كرامات و فضايل

فضائلی که در آیات و روایات در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام بیان شده است در مورد هیچیک از دیگر صحابه بیان نشده است و این، خود نشانه برتری حضرت بر دیگران است.
برنری امام علی علیه السلام از تمامی صحابه

سؤال:
علي (علیه‌السلام) همانند سایر صحابه است و بعضي نیز از او برترند. چگونه شیعیان او را برتر می دانند؟
 

پاسخ:
ما باور داريم كه امام علي‌(علیه¬السلام) بر صحابه ديگر برتري دارد. اين امر را می‌توان از روايات اهل سنت نيز استفاده كرد. در اینجا نخست به برخي روايات از پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) اشاره و سپس به ديدگاه اهل سنت می‌پردازيم:
اولين چيزي كه در منابع اهل سنت قابل‌توجه می‌باشد، شأن نزول آيه تطهير است. اين حديث در منابع متعدد و معتبر اهل سنت ذکر گرديده است. اين روايت از طريق عايشه این‌گونه نقل‌شده است كه روزي پيامبر خدا‌(صلی‌الله علیه واله) بين الطلوعين، جامه‌اي را كه از پشم سياه بافته‌شده بود، بر روي خود انداخت كه در اين هنگام حسن بن علي (علیهماالسلام) آمد و پيامبر (صلی‌الله علیه واله) او را در كنار خود زير كساء برد و سپس حسين (علیه‌السلام) آمد، او هم زير كساء رفت و بعد از او فاطمه (سلام‌الله علیها) آمد، او هم داخل كساء شد و بعد از او علي (علیه‌السلام) آمد و در زير كساء با آن‌ها یکجا جمع شد. در اين زمان پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكما الرجس اهل‌البیت.» (1)  در مستدرك حاكم و كتاب‌هاي ديگر اهل سنت نيز از زبان ام سلمه نقل‌شده است كه زماني كه اين آيه در خانه من بر پيامبر نازل گرديد، پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهم‌السلام) را در زير كساء جمع كردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل‌بیتی» ام سلمه می‌گويد: من عرض كردم آيا من از اهل‌بیت نيستم؟ فرمودند: «إِنَّكِ أَهْلِي خَيْرٌ وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي اللَّهُمَّ أَهْلِي أَحَقُّ» تو اهل مني و با خير هستي و اينان اهل‌بیت من هستند. (2)  فخر رازي می‌گويد: هر كه در دين خود به علي بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) اقتدا كند، به‌درستي كه او هدایت‌شده است و دليل بر اين مطلب، سخن پيامبر اسلام است كه فرمود: «اللّهم ادر الحق مع علي حيث دار؛(3)  خدايا حق را با علي قرار بده، هر جا كه باشد.» همچنين در منابع اهل سنت آمده كه پيامبر فرمود: «علي با حق است و حق با علي است، هر جا می‌خواهد باشد.» (4)  و یا فرموده: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» «علي، با قرآن است و قرآن، با علي است و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض بر من وارد شوند.» (5)  و باز پيامبر به علي فرمود: «يَا عَلِيُّ، مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ، وَمَنْ فَارَقَكَ يَا عَلِيُّ، فَقَدْ فَارَقَنِي» «يا علي هر كه از من جدا شود، از خدا جداشده است و هر كه از تو جدا شود، از من جداشده است.» (6) ‌
حديث غدير که در كتاب‌هاي متعدد و معتبر اهل سنت منعكس گرديده است، (7)  ‌نشان از افضلیّت و برتر بودن علي‌(علیه‌السلام) دارد. اگر كسي ديگر چنين جايگاهي داشت، حضرت او را به‌عنوان جانشين خود معرفي می‌نمود.
حدیث طیر مشوی: در این روایت آمده است که پیامبر (صلی‌الله علیه واله) قصد تناول گوشت پرنده‌ای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوب‌ترینِ خلق هم‌غذا شود و علی (علیه‌السلام) آمد و با او هم‌غذا شد. (8)  پیش از امام علی (علیه‌السلام) ابوبکر و عمر نیز نزد پیامبر آمده بودند اما رسول خدا آن دو را برگردانده بود.(9)  در برخی از نقل‌ها آمده است که پس از دعای پیامبر هر یک از عایشه و حفصه دعا کردند که پدر خودشان با پیامبر هم‌غذا شود. (10) 
این روایت با سند‌های متعدد از طریق: ۱. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)؛ ۲. انس بن مالک؛ ۳. عبدالله بن العباس؛ ۴. ابوسعید الخدری؛ ۵. سفینه خادم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؛ ۶. سعد بن ابی‌وقاص؛ ۷. عمرو بن العاص؛ ۸. ابو الطفیل عامر بن واثله؛ ۹. یعلی بن مره از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است. و تنها ناقلین از «انس بن مالک» به 97 نفر می رسد.  (11) 

حديث منزلت نيز به‌طور گسترده در منابع اهل سنت نقل‌شده است. اين حديث به مناسبت‌هاي مختلف از پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) صادر گرديده است. يكي از اين مناسبت‌ها، جنگ تبوك است. در جنگ تبوك زماني كه پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) در مدينه، علي‌(علیه‌السلام) را جانشين خود قرارداد، علي عرض كرد: يا رسول‌الله! مرا در بين زنان و بچه‌ها می‌گذاري؟ پيامبر فرمود: آيا راضي نمی‌شوي به اين‌كه تو نسبت به من مثل‌ هارون نسبت به موسي باشي؛ الا اين‌كه بعد از من پيامبري نخواهد بود. (12)  ‌جريان مباهله نيز حاكي از افضل بودن علي (علیه‌السلام) بر صحابه است؛ زيرا خداوند از علي‌(علیه‌السلام) به‌عنوان نفس پيامبر (صلی‌الله علیه واله) یادکرده است. در منابع اهل سنت به اين مسئله این‌گونه پرداخته‌شده است كه هنگامی‌که آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين را خواند و گفت: «اللهم هؤلاء اهلي.» (13)  ابن كثير پس از نقل روایت حاکم نیشابوری که به نقل وی مراد از انفسنا، رسول‌الله و علي است و مراد از ابنائنا حسن و حسين و مراد از نسائنا فاطمه است،  این نقل را اصح دانسته است. (14)  زمخشري می‌گويد: در روز مباهله، پيامبر دست حسن و حسين را گرفت و فاطمه و علي به دنبال آنان بودند. هنگامی‌که اسقف نجران اين مناظره را ديد، گفت: اي طایفه نصاري من صورت‌هايي را می‌بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خداوند آن را بر خواهد كند. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك می‌شويد و بر روي زمين تا روز قيامت يك نفر نصراني باقي نخواهد ماند. (15)  ‌همچنين پيامبر (صلی‌الله علیه واله) در مسئله انذار اقربين هنگامی‌که پيامبر اقوام خود را دعوت كرده بود، خطاب به آنان فرمود: کدام‌یک از شما در دنيا و آخرت جانشين من می‌شويد؟ همگي ابا ورزيدند. پيامبر به علي فرمود: تو ولي من در دنيا و آخرت هستی. (16)  ابن عباس می‌گويد: پيامبر به علي فرمود: تو بعد از من، ولي هر مرد و زن مؤمن هستی. (17)  از پيامبر‌(صلی‌الله علیه واله) نقل‌شده كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است. پس هر كه بخواهد داخل شهر شود، بايد از درِ آن وارد شود. (18) 
برخي شخصيت‌ها و علماي اهل سنت نيز به افضل بودن امام علي‌(علیه‌السلام) بر صحابه اشاره نموده‌اند؛ مثلاً عمر بن خطاب از علي‌(علیه‌السلام) به‌عنوان بهترين قاضي امت اسلامي ياد نمود؛ چنان‌كه عمر گفت: «علي اقضانا.» (19)  همچنين وي حضرت را شايسته‌ترين فرد براي خلافت دانست. او خطاب به عبدالله بن عباس گفت: اي ابن عباس! علي شايسته‌ترين افراد براي خلافت است؛ ولي قريش تاب تحمل خلافت او را ندارد. (20)  ابن ابي الحديد بعد از بيان فضايل علي‌(علیه‌السلام) می‌گويد: «... نقول إنه كان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلية فإنه أفضل البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أحق بالخلافة من جميع المسلمين؛ (21) ‌ علي‌(علیه السلام) اولي و احق به امر ولايت بود؛ از جهت افضليت، نه‌(فقط) از جهت نص؛ زيرا كه او افضل تمام بشر، بعد از رسول خدا (ص) و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان بود. همچنين ابن ابى الحديد ضمن خطبه اول كتابش می‌گويد: «الحمد للَّه الّذى قدّم المفضول على الأفضل...» (22) 
در بعد علمي علي‌(علیه‌السلام) نيز افضل از ديگران بود: «ما روي عن الشعبي أنّه قال: ما أحد أعلم بکتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب علیه‌السلام؛ (23) ‌ هیچ‌کس داناتر از علي‌(علیه‌السلام) به کتاب خدا بعد از پيامبر (صلی‌الله عليه واله) نيست.»
برخي از عالمان ديگر اهل سنت يادآوري نموده است كه اولين كسي كه «از مردان» اسلام آورد، علي‌(علیه‌السلام) بود كه اين فضيلت مهم محسوب می‌شود: «أول الناس إسلاما في قول كثير من أهل العلم. ولد قبل البعثة بعشر سنين على الصحيح، فربّي في حجر النبيّ (صلى اللَّه عليه واله) و لم يفارقه و شهد معه المشاهد.» (24) ‌ در برخي منابع ديگر اهل سنت نيز می‌خوانيم: «قال أحمد بن حنبل و إسماعيل بن إسحاق القاضي: لم يرو في فضائل أحد من الصحابة بالأسانيد الحسان، ما روى في فضائل على بن أبى طالب.» (25) 
لقب امیرالمؤمنین: به‌معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان به حضرت علی (ع) اختصاص دارد. (26) 
سدّالاَبواب: به‌معنای مسدود کردن درها، به واقعه‌ای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام به‌فرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی (ع)، درِ همه خانه‌هایی که به مسجدالنبی باز می‌شدند، مسدود شود. (27) 
 برادری با پیامبر (ص): پیامبر (ص) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. همچنین در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار میان خودش و امام علی عقد اخوت برقرار کرد و علی را برادر خود خواند. (28) 
 اولین مسلمان: بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (ع)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد. (29) 
 ابلاغ آیات برائت: به گزارش تفسیر نمونه تقریباً تمام مفسران و مورخان اتفاق‌نظر دارند که هنگامی‌که سوره توبه (آیات نخستین آن) نازل شد و پیمان‌هایی را که مشرکان با پیامبر اسلام (ص) داشتند، لغو کرد، پیامبر (ص) نخست ابلاغ این فرمان را بر عهده ابوبکر گذاشت تا هنگام حج در مکه برای عموم مردم بخواند؛ اما سپس آن را از او گرفت و به علی (ع) داد و حضرت علی در مراسم حج به مردم ابلاغ کرد. (30)  که در روایت «احمد بن حنبل» و «نسائی» تصریح شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان فرستادن امام علی (علیه السلام) فرمودند که این پیام می بایست از سوی من و یا شخصی از اهل بیت من به اهل مکه ابلاغ گردد. (31) 
 خاتم ‌بخشی: امام علی (ع) در رکوع نماز، انگشتر خود را به فقیر بخشید. این واقعه در کتب روایی شیعه و سنی نقل‌شده است. (32) 

 

نتیجه:
حضرت علی (علیه‌السلام) یکی از مصادیق آیه تطهیر و آیه مباهله است. آیه ولایت، آیه شراء، آیه تبلیغ، آیه اکمال، آیه مودت و آیه اطاعت در فضیلت آن حضرت است. این فضائل در منابع اهل سنت هم یافت می¬شود. همچنین احادیث غدیر، منزلت، طیر مشوی و... در فضیلت وبرتری آن حضرت آمده است. در بین صحابه چه کسی را می‌توان یافت که چنین فضائلی را داشته باشد.

 

پی نوشت: 
1. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج 4، ص 1883.
2 . محمد بن عبد الله نيشابوري، المستدرک علي الصحيحن، ج 2، ص452.
3 . محمد بن عمر رازي، فخر الدين، التفسير الکبير،  ج 1، ص 168.
4 . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 134، علي بن ابي بکر هيثمي، مجمع الزوائد، ج 7، ص 235.
5  . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 134.
6 . همان، ج 3، ص133.
7 . صحیح مسلم، ج 4، ص1873، ح2408.
8 . تمیمی موصلی، مسند ابی‌یعلی، ج ۷، ص ۱۰۵.: «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّيْرِ» ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَذِنَ لَهُ». الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 141.
9 . همان
10 . ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 7 ص 350.
11  . ر.ک: المغربی، احمد بن صدیق، جؤنة العطار فی طُرف الفوائد ونوادر الاخبار، ص۲۷ و ۲۸.
12 . البخاری، صحیح البخاری، ج6، ص3، ح4416.: «أَلاَ تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ، مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي». مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج4، ص1870، ح30-32.
13 . صحيح مسلم، ج 4، ص 1871، ح4204.: «دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ: «اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي».
14 . ابن کثير، تفسير ابن کثير، ج 2، ص47.: « قال جابر، وفيهم نزلت ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم قال جابر أنفسنا وأنفسكم رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب وأبناءنا الحسن والحسين ونساءنا فاطمة. وهكذا رواه الحاكم في مستدركه عن علي بن عيسى، عن أحمد بن محمد الأزهري، عن علي بن حجر، عن علي بن مسهر، عن داود بن أبي هند به بمعناه، ثم قال: صحيح على شرط مسلم، ولم يخرجاه هكذا قال وقد رواه أبو داود الطيالسي، عن شعبة، عن المغيرة عن الشعبي مرسلا، وهذا أصح».
15 . محمود بن عمر زمخشري خوارزمي، الکشاف، ج 1، ص 359.
16 . المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص143، ح4652.: « «أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»ز
17 . همان، :«أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي وَمُؤْمِنَةٍ».
18 . همان، ج 3، ص137، ح4637.: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا».
19 . بلاذري، احمد، انساب الاشراف، ج 2، ص 97.
20 . احمد ابن واضح، تارخ يعقوبي، ج 2، ص 159.
21 . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه،  ج 1، ص 140.
22 . همان
23 . همان
24 . احمد بن على بن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمييز الصحابة، ج 4، ص 464.
25 . أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر‌، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ج 3 ص 1115.
26 . شیخ مفید، ارشاد، ج 1 ص 48
27 . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص135، ح4631؛ احمد بن حنبل، فضائل امیرالمومنین، ص 177.
28 . ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3 ص 1097
29 . همان ص 186-187
30 . احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص427.: « دَعَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَبَا بَكْرٍ فَبَعَثَهُ بِهَا لِيَقْرَأَهَا عَلَى أَهْلِ مَكَّةَ، ثُمَّ دَعَانِي النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي: " أَدْرِكْ أَبَا بَكْرٍ، فَحَيْثُمَا لَحِقْتَهُ فَخُذِ الْكِتَابَ مِنْهُ، فَاذْهَبْ بِهِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ، فَاقْرَأْهُ عَلَيْهِمْ " فَلَحِقْتُهُ بِالْجُحْفَةِ فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ مِنْهُ، وَرَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، نَزَلَ فِيَّ شَيْءٌ؟ قَالَ: لَا، وَلَكِنَّ جِبْرِيلَ جَاءَنِي، فَقَالَ: " لَنْ يُؤَدِّيَ عَنْكَ إِلا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ».
31  . سائی، السنن الکبری، ج5، ص128.: «انَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ بَعَثَ بِبَرَاءَةَ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ مَعَ أَبِي بَكْرٍ ثُمَ‏ أَتْبَعَهُ‏ بِعَلِيٍّ، فَقَالَ لَهُ: «خُذِ الْكِتَابَ، فَامْضِ بِهِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ» قَالَ: فَلَحِقْتُهُ، فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ مِنْهُ، فَانْصَرَفَ أَبُو بَكْرٍ، وَ هُوَ كَئِيبٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أُنْزِلَ فِيَّ شَيْ‏ءٌ؟ قَالَ: «لَا إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُبَلِّغَهُ أَنَا. أَوْ رَجُلٌ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏».
32 . ر.ک: سیوطی، درالمنثور، ج 2 ص 293؛ طباطبائی، المیزان، ج6، ص22.

ولادت امام علی علیه‌السلام درون خانه خدا، توسط افراد متعددی نقل شده، به گونه ای که حتی برخی از عالمان اهل سنت نقل آن را متواتر دانسته اند.
خانه خدا

ولادت امام علی علیه‌السلام درون خانه خدا، توسط افراد متعددی نقل شده، به گونه ای که حتی برخی از عالمان اهل سنت نقل آن را متواتر دانسته اند. این فضیلت بزرگ را تمام محدّثان و مورخان شیعه، در کتاب‌های خود آورده‌اند، گروه زیادی از اهل سنت نیز به این حقیقت تصریح کرده‌اند. علاوه بر این در اشعار شعرا نیز جلوه فراوان دارد. البته درجزییات آن اختلاف است.
برخی گزارش نموده اند که در هنگام تولد حضرت دیوار کعبه شکافته شد "....َ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا (1) همچنین گزارش شده است: که به هنگام شدت گرفتن درد زایمان فاطمه بنت اسد راه مسجد الحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت. بعد از اعتراف به ایمان و اعتقاد گفت:"... پروردگارا، به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما." لحظه‌ای نگذشت که فاطمه به صورت اعجاز آمیزی وارد خانه خدا شد و در آن جا وضع حمل نمود.
حاکم از محدثان بزرگ  اهل سنت در مستدرک الصحیحین می نویسد:
اخبار ( یقینی و قطعی ) است که امیر مؤمنان  درون خانه خدا متولد شده و عالمان بسیاری از اهل سنت تاکید کرده اند که این واقعه جز برای علی اتفاق نیفتاده است. (2)
آلوسی بغدادی مفسر معروف سنی، می‌نویسد: تولد علی علیه‌السلام در کعبه میان ملل جهان مشهور است و تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.(3)
برخی خواسته اند  حدیث تولد در کعبه تنها منسوب به یک نفر مشرک بنام یزید بن قعنب بدانند و در آن تشکیک نمایند.
کسانی، نقل آن را از دو نفر گفته اند، آن دو. یکی یزید بن قعنب و دیگری عباس بن عبد المطلب، عموی پیامبر. دانسته اند عباس از مومنان به اسلام و پیامبر بوده و هیچ کس نمی تواند بر ایمان او ایراد بگیرد.(4)
علاوه بر این دو، از عتاب بن اسید که در فتح مکه ایمان آورد و پیامبر او را بعد از فتح، عامل خود بر مکه گردانید ،روایت شده است.(5)
همچنین امام باقر علیه‌السلام به نقل از زیده ، دختر قریبه بن عجلان ساعدی به نقل از مادرش ام عماره ،دختر عباده بن فضله بن مالک بن عجلان ساعدی این جریان را نقل می کند.(6)
بنا بر این راوی فقط یک مشرک نیست، بلکه چند مومن و مسلمان معتبر هم این روایت را نقل کرده اند.
سند و راویان حدیث به حدی از اعتبار بوده  که رجال شناسان و روایت شناسان همگی آن را پذیرفته و هیچ کس انکار نکرده و تضعیف ننموده است.
البته مخالفان امام همچون وهابیان در تاریخ امروز، سعی داشته اند این فضیلت منحصر به فرد را انکار کنند و یا برای امام در این مورد شریک پیدا کنند که تلاش آنها بی نتیجه بوده و روایات ضعیف آنها در قبال این روایات نمی تواند عرض اندام کند.
لازم به ذکر است الان چنین شکافی درکعبه وجود ندارد، البته در کعبه محلی وجود دارد که از آن به عنوان " مستجار " یاد می شود. این مکان مورد احترام شیعه وسنی و درضلع غربی کعبه -تقریبا- درفاصله یک متری رکن یمانی قرار دارد (7) در این قسمت، آثار ترمیم و بندکشی دیده می‏شود که البته ارتباطی به شکاف یادشده ندارد؛ زیرا کعبه در عصر حَجّاج، از پایه خراب و دوباره ساخته شد و آثاری از مکان ورود فاطمه بنت اسد بر آن وجود ندارد.(8)

پی نوشت:
1. شیخ صدوق، بیروت‏، ناشر: اعلمی‏، 1400 ق‏ چاپ  پنجم، ص 132.
2. مستدرک حاکم، دارالمعرفه، 1418 ه. 1998 م، ،ج3،ص483.
3. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، قم، انتشرات صحیفه، 1367، ص 35.
4. مدینه المعاجز ، سید هاشم بحرانی ، ج1، ص 46؛ غایه المرام،بحرانی، ج1،ص52.
5. علامة المجلسی ، بحار الأنوار، بیروت - لبنان،، ناشر : دار إحیاء التراث العربی سال چاپ : 1403 - 1983 م ،ج35،ص7.
6.رجال ترکوا بصمات علی قسمات التاریخ، سید لطیف قزوینی، ناشر: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ،ص72.
7. رک: عبد الرحمن انصاری ودیگران، مشاهد ومشاعر حج،  قم، زمینه سازان ظهور امام عصر( عج)، 1384، ص204.
8. سایت سازمان حج به نشانی http://hajj.ir/99/3540

چرا امام علی (علیه السلام) در نماز این قدر حواسشون جمع بوده که تیر از پاشون در میارن؟ ولی از طرف دیگه انگشتر به فقیر میدن؟

پاسخ:
انگشتر دادن حضرت علي(علیه السلام) به فقير، از امور مسلم و متواتر در تاريخ است كه قرآن هم بر آن تأكيد دارد؛ (1) در حالي كه داستان بيرون كشيدن تير از پاي حضرت، ظاهراً در منابع معتبر نقل نشده است و بيشتر داستاني مشهور محسوب مي شود، نه يك روايت داراي سند محكم. در واقع اين ماجرا در منابع مستند و قابل اعتماد نقل نشده و در كتاب هاي نقل شده هم سندي كامل براي آن ذكر نشده است. (2) روشن است كه در فرض تعارض اين روايت كنار گذاشته مي شود.
در هر صورت، بر فرض صحت سند اين نقل و درستي روايتي كه مي‌گويد در هنگام نماز تير را از پاي حضرت در آوردند و متوجه نشد، بايد گفت: اين حادثه و اعطاي انگشتر در نماز به فقير، هيچ منافاتي با هم ندارند. در هر دو، حضور قلب وجود داشته و هر دو عمل، عبادت خالصانه محسوب مي گردد؛ زيرا:
اول: شنيدن صداي درخواست كننده و كمك به او، پرداختن به امور غير خدايي نيست. آنچه در نماز مطلوب نيست، سرگرمي به امور غير خدايي است. از آن جا كه قلب پاك امام علي در برابر امور الهي، از جمله اظهار نياز درخواست كنندگان حساس بود، كم ترين نكته اي در اين خصوص براي ايشان جلب توجه مي نمود.
در واقع، حضرت با اين كار، عبادتي را با عبادت ديگر در آميخت. در حال نماز زكات داد و به فقير انفاق نمود. هر دو كار، براي خدا و در راه نزديكي به او بود. اين عمل را قرآن به بهترين وجهي تأييد كرده و ستوده است. اگر اين عمل نشانه غفلت و دوري از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يك كار با ارزش تلقي نمي كرد.
دوم: حالات پيامبران، امامان و اولياي خداوند در همه حال و در حال نماز، هميشه به يك شكل نيست. گاهي حال متوسطي دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادي هم توجّه دارند و از آن ها غافل نيستند. اگر مسئله اي پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان مي دهند. اعطاي انگشتر به فقير و مستمند توسّط امام هنگام نماز، يكي از نمونه هاي بارز همين حالت است.
نظير اين حالت را از پيامبر گرامي اسلام (ص) و ديگر امامان هم نقل كرده اند:
در كتاب هاي معتبر روايي نقل شده كه:
در يكي از روزها كه پيامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وي اقتدا كرده بودند، در هنگام نماز، كودكي شروع به گريستن نمود. حضرت نمازش را به سرعت به پايان رسانيد. بعد از نماز، علت اين كار را از حضرت جويا شدند. فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبي»؛ (3) «آيا فرياد بچه را نشنيديد؟» يعني نماز را به سرعت به پايان رساندم تا اين كه مادر كودك هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساكت نمايد.
گاهي هم غرق در عالم ملكوت مي شوند و به جز ذات پاك كبريايي، چيزي نمي بينند و به آنچه در اطراف شان رخ مي دهد، هيچ توجهي ندارند؛ حتي از بدن خود غافل مي شوند. گويي كه دستگاه حواس اهري آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان رباني، از فعاليت خويش باز مي ماند. آنچه را مربوط به بدن شان مي شود، احساس نمي كنند.
پس حالات روحي و معنوي انبيا و اوليا هم مختلف و متفاوت بوده است. چه بسا حالات حضرت علي در نماز هاي واجب و در خلوت هاي شان، با وقتي كه در مسجد و در جمع مردم نماز مستحبي مي خواندند، متفاوت باشد.

پي نوشت ها:
1. مائده (5)، آيه 55.
2. مرحوم فيض كاشاني در محجّه البيضاء بعد از ذكر اوصاف خاشعين مي نويسد: «گفته شده اين امر به امام علي(ع) نسبت داده شده كه در پاي حضرت تيري واقع شد كه خاج كردن آن ممكن نبود. پس حضرت زهرا(س) فرمود آن را در حال نماز خارج كنيد كه در اين حال، امام آنچه بر او وارد مي شود را در نمي يابد. پس تير را در حالي كه ايشان در نماز بودند، خارج كردند». (فيض كاشاني، محجه البيضاء، ج 1، ص 397 و 398).
3. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 6، ص 48.
4. يوسف (12)، آيه 98.
5. مصلح الدين سعدي شيرازي ، كليات اشعار ، نشر هرمس ، تهران ، بي تا ص 53.
موفق باشید.

آیا کتاب جرج جرداق مسیحی در مورد حضرت علی (علیه السلام) ترجمه شده است؟ کدام انتشارات چاپ کرده است؟

پاسخ:
كتاب" الامام علي صوت العدالة الانسانية "، جرج جرداق مسيحي، ترجمه شده است كه امروزه از آن به عنوان " صداي عدالت انساني" ياد مي گردد. در ضمن اين كتاب چاب هاي مختلف دارد. نويسنده اين كتاب مي نويسد: براي اولين بار -اين كتاب- در بيروت و آن هم توسط مسيحيان منتشر شد. بعد از انتشار اين كتاب در بيروت رئيس يك انتشارات عراقي به نام «قاسم رجب» اين كتاب را به عراق برد و بعد از اينكه آن را دور حرم حضرت امير(ع) طواف داد، چاپ كرد و بارها هم اين كتاب تجديد چاپ شد. البته بدون اجازه من.(1)
اين كتاب سيد هادي خسروشاهي ترجمه و انتشارات سماط، آن را منتشر كرده است.

پي نوشت:
1.<http://bookfriend.blogfa.com/post-
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا آن زمانی که تیر از پای امام علی در نماز درآوردند باعث خونریزی نشد و اگر چنین باشد آیا نماز باطل نیست. لطفا توضیح دهید.

پاسخ:
بعد از خوردن تیر به پای حضرت، اولا ایشان به صورت طبیعی برای نماز اقدام به پاک کردن خون و شستن آن می کرده اند. اگر خون به صورتی بوده که جریان داشته و پاک کردن آن امکان نداشته یا مشقت داشته، خون موسوم به قروح و جروح می شده که آن هم در نماز بخشوده است. اضافه شدن خون هنگام کشیدن تیر موجب بطلان نماز نمی شده است.
ثانیا در حادثه مورد نظر حضرت از در آورده شدن تیر در حال نماز مطلع نشدند. از خون آمدن اطلاعی نداشتند. در این حالت هم نمازشان صحیح است، چون اطلاعی از نجاست لباس و بدن شان نداشتند.(1)
امام (علیه السلام) به مسئله آگاه تر هستند. می دانند در چه صورتی نمازشان باطل یا صحیح است.

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، م 831 و 785.

چگونه ممکن است امام علی (علیه السلام) که در نماز به فقیر انگشتر می دهد (شاید توجهش در این نماز به اطراف است). در نماز دیگری تیر را از پایش در می آورند و متوجه نمی شوند؟

پاسخ:
انگشتر دادن حضرت علی -علیه السلام- به فقیر، از امور مسلم و متواتر در تاریخ است که قرآن هم بر آن تأکید دارد؛(1) در حالی که داستان بیرون کشیدن تیر از پای حضرت، ظاهراً در منابع معتبر نقل نشده است و بیش تر داستانی مشهور محسوب می شود، نه یک روایت دارای سند محکم. در کتاب های نقل شده هم سندی كامل برای آن ذکر نشده است.(2)
در هر صورت، بر فرض صحت سند این نقل و درستی روایتی که می‌گوید در هنگام نماز تیر را از پای حضرت در آوردند و متوجه نشد، باید گفت: این حادثه و اعطای انگشتر در نماز به فقیر، هیچ منافاتی با هم ندارند. در هر دو، حضور قلب وجود داشته و هر دو عمل، عبادت خالصانه محسوب می گردد؛ زیرا:
اول: شنیدن صدای درخواست کننده و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست. آنچه در نماز مطلوب نیست، سرگرمی به امور غیر خدایی است. از آن جا که قلب پاک امام علی در برابر امور الهی، از جمله اظهار نیاز درخواست کنندگان حساس بود، کم ترین نکته ای در این خصوص برای ایشان جلب توجه می نمود.
در واقع، حضرت با این کار، عبادتی را با عبادت دیگر در آمیخت. در حال نماز زکات داد و به فقیر انفاق نمود. هر دو کار، برای خدا و در راه نزدیکی به او بود. این عمل را قرآن به بهترین وجهی تأیید کرده و ستوده است. اگر این عمل نشانه غفلت و دوری از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقی نمی کرد.
دوم: حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در همه حال و در حال نماز، همیشه به یک شکل نیست. گاهی حال متوسطی دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آن ها غافل نیستند. اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند. اعطای انگشتر به فقیر و مستمند توسّط امام هنگام نماز، یکی از نمونه های بارز همین حالت است.
نظیر این حالت را از پیامبر گرامی اسلام (ص) و دیگر امامان هم نقل کرده اند:
در کتاب های معتبر روایی نقل شده که:
در یکی از روزها که پیامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وی اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکی شروع به گریستن نمود. حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید. بعد از نماز، علت این کار را از حضرت جویا شدند. فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبی»؛ (3) «آیا فریاد بچه را نشنیدید؟» یعنی نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نماید.
گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطراف شان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند. گویی که دستگاه حواس اهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند. آنچه را مربوط به بدن شان می شود، احساس نمی کنند.
شبیه این، جریان حضرت یعقوب پیامبر است. فرزندش حضرت یوسف (ع) به جفای برادران در چاه کنعان افتاد. حضرت متوجّه این امر نشد. بعد از گذشت سال های متمادی، حضرت یوسف عزیز مصر شد، برادران نزد یوسف رفتند و از مصر پیراهن فرزند گمشده یعقوب، یوسف را با خود آوردند. قرآن می گوید: «فلمّا فصلت العیر قال أبوهم انی لأجدُ ریح یوسف»؛(4) «هنگامی که کاروان فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود گفت: من بوی یوسف را استشمام می کنم».
سعدی شاعر نامدار، این دو حادثه را با هم مقایسه می‌کند و می‌پرسد که چگونه شد حضرت یعقوب در هنگامی که فرزندش یوسف را در نزدیک محل زندگی اش در کنعان به درون چاه انداختند، متوجّه نشد؛ امّا پیراهن یوسف را از مصر استشمام نمود!
یکی پرسید از آن گم گشته فرزند که ای روشن روان پیر خردمند
ز مصـرش بوی پیـراهن شنیــدی چرا در چاه کنعــانش ندیدی؟
سپس خود پاسخ را چنین می‌دهد:
بگفتا حال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر گه نهان است
گهـــی بر طارم اعلی نشینم گهـــی بر پشت بام خود نبینم (5)
پس حالات روحی و معنوی انبیا و اولیا هم مختلف و متفاوت بوده است. چه بسا حالات حضرت علی در نماز های واجب و در خلوت های شان، با وقتی که در مسجد و در جمع مردم نماز مستحبی می خواندند، متفاوت باشد.

پی نوشت ها:
1. مائده (5)، آیه 55.
2. مرحوم فيض كاشاني در محجّه البيضاء بعد از ذكر اوصاف خاشعين مي نويسد: «گفته شده این امر به امام علی - علیه السلام - نسبت داده شده که در پای حضرت تیری واقع شد که خاج کردن آن ممکن نبود. پس حضرت زهرا - سلام الله علیها - فرمود آن را در حال نماز خارج کنید که در این حال، امام آنچه بر او وارد می شود را در نمی یابد. پس تیر را در حالی که ایشان در نماز بودند، خارج کردند». (فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 1، ص 397 و 398)
3. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 6، ص 48، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش.
4. یوسف (12)، آیه 98.
5. کلیات سعدی، ص 53.

سلام.چه گونه ممکن است امام علی(ع)که در نماز به فقیر انگشتر میدهد(شاید توجه اش در این نماز به اطراف است) .در نمازدیگری تیر را از پایش در می آورندومتوجه نمی شوند؟

پاسخ:
انگشتر دادن حضرت علی - علیه السلام - به فقیر، از امور مسلم و متواتر در تاریخ است که قرآن هم بر آن تأکید دارد؛ (1) در حالی که داستان بیرون کشیدن تیر از پای حضرت، ظاهراً در منابع معتبر نقل نشده است و بیش تر داستانی مشهور محسوب می شود، نه یک روایت دارای سند محکم. در کتاب های نقل شده هم سندی كامل برای آن ذکر نشده است. (2)
در هر صورت، بر فرض صحت سند این نقل و درستی روایتی که می‌گوید در هنگام نماز تیر را از پای حضرت در آوردند و متوجه نشد، باید گفت: این حادثه و اعطای انگشتر در نماز به فقیر، هیچ منافاتی با هم ندارند. در هر دو، حضور قلب وجود داشته و هر دو عمل، عبادت خالصانه محسوب می گردد؛ زیرا:
اول: شنیدن صدای درخواست کننده و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست. آنچه در نماز مطلوب نیست، سرگرمی به امور غیر خدایی است. از آن جا که قلب پاک امام علی در برابر امور الهی، از جمله اظهار نیاز درخواست کنندگان حساس بود، کم ترین نکته ای در این خصوص برای ایشان جلب توجه می نمود.
در واقع، حضرت با این کار، عبادتی را با عبادت دیگر در آمیخت. در حال نماز زکات داد و به فقیر انفاق نمود. هر دو کار، برای خدا و در راه نزدیکی به او بود. این عمل را قرآن به بهترین وجهی تأیید کرده و ستوده است. اگر این عمل نشانه غفلت و دوری از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقی نمی کرد.
دوم: حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در همه حال و در حال نماز، همیشه به یک شکل نیست. گاهی حال متوسطی دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آن ها غافل نیستند. اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند. اعطای انگشتر به فقیر و مستمند توسّط امام هنگام نماز، یکی از نمونه های بارز همین حالت است.
نظیر این حالت را از پیامبر گرامی اسلام (ص) و دیگر امامان هم نقل کرده اند:
در کتاب های معتبر روایی نقل شده که:
در یکی از روزها که پیامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وی اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکی شروع به گریستن نمود. حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید. بعد از نماز، علت این کار را از حضرت جویا شدند. فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبی»؛ (3) «آیا فریاد بچه را نشنیدید؟» یعنی نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نماید.
گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطراف شان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند. گویی که دستگاه حواس اهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند. آنچه را مربوط به بدن شان می شود، احساس نمی کنند.
شبیه این، جریان حضرت یعقوب پیامبر است. فرزندش حضرت یوسف (ع) به جفای برادران در چاه کنعان افتاد. حضرت متوجّه این امر نشد. بعد از گذشت سال های متمادی، حضرت یوسف عزیز مصر شد، برادران نزد یوسف رفتند و از مصر پیراهن فرزند گمشده یعقوب، یوسف را با خود آوردند. قرآن می گوید: «فلمّا فصلت العیر قال أبوهم انی لأجدُ ریح یوسف»؛(4) «هنگامی که کاروان فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود گفت: من بوی یوسف را استشمام می کنم».
سعدی شاعر نامدار، این دو حادثه را با هم مقایسه می‌کند و می‌پرسد که چگونه شد حضرت یعقوب در هنگامی که فرزندش یوسف را در نزدیک محل زندگی اش در کنعان به درون چاه انداختند، متوجّه نشد؛ امّا پیراهن یوسف را از مصر استشمام نمود!
یکی پرسید از آن گم گشته فرزند که ای روشن روان پیر خردمند
ز مصـرش بوی پیـراهن شنیــدی چرا در چاه کنعــانش ندیدی؟
سپس خود پاسخ را چنین می‌دهد:
بگفتا حال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر گه نهان است
گهـــی بر طارم اعلی نشینم گهـــی بر پشت بام خود نبینم (5)
پس حالات روحی و معنوی انبیا و اولیا هم مختلف و متفاوت بوده است. چه بسا حالات حضرت علی در نماز های واجب و در خلوت های شان، با وقتی که در مسجد و در جمع مردم نماز مستحبی می خواندند، متفاوت باشد.

پی نوشت ها:
1. مائده (5)، آیه 55.
2. مرحوم فيض كاشاني در محجّه البيضاء بعد از ذكر اوصاف خاشعين مي نويسد: «گفته شده این امر به امام علی - علیه السلام - نسبت داده شده که در پای حضرت تیری واقع شد که خاج کردن آن ممکن نبود. پس حضرت زهرا - سلام الله علیها - فرمود آن را در حال نماز خارج کنید که در این حال، امام آنچه بر او وارد می شود را در نمی یابد. پس تیر را در حالی که ایشان در نماز بودند، خارج کردند». (فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 1، ص 397 و 398)
3. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 6، ص 48، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش.
4. یوسف (12)، آیه 98.
5. کلیات سعدی، ص 53.

سلام.چه گونه ممکن است امام علی(ع)که در نماز به فقیر انگشتر میدهد(شاید توجه اش در این نماز به اطراف است) .در نمازدیگری تیر را از پایش در می آورندومتوجه نمی شوند؟

پرسش 1:
حکم احتياط واجب يعني چه ؟
پاسخ:
@@@@پرسشگر گرامي با عرض سلام و سپاس به خاطر ارتباطتان با اين مركز
پرسشگر گرامي ، در احتياط واجب انسان بايد طبق نظر مرجع خود به احتياط عمل کند يا اينکه به فتواي مرجع ديگري که نسبت به مرجع خود از نظر علمي در رتبه بعدي قرار دارد، رجوع کند و طبق نظر او عمل نمايد.(1)
پي نوشت :
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه استفتائات ، س 8.
پرسش 2:
حتما بايد مجتهد ديگر اعلم باشد يا هم سطح کافي است؟
پاسخ:
@@@@
اگر منظور از سوال رجوع به مجتهد ديگر در احتياط واجب است، لازم نيست فقط به اعلم بعد از مرجع تقليد فعلي باشد، بلکه به مساوي هم مي شود رجوع کرد .(1)

پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتائات ، س 8 .

چرا امام حسن (علیه السلام) در هنگام سجده وقتی خاری از پای او بیرون اوردند متوجه نشد اما امام علی در هنگام رکوع انگشتری خود را داد

پاسخ:
جریانی که نقل کرده اید ، مربوط به امام حسن (ع) نیست، بلکه در باره حضرت علی (ع) است .
نوشته اند: روزی در مسجد پیامبر(ص) سائلی وارد شد و از مردم درخواست کمک نمود، امّا هیچ یک از مسلمانانِ حاضر در مسجد چیزی به او نداد؛ او دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، شاهد باش که در مسجد پیامبر و فرستاده تو از مسلمانان کمک خواستم، ولی هیچ یک به من پاسخ مساعد نداد.
در همین حال حضرت علی(ع) که در نماز و در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک شد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد. به دنبال این عمل خدا پسندانه، بر پیامبر اکرم(ص) وحی نازل شد و آیة «انّما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»(1) در عظمت و فضیلت امام علی(ع) بیان گردید.(2)
از سوی دیگر نوشته اند: به پای حضرت تیری اصابت نموده بود و از شدت درد نمی‌توانستند آن را از پای حضرت بیرون آورند، حضرت زهرا(س) فرمود: این تیر را در هنگام نماز از پای حضرت علی(ع) در آورند؛ چون که او در نماز فقط به خدا توجه دارد و درد را احساس نمی‌کند.(3) این دو نکته چگونه قابل جمع است؟
پاسخ: در صورت صحت سند و صحت انتساب روایتی که می‌گوید: در هنگام نماز تیر را از پای حضرت درآوردند و متوجه نشد، می‌گوییم: این حادثه و اعطای انگشتر در نماز به فقیر هیچ منافاتی ندارد. در هر دو حضور قلب هست و هر دو عبادت خالصانه است، چون که
اوّلاً: شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست. قلب پاک امام در برابر صدای سائلان حساس بود و به ندای آنان پاسخ می‌گفت.
حضرت با این کار عبادتی را با عبادت دیگر در می‌آمیخت و در حال نماز زکات داد و به فقیر انفاق نمود. هر دو کار برای خدا و در راه تقرّب به او بود. این عمل را قرآن به بهترین وجهی تأیید کرده و ستوده است.
اگر این عمل نشانه غفلت و دوری از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقی نمی‌کرد. از این که قرآن به آن ارج نهاده، دلیل و گواه این مطلب است که پاسخ به ندای سائل در هنگام نماز، از بزرگ ترین عبادت‌ها است.
دوم: حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست. گاهی حال متوسطی دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آن‌ها غافل نیستند . اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می‌دهند که اعطای انگشتر به فقیر و مستمند توسّط امام در هنگام نماز یکی از نمونه‌های بارز همین حالت است. نظیر این حالت را از پیامبر گرامی و دیگر امامان هم نقل کرده اند:
شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالأانوار می‌نویسند: در یکی از روزها که پیامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وی اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکی شروع به گریستن نمود، حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید، بعد از نماز علت این کار را از حضرت جویا شدند، فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبی؛(4) آیا فریاد بچه را نشنیدید؟!» یعنی: نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نماید.
گاهی هم غرق در عالم ملکوت می‌شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی‌بینند و به آن چه در اطراف شان رخ می‌دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می‌شوند. انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگامه جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت باز می‌ماند و آن چه را مربوط به بدن شان می‌شود، احساس نمی‌کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام در هنگام نماز از این قبیل است.
در حالات عبادی امام سجاد(ع) نقل شده است: در یکی از شب‌ها فرزند امام از بلندی افتاد و دستش شکست و درون خانه فریادش بلند شد و همسایگان جمع شدند. امّا امام سجاد هم چنان به عبادت مشغول بود و هیچ گونه توجهی به این حادثه نداشت. در هنگام صبح، حضرت متوجّه شد که دست بچه اش بسته شده است. علت را پرسید، گفتند: دیشب چنین اتفاقی پیش آمد.(5)
نیز نوشته اند: حضرت سجاد(ع) در خانه اش در حال نماز بود و سر بر سجده نهاده بود، در همین هنگام در گوشه ای از خانه آتش زبانه کشید. اهل خانه فریاد زدند. اما حضرت همچنان سر بر سجده ساییده و به عبادت مشغول بود و به سر و صدا و آتش هیچ توجهی نداشت. آتش را خاموش کردند و سپس امام سر از سجده برداشت و با کمال آرامش و بی توجه به همه این حوادث، نمازش را به پایان رساند.(6)
بنابراین اولیای الهی از حالات متفاوتی بهره مندند. گاهی غرق در ذات خداوند‌اند و گاهی هم حالت متوسطی دارند. شبیه این، جریان حضرت یعقوب پیامبر است که فرزندش حضرت یوسف(ع) به جفای برادران در چاه کنعان افتاد، حضرت یعقوب(ع) متوجّهه این امر نشد. بعد از گذشت سال‌های متمادی، حضرت یوسف عزیز مصر شد، برادران نزد یوسف رفتند، و از مصر پیراهن فرزند گمشدة یعقوب، یوسف را با خود آوردند، قرآن می‌گوید: «فلمّا فصلت العیر قال أبوهم انی لأجدُ ریح یوسف؛(7) هنگامی که کاروان فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود گفت: بوی یوسف را استشمام می‌کنم».
سعدی شاعر نامدار، این دو حادثه را با هم مقایسه می‌کند و می‌پرسد که چگونه شد حضرت یعقوب در هنگامی که فرزندش یوسف را در نزدیک محل زندگیش در کنعان به درون چاه انداختند، متوجّه نشد، امّا بوی پیراهن یوسف را از مصر استشمام نمود؟!
یکی پرسید از آن گم گشته فرزند که ای روش روان پیر خردمند
ز مصـرش بوی پیـراهن شنیــدی چرا در چاه کنعــانش ندیدی؟
سپس سعدی پاسخ را چنین می‌دهد:
بگفتا حال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر گه نهان است
گهـــی بر طارم اعلی نشینم گهـــی بر پشت بام خود نبینم(8)
بنا براین در صورت صحت سند روایتی که می‌گوید: در هنگام نماز تیر را از پای حضرت بیرون کشیدند، منافاتی با اعطای انگشتر به فقیر در هنگام نماز ندارد، چون که اوّلاً: اعطای انگشتر در نماز نوعی عبادت است.
دوّم: حالات اولیاءالله در همه حال یکسان نیست.
این‌ها پاسخی بود که در صورت صحت سند آن روایت ارائه شد. لیکن با تحقیق و بررسی در سند این روایت معلوم می‌شود که این روایت سند درستی ندارد.
یکی از اسلام پژوهان معاصر در این زمینه می‌نویسد:
موضوع کشیدن تیر از بدن علی(ع) در هنگام نماز، از مشهورات تاریخی است.
کهن ترین مأخذی که این موضوع در آن آمده ، کتاب «کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین» از علاّمة حلی (648 ـ 726ق ) است. وی سند این روایت تاریخی را ذکر نکرده و حتی نگفته است در کدام یک از جنگ‌ها تیر به بدن حضرت رفته بود.
پس از آن، این موضوع در کتاب «ارشاد القلوب دیلمی (ج 2، ص 217) و الانوار النعمانیة از سید نعمت الله جزایری (ج2، ص 371) و المناقب المرتضویة از محمد صالح کشفی حنفی (ص 364) و حلیة الابرار از سید هاشم بحرانی (ج 2، ص 180) آمده است. به هر حال پذیرش این موضوع ـ که فاقد سند است ـ جای تأمّل دارد.
از گذشتگان: سنائی و عبدالرحمان جامی و حکیم شفائی اصفهانی این موضوع را به شعر در آورده‌اند. البته این کتاب‌ها نمی‌تواند منبع برای این موضوع تاریخی باشد.
به هر حال برای این موضوع منبعی مستند یافت نشد. احتمال می‌رود که از مشهورات بی پایه و از گفته‌های صوفیان باشد.(9)
پی‌نوشت‌ها:
1. مائده (5) آیه 55.
2. تفسیر نمونه، ج 4، ص 421 ـ 422.
3. مرحوم فیض کاشانی در محجّه البیضاء بعد از ذکر اوصاف خاشعین می‌نویسد:
«اقول و قیل هذا ینسب الی مولانا امیرالمؤمنین(ع) انه وقع فی رجله نصل فلم یمکن من اخراجه؛ فقالت فاطمه(س) اخرجوه فی حال صلاته فانه لا یمس لا یجری علیه حینئذٍ فاخرج و هو(ع) فی الصلاة». (محجه البیضاء، ج 1، ص 397 و 398).
4. مجلسی، بحارالانوار، ج 88، ص 93؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 40.
5. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 44.2 ،قم ،انتشاراتی هجرت ،1378 ، چاپ سیزدهم .
6. همان، ص 44-45.
7. یوسف (12) آیه 98.
8. کلیات سعدی، ص 53.
9. محمد اسفندیاری، بُعد اجتماعی اسلام، ص 155، پاورقی.

صفحه‌ها