در قرآن به این عملیات روانی یهود اشاره کرده، میفرماید: «وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ؛(8) گروهی از آنان کلام خدا را همواره میشنیدند، سپس بعدازآنکه [معنا و مفهومش را] درک میکردند، [به سبب دنیاطلبی و امور مادی] بهدلخواه خود تغییرش میدادند، درصورتیکه نسبت به آنچه انجام میدهند، علم داشتند. رفتار آنان بدین گونه بود که تعدادی از آنان قرار گذاشتند که اول روز به آنچه بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده، به زبان ایمان آورند و آخر روز به آن کافر شوند و بگویند ما کتابهای خود را بررسی و با دانشمندانمان مشورت کردیم و دیدیم محمد صلیاللهعلیهوآله کسی نیست که ما گمان میکردیم و دروغ او و نادرستی آیینش بر ما آشکار شد.»
در پیشبینی آنها، این کار باعث میشد مسلمانان شک کنند و از دین خود بازگردند.(9)
نتیجهگیری:
یکی از مهمترین تاکتیکها و حربههایی که یهودیان در برابر مسلمانان از همان صدر اسلام به کار میگرفتند؛ جنگهای روانی بود. جنگ روانی شیوهای است که همواره برای تأثیر بر روح و روان طرف مقابل و غلبه بر او مورد استفاده قرار میگیرد. شایعهپراکنی، ایجاد حس ناامیدی و دلسردی، استهزاء و تمسخر، بکارگیری تحریف، ایجاد تفرقه و... از مهمترین اقداماتی که آنان در این راستا انجام داده بودند.
پینوشتها:
1. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق، ج2، ص 488.
2. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج1، ص 560.
3. مقریزی، تقى الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق، ج3، ص 109.
4. سوره بقره، آیه 104.
5. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج 1 ص 560.
6. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج 2، ص 54.
7. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج1، ص:555-556.
8. سوره بقره، آیه 75.
9. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق-1995 م، ج 2، ص 320-322.
پرسش:
پیامبر صلیاللهعلیهوآله با جنگ روانی ایجادشده از طرف دشمن چگونه مقابله میکرد؟
جنگ روانی، بهعنوان ابزاری برای «تغییر نگرشها، تضعیف روحیه و ایجاد تفرقه» (1) در میان مخاطبان، از دیرباز مورد استفاده قدرتها و جریانهای مخالف بود. در صدر اسلام، دشمنان دعوت نبوی بهشدت از این ابزار علیه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیروان ایشان بهره میبردند.
دشمنان در صدر اسلام با فنهای مختلف جنگ روانی مانند تهمتزنی (اتهام جنون و شاعری به پیامبر) (2) ترویج شایعات دروغ علیه پیامبر و مسلمانان (مانند ادعای کشته شدن پیامبر در جنگ احد) (3) و ... سعی در تقابل با دعوت نبوی و تضعیف روحیه مسلمانان داشتند و در مقابل آن حضرت با انجام تدابیر و روشهای مختلف به تقابل جدی با جنگ روانی دشمنان پرداختند.
1. بصیرتافزایی و تبیین حقایق: شفافسازی در برابر ابهامافکنی
اصلیترین و کارآمدترین سلاح پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر جنگ روانی دشمن، توضیح و تبیین شفاف واقعیات بود. ایشان با استفاده از آیات قرآن کریم و بیانات خود، اذهان عمومی را روشن میساختند و پرده از اهداف شوم دشمن برمیداشتند. بهعنوان نمونه در مقابله با اتهامات ناروا (جنون، شاعری، کهانت) که مشرکان مکه برای بیاعتبار کردن پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ایشان را متهم میکردند؛ قرآن کریم در آیات متعددی این اتهامات را رد میکند (4) و خود پیامبر نیز با اعمال و گفتارشان، عقلانیت و حکمت خویش را به نمایش میگذاشتند. برای مثال، در سوره قلم، آیه ۲ خداوند میفرماید: «ما أنت بنعمه ربّک بمجنون» (تو به سبب نعمت پروردگارت مجنون نیستی). این آیات بهطور مستقیم به این اتهامات پاسخ میداد و مردم را از حقیقت امر آگاه میساخت. یا در مقابله با شایعه شهادت در جنگ احد و جنگ روانی که دشمن بهواسطه آن انجام داد که موجب تزلزل شدید روحیه برخی از مسلمانان گشت؛ (5) آن حضرت با حضور خود در میدان نبرد و آگاهسازی که توسط برخی از اصحاب انجام داد، این شایعه را خنثی کرد و از دیگر سو با نزول آیه ۱۴۴ سوره آلعمران، با تبیین دقیق نقش پیامبر به مسلمانان هشدار داد که اخباری نگرانکننده مثل کشته شدن پیامبر مجوزی بر ارتداد و تسلیم در برابر جنگ روانی دشمن نخواهد بود. (6)
2. تقویت ایمان و اراده مسلمانان: بنیانهای درونی برای مقاومت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله با تقویت بنیانهای ایمانی و اعتقادی مسلمانان، آنها را در برابر اشارهی روانی دشمن مقاوم میساختند. ایمان راسخ، سدی محکم در برابر تهاجمات روانی بود. بیان وعدههای الهی و بشارتها (7)، تبیین جایگاه صبر و استقامت و اجر الهی و آثار آن (8) نمونهای از اقداماتی بود که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بابیان آنها سبب تقویت ایمان و اراده مسلمان و درنتیجه عدم تأثیرپذیری آنان در مواجهه با جنگ روانی دشمنان میگردید.
3. بیاعتنایی هوشمندانه: نادیده گرفتن تحریکات بیاساس
در برخی موارد، بهترین پاسخ به تحریکات دشمن، بیاعتنایی و نادیده گرفتن آنها بود. این تاکتیک، مانع از بزرگنمایی شایعات و دامن زدن به آنها میشد و نشان از صلابت و اطمینان پیامبر (ص) به راه خویش داشت.
بهعنوان نمونه نمونه پیامبر اکرم (ص) در جریان افک (9) که منافقین و دشمنان آن حضرت سعی داشتند با یک جنگ روانی بر مبنای یک تهمت و دروغ به همسر پیامبر، جامعه را دچار تشت و بدبینی نسبت به آن حضرت و همسر ایشان نمایند؛ اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در ابتدا با صبر و خویشتنداری و بدون واکنش عجولانه، منتظر وحی الهی ماندند. این بیاعتنایی هوشمندانه به شایعهپردازان اجازه نداد که به اهداف خود دست یابند تا اینکه با نزول آیات 11 تا 26 سوره نور، بطلان آن شایعه آشکار شد و آبروی تهمتزنندگان بر باد رفت و به همراه آن با تدبیر مناسب بطلان این دروغ و شایعه را به افراد جامعه ثابت کردند.(10)
4. سازماندهی و انسجام جامعه اسلامی: سدی در برابر تفرقه
ازآنجاکه هدف بسیاری از جنگهای روانی دشمن، ایجاد تفرقه و نفاق در صفوف مسلمانان بود. پیامبر صلیاللهعلیهوآله با تأکید بر وحدت و همبستگی، این توطئه را خنثی میکردند. بهعنوان نمونه عقد اخوت اسلامی و برادری (مؤاخات) میان مهاجرین و انصار در مدینه، سبب تحکیم بنیانهای جامعه و انسجام بین آنان گردید و تعصبات قبیلهای را که یکی از راههای ایجاد جنگ روانی دشمن در جامعه را از بین برد.
5. بهرهگیری از شجاعت و قاطعیت: واکنش مناسب در زمان لازم
در کنار بصیرت و صبر، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مواقع لزوم از شجاعت و قاطعیت نیز بهره میبردند. این قاطعیت، پیام قدرتمندی را به دشمن میفرستاد و باعث پیشگیری و مقابله با جنگ روانی دشمن میگردید. بهعنوان نمونه وقتی دشمن سعی کرد با به رخ کشیدن عِده و عُده خود در جنگهای بدر، احد و خندق، یک جنگ روانی را علیه مسلمانان مدیریت کند تا سبب تضعیف روحیه آنان شود ایشان با شجاعت تمام اقدام لازم را بهموقع انجام دادند و درنتیجه جنگ روانی دشمن را بهکلی خنثی کردند یا وقتی یهودیان بنی قریظه با پیمانشکنی و خیانت به اسلام و مسلمانان سبب ایجاد جنگ روانی شدید علیه مسلمانان شدند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بلافاصله با آنان مقابله کردند.(11)
نتیجهگیری:
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مقابله با جنگ روانی دشمن، الگویی بینظیر از رهبری حکیمانه، بصیرت عمیق و قاطعیت در دفاع از حق ارائه دادند. ایشان با ترکیبی از تبیین حقایق، تقویت ایمان، بیاعتنایی هوشمندانه، سازماندهی جامعه و شجاعت عملی، توانستند دسیسههای دشمنان را خنثی کرده و راه را برای گسترش اسلام هموار سازند. این شیوه مقابله، در طول تاریخ اسلام و حتی در دوران معاصر نیز میتواند الهامبخش و راهگشا باشد.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
کتاب تبلیغات و عملیات روانی در سیره نبوی و علوی، نوشته بهرام رضایی، محمدمسعود بهمنی، انتشارات دافوس
پینوشتها:
1) متفکر، حسین؛ جنگ روانی، قم، دفتر عقل پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه،1386، ص 18.
2) «ویقولون ائنا لتارکوا ءالهتنا لشاعر مجنون.» و پیوسته میگفتند: «آیا ما معبودان خود را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم.» صافات آیه 8
3) ابن اثیر، الکامل، ترجمه، ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، مؤسسه مطبوعاتی علمی، تهران، ۱۳۷۱ ش، ج ۷، ص ۱۵۷.
4) در همین زمینه مطالعه مدخل «دفاع قرآن از قرآن» در سایت ویکیفقه مناسب است: دفاع قرآن از قرآن https://fa.wikifeqh.ir/
5) زهری، محمد، المغازی النبویه، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ ق/۱۹۸۱ م، ص ۷۷؛ ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ ق/۱۹۷۸ م، ص ۲۷.
6) «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم» (و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او [نیز] فرستادگانی بودهاند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب بازمیگردید؟).
7) پیامبر صلیاللهعلیهوآله با تکیهبر آیات قرآن، وعدههای الهی مبنی بر پیروزی حق بر باطل و پاداش اخروی را برای مسلمانان یادآوری میکردند. این بشارتها، امید را در دلها زنده نگه میداشت و روحیه ایستادگی را تقویت میکرد. برای مثال، وعده فتح مکه و پیروزی اسلام در قرآن کریم پارها مورد تأکید قرار گرفته بود که درنهایت نیز محقق شد.
8) بهعنوان نمونه ازجمله آثار صبر با توجه به آیاتی که در قرآن کریم ذکر شده است میتوان به مددهای غیبی الهی (انعام، آیه 34؛ نحل، آیات 127 و 128؛ روم، آیه 60؛ غافر، آیه 55)، جلب محبت و برطرف شدن دشمنیها (فصلت، آیات 34 و 35)، دستیابى او به مقام رضا (طه، آیه 130)، قرار گرفتن در زمره محسنان (هود، آیه 115)، فرجام نیک (هود، آیه 49؛ طه، آیه 132)، دستیابی به خصلت نیکی کردن در برابر بدی دیگران یعنی دستیابی به مقام ایثار و اکرام (فصلت، آیات 34 و 35)اشاره کرد.
9) جهت مطالعه جریان افک مطالعه مدخل مربوطه در سایت ویکی شیعه مناسب است: https://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87_%D8%A7%D9%81%DA%A9
10) قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیرالقمی، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۳ ش، ج ۲، ص ۹۹.
11) در همین زمینه مطالعه مدخل بنی قریظه در سایت ویکی شیعه مناسب است: https://fa.wikishia.net/view/%D8%BA%D8%B2%D9%88%D9%87_%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B8%D9%87
پرسش:
در گزارشهای تاریخی تعامل و رفتار معصومان علیهمالسلام با بیماران چگونه بود؟
پاسخ:
مقدمه
در تعامل با بیماران، از جمله أجر اخروی عیادت از بیمار و ثواب فراوان پرستاری از بیماران، احادیث فراوانی از ناحیه حضرات معصومین علیهمالسلام صادر شده است. اما گزارشهای تاریخی و احادیثی که به نوعی تاریخ و سیره اهلبیت علیهمالسلام را بازگو کردهاند، حاکی از آن است که خود نیز به این امر اهتمام داشته و ضمن انجام این فریضه دیگران را نیز به آن توصیه میکردند. در نوشتار ذیل به برخی از این گزارشها و احادیث تاریخی اشاره خواهد شد.
متن اصلی پاسخ
عیادت و پرستاری از بیماران
الف. عیادت از بیماران
عیادت از بیمار از آموزههای دین اسلام است و ریشه آسمانی دارد و حتی جبرئیل امین نیز به عیادت میرفت. امام صادق علیهالسلام فرمود:
«پیامبر صلیاللهعلیهوآله گرفتار تب شد، جبرئیل به عیادت حضرت آمد و خواند: به نام خدا تو را از هر بیماری رنجآوری شفا میدهم به نام خدا که خدا شفابخش است، به نام خدا بگیر شفا را، به نام خداوند رحمان و رحیم (قسم به منزلگاه ستارگان) که به اذن خدای متعال خوب شوی.»(1)
1. عیادت کردن از بیمار در عمل و بازگو کردن اجر اخروی آن
سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله در عنایت به عیادت از مریض تا بدانجا بود که هرگاه یکى از اصحاب خود را سه روز نمیدیدند، حال او را جویا میشدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعایش میکردند و اگر در شهر بود به دیدارش و اگر مریض بود، به عیادتش میرفتند.(2)
پیامبر صلیاللهعلیهوآله به بیماران در مقابل صبر بر بیماری وعده اجر اخروی میداد. یکی از صحابه حضرت به نام اُمّ علاء میگوید: هنگامی که بیمار بودم، پیامبر به عیادتم آمد و فرمود:
«ای ام علاء مژدهات باد! چراکه بیماری مسلمان، چیزی است که خدا به خاطر آن، گناهان او را از میان میبرد، آنسان که آتش، ناخالصیهای طلا و نقره را از بین میبرد».(3)
2. عیادت همراه با هدیه
در سیره اهلبیت علیهمالسلام است که دست خالی به عیادت بیمار نمیرفتند. «عدهای از اصحاب امام صادق علیهالسلام به عیادت بیماری میرفتند، حضرت پرسید: کجا میروید؟ گفتیم به عیادت فلان؛ فرمود بایستید! ایستادیم، فرمود: آیا سیب یا گلابی یا کمی عطر یا یک قطعه عود، برای هدیه برداشتهاید؟ گفتیم نه چیزی از اینها همراه ما نیست، فرمود: مگر نمیدانید که بیمار از هر چیزی که برایش برده شود، احساس راحت میکند.»(4)
3. عیادت از مخالفین
در منابع آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عیادت بیماران میرفت و حتی از دشمنان خود نیز عیادت میکرد. در گزارشها آمده است که مردی یهودی بود که هنگام عبور رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) خاکروبه (خاکستر) بر سر و صورت حضرت میریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت تا اینکه روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله از آن کوچه گذشتند، ولی خبری از مرد یهودی نبود، وقتی حضرت علت را جویا شد، اصحاب پاسخ دادند؛ خدا را شکر آن مرد یهودی مریض شده و در بستر بیماری است! حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به طرف منزل یهودی رفت و همسر یهودی درب را باز کرد. حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله فرمود: به عیادت همسرت آمدهام! رسولالله صلیاللهعلیهوآله وارد خانه شدند و کنار بستر آن مرد نشستند و با او احوالپرسی کردند، و هیچگونه کنایهای به آن مرد نزدند. مرد یهودی که از رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله تعجب کرده بود، پرسید: این برخورد شما، جزو دین اسلام است یا از اخلاق شخصی شما است؟ حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله پاسخ دادند: جزء دین اسلام است! آن مرد همانجا مسلمان شد.(5)
در سیره امیرالمومنین علی علیهالسلام نیز عیادت از زید بن ارقم است. زید با آنکه در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى چون او از طرف حکومت براى خود احتمال خطر میداد از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد. بعد از گذشت مدّتى، همین شخص مریض شد و در بستر بیمارى افتاد، وقتى امیرالمؤمنین علىّ علیهالسلام شنید که زید بن أرقم مریض حال است به عیادت و دیدار او آمد. همین که زید بن ارقم چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد، گفت: مرحبا به امیرمؤمنان، که از من عیادت مینماید، با این که وى ما را قبول ندارد و از ما دلگیر و آزردهخاطر میباشد. امام علىّ علیهالسلام فرمود:
«اى زید! آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردى هرگز مانع آن نمیشود که ما شرط انسانیّت و حقِّ دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم.»
و پس از آن افزود:
«هرکس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت، و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملک را مأمور مینماید تا براى او درود و تحیّت فرستند؛ و مشمول رحمت الهى قرار میگیرد.»
سپس افزود:
«اى زید! من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد؛ و به همین جهت از تو عیادت کردم.»(6)
ب. پرستاری
بنابر برخی از گزارشهای تاریخی، پرستاری نسبت به سایر اعمال مستحبی رجحان و برتری دارد. دو نفر براى زیارت قبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به مدینه آمدند، یکی از آنها بیمار شد. او میگوید: رفیقم هر روز به مسجد میرفت و مرا تنها میگذاشت. از این کار به شخصی که با امام صادق علیهالسلام در ارتباط بود، گلایه کردم. او هم امام را از این جریان آگاه کرد. حضرت به همراه او پیغام فرستاد که:
«نشستن تو نزد او، از نماز خواندنت در مسجد برتر است».(7)
نتیجهگیری
همانگونه که احادیث فراوان در تعامل حضرات معصومین علیهمالسلام با بیماران داریم و توصیههای بسیاری نسبت به عیادت از بیمار و پرستاری از آنها بیان کرده و اجر اخروی آنها را در این روایات ذکر کردهاند، خود نیز به این امور اهتمام داشته و در زندگی خود به عیادت بیماران حتی مخالفین خود رفتهاند و ثواب پرستاری را از نماز در مسجد بالاتر دانستهاند.
مبنع برای مطالعه بیشتر
کتاب «دانشنامه احادیث پزشکی» نوشته آیهالله محمد محمدی ریشهری، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۵ش.
پینوشتها:
1. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۳۹۱.
2. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص19.
3. ابوداود، سلیمان بن اشعث، سنن أبیداود، محقق: ابراهیم سید، دارالحدیث، قاهره، 1420ق، چاپ اول، ج3، ص1351.
4. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۳۶۰.
5. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام، تهران، 1369ش، چاپ دوم، ج9، ص463؛ آیهالله مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآن، نسل جوان، قم، 1382ش، چاپ اول، ج1، ص202؛ حکیمی محمدرضا، «خردنامه همشهری» شماره یازده، بهمن 1385ش، ص42و43 .
6. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، مصحح: فیضى، آصف، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1385ق، چاپ دوم، ج1، ص218.
7. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافى، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق. ج۴، ص۵۴۵.
پرسش:
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله با همسایگان چگونه برخورد میکرد؟
پاسخ:
مقدمه
در تعالیم اسلامی، سفارش فراوانی به رفتار نیک و مدارا با همسایگان شده است تا جایی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «جبرئیل همواره مرا به حق همسایه سفارش میکرد، تا آنجا که گمان کردم که به زودى او را در ارث شریکم کند.»(1) و یا در جای دیگر، امام حسن مجتبی علیهالسلام از وسعت توجه و دعای مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نسبت به همسایگان، تعجب میکند تا جایی که به فرزندشان میفرمایند: «الجار ثم الدار».(2)
حضرت رسول نیز در حدیث دیگری، نسبت به حقوق همسایه، به اصحاب مطالبی را یادآور شدند.(3)
اما درباره نوع رفتار شخص نبی مکرم اسلام با همسایگان، با توجه به نوع رفتار همسایگان، به چند نمونه اشاره میکنیم:
متن اصلی پاسخ
1. همسایگان آزاردهنده
سختترین دوران بعثت برای حضرت رسول، دوران حضور ایشان در مکه و در همسایگی تعدادی از بزرگان قریش بود که با ظهور اسلام، از هیچ کوششی برای اذیت و آزار پیامبر و مسلمانان دریغ نکردند. مقریزی در کتاب «امتاع الاسماع» خود، نام تنی چند از قریش را که از همسایگان حضرت بودند، آورده و آنان را دشمنترین دشمنان پیامبر دانسته است.(4) وقتی پیامبر در سال 8 ه.ق برای فتح مکه وارد این شهر شد، خطاب به مردمش (قریش) فرمودند: «شما مردم مکه بد همسایگانی برای پیامبر بودید. شما مرا تکذیب کردید و مرا از مکه راندید، ولی به این هم رضایت ندادید و در مدینه آمدید با من جنگ کردید؛ ولی اکنون شما آزادید بروید و همگی را مورد عفو و بخشش قرار دادم.»(5)
1.1. ابوجهل
الف. از جملة این نوع همسایگان، ابوجهل است که تا نقشه قتل پیامبر گرامی پیش رفت و نهایتاً در جنگ بدر که با اصرار او شکل گرفت، به هلاکت رسید و پیامبر اسلام، جسد وی و برخی دیگر از بزرگان قریش را به درون یک چاه بدبو انداختند و خطاب به آنان فرمودند: «شما چه بد همسایگان و همجوارانى براى رسول خدا بودید؛ او را از منزلش که در مکّه بود خارج کردید و طرد نمودید، و سپس همه با هم اجتماع کرده و با او محاربه و جنگ نمودید؛ پس به درستی، آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حقّ است... .»(6)
ب. وی یک بار که پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بودند، دیگران را تحریک کرد تا فضولات حیوانات را به کتف حضرت بریزند؛ عقبه بن أبیمعیط این کار را انجام داد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله از رفتار ابوجهل و یارانش به خدا شکایت میبرد.(7)
ت. یک بار نیز ابوجهل، زمانی که حضرت رسول در صفا بود، به شدت او را ناسزا گفته و مسخره کرد. وی سپس به مکه بازگشته و با قومش در کنار خانه خدا مشغول صحبت بود، وقتی حضرت حمزه از این ماجرا خبردار شد، وارد جمع آنان گشته و با کمانش به شدت بر سر او کوفت و همان جا مسلمان شده و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد. در این مورد نیز پیامبر سکوت کرده و به سخنان زشت ابوجهل اعتنایی نکردند.(8)
ث. ابوجهل و بزرگان قریش نیز یک بار که از تبلیغات و فعالیتهای پیامبر خسته و ناخرسند شده بودند و نتوانسته بودند ایشان را از رسالت خویش منصرف کنند، تصمیم گرفتند تا همگی با حضرت گفتگو کنند. در این جلسه، به پیامبر پیشنهاد مال و مقام و ریاست و زنان زیباروی داده شد؛ نبی مکرم به شدت از پیشنهادات قریش برآشفته و فرمودند که به دستور خدای متعال بر آنها بهعنوان رسول برگزیده و فرستاده شده است؛ اگر دعوت او را بپذیرند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد و در صورت انکار و تکذیب، صبر خواهد کرد و خدا را بین خود و آنان حَکَم قرار خواهد داد تا در مورد آنان حُکم نماید.(9)
2.1. ابولهب
وی (عموی پیامبر) نیز جزو همسایگان قریشی پیامبر بود که به همراه همسرش از مخالفان و آزاردهندگان حضرت رسول بودند. اذیت و آزار آنان تا آنجا پیش رفت که سوره مسد در مذمت آنان نازل گشت. وی همان کسی است که وقتی پیامبر در «ذی المجاز» قدم میزد و به مردم میگفت: «قولو لا اله الا الله تفلحوا»، پشت سر ایشان حرکت و به او سنگپرانی میکرد و خون از ساق پای حضرت رسول سرازیر میشد.(10)
3.1. أمّ جمیل
همسر وی ام جمیل، برای آزار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی میریخت و یا شکمبه گوسفند میریخت.(11) پیامبر نیز نزد بنی عبدمناف رفته و میفرمود: «اى بنى عبد مناف! این چگونه رعایت حق همسایگى است؟!» سپس کثافات را جمع مىکرد و دور مىریخت.(12)
2. همسایگان مهربان
1.2. یکی از همسایگان مهربان، با محبت و با معرفت پیامبر گرامی در مدینه، شخصی بود به نام ابوایوب انصاری. وقتی حضرت رسول وارد مدینه شد، در پایین خانه وی (که با مادر پیرش زندگی میکرد) ساکن شد. در طول مدتی که ابوایوب و مادرش میزبان پیامبر بودند، بسیار مراعات میکردند که مبادا ایشان آزرده خاطر شده و یا مزاحمتی برای ایشان ایجاد کنند. ازاینرو، پیامبر بسیار نسبت به ایشان محبت میورزید. یک بار، کنیزکان قبیله بنی نجار (قبیله ابوایوب انصاری) با خوشحالی از این که پیامبر همسایه آنان گشته، از خانههای خود بیرون آمده و با افتخار از این همسایگی، خطاب به پیامبر چنین گفتند: «ما کنیزان و همسایگانِ دودمان بنینجار هستیم. چقدر شایسته و دلپذیر است که محمد صلیاللهعلیهوآله همجوار ما شده است!» پیامبر در پاسخ ابراز محبت آنان پرسید: «آیا مرا دوست دارید؟» آنها همگی گفتند: بله یا رسول الله. به خدا سوگند چنین است. حضرت در ادامه سه مرتبه فرمودند: «به خدا سوگند که من هم شما را دوست میدارم.»(13)
2.2. در یک موقعیت دیگر در سال دوم هجری به هنگام عروسی حضرت علی و فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما، ابوایوب (با آن که فقیر بود) گوسفندی را به عنوان هدیه عروسی برای ایشان آورد. پیامبر در ابتدا از قبول آن امتناع کرد، اما وقتی دید ابوایوب رنجیده خاطر شده، آن را پذیرفت. دو روز بعد از عروسی، حضرت رسول دستور داد تا آن گوسفند را ذبح کنند و گوشت آن را بپزند. سپس ایشان دستور داد: «به نام خدا بخورید، ولی استخوانش را نشکنید.» پس استخوانها را در میان پوست گوسفند ریخت و فرمود: «خدایا! ابوایوب فقیر است. تو این گوسفند را آفریدی و آن را میراندی و بر زنده کردنش توانا هستی؛ این گوسفند را زنده کن! ای خدای یکتا و بیهمتا.» در همان لحظه به اذن خدا، گوسفند زنده شد و به راه افتاد. از آن پس، خداوند در او برکتی برای ابوایوب قرار داد که هر بیماری از شیر آن گوسفند مینوشید، شفا مییافت. عبدالرحمن بن عوف این معجزه را به صورت شعر درآورد.(14)
3.2. همچنین، در همان زمانی که شتر پیامبر خدا جلوی درب خانه ابوایوب انصاری زانو زد، وی به مادر پیرش که نابینا بود، ندا زد و او را به این افتخار بشارت داد. مادرش از اینکه نمیتواند جمال نورانی حضرت را مشاهده کند، حسرت و افسوس خورد. وقتی حضرت رسول از این قضیه آگاه شدند، به معجزه الهی چشمان او را بینا ساختند و این اولین معجزه رسول خدا در مدینه بود.(15)
نتیجهگیری:
در مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه و مدینه، همواره در همسایگی ایشان افرادی زندگی میکردند که بهگونههای متفاوت از یکدیگر، با رسول خدا رفتار میکردند. برخی از آنان بدجنسی و نامهربانی را به حدّی رساندند که تا قتل حضرتش پیش رفتند، و برخی دیگر بالعکس، مهربانی و مروّت را در حق رسول خدا به نهایت رساندند. برخی چون ابوجهل و ابولهب و همسرش بر سر پیامبر فضولات حیوانات میریختند، تمسخر و اهانت میکردند؛ بر سر راه ایشان خار و خاشاک میانداختند و تلاش میکردند تا با پیشنهاداتی گران، حضرت را از ادامه رسالتش منصرف کنند؛ اقدامی که پیامبر در پاسخ این اقدامات موزیانه انجام میدادند، یا سکوت و شکایت به بنی عبدمناف، و یا شکایت به خدای متعال بود تا جایی که در مذمت برخی از آنها، سوره مسد نازل شد، و یا بعد از آن که برخی از آنان در جنگ بدر به هلاکت رسیدند، اجسادشان به درون چاه انداخته شد و نهایتاً، بعد از فتح مکه مورد عفو عمومی قرار گرفتند.
برخی دیگر از این همسایگان، مانند قبیله بنی نجار و ابوایوب انصاری و مادرش، از وقتی که پیامبر در طبقه زیرین خانة آنها سکونت داشت، نهایت مراعات حال پیامبر را داشتند تا مبادا حضرت آزرده خاطر شوند. همین رفتار و برخورد آنان سبب شد تا پیامبر در حق آنان دعا کرده، برای آنان از خدای متعال طلب برکت و به آنان ابراز محبت نموده و حتی به معجزه ایشان، مادرش بینایی خود را به دست آورد.
پینوشتها:
1. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص52.
2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنیهاشمی، چاپ اول، 1381ش، ج1، ص468.
3. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، قم، بصیرتی، چاپ اول، بیتا، ص114.
4. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق، ج1، ص41.
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج21، ص106.
6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج6، ص254.
7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی و همکاران، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، بیتا، ج1، ص12.
8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الامم، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387ق، ج2، ص232-233.
9. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم ابیاری و همکاران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، بیتا، ج1، ص295.
10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضلالله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج10، ص852.
11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضلالله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج۱۰، ص852.
12. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص157.
13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج19، ص110.
14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج18، ص121.
15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب، قم، علامه، چاپ اول، 1379ش، ج1، ص133.
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ©