فضیلت

در مورد فضيلت و برتري ائمه معصوم (ع) مخصوصا امير المومنين علي(ع)  روايات زيادي از شيعه و حتي از اهل سنت و نيز آيات قرآني وجود دارد كه از مجموع اين آيات و روايات استفاده مي شود مقام و منزلت حضرت علي (ع)  در بعضي جهات نسبت به ائمه ديگر بالاتر است. در روايتي به برتري فضيلت آن حضرت تصريح شده است:

« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرًي وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٌّ (ع) فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا.(1)

از امام صادق نقل شده كه فرمودند پيامبر اكرم فرمودند ما در امر و فهم و حلال و حرام در يك درجه ايم اما رسول الله و علي (ع) فضيلت هاي خودشان را دارند.( اين حديث براي پيامبر اسلام و حضرت علي فضيلت بيشتري نسبت به معصومين ديگر قرار داده است)

در بعضي روايات هم مقام و منزلت آنها در برخي جهات مساوي دانسته شده است:

ِّ « عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ لِي‏ نَحْنُ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِي الْعَطَايا عَلَي قَدْرِ مَا نُؤْمَرُ.»(2)علي بن جعفر از امام موسي بن جعفر نقل مي كند كه ايشان فرمودند ما ائمه در علم و شجاعت با هم مساوي هستيم و در عطايا به اندازه اي كه امر شده ايم.

اما درباره مقام علمي حضرت زهرا(س) در منابع معروف اسلامي رواياتي وجود دارد مانند حديث زير:

 ابونعيم در حديثي از پيغمبر اكرم (ص) نقل مي‏كند كه روزي رو به يارانش كرد و فرمود:

 «اي شئ خير للنساء » چه چيزي براي زنان از همه بهتر است؟ ياران ندانستند در جواب چه بگويند.

علي (ع) به سوي فاطمه(س) آمد و اين مطلب را به اطلاع او رسانيد.بانوي اسلام گفت: «چرا نگفتي:

 «خَيْرٌ لَهُنَّ انْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لَايَرَوْنَهُنَّ».

از همه بهتر اين است كه نه آنها مردان بيگانه را ببينند و نه مردان بيگانه آنها را»

علي عليه السلام بازگشت و اين پاسخ را به پيغمبر اكرم (ص) عرض كرد.

پيامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَكَ هذا؛ چه كسي اين پاسخ را به تو آموخت؟»عرض كرد: فاطمه (س) پيامبر فرمود: «انَّها بَضْعَةٌ مِنِّي؛ او پاره وجود من است».(3)

اين حديث نشان مي‏دهد كه اميرمؤمنان(ع) با آن مقام عظيمي كه در علوم و دانش داشت كه دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدينه علم پيغمبر اكرم (ص) بود گاهي از محضر همسرش فاطمه (س) استفاده علمي مي‏كرد. اين سخن پيغمبر(ص) كه بعد از بيان احاطه علمي فاطمه(س) مي‏گويد: «او پاره‏اي از وجود من است» بيانگر اين واقعيت است كه منظور از «بَضْعَةٌ» تنها پاره تن و جسم نيست، كه بسياري در تفسير حديث گفته‏اند، بلكه فاطمه پاره‏اي‏ از روح پيامبر (ص) و علم و دانش و اخلاق و ايمان و فضيلت او نيز بود، و پرتوي از آن خورشيد و شعله‏اي از آن مشكات محسوب مي‏شد.(4)

اما در مورد هم كفو بودن حضرت علي و فاطمه (س) اين مطلب فضيلت و برتري براي هر دو ايشان است و از آنجا كه براي حضرت زهرا خواستگارهاي زيادي از اصحاب پيامبر آمده بودند و بعد از ازدواج حضرت علي و فاطمه، عده اي پيامبر اكرم را بخاطر اين ازدواج سرزنش كردند پيامبر فرمودند:

« عَنِ النَّبِيِّ ص لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْو ٌ»(5) رسول خدا فرمود: اگر علي نبود، كفو و همتايي براي فاطمه پيدا نمي‏شد.

« قَالَ الصادق (ع) لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ عَلَي وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ »(6)

اگر علي بن ابي طالب نبود كه با فاطمه ازدواج كند، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت، در روي زمين كسي يافت نمي‏شد كه شايستگي همسري با فاطمه را داشته باشد.

بنابراين احاديث هم كفو بودن مي رساند كه غير از حضرت علي (ع) كسي ديگر كفو و همتاي فاطمه نيست و اين مقام و منزلت براي هر دو ايشان است.

 پي نوشت ها:

1. كليني،كافي،انتشارات اسلاميه، ج1، ص275.

2. همان.

3.شيخ حر عاملي،وسائل الشيعة، ج‏20، ص67( عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرُونِي أَيُّ شَيْ‏ءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاء...).

4. مكارم شيرازي، زهرا برترين بانوي جهان، ص 40.

5. روحاني،محمد، زندگاني حضرت زهرا عليها السلام، انتشارات مهام، ص 542.

6. همان،ص132.

درباره ثواب زیارت امام علی (علیه السلام) خواهشا مفصل نکاتی را بفرمایید، چون من هر چه گشتم متأسفانه در کتب پیدا نکردم و فقط درباره امام حسین وامام رضا (علیهما السلام) و ثوابشان نوشته است؟؟

پاسخ:
اتفاقا در باب زيارت مرقد مطهر مولاي متقيان(علیه السلام)، احاديثي از معصومين (سلام الله عليهم اجمعين) وارد شده است كه در آن به پاداش هاي فراوني نسبت به زايرين اشاره شده است و در ادامه به يكي از آن احاديث اشاره مي شود.
امام صادق(ع) در فضيلت زيارت اميرمؤمنان(ع) فرمود:"من زار أميرالمؤمنين(ع) عارفا بحقه غير متجبر و لا متكبر كتب الله له أجر مائة ألف شهيد و غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر و بعث من الآمنين و هون عليه الحساب و استقبلته الملائكة فإذا انصرف شيعته إلى منزله فإن مرض عادوه و إن مات تبعوه بالاستغفار إلى قبره"‏(1)
يعني: هر كسي زيارت كند اميرالمؤمنين(ع) را در حالتى كه عارف به حقش باشد و ستمگر و متكبر نباشد، خداي متعال براى او أجر صد هزار شهيد مي نويسد، گناهان گذشته و آينده او را مي بخشد، او را ايمن برانگيزاند، و حساب (قيامت) را بر او آسان مي كند، ملائكه را به استقبالش مي فرستد، پس هرگاه كه او از زيارت بازگردد، ملائكه او را تا درب منزلش بدرقه مي كنند، و چون مريض بشود، به عيادت او مي روند، و چون از دنيا برود، با طلب مغفرت در پي جنازه او مي روند، تا كه او را به قبر بسپارند.
علاوه بر اين روايت، در كتاب هاي مختلف ديگري كه به رشته نگارش در آمده، به نحوه زيارت مولاي متقيان امام علي(ع) اشاره شده است كه نام بعضي از آن كتاب ها در ادامه مي آيد كه مي توان مراجعه كرد.
كتاب تحفه الزاير:
علامه مجلسي در كتاب تحفه الزاير كه در باب زيارت هاي همه معصومين (سلام الله عليهم اجمعين) است درباب سوم آن به شكل مفصل به آداب و فضيلت زيارت مولاي متقيان پرداخته است كه مي توان مراجعه كرد.(2)
كتاب كامل الزيارات:
كتاب ديگري به نام كامل الزيارات نوشته محمدبن قولويه است كه در اين كتاب نيز روايات مربوط به زيارت معصومين از جمله مولاي متقيان(ع) نگارش شده است.(3)

پي نوشت ها:
1. علامه مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چاپ مكرر، ج‏56، ص 177.
2. ر ك، علامه مجلسي محمد باقر،تحفه الزاير، تهران، انتشارات بي تا، سال 1314 ه ق.
3. رك، كامل الزيارات، قولويه جعفربن محمد، ترجمه ذهني تهراني محمد جواد، تهران، انتشارات پيام حق، سال 1377ه ش، چاپ دوم.
موفق و موید باشید

بسم الله الرحمن الرحیم .سؤال من در رابطه عصمت است می خواستم بگویم با توجه به تعریفی که از عصمت در کتب کلامی شده فضیلتی برای معصوم ثابت نمی شود، زیرا وقتی گفته می شود عصمت یک موهبت است که در پرتو آن معصوم حقیقت و زشتی گناه را می یابد. خوب اگر دیگری هم چنین بود او هم معصوم می شد. این سؤال در مورد ملائکه هم مطرح است مثلا چرا جبرئیل بر بسیاری از ملائکه و انسانها بجز پیامبر و ائمه برتری دارد درحالی که ملائکه اصلا قدرت بر گناه ندارند.

پاسخ:
تصویری که از عصمت دارید، ناشی از جبری انگاشتن گناه نکردن توسط معصومان است، در حالی که حقیقت این گونه نیست؛
باید دید که حقیقت عصمت چیست و فرایند ترک گناه در معصومین به چه صورتی انجام می پذیرد .
اولا عصمت منحصر در انبیا و امامان نیست، بلکه اصل عصمت در اکثر افراد به نوعی وجود دارد اما حقیقت عصمت و درجات آن در خصوص افراد گوناگون شرایط متفاوتی دارد. عصمت در افراد عادی مانند ما با عصمت اولیا متفاوت است ؛ اصل عصمت هم در برخی مراتب ناشی از تلاش و کوشش خود فرد است و گاهی کاملا موهبتی الهی است .
اما در خصوص مرتبه عالی عصمت که مربوط به پیامبران و امامان است، باید گفت: این نوع عصمت گرچه یک موهبت الهی است امّا بدون دلیل و حکمت الهی تحقق نیافته است .لیاقت فردی این بزرگواران برای احراز مقام رسالت و امامت ، می طلبید که خداوند مقام عصمت از هر نوع خطا و گناه را به ایشان اعطا فرماید .
ما معتقدیم که مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم آن‌ها به حقیقت اعمال و محبتی که نسبت به خداوند متعال دارند، سرچشمه می‌گیرد، (1) درست همانند پرهیز از پاره ای از گناهان برای ما که به خاطر علم و آگاهی و معرفت مان به قبح و زشتی شان آن ها را ترک می‌کنیم ، مثلاً هرگز با بدن لخت و عریان، قدم در کوچه و خیابان نمی‌گذاریم یا به قرآن بی حرمتی نمی کنیم.
اگر دقت کنید گروه زیادی از مردم نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسان‌های بیگناه و مانند آن عصمت دارند؛ یعنی دارای حالت درونی خاصی می‌باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آن ها، چنان محکوم و مورد تنفر می‌باشد که حتی به فکر آن نمی افتند؛ بنابراین بیش تر انسان‌ها از حد و درجه ضعیفی از عصمت برخوردارند.
عصمت معصومان نیز همین گونه است، یعنی ناشی از علم آنان به حقیقت و ‌آثار و عواقب گناه و محبتی که نسبت به خداوند و نفرتی که نسبت به معصیت خداوند دارند می شود، با این تفاوت که آن ها به تمام گناهان آگاهی دارند و از محبت و عشقی نسبت به خداوند برخوردارند که پشتوانه محکمی برای این علم می‌باشد ؛ موجب می‌شود که‌ گناه و خطایی انجام ندهند. پس این بزرگواران بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد ، به خاطر علم و محبت درونی، در رفتارهای خود گزینه ای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمی نمایند .
نکته دقیق در این مساله آن است که ترک گناه به خاطر این علم و معرفت درونی عملی جبری و غیر ارادی نیست؛ مثلا اگر ما به سمت گناه زشتی مانند زنا نمی رویم ،بدان معنا نیست که در عدم ارتکاب این گناه در طول زندگی هیچ سختی و زحمتی متحمل نمی شویم ؛ آیا ممکن نیست فردی میل جنسی داشته باشد و شرایط انجام گناه برای او فراهم شود، ولی به خاطر خدا و علمی که به زشتی این عمل دارد، آن را ترک نماید و از ابتدا هم به خود اطمینان داشته باشد که مرتکب این گناه نمی گردد، اما در عین حال برای این ترک گناه فشاری متحمل گردد؟
مثال روشن تر این امر مثال وزنه برداری است که اطمینان دارد هیچ یک از حریفان وی تا کنون به رکورد وی دست نیافتند؛ در نتیجه مطمئن است که اگر همانند گذشته رکورد خود را تکرار کند، یقینا برنده خواهد بود و مربی وی و همه کارشناسان نیز این امر را پیش بینی می کنند؛ اما همه این آگاهی های پیشین دلیل آن نیست که وی نهایت تلاش خود را در بالا بردن وزنه به کار نبندد و بیتشرین فشار و مشقت را در این مسیر نبیند.
به همین نسبت، فرد معصوم هر چند از عصمت خود آکاه است؛ اما این امر به معنای ناتوانی در انجام گناه و معصیت نبوده وی در برابر آزمون های سخت خود و تکالیف دشواری که پیش رو دارد بیشترین زحمت و مشقت را تحمل می نماید، هرچند می داند در نهایت امر از این آزمون ها سربلند بیرون خواهد آمد؛ البته این آگاهی های پیشین منحصر در معصومان نیست و برخی بندگان صالح نیز از این حسن عاقبت و سرنوشت نیک مطلع می شدند.
مشهور است که افرادی نظیر ميثم تمار و شیعیان خالصی چون او گه گاهي به واسطه معصومين از فرجام نيك خود آگاه مي شدند؛ اما در عین حال در طول مدت حيات ، ذره اي از تلاش و كوشش و مجاهدت كوتاهي نكرده و با همه توان در برابر آزمون هاي الهي سربلند شدند و نويد معصومين تنها اميد بخش عمل آنان و كمكي براي طي كردن آزمون هاي سخت بود و در نهايت هر سرانجامي كه بدان رسيدند ، معلول تلاش و مجاهدت خودشان بوده و بس .
پس علم و محبت والای این بزرگواران، حقیقتی است که توسط خداوند به ایشان اعطا شده ، یعنی منشا عصمت عطیه ای خداوندی است ، اما چرا خداوند حکیم و عادل در بین همه موجودات این افراد خاص را برای اعطای این درجات برگزیده است؟
پاسخ در درک دقیق حقیقتی است که ما را به تفاوت رفتار شخصی این بزرگواران با دیگر انسان ها در شرایط کاملا مساوی رهنمون می سازد ؛ در حقیقت با اثبات عدل و حکمت خداوند در می یابیم که این تمایز و انتخاب خاص نمی توانسته بی دلیل و بدون حکمت باشد . اعطای این مقام به ائمه دلیل بر غیر اختیاری و به اصطلاح پارتی بازی بودن آن نیست، زیرا برای خداوند تحقق زمان برای درک لیاقت بندگان نسبت به نعمات ضرورت ندارد . خداوند از علم ذاتی خود می داند که هر بنده ای در شرایط عادی زندگی ،چه مقام و مرتبتی را در مسیر بندگی احراز می نماید .
خداوند می‏دانسته که آنان منهای عصمت هم با دیگران در مراتب اخلاص و فداکاری فرق داشته، توانایی بر عهده گرفتن مقام خطیر نبوت و امامت را دارند و از آن جا که مقام عصمت به عنوان یکی از مهم ترین لوازم نبوت و امامت محسوب می گردد، مقدمات آن از جانب خداوند به ایشان اعطا شد .
در عین حال نباید فراموش کرد که هر مقام و منزلت و نعمت خداوندی مسئولیت و تکالیفی مطابق با همان نعمت را به دنبال خواهد داشت . برخورداری از مقام عصمت برای امامان و دیگر مقامات و درجات معرفتی که به ایشان اعطا شده است ، ضرورت قرار گرفتن در برابر سخت ترین آزمایش الهی را در پی داشت و دشوارترین مسئولیت ها و تکالیف را برای ایشان رقم زد.در نتیجه نباید از این نکته مهم غفلت نمود و عصمت را ابزاری برای راحتی و بی دغدغه بودن این بزرگواران تلقی نمود و این حقیقت تجلی عدالت خداوند در برابر بندگان است .
این گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیت‏ها بیش تر، تکالیف سنگین تر، هجمه‏های شیطانی بیش تر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش می‏یابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعد از آن هم تنها با گذراندن سختی‏ها و تلاش‏ها و امتحاناتی سخت امکان پذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) و ذبح فرزند و...!!
در هر حال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمون های خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت و ایمانی متوسط برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده،همانند وضعیت پیامبری است که با سطع بالای معرفت و عنایات الهی و امدادهای غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده، و در آزمون های خود، نمره عالی گرفته است.
وضعیت این دو فرد همانند سطح دانش آموز ابتدایی و دانشجوی دکترا است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از یک جهت- وضعیتی مساوی داشته به یک اندازه قابل تقدیرند.شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد(2)، بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.

پی‏ نوشت‏ ها:
1. الميزان فى تفسير القرآن‏ ، طباطبايى ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ، 1417 ق ، ج 5 ،ص 79‏.
2. شيخ صدوق‏ ، أمالي ، انتشارات اعلمى‏، بيروت‏ ، 1400 ق ، ص 298‏.

چرا امام علی (علیه السلام) با آن که می دانست کشته می شود در لیلة المبیت جای پیامبر(صلی الله علیه و آله) خوابید؟

پاسخ:
در نحوه طرح سؤال گویا اشتباهی رخ داده، از این رو اصل ماجرا و شبهه‌های مطرح شده در این خصوص بیان می‌شود تا پرسشگر محترم از این طریق جواب کامل‌تری دریافت نماید:
در شب لیلة المبیت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مکه را به مقصد مدینه ترک نمود، علی (علیه السلام) به جای او در بسترش خوابید تا کفار قریش متوجه هجرت پیامبر نشوند. در ماجرای لیلة المبیت برای علی (ع) که جان خود را برای سلامت رسول خدا به خطر انداخت، فضیلت بسیار تلقی شده است. در ارزش این عمل یعنی فداکاری در راه پیامبر خدا و معقول و مشروع بودن آن تردیدی نیست. این کار مهم تر از حفظ جان خود است.
در این میان برخی از معاندان در این خصوص شبهه هایی مطرح کرده و می‌گویند: خوابیدن علی در بستر پیامبر فضیلت نیست، زیرا علی از دو طریق فهمیده بود که در آن شب آسیبی به او نخواهد رسید،
اول این که از گفتار خود پیامبر که صادق و مصدق است، آن جا که در همان شب به او فرمود: در بستر من بخواب و آسیبی به تو نخواهد رسید.
دوم این که پیامبر امانات و ادای قرض ها را بر عهده علی گذارد. طبعا می‌دانست که جانشین او کشته نمی شود وگرنه این تکلیف را متوجه دیگران می‌کرد. علی از این توصیه فهمید که در این صحنه گزندی نخواهد دید. با انجام وظایفی که رسول خدا معین کرده است، موفق خواهد گردید.
در جواب این شبهه باید گفت: در این گونه شبهات با انکار فضیلتی، فضیلت بالاتری را برای علی اثبات کرده است، زیرا ایمان علی به صدق گفتار پیامبر یک ایمان عادی بود یا این که او نسبت به گفتار وی یک ایمان قوی و فوق العاده داشت. کلیه گفتارهای پیامبر در نظر او در پرتو ایمان قوی مانند روز روشن بوده است.
بنابر فرض اول، هرگز علی (علیه السلام)، علم به بقا و سلامتی خود نداشته است، زیرا هرگز برای چنین طبقه ای از افراد (که علی به طور یقین از این طبقه نبود) از گفتار پیامبر علم قطعی پیدا نمی‌شود. اگر به ظاهر بپذیرند، در خاطر تشویش خواهند داشت. جوانب قلب آن ها را فرا می‌گیرد و هر دم هیولای مرگ در نظر آن ها مجسم می‌شود؛ علی با احتمال کشته شدن دست به چنین کاری زده است، نه با علم به سلامتی.
بنا به فرض دوم فضیلت بالاتری، برای علی (علیه السلام) اثبات نموده است، زیرا اگر ایمان مرد، به پایه‌ای برسد که آنچه را از پیامبری بشنود، با روز روشن فرقی نداشته باشد، فضیلت چنین ایمان با هیچ چیز برابری نمی‌کند. نتیجه ایمان این است هنگامی که پیامبر به او بگوید: در بستر من بخواب و در حمله تروریست ها آسیبی نخواهد دید، با کمال ثبات قلب می رود و در بستر او می‌آرمد. یک سر سوزن احتمال خطر در دل او راه پیدا نمی‌کند.
با توجه به آنچه درباره ماجرای لیلة المبیت و شبهه برخی از اهل سنت بیان شد، به دست آمد که امیرمؤمنان در لیلة المبیت برترین فضیلت را به دست آورد، زیرا در هر دو صورت چه علم به کشته شدن داشته یا نداشته، فضیلت او ثابت می‌شود که بیان آن گذشت.(1) در هر حال مسئله به صورتی که در پرسش آمده، مطرح نیست. اگر مراد پرسشگر چیز دیگر است، مجددا سوال را مطرح فرمایید تا جواب لازم تقدیم شود.

پی‌نوشت:
1. فروغ ابدیت، ج 1، ص 427، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370 ش .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.