سؤال:
علي (علیهالسلام) همانند سایر صحابه است و بعضي نیز از او برترند. چگونه شیعیان او را برتر می دانند؟
پاسخ:
ما باور داريم كه امام علي(علیه¬السلام) بر صحابه ديگر برتري دارد. اين امر را میتوان از روايات اهل سنت نيز استفاده كرد. در اینجا نخست به برخي روايات از پيامبر(صلیالله علیه واله) اشاره و سپس به ديدگاه اهل سنت میپردازيم:
اولين چيزي كه در منابع اهل سنت قابلتوجه میباشد، شأن نزول آيه تطهير است. اين حديث در منابع متعدد و معتبر اهل سنت ذکر گرديده است. اين روايت از طريق عايشه اینگونه نقلشده است كه روزي پيامبر خدا(صلیالله علیه واله) بين الطلوعين، جامهاي را كه از پشم سياه بافتهشده بود، بر روي خود انداخت كه در اين هنگام حسن بن علي (علیهماالسلام) آمد و پيامبر (صلیالله علیه واله) او را در كنار خود زير كساء برد و سپس حسين (علیهالسلام) آمد، او هم زير كساء رفت و بعد از او فاطمه (سلامالله علیها) آمد، او هم داخل كساء شد و بعد از او علي (علیهالسلام) آمد و در زير كساء با آنها یکجا جمع شد. در اين زمان پيامبر(صلیالله علیه واله) فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكما الرجس اهلالبیت.» (1) در مستدرك حاكم و كتابهاي ديگر اهل سنت نيز از زبان ام سلمه نقلشده است كه زماني كه اين آيه در خانه من بر پيامبر نازل گرديد، پيامبر(صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهمالسلام) را در زير كساء جمع كردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهلبیتی» ام سلمه میگويد: من عرض كردم آيا من از اهلبیت نيستم؟ فرمودند: «إِنَّكِ أَهْلِي خَيْرٌ وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي اللَّهُمَّ أَهْلِي أَحَقُّ» تو اهل مني و با خير هستي و اينان اهلبیت من هستند. (2) فخر رازي میگويد: هر كه در دين خود به علي بن ابیطالب (علیهماالسلام) اقتدا كند، بهدرستي كه او هدایتشده است و دليل بر اين مطلب، سخن پيامبر اسلام است كه فرمود: «اللّهم ادر الحق مع علي حيث دار؛(3) خدايا حق را با علي قرار بده، هر جا كه باشد.» همچنين در منابع اهل سنت آمده كه پيامبر فرمود: «علي با حق است و حق با علي است، هر جا میخواهد باشد.» (4) و یا فرموده: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» «علي، با قرآن است و قرآن، با علي است و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند.» (5) و باز پيامبر به علي فرمود: «يَا عَلِيُّ، مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ، وَمَنْ فَارَقَكَ يَا عَلِيُّ، فَقَدْ فَارَقَنِي» «يا علي هر كه از من جدا شود، از خدا جداشده است و هر كه از تو جدا شود، از من جداشده است.» (6)
حديث غدير که در كتابهاي متعدد و معتبر اهل سنت منعكس گرديده است، (7) نشان از افضلیّت و برتر بودن علي(علیهالسلام) دارد. اگر كسي ديگر چنين جايگاهي داشت، حضرت او را بهعنوان جانشين خود معرفي مینمود.
حدیث طیر مشوی: در این روایت آمده است که پیامبر (صلیالله علیه واله) قصد تناول گوشت پرندهای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوبترینِ خلق همغذا شود و علی (علیهالسلام) آمد و با او همغذا شد. (8) پیش از امام علی (علیهالسلام) ابوبکر و عمر نیز نزد پیامبر آمده بودند اما رسول خدا آن دو را برگردانده بود.(9) در برخی از نقلها آمده است که پس از دعای پیامبر هر یک از عایشه و حفصه دعا کردند که پدر خودشان با پیامبر همغذا شود. (10)
این روایت با سندهای متعدد از طریق: ۱. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)؛ ۲. انس بن مالک؛ ۳. عبدالله بن العباس؛ ۴. ابوسعید الخدری؛ ۵. سفینه خادم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ ۶. سعد بن ابیوقاص؛ ۷. عمرو بن العاص؛ ۸. ابو الطفیل عامر بن واثله؛ ۹. یعلی بن مره از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است. و تنها ناقلین از «انس بن مالک» به 97 نفر می رسد. (11)
حديث منزلت نيز بهطور گسترده در منابع اهل سنت نقلشده است. اين حديث به مناسبتهاي مختلف از پيامبر(صلیالله علیه واله) صادر گرديده است. يكي از اين مناسبتها، جنگ تبوك است. در جنگ تبوك زماني كه پيامبر(صلیالله علیه واله) در مدينه، علي(علیهالسلام) را جانشين خود قرارداد، علي عرض كرد: يا رسولالله! مرا در بين زنان و بچهها میگذاري؟ پيامبر فرمود: آيا راضي نمیشوي به اينكه تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسي باشي؛ الا اينكه بعد از من پيامبري نخواهد بود. (12) جريان مباهله نيز حاكي از افضل بودن علي (علیهالسلام) بر صحابه است؛ زيرا خداوند از علي(علیهالسلام) بهعنوان نفس پيامبر (صلیالله علیه واله) یادکرده است. در منابع اهل سنت به اين مسئله اینگونه پرداختهشده است كه هنگامیکه آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر(صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين را خواند و گفت: «اللهم هؤلاء اهلي.» (13) ابن كثير پس از نقل روایت حاکم نیشابوری که به نقل وی مراد از انفسنا، رسولالله و علي است و مراد از ابنائنا حسن و حسين و مراد از نسائنا فاطمه است، این نقل را اصح دانسته است. (14) زمخشري میگويد: در روز مباهله، پيامبر دست حسن و حسين را گرفت و فاطمه و علي به دنبال آنان بودند. هنگامیکه اسقف نجران اين مناظره را ديد، گفت: اي طایفه نصاري من صورتهايي را میبينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خداوند آن را بر خواهد كند. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك میشويد و بر روي زمين تا روز قيامت يك نفر نصراني باقي نخواهد ماند. (15) همچنين پيامبر (صلیالله علیه واله) در مسئله انذار اقربين هنگامیکه پيامبر اقوام خود را دعوت كرده بود، خطاب به آنان فرمود: کدامیک از شما در دنيا و آخرت جانشين من میشويد؟ همگي ابا ورزيدند. پيامبر به علي فرمود: تو ولي من در دنيا و آخرت هستی. (16) ابن عباس میگويد: پيامبر به علي فرمود: تو بعد از من، ولي هر مرد و زن مؤمن هستی. (17) از پيامبر(صلیالله علیه واله) نقلشده كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است. پس هر كه بخواهد داخل شهر شود، بايد از درِ آن وارد شود. (18)
برخي شخصيتها و علماي اهل سنت نيز به افضل بودن امام علي(علیهالسلام) بر صحابه اشاره نمودهاند؛ مثلاً عمر بن خطاب از علي(علیهالسلام) بهعنوان بهترين قاضي امت اسلامي ياد نمود؛ چنانكه عمر گفت: «علي اقضانا.» (19) همچنين وي حضرت را شايستهترين فرد براي خلافت دانست. او خطاب به عبدالله بن عباس گفت: اي ابن عباس! علي شايستهترين افراد براي خلافت است؛ ولي قريش تاب تحمل خلافت او را ندارد. (20) ابن ابي الحديد بعد از بيان فضايل علي(علیهالسلام) میگويد: «... نقول إنه كان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلية فإنه أفضل البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أحق بالخلافة من جميع المسلمين؛ (21) علي(علیه السلام) اولي و احق به امر ولايت بود؛ از جهت افضليت، نه(فقط) از جهت نص؛ زيرا كه او افضل تمام بشر، بعد از رسول خدا (ص) و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان بود. همچنين ابن ابى الحديد ضمن خطبه اول كتابش میگويد: «الحمد للَّه الّذى قدّم المفضول على الأفضل...» (22)
در بعد علمي علي(علیهالسلام) نيز افضل از ديگران بود: «ما روي عن الشعبي أنّه قال: ما أحد أعلم بکتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب علیهالسلام؛ (23) هیچکس داناتر از علي(علیهالسلام) به کتاب خدا بعد از پيامبر (صلیالله عليه واله) نيست.»
برخي از عالمان ديگر اهل سنت يادآوري نموده است كه اولين كسي كه «از مردان» اسلام آورد، علي(علیهالسلام) بود كه اين فضيلت مهم محسوب میشود: «أول الناس إسلاما في قول كثير من أهل العلم. ولد قبل البعثة بعشر سنين على الصحيح، فربّي في حجر النبيّ (صلى اللَّه عليه واله) و لم يفارقه و شهد معه المشاهد.» (24) در برخي منابع ديگر اهل سنت نيز میخوانيم: «قال أحمد بن حنبل و إسماعيل بن إسحاق القاضي: لم يرو في فضائل أحد من الصحابة بالأسانيد الحسان، ما روى في فضائل على بن أبى طالب.» (25)
لقب امیرالمؤمنین: بهمعنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان به حضرت علی (ع) اختصاص دارد. (26)
سدّالاَبواب: بهمعنای مسدود کردن درها، به واقعهای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام بهفرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی (ع)، درِ همه خانههایی که به مسجدالنبی باز میشدند، مسدود شود. (27)
برادری با پیامبر (ص): پیامبر (ص) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. همچنین در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار میان خودش و امام علی عقد اخوت برقرار کرد و علی را برادر خود خواند. (28)
اولین مسلمان: بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (ع)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد. (29)
ابلاغ آیات برائت: به گزارش تفسیر نمونه تقریباً تمام مفسران و مورخان اتفاقنظر دارند که هنگامیکه سوره توبه (آیات نخستین آن) نازل شد و پیمانهایی را که مشرکان با پیامبر اسلام (ص) داشتند، لغو کرد، پیامبر (ص) نخست ابلاغ این فرمان را بر عهده ابوبکر گذاشت تا هنگام حج در مکه برای عموم مردم بخواند؛ اما سپس آن را از او گرفت و به علی (ع) داد و حضرت علی در مراسم حج به مردم ابلاغ کرد. (30) که در روایت «احمد بن حنبل» و «نسائی» تصریح شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان فرستادن امام علی (علیه السلام) فرمودند که این پیام می بایست از سوی من و یا شخصی از اهل بیت من به اهل مکه ابلاغ گردد. (31)
خاتم بخشی: امام علی (ع) در رکوع نماز، انگشتر خود را به فقیر بخشید. این واقعه در کتب روایی شیعه و سنی نقلشده است. (32)
نتیجه:
حضرت علی (علیهالسلام) یکی از مصادیق آیه تطهیر و آیه مباهله است. آیه ولایت، آیه شراء، آیه تبلیغ، آیه اکمال، آیه مودت و آیه اطاعت در فضیلت آن حضرت است. این فضائل در منابع اهل سنت هم یافت می¬شود. همچنین احادیث غدیر، منزلت، طیر مشوی و... در فضیلت وبرتری آن حضرت آمده است. در بین صحابه چه کسی را میتوان یافت که چنین فضائلی را داشته باشد.
پی نوشت:
1. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج 4، ص 1883.
2 . محمد بن عبد الله نيشابوري، المستدرک علي الصحيحن، ج 2، ص452.
3 . محمد بن عمر رازي، فخر الدين، التفسير الکبير، ج 1، ص 168.
4 . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 134، علي بن ابي بکر هيثمي، مجمع الزوائد، ج 7، ص 235.
5 . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 134.
6 . همان، ج 3، ص133.
7 . صحیح مسلم، ج 4، ص1873، ح2408.
8 . تمیمی موصلی، مسند ابییعلی، ج ۷، ص ۱۰۵.: «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّيْرِ» ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَذِنَ لَهُ». الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 141.
9 . همان
10 . ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 7 ص 350.
11 . ر.ک: المغربی، احمد بن صدیق، جؤنة العطار فی طُرف الفوائد ونوادر الاخبار، ص۲۷ و ۲۸.
12 . البخاری، صحیح البخاری، ج6، ص3، ح4416.: «أَلاَ تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ، مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي». مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج4، ص1870، ح30-32.
13 . صحيح مسلم، ج 4، ص 1871، ح4204.: «دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ: «اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي».
14 . ابن کثير، تفسير ابن کثير، ج 2، ص47.: « قال جابر، وفيهم نزلت ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم قال جابر أنفسنا وأنفسكم رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب وأبناءنا الحسن والحسين ونساءنا فاطمة. وهكذا رواه الحاكم في مستدركه عن علي بن عيسى، عن أحمد بن محمد الأزهري، عن علي بن حجر، عن علي بن مسهر، عن داود بن أبي هند به بمعناه، ثم قال: صحيح على شرط مسلم، ولم يخرجاه هكذا قال وقد رواه أبو داود الطيالسي، عن شعبة، عن المغيرة عن الشعبي مرسلا، وهذا أصح».
15 . محمود بن عمر زمخشري خوارزمي، الکشاف، ج 1، ص 359.
16 . المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص143، ح4652.: « «أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»ز
17 . همان، :«أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي وَمُؤْمِنَةٍ».
18 . همان، ج 3، ص137، ح4637.: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا».
19 . بلاذري، احمد، انساب الاشراف، ج 2، ص 97.
20 . احمد ابن واضح، تارخ يعقوبي، ج 2، ص 159.
21 . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 140.
22 . همان
23 . همان
24 . احمد بن على بن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمييز الصحابة، ج 4، ص 464.
25 . أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ج 3 ص 1115.
26 . شیخ مفید، ارشاد، ج 1 ص 48
27 . الحاکم النیسابوری، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص135، ح4631؛ احمد بن حنبل، فضائل امیرالمومنین، ص 177.
28 . ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3 ص 1097
29 . همان ص 186-187
30 . احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص427.: « دَعَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَبَا بَكْرٍ فَبَعَثَهُ بِهَا لِيَقْرَأَهَا عَلَى أَهْلِ مَكَّةَ، ثُمَّ دَعَانِي النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي: " أَدْرِكْ أَبَا بَكْرٍ، فَحَيْثُمَا لَحِقْتَهُ فَخُذِ الْكِتَابَ مِنْهُ، فَاذْهَبْ بِهِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ، فَاقْرَأْهُ عَلَيْهِمْ " فَلَحِقْتُهُ بِالْجُحْفَةِ فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ مِنْهُ، وَرَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، نَزَلَ فِيَّ شَيْءٌ؟ قَالَ: لَا، وَلَكِنَّ جِبْرِيلَ جَاءَنِي، فَقَالَ: " لَنْ يُؤَدِّيَ عَنْكَ إِلا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ».
31 . سائی، السنن الکبری، ج5، ص128.: «انَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ بَعَثَ بِبَرَاءَةَ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ مَعَ أَبِي بَكْرٍ ثُمَ أَتْبَعَهُ بِعَلِيٍّ، فَقَالَ لَهُ: «خُذِ الْكِتَابَ، فَامْضِ بِهِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ» قَالَ: فَلَحِقْتُهُ، فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ مِنْهُ، فَانْصَرَفَ أَبُو بَكْرٍ، وَ هُوَ كَئِيبٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أُنْزِلَ فِيَّ شَيْءٌ؟ قَالَ: «لَا إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُبَلِّغَهُ أَنَا. أَوْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي».
32 . ر.ک: سیوطی، درالمنثور، ج 2 ص 293؛ طباطبائی، المیزان، ج6، ص22.